عطش آفرینی دنیا
انسان تشنه هنگامی که آب زلال و گوارا می نوشد، بر آن مسلط است و آن را جذب، هضم و تبدیل می کند، ولی اگر آب شور بنوشدة، گرفتار آن آب شور خواهد شد؛ چون چنین آبی در حقیقت دستگاه گوارش او را در اختیار می گیرد و بر عطش وی می افزاید و او ناچار است بار دیگر قدحی از آب بنوشد که آن نیز اگر شور باشد، عطش او را بیشتر می کند. دنیا بسان آب شور است. از این رو، امام موسی بن جعفر (ع) به هشام بن حکم می فرماید: «مثل الدنیا مثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشاً حتی یقتله»
(بحارالانوار ج1ص152)
حضرت علی (ع) نیز می فرماید: دنیازده سیر نمی شود، بلکه هر اندازه که انسان از دنیا بهره مند باشد، معادل یا بیش از آن درهای حرص و ولع بر روی او باز می شود؛ «ولم یُصِب صاحبها منها شیئاً اِلّا فتحت له حرصاً علیها و لهجاً بها».
(نهج البلاغه نامه49)
اگر گرسنه غذای لذیذی صرف کند، دیگر میل یا احتیاج به غذا ندارد، ولی اگر چیزی که گرسنگی یا تشنگی می آورد بخورد یا بنوشد هرگز سیر یا سیراب نمی شود و زیاده خواهی دارد.
اگر ما نیاز حداکثر عمر خود را – مثلاً صد سال- فراهم کنیم ولی باز سیر نباشیم معلوم می شود که آنچه را که فراهم کرده ایم غذای لذیذی برای ما نیست، چون اگر غذای لذیذی بود ما سیر می شدیمف بلکه مانند آب شوری است که عطش ما را می افزاید.
آن حضرت در ادامه می فرماید:« و من وراء ذالک فراق ما جمع و نقص ما أبرم ولو اعتبرت بما مضی حفظت ما بقی»؛
(نهج البلاغه نامه 49)
مشکل دیگر آن است که انسان همه آنچه را که به زحمت جمع کرده است باید با درد و رنج از دست بدهد. ممکن است که کمی عمری زحمت بکشد تا چیزی را تهیه کند و ممکن است همان ره آورد شصت ساله را در چند ثانیه از دست بدهد، ولی دردش برای همیشه می ماند این همان لهو است که اگر کسی آنها را رها کند، اهل فلاح و تهذیب می شود. بنابراین تهذیب با سرگرم شدن سازگار نیست.
تنوع بازی گری دنیا
دنیا ابزار سرگرمی است و هر چه انسان را از خدا باز دارد مایه سرگرمی اوست و انسان دنیا زده مهذب نیست، خواه این دنیا «مال» دولتمند باشد یا «علم» دانشمند.
گاهی علم نیز دنیاست! گاه انسان تلاش و کوشش می کند تا چیزی یاد بگیرد اما اگر بر سخن او اشکالی کنند عصبانی می شود. این نشان می دهد که او در حقیقت خود خواه است زیرا علم در انحصار کسی نیست و دیگران نیز حق اظهار نظر دارند.
دنیا زینت پست
چون دنیا پست ترین عالم است، لذایذ و زینت آن نیز در سطح نازل و پست ترین لذت و زینت است. آنچه در این دنیا بهره های مادی به انسان داده شده است از زندگی پست دنیاست: فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَمَا عِندَ اللَّـهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴿٣٦/الشوري﴾ولی آنچه نزد خداست بهتر و باقی تر است؛وَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا ۚ وَمَا عِندَ اللَّـهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٦٠/القصص﴾لذت ها، سعادت ها، مقامات برتر است. بدیهی است که لذایذ عالی ترین مراحل هستی برتر از لذات عوالم پست است.
قرآن کریم می فرماید: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّـهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿١٤/ال عمران﴾برای مردم خواستنی های گوناگون از زنان، پسران، اموال فراوان از زر و سیم، اسب های نشاندار، دام ها و کشتزارها آراسته شده است، حال آنکه آنها مایه تمتع زندگی دنیاو زینت های پست ترین حیات است که از آنها پست تر وجود ندارد.
در مقابل زینت های پست دنیا زینت های عالم بالاست، مانند زینت ایمان؛ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ ۚ أُولَـٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ ﴿الحجرات/٧﴾ جان مومن مزین به ایمان است و از کفر، فسوق و عصیان کراهت دارد.
عالم بالا دارای زینت ها و لذت های بلند و عالم پست دنیا مملو از لذایذ و زینت های پست است. هر کس گرایش به لذایذ و زینت های دنیوی داشته باشد و از تکامل و سیر و سلوک باز ماند سرمایه را از دست می دهد و در روز قیامت برای پاسخ احضار می شود ولی هر کس به سمت عالم بالا گرایش داشت به وعده ها و لقای الهی می رسد و بهره ابدی خواهد داشت: أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ﴿القصص/٦١﴾آیا کسی که وعده نیکو به او دادیم و او به آن خواهد رسید مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهره مندش گردانیده ایم؟ او روز قیامت از احضارشدگان است.
ثروت اندوزی
محبت به مال و نیز ثروت اندوزی مذموم است، چنانکه قرآن کریم می فرماید: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿الحديد/٢٠﴾بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میشود بگونهای که آن را زردرنگ میبینی؛ سپس تبدیل به کاه میشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی؛ و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست!
و وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿٢٠/الفجر﴾کسی که به مال علاقه فراوان دارد هنگام مرگ فشار بیشتری می بیند زیرا باید همه علاقه های دنیوی را رها کند. البته گاهی ممکن است که اصل مال کم باشد ولی علاقه به آن زیاد.
قرآن کریم جمع مال و «اکتناز» را مذموم دانسته است و به عذاب الهی تهدید می کند، چنانکه می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٣٤/التوبه﴾همچنین در جای دیگر می فرماید: وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ﴿١/همزه﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿همزه/٢﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿همزه/٣﴾ا. مالی را جمع و شمارش کرده است و هر روز کوشیده تا بر ارقام ثروت اندوخته اش در بانک ها افزوده شود. او از داشتن مال وافر لذت می برد بی آنکه بتواند از آن استفاده کند و در حقیقت انبار دار دیگران است. چنین انسانی تلاش می کند و مشکل قیامت را خودش تحمل می کند ولی لذت بهره وری از مال را عده ای دیگر می برند و این خسارت بزرگی است. حضرت علی (ع) می فرماید:
ان الذین فی یدیک قد کان ه أهل قبلک و هو صائرٌ إلی من بعدک و انما أنت جامع لأحد رجلین: أما رجل عمل فیما جمعیت بطاعه الله فسعد بما شقیت به أو رجل عمل فیما جمعیت بمعصیه الله فقشی بما بما جمعت و لیس أحد هذین أهلاً أن تؤثره علی نفسک ولا تحمل له علی ظهرک.
(شرح غرر الحكم ج2ص610)
یعنی به راستی آنچه از مال دنیا در اختیار داری، در گذشته در اختیار دیگران بوده است و در آینده نیز در دست دیگری خواهد بود و جز این نیست که تو برای یکی از این دو فرد جمع می کنی: یا برای کسی که در راه اطاعت الهی مصرف می کند راه مصیبت خداوند مصرف می کند که او نیز با این اموال که تو فراهم کرده ای به بدبختی خواهد رسید و هیچ کدام از این دو دسته شایستگی ندارند که آنها را بر خودت مقدم کنی و گناه انها را بر دوش بگیری.
اگر محبت به ثروت و امکانات مالی کنترل نشود می تواند عاقبت انسان را تباه کند و دین را سست و یقین را فاسد سازد. چنانکه امیر المومنین (ع) می فرماید: «حب المال یفسد المآل» و «حب المال یوهن الدین و یفسد الیقین»،
(شرح غررالحكم ج3ص396)
زیرا ثروت ریشه هواهای نفسانی است چنانکه علی (ع) می فرماید: «المال مادّه الشهوات».
(نهجالبلاغه حكمت58)
گفتنی است که علاقه و دلبستگی به مال دنیا مذموم است نه متمکن بودن. بنابراین گمان نشود که هر کس دارای ثروت و تمکن است اهل دنیاست. بسا تهی دستانی که دلبستگی آنها به خرقه شان از علاقه و دلبستگی صاحب ثروت بیشتر است.
ثکاثر علم و عبادت
تکاثر عم نیز دنیا است. کسی که درس می خواند تا علم زیادی فراهم کند و بگوید: علم من از دیگران بیشتر است، مانند کسی است که تلاش و کوشش می کند تا مالی را فراهم کند تا بگوید: من سرمایه دار ترم. وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿٧٤/مريم﴾،چه بسیار اقوامی را پیش از آنان نابود کردیم که هم مال و ثروتشان از آنها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراستهتر!
وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَىٰ مِنْ أُمَّةٍ ۚ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللَّـهُ بِهِ ۚ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿النحل/٩٢﴾همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهای تابیده خود را، پس از استحکام، وامیتابید! در حالی که (سوگند و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار میدهید؛ بخاطر اینکه گروهی، جمعیّتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانهای برای شکستن بیعت با پیامبر میشمرید)! خدا فقط شما را با این وسیله آزمایش میکند؛ و به یقین روز قیامت، آنچه را در آن اختلاف داشتید، برای شما روشن میسازد!
و وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ﴿الكهف/٣٤﴾صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت؛ به همین جهت، به دوستش -در حالی که با او گفتگو میکرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!»
گاهی انسان رنج عبادت های زیاد ی را تحمل می کند ولی نه برای رضای خدا، بلکه برای اینکه بگوید: من زاهد تر یا عابد ترم که این نیز دنیاست.
انسان سالک باید از تکاثر دنیا بپرهیزد و به کوثر آخرت دل ببندد تا مانع بزرگ سیر و سلوک به سوی خدا از سر راه او برداشته شود.
حقارت دنیا
از حقارت دنیا همین بس که پیامبر اکرم (ص) با همه منزلت و عظمت والایی که نزد خداوند سبحان داشت، از زندگی دنیا بهره چندانی نداشت.
امیرالمومنین (ع) درباره عدم بهره مندی پیامبر از دنیا چنین می فرماید: در زندگی رسول خدا (ص) اموری است که تو را به عیوب دنیا واقف می سازد چنانکه او و نزدیکانش در آن گرسنه بودند و با اینکه منزلت و مقام عظیمی در پیشگاه خداوند داشت، زینت های دنیا را از او دریغ کرد. بنابراین، هر کس با عقل خویش باید بنگرد که آیا خداوند با این کار پیامبرش را گرامی داشته یا به او اهانت کرده است؟ اگر کسی بگوید که او را تحقیر کرده است، به خدا سوگند این دروغ محض است و اگر گوید: او را گرامی داشته است باید بداند که خداوند دیگران را خار شمرده که از زینت های دنیا بهره مندشان کرده است، چنانکه دنیا را برای آن ها گسترده و از مقرب ترین افراد به او دریغ داشته است…، او با شکم گرسنه از این جهان رفت و با سلامت روح و ایمان به سرای دیگر وارد شد و سنگی بر سنگی ننهاد تا جهان را ترک کرد.
و لقد کان فی رسول الله (ص) ما یدلک علی مساوی ء الدنیا و عیوبها: أذجاع فیها مع خاصته و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته فلینظر ناظر بعقله: أکرم الله محمداً بذلک أم أهانه فإن قال : أهانه، فقد کذب (و الله العظیم) بالأفک العظیم و أن قال: أکرمه، فلیعلم أنّ الله قد أهان غیره حیث بسط الدنیا له وزواها عن أقرب الناس منه… خرج من الدنیا خمیصاً و ورد الاخره سلیماً. لم یضع حجراً علی حجرٍ حتی مضی لسبیله و أجاب داعی ربه.
(نهج البلاغه خطبه 160)
سوم. آثار دوستی دنیا
پیش از بیان آثار دوستی دنیا به ذکر مطالبی درباره محبت و و دوستی می پردازیم. محبت بر دو گونه است: محبت صادق و محبت کاذب.
محبت صادق ان است که انسان کمال را تشخیص دهد. البته وقتی به کمال آگاهی پیدا کند به آن دل می بندد. مانند محبت به خداوند که کمال مطلق است. متقابلاً کمال نیز جاذبه دارد و محبت را به سمت حود جذب می کند. در حقیقت محبت صادق دو جانبه است.
اما محبت کاذب آن است که انسان نقص را کمال پندارد و بر اساس این پندار باطل به آن کمال موهوم علاقه مند شود، مانند محبت به غیر خدا بویژه محبت به عالم طبیعت که محبت کاذب است و نیز جاذبه ای است که عین دافعه می باشد، چنانکه افعی ها با نفس کشیدن برخی حشرات را جذب می کنند اما نه برای پرورش کمال، بلکه برای هضم و نابود کردن. بنابر این جذب آنها کاذب است.
زرق و برق دنیا چنین است. انسان اگر به دنیا دل ببندد جاذبه دنیا او را به سوی خود می کشاند تا او را در هم بکوبد و نابود سازد و سپس به صورت زباله دفع کند ولی ذات اقدس خداوند نه تنها محبوب مؤمنان است بلکه محب آنان نیز هست و انها را به سمت خود جذب می کند تا بپروراند و احیا کند. از این رو همانگونه که گفته شده:
ألا کل شی ء ما خلا الله باطل وکل نعیم لا محاله زائل
0اسدالغابه ج4ص483)
درباره محبت نیز باید گفت که هر محبتی غیر از محبت خدا باطل و دروغین است.
امیرالمومنین (ع) می فرماید: دنیایی که شما را ترک می کند پیش از اینکه تو را ترک کند شما آن را رها کنید: «و امرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکه لکم»؛
(بحار النوار ج86ص237)
در مثل ها نیز آمده است: «عزل» از مقام به منزله طلاق مردان و حیض کارگزاران است:
«العزل طلاق الرجال و حیض العمال».
(الصواعق المحرقه ص125)
انسان نیز سرانجام از دنیا و لذایذ و مقام های آن عزل و محروم می شود. از این رو قران دنیا را خانه فریب و نیرنگ معرفی می کند.
عده ای در مورد پایان داستان «لیلی و مجنون» اینگونه می گویند که لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت. او به مادرش وصیت کرد که پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی محبوبی برگزینیف دوستی مانند من مگیر که با یک تب همه تراوط خود را از دست بدهد و با بیماری همه نشاط او فرو نشیند. دوستی پذیر که زوال پذیر نباشد. بنابراین معرفت محبت حقیقی می آورد و غفلت محبت کاذب.
در قرآن کریم درباره محبت کاذب آمده است: كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿٢٠/القيامه﴾ وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿٢١﴾ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿٢٤﴾ تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿٢٥/القيامه﴾ شما متاع زودگذری را دوست دارید و کسانی که چنین متاعی را محبوب خود برگزیده اند ، در روز قیامت چهره ای افسرده دارند،ولی کسانی که محبوب حقیقی آنان خدای سبحان است،در آن روز چهره ای شادمان دارند. اکنون به بیان برخی از اثار محبت و گرایش به دنیا می پردازیم .
1.دوستی در دنیا ریشه همه خطاها
درتعالیم اسلامی محبت و گرایش به دنیا منشا همه بدی ها معرفی شده است.حضرت علی (ع) که دنیا را به خوبی شناخته و حقیقت آن را برای مردم بیان کرده است، همگان را از محبت دنیابرحذر داشته ، می فرماید (( إیَاک وحبَّ الدنیا فانّها اصل کلّ خطیئه و معدن کل بلیّهٍ ))
(شرح غررالحكم ج2ص297)
و ((حبّ الدنیا راس کلّ خطیئهٍ))
(شرح غررالحكم ج3ص395)
اگر کسی محبت دنیارا برگزیند ، بزرگترین اشتباه را مرتکب شده است ، چنان که امیرالمومنین (ع) می فرماید((اعظم الخطایا حبّ الدّنیا))
(شرح غررالحكم ج2ص398)
2.دشمنی با آخرت
محبت دنیاموجب میشود تا انسان از آخرت و قیامت گریزان شود و متاع دل فریب آن را عزیزتر از لقای پروردگار بداند ؛ چنان که امیرمومنین (ع) می فرماید :
((إن الدنیا والاخره عدوّان متفاوتان و سبیلان مختلفان فمن احبّ الدنیا و تولاّها ابغض الاخره وعداها و هما بمنزله المشرق والمغرب و ماش بینهما کلّما قرب من واحدٍ بعُد من الاخر و هما بَعدُ ضرّتان ؛
(نهج البلاغه حكمت103)
یعنی همانا دنیا و آخرت دو دشمن مختلف و دو جاده جداگانه اند ؛ کسی که دنیا را دوست دارد و به آن عشق می ورزد ، اخرت را دشمن می دارد و با آن عداوت می کند و این دو هم چون مشرق و مغربند و انسان همانند کسی که میان این دو راه می رود، هر زمان به یکی نزدیک شود ، از دیگری دور می شود .دنیا و آخرت هماانند دو هَوو هستند .
بنابر این ، محبت دنیا با محبت خدا جمع نمی شود ، چنان که امیرمومنین (ع) می فرماید (( کما انّ الشمس واللیل لا یجمتمعان کذلک حبّ الله و حب الدنیا لایجتمعان)).
(شرح غرر الحكم ج4ص624)
امامان معصوم (ع) همواره خطر حب دنیا را گوشزد میکردند واز خدای سبحان میخواستند که محبت دنیا را از قلب آنان خارج کند . مثلا امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی میفرماید :((سیدی اخرج حبّ الدنیا من قلبی )).
حضرت علی (ع) نیز می فرماید : اگر شما خدا را دوست دارید، محبت دنیا را از دلهای خود بیرون کنید؛((ان کنتم تحبون الله فاخرجوا من قلوبکم حبّ الدنیا ))
(شرح غرر الحكم ج3ص22)
گذشته از آن که محبت دنیا موجب گریز از اخرت می شود و انسان را از لقای الهی ناخرسند می کند ، گوش ها را از پذیرش سخن حکیمانه و نیز دل ها را از نور بصیرت محروم میکند .حضرت علی (ع) در این باره می فرماید ((لحب الدنیا صَمَتِ الاسماع عن سماع الحکمه و عمیت القلوب عن نور البصیره))
(شرح غرر الحكم ج5ص42)
در این حالت، انسان نه به سخن واعظ حکیم بها می دهد و نه از دورن داری نور است تا از ظلمات گمراهی نجات یابد . در نتیجه طبق بیان امیرمومنان (ع) هم دین خود را از دست می دهد ، ((یسیرالدنیا یفسد الدین))
(شرح غرر الحكم ج6ص455)
و هم دنیای خود را تباه ساخته است.(( من لهج قلبه بحبّ الدنیا التاط منها بثلاثٍ : همّ لا یغنیه و حرصٍ لایترُکهُ وامل لایدرکه))
(شرح غرر الحكم ج5ص359)
، هر کس دلش به دوستی دنیا حریص باشد ، همواره سه چیز از او جدا نمی شود : اندوه دایمی ، حرص مستمر و امید برآورده نشدنی .