1- اهميت موضوع
اختلافات، نزاع ها و کشمکش ها، همواره يکي از رويدادهاي آ زاردهنده در مديريت و رهبري بوده و هست. غفلت از اين مهم، و عدم تلاش براي ايجاد وحدت در جمع همکاران، صدمات شکننده اي را بر پيکر مديريت و سازمان وارد مي سازد. چرا که وحدت و همدلي کارگزاران، انرژي هاي مادي و معنوي حوزه ي مديريت را در جهت دستيابي به اهداف رهبري متمرکز مي نمايد، و بالعکس، اختلافات و اصطکاک ها، انرژي ها و مقدورات بالفعل و بالقوه را ضايع مي کند، و در مسير پرداختن به امور فرعي و جنيبي، هدر مي دهد.
2- تفاوت انسان ها ، واقعيتي اجتناب ناپذير
بنظر مي آيد که هيچيک از دو انسان را نتوان يافت که از هر جهت (فکري، روحي، اخلاقي و جسمي) با هم مشابه باشند و از هيچ جهت اختلافي نداشته باشند.
عامل «وراثت» و «محيط» (جغرافيايي و اجتماعي) با همه ي تنوع و پيچيدگيهايي که دارند ، موجبات تنوع و گونه گوني انسان ها را از حيث عقل و هوش، عواطف و احساسات، خصوصيات جسمي، کنش ها و واکنش ها فراهم مي آورند. تفاوت انسان ها در شخصيت و رفتار ، از مسلمات علمي است . حتي آنجا که «دو قلوهاي برابر» (تک سلولي)، شبيه ترين انسان ها به يکديگر ند، لکن بلحاظ تأثير عامل محيط، تفاوت هايي در آنها بچشم مي خورد.
بنابراين، اين توقع که همه بايد مثل ما فکر کنند، و چون ما سليقه داشته باشند و همچون ما رفتار نمايند، ناشي از تنگ نظري و غفلت از سنت هاي حاکم بر اين عالم است مديران بايد بپذيرند که همکاران و زيردستان ، همانند همه ي انسان ها ، از سليقه ها، علاقه ها ، افکار و اخلاق متفاوت برخوردارند.
نکته ي حائز اهميت در اينجا اين است که اين تفاوت ها از بين رفتني هستند، و نه مفيد است که از بين بروند. چرا که به قضاء خداوند بوجود آمدند، و منشأ رشد و کمال اند. در پاره اي از روايات وجود چنين اختلافاتي مايه ي رحمت به به حشاتب آمده است.
رسول گرامي اسلام صَلَّي اللهُ عليه و آله فرمود:
– اِختَلافُ اُمَّتي رَحمَهٌ.
(اختلاف (و تفاوت) امت من مايه ي رحمت است.)
«امام علي» عليه السلام فرمود:
– اَلنّاسُ بِخَيرٍ ما تَفاوَتوُا.
(مردم مقرون بخيرند مادام که ميان ايشان تفاوت باشد.)
بنابراين ، اختلاف و تفاوت نهايي که ناشي از قضاء حکيمانه ي پروردگار عالماست، پسنديده و پذيرفته است، آنچه که ناپسند و ناروا است، کشمکش اه و نزاع ها و برخوردهاي تخريبي و ناسالم است که موجب تضييع توانايي ها و دوري از آرمان ها است.
3- از خودگذشتگي
بخش عظيمي از اختلافات ناروا و نزاع ها ، ناشي از «خودخواهي» و خود محوري است . در مقابل، «از خود گذشتگي» مايه ي بسياري تفاهم ها و همدلي ها است. براي وحدت – که يکي از پايه هاي پيروزي نهضت و از عوامل مهم دستيابي آرمان هاي انقلاب اسلامي و هر کشور و سازمان است- بايد سرمايه گذاري نمود، که مايه ي اصلي اين سرمايه گذاري ، بيش از «خون» و «جان»، «آبرو» است. وجاهت ها و آبروها را براي حفظ وحدت و رفع نزاع ها خرج کردن، در سيماي از خودگذشتگي تجلي مي کند.
خصيصه ي عالي از خود گذشتگي، از يک روح توانا – صاحب شرح صدر- زائيده مي شود. آنها که گرفتار تنگ نظري ها و ضيق صدر هستند، از حصار «خود» نمي توانند خارج شوند. مي پندارند که به مصلحت سازمان و نظام عمل مي کنند، لکن في الواقع مي خواهند خود مطرح باشند.
اينک نمونه هايي از بيانات و عملکرد حضرت اميرالمومنين عليه السلام و حضرت امام خميني (ره) را در اين رابه نقل مي کنيم:
اميرمؤمنان فلسفه ي بيست و پنج سال سکوت خود را در آغاز زمامداري خود، هنگامي که براي سرکوب بلواگراني که جنگ جمل را بوجود آورده بودند عزيمت مي کرد ، چنين بيان مي کند :
– اِنَّ اللهَ لَمّاقَبَضَ نَبِيَّهُ، استَأثَرَت عَلَينا قُرَيشُ بِالاَمرِ. وَدَفَعَتنا عَن حَقٍ نَحنُ اَحَقُّ بِهِ مِنَ النّاسِ کافَّهَّ ، فَرَأَيتُ اَنَّ الصَّبرَ عَلي ذلِکَ اَفضَلُ مِن تَفريقِ کَلِمَهِ المُسلِمينَ، وَسَفکِ دِمائِهِم. وَ النّاسُ حَديثوُا عَهدٍ بِالاِسلامِ وَالدّينُ يُمخَضُ مَخضَ الوَطبِ يُفسِدُهُ اَدني وَهنٍ وَ يُعکِسُهُ اَقَلُّ خُلَفٍ.
(هنگامي که خداوند جان گرامي پيامبرش را باز پس گرفت، قريشي ها کار را بر ما دشوار ساختند، و ما را از حق حکومت که از ميان مردم تنها ما شايسته ي آن بوديم محروم ساختند. در برابر اين حق کشي و ستم بزرگ، من صبر و شکيبايي را از خونريزي و ايجاد اختلاف و پراکندگي بين ملت اسلام شايسته تر ديدم. زيرا مردم تازه به اسلام گرايش پيدا کرده بودند، و دين همانند مشکي بود که هنگام تکان دادن به اندک سستي متلاشي مي گشت و با کوچکترين اشتباه واژگون مي شود)
و نيز هنگام تشريح و توضيح علت بسيج نظامي، جهت سرکوبي طلحه و زبير، در حاليکه مسح به شمشير خود بود، و ديده هاي حضار بسويش دوخته شده بود فرمود :
– وَاَيمُ اللهِ مَخافَهُ الفُرقَهِ بَينَ المُسلِمينَ، وَ اَن يَعوُدَ الکُفرُ وَ يَبوُرَ الدينُ، لَکُنّا عَلي غَيرِ ما کُنّا لَهُم عَلَيهِ.
(بخدا سوگند اگر از پراکندگي و تفرقه مسلمانان، و بازگشت اهريمن کفر و اضمحلال دين بيمناک نبودم، با ستمگران غاصب به طرز ديگري رفترا مي کردم.)
و هنگامي که با طرح يک نقشه ي مرموز، در شوراي شش نفري، گوي خلافت را در دامن سردودمان اموي (عثمان بن عفان) انداختند، و بصورتي بس شوم و ظالمانه علي (ع) را از حق مسلم خود محروم ساختند، خطاب هب کار پردازان خلافت و عاملان عصب و ستم فرمود :
– لَقَد عَلِمتُم آني اَحَقُّ النّاسِ بِها مِن غَيري، وَ وَاللهِ لَاُسَلِّمَنَّ ما سَلِمَت امور المُلمين و لَم يَکُن فيها جَورٌ اِلا عَليَّ خاصَهً.
(شما قطعاً مي دانيد که من از ديگران به تصدي مقام خلافت شايسته ترم. بخدا سوگند اين چشم پوشي و صبر من مادامي است که امور مسلمين بر اثر يکپارچگي اداره مي شود، و تنها ستم و جنايت به شخص مين مي رسد.)
و هم ايشان در خطبه¬ي «شقشقيه» در وصف حال خويش بهنگام صبوري کردن مي فرمايند:
– فَصَبَرتُ وَ في العَينِ قَذًي وَ في الحَلقِ شَجاً.
(صبر کردم در حالتي که چشمانم را خاشاک و گلويم را استخوان گرفته بود.)
«حضرت امام خميني» (ره) در جريان مبارزات 1342، پس از آزادي از زندان ، در مسجد اعظم قم، در بخشي از سخنراني خود فرمودند:
« اگر کسي به من اهانت کرد، سيلي بصورت من زد، سيلي بصورت اولاد من زد، والله تعالي راضي نيستم کسي در مقابل او بايستد و دفاع کند، راضي نيستم. من مي دانم که بعضي از افراد يا بجهالت يا به عمد مي خواهند تفرقه ما بين آن مجتمع بيندازند. تفرقه بين مجتمع معنايشاين است که خداي نخواسته در اسلام خللي واقعه شود، استعمار به آرزوي خويش برسد.»
« شما گمان کرديد که با صحنه سازي مي توانيد ميان روحانيين کاري را انجام دهيد. روحانيون با هم هستند. من تمام روحانيين را تعظيم يم کنم. من بار ديگر دست تمام روحانين را مي بوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسيدم، امروزدست کاسب را هم مي بوسم.»
در مورد تنفر حضرت امام سلام الله عليه از مطرح کردن خود، و از خود گذشتيگي هاي ايشان در جهت ايجاد تفاهم و وحدت، خاطرات زيبا و آموزنده اي وجود دارد، که بخاطر پرهيز از تطويل کلام، از ذکر آنها صرفنظر مي کنيم.
بنابراين ، اگر گرفتار خود محوري ها نباشيم، و بتوانيم براي مصالح بزرگ سازمان و کشور از خود بگذريم، اساسي ترين گام ها را در جهت ايجاد وحدت و رفع اختلاف برداشتيم، و اين حرکت عالي رواني و خلاقي ، جز در سايه ي شرح صدر تحقق نمي پذيرد.
4- راهي براي حل اختلافات
اگر چه اين قسمت از بحث مستقيماً به «اخلاق مديريت» مربوط نمي شود، لکن به جهت اهميت موضوع صفحاتي را به آن اختصاص مي دهيم، باشد که در حد خود راهگشا گردد.
گاهي نزاع ها و اختلافات آنچنان شدت مي گيرند که کساني مي پندارند هيچ راه اصلاح و حل مشکل موجود نيست. البته در فضاي آلوده به هواهاي نفساني که طرفين اختلاف يا يکي از اطراف اختلاف گرفتار تنگ نظري و صدر هستند. يأس از رفعه اختلاف و حل مشکل، امري قهري و حتمي است.
«امام امت» (ره) مي فرمودند:
« اختلاف نداشته باشيد در امور، اختلاف هميشه ناشي از جهات نفساني است. اگر همه ي انبياء الان در اينجا جمع بشوند اختلاف ندارند، براي اينکه آن جهات نفساني را ندارند. آنوقت که يکطرف، جهت نقساني دارد و يا هر دو طرف جهت نفساني دارند، آنوقت اختلاف پيدا مي شود.»
در اينجا، ضمن ارائه راهي براي حل نزاع ها و کشمکش ها ، به روشنگري اصولي جهت نفساني عناصري مي پردازيم که بدروغ – آگاهانه يا ناخودآگاه – مدعي تقوي و ايمان هستند و انگيزه هاي نزاع و کشمکش خود را الهي و انقلابي مي پندارند.
يک سوژه ي فرضي را بعنوان «مووضع اختلاف» در نظر مي گيريم. فرض مي کنيم موضوع اختلاف «تعيين محل احداث يک کتابخانه» است. گروه ها ، نهادها ، سازمنان ها و شخصيت هاي مختلف ، با تنوع و تشتت آراء، در يک منطقه يا شهر، نسبت به محل احداث کتابخانه اختلاف نظر دارند. کساني قسمت شمالي شهر را براي اينکهار در نظر دارند، عده اي جنوب شهر را مناسب مي دانند ، و همين طور قسمت هاي مرکزي ، غربي و ضرقي ، شمال شرقي ، شمال غربي، جنوب غربي و جنوب شرقي شهر، طرفدار و صاحب نظر دارد. در مجموع ، اطراف اختلاف 9 نفر يا 9 دسته هستند ! در فرض مذکور چه بايد کرد؟ متقين و پيروان راستين خط امام و رهبري عظيم الشأن انقلاب اسلامي چه مي کنند؟
در جهت حل اين مشکل و رفع اختلاف ، چند گام بلند را بايد برداشت ، که به ترتيب مشروح زيرند :
الف – رجوع به اسلام
پيام ، رهنمود و حکم اسلام را بايد از منابع و مراجع زير بدست آورد:
– قرآن کريم.
– سنت و سيره ي رسول گرامي اسلام و ائمه ي معصومين عليه مالسلام .
– وليّ فقيه و رهبر معظم انقلاب اسلامي .
اگر در رجوع به منابع و مراجع مورد اشاره، نسبت به موضوع اختلافمان ، دستوري يا تنکته اي يا توصيه و تأکيدي يافتيم، علي القاعده – به اقتضاي تقوي و ايمان و انقلابي بودن – همه بايد پيام آنان را بگوش جان بشنويم و اطاعت نماييم. و اگر نسبت به موضوع نظر خاصي، انذار و تحريم و پرهيز را يافتيم، بايد از انديشه و رأي و اظهار و عمل به آن منصرف باشيم. آنان که چنين يا چنان واکنشي ندارند، مبتلايان به نفسانيات و مدعيان دروغين تقوي و انقلاب هستند.
خداوند در سوره ي نساء ، آيه 59 مي فرمايد :
– يا ايُّهَا الدَّينَ آمَنُوا اَطيعوِ اللهَ و اَطيعوُا الرَّسُولَ وَاُولِي الامرِ مِنکُم، فَاِتن تنازَعتُم في شي ءٍ فَرُدُوهُ اِلَي اللهِ و الرَّسولِ اِن کنتم تومِنونَ باللهِ وَاليومِ الآخِر.
(اي کساني که ايمان آورديد! اطاعت کنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را، و هر گاه در چيزي نزاع کرديد آنرا به خدا و پيامبر ارجاع دهيد ، اگر ايمان بخدا و روز قيامت داريد.)
ب – رجوع به قانون
در صورتيکه منابع و مراجع شرعي، نسبت به موضوع اختلاف ساکت بودند و سخن صريحي نداشتند، در گام دوم به قانون و مقررات عرفي نظام جمهوري اسلامي – که مبتني بر اسلام هستند- مراجعه مي کنيم، و حل مشکل خود را در اين ميدان جستجو مي کنيم. مراجع و منابع قانوني بشرح زيرند:
– اصول قانون اساسي.
– مصوبات مجلس شوراي اسلامي .
– مقررات، بخشنامه ها و دستور العمل هاي سازمان ها و نهادهاي ذيربط.
قوانين- که در نظام جمهوري اسلامي لازم الاتباع و واجب الاطاعه هستند- اگر در مورد موضوع اختلاف سخني داشته باشند، همه ي معتقدين به نظام و اسلام و انقلاب بايد به آن تکيه کنند، و بدين ترتيب مشکل اختلاف برطرف خواهد شد. آنها که چنين تبعيتي ندارند، مبتلايان به نفسانيات هستند، اگرچه ادعاي ايمان و انقلابي بودن داشته باشند .
«حضرت امام خميني» (ره) در تاريخ 6/3/60 در ديدار با نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ، در زماني که اختلاف و نزاغ ميان مسولان کشور در نهايت شدت بود ، راجع به تقيد به قانون فرمودند :
« من اول سال به آقايان عرض کردم که اين سال خوبست سال اجراي قانون باشد. بايد حدود معلوم بشور، آقاي رئيس جمهور حدودش در قانون اساسي چي هست، يک قدم آنور بگذارد من با او مخالف مي کنم، اگر همه ي مردم موافق باشند من مخالفت مي کنم. آقاي نخست وزير حدودش چقدر است ، از آن حدود نبايد خارج بشود، يک قدم کنار برود با او هم مخالفت مي کنم. مجلس حدودش چقدر است روي حدودش عمل کند. شوراي نگهبان حدودش … نمي شود از شما پذيرفت که ما قانون را قبول نداريم، غلط مي کنيم قانون را قبول نداري، قانون ترا قبول ندارد… نمي تواني قبول نداشته باشد … مردمي که به قانون اساسي رأي دادند منتظرند که قانون اساسي اجرا بشود… همه بايد مقيد به اين باشيد که قانون را بپذيريد ولو برخلاف رأي شما باشد. در مقام تدبير و اداره ي يک مملکت بايد همه ي شماها و همه يککساني که دست اندرکار هشستند و همه ملت بپذيرند آن چيريي را که قوانين پذيرفته است. بپذيريد قانون را همه ي تان روي مرز قانون عمل بکنيد و اگر همه روي مرز قانون عمل بکنند اختلاف ديگر پيش نيم آيد… دعواهاي ما دعوايي نيست که براي خدا باشد. اين را از گوشتان همه بيرون کنيد، همه ي تان عجيب هستيد، همه ي ما از گوشمان بيرون کنيم که دعواي ما براي خدا است. ما براي مصالح اسلام دعوا مي کنيم؟ خير ، مسئله اين حرف ها نيست، من را نمي شود بازي داد . دعواي خود من و شما و همه ي کساني که دعوا مي کنند همه براي خودشان است.»
ج – مذاکره و اخذ رأي اکثريت
هنگامي که موضوع اختلاف ما در منابع و مراجع شرعي و قانوني مسکوت گذارده شد، و پيام و رهنمود صريحي از آن ها استفاده نکرديم ، گام سوم را برمي داريم، بدين صورت که:
طرفداران هر نظريه يا نمايندگان تام الاختيار آنها، طي جلسه اي گرد هم مي آيند، و هر کدام پيرامون محاسن و مزاياي رأي خويش، و مفاسد و مضرات ساير آراء استدلال و اقامه ي برهان مي نمايند. در اين مرحله ، بسا ممکن است کساني از آراء خود منصرف گردند، و در سايه ي روشنگري هاي عقلي و استدلالي ، تا حدود زيادي به وحدت نظر برسند.
اگر احياناً تفرق و تشتت آراء و نظرات همچنان قابل توجه بود، در پايان مذاکرات ، رأي گيري بعمل آيد، و هر نظري که داراي رأي اکثريت بود، مورد حمايت همه ي گروه ها و اطراف اختلاف قرار گيرد، و در خلوت و جلوت ، با مريدان و هر کسي ازکه از آنها حرف شنوي دارند، نسبت به آن نظر توافق شده اعلام حمايت و پشتيباني نمايند.
«حضرت امام خميني» سلام الله عليه در جريان پاره اي اختلافات، بويژه در رابطه با حل اختلافات سران کشور (زمان بني صدر، رئيس جمهور مخلوع) اين رَوِيّه را مورد عنايت قرار داده اند. بعنوان مثال در تاريخ 25/12/59 طي پيامي که به ملت ايران و مسئولين صادر فرمودند، در ماده ي 6 اين پيام آوردند :
«براي رسيدگي به شکايات نسبت به مسائل جنگ و ساير مسائل مورد اختلاف بين مقامات جمهوري اسلامي، هيأتي تعيين خواهد شد مرکب از يکنماينده از طرف رئيس جمهور، و يکي از سوي اينجانب، که کوشش در حل شکايات نمايند، و راي اکثريت هيأت مذکور معتبر است. و در صورت متخلف را به مردم معرفي کنند و مورد مؤاخذه قرار گيرد.»
د- قرعه
در صورتي که مذاکرات و استدلالات نتوانند گره ي کور اختلافات را بگشايند ، و هيچ نظري نتواند آراء اکثريت را احراز کند، راه ديگري باقي مي ماند که حلال مشکلات است: «قرعه».
قرعه بعنوان يکي از «قواعد فقهي»، مورد توجه و بحث فقهاي اسلامياست، و از جمله مواردي که بکار مي آيد، حل کشمکش ها و اختلافات است. فقها براي اثبات مشروعيت قرعه، به کتاب، سنت، عقل و اجماع استناد نموده اند. آيه ي 44 سوره ي آل عمران، يکي از آياتي است که مورد استناد قرار گرفته است. اين آيه مسئله ي قرعه را در رابهطه با انتخاب سرپرست براي «مريم» مطرح مي نمايد:
– ذلِکَ مِن اَنباءِ الغَيبِ نوُحيهِ اِلَيکَ، وَ ما کُنتَ لَدَيهِم اِذيُلقوُنَ اَقلامَهُم اَيُّهُم يَکفُلُ مَريَمَ وَ ما کُنتَ لَدَيهِم اِذ يَختَصِموُنَ.
( اين از خبرهاي غيبي است که به تو وحي مي کنيم، و تو در آن هنگام که قلم هاي خود را [براي قرعه کشي به آب ] مي افکندند تا کدامشان کفالت مريم نمايد، و هنگامي که با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتي.)