برخورد پیامبرصلی الله علیه وآله با معاندان:
وجود دسته بندی ها ومجموعه هایی از افراد غیر مومن در مدینه،زمینه فتنه انگیزی را در برابر اسلام فراهم ساخته بود.این گروه ها با پیشرفت وگسترش اسلام،به موضع گیری های تند وخشن روی آورده،فتنه وآشوب می نمودند.در چنین وضعیت بحرانی،نه تنها وفاق با آنان شایسته نبود،بلکه پروژه سازگاری با برخی از آنان خاتمه یافته تلقی گردید،و وفاق مجموعه مومنان را در برابر آنان می طلبید.
دانشمندان یهود از روی حسد و کینه ورزی به دشمنی با رسول خدا برخاستند وعامه آنان نیز به عدم همکاری و جدال با پیامبر می اندیشیدند.
به جز یهودیان ،بیماردلان ومنافقان را می توان از گروه های فتنه انگیزی برشمرد که در ایجاد شک وشبهه نسبت به رفتار پیامبر تلاش کرده ومسلمانان را به تعصب واعتقاد مطلق در دین متهم می ساختند.
(الميزان في تفسير علوم القران ج10ص100و101)
خداوند در قرآن درباره آنان می فرماید: إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَـؤُلاء دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (الانفال/49)
آن گاه که منافقان وکسانی که در دل هایشان بیماری بود،می گفتند:اینان(مومنان)را دینشان فریقه است.
بیماردلان کسانی بودند که با فریب کاری ادعای ایمان داشته،لیکن در زمین فساد کرده و از دستورات رسول خدا سرپیچی می نمودند وهنگام بازخواست،خود را از نخبگان اصلاح گر می انگاشتند و با نخوت و غرور،مومنان پیروپیامبر را مردمانی بی ارزش می دانستند.این گروه هماره هم پیمان دشمنان اسلام بودند. وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ (8) يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ (9) فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (10) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـكِن لاَّ يَشْعُرُونَ (12) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ (13) وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (14) اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (15) أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ(البقره/16)
قرآن می فرماید:می بینی کسانی که در دل هایشان بیماری است،در(دوستی)با آنان(کفار از یهودیان و مسیحیان)شتاب می ورزند.
منافقان اوس و خزرج نیز گروهی بودند که بر شرک خود باقی ماندند و از روی ناچار و مصلحت اندیشی،اظهار اسلام کرده بودند.آنان برخی از واجبات اسلام را از روی ریا انجام می دادند.قرآن با فاسق دانستن ایشان،تصریح می فرمایدکه این گروه،«امر به منکر ونهی از منکر» می کردند،دست هایشان را(از انفاق)می بستند وخدا را فراموش کردند.
منافقان در پیشامدهای جامعه،موضع گیری خاصی داشتند که هیچ گاه با مصلحت جامعه وامت،یگانگی نداشت.آنان هماره در راستای آرامش وسلامت جامعه قدم بر نمی داشتند بلکه با موضع گیری های خاص همراه با تشویق وترس ومخالفت سیاسی با رسول خدا،تلاش می کردند.
موضع رسول خدا با فتنه گری بیماردلان و اذیت وآزار منافقان،نخست صبر وآنگاه اتمام حجت وسرانجامقهر ومبارزه بود.خداوند این گونه به اخلال گران اخطار می دهد:«اگر منافقان وکسانی که در دل هایشان مرضی هست و شایعه افکنان درمدینه(از کارشان)باز نایستند،تو را سخت بر آنان مسلط می کنیم تا جز(مدتی)اندک در همسایگی تو نمانند.از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند ،گرفته وسخت کشته خواهند شد.» لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلاً )الاحزاب/60 )مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلاً) 61/الاحزاب)
مومنان نیز درپی پیروی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله موظف شدند تا در برابر فتنه انگیزی وجبهه های نفاق وبیماردلان،هم داستان شوند؛آن گونه که در پیمان مدینه درج گردید:
همه مومنان باید در برابر هر مسلمانی که ستم کند یا از راه ستم گری چیزی از ایشان بخواهد ویا آهنگ دشمنی وتباهی میان مومنان را در سر بپروراند،به ستیز برخیزند،هر چند وی فرزند یکی از ایشان باشد.
(مكاتيب الرسول ص248و نامه ها وپيمانهاي سياسي حضرت محمد صلي الله عليه واله وسلم ص107و108)
به گفته ابن اسحاق،منافقان به مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله می آمدند ومسلمانان ودینشان را مسخره می کردند، تا روزی رسول خدا آن ها را دید که نزدیک به هم نشسته اند وآهسته آهسته با هم سخن می گویند؛فرمود تا از مسجد بیرونشان کنند،اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله بی درنگ به پا خاستند و منافقان را کشان کشان از مسجد بیرون راندند.
(سيره ابن هشام ج2ص151)