پیامبر خاتم در رساله ایلیا ، پيامبر رحمت ومهرباني

 

در کتب مقدّس پیشین، به آمدن پیامبران، حضرت محمد (ص) و جانشین وی حضرت علی (ع) بشارت داده شده است.امّا مخالفان اسلام،نخواسته و نمی خواهند این حقیقت را آشکار کنند بلکه برای از بین بردن آن بسی کوشیده و می کوشند.

به عنوان نمونه، در انجیل، صحیفه غزل الغزلات،*1 سخنانی از حضرت سلیمان (ع) راجع به پیامبر خاتم (ص) و امیرالمومنین علی (ع) به طور غیر صریح آمده است و در آخر نیز چنین تصریح فرموده است:

 

«خلو محمدیم»؛ او دوست و محبوب من محمّد (ص) است.

 

ولی از انجیل هایی که بعد از آن چاپ شده است،متأسفانه جمله مذکور، حذف گریده است.

هم چنین لفظ «ایلیا» یا «ایلی» یا «آلیا» که در کتب مقدس پیشین ذکر شده است، مخالفان حق می کوشند ثابت کنند که مراد از آن، حضرت علی (ع) نیست،بلکه خدا یا الیاس یا مسیح یا یوحنا می باشد.

در این میان، یکی از روحانیین با انصاف مسیحی به نام Mr.J-B_CALIDON که درباره «ایلیا» یا «ایلی» یا «آلیا» تحقیق کرده و از زندان تعصّب رهایی یافته است، حقیقت امر را این چنین بیان می کند:

در زبان های عبرانی باستانی کلمه «ایلیا» یا «ایلی» به معنای خدا یا الله استعمال نشده و نمی شود، بلکه کلمه مذکور نشان می دهد که در زمان آینده یا آخر الزمان، شخصی خواهد آمد که نامش ایلیا یا ایلی باشد.

به هر حال پیشگویی ها و بشارت ها راجع به پیامبر خاتم (ص) بسیار شده است.

کشف لوح پنج تن آل عبا مربوط به حضرت سلیمان(ع)

در جنگ جهانی اول (1916 میلادی) هنگامی که عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدس مشغول سنگر گیری و حمله بودند، در دهکده کوچکی به نام «اونتره» یک لوح نقره ای پیدا کردند که حاشیه اش به جواهرات گران بها مرصع و در وسطش، خطوطی به حروف طلایی نگارش یافته بود.

وقتی آن را نزد فرمانده خود «میجرای-این-گریندل» بردند، هر چه کوشید نتوانست از آن چیزی بفهمد، ولی دریافت که این نوشته به زبان اجنبی بسیار قدیمی است.بلاخره این لوح به وسیله وی دست به دست گردید تا بدست سرپرست ارتش بریتانیا «لیفتونانت» و «گلدستون» رسید و ایشان هم آن را به دست باستان شناسان بریتانیا سپرد.

پس از پایان جنگ (1918 میلادی) درباره لوح مذکور به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبانهای باستانی بریتانیا،آمریکا،فرانسه،آلمان و سایر کشورهای اروپایی، در آن کمیته بودند.

پس از چند ماه بررسی و تحقیق در سوم ژانویه (1920 میلادی) معلوم شد که این لوح مقدسی است بنام «لوح سلیمانی» و سخنانی از حضرت سلیمان (ع) را در بر دارد که به الفاظ عبرانی قدیم نگارش یافته است.

در اینجا الفاظ لوح را با ترجمه اش می آوریم:

زبان عبرانی هم،مانند سایر زبان ها دگرگونی یافته و حروف آن بسیار رّد و بدل شده و می شود؛چنان که طبق گفته محققان و اساتید شناخت زبانهای باستانی، حروف تهجّی آن در زمان حضرت سلیمان از راست به چپ بدین صورت بوده است:

الله

محمد ایلی

باهتول

حاسن حاسین

یاه احمد!مقذا=ای احمد! به فریادم رس.

یاه ایلی! انصطاء=یا علی! مرا مدد فرمای.

یاه باهتول!کاشئی=ای بتول! نظر مرحمت فرمای.

یاه حاسن! اضو مظع=ای حسن! کرم نمای.

یاه حاسین! بارفو=یا حسین! خوشی بخش.

آمو سلیمان صوء عثخب رالهلاد اقتا=این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار استغاثه می کند

بذات الله کم ایلی= و علی قدرة الله است.

بدین ترتیب، اعضای کمیته چون بر مضمون نوشته لوح مقدس، اطلاع یافتند، هر یک با دیده تعجب به دیگری نگریستند و انگشت حیرت به دندان گزیدند و پس از تبادل نظر، قرار بر این شد که لوح در موزه سلطنتی بریتاینا گذاشته شود.

امّا هنگامی که این خبر به LORD BISHOP، اسقف اعظم انگلستان رسید، یک فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که چکیده اش این است:

اگر لوح در موزه گذاشته شود، و در دیدگاه مردم قرار گیرد، اساس مسیحیت متزلزل خواهد شد و سرانجام، خود مسیحیان، جنازه مسیحیت را بر دوش بلند نموده در قبر فراموشی، دفن خواهند کرد. لذا بهتر آن است که لوح مذکور، در رازخانه کلیسای انگلستان گذارده شود و جز اسقف و اهل سّر، کسی آن را نبیند.*2

کشف نوشته پنج تن آل عبا از کشتی نوح (ع)

کشف تخته ای از کشتی حضرت نوح (ع) که نام پنج تن آل عبا (ع) بر آن نوشته بود، مطلبی است که قابل دقّت است:«در ژوئیه 1951 میلادی،گروهی از دانشمندان معدن شناس روسی، برای معدن یابی، مشغول زمین کاوی بودند که ناگهان به تخته چوب هایی پوسیده برخوردند و پس از کاوش بیش تری معلوم شد که آن جا چوب های بسیاری در زیر زمین، وجود داشته که گذشت زمان، آن ها را کهنه و پوسیده ساخته است و از علائمی دریافتند که باید این چوب ها غیر عادی و مشتمل بر راز نهفته ای باشد.

این بود که با دقت کامل، زمین را شکافتند و در نتیجه، تخته چوب های پوسیده و چیزهای دیگری از آن جا در آوردند و در آن میان، تخته چوب مستطیلی یافتند که همه را به حیرت انداخت؛ زیرا در اثر گذشت زمان کهنگی و پوسیدگی به تمام چوب ها راه یافته بود، جز این تخته که چهارده اینچ طول و ده اینچ عرض داشت و حروفی چند بر آن منقش بود.

دولت روس، برای تحقیق و بررسی درباره این تخته چوب، در 27 ژوئیه 1953 میلادی، کمیته ای تشکیل داد که اعضای آن باستان شناسان و استادان شناخت زبان های عتیق بودند»

بالاخره پس از هشت ماه تحقیق و کاوش، اسرار آن تخته چوب، برای کمیته کشف گردید و معلوم شد که این تخته چوب، از کشتی حضرت نوح (ع) است که برای تیمّن و مددخواهی، چیزهایی بر آن نوشته و بر کشتی نصب کرده است.عبارتی که در وسط تخته یک تصویر پنجه نمایی وجود داشت، به زبان سامانی یا سامی بوده است.

اینک آن چه بر آن نگاشته شده بوده را در این جا می آوریم:

کمیتۀ تحقیق، پس از 8 ماه فکر و دقت و زحمت، نوشتۀ مذکور را خواندند و به حروف روسی در آوردند*3.بدین صورت:

حروف بالای پنجه: A G F N A T – E E T A T A M

حروف وسط پنجه:BikjT O E A K

3 Y q U I U P E A O H

حروف اطراف پنجه از راست به چپ:

A E T b J A T M O T A M E N A

U Q Q E A U Q Q P A Q A Q E M

حروف زیر پنجه:

T C E O M A O U N A O E C O

M A 3 U H E T A O T C A A b

T V I A T A b b I Y O P

H E T b P U B I T A Y

K O Q A E A E E C O N M

سپس MR.N.F.MAKS استاد زبان باستان شناس بریتانیا *4الفاظ مذکور را به انگلیسی چنین ترجمه کرد:

ای خدای من! ای مدد کار من! به لطف و O MY GOD MY HELPER KEEP MY HAND

مرحمت خود، و به طفیل ذوات مقدس: ITH MERCY ANDWITHYOUR HPLYBODIES:

محمد،ایلیا،شبر،شبیر و فاطمه:دست مرا بگیر. SHABBIR,MOHAMMAD,ALIA,SHABBAR,FATEMA

این پنج وجود مقدس از همه با عظمت تر THEY ALL ARE BIGGESTS AND HONOURABLES

و واجب الاحترامند و تمام دنیا برای آنان، بر پا شده THE WORLD ESTABLISHED FOR THEM

پروردگارا به واسطه نامشان، مرا مدد فرمای HELP ME BY THEIR NAMES

تو می توانی همه را به راه راست،هدایت نمایی YOU CAN RETRM TO RIGHT

آفرینش ذریه آدم در صحف ادریس

در صحف ادریس درباره آفرینش ذریه آدم (ع) آمده است:

آدم به گروهی از ذریه خود نگاه کرد، دید از آن ها نوری با درخششی خاص پرتو افکن است.از خداوند پرسید:این ها چه کسانی اند؟خداوند فرمود:این ها پیامبرانند. آدم پرسید: آن ها چند نفرند؟

خداوند فرمود:صد و بیست و چهار هزار نبی که سیصد و پانزده نفر آن ها نبی مرسل اند. آدم پرسید:پروردگارا! چرا نور آخرین آن ها از همه، درخشنده تر و تابناک تر است؟

خداوند فرمود:به خاطر برتری او بر همه انبیا.

آدم پرسید:اسم این پیامبر چیست؟

خداوند فرمود:این محمّد، فرستاده و پیامبر من، امین، بزرگوار، رازدار و برگزیده من و پاک ترین و ناب ترین در پیشگاه من، عزیز و دوست من، و برترین پیامبران و محبوب ترین آن ها و گرامی ترینشان نزد من، و نزدیک ترین آن ها به من، و از همه برایم شناساتر است، او برترین پیغامبران از نظر بردباری، دانش، ایمان،یقین، صدق، نیکوکاری، پاکدامنی، فروتنی، پارسایی و فرمانبرداری از من، است. برای او از حاملین عرشم و سایر آفریدگانم در آسمان ها و زمین پیمان گرفتم که به او ایمان آورده و به پیامبری اش اقرار کنند.

ای آدم! به او ایمان آور تا قرب، منزلت، فضل، نور و وقار تو نزد من بیش تر شود.

آدم گفت: به خدا و پیامبرش «محمّد» ایمان آوردم.

خداوند فرمود:ای آدم!تو اولین پیامبران و فرستادگانی و فرزندت محمّد، خاتم آن ها.

چندین هزار سکه پیغمبری زده اول به نام آدم و آخر به مصطفی

او اولین کسی است که در روز رستاخیز، زمین برایش شکافته شده و لباس پوشد و محشور شود

دانی که در بیان اذا الشمس کورت معنی چه گفته اند بزرگان پارسا

یعنی وجود خواجه سر از خاک بر کند خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا

او اولین شفاعت کننده و نخستین کسی است که شفاعتش پذیرفته شود و اوّلین کسی است که درهای بهشت را زده، برایش گشوده گردد و او داخل شود.

ای آدم! تو را به نام او کینه دادم پس تو «ابو محمّد» هستی.

آدم گفت: سپاس خداوندی را که از نسل من شخصی با چنین فضائل قرار داد تا در ورود به بهشت، از من پیشی گیرد و بر او حسد نمی ورزم.*5

پیامبر فرموده: هنگامی که خداوند تعالی،آدم را آفرید، او را در پیشگاه خود بداشت.آدم عطسه کرد.خداوند سپاس گفتن را به او الهام کرد؛ خداوند فرمود: ای آدم! مرا سپاس گفتی، به عزت و بزرگی ام سوگند، اگر نمی خواستم در آخر الزمان دو بنده (از نسل تو) بیافرینم، تو را نمی آفریدم.

آدم گفت: به حق حرمت آن ها در پیشگاه تو،نام آن دو چیست؟

خداوند فرمود:ای آدم! به طرف عرش نگاه کن.

آدم دو جمله نورانی را دید:

1.«لا اله الا الله، محمّد نبی الرحمه، و علی مفتاح الجنه».

2.«آلیت علی نفسی،ان ارحم من والاهما، و اعذب من عاداهما».*6

اجداد حضرت محمّد (ص)

سلسلۀ نسب پیامبر تا بیست و دو نسل بدین شرح است:

1. محمّد (ص)

2. عبدالله

3. عبدالمطلب

4. هاشم

5. عبد مناف

6. قصی

7. کلاب

8. مُره

9. کعب

10. لوی

11. غالب

12. فهر

13. مالک

14. نضر

15. کنانه

16. خزیمه

17. مدرکه

18. الیاس

19. مضر

20. نیزار

21. معد عدنان

بنابر توصیه حضرت رسول (ص)، از نسل بیست و دوم به بعد توقف کرده اند.

بررسی در نسب رسول گرامی (ص) نشان می دهد که افراد فوق از شخصیت های ممتاز و بارز عصر خود بوده و هر کدام به نحوی زعامت و رهبری مردم خود را بر عهده داشته اند، نیز همه آنان موحّد و خداپرست بوده اند و دامن همه آنان از جهل و شرک مبّراست .

«فختم بنا علی جمیع من ذرا، و جعلنا شهداء علی من جحد، و کثرنا بمنه علی من قل»

پس ما را خاتم همه انبیاء و اوصیاء قرار دارد، و بر منکران حق و کسانی که او را انکار کردند گواه گرفت، و ما را به کرمش بر مردنی که بی ارزش و بی عزت و مخالف بودند،فزونی بخشید.

برتری بر مردمان مخالف

این فراز از دعا اشاره به آیات ذیل دارد:

إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا ۚ وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ ﴿٢٤/فاطر﴾و هیچ امتی نبوده جز آن که در میانشان ترساننده و پیغمبری بوده .

2.و نیز اشاره به آیه وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ۗ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ ۚ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّـهُ ۗ وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿١٤٣/البقره﴾و هم چنین شما مسلمانان را امت وسط یعنی با عقل و عدالت قرار دادیم تا بر مردم (انکار کنندگان پیغمبر) گواه باشید، و رسول بر شما گواه باشد.

مزیت آخرین از آفریدگان

مقام و شخصیت معنوی هر پیغمبری، در کتاب آسمانی او تجلی می کند؛ همان گونه که مقام موسای کلیم در حد تورات و مقام عیسای مسیح در حد انجیل جلوه گر شده است.

خداوند خطاب به پیغمبر خاتم (ص) چنین می فرماید:

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ ۚ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ إِلَى اللَّـهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿المائده/٤٨﴾و ما این کتاب (قرآن عظیم) را به حق بر تو فرستادیم که تصدیق به درستی و راستی همه کتب که در برابر اوست نموده و بر حقیقت کتب آسمانی پیشین گواهی می دهد، پس حکم کن میان آن ها به آن چه خدا فرستاد…

حضرت سجاد (ع)، چه قدر زیبا این بیان را فرموده است:

«فختم بنا علی جمیع من ذرا»؛ پس ما را آخرین همه آفریدگان ]از پیغمبران و امت ها[ قرار داد؛

که این بیان ارزشمند، اهمیت موضوع را به درستی می رساند.

اگر فرض کنیم یک نویسنده، پس از بیان هر مطلبی که لازم بوده و نوشته، پایان نوشتار خود را مهر می کند و ختم آن را اعلام می دارد. خداوند عزیز و حکیم که به وسیله انبیاء، با آفریدگان خود سخن می گوید، پس از پایان گفتار و کلمات، سلسله نبوت را با فرستادن پیامبر خاتم (ص) و صحیفۀ رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم پیامبران مهر کرده است.

لذا فرمایش حضرت سجاد(ع) در همین فراز، نکات مهمی را در بر می گیرد و لیاقت و جایگاه والای پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او را گوشزد می کند.

از آن جمله این که رسول اکرم(ص) واجد همه مزایای مشترک و مزایای فرد فرد انبیا گذشته است. و چون انسان کاملی است، تا روز قیامت نیز، بهتر از ایشان نخواهد آمد، تا آن جا که خداوند می فرماید:

فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ شَهِيدًا ﴿النساء/٤١﴾ ما در قیامت از هر امتی شاهدی بر اعمال آنان آورده و تو را به عنوان شاهد همگان می آوریم.

و این به این معنا ست که امت ها هر چه در دنیا انجام داده اند، پیامبر اکرم (ص) مشاهده کرده و بر بینش همه انبیا سیطره دارد.

برتری بر علمای یهود

در این فراز از دعا خواندیم که حضرت سجاد (ع) فرمود:«و کثرنا بمنه علی من قل»؛ و ما را به کرمش بر مردمی که بی ارزش و بی عزت و محالف بودند، فزونی بخشید.

حال به این مطلب دقت نمایید:

بعضی از علمای یهود، به رسول خدا (ص) چنین گفتند:

شما ادعایی داری، ما نیز ادعایی داریم؛ پس هر دو یکسانیم و شما هیچ برتری بر ما ندارید! ما تلاش می کنیم تا تو نتوانی رسالت خود را بر دیگران تحمیل کنی، هر چند تو خود را در صراط مستقیم بدانی.

حضرت رسول (ص) فرمود:

یا اخوة الیهود، ان الدعاوی یتساری فیها المحقون و المبطلون و لکن حجج الله و دلائله تفریق بینهم و تکشف عن تمویه المبطلین و تبین عن حقایق المحقین؛ *7آری، ما در ادعا برابر هستیم، چرا که هر کسی می تواند ادعا کند و با زبان آن را اظهار کند؛ اما با استدلال روشن می شود که ادعای شما حق است یا ادعای من؟!

کلام حضرت فاطمه (س)

حضرت زهرا (س) در خطبه ای که به خطبۀ «فدکیه» معروف است بسیار زیبا و دلنشین پیامبر را معرفی می نماید:

و گواهی می دهم که پدرم محمّد بنده و فرستاده او است، پیش از آن که او را بفرستد برگزید و پیش از آن که او را بیافریند، برای این مقام نامزد فرمود، و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود.

در آن روز که بندگان در عالم غیب، پنهان بودند و در پشت پرده های هول انگیز نیستی پوشیده و نزدیک آخرین سر حد عدم بودند.

این بدان سبب صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بوده، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدرات را به خوبی می دانست.

او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند، و حکمش را اجرا نماید و مقدرات حتمی اش را نفوذ بخشد.

هنگامی که مبعوث شد، امت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده ایی را برگزیده اند، گروهی بر گرد آتش طواف می کنند، و گروهی در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده اند، و با این که با قلب خود خدا را شناخته اند، او را انکار می کنند.

خداوند به نور محمد (ص)، ظلمت ها را برچید، و پرده های ظلمت را از دل ها کنار زد، و ابرهای تیره و تار را از مقابل چشم ها بر طرف ساخت.

او برای هدایت مردم قیام کرد، و آن ها را از گمراهی و غوایت رهایی بخشید، و چشم هایشان را بینا ساخت، و به آئین محکم و پا برجای اسلام رهنموم گشت، و آن ها را به راه راست دعوت فرمود.

نبیّ أُمُی

قرآن کریم،کتابی است که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از معارف و علوم و احکام و قوانین فردی واجتماعی است و بررسی کامل هر دسته از آن ها، نیازمند به گروه های متخصصی است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمی درباره آن ها بپردازند و تدریجاً رازهای نهفته آن را کشف کنند و به حقایق بیشتری دست یابند، هر چند کشف همه حقایق و اسرار آن، جز به وسیله کسانی که دارای علم الهی و تأیید خدایی باشند میسّر نخواهد بود.

این مجموعه گوناگون که شامل ژرف ترین و بلند ترین معارف، والاترین و ارزشمندترین دستورات اخلاقی، عادلانه ترین و استوارترین قوانین حقوقی و جزایی، حکیمانه ترین مناسک عبادی و احکام فردی و اجتماعی، سودمند ترین مواعظ، اندرزها و آموزنده ترین نکات تاریخی، سازنده ترین شیوه های تعلیم و تربیت و در یک جمله «حاوی همه اصول مورد نیاز بشر برای سعادت دنیا و آخرت است»، با اسلوبی بدیع و بی سابقه، در هم آمیخته شده، به گونه ای که همه قشرهای جامعه بتوانند به فواخور استعدادشان از آن بهره مند شوند.

فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه ای، فراتر از توان انسان های عادی است، ولی آن چه بر شگفتی آن می افزاید، این است که این کتاب عظیم، به وسیلۀ یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمی بر کاغذ نیاورده و در محیطی دور از تمدن و فرهنگ پرورش یافته خود عرضه شد.

حکیم متأله، آیة الله جوادی آملی درباره «نبی امی» تعبیر زیبایی دارند:

این نگار به مکتب نرفته، توانست قلبی پیدا کند که سینه او، همانند آسمان ساده بسیار نقش باشد! به تعبیر لسان الغیب:

چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش زین معما در جهان آیا کسی آگاه نیست؟

آن سقف بلند ساده بسیار نقش،می تواند قلب مطهّر رسول خدا باشد، ساده است ؛ زیرا امی و درس نخوانده است.پُر نقش است، زیرا همه علوم و حقایق در او منتقش شده؛ چنان که سادگی می تواند ناظر به بساطت باشد، و هر بسیطی جامع کمالات وجودی مادون خود است.

آن چه در بعضی روایات آمده که «ولیّ الله و امام معصوم کتاب مبین یا ام الکتاب»*8 است، سخنی حق است.

«ام الکتاب» حقایق را لفّاً و اجمالاً و بسیطاً داراست، کتاب مبین حقایق را به طور بازتر داراست. امام و انسان کامل، کتاب مبین بلکه امّ الکتاب است؛آن که در مکتب ام الکتاب علم لدنی آموخته، هم بر آن چه در کتاب مبین است و هم بر آن چه در کتاب محو و اثبات می گذارد. احاطه دارد؛ زیرا «چون که صد آمد نود هم پیش ماست».

چیزی مربوط به سعادت بشر در جهان امکان، یافت نمی شود که پیغمبر اکرم (ص) بر آن آگاه نباشد، و چیزی در کتاب مبین یا محو و اثبات نیست، جز آن که حضرت، که انسان کامل است، به آن داناست. *9

دانشمند فرهیخته، استاد سیّد محمّد جواد مهری، در سلسله نشست هایی که نگارنده از محضر ایشان کسب فیض می نمود، درباره بحث «نبی امی»، آیه ای را محور بحث قرار دادند که در این جا از آن بهره می بریم:

قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّـهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿١٥٨/الاعراف﴾ بگو ای مردم من رسول خدا برای همه شما مردم هستم همان خدایی که آسمان ها و زمین از آن اوست و جز او معبودی نیست، او است که زنده می کند و می میراند. پس ایمان بیاورید به خدا و رسولش همان پیامبر امی (درس نخوانده) که خود ایمان به خدا و تمام کلماتش (کتب آسمانی) دارد و از او پیروی کنید تا هدایت شوید.

ایشان بیان داشتند که در شأن نزول آیه آمده است امام حسن (ع) فرمود:

گروهی از یهودیان نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ای محمد! تو ادعا می کنی که رسول خدا هستی و بر تو وحی نازل می شود؛ چنان چه بر موسی بن عمران نازل می شد.

پس پیامبر مقداری سکوت کرد سپس فرمود:آری! من سرور فرزندان آدم هستم و این فخری نیست، چرا که من آخرین پیام آوران و پیشوای پرهیزکاران و رسول پروردگار عالمیانم.

گفتند: به سوی عرب یا عجم یا ما؟

سپس آیه شریفه نازل گردید.

بر همین اساس می توانیم بگوییم که «جمیعاً» تأکید بر این دارد که پیامبر مربوط به گروه یا قوم خاصی نیست.

پیامبر (ص) هر چند عرب است و از جزیرة العرب برگزیده شده ، ولی بدون استثنا پیامبر تمام مردم است.

و این قسمت از آیه که می فرماید «الذی له ملک السماوات والارض» ؛ یعنی او پیام رسان کسی است که تمام قدرت در دست اوست و بر همه چیز غلبه دارد و تصرف در آسمان ها و زمین می کند، بی آن که منازعی داشته باشد.

پس اگر بخواهد هر کاری را می کند و کسی را حق سؤال و جواب نیست؛ یعنی خدایی که تمام قدرت از آن اوست این رسول را فرستاده، پس باید در برابر او سر تعظیم فرود آورید و از او پیروی نمائید.

هم چنین «لا اله الا هو»: دومین صفت به حساب می آید، یعنی خدایی که پیامبر را فرستاده، جز او معبودی نیست، پس اگر خود بخواهد پیامبرش را به سوی برخی از مردم یا تمام مردم می فرستد.

و جملۀ «یحیی و یمیت»: سومین صفت خداوند می باشد که قدرت احیا و میراندن در دست اوست؛ یعنی خداوند، خود می تواند همه یا برخی را زنده به هدایت کند و یا هدایتش نکند گروهی را خوشبخت و دیگران را بدبخت سازد، و اصلاً مؤثری در وجود جز او نیست.

البته هدایت تکوینی برای همه است، ولی خدا بر بعضی منّت می نهد و به خاطر اعمال خودشان آنان را ایمان افزون تر می بخشد و تقوا پیشه می سازد.

نیز جملۀ «الذی یومن بالله» به این معناست که اگر پیامبر شما را به ایمان به خدا می خواند، خود او قبلاً به خدا و تمام کتاب های آسمانی و رسولانش ایمان آورده است.

او کسی است که اگر به حکمی دستور دهد، خود قبلاً به آن حکم عمل می کند و اولین مؤمن است.

و بالاتر این که، بار سنگین رسالت نیز بر دوش اوست و ضمن این که ایمان دارد، باید شرایع و احکام را برای تمام مردم بیان و تفسیر کند و دعوتش را به آنان ابلاغ نماید.

و بالاخره «النبی الامی» یکی از مهمترین ویژگی های رسول الله می باشد، و آن این که هر چند علوم اولین و آخرین را دارد، ولی خود به مکتب نرفته و درس نخوانده است.

این مکتب نرفته، استاد تمام انسان ها و معلم بشریت است.

البته در برخی روایات آمده که «أمی» نسبت پیامبر با أم القری است که کنایه از مکه می باشد.

علی بن أسباط گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: چرا به پیامبر أمی می گویند؟

فرمود: به خاطر انتسابش به مکه و این از سخن خدا گرفته شده که فرمود: وَهَـٰذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا ۚ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿٩٢/الانعام﴾ و هر که به طرف اوست، همه را به اندرزهای خود متنبه سازد.

به هر حال ممکن است این هم علت دیگرش باشد و گرنه قطعا درس نخواندن پیامبر و آوردن قرآن و شریعت با آن عظمت بزرگترین دلیل نبوت و اعجاز اوست.

و در نهایت جملۀ «و اتبعوه لعلکم تهتدون» در این جا هدایت دیگری را مطرح می نماید، چرا که قطعاً ایمان آوردن به رسول الله و اکتفا نکردن به آن، بلکه پیروی و تبعیت نمودن چنان چه در آیه آمده ، خود بزرگترین هدایت است.

بنابراین مقصود از این هدایت، این است که اگر شما به پیامبر ایمان آوردید و از او پیروی نمودید خداوند شما را پاداش نیکو می دهد و شما را به بهشت برین هدایت می کند.

پس این جا، «هدایت»، عبارت از ثواب و بهشت است.

معجزه دلنشین

برده بوصیری چه زیبا سروده است:

وجود علم و دانش در انسان امّی و هم چنین در یتیمی به عنوان معجزه برای تو کافی است.

«اللهم فصل علی محمد أمینک علی وحیک، و نجیبک من خلقک، و صفیک من عبادک، امام الرحمة وقائد الخیر، و مفتاح البرکه»

پروردگار! پس بر محمد که امین بر وحی تو و شریف تر و بزرگوارتر از همۀ آفریدگان توست درود و تحیّت فرست؛ او که پیشوای رحمت و مهربانی و قافله سالار خیر و خوبی و کلید برکات است.

پیشوای رحمت

این فراز از دعا ، اشاره دارد به آیهوَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿١٠٧/الانبياء﴾ ما ترا نفرستادیم جز آن که برای جهانیان رحمت باشی.

شریف تر از همۀ آفریدگان

رسول گرامی اسلام (ص) آینه تمام نما و مظهر اسم اعظم بود و از دیگر انسان ها ارزشمند تر؛ چون، بینش آن حضرت این بود که سراسر عالم امکان، وجه خدا را نشان می دهد و می دانیم که ارزش هر کس به شناخت و نحوۀ جهان بینی اوست.

نکته مهمی که حضرت سجاد (ع) به آن اشاره دارند با این بیان روشن می گردد که وقتی هر انسانی که بتواند به هر میزان فنای خود را ببیند و بقا و کرم خدا رانشان بدهد، به همان اندازه از ارزش وجودی برخوردار است؛ لذا پیامبر اکرم (ص) که هم محور هدایت خاص الهی است و هم محور محبت مخصوص خداوند، شریف تر و بزرگوارتر از همۀ آفریدگان خداست.

در این جا ذکر این نکته مناسب است که این وظیفۀ همۀ انسان هاست تا خدا پرستی را به جای هواپرستی برگزینند، و در نتیجه به شرافت و ارزش متناسب با خود دست یابند.

عبودیت رسول اکرم(ص)

خداوند سبحان، درباره حضرت رسول (ص) تعبیر خاصی دارد.در حالی که بعضی از انسان ها تحت تدبیر اسمای جزئیّه حق هستند؛ مثلاً عبدالباسط، عبدالکریم یا … هستند، پیامبر اسلام، مقامی برتر از مقام مربوبیت ایشان نیست و نهایی ترین مرحله و مرتبه را دراست.

آن حضرت از این باب که منتسب به عالی ترین اسم از اسمای حسنای خداوند متعال است و کامل ترین عبودیت از آن اوست.خداوند متعال به جامع ترین کلمه به او اشاره می کند: وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الْمُنتَهَىٰ ﴿النجم/٤٢﴾ و کار خلق عالم به سوی خدا منتهی می شود.

محور رحمت خاص

رسول گرامی اسلام (ص) در مرتبه رحمت مطلقه خدای سبحان حضور دارد. هر چند شعاع رحمت عامه او، همه را فرا گرفته است. خداوند در آیه شریفه به این مطلب تصریح می فرماید:

وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ ۚ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ ﴿١٥٦/الاعراف﴾پروردگار! و سرنوشت ما را هم در این دنیا و هم در عالم آخرت نیکویی و ثواب مقدّر فرما که ما به سوی تو هدایت یافته ایم، خداوند فرمود: عذاب من به هر که خواهم رسد. ولیکن رحمت من، همۀ موجودات را فرا گرفته و البته برای آنان که راه تقوی پیش گیرند و زکات می دهند و به آیات خدا می گروند، آن رحمت را (مخصوص) بر آن ها حتم و لازم خواهیم کرد.

آیة الله جوادی آملی در این رابطه مثال جالبی زدند: خداوند باران را به عنوان رحمت خاص یاد می کند و می فرماید:

وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿الاعراف/٥٧﴾او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش می‌فرستد؛ تا ابرهای سنگین‌بار را (بر دوش) کشند؛ (سپس) ما آنها را به سوی زمینهای مرده می‌فرستیم؛ و به وسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل می‌کنیم؛ و با آن، از هرگونه میوه‌ای (از خاک تیره) بیرون می‌آوریم؛ این گونه (که زمینهای مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده می‌کنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکّر شوید!

دین هم که به منزله آب زندگی است، و همه جان ها را حیات می بخشد به مراتب بالاتر و مهم تر از باران است. اگر باران،رحمت خاصه است، قطعاً دین و علم و قرآن نیز به طریق اولی رحمت خاصه می باشند.

یا این که بگوییم آفتاب برای همه انسان ها روشنی بخش است، ولی مسلماً نابینایان از آن استفاده نمی کنند، که در این جا قصور، یا تقصیر از آفتاب نیست.

پس پیغمبر خاتم (ص) برای همه جوامع انسانی به عنوان محور رحمت خاصه معرفی شده است و آیه شریفه تصریح به این موضوع دارد:

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿الانبياء/١٠٧﴾ما ترا نفرستادیم جز آن که برای جهانیان رحمت باشی.

برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب باید بگوییم:همان طور که زمین شوره زار یا سنگ خار از باران بهره نمی برند، قلب های انسان هایی هم وجود دارد که متأسفانه از رحمت وجودی پیغمبر خاتم (ص) بی بهره هستند.

و خوشا به حال مؤمنانی که خداوند در قرآن به آنان این گونه می فرماید:

لَقَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿١٦٤/ال عمران﴾خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنان، در میان آنان بر انگیخت که آیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنان احکام شریعت و حقایق حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن، گمراهی آنان آشکار بود.

آینه دار جمال رحمت خاصه خدا

نکته ظریف و جالبی که انسان باید به آن توجه و عنایت داشته باشد، این است که همان گونه که پیامبر (ص) آینه دار جمال رحمت خاصه خداست، به این معنا که رأفت و مهربانی و رحمت خداوند، در آینه پیامبر منعکس شده است. انسان ها نیز برای این که از رحمت خداوند برخوردار باشند، باید از پیامبر (ص) پیروی نمایند.

به عنوان مثال، اگر کسی بخواهد با مردم، خوش برخوردار باشد، باید از پیامبر (ص) پیروی کند، تا مردم نیز به او علاقمند باشند.

خداوند به پیامبرش می فرماید:

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿١٥٩/ال عمران﴾ مرحمت خدا تو را با خلق خوشخوی گردانید و اگر سخت دل بودی، مردم از گرد تو متفرق می شدند.

پیشوای رحمت و مهربانی

البته این که حضرت سجاد (ع) در این فراز نورانی فرمود:«إمام الرحمة»؛ پیامبر پیشوای رحمت و مهربانی است، نکته قابل دقتی است. وقتی به آیات شریفه مراجعه می کنیم، آیۀ بسیار زیبایی را می بینیم:

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿١٢٨/التوبه﴾ همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبت، فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او سخت می آید و بر (آسایش و نجات) شما بسیار حریص و به مؤمنان رئوف و مهربان است.

مقصود از ذکر آیه شریفه در این جا، برای این است تا دلیلی باشد که نه تنها پیامبر قافله سالار خیر و خوبی بودند، بلکه طبق فرموده خداوند،«پیامبر بر شما حریص و به مؤمنان رؤوف و مهربان است».

نکته مهم تر این که پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) آن قدر نسبت به امت خویش مهربان بود، که خداوند می فرماید: چون اینان ایمان نیاوردند، گویا دارای از شدت اندوه جان می سپاری. آیه شریفه چنین است: فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَـٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا ﴿٦/الكهف﴾

ای رسول، نزدیک است که اگر امت به قران ایمان نیاورند، جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آن ها از دست بدهی.

و این جاست که در می یابیم حضرت سجاد(ع)، در این فراز نورانی، چقدر زیبا به بیان مطلب پرداخته اند؛ یعنی این چنین پیامبری، پیشوای رحمت و مهربانی است.

ایلیا کیست؟

در کتب مقدس و از جمله انجیل بارها از حضرت (ایلیا) یاد شده است. گاهی او را (آلیا) یا(ایلی‏) گفته‏اند. این اسم در کتابهایی آمده است که قدمتی بسیار پیشتر از اسلام دارند; یعنی قبل از تکامل زبان عربی و به وجود آمدن حرفی مثل (ع‏). با این توضیح، اگر اول: آلیا، ایلیا و ایلی به جای الف حرف ع بگذاریم می‏شود: عالیا، عیلیا و عیلی.

حالا دیگر حضرت ایلیا را می‏شناسید. او آشنای دلهای ماست. حضرت علی، علیه‏السلام، جانشین پیامبر و پدر یازده معصوم است. او کسی است که دیوار کعبه به خاطر تولدش شکافته شد. کسی که در سیاهی شب با کوله باری بر دوش به دستگیری و کمک فقرا می‏رفت. او کسی است که شیر خدا و حیدر کرار بود و به نیروی الهی در خیبر را از جا کند.

در این مطلب به شرح ماجراهای شگفت‏انگیز و شیرین درباره او از زمانهایی دور پرداخته شده، زمانهایی که او را با نام (ایلیا) می‏شناختند.

لوح سلیمان

وقتی حضرت سلیمان، علیه‏السلام، به پیامبری رسید، خداوند بادها، جن‏ها، و نیز تمام حیوانات را در اختیار او گذاشت. پریان با رشته‏های ابریشم، طلا و جواهرات گوناگون، تختی باشکوه برایش ساختند. حضرت سلیمان، علیه‏السلام، زبان تمام موجودات را می‏دانست و زمانی که می‏خواست ملکه سبا را شگفت‏زده کند، به جن‏ها فرمان داد که در یک چشم به هم زدن، تختش را از شهر سبا به پایتخت‏خود آورند. در زمان او، مردم در آرامش زندگی می‏کردند و این پیامبر قدرتمند، تمام اختیاراتی را که خداوند به او واگذار کرده بود، در راه تامین و هدایت مردم به کار برد. او بقدری عظیم و در نزد خدا محبوب بود که کسی انتظار نداشت او برای جلب رضایت‏خداوند، به افراد دیگری توسل جوید; اما…

هنگام جنگ جهانی اول، وقتی که سربازان انگلیسی وارد بیت‏المقدس شدند، در دهکده کوچکی به نام اونتره سنگر گرفتند. یکی از سربازان در هنگام حفر گودال، لوحی نقره‏ای پیدا کرد که با جواهرات گرانبها تزیین شده و حروفی عجیب با طلا بر آن نقش بسته بود. فرمانده سربازان متوجه شد که این لوح بسیار قدیمی است و به همین جهت‏خیلی خوب از آن نگهداری کرد. در پایان جنگ، لوح را به دست‏باستان‏شناسان انگلیسی سپرد. بلافاصله در سال ۱۹۱۸، کمیته‏ای از باستان‏شناسان و زبان‏شناسان آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و چند کشور اروپایی دیگر تشکیل شد. اعضای این کمیته پس از یک سال زحمت، توانستند خطوط لوح را به زبان انگلیسی برگردانند و متوجه شدند که سخنی از حضرت سلیمان، علیه‏السلام، است. ترجمه متن لوح چنین است:

ای احمد! به فریادم رس. یا ایلی! مرا مدد فرمای. ای باهتول! نظر مرحمت فرمای. ای حاسن! کرم فرمای. یا حاسین! خوشی بخش. این سلیمان، اینک به این پنج‏بزرگوار استغاثه می‏کند و علی قدرت الله است.

موزه سلطنتی قصد داشت لوح را برای نمایش در موزه بگذارد; اما روحانیون عالیرتبه انلگیسی، در نامه‏ای محرمانه درخواست کردند که لوح به آنها تحویل داده شود تا در رازخانه کلیسای انگلستان بماند; در جایی که تنها معدودی به آنجا راه دارند.

با این همه، دانشمندان نتایج اکتشاف خود را در کتابی نوشتند و دو نفر از آنان به نامهای ولیم و تامس به اسلام گرویدند و نام خود را به کرم‏حسین و فضل‏حسین تغییر دادند.

در صحف ادريس درباره آفرينش ذريه آدم آمده:

… آدم به گروهى از ذريه خود نگاه كرد، ديد از آن‌ها نورى با درخششى خاص پرتو افكن است. از خداوند پرسيد: اين‌ها چه كسانى‌اند؟ خداوند فرمود: اين‌ها پيامبرانند. آدم پرسيد: آن‌ها چند نفرند؟ خداوند فرمود:

صد و بيست و چهار هزار نبى كه سيصد و پانزده نفر آن‌ها نبى مرسل‌اند.

آدم پرسيد: پروردگارا! چرا نور آخرين آن‌ها از همه، درخشنده‌تر و تابناك‌تر است؟

خداوند فرمود: به خاطر برترى او بر همه انبيا. آدم پرسيد: اسم اين پيامبر، چيست؟

خداوند فرمود: “هذا محمد نبيى و رسولى و امينى و نجيبى و نجيى و خيرتى و صفوتى و خالصتى و حبيبى و خليلى و اكرم خلقى على و احبهم الى و آثرهم عندى و اقربهم منى و اعرفهم لى و ارجحهم حلما و علما و ايمانا و يقينا و صدقا و برا و عفافا و عباده و خشوعا و ورعا و سلما و اسلاما اخذت له ميثاق حمله عرشى فما دونهم من خلائقى فى السموات و الارض بالايمان به و الاقرار بنبوته…”؛ اين محمد، فرستاده و پيامبر من، امين، بزرگوار، رازدار و برگزيده من و پاك‌ترين و ناب‌ترين در پيشگاه من، عزيز و دوست من، و برترين پيامبران و محبوب‌ترين آن‌ها و گرامى‌ترينشان نزد من، و نزديك‌ترين آن‌ها به من، و از همه برايم شناساتر است، او برترين پيغمبران از نظر بردبارى، دانش، ايمان، يقين، صدق، نيكوكارى، پاكدامنى، فروتنى، پارسايى و فرمانبردارى از من، است. براى او از حاملين عرشم و ساير آفريدگانم در آسمان‌ها و زمين پيمان گرفتم كه به او ايمان آوردند و به پيامبرى اش اقرار كنند.

مزيت آخرين از آفريدگان

حضرت سجاد (ع)چه قدر زيبا اين بيان را فرموده است:;پس ما را آخرين همه ي آفريدگان[از پيغمبران و امت ها]قرار داد;

كه اين بيان ارزشمند اهميت موضوع را به درستي مي رساند.

اگر فرض كنيم يك نويسنده پس از بيان هر مطلبي كه لازم بوده و نوشته پايان نوشتار خود را مهر ميكند و ختم آن را اعلام مي دارد خداوند عزيز و حكيم كه به وسيله ي انبياء با آفريدگان خود سخن مي گويد پس از پايان گفتار و كلمات

سلسله نبوت را با فرستادن پيامبر خاتم(ص)و صحيفه ي رسالت آنان را با وجود مبارك خاتم پيامبران مهر كرده است.

لذا فرمايش حضرت سجاد(ع)در همين فراز نكات مهمي را در بر مي گيرد و لياقت و جايگاه والاي پيامبر اكرم(ص)و اهل بيت او را گوشزد مي كند.

از آن جمله اينكه رسول اكرم(ص)واجد همه ي مزاياي مشترك و مزاياي فرد,فرد انبياء گذشته است و چون انسان كاملي است تا روز قيامت نيز بهتر از ايشان نخواهد آمد تا آنجا كه خداوند مي فرمايد:

((فكيف اءذا جئنا من كل امة بشهيد و جئنا بك علي هؤلاء شهيدا));

ما در قيامت از هر امتي شاهدي بر اعمال آنان آورده و تو را به عنوان شاهد همگان مي آوريم.

و اين به اين معناست كه امت ها هر چه در دنيا انجام داده اند پيامبر اكرم(ص)مشاهده كرده و بر بينش همه ي انبياء سيطره دارد.

عبودیت رسول اکرم (ص)

خدای سبحان درباره ی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: ” و أن إلی ربك المنتهی؛ و این كه پایان [كار] به سوى پروردگار توست.” سوره ی نجم، آیه ی 42. (همراه با الف ولام) خدا، رب العالمین است ولی بعضی از انسانها تحت تدبیر اسمای جزئیهی حقّند، مثلاً بعضی درحقیقت، عبدالرزّاق، عبدالباسط، عبدالقابض، عبدالكریم، یا عبدالجلیل هستند اما پیامبر اسلام “عبدُه” است و پروردگاری مدبّر و مربّی شخصی وی است كه نهایی ترین مرتبه را داراست، و در قوس صعود، مقامی برتر از مقام مربوبیت شخص رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، و آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب به عالیترین اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است، یعنی “هو” كه همان هویت مطلقه است، چون كاملترین عبودیت از آن اوست، جامعترین كلمه به او اشاره دارد و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزّل كرده و هویت مطلقه مبدأ ارسال رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است: “هوالذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین كله؛ او كسى است كه رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند.” سوره ی توبه، آیه ی 33.

قرآن كریم وقتی می خواهد تعبیر “عبد” را نسبت به سایر انبیا بكار ببرد همراه با ذكرنام آنها بكارمی برد مثلاًمی فرماید:” واذكر عبادنا إبراهیم وإسحق ویعقوب أولی الأیدی والأبصار” سوره ی ص، آیه ی 45 یا می فرماید: “یاد كن بنده ی ما داود را” سوره ی ص، آیه ی 17. “یاد كن بنده ی ما ایوب را” سوره ی ص، آیه ی 41 “بنده ی ما نوح را تكذیب كردند” سوره ی قمر، آیه ی 9. و… ولی پیامبر خاتم را بدون نام یاد می كند، عبد مطلق، به آن فرد كامل انصراف دارد: ” تبارك الذی نزّل الفرقان علی عبده لیكون للعالمین نذیراً؛ او كسى است كه رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند” سوره ی فرقان، آیه ی 1. گرچه تورات موسی(علیه السلام) نیز “فرقان” است: ” و إذ اتینا موسی الكتاب و الفرقان …” سوره ی بقره، آیه ی 53. امّا وقتی عبد مطلق گفته می شود، عبد كامل به ذهن می آید و آن رسول خداست. می فرماید: خدایی متبارك است كه فرقان را بر بنده اش نازل كرد. نه قبل از کلمه ی “عبد” نام مبارك پیغمبر را می برد و نه بعد از آن، تا بگوییم نام آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) محذوف به قرینه است؛ و نیز نمی گوید “عبدنا”: بنده ی ما، كه ناظر به كثرت باشد، بلكه می فرماید: “عَبْدِه” كه ناظر به مقام وحدت است، این كلمه از “عبد الله” نیز بالاتر است، زیرا این عبودیت، حاكی از هویت مطلقه است كه بالاتر از مقام الوهیت است.

و نیز در ابتدای سوره ی “إسراء” می فرماید: “سبحان الذی أسری بعبده لیلاً…” سوره ی إسراء، آیه ی 1.: خدایی سبّوح است كه بندهاش را در پاسی از شب به معراج برد. دیگران عبد مقید، یعنی بندهی تعینات مقیده اند، ولی رسول اكرم بندهی آن مقام اطلاق است. خداوند، از رسولش به عنوان “عبده” یاد می كند، نه به خاطر اینكه کلمه ی “الذی” از موصولات است و عاید میخواهد، زیرا این مطلب را با الفاظ دیگر نیز می توان بیان نمود؛ اگرمتكلم بخواهد آن معارف بلند وعبودیت مطلقه ی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تفهیم كند، از عبودیت وی با الفاظ دیگر یاد میكند. در ابتدای سوره ی “كهف” نیز تعبیری مشابه تعبیر همین آیه دارد: “الحمد لله الذی أنزل علی عبده الكتاب” سوره ی كهف، آیه ی 1. جز اینكه در آنجا سخن از تسبیح بود ودراینجا سخن از تحمید است. چون عبد محض می تواند در اثر عبودیت تامه مظهر “سبّوح” بشود، چنانكه می تواند در اثر عبودیت كامله، مظهر “حمید” قرار گیرد.

نظیر آیه اول سوره ی كهف، آیه اول سوره ی فرقان است: “تبارك الذی نزّل الفرقان علی عبده” جز اینكه در اینجا سخن از تبارك است و آنجا سخن از حمد، در اینجا می فرماید: خدای سبحان بر بندهاش فرقان نازل كرده و در سوره ی كهف میفرماید: “كتاب” فرستاده. “كتاب” جنبهی ثابت كلام الله است و “فرقان” جنبه فَرْق و تغیّر. بین كلام و كتاب، قرآن و فرقان فرق است، به لحاظ توحید كثرتها و جمع تفصیلها آن را قرآن، و از آن جهت كه فارق بین حق و باطل است و تفصیل اجمال و تكثیر وحدت میكند فرقانش می نامند.

می فرماید: “حمد و ستایش برای خدایی است كه بر بندهی خویش كتاب را فرو فرستاده”. در این آیه نیز نكات گذشته اعمال شده، نام حضرت رسول اكرم را قبل یا بعد از کلمه ی عبد نبرده، عبد به عنوان مطلق، بر او حمل شده، و آن را به هویت مطلقه ی خود نسبت داده است نه به اسمی از اسمای خاصه؛ و آنچه در صدر آیه قرار گرفته، از قبیل تسبیح یا تحمید، اثر خاصّ خود را خواهد داشت، و در ذیل فرموده: “لیكون للعالمین نذیراً” او نذیر عالمان و الگوی جهانیان است، از این رو هیچ كمالی از كمالات برای انسان متكامل فرض نمی شود جز اینكه پیامبر، به آن مقام نایل آمده است.

1- انجيل باب 5 ايه 10چاژ اندن سال 1800ميلادي

2- مجاه الاسلام دهلي نو فوريه 1927ميلادي وسلم كرانيكل لندن 30 دسامبر1926 ميلادي

3- ماهنامه تا پاله مسكو نوامبر1953ومجله وي كلي ميرور دسامبر1954وروزنامه الهدي قاهره 31 مارس1954

4- ماهنامه استار بريتانيا چاپ لندن ژانويه1945ومجاه منچسترسونيگت 23 ژانويه1954

5- بحار الانوار ج11 ص151

6- بحار الانوار ج11 ص114

7- بحارالانوار ج9ص312

8- بحار الانوارج23ص208 ح12وص211ح 20

9- سيره رسول اكرم در قران جوادي املي ج8ص48و49


جستجو