امام علي عليه السلام در ايه ولايت

 

روز24 ذی الحجه یکی از زیباترین خاطرات را در فرهنگ شیعه به یاد می آورد، روزی که امیر مومنان علی (ع) با ایثار انگشتر خویش در حال نماز به یک نیازمند، گوی سبقت را از مسلمانان حاضر در مسجد ربود و شایسته تجلیل و تقدیر حضرت حق قرار گرفت و به دریافت مدال آیه ولایت از سوی پیک وحی مفتخر گردید.

 

عبدالله بن عباس ماجرا را این گونه روایت کرده است : روزی در کنار چاه زمزم نشسته بودم و برای مردم از پیامبر (ص) حدیث نقل می کردم، در آن حال، ابوذر غفاری به نزد ما آمد و با صدای رسایی گفت: ای مردم ! من از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود : « علی قائد البرره و قاتل الکفر منصور من نصره مخذول من خذله ؛ علی (ع) رهبر نیکوکاران است و کشنده کافران.هر کس او را یاری کند یاری خواهد شد و هر کس به او اهانت کند، خوار خواهد گشت.»

آن گاه ابوذر سخنانش را چنین ادامه داد: ای مردم ! روزی از روزها با رسول خدا (ص) در مسجد نماز ظهر را خواندو. بعد از نماز، نیازمندی بلند شد و از مردم یاری خواست، کسی به او چیزی نداد. او دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا ! تو خود گواه باش در مسجد رسول الله (ص) از مسلمانان یاری خواستم، اما کسی به من پاسخ مثبت نداد. در این موقع، علی (ع) در گوشه ای از مسجد در حال رکوع نماز بود که با انگشت کوچک دست خود که انگشتری در آن بود به سائل اشاره کرد و سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. رسول خدا (ص) که در حال نماز شاهد این ماجرا بود، وقتی نمازش را تمام کرد، رو به سوی آسمان نمود و عرضه داشت: خداوندا ! برادرم موسی از تو در خواست نمود که: پروردگارا! به من سعه صدر عنایت کن و کارهایم را سهل و آسان نما و گره از زبانم بگشا و سخنانم را روان و راحت گردان! و همچنین موسی (ع) تقاضا کرد که: خدایا ! برادرم هارون را وزیر و یاور من قرار بده ! و به وسیله برادرم مرا نیرومند گردان و او را در کارهایم شریک فرما ! آن گاه پیامبر (ص) فرمودند: خداوندا ! من نیز محمد پیامبر و برگزیده تو هستم. خدایا !

از تو در خواست می کنم که سینه ام را گشاده گردانی و کارهایم را آسان کنی و از میان خانواده ام، علی را به عنوان وزیر و پشتیبان من قرار دهی! ابوذر در ادامه گفت: هنوز دعای پیامبر (ص) تمام نشده بود که حضرت جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! بخوان! پیامبر(ص) پرسید: چه بخوانم؟ گفت بخوان: « انما ولیکم الله و رسوله والذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون »1؛ « همانا رهبر وسرپرست شما خداست و رسول او وکسانی که ایمان آورده اند؛ آنان که نماز اقامه می کنند و در حال رکوع زکات می پردازند.

این روایت را گذشته از منابع شیعه بسیاری از اهل تسنن نیز نقل کرده اند و آیه شریفه را درباره ی امیر مومنان علی (ع) می دانند.

1. مائده/ 55

مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در کتاب ارزشمند المراجعات می نویسد: صاحب کنزالعمال نزول این آیه در موردخاتم بخشی علی (ع) را به اتفاق مفسران نسبت می دهد و بر این باور است که در این زمینه کسی به غیر از علی (ع) مورد نزول این آیه نیست.علامه سید شرف الدین ادامه می دهد که این اجماع تفسیری را به غیر از صاحب کنزالعمال، عده ای دیگر از دانشمندان اهل سنت نقل کرده اند که از جمله ی آنها امام قوشجی در بحث امامت شرح تجرید است. سید شرف الدین در توضیح سخن می گوید: اگر این حقیقت (نزول آیه ولایت در شان علی (ع)) یک مسئله بدیهی و روشن نبود ما به نقل تمام اقوال و آراء در این زمینه اقدام می کردیم؛ اما به لطف الهی در این سخن شک و تردیدی نیست و خوشبختانه تمام دانشمندان مسلمان به آن اعتراف دارند.1

برای تکمیل و روشن شدن بیشتر اذهان، ما فقط به نقل یک روایت از طریق اهل تسنن اکتفا می کنیم: حاکم حسکانی از اساتید علم حدیث و از دانشمندان برجسته حنفی مذهب در قرن پنجم در کتاب « شواهد ا لتنزیل » با نقل روایتی از عبد الله بن عباس، ماجرای خاتم بخشی علی (ع) را این گونه گزارش کرده است: آن روز بلال برای نماز اذان گفت با شنیدن صدای اذان، رسول خدا (ص) از منزل بیرون آمد مردم در مسجد مشغول نماز بودند؛ بعضی ایستاده، برخی در حال رکوع، و عده ای دیگر در حال سجده بودند در این هنگام، فقیر بی چاره ای در مسجد می گردید و از مردم در خواست کمک می کرد پیامبر (ص) با دیدن این صحنه او را صدا کرد و با او چنین گفتگو نمود:

آیا کسی چیزی به تو داده است؟

بلی !

یک انگشتر نقره ای

چه کسی آنرا به تو داد؟

آن مرد که ایستاده و نماز می خواند

پیامبر هنگامی که با اشاره ی سائل به فرد مورد نظر نگاه کرد، متوجه شد که او علی بن ابی طالب (ع) می باشد. دوباره پرسید: او در چه حالی انگشتر را به تو بخشید؟

_ او در حال رکوع آن را به من داد.

در این هنگام پیامبر (ص) این آیه شریفه را تلاوت کرد:« انما ولیکم الله و رسوله والذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون »2

علامه شیخ عبد الحسین امینی شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حدیث و استوانه های روایی اهل سنت را با نام و نشانی دقیق کتابهایشان فهرست کرده و متن حدیثی را که حاوی انطباق آیه ی مذکور با شخص علی (ع) است از انس بن مالک نقل می کند و در آخر می افزاید: « مضمون این حدیث در این کتابها موجود است و همه ی آن ها تصریح دارند که این آیه در مورد خاتم بخشی حضرت امیر مومنان علی (ع) در مسجد نبوی نازل گردیده است.»3

این مسئله آن قدر معروف و مشهور می باشد که بسیاری از شعرای فارس و عرب در مورد آن شعر ها سروده و قصیده ها گفته اند. حسان بن ثابت قصیده معروف خود را این گونه سرود و به محضرعلی (ع) تقدیم داشت:

1. المراجعات، ص 231

2.شواهد التنزیل، ج 1، ص233 3.الغدیر، ج3،ص162

ابا حسن تفدیک نفسی و مهجتی

و کل بطییء فی الهدی و مسارع

« ای اباالحسن ! جانم و قلبم فدای تو باد! و جان و دل هر کس که در راه هدایت تند یا کند گام بر می دارد. فدایت باد. »

ایذهب مدحی و المحبین ضائعا

و ما المدح فی ذات الاله بضائع

« آیا مدح من و دوستانت تباه خواهد شد؟ نه، هرگز مدحی که در راه خدا انجام شود، تباه و ضایع نمی گردد. »

فانت الذی اعطیت اذ انت راکع

فدتک نفوس القوم یا خیر راکع

« تویی آن کس که در هنگام رکوع بخشیدی! جان همه مسلمانان به فدایت ای بهترین رکوع کننده! »

بخاتمک المیمون یا خیر سید

و یا خیر شار ثم یا خیر بائع

« انگشتری مبارکت را [تو در راه خدا بخشیدی] ای بهترین آقا و ای بهترین خریدار و ای بهترین فروشنده .»

فانزل فیک الله خیر ولایه

و بینها فی محکمات الشرائع1

« خداوند متعال نیز در حق تو بهترین [آیه را که] آیه ولایت [است] فرستاد و در محکمات شرائع آن را بیان نمود. »

شعرای فارسی زبان نیز شعر ها سروده و خطابه ها ایراد کرده اند که دو بیت را می آ وریم:

ناصر خسرو:

آنچه علی داد در رکوع فزون بود

ز آن که به عمری بداد حاتم طائی

ابن یمین:

مرتضی را دان ولی اهل ایمان تا ابد

چون ز دیوان ابد دارد مثال «انما»

آخرین حکم الهی

امام محمد باقر (ع) در این زمینه می فرماید « خدای متعال طبق آیه ی ولایت اطاعت از رهبری و سرپرستی اولوالامر را بر مردم واجب ساخت. مسلمانان متوجه نشدند که مقصود از ولایت چیست؟ خداوند [ در روز غدیر] به پیامبر اکرم (ص) امر کرد که ولایت را برای مردم تفسیر کند؛ همچنان که نماز و روزه و زکات و حج را برایشان توضیح داده است؛ اما رسول خدا (ص) مدت ها صبر کرد؛ زیرا آن حضرت همانند سایر واجبات نمی توانست مسئله ولایت و جانشینی خویش را به مردم اعلا کند و می ترسید اگر مسئله رهبری و ریاست بر مسلمانان را مطرح نماید، مردم سخن او را نپذیرند و از دین بر گردند. به همین جهت، دلتنگ شد و به حضرت پروردگار عرض حال نمود.

1. همان2.مائده/67

خداوند متعال به پیامبر وحی کرد که: « ای رسول ما! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، بر مردم ابلاغ کن و اگر این پیام را نرسانی، رسالت خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می کند.»2

پیامبر (ص) با نزول این آیه، با کمال اطمینان مسلمانان را گرد آورد و در روز غدیر خم به اعلان ولایت و رهبری علی (ع) اقدام نمود و تاکید کرد که حاضرین به غائبین اطلاع دهند.»

امام باقر (ع) در ادامه فرمود: « واجبات خدا یکی پس از دیگری نازل می شد و مسئله ولایت آخرین آنها بود که بعد از اعلان ولایت، آیه اکمال دین1 نازل گردید. و خداوند متعال فرمود: با این پیام دیگر واجبی را بر شما نازل نخواهم کرد؛ زیرا واجبات شریعت اسلام با مسئله ولایت کامل شد.»2

پاسخ یک شبهه

گاهی می پرسند: از سویی مشهور است امام علی (ع) در حال نماز آن چنان غرق در عبادت می شد که وقتی در یکی از جنگ ها به پایش تیر رفته بود و از شدت درد و ناراحتی جسمی، امکان جراحی و بیرون کشیدن آن نبود، گفتند: آن را در حال نماز از بدن مبارکش خارج کنید؛ چون او در حال عبادت آن چنان مشغول راز و نیاز با پروردگار خویش است که احساس درد نخواهد کرد.3

و از سویی امام در حال نماز انگشتر به سائل می دهد و این انگشتر توجه به اطراف و دیگران است. آیا این دو حالت، در نماز با هم سازگاری دارد یا نه؟

علاوه بر اینکه برخی از محققین در صحت حکایت اول تردید دارند. در پاسخ این پرسش جواب های متعددی گفته شده که ما به چند مورد اشاره می کنیم:

اول:مشتاقان حضرت حق و تشنگان کوثر و معرفت در حالات عرفانی و مناجات با معشوق و معبود خویش، آن چنان از فیض حضور و لقای یار و مشاهده ی تجلیات دلدار سر مست می شوند که تمام دردها و رنج های خویشتن را به عنوان لذت بخش ترین جرعه های حیات بخش معنوی سر می کشند. آنان همواره زمزمه می کنند که:

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری نیست

یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست

آنان در آن حال، نه اینکه دردها و رنج های جسمی خویش را احساس نمی کنند و بی اختیار احساس خود را از دست می دهند، بلکه با اراده ی خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا نیست، بر می گردانند. به عبارت دیگر، لذت حضور و شوق وصال آن چنان آنان را به وجد و شعف می آورد که رنج ها و دردهای شخصی تحت الشعاع آن قرار می گیرد و در پرتو فضای معنوی درک حضور محو می شوند و از شوق اینکه رضای حق را به دست آورده اند، تمام ناملایمات در منظر آنان زیبا و دوست داشتنی جلوه می کند و آوای « ما رایت الا جمیلا »4سر می دهند؛ حتی آنان تحمل مصائب را اولین منزل عشق می دانند و بر این باورند که:

ترک مال و ترک جان و ترک سر

در طریق عشق اول منزل است

1.مائده/3.2.اصول کافی، کتاب الحجه، باب مانص الله عزوجل و رسوله علی الائمه (ع) 3.المحجه البیضاء،ج1،ص398

4.لهوف،سید بن طاووس، ص 292،. این کلام حضرت زینب در مجلس ابن زیاد بود، هنگامی که ابن زیاد گفت: ای دختر علی (ع)! این همه مصیبتها را چگونه دیدی؟ زینب (ع) پاسخ داد: « من همه مصائب و مشکلات را در راه خدا زیبا می بینم.»

5.بحار الانوار،ج45،ص80؛مدینه المعاجز،ج3،ص 504؛العوالم، الامام حسین (ع)، ص344.

چنان که درباره ی بعضی از یاران امام حسین (ع) در روایات آمده است که « لا یجدون الم مس الحدید »5 آنان درد برخورد نیزه ها و شمشیر های آهنین را احساس نمی کردند.» نه اینکه آنان تیر ها و شمشیرها و نیزه ها را نمی دیدند یا توجه نداشتند، بلکه درد و رنج آنها در مقابل شوق شهادت و کسب رضای پروردگار متعال هیچ بود.

بنابراین، در حالی که یاران و مریدان آنان چنان هستند، پس خود ایشان چگونه خواهند بود. بی تردید مقام اولیاء الهی به مراتب بالاتر از اینهاست.اگر در یک زمان علی (ع) هنگام نماز متوجه درد پای خود نمی شود، عملی کاملا درست و خداپسندانه می باشد،؛ چرا که معنای مناجات عاشقانه و عبادت عارفانه همین است و اگر در زمانی دیگر، در هنگام نماز صدای سائل او را متوجه خود می سازد و او با از خود گذشتگی و ایثار مال در راه رضای خداوند، نیاز یک انسان بی چاره را بر طرف می کند، باز هم عملی کاملا منطقی و خداپسندانه می باشد. علی (ع) در هر دو مورد از خود گذشتگی و ایثار نموده است؛ آنجا از جان خویش و اینجا از مال خویش. در هر دو حال، مشغول عبادت مخلصانه بوده است و آن کسب رضای پروردگار و خالق جهان هستی می باشد.

تکمیل عبادت

دوم:این ایراد را میتوان ناشی از یک غفلت دانست و آن اینکه شنیدن صدای سائل و کمک به او، پرداختن به غیر خدا و توجه به خویشتن یا امور دنیوی نیست، بلکه آن هم در واقع، توجه به خدا و در جهت اخلاص می باشد. علی (ع) گر چه در حال نماز، غرق در عبادت الهی بود و با خداوند مناجات می نمود، اما قلب پاک او در برابر فریاد استمداد و استغاثه و آه و ناله ی مستمندان و بی چارگان جامعه حساس بود و قلب او در مقابل ندای محرومان و برای گره گشایی از کار آنان می تپید. توجه او به سائل نه تنها در جهت غیر حق نبود، بلکه دقیقا در راستای اخلاص و توجه به مبدا هستی و پروردگار خویش بود. او با پاسخ به کمک خواهی و ندای مظلومانه ی یک فقیر که آه و ناله اش از دردهای جانکاه وی خبر می داد، عبادت خویش را با اطاعت دیگری در آمیخته و با هر دو عمل خویش، در جهت رضای الهی قدم برداشته، ثواب عبادت خویش را مضاعف گردانید. و به همین علت هم بود که عمل زیبا و خدا پسندانه ی او مورد ستایش وحیانی قرار گرفت، چرا که او عبادتی را مکمل عبادت دیگر قرار داد.1

علی (ع) گر چه در حال نماز،

غرق در عبادت الهی بود و با

خداوند مناجات می نمود، اما

قلب پاکـ او در برابر فـریاد

استمـداد و استغـاثه و آه و

ناله ی مستمندان و بیچارگان

جامعه حساس بود و قلـب او

در مقابل ندای محـرومان و

برای گره گشـایی از کار آنانمی تپید.

1.المراجعات، ص 235

انما ولیکم الله و رسوله و الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون


ترجمه:بدرستیکه فقط ولی شما خدا و رسولش و کسانی هستند که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکوه می دهند.

این آیه در شان امیر المومنین نازل شده و هیچ کس نیز در این باره در زمان ایشان منکر نشده است، حتی عده ای هم خواستند به تقلید از ایشان این کار را انجام دهند اما آیه ای در شان آنها نازل نشد.
ائمه هدی و در صدر آنها حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در احتجاجات خود در برابر مخالفین از این آیه و شأن نزول آن که مورد اختلاف نبود استفاده می کردند.

اسناد شان نزول آیه ولایت در اخبار

علامه امینى (ره) بعد از نقل این حدیث‏ بعینه از ابو اسحاق ثعلبى در تفسیر خود، در ذیل آن گوید:

این حادثه و واقعه و نزول آیه را جمع کثیرى از ائمه تفسیر و حدیث آورده‏اند که از جمله ایشان است:

· طبرى در تفسیر خود ج 6 ص 165 از طریق ابن عباس و عتبة ابن ابى حکیم و مجاهد

· واحدى در «اسباب النزول‏» ص 148 از دو طریق

· رازى در تفسیر خود ج 3 ص 431 از عطاء از عبد الله بن سلام و ابن عباس و حدیث ابو ذر

· خازن در تفسیر خود ج 1 ص 496، و ابو البرکات در تفسیر خود ج 1 ص 496

· نیشابورى در تفسیر خود ج 3 ص 461

· ابن صباغ مالکى در «فصول المهمة ص 123 حدیث ثعلبى

· ابن طلحه شافعى در «مطالب السؤول‏» ص 31 به لفظ ابو ذر که ذکر شد و گفته است که :

این اسنادى است که در آن هیچگونه شکی نیست.

دیگران:

أبو رافع‌ گوید: آن‌ انگشتری‌ را که‌ علیّ در حال‌ رکوع‌ صدقه‌ داد حلقه‌ای‌ از نقره‌ بود که‌ یک‌ مثقال‌ وزن‌ داشت‌ و در روی‌ آن‌ نقش‌ شده‌ بود: المُلْکُ لِلّهِ ؛ و از حسن‌ بن‌ محمّد علویّ از جدّش‌ یحیی‌، از أحمد بن‌ یزید، از عبدالوّهاب‌ از مخلّد، از مُبارک‌، از حسن‌ روایت‌ است‌ که‌ عمر بن‌ خطّاب‌ گفت‌: من‌ از مالی‌ صدقه‌ای‌ را کنار گذاردم‌ که‌ از جانب‌ من‌ که‌ در حال‌ رکوع‌ باشم‌ در بیست‌ و چهار نوبت‌ صدقه‌ دادند تا شاید آنچه‌ که‌ برای‌ علیّ نازل شد برای‌ من‌ هم‌ نازل‌ شود ولیکن‌ نازل‌ نشد.

بر طبق بینش اسلامی و بر پایه حکم عقلانی، آدمی مأمور به تبعیت و اطاعت همه جانبه از خالق خویش و پروردگار جهان است؛ چرا که انسان از ساعات و یا حتی دقایق بعدی عمر خویش آگاه نیست و در جزئی‌ترین امور، نیازمند خداوند است؛ اما در مقابل، خداوندی که او را خلق نموده، حتی بر کوچکترین اسرار وجودی مخلوق خود واقف است و مقصد و منتهای حرکت او را نیز می‌‌داند. لذاست که عقل بشر، او را به درگاه او رهنمون می‌‌سازد؛ چرا که علاوه بر این مطالب، او بی‌نیاز مطلق و غنی در تمام امور است و به مخلوقات خود کمترین نیازی ندارد، لذا جز خیر آدمی را نمی‌‌خواهد. اما این اطاعت در دیدگاه اسلام و قرآن کریم، تنها به خداوند منحصر نمی‌‌شود. بلکه به امر الهی و فرمان خداوند، یک مسلمان باید از وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) نیز پیروی و تبعیت نماید. بنا بر این نگرش، تبعیت به طور مطلق و بدون قید و شرط تنها مختص خداوند است و بر طبق فرمان اوست که ما مأمور به اطاعت و پیروی از رسول اکرم و امامان معصوم در تمامی امور می‌باشیم. رفتار و گفتار آنان هم در تمامی امور، راهی را که به رضایت پروردگار و سعادت ابدی انسان منتهی می‌‌شود، مشخص می‌‌نماید. به این دلیل که در اعمال و رفتار آنان، هوا و هوس راهی ندارد و آنان به لطف خداوند و عنایت او، معصوم از هر خطا و اشتباه می‌باشند. بر طبق آموزه‌های اسلامی، به جز خداوند و به واسطه او رسول اکرم و امامان معصوم، آدمی نباید در برابر هیچکس و یا هیچ چیز دیگر به طور مطلق و بدون قید و شرط، مطیع و فرمانبردار باشد. منشأ آغازین اطاعت از خداوند و معصومین (همان گونه که ذکر گردید)، عقل بشری است؛ اما در ادامه و همراه با عقلانیت آدمی، این رابطه محبت نسبت به پروردگار است که آنرا تکمیل می‌‌کند. آن هنگام که انسان قدری بیشتر می‌‌اندیشد، خود را در دریای لطف و نعمتهای الهی غرق می‌‌بیند. او می‌یابد هر چه که دارد همه از خداوند است و علیرغم ناسپاسی‌های فراوان آدمی، نه تنها لطف و مهربانی او قطع نگشته بلکه لحظه به لحظه نیز ادامه دارد. بنا بر این هر چه بیشتر سعی می‌‌نماید تا در مسیر اطاعت چنین پروردگار مهربانی، گام بر دارد. مسیری که جز به کمال و سعادت او، به چیز دیگری ختم نمی‌‌گردد.

حقیقت و مفهوم کلی ولایت نیز که در دیدگاه اسلامی تبیین می‌شود، چیزی خارج از اطاعت و پیروی از خداوند و معصومین نمی‌باشد.

از سوی دیگر رابطه میان مسلمانان و شیعیان با نبی اکرم و تک تک ائمه معصومین، رابطه‌ای بسیار عمیق و دو طرفه است. طرف اول این رابطه از پیامبر اکرم و ائمه آغاز می‌گردد. آنان چنان مهربانی و شفقتی نسبت به فرد فرد مسلمین دارند که کوچکترین ناراحتی و اندوه یک مسلمان، باعث رنجش خاطر آنان می‌گردد. (که شواهد بسیاری از آن در متون اسلامی موجود می‌‌باشد.) اما در طرف دیگر، مسلمانان نیز به خاطر جمع بودن مکارم اخلاقی و کمالات روحانی در وجود معصومین، از صمیم جان به آنان عشق می‌‌ورزند. این رابطه عمیق آنچنان تبعیتی را رقم می‌‌زند که مسلمانان نه تنها در برابر کلام و رفتار امام و ولی خویش مطیع و فرمانبردار هستند، بلکه حتی در ذهن خویش نسبت به آن کوچکترین دغدغه‌ای احساس نمی‌‌نمایند.

در قرآن کریم (که کلام خداوند و نازل شده از جانب اوست)، دلایل متعددی در جهت اثبات مقام ولایت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) ـ امام اول ـ از جانب خداوند وجود دارد. اما ولایت سایر ائمه بنا بر ابلاغ رسول اکرم از جانب خداوند تأیید می‌‌گردد. ما در این حال به بررسی و دقت و تأمل در یکی از آیات شریفه قرآن می‌پردازیم که در آن مسأله ولایت بر مؤمنین مطرح شده و این مقام علاوه بر خداوند، برای رسول اکرم و امام علی (علیه السلام) اثبات گشته است. به همین منظور ابتدا به بررسی کلمات(1) به کار رفته در این آیه به صورت مجزا می‌پردازیم، و سپس به شأن نزول آیه اشاره می‌نماییم و در پایان فرازهای مختلف آیه را هر چه بیشتر مورد دقت و توجه قرار می‌دهیم.

بررسی کلمات آیه به صورت مجزا

« إنّما »

کلمه‌ایست که در زبان عربی برای نشان دادن یک انحصار به کار می‌رود؛ بدین معنا که گوینده منظور خویش را به معنی و مفهومی خاص و یا اشخاصی معین، محدود می‌نماید و آن را از سایر مفاهیم و یا اشخاص نفی می‌نماید. به عنوان مثال اگر گفته شود فقط خداوند معبود ماست، به این معناست که الوهیت و معبود بودن، تنها منحصر در خداوند است و سایر موجودات، از جایگاه الوهیت، خارج شده‌اند. بر این اساس و بر طبق سایر قوانین مربوط به استفاده از این کلمه در زبان عرب (که در قسمت توضیح بیشتر آمده است) آوردن انّما در آغاز این آیه، مقام ولایت بر مؤمنین را در عده‌ای خاص منحصر می‌کند. به بیان دیگر، تنها سه مورد را در هنگام نزول آیه به عنوان ولیّ مؤمنین معرفی می‌کند و این مقام را از سایرین نفی می‌نماید. پس معنای این آیه بدین گونه می‌باشد که: «ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده‌‌اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوعِ نماز زکات می‌پردازند، می‌باشند.»

« ولیّ »

در کتب لغت عرب همانند مفردات القرآن و لسان العرب و … برای این کلمه، معانی متعددی آورده شده است. که می‌توان از آن جمله داماد، هم‌‌قَسَم، دوست، سرپرست، یاور و … را ذکر نمود. بسیاری از این معانی گفته شده در توضیح کلمه «ولیّ« نه تنها در این آیه بلکه در آیات دیگر قرآن کریم (که در آنها نیز، کلمه ولیّ بکار رفته است) مفهوم درستی را نمی‌رساند. {به عنوان مثال اگر معنای داماد را از بین معانی ولیّ در این آیه جایگزین نماییم معنای آیه این‌‌گونه می‌شود: «فقط خدا و رسولش و کسانی که در

حال رکوع نماز زکات می‌دهند، داماد شما هستند.» که عدم صحت این معنی کاملا آشکار است.} با توجه به این مطلب، مفسرین و صاحبنظران اسلامی درباره معنای ولیّ در این آیه فقط یکی از سه معنی:

* دوست

* یاور و ناصر

* سرپرست و صاحب اختیار

« زکات »

زکات یعنی «اعطای مال در راه رضای خداوند متعال« و یکی از موارد آن اعطای مال به مستمندان می‌باشد. که در این آیه به آن اشاره شده است.

« رکوع »

به این دلیل که پیش از آوردن لفظ رکوع صحبت از به جای آوردن نماز توسط مؤمنین می‌باشد (یقیمون الصلوة)، رکوع در این آیه به همان معنی عمل خاص در نماز است که پس از قرائت حمد و سوره می‌باشد و عبارتست از خم شدن و انحنای سر).

در ابتدای بحث گفتیم که ولیّ با سه معنی دوست، ناصر (یاور) و سرپرست مورد بحث و گفتگوی مفسرین است. ما نیز دو معنی دوست و ناصر (معنای اول و دوم) را بررسی می‌کنیم و بعد به معنای سوم می‌پردازیم، تا به معنای بهتر «ولیّ» در این آیه دست یابیم.

*دوست           * ناصر (یاور)

با در نظر گرفتن این دو معنی آیه این‌گونه معنا می‌شود:

«تنها دوست یا ناصر شما، خدا و رسولش و آن کسانی هستند که ایمان آوردند. کسانی‌که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.»

گفتیم «انّما» برای حصر نمودن بکار می‌رود. پس با توجه به انّما و معنای دوست یا ناصر نتیجه می‌گیریم که فقط دوست و یاور ما، خدا و رسولش و آنهایی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، می‌باشند. با توجه به این معنی ما دیگر نباید هیچ دوست و یاوری داشته باشیم. و نمی‌توانیم کس دیگری را (که مثلاً زکات در حال رکوع نداده است) دوست یا ناصر خطاب کنیم.

این دو معنی با آیات دیگر قرآن در تناقض می‌باشند (لازم به توضیح نیست که در قرآن چون کلام خداست و در آن اشتباه جای ندارد، تناقض یافت نمی‌شود). همانند:

«و إن استنصروکم فی الدّین فعلیکم النصر» (سوره انفال، آیه 72)

« اگر در دین از شما یاری خواستند پس بر شما است یاری کردن. »

این آیه معلوم می‌نماید یاری رساندن و نصرت دادن به دیگران فقط مختص افرادی خاص نیست و می‌گوید هر آنکس، از شما در دینش یاری خواست به او یاری نمایید.

*ولیّ به معنای سرپرست

حال اگر ما ولیّ را به معنای سرپرست و صاحب‌‌اختیار معنی کنیم، با سایر آیات قرآن در تناقض نیست. چون امر سرپرستی نمی‌تواند مختص همه باشد. و این‌گونه نیست که هر کس، بتواند بر ما امر و فرمان کند و سرپرست ما شود. مگر فرد یا افرادی خاص که از جانب خدا باشد. و این آیه می‌گوید که امر ولایت به معنای سرپرستی بعد از خدا و رسولش به عهده فرد یا افرادی است که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند. در اینجا باید ببینیم که زکات‌دهندگان در حال رکوع نماز چه کسی یا کسانی در هنگام نزول آیه می‌باشند که امر مهم سرپرستی بعد از خدا و رسولش در اختیار آنان می‌باشد. که بهترین شاهد و گواه برای این موضوع، مراجعه به شأن نزول این آیه می‌باشد.

شأن نزول آیه

مفسرین و صاحبنظران شیعی و اهل تسنن این مطلب را گفته‌اند که:

فقیری به مسجدالنبی آمد و از مسلمانان طلب کمک کرد و هیچ کس به فقیر کمک نکرد مگر حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) که در حال رکوع نماز، انگشتری خود را به فقیر بخشید و این آیه (آیه 55 سوره مائده) بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل گشت.

سؤال: مخالفین با دلالت آیه ولایت چه شبهاتى را مطرح کرده اند؟
جواب: پیرامون آیه ولایت چند شبهه مطرح است که ذیلاً بیان مى گردد:
الف: ظاهراً مراد از ولایت در این جا أولى به تصرف نیست بلکه محبت و یارى است و قرینه آن آیات قبل و بعد از این آیه مى باشد.
در پاسخ این شبهه باید گفته شود که اولاً: این آیات یک جا نازل نشده تا لازم باشد همگى به یک معنا باشد.
ثانیاً: زمانى لازم است که آیات به یک معنا باشد که مانعى وجود نداشته باشد، در حالى که در این جا مانعى هست و آن اینکه اگر ولایت در این جا به معناى محبت و یارى باشد، حصر در آیه صحیح نیست زیرا محبت و نصرت مخصوص گروهى از مؤمنین با این مشخصات نیست بلکه همه مؤمنین را شامل مى شود.
ب: اگر آیه در مورد على(علیه السلام) است پس چرا صیغه جمع به کار برده شده است؟
در پاسخ این شبهه نیز باید گفت اولاً: در قرآن کریم موارد دیگرى نیز وجود دارد که براى افراد غیر جمع ضمیر جمع به کار برده شده است مثل آیه مباهله که تعبیر به نِسائَنا نموده، در حالى که تنها زنى که همراه رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) بود دختر ایشان حضرت فاطمه(علیها السلام) بود. و نیز عرب از این موارد بسیار دارد و در این جا به کار بردن ضمیر جمع به جهت تعظیم على(علیه السلام) بوده است.
ثانیاً: جناب زمخشرى در کشاف به نکته دیگرى در این رابطه اشاره مى کند و آن اینکه: در آیه ضمیر جمع به کار برده شده تا گفته شود سجیّه و سیره مؤمنین باید این چنین باشد تا دیگران هم به چنین عملى رغبت نمایند. و از حال فقراء و مساکین غفلت نورزند و در این رابطه تأخیر ننمایند حتى اگر مشغول نماز هستند.
ج: گفته شده که على(علیه السلام) هنگام نماز آنچنان غرق در مناجات و توجه به حضرت حق جلّ و أعلى مى شد که تیر از پایش کشیدند ولى حضرت متوجه نشدند، پس چگونه در این جا متوجه سائل شده است؟
در پاسخ این شبهه باید گفت: توجه به سائل توجه به غیر حق نیست. او در این حالت نیز توجهش به حق بوده و لحظه اى از او غافل نشده است و همین توجه باعث شده که از مسکین و سائل غافل نشود و وظیفه خویش در قبال او را که یک وظیفه الهى است، به نحو احسن انجام دهد.

سؤال: آیا آیه ولایت دلالت بر خلافت و ولایت امام على(علیه السلام) دارد؟
جواب: خداى متعال در آیات 55ـ56 سوره «مائده» مى فرماید: (إنّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکعُونَ * وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبونَ)«سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند; همان ها که نماز را بر پا مى دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند * و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، (پیروزند; زیرا) حزب و جمعیت خدا پیروز است».
امام ابو اسحاق ثعلبى در تفسیر کبیرش روایتى از ابوذر غفارى نقل مى کند که گفت: شنیدم از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)با این دو گوشم ـ که اگر دروغ بگویم کر شوند ـ و دیدم با این دو چشمم ـ که اگر دروغ گویم کور شوند ـ که مى فرمود: «على رهبر خوبان و قاتل کافران است. هر که او را یارى دهد، خدایش یاور است و هر که از یاریش دست بردارد، خدایش یارى ندهد. هان! من روزى با رسول خدا9 نماز خواندم، سائلى را در مسجد دیدم که از مردم درخواست کمک مى کرد و چیزى به او ندادند، على در آن وقت به رکوع رفته بود، با انگشت میانه اش به او اشاره کرد و سائل نزدیک آمد، پس انگشتر را از انگشت حضرت برداشت، آنگاه پیامبر9 رو به سوى خداوند نمود و عرض کرد: بار خدایا، برادرم موسى از تو درخواست کرد و گفت: پروردگارا! سینه ام را بگشاى و امرم را آسان گردان و گره از زبانم برگیر تا سخنم را دریابند، و جانشینى از خاندانم برایم قرار ده، هارون برادرم را; با یارى او مرا تقویت کن و او فرمودى که هان اى موسى، حاجتت برآورده شد. خدایا! من هم بنده و پیامرسان توام، پس سینه ام را بگشاى و امرم را آسان گردان و از خاندانم، جانشینى برایم تعیین کن; على را که به وسیله او نیرویم بخشى. سپس ابوذر گفت: به خدا قسم، هنوز سخن پیامبر9 تمام نشده بود که جبرئیل امین بر او فرود آمد و این آیه را آورد: «انمّا ولیّکم اللّه و رسوله…».(1)
جالب اینکه: در کتاب «غایة المرام» تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل شده است.(2)
نزد شیعیان هیچ اختلافى نیست که این آیه در حق على بن ابى طالب(علیه السلام)وارد شده و ائمه اهل البیت(علیهم السلام) آن را روایت کرده اند و این از اخبارى است که نزد آنان از مسلمات است و در بسیارى از کتابهاى معتبرشان نقل شده است، مانند: بحارالانوار علامه مجلسى، اثبات الهداه حرّ عاملى، تفسیر المیزان علامه طباطبائى، تفسیر الکاشف محمد جواد مغنیه، الغدیر علامه امینى و بسیارى از علما و بزرگان شیعه .

بررسی قسمتهای مختلف آیه

وصف مؤمنینی که دارای مقام ولایت هستند

در این آیه خداوند برای آن دسته از مؤمنین که دارای مقام ولایت هستند، نشانی خاصی را بیان نموده است و آنان را کسانی معرفی می‌نماید که در حال رکوع نماز، زکات می‌دهند. برای فهم بهتر این آیه لازم است این مطلب را بررسی نماییم که چگونه می‌توان شخصی را به وسیله توصیف نمودن او به مردم معرفی نمود، تا مردم به او مراجعه نمایند.

به طور کلی می‌توان شخص را به دو گونه وصف نمود. یکی آنکه گوینده نشانی خاصی را می‌دهد و منظور گوینده فقط فرد خاصی است و کس دیگری را در بر نمی‌گیرد. نوع دوم آنست که گوینده نشان عامی را می‌‌دهد و هر کس که آن خصوصیت را داشته باشد مورد نظر گوینده قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن مسأله مثالی را برای هر دو وصف به ترتیب می‌آوریم.

مثال وصف نوع اول:

از استادی سؤال می‌شود: کدام یک از شاگردانت از بقیه عالمتر می‌باشد؟ استاد در جواب می‌گوید: آن شاگردی که از همه تمیزتر است.

چون تمیز بودن و عالم بودن با یکدیگر تناسبی ندارد، پس استاد با دادن این پاسخ خواسته است نشانه‌ای را مشخص نماید و بگوید فقط این فرد (و با این مشخصه)، مورد نظر من است. در واقع استاد با این نشانه ملاکی خاص را برای فردی خاص معین کرده است. و این‌‌گونه نیست که اگر کسی بعد از این خود را تمیز نماید جزء جواب استاد قرار گیرد. چون پاسخ استاد در زمانی خاص داده شده است و اشاره به عالم‌ترین فرد دارد و در غیر آن زمان، دیگر معنایی ندارد. در این مورد و در موارد مشابه، از پاسخ استاد این نکته نیز می‌‌تواند به ذهن بیاید که یکی از موارد مورد پسند استاد تمیز بودن است و او تمیز بودن را دوست دارد. همچنین استاد به‌طور غیر مستقیم خواسته به بقیه شاگردان بگوید که اگر نمی‌توانید عالم‌ترین بشوید، ولی خود را تمیز نگاه داريد.

مثال وصف نوع دوم:

حال اگر استاد در پاسخ اینگونه گفته بود: آن فردی عالمتر است که از همه بیشتر درس می‌خواند، این دیگر ملاک خاص نبود. چون درس خواندن و عالم شدن با هم تناسب دارد و هر کس که بیشتر درس بخواند می‌تواند عالم‌ترین باشد. پس، استاد در اینجا ملاک عامی را معرفی کرده است و درس خواندن را مساوی با عالم شدن مطرح کرده است و منوط به فردی خاص نمی‌باشد.

برای استفاده از این مطلب، به سراغ آیه مورد بحث می‌رویم.

خداوند متعال در این آیه گفته است بعد از خود و رسولش، کسانی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، سرپرست مؤمنین می‌باشند. مشاهده می‌کنیم که بین زکات در حال رکوع و اینکه کسی سرپرست مؤمنین باشد هیچ‌گونه تناسبی وجود ندارد. پس وصفی که در این آیه به‌وسیله آن، مؤمنین (آنهایی که بر سایرین ولایت دارند) مشخص شده‌اند، از نوع وصف اول می‌باشد. و خدا نشانه‌ای را در زمانی خاص داده است تا مشخص کند بعد از خود و رسولش چه کسی سرپرست مردم می‌باشد. با توجه به شأن نزول مشاهده می‌شود که منظور خدا کسی جز علی بن ابیطالب (علیه السلام) نمی‌‌باشد. همچنین از این آیه مشخص می‌شود که یکی از عوامل مورد پسند خداوند، زکات دادن در حال رکوع نماز می‌باشد. بدین معنی که خداوند متعال به‌طور غیر مستقیم به مؤمنین می‌گوید: با اینکه تمامی شما نمی‌توانید سرپرست سایر مؤمنین باشید ولی سعی در انجام این عمل پسندیده داشته باشید و دادن زکات را به علت خواندن نماز به تأخیر نیندازید، که این عمل مورد رضای خداوند می‌باشد.

کلمه جمع، منظور از آن شخصی واحد

در اینجا لازم است به نکته مهم دیگری توجه کنیم؛ در این آیه کلمه مؤمنین به صورت جمع آورده شده است، حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا این کلمه به صورت جمع آمده است، در حالی‌که گفته شد، مراد از مؤمنین حضرت علی (علیه السلام) می‌باشد. در این رابطه باید این نکته را در نظر داشته باشیم که کلمه مفرد در زبان عربی نباید بیشتر از یک نفر به‌کار رود، ولی عکس آن جایز و صحیح است. بدین معنا که کلمه به صورت جمع آورده شده در حالی‌که منظور از آن یک شخص واحد است. در قرآن نیز در موارد متعدد این گونه عمل شده است. به عنوان مثال (در قرآن آمده است):

«و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لوّوا رءوسهم و رأیتهم یصدّون و هم مستکبرون» (آیه 5، سوره منافقون)

«و هرگاه به آنها گفته شود بیایيد تا رسول خدا برای شما از حق آمرزش طلبد، سرپیچند و مشاهده می‌کنی با تکبر و نخوت روی برمی‌گردانند.»

«هم الذین یقولون لاتنفقوا علی من عند رسول الله حتّی ينفضّوا …» (آیه 7، سوره منافقون)

«اینها همان کسانی هستند که می‌گویند بر آنان که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند …»

در این دو آیه خداوند، حکمی کلی را در مورد منافقین آورده است که با تکبر و نخوت روی برمی‌گردانند و می‌گویند بر اصحاب رسول انفاق نکنید. در حالی‌که با مراجعه با شأن نزول مشاهده می‌شود در عین اینکه خدا در این آیات منافقین را مورد خطاب قرار داده است

و حکمی را صادر کرده است، ولی مصداق خارجی این آیات شخصی واحد، به نام عبدالله بن أبی بوده است. (می‌‌توان در تفسیر طبری و همچنین در تفسیر سیوطی از قول ابن عباس در ذیل این آیات، مطلب فوق را مشاهده نمود.)

در ادامه برای رعایت اختصار، فقط به نشانی آیات و بیان مفسرین در ذیل آن، اشاره می‌شود:

* سوره آل عمران، آیه 181 (تفسیر قُرطُبی، جلد 4، صفحه 294)

* سوره توبه، آیه 61 (تفسیر قرطبی، جلد 8، صفحه 192 – تفسیر خازن، جلد 2، صفحه 253)

* سوره نساء، آیه 10 (تفسیر قرطبی، جلد 5، صفحه 53 – الإصابة، جلد 3، صفحه 397)

* سوره ممتحنه، آیه 8 (بخاری؛ مسلم؛ احمد؛ ابن جریر ـ ابن ابی حاتم؛ همین‌طور در تفسیر قرطبی، جلد 18، صفحه 59)

* سوره مائده، آیه 41 (تفسیر قرطبی، جلد 6، صفحه 177 – الإصابه، جلد 2، صفحه 326)

و …

از مطالب گفته شده به این نتیجه می‌رسیم که آوردن کلمه جمع برای مفرد بلامانع است و موارد متعدد از آن وجود دارد. از سوی دیگر این آیه با آوردن جمع و مورد نظر داشتن شخص واحدی به عنوان ولیّ، معنای کامل‌تری را به ذهن می‌آورد، بدین معنی که خداوند با آوردن جمع در این آیه به‌طور غیر مستقیم به مؤمنین گفته است با اینکه نمی‌توانید ولیّ و سرپرست باشید ولی می‌توانید دو عبادت را با هم جمع نمایید. همان گونه که حضرت علی (علیه السلام) دو عبادت نماز و زکات دادن را با هم جمع نمود و یکی را به علت دیگری به تأخیر نینداخت. (این مطلب در قسمت قبل با تفسیر بیشتری آورده شده است.)

در انتهای این بحث به قول زمخشری (در این رابطه) می‌پردازیم. (زمخشری از مفسرین بزرگ اهل تسنن می‌باشد که در تفسیر کشاف ذیل این آیه، مطلب زیر را آورده است.)

«پس اگر بگوییم: چگونه صحیح است که این لفظ (الذین آمنوا) در مورد حضرت علی (رضی الله عنه) باشد در صورتی که به صورت جمع آورده شده، خواهم گفت این لفظ با وجود آنکه سبب نزول در آن یک مرد می‌باشد، به صورت جمع آورده شده تا مردم را در مانند کار او ترغیب کند، که سرانجام ایشان به ثوابی مانند ثواب او نایل شوند. و تا توجه دهد که خلق و خوی مؤمنین باید در چنان درجه‌ای از علاقمندی و نیکی و احسان و رسیدگی به فقرا باشد که حتی اگر در حال نماز، کار نیکی برای ایشان پیش آمد که تأخیرپذیر نبود، (تأخیر موجب فوت آن کار می‌‌شد) آنها تا پایان نماز هم آن کار را به تأخیر نیفکنند.»

ماهیت و سنخ ولایت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام)

با دقتی بیشتر مطلبی دیگر نیز از آیه دریافت می‌شود: با وجود اینکه خدا ولایت بر مؤمنین را بعد از خودش برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) نیز مطرح می‌کند، ولی به جای بکار بردن کلمه اولیائکم به صورت جمع از ولیّکم که مفرد است استفاده نموده است.

از مطرح شدن کلمه ولیّ به صورت مفرد می‌توان فهمید که خداوند متعال خواسته است ولایت خویش را در اختیار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) نیز قرار دهد بدون آنکه این مقام را از خود سلب کند. که ولایت آنها از

همان سنخ ولایت خداوند می‌باشد. بدین معنی که اگر خداوند گفته بود اولیائکم معلوم بود که صحبت از چند نوع ولایت متفاوت است که افرادی آنرا بر مؤمنین دارند. در حالی‌که خدا این‌ گونه نگفته است و یک نوع ولایت را مشخص کرده است. در حقیقت ولایت خداوند و ولایت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) یک نوع ولایت است با این تفاوت که

ولایت خدا، ذاتی و به طور مستقل است. بدین معنی که ولایت خداوند را کسی در اختیارش نگذاشته است. (خدا به این علت که خالق همه چیز است، باید ولیّ و سرپرست و صاحب اختیار همه موجودات باشد.) اما ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) را خدا به آنها اعطا نموده است و ولایت آنها به ولایت خدا وابسته می‌باشد.

همان‌طور که شیعه نیز قائل است رسول اکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام) بنده خدا می‌باشند و هر آنچه که در اختیار دارند از جانب خداوند می‌باشد و خدا به آنها اعطا کرده است و آنها از خود به تنهایی هیچ ندارند.

نتیجه

از آنچه که تا کنون ذکر گردید، آشکارا روشن می‌گردد که:

* قرآن کریم مسأله ولایت و سرپرستی بر مؤمنین را به طور دقیق و در آیات مختلف تبیین نموده است.

* معنای ولایت که در این آیه از آن سخن به میان آمده است، همان سرپرستی، صاحب اختیار بودن می‌باشد.

* ولایت در دیدگاه قرآن کریم تنها برای عده‌ای خاص اثبات گردیده و از دیگران نفی شده است.

* از منظر قرآن، مقام ولایت بر مؤمنین در اصل مختص به خداوند است و ولایت سایر افراد هنگامی پذیرفته است که خداوند آن را در اختیار آنان قرار داده باشد.

* مؤمنین باید در تمامی امور به ولیّ خویش مراجعه نمایند و از او پیروی نمایند و او را الگوی خویش قرار دهند.

 


جستجو