رابطه اسلام وازادي

 

آزادی همچون عدالت یکی از آرمانهای بشری است به طوری که غالبا یکی از اهداف نهضت های اجتماعی و انقلابهای سیاسی بوده است . این لفظ در طول زمان و به ویژه دوران معاصر معنا و مفهومی پیدا کرده است که با مفهوم گذشته خود چندان تناسب سنخیتی ندارد. آزادی در گذشته به مفهوم رهایی از سلطه بیگانگان و یا رهایی از هوای نفس بود.آزادی به مفهوم جدید که غالبا با دمکراسی مترادف انگاشته میشود ، اکنون به یکی از اساسی ترین و بدیهی ترین قواعد و اصول اجتماعی و سیاسی درآمده است . و هیچ مکتب و نظامی یافت نمی شود که آن را محترم نشمارد، و مدعی تحقق آن نباشد.

 

در تعالیم اسلامی حقوق و آزادیهای طبیعی و فطری انسان به رسمیت شناخته شده است . آزادی در اسلام یک اصل است . در نگرش اسلامی هیچ انسانی را نباید با اکراه به پذیرش عقیده ای ملزم ساخت. انسان موجودی دارای اختیار و قدرت انتخاب است لذا خود باید در زندگی خویش آگاهانه دست به انتخاب بزند .

وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّـهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿١٧﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّـهُ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿ الزمر/١٨﴾

و از همین رو در برابر انتخاب خویش و نتایج آن مسئول است

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَـٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣٦/الاسراء﴾

قرآن جهل و نادانی را مانعی در راه انتخاب آزادانه انسان می داند ، لذا همواره انسانها را از تبعیت کورکورانه و جاهلانه و پیروی از عادات غلط گذشتگان بر حذر می دارد.

اصل جاودانه امر به معروف و نهی از منکر مفهوم آزادی را از مرزهای فردی و شخصی فراتر برده و آن را در حوزه عمومی می گستراند.متاسفانه به علت عدم رشد فلسفه سیاسی در میان مسلمانان اصل مذکور معمولا در چارچوب مناسبات فردی و توصیه های شخصی آن هم صرفا در مورد عبادات و معاملات فهمیده میشود ، در حالی که این اصل عرصه آزادی های سیاسی اجتماعی و گسترده ای را که امروز به عنوان حوزه عمومی شناخته می شود، در بر می گیرد ، به طوری که می تواند مبنای دمکراسی در یک جامعه دینی تلقی شود.

بررسی گونه های مختلف آزادی :

1. آزادی معنوی :

آزادی معنوی از جمله آزادیهایی است که در ادبیات دینی و عرفانی اسلام ریشه عمیقی دارد و با عناوین گوناگونی چون آزادی از هواهای نفسانی ، آزادی از تعلقات دنیوی و مانند اینها مطرح شده است.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود نچه رنگ تعلق پذیر آزاد است

از نظر اسلام انسان در سیر تکامل +معنوی و بندگی خداوند کاملا آزاد است ، اما از آنچه که امکان هرگونه لغزش و انحراف از مسیر صحیح وجود دارد لذا برای رسیدن به اهداف عالی معنوی که قرب به خداوند و جلب رضایت او است ، مسیرهای روشن و پاکی را می شمارد و از هرگونه انحراف و افتادن در دامهای شیطانی و هوای نفس که ضد تکامل معنوی است بر حذر می دارد چرا که انسان یک موجود مرکب از قئا و غرایز گوناگون چون غضب ، شهوت ، حرص و طمع ، جاه طلبی ، افزون طلبی ، مقام پرستی ، دنیا طلبی و …. در مقابل عقل ، فطرت و وجدان است

بنابراین امکان هر گونه لغزش و گمراهی در انسان وجود دارد . به همین جهت ، ممکن است انسان از نظر معنا و باطن کاملا آزاد و از طرف دیگر ممکن است بنده و اسیر شهوت و هواهای نفسانی باشد . و یا به خاطر پول و مقام بنده و اسیر دیگران گردد . و به طور کلی یک برده تمام عیار پول و مقام و شهوت شود. از اینرو ، اسلام برای مهار شهوات و فزون طلبی و نفس شیطانی ، اقدامات و راههای باز دارنده ای را به مومنان توصیه می نماید که با استفاده از آن عوامل بازدارنده ، می توان به مراحل عالی معنوی دست یافت . مقصود از آزادی معنوی هم همین است که انسان تلاش کند خویشتن را از بندگی و بردگی هواهای نفسانی برهاند عقل و وجدان خود را آزاد نگه دارد و به کمک آنها راه صحیح آزادگی معنوی و الهی را به دست آورد و خود را به هدف نهایی آفرینش برساند . این آزادی همان است که در زبان دین به آن “تزکیه نفس ” و “تقوا ” گفته می شود.

و از طرف دیگر ، باید به این نکته توجه داشت که بون برخورداری از آزادی معنوی ، آزادیهای اجتماعی ناپایدار ، بلکه ناممکن خواهد بو چرا که نبود آزادی معنوی باعث تسلط نفس اماره بر روح و روان آدمی است بر اثر این سلطه ، سرشت انسانی دمساز خودکامگی و منفعت طلبی می گردد. در نتیجه ، پیروی از نفس اماره محور رفتارهای اجتماعی قرار می گیرد.

در منابع اسلامی ، بندگی خالص خداوند ، تزکیه نفس ، رعایت زهد و تقوا ، کار و تلاش و دوری از طمع ورزی ، مخالفت با هوای نفس ، از ره آوردهای آزادی معنوی به شمار می روند.

امام امیرالمومنین (ع) می فرماید :

” … و لا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا”

(نهج البلاغه /نامه 31)

برده دیگری مباش ، در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است .»

آیات قرآن ضمن به بندگی خداوند و بر حذر داشتن از بندگی غیر خدا ، تصریح می کند که بندگی او باعث اخلاص در دین ، دوری از پلیدی ، راه درست و رهایی از هرگونه ظلمت و گمراهی است :

« ِانَنی انا الله لا ِاله الا انا فاعبدنی »

(سوره طه/14)

« من الله هستم ، معبودی جز من نیست ، پس مرا بپرست »

( َو اعبد ربک حتی یاتیک الیقین )

سوره حجر/99))

« و پروردگارت را عبادت تا یقین {مرگ } به سراغت آید . »

(فَاعًبد الله مخلصا له الدین )

(سوره زمر /2)

« پس خدا را پرستش کن و دین خود را برای او خالص گردان.»

(لا إلهَ إلّا أنا فَاعبُدُون )

(سوره انبياء/25)

معبودی جز من نیست ، پس تنها مرا پرستش کنید.»

روایت فوق در کنار این آیات بیانگر این است که آزادی واقعی تنها و تنها ، در بندگی خداوند میسر است . بنابراین ، انسانها اگر چه در پرستش و بندگی آزاد هستند ، لکن بندگی غیر خداوند متعال عین اسارت و بردگی است . از نظر اسلام آزادی تنها در بندگی خالص خداوند است و تن دادن به گناه و شهوات ، عین اسارت و بردگی است.

در برخی روایات اسلامی حریت و آزادگی انسان منوط به ترک شهوت قلمداد شده ، و بندگی شهوت را بدترین و شدید ترین نوع بردگی و ضد آزادی دانسته اند ، چنانکه امام امیر المومنین (ع) در این باره می فرماید : « مَن تَرکَ الشَهوات کَانَ حُراً ؛ (نهج البلاغه خطبه 76)

هر کس خواهشهای نفسانی را فرو گذارد ، آزاد است .»

و نیز در روایت دیگری می فرماید :(عَبدُ الشَّهوة أَذَلُ مِن عَبدِ الرَقِ ؛ (‌شرح نهج البلاغه عبد الحميد ابن ابي الحديدمعتزلي ج20 ص342)

بنده شهوت ، ذلیل تر از بنده زر خرید است .) و در روایت دیگری می فرماید : « عَبدُ الشَهوة أَسیرٌ لا ینفَکُ أُسرُهُ ؛ (مستدرك الوسايل ج18 ص346)

بنده شهوت اسیری است که اسارتش دائمی است .»

در برخی از روایات ، زهد و تقوا به عنوان عامل آزادگی انسان توصیف شده است ، مانند:

1. امام علی (ع) فرمودند : مَن زَهَدَ فی الُدنیا أَعتَقَ نَفسَهُ وَ أَرضی رَبهُ ؛(غررالحكم ودررالكلم ج2 ص685)

2. هر کس به دنیا پشت کند ، نفس خویش را آزاد کرده و خدای خود را خشنود ساخته است .

و نیز آن امام (ع) فرمودند : « فَإِنَ تَقوَی اللهِ مِفتاحُ سَدادٍ ، وَ ذَخیرَةُ مَعادٍ ، وَ عِتقٌ مِن کُلَ مَلَکَةٍ ، وَ نَجاةٌ مِن کُلَ هَلَکَةٍ ؛(نهج البلاغه خطبه130)

همانا تقوای الهی کلید هر در بسته و ذخیره رستاخیز، و عامل آزادگی از هر گونه بردگی و نجات از هر گونه هلاکت است .»

و در مواردی طمع ورزی و زیاده طلبی علت رقیت تلقی گشته است .

امام علی (ع) در این باره می فرماید : « الطّمَع رٍقَّ مُخَلّدٌ ،(غررالحكم… ج1ص23)

طمع کاری بندگی همیشگی است .»

و در روایت دیگری می فرماید : «لا یَستَرِقَنَّکَ الطَّمَعُ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّآً .(غررالحكم…ج2ص811)

مبادا طمع ورزی تو را بنده و برده خویش سازد ، در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است .»

گاهی در روایات بی نیسازی از دیگران را مایه آزادگی روحی و معنوی انسان دانسته اند . چنانکه امام علی (ع) می فرماید:« اِحتَج إِلی مَن شِئتِ تَکُن اسیرَهُ ، إِستَغنِ عَن مَن شِئتِ تَکُن نَظیرَهُ ، أَحسِن إِلی مَن شِئتِ تَکُن أَمیرهُ به هر که می خواهی نیازمند باش تا برده او باشی ، از هر کس که می خواهی بی نیاز باش تا مثل او گردی به هرکسی که می خواهی نیکی کن تا امیر او شوی .»

بر اساس این روایت نیازمندی به افراد دیگر ، نوعی رقیّت و بردگی روحی و معنوی است.

2- آزادی اندیشه

اندیشه به معنای تامل عقلانی برای شناخت به کار رفته است همچنین به عقیده ای که عقل پس از بررسی بدان دست می یابد ، اندیشه اطلاق شده است.

مقصود از آزادی اندیشه چیست ؟زیرا می دانیم که انسان ظاهرا به طور طبیعی در رای و اندیشه خود آزاد بوده و هیچ مانعی این آزادی را تهدید نمی کند .

پاسخ این سوال آن است که مدلول آزادی اندیشه به مفهومی که ما به کار می بریم و در استعمال عام شایع است از ابعاد فردی رابطه انسان با خود فراتر رفته و اصولا خصلتی اجتماعی مشتمل بر دو عنصر مهم است.

1- آزادی انسان در اتخاذ راه های تامل عقلانی و شیوه های آن است بدون آنکه دیگران داده ها و ابزار انحراف آفرین و خطابخش را به وی تحمیل کنند ، یا او را به گام برداشتن در راه های معینی ملزم سازند که به نتایج از پیش تعیین شده اعم از حق یا باطل بینجامد . هر یک از این امور وجهی از وجوه سلب آزادی اندیشه تلقی می شود زیرا موجب خواهد شد که انسان از سوی دیگران به سمت نتیجه معینی راه برده شود که اگر آزاد گذارده می شد شاید به نتیجه دیگری حتی متضاد با آن می رسید.

2- آزادی انسان در بیان و ترویج و دفاع از اندیشه ای که با بحث و نظر بدان رسیده است . شاید این مهمترین وجه آزادی باشد . این مفهوم از آزادی اندیشه بیش از دیگر معانی آن به کار برده می شود . زیرا اندیشه ای که زندان ذهن باشد و در جریان زندگی تاثیری نداشته و جامعه از آن بی خبر بوده و بدان عمل نکند چه ارزشی دارد؟ در نتیجه آزادی اندیشه بدین معناست که انسان در بیان رای خود و ارائه آن به مردم و استفاده از ابزار لازم برای حمایت و ترویج آن با هیچ مانعی مواجه نشود. وجود هر مانعی در این مسیر به معنای به معنای به معنای محدود ساختن و نفی آزادی اندیشه است .

چون آزادی اندیشه به معنای گذشته در ضمن مسئولیت اجتماعی قرار دارد. لذا یک مسئولیت اجتماعی فردی مشترک محسوب می شود. زیرا جامعه همواره در معرض خطر محدود شدن آزادی اندیشه به وسیله عادات و تقالید قرار دارد.

به این نکته مهم نیز باید توجه کرد که آزادی اندیشه به فکری که صاحب آن ابتدائا و بر اساس تامل و بررسی شخصی بدان رسیده محدود نمی شود بلکه اندیشه هایی را نیز که انسان از دیگران به دیده حسن و صواب وام می گیرد و برای ترویج آن تلاش می کند ، شامل میشود.

آزادی اندیشه به مثابه یک اصل شرعی :

در تعالیم اسلامی آزادی اندیشه نه تنها به عنوان حقی مسلم از حقوق مباح مطرح شده ، بلکه به عنوان امری واجب تشریع شده است . به دلیل کثرت آموزه های دینی که بر آزادی اندیشه شدیدا تاکید دارند می تواند آزادی اندیشه را در سلسله مقاصد شریعت تا حد یک ضرورت دینی ارتقا بخشید و آن را از جمله مقاصد ضروری شریعت تعبیر کرد آیات سوره علق اولین آیات نازل شده قرآن کریم است اصلی ترین مبادی و ارکان عقیده اسلامی نظیر وجود خداوند ، مبدا و سرنوشت هستی را بنا نهاده است در این آیات شاهد تشریع آزادی اندیشه هستیم.

در سوره علق می خوانیم :

أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَىٰ ﴿٩﴾ عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ ﴿١٠﴾ أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَىٰ ﴿١١﴾ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَىٰ ﴿١٢ /العلق﴾

این آیات که درسیاق تعجب انکاری بیان شده اند متضمن توبیخ و نهی کسی است که پیامبر را از نماز باز می دارد و آزادی او را در عقیده و عبادت نفی کرده و وی را از هدایت مردم و تبلیغ و ترویج دینش مانع می شود. بیان مبدا آزادی اندیشه در ضمن اولین آیات نازله قرآن دلیلی بر ارزش و جایگاه آزلدی اندیشه به مثابه مدخلی معتبر برای ایمان به حق تاکید شده است . از نظر دین ایمان کامل و حقیقی ایمانی است که بر آزادی اندیشه بنا شده و گام نهادن در عرصه تدبر و تعقل ، مستقل از تاثیر پذیری از عوامل خارجی نظیر عادات و تقالید و یا جهت دهی دیگران را ب ای فرد مجاز شمارد ، و به باور و یقینی مبتنی بر آزادی نظر و تامل بینجامدئ . از این روست که برخی از عالمان ایمان و عقیده تقلیدی را ایمان ندانسته ، و بسیاری دیگر آن را ایمانی ناقص تلقی کرده ه اند.

آزادی اندیشه و جامع نگری :

آزادی اندیشه در دو بعد فردی و اجتماعی موجب تامل معرفت شناسانه در کلیه مواد معرفتی و جمع آوری کلیه داده ها در قضایایی می شود که هدف عقل ، کشف حقیقت در آنهاست .

اگر انسان از عوامل جهت دهنده درونی نظیر عادات و تقالید و حاکمیت هوای نفس که عقل را به سوی نتایج از پیش تعیین شده جهت می بخشد رهایی می یابد ، و اگر انسان از عوامل جهت دهنده خارجی که داده هایی معین و یا شیوه مشخصی را برای اندیشیدن بر او تحمیل می کند ، رها گردد در این صورت آزادی واقعی و بی حد و حصری خواهد یافت و خواهد توانست تمامی داده های اطلاعاتی را که به کشف حقیقت می انجامد جمع آوری نماید ، و راه ها و روش های مختلفی را که به علم و آگاهی ختم می شود برگزیند و شهپر عقل را در جهت های مختلف به پرواز درآورده ، مواد علمی لازم برای بررسی و تحقیق و شواهد و قراین راهنما برای نیل به داوری صحیح را صید کند.

همچنین اگر زمینه های علمی و فرهنگی به گونه ای باشد که زمینه کافی برای بیان آراء و دفاع از آن را فراهم می آورزد فضای مناسبی برای گفتگو و تضارب آراء به وجود می آید و داده های علمی و راه های صحیح و معقول برای کشف حقیقت آشکار می گردد. و انسان با مواد و اطلاعات علمی به مراتب بیش از آتچه خود به تنهایی قادر به کشف و جمع آنها بوده مواجه میشود ، و چه بسا در این مسیر به تعدیل و یا حتی تغییر کامل نتایج حاصل از تفکر فردی خود اقدام کند. این همه رشد و جامع نگری عقل در تلاش های معرفتی و بهره مندی از عوامل مساعد و کشف راه های منتهی به حقیقت می انجامد.

متقابلا محدود ساختن آزادی در هریک از سطوح سه گانه آن حرکت عقل را به نوع معینی از داده ها محدود ساخته و بدان جهت خاصی می بخشد. در نتیجه عقل از شمول و جامع نگری محروم مانده و انسانها به نتایج مختلف و کاملا متناقضی می رسند. علاوه بر این اگر ؟آزادی بیان نفی شود و زمینه های بحث و تضارب آراء از میان برود جزمیت و جزئی نگری بر انسان حاکم شده و فرصت تعدیل و تصحیح یافته های فکری از او سلب خواهد گردید. این امر خود به تفرقه و اختلاف در جامعه دامن می زند . رسول خدا (ص) اصحاب خود را بر اساس آزاد اندیشی تربیت می کرد و این خصلت را در ایشان چنان پرورش می داد که در حل مسائل خود ذهنیتی جامه نگر داشته باشند ، و همین ویژگی موجب وحدت تصمیم گیری ایشان می شد.

آزادی اندیشه و واقع گرایی:

پدیده های هستی و حوادث جاری زندگی به عنوان یک نقطه عزیمت برای حرکت به سوی آگاهی ، با ذهن انسان قرابت بیشتری دارد . زیرا اگر عقل به سرشت خود وانهاده شود پیش از هر چیز در طبیعت و زندگی نظر کرده و درباره حوادث مشترکی که برای او و دیگران رخ می دهد با دیگران به تبادل نظر و داد و ستد معرفتی می پردازد. عقل در صورت آزاد بودن به مقتضای طبع و سرشت خود به واقع گرایی و عالم واقع میل می کند . شاید این ویژگی بتواند به ما کمک کند تا دریابیم چرا و چگونه انسان صحرانورد و چادر نشین که از قید و بنمدهای تحمیلی ناشی از مقتضیات تمدن و روابط پیچیده اجتماتعی آزاد است در تفکر و بررسی واقعیت ، نسبت به انسان شهرنشین از انصاف و تعادل بیشتری برخوردار است . واقع گرایی معرفتی اعراب بیابانگرد به هنگام ظهور اسلامدر مقابل اندیشه یونانی و هندی و ایرانی که غرق در تجرید های ذهنی فلسفی و اندیشه های صوفی گری بود بهترین شاهد این مدعاست .

هنگامی که آزادی عقل فطری معروض قید و بندها و محدودیت های مختلف قرار گیرد ، در مقام اندیشه و تفکر خصلت واقعیت گرایی خود را از دست می دهد و از واقع فراتر رفته و آراء و احکام را بر اساس داده های مجرد و به دور از واقعیت خارجی شکل می دهد . لذا فقدان آزادی اندیشه در تامل و تفکر و بیان استدلال عاملی است که عقل را از واقعیت گرایی منصرف کرده و به سوی ایده آل گرایی تجریدی متمایل می سازد.

بنابراین اگر گرایشات هواپرستانه آن را مجاز می شمارد ، و متقابلا عوامل مبتنی بر واقعیت که در تاسیس آراء و احکام ، حرکت در جهت مخالف را اقتضا می کنند از نظر او پنهان می ماند .

به روشنی مشاهده می کنیم که هوای نفس ، بسیاری از انسان ها را به وادی هلاکت می اندازد و عقل های ایشان به دلیل حاکمیت هوای نفس از درک شواهد واقع نما و بیم دهنده از سرنوشت هلاکت بار عاجز می ماند و نمی تواند قواعد و احکام نجات بخشی را که واقعیت های پیرامون آشکارا بدان دلالت می کنند ، بپذیرد.

قرآن کریم صحنه های متعددی را که گویای این حالت است تصویر می کند . از جمله این موارد شرحی است که در سوره واقعه از منکران حقیقت رستاخیز ارائه شده است . به تعبیر قرآن اینان به دلیل غرق شدن در عیش و عشرتی که به آتش شهواتشان دامن می زند از درک واقعیات هستی که به حقانیت روز رستاخیز دلالت می کند،عاجز می مانند عقل ایشان که مفتون عشرت و خوشگذرانی است چنین حکم می کند که جز این زندگی تامین کننده عیش و رفاه ، حیات دیگری وجو ندارد .

خداوند می فرماید:

انهم کانوا قبل ذلک مترفین و کانوا یصرون علی الحنث العظیم و کانوا یقولون اٌٌٌٍَّئنا لمبعوثون او اباونا الاولون .

(الواقعه /45-48)

(( اینان پیش از این سرمست از کافرانی بودند و بر گناه بزرگ پای می فشردند و می گفتند : آیا چون بمیریم و خاک استخوان شویم باز زنده و برآمیخته می شویم ؟ آیا پدران پیشین ما نیز [زنده و برانگیخته می شوند ؟] ))


جستجو