امام حسن عسگری دریک نگاه

 

امام حسن عسگری (علیه السلام) در روز جمعه8ریبع الثانی سال232ق در مدینه متولد شد.1مادر بزرگوارش حُدیث2 وپدر بزرگوارش امام هادی (علیه السلام) است.مرحوم اربلی می نویسد:«امام اسمه فالحسن و کنیته ابومحمد ولقبه الخاص،3نامش حسن و کینه اش ابومحمد و لقبش خالص است. ابن شهر آشوب القاب آن حضرت را چنین بیان می کند:«القابه:الصامت،الهادی،الرفیق،الزکی،السّراج،المضی، الشافی،المرضیّ،الحسن عسگری.آن حضرت و پدر و جدش هرکدام در زمان خودابن الرضا نامیده می شدند.»4تنها فرزندش،پسر او هم نام رسول خدابود وغیر از او فرزندی نداشت.5 ابن شهرآشوب درباره مدت عمرحضرت می نویسد:«23سال با پدر و 6سال در مقام امامت بود و در دوره امامتش بامعتز(چندماه)وبعد مهتدی و معتمد معاصر بود.6 و سرانجام در جمعه8ربیع الاول260ق به شهادت رسید.7

 

1.دلائل الامامه،ص423، ج11384،واختلاف در نظریه ها،ر.ک:الکافی،ج1،ص503؛الارشاد،ص334؛الدروس،ج2،ص15؛مصباح المتهجد،ص792؛تاج الموالید در مجموعه نفیسه،ص133؛ بحارالانوار،ج50،ص236

2.«امه ام ولد یقال لها حدیث{وقبل سوسن}»الکافی،ج1،ص503وکشف الغمه،ج2،ص402؛«اسم امه علی مارواه الاصحاب سلیل رضی اللّه عنها و قبل حدیث و الصحیح سلیل»عیون المعجزات،ص134.

3.کشف الغمه،ج2،ص402

4.المناقب،ج4،ص421،بحار الانوار،ج50،ص236.

6.الارشاد،ص346.

7.المناقب،ج4،ص422؛دلائل الامامه،ص423.

8.الکافی،ج1،ص50.

جلوه های هدایت در سیره و سخن امام حسن عسگری(علیه السلام)

در بخش اول این مقاله به 6 نمونه از جلوه های هدایت در سیره وسخن امام حسن عسگری(علیه السلام) اشاره کردیم. اینک بقیه موارد را پی می گیریم.

7.هشدار و انذار صریح

قران کریم برای هدایت بشر بارها از شیوه انذار و هشدار صریح استفاده کرده است ، شیوه ای که به مانند زنگ هشدار و بیدار باش مخاطب را هدف مستقیم محتوای خویش قرار می دهد.

امام حسن عسگری(علیه السلام)در موارد متعدد چنین روشی را پیش می گرفت.از جمله ،در نامه اش به اسحاق ابن اسماعیل نیشابوری،او و دیگران را هشدار می دهدو با صراحت آنان را نسبت به عواقب سخت کارشان بیدار می نماید و می نویسد:«پس از درگذشت امام پیشین علیه السلام و بعد از فرستاده دوم من و آنچه از شما به او رسید،خداوند به سبب آمدنش پیش شما ،وی را کرامت و عزت عطاکرد و پس از ان که ابراهیم ابن عبده را بر شما گماردم ونامه ای هم به وسیله محمدبن موسی نیشابوری برای شما نوشتم، راه غفلت را پیمودید.در هر حال،باید از خداوند کمک خواست.مبادا در باره خدا کوتاهی کنید و از زیانکاران باشید!از رحمت خدابه دور باد کسی که از اطاعت خدا روگرداند و پند ها و موعظه های اولیای خدا را نپذیرد.به راستی خداوند شما را به اطاعت خود و اطاعت پیامبر و اطاعت اولوالامر فرمان داده است.خدا برناتوانی و غفلت شما رحم کند و شمارا به عقیده خود شکیبا سازد. چقدر انسان به پروردگارش مغرور است …ای اسحاق !خداوند تو و خانواده ات را شام رحمتش کند….اگر سنگهای سخت و استوار برخی از محتوای این نامه را می فهمیدند ،از ترس و بیم خداوند متلاشی می شدند و به طاعت خداوند می آمدند و هرچه می خواهید بکنید،به زودی خدا و پیامبر ومومنان عمل شما را خواهند دید وآنگاه سرو کارتان با خدای دانای آشکار و نهان است…»1

8 احیای روحیه تولاّ وتبرّا

تولاّ،مومنان را به سوی نیکیها و نیکان جذب می کند و به مانند نیروی جاذبه قوی ،خواه ناخواه آنان را در مسیر حق نگاه می دارد. از این روی،مومنان با تولاّ هم حرمت نیکان را نگاه می دارند و هم خود رادر مسیر آنان قرار می دهند و بسوی حق می روند.و تبرّا آنها را از بدیها و بدها دور می سازد و به مانند نیروی دفع کننده ای خواسته و ناخواسته آنان را از مسیر باطل که علامتش ناپاکان امت هستند،دور می سازد و بدین ترتیب،مومنان با تبرّا هم ناپاکان را از حرمت و کرامت در جامعه دینی ساقت می کنند و هم خود را از مسیر آنان به دور نگاه می دارند. امام حسن عسگری(علیه السلام) با علم به چنین کارکردی ، شیعیان را به احیای این فریضه،به طور عملی،می کشاندوبا دعوت به لعن و نفرین آلودگان و دوری جویی از آنان ونیز عشق به پاکان امت و اولیای الهی،بقای شیعیان در صراط مستقیم را تضمین می کرد.از جمله سخنان آن حضرت است:«حُبُّ الابرارِ للابرارِثوابٌ للابرار وحُبُّ الفُجّارِللابراروبُغضُ الفُجّار للابرارِ زَینٌ للابرارللفُجارِ خِزیّ علی الفُجّار،2 دوست داشتن نیکان،همدیگر را،ثواب رای نیکان است.و دوستی اهل فجور نیست به نیکان فضیلتی برای نیکان است و بغض فاجر ها برای نیکان،زینت نیکان است.و بغض نیکان برای اهل فجور،خواری برای اهل فجور است»

9.بیان آثار طاعت و عصیان

از شو انگیزترین مراحل تبلیغ وهدایت،لحظات بیان پاداشها وآثار هدایت خداوند متعال است،موضوعی که مخاطب را با شوری مضاعف در پی راهبران توحیدی می کشاند.قرآن کریم اکنده از آیاتی است که آثار اطاعت و بندگی را بیان می دارد وآثار خطرناک عصیان و سرکشی را گوشزد می کند.از این روی،بیان و تصویر آثار طاعت و عصیان راهبردی قرآنی است و در سیره و سخن امام حسن عسگری (علیه السلام) هم بارها می توان آن را لمس کرد.نمونه هایی را می خوانیم:

الف)آثارنیکوکاری: علامه مجلسی از مناقب و خرایج نقل می کند:ابو هاشم(علیه السلام) گفت:از امام حسن عسگری (علیه السلام) شنیدم که فرمود:«بهشت دری به نام المعروف(نیکوکاران)داردکه نیکوکاران از آن در وارد می شوند»من در دل خدا را سپاس گفتم و شاد شدم که برخی نیاز های مردم را براورده می کنم. حضرت نگاهی به من انداخت و فرمود:«آری!به همین شیوه باقی بمان،زیرا آنان که در دنیا نیکی کرده باشند،در آخرت نیز اهل نیکی خواهند بود. ای ابوهاشم!خداوند تورا درزمره آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند.»3

ب)آثارفروتنی: امام حسن عسگری (علیه السلام) می فرمود:کسی که به حقوق مردم آشناترازدیگران باشد و به ادای آن احتمام ورزد،نزدخدامقامی برتراز دیگران دارد و کسی که دردنیا در برابر برادران مؤمن خویش تواضع و فروتنی کند، نزد خدا در زمره و از شیعیان واقعی علی ابن ابی طالب(علیه السلام) خواهد بود.

1.تحف العقول،ص485.

2.همان،ص487

3.بحارالانوار،ج50،ص258.

دوتن از برادران دینی و مؤمن علی ابن ابی طالب(علیه السلام) که پدر و فرزند بودند،نزد حضرت آمدند.امام به احترام آنان برخاست و در صدر مجلس جایشان داد و خود مقابلشان نشست و دستور داد غذا بیاورند. پس از غذا،قنبرتشت و پارچ(ابریق) وحوله ای آورد.قنبر خواست آب به دست مهمانها بریزد که امیرمؤمنان برخاست و پارچ را از او گرفت تا خود آب به دست میهمانه بریزد.او خود را به خاک انداخت و گفت:ای امیرالمؤمنان چگونه راضی شوم که خدا مرا در این حال ببیند.حضرت فرمود:بنشین و دست خود را بشوی تا خدای عزوجل ببیند که برادر مؤمن تو که برتر از تو نیست،دست تو را بشوید تا در قبال آن دهها برابر مردم دنیا،در بهشت مرا پاداش دهد…..

چون از شستن دست مهمان (پدر) فراغت یافت،آب را به دست محمد حنفیه داد و فرمود فرزندم !اگراین پسر به تنهایی مهمان ما بود آب بر دستش می ریختم ، اما خداوند دوست ندارد بین پدر و پسر در یک مکان به یک گونه رفتار شود اکنون که پدر به دست پدر آب ریخت،باید فرزند به دست فرزند آب بریزد.محمد نیز به دست پسر آب ریخت.

{آنگاه امام حسن عسگری(علیه السلام) فرمود:}شیعه واقعی کسی است که در این موارد از علی(علیه السلام) پیروی کند.1

ج)گناه و کوتاهی عمر:در کنار بیان آثار عبادت، امام حسن عسگری(علیه السلام)از طریق تشریح و توضیح آثار گناه نیز،جلوه هایی از هدایتگری خود را به نمایش گذاشته است.

حضینی به سند خود از عبدالحمید بن محمد و محمد بن یحیی خرقی روایت کرده که:نزد ابوالحسن علی بن بشر که مریض بود رفتیم.وی از ما خواست برایش دعا کنیم و نامه اش را توسط شخص مطمئنی نزد مولایمان ابومحمدحسن بن علی(علیه السلام) بفرستیم.گفتیم نامه ات کجاست؟گفت:کنار بسترم.ما دستممان را زیر سجاده اش بردیم و نامه اش را برداشتیم و گشودیم تا بخوانیم.در همان آغاز نامه چشممان به دستخط امام(علیه السلام) افتاد که مرقوم فرموده بود:ما نامه ات را خواندیم و برایت از خدا بهبودی تورا خواستیم. خدای متعال از حالا چهل و نه سال به عمرت افزود.خدا را شکر و سپاس گوی،در این مدت کارهای نیک و آنچه دوست داری انجام بده و اگر به گناه آلوده شدی از کوتا شدن عمرت ایمن نباش،زیرا خداوند آنچه می خواهد انجام خواهد داد.

گفتیم:ای علی!سرور ومولایمان نامه ات را خوانده و جواب هم داده است.این هم دست خط ایشان است.وی همان لحظه از جای برخاست و رضایت کنیزش را جلب و او را به عنوان صدقه آزاد کرد و پس از سه روز حواله ای از ابوعمر عثمان بن سعدعمری سمّان از سامرا به یکی از بزرگان کرخ رسید که اموالی را برای علی بن بشر ببرد.وی آن اموال را شمرد و دید سه برابراموالی است که صدقه داده است و این از معجزات حضرت بود.2

10:عنایت ویژه به پرسشهای قرآنی

از ویژگیهای هدایتگری امام عسگری (علیه السلام) پاسخ به سؤالات کتبی و شفاهی است،به گونه ای که حجم زیادی از روایات آن حضرت که به دست ما رسیده است،مربوط به پاسخهایی است که به پرسشها داده است.در این میان،عنایت ویژه ای به سؤالات قرآنی شده است.به عنوان نمونه:سفیان بن محمد می گوید از امام حسن(علیه السلام) ضمن نامه ای سؤال کردم،منظور از وَلیجَه در آیه«ولَم یَتَّخِذٌّوُامِن دُونِ اللّهِ وَلارَسُولِهِ وَلاَالمُؤمِنینَ وَلیجَه»3؛«غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خود قرارندادند» چیست؟و با خود فکر می کردم که منظور از مؤمنین در این آیه چه کسانی است؟امام در جواب نامه من نوشت: «اَلوَلیجَهُ الَّذی یُقامُ دُونَ وَلیَّ الاَمرِ.وَحَدَّئَتکَ نَفسُکَ عَنِ المُؤمِنینَ.مَن هُم فی هذَا المَوضِعِ؟فَهُمُ الاَئِمّهُ الّذینَ یُؤمِنُونَ عَلَی اللّهِ فَیُجیزُ امانَهّم؛4 ولیجه کسی است که به جای ولی امر(امام حق)نصب می شود،اما اینکه در خاطرات گذشت که منظور از مؤمنین در آیه کیستند؟پس آن مؤمنان،امامان برحق اند که ازخدا برای مردم امان می گیرندوخداوند امان آنها را مورد قبول قرار می دهد.»

1.احتجاج،ج2،ص267.

2.هدایه الکبری،ص341.

3.توبه/16

4.اصول کافی،ج1،ص508

11.مبازره مستدل با باورهای غلط

مرحوم طبرسی از ابویعقوب ……………………………………………………………………………………………

است که به امام حسن عسگری(علیه السلام)عرض کردیم:در منطقه ما گروهی ادعا می کنند هاروت و ماروت دو فرشته اند که چون گناهان فرزندان آدم افزون شد،خداوند آن دو را همراه فرشته ای دیگر به زمین فرستاد.آن دو شیفته زنی شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب نوشیدند ونفس محترمه را کشیدند. خداوند آن دو را در بابِل عذاب و شکنجه می کند و ساحران از آن دو سحر می آموزند و خدا آن زن را به ستاره زهره مسخ کرد.

امام فرمود حاشا که چنین باشد«ولَهُ فِی السَّماواتِ وَالاَرضِ وَمَن عِندَهُ لا یَستَکبِروُنَ عَن عِبادَتِهِ وَلا یَستَحسِروُن یُسَبِّحُونَ اللَّیلَ وَ النَّهارلایَفتُرُون»ودرباره فرشتگان فرمود«بل عِبادُ مُکرَمُونَ لا یَسبِقُونَه بِالقول وَهُم بِاَمرِهِ یَعمَلونَ»تا آنجا که فرمود «مُشفِقون»………………………………………………………………………………………………………………..

پیامبران وائمه اند،آیا از پیامبران قتل نفس و زنا و شراب خواری سر می زند؟آن گاه فرمود:آیا نمی دانی که خداوند هیچ گاه دنیا از پیامبران و امامی از جنس بشر تهی نگذاشته است؟ایا نفرموده«وما اَرسَلنا مِن قَبلِک الاّ رِجالاً نُوحی اِلَیهِم مِن اَهلِ القُری»4 و اعلام فرموده که او فرشتگان را به این سبب به زمین فرستادکه امام و فرمانروا باشند،بلکه آنها به سوی پیامبران الهی فرستاده شده اند؟»

ماپرسیدیم:پس ابلیس فرشته نیست؟فرمود:«خیر،بلکه ابلیس از جن است».1

12.اعلام موضع در برابر جریانهای انحرافی

هدایتگران باید گروههای مختلف جامعه خویش را به خوبی بشناسند و از مواضع و افکار آنان به خوبی مطلع باشند تا بتوانند با هر یک متناسب با اندیشه و ایده هایشان برخورد مناسب را تدارک ببینند؛زیرا همواره هدایتگران الهی مخالفان زیادی داشته و دارند:«وَکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً مِنَ المُجرِمینّ»2؛«واین چنین برای پیامبران دشمنی از گناهکارن قرار دادیم.»

از سوی دیگر مخالفان دین الهی هیچ گاه یکسان نبوده اند،بلکه هریک مرام و گرایش وافکار خاصی داشته اند.امام حسن عسگری(علیه السلام)با آگاهی کامل از جریانات عصر،مواضع خود را اعلام می کرد و به این طریق گروههای زیادی از مردم را ازسرگردانی نجات می داد.نمونه هایی از اعلام مواضع حضرت چنین است:

الف)واقفیها

واقفیان سلسله امامت را تا حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) می پذیرند و بنیانگذاران آن تعدادی از یاران امام صادق و امام کاظم (علیهاسلام)بودند و از جمله آنان،زیادبن مروان،علی بن ابی حمزه و عثمان بن عیسی می باشند.دلیل توقف آنان دلبستگی زیاد به اموالی بود که باید به امام بعدی می سپردند.شیخ طوسی می نویسد:بعد از شهادت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) هفتاد هزار دینار نزد زیادقندی سی هزلر دینار و پنج کنیز و خانه ای در مصر نزد عثمان بن عیسی رواسی بود.امام رضا (علیه السلام) آنها را طلب کرد.ابن ابی حمزه امامت اورا منکر شد و اموال را نداد.زیاد قندی همچنین کرد.ولی عثمان بن عیسی ضمن نامه ای به امام رضا(علیه السلام) نوشت:پدرت از دنیا نرفته و همچنان زنده است و کسی که بگوید او مرده ، سخن بیهوده گفته است…..

1.احتجاج طبرسی،ج2، ص265.

2.فرقان/37

امام حسن عسگری(علیه السلام)در خصوص این گروه منحرف بارها اعلام موضع کرد و افراد زیادی را ازورطه انحراف آزاد کرد.احمد بن مطهر می گوید:یکی از یاران امام از مردم جبل(قهستان)به ابومحمد(علیه السلام)نامه ای نوشت و پرسید:کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر (علیه السلام) توقف کرده اند(و جانشین او را نپذیرفت اند) دوست داری یا از آنان بیزاری می جویی؟حضرت پاسخ داد:آیا برای عمویت آمورزش می خواهی!خداوند عمویت را نیامورزد.از او بیزاری بجوی ومن در پیشگاه خدا از آنان بیزاری می جویم.با آنها سردوستی نداشته باش،از بیمارانشان عیادت نکن،در تشییع جنازه هایشان شرکت نکن و هرگز بر جنازه های آنان نماز مگزار……………………………………………………………………………………..

باشد کسی که امامت آخرین فرد مارا انکار کند،گویا امامت اولین مارا انکار کرده و کسی که تعداد مارا اضافه بداند،مانند کسی است که از تعداد ما کاسته است و امامت مارا انکار کرده است»2

شخص سئوال کننده نمی دانست که عمویش واقفی است و امام با این روش او را از این موضوع مطلع کرد.

ب)صوفیه

گروه منحرف دیگر درعصرامام،صوفیه بودند؛جماعتی که از ابتدای پیدایش به دست ابوهاشم کوفی،عده ای از مسلمانان را فریب داد و از اسلام راستین منحرف ساخت.امام عسگری(علیه السلام) در باره آنان و رئیس قومشان،حدیثی از امام صادق(علیه السلام) را یادآوری فرمود: امام جعفر صادق (علیه السلام) درباره ابوهاشم(کوفی) سؤال شد.فرمود:فردی بسیار فاسد العقیده بود.مسلکی به نام تصوف اختراع کردو آن را مرکزی برای اعتقادات پلید خود قرار داد.1

ج)ثنویه

این فرقه منحرف در زمان امام عسگری(علیه السلام)پدید امد و به نوشته مجمع البحرین:آنان فرقه ای از مجوس اندو به دو اصل خیروشر(نور و ظلمت) وپیامبری حضرت ابراهیم(علیه السلام) معتقدند.2 امام حسن عسگری(علیه السلام)نسبت به این گروه بسیار حساس بود.شیخ حر عاملی از کشف الغمه از ابوسهل بلخی نقل می کند:یکی از یاران نامه ای به امام نوشت و در خواست کرد درباره پدر و مادرش دعا کند.امام(علیه السلام) چنین نوشت:«رَحمَ اللّهُ وَالِدَتَکَ وَ التّاءُ مَنقُوطَهُ»3خداوند مادرت رابیامرزد و تاء دونقطه است.»یعنی کلمه تاء دو نقطه است نه یاء که والدیک بشود.چون پدرش ثنوی بود و امام نمی خواست برای پدر او دعا کند.

د)مفوّضه

این گروه معتقد بودند خداوند حضرت محمد(علیه السلام)را آفرید و آفرینش دنیا رابه او سپرده و او هم عهده دار آفرینش هر چه در دنیاست،شد.برخی هم گفته اند این کار به علی(علیه السلام)سپرده شد.4شیخ صدوق می نویسد:به اعتقاد ما غُلات مفّوضه به خدای عزوجل کفر ورزیده اند و از یهود و نصارا و مجوس و قدریه وحروریه وکلیه بدعت گذاران و منحرفان بدترند.5

1.سفینه البحار،ج2،ص57.

2.مجمع البحرین،ص16.

3.با خورشید سامرا، ص265،به نقل از اثبات الهداه،ج3،ص427،ح103

4. مجمع البحرین،ص332،معجم الفرق السلامیه،ص235

5.شرح باب حادی عشر،ص99،بحار النوار،ج25،ص324.

امام حسن عسگری(علیه السلام) به شیوه های گوناگون درباره آنان اعلام موضع می کرد که از نمونه های شگفت انگیز آن پاسخ توسط فرزند خردسالش(امام عصرعلیه السلام)در حضور حضرت می باشد.گروهی از موفضه،کامل بن ابراهیم مدنی را نزد ابومحمد(علیه السلام)فرستادند.وی وارد شد وکنار دری که پرده داشت نشست.همان لحظه نسیمی وزید و گوشه پرده کنار رفت.کودکی چهار ساله را دید که گفت:ای کامل بن ابراهیم!گفت:بلی ای مولای من!آن کودک فرمود:نزد ولی اللّه آمده ای که……درباره سخن مفوضه بپرسی؟آنان دروغ می گفتند.بلکه دلهای ما ظرف مشّیت و اراده خدای عزوجل است.هرگاه بخواهد، ماهم می خواهیم وخداوند می فرماید:«وَماتشاوُونَ اِلاّ اَن یَشاءَ اللّهُ».1 آنگاه امام عسگری به او فرمود:چرا نشسته ای؟پاسخت را داد، برخیز!2

ه)قیام صاحب الزنج(فتنه ای سیاسی)

در کنار انحرافات اعتقادی و فرهنگی،از فتنه های سیاسی نیز نباید غافل ماندکه مشهور ترین آنها قیام صاحب الزنج است.رهبری این قیام را شخصی فاسد و منحرف برعهده داشت که خود را علی بن محمد بن احمد بن عیسی بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب می خواند.به گفته مسعودی«در شب 5شنبه 27رمضان255 در بثر نحل بین شهر الفتح و کرخِ بصره قیام کرد.تاریخ نگاران به اتفاق وی را علوی نمی دانند و دیدگاهش همان دیدگاه خوارج است».3

وی به هوادارانش می گفت نبوت به من عرضه شد،ولی نپذیرفتم،چون مشکلاتی داشت که ترسیدم تحمل آنها را نداشته باشم.4 بر اثر این قیام وی خسارات زیادی به مردم بصره وارد کرد و تعداد زیادی را کشت و دارایی مردم را غارت کرد و مسجد جامع را آتش زد.جنگ وی با حکومت عباسی حدود 14سال و 4ماه و 6روز طول کشیدوبا قتل وی توسط موفق خلیفه عباسی (270ه.ق)قیام خاتمه یافت. وی خود را به دلالیل متعدد به اهل بیت(علیه السلام) منتسب می کرد،ولی امام عسگری(علیه السلام) علاوه بر تایید نکردن قیام وی،با اعلام موضع، شیعیان را از انحراف و خطر می رهانید.از جمله،محمد بن صالح خثعمی می گفت:تصمیم گرفتم ضمن نامه ای از ابومحمد(علیه السلام) در باره صاحب الزنج بپرسم،ولی فراموش کردم.امام در جواب نامه علاوه بر سؤلهای مکتوب من،نوشته بود:«…وصاحب الزنج از مانیست.»5 مرحوم محدث قمی می نویسد:امام(علیه السلام) نسبت او را با اهل بیت نفی کرد. بنابراین،از حیث نَسب و مذهب و عمل نیز نفی شده است.6


جستجو