بیانات در دیدار گروه كثیری از پرستاران نمونه كشور (۱۳۸۹/۰۲/۰۱)
آنچه كه از بیانات زینب كبرى باقى مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حركت زینب كبرى را نشان میدهد. خطبهى فراموش نشدنى زینب كبرى در بازار كوفه یك حرف زدن معمولى نیست، اظهارنظر معمولى یك شخصیت بزرگ نیست؛ یك تحلیل عظیم از وضع جامعهى اسلامى در آن دوره است كه با زیباترین كلمات و با عمیقترین و غنىترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوى است. دو روز قبل در یك بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چند ده نفرهى زنان و كودكان را اسیر كردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میكنند، بعضى هلهله میكنند، بعضى هم گریه میكنند؛ در یك چنین شرائط بحرانى، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میكند؛ همان لحنى را به كار میبرد كه پدرش امیرالمؤمنین بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به كار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور كلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا: «یا اهل الكوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعهگرها، اى كسانى كه تظاهر كردید! شاید خودتان باور هم كردید كه دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان اینجور كم آوردید، در فتنه اینجور كورى نشان دادید. «هل فیكم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الكذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یكسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال كردید ایمان دارید، خیال كردید همچنان انقلابى هستید، خیال كردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالى كه واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدهى مقابلهى با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلكم كمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انكاثا»؛ مثل آن كسى شُدید كه پشم را میریسد، تبدیل به نخ میكند، بعد نخها را دوباره باز میكند، تبدیل میكند به همان پشم یا پنبهى نریسیده. با بىبصیرتى، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، كردههاى خودتان را، گذشتهى خودتان را باطل كردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعاى انقلابیگرى؛ اما باطن، باطن پوك، باطن بىمقاومت در مقابل بادهاى مخالف. این، آسیبشناسى است.
با این بیان قوى، با این كلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت میكرد. اینجور نبود كه یك عده مستمع جلوى حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یك خطیبى براى اینها خطبه بخواند؛ نه، یك عده دشمن، نیزهداران دشمن دور و برشان را گرفتهاند؛ یك عده هم مردم مختلفالحال حضور داشتند؛ همانهائى كه مسلم را به دست ابنزیاد دادند، همانهائى كه به امام حسین نامه نوشتند و تخلف كردند، همانهائى كه آن روزى كه باید با ابنزیاد در مىافتادند، توى خانههایشان مخفى شدند – اینها بودند توى بازار كوفه – یك عده هم كسانى بودند كه ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میكنند، دختر امیرالمؤمنین را مىبینند، گریه میكنند. حضرت زینب كبرى با این عدهى ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محكم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانهى مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است كه الگوست؛ الگو براى همهى مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوى و انقلاب علوى را آسیبشناسى میكند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفهتان عمل كنید؛ نتیجه این شد كه جگرگوشهى پیغمبر سرش بر روى نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید.
بیانات در منطقه عملیاتی فتحالمبین (۱۳۸۹/۰۱/۱۱)
آنچه مهم است این است كه ملت ایران این مقطع تاریخىِ حساس – مقطع دفاع مقدس – را هرگز فراموش نكند و سالهاى پرمحنت، ولى پرافتخار دوران جنگ تحمیلى را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، كمك میكند به اینكه این یادها در ذهنها زنده بماند. من از این حركت راهیان نور – كه چند سال است بحمداللَّه روزبهروز هم در كشور توسعه پیدا كرده – بسیار خرسندم و این حركت را حركت بسیار بابركتى میدانم. و معتقدم این مقطع حساس براى ما یك تجربه است. شما جوانهاى امروز اگر آن روز هم بودید، توى این میدان، با عزم راسخ حاضر میشدید.
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی (۱۳۸۹/۰۱/۰۱ – ۲۱:۵۱)
حالا همت برتر و كار بیشتر، همت مضاعف و كار مضاعف بر این اساس باید انجام بگیرد. عرصههاى گوناگونى وجود دارد. ما نباید بگذاریم وقت بگذرد. هر سالى از سالهائى كه دوران انقلاب گذرانده است، و در هر سالى هر ماهى، و در هر ماهى هر روزى، وزن و مقدارى دارد، ارزشى دارد؛ نباید این را از دست داد. ممكن است در هشت ماه از سال 88 كه اشتغالات فتنهانگیزان بعضى از ذهنها را به خود مشغول كرد، برخى از كارها نیمهكاره مانده باشد؛ باید جبران بشود. باید حركت، یك حركت سریعى باشد. عرصههاى گوناگونى وجود دارد: عرصهى علم و تحقیق در درجهى اول، دانشگاهها و مراكز تحقیقاتى در همهى زمینهها، علوم تجربى، علوم انسانى در همهى بخشهائى كه براى كشور مورد نیاز است، بایستى همتشان را در تحقیق و علم افزایش بدهند؛ مراحل دورترى را در مقابل چشمشان و مد نظرشان قرار بدهند؛ كار را باید متراكمتر كنند.
من امروز بار دیگر اعلام میكنم؛ دولتهائى كه با حالت استكبارى، با روحیهى استكبارى بخواهند با ملت ایران و با مسئولین جمهورى اسلامى مواجه بشوند، بدانند از سوى ملت ایران و از سوى مسئولین جمهورى اسلامى محكوم و مردود هستند. شما نمیتوانید دم از میل به صلح و دوستى بزنید، اما در همان حال توطئه بكنید، فتنه بكنید؛ به خیال خودتان بخواهید به نظام جمهورى اسلامى ضربه بزنید.
بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى (۱۳۸۸/۱۲/۰۶)
در این فتنههاى بعد از انتخابات، آن چیزى كه اساس قضیه است، این است كه رأى مردم و حضور مردم از نظر یك عدهاى نفى شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تكذیب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى كه انجام دادند، این بود. اینها بایست تسلیم میشدند. بالاخره وقتى انتخابات با همین معیارهائى كه در اسلام وجود دارد – كه حالا بعضى از معیارها و شاخصهائى كه براى انتخابات در نظر ما معتبر است، كه نظر اسلام است، من عرض میكنم – اتفاق افتاد، بایستى در مقابل قانون، در مقابل داورى قانون تسلیم شد؛ همچنان كه باید در مقابل آن داورى كه قانون او را معین میكند، تسلیم شد. اگر قانون در مسئلهى مهمى مثل مسئلهى انتخابات یك داورى را مشخص كرده است، یا یك شیوهى داورى را مشخص كرده است، باید تسلیم این بشوند، ولو برخلاف میلمان باشد؛ این میشود انتخابات سالم.
بیانات در دیدار جمعی از مردم آذربایجان (۱۳۸۸/۱۱/۲۸)
امام بزرگوار ما با اینكه با تبریز آشنائى نزدیكى نداشتند، اما مردم تبریز را خوب شناخته بودند. در آن قضایاى فتنهى اول انقلاب كه در جاهاى مختلف فتنهانگیزى شد، از جمله در تبریز، امام فرمودند كه خود مردم تبریز جواب فتنهگران را خواهند داد، و دادند؛ همینجور شد. جز نیروى ایمان و غیرت و همت و آگاهى و بصیرت، چیز دیگرى نمیتوانست آن فتنهها و آن آتشها را خاموش كند.
بیانات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروى هوائى ارتش (19/۱۳۸۸/۱۱)
آنچه كه مهم است، این است كه ملت عزیز ما اتحاد خود را حفظ كنند، وحدت كلمه را حفظ كنند. این وحدت كلمه، خارى در چشم دشمنان است. سعیشان این است كه وحدت كلمهى ملت را به هم بزنند. به گمان من مهمترین هدف از حوادث دوران فتنهى بعد از انتخابات – این چند ماه – این بود كه بین آحاد ملت شكاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند بین آحاد مردم شكاف بیندازند، و نتوانستند. امروز معلوم شده است كه آن كسانى كه در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل كار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آنها بخشى از ملت نیستند؛ افرادى هستند یا ضد انقلاب صریح، یا كسانى كه بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، كار ضد انقلاب را میكنند؛ ربطى به تودهى مردم ندارند. تودهى مردم راه خود را ادامه میدهد؛ راه خدا را، راه اسلام را، راه جمهورى اسلامى را، راه پیاده كردن احكام الهى را، راه رسیدن به عزت و استقلال در پناه اسلام را. ملت حركتش اینجورى است.
دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى (۱۳۸۸/۱۰/۲۹)
نكتهى دوم – كه من مكرر در ماههاى گذشته عرض كردهام – این است كه دشمنان ملت از شفاف بودن فضا ناراحتند؛ فضاى شفاف را برنمیتابند؛ فضاى غبارآلود را میخواهند. در فضاى غبارآلود است كه میتوانند به مقاصد خودشان نزدیك شوند و به حركت ملت ایران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنایش این است كه یك عدهاى بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود كنند؛ در این فضاى غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهرهى خودش را پنهان كند، وارد میدان شود و ضربه بزند. اینى كه امیرالمؤمنین فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع»، تا آنجائى كه میفرماید: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لمیخف على المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، كسانى كه دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمیشود؛ میفهمند این باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندین»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پیرایه بیاید توى میدان، معاند دیگر نمیتواند حق را متهم كند به حق نبودن. بعد میفرماید: «و لیكن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فیمزجان»؛ فتنهگر یك تكه حق، یك تكه باطل را میگیرد، اینها را با هم مخلوط میكند، در كنار هم میگذارد؛ «فحینئذ یشتبه الحقّ على اولیائه»؛ آن وقت كسانى كه دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه میشود. فتنه این است دیگر.
وقتى در داخل محیط فتنه، كسانى با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى میكنند، با عملشان هم جمهوریت و یك انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتى این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است كه مرزشان را مشخص كنند، موضعشان را مشخص كنند. دوپهلو حرف زدن، كمك كردن به غبارآلودگى فضاست؛ این كمك به رفع فتنه نیست، این كمك به شفافسازى نیست. شفافسازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، كمك دشمن است. این، خودش شد یك شاخص. این یك شاخص است: كى به شفافسازى كمك میكند و كى به غبارآلودگى كمك میكند. همه این را در نظر بگیرند، این را معیار قرار بدهند.
حرف آخر هم اینكه: برادران عزیز! خواهران عزیز! شما بدانید و میدانید كه انقلاب اسلامى یك حقیقت است، برخاستهى از یك سنت الهى است؛ این را نمیشود از بین برد، این را نمیشود متزلزل كرد. تا وقتى كه آحاد مردم ایمان دارند، علاقه دارند، عشق دارند، اقدام میكنند، بدانند اگر همهى قدرتهاى عالم هم دست به دست بدهند، نخواهند توانست به این انقلاب و به این نظام و به این ملت صدمهاى وارد كنند. وظیفههائى است، باید انجام داد؛ گذرگاههائى است، باید از آنها گذشت و عبور كرد. بعضى از این گذرگاهها سخت است، بعضى آسانتر است. الحمدلله ملت ما از خیلى گذرگاههاى سخت و دشوار عبور كرده كه خیلى خیلى دشوارتر از آن چیزهائى بوده است كه امروز هست، بعد از این هم خواهد بود. حضرت آقاى جنتى فرمودند كه ملت ایران خیالشان از فتنهگران راحت بشود. من به ایشان عرض میكنم كه فتنهگر و دشمن همیشه هست؛ امروز یك دشمن است، فردا یك دشمن دیگر است، پسفردا یك كس دیگر است، یك جور دیگر است. یك ملت وقتى بیدار بود، آگاه بود، عازم بود، ایمان خودش را حفظ كرد، زنده بود، رویش داشت، با همهى این معارضهها با آسانى – كه روزبهروز آسانتر هم خواهد شد – ایستادگى میكند، دست و پنجه نرم میكند، بر همهى این معارضهها هم فائق مىآید. ما بحمدالله امروز نشانهى این رویشها را مىبینیم؛ این جوانهائى كه توى انقلابند. و من توصیه میكنم به مجموعهى دوستان كه براى هرچه بهتر پیش بردن كار، از این جوانهاى امروز، از این نوخاستههاى انقلاب، رویشهاى انقلاب، هرچه بیشتر استفاده كنند. خیلى از این جوانها یا انقلاب را ندیدهاند یا در پیروزى انقلاب سنین خیلى كمى داشتهاند؛ اما امروز از كارى كه ماها آن روز میكردیم، خیلى بهتر دارند عمل میكنند، خیلى قوىتر دارند عمل میكنند، هوشیارانهتر دارند كار میكنند. انقلاب بحمدالله برگ و بارش روزافزون است.
بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام 19 دى (۱۳۸۸/۱۰/۱۹)
در شرائط فتنه، كار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام میكند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نكردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. در قرآن مكرر این معنا ذكر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز میخواهد. اگر چشم را باز نكردیم، هلال شب اول ماه را هم نخواهیم دید؛ اما هلال هست. باید چشم باز كنیم، باید نگاه كنیم، دقت كنیم، از همه ى امكاناتمان استفاده كنیم تا این حقیقت را كه خدا در مقابل ما قرار داده است، ببینیم.
تحلیل حوادث جارى كشورمان تحلیلى نیست كه از حوادث عالم جدا باشد. حوادث عالم، حوادث منطقه، اینها به هم متصل است. بخشى هم مربوط به كشور ماست، كه البته آن بخش اصلى و اساسى است. علت هم این است كه استكبار لنگى كار خود را از اینجا مى بیند؛ و این نشان میدهد كه یك ملت و یك مجموعهى انسانى چه نقشى میتواند ایفاء كند. اینى كه امام بزرگوار ما هى خطاب میكرد به امت اسلام، با توجه به این حقیقت است. یك ملت وقتى بیدار میشود، اینجور میتواند همهى محاسبات استكبار را به هم بریزد. كارخانهاى كه آنها درست كردند، خط تولیدى كه براى به ثمر رساندن اهداف استكبارىِ خودشان به وجود آوردند، این خط تولید را بیدارى یك ملت اینجور كُند یا متوقف میكند. اگر همهی ملتهاى مسلمان بیایند توى میدان، چه میشود! اگر همهى ملتهاى مسلمان همین بصیرت را، همین آمادگى را، همین حضور را پیدا كنند، چه اتفاقى در دنیا مى افتد! از این میترسند. میخواهند صداى من و شما خاموش بشود و به گوش ملتهاى دیگر نرسد. میخواهند كارى كنند كه ملتهاى دیگر نفهمند تأثیر بیدارى و بصیرت یك ملت در حوادث عالم چقدر است.
یك نكته را هم به جوانان عزیز انقلابى، به فرزندان عزیز انقلابى خودم، به فرزندان بسیجى – از زن و مرد – عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بیگانگان از ایمان دینى به گوششان میخورد یا با چشمشان مىبینند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بینند روز عاشورا چگونه یك عدهاى حرمت عاشورا را هتك میكنند، حرمت امام حسین را هتك میكنند، حرمت عزاداران حسینى را هتك میكنند، دلهاشان به درد مىآید، سینههاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى میخواهم عرض بكنم جوانهاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بى رویهاى، كمك به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میكنند – میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامهها را خلاصه میكنند، هر روز مى آورند، من نگاه میكنم – مى بینم همین طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله میكنند كه چرا فلانى صبر میكند؟ چرا فلانى ملاحظه میكند؟ من عرض میكنم؛ در شرائطى كه دشمن با همهى وجود، با همهى امكاناتِ خود درصدد طراحى یك فتنه است و میخواهد یك بازى خطرناكى را شروع كند، باید مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطى از قانون، بایستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظیفه ى قانونى و مسئولیت قانونى ندارند، قضایا را خراب میكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّكم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى».(1) بله، یك عدهاى دشمنى میكنند، یك عدهاى خباثت به خرج میدهند، یك عده اى از خباثتكنندگان پشتیبانى میكنند – اینها هست – اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضایا بشود، بىگناهانى كه از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینكه یك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.
بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون (۱۳۸۸/۰۹/۲۲)
یك نمونه، همین تبلیغات ماه محرّم است كه به مناسبت عزادارى محرّم انجام میگیرد. این، بهترین فرصت براى تبلیغ كردن است. از این فرصت باید استفاده كرد براى همان مطلبى كه عرض شد؛ شاخص ایجاد بشود؛ مایز، شاخص سازى، معالمالطریق. اگر چنانچه سر دو راهى تابلوئى نباشد كه نشان بدهد راهِ فلان جا از كجاست، طرف راست است یا طرف چپ است، این سیر كننده و رونده، به خطا خواهد افتاد. اگر چند راهى باشد، گمراه خواهد شد. شاخص باید معین كرد، انگشت اشاره را بایستى واضح مقابل چشم همه قرار داد تا بتوانند گمراه نشوند. در دنیائى كه اساس كار دشمنان حقیقت بر فتنهسازى است، اساس كار طرفداران حقیقت بایست بر این باشد كه بصیرت را، راهنمائى را، هرچه میتوانند، برجستهتر كنند و این شاخصها را، این مایزها را، این معالمالطریق را بیشتر، واضحتر، روشنتر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، كه مردم بفهمند، تشخیص بدهند و گمراه نشوند.
مهمترین برههاى و زمان و مكانى كه تبلیغ، آنجا معنا میدهد، جائى است كه فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتى بود كه از درگیرى و چالش حكومت اسلامى با افرادى كه مدعى اسلام بودند، به وجود مىآمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهمالسّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگى فضا. والّا آن وقتى كه جنگ بدر هست، كار، دشوار نیست؛ آن وقتى كه در میدانهاى نبرد حاضر میشوند، با دشمنانى كه مشخص است این دشمن چه میگوید، كار دشوار نیست. آن وقتى مسئله مشكل است كه امیرالمؤمنین در مقابل كسانى واقع میشود كه اینها مدعى اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود كه معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط میروند، هواهاى نفسانى كار دستشان میدهد. این، مشكلترین وضع است كه افراد را به شبهه مىاندازد؛ به طورى كه اصحاب عبداللَّهبنمسعود مىآیند خدمت حضرت، میگویند «انّا قد شككنا فى هذا القتال»!(11) چرا باید شك كنند؟ این شك خواص، پایهى حركت صحیح جامعهى اسلامى را مثل موریانه میجود. اینى كه خواص در حقایق روشن تردید پیدا كنند و شك پیدا كنند، اساس كارها را مشكل میكند. مشكل كار امیرالمؤمنین، این است. امروز هم همین است. امروز در سطح دنیا كه نگاه كنید، همین جور است؛ در سطح داخل جامعهى خودمان كه نگاه كنید، همین جور است. تبیین لازم است.
حقیقت قضیه این است؛ اما زبانى كه به كار میبرند، آن چیزى است كه گفتم: ما با قانونشكنى مخالفیم! دولتهاى قانونشكن باید پاسخگو باشند! ببینید، فتنه یعنى این. چه چیزى میتواند این توطئهها را، این جریان گندابِ فاسد را از مجموعهى افكار عمومى عالم جمع بكند جز روشنگرى؛ و این ظلمات را بشكند. چه میتواند بشكند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است.
در زمینههاى مسائل دینى هم همین جور است. یكى از كارهائى كه امروز دستهاى فتنهانگیز در دنیا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبى در بین مسلمانهاست. چون منطقهاى كه مسلمانها در آن زندگى میكنند، منطقهى حساسى است، منطقهى پر فایدهاى است، منطقهى راهبردى است، منطقهى نفت است و آنها به اینجا احتیاج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بایستى یك جورى مشكل اسلام را براى خودشان حل كنند. یكى از راههاى خوبى كه پیدا كردهاند، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست؛ وسیلهى اختلاف هم تعصبات مذهبى. چه چیزى میتواند در مقابل این، ایستادگى بكند؟ بصیرت، روشنگرى، تبلیغ صحیح، در دام دشمن نیفتادن. این، عرصهى بینالمللى است.
خب، اینها ایجاد فتنه میكند؛ یعنى فضا را فضاى غبارآلود میكند. شعار طرفدارى از قانون میدهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام میدهند. شعار طرفدارى از امام میدهند، بعد كارى میكنند كه در عرصهى طرفداران آنها، یك چنین گناه بزرگى انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عكس امام اهانت بشود. این، كار كمى نیست؛ كار كوچكى نیست. دشمنان از این كار خیلى خوشحال شدند. فقط خوشحالى نیست، تحلیل هم میكنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم میگیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل میكنند؛ تشویق میشوند علیه مصالح ملى، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزى كه مشكل را ایجاد میكند، همان فریب، همان غبارآلودگى فضا و همان چیزى است كه در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالك یستولى الشّیطان على اولیائه»؛(13) یك كلمهى حق را با یك كلمهى باطل مخلوط میكنند، حق بر اولیاء حق مشتبه میشود. اینجاست كه روشنگرى، شاخص معین كردن، مایز معین كردن، معنا پیدا میكند.
بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر(1388/7/15)
یک مطلب راجع به مسائل کلی کشور و انقلاب عرض کنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خدای متعال به پیغمبرش در ان دوران دشوار مکه میفرماید: ای پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلی ادعوا الی اللَّه علی بصیرة انا و من اتّبعنی»؛(1) خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ ان وقتی که هنوز حکومتی وجود نداشت، جامعهای وجود نداشت، مدیریت دشواری وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولی. اینی که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روی بصیرت تاکید کردهام، به خاطر این است که یک ملتی که بصیرت دارد، مجموعهی جوانان یک کشور وقتی بصیرت دارند، اگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همهی تیغهای دشمن در مقابل انها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتی بود، غبارالودگی فتنه نمیتواند انها را گمراه کند، انها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهی در راه بد قدم میگذارد. شما در جبههی جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانی بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید میبینید در محاصرهی دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضی امدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است.
من فقط یک جمله عرض بکنم؛ مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همهی مردم کشورند، بخصوص این مناطق حساس. جوانان عزیز! هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بیبصیرتی ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین در یک خطبهای از جملهی مهمترین مشکلات جامعه همین را میشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللَّه».(4) در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم اشکار و ظاهر بشود، کسی نمیتواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور اشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». ان کسانی که مردم را میخواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمیاورند؛ باطل و حق را امیخته میکنند، ممزوج میکنند، ان وقت نتیجه این میشود که «فهنالک یستولی الشّیطان علی اولیائه»؛ حق، برای طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است که بصیرت میشود اولین وظیفهی ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود.
4) نهج البلاغه، خطبهی 50: جز این نیست که پیدایش فتنهها پیروی از هواهای نفسانی است و نیز بدعتهایی که گذاشته میشود، بدعتهایی بر خلاف کتاب خدا. انگاه کسانی کسان دیگر را در اموری که مخالف دین خداست یاری میکنند. اگر باطل با حق نمیامیخت بر جویندگان حق پنهان نمیماند و اگر حق به باطل پوشیده نمیگشت، زبان معاندان از طعن بریده میشد. ولی همواره پارهای از حق و پارهای از باطل در هم میامیزند. در چنین حالی شیطان بر دوستان خود مستولی میشود و تنها کسانی رهایی مییابند که الطاف الهی شامل حالشان شده باشد.
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری (1388/7/2)
نکته بعدی این است که ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد امد. درک روشن از کبریات و صُغریات؛ گاهی انسان کبریات را درست میفهمد، در صُغریات اشتباه میکند. این درک صحیح از مبانی دین و از موضوعات دینی و از موضوعات خارجی منطبق با ان مفاهیم کلی و عمومی یعنی کبریات و صُغریات احتیاج دارد به اینکه ما شجاعت داشته باشیم، ترس نداشته باشیم؛ والّا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از ابرویمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میکند. گاهی انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا یخشون احدا الّا اللَّه» خیلی مهم است؛ در این ایهی شریفهی «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه و کفی باللَّه حسیبا»؛(6) معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که: «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». میگوئی: اقا! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود. خوب، «و کفی باللَّه حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پروای قضاوتهای مردم، داوریهای گوناگون مردم را به جای پروای از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پروای از خدای متعال تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، انوقت فرقانی هم که خدای متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا اللَّه یجعل لکم فرقانا»؛(7) این فرقان ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقیقت برای انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من این مسئله خیلی مهم است؛ مسئلهی خشیت از مال و جان و حرف مردم و ابرو و زمزمهها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلی مهم است؛ اینقدر این مسئله مهم است که خدای متعال به پیغمبرش خطاب میکند و او را برحذر میدارد: «و اذ تقول للّذی انعم اللَّه علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتّق اللَّه و تخفی فی نفسک ما اللَّه مبدیه و تخشی النّاس و اللَّه احقّ ان تخشاه»؛(8) ملاحظهی حرف مردم، ملاحظهی این تهمتی که خواهند زد، ملاحظهی چیزی را که خواهند کرد، نباید کرد؛ «و اللَّه احقّ ان تخشاه». به نظر من یکی از چیزهائی که فتوحات گوناگون امام را ارزانی ان بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، که فتوحات علمی، فتوحات معنوی، فتوحات سیاسی، فتوحات اجتماعی، این مجذوب شدن دلها به ان بزرگوار را – که واقعا چیز عجیبی بود – به وجود اورد. و شجاعت ان بزرگوار این بود که ملاحظهی هیچ چیزی را نمیکرد. بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشیت از خدا بنشانند؛ یعنی مایلند که از انها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل».(9) یعنی اینکه دائما دارند به ما میگویند: اقا ! «انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». نتیجهاش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء».(10) نتیجهی این احساس، این درک، این حقیقت روحی و معنوی همین است که: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستی این شجاعت را داشت.
این را هم عرض بکنیم؛ بعضیها در فضای فتنه، این جملهی «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»(14) را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلا در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.
در جنگ صفین ما از ان طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم – اثار صفین را نگاه کنید – مشغول سخنرانی است؛ این طرف لشکر، ان طرف لشکر، با گروههای مختلف؛ چون انجا واقعا فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهی عظیمی بود؛ یک عدهای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ این طرف میرفت، ان طرف میرفت، برای گروههای مختلف سخنرانی میکرد – که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست – از ان طرف هم ان عدهای که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود …» هستند، در روایت دارد که امدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین – یعنی قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است – انّا قد شککنا فی هذا القتال»؛(15) ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یحلب؛ همان ظهری است که یرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند. امیدواریم انشاءاللَّه خدای متعال ما را و شما را به انچه میگوئیم، به انچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.
خطبههای نماز جمعهی تهران (1388/6/20)
دربارهی اهل جمل، در قضیهی جنگ جمل – که یکی از ازمایشهای بسیار دشوار امیرالمؤمنین بود – فرمود: «انّ هؤلاء قد تمالئوا علی سخطة امارتی»؛ اینها جمع شدند، دست به یکی کردند برای اینکه نسبت به این حکومتی که به امیرالمؤمنین رسیده است، خشم خود را اشکار کنند. «و ساصبر»؛ فرمود: من صبر خواهم کرد.اما تا کی؟ «ما لماخف علی جماعتکم»؛(6) ان وقتی که ببینم حرکت اینها دارد بین شما مسلمانها شکاف ایجاد میکند، اختلاف ایجاد میکند، برادران را در مقابل هم قرار میدهد، ان وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم کرد؛ تا ان وقتی که ممکن است، صبر میکنم و با نصیحت رفتار میکنم.
یکی از خصوصیات امیرالمؤمنین در ممشای سیاسیاش این بود که با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف میزد و استدلال میکرد. در نامههائی که حتّی به معاویه نوشته است – با اینکه دشمنی بین معاویه و امیرالمؤمنین شدید بود، در عین حال او نامه مینوشت، اهانت میکرد، حرفهای خلاف میگفت – استدلال میکرد بر اینکه روش تو غلط است. با طلحه و زبیر که امدند با امیرالمؤمنین بیعت کردند – اینها به عنوانی که میخواهیم عمره برویم، از مدینه خارج شدند، رفتند به طرف مکه. امیرالمؤمنین مراقب بود، از اول هم گفت که اینها قصدشان عمره نیست. رفتند و کارهائی کردند؛ حالا تفاصیلش زیاد است – حضرت اینجور میفرماید: «لقد نقمتما یسیرا و ارجاتما کثیرا»؛(7) شما یک چیز کوچک را وسیله و مایهی اختلاف قرار دادید، این همه نقاط مثبت را ندیده گرفتید؛ دم از دشمنی میزنید، دم از مخالفت میزنید. با اینها متواضعانه امیرالمؤمنین حرف میزند، توضیح میدهد؛ میگوید: من دنبال دشمن نمیگردم. این مدارا را دارد. اما ان وقتی که این مدارا اثر نکند، ان وقت جای قاطعیت علوی است؛ ان جائی است که امیرالمؤمنین نشان میدهد که با کسانی مثل خوارج، انجور رفتار میکند که خودش فرمود: «انا فقات عین الفتنة»؛(8) چشم فتنه را من در اوردم. و کسی دیگر غیر از علی نمیتوانست – به گفتهی خود ان بزرگوار در نهجالبلاغه – این کار را بکند.
بیانات در دیدار جمعی از شعرا (14/6/1388)
خب، در اینجا شاعر چه نقشی دارد؟ مردِ هنری و مردِ فرهنگی – مرد شامل زنها هم میشود – یعنی انسانِ هنری و انسانِ فرهنگی، در این صحنه چه وظیفهای دارد؟ به نظر من وظیفه خیلی سنگین است، خیلی بزرگ است. مهمترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»؛(1) این یک معیار است؛ حقیقتی را که درک میکنید، ان را تبیین کنید. کسی انتظار ندارد برخلاف انچه که میفهمید حرف بزنید. نه، انچه را که میفهمید، بگوئید. البته برای اینکه انچه میفهمید درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت کنید؛ چون در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بیبصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شان یک انسان هنری و یک انسان فرهنگی است. پس باید حقیقت را فهمید؛ بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمیشود با شیوههای سیاسی – شیوههای سیاستگران و سیاستمداران – در عالم فرهنگ حرکت کرد، این خلاف شان فرهنگ است. در عالم فرهنگ بایستی گرهگشائی کرد؛ بایستی حقیقت را باز کرد، بایستی گرههای ذهنی را باز کرد. و این تبیین لازم دارد، یعنی همان کار انبیاء؛ فصاحت و بلاغتی هم که گفتهاند در بیان لازم است، بلاغتش به این معناست. اگر چه که بلاغت را در کتب فنی به معنای مطابقهی با مقتضای حال معنا میکنند، اما ان یک معنای خاصی از بلاغت است؛ معنای اوّلی و صریح بلاغت این نیست؛ بلاغت یعنی رساندن، بلاغ یعنی رساندن. اینی که مثلا میگویند حافظ این شعر فصیح و بلیغ را گفته، بلیغش یعنی چه؟ یعنی مناسب مقتضای حال گفته؟ چه میدانیم ما ان وقتی که این شعر را گفته، مقتضای حال بوده یا نبوده! ما الان داریم نگاه میکنیم؛ بحث اقتضای حال نیست؛ یعنی رساست. بلیغ یعنی رسا؛ رسا بگوئید، روشن بگوئید، مبین بگوئید؛ اما انچه را که میفهمید بگوئید؛ هیچ انتظار نیست – حق هم نیست که انتظار باشد – کسی بر خلاف فهمیدهی خودش حرف بزند. سعی هم بکنید که انچه که فهمیدید درست باشد.
بیانات در سالروز ولادت حضرت امیرالمومنین (ع) (1388/4/15)
این فتنههائی که دشمن بر پا کرده بود، امید بسته بود که شاید بتواند از این اب گلالود ماهی بگیرد. بحمداللَّه این فتنهها تمام شد. هر فتنهای در مقابل حق، در مقابل ملت هوشیار از بین خواهد رفت؛ گرد و غبار فرو خواهد نشست. همیشه همین جور است.
پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی در پی حادثه خونین تروریستی در زاهدان (1388/3/8)
حادثهی خونین تروریستی در زاهدان که به شهادت جمعی و مجروح شدن جمع بیشتری از ارادتمندان به اهل بیت نبوت در روز شهادت حضرت صدیقهی طاهره سلامالله علیها انجامید موجب تاسف و تاثر و نگرانی فراوان اینجانب گردید. تعرض به جان مردم مؤمنی که برای عبادت خداوند و عرض ارادت به اهل بیت علیهمالسلام در خانهی خدا گرد امدهاند جنایت بزرگی است که خداوند مرتکبان و مسبّبان ان را نخواهد بخشید: وَ مَن یقتُل مُؤمِنا مُتَعَمِّدا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدا فیها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِ. مباشران این جنایت اگرچه ممکن است بر اثر عصبیت و جهل مرتکب این گناه بزرگ شده باشند لیکن نمیتوان تردید کرد که دست طراحان سیاسی برخی قدرتهای مداخلهگر و دستگاههای جاسوسی انان نیز به خون بیگناهان این حادثهی خونین الوده است. ایجاد فتنه و اشوب و برادرکشی میان مسلمانان در کشورهای این منطقه و در کشور عزیز ما یکی از هدفهای همیشگی دشمنان جمهوری اسلامی بوده و تنها با هوشیاری مردم و پیگیری مسئولان میتوان جلو این خباثت و رذالت سیاسی را گرفت. لازم است مردم مؤمن و بیدار زاهدان و دیگر شهرها در ان استان و همه جای کشور توجه کافی به توطئه ی دشمنان داشته باشند و با حفظ یکپارچگی و وحدت اسلامی و ملی، دشمنان ایران و اسلام را ناکام سازند. لازم است علما و معتمدان اهل تسنن در ان استان مواضع قاطع خود را در بیزاری از مفسدانی که بنام دفاع از اهل سنت دست به چنین جنایاتی میزنند، بار دیگر صریحا ابراز نموده مردم را از کید و مکر دشمن اگاه سازند، و نیز لازم است علما و متنفذان شیعه همگان را از نیت شوم دشمنان که ایجاد کینههای مذهبی و قومی است مطلع ساخته از واکنشهای نسنجیده و عصبی جلوگیری نمایند. مسئولان و ماموران امنیتی و سیاسی باید با هوشیاری و جدیت از امنیت عموم مردم مسلمان پاسداری نموده عاملان این جنایت را به پنجهی عدالت بسپرند. اینجانب به خانوادههای داغدار، همدردی و تسلیت خود را معروض داشته علو درجات برای شهیدان و شفای عاجل برای مجروحان از خداوند متعال مسئلت مینمایم.
بیانات در مراسم مشترک نیروهای مسلح استان کردستان (1388/2/23)
عزیزان من! حضور نیروهای مسلح در سالهای اول انقلاب، توانست توطئههای دشمن را که میخواستند در این بخش از کشور فتنه و برادرکشی و ناامنی به وجود بیاورند، از بین ببرد. امروز بحمداللَّه این منطقه از اسیب دشمنان محفوظ است؛ حضور نیروهای مسلح، حضور هوشمندانه و اگاهانه و مقتدرانهای است. اما من به شما این را تاکید میکنم: از کید دشمنان نباید غافل بود؛ نه در این منطقه و نه در هیچ نقطهی کشور. نظام اسلامی که با استکبار و ظلم جهانی پنجه در افکنده است، همیشه منتظر توطئهها و ضربهها و تعدیها و تجاوزهای دشمنان باید باشد؛ خود را اماده نگه دارد. این دستور قرانی است: »و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل«.(1) این امادگی، یک وظیفهی عمومی ملی است، اما بالخصوص متوجه به نیروهای مسلح است. ما میدانیم، میبینیم، اطلاعات دقیق داریم که دشمنان نظام جمهوری اسلامی و دشمنان ملت ایران، حتّی در نزدیکی مرزهای نظام جمهوری اسلامی، مایل به توطئه و فراهم کردن زمینههای ناامنیاند. باید هشیار باشید.
بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان (1388/2/23)
انچه در درجهی اول من در این جمع نورانی و معنوی به نظرم میرسد که عرض کنم، همین حکایت سنگینی مسئولیت است. علماء دین در اسلام، پیشروان اصلاح و ترقی و پیشرفت ملتند. این مسئولیت بر عهدهی عالمان دین گذاشته شده است. اینکه در خطبهی نهج البلاغه هست که: «و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم»؛(1) یعنی عالم دین در مقابل ظلم، بیعدالتی، تجاوز انسانها به یکدیگر نمیتواند ساکت و بیطرف بماند. بیطرفی در اینجا معنا ندارد. فقط مسئله این نیست که ما حکم شریعت و مسئلهی دینی را برای مردم بیان کنیم. کار علماء کار انبیاء است. «انّ العلماء ورثة الانبیاء».(2) انبیاء کارشان مسئلهگوئی فقط نبود. اگر انبیاء فقط به این اکتفا میکردند که حلال و حرامی را برای مردم بیان کنند، این که مشکلی وجود نداشت؛ کسی با اینها در نمیافتاد. در این ایات شریفهای که این قاری محترم با صوت خوش و با تجوید خوب در اینجا تلاوت کردند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»،(3) این چه تبلیغی است که خشیت از مردم در او مندرج است که انسان باید از مردم نترسد در حال این تبلیغ. اگر فقط بیان چند حکم شرعی بود که ترس موردی نداشت که خدای متعال تمجید کند که از مردم نمیترسند؛ از غیر خدا نمیترسند. این تجربههای دشواری که انبیاء الهی در طول عمر مبارک خودشان متحمل شدند، برای کی بود؟ چه کار میکردند؟ «و کاین من نبی قاتل معه ربّیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل اللَّه و ما ضعفوا و ما استکانوا».(4) چی بود این رسالتی که باید برایش جنگید؟ باید جنود اللَّه را برای او بسیج کرد، پیش برد؛ فقط گفتن چند جملهی حلال و حرام و گفتن چند مسئله است؟ انبیاء برای اقامهی حق، برای اقامهی عدل، برای مبارزهی با ظلم، برای مبارزهی با فساد قیام کردند، برای شکستن طاغوتها قیام کردند. طاغوت ان بتی نیست که به فلان دیوار یا در ان زمان به کعبه اویزان میکردند؛ او که چیزی نیست که طغیان بخواهد بکند. طاغوت ان انسان طغیانگری است که به پشتوانهی ان بت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل میکند. طاغوت، فرعون است؛ «انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم».(5) این، طاغوت است. با اینها جنگیدند، با اینها مبارزه کردند، جان خودشان را کف دست گذاشتند، در مقابل ظلم ساکت ننشستند، در مقابل زورگوئی ساکت ننشستند، در مقابل اضلال مردم سکوت نکردند. انبیاء، اینند. «انّ العلماء ورثة الانبیاء».(6) ما اگر در کسوت عالم دین قرار گرفتیم – چه زنمان، چه مردمان، چه سنیمان، چه شیعهمان – ادعای بزرگی را با خودمان داریم حمل میکنیم. ما میگوئیم نحن ورثة الانبیاء. این وراثت انبیاء چیست؟ مبارزهی با همهی ان چیزی است که مظهر ان عبارت است از طاغوت؛ با شرک، با کفر، با الحاد، با فسق، با فتنه؛ این وظیفهی ماست. ما نمیتوانیم ارام بنشینیم، دلمان را خوش کنیم که ما چند تا مسئله گفتیم. با این، تکلیف برداشته نمیشود. این، قدم اول.
بیانات در جمع مردم استان کردستان در میدان ازادی سنندج (1388/2/23)
بسیار خرسندم و خدای متعال را سپاسگزارم که توفیق عنایت کرد تا بار دیگر – ولو با فاصلهای زیاد – در این استان سرافراز و در میان شما مردم عزیز و وفادار حضور پیدا کنم. کردستان سرزمین فداگاریهای بزرگ است؛ سرزمین هنر و فرهنگ است؛ سرزمین صفا و وفاداری است؛ سرزمین مردمِ وفاداری است که در حساسترین سالهای عمر این نظام و این کشور با مردانگی خود و با رشادت خود، توطئههای بزرگی را خنثی کردند. سرزمین مردم با رشادت و با رشد عقلی و اگاهی است که توطئهی دشمن را در لحظات حساس تشخیص دادند و با فداکاری خود فتنهی بزرگی را خاموش کردند، پیش از انکه ان فتنه بتواند به هدفهای شوم خود برسد. این از یاد ملت ایران نخواهد رفت. کردستان در تاریخ انقلاب اسلامی، نشان افتخاری را با خود حمل میکند که در کمتر استانی نظیر ان را میشود دید.
عزیزان من! این را همه بدانند؛ نظام اسلامی تنوع اقوام را در کشور بزرگ و سرفرازمان یک فرصت میداند. سنتهای مختلف، اداب و عادات مختلف و استعدادهای گوناگون و متنوع، یک فرصت است که اجزاء گوناگون این ملت بتوانند یکدیگر را تکمیل کنند: با مراودات درست و با همزیستی و اتحاد کامل. برای ملت ما این یک افتخار است که چنین نگاهی به مسئلهی تنوع اقوام دارد. علت هم این است که اسلام منبع الهام این نظام است و در این نگاه اسلامی، بین نژادهای مختلف و زبانهای مختلف – ولو از ملتهای گوناگون – تفاوتی نیست، چه برسد به اقوام مختلف در میان یک ملت. نگاه اسلام این است و نگاه نظام اسلامی هم این است. لذاست ما به منطقهی کردی – استان کردستان – و مناطق اقوام دیگر، با نگاه اسلامی نگاه میکنیم؛ نگاه اسلامی، برادری و اتحاد و همدلی و صمیمیت است؛ هر کسی که با این نگاه مخالفت کند و شیوهی دیگری را انتخاب بکند، برخلاف سیاست نظام اسلامی رفتار کرده است. همه این حقیقت را دریافتهاند که نظام اسلامی، مردم این استان را مردم خود و وفاداران به انقلاب و سربازان انقلاب میداند. لذا در همان دورانی که در اینجا و جاهای دیگر، یک عده ایادی بیگانه به نام مردم کرد حرفهائی میزدند – که مردم کرد روحشان از ان حرفها خبر نداشت، ان روزی که در این استان و استانهای همجوار، دستهای شیطنتامیز دشمنان به فکر فتنه و برادرکشی بودند، خود مردم این استان در صفوف مقدم قرار گرفتند؛ یاد مجموعهی رشید و پرافتخار پیشمرگان کرد مسلمان هرگز از خاطرهی ان کسانی که مجاهدات انها را دیدند، نخواهد رفت. به ارواح انها – که پنج هزار و چهارصد شهید از مردم این استان به شهادت رسیدند – درود میفرستیم و به ان کسانی که از انها باقی هستند و به خانوادههای انها سلام میکنیم. از خداوند متعال برای همهی انها رحمت و مغفرت میخواهیم.
ملت عزیز ایران! من به شما عرض میکنم، درست در نقطهی مقابل خواست دشمنان، همهی ما باید در انتخابات حضور فعالی داشته باشیم. انتخابات ابروی ملی ماست؛ انتخابات یکی از شاخصهای رشد ملی ماست؛ انتخابات وسیلهای برای عزت ملی است. وقتی ببینند که ملت ایران با شور و با شعور و با درک کامل و اگاهی پای صندوقهای رای میروند، معنایش چیست؟ معنایش این است ملت برای خود حق و توان تصمیمگیری قائل است؛ میخواهد در ایندهی کشور اثر بگذارد و مسئولان کشور و مدیران اصلی کشور را انتخاب کند. انتخاب رئیس جمهور یعنی انتخاب رئیس قوهی مجریه و کسی که اغلب امکانات کشور در اختیار اوست. و میبینید اگر چنانچه رئیس جمهوری شور و نشاط و شوق و اراده داشته باشد، چه خدمات بزرگی را برای این کشور انجام میدهد؛ میخواهند این نباشد. من عرض میکنم: همه باید اصرار داشته باشید که در انتخابات شرکت کنید. به نظر من مسئلهی اول در انتخابات، مسئلهی انتخاب این شخص یا ان شخص نیست؛ مسئلهی اول، مسئلهی حضور شماست. حضور شماست که نظام را تحکیم میکند، پایههای نظام را مستحکم میکند، ابروی ملت ایران را زیاد میکند، استقامت کشور را در مقابل دشمنیها زیاد میکند و دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف میکند. این یک مسئلهی بسیار مهم است؛ پس مسئلهی اول، شرکت در انتخابات است.
خطبههای نماز جمعه تهران در روز هجدهم رمضان 1387/6/30
(پ 10)این بلیه در دنیاى اسلام و در دورانى كه امیرالمؤمنین بر سركار آمد، وجود داشت كه موجب شده بود حق صریح، یعنى كسى مثل علىبنابىطالب (علیهالسلام) مورد خدشه و مناقشه قرار بگیرد؛ كسانى مقام او، معنویت او، سابقهى او، صلاحیتهاى بىنظیر او را براى مدیریت جامعهى اسلامى ندیده بگیرند و با او معارضه و مبارزه كنند. این، بر اثر دنیاطلبى بود. راز انحرافى كه آن روز امیرالمؤمنین در مقابل خود ملاحظه میكرد – و نهجالبلاغه پر است از بیان این انحرافها – عبارت بود از دنیاطلبى. شما امروز به دنیا نگاه كنید، همین را مشاهده میكنید. وقتى عناصر دنیاطلب، فرصتطلب، متجاوز، زمام كارها را در سطح عالم در دست گرفتند، همانى میشود كه ملاحظه میكنید. اولا به حقوق انسانها ظلم میشود؛ ثانیا حق و سهم آحاد بشر از این سفرهى عظیم طبیعت الهى و موهبت الهى ندیده گرفته میشود؛ ثالثا همین دنیاطلبان براى اینكه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد میكنند؛ جنگها، تبلیغات دروغین، سیاستبازىهاى ناجوانمردانه؛ اینها ناشى از همین دنیاطلبىهاست. در محیط فتنه – محیط فتنه به معناى محیط غبارآلود است – و وقتى فتنه در جامعهاى به وجود آمد، فضاى ذهنى مردم مثل محیط غبارآلود و مهآلود است كه گاهى انسان نمیتواند دو مترى خودش را هم ببیند. یك چنین وضعى به وجود مىآید. در یك چنین وضعیتى است كه خیلىها اشتباه میكنند، بصیرتشان را از دست میدهند. تعصبهاى بیخود، عصبیتهاى جاهلى در چنین فضائى رشد پیدا میكند. آن وقت مىبینید محور دنیاطلبانند، اما یك عده كسانى كه اهل دنیا هم نیستند، به خاطر فتنه در جهت هدفهاى آنها حركت میكنند؛ وضع دنیا اینجور میشود. بنابراین «الدنیا رأس كل خطیئة». حب دنیا، دل بستن به دنیا، در رأس همهى خطایا و همهى گناهان است. امیرالمؤمنین به این نكته توجه میدهد. این برنامهى تربیت اخلاقى امیرالمؤمنین است.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم (1387/3/21)
(پ 42)انسان گاهى اوقات وارد یك میدانى میشود، پاك وارد میشود، لیكن ممكن است خداى نكرده پاك از آنجا بیرون نیاید. انگیزههاى مادى جذابند، خطرناكند. پول چیز خطرناكى است عزیزان من! ببینید امام سجاد (سلام الله علیه) در آن دعاى مرزداران صحیفهى سجادیه، كه به مرزداران و سربازان و مجاهدان جبهه دعا میكند، از جملهى دعاهایش این است كه پروردگارا! یاد مال فتون را از دل اینها ببر. این تعبیر «فتون»؛ فتنهانگیز، فقط در مورد مال در این دعا بهكار رفته؛ «المال الفتون». مال، فتنهانگیز است. فتنه همیشه به معناى فتنهى در عرصهى اجتماع نیست؛ بدتر از او، فتنه در عرصهى دل انسان است. اگر راه دلبستن به پول و به زندگى و به تشریفات و به جاه و جلال و اینها را بر روى دل باز كردید، دیگر واقعا حد یقف ندارد.
بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره) (1387/3/14)
(پ 9)نكتهى بعدى این است كه امام در وصیتنامه اعلام میكند كه این انقلاب گسترش خواهد یافت؛ دست استعمارگران را از جهان اسلام كوتاه خواهد كرد. این پیشگوئى امام بزرگوار است. امروز به صحنه كه نگاه میكنیم، مىبینیم این اتفاق افتاده است. گسترش انقلاب از نظر امام از راه ایجاد فتنه در كشورها نیست، از راه لشگركشى نیست، از راه گسترش تروریزم نیست – برخلاف برخى از انقلابهاى دیگر – گسترش انقلاب در میان ملتها از راه الگوسازى نظام جمهورى اسلامىاست. یعنى ملت ایران نظام جمهورى اسلامى را به حدى و مرتبهاى برسانند كه وقتى ملتهاى دیگر به این الگو نگاه میكنند، شوق پیدا كنند و آن راه را دنبال كنند؛ از راه ترویج معارف اسلامى و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلوم دنیاى اسلام و ملتهاى مظلومى كه در دنیاى اسلام پامال ظلم استكبار شدهاند. این گسترش نظام اسلامى است كه اتفاق افتاد.
پیام به شركتكنندگان در نشست سالیانه اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان مستقل دانشگاههاى سراسر كشور (1381/5/22)
…(پ 3)نهال انجمن اسلامى در دانشگاههاى كشور با درایت و دورنگرى امام بزرگوار در حساسترین لحظات انقلاب ریشه دوانید و به ثمر رسید، و در طول سالهاى متمادى با توصیههاى حكیمانهى آن بزرگوار آبیارى شد. امروز با گذشت بیش از دو دهه از آن دوران، ارزش این نهال انقلابى و اسلامى و مردمى، همچنان پابرجاست. امروز هم مانند دوران پیدایش این انجمنها محیط دانشگاه نیازمند مشعل داران ایمان و تقوا و خودآگاهى سیاسى و تحرك و جوشش آرمانگراى دانشجویى است و انجمنهاى اسلامى مىتوانند در شمار مجموعههاى موفق این مسؤولیت بزرگ باشند. پرچم عدالت و آزادى اسلامى كه امروز بوسیلهى نظام مقدس جمهورى اسلامى در برابر چشم جهانیان برافراشته شده است با دشمنان كینهورز و معاندى روبرو است و زر و زورسالاران بینالمللى، براى برگرداندن چشم و دل ملتهاى مسلمان از این نشانهى عزت و آزادگى به صدها شیوه و توطئه سرگرمند. نسل جوان و دانشجوى ما باید لحظهاى از این عرصهى رویارویى و ستیزهگرى غافل نماند. دست پنهان و آشكار دشمن، دانشگاهها را از جملهى اولین آماجهاى توطئه مىشمرد و این، همهى دلسوزان بخصوص خود دانشجویان عزیز را به بیدارى و حساسیت روزافزون فرا مىخواند. نشانهى فتنههاى فرهنگى و سیاسى در برابر چشم همگان است. جوانان با ایمان و آگاه مىتوانند این فتنهها را در نطفه خفه كنند و اگر غبار فتنه برپا شود آنرا فرو بنشانند. امام بزرگوار انجمنهاى اسلامى را بارها از نفوذ دشمنان برحذر مىداشتند. این توصیهى حكیمانه امروز نیز همچنان باقى است.
پیام در تجلیل از راهپیمایى 28 تیر (1381/4/29)
…(پ 2)ملت شریف ایران، حضور بىدریغ و میلیونى شما بندگان صالح خدا و انسانهاى آگاه و مؤمن كه زیر آفتاب تفتیده به خیابانها آمدید، به جهان اعلام كرد كه این ملت بزرگ راه رفته را باز نخواهد گشت و پرچم امام خمینى و شهیدان قافلهى عشق را همچنان در اهتزاز نگاه خواهد داشت. بیانیه بوش درصدد ایجاد شكاف در حكومت، ایجاد یأس در ملت، تفكیك در نهادهاى نظام و القاى بحران مشروعیت براى كل نظام و تطمیع برخى گروههاى غافل، پیشنهاد تسلیم و سازش عوامفریبانه و تجربهى زبان چرب اغواگرى، پس از زبان تیز تهدید و ارعاب بود و شما مردم یكجا به همهى این ترفندها و خدعهها پاسخى مناسب شأن ملت ایران دادید و از این پس حجت بر دوستان و دشمنان این انقلاب، در داخل كشور و سراسر جهان تمام شده است. امریكا از سویى سایهى جنگ و مرگ را در منطقه گسترانده و ملت و نظام ایران را رسما تهدید به براندازى مىكند و از سویى دیگر، شعار دمكراسى و حق انتخاب ملتها و پیشرفت و آزادى سر مىدهد. اینك براى سران واشنگتن باید روشن شده باشد كه این مردم باطنبین و و حقیقتشناس، دشمن را با هر ادبیات و زبانى بجا مىآورند و نیز روشن شد كه در هیچ جناحى در حاكمیت امریكا كمترین نشانهاى در عدول مواضع زیادهخواهانه وجود ندارد. حاكمیت امریكا یكپارچه تجاوزگر و زیادهطلب است و همانگونه كه تفكیك در حكومت ایران توطئهى دشمن است، تفكیك میان باندهاى حاكم در واشنگتن نیز بهانهاى براى سازش و مجامله است. همهى جناحهاى حاكم در امریكا در دهها سال گذشته نشان دادند كه در هدف سلطه بر ایران یكسانند گرچه این هدف گاه با روش نسلكشى و گاه با شعار صلحطلبى و حقوق بشر تعقیب مىشود. شما مردم ایران همچنین به عناصر ضعیفالنفس داخلى نشان دادید كه به دنبال فتنه و جنگ نبودهاید و نیستید، اما هرگاه فتنهگران یك گام پیش آیند شما با پولاد ارادهى خویش آنانرا دو گام به پس مىرانید. بار دیگر تأكید مىكنم كه در این شرایط حساس، وحدت، مقاومت و هوشیارى، ملت و دولت ما را از این گردنه نیز با سلامت و عزت عبور خواهد داد.
خطبههاى نماز جمعهى تهران به امامت مقام معظم رهبرى (1378/5/8)
(پ 16)خطرناكترین این حوادث، حادثهاى است كه فتنه باشد. فتنه، یعنى حادثهى غبارآلودى كه انسان نتواند بفهمد چه كسى دوست و چه كسى دشمن است و چه كسى با غرض وارد میدان شده و از كجا تحریك مىشود. فتنهها را باید با روشنگرى خاموش كرد. هر جا روشنگرى باشد، فتنهانگیز دستش كوتاه مىشود. هر جا حرف بىهدف، كار بىهدف، تیراندازى بىهدف، تهمت زدن بىهدف وجود داشته باشد، فتنهانگیز خوشحال مىگردد؛ – چون صحنه شلوغ مىشود. لذا مردم عزیز ما كه بحمدالله در این بیست سال هوشیارى حقیقى خودشان را در قضایاى گوناگون نشان دادند، در این قضیه هم باید هوشیارانه مسائل را تحلیل كنند. من حالا آنچه را كه در این خطبه مىشود براى شما عزیزان عرض كنم، عرض مىكنم:
(پ 26)از طرفى، همهى دستگاههایى را كه در صورت بروز یك فتنه مىتوانند جلو آن را بگیرند، بتدریج مورد سؤال و ضربه قرار دادند. مثلا به سپاه پاسداران تهمت قرار زدند. دستگاه قضایى را یكطور، بسیج را یكطور، نیروى انتظامى را یكطور و صدا و سیما را به گونهاى دیگر مورد تهمت قرار دادند كه اینها را از چشم مردم بیندازند، تا آن روزى كه روز حضور اینهاست و اینها مورد نیاز هستند، وقتى كه فرا مىرسد، مردم به اینها دیگر اطمینانى نداشته باشند!
پیام به مناسبت اولین اجلاس دورهى سوم مجلس خبرگان03/12/1377
…(پ 1)خداى بزرگ را سپاسگزارم كه با الطاف كریمانهى خود و به دعاى حضرت ولىاللهالاعظم (ارواحنافداه) ملت مؤمن و بزرگوار ایران را در همهى مراحل حركت شجاعانهاش بسوى صلاح و فلاح مادى و معنوى، هدایت و یارى فرمود و آنان را در عبور از موانع دشوار و دریدن پردههاى جهل و تلبیس و فرونشاندن غبارهاى فتنه و ناكام ساختن دشمنان موفق ساخت.
بیانات در مراسم صبحگاه لشكر سیدالشهداء(ع) 26/07/1377
…(پ 4)یك دوره، دورهى جنگ و دورهى دفاع مقدس بود و انگیزهها براى حضور جوانان در میدان قدس و تقوا و فداكارى و ایثار، به طور واضح و بارز در اختیار همه قرار داشت. به قدرى شعلهى مقدس شهادت و ایثار و جهاد، این فضا را روشن و منور كرد كه همهى ابرهاى تیرهى فتنه – نفاقها، كفرها و فسادها – تحتالشعاع قرار گرفتند. نه اینكه این زایدههاى وجود شریف انسانى، در دوران دفاع مقدس در كشور ما وجود نداشت. وجود داشت ولى تحتالشعاع بود؛ تحتالشعاع آن نور درخشانى كه از جانهاى پاك انسانهاى مؤمن، در میدانهاى ایثار و شهادت برمىخاست، مىتابید، شما را نورانى مىكرد و همه از آن بهره مىبردند. امام ما كه امام نور بود، امام صفا بود، امام قدس و تقوا بود، امام روح بود – روح محض بود – از این نورانیت بهره مىبرد و خود او مكرر این را مىفرمود. آن روز یك قطعهى كمنظیر – و از جهاتى بىنظیر – بر تاریخ ما حاكم بود.
(پ 7)در دیدار دیگرى كه امروز با شما دارم، بحثى را مطرح مىكنم كه خواهید دید چقدر جهاد اكبر در زمان پیامبر دشوار مىنمود؛ چون ابرهاى فتنه ناشناخته بود. اما امروز آنطور نیست. امروز در زمان ما ابرهاى فتنه شناخته شده است و جهاد مثل سرچشمهى فیاضى ادامه پیدا كرده است.
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان (1374/8/10)
…(پ 19)اگر امروز كسى با روحانیت مقابله كند، بیش از همه دل صهیونیستها و امریكا را شاد كرده است. اگر جایى صدایى بلند شود، براى آن صدا از همهى رسانههاى صهیونیستى غریو تشویق و احسنت و آفرین بلند مىشود. چون آنها به فناى روحانیت دل بسته بودند و نبود روحانیت را مىخواهند. اینها فتنه است. اینگونه حرفزدن و حقایق را واژگون فهمیدن و آن را منتشر كردن، فتنه است. من باید كسانى را كه ملتفت نیستند و نمىفهمند، نصیحت كنم. نمىتوانم باور كنم و به خود بقبولانم كه این افراد، عن عمد این كار را مىكنند، والا اگر معلوم شود كه این افراد – خداى نكرده – از روى غرض و سوء نیت این كارها را انجام مىدهند، نظام اسلامى توى دهانشان خواهد زد.
پیام خطاب به مردم مسلمان افغانستان 13/03/1374
…(پ 5)امیدوارم خداوند متعال شما ملت افغانستان را مشمول لطف و فضل و هدایت و كمك خویش قرار دهد و دست فتنه گران را از زندگى شما كوتاه كند.
بیانات در شروع درس «خارج فقه» 20/06/1373
…(پ 25)مبارزه، در آنجا كه دشمن نیست، معنا ندارد. پس، جهاد متقوم بر این دو ركن است: یكى اینكه در آن جد و جهد باشد؛ دیگر اینكه در مقابل دشمن باشد. اگر كسى علیه دوست جد و جهد كند، این جهاد نیست؛ بلكه فتنه و اخلال است. اگر كسى در مقابل دولت حق، در مقابل صلاح و نظام حق، جد و جهد و تلاش كند، این فتنه و محاربه است؛ جهاد نیست. حال این جد و جهدى كه انجام مىگیرد، به هر شكلى باشد – چه به شكل نوشتن، گفتن، كتاب، و چه به شكل شبنامه، شایعهپراكنى، نق زدن و منفى بافى – همهاش فتنهگرى و اغواگرى، و بعضى از اشكالش محاربه است. اگر همهى اینها در مقابل دشمن خدا و دشمن «على لسان الله و لسان رسوله و اولیائه علیهم السلام»، باشد، مىشود «جهاد فى سبیلالله». پیغمبر به این گونه جهاد دعوت مىكند. پس، تنبلى و نشستن و بیكارگى و بىاهتمامى، از امت پیغمبر خواسته نیست. جهاد دائم.
بیانات در دیدار مسؤولان و قشرهاى مختلف مردم در روز «ولادت پیامبر اكرم (ص) و امام صادق (ع)» 14/06/1372
…(پ 4)خصوصیت دوم كه جمع این دو خصوصیت با هم، خیلى عجیب است این است كه بشر در آن روز از لحاظ اخلاقى، از همیشهى گذشته، منحطتر، یا اگر نخواهیم این نسبت را بیان كنیم، باید بگوییم: در اوج انحطاط بود. همین بشر برخوردار از علم و دانش، بهشدت اسیر تعصبات، اسیر خرافات، اسیر خودخواهیها، اسیر ظلم و ستم و اسیر دستگاههاى حكومتهاى مردمكش و ضدبشرى بود. چنین وضعى در دنیا حاكم بود. كسى اگر تاریخ را ملاحظه كند، خواهد دید كه در آن دوران، همهى بشریت اسیر بودند. همانطور كه در كلام امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام است كه «فى فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت على سنابكها.(110)» در نهایت فتنه و فشار و مشكلات و برادركشى. بشر زندگى تلخى را مىگذرانید. «نومهم سهود.» در همین خطبه، امیرالمؤمنین مىفرماید: «خواب راحت به چشم مردم نمىآمد.»
پیام به حجاج بیتالله الحرام 28/02/1372
…(پ 4)1 نخستین مطلب در باب توحید است، كه روح اساسى حج و مضمون بسیارى از اعمال و مناسك آن است. توحید با مفهوم عمیق قرآنى آن، به معناى توجه و حركت به سوى الله و رد و نفى بتها و قدرتهاى شیطانى است. خطرناكترین این قدرتها در درون وجود آدمى، نفس اماره و هواها و هوسهاى گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاى استكبارى و فتنه انگیز و فساد انگیزند كه امروزه بر زندگى مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاى شیطانى، جسم و روح بسیارى از ملتهاى مسلمان را دستخوش سیاستهاى خود ساختهاند. مراسم برائت در حج، اعلان بیزارى از این قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآمیزى مىتواند در زندگى جوامع مسلمان، نشانهى سلطهى قدرتها یا تلاش آنان براى تسلط بر كشورهاى اسلامى را مشاهده كند. در برخى از این كشورها، سیاست و اقتصاد و روابط بینالمللى و موضعگیرى در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثیر قدرتهاى سلطهگر و در رأس آن امریكا است. رواج فساد و رسمى بودن فحشاء و محرمات شرعى در بسیارى از این كشورها، متأثر از سیاستهاى شیطانى آن قدرتها است. وظیفهیى كه حج و اعمال و شعائر توحیدى آن بر مسلمان حجگزار لازم مىسازد، ابراز برائت و بیزارى از این همه است، و این اولین قدم، در راه تجسم ارادهى اسلامى در نفى این پدیدههاى شیطانى و استقرار حاكمیت اسلام و توحید، بر همهى جوامع اسلامى است.
بیانات در خطبههاى نماز جمعه تهران 07/01/1371
…(پ 80)بنده بسیارى از فتنه گریها را در این مجلس دیدم و به مردم نگفتم؛ چون نخواستم خاطر عزیز مردممان را آزرده كنم. گفتم، این دوران، مىگذرد و تمام مىشود و مىرود. مردم چگونه حاضرند به كسانى كه فتنهگرى كردند و حقایق را در نظر آنها باژگونه جلوه دادند، رأى بدهند كه دوباره وارد مجلس شوند؟! البته تعداد فتنهگرها، معدود بود. اكثریت قاطع نمایندگان مجلس، از هر جاى كشور كه بودند – چه از تهران و چه از شهرهاى دیگر – مردمانى شریف، دلسوز و علاقهمند بودند. من مىخواهم این مطلب را به عنوان یك «معیار» به شما مردم عرض كنم: كسانى كه چوب لاى چرخ مسؤولین كشور مىگذارند، در حرف زدن تقوا را رعایت نمىكنند، پایبندى ندارند و براى اینكه چهار نفر به آنها علاقهمند و طرفدارشان شوند، هر چه به دهانشان مىآید مىگویند، شایستهى آمدن به مجلس نیستند. این، همان مطلبى است كه من در یك سخنرانى دیگر، از آن به «فتنهگرها» تعبیر كردم. باید فتنه گرها شناسایى شوند و مردم به آنها رأى ندهند.
(پ 81)نكتهى آخر در باب انتخابات، اینكه، وزارت كشور زحمت مىكشد، شوراى نگهبان زحمت مىكشد و هر دو، مورد اعتماد من هم هستند. هم شوراى محترم نگهبان كاملا مورد اعتماد است و هم وزارت كشور. اینها واقعا خوب كار مىكنند. بنابراین، اگر یكى در فلان آزمایش رد و یكى قبول مىشود، یا یكى رأى مىآورد و دیگرى نمىآورد، اینطور نباشد كه در بعضى حوزههاى انتخابیه، فتنه گرها مردم را تحریك كنند كه مثلا، چرا فلانى را رد كردند؟ شنیدم در بعضى از شهرها صد نفر، دویست نفر جمع شدهاند، كه چرا فلانى رد شده است؟! شما باید به مسؤولین خود اعتماد داشته باشید. مسؤولین، مورد اعتمادند و لابد چیزى دیدهاند كه رد كردهاند. شما اگر اعتراضى هم دارید باید كتبا به مسؤولین گزارش كنید. اینكه عدهاى اجتماع كنند، تحریك فتنهگرهاست. فتنهگرها همان دستهاى استكبارند كه مىخواهند اوضاع را خراب كنند. مىخواهند كارى كنند كه انتخابات با سلامت و آرامش انجام نگیرد. پس، بعید نیست كه گروهى را تحریك كنند. امیدواریم خداى متعال كمك كند، و هر كس وظیفهى خودش را انجام دهد.
سخنرانى در دیدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى و میهمانان خارجى شركت كننده در مراسم دههى فجر، در سالروز عید سعید مبعث 13/11/1370
…(پ 9)در نهجالبلاغه، كلمات و جملات بسیار گویایى در شرایط ظهور اسلام و بعثت پیامبر وجود دارد؛ از جمله: «و الدنیا كاسفة النور ظاهرة الغرور»،(481) یا در یك جاى دیگر: «فى فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم بأظلافها و قامت على سنابكها».(482) هر وقت مردم را دچار فتنه كردند، انسانیت را غرق در مشكلات و مسائل اولى خود كردند و راه او را بستند، هر وقت بشر مهذب نبود، ظلم وجود داشت و حاكم بود، از سوى قدرتهاى بزرگ نسبت به ضعفا زورگویى بود، برادركشى بود، اخلاق فاسد بود، آن روز، روزى است كه همان نسخه را باید عمل كرد؛ كهنه نمىشود.
سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیستونهم ماه مبارك رمضان) 26/01/1370 …
(پ 24)علىاىحال، این وسوسه را چند بار در لشكر صفین به وجود آوردند و هر دفعه هم به گمانم عمار بود كه خودش را رساند و فتنه را افشا كرد. عمار جملهیى با این مضمون گفت كه جنجال نكنید، حقیقت را بشناسید. این پرچمى كه در مقابل شماست، من دیدم كه به جنگ پیامبر آمد و زیر این پرچم، همان كسانى ایستاده بودند كه الان ایستادهاند؛ و پرچمى را دیدم – اشاره به پرچم امیرالمؤمنین – كه در مقابل آن پرچم بود و زیر آن پیامبر و همان كسانى كه امروز ایستادهاند – یعنى امیرالمؤمنین – بودند؛ چرا اشتباه مىكنید؟ چرا حقیقت را نمىشناسید؟
سخنرانى در مراسم اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 14/03/1369
…(پ 23)نتیجهى پایدارى و استقامت شما بعد از رحلت حضرت امام، این شده است كه تحلیلهاى دنیا عوض گردید. آنها كه منتظر نشسته بودند تا جمهورى اسلامى از بین برود، فهمیدند كه فایدهیى ندارد. آنهایى كه خیال مىكردند مىشود ملت ایران را ترساند یا خسته كرد، فهمیدند فایدهیى ندارد. لذا امروز ما شاهد آن هستیم كه غیر از رأس فتنه و فساد – یعنى رژیم جبار امریكا – و كسانى كه به صورت شدیدى وابسته و متصل و هم جهت با او هستند و با ملت ایران دشمنى بسیار عمیقى دارند و به هیچوجه انقلاب با آنها كنار نمىآید و آنها هم با انقلاب كنار نمىآیند، بقیهى كسانى كه در دنیا شاهد و ناظر وضع ملت ما بودند، در مقابل این ملت سر تعظیم فرود آوردند و به طرفش دست دوستى دراز كردند. ملت ایران نشان دادند كه با قدرت و استقامت مىتوان احترام ملتها، بلكه دولتها را در سطح جهان جلب كرد. دشمنان ما، از اعمال فشار روى ملتمان مأیوس شدند. این، دستاورد بسیار بزرگى است.
پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره) 10/03/1369
…(پ 60)براى حفظ این روند روبه اشتعال و تقویت روحیهى ملتهاى اصیل و مظلوم، جمهورى اسلامى موظف است كوچكترین تغییرى در چهرهى با صلابت و موضع باعزت خود در مناسبات بینالمللى ایجاد نكند؛ با قلدران، از موضع قدرت و با دولتهاى ضعیف، از موضع حمایت و با ملتهاى بپاخاسته، از موضع رعایت و هدایت سخن بگوید و عمل كند؛ دولت امریكا را به مثابهى رأس فتنه و استكبار و رمز غدارى و شیطنت و به خاطر ستمش به كشورهاى ضعیف و حمایتش از صهیونیسم غاصب و دشمنیش با بیدارى و آزادى ملتها و خصومت عمیق و جنایتبارش با ملت ایران، محكوم و منفور و مطرود دانسته، هیچ فرصتى را براى افشاى چهرهى تزویرآلود و رسوا كردن آن مدعیان آزادى و غیره و بیان این حقایق از دست ندهد.
سخنرانى در دیدار با گروه كثیرى از معلمان و مسؤولان امور فرهنگى كشور و جمعى از كارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانى كارگر 12/02/1369
…(پ 25)و اما مسألهیى كه این روزها در سطح جمعى از اهل فكر و اهل نظر در جریان است، مذاكره كردن و مذاكره نكردن است.(62) بعضى حرفى مىزنند، بعضى حرف دیگرى مىزنند. اینها چیزى مىنویسند، آنها چیز دیگرى مىنویسند. راجع به این موضوع، من باید جملهى كوتاهى را خیرخواهانه و دلسوزانه عرض بكنم. قبلا به این نكته هم اشاره بكنم كه من از اظهار نظر كسى كه نظر سیاسى خودش را بیان بكند، نگرانى ندارم. مادامى كه در اظهار نظرى، دروغ و تهمت و فتنه و فریب نباشد، مانعى ندارد. بله، اگر دروغ و افترا و فریب بود، ما بهعنوان مسؤول، نباید اجازه بدهیم یك نفر بیاید مردم را فریب بدهد، یا به آنها دروغ بگوید. اما آنجایى كه دروغ و تهمت و فریب و اهانت به كسى نیست، چه مانعى دارد هر كسى نظرش را بگوید.
سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سىام ماه مبارك رمضان) 06/02/1369
…(پ 29)بىمورد نیست كه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود: هیچكس نمىتوانست این كارى را كه من كردم، بكند و این فتنه را بخواباند. این كار، واقعا شمشیر و آگاهى و آن ایمان على به خودش و راه خودش را مىخواست. حتى گاهى خواص متزلزل مىشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابهى خود فرمود – طبق این نقلى كه شده است – فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتى كه جنگ تمام شد و كمتر از ده نفر از مجموعهى خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ كشته شدند، حضرت به عنوان وسیلهیى براى عبرت و موعظهى یاران و اصحاب خودش، در بین كشتهها راه افتاد و با بعضى از آنان به مناسبتى حرف زد. به یكى از این كشتهها كه به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین كسى كه از یاران نزدیكش بود، فرمود: او را مىشناسى؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان كسى است كه دیشب آن آیات را مىخواند و دل تو را ربوده بود!
خطبههاى نماز جمعهى تهران 28/07/1368
…(پ 72)به بركت هدایت امام و رهبر عظیمالشأنمان، از گذرگاههاى بسیار خطرناكى گذشتیم. با قوت و قدرت، راه را ادامه مىدهیم و كشور را مىسازیم و قدرتمان را از لحاظ اقتصادى و نظامى و سیاسى و توانایى عظیم فرهنگى اضافه مىكنیم و روزبهروز در جامعه پیشرفت خواهیم كرد. ما مسلمانیم، قرآن در دست ماست و دلهاى ما به اسلام و قرآن وابسته است. قرآن فرموده است: «كنتم خیر امة اخرجت للناس»(192). باید بهترین باشیم. باید پیش برویم و خواهیم رفت. شبهاى تاریك و ظلمانى را گذراندهایم، باز هم پارههاى ابر فتنه را در هر زمانى با تمسك به خداوند و قرآن، از سر خواهیم گذراند.
بیانات در دیدار با رئیس جمهور موقت افغانستان و رهبران مجاهدان افغانى 11/07/1368
(پ 20)قبل و بعد از آن نیز در طول جنگ تحمیلى هشتساله، بخش عمده از زحماتى كه متحمل شدیم، بهخاطر موضع قاطع و صریحى بود كه در امر افغانستان داشتیم. آن موضع، امروز هم وجود دارد و هیچ فرقى نكرده است. امروز هم ما در كنار ملت و جهاد و وحدت افغانستان و نیز حكومت اسلامى آیندهاش قرار داریم. اگر كسى بخواهد این وحدت را بشكند و در داخل ایجاد فتنه كند، با او احساس برادرى نخواهیم كرد و او را دست شیطان به حساب خواهیم آورد. كسانى كه خودشان و زبان و عملشان تفرقهانگیز است، به اعتقاد ما ایادى شیطان هستند. برادرى و مسلمانى، اینگونه نمىشود.