پر واضح است كه در بحث تعليم و تربيت محتوا شايد جزء اولويت اول بحث باشد هر چقدر اين محتوا غني و كامل و جامع و برگرفته از سرچشمه نور الهي باشد قابل استفادهتر و داراي ارزش بالاتري است متربي وقتي بيند كه در توصيف او يك جانبگري شده است و به يكي جنبههاي وجودي او توجه نشد بلكه به تمام خواستههاي فطري او عنايت شده با عشق بشر تن به ترتيب ميدهد آمادگي روحي خودش براي استفاده از تربيت بيشتر در خود ايجاد ميكند. يكي از شاخصهاي نظام تعليم و تربيت اسلامي كه محتواي آن است كه برگرفته از سرچشمه وحي الهي و كتاب و سنت نبوي و دستورات حياتبخش ائمه معصوم است كه به تمام ابعاد وجودي انسان توجه دارد و نسبت به خواسته فطري انسان توجه خاص دارد همان اندازه، به اعتقادات و عبادات اهميت ميدهد به مسائل عاطفي روحي و اجتماعي و خواستههاي دروني انسان هم اهميت ميدهد كه در فصل پيش رو مطالبي را درباره آن ذكر مينماييم.
اساس و پایه جهان بینی انسان بر اصول اعتقادی او استوار است و رفتار و کردار و گفتار هر کس بر اساس بینش و نگرشی است که نسبت به جهان و مبداء آفرینش دارد و در واقع اصول اعتقادی و جهان بینی فکری و فلسفه زندگی، زمینهساز رفتار و کردار فرد در زندگی بوده و اساس موضع گیریها و عکسالعملهای اجتماعیاش را تشکیل میدهد بنابراین رفتار و کردار هر کس ریشه در اعتقاد حقیقی وی دارد در تعلیم و تربیت انسان اولیه مرحله حرکت تغییردادن و اصلاح جهان بینی واصول و محتوای فکری اوست چنانچه اصول فکری واعتقادی فرد بر پایه و اساس صحیحی استوار باشد، به طور طبیعی در رفتار و کردار و گفتار ثبت خواهد گذاشت.
از دیدگاه اسلام محتوای جهانی بینی انسان بر محورهایی استوار است که بعنوان محتوای تعلیم و تربیت هم از آن نامبرده میشود. به اين لحاظ يكي ديگر از تمايزات تعليم و تربيت اسلامي كه جزء شاخصهاي آن هم محسوب ميشود توجه به جهانبيني انسان نسبت به عالم هستي و دخيل نمودن آن در تربيت انسان ميباشد كه داشتن جهانبيني و شناخت انسان از هستي و خداوند و اعتقاد به نبوت، عدل، معاد و امامت تأثير بهسزايي در تربيت انسان دارد.
بخش اول اصول اعتقادات
الف- توحید
اولین قدم تعلیم وتربیت اعتقاد به خداوند یکتا به پایه و اساس و زیربنا و محتوای اصلی در تعلیم و تربیت که نیاز مربی و متربی است و جزء اصول اعتقادات فرد است اگراین پایه ضعیف باشد فرد اصلاً نمیتواند در این مسیر قدم مبتني بردارد دعوت عمومی انبیاء الهی به خداوند یگانه است این دلیل دیگري برای اثبات است چرا که اگر دو واجب الوجود در عالم بود هر دو باید منبع فیض باشند چرا که یک وجود بینهایت کامل ممکن نیست در نورافشانی بخل ورزد، زیرا عدم فیض برای وجود کامل نقص و حکیم بودن او ایجاب میکند که همگان را مشمول فیض خود قرار دهد.
حضرت امیر(ع) در وصیت نامهاش به امام مجتبی میفرماید بدان فرزندم! اگر پروردگارت همتائی داشت فرستادگان او به سراغ تو میآمدند و آثار ملک و سلطان را مشاهده میکردی و به افعال و صفاتش آشنا میشدی ولی او معبود یکتاست همانگونه که خودش توصیف کرده است.
بِسْم اللهِ الرَّحْمَنِ قُلْ هَوَ اللهُ أَحَدٌ* اللهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ و لَمْ و لمْ یُولَدْ* وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُواً أَحَداً([1])
به نامخدای بخشایندۀ مهربان. بگو اوست خدای یکتا، خدایی که در حاجت به او رو کنند، نه زاده است و نه زاده شده و نه هیچ کس همانند اوست.
شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لَآإِلَهَ إلَّا هُوَ ([2])
الله گواهی میدهد که هیچ خدایی جز او نیست.
وَ إِلَهُکُمْ إلَهٌ وَاحِدٌ.([3])
دای شما خدایی است یکتا
قُلْ هُوَ رَبِّی لَآإِلَهَ إِلَّاهُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتَابِ[4]
بگو: او پروردگار من است. خدایی جز او نیست. بر او توکل کردهام و توبۀ من به درگاه اوست.
توجه دادن انسان به نكته مهم كه زيربناي تربيت اعتقاد راسخ به خداي قادر و متعال است كه به چند جنبه او اشاره ميشود كه اي انسان تو مولاي داري كه داراي صفات واحد است.
1- قادر مطلق
اِنَّ اللهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
براستی خدا بر هر کاری قادر است.
وَ أَنَّ اللهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُّلِ شَیْءٍ عِلْمَاً.
به راستی که خدا بر هر چیزی علم واحاطه دارد.
2- فاعل مختار
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ.
اگر بخواهد شما را میبرد و مخلوقی تازه میآورد.
إِنَّ الله یَفْعَلُ مَا یُرِیُد.
به راستی خدا هر چه خواهد، همان میشود.
إِنَّ اللهَ یَفْعَلُ مَا یَشَآءُ.
زیرا خدا هر چه بخواهد همان میکند.
ب- عدل
إِنَّ اللهَ لَایَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ([5])
خدا ذرهای هم ستم نمیکند.
وَ مَا کَانَ اَللهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوأ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ.([6])
و خدا به آنها ستم نمیکرد، آنها خود به خویشتن ستم کرده بوند.
مَآ أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ أللهِ و مَآ أَصَابَکَ مِن سَیئَهٍ فَمِنَ نَّفْسِکَ.([7])
هر خیری که به تو رسد از جانب خداست و هر شری که به تو رسد از جانب خود توست.
إِنَّ اللهَ لاَ یَظْلِمَ النَّاسَ شَیْئاً وَلَکِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ. ([8])
خداوند به مردم هیچ ستم نمیکند ولی مردم خود به خودستم میکنند.
ج- نبوت
سومين اصل از اصول اعتقادات فرد كه براي تربيت انسان موثر است و از شاخصهاي محتواي تعليم و تربيت اسلامي است نبوت است.
لَقَدهْ مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤْمِنینَ إِذ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ ألْکِتابَ وَ الْحِکَمَه وَ إِنْ کَانُوا مِن قَبْلُ ضَلالٍ مُّبینٍ.([9])
خدا بر مؤمنان انعام فرمود، آنگاه که از خودشان به میان خودشان پیامبری مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنان بخواند و پاکشان سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد، هر چند از آن پیش در گمراهی آشکاری بودند.
کَانَ النّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثُ اللهُ النَّبیّنَ مُبَشِّرینَ و مُنْذِرینَ و أَنْزَلَ مَعَهُمۀ ألْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا أخْتَلَفُواْ فِیهِ.([10])
مردم یک امت بودند پس خدا پیامبران بشارت دهنده و ترساننده را بفرستاد، و بر آنها کتاب بر حق نازل کرد تا در آنچه که مردم اختلاف دارند میانش حکم کند.
انَّمَآ أنتَ مُنذِرٌ و لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ.([11])
جز این نیست که تو بیمدهندهای هستی وهر قومی را رهبری است.
رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاُسِ عَلَی اللهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ.([12])
پیامبرانی مژده دهنده و بیم دهنده(فرستادیم ) تا از آن پس مردم را بر خدا حجتی نباشد.
وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِ لَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ.([13])
ما پیامبرانی را جز برای مژده دادن یا بیم دادن نفرستادیم.
لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَهٍ و یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَهٍ([14])
تا هر که هلاک میشود به دلیلی هلاک شود و هر که حیات (نیک و جاوید) باید به دلیلی حیات یابد.
د- امامت
یَأَیِّهَا الَّذِینَ ءَ امَنُواْ أَطِیعُواْاللهَ وَ أَطِیعُوأ اَلرَّسُولَ وَ أُوْلِی الْأمْرِ مِنکُمْ.([15])
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعات کنید واز رسول و الوالامر خویش فرمان برید.
یَأیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلُإِلَیْکَ.([16])
ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است (به مردم) برسان.
اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکمْ و أَتْممْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی.([17])
امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمتم را بر شما تمام کردم.
لاّ کان یوم غدیر خمّ و هو یوم ثمانی عشر من ذی الحجّه قال النبی (ص) : من کنت مولاه، فعلّی مولاه، فأنزل الله: « الیوم أکْمَلت لکم دینکم»
پیامبر(ص) در روز هیجدهم ذیالحجه (روز عید غدیر) فرمودند: هر کسی که من مولای اویم، علی مولای او خواهد بود؛ پس از این واقعه، آیه شریفه « الیوم اکلمت..» نازل شد.
فَسْئَلُوَاْ أَهْلَ الذِّکْرِ أِن کُنتُمْ لَاتَعْلَمُونَ.([18])
اگر خود نمیدانیداز اهل کتاب بپرسید.
فَمَن حَآجَّکَ فِیهِ مِنبَعْدِ مَا جَأءَکَ مِنَ ألْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالُوْد نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَ أَبْنَأءَکُمْ و نِسَأءَنَا وَ نِسَأءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ
از آن پس که به آگاهی رسیدهای، هر کس که درباره آن با تو مجادله کند، بگو : بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را ، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خود و شما خود آنگاه نفرین کنیم (یکدیگر را).
قُلْ لا أسْئَلَکُمْ عَلَیْهِ اَجْرَاً إلّا المَوَدَّهَ فِی الْقُربی.([19])
بگو: برای رسالت مزدی از شما، جز دوستی با نزدیکانم نمیخواهم.
علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علی و لن یفترقا حّتی یردا علی الحوض یوم القیامه.([20])
علی (ع) با حق و حق با علی همراه است و این دو تا ، تا ورود بر حوض کوثر در قیامت، از یکدیگر جدا نخواهند شد.
قال رسول الله(ص): من مات بغیر إمام مات میته جاهلیه.
هر کسی بدون داشتن امام و رهبر از دنیا برود، مردن او مردن جاهلیت خواهد بود([21])
قال رسول الله(ص): إنّی قد ترکت فیکم الثّقلین. ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی وأحدهما أکبر من الآخر. کتاب الله حبلٌ ممدود من السّماء الی الارض، و عترتی أهل بیتی ، ألا و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض. ([22])
من در میان شما دو چیز گرانمایه میگذارم. مادامی که به آن دو متوسل شوید ، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد و یکی از آن دو از دیگری بزرگتر است: یکی کتاب خداوند که ریسمانی است از آسمان به زمین کشیده شده و دیگری عترت و خاندان من که تا ورود بر من در کنارحوض کوثر از هم جدا شدنی نیستند.
قال رسول الله (ص): أنّ هذا الأمر لا ینقضی حتّی یمضی فیهم إثنا عشر خلیفه. ([23])
این امر(رهبری) قبل از آمدن دوازده خلیفه پایان نمیپذیرد.
روی احمد بأسناده عن ماور الحمیری عن أمّه قالت: ؤ سمعت أمّ سلمه تقول: سمعت رسول الله یقول لعلی : لایبغضک مؤمن و لایحبکّ منافق ([24])
احمد(حنبل) به اسناد خود از مساور حمیری نقل میکند که گفت: مادرم از ام سلمه شنید که میگفت : از پیامبر(ص) شنیدم که خطاب به علی(ع) میفرمود: ای علی (ع) هیچ مؤمنی با تو دشمن و هیچ منافقی با تو دوست نخواهد بود.
روی ابن ماجه و الترمذی و احمد باسنادهم عن علی(ع) قال:
«عهد الیّ النبی (ص) انه لا یحبنی الا مؤمن و لایبغضنی الّامنافق.»([25])
ابن ماجه و ترمذی واحمد به اسناد خود از علی(ع) نقل میکنند که فرمود: « پیامبر (ص) به من فرمودند که فقط مؤمن مرا دوست دارد و منافق دشمن.»
روی الخوارزمی باسناده عن ابن بریده عن ابیه قال: قال رسول الله (ص): « لکل نبی وصیّ و وارث و انّ علیّاً (ع) وصییّ و وارثی.([26])
خوارزمی به اسناد از ابن بریده از پدرش نقل میکند که پیامبر فرمود: هر پیامبری وصی و وارثی دارد وعلی(ع) وارث و وصی من خواهد بود.
عن الصادق عن آبائه علیهم السلام قال:قال رسول الله(ص): من احبنا أهل البیت فلیحمد الله علی أول النعم، قیل: و ما أول النعم؟ قال: طیب الولاده ، و لایحبنا ألا من طابت ولادته .([27])
پیامبر (ص) فرمود: هر کس اهل بیت ما را دوست بدارد، خداوند را سپاسگزار باشد به خاطر اولین نعمتی که به وی ارزانی شده است. سؤال شد اولین نعمت چیست؟ فرمود: کسی دوست نمیدارد ما را مگر اینکه حلال زاده باشد.
یَوْمَ نَدْعُو کُلّ اُناسٍ بِامامِهِمْ([28])
روزی که هر گروه از مردم را با پیشوایانشان بخوانیم.
النِّبیُّ أوْلَیِ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم. ([29])
پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
قال رسول الله (ص) یا بریده ! ألست أولی بالمؤمنین من انفسهم ؟ « فقلتُ : بلی یا رسول الله! فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه.([30])
پیامبر(ص) از بریده سوال کردند: آیا من بر مؤمنان ولایت ندارم؟ پاسخ داد: چرا، ای رسول خدا، پیامبر(ص) فرمودند: هر کس من مولای او هستم علی(ع) مولای اوست.
هـ- معاد
زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَن لَّن یُبْعَثواْ قُلْ بَلَی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِکَ عَلَی اللهِ یَسِیرٌ.([31])
کافران پنداشتند که آنها زنده نمیشوند. بگو: آری، به پروردگارم سوگند که شما را زنده میکنند تا تبهکارهایی که کردهاید آگاه سازند، و این بر خدا آسان است.
أَیَحْسَبُ ألْإنْسنُ ألَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَی قَدِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ.([32])
آیا آدمی میپندارد که ما استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد؟ آری، ما قادر هستیم که سرانگشتانش را منظم کنیم.
قَالُوا یَوَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِنْ مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ.([33])
(میگویند:) وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاههایمان برانگیختن؟ این همان وعدۀ خدای رحمان است. و پیامبران راست گفته بودند.
و أَنَّ السَّاعَهَ ءَ اتِیَهٌ لَّارَیْبَ فِیَها وَ أَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ.([34])
و نیز قیامت خواهد آمد، هیچ شکی در آن نیست و خدا همۀ کسانی را که در گروها هستند زنده میکند.
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُاللهُ جَمیعاً فَیُنّبِئُهُمْ بِمَا عَمِلُواْ أَحْصَهُاللهُ وَ نَسُوهُ وَ اللهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
روزی که خدا همگان را زنده میگرداند و آنان را از کاری کردهاند آگاه میسازد. خدا اعمال آنها را شماره کرده است، هر چند خود از یاد بردهاند، و خدا ناظر بر هر چیزی است.
ثُمَّ اِنَّکُمْ یَوْمَ القِیامَهِ تُبْعَثُونَ.([35])
سپس در روز قیامت زنده خواهید شد.
وَ سَلامٌ عَلیْهِ یَوْمَ وَلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً.([36])
و سلام بر او، روزی که زاده شد و روزی که میمیرد و روزی که دیگر بار، زنده برانگیخته میشود.
یأَ یُّهَا النّاسُ إِن کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ ألْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ…. ([37])
ای مردم! اگر از روز رستاخیز در تردید هستید، بدانید، شما را از خاک آفریدیم و …
أَفَلَا یَعْلَم إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ. ([38])
آیا نمیداند که چون آنچه در گورهاست زنده گردد؟
وَ إِذا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ * عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ و أَخَّرَتْ .
و آنگاه که قبرها زیر و رو شود. هر کس خواهد دانست چه چیزی پیشاپیش فرستاده و چه چیزی بر جای گذاشته است.
[1] – اخلاص، 4- 1.
[2] – آل عمران، 18.
[3] – بقره، 163.
[4] – رعد، 30.
[5] – نساء، 40.
[6] – عنکوبت، 40.
[7] – نساء، 79.
[8] – یونس، 44.
[9] – آل عمران، 164.
[10] – بقره، 213.
[11] – رعد، 7.
[12] – نساء، 165.
[13] – انعام، 48.
[14] – انفال، 42.
[15] – نساء، 59.
[16] – مائده، 67.
[17] – مائده، 3.
[18] – نحل، 43.
[19] – شوری، 23.
[20] – جمال الدين محمد بن مكرم، تاریخ دمشق، ج 3، (دمشق: بينا، 1404ق)، ح 1159.
[21] – نوري، پيشين، ج 1، ص 103.
[22] – همان، ص 172.
[23] – محمد بن حجاج نيشابوري، صحیح المسلم، ج 3، (بيجا، بينا، بيتا)، ص 1452.
[24] – ابو عبدالله احمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، ج 6، (بيروت: بينا، بيتا)، ص292.
[25] – محمد بن يزيد قزويني، سنن ابن ماجد، ج1, (مصر: بينا، 1372 ق)، ص 42.
[26] – ابن عساکر، پيشين، ج 3، ص 5.
[27] – مجلسي، پيشين، ج 7 ، ص 389.
[28] – اسراء، 71.
[29] – احزاب، 6.
[30] – ابن عساکر، پيشين، ج 1، ص 366.
[31] – تغابن، 7.
[32] – قیامت، 4- 3.
[33] – یس، 52.
[34] – حج، 7.
[35] – مؤمنون، 16.
[36] – مریم، 15.
[37] – حج، 5.
[38] – عادیات، 9.