شيعيان واقعي کساني هستند که از ايشان اميد خير می‌رود

امام علي عليه السلام :الْخَيرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ؛ شيعيان واقعي ما کساني هستند که از ايشان اميد خير می‌رود، و از سوي ديگر مردم از شر ايشان در امان هستند.
اين منش که انسان به فکر ديگران باشد و بخواهد خيري به ديگران برسد و هم‌چنين خود را مواظف بداند که از ناحيه او شري به ديگران نرسد، روحيه خاصي است که فقط در اخلاق اسلامي مطرح نيست و حتي در بعضي از مکاتب اخلاقي گفته شده كه  اساس ارزش اخلاقي «ديگرخواهي»، و ريشه ضد ارزش‌ها «خودخواهي» است. مبناي اين نظريه اين است كه اخلاق منحصر در روابط اجتماعي مي‌شود؛ بر خلاف ديدگاه اسلامي كه در آن اخلاق شامل ارتباط فرد با خدا هم مي‌شود.
از ميان انواع رفتار و منش افراد در ارتباط با ديگران مواردي را هر انسان عاقلي ستايش می‌کند و در مقابل، مواردي را هم نمی‌پسندد. احسان به ديگران، دستگيري از فقرا، تعليم جاهل، رسيدگي به محرومين، جود و بخشش، عفو و گذشت و در نهايت ايثار و فداکاري که اوج زيبايی‌هاي اخلاقي است، هر كس چنين رفتارهايي را ببيند، مي‌پسندد و عامل آن را ستايش می‌کند. در مقابل، اگر كسي به دنبال اين باشد که منافع ديگران را فداي خودش کند، همه، اين كار او را تقبيح مي‌كنند. بر اساس اين استقراء ناقص در ارزش‌هاي خوب و بد اخلاقي که در رفتارهاي اجتماعي صورت گرفته، در بعضي از مکاتب اخلاقي اين تئوري مطرح شده که اصل همه خوبی‌هاي اخلاقي و اساس فضيلت‌ها خيرخواهي براي ديگران و «ديگرخواهي» است؛ عامل آن به هر ديني معتقد باشد، يا حتي اصلاً معتقد به خدا نباشد. و در مقابل، اساس همه رذيلت‌ها، «خودخواهي» و «خودمحوري» است.
صاحبان اين ديدگاه براي نظريه خود هيچ برهان و دليل عقلي ندارند و تنها به اين ادعا كه اين مسأله امري وجداني و بديهي است، بسنده مي‌كنند؛ همانند بسياري ديگر از نظريات اخلاقي كه از فيلسوفان گذشته به ما منتقل شده و صاحبانش آنها را از سنخ قضاياي جدلي و يا مثل آراء محموده مي‌دانند؛ و هم‌چنان‌كه در منطق گفته شده، اثبات چنين قضايايي كه در جدل و خطابه مورد استفاده قرار مي‌گيرد، نيازي به برهان و استدلال عقلي ندارد. بلكه پذيرش عقلا و تأييد آنها كافي است.
ولي ما معتقديم در اخلاق اسلامي با الهام گرفتن از کتاب و سنت می‌توان براي همه نظريات اخلاقي برهان اقامه كرد؛ بر اساس اين نظريه در فلسفه اخلاق اسلامي که اساس همه خوبی‌ها قرب انسان به خدا، و اساس همه بدي‌ها دور شدن او از خداست. اما چرا نزديک شدن به خدا خوب است؟ چون کمال انسان در اين است و کمال، مطلوب بالذات است. مطلوبيت كمال هم بديهي است و نياز به دليل ندارد.
براين اساس هر امري كه به نوعي استقلالي را براي آدمي در برابر خدا ايجاد كند، باعث تنزل انسان می‌شود؛ و بر عکس، هر چه به انسان کمک کند كه از خودخواهي و خودپرستي (که با خداپرستي منافات دارد) دور شود و زمينه بندگي خدا را براي او فراهم كند، امري پسنديده و مطلوب است. مطلوبيت «ديگرخواهي» هم از آن روست كه انسان را از خودخواهي و خودپرستي نجات می‌دهد.
خودپرستي غل و زنجيري است که دست و پاي آدمي را می‌بندد، او را زمين‌گير می‌کند، به اسفل‌السافلين سوق می‌دهد و نمی‌گذارد انسان به سوي خدا حركت كند. اگر اين بند از پاي بشر باز شود، می‌تواند پرواز کند و به سوي خدا بالا رود. خيرخواهي براي ديگران از روي عواطف مرتبه‌اي از فضيلت اخلاقي است؛ اما بالاتر از آن، اين‌ است که چون خدا گفته، انسان خيرخواه ديگري باشد. اين نيز مراتبي دارد. گاهي انگيزه انسان در اطاعت از خدا ترس از عذاب است؛ گاهي به طمع ثواب است؛ گاهي هم جلب محبت خداست و در برابر آن هيچ انتظاري ندارد. اين اوج قله فضيلت و کمال است.
کساني که خداوند از سر لطف چنين معرفت و محبت عاشقانه‌اي را به آن‌ها عطا كند، در اوج فضيلت هستند؛ كساني كه از صميم دل بگويند: إِلَهِي لَوْ… أَمَرْتَ بِي عَلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْأَبْرَارِ… لَا خَرَجَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبِي1‏؛ خدايا! اگر فرمان دهي که مرا به جهنم برند و بين من و خوبان جدايي بيندازي، محبت تو از قلب من بيرون نخواهد رفت. اين مرتبه بالايي از اسلام و ايمان است که اهل بيت(ع) به آن دعوت کرده‌اند و ما بايد سعي کنيم شباهتي به چنين كساني پيدا كنيم؛ حد اقل در شبانه روز دو رکعت نماز را چون خدا دوست دارد اقامه كنيم و انتظار ثوابي نداشته باشيم.
خداوند در حديث قدسي معروفي مي فرمايد: مَنْ أَحْدَثَ وَ لَمْ يَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ لَمْ يُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَانِي وَ لَمْ أُجِبْهُ… فَقَدْ جَفَوْتُه وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جافٍ2؛ اگر کسي احتياج به وضو پيدا کند، ولي وضو نگيرد، بر من جفا کرده؛ و اگر وضو گرفت، ولي دو رکعت نماز نخواند، بر من جفا کرده؛ و اگر وضو گرفت و نماز خواند و دعا کرد، ولي من دعاي او را مستجاب نکنم، من بر او جفا کرده‌ام و من پرودگار جفاكاري نيستم. ما بنده‌ايم و او پروردگار؛ و اگر بدانيم او كاري را دوست دارد، ولي آن را انجام ندهيم، اين بی‌اعتنايي به او نيست؟ اگر ما خود را عادت بدهيم که هميشه با وضو باشيم و بعد از وضو دو رکعت نماز بخوانيم و پس از آن به درگاه خدا دعا کنيم، اين حديث ضمانت می‌کند که چنين دعايي مستجاب می‌شود.
اگر کسي چنين روحيه‌اي پيدا کرد که کاري را انجام دهد که خدا مي‌پسندد، مي‌تواند ره صد سالة كمال را يک شبه بپيمايد؛ و اين کار خيلي مشکل نيست؛ فقط اندكي همت و معرفت می‌طللبد.
گفتيم كه ملاك ارزشمندي «ديگرخواهي» از نظر اسلام با مكاتب ديگر متفاوت است. در ساير مكاتب هر چه را مردم بپسندند كاري خوب محسوب مي‌شود. در کتاب‌هاي منطقي هم مدح و ذم عقلا به عنوان ملاك حسن و قبح معرفي شده است. اما اسلام کاري را خوب مي‌داند كه خدا دوست دارد. بر اساس مباني اسلامي ارزش گذشت‌ها و فداكاري‌ها و تمام کارهايي که انسان به نفع ديگران انجام می‌دهد يکسان نيست؛ بلكه ميزان ارزش آنها بستگي به نيت فاعل آنها دارد. اگر كسي کاري را به اين دليل انجام داد كه عقلا آن را ستايش می‌کنند، ثوابش هم همين است که عقلا به او احترام بگذارند و به او «احسنت» و «آفرين» بگويند. اما اگر كاري براي خدا انجام شود، پاداش آن هم بر عهده خداست، با اختلاف مراتبي كه به آن اشاره شد.
وقتي حضرت امير(ع) در مورد شيعه واقعي که در مکتب اهل بيت(ع) تربيت شده، مي‌فرمايند: الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، روشن است كه خيري كه از چنين كسي انتظار مي‌رود، خيري نيست که از يك کافر صادر مي‌شود. ممکن است كافري هم اهل جود و کرم باشد و اين ويژگي او في حد نفسه كاري پسنديده محسوب شود؛ هم‌چنان‌كه در باره حاتم طائي نقل شده كه کافر بوده و به‌واسطه سخاوتش در آتش جهنم نمی‌سوزد. اما همت ما بايد بالاتر باشد. ما بايد ببينيم از اهل‌بيت(ع) چه آموخته‌ايم و آنها از ما چه انتظاري دارند. آنها صرفاً از ما انجام کار خوب را نخواسته‌اند، آن‌گونه که يك كافر كار خوبي را انجام می‌دهد. اهل‌بيت(ع) از ما خواسته‌اند معرفت ما بيشتر از يك كافر باشد و کار را براي خدا انجام دهيم؛ چون او دوست دارد؛ نه از خوف عذاب يا به طمع ثواب.
بر چه اساسي اميرالمؤمنين(ع) در مورد شيعه خود مي‌فرمايد: الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ؟ چون مي‌داند شيعه، خدا و اولياي خدا را دوست دارد و به خاطر اين محبت و بدون چشم‌داشتي هر چه را خدا بخواهد، انجام مي‌دهد.
هر کسي می‌تواند اين مسأله را در زندگي خود تجربه کند كه اگر کسي را دوست بدارد، در برابر كاري که براي او انجام می‌دهد توقع پاداش يا خدمت متقابلي را ندارد. چون اگر چنين انتظاري را داشته باشد، در واقع معامله‌اي را انجام داده است. اين، عشق، فداکاري، گذشت و فناء در معشوق است كه انسان كاري را به خاطر محبت و علاقه براي دوستش انجام ‌دهد. اهل‌بيت(ع) پيروان خود را به‌گونه‌اي تربيت مي‌کنند که هر چه خدا گفته، به خاطر محبت او انجام دهند. البته در اين راه همه يکسان نيستند؛ اما ائمه(ع) خواسته‌اند شيعيان بدانند چنين مسيري هم وجود دارد تا در جهت آن حرکت کنند. هم‌چنان‌كه رزمندگان ما در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌ها عاشقانه جان‌فشاني كردند، به اين اميد كه در لحظه شهادت جمال مبارك محبوب خود، حضرت سيدالشهداء(ع) را زيارت کنند. اين، عشق است.
تصور كنيد كه روزي توفيق شرف‌يابي به  محضر مقام معظم رهبري ـ‌دام ظله العالي‌ـ  نصيب شما شود و ايشان بفرمايند که دوست دارند شما كاري را انجام دهيد. آيا براي اجابت خواسته ايشان سر از پا مي‌شناسيد؟ آيا از ايشان مي‌پرسيد كه در مقابل اين خدمت چه پاداشي به من خواهيد داد؟! اگر ولي‌عصر ـ‌عجل‌الله تعالي فرجه الشريف‌ـ كاري را از شما بخواهند، چه؟ او كه با همه عظمتش، بنده‌اي از بندگان خداست. حال، اگر خداي متعال بفرمايد من دوست دارم بنده من کاري را انجام دهد، کسي كه اندکي محبت خدا در دلش باشد، آيا از مزد و پاداش سؤال می‌كند؟ در وادي محبت جايي براي اين حرف‌ها باقي نمي‌ماند. هر محبّي سر و جانش را فداي محبوب مي‌كند. همت انسان بايد خيلي كم باشد كه در برابر خواسته خدا مزدي طلب كند.
ما بايد بکوشيم كه باور کنيم دستورات دين، خواسته خداست. البته او چون می‌دانسته كه همت ما ضعيف است، براي تشويق ما به انجام كارهاي خوب وعده ثواب داده، و در مواردي كه ترک كاري براي ما ضرر جدي دارد،  تهديد به عذاب هم کرده است. همه اين‌ها از لطف اوست؛ تا ما از نتايج اعمال خود بهره‌مند شويم. اما تربيت‌شدگان مکتب اهل‌بيت(ع) كه از چشمه معارف آن بزرگان سيراب شده‌اند، هر کار خوبي که از دستشان بر ‌آيد، انجام مي‌دهند و براي آنها تفاوتي ندارد كه ثمره آن نصيب مؤمن شود يا کافر. در بعضي از روايات دستور داده شده که احسان خود را منحصر به مؤمنين نكنيد و بگذاريد افراد فاسق هم از شما بهره‌مند شوند3. مگر خدا براي انعامش به بندگان، مؤمن و كافر را از يك‌ديگر جدا كرده؟ البته در مقام دوران امر بين مؤمن و کافر، مؤمن مقدم است؛ هم‌چنان‌كه ذرّيه پيامبر(ص) بر غير ايشان مقدم هستند. اما اگر ميسر باشد، بايد به همه انسان‌ها احسان كنيم؛ نه تنها همه انسان‌ها، بلكه حتي حيوانات. چرا؟ چون خدا دوست دارد. کسي كه به اين سطح از معرفت برسد، به ديگران هم ضرري نمی‌رساند. چون همه، آفريدگان خدا هستند.
لذا يكي از نشانه‌هاي شيعيان اين است که ديگران به خير ايشان اميدوار، و از شرشان در امان هستند.

 


1 . بحارالأنوار، ج 95، ص 87، باب 6، الأعمال و أدعية مطلق ليالي شهر رمضان.

2 . وسائل‏الشيعة، ج 1، ص 382، باب 11.

3 . آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ مُسَجَّلَةٌ قُلْتُ مَا هِيَ قَالَ هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ جَرَتْ فِي الْمُؤْمِنِ وَ الْكَافِرِ وَ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ؛ وسائل‏الشيعة، ج 16، ص 306، باب استحباب مكافأة المعروف بمثله.

 


جستجو