حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا (ع) در سال 148 هجری قمری در روز یازدهم ذی قعده در مدینه دیده به جهان گشود(اصول كافي ج1ص286).
پدر بزرگوارش حضرت امام موسی بن جعفر(ع) و مادر مکرمه اش به نام های نجمه خاتون ، ام البنین ، سکینه نوبیه وتکتم نامیده می شود که بعد از تولد فرزندش ا زطرف امام کاظم (ع) (طاهره) نام گرفت.(بحارالانوارج49ص3)
آن حضرت در دوران امامت 20 ساله خویش (183 -203 ) با سه تن از حکمرانان مستبد عباسی یعنی هارون الرشید (ده سال) محمد امین (پنج سال) ومأمون (پنج سال آخرعمر) معاصر بود. امام رضا (ع) درآخر ماه صفر 203 هجری قمری در سن 55 سالگی بوسیله مأمون مسموم و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس بحساب می آید به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد.(ارشاد مفيدص304)
ضرورت امام شناسی
از بزرگترین خطر ناک ترین و شکننده ترین انحرافاتی که در جامعه اسلامی رخ داد انحراف از مسیر امامت بود . اگر جامعه بعد از پیامبر اکرم (ع) جایگاه امامت را شناخته بودند امامت و خلافت را در حد نمایندگی قبیله ای و قومی و حداکثر رهبری سیاسی ،تنزل نمی دادند و اجازه نمی دادند که کسانی که بر آن جایگاه تکیه بزنند که هیچ گونه شایستگی و لیاقت در وجود آنها نبود. قرآن کریم امامت را بالاتر ازنبوت می داند و چنین بیان میکند که ابراهیم (ع) بعد از نبوت و خلت (خلیل اللهی) به مقام امامت ترفیع درجه یافته است. (انی جاعلک للناس اماماً)سوره بقره /124 (من تو را امام پیشوای مردم قرار دادم .) و امامت و مغرفی امام را باعث کمال دین وتمام کننده نعمت دانسته و بعد از آنکه پیامبر اکرم (ص) علی (ع) به خلافت و امامت منصوب می کند می فرماید: (الیوم اکملت لکم دینکم) مايده/5(امروز دینتان را برایتان کامل کردیم و اعلام می کنیم که عدم معرفی امام و امامت به منزله عدم انجام رسالت بیست و سه ساله است .(مايده/67)
همچنین پیامبر اکرم (ص) می فرمود: (من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه )(الغديرج10ص359) هر کس بمیرد وامام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است . این حدیث به خوبی می رساند که اگر کسی امام زمان خود را نشناسد در واقع دینی برای او ثابت نیست . فخر رازی یکی از بزرگترین علمای اهل سنت حدیث مذکور را به این صورت نقل نموده است پیامبر (ع) فرموده :(من مات ولم یعرف امام زمانه فلیمت ان شاءیهودیا و ان شاء نصرایناً.(المسليل الخمسون فخررازي ص384)
اگر کسی بمیرد و امام زمان خویش را نشانسد پس باید به خواست خودش یا یهودی و یا نصرانی بمیرد .(ولی مسلمانان از دنیا نخواهند رفت.)
جابر بن عبد الله انصاری می گوید:از پیامبر اکرم (ص) پرسیدم امامان بعد از شما چند نفرند؟ حضرت فرمودند (یا جابر سالتنی رحمکنج الله عن السلام با جمعه عدتهم عده الشهور)(غايه المرام ص244) جابر خدایت رحمت کند تمام اسلام از من سوال نمودی . تعداد آنان به تعداد ماهها است . در این حدیث سوال از امام مساوی با سوال از تمام اسلام دانسته شده است .
در روایت صحیحه از امام باقر رسیده است که حضرت فرمود: (کل من دان الله عز و جل بعباده یجهده فیها نفسه ولا به امام من الله فسعیه غیر مقبول و هو ضال متحیر و الله عماله .(اصول كافي ج1ص183) هر کس به خداوند عزتمند تقرب جوید با عبادتی که تمام تلاش خود را در انجام آن به کار برده ولی امامی نصب شده از جانب خداوند برای او نباشد تلاشش پذیرفته نمی شود و گمراه و سرگردان خواهد بود و خداوند نیز اعمال او را دشمن می دارد. )
در روایت دیگری از پیامبر اکرم (ص) خطاب به حضرت علی(ع) در مورد ولایت آن حضرت می خوانیم : ( لو ان عبداً عبد الله مثل ما قام نوح فی قومه و کان له مثل احد ذهباً فانفقه فی سبیل الله و مد فی عمره و حتی حج الف عام علی قدمه ثم قتل بین الصفا و المروه مظلوما ثم لم یوالک یا علی لم یشم رائحه الجنه ولم یدخلها،(بحارالانوارج27ص194) اگر کسی به اندازه رسالت حضرت نوح در میان قومش عبادت کند و به اندازه کوه احد طلا داشته و در راه خدا انفاق کند و عمرش طولانی شود تا هزار بار خانه کعبه را با پای برهنه زیارت کند و سپس درمیان صفا و مروه مظلومانه به قتل برسد اگر ولایت تو را ای علی نداشته باشد بوی بهشت را نچشیده و داخل آن نخواهد شد.)
نمونه هایی از پیامدهای عدم شناخت امام:
با همه آن تاکیدات جامعه اسلامی مقام امام و امامت و ولایت را دست نشناخته اند و این عدم شناخت چه در زمان خود پیامبر اکرم (ع) و چه بعد از آن حضرت پی آمدهای ناگواری در پی داشت و علاوه بر غصب خلافت و آن همه بدعتها و اختلافات زیانهای سنگین علمی و فرهنگی نیز بر جامعه اسلامی تحمیل نمود. در ذیل به نمونه هایی از این موارد از عصر خود پیامبر اکرم (ص) تا این زمان اشاره می شود با تذکر این نکته که پیامبر خاتم (ص) علاوه بر مقام رسالت مقام امامت را نیز دارا بود. چرا که او افضل انبیای الهی است و وقتی ابراهیم (ع) مقام امات را دارا باشد یقیناً (و به طریق اولی) آن حضرت نیز از مقام امامت برخوردار خواهد بود.
1- عبدالله ابن عمر می گوید : (هر کلامی که از پیامبر (ص) می شنیدیم آن را می نوشتیم ولی گروهی از قریش مرا از این کار منع می کردند و می گفتند: ممکن است رسول خدا (ص) از روی غضب یا خوشحالی سخن گفته باشد ، من هم از این کار دست کشیدم . حضور آن حضرت رسیدم و جریان را برای ایشان نقل نمودم فرمودند: ( کلمات و سخنان مرا بنویس به خدا قسم از دهان من جز حق خارج نمی شود.)(سنن ابي داود ج3ص318ومسند احمد حنبل ج11ص58)
این جریان نشان می دهدکه عده ای مقام عصمت و علم الهی حضرت را درک نکرده بودند و همین جهالت بود که باعث شد وقتی حضرت در بستر بیماری کاغذ و قلم تقاضا نمودند تا مطلبی را برای مسلمانان بنویسند که گمراه نشوند. عمر از این کار ممانعت کرد و گفت : کتاب خدا ما را کفایت می کند و (نعوذ باالله) پیامبر هزیان می گوید.(صحيح بخاري ج1ص39)
اگر مقام نبوت و امامت و عصمت و طهارت او را شناخته بودند هرگز به خود جرأت نمی دادند چنان سخنان سست و بی پایه ای را مطرح کنند.
2- چون برخی از مسلمانان مقام امام را نشناختند اجازه دادند که حتی شخصی با زور و کودتا هم بتواند خلافت و جانشینی پیامبر را به عهده گیرد و حتی اگر فاسق و فاجر هم باشد بتواند عهده دار امامت و خلافت شود چنانکه به برخی ازمتعزلیها و حشویه و … نسبت داده شده است.دلايل الصدق علامه حلي ج2ص258)
3- ابن ابی الحدید با اینکه از برترین شارحان نهج البلاغه است در عین حال شناخت آن چنانی نسبت به مقام امام و امامت ندارد. و در ابتدای خطبه همام در توجیه این سوال که چرا علی (ع) از ابتدا پاسخ همام دربیان اوصاف متقین نداد بلکه اجازه داد تا او اصرار و سماجت کند تا آن جا که امام را در فشار قرار دهد ؟ پاسخهایی داده است. از جمله می گوید : (ولعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانی التی خطرت له فی الفاظ مناسبه لها ثم ینطق بها کما یفعله المتروی فی الخطبه، )(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديدج10ص134) شاید علت تاخیر او از جواب این بود که معانی ای که برای او خطور می کرد را در الفاظ مناست ردیف کند (و بقول امروزیها سخنرانی را خوب آماده کند) و آنگاه سخن بگوید چنان که یک خطیب فکر و اندیشه می کند.) مذهب و اعتقاد ابن ابی الحدید اجازه نمی دهد که بفهمد امام علم الهی و (لدنی) دارد و نیاز به فکر و ترتیب الفاظ و آماده کردن منبر و سخنرانی و پیش مطالعه ندارد.
4- در یکی از مجلات می خوانیم:( مهدی (ع) در دل تاریخ فرورفته و از موقعیت امامت و برتری خویش بر تاریخ پرتو افکنده با آزمودگی و تجربه ای که در این مدت طولانی کست کرده است توانایی دگرگونی اساسی جهان را خواهد داشت .(مجله حوزه شماره 71ص50)
آیا امام معصومی که وارث علوم تمام انبیا و ائمه گذشته و دارای (علم لدنی) و الهی می باشد نیاز به کست تجربه بشری دارد؟ آیا این نشانگر این نیست که در حوزه خودی هم باید امام شناسی تقویت شود؟ شبهه افکنی روشنفکران معاصر نیز بیشتر ناشی از عدم شناخت معصومان و امامان است . چنان که بسیاری از وهابیان نیز که بیشترین شبهه را در سطح جهان علیه شیعه مطرح می کنند ، این اعمالشان بر اثر عدم درک صحیح امامت در شیعه و عدم توان آن است. بدین جهت است که امامان در طول تاریخ تلاش نمودند تا تبیین صحیح و درستی از امامت و جایگاه رفیع آن ارائه کنند. از جمله ثامن الحجج بهره برداری نموده در جامعه ای که امامت و خلافت الهی رنگ پادشاهی گرفته بود و در حد ولایتعهدی تنرل یافته بود معنا و تفسیر صحیحی از امامت و جایگاه آن ارائه کرد.
مقام و جایگاه رفیع امامت
امام هشتم (ع) فرمود:( ان الا مامه اجل قدراً و اعظم شانا و اعلامکانا وامنع جانبا و ابعد غوراً من ان یبلغها الناس بقولهم اوینالوا بارائهم او یقیموا اماماً باختیارهم ان الامامه خص الله عزوجل بها ابراهیم الخلیل(ع) بعد النبوه والخله مرتبه ثالثه وفضیله شرفه بها و اشاد بها ذکره فقال انی جاعلک للناس اماماً.)(اصول كافي ج1ص284)
همانا امامت قدرش برتر و شأنض بزرگتر و منزلتش عالی تر و مکانش منیع تر و ژرفای آن عمیق تر از آن است که مردم با عقل و اندیشه خود به آن برسند یا با انتخاب و آراء خویش به آن برسند و امامی را نصب کنند . براستی امامت (مقامی است ) که خداوند متعال آن را بعد از مقام نبوت و خلت (خلیل الهی) درمرحله سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و فضیلتی است که او را به آن شرفیاب نمود و به وسیله آن نامش را بلند آوازه قرار داد و فرمود: براستی تو را امام مردم قرار دادم.) در فراز دیگری از حدیث می خوانیم : (ان الامامه منزله الا نبیا وارث الاوصیا ان الامامه خلافه الله وخلافه الرسول (ص) و مقام امیر المومنین و میراث الحسن والحسین(ع):
امامت مقام پیغمبران ، میراث اوصیاء، خلافت الهی ،جانشینی رسول خدا (ص) مقام امیر المومنین و یادگار حسن و حسین (ع) می باشد. )
(ان الامامه زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المومنین الن الامامه اس الاسلام النامی و فرعه السامی بالامام تمام الصلاه و الزکاه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفی و الصدقات و امضا الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یقیم حدود الله و یذب عن دین الله و یدعوا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه و الحجه البالغه.) (اصول كافي ج1ص286)
براستی امامت زمام دین مایه نظام مسلمین ، صلاح دنیا و عزتمندی مومنان است . همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است . کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فراوانی غنائم و صدقات و اجرای حدود و احکام و نگهداری مرزها و اطراف کشور به وسیله امام انجام می گیرد. امام است که حلال خدا را حلال حرام او را حرام می کند و حدود الهی را برپا داشته و از دین خدا دفاع می کند و با بیان حکمت آمیز و اندرزهای نیکو و دلیلهای رسا (مردم را ) به سوی پروردگار خویش دعوت می کند.)
توصیف امام
معرفی امام و بیان اوصاف او به حقیقت از حد قدرت ما خارج است. از اینرو در این بخش نیز از امام هشتم (ع) که خود دارنده اوصاف امامت است بهره می جوئیم.
آن حضرت فرمود: (الامام کالشمس الطالعه المجلله بنورها للعالم و هی فی الافق بحیث لا تنالها الایدی و الا بصار الامام البدر المنیر و السراج الزاهر و النور الساطع و النجم الهادی فی غیاهب الدجی و اجواز البلدان والقفار و لجج البحار الامام الماء العذب علی الظماء والدال علی الهدی و المنجی من الردی الامام النار علی الیفاع الحار لمن اصطلی به والدلیل فی المهالک من فارقه فهالک.تحف العقول ص436)
امام مانند خورشید فروزان است که نورش عالم را فراگیرد و خودش در افق (اعلا) قرار دارد به گونه ای که دستها و دیدگان به آن نرسد امام ماه تابان چراغ روشن نور درخشان و ستاره راهنما در تاریکیها رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها است. امام آب گوارای زمان تشنگی و راهنمای هدایت و نجات بخش از هلاکت است. امام آتش روشن بر بلندیها (برای هدایت گم گشتگان) وسیله گرمی برای هر که از آن گرما خواهد و رهنمای هلاکت گاهها است . هرکه از او جدا شود هلاک شود. )
راستی این همه مفاهیم بلند و عمیق را چگونه می توان به مردم فهماند و چگونه خود می توان به آن رسید؟
و فرمود: (الامام السحاب الماطر و الغیث الهاطل و الشمس المضیه …… الامام الانیس الرفیع و الوالد الشفیع و الاخ الشفیق والام البره….. الامام امین الله فی خلقه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده والداعی الی الله والذاب عن حرم الله الامام المطهر من الذنوب والمبرا لمخصوص بالعلم المرسوم بالحلم.(تحف العقول ص464)
امام ابری است بارنده بارانی است شتابنده و خورشیدی است فروزنده…… امام همدم و رفیق پدر مهربان، پدر مهربان ، بردار دلسوز و مادر نیکو است…… امام امین خدا در میان مردم ، حجت او بربندگانش ، خلیفه او در زمین و دعوت کننده به سوی خدا و دفاع کننده از حریم الهی است. امام از گناهان پاک و(از عیب) به دور است. به علم مخصوص گشته و به حلم علامت یافته است.
خالی از لطف نیست که در اینجا به اعترافی از دشمن در مورد خود امام هشتم (ع) اشاره کنیم: وقتی که حضرت رضا(ع) به ولایتعهدی رسید گروهی از حاشیه نشینان و غلامان دربار هم پیمان شدند که در لحظه ورود حضرت به نزد مأمون به او بی ا عتنایی و بی احترامی کنند. آنها تصمیم گرفتند که پرده را که رسم بود موقع ورود آنحضرت بالا بزنند، بالا نزنند. اتفاقاً در لحظه ورود آن حضرت همه بی اختیار پرده را بالا نگه داشتند و به آن حضرت احترام نمودند در نوبتی دیگر که با تصمیم قبلی متفقاً پرده را بلند نکردند خداوند بادی را مأمور ساخت که پرده را بلند کند حضرت وارد شد و همین قضیه به هنگام مراجعت حضرت نیز تکرار شد . آنها به یکدیگر گفتند:(یا قوم هذا رجل له عند الله منزله و لله به عنایه) ای قوم ! این مرد در پیشگاه الهی جایگاه خاصی دارد و خداوند به او عنایت دارد.)
مگر ندیدید که شما پرده را بلند نکردید خداوند مانند حضرت سلیمان باد را در اختیار او قرار داد؟ و لذا تصمیم گرفتند عقائد خود را اصلاح کنند و بعد از آن روز در احترام آن حضرت بکوشند. اثباه الهداه ج3ص314)
نشانه های امام
امام رضا (ع) می فرماید: (للامام علامات یکون اعلم الناس و احکم الناس و اتقی الناس و احلم الناس و اشجع الناس واسخی الناس و اعبد الناس …… ویکون مطهرا ویری من خلفه کما یری من بین یدیه،)(التنبيه حرعاملي ص26) امام دارای نشانه هایی است : او دانا ترین مردم بهترین انسانها در قضاوت با تقوا ترین مردم ، بردبارترین مردم ، شجاع ترین مردم ، سخاوتمندترین مردم و عابد ترین مردم می باشد…. و پاکیزه (از گناهان و معصوم است) و از پشت سر همچون از پیش رو می بیند.)
امام رضا (ع) در حدیث فوق 9 نشانه را برای امام بیان می کند . البته امام نشانه های دیگری نیز دارد از جمله:
1- امام محدث است . یعنی صدای ملک را می شنود ولی او را نمی بیند . به فرموده امام هشتم (ع) رسول آن است که جبرئیل بر او نازل می شود و او جبرئیل را می بیند و سخنانش را میشنود . نبی گاهی خودش را می بیند.(و الامام هو الذی یسمع الکام و لا یری الشخص )(اصول كافي ج1ص248) و اما امام کسی است که سخن (ملک ) را بشنود ولی شخص او را نبیند.
2- امام دارای علم الهی و موید به روح رحمانی است . امام هشتم (ع) فرمود : (ان الامام موید بروح القدس و بینه و بین الله عمود من نور یری فیه اعمال العیاد و کلما احتاج الیه لدلاله اطلع علیها.التنبيه ص42) امام با روح القدس تأیید شده و بین او و خدا ستونی از نور است که در آن رفتار بندگان را می بیند و هرگاه برای راهنمایی (افراد) به آن احتیاج پیدا کند برآن راهنمایی آگاهی می یابد.
ضرورت وجود رهبری وفلسفه نیاز به رهبری دینی:
نیاز به حاکم الهی و مدیریت دینی ـ اجتماعی، از جنبه های متعددی قابل بررسی است پس از پذیرش توحید و نبوت و تشریع قوانین الهی نیاز به مدیریت اجتماعی برای تحقق و حفظ حدود الهی معلوم است زیرا بدون نظارت و حاکمیت قانون، چه بسا عده ای حاضر نیستند از منافع خود به خاطر دیگران بگذرند و لذا خدا در نظام تشریع، سر پرستان ومدیران شایسته و امینی را قرار داده تا مفاسد اجتماعی را از جامعه بر کنده و احکام الهی رااجراکنند.
بنابراین نیاز به رهبری اختصاصی به جوامع اسلامی ندارد، بلکه هیچ ملتی در طول تاریخ یافت نمی شود که بدون سرپرست زندگی کرده باشد، زیرا مسائل دینی و دنیایی برای تحقق در اجتماع به مدیریت و رهبری نیازمند است. علاوه بر آن در نظام حکیمانه خداوندی نمی توان تصور کرد که این ضرورت نادیده گرفته شده باشد و بندگان بدون داشتن رهبری، رها شده باشند. رهبری که مایه پایداری جامعه است و با ستیز با ظالمان، سایه سنگین آن ها را از سر مظلومان کوتاه می گرداند.
مرجعیت دینی
امام رضا (ع) در این رابطه می فرمایند :« و امر الا مامه من کمال الدین و لم یمض صلی الله علیه و اله حتی بین لا مته معالم دینه و اوضح لهم سبلهم و ترکهم علی قصد الحق و اقام لهم علیا علما و اماماً»موضوع امامت و تعیین امام از لوازم کمال دین است پیامبر بدرود حیات نگفتند مگر پس از این که مسائل مهم و اصلی دین را برای مسلمانان بیان کردند و راه ها را برای آنان نشان دادند و انتخاب حق را به ایشان وانهادند و علی را به عنوان شاخص و امام بر مردمان تعیین کردند و بر جا نهادند. البته پیامبر (ص) در بیان احکام و دستورات الهی فرو گذار ننموده اند ، اسلام را به طور تمام و کمال برای علی (ع) تبین نموده اند، تا ایشان هم برای اوصیاء پس از خود بیان کنند، در ادامه جانشینان ایشان، دین را به مردم عرضه نمایند.
بنابراین، ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) کارشناسان دین مبین اسلام هستند که از سوی خدا تعیین شده اند و انتخاب مردم در آن دخالتی نداشته، قهراً باید مصون از هر گونه خطا و اشتباه باشند، در نتیجه ایشان کارگزاران حکومت الهی محسوب می شوند.
پیامبر (ص) در خطبه غدیر خطاب به مردم چنین می فرمایند :
پس خداوند به من وحی فرمود به نام خداوند بخشنده مهربان ای پیامبر، آنچه را که از جانب پروردگار بر تو نازل شده درباره علی، یعنی درباره خلافت علی بن ابیطالب ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، رسالت او را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از مردمان حفظ می کند، ای گروه مردم، من در رساندن و تبلیغ آنچه خدای تعالی بر من نازل فرموده کوتاهی نمی کنم و علت نزول این آیه را برایتان بیان می نمایم.
همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد و مرا از جانب خداوند سلام ـ و اوست سلام ـ مامور نمود که در این محل حضور شما بپا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که : همانا علی بن ابیطالب برادر، وصی و جانشین من ( بر امت من ) و امام پس از من است، همانا کس که جایگاه او نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است جز اینکه بعدازمنپیامبری نخواهدبود.
حکم او جاری و گفتار او لازم و فرمان او ناخداست. هر کس با او مخالفت کند مورد لعنت بوده و هر کس از او تبعیت و او را تصدیق کند مورد رحمت خداوند خواهد بود. ای گروه مردم ! این آخرین بار است که در این جمع بر پا خواسته ام. پس بشنوید و اطاعت کنید. همانا خداوند عزوجل صاحب اختیار و معبود شماست، سپس بعد از او صاحب اختیارتان پیامبر اوست که اکنون با شما سخن می گوید و آنگاه پس از من به امر پروردگارتان علی سر پرست و صاحب اختیار و امام شماست آنگاه امامت در ذریه من از فرزندان علی خواهد بود تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید.
بنابراین، رهبر و امام باید از جانب خدا و پیامبر(ص) تعیین شود، هم چنانکه حضرت رضا (ع) در ضمن حدیث سلسه الذهب از اجداد گرامیشان امامت را منجی الهی و از شروط پذیرش اقرار به توحید معرفی می نمایند.
تفاوت نبوت وامامت
نبوت، راهنمایی است و امامت، رهبری ختم نبوت به معنای ختم راهنمایی الهی است نه ختم رهبری الهی. راهنمایی، تنها جنبه آموزشی و تبلیغی دارد. اما رهبری، جنبه تحریک و سوق دادن و در راه انداختن است وظیفه نبی، تنها تبلیغ دین و نشان دادن راه است ( و ما علی الرسول الاالبلاغ)
اما علاوه بر راهنمایی و ارشاد، سامان دادن، سازماندهی به قوای افراد، تشکل قدرت، تحریک اندیشه ها و تولید شوق و رغبت در آن ها و نیز بیداری خفتگان و ایجاد انگیزه برا ی نا شکفته ها به سوی سازندگی، در مفهوم رهبری داخل است.
به دیگر کلام : معنای رهبری، ایصال الی المطلوب،قیادت وامامت است.
در بینش امام رضا، امام شایسته و توانمند باید ضمن ارشاد و بیان احکام بر جریانات سیاسی و اجتماعی جامعه نیز رهبری و نظارت کند.
امام رضا(ع) در نشان دادن سیمای امامت و نقش پویای آن، تعبیری زیبا دارند، که چنین می فرمایند :
« ان الامامه اش الاسلام النامی و فرعه السامی »
همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه سر بلند آن است.
در این روایت، امام رضا (ع) امامت را به دو گونه معنا نموده، اول به عنوان، ریشه اسلام بالنده و دوم به عنوان شاخه فرازمند آن.
چنانکه در قرآن کریم ما این دو معنا را می توانیم ملاحظه نمائیم ؛
« الم تر کیف حزب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء »
آیا ندیدی که خداوند چگونه مثل زده است؟ گفتار و اعتقاد پاکیزه ماننددرختی است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است.
در تفسیر عباسی از امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق (ع) درتبیین این آیه کریمه روایت شده است :
« یعنی النبی و الائمه من بعده، هم الاصل الثابت و الفرع الولایه، لمن دخل فیها »
مقصود از ریشه استوار، پیامبر اسلام (ص) و امامان پس از او هستند و مراد از شاخه، ولایت است برای کسی که در آن وارد شود.
با رجوع به کتب تفسیر کلمه طیبه در این آیه کریمه، در می یابیم که معنا و مفهوم آن می تواند شامل هر امر نیک و پر برکت، اعم از انسان و عقائد و اعمال او باشد.
مطابق این تفسیر، امامت هم به معنای رهبری امت و هدایت انسانها به کمال مطلوب می باشد و ریشه شجره طیبه توحید و اسلام ناب محمدی است و رهبران الهی خود تجسم امامتی با چنین مفهوم اند. و معنای دیگر آن، ولایت است که نتیجه دنباله روی کردن از رهبری و امامت امامان حق است.
بدین گونه، امتی که در چنین ولایت و رهبری الهی قرار گیرد، خود برای رهبری جوامع دیگر، امام و اسوه می شود و به مرتبه ای می رسد که قرآن کریم می فرماید :
« و کذلک جعلنا کم امه وسطا لتکنونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا »
و بدین گونه شما را امت میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و پیامبر برای شما گواه باشد.
امامت، استمرار نبوت
امامت نیز همچون نبوت لطفی از جانب خداوند است، در هر عصری باید امامی هدایتگر باشد که وظیفه هدایت بشریت را انجام دهد و آنها را به سوی صلاح و سعادت در دنیا و آخرت ارشاد نماید.و هر آنچه در ولایت عامه پیامبر نسبت به مردم هست، درامام نیز وجود دارد.از جمله تدبیر در شئون آنها و مصالح جامعه اقامه عدالت در بین مردم، رفع ظلم و دشمنی بین آنها.
پس، امامت استمرار نبوت است و به همان علتی که ارسال رسل و بعثت انبیاء واجب بود. نصب امام بعد از پیامبر نیز واجب است.
بنابراین امامت جز از طریق نص از جانب خدا بر زبان پیامبر و یا امام قبلی میسر نمی شود و این امر به اختیار پیامبر و امام قبلی و یا انتخاب مردم صورت نمی گیرد. ولذا جایز نیست که هیچ عصری از امام مفروض الطاعه که از سوی خدا منصوب است خالی بماند. چه اینکه بشر از اطاعت او اجتناب ورزد و یااینکه اطاعتش کند چه اینکه او را یاری کنند یا نه، چه اینکه در بین مردم حاضر باشد یا غایب،
عالم آل محمد علی بن موسی (ع) در این رابطه چنین می فرمایند :
……. آیا مردم گمان کرده اند که این ویژگی در غیر خاندان پیامبر یافت می شود، خاندانی که علمشان شکوفنده و حلمشان کامل است.
احاطه و سلطه علمی و عملی بر امور دارند.
آگاه به سیاست و شایسته ریاست و رهبری هستند.
اطلاعت آنان واجب است.
امر الهی را بر پا می دارند و نسبت به بندگان خدا خیر خواهند.
امام رضا (ع) در مواضع متعددی با تاکید بر اینکه زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نمی ماند، موضوع امامت را تثبیت کرده، در پاسخ « سلیمان بن جعفر حمیری » که می پرسد :
آیا زمین از حجت خدا خالی می ماند؟
چنین می فرمایند : « لو خلت الارض طرفه عین من حجه لساخت باهلها »
اگر زمین یک چشم بر هم زدن از حجت خالی بماند، ساکنانش را در خود فرو می برد. بنابراین تا فرا رسیدن روز قیامت هرگز زمین از امام و حجت الهی خالی نخواهد ماند اگر چه این حجت الهی در برهه ای از زمان بنا به مشیت الهی در غیبت به سر برد.
دلایل نیاز به وجود امام در هر عصر
1ـ ایجاد وحدت : نظم و اتحاد
امام رضا: ان الا مامه زمام الدین و نظام المسلمین
همانا امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین است.
در روایات معصومین به عباراتی نظیر این کلمات گهر بار امام رضا (ع) بر می خوریم که در اینجا به مواردی اشاره می شود:
امام علی (ع) می فرمایند : الامام نظام الامه
و در سخن امام باقر (ع) فلسفه امامت چنین بیان شده : حبنا اهل البیت نظام الدین……..
یعنی ما با عبارت متنوع « نظام المسلمین» ، « نظام الامه » و « نظام الدین » روبه رو هستیم که لازم است درباره معنای نظام کمی با تامل بنگریم : و برای این کار به کلام مولا امیر المومنین در نهج البلاغه نظری می افکنیم که فرمودند:
« مکان القیم من الامر، مکان النظام من الحرز یحمعه
و یضمه فاذا النقطع النظام تفرق الحرز و ذهب ثم لم یجنمع بحذا فیره ابداً»
جایگاه زمامدار ، در جامعه همانند رشته نخی است که مهره ها را به هم فراهم آورده و پیوست داده است، پس اگر رشته بگسلد، مهره ها پراکنده شود.
بنابراین فلسفه امامت طبق این روایات، حفظ وحدت نظام اسلامی است و وجود امام همچون رشته ایی است که پیوستگی امت، برای اجرای برنامه های انسان ساز اسلام و پیاده کردن قوانین الهی به او بستگی دارد و این همه ضامن تکامل مادی و معنوی جامعه بشری است.
تاثیر معنوی و اجتماعی امام در جامعه
1ـ عدالت گستری :
اجرای عدالت پایدار و قوانین عادله، از نظر اهمیت، کمتر از تشریع آن قوانین نیست چرا که اگر قانون صحیح اجرا نشود نقص غرض خواهد شد.
پس وظیفه امام آن است که مردم را بیدار ساخته و زمینه عدالت جهانی را فراهم کننداین مجریان عدالت باید برگزیدگان از سوی خدا باشند و بدانند که علت بعثت انبیاء چیست؟
آنها باید از نظر بینش و دانش بر همگان برتری داشته باشند علاوه بر آن که از علوم طبیعی نیز سر آمد عصر خود باشند.
نسبت به زمان های گذشته و آینده اطلاع کافی داشته باشد.انسان از نظر آنها، موجودی شناخته شده باشد و به همه ابعاد وجودی و نیاز های او احاطه داشته باشند.
2ـ رهانیدن عقل بشر از اسارت :
عقل بشر که راهنما و پیامبر وجود انسان است تا راه صحیح را به وی بنمایاند، در اسارت دل و در بیگاری اوست و این امر باعث شده که جنبه های انسانی بشر در خدمت جنبه حیوانی او در آمده و راه به سوی انحراف گراید.
در این راستا، لطف الهی، نیک مردانی پاک را برای راهنمایی این نماینده انسانیت انسان به سویش گسیل داشته تا او را از انحراف در غضب و شهوت و ….. برهاند.
3ـ الگو گیری مومنان :
تاکید بر ولایت و امامت ائمه هدی در لسان روایت برای آن است که همه جوامع به سوی آنها شتافته و از آن ها الگو گیری می کنند. هم چنانکه قرآن کریم می فرماید ( لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ) به تحقیق برای شما در شخص رسول خدا اسوه و الگویی شایسته وجود دارد.
4ـ آموزش معالم دین :
پذیرش ولایت ائمه از آن جهت مورد تاکید قرار گرفته که انسان ها باید معالم دین را از شبکه الهی و شجره پاک عصمت و طهارت بگیرند « بموالاتکم علمنا الله معالم دینا » به واسطه محبت شما خداوند معالم دین ما را به ما آموخت.
امام شاهد بر اعمال امت
عبدالله بن ابان می گوید : خدمت امام رضا (ع) رسیدیم حضور آن حضرت عرض کردم : ای امام عده ای از دوستان شما از من درخواست نموده اند تا شما در حق ایشان دعا بفرمائید امام فرمودند :
« والله انی لا عرضی اعمالهم علی الله فی کل یوم »
به خدا سوگند من هر روز اعمالشان را بر خداوند عرضه می کنم.
با بررسی احادیث که در این رابطه از ائمه معصومین وارد شده است، نشان می دهد که ارائه اعمال امت اسلامی به پیامبر اکرم (ص) به مقتضای مقام امامت او بوده است و بعد از حضرتش این برنامه مختص ائمه و پیشوایان معصوم می باشد.
از این روایات در می یابیم که افزون بر نظارت امام بر اعمال امت، وساطت او نیز برای امتش کار ساز است
موسی بن سیار گوید :
در خدمت امام رضا در راه طوس بودیم که در نزدیکی مشهد، صدای شیون و گریه شنیدیم و متوجه شدیم که جنازه ای می آورند. در این وقت، امام خود را به جنازه رسانده و همچون مادری که از کودکش دلجویی می کند، به آن میت اظهار محبت کرده و به من فرمودند:
« ای موسی بن سیار، هر کس جنازه ای از دوستان ما را تشیع کند، از گناهان خود بیرون می رود مانند روزی که از مادر متولد شده است »
وقتی جنازه را نزدیک قبر نهادند، امام دست روی سینه او نهاده فرمودند :
ای بنده ! بشارت باد تو را به بهشت، که از این ساعت هیچ ترسی برای تو نیست. عرض کردم : فدایتان شوم، آیا او را می شناسید؟ شما که تاکنون به این سرزمین نیامده اید؟
فرمودند: ای موسی بن سیار !
آیا نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می شود؟ پس اگر تقصیر و گناهی در اعمال آن ها بود، برای آن ها از خدا طلب عفو می کنیم و اگر کار شایسته دیدیم، برای آنها طلب پاداش نیک می نمائیم.
امام رضا(ع) سپس فرمودند: والله که اعمال شما هر روز پنج شنبه به من عرضه می شود.
در نتیجه این رهبری باطنی امام خود باعث ایجاد روح تقوا در بین بندگان وظیفه شناس و سازندگی ایشان گشته و به اصلاح امت منجر می شود.
حفظ مواریث معنوی اسلام :
ضرورت وجود ائمه از آن جهت بود که حقایق دین و مغز اسلام را حفظ کنند چه اینکه پس از رحلت پیامبر حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود منحرف شده و جز پوسته ای از ظواهر چیزی باقی نماند، یعنی حکومت با نام خدا و پیامبر بود اما از محتوای راستی، تقوا، عدالت و معارف الهی تهی گردید و بدین سان سیاست از دیانت جدا شد.
یعنی کسانی که از روح معنویت اسلام بیگانه بودند، زمامت امور را به عهده گرفتند و تنها تشریفات ظاهری و جماعات و القاب و. را به نمایش در آوردند. سپس این تشریفات ظاهری هم از بین رفت و ارتباط دین و سیاست به کلی از هم گسیخت اما در این رهگذر، ائمه طاهرین (علیهم السلام) که در همه دوران ها همواره حافظ مواریث معنوی اسلام بوده اند وظیفه آنها این بود که دستگاه خلافت را از اسلام جدا کردند.
قیام امام حسین مهمترین اقدام در این زمینه بود تا به همگان بفهماند، اسلام فداکاری در راه خداست، نه آنچه که خلافت اموی به آن عمل می کند.
نهضت علمی در زمان امام باقر و امام صادق (علیهما اسلام) نیز با تربیت شاگردانی کارآمد بر سیاست گذاران باطل، خط بطلان کشیده و تحولی علمی بر پا کرد.
کلام معصومین همچون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و نیز مباحثات و احتجاجات ائمه خصوصاً امام رضا (ع) و نیز بیان حقایق دین گام موثری در جهت حفظ این معنویات است.