مقام معظم رهبري سال 1383 را سال پاسخگويي مسئولين ناميدند ، لذا بر آن شديم تا اين مهم را از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه بررسي نموده و در اختيار شما خوانندگان محترم قرار دهيم ، با نگاهي به آيات قرآن كريم و روايات رسيده از حضرات معصومين عليهم السلام در مي يابيم كه براي سؤال كردن ، چند شيوه ممكن است اعمال شود ، روش اول : سوال توضيحي ، اين در حالي است كه انسان از مسائل بي خبر و مايل است حقيقت آن را درك كند ، حتي با علم و ايمان به اينكه كار انجام شده ، كار صحيحي بوده ، ولي مي خواهد نكته اصلي و هدف واقعي را نداند ، اينگونه سوال كردن ، داراي اهميت زيادي است ، زيرا سرچشمه كاوشگري و پژوهش مناسب را فراهم مي كند.
نوع ديگر ، سوال اعتراضي و مفهوم آن اين است كه عمل انجام شده نادرست و غلط بوده ، مثل اينكه ، به كسي كه عهد خود را بي دليل شكسته و يا مسئولي كه به شعارها ، وعده ها و طرحهاي خود عمل نكرده مي گوييم ، تو چرا عهد شكني كرده اي ؟ در اين جا هدف توضيح خواستن نيست ، بلكه ايراد گرفتن و اشكال گرفتن و براي دستگاههاي نظارتي توبيخ كردن است.
شيوه ديگر، سوال تحقيقي است و هدف سوال كننده اين است كه ، مواردي را كه به فردي واگذار كرده ، آيا درست است انجام شده يا خير؟ با توجه به آنچه بيان شد يك مطلب اهميت پيدا مي كند و آن ، روش صحيح پرسيدن و پرسش براي فهميدن و پرهيز از پرسشگري بي جا و بي مورد است . شنيده ايد كه گفته مي شود : سوال نصف علم است ، اين يك واقعيتي است ، اگر افرادي كه مي خواهند مسئولين را مورد سوال قرار دهند ، با دقت نظر و سوالي از روي علم و آگاهي و براي رسيدن به حق و حقيقت مطرح كنند ، فرد پاسخگو ، ناچار خواهد بود ، جواب قانع كننده و شفافي را ارائه دهد ، در حديثي از امام علي عليه السلام مي خوانيم كه حضرت فرمود: « لا تسألْ عما لا يكون ، في الذي قد كانَ لكَ شغلٌ»[1] از آنچه پديد نيامده نپرس ، كه آنچه پديد آمده براي سرگرمي تو كافي است، از طرفي يكي از آفاتي كه پرسشگري را تهديد مي كند ، عادت زشتي است كه بعضي از افراد در پرسشهاي خود دارند ، يعني پرسشگري را براي مچ گيري و رسوا كردن طرف مقابل انجام مي دهند و در واقع با پرسش خود قصد آزار و اذيت طرف مقابل را نموده اند ، اين صفتي مذموم و ناپسنديده است . امام علي عليه السلام مي فرمايند: «سلَ تَفَقُهاً و لا تسأل تَعَنُناً فاِن الجاهلَ المتعَلِمَ شبيه للعالمِ و اِنَ العالِمَ المُتَعَسفَ (المُتَعَنِفَ) شبيه بالجاهل المُتَعَنفِ»[2]
براي فهميدن بپرس ، نه براي آزار دادن ، كه نادانان آموزش گيرند، مانند داناست و دانايي بي انصاف چون ، نادان بهانه جوست.
بدون شك سوال كليد حل مشكلات و بر طرف كننده جهل و ناداني است ، اما مانند هر چيز اگر از حد و معيار خود تجاوز كند و يا بي مورد انجام گيرد ،دليل انحراف و موجب زيان است همانگونه كه در قرآن كريم ، به داستان ذبح نمودن گاوي كه بني اسرائيل مأمور به ذبح آن بودند، تا جواب سوال خود را بيابند اشاره نموده، ولي بهانه هاي بني اسرائيلي و سوالات گوناگون بي مورد براي لوث كردن مطلب و پوشاندن حقيقت شروع شد كه اين داستان در آيات 74-67 سوره بقره آمده است ، از طرفي سوال براي فهم حقايق است و به همين دليل كساني كه كمتر مي پرسند ، كمتر مي دانند ، در روايات اسلامي نيز به مسلمانان دستور داده شده كه هر چه را نمي دانند بپرسند ، ولي از آنجا كه هر قانوني معمولاً استثنايي دارد، گاهي پاره اي از مسائل پنهان بودنش براي حفظ نظام ، اجتماع و تأمين مصالح افراد بهتر است ، در اينگونه موارد جستجوها و پرسشهاي پي در پي ، براي پرده برداشتن از روي واقعيت ، نه تنها فضيلتي نيست ، بلكه مذموم و ناپسنديده است . به عنوان مثال : مردم در همكاريهاي خود نياز به خوش بيني دارند و براي حفظ اين سرمايه بزرگ صلاح اين است كه از تمام جزئيات حال يكديگر باخبر باشند ، زيرا بالاخره هر كس نقطه ضعفي دارد و فاش شدن تمام نقطه هاي ضعف ، همكاري افراد را با مشكل مواجه مي كند و يا اينكه بسياري از نقشه ها و طرحهاي اقتصادي و نظامي بايد تا هنگام عمل مخفي بماند و اصرار در افشاي آنها ضربه اي بر موفقيت و پيروزي اجتماعي وارد مي كند ، قرآن كريم در اين زمينه مومنين را خطاب قرار داده و مي فرمايد : « يا ايها الذين امنوا لا تسألوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم» [3] اي كساني كه ايمان آورده ايد از اموري كه افشاي آنها باعث ناراحتي و درد سر شما مي شود پرسش نكنيد.
اما گاهي لازم است براي ابهام زدائي به سوالاتي كه مي شود پاسخ صحيح و شفاف ارائه شود ، لذا در ادامه آيه فوق از آنجا كه سوالات پي در پي از ناحيه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممكن است موجب شك و ترديد براي ديگران گردد و مفاسد بيشتري را به بار آورد ، مي فرمايد: « و إن تسألوا عنها حين ينزل القرآن تبدلكم عفا الله عنها و الله غفورٌ حليم» اگر در اين موارد زياد اصرار كنيد و بوسيله آيات قرآن بر شما افشاء مي شود و به زحمت خواهيد افتاد ، تصور نكنيد اگر خداوند از بيان پاره اي مسائل سكوت كرده است از آن غفلت داشته ، بلكه مي خواسته شما را در توسعه قرار دهد و آنها را بخشوده است، در حديثي از امام علي عليه السلام مي خوانيم : « و سَكتْ لكم عن اشياء و لَم يَدْعُها نسياناً فلا تكَلَّفوها »[4]
خداوند از بين اموري ساكت شده و صلاح در كتمان آن ديده و هيچگاه اين كتمان از روي نيسان نبوده ، در برابر اين گونه امور، اصراري در افشاء نداشته باشيد.
از جمله موضوعات بسيار مهمي كه مسئولين در طول مسئوليتشان بايد به آن توجه كافي مبذول دارند اين است كه خود را در برابر خداوند متعال و در موقف سؤال پاسخگو بدانند و بر اين اساس به مردم نيز پاسخ دهند ، در سال پاسخگويي بايد توجه ما به اين نكته جلب شود ، كساني كه در طول مسئوليتشان از يكديگر براي آنچه رضاي خدا در آن نبوده و دل مومنين را به درد آورده ، كمك گرفته اند فراموش نكنند كه در قيامت ديگر، اعوان و انصار حزبي و جناحي شان ، قدرت اينكه به كمك آنها بشتابند ندارند و آنها نيز توان كمك طلبي از آنان را نخواهند داشت ، همانگونه كه در قرآن كريم مي خوانيم : « وَقِفوهُمْ أنهم مَسئولون ما لَكم لاتناضرون» [5]
آنها را متوقف سازيد كه بايد بازپرسي شوند ، چرا از هم ياري نمي طلبند و چرا به ياري هم بر نمي خيزند؟
بلكه در آنجا به سرزنش يكديگر بر مي خيزند و هر يك اصرار دارند گناه خويش را به گردن ديگري بيندازند ، دنباله روها ، رؤسا و رهبران خود را مقصر مي شمرند و رؤساي گمراه ، پيرامون خود را ، لذا در ادامه آيات مي فرمايند : « و اقبل بعضهم علي بعضٍ يتسائلون» آنها رو به سوي يكديگر مي كنند و يكديگر را مورد سؤال قرار مي دهند و مي گويند: شما به عنوان خير خواهي و دلسوزي و به عنوان هدايت و راهنمايي به سراغ ما مي آمديد اما چيزي جز مكر و فريب در كار شما نبود، ما از اينكه پشت اين چهره خير خواهانه فردي ديو سيرت نهفته بود بي خبر بوديم.
همچنين قرآن كريم در بيان يك قانون عمومي ، مي فرمايد : « فَلَنَسْئَلَنَّ الذين اُرسل إليهم و لَنَسئَلَنَّ»[6] كه از تمام كساني كه پيامبران به سوي آنها فرستاده شدند ، به طور قطع در روز قيامت سؤال مي كنيم و نه تنها از آنها سؤال مي كنيم بلكه از پيامبران نيز مي پرسيم كه رسالت خويش را چگونه انجام دادند ، بنابراين هم رهبران مورد سؤال واقع مي شوند و هم امتهاي آنها، هم پيشوايان و هم تابعان آنها و اين در حالي است كه مسئوليتهاي اين دو گروه متفاوت است.
سؤال از پيروان و تابعان بدين جهت است كه مي خواهند به او تفهيم كنند ، نعمتها و خدماتي را كه فراموش كرده به ياد آورد و سؤال از پيشوايان الهي براي ابراز قدرداني از خدمات آنها و تشويق مسئولين خدمتگذار است، لذا از او پرسيده مي شود تا با بيان دستاوردها و موفقيتهاي خود لياقت خود را در مسئوليتي كه عهده دار شده به اثبات رسانند و گاهي نتيجه پاسخگويي جنبه تفهيم مسئوليتهاي فراموش شده پيدا مي كند ، كه نشانگر عدم لياقت مسئولي در جايگاه مسئوليتي خويش مي باشد.
اگر ما مسئوليت نظام مقدس جمهوري اسلامي را يكي از نعمتهاي بزرگ الهي بدانيم كه بر دوشمان گذاشته شده لابد مي دانيم كه فرداي قيامت از نعمتها سؤال مي شود ، همانگونه كه در سوره تكاثر آيه 6 مي فرمايد :« لَتُسئَلُنَّ يومئذٍعن النعيم» در آن روز همه شما از نعمتهايي كه داشته ايد سؤال خواهيد شد ، بايد در آن روز روشن سازيد ، نعمتهاي خداداد را در چه راهي مصرف كرده ايد و آيا حق اين نعمتها را ادا كرده ايد يا خير؟ پس همه ما بايد بدانيم كه نسبت به اين نعمت بزرگ الهي بايد پاسخگو باشيم ، خصوصاً مسئولين نظام كه خداوند متعال در اين نظام مقدس مسئوليتي را بر دوش آنان نهاده و آنان را قابل خدمت گذاري براي اين ملت دانسته است ، نعمت عظمايي كه بايد نسبت به آن پاسخگو باشند و در پيشگاه ملت پاسخ دهند كه آيا حق اين خدمتگذاري را به جا آورده اند و آيا به نظام اسلامي مجد و عظمت و اعتلاء بخشيده اند ؟ در اين صورت در پيشگاه عدل الهي نيز پاسخگو خواهند بود.
در حديثي از ابن عباس نقل شده كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و سلم فرمودند : « لا تَزولَ قَدَما العبد حتي يسألُ عن اربعهٍ : عن عمرِهِ فيما أفناهُ و عن مالِهِ مِن أينَ جَمْعَهُ و فيما ذا انفقَهُ؟ و عن عملِهِ ماذا عَمِلَ بِهِ و عن حُبَّنا اهل البيت»[7] در قيامت هيچ بنده اي قدم از قدم بر نمي دارد تا از چهار چيز سؤال شود؛ از عمرش كه آن را در چه راهي فاني كرده؟ و از مالش كه آن را از كجا جمع آوري نموده و در چه راهي مصرف كرده است؟ و از عملش كه چه كاري را انجام داده؟ و از محبت ما اهل بيت . اگر نگاهي تحليلي به اين حديث شريف بيندازيم ، مي توانيم اين سؤالات را از مسئولين خود بپرسيم، بخشي از عمر شما ، عمر مسئوليتي شما بوده است آنرا چگونه مصرف كرده ايد؟ آيا فرصت سوزي نموده و يا از فرصتها براي اقتدار و عزت و پيشرفت نظام اسلامي به شايسته ترين وجه تلاش نموده ايد ؟ آن روزي كه اين مسئوليت را پذيرفتيد ، ميزان دارائيهاي شما چقدر بوده و اكنون چقدر است و آيا قانون از كجا آورده اي در مورد شما اعمال شده و اگر اعمال شود مي توانيد در پيشگاه ملت ، پاسخ دهيد كه از كجا آورده ايد، تا فرداي قيامت نيز در ميزان عدل الهي با رو سپيدي نسبت به آن پاسخگو باشيد در طول مسئوليت شما اموال بيت المال و درآمدهاي آن را چگونه مصرف كرده ايد؟ آيا وظايفي كه در حيطه مسئوليتي شما بوده آنرا به نحو احسن انجام داده ايد و فكر مي كنيد چند درصد موفق بوده ايد؟ اين كشور مملكت امام زمان (عج) بوده و مي باشد ميزان اثر گذاري شما در ترويج فرهنگ اهل بيت عليهم السلام چگونه بوده است؟
يكي از سؤالات مهمي كه مسئولان بايد پاسخگوي آن باشند ، عملكردشان نسبت به فرامين و ارشادات رهبري به عنوان
نائب امام زمان (عج) است، قرآن كريم مي فرمايد: « يوم يناديهم فيقولُ ماذا اجبتُم المرسلينَ فعمَيتْ عليهمُ الأنباءُ يومئذٍ فَهُم لا يتساءلون فأما من تاب وامَن و عَمِلَ صالحاً فعسي اَن يكون من المفلحينِ»[8]
به خاطر بياوريد روزي را كه خداوند آنها را ندا مي دهد و مي گويد : به پيامبران چه پاسخي گفتيد؟ در اين هنگام همه اخبار بر آنها پوشيده مي ماند ، حتي نمي توانند از يكديگر سؤال بكنند ، اما كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اميد است كه از رستگاران باشد.
يكي از سؤالهاي اساسي عكس العملي است كه افراد در رابطه با رهبران الهي از خود نشان داده اند، اگر آنها دستورات رهبر الهي خويش را اجابت نكرده باشند چه پاسخي دارند؟ قطعاً هيچ پاسخي نمي توانند بدهند ، مگر در باقيمانده عمر مسئوليتي خويش، بازگشت به سوي خدا نموده و با ايمان و عمل صالح كه به دنبال آن نجات و فلاح و رستگاري است عاقبتي خير براي خويش رقم زنند ، راستي اگر فردا ،امام زمان (عج) از مسئولين نظام اسلامي ما سؤال كنند كه : نائبم در ميان شما بود ، شما نسبت به دستورات او مبني بر راه انداختن نهضت نرم افزاري علمي ، نهضت انتظار ، نهضت عدالت طلبي ، مبارزه با فقر ، فساد و تبعيض ، ايجاد اشتغال مفيد و مولد ، مبارزه با شبيخون فرهنگي و مطبوعات پايگاه دشمن و… چه كرده ايد؟ چه پاسخي خواهند داشت؟!
در نظام اسلامي يكي از وظايفي كه مستقيماً به عهده مسئولين گذاشته شده ، حسابرسي و نظارت بر مسئولين و مديران زير مجموعه خود و پاسخگويي نسبت به عملكرد آنهاست امام علي عليه السلام در فرماني كه خطاب به مالك اشتر مي نويسد، آورده است : « ثُمَ امور مِن امورِكَ لابُدَ مِن اموركَ لا بُدَ مِن مَباشرَتِها منها اجابَه عَما لك بِما يَعنَا عنهُ كُتّابُكَ و منها اصدار حاجات الناس يومَ وُروُدها عليك بما تَخرَجُ به صُدُور أعوانِكَ و أمضِ لِكلَ يوم عملَهُ فإنَّ لِكلَ يومٍ ما فيه »[9]
بخشي از كارها به گونه اي است كه خود بايد انجام دهي ، مانند : پاسخ دادن به كار گزاران دولتي در آنجا كه منشيان تواز پاسخ دادن به آنها درمانده اند و ديگر بر آوردن نياز مردم در همان روزي كه به تو عرضه مي دارند و يارانت در رفع
آنان ناتوانند ، كار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزي كار مخصوص به خود دارد، با توجه به اين دستور مجريان و مسئولان اجرائي نظام اسلامي بايد نسبت به بموقع انجام شدن طرحها و كاربردي شدن آنان پاسخگو باشند ! خصوصاً در رفع حاجات مردم، آن زمان كه نيازمندي به سوي آنان روي مي آورد پاسخگوئي ضرورتي مضاعف پيدا مي كند، همانگونه كه امام علي عليه السلام مي فرمايد:«إن المسكين رسول الله فمن منعهُ منع الله و من أعطاهُ فقد أعطي الله»[10]
نيازمندي كه به تو روي آورده فرستاده خداست ، كسي كه از ياري او دريغ كند، از خدا دريغ كرده و آن كس كه به او بخشش كند به خدا بخشيده است، همچنين در سفارشي به جابرابن عبدالله انصاري فرمود: «يا جابر مَن كَثُرَت نِعَمِ الله عليه كَثُرَتْ حوائجُ الناس ِ اليهِ ، فَمَن قامُ لله فيها بما يجِبُ فيها للدوامِ و البقاء و من لَم يَقُم فيها بِما يجِبُ عَرَضها للزوالِ و الفناء»اي جابر كسي كه نعمتهاي فراوان خدا به او روي كرده نيازهاي فراوان مردم نيز به او روي مي آورد ، پس اگر صاحب نعمتي حقوق واجب الهي را بپردازد خداوند نعمتها را بر او جاودانه سازد و آن كس كه حقوق واجب الهي در نعمتها را نپردازد خداوند آن را به زوال و نابودي كشاند.
در اين حديث شريف نيازهاي مردم كه به سوي ما روي مي آورد ، اداي آن از حقوق واجب الهي شمرده شده و مسئوليت، يكي از نعمتهاي خداوندي است كه به مسئولين عنايت شده ، بقاي آن در گرو خدمت خالصانه و صادقانه به عنوان اداي تكليف آن هم اداي حقي واجب قرار داده شده است كه اين امر بايد با رعايت آداب آن به اجرا در آيد.
امام علي عليه السلام هنگامي كه عبدالله بن عباس را به فرمانداري بصره منصوب فرمود ، براي او نوشت : « سَع الناسَ بوجهك و مَجْلِسِكَ و حُكمِكَ و ايّاكَ و الغضبَ فإنَّهُ طيرَهٌ من الشّيطانِ »[11] با مردم به هنگام ديدار و در مجالس رسمي و در مقام داوري ، گشاده رو باش و از خشم بپرهيز كه سبك مغزي به تحريك شيطان است. همچنين
امام علي عليه السلام در كلام ديگري مي فرمايد: « إذا حُيَيتَ بتحيهٍِ فحي بأحسنَ منها ، و إذا أُسديتْ إليك يَدء فكافِئَها بما يُربي عليها و الفضلُ مع ذلك للبادي»[12] چون تو را ستودند ، بهتر از انان ستايش كن و چون به تو احسان كردند بيشتر از آن ببخش به هر حال پاداش بيشتر از آن آغاز كننده است . در اين فرمايش زيبا و روشن سه نكته اساسي را آن حضرت براي پاسخگويي نسبت به مردم مطرح كرده اند كه عبارت است از پاسخ به ستايشها ،پاسخ به احسان و نيكيها ، پاسخ به هدايا.
يكي ديگر از مواردي كه بايد در پاسخگويي لحاظ شود، بيان حقايق و افشاگري در شرائط حساس است ، بعد از اينكه فتنه نهروان را امام علي عليه السلام خاموش نمود، در شهر كوفه به ايراد سخن پرداخت و فرمود : « آنگاه كه همه از ترس سست شده و كنار كشيدند ، من قيام كردم و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم…….سپس فرمود : « و نَطقْتُ حينَ تَعْتََعُوا و مَضَيْتُ بنورِ اللهِ حينَ وَقَفُوا و كنتُ أخفَضَهَمْصَوْتاً و أعلاهُم فَوتاً»[13] و آن زمان كه همه لب فرو بستند ، من سخن گفتم و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايي نور خدا به راه افتادم ، در مقام حرف و شعار صدايم آهسته تر بود اما در عمل برتر ، پيشتاز بودم ،آنچه از كلام آن حضرت بر مي آيد اين است كه بعضي در هنگام پاسخگويي به دليل ترسي كه در دل دارند حقايق را بيان نمي كنند كه اين صفتي بسيار مذموم است و افرادي كه در جايگاه پاسخگويي قرار مي گيرند لازم است با ابزار شجاعت و پرهيز از ترس ، حقايق را براي مخاطبين خود روشن سازد و از شعار زدگي نيز پرهيز نموده و با عمل خويش ، موفقيتهاي خود را بيان نمايند.
يكي ديگر از نكات مهمي كه در پاسخگويي بايد مورد توجه قرار گيرد ، پاسخگويي به موضوعات مهم آن هم در اجتماعات بزرگ است ، روايت شده كه فردي از امام علي عليه السلام درخواست نمود كه حضرت ايمان را براي او تعريف كند، آن حضرت فرمود: «إذا كان الغدُ فأتني حتي أُخبرَكَ علي اسماعِ الناسِ ، فإن نسيتَ مَقالتي حَفظَها عليكَ غيرُكَ ، فإن الكلام كالشارِدَهِ يَنْقُفُها هذا و يُخْطِئُها هذا»[14]
فردا نزد من بيا تا در جمع مردم پاسخ گوييم كه اگر تو گفتارم را فراموش كني ديگري آن را در خاطرش بسپارد ، زيرا گفتار مانند آن شكار رمنده است ، يكي آن را به دست آورد و ديگري آنرا از دست مي دهد.
از جمله موارد مهم ديگري كه در پاسخگويي لازم است مورد نظر قرار گيرد ، توجه نكردن به چاپلوسي است و گاهي اين عادت زشت ، نزد دستگاههاي نظارتي و افرادي كه در نقش سؤال كننده ظاهر مي شوند، بروز مي كند ، لذا مسئولين بايد مراقب چنين كساني باشند ، در روايت وارد شده كه شخصي در ستايش امام علي عليه السلام افراط كرد و آنچه در دل داشت نگفت ، حضرت به او فرمود: « إنا دونَ ما تقولُ و فوقَ ما في انفسكَ»[15]
من كمتر از آنم كه بر زبان آوردي و برتر از آنم كه در دل داري ، راستي چرا از چاپلوسي به اين شدت پرهيز داده شده ؟ زيرا ره آورد شوم چاپلوسي ، خود پسندي ، خود برتر بيني و عُجب است كه انسان را به سركشي و نافرماني در برابر خدا و خلق خدا وا مي دارد ، امام اميرالمومنين علي عليه السلام در منشور حكومتي خود خطاب به مالك اشتر مي نويسد : « ألصقْ بأهلِ الوَرَعِ و الصدقِ ثُمَ رُضْهُمْ علي ألا يُطرُُوك و لا يبجَحوكَ بباطلٍ لمْ تَغْفَلْهُ فإنَّ كَثْرَهَ الأطراء تُحْدِثُ الزهْوَ و تُدني مِن العزَّهِ»[16]
تا مي تواني با پرهيزكاران و راستگويان بپيوند و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند و تو را براي اعمال زشتي كه انجام داده اي تشويق نكنند كه ستايش بي اندازه ، خود پسندي مي آورد و انسان را به سركشي وا مي دارد.
مسئولين قواي مختلف و مديران زيرمجموعه آنان ، با ضعف در عملكرد و يا بد عمل كردن خود زمينه بد گماني به خود و نظام را فراهم مي آورند ، كه گاهي اين بد گماني بي مورد و گاهي به حق است ولي در هر صورت يك مسئول بايد با گزارش عملكرد صحيح به بيان دلائل رويكرد خود ، به آن عملي كه موجبات بدگماني مردم را فراهم آورده بپردازد و بدينوسيله آنان را به سوي حق و حقيقت رهنمون سازد ، امام علي عليه السلام در نامه خود به مالك اشتر مي نويسد:« و إن ظَنَنتُ الرعَيه بكَ حيفاً فأصحِر لَهم بعُذرِكَ و أعدلْ عنكَ ظُنُونَهم بإصحارك»[17] و هر گاه رعيت بر تو بد گمان گردد، عذر خويش را آشكارا با آنان در ميان بگذار و با اين كار از بد گماني نجاتش ده كه اين كار رياضتي براي خود سازي تو و مهرباني كردن نسبت به رعيت است و اين پوزش خواهي تو آنان را به حق وا مي دارد ، اگر در اين كلام گهر بار دقت كنيم ، چهار نكته اساسي را مي يابيم كه عبارت است از : نجات مردم از بد گماني به نظام اسلامي ، خود سازي مسئولين ، مهرباني كردن نسبت به مردم و هدايت مردم به سوي حق.
علاوه بر آنچه ذكر شد ، در پاسخگويي ها بايد از منت گذاري و سرزنش مردم و ارائه پاسخهاي متعدد پرهيز شود، در نهج البلاغه مي خوانيم :« ايّاكَ والمنَّ علي رعيتكَ أو التَّزَيُّدَ فيما كان من فعلِكَ أو أن تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ موعدكَ بخلفِكَ فإنَ المنَّ يُبْطِلُ الاحسانَ و التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بنور الحق و الخُلفَ يوجبُ المَقْتَ عند اللهِ و الناسِ قال الله تعالي كَبُرَ مقتاً عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون»[18]
مبادا هرگز با خدمتهايي كه انجام دادي بر مردم منت گذاري ، يا آنچه را كه انجام داده اي بزرگ بشماري ، يا مردم را وعده اي داده پس خلف وعده نمايي ، منت نهادن ، پاداش نيكوكاري را از بين مي برد و كاري را بزرگ شمردن نور حق را خاموش كرده و خلاف وعده عمل كردن ، خشم خدا و مردم را بر مي انگيزد ، كه خداي بزرگ فرمود : دشمني بزرگ نزد خدا ، آنكه بگوئيد و عمل نكنيد.
گاهي مشاهده مي شود بعضي از مسئولين آنگاه كه در مقابل سؤالي قرار مي گيرند با طفره رفتن سعي مي كنند با انحاء گوناگون مطلب را توجيه نمايند و لذا به سؤال كننده پاسخ شفاف نداده بلكه با پاسخهاي متعدد ، فرد را سر در گم مي كنند، امام علي عليه السلام از اين عمل نهي نموده و مي فرمايد: « إذا إزدَحَمَ الجوابُ خَفِيَ الصوابُ»[19] هنگاميكه پاسخها ، همانند و زياد شد، پاسخ درست پنهان مي گردد در نتيجه فرد به جواب خود نرسيده و موجبات بد بيني را فراهم مي سازد.
والسلام
محمد علي محسن زاده
[1] نهج البلاغه –حكمت 364
[2] نهج البلاغه حكمت 320
[3] سوره مائده /101
[4] مجمع البيان ذيل آيه 101 مائده
[5] صافات/24
[6] اعراف/6
[7] مجمع البيان ج10ص494
[8] قصص/67-65
[9] نهج البلاغه-نامه53
[10] نهج البلاغه حكمت 304
[11] نهج البلاغه نامه 76
[12] نهج البلاغه حكمت 62
[13] نهج البلاغه خطبه 37
[14] نهج البلاغه حكمت266
[15] نهج البلاغه حكمت 83
[16] نهج البلاغه نامه 53
[17] نهج االبلاغه نامه 53
[18] نهج البلاغه نامه 53
[19] نهج البلاغه حكمت 243