اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِفْنَا فِيهِ عَلَى مَوَاقِيتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِي حَدَّدْتَ، وَ فُرُوضِهَا الَّتِي فَرَضْتَ، وَ وَظَائِفِهَا الَّتِي وَظَّفْتَ، وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِي وَقَّتَّ وَ أَنْزِلْنَا فِيهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِيبِينَ لِمَنَازِلِهَا، الْحَافِظِينَ لِأَرْكَانِهَا، الْمُؤدِّينَ لَهَا فِي أَوْقَاتِهَا عَلَى مَا سَنَّهُ عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ – صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ – فِي رُكُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِيعِ فَوَاضِلِهَا عَلَى أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِهِ، وَ أَبْيَنِ الْخُشُوعِ وَ أَبْلَغِهِ
نماز، ستون دين
روزه در واقع يك برنامه تربيتى است، تا ما بعد از يك ماه تمرين، در يازده ماه ديگر از نتايج آن بهرهمند شويم. اصل اين تمرينها هم براى اين است كه مسلمان، منضبط بشود و تقوا داشته باشد؛ رها و افسار گسيخته نباشد. ارايه يك برنامه عملى و تعيين وقتى براى اينكه امساك را از چه وقتى شروع كنيد و كى افطار كنيد و رعايت چيزهايى كه در طول اين مدت بايد ترك كرد و شخص روزهدار بايد مواظب باشد از آنها تخلف نكند؛ اين بهترين تمرين عملى است براى رعايت انضباط و متقى شدن؛ و روح روزه همين است.
اما اولين چيزى كه در مقام عمل نزد ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ اهميت فوقالعادهاى دارد، نماز است. مىدانيم كه در اسلام مهمترين عبادات نماز است. حتى يك كودك مسلمان هم مىداند كه الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّين1، فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا2. نماز حكم عمود خيمه دين را دارد؛ اگر اين عمود برپا بود، دين برپا مىماند. اما اگر عمود خيمه افتاد، خيمه هم فرو مىافتد. اگر نماز قبول بشود، اين اميد هست كه ساير عبادات هم به قبولى برسد. اما اگر نماز رد شد، ديگر جايى براى رسيدگى به ساير اعمال نيست و عبادات و اعمال ديگر به طريق اولى رد خواهد شد. اين مطلب جزء واضحات دين اسلام و به خصوص مكتب اهل بيت ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ است.
اهميت رعايت وقت نماز
البته نماز ابعاد مختلفى دارد؛ اما يك بعد آن كه به خصوص به اين برنامه تمريني مربوط مىشود و ويژگى خاصى دارد، رعايت وقت نماز است. اگر كسى مىخواهد منضبط باشد، برنامه منظمى داشته باشد و درست عمل كند، اولين شرط آن است كه وقت هر يك از كارهاي خود را معين كند. اگر زمان هر كار معين نشود، كارها سهل گرفته مىشود و يكى پس از ديگرى تعطيل مىشود، ترك مىشود و فراموش مىشود. برنامهاى موفق خواهد بود كه شخص نسبت به رعايت اوقات آن اهتمام داشته باشد. بر همين اساس هنگامي كه امام(ع) در اين فقره براي انجام نماز از خداى متعال توفيق مىخواهد، به خصوص با چند تعبير درباره وقت نماز تأكيد مىكند: خدايا اوقات نماز را به ما بشناسان! به ما توفيق بده نماز را در وقتش ادا كنيم! حفاظت بر وقت آن داشته باشيم! در قرآن كريم هم غير از اصل اقامه نماز، در چند آيه به خصوص رعايت وقت آن مورد تأكيد قرار گرفته كه حضرت سجاد(ع) ضمن اين دعا تلويحاً اشارهاى به اين آيات دارند: حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ3، وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ4. شايد يكى از نكتههاي تاكيد قرآن بر اين امر همين باشد كه در برنامههاى تربيتى و تمرينى رعايت وقت از اهميت بسزايى برخوردار است. بزرگان دين، علماى اخلاق و اصحاب كرامات و مكاشفات هم درباره وقت نماز مطالب عجيبى گفتهاند كه هر چند شايد بعضى از آنها اعتبار فقهى نداشته باشد، اما از مجموع اين تأكيدات مىتوان فهميد در اينجا خبرى هست كه ما درست اطلاع نداريم. خدا توفيق داد و ما هم در سالهاى گذشته در همين مجلس جلساتي را درباره نماز صحبت كرديم. اما اهميت نماز بهقدري است كه هر چه درباره آن بحث و گفتوگو شود، كم است؛ چون ستون خيمه دين است. با اين وجود به لحاظ اهميت فوقالعاده نماز و مخصوصاً ارتباط آن با مضمون اين دعا، جا دارد اشارهاى به بعضى نكات در زمينه نماز داشته باشيم.
اولين چيزى كه در اين دعا برآن تأكيد شده رعايت وقت نماز است. اين كار بهقدري اهميت دارد كه نه تنها با بسيارى از عبادات و رياضات قابل مقايسه است، بلكه بالاتر از آنهاست. از بعضي بزرگان با تعبيرات مختلف نقل شده كه اگر كسى تعهد كند و مراقب باشد كه نماز را در اول وقت به جا بياورد، من تعهد مىكنم كه به مقامات بسيار عالى نائل بشود؛ مقاماتى كه تصورش از فكر امثال بنده بالاتر است. چه سرّى در اين كار وجود دارد، ما نميدانيم. چه فرقي ميکند كه نماز را اول وقت بخوانيم يا يك ساعت ديگر؟ يكى از اساتيد بزرگ _حفظهم الله تعالى وزاد الله فى بركاتهم_ مىفرمودند تا كسي خودش مقيد نباشد كه نمازش را اول وقت بخواند، سِّر آن را نمىفهمد و در نمييابد كه نماز اول وقت چه تأثيرى در تعالى روح انسان و تقرب به خداى متعال دارد . اين راز قابل تبيين نيست و آن را بايد در عمل يافت. شايد هم مصلحت نبوده كه براى ما تبيين كنند. اما همينقدر ميدانيم كه رعايت وقت نماز و خواندن آن در اول وقت بسيار مهم است.
بدعت ممنوع
نكته ديگري كه در اين دعا براي اقامه نمازِ مقبول ذكر شده اين است كه از خدا مىخواهيم به ما توفيق دهد نماز را طبق سنت پيغمبر(ص) انجام دهيم؛ روشى كه پيغمبر(ص) نماز مىخواند، نه روشهاى من درآوردى كه بعضى افراد مطابق سليقه خودشان در كيفيت يا كميت نماز يا در بعضى اذكار و اوراد آن ابداع مىكنند. چنين ابداعاتي كار مطلوبي نيست و اگر به قصد ورود باشد بدعت و حرام است و چنين نمازي بهجاى اينكه عبادت باشد، معصيت است. حتي اگر نمازي به قصد رجا هم خوانده ميشود، بهتر است آنطور كه پيغمبر(ص) مىخوانده، خوانده شود. همانطور كه ميدانيد، بنا بر آنچه در روايات نقل شده، نماز در معراج به پيغمبر اكرم(ص) تعليم داده شد. البته قبل از معراج آن حضرت عبادتى را به عنوان خضوع و كرنش در پيشگاه الهى انجام مىدادند؛ اما بر اساس روايت اين نماز، با اين كيفيت و ركوع و سجود و اذكار در شب معراج به پيغمبر اكرم(ص) تعليم داده شد5. اين نماز را خدا تشريع كرده، بهترين نمازگزار هم پيغمبر(ص) است، برترين جايى هم كه نماز اقامه شده، در شب معراج و در پيشگاه الهى است، جايى كه ما نمىدانيم كجا وچه مقامى است، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى6؛ همين اندازه ميدانيم كه مقام بسيار بالايى است. در چنين مقامي خداوند به پيامبرش ياد داده كه چگونه نماز بخواند. آيا بهتر از اين شيوه هم مىتوان نماز خواند؟ يعنى روش بهتري هم وجود داشت و خدا به پيغمبرش ياد نداد؟! قطعاً خداوند در آن زمان و در آن مقام بهترين شيوه عبادت را به پيغمبرش آموخت. آن حضرت هم بر ما منت گذاشتند و كيفيت نماز را كه در شب معراج به ايشان تعليم داده شده بود، براى ما بيان كردند. حال ما بياييم از پيش خود چيزهايى را مطابق سليقه خودمان از نماز كم يا زياد كنيم؟ مثلاً طبق آنچه از برادران اهل تسنن نقل شده، در صدر اسلام بعضى گفتند اگر نمازگزار در نماز دستهايش را روي سينه بگيرد، نشانه احترام بيشترى است. گويا با مشاهده نحوه اداي احترام بعضى ايرانيان در مقابل سلاطينشان، اين روش را براى احترام كردن پسنديدند و گفتند بهتر است با حالت تكتف نماز بخوانيم.
شايد اين فراز از دعاي سيدالساجدين(ع) اشاره به چنين مواردي باشد. حضرت در اين دعا از خدا مىخواهند: خدايا به من توفيق بده نماز را آنطور كه پيغمبر تو تشريع فرموده و سنت او بوده اقامه كنم؛ نه به روشهاى من درآوردى. اگر كسي به قصد تشريع يا به قصد استحباب، به حالت تكتف نماز بخواند با اينكه مىداند پيغمبر(ص) به صورت دستبسته نماز نمىخوانده، اين بدعت و گناه است. كسي كه چنين بدعتي را ايجاد كند بزرگترين كبائر را مرتكب مىشود. كساني هم كه به آن عمل كنند به جاى اينكه با اين كار ثوابي ببرند و به خدا تقرب پيدا كنند، مرتكب گناهى شدهاند و از خدا دور مىشوند.
البته، همه كسانى كه امروز اينچنين نماز ميخوانند به اين مسأله توجه ندارند و بسيارى از ايشان يقين دارند نمازي كه امروز اكثريت مسلمانان مىخوانند، همانطوري است كه پيامبر(ص) مىخواند. اما كسى كه مىداند پيغمبر(ص) اينگونه نماز نمىخوانده، در عينحال به قصد تشريع و با اين نيت كه چنين نمازي بهتر است، اينگونه نماز بخواند، اين كار گناه، خلاف سنت و بدعت است و بدعت در دين طبق بعضى از روايات مساوى با كفر و شرك است7. عمل كردن به بدعت هم در حكم تبعيت از كفار وحرام است.
نماز، خشوعِ ذرهاي ناچيز در برابر عظمتي بيكران
امام سجاد(ع) بعد از اينكه در اين دعا توفيق رعايت سنت پيغمبر(ص) در ركوع و سجود نماز و مراقبت بر«حدود» و «اركان» آن را خواسته، از خداوند درخواست ميكنند كه بتوانند نماز را با بهترين «خشوع» انجام بدهند. چون غير از اصل اقامه نماز و محافظت و مداومت بر آن كه در قرآن هم مورد تأكيد قرار گرفته: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ»، «وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ»، «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»8، ولى علاوه بر اين موارد كه مربوط به ظاهر نماز يا اوقات آن مىشود، بيش از هر چيز بر خشوع در نماز تكيه شده است. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»9، «وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعِينَ»10. «خشوع» در نماز عمدتاً مربوط به قلب است و اثر آن در بدن ظاهر مىشود كه معمولاً به آن «خضوع» گفته مىشود. پيش از اين چند جلسه درباره خشوع در نماز، فضيلت آن و راه دسترسي به خشوع در نماز بحث كرديم و جاي تكرار آنها نيست. تنها به اين نكته اشاره ميكنم كه بر خلاف تصور بعضي، «خشوع» اين نيست که انسان در نماز گردنش را كج كند، يا صدايش را شكسته كند. اينها آثار خشوع است كه در نمازگزار خاشع ظاهر مىشود؛ اما هر كس چنين رفتارهايى دارد اهل خشوع نيست. به تعبير بعضى از علماى اخلاق، مادر داغديدهاي كه فرزندش را از دست داده، يك جور نوحه خوانى و گريه و زارى مىكند؛ كسي هم كه در مجالس عزادارى نوحهخواني مىكند جور ديگري نوحه مىخواند. گرچه در ظاهر هر دو نوحه خوانى و زاري است؛ ولى مادرى كه بچهاش مرده، از سوز دل ضجه و ناله مىزند؛ اما كسى كه نوحه مىخواند در واقع اداى آن مادر را درمىآورد و از خودش سوز و گدازى ندارد. بعضي از نمازهاي ما هم كه درظاهر با لحن شكسته، گردن كج و قيافه خاضعانه ميخوانيم مثل ادايى است كه آن نوحهخوان درمىآورد.اين رفتارهاي ظاهري زماني اثرداردكه دل انسان بسوزد وانعكاس حالت قلبي باشد؛ خشوع در نماز وقتى حاصل مىشود كه دل بشكند.شايد نزديكترين واژه فارسى به «خشوع» تعبير«فروشكستن» باشد.
علاوه بر كاربرد واژه «خشوع» براي دل، اين واژه براي چشم هم به كار مىرود: خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ11؛ همچنانكه به صدا هم نسبت داده ميشود: وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ12؛ و جامع همه اين معاني حالت فروشكستگى است. انسان اگر عظمت خدا را درك كند، در برابر او فرو ميشكند. هر چند خود گوينده هم نمىفهمد كه درك عظمت خدا يعنى چه، اما راههايى وجود دارد كه كمابيش انسان بتواند كوچكى خود را در مقابل عظمت الهى درك كند. سادهترين راه اين است كه انسان به عظمت آفرينش فكر كند. كهكشانهاي عظيم، اين عالم پهناور كه گاهى از يك ستاره تا ستاره ديگر ميلياردها سال نورى فاصله است. همه اين فضاى گسترده بخشى است كه بشر تا به امروز شناخته و هنوز ماوراي آن فضاهاي گستردهتري وجود دارد كه تاكنون بشر به آنها دست نيافته است. در چنين فضايى، يك چيز كوچكي به نام كره زمين هست كه در مقام مقايسه به اندازه يك گردو در مقابل فضايى كه ما در ذهن تصور مىكنيم حساب نمىشود. روي اين كره كوچك با همه كوهها، درياها، بيابانها و جنگلها شش ميليارد انسان زندگى مىكنند؛ گوشه كوچكي از اين كره كه به اندازه يك سر سوزن روى آن گردو حساب مىشود، شهر ما است؛ حال جايگاه من در اين شهر در مقابل آن عظمت هائل كجا و چه اندازه است؟ اين حقارت بشر در مقابل عظمت اين عالم است كه به هزار زحمت مىتوانيم آن را تصور كنيم؛ اما عظمت خود خدا را كه كسي نمىتواند درك كند. حال در مقابل خدايى كه همه اين عالم پهناور را با يك اراده آفريده و مىتواند با يك اراده هم نابود كند، من چيستم؟ اصلاً خود اين عالم گسترده در مقابل اراده او چيست؟ حال چنين كسى، با اين همه حقارت، در مقابل خدا قد علم كند و بگويد: تو يكى؛ من هم يكى؟! تو امر كردى؛ اما من انجام نمىدهم؟! چقدر بى شرمى! با اينكه هر چه دارد از اوست؛ زبانش، چشمش، گوشش، نفسى كه مىكشد، فكرى كه مىكند، خواستهاى كه دارد، لذتى كه مىبرد، همه را او داده؛ آن وقت انساني كه در مقايسه با همه عالم هستي به چشم نميآيد، در مقابل خدايي كه همه اين عالم را آفريده، بگويد: تو گفتى؛ ولى بيخود گفتى! اگر انسان درست اين مسأله را تصور كند و بفهمد كه چقدر كار زشت و شرمآوري است، ، كمترين كار براى او اين است كه از خجالت آب شود و در زمين فرو برود. چنين حالتى براي انسان خشوع مىآورد و طبعاً چشمهاى آدم هم فرو مىشكند؛ شايد گاهى گردن اوهم كج شود؛ صدايش هم مىشكند. اگر اينها اثر آن حالت قلبى باشد، خشوع حقيقى است؛ نه اين كه ادا و اطوار و تقليد باشد. در غير اين صورت مثل همان نوحهخوانى است كه اظهار دلسوزى و آه كشيدن مىكند؛ ولى در دلش خبري از سوز و ضجه نيست. به همين دليل است كه در همه عبادات بهخصوص نماز، غير از رعايت آداب و احكام آن بايد سعي كنيم با خشوع باشيم.
خلاصه آنچه در توضيح اين فراز از دعا گفته شد اين است كه رعايت وقت در برنامههاى تربيتى اهميت فوق العادهاي دارد و اگر كسى مىخواهد منضبط باشد شرط اول اين است كه براي كارهاي خود برنامه داشته باشد و هر كارى را مطابق برنامه و سر وقت انجام دهد. بهترين تمرين هم اين است كه وقت نماز را رعايت كند. ما غافليم از اينكه خداى متعال با تشريع نماز و اوقات آن چه منت بزرگى بر مسلمانها گذاشته است. اينكه مسلمانان، عمدتاً حتي اگر شب، دير وقت هم خوابيدهاند، اما براى نماز صبح سراسيمه بلند مىشوند؛ مبادا نمازشان قضا شود. اين نتيجه تربيت دينى است كه چنين هنرى را دارد. خدا براى ما اين برنامه تربيتى را قرار داده و هيچ برنامه ديگرى چنين نتيجهاي ندارد. البته به شرط اينكه ما درست از آن استفاده كنيم؛ نه اينكه موقع آفتاب زدن نماز صبحمان را بخوانيم. پس اول: حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ ؛ دوم اينكه نماز طبق سنت پيغمبر(ص) باشد و آداب من درآوردى در نماز و عبادات نداشته باشيم؛ و سعى كنيم بهترين آداب عبادت را از بهترين بندگان خدا ياد بگيريم و دقيقا همانها را عمل كنيم؛ و سرانجام، سعى كنيم در نماز خشوع داشته باشيم.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِفْنَا فِيهِ عَلَى مَوَاقِيتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِي حَدَّدْتَ،؛ خدايا! ما را بر اوقات نمازهاى پنجگانه با احكامي كه براي آن تشريع فرمودي، آگاه كن. حدود يعني مرزها؛ براى هر چيزى يك مرز، قاعده و راهكاري است. در اينجا ميتوانيم به احكام معنا كنيم. وَ فُرُوضِهَا الَّتِي فَرَضْتَ، وَ وَظَائِفِهَا الَّتِي وَظَّفْتَ، و همچنين رعايت واجبات و ساير وظايفى كه ما را در نماز موظف به آنها كردى؛ وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِي وَقَّتَّ، در ابتداي اين فراز امام(ع) فرمود قِفْنَا فِيهِ عَلَى مَوَاقِيتِ الصَّلَوَاتِ؛ اما مجدداً مىفرمايد ما را موفق بدار كه نماز را طبق همان وقتهايى كه تعيين كردى، بخوانيم. در همين جمله دو مرتبه راجع به رعايت وقت نماز اهتمام شده است. وَ أَنْزِلْنَا فِيهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِيبِينَ لِمَنَازِلِهَا، نكتههاى ادبى زيبايي در كاربرد مكرر ماده «نزل» در اين عبارت هست كه اهل فصاحت و بلاغت بايد به آن بپردازند. مسأله مهم در اينجا ذكر اين نكته است كه معناي اين تعبير امام اين است كه اولاً نماز مراتب و منازلي دارد و اگر كسى بگويد منازل نماز از حد فهم ما خارج است، سخن گزافى نيست. يعنى همه نمازها در يك مرتبه نيست. بين نماز كسي كه تنها واجبات را رعايت ميكند تا فقط تكليف از او ساقط بشود، با نماز كسى كه يك تكبيرش بر عبادت ثقلين رجحان دارد، چقدر فاصله است؟ اگر كسى گفت يك تكبير اميرالمؤمنين _صلوات الله عليه_ افضل من عبادة الثقلين است، تعجب نكنيد. آن حضرت چه مقامى داشت، چه معرفتى نسبت به خدا داشت، چه نمازى مىخواند. ما چه مىدانيم على(ع) چه نمازى ميخواند؟ ما خيلى هنر كنيم، نمازمان از نظر فقهى باطل نباشد و مخرج ضادش را درست ادا كنيم! اما نماز او چه نمازى بود كه تير را از پايش مىكشيدند، ولي او نمىفهميد. پس نماز منازلى دارد و ما بايد همت كنيم اندكى از آنچه هستيم بالاتر بياييم. درست است كه ما نمىتوانيم مثل على(ع) نماز بخوانيم، حضرت امير(ع) هم فرمود: إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ13، و لکن أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ، اندكي سعى كنيم از آنچه هستيم بالاتر بياييم؛ مگر ما شيعه على نيستيم؟ پس بايد با ديگران فرق داشته باشيم؛ بايد سعى كنيم نمازمان با نماز على شباهت پيدا كند.
الْحَافِظِينَ لِأَرْكَانِهَا، ركن پايه و ستون ساختمان است كه اگر فرو بريزد، ساختمان هم مىريزد. نماز هم اركانى دارد. هر چند به حسب فقهى نماز پنج ركن دارد ، اما امام بيش از اين را اراده فرموده؛ آنچه ركن نماز است و قوام نماز به آن است نمازى است كه اولياي خدا مىخوانند. مجدداً امام(ع) برمىگردد به وقت نماز و تكرار مىكند: الْمُؤدِّينَ لَهَا فِي أَوْقَاتِهَا، كسانى كه قدر نماز را مىدانند، سعى مىكنند كه اركانش را درست رعايت كنند و آن را در وقت خودش ادا كنند. اين مرتبه سوم است كه امام سجاد(ع) در اين فراز از دعا به وقت نماز اشاره ميفرمايد. آيا نبايد ما از اين اشارات بفهميم كه وقت نماز چقدر اهميت دارد؟
عَلَى مَا سَنَّهُ عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ – صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ مسأله دوم بعد از تأكيد بر رعايت وقت نماز اين است كه آن را طبق سنت پيغمبر(ص) اقامه كنند و در آن بدعت وكارهاى من درآوردى نباشد، فِي رُكُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِيعِ فَوَاضِلِهَا عَلَى أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِهِ؛ اين مسأله هم موردعنايت واقع شده كه در طهارتى كه براى نماز رعايت مىشود، شاداب باشيم؛ مخصوصا در بعضى روايات هست كه در سرما بيشتر شادابى وضو را رعايت كنيد. چون وقتى هوا گرم است، اگر آدم با آب خنك و با شادابي وضو بگيرد، جاي تعجب نيست. اما اگر كسي بخواهد در سرما وضوي شاداب بگيرد بايد كلاسش قدري بالاتر از اين باشد. در روايات وارد شده كه چند چيز درجات را بالا مىبرد؛ يكي از آنها إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِي السَّبَرَاتِ14 است، وضو در هواى سرد. البته شاداب وضو گرفتن از مستحبات است؛ به شرط اينكه اسراف نشود. چون از طرف ديگر، در روايات فرمودهاند: حتى اگر در نهر آبى مثل شط فرات وضو مىگيريد، مواظب باشيد اسراف نكنيد.
أَبْيَنِ الْخُشُوعِ وَ أَبْلَغِهِ؛ آخرين مسألهاي كه امام درباره نماز از خداى متعال مىخواهد اين است كه اين توفيق را به من بده كه در ماه رمضان با آشكارترين و رساترين خشوع نماز بخوانم.
شرايط نماز
در كتاب فقهى و عرفانى و اخلاقى آورده اند كه : نماز حقيقى است كه با چهار هزار مسئله بدرقه مى شود . و اين كثرت مسائل ظاهرى و باطنى دليل بر موقعيت ممتاز نماز در ميان عبادات اسلامى است .
مى نمى دانم در شناساندن حقيقت اين عمل مهم ملكوتى از كجا شروع كنم ، مانند كسى هستم كه در كنار ساحل ايستاده و چشم اندازش درياى بى نهايت بزرگى است .
براى نماز دو نوع شرط بيان كرده اند : ظاهرى و باطنى .
در اين بخش خيلى فشرده و سادى به شرايط ظاهرى و باطنى نماز اشاره مى شود .
شرايط ظاهرى :
طهارت كه عبارت است از غسل و وضو و تيمم و رفع آلودگى از بدن و لباس و حتى الامكان تمام محلّ نماز .
احتراز از لباس ابريشم ، حرير ، و نيز طلا براى مردان ، و دورى جستن از لباسى كه از پوست و پشم و كرك حيوانات حرام گوشت تهيّه شده است .
مراعات وقت نماز ، بخصوص اول وقت ، و ايستادن در محلى كه كسى يا
چيزى از جلوى آدمى عبور نكند .
قرار گرفتن به طرف قبله با تمام وجود و توجه داشتن به اينكه انسان مى خواهد چه برنامه اى را اجرا كند و در برابر چه قدرت عظيمى ايستاده است .
خواندن بعضى از آيات قرآن قبل از ورود به نماز از قبيل :
( وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ).
برداشتن دو دست تا محاذى گوش ، در حالى كه دو كف به طرف قبله باشد .
مؤدب و موقّر قرار گرفتن در پيشگاه حضرت حق و چشم به محّل سجده دوختن ، مخصوصاً به قطعه خاكى كه براى گذاردن پيشانى به روى خاك آن آماده شده است .
گفتن تكبير و خواندن حمد و سوره با طمأنينه ، زيرا سرعت و عجله در نماز تمام بهره خدايى آن را از بين مى برد .
رفتن به ركوع ، قرار دادن پيشانى به خاك در دو سجده همراه با دو كف دست ، دو زانو ، دو سر انگشت پا و تشهد و سلام ، با توجه به اينكه نماز صبح دو ركعت ، ظهر چهار ركعت ، عصر چهار ركعت ، مغرب سه ركعت ، و عشا چهار ركعت است .
اين مسئله را هم توجّه داريد كه در هر دو ركعت از نماز پس از قرائت حمد و سوره يك ركوع و دو سجده ، و در دو ركعت آخر نمازهاى چهار ركعتى ، خواندن يك حمد يا سه بار « سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر » يا يك بار با توجّه به فتواى مرجعى كه انسان از او تقليد مى كند انجام مى شود .
اين است شرايط ظاهرى نماز كه از آن تعبير به مقدّمات و مقارنات شده .
شرايط باطنى
فيض بزرگوار در كتاب ارزشمند محجة البيضاء(1) مى فرمايد : روح نماز بسته به شش حقيقت است :
1. حضور قلب
2. تفهّم
3. هيبت
4. تعظيم
5. اميد
6. حيا
حضور قلب
حضور قلب حقيقتى است كه از تمركز در برنامه هاى نماز و توجّه عميق انسان به حق پديد مى آيد . چنانچه در نماز فكر انسان و حالات قلب مكلف ، ميدان جولانى جز ياد محبوب داشته باشد ، حضور روى نخواهد داد و روى جان به جانب معشوق نخواهد شد و نمازگزار نخواهد توانست از عالم ملكوت كسب نور كند .
تفهّم
تفهّم عبارت است از چشيدن معناى نماز و دريافت لطايف الهى آن است ، لطايفى كه به دست آوردنش انسان را مست باده عالم معنا مى كند و قدرت عجيبى براى معراج روح به وجود مى آورد .
هيبت
هيبت حالت خوف و ترس از مقام باعظمت الهى است كه مبدأش معرفت حقيقى به حقّ است ، و آن كس كه از معرفت محروم است و به اين خاطر توجّه به مقام دوست قلبش را تسخير نكرده ، نمى تواند داراى هيبت باشد .
تعظيم
ممكن است انسان يا مستمعى سخن بگويد و فكرش متوجّه او باشد و مفاهيم كلمات را نيز بداند ، ولى براى او اهميّتى قائل نباشد . مراد از تعظيم اين است كه علاوه بر حضور قلب و توجه به معانى لطيف بايد نسبت به جناب او حالت تعظيم داشته باشد .
اميد
چه بسا كه انسان از صاحب مقامى بترسد ، اما به عنايت و لطف او اميد داشته باشد . نمازگزار علاوه بر تعظيم نسبت به حق و خوف از مقام صاحب هستى بايد به مولا اميد داشته و از او متوقع لطف و كرم و رحمت باشد .
حيا
توجّه داشته باشد كه ذرّه اى ناچيز در برابر وجودى عزيز كه بى نهايت است ايستاده ، و سراپاى وجودش غرق در تقصير است و وجودش عين عدم و عبادتش بى مقدار ، و بداند كه حضرت حق بر درون و برونش آگاه است ، و توجه به تمام اين امور را تمرين كند تا حيا از دوست در عرش جانش حاكم گردد .
اذان
چون صداى مؤذن را شنيدى ، دل از نداى روز قيامت پر از ترس كن و آستين ظاهر و باطن را براى جواب دادن به نداى حق بالا بزن و براى ورود به نماز عجله كن ، زيرا كسانى كه با شنيدن صداى اذان از خود بيخود شده و براى اجراى دستور حق شتاب مى كنند ، روز قيامت مخاطب به نداى لطف و رحمت و احسان و مرحمت و محبّت و عنايت مى شوند .
اذان را معيار نجات و عدم نجات خود در روز قيامت بگير : اگر با شنيدن آن دلت شاد شد و غرق در نشاط گشتى اميد اهل نجاتى ، ورنه به علاج خود برخيز كه دل و جان دچار مرض است . به اين معنا توجه داشته باش كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نزديك وقت اذان به بلال مى فرمود :
* اَرِحْنا يا بَلالُ .
مؤذن من ! با گفتن اذان براى قلب ما شادى به وجود آور .
اذان با نام خدا آغاز مى شود و با نام او به پايان مى رسد ، يعنى كه اول و آخر اوست . به وقت شيندن الله اكبر دل را در گردونه تعظيم كردن به حق بياور و بدان كه بزرگى غير او وجود ندارد و غير او چيزى وجود حقيقى ندارد ، كه اگر به اين معنا توجه نكنى در حقيقت تكبير نشنيده و تكبير نگفته اى .
وقت
به هنگام رسيدن وقت نماز ، توجه داشته باش كه موقعيت بسيار والايى است كه حضرت دوست براى انجام بندگى تو قرار داده و زمان چنگ زدن به عوامل نجات است ، پس گشاده رو و دلشاد باش ، زيرا وسيله نزديكى به حق فراهم شده . بعضى از زنان پيامبر مى گويند : رسول حق با ما حرف مى زد و ما با او سخن مى گفتيم ، چون وقت نماز مى رسيد انگار ما را نمى شناسد ، و ما هم نسبت به او بيگانه ايم .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به هنگام دخول وقت لرزه بر اندامش مى افتاد و به خود مى پيچيد . عرضه داشتند : چه شده ؟ مى فرمود : وقت اداى امانتى رسيده كه به آسمانها و زمين و كوهها ارائه كردند ولى آنها از قبولش سربرتافتند .
حضرت زين العابدين (عليه السلام) وقت نماز رنگ از چهره اش مى رفت و به زردى مى گراييد .
طهارت
تو كه مكان نماز را پاك كردى و لباس و بدن را شستشو دادى و آنچه مربوط به ظاهر بود آراسته نمودى ، آيا توجه به قلب و روح و مغز هم كردى ؟ آنجا طهارت نمى خواهند ؟
پاكى جان و طهارت نفس با توبه و پشيمانى از گذاشته غلط و اراده ترك گناه در آينده ميّسر است . پاكى درون را از ياد مبر كه خداوند بزرگ به درون نظر خاص دارد .
ستر عورت
پوشاندن بدن به خاطر اين است كه خلق از ديدن قبايح و نقايص بدن دور باشند . آرى ! انسان خجالت مى كشد كه بيننده محترمى عيوب ظاهرى او را بنگرد . اينجاست كه از رسواييهاى درون و رذايل اخلاقى و بدفكرى ها و … انسان بايد با تمام وجود بنالد و از غصّه بميرد . برنامه هايى كه به طور دائم در معرض ديد حق است . بايد آلودگى هاى باطن را با پشيمانى و حيا و ترس از خدا
و خوف از عذاب قيامت از مملكت درون زدود . حضرت صادق (عليه السلام)مى فرمايد :
* زيباترين لباس براى انسان لباس خويشتشندارى از گناه است .
مكان
تصوّر كن در پيشگاه عدالت قرار دارى و محّل رسيدگى به حساب است ، اگر پرونده ات سراسر از كثرت گناه سياه بود چه مى كردى ؟
توجّه داشته باش كه بهترين مكان براى نماز مساجد و مشاهد مشرّفه است ، زيرا خداوند مهربان اين گونه مكانها را محل اجابت دعا و مركز رسيدن رحمت و لطف و محبت و عنايت به بندگان قرار داده است .
امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :
* چون به مسجد رسيدى ، آگاه باش كه اراده ورود بر پادشاه بزرگى دارى . پادشاهى كه جز پاكان بر بساطش راه ندارد و غير راستان و اهل صدق اجازه مجالست با او برايشان نيست .در آنجا به عجز و ناتوانى اقرار كن و به بيچارگى خويش توجه داشته نما و از حضرتش طلب رحمت كن . او وجودى است كه از همه كس به تو مهربان تر است و آماده قبول عمل با اخلاص ، اگر چه كم باشد .
قبله
قبله جهتى است كه ظاهر بدن بايد به طرف آن قرار گيرد ، و ظاهر اسوه اى است براى باطن . بنابراين ، فكر و روح و قلب را به طرف صاحب قبله قرار ده و به كلام رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) توجه كن كه فرمود :
* هنگامى كه عبد به نماز برمى خيزد و اراده و قلب را متوجه خدا مى كند مانند روزى است كه از مادر متولد شده است .
حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد :
* چون به سوى قبله قرار گرفتى از دنيا و هر چه در آن است نااميد شو ، دل از غير او برگردان بزگى حق را بر جان و دل قرار بده ، به ياد روز قيامت باش و بين اميد و ترس قرار بگير .
شرایط نماز کامل:
كراجكى در كتاب كنزالفوائد ذكر كرده كه در حديث آمده كه :
ابوجعفر منصور (خليفه عبّاسى) در روز جمعه اى در حالى كه بر دست حضرت صادق جعفر بن محمّد (ع) تكيه زده بود ، بيرون آمد. مردى – كه رزام آزاد شده خالد (يا: خادم) بن عبداللّه ناميده مى شد ، گفت :
اين كيست كه آنقدر در نزد اميرالمؤمنين يعنى منصور ارجمند است كه وى بر دست او تكيه زده است ؟
گفته شد : او ، جعفر بن محمّد صادق – صلّى اللّه عليه – است.
وى گفت : به خدا سوگند ، نمى دانستم [اگر مى دانستم] بى گمان آرزو مى كردم كه گونه ابى جعفر (منصور، بر زير) نعلين و پاى افزار جعفر مى بود. سپس در جلو منصور ايستاد و گفت : اى اميرالمؤمنين ! آيا اجازه هست سوالى بكنم ؟
منصور گفت : از ايشان (يعنى امام صادق (ع)) بپرس. [وى گفت : من مى خواهم از تو بپرسم . منصور گفت : از او بپرس.]
پس رزام رو به امام جعفر بن محمّد(ع ) كرد و گفت : مرا از نماز و حدود و احكام آن خبر ده.
حضرت صادق (ع) فرمود: نماز چهار هزار حد ّو حُكم دارد كه تو نسبت به همه آنها مورد بازخواست قرار نمى گيرى.
گفت : تنها حدود و احكامى را كه ترك كردن آن جايز نيست و نماز جز به آن كامل نمى گردد، بفرما.
امام صادق (ع) فرمود :
نماز كسى تامّ و كامل است كه طهارت كامل داشته و كامل و بالغ بوده (در مدرك اين حديث ، كتاب كنز الفوائد به جاى اين عبارت آمده است : و اهتمام تمام داشته …) و ساتر داشته باشد، و راست بايستد و نسبت به خدا شناخت و معرفت داشته و [در پيشگاه او] بايستد و آرام گرفته و اظهار خشوع و تواضع نموده و استوار باشد ، آنگاه ميان حالت نوميدى و آزمندى و شكيبايى و بى تابى بايستد ، به گونه اى كه گويى نويد پروردگار تنها متوجّهِ او ، و وعده عذاب تنها براى اوست و تمام اموال و دارايى خويش را در راه خدا بذل نموده و تمام اهداف (يا: وجود و تعلّقات خود را) خيال انگاشته و نَفْس خود و هرچيز ارجمند در نزد خويش را در راه خشنودى خداوند بذل نموده و بدون اينكه انتظار چيزى را بكشد، پيش به سوى او وسط راه و راه راست را طى نمايد و وابستگى هاى اهتمام ورزيدن را با چشمِ توجّه به خداوندى كه قصد سير به سوى او را نموده و مى خواهد به درگاه او وارد شده ، قطع نمايد و از او اجازه ورود بگيرد.
پس هرگاه كسى اين چنين عمل كند ، نمازش همان نمازى خواهد بود كه به خواندن آن امر ، و از آن خبر داده شده است كه : براستى نماز انسان را از كردار و گفتار زشت و ناپسند باز مى دارد. (اشاره به آيه شريفه 45 از سوره عنكبوت (29) كه مى فرمايد : إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشآءِ وَالْمُنْكَرِ)
آنگاه منصور رو به امام صادق (ع) كرده و عرض كرد : اى اباعبداللّه ، ما پيوسته از درياى [علم] تو استفاده نموده و به سوى تو نزديكى مى جوييم ، ما را از كورى باطنى بينا گردانيده و به نور هدايت خويش ، شب تاريك و امور پيچيده را روشن مى نمايى و لذا ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم.
(كنزالفوائد، ج 2 ص 223 – تنها با اين تفاوت كه به جاى جمله آخر يعنى : ولذا ، ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم آمده است : بدون اينكه از تو جدا و منحرف گرديم.
كيفيّت نيّت در عبادات :
ناگفته نماند: از آنجا كه در خطبه اين كتاب كيفيّت نيّت را توجّه داديم و به روشنى بيان كرديم كه : بنده بايد خداوند – جلّ جلاله – را تنها از آن جهت كه شايسته عبادت و بندگى است بپرستد ، لذا در موارد بسيارى از عبادات ، چگونگى الفاظ نيّت را ياد آور نمى شوم.
و ديگر اينكه – چنانكه اشاره خواهيم كرد – نيّت ، همان قصد و تصميم انسان براى انجام عبادت است و اين چيزى نيست كه بر او مخفى بماند. آيا نمى بينى كه مولايمان امام صادق (ع) هنگامى كه شروط نماز را برشمرد ، نيازى به ذكر نيّت نديد و جهت آن اين است كه نيّت به خودى خود ، در آنچه آن بزرگوار (ع) بدان اشاره فرمود، داخل است و لذا آن را ذكر نفرمود.
نماز جماعت
از آنجا كه مساجد مهمترين مكان برگزارى نمازجماعت است و اگر مسجد نماز جماعت نداشته باشد،نقش خود را به طور كامل ايفا نكرده و تاثير چندانىبراى حفظ دين دارى افراد جامعه نخواهد داشت.بدينسبب در اين قسمتبرخى از احكام نماز جماعتآورده مىشود.
اهميت نماز جماعت
گذشته از آن كه در روايات،براى نماز جماعت اجرو پاداش بسيارى وارد شده است،با دقت در برخى ازمسائل فقهى،به اهميت اين عبادت پى مىبريم و دراينجا به برخى از آنها اشاره مىكنيم.
116-مستحب است نمازهاى واجب،به خصوصنمازهاى يوميه را به جماعتبخوانند.
117-شركت در نماز جماعتبراى هر كسىمستحب است،به ويژه براى همسايه مسجد.
118-مستحب است انسان صبر كند كه نماز را بهجماعتبخواند.
119-نماز جماعت هر چند اول وقتخوانده نشود،از نماز فرادى اول وقتبهتر است.
120-نماز جماعتى كه مختصر خوانده مىشود،ازنماز فرادايى كه طول بدهد بهتر است.
121-سزاوار نيست انسان بدون عذر نماز جماعترا ترك كند.
122-حاضر شدن در نماز جماعت از روىبىاعتنايى به آن،جايز نيست.
123-وقتى كه جماعتبر پا مىشود،مستحب استكسى كه نمازش را فرادا خوانده دوباره به جماعتبخواند.
124-امام يا ماموم مىتواند نمازى را كه به جماعت خوانده،دوباره به جماعتبخواند،در صورتى كهجماعت دوم و اشخاص آن غير از اول باشد .
125-س:اگر كسى در نماز جماعت توجه كافىنداشته باشد ولى در منزل و به طور فرادا نمازش ازتوجه بيشترى برخوردار باشد مىتواند در منزل نمازبخواند به جاى جماعت؟
ج-مانع ندارد و جماعتبهتر است .
شرايط نماز جماعت
126-هنگام برپايى نماز جماعت،شرايط زير بايدمراعات شود:
ماموم از امام جلوتر نايستد و احتياط واجب آناست كه كمى عقبتر بايستد.
جايگاه امام جماعت از جايگاه مامومين بالاترنباشد.
فاصله امام و ماموم و فاصله صفها زياد نباشد.
بين امام و ماموم و همچنين بين صفها چيزىمانند ديوار يا پرده مانع نباشد.ولى نصب پرده بينصف مردها و زنها اشكال ندارد.
127-س:طبقه دوم مسجد،مامومين زن يا مرداقتدا مىنمايند و لبه اين طبقه يك ديوار نيم مترىوجود دارد،آيا وجود اين ديوار ضررى به جماعت آنهامىزند يا خير؟
ج-اشكال ندارد.
نماز جماعت چند طبقه«اقتدا در طبقات مختلف»
128-اگر جاى ماموم بلندتر از امام باشد،در صورتىكه بلندى آن به مقدار متعارف باشد اشكال ندارد،مثلآنكه امام در صحن مسجد و ماموم در پشتبام بهنماز بايستد ولى اگر مثل ساختمانهاى چند طبقه اين زمان باشد،جماعت اشكال ندارد (5) .
129-س:مسجدى در كراچى[هست كه در آن]نمازجماعتبر پا مىشود و داراى چهار طبقه و طبقههمكف است،حالت نمازگزاران در طبقات به شرح زيراست:
الف-بعضى از نمازگزاران طبقه اول،مىتوانندامام جماعت و بعضى از نمازگزاران طبقه همكف راببينند.
ب-بعضى از نمازگزاران طبقه دوم و طبقه سوممىتوانند بعضى از نمازگزاران طبقه همكف را ببينندولى هيچكدام از آنان نمىتوانند امام جماعت را كه درطبقه همكف استببينند.
ج-و اما نمازگزاران طبقه چهارم نمىتوانندهيچكدام از نمازگزاران طبقه همكف و طبقه اول راببينند آنها فقط مىتوانند بعضى از نمازگزارانطبقه دوم و طبقه سوم را ببينند.در اينجا اضافه مىكنم كه در هر طبقه صفهاى نمازگزاران برپاست و هيچطبقه تماما خالى نمىباشد و اتصال مامومين در هرطبقه با طبقه قبل حاصل است،آيا نماز جماعت درطبقات اول،دوم، سوم و چهارم،در مسجد فوق انشاء الله قبول استيا خير؟
ج-در صورتى كه طبقات نسبتبهيكديگر علو فاحش( بلند زياد)نداشته باشد و كسىكه در صف اول هر طبقه مىايستد از صفقبل از خودش در طبقه قبل و لو يك نفر راببينند نماز صحيح است.
اتصال صفوف جماعت
130-مامومين بايد با امام جماعت مرتبط باشند وارتباط آنها يا بدون واسطه است كه بين امام و مامومنبايد بيش از يك گام فاصله باشد،يعنى از محلسجده ماموم تا محل ايستاده امام.يا با واسطه ساير مامومين كه از جلو يا سمت راستيا چپ بايد اينارتباط برقرار باشد و بين نمازگزار و صف جلو يا كسىكه طرف راستيا چپ او قرار دارد بيش از يك گامفاصله نباشد .
مانع بين صفوف
131-اگر نمازگزار در صف اول ايستاده،نبايد مقابلاو مانعى باشد كه نتواند امام جماعت را ببيند،پس اگرامام جماعت در محراب باشد،كسانى كه دو طرفمحراب پشت ديوار مىايستند و امام جماعت رانمىبينند نمىتوانند اقتدا كنند،ولى اگر مانعى در كارنباشد و به جهت طولانى بودن صف،امام جماعت رانبيند،اشكال ندارد.
و اگر در صفوف بعدى مىايستد،نبايد مانعى ازدين صف جلو وجود داشته باشد،پس اگر صفوفجماعت تا در شبستان برسد،كسى كه بيرون شبستان، مقابل در ايستادن كه صف جلو را مىبيند و كسانى كهپشتسر او ايستادهاند نمازشان صحيح است ولىكسانى كه دو طرف پشت ديوار ايستادهاند و از صفجلو،كسى(حتى يك نفر)را نمىبينند،نمازشان باطلاست.
132-س:از قديم در مساجد،حائلى مثل پرده بينزنان و مردان بوده و اكنون عدهاى مىگويند،پرده وديوار بين زنان و مردان در حال نماز خواندن و موعظهكردن لزومى ندارد، نظر امام در اين مورد چيست؟
ج-در صورتى كه مفسدهاى نيست پردهلزوم ندارد،بلى در نماز،احتياط مستحبآن است كه زن عقبتر از مرد باشد،مگر درصورتى كه بين آنها حائلى مثل پرده باشد .
133-س:در وسط مسجد حوضى است كه صفهاىجماعت طويل مىشوند و عدهاى در جائى مىايستند كه از طرف راستيا چپ متصل هستند ولى پيشروى آنها حوض آب است، اينگونه اتصال كافى است؟
ج-كافى است .
شركتبانوان در نماز جماعت
134-س:آيا شركتبانوان در نمازهاى جماعتيوميه و نماز جمعه كراهت دارد يا خير؟
ج-كراهت ندارد،بلكه در بعض مواردمطلوب است .
135-س:زنانى كه عادت ماهانه خود را مىگذرانندو از خواندن نماز معذورند،آيا مىتوانند در نماز جمعهيا جماعات در غير مسجد شركت كنند؟
ج-مىتوانند در اجتماع براى نماز شركتكنند و صورتا متابعت نمايند ولى نبايدنماز بخوانند.
136-س:دختر جوانى هستم كه همسايه مسجدمىباشم،با توجه به مساله 894 رساله و با توجه بهرهنمودهايى كه در مورد حفظ مساجد فرمودهايد،خواهشمند استبفرمائيد كه تا چه حد رفتن يك دختر به مسجد جايز است؟
ج-حدى ندارد و با رضايت ولى خودعمل كنيد .
شرايط امام جماعت
امام جماعتبايد اين شرايط را داشته باشد:
بلوغ و عقل
عدالت
رجوليت(مرد بودن)
نماز را به طور صحيح بخواند.
مسلوس (كسى است كه كنترل ادار ندارد)و مبطون( كسى است كه مدفوع را نمىتواند كنترل كند)نباشد
به واسطه عذرى با لباس نجس نماز نخواند
بيمارى خوره يا پيسى نداشته باشد .
137-س:آيا مامومى كه قرائتش فصيحتر از امامجماعت است،مىتواند براى نماز جماعتبه اين اماماقتدا كند؟
ج-اقتدا صحيح است.
138-س:شخصى مسجدى،وقف كرده كهامام جماعت مسجد،هاشمى باشد،آيا اين شرطلازم الرعايه است؟
ج-لزوم رعايت اين شرط معلوم نيست.
حفظ احترام امام جماعت
139-س:شخصى در يك مسجد كه نماز جماعتبرگزار شده و امام جماعت نيز عادل و مورد تاييدمىباشد،نماز فرادى مىخواند به قصد اين كه به ديگران بفهماند كه امام،عادل نيست و يا اين كهقصدش اين نيست ولى عملش طورى است كه مردماينطور فكر مىكنند،آيا نماز اين شخص باطل است؟
ج-اگر عمل او به قصد هتك جماعت وامام باشد و آيا آنكه موجب هتك جماعتيا امام گردد حرام است .
امام راتب
140-س:خواندن نماز جماعت در مسجدى كه امامجماعت دارد چه حكمى دارد؟
ج-با رعايتشرايط و عدم هتك امامراتب،مانع ندارد .
141-س:آيا كسى مىتواند بدون اجازه امام راتبمسجدى در آن مسجد اقامه جماعت نمايد و اگرنمىتواند تكليف مردم نسبتبه اقتداى به اين امامچيست؟
ج-اجازه معتبر نيست ولى مزاحمت نكند .
امام جماعت دو مسجد
142-امام جماعت مىتواند نمازى را كه به جماعتخوانده،در صورتى كه جماعت دوم و اشخاص آن غيراول باشد دوباره به جماعتبخواند .
143-س:امام جماعت در محلى اقامه جماعتمىنمايد،پس از اتمام به محل و مسجد ديگر مىرودو براى عده ديگر همان نماز را كه خوانده اعادهمىنمايد تا آنها هم به فيض ماعتبرسند،آيا اقامهجماعت در دو محل براى امام جايز يا مستحب است؟
ج-مانع ندارد .
144-س:صلوة معاده( نمازى كه دوباره خوانده مىشود.)را مىشود بيش از دو مرتبهامام بخواند؟
ج-بيشتر از دو مرتبه نخوانند (22) .
امامت غير روحانى
145-س:نظر به اينكه امام،اخيرا فتوايى صادركردهاند و فرمودهاند كه امام جماعتبايد از اهل علمباشد،با در نظر گرفتن فتواى صادره،شخصى استتمام شرايطى كه در توضيح المسائل ذكر شده داراست،فقط از اهل علم نيست،يادآورى مىشود از اهل علمدر محله حضور ندارد آيا شخص مذكور مىتواند نمازجماعتبخواند يا خير؟
ج-اگر دسترسى به روحانى نباشد،غيرروحانى با وجود ساير شرايط مىتواندامامت نمايد .
146-س:طبق فتواى امام در صورتى كه دسترسىبه روحانى نباشد مىتوان به افراد غير روحانى اقتدا كرد(و اين كار در بعضى از ادارات و نهادها و جبهههاانجام مىگيرد)آيا اين حكم شامل مساجد هم مىشود؟چون مشاهده شده است كه در مساجد اگر يك شبامام جماعت نتواند به مسجد بيايد يا دير برسد،افرادىجوان از غيبت امام استفاده كرده و در محراب قرارگرفته و نماز مىخوانند و در اين موقع اگر امام برسد،مىبيند كه ديگرى در محراب است، آيا چنين عملىصحيح است؟
ج-در فرض مرقوم امامت غير روحانى درمساجد درست نيست .
147-س:بعضى از برادران اهل علم با اينكه ازمعلومات بالايى برخوردار هستند ولى معمم نشدهاندآيا امامت جماعتبراى آنها جايز است؟
ج-چنانچه معمم وجود نداشته باشد،امامت غير معمم اشكال ندارد ولى با وجودمعمم خالى از اشكال نيست،مخصوصا در مساجد و اگر امامت غير معمم موجبهتك باشد،حرام و جايز نيست .
آداب نماز جماعت
148-مستحب است،امام در وسط صف بايستد واهل علم و كمال تقوا در صف اول بايستند.
149-مستحب است،صفهاى جماعت منظم باشد وبين كسانى كه در يك صف ايستادهاند فاصله نباشد.
150-مستحب است،بعد از گفتن«قد قامت الصلوة» مامومين برخيزند.
151-مستحب است،امام جماعتحال مامومى راكه از ديگران ضعيفتر است رعايت كند و عجله نكندتا افراد ضعيف برسند و قنوت و ركوع و سجود را طولندهد،مگر آن كه بداند همه كسانى كه به او اقتداكردهاند به طولانى شدن نماز مايلند.
152-اگر در صفهاى جماعت جا باشد،مكروه است انسان تنها بايستد.
153-مكروه است ماموم ذكرهاى نماز را طورىبگويد كه امام بشنود .
پی نوشت ها
——————————————————————————–
1. وسائلالشيعة، ج 4، ص 27، باب 6.
2. الكافي، ج 3، ص 268، باب «من حافظ على صلاته…» .
3. بقره / 238.
4. مؤمنون / 9.
5 . ر.ك: بحارالأنوار، ج 25، ص 98، باب 3.
6. نجم / 9.
7 . ر.ك: بحارالأنوار، ج 2، ص 303، روايت 39.
8. معارج / 23.
9. مؤمنون / 1-2.
10. بقره / 45.
11. قمر / 7.
12. طه / 108.
13. نهجالبلاغة، ص 416، نامه 45، «و من كتاب له «ع» إلى عثمان بن حنيف الأنصاري».
14. وسائلالشيعة، ج 1، ص 487، باب «استحباب إسباغ الوضوء».