نگرانیهای پیامبر صلی الله علیه واله وسلم
پول پرستی و درآمدهای نامشروع
کی از نگرانیهای مهم پیامبر اعظم(ص) درباره ما، توجه افراطی به پول، دارایی و ثروت اندوزی است. زیادهروی در این مسئله، سبب پررنگ شدن جنبههای اقتصادی و رنگباختن دیگر ابعاد زندگی مانند رشد اخلاقی، توجه به تربیت، گسترش معنویت در جامعه و مانند آن میشود. بخش تأسفبار دیگر این مسئله، گرایش عدهای از مسلمانان به درآمدهای نامشروع و ثروتهای بادآورده است که گرایش به ربا و دیگر کسبهای حرام از آن شمارند. سخنان حضرت، که بازگوکننده این نگرانی مهم است را با هم مرور میکنیم:
• «إنّ لِكُلِّ اُمّةٍ فِتنَةً، و فِتنَةُ اُمَّتِي المالُ؛ براى هر امّتى آزمايشى است و وسيله آزمايش امّت من، دارايى است».(1)
• «إنّ في مالِ الرجُلِ فِتنَةً، و في زوجَتِهِ فِتنَةً و ولدِهِ؛ همانا دارايى انسان مايه آزمايش است و زن و فرزند او نيز وسيله امتحان مى باشند». (2)
• «لكُلّ اُمَّةٍ عِجلٌ يَعبُدونَهُ، و عِجلُ اُمَّتي الدَّنانيرُ و الدَّراهِمُ. هر امّتى گوسالهاى [چون گوساله سامرى]دارد كه آن را مىپرستند و گوساله اين امّت دينارها و درهمها هستند».(3)
• «إنّ الدِّينارَ و الدِّرهَمَ أهلَكا مَن كانَ قَبلَكُم، و هُما مُهلِكاكُم؛ دينار و درهم، كسانى را كه پيش از شما بودند نابود كرد و اين دو نابود كننده شماست».(4)
• «عن ابنِ مسعودٍ ـ أنّه كانَ يُعطي النّاسَ عَطاءَهُم، فَجاءَهُ رجُلٌ فأعطاهُ ألفَ دِرهَمٍ، ثُمّ قالَ ـ: خُذْها؛ فإنّي سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ: إنّما أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُمُ الدِّينارُ و الدِّرهَمُ، و هُما مُهلِكاكُم؛ وقتى ابن مسعود در حال پرداخت عطاى مردم بود، مردى آمد و او هزار درهم به آن مرد بخشيد. سپس گفت: بگيرش؛ زيرا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مىفرمود: جز اين نيست كه پيشينيان شما را درهم و دينار هلاك كرد و اين دو هلاك كننده شماست». (5)
• «انس بن مالک میگوید: دَخلتُ علَى النَّبيِ صلى الله عليه و آله و هُوَ نائمٌ على حَصيرٍ قد أثَّرَ في جَنْبِهِ، قالَ: أ مَعَكَ أحَدٌ غيرُكَ؟ قُلْتُ: لا، قالَ: اعْلَمْ أنَّهُ قَدِ اقْتَرَبَ أجَلي و طالَ شَوْقي إلى لِقاءِ ربّي و إلى لِقاءِ إخوانيَ الأنبياءِ قَبْلي. ثُمَّ قالَ: لَيْسَ شَيْءٌ أحَبَ إليَّ مِنَ الموتِ، و لَيْسَ للمُؤمنِ راحةٌ دُونَ لِقاءِ اللّه ِ، ثُمَّ بَكى، قُلْتُ: لِمَ تَبكي؟ قالَ: و كيفَ لا أبكي و أنا أعْلَمُ ما يَنْزِلُ باُمّتي مِنْ بَعدي؟! قُلْتُ: و ما يَنْزِلُ مِنْ بَعْدِكَ يا رسولَ اللّه ِ؟! قالَ: الأهواءُ المُخْتَلِفةُ، و قَطِيعَةُ الرَّحِمِ، و حُبُّ المالِ و الشَّرَفِ، و إظهارُ البِدْعةِ؛ به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدم و ديدم بر بوريايى خفته كه بر پهلوى مباركش رد انداخته است. حضرت از من پرسيد: كس ديگرى نيز با تو هست؟ گفتم: خير، فرمود: بدان كه اجل من نزديك شده و اشتياقم به ديدار پروردگارم و ديدار برادرانم، پيامبران پيش از من، به درازا كشيده است. آن گاه فرمود: هيچ چيز نزد من دوست داشتنى تر از مرگ نيست و مؤمن جز با ديدار خداوند آسوده نيست. آن گاه گريست. من عرض كردم: چرا گريه مىكنيد؟ فرمود: چگونه نگريم وقتى مىدانم كه بعد از من چه بر سر امّتم مىآيد. عرض كردم: اى پيامبر خدا! بعد از تو چه بر سر امّتت مىآيد؟ فرمود: خواستههاى گوناگون، و بريدن رشته خويشاوندى و عشق به مال و مقام و پديدار شدن بدعت [ در دين].». (6)
• «إنَّ أخوَفَ ما أخافُ على اُمَّتي مِن بَعدي هذهِ المَكاسِبُ الحَرامُ، و الشَّهوَةُ الخَفيَّةُ، و الرِّبا؛ بيشترين چيزى كه پس از مرگم، از آن بر امّتم بيم دارم، اين كسبها و درآمدهاى حرام و شهوت ناپيدا و ربا خوارى است». (7)
ناگفته پیداست که حضرت با تلاش برای تحقق زندگی سالم و کسب حلال نه تنها مخالفتی ندارند، بلکه خود از مشوقان به این امر هستند تا مسلمانی دست نیاز به دیگران به ویژه غیرمسلمانان دراز نکند. مهم مراعات حریمهای شرعی در درآمد و نیز وابسته نشدن به مادیات است.
عشق به دنیا و رفاهزدگی
دنیا در نگاه دین، محل تجارت اولیای الهی و مزرعهای برای کاشت محصول جهت برداشت آن در آخرت است. جلوهها و لذتهای گوناگون و رنگارنگی هم دارد. دنیا به خودی خود ناپسند نیست، بلکه پیامدهای ناشی از افراط در دنیاخواهی و نیز برخورداری از رفاه غفلتآفرین است که منشأ مشکلات بعدی میشود. در نگاه عمیق پیامبر اعظم(ص) به هشدارهایی برمیخوریم که ما را از غرق شدن در مسائل مادی و جلوههای فریبای دنیا باز میدارد تا با توجه به ابعاد فرامادی، لذت بیشتری حتی از نعمتها و خوشیهای زندگی دنیایی داشته باشیم. پارهای از سخنان حضرت در این باره چنین است:
• «لَأنا لِفِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ علَيكُم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ، إنّكُمُ ابتُلِيتُم بفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم، و إنّ الدنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ؛ راستى كه من از فتنه خوشى براى شما بيمناكترم تا فتنه سختى. شما به فتنه سختى درافتاديد و صبر كرديد، اما دنيا شيرين و فريباست».(8)
• «عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه َ عَهِدَ إلَيّ أنْ لا يأتيَني أحدٌ مِن اُمَّتي بلا إله إلاّ اللّه ُ لا يَخْلِطُ بها شَيئا إلاّ وَجَبتْ لَه الجَنّةُ. قالوا: يا رسولَ اللّه ِ، و ما الّذي يَخْلِطُ بلا إله إلاّ اللّه ُ؟ قالَ: حِرْصا على الدُّنيا و جَمْعا لها و مَنْعا لها، يقولونَ قَولَ الأنبياءِ و يَعملونَ عَملَ الجَبابِرَةِ؛پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند به من سفارش كرد كه احدى از امّت من با «لا إله إلاّ اللّه» نزد من نمى آيد، مگر آن كه بهشت بر او واجب مى شود، به شرط آن كه چيزى را با آن نياميخته باشد. عرض كردند: اى پيامبر خدا! آنچه با لا إله إلاّ اللّه آميخته مى شود چيست؟ فرمود: حرص به دنيا و جمع كردن مال دنيا و ندادن آن به ديگران. اين گونه افراد، سخنشان سخن پيامبران است و كردارشان، كردار ستمگران!». 9-
• «لا تَزالُ لا إلهَ إلاّ اللّه ُ تَحجُبُ غَضَبَ الرَّبِّ عَنِ النّاسِ، ما لَم يُبالُوا ما ذَهبَ مِن دِينِهِم إذا صَلُحَتْ لَهُم دُنياهُم؛«لا إله إلاّ اللّه» همواره خشمِ خدا را از مردم باز مى دارد مگر زمانى كه چون دنيايشان آباد شد، ديگر برايشان مهم نباشد كه دينشان از بين برود». (10)
• «لا إله إلاّ اللّه ُ تَمْنَعُ الِعبادَ مِن سَخَطِ اللّه ِ، ما لَم يُؤْثِروا صَفْقةَ دُنياهُمْ على دِينهِمْ؛ «لا إله إلاّ اللّه »، بندگان را از خشمِ خدا نگه مىدارد، به شرط آنكه كسب و كارِ دنياىِ خود را بر دين خويش ترجيح ندهند». (11)
• «أظُنُّكُم سَمِعتُم أنّ أبا عُبَيدةَ قَدِمَ بشَيءٍ مِن البَحرَينِ، فأبشِروا و أمِّلُوا ما يَسُرُّكُم، فوَ اللّه ِ ما الفَقرَ أخشى علَيكُم، و لكِن أخشى علَيكُم أن تُبسَطَ علَيكُمُ الدُّنيا كما بُسِطَت على مَن كانَ قَبلَكُم، فتُنافِسوها كما تَنافَسوها، فتُهلِكَكُم كما أهلَكَتهُم؛ گمان مىكنم كه شنيدهايد ابو عبيده چيزى از بحرين آورده است. بشارت بر شما و به آينده خوشى كه در انتظار شماست اميدوار باشيد؛ زيرا به خدا سوگند كه من از فقر بر شما نمىترسم، بلكه ترس من براى شما از اين است كه دنيا همچنان كه به روى پيشينيان شما باز شد، به روى شما نيز باز شود و همچون آنان بر سر آن به رقابت برخيزيد و در نتيجه، دنيا شما را نيز همانند آنان به نابودى افكند». (12)
• «شِرارُ اُمَّتِي: الَّذينَ وُلِدوا فِي النَّعيمِ و غُذوا بِهِ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ و ألوانُ الثِّيابِ، يَتَشَدَّقونَ فِي الكَلامِ.؛ بَدانِ امّت من آنانند كه در نعمت زاده مى شوند و با آن بار مى آيند؛ همّتشان صرف غذاها و جامههاى رنگارنگ مىگردد و در سخن گفتن مراعات ديگران را نمىكنند». (13)
• «إذا عَظَّمَتْ اُمّتي الدُّنيا نَزَعَ اللّه ُ منها هَيْبَةَ الإسلامِ؛ هرگاه امّت من دنيا را بزرگ بدارند، خداوند شكوه اسلام را از آنان مى گيرد». (14)
• «يُوشِكُ الاُمم تَداعى عَلَيْكُمْ تَداعِيَ الأكَلَةِ على قَصْعَتِها. قالَ قائلٌ مِنْهُمْ: مِنْ قِلّةٍ نَحْنُ يَوْمَئذٍ؟ قالَ: بَلْ أنْتُمْ كَثِيرٌ، و لكنّكُمْ غُثاءٌ كَغُثاءِ السَّيْلِ، وَ ليَنْزِعَنَّ اللّه ُ مِنْ عَدُوِّكُمُ المَهابةَ منهم، و لَيَقْذِفَنَّ في قُلوبِكُمُ الوَهْنَ! قالَ قائلٌ: يا رسولَ اللّه، و ما الوَهْنُ؟ قالَ: حُبُّ الدُّنيا و كَراهِيَةُ المَوتِ؛ زود باشد كه ملّتها بر شما هجوم آورند، همچون هجوم گرسنگان به ظرف غذا. يكى از آن ميان گفت: آيا به علت آن كه در آن هنگام شمارمان اندك است [چنين مى كنند]؟ فرمود: برعكس، تعدادتان بسيار زياد است، اما چونان كف و خاشاك روى سيلاب هستيد، خداوند هيبت و شكوه شما را از دلهاى دشمنانتان بر مىگيرد و در دلهاى شما «وهن» مىافكند. يكى پرسيد: اى پيامبر خدا! «وهن» چيست؟ فرمود: دوست داشتن دنيا و ناخوش داشتن مرگ». (15)
• «أخْوَفُ ما أخافُ على اُمّتي زَهْرَةُ الدُّنيا و كَثْرَتُها؛ ترسناكترين چيزى كه از آن براى امّت خود مى ترسم زرق و برق و وفور متاع دنياست». (16)
• «أخْوَفُ ما أخافُ على اُمّتي: أنْ يَكْثُرَ لَهُمُ المالُ فَيَتَحاسَدُونَ و يَقْتَتِلُونَ؛ بيشترين چيزى كه مرا نگران امّتم كرده اين است كه مال و ثروتشان زياد شود و در نتيجه به هم حسد ورزند و به جان يكديگر افتند». (17)
• «َتكونُ اُمّتي في الدُّنيا ثلاثةَ أطباقٍ: أمّا الطَّبَقُ الأوّلُ فلا يُحِبّونَ جَمعَ المالِ و ادِّخارَهُ، و لا يَسعَونَ في اقتِنائهِ و احتِكارِهِ، و إنّما رِضاهُم مِن الدُّنيا سَدُّ جَوعَةٍ و سَترُ عَورَةٍ، و غِناهُم فيها ما بَلَغَ بهِمُ الآخِرَةَ، فاُولئكَ الآمِنونَ الّذينَ لا خَوفٌ علَيهِم و لا هُم يَحزَنونَ. و أمّا الطَّبَقُ الثّاني فإنّهُم يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِن أطيَبِ وُجوهِهِ و أحسَنِ سُبُلِهِ، يَصِلونَ بهِ أرحامَهُم، و يَبِرُّونَ بهِ إخوانَهُم و يُواسُونَ بهِ فُقَراءهُم، و لَعَضُّ أحَدِهِم علَى الرَّضْفِ أيسَرُ علَيهِ مِن أن يَكتَسِبَ دِرهَما مِن غَيرِ حِلِّهِ، أو يَمنَعَهُ مِن حَقِّهِ أن يكونَ لَهُ خازِنا إلى حِينِ مَوتِهِ، فاُولئكَ الّذينَ إن نُوقِشوا عُذِّبوا و إن عُفِيَ عنهُم سَلِموا. و أمّا الطَّبَقُ الثّالِثُ فإنّهُم يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ و حَرُمَ، و مَنعَهُ مِمّا افتُرِضَ و وَجَبَ، إن أنفَقوهُ أنفَقوا إسرافا و بِدارا، و إن أمسَكوهُ أمسَكوا بُخلاً و احتِكارا، اُولئكَ الّذينَ مَلَكَتِ الدُّنيا زِمامَ قُلوبِهِم حتّى أورَدَتهُمُ النّارَ بذُنوبِهِم؛ امّت من در دنيا سه دستهاند: دسته اول، جمع آورى و اندوختن ثروت را دوست ندارند و در به دست آوردن و احتكار آن نمى كوشند، بلكه از دنيا به سدّ جوعى و ستر عورتى خرسندند و توانگريشان در دنيا همان مقدارى است كه آنها را به آخرت برساند. اينان همان ايمن شدگانى هستند كه بيم و اندوهى به ايشان نمى رسد. دسته دوم، جمع كردن مال را از پاكيزه ترين و نيكوترين راههايش دوست دارند، تا بدان وسيله به خويشاوندانشان رسيدگى كنند و به برادرانشان نيكى نمايند و تهي دستانشان را كمك رسانند. اگر يكى از اينان سنگ تفتيدهاى را گاز زند برايش آسانتر از اين است كه درهمى از غير حلال به دست آورد، يا آن را تا زمان مرگ خود بيندوزد و حقّ و حقوقش را نپردازد. اينها كسانى هستند كه اگر [درباره مالشان] با دقّت حسابرسى شوند، به عذاب گرفتار آيند و اگر بخشوده شوند [از عذاب ]جان سالم به در برند. دسته سوم، دوست دارند مال را از راه حلال و حرام جمع كنند و حقوقى را كه بر آنها واجب و فرض شده است نپردازند. اگر خرج كنند، اسراف و ولخرجى مى كنند و اگر امساك ورزند، از روى بخل و احتكار است. اينان كسانى هستند كه دنيا مهار دلهايشان را در اختيار گرفته تا آنكه به سبب گناهانشان ايشان را به آتش درآورد». (18)
نفاق
ورود منافقان به جمع مسلمانان و نقشههای پر آب و لعابشان، موجی از تردید را در دینداران پدید آورده و عزم راسخ آنها را برای نبرد با دشواریها و دشمنان، به سوی سستی و ضعف میکشاند. منافقان، هر قدر آگاهانهتر و حساب شدهتر کار کنند، خطرات فزونتری خواهند داشت که «چو دزدی با چراغ آید، گزیدهتر برد کالا». منافقان در دنیای کنونی، با دسترسی به غولهای رسانهای و استفاده از فنون اطلاع رسانی نوین، خطرات بیشتری را برای جامعه دینی به دنبال خواهند داشت که هشیاری بیشتر و مقابله به مثل مناسب با خو را میطلبد. در سخنان حضرت رسول(ص) نسبت به منافقان کاربلد، هشدارهایی داده شده است:
• «إنّي لا أتَخَوَّفُ على اُمَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا، أمّا المُؤمنُ فيَحجُرُهُ إيمانُهُ، و أمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ كُفرُهُ، و لكن أتَخَوَّفُ علَيكُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ؛ يَقولُ ما تَعرِفونَ، و يَعمَلُ ما تُنكِرونَ؛ من براى امّت خود از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ زيرا مؤمن را ايمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامى] مىشود و مشرك را نيز همان كفرش سركوب مىكند. اما ترس من براى شما از منافق زبان بازى است كه حرفهايى مىزند كه شما بدان اعتقاد داريد و كارهايى مىكند كه شما به آنها اعتقاد نداريد».(19)
• «إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَيكُم بَعدي كلُّ مُنافِقٍ عَليمِ اللِّسانِ؛ بيشترين ترس من براى شما پس از خودم، از منافقان زبان باز است». (20)
تفرقه
امت اسلامی تا زمانی که با هم باشند، تجربه بدر و خیبر و دیگر تجربهها را حتی با شمار اندک تکرار خواهند کرد؛ از این رو، تمام همت دشمنان جامعه اسلامی، برداشتن اتحاد به شکلهای گوناگون است. این نگرانی در نگاه و کلام پیامبر(ص) وجود داشته و ما را از بروز چنین اتفاقهای تلخی برحذر داشتهاند. وجود بهانههای شخصی مانند حسادت، کینهتوزی، ترک خویشاوندی و بهانههای فکری و عقیدتی مانند قومیتگرایی، دل سپردن به تبلیغات دشمن، پدیدآیی فرقههای انحرافی و دیگر عوامل، میتوانند روح اتحاد را از امت اسلامی گرفته و عرصه را برای جولان کافران و دشمنان فراهم سازد. برخی از نگرانیهای حضرت را در این موضوع، مینگریم:
• «إذا لم تَغُلَّ اُمَّتي لم يَقُمْ لَها عَدُوٌّ أبَدا.؛ هرگاه امّت من نسبت به يكديگر كينه نورزند، هرگز دشمنى در برابر آنها قد علم نمىكند».(21)
• «لَيَأتِيَنَّ على اُمَّتِي ما أتى على بَني إسرائيلَ حَذوَ النَّعلِ بالنَّعلِ… إنّ بني إسرائيلَ تَفَرَّقَت على ثِنتَينِ و سَبعينَ مِلَّةً، و تَفتَرِقُ اُمَّتي على ثلاثٍ و سَبعينَ مِلَّةً كُلُّهُم في النارِ إلاّ واحِدَةً؛ آنچه به سر بنى اسرائيل آمد، مو به مو بر سر امّت من نيز خواهد آمد… بنى اسرائيل هفتاد و دو ملّت شدند و امّت من نيز بزودى هفتاد و سه ملّت خواهند شد، كه بجز يك ملّت (فرقه)، همه در آتش باشند».(22)
• «تَفتَرِقُ اُمَّتي على ثلاثِ فِرَقٍ: فِرقَةٌ علَى الحَقِّ لا يَنقُصُ الباطِلُ مِنهُ شيئا يُحِبُّوني و يُحِبُّونَ أهلَ بَيتي، مَثَلُهُم كَمَثَلِ الذَّهَبِ الجَيِّدِ؛ كُلَّما أدخَلتَهُ النارَ فَأوقَدتَ علَيهِ لم يَزِدْهُ إلاّ جَودَةً، و فِرقَةٌ علَى الباطِلِ لا يَنقُصُ الحَقُّ مِنهُ شيئا… و فِرقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ على مِلَّةِ السامِريِّ لا يَقولونَ: لا مَساسَ، لكنّهُم يقولونَ: لا قِتالَ ! إمامُهُم عبدُ اللّه ِ بنُ قيسٍ الأشعريُّ. امّت من به سه فرقه تقسيم مى شود: فرقهاى بر حق، كه باطل كمترين چيزى از آن نكاهد، من و اهل بيت مرا دوست مى دارند. حكايت آنان حكايت طلاى نابى است كه هر چه بيشتر آن را در آتش نَهى و آتش را شعله ورتر سازى، جز بر نابى آن افزوده نشود. و فرقهاى بر باطل كه حقْ اندك چيزى از آن نكاهد… و فرقهاى مذبذبند و بر آيين سامرى، اما نمى گويند: لا مَساسَ (به من دست نزنيد) بلكه مى گويند: لا قتال (جنگ نه). پيشواى آنان عبد اللّه بن قيس اشعرى است».(23)
• «لا تَزالُ اُمّتي بِخَيْرٍ ما لَم يَتخاوَنُوا، و أدَّوا الأمانةَ، و آتَوا الزَّكاةَ، فإذا لَم يَفْعَلوا ذلكَ ابتُلُوا بالقَحْطِ و السِّنِينَ؛ امّت من تا زمانى كه به هم خيانت نكنند، امانت را به صاحبش برگردانند و زكات بپردازند، در خير و خوبى به سر خواهند بُرد و اگر چنين نكنند به قحطى و خشكسالى گرفتار مىآيند».(24)
• «هَلاكُ اُمّتي في ثَلاثٍ: في العَصَبيَّةِ، و القَدَريَّةِ، و الرِّوايَةِ مِن غَيرِ ثَبتٍ؛ نابودى امّت من در سه چيز است: در عصبيّت (تعصبات قبيلهاى و قومى) و مذهب قَدَرى، و روايتهاى بى اساس و غيرمعتبر».(25)
باورهای سست
انسان با یقین به مقصد میرسد و مشکلات ناشی از آن را به جان میخرد. اما زمانی که یقین وجود نداشته باشد و باورهای ضعیف و سست بر او حکومت کند، بدیهی است که برخورد به کوچکترین مانع و مشکل در او تغییر مسیر را سبب میشود. کم نیستند کسانی که به دلیل ضعفهای عقیدتی و باورهای ضعیف، نه تنها دست از مسلمانی شستهاند بلکه در زمره اسلامستیزان درآمدهاند. پیامبر گرامی اسلام از باورهای ضعیف امت، ابراز نگرانی میکند و آن را مایه بروز دیگر مشکلات میداند:
• «إنّ صَلاحَ أوَّلِ هذهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ و اليَقينِ، و هَلاكُ آخِرِها بِالشُّحِّ و الأمَلِ؛ اين امّت در آغاز به سبب زهد و يقين درست شد و در پايان به واسطه بخل و آرزو نابود مى شود». (26)
• «ما أخافُ على اُمَّتي إلاّ ضَعفَ اليَقينِ؛ من براى امّت خود از چيزى جز سستى يقين، نمىترسم». (27)
• «إنّما أتَخَوَّفُ على اُمَّتي ضَعفَ اليَقينِ؛ من براى امّت خود فقط از سستى يقين مى ترسم».(28)
• «إنّ مِن ضَعفِ اليَقينِ أن تُرضِيَ النّاسَ بِسَخَطِ اللّه ِ تعالى، و أن تَحمَدَهُم على رِزقِ اللّه ِ تعالى، و أن تَذُمَّهُم على ما لَم يُؤتِكَ اللّه ُ؛ از سستى يقين است كه با به خشم آوردن خداوند متعال مردم را خشنود گردانى و براى روزى اى كه خداوند متعال به تو داده است آنان را بستايى و براى آنچه خداوند به تو نداده است، مردم را نكوهش كنى».(29)
هوا پرستی به جای خداپرستی
تجربه جهان اسلام مانند جنگ احد و نیز جریان اندلس و دیگر قضایای تاریخی نشان میدهد هر جا که مسلمانان به دنبال هواپرستی، خواستههای نفسانی و شهوتهای شکم و شرمگاه، روح ایمان و قدرت دینداری آنها هم به تدریج رو به افول نهاده و بستر برای نفوذ دشمنان فراهم گردیده است. در زمان کنونی، سرمایهگذاری اصلی دشمنان، ترویج و اشاعه فساد و فحشا از طریق شبکههای ماهوارهای، اینترنت، توزیع سیدیها، نوشتهها و مجلاتی با رنگ و بوی جنسی است تا بمب جنسی و ترغیب به ارضای آن از شیوههای نادرست را در امت اسلامی کار بگذارند. خطر چنین مسئلهای، به مراتب بیشتر از جنگ نظامی است؛ زیرا موجی از غفلت، سستی و بیتفاوتی را در جامعه رقم زده و حریمهای خانوادگی و اجتماعی را به مخاطره میاندازد. توجه به سخنان حضرت رسول(ص) در این باره میتواند راهکارهای مناسب مواجهه با چنین مسئلهای را به هر کدام از پیروان ایشان بدهد.
• «إنّما أخافُ على اُمّتي ثَلاثا: شُحّا مُطاعا، و هَوىً مُتَّبعا، و إماما ضالاًّ؛ من از سه چيز بر امّت خود بيم دارم: گردن نهادن به فرمان آزمندى و بخل، پيروى از هوا و هوس، و پيشواى گمراه».(30)
• «ثَلاثةٌ أخافُهُنَّ على اُمّتي: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفةِ، و مُضِلاّتُ الفِتَنِ، و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْجِ؛ سه چيز است كه از آنها بر امّت خود بيمناكم: گمراهى بعد از شناخت، فتنههاى گمراه كننده، و شكم بارگى و شهوترانى».(31)
• «أخافُ على اُمّتي ثَلاثا: ضَلالةَ الأهواءِ، و اتّباعَ الشَّهَواتِ في البُطُونِ و الفُرُوجِ، و الغَفْلَةَ بَعْدَ المَعْرِفةِ؛ از سه چيز براى امّت خود بيمناكم: گمراه كنندگى هواهاى نفسانى، و شكم بارگى و شهوترانى، و غفلت بعد از شناخت».
• «إنّ أخْوَفَ ما أخافُ عَلى اُمّتِي الهَوى و طُولُ الأملِ؛ أمّا الهوى فَإنّهُ يَصُدُّ عَنِ الحقِّ، و أمّا طُولُ الأملِ فَيُنْسي الآخِرَةَ؛ بدانيد كه آنچه مرا بيش از همه نگران امّتم كرده است دو خصلت است: خواهشهاى نفس و آرزوى دراز؛ زيرا هوا و هوس، آدمى را از حق باز مى دارد و آرزوى دراز، آخرت را از ياد مى برد».(33)
• «أخْوَفُ ما أخافُ على اُمّتي ثلاثٌ: ضَلالةُ الأهواءِ، و اتّباعُ الشَّهَواتِ في البَطْنِ و الفَرْجِ، و العُجْبُ؛ سه چيز مرا بيش از هر چيزى نگران امّتم كرده است: گمراه كنندگى خواهشهاى نفسانى، شكم بارگى و شهوترانى، و خودپسندى».(34)
• «أكثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتيَ النّارَ الأجوَفانِ: البَطنُ و الفَرجُ؛ بيشتر امت من به سبب دو ميان تهى به آتش مى روند: شكم و شرمگاه».
(35)
• «ثَلاثٌ أخافُهُنَّ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي: الضَّلالَةُ بَعدَ المَعرِفَةِ، و مُضِلاّتُ الفِتَنِ، و شَهوَةُ البَطنِ و الفَرجِ؛ بعد از مرگم، از سه چيز بر امّتم بيم دارم: گمراهى بعد از شناخت، فتنههاى گمراه كننده، و شهوتِ شكم و شرمگاه». (36)
• «أمّا المُهلِكاتُ: فشُحٌّ مُطاعٌ، و هَوَىً مُتَّبَعٌ، و إعجابُ المَرءِ بنَفسِهِ؛ عوامل نابود كننده عبارتند از: فرمانبرى از بخل، پيروى از هوس و خودپسندى». (37)
• «إنّ أخوَفَ ما أخافُ على اُمّتي مِن عَمَلِ قَومِ لُوطٍ؛ بيشترين چيزى كه براى امّتم از آن مى ترسم، عمل قوم لوط است».(38)
• «ثلاثٌ فاتِناتٌ: الشَّعرُ الحَسَنُ، و الوَجهُ الحَسَنُ، و الصَّوتُ الحَسَنُ؛ سه چيز دلربا و فتنه گر است: موى زيبا، رخسار زيبا و صداى خوش». (39)
گمراهان در پوشش هدایتگرانیکی از نگرانیهای حضرت رسول(ص)، بروز تغییرات در کانونهای هدایت مسلمانان است. بیشترین سهم بروز این مشکل را دینشناسانی دارند که از دینداری بهره چندانی نبردهاند و دین را وسیله کسب معاش و فزونخواهیهای مادی خود قرار دادهاند. همچنین زمانی که قرآن به نادرستی تأویل شود و شرایط مادی بر زندگی معنوی غلبه کند، باز مسیر هدایت دچار ناهمواریهایی خواهد شد. حضرت با هشدار نسبت به این مسئله، همگان را به توجه نسبت به این آسیب مهم فرا میخوانند.
• «إنّما أتَخَوَّفُ على اُمَّتي مِن بَعدِي ثلاثَ خِلالٍ: أن يَتَأوَّلوا القرآنَ على غيرِ تَأوِيلِهِ، أو يَبتَغُوا زَلَّةَ العالِمِ، أو يَظهَرَ فيهِمُ المالُ حتّى يَطغَوا و يَبطَرُوا؛ پس از خود براى امّتم از سه چيز بيم دارم: تأويل نابجاى قرآن، يا پى جويى لغزش عالِم، يا زياد شدن مال و ثروت در ميان آنها، آن گونه كه سركش و سرمست شوند».(40)
• «أكْثَرُ ما أتَخَوَّفُ على اُمّتي مِن بَعْدي: رَجُلٌ يَتأوَّلُ القرآنَ يَضَعُهُ على غيرِ مَواضِعِهِ، و رَجُلٌ يَرى أنّهُ أحَقُّ بهذا الأمرِ مِن غيرِهِ؛ بيشترين ترس و نگرانى من براى امّتم بعد از خودم: وجود مردى است كه قرآن را نابجا تأويل و تفسير كند، و مردى كه خود را به اين امر (حكومت) سزاوارتر و شايسته تر از ديگرى بداند». (41)
• «أخافُ على اُمّتي مِن بَعْدي ثَلاثةً: زَلَّةَ عالِمٍ، و جِدالَ مُنافِقٍ بِالقرآنِ، و التَّكْذيبَ بالقَدَرِ؛ پس از خود، درباره سه چيز، بر امّتم بيمناكم: لغزش عالِم، مجادله منافق به وسيله قرآن، و دروغ انگاشتن تقدير». (42)
• «أشَدُّ ما يُتَخَوَّفُ على اُمّتي ثَلاثةٌ: زَلّةُ عالِمٍ، أو جِدالُ منافقٍ بِالقرآنِ، أو دُنيا تَقْطَعُ رِقابَكُمْ فاتَّهِمُوها على أنفُسِكُمْ؛ آنچه بيش از هر چيز درباره امّتم نگران كننده است، سه چيز مى باشد: لغزش عالِم، يا مجادله منافق به وسيله قرآن، يا دنيايى كه شما را قربانى خود مى كند؛ پس از دنيا بر خويش بترسيد». (43)
• «إنّ أخْوَفَ ما أخافُ على اُمّتي الأئمّةُ المُضِلّونَ. وحشتناكترين چيزى كه از آن براى امّتم مى ترسم، پيشوايان گمراه كنندهاند».(44)
• «أخْوَفُ ما أخافُ على اُمّتي: زَلاّتُ العُلَماءِ، و مَيْلُ الحُكَماءِ، و سُوءُ التّأويلِ؛ بيشترين ترس من براى امّتم: لغزشهاى علما، حق كشى قاضيان و تأويلهاى نادرست [از قرآن] است». (45)
• «سَيأتِي في آخِرِ الزَّمانِ عُلَماءُ يُزَهِّدُونَ فِي الدنيا و لا يَزهَدُونَ، و يُرَغِّبونَ في الآخِرَةِ و لا يَرغَبُونَ، و يَنهَونَ عنِ الدُّخولِ علَى الوُلاةِ و لا يَنتَهُونَ، و يُباعِدُونَ الفُقَراءَ، و يُقَرِّبونَ الأغنياءَ، اُولئكَ هُمُ الجَبّارُونَ أعداءُ اللّه ِ؛ به زودى در آخر الزمان علمايى مىآيند كه مردم را به دل بركندن از دنيا مىخوانند، اما خود زهد نمىورزند. به آخرت ترغيب مىكنند و خود بدان رغبت نمىكنند. از وارد شدن به دستگاه حكمرانان نهى مىكنند، اما خود از اين كار خوددارى نمىورزند. از تهيدستان دورى مىكنند و به ثروتمندان نزديك مىشوند. اينان، همان جبّارانِ دشمن خدا هستند». (46)
واژگونی و بیرنگ شدن ارزشها
از نگرانیهای پررنگ در سخنان معمار بزرگ اسلام، واژگونی ارزشها و استحاله فرهنگی است. حضرت از روزهایی سخن میگویند که مسلمانان به دلیل کاهلی و جهالت و نیز غفلت از توطئههای دشمنان، همرنگ آنان شده و ارزشهای گهربار دینی را به فراموشی میسپارند. فراگیری چنین فضایی در جامعه اسلامی، زمینه سقوط و تباهی را فراهم کرده و سد محکمی در برابر پیشرفتهای آنان خواهد بود. زمانی که حلال خدا، حرام و حرام او حلال شمرده میشود، نتیجهای جز ذلت و نابودی هم در پی نخواهد داشت. زمانیکه مسلمان از هویت واقعی خود فاصله بگیرد، به سوی هویتهای پوشالی خواهد رفت که که تناسبی بین خود و آن فرهنگ نمیبیند و حیرت و سرگردانی روحی، وجودش را تسخیر میکند. روی دیگر سکه این است که هر کدام از مسلمانان، به این آسیبها توجه نموده و دین خود را با روشهای مطمئن، از آفتها حفظ نماید. برخی از سخنان حضرت رسول(ص) در این باره چنین است:
• «لا تَزالُ هذِهِ الاُمّةُ تَحْتَ يَدِ اللّه ِ و في كَنَفِهِ ما لَم يُداهِنْ قُرّاؤها اُمَراءَها، و لَم يُزَكِّ عُلَماؤها فُجّارَها، و ما لَم يُهَنِّ خِيارُها أشْرارَها، فإذا فَعَلوا ذلكَ رَفَع اللّه عَنْهُمْ يَدَهُ ثُمَّ سَلَّطَ عَلَيْهِمْ جَبابِرَتَهُمْ؛ تا زمانى كه قاريان اين امّت با فرمانروايانش سازش نكنند و علماى آن گنه كارانش را تبرئه و بى گناه معرفى نكنند و نيكان آنان بدانش را پشتيبانى نكنند، دست خدا بر سر اين امّت خواهد بود و در سايه حمايت او به سر خواهند برد. اما چنانچه اين كارها را مرتكب شوند، خداوند دست قدرت خود را از سر آنها برخواهد داشت و ستمگرانشان را بر ايشان مسلّط خواهد كرد».(47)
• «سَيأتي على اُمَّتِي زَمانٌ لا يَبقى مِن القرآنِ إلاّ رَسمُهُ، و لا مِنَ الإسلامِ إلاّ اسمُهُ، يُسَمَّونَ بهِ و هُم أبعَدُ الناسِ مِنهُ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ و هِي خَرابٌ مِن الهُدى، فُقَهاءُ ذلكَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تحتَ ظِلِّ السماءِ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ و إلَيهِم تَعُودُ؛ به زودى روزگارى بر امّت من فرا مى رسد كه از قرآن جز نوشتههايش و از اسلام جز نامش باقى نمى ماند. خود را مسلمان مى نامند در حالى كه دورترين مردم از اسلامند؛ مسجدهايشان [از بنا ]آباد است، اما از هدايت خراب (تُهى) مى باشد. فقيهان (دين شناسان) آن روزگار بدترين فقيهانِ زير اين آسمان كبودند، فتنه و گمراهى از آنها بر مى خيزد و [باز ]به آنها بر مىگردد».(48)
• «سَيَأتِي على اُمَّتِي زمانٌ تَخبُثُ فيهِ سَرائرُهُم، و تَحسُنُ فيهِ عَلانِيَتُهُم طَمَعا فِي الدنيا، لا يُريدُونَ بهِ ما عندَ اللّه ِ رَبِّهِم، يكونُ دِينُهُم رِياءً، لا يُخالِطُهُم خَوفٌ، يَعُمُّهُمُ اللّه ُ مِنهُ بعِقابٍ فَيَدعُونَهُ دُعاءَ الغَريقِ فلا يَستَجِيبُ لَهُم ! به زودى زمانى بر امّت من مى آيد كه درونهايشان پليد است و ظاهرشان را نيكو مى سازند و انگيزه شان در اين ظاهر سازى طمع دنياست، نه كسب آنچه [از رضايت و ثواب] نزد پروردگارشان، خداست. دينشان ريايى است و خوفى [از خدا] با وجود آنها آميخته نيست. خداوند كيفرى از خود را شامل حال همه آنها مى كند و آنها او را مانند دعاى غريق مى خوانند، اما دعايشان به اجابت نمى رسد»!(49)
• «يأتي زَمانٌ على اُمَّتي اُمَراؤهُم يكونُونَ علَى الجَورِ، و عُلَماؤهُم علَى الطَّمَعِ، و عُبّادُهُم علَى الرِّياءِ، و تُجّارُهُم علَى أكلِ الرِّبا، و نِساؤهُم علَى زِينَةِ الدنيا، و غِلمانُهُم فِي التَّزويجِ، فعِندَ ذلكَ كَسادُ اُمَّتي ككَسادِ الأسواقِ؛ زمانى بر امّت من مى آيد كه زمام دارانشان ستمگرند و عُلمايشان طمعكار و عابدانشان رياكار و بازرگانانشان ربا خوار و زنانشان در پى زيور دنيا و پسرانشان در تزويج. در چنين روزگارى [بازار] امّت من، مانند كسادى بازارها، كساد و بىرونق است»(50)
• «يَأتِي علَى الناسِ زَمانٌ لا يُبالي الرجُلُ ما تَلِفَ مِن دينِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنياهُ؛ زمانى بر مردم مى آيد كه اگر دنياىِ مرد به سلامت باشد، از بين رفتن دينش براى او اهميتى ندارد». (51)
• «يأتي علَى الناسِ زَمانٌ يكونُ الناسُ فيه ذِئابا، فَمَن لم يكن ذِئبا أكَلَتهُ الذِّئابُ؛ زمانى بر مردم مى آيد كه در آن زمان مردم گرگ هستند. بنابراين، اگر كسى گرگ نباشد، گرگها او را مىخورند». (52)
• «يَأتي علَى الناسِ زَمانٌ إذا سَمِعتَ باسمِ رَجُلٍ خَيرٌ مِن أن تَلقاهُ، فإذا لَقِيتَهُ خَيرٌ مِن أن تُجَرِّبَهُ، و لو جَرَّبتَهُ أظهَرَ لكَ أحوالاً، دِينُهُم دَراهِمُهُم، و هِمَّتُهُم بُطونُهُم، و قِبلَتُهُم نِساؤهُم، يَركَعونَ للرَّغيفِ و يَسجُدُونَ للدِّرهَمِ، حَيارى سُكارى لا مُسلِمينَ و لا نَصارى!؛ زمانى بر مردم مى آيد كه اگر نام كسى را بشنوى بهتر از اين است كه او را ببينى و اگر او را ببينى بهتر از اين است كه وى را بيازمايى؛ چه اگر او را بيازمايى حالاتى [ناخوشايند] بر تو آشكار كند. دين آنها درهمهايشان است و همّ و غمشان شكمهايشان و قبلهشان زنانشان. براى گردهاى نان، خم مىشوند و براى درهم به خاك مىافتند. سرگشتهاند و مست. نه مسلمانند و نه ترسا». (53)
• «يَأتي علَى الناسِ زَمانٌ الصابِرُ على دِينِهِ مِثلُ القابِضِ علَى الجَمرَةِ بِكَفِّهِ، (فإن كانَ في ذلكَ الزَّمانِ ذِئبا و إلاّ أكَلَتهُ الذِّئابُ)؛ زمانى بر مردم مى آيد كه شكيباىِ بر دين، مانند كسى است كه اخگرى را در كف خويش گرفته باشد؛ در آن زمان اگر انسان گرگ باشد [مىتواند زندگى كند] و گر نه گرگها او را مىخورند»!(54)
• «و الذي بَعَثَني بالحَقِّ لَيأتي علَى الناسِ زَمانٌ يَستَحِلُّونَ الخَمرَ يُسَمُّونَهُ النَّبيذَ، علَيهِم لَعنَةُ اللّه ِ و المَلائكةِ و الناسِ أجمَعينَ. سوگند به آن كه مرا به حق برانگيخت، قطعا زمانى بر مردم فرا رسد، كه شراب را حلال شمرند و نام نبيذ روى آن مىگذارند. لعنت خدا و همه فرشتگان و مردم بر آنان باد». (55)
• «يَأتي علَى الناسِ زَمانٌ يَخلُقُ القرآنُ في قُلوبِ الرِّجالِ كما تَخلُقُ الثِّيابُ علَى الأبدانِ؛ روزگارى بر مردم بيايد كه قرآن در دلهاى مردم كهنه و فرسوده شود، همچنان كه لباسها بر بدنها كهنه و فرسوده مىشود».(56)
• «سيَأتي زَمانٌ على اُمَّتي لا يَعرِفُونَ العُلَماءَ إلاّ بثَوبٍ حَسَنٍ، و لا يَعرِفُونَ القرآنَ إلاّ بصَوتٍ حَسَنٍ، و لا يَعبُدُونَ اللّه َ إلاّ في شَهرِ رَمَضانَ، فإذا كانَ كذلِكَ سَلَّطَ اللّه ُ علَيهِم سُلطانا لا عِلمَ لَهُ، و لا حِلمَ لَهُ، و لا رَحمَ لَهُ؛ بزودى زمانى بر امّت من بيايد كه علما را جز به لباس نيكو نشناسند و قرآن را جز به صداى خوش و خدا را جز در ماه رمضان عبادت نكنند. پس، هرگاه چنين زمانى فرا رسد، خداوند فرمانروايى بر آنان مسلّط گرداند كه نه علم دارد و نه بردبارى و نه رحم».(57)
• «أيُّها النّاسُ، إنَّ بَينَ يَدَيِ السّاعَةِ اُمورا شِدادا، و أهوالاً عِظاما، و زَمانا صَعبا يَتَمَلَّكُ فيهِ الظَّلَمَةُ، و يَتَصَدَّرُ فيهِ الفَسَقَةُ، و يُضامُ فيهِ الآمِرونَ بِالمَعروفِ، و يُضطَهَدُ فيهِ النّاهونَ عَنِ المُنكَرِ، فَأعِدّوا لِذلكَ الإيمانَ، و عَضّوا عَلَيهِ بِالنَّواجِذِ، وَ الجَؤُوا إلَى العَمَلِ الصّالِحِ و أكرِهوا عَلَيهِ النُّفوسَ تُفضوا إلَى النَّعيمِ الدّائمِ؛ اى مردم! همانا پيشاپيش قيامت امورى دشوار و هول و هراسهايى بزرگ و زمانهاى سخت است. در آن زمان ستمگران زمامدار مى شوند و نابكاران منصب دار، امر كنندگان به معروف مورد ستم واقع مى شوند و نهى كنندگان از منكر، تحت فشار قرار مى گيرند. پس ايمان را براى آن روز آماده سازيد و بر آن سخت شكيبايى ورزيد و آن را به كار نيك و شايسته پناهنده سازيد و جانها را بر [پذيرش]آن مجبور گردانيد، تا به نعمت جاويدان دست يابيد».(58)
بیتفاوتی و ترک امر و نهیسرزندگی یک جامعه و پویایی آن به وجود منتقدانی و دیدهبانانی است که از اصول و چارچوبهای جامعه پاسبانی کنند. این مهم در اسلام با عنوان امر به معروف و نهی از منکر شناخته شده است. تا زمانی که چنین روحیهای در جامعه حاکم باشد، میتواند شاهد رشد معنوی و فزونی فضیلتها بود، اما زمانی که به بهانههای واهی این مهم ترک شود، خمودگی و سستی ایمان جامعه را فرا میگیرد. این مسئله در نگرانیهای پیامبر به خوبی تبیین شده است:
• «أحَبُّ الأديانِ إلى اللّه ِ الحَنيفِيَّةُ فإذا رَأيتَ اُمَّتِي لا يَقولونَ للظالمِ: أنتَ ظالمٌ، فقد تُوُدِّعَ مِنهُم؛محبوبترين دينها نزد خدا، آيين حنيف است؛ پس هرگاه ديدى كه امّت من به ستمگر نمى گويند: تو ستمگرى، بى ترديد از دست رفتهاند». (59)
• «إذا لَم يأمُروا بِمَعروفٍ و لَم يَنهَوا عَن مُنكَرٍ و لَم يَتَّبِعوا الأخيارَ مِن أهلِ بَيتي، سَلَّطَ اللّه ُ عَلَيهِم شِرارَهُم، فيَدعوا عِندَ ذلكَ خِيارُهُم فلا يُستَجابُ لَهُم. هرگاه [مردم] امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند، خداوند بَدان آنها را بر ايشان مسلّط گرداند، و در اين هنگام نيكانشان دعا كنند و دعايشان مستجاب نشود».(60)
• «إذا عَظَّمَت اُمَّتيَ الدّنيا نُزِعَت مِنها هَيبَةُ الإسلام، و إذا تَرَكَتِ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهيَ عَنِ المُنكَرِ حُرِمَت بَرَكَةَ الوَحيِ؛ هرگاه دنيا در نظر امّت من بزرگ آيد، شكوه اسلام از آنان گرفته شود و هر گاه امر به معروف و نهى از منكر را وا گذارند، از بركت وحى محروم گردند».(61)
• «لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ و لَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنكَرِ أو لَيَلحِيَنَّكُمُ اللّه ُ كما لَحَيْتُ عَصايَ هذِه ـ لِعودٍ في يَدِهِ ـ. بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد، و گر نه همان گونه كه من پوست اين چوبدستى خود را كندهام، خداوند پوست شما را مى كَنَد».(62)
مصرف مواد مخدر
مصرف مواد مخدر، از زمینههای هدر روی انرژی و توان افراد جامعه است. زمانی که این مواد در جامعهای پویا و هدفمند عرض اندام کند، مهمترین هدف آن، دور کردن افراد از رسیدن به مقاصد عالی است. پدیدهای که امروزه به خوبی در جامعه نمود پیدا کرده است. دین اسلام، با هر مادهای که عقل و تفکر آدمی را ولو برای چند لحظه از او بگیرد، به مخالفت برخاسته و آن را حرام شمرده است. نگرانی دیگر پیامبر اعظم(ص) روی آوری جامعه اسلامی به مواد مخدر و الکل است. این نگرانی را از سخنان حضرت جویا میشویم:
• «ألا إنَّ كُلَّ مُسكِرٍ حَرامٌ، و كُلَّ مُخَدِّرٍ حَرامٌ، و ما أسكَرَ كثيرهُ حَرامٌ قَليلُهُ، و ما خَمَّرَ العَقلَ فَهُوَ حَرامٌ؛ بدانيد هر مست كنندهاى حرام است، هر ماده تخديرگرى حرام است، و آنچه بسيارش مست كند، اندك آن نيز حرام است، و آنچه عقل را زايل مى كند، حرام است».(63)
• «سَيأتي زَمانٌ على اُمَّتي يَأكُلونَ شَيئا اسْمُهُ البَنْجُ، أنا بَريءٌ مِنهُم، و هُم بَريئونَ مِنّي؛ زمانى فرا رسد كه امّت من، چيزى به نام بنگ مصرف مى كنند. من از اين افراد بيزار و به دورم و آنان از من دورند».(64)
• «سَلِّموا على اليَهودِ و النَّصارى و لا تُسَلِّموا على آكِلِ البَنْجِ؛ به يهود و نصارى سلام كنيد، اما به مصرف كننده بنگ سلام نكنيد».(65)
• «مَنِ احْتَقَرَ ذَنْبَ البَنْجِ فَقد كَفَرَ؛ كسى كه گناهِ كشيدن بنگ را ناچيز شمارد، كافر است».(66)
ریاکاری و تظاهرروح دینداری، توجه به خداوند و اجرای برنامههای او در زندگی است. هر چه که این مهم را به مخاطره اندازد، فرد را از رشد واقعی در مسیر معنویت باز میدارد. از این رو، در آموزههای دینی، نمایش دینداری و انجام برنامهها و مناسک دینی به نیت جلب توجه دیگران و برخوردار شدن از منافع مالی، حرام شمرده شده و با عنوان «ریا» از دایره رفتارهای مقبول خارج شده است. در سخنان پیامبر گرامی اسلام(ص) از تظاهر به دین و خودنمایی، به عنوان یک آسیب مهم و خطرناک یاد شده است:
• «إنّ أخْوَفَ ما أخافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الأصْغَرُ. قالُوا: و ما الشِّرْكُ الأصْغَرُ يا رسولُ اللّه ِ؟ قال: هُوَ الرِّياءُ؛ ترسناكترين چيزى كه مىترسم به آن مبتلا شويد شرك اصغر است؛ گفتند: اى رسول خدا! شرك اصغر چيست؟ فرمود: ريا».(67)
• «رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ و قد رَآهُ شَدَّادُ بنُ أوسٍ يَبكي فَسَألَهُ عمّا يُبكِيهِ ـ: إنّي تَخَوَّفتُ على اُمَّتِي الشِّركَ، أما إنّهُم لا يَعبُدُونَ صَنَما و لا شَمسا و لا قَمَرا و لكنّهُم يُراؤونَ بأعمالِهِم؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در پاسخ به شدّاد بن اوس كه ايشان را در حال گريه ديد و علّت را جويا شد ـ فرمود: براى امّتم از شرك مى ترسم. نه اين كه آنان بت و خورشيد و ماه را بپرستند، بلكه اعمال خود را رياكارانه انجام دهند».(68)
• «إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَيكُمُ الشِّركَ الأصغرَ. قالوا: و ما الشِّركُ الأصغَرُ يا رسولَ اللّه ِ؟ قالَ: الرياءُ؛ بيشترين نگرانى من براى شما شرك كوچك است. عرض كردند: اى رسول خدا ! شرك كوچك چيست؟ فرمود: ريا».(69)
فتنههای فراگیر
فراگیری فتنه و نفوذ افکار منحرف در ذهن و جان مسلمانان به ویژه نسل جوان، آسیبی است که میتواند سرنوشت دینی فردی را تحت تاثیر خود قرار دهد. زندگی در دهکده اطلاعات و دسترسی به افکار گمراه کننده، این خطر را دو چندان میکند. توجه به مشکلآفرین بودن این مسئله و تغییر نگرش، گام نخست در مقابل با آن است. پیامبر بزرگ اسلام، چنین خطری را گوشزده فرمودهاند:
• «لَيَغشَيَنَّ اُمَّتِي مِن بَعدي فِتَنٌ كَقِطَعِ الليلِ المُظلِمِ، يُصبِحُ الرجُلُ فيها مؤمِنا و يُمسِي كافِرا، و يُمسِي مؤمِنا و يُصبِحُ كافِرا، يَبيعُ أقوامٌ دِينَهُم بعَرَضٍ مِن الدنيا قَليلٍ؛ پس از من فتنههايى همچون پارههاى شب تار امّتم را فرا پوشاند، چندان كه آدمى بر اثر آنها شب مؤمن باشد و روز كافر، روز مؤمن باشد و شب كافر. مردمانى دين خود را به اندك متاعى از دنيا مى فروشند». (70)
سران بیکفایتزمانی که جامعه اسلامی و زمام مسلمانان به دست سران بیکفایت و شهوتمدار بیافتد، باید شعار امام حسین(ع) خطاب به یزید را تکرار کنیم که :«علی الاسلام السلام». در مقابل، وجود رهبران شایسته همچون بنیانگذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری، جامعه اسلامی را به سوی تعالی و سعادت پیش میبرد. سخنان حضرت پیامبر اعظم(ص) را درباره سهم سران در موفقیت و شکست جامعه اسلامی مرور میکنیم.
• «إذا غَضِبَ اللّه ُ عَلى اُمَّةٍ و لَم يُنزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، و قَصُرَت أعمارُها، و لَم تَربَح تُجّارُها، و لَم تَزكُ ثِمارُها، و لَم تَغزُر أنهارُها، و حُبِسَ عَنها أمطارُها، و سُلِّطَ عَلَيها شِرارُها؛ هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند، قيمتها در آن بالا مى رود، آبادانى اش كاهش مى يابد، بازرگانانش سود نمى برند، ميوههايش رشد نمى كنند، جوىهايش پُر آب نمى گردند، باران بر آن فرو نمى بارد، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند». (71)
• «عَلامَةُ رِضَا اللّه ِ تَعالى في خَلقِهِ: عَدلُ سُلطانِهِم، و رُخصُ أسعارِهِم. و عَلامَةُ غَضَبِ اللّه ِ تَبارَكَ و تَعالى عَلى خَلقِهِ: جَورُ سُلطانِهِم، و غَلاءُ أسعارِهِم. نشانه خشنودى خداوند در ميان آفريدگانش چنين است: دادگرىِ حكمرانشان و كاهش قيمتهاشان؛ و نشانه خشم خداى ـ تبارك و تعالى ـ بر آفريدگانش اين است: بيدادگرىِ حكمرانشان و افزايش قيمتهاشان».(72)
• «اُذَكِّرُ اللّه َ الوالِيَ مِن بَعدي عَلى اُمَّتي، إلاّ يَرحَمُ عَلى جَماعَةِ المُسلِمينَ؛ فَأَجَلَّ كَبيرَهُم، و رَحِمَ ضَعيفَهُم، و وَقَّرَ عالِمَهُم، و لَم يَضُرَّ بِهِم فَيُذِلَّهُم، و لَم يُفقِرهُم فَيُكفِرَهُم؛آن كس را كه پس از من بر امّتم حكمرانى يابد، به ياد خدا توصيه مى كنم؛ كه حتما بر جماعت مسلمانان مهر ورزد؛ بزرگ سالانشان را گرامى شمارد، بر نا توانانشان رحمت آورد، دانشمندانشان را بزرگ دارد، و آنان را زيان نرساند كه خوارشان سازد و به فقر دچارشان نكند كه كافرشان كند».(73)
پی نوشتها:
1-(محمدی ریشهری، 1377: ج9: ح15725: ص33)
2-(المتقی الهندی، 1397: ح 44490)
3-(محمدی ریشهری، 1377: ج11: ح19387: ص126)
4-(کلینی، 1401: ج2: ح6: ص316)
5-محمدی ریشهری، 1377: ج11: ح19389 ص126)
6-(نوری، 1407: ج 12: ح13519: ص64)
7-(کلینی، 1401: ج 5: ح1: ص124)
8-محمدی ریشهری، 1377: ج9: ح15726 ص33)
9-(المتقی الهندی، 1397: ح146)
10-(همان، ح222)
11-(همان، ح221)
12-(همان، ح6161)
13-(محمدی ریشهری، 1377: ح2252)
14-(الحمدان، بیتا: ج1: ص75)
15-(محمدی ریشهری، 1377: ج1: ح821 : ص225)
16-(همان، ج1: ح833: ص228)
17-(الحمدان، بیتا: ج1: ص127)
18-(دیلمی، 1414: ح29: ص 341)
19-(المتقی الهندی، 1397: ح29046)
20-(محمدی ریشهری، 1377: ج9: ح16005: ص131)
21-(المتقی الهندی، 1397: ح11044)
22-(همان، ح928)
23-(شیخ مفید، 1404: ح3: ص30)
24-(مجلسی، 1403: ج75: ح10: ص172)
25-(المتقی الهندی، 1397: ح43952)
26-(شیخ صدوق، 1414: ح128: ص179)
27-(المتقی الهندی، 1397: ح7332)
28-(همان، ح7341)
29-(مجلسی، 1403: ج77: ح30: ص185)
30-(همان، ح178، ص161)
31-(شیخ طوسی، 1414: ح262: ص157)
32(المتقی الهندی، 1397: ح 28967)
33-(مجلسی، 1403: ج70: ح3: ص75)
34-(سیوطی، 1414: ج3: ص403)
35-(کلینی، 1401: ج2: ح5: ص79)
36-(همان، ح6)
37-(محمدی ریشهری، 1377: ج13: ح21256: ص26)
38-(همان، ج10: ح18481: ص304)
39-(المتقی الهندی، 1397: ح 44129)
40-(مجلسی، 1403: ج72: ح 7: ص63)
41-(المتقی الهندی، 1397: ح 28978)
42-(همان، ح28966)
43-(شیخ صدوق، 1414: ح214: ص163)
44-(المتقی الهندی، 1397: ح28986)
45-(الحمدان، بیتا: ج2: ص327)
46-(کلینی، 1401: ج 2: ح5: ص117)
47-(الحمدان، بیتا: ج1: ص84)
48-(مجلسی، 1403: ج2: ح14: ص109)
49-(کلینی، 1401: ج8: ح476: ص306)
50-(الشعیری، 1414: ح997: ص356)
51-(مجلسی، 1403: ج 77: ح136: ص157)
52-(ابن شعبه حرّانی، 1404: ص54)
53-(مجلسی، 1403: ج74: ح31: ص166)
54-(نوری، 1407: ج12: ح14215: ص330)
55-(مجلسی، 1403: ج77: ح1: ص102)
56-(الحمدان، بیتا: ج1: ص317)
57-(الشعیری، 1414: ح998: ص356)
58-(دیلمی، 1414: ح33: ص343)
59-(المتقی الهندی، 1397: ح 391)
60-(شیخ صدوق، 1407: ح493: ص385)
61-(المتقی الهندی، 1397: ح 6070)
62-(سید رضی، بیتا: ح371: ص353)
63-(المتقی الهندی، 1397: ح13273)
64-(نوری، 1407: ج17: ح20815: ص85)
65-(همان: ص86)
66-(همان، ح20815)
67-(مجلسی، 1403: ج 72: ح50: ص303)
68-(ابن ابیالحدید، 1387: ج3: ص179)
69-(ابن فهد، 1338: ص314)
70-(المتقی الهندی، 1397: ح 30893)
71-(کلینی، 1401: ج 5: ح53: ص317)
72-(همان، ح1: ص162)
73-(همان، ج1: ح4: ص406