عمار ياسر، از معدود صحاب پيامبر اکرم (ص) و اميرالمؤمنين علي(ع) است كه از آغاز دعوت اسلام تا پايان عمر حتي در حساسترين و شبههناکترين اوضاع، ايمان خود را محکم و اطاعت و پيروي خود از پيشوا و ولي زمان استوار نگه داشت. او پس از قتل عثمان، براى بیعت با امیرمومنان على علیه السلام شتافت و براى امتناع كنندگان از بیعت دلیل مى آورد و آنها را بشدت سرزنش مى كرد.
عمار، هم زندگی و حیاتش در خدمت اسلام بود و هم مرگ و شهادتش نقطهای روشنگر برای معرفی خط صحیح اسلام. او از معدود صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام است كه از آغاز دعوت اسلام تا پایان عمر پر برکت خود حتی در حساس ترین و شبهه ناک ترین اوضاع، ایمان خود را محکم و استوار نگه داشت.
عمار در یک نگاه
1) عمار از كسانى بود كه در آغاز اسلام، مسلمانى خود را آشكار كردند و سران قریش او را كه یاورى نداشت به شدت شكنجه مى كردند و چانچه همه مفسران گفته اند این آیه درباره او نازل شده كه خداى تعالى فرمود: (مگر آن كسى كه مجبور شد در حالى كه قلبش مطمئن به ایمان بود).
2) او از نخستین افرادى بود كه به مدینه مهاجرت كرد و از كسانى بود كه به سوى دو قبله نماز خواند.
3) هنگام ورود پیامبر به «قبا»، عمار در نزد آن حضرت بود و پیشنهاد ساختمانی برای نماز را داد. این پیشنهاد مورد تصویب ایشان قرار گرفت. این مسجد، نخستین مسجدی بود که در اسلام ساخته شد و سنگهایش را عمار جمع کرد و آن را بنا کرد.
4) در جنگهاى بدر، احد، خندق و همه جنگهاى دیگر شركت داشت و در جنگ بدر، رشادت فوق العاده اى از خود نشان داد و عده زیادی از بزرگان مشركان را كشت و اسیر گرفت .
5) پس از رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله و شكل گرفتن فتنه سقیفه بنى ساعده طرفدار امیرالمومنین علیه السلام بود و حاضران را به بیعت با آن حضرت فراخواند و یكى از چهار نفرى بود كه سر خود را تراشیده فرمان حضرت على علیه السلام را لبیك گفت و یكى از دوازده نفرى بود كه با جلوس ابوبكر به عنوان خلیفه بر منبر رسول خدا مخالفت كرد.
6) هنگامى كه اراذل و اوباش به خانه امیرالمومنین على علیه السلام حمله كردند عمار و مقداد و سلمان و ابوذر و بریده اسلمى به كمك امام علیه السلام شتافتند.
پس از رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله و شكل گرفتن فتنه سقیفه بنى ساعده طرفدار امیرالمومنین علیه السلام بود و حاضران را به بیعت با آن حضرت فراخواند و یكى از چهار نفرى بود كه سر خود را تراشیده فرمان حضرت على علیه السلام را لبیك گفت و یكى از دوازده نفرى بود كه با جلوس ابوبكر به عنوان خلیفه بر منبر رسول خدا مخالفت كرد
7) او یكى از خواص حضرت امیرالمومنین بود كه شبانه و بطور مخفیانه همراه آن حضرت بر پیكر مطهر صدیقه طاهره نماز خوانده و او را به خاك سپردند.
8) در جنگ با مرتدان حقیقى – نه آنان كه از حكومت ابوبكر ناراضى بودند و متهم به ارتداد شدند – شركت جست و پس از آنكه جمعى از بنى حنیفه را كشت ، گوش خود را از دست داد.
9) در زمان حكومت عمر بن خطاب، والى كوفه شد و در فتح شهر تستر شركت داشت و سرپرست سواركاران بود. در اعزام ارتش براى فتح رى و دستبى و نهاوند و غیر آن كوشا بود. گروهى از منافقان مانند جریر بجلى به او تهمت زده و از او سعایت كردند و در نتیجه عمر او را به بهانه آنكه آگاه به سیاست نیست ، عزل كرد. هنگامى كه عمار به مدینه بازگشت ، عمر گفت : آیا از اینكه ترا معزول كردم ناراحت شدى ؟
عمار گفت: هم آن زمان كه مرا به سرپرستى كوفه واداشتى و هم آن زمان كه مرا از كار بر كنار كردى، ناراحت شدم. (این كنایه اى لطیف بود حاكى از اینكه تولیت و عزل ، حق عمر نیست بلكه باید به دست امام بر حق على علیه السلام باشد)
10) در جریان شوراى شش نفره، عمار چون قهرمانى به دفاع از حق امیرالمومنین على علیه السلام برخاست و در سخنرانى شورانگیز خود كه از زیباترین خطبه هاست آمادگى خویش را براى دفاع و جنگیدن در ركاب امام علیه السلام اعلان كرد این هنگامى بود كه بازیگران شورا، عثمان را به عنوان خلیفه سوم تعیین كردند.
11) او از نخستین كسانى به شمار مى رود كه حق را آشكار نمود و با حاكمان نرمش نكرد و از قدرت آنها نهراسید و علیه سیاست عثمان و بدعت هاى او اعتراض كرد در نتیجه عثمان او را مورد ضرب و شتم قرار داد و با لگد به شكم و عورت او زدند به طورى كه دچار فتق شده و بیهوش گردید.
12) وقتى ابوذر به دستور عثمان به ربذه تبعید شد با وجود نهى عثمان از تودیع و مشایعت او، عمار در مراسم خداحافظى با دوست دیرینه اش ابوذر شركت كرد و عثمان تصمیم گرفت تا او را نیز مانند ابوذر تبعید كند، اما با مخالفت شدید امیر مومنان على علیه السلام و بنى مخزوم و مسلمانان دیگر روبرو شد و به اجبار از این كار منصرف شد.
13) هنگامى كه آتش انقلاب علیه عثمان شعله ور گردید، عمار در میان انقلابیون حضور داشت و در قتل عثمان شركت كرد.
14) عمار پى از قتل عثمان، براى بیعت با امیرمومنان على علیه السلام شتافت و براى امتناع كنندگان از بیعت دلیل مى آورد و آنها را بشدت سرزنش مى كرد.
15) هنگامى كه فتنه ناكثین (بیعت شكنان ) به اوج رسید امیرمومنان على علیه السلام بعضى از اصحاب مورد اعتماد خود را (كه از زمره آنها عمار یاسر بود) جمع كرد و با آنان مشورت كرد. عمار و اصحاب اشاره كردند كه بهتر است به سوى كوفه حركت كنند و حضرت امر فرمود كه جارچیان براى حركت جار بزنند.
عمار شعله سركش جنگ و سواركارى قدرتمند بود. امیر مومنان على علیه السلام مسئولیت هاى جنگى فراوانى را در جنگ جمل به عهده او نهاد و همراه هزار سوار جنگاور، فرماندهى میمنه سپاه امیر مومنان و در زمانی دیگر نیز فرماندهى میسر سپاه را به عهده داشت . نیز وقتى دیگر حضرت او را بر همه سپاه فرماندهى داد
16) عمار همراه امام حسن مجتبى علیه السلام به امر امیرمومنان به سوى كوفه حركت كرد تا ابوموسى اشعرى كه در آنجا مردم را از پیوستن به امیر مومنان على علیه السلام باز داشته بود عزل كرده و مردم را به جنگ با ناكثین برانگیزد. عمارسخنرانى كرد و با دلایل استوار و محكم مردم را برانگیخت و ابوموسى را از منبر پایین كشید.
17) عمار شعله سركش جنگ و سواركارى قدرتمند بود. امیر مومنان على علیه السلام مسئولیت هاى جنگى فراوانى را در جنگ جمل به عهده او نهاد و همراه هزار سوار جنگاور، فرماندهى میمنه سپاه امیر مومنان و در زمانی دیگر نیز فرماندهى میسر سپاه را به عهده داشت . نیز وقتى دیگر حضرت او را بر همه سپاه فرماندهى داد.
18) عمار در جنگ جمل تعداد زیادى از دلیران لشكر عایشه را كشت مانند شیطان سپاه جمل و پهلوان خونریز آنها عمرو بن یثربى ، همچنین همراه امام علیه السلام و اصحاب دلیر آن حضرت در كشتن شتر عایشه شركت داشت.
19) پس از آنكه خداوند جمع ناكثین را در هم شكست و قاسطین سر بر آوردند امیر مومنان على علیه السلام با اصحاب خود براى رفتن به سوى شام مشورت كرد و عمار از اولین كسانى بود كه به رفتن و جنگیدن با معاویه راى داد.
20) عمار یكى از محورهاى اصلى جنگ صفین بود. امام علیه السلام او را در اول صفر سال 37 هجرى هنگامى كه فرماندهان را تعیین مى فرمود، فرمانده سواران لشكر و پیادگان كوفه قرار داد. او همواره به عنوان دعوت کنندگان دشمن به سوی حق و یا دعوت کنندگان سپاه دوست به سوی نبرد بود و سرانجام در همین جنگ به دست، “ابوالعادیه” که با نیزه، ضربهای به سر وی زد،در نهم صفر به شهادت رسید.
مرقد آن بزرگوار در شمال سوریه در منطقه رقه میباشد.
امتيازات و ويژگيهاي عمار ياسر
عمار ياسر، از معدود صحاب پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين علي عليه السلام است كه از آغاز دعوت اسلام تا پايان عمر پر برکت خود حتي در حساسترين و شبههناکترين اوضاع، ايمان خود را محکم و اطاعت و پيروي خود از پيشوا و ولي زمان استوار نگه داشت.
شخصيت اين بزرگ مرد تاريخ را در ده بخش ميتوان خلاصه کرد:
ـ اسلام آوردن عمار و پدر و مادرش- پدر و مادر عمار اولين شهداي اسلام
ـ آيات نازله در شأن عمار
ـ گفتار پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و صحابه در مورد عمار
ـ ولايت پذيري و ارادت عمار به علي عليه السلام و آل علي
ـ جايگاه عمار در ميان شيعيان علي عليه السلام
ـ رفتار عمار با خلفاي راشدين
ـ رفتار عمار با معاويه و عمروعاص
ـ رفتار عمار با غيرشيعيان علي عليه السلام
ـ شهادت عمار، نقطهاي روشنگر در تاريخ اسلام
ـ امتيازات عمار در ميان صحابه
ـ اسلام آوردن عمار و پدر و مادرش – پدر و مادر عمار اولين شهداي اسلام
مطابق برخي از روايات، عمار سي و چندمين مسلمان بوده و در بعضي روايات ديگر از وي به عنوان ششمين مسلمان ياد شده است که پس از او مادر، پدر و برادرش (سميه – عمار – عبدالله) اسلام آوردند. پدر و مادر عمار تحت شکنجههاي گوناگون ابوجهل، رئيس قبيل بني مخزوم، و عدهاي از اين قبيل صبر و تحمل فراوان کردند؛ به حدي که پيامبرصلي الله عليه و آله به آنها فرمودند:
اصبروا آل ياسر، موعدکم الجنة
صبراً آل ياسر، موعدکم الجنة
ابشروا آل ياسر، موعدکم الجنة
خاندان ياسر! صبر کنيد وعدهگاه شما بهشت است خاندان ياسر! بشارت باد شمارا. وعدهگاه شما بهشت است. سرانجام در حدود هفتاد سالگي ، اين دو تازه مسلمان با ايمان، شجاع، صبور و فداکار به شهادت رسيدند و افتخار يافتند تا اولين شهداي اسلام باشند.
از ديگر خصوصيات و مزاياي عمار در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله شرکت فعال در جنگها، پيشنهاد و اقدام به ساخت اولين مسجد مسلمانان (مسجد قبا) و شرکت در ساخت مسجد النّبي بود.
ـ آيات نازله در شأن عمار
مرحوم علامه اميني در جلد 9 الغدير پنج آيه را که در شأن عمار نازل شده، برشمردهاند: (1)
الزمر/9: أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
(آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!»
2- الانعام /52: وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ
و کسانی را که صبح و شام خدا را میخوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن! نه چیزی از حساب آنها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنی، از ستمگران خواهی بود!
3- النحل/106: مَن كَفَرَ بِاللَّـهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَـٰكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّـهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
کسانی که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان!
دربار مبارزه عمار و تقيه او و اينکه او داراي قلبي استوار و سرشار از ايمان است
4- قصص/61: أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ
آیا کسی که به او وعده نیکو دادهایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که متاع زندگی دنیا به او دادهایم سپس روز قیامت (برای حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! مقايسه عمار با وليد بن مغيره (که دل به دنيا بسته بود و به مجازات انذار شد)
5- انعام /122: أَوَمَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
«آيا کسي که مرده بود، سپس او را زنده کرديم و نوري بر او قرار داديم که با آن در ميان مردم راه برود، همانند کسي است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نشود؟»
دربار عمار و ابوجهل: عمار، اصرار بر ايمان و ابوجهل، اصرار بر کفر داشت، اولي از ظلمت به نور آمده و دومي در ميان ظلمت مانده و خارج نخواهد شد.
ـ گفتار پيامبر و صحابه دربار عمار
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
1- ان عماراً مع الحق و الحق معه، يدور عمار مع الحق اينما دار و قاتل عمار في النار(2)
عمار با حق است و حق با او، حق هر جا باشد عمار با اوست. قاتل عمار در آتش است.
2- ملي عمار ايماناً الي مشاشه
عمار، تا استخوان نرمه سرش ، لبريز از ايمان بود.
نقل ديگر: ملي عمار ايماناً الي أخص قدميه(3)
عمار تا کف پاهايش، لبريز از ايمان بود.
3- عمار ما عرض عليه امران الا اختار الارشد منهما(4)
هر گاه دو موضوع به عمار عرضه ميشود تا يکي از آن دو را برگزيند، او حتماً آن را که در رشد و صلاح نقش بيشتري دارد، بر ميگزيند.
4 ـ اشتاقت الجنة الي اربعة: علي و عمار و سلمان و بلال
روايت ديگر:
اشتاقت الجنة الي اربعة: علي و عمار و سلمان و مقداد (5)
5- من عاد عماراً عاده الله و من ابغض عماراً ابغضه الله(6)
هر که با عمار دشمني کند، خداوند با او دشمني کند و هر کس با او کينه توزي نمايد، خداوند با او دشمن است.
6- ما القريش و عمار. يدعوهم الي الجنة و يدعونه الي النار. قاتله و سالبه في النار(7)
قريش را با عمار چه کار؟ او آنها را به سوي بهشت دعوت ميکند و آنها او را به سوي دوزخ، کشند عمار و کسي که لباس و اسلحهاش را ميربايد در آتش دوزخند.
7- ان عماراً جلدة بين عينيّ و أنفي(8)
همانا عمار، پوست بين چشمان و بيني من است.
عايشه ميگويد: درباره هر يک از صحابه اگر خواسته باشم سخني در لغزشش بگويم، ميتوانم، جز عمار ياسر.(9)
عبدالله بن مسعود ميگويد: از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم:
اذا اختلف الناس کان ابن سميه معالحق(10)
اگر مردم در موردي اختلاف داشتند، فرزند سميه (عمار ) با حق است.
ـحجاج بن يوسف ثقفي، استاندار کوفه در زمان عبدالملک که قاتل کميل، قنبر، سعيد بن جبيرو… است به ابو الغاويه – قاتل عمار- گفت: اگر تمام مردم سراسر زمين در خون عمار شرکت ميکردند ، همه آنها وارد دوزخ مي شدند.(11)
ـ عمربن خطاب روزي در مجلس خصوصي خود خباب بن ارت را احترام بسيار کرد و استقبال گرمي نمود و گفت: ما احد احق بهذا لمجالس الا ان يکون عمار بن ياسر(12)
کسي به اين مجلس، سزاوارتر از عمار ياسر نميباشد.
ـ ولايت پذيري و ارادت عمار به علي عليه السلام و آل علي
ـ رسول خدا صلي الله عليه و آله روزي پس از اتفاق جرياني طولاني و شيرين فرمودند:
فابشريا ابا اليقظان فانک اخو علي في ديانته و من افاضل اهل ولايته و من المقتولين في محبته تقتلک الفئة الباغية و اخر زادک من الدنيا ضياح من لبن و يلحق روحک بأرواح محمد و آله الفاضلين، فأنت من خيار شيعتي(13)
ـ شرکت عمار در تشييع پيکر مطهرفاطمه سلام الله عليها و نماز بر او
صاحب بيتالاحزان ميگويد: چند نفر در تشييع و خاکسپاري حضرت زهرا سلامالله عليها حضور داشتند: حسن عليه السلام ، حسين عليه السلام ، عقيل، زبير، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار و علي عليه السلام در وصف نماز بر پيکر حضرت زهرا سلامالله عليها ضمن نام بردن از سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذيفه و عبداللهبن مسعود ميفرمايند:
و أنا اما مهم و همالذين شهد و الصلوة علي فاطمة(14)
من امام آنها بودم و آنان کساني بودند که در نماز بر فاطمه سلامالله عليها شرکت داشتند.
– وفاداري عمار به آي مودت:
ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّـهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (15)
این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید میدهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: و الله ما و في بها الاسبعة(16)
به خدا قسم کسي به اين آيه وفا نکرد، مگر هفت نفر:
سلمان 2- ابوذر 3- مقداد 4- عمار 5- جابر بن عبدالله 6- غلام رسول خدا صلي الله عليه و آله ثبت 7- زيد بن ارقم
– اجابت چهار نفر از دعوت علي عليه السلام پس از دفن رسول خدا صلي الله عليه و آله و مراجعه به خانه هاي اهل بدر و پيشگامان اسلام براي احقاق حق خود.
و دعوتهم الي نصرتي فما أجابني منهم الا اربعة رهط: سلمان و عمار و ابوذر و المقداد(17)
آنها را براي ياري دعوت کردم، اما جز چهار نفر دعوت مرا پاسخ نگفتند.
هنگامي که علي عليه السلام را به اجبار به سوي مسجد بردند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و بريده اسلمي به حمايت پشت سر او حرکت کردند و به مخالفان گفتند:
«ما اسرع ماخنتم رسول الله صلي الله عليه و آله و أخرجتم الصغاين امتي في صدورکم»
چه قدر سريع به رسول خدا خيانت کرديد و کينههاي سينههايتان را آشکار نموديد.
و در مسجد، ابوذر و مقداد و عمار برخاستند و آشکارا به علي عليه السلام گفتند:
ما تأمر؟ و الله ان امرتنا لنضربن السيف حتي نقتل(18)
چه دستور ميدهي؟ به خدا اگر دستور دهي، با شمشير ميزنيم تا آنان را به قتل برسانيم.
حضرت فرمود: «وصيت و عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله را به ياد آوريد که امر به صبر نموده است.»
ـ اعتراض عمار به ماجراي سقيفه
پس از بيعت اجباري حضرت، 12 نفر از جمله عمار، تصميم به برهم زدن سخنراني ابوبکر گرفتند و قبل از اين کار، براي مشورت و اجازه خدمت حضرت آمدند و حضرت فرمود فقط اجازه ميدهم آنچه را در شأن من شنيده ايد براي ابوبکر بيان کنيد تا اتمام حجتي باشد.
عمار در سخنان خود تقدم خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله را به ارث او ، نصيحت و خيرخواهي آنها نسبت به امت، نزديکي آنها به پيامبر، علم علي عليه السلام ، سد ابواب به جز سد باب علي عليه السلام به مسجد، ازدواج علي عليه السلام با دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله ، نيازمندي مردم به او و عدم نيازمندي او به مردم در مسايل و مشکلات را يادآور شد.
راوي آيه ولايت عمار ياسر است.
ـ جايگاه عمار در ميان شيعيان علي عليه السلام
1- استواري عمار در جانشيني و خلافت علي عليه السلام پس از پيامبر صلي الله عليه و آله و مقاومت در اين راه
2- تلاش عمار در اجتماع بيعت با علي عليه السلام پس از قتل عثمان.
3- حضور عمار در لحظات حساس تاريخ اسلام در کنار علي عليه السلام
4- شهادت عمار در نبرد صفين دليل است بر حقانيت لشکر علي عليه السلام براي شيعيان متزلزل و ساده انديش، براي آيند تاريخ و براي آنان که به وسيله غير علي عليه السلام ميخواهند علي عليه السلام را بشناسند (با توجه به پيشبيني کيفيت شهادت عمار توسط پيامبر و نفرين پيامبر بر قاتلان او)
ـ حضرت رضا عليه السلام در مکتوبي که خلاصه اسلام را بيان ميکند ميفرمايند:
و الولاية لاميرالمؤمنين والذين مضوا علي منهاج نبيهم و لم يغيروا و لم يبدلوا مثل سلمان الفارسي و ابيذر الغفاري و المقداد بن اسود و عمار بن ياسر و حذيفة بن يمان…(19)
ـ حضرت رضا عليه السلام به جماعتي که شيعه ظاهري بودند فرمود:
و يحکم انما شيعته الحسن و الحسين و ابوذر و سلمان و المقداد و عمار و محمد بن ابي بکر الذين لم يخالفوا شيئاً من أوامره و لم يرکبوا شيئاً من فنون زواجره
واي بر شما، شيعيان او فقط حسن و حسين، ابوذر، سلمان، مقداد، عمار و محمد بن ابيبکر بودند. کساني که چيزي از اوامر او را مخالفت نکردند و آنچه مورد نهي او بود، مرتکب نشدند.(20)
ـ رفتار عمار با خلفاي راشدين
مخالفت عمار با جانشيني خلفا پس از رحلت رسول اکرم صلي الله عليه و آله از حساسترين نقاط زندگي عمار است؛ اما هرگاه مصلحت اسلام اقتضا ميکرد، با توجه به رضايت علي عليه السلام مسؤوليتهايي را مي پذيرفت از جمله:
1- شرکت در جنگ يمامه در سال 12 هجري در عصر ابوبکر و مقابله با مسيلمه کذاب به عنوان يکي از سرداران سپاه
2- شرکت در بعضي از جنگهاي عصر عمر
3- فرمانروايي کوفه در زمان عمر و عبداللهبن مسعود به عنوان معاون او
4- سرپرستي امور نظامي سپاه در زمان عمر
5- سرپرستي مراسم نماز جمعه و جماعات در زمان عمر
– تلاش عمار براي جانشيني علي عليه السلام پس از عمر، به طوري که خود ميگويد:
لو قدمات عمر لبايعت عليا(21)
اگر عمر بميرد، با علي بيعت ميکنم.
تکفير عثمان به وسيله عمار و قرائت اين آيه:
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنفَ بِالْأَنفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ ۚ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ 22)
و بر آنها [= بنی اسرائیل] در آن [= تورات]، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان میباشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرفنظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب میشود؛ و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.
ـ اعتراض عمار به تبعيد ابوذر و شهادت او: عثمان اعلام کرده بود هيچ کس حق ندارد ابوذر را بدرقه کند اما علي عليه السلام ، حسنين عليهما السلام، عقيل و عمار ياسر، ابوذر را بدرقه کردند و هر يک او را ستودند و احترام کردند.
ـ رفتار عمار با عايشه، طلحه، زبير، معاويه و عمرو عاص
1- تلاش عمار براي تجهيز سپاه و گردآوري نيرو براي نبرد با عايشه در جنگ جمل
– زبير قبل از شروع جنگ جمل در وصف عمار ميگويد:
کلّا و رب الکعبه ان عماراً لايفارقه ابداً(23)
به خداي کعبه که عمار هرگز از علي جدا نميشود
– حملات قهرمانان عمار و مالک اشتر بر شتر عايشه و فرار سپاه دشمن(24)
2- گفتار قاطعان عمار در مجلس مشورتي اميرالمومنين براي جنگ با معاويه
عمار ميگويد: فو الله ان سفک دمائهم و الجدّ في جهادهم لقربة عندالله و کرامة منه(25)
به خدا قسم ريختن خونشان و تلاش بر جهادشان نزديکي به خداوند و کرامتي در پيشگاه اوست.
روايت مشهوري هم از رسول اکرم صلي الله عليه و آله است و در ميان سپاه معاويه هم گفت و گو ميشد:
ان عماراً تقتله الفئة الباغية و انه ليس لعمار ان يفارقالحق و لن تأکل النار من عمار شيئاً(26)
همانا عمار را گروهي ستمکار ميکشند. ممکن نيست عمار از حق جدا شود و آتش دوزخ، چيزي از جسم او را نميسوزاند.
– عمار و غير شيعيان علي عليه السلام
حقطلبي عمار در مقايسه با آنان که راه خلفا و امثال عايشه، طلحه، زبير، معاويه و عمرو عاص را برگزيدند، حتي مقايسه عمار با امثال ابوموسي اشعري حاکم کوفه در زمان علي عليه السلام و نافرماني او از علي عليه السلام در جنگ جمل نمونههايي از امتيازات و ويژگيهاي ممتاز او در ميان صحابه است.
– شهادت عمار، نقطهاي روشنگر در تاريخ اسلام
علي عليه السلام در لحظه شهادت عمار بر بالين او نشست و فرمود:
انالله و انا اليه راجعون… رحم الله عماراً يوم أسلم و رحم الله عماراً يوم قتل و رحم الله عماراً يوم يبعث حيا…(27)
رحمت خدا بر عمار، روزي که اسلام آورد و روزي که کشته شد و روزي که (در قيامت) زنده مبعوث ميشود.
پس از آنکه خبر شهادت مالک در سال 38 به معاويه رسيد، گفت:
کان لعليبن ابيطالب يدان يمينان فقطعت احداهما يوم صفين و هو عماربن ياسر و قد قطعت الاخري اليوم و هو مالک الاشتر.
عليبن ابيطالب دو دست راست داشت: يکي از آن دو دست در صفين قطع شد و آن عمار ياسر بود. ديگري هم امروز قطع شد و آن مالک اشتر بود.
– امتيازات عمار در ميان صحابه
وفاداري او به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سفارشهاي آن حضرت درباره علي عليه السلام و فداکاري و جانبازي اش قابل توجه است. استواري و ثبات قدم عمار در دفاع از حق و مجاهدت براي اسلام در تمام دوران قبل و پس از رحلت رسول اکرم صلي الله عليه و آله در مقايسه با تعدادي از صحابه که چه در زمان پيامبر و چه پس از آن دچار کفر و نفاق شدند.- و حتي آيات متعددي هم درباره آنها نازل شد- مثال زدني است. عمار، هم زندگي و حياتش در خدمت اسلام بود و هم مرگ و شهادتش نقطهاي روشنگر براي معرفي خط صحيح اسلام.
آياتي دربار برخي از اصحاب که دچار نفاق شدند:
وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ (28)
و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند. تو آنها را نمیشناسی، ولی ما آنها را می شناسیم. بزودی آنها را دو بار مجازات میکنیم (: مجازاتی با رسوایی در دنیا، و مجازاتی به هنگام مرگ)؛ سپس بسوی مجازات بزرگی (در قیامت) فرستاده میشوند.
يَحْلِفُونَ بِاللَّـهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّـهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (29)
به خدا سوگند میخورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند؛ در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند؛ و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند؛ و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام میگیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بینیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، برای آنها بهتر است؛ و اگر روی گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکی کیفر خواهد داد؛ و در سراسر زمین، نه ولیّ و حامی دارند، و نه یاوری!
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّـهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ( 30)
گروهی از مردم کسانی هستند که میگویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهایم.» در حالی که ایمان ندارند. میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند؛ (اما) نمیفهمند. در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست.
پی نوشتها:
1-(الغدير، ج 9، ص 22-24)
2-(الغدير، ج9، ص 25/ طبقات ابن سعد، ج 3، ص 187)
3-(الغدير، ج 9، ص 25/ شرح ابن ابن الحديد، ج 10، ص 103و 104)
5و4-(الغدير، ج9، ص 25)
6-(اسد الغابة، ج 2، ص 46/ شرح ابن ابي الحديد، همان)
7-(تاريخ ابن کثير، ج 9، ص 168/ الغدير، همان ص27)
8-(سير ابن هشام، ج 2، ص 143)
9-(شرح ابن ابي الحديد، ج 10، ص 103/ الغدير، همان)
10- (تاريخ ابن کثير، ج 7، ص 270)
11-(قاموس الرجال ج 7، ص 111)
12-(شرح ابن ابي الحديد، ج 18، ص 172)
13-(بحارالانوار، ج 22، ص 334)
14-(بحار الانوار، ج 22،ص 326)
15-(شوري /23)
16-(نور الثقلين، ج 4، ص 570 /بحار الانوار، ج 22، ص 321)
17-(احتجاج طبرسي، ج1، ص 98)
18-(بحارالانوار قديم، ج 8، ص 56)
19-(عيون اخبار الرضا، ج2، ص 126)
20-(بحارالانوار، ج 68، ص 158)
21-(شرح ابن ابي الحديد، ج2، ص 25)
22-(مائده /44)
23-((شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 229)
24- الغدير، ج9، ص 112)
25-(شرح ابن ابي الحديد، ج3، ص 172)
26-(شرح ابن ابي الحديد، ج8، صص 22-16)
27-(بحارالانوار، ج 33، ص 19و20)
28- (التوبه / 101)
29-( التوبه /74)
30-( البقرة / 10-8)
31-(8-10/بقره)