شرح فرازنهم از زیارت اربعین
خلاصه فرازها ی زیارت اربعین
فراز اول:
سلام های توصیفی
– السلامُ علی وَلیِّ الله و حبیبه؛ سلام بر ولی و حبیب – دوست – خدا.
– السلامُ عـَلی خلیلِ اللهِ وَ نجیبه؛ سلام و درود بر خلیل و گزیده خدا.
– السلامُ علی صَفیِّ اللهِ و ابن ِ صَفیّـه؛ درود بر برگزیده خدا و پسر انتخاب شده خدا.
– السلامُ علی الحُسین ِ المظلوم الشهید؛ درود بر حسین مظلوم شهید.
– السلامُ علی اسیرِ الکربات و قـَتیلِ العـَبرات؛ سلام بر کسی که اسیر و گرفتار بلایا و اندوه ها شد و کشته برای اشک ها.
فراز دوم:
شهادت و گواهی امام صادق علیه السلام به عظمت و برتری امام حسین علیه السلام
– اللهم انی اَشهَدُ أنـَّهُ وَلیـُّکَ وَ ابنُ وَلیِّک؛ بار خدایا گواهی می دهم که ( امام حسین) ولی تو و فرزند ولی تو است .
– وَ صَفیـُّکَ وَ ابنُ صَفیـِّک، الفائزُ بِکـَرامـَتـِک ؛ و نیز گواهی می دهم که او برگزیده ی تو و پسر برگزیده ی تو است که به کرم تو رستگار است.
– اَکرَمتـَهُ بالشَّهاده ؛ خدایا گواهی می دهم که او را به وسیله شهادت گرامی داشتی .
– و حَبوتـَهُ بالسـَّعاده ؛ و به او سعادت عطا فرمودی.
– و اجتـَبـیتـَه بطیبِ الولاده ؛ و او را از اصل و نسب ، پاکی ولادت بخشیدی.
– و جَعَلتـَه سیداً من الساده و قائِداً من القاده ؛ او را آقایی از آقایان و رهبری از رهبران قرار دادی.
– و ذائدً مِنَ الذاده و اَعطیتـَهُ مَواریثَ الانبیاء ؛ و او را مدافعی از مدافعان قرار داده و ارث تمام انبیاء را به ایشان عطا فرمودی.
– و جعلته حُجَه ًعلی خـَلقِک مِنَ الاوصِیاء ؛ و شهادت می دهم که او را حجت بر خلق خود از اوصیاء قرار دادی.
– فـَاَعذَرَ فی الدُعاءِ وَ مَنَحَ النُصح ؛ پس امام حسین علیه السلام نیز در دعوت ، عذری باقی نگذاشت و خیر خواهی نمود.
فراز سوم:
اهداف قیام امام حسین علیه السلام
– و بَذلَ مُهجَتـَهُ فیکَ لیَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالهِ وَ حَیرَهِ الضـَلاله َ؛ – خدایا- جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد.
فراز چهارم:
قاتلان امام حسین علیه السلام
– وَ قـَد تـَوازَرَ عـَلـَیه مَن غـَرَّته الدُنیا؛ کسانی بر علیه او( امام) همدست شدند که دنیا آنها را فریب داد.
– و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدنی وشَری اخِرَتـَهُ بالثـَّمَنِ الاَوکـَس ِ؛ و بهره هستی خود را به بهای ناچیز و پستی فروختند و آخرت خود را به بهای کمی دادند.
– و تـَغـَطرَسَ وتـَرَدّی فی هواه؛ گردن فرازی کرده و خود را در پرتگاه هوس انداختند.
– و اَسخَطَکَ و اَسخَطَ نـَبیکَ ؛ و تو و پیغمبر تو را به خشم آوردند .
– و اَطاعَ مِن عِبادِکَ اهلَ الشـِّقاق ِ وَ النفاق؛ و آن( دنیا پرستان) پیروان بنده هایت شدند که خلاف انگیز و نفاق انگیز بودند.
– و حـَمـَلـَه َ الاوزارِ المـُستوجبینَ النار؛ و بار گناه به دوش کشیده و به آتش سزاوار شدند.
– فـَجاهدهُم فیکَ صابراً مُحتـَسـباً؛ پس ( امام) جهاد کرد با آنها درحالی که شکیبا بود.
– حتی سُفـِکَ فی طاعـَتِکَ دمه؛ تا این که در ( راه) طاعت تو خونش ریخته شد.
– وَ استـُبیحَ حَریمَهُ ؛ هتک حرمت به حرم امام مباح شد.
فراز پنجم:
درس آموزی از سالار شهیدان
– اشهَدُ انـَّکَ اَمینُ الله وابنُ امینهِ؛ گواهی می دهم که تو امانت دار خدا و پسر امانت دار او هستی.
– عِشتَ سَعیداً وَ مَضَیتَ حَمیداً وَ متَّ فـَقیداً مـَظلوُماً شهیداً؛ گواهی می دهم که سعادتمند زندگی کردی و ستوده در گذشتی، و هنگامی که رحلت کردی از وطن خود دور بودی و در حالی که ستم دیده بودی، به شهادت رسیدی.
– و اشهـَدُ انَّ الله مـُنجـِزٌ ما وَعـَدَکَ ؛ و گواهم که خدا وفا کند بدان چه تو را وعده داد.
– و مُهلِکٌ مَن خـَذلـَکَ و مُعـَذبٌ مَن قتلکَ؛ و ( خدا) هلاک کند هر آن کس که تو را رها کرده و ترک گفته وعذاب کند کسی که تو را کشت.
– و اشهـَدُ انـَّکَ وَفیتَ بِعَهدِ الله؛ و گواهی می دهم که به عهد خدا وفا کردی .
– و جاهـَدتَ فی سـَبیلِهِ حتی اتیکَ الیـَقینُ ؛ و در راه (خدا) ، تا رسیدن لحظه مرگ جهاد کردی .
فراز ششم:
تجدید بیعت با سرور شهیدان حسین بن علی علیهما السلام
– اللهم انّی اُشهـِدُکَ اَنّی وَلیٌ لِمَن والاهُ ؛ خدایا! من تو را گواه می گیرم که هر آن که حسین(ع) را دوست دارد، دوست می دارم
– و عـَدُوٌ لـِمَن عاداهُ ؛ و دشمنم با هر کسی که دشمن اوست.
– بِابی انتَ وَ اُمّی یابنَ رَسولِ الله ؛ پدر و مادرم به فدایت ای فرزند پیغمبر اکرم.
فراز هفتم:
اصالت خاندان امام حسین علیه السلام
– اشهَدُ انـَّکَ کـُنتَ نوراً فی الاَصلابِ الشـّامِخه و الارحامِ المـَطهَّره؛ گواهی می دهم که تو نوری بودی در اصلاب پدران بزرگوارت و ارحام مادران پاک.
– لم تـُنَجـِّسک الجاهلیه ُ بانجاسِها؛ دوران جاهلیت تو را به پلیدی های خود، آلوده نکرد.
– و لم تـُلبـِسکَ المُدلَهمـّاتُ مِن ثیابـِها ؛ و( دوران جاهلیت) جامه های درهم و برهم خود را بر تن تو نکرد.
– و اشهـَدُ انـَّکَ مِن دَعائم ِ الدّین ِ وَ ارکان ِ المـُسلمین ومَعقــِلِ المـَؤمنین؛ و گواهم که تو از ستون های دین، ارکان مسلمین و دژ محکم مؤمنین هستی.
– و اشهـَدُ انـَّکَ الامامُ البـِرُّ التـَّقی ِ الرَّضی الزَّکی ِالهادی المهدی ؛ و شهادت می دهم که تو پیشوایی نیکو رفتار، پرهیزکار، پسندیده و پاک، هدایت گر و هدایت شده هستی.
فراز هشتم:
توصیف فرزندان امام حسین علیه السلام
– و اشهـَدُ انَّ الائِمَه َ مِن وُلدِکَ کـَلِمَه ُ التـَّقوی ؛ و گواهی می دهم که امامانی که از اولاد و ذریه تو می باشند، کلمه تقوا هستند.
– و اعلامُ الهُدی وَ العـُروَه ُ الوثـقی وَ الحُجَّه ُعلی اَهلِ الدُّنیا؛ و نشانه های هدایت و حلقه محکم تر و حجت، بر همه اهل دنیا هستند.
فراز نهم:
اعتقادات شیعه
– و اشهـَدُ انّی بـِکُم مؤمِنٌ وَ بایابِکُم مُوقن بـِشرایع ِ دینی و خـَواتیم ِ عَمـََلی؛ شهادت می دهم که من به شما و رجعت شما یقین دارم و در انجام کارهایم بر طبق دستورات دین عمل می کنم .
– وَ قـَلبی لـِقـَلبـِکـُم سـِلم ؛ و قلبم با قلب شما آمیخته است .
– و اَمری لامرِکـُم مـُتـَّبـِع وَ نُصرَتی لـَکُم مُعدَّه ، حتی یاذنَ اللهُ لـَکـُم ؛ و در هر کارِ خود پیرو دستورات شما هستم و آماده یاری و نصرت شما می باشم، تا این که خدا به شما اجازه ظهور دهد.
– فمعکم لا مع عدوکم؛ و من با شما هستم نه با دشمنان شما.
فراز دهم:
صلوات بر اهل بیت علیهم السلام
– صلواتُ اللهِ علـَیکـُم و علی ارواحِکـُم وَ اجسادِکُم؛ صلوات خدا بر شما، بر ارواح مقدستان، بر پیکر پاک شما.
– وَ شاهـِدِکـُم و غائبـِکـُم وَ ظاهـِرِکـُم و باطنکم؛ و حاضر شما و غائب شما و آشکار شما و نهانتان .
– امینَ ربَّ العالمین؛ به اجابت رسان، ای پروردگار جهانیان .
شرح فراز نهم:
بیان بخشی از اعتقادات شیعه:
وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى(۱)
و گواهى می دهم که من به شما ایمان دارم و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم
هم مناسبت ایام اقتضا می کند و هم متن آن مأثور است و نکته مهمی که در این باره باید عرض کنم ، تفاوت اوضاع اربعین با ایام عاشورا است. طبیعی است که در ایام عاشورا ، جنبه های احساسی و شور و عاطفه و تعلقات قلبی ، جای کمتری می گذارد برای سایر تأملات و تدبرها ! ولی نبایستی که قضیه حضرت حسین روحی له الفدا در همین حد محصور بماند. لذا در اربعین ، مثل یک طوفانی که آرام گرفته ، باقیمانده های فکری و رسوبات اعتقادی آن مورد توجه قرار می گیرد.
امروزه کم نیستند افرادی که می خواهند از زوایای مختلف به عاشورا نگاه کنند و متاسفانه بعضی ها ، سایر زوایای موجود را انکار می کنند. یا بعضا آن را تحریفات می دانند. البته تحریفات وجود دارد ولی درگیر شدن زیادی با آن ما را از هدف دور می کند. مثلا خیلی با این مساله درگیرند که وجود فلان شخص در کربلا صحت دارد یا نه؟ یا فلان ماجرا ، مثلا عروسی حضرت قاسم جزو تحریفات هست یا نیست؟ یا زیارت اهل بیت (علیهم السلام) در اربعین اول رخ داده یا در اربعین دوم؟
بله! بحثی نیست که تحریفاتی وارد شده است. بعضی از این تحریفات منسوخ شده و بعضی ها هنوز مانده. مثلا عروسی حضرت قاسم خیلی بعید است که حقیقت داشته باشد … ولی مساله ما این نیست! باید مراعات کرد و نقل های غلط را نگفت و .. اما قضیه ی مهم و اصلی این نیست که در اربعین اول ، اهل بیت (علیهم السلام) آمدند یا در اربعین بعد؟! گاهی مسایل بسیار ساده و کم اثر ( از لحاظ اعتقادی) ذهن جوانانمان را پر کرده و درگیر شده اند!
مجالس اهل بیت (علیهم السلام) باید ذهنها را آرام کند . درد خوب است. اما دغدغه بی مورد نباید باشد. دین برای دغدغه زایی نیست. یک خطیب، یک فقیه ، یک عالم، باید ذهن ها را به آرامش برساند تا انواری که می تابد را بگیرد.
توضیح مسایل بی خاصیت چه فایده ای دارد؟ اصلا شاید هیچ سند متقنی نباشد که در اربعین اول آمدند یا اربعین دوم؟ و اصلا مهم هم نیست! حالا اگر کمی آن طرف تر آماده باشند ، مثلا در ربیع الاول، چه چیزی از اهمیت اربعین کاسته می شود؟! اهمیت اربعین مستقل است از این امر! آن قدر توصیه به زیارت اربعین در روایات شده، که خودش کافی است. ( بحمدالله اهل عراق هم رعایت می کنند و در هیچ جای دنیا چنین اجتماعی به این عظمت در حد ۲۰ میلیون نفر نداریم. زیرساخت اصلی این حرکت، عشق به ابی عبدالله است! نگاه نکن که الان ترور می کنند و بمب می گذارند. از قدیم همین طور بوده. از هر دو نفر یکی را می کشتند! باز هم مردم می رفتند! دست و پا قطع می کردند! باز هم مردم می رفتند! الان توی ۲۰ میلون نفر، این تعداد شهید عددی نیست!)
پس، برای ما این موضوع که اهل بیت درست در روز اربعین آمدند یا نیامدند ، مهم نیست. این برای یک مورخ مهم است.
پیام یک حادثه تاریخی، ( که در اصل وقوعش شکی نیست) با بررسی جزئیات آن نباید فدا شود. به خدا قسم، در شب اول قبر از تو نمی پرسند که اهل بیت (علیهم السلام) در اربعین اول آمدند یا اربعین دوم؟! ولی ….! ولی اگر زیارت اربعین کرده باشی ، شاید اصلا سوالهای شب اول قبر را جواب داده باشی!
زیارت امام حسین علیه السلام در اوج زیارتها است و زیارت اربعین هم در اوج آنها. متن زیارت اربعین را که ملاحظه می کنید، می بینید از گریه (و احساس در عاشورا) به تامل رسیده است. آنها که می گویند نباید برای حسین گریه کرد و باید تامل کرد، (آنها باید بدانند) تاملش مال اربعین است!
بذل مهجتهه فیک ، لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله ! اصلا این حرفها را در روز عاشورا نمی شود زد! با آن فشار عاطفی ، نمی شود به این حرفها پرداخت!
این حرکت سیدالشهدا علیه السلام و محبین ایشان ، خاری است در چشم شیطان ومتاسفانه شیطان، به طرق مختلف می خواهد ضعیف کند . چه چیزی را؟ این را که اگر بگویند «حسین»، تو گریه ات بگیرد!
این تجربه امروز و دیروز نیست. شیطان می داند که این گریه با تو چه می کند! این حضور در مجلس عزای حسین با تو چه می کند! حالا شبهه و سوال و تحلیل علمی و .. درست می کند در جزئیات، تا روح اصل آن را از تو بگیرد!
مگر درخت ممنوعه در بهشت بد بود؟ مگر چیز بدی در بهشت می توانست باشد؟ نخیر! در آن شرایط ممنوعه بود
مجلس امام حسین علیه السلام باید مجلس حزن و اندوه باشد. درونش اما معرفت و شعور و تحلیل هست. نگذارید درخت ممنوعه را برایتان تزیین کنند تا یکباره بفهمید که از بهشت بیرون رفته اید!
تا درون متن قضیه قرار نگیرید، نمی توانید حس کنید. تا قلبت همراه کاروان از مدینه به حرکت در نیاید، نمی توانی حس کنی! باید هفت، هشت ماه با کاروان بروی! از حضرت سکینه پرسیدند کدام بخش سفر تلخ تر بود؟ گفت: خروج ما از مدینه. از امام سجاد علیه السلام پرسیدند، فرمود: در شام! هر کدام جایی را به لحاظی گفتند. حالا باید دلت همراه کاروان باشد تا بفهمی یعنی چه!
ائمه علیهم السلام هر دو بعد ( احساسی و تدبری ) عاشورا را برایمان ترسیم کرده اند. الان به اربعین رسیده ایم و آن حال و هوای شبهای عاشورا را نداریم. نباید هم داشته باشیم . چون عاشورا، عاشورا است! برای این حال و هوا، زیارت اربعین را می آورند با این مفاهیم بلند و عمیق اعتقادی.
جای تعمق دارد وقتی که می گویی : «و بایابکم موقن» یعنی به بازگشت شما یقین دارم. حالا این بازگشت، هم می تواند به معنای رجعت ائمه علیهم السلام باشد ( کما این که من به این معنا معتقدم) و هم می تواند به معنای ظهور حضرت مهدی علیه السلام باشد بعنوان این که یکی از ائمه هستند. ولی «ایاب» به معنای بازگشت ، برای کسی است که دوباره می آید ، و به رجعت بیشتر می خورد. کاری به این فقره از زیارت اربعین نداریم. چرا که متن های بسیاری وجود دارد درباره این که ائمه علیهم السلام بعد از ظهور می آیند و اولین آنها حضرت امام حسین علیه السلام است. گویی خستگی همه انبیاء در می رود ، وقتی که آن حضرت می آید! وقتی که می بینند آن بار رسالت و امانت و … به دست آن حضرت رسیده است.
یحیی الله تعالی دینه بکم
ما هدف ظهور را خلاصه کرده ایم در یک سری مادیات! آسایش و امنیت و رزق فراوان و … ! اینها همه هست ولی همه هدف ، اینها نیست! معرفت حسین را باید بعنوان هدف ظهور معرفی کرد!
خوب ! حالا آدمی که یقین به بازگشت امام حسین علیه السلام دارد، چگونه زندگی می کند؟ با نوسانات زندگی چگونه کنار می آید؟ حادثه های تلخ ، حادثه های وسوسه انگیز، مشکلات اعتقادی، مشکلات عاطفی و روحی ، .. با او چه می کند؟ « حسین جان! می دانم که بر می گردی!» این کوهی خواهد شد که هیچ زلزله ای آن را تکان نخواهد داد. زیارت اربعین یعنی بهره برداری از همه اشکهایت. تبدیل می کند عاطفه را به معرفت. به تصدیق دین! بشرایع دینی! و خواتیم عملی
وقتی می فرماید«حسین منی و انا من حسین»(۲)
نگفته اسلام از حسین است! گفته انا من حسین! من از حسینم! مثل دو تا آیینه که روبروی هم قرار بگیرد و شمعی در میانشان روشن باشد. تا بی نهایت در هر دو آیینه تصویر دارد.
بعضی از علماء گذشته ما ، زیارت امام حسین علیه السلام را واجب می دانستند. حج ، فقط یک بار در عمر به آدم مستطیع واجب می شود. اما زیارت امام حسین علیه السلام را حداقل هر ۵ سال یک بار واجب می دانستند . وهب از حسین شروع کرد و به پیامبر رسید ( نصرانی بود، با حسین مسلمان شد) زهیر و حبیب با پیامبر شروع کردند و به حسین رسیدند!
عاشورا ، اگر عاشورا شد به عظمت حسین عاشورا شد. اگر در آن روز به جای ۷۲ نفر ، ۷۲ میلیون نفر هم بودند و یا دو نفر بودند! باز عاشورا همین بود . آیه ای داریم درباره این که وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ (۳)
یعنی در قصاص زیاده روی نکنید. در جریان شهادت حضرت امیر المومنین علیه السلام ، در وصیتش به حسنین علیهما السلام فرمود: او یک نفر را کشته ، اگر خواستید قصاص کنید فقط یک نفر را بکشید و.. اما امام رضا علیه السلام درباره عاشورا می فرماید: اگر حضرت مهدی علیه السلام تمام اهل عالم را به این خون قصاص کند، هنوز ولا یسرف فی القتل است! این حرفها را باید بشنوید! نمی گویند چون بعضی ها می ترسند که نکند مردم نفهمند معنای بزرگی حضرت را! از بس که نگفته اند گوشها سنگین شده! حضرت حسین علیه السلام بعد از قیام عاشورا ، حسین نشد. او قبل از شهادتش هم حسین بود. امیر المومنین علیه السلام روزی ایشان را در پیش خود نشاند و با او صحبت کرد. با فرزندش! خطاب به او گفت : یا اباعبدالله! ( نگفت حسینم! او را با کنیه و با احترام صدا کرد!) از پیامبران گذشته گفت که آدم با تو بود وقتی که .. نوح با تو بود وقتی که .. موسی .. عیسی … و سپس فرمود: انت اُسوهٌ قِدَماً !! (۴)
کربلا از حسین کربلا شد، نه بالعکس! شهدای کربلا از حسین ، عزت گرفتند ، نه بالعکس!
رفتار پیامبر صلوات الله علیه و اله و امیر المومنین علیه السلام با ایشان در دوران خودشان نشان می دهد اهمیت را. بچه سه چهار ساله که قیام نکرده بود هنوز! وقتی رفت روی دوش پیامبر صلوات الله علیه و اله نشست ، سجده را آنقدر طول داد تا حسین برخیزد. اصحاب پرسیدند چه شده بود؟ آیا وحی بر شما نازل می شد؟ فرمودند: نخیر حسین بر دوش من نشسته بود. خواستم تا پایین بیاید. – این اقدام، از سوی فردی همچون من و شما نیست! از سوی کسی است که جز خدانمی بیند و جز رضایت خدا عمل نمی کند! عظمت حسین را در این دید باید دریافت.
گویند حضرت زینب سلام الله علیها پس از مشاهده پیکر غرقه به خون آن حضرت در قتلگاه فرمود: یوم علی صدر المصطفی، و یوم علی وجه التری (روزی بر سینه پیامبر جای گرفتی و روزی بر روی خاک !)
دین داری یک امر مجرد و منتزع (در ذهن ها) نیست. و با خیلی مسائل ( روزمره و زندگانی بشر) ارتباط دارد. در دوران پس از ظهور ، روز بروز مردم به سوی توحید بالا می روند. شنیده اید که عدالت آن حضرت به سبک عدالت حضرت داود نبی (ع) و بر مبنای شریعت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله است. زمین ، گنجینه هایش را در اختیار او می گذارد و زکات دهنده با مشکل مواجه می شود برای یافتن کسی که مستحق زکات باشد. امنیت اقتصادی و اخلاقی جامعه در اوج است و …. نتیجه آن که ، آن احیاء دین ، یک مساله فردی و شخصی و مجزا از جامعه نیست . با دستور و بخشنامه هم درست نمی شود! بلکه «جوشش» ی در مردم بوجود می آید .«بعث» است در عالم! یکی از از اعضای عالم هم، انسان است. چنانچه در روایات دارد که آبادانی فراوان می شود.گنجینه های زمین در اختیار او قرار می گیرد. در چنین جامعه ای است که قرآن می فرماید: وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ!(۵)
هر کس پس از این وضع کافرشود؛ از جمله فاسقان خواهد بود (یعنی از درون تهی شده است )
حضور اهل بیت علیهم السلام در هر جا، باعث جوشش استعدادهای درونی آنجا – مادی و انسانی- می شود. امیر مومنان علیه السلام در خصوص این دوران با بیانی به شدت رمزآلود و دقیق می فرماید: « حَتّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِکُمْ عَلى ساق، بادِیاً نَواجِذُها، مَمْلُوءَهً اَخْلافُها، حُلْواً رَضاعُها، عَلْقَماً عاقِبَتُها. اَلا وَ فى غَد ـ وَسَیَأْتى غَدٌ بِما لاتَعْرِفُونَ ـ یَأْخُذُ الْوالى مِنْ غَیْرِها عُمّالَها عَلى مَساوى اَعْمالِها، وَ تُخْرِجُ لَهُ الاَْرْضُ اَفالیذَ کَبِدِها، وَ تُلْقى اِلَیْهِ سِلْماً مَقالیدَها. فَیُریکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السِّیرَهِ، وَ یُحْیى مَیِّتَ الْکِتابِ وَالسُّنَّهِ.»(۶)
از فرمایش آن حضرت است که در آن به فتنه ها (و حکومت امام عصر) اشاره مى فرماید :« هواى نفس را به هدایت برمى گرداند آن زمان که مردم مسیر هدایت را به هوا برگردانده اند، و رأى مردم را تابع قرآن مى کند آنوقتى که قرآن را پیرو رأى خود کرده اند. از این خطبه است تا جنگ همچون شیرى خشمگین که دندانهایش را بنمایاند بر شما برپا گردد، پستانهایش پر شیر، و مکیدنش شیرین، ولى پایان کارش تلخ است. بدانید در فردا ــ و مى آید فردا به چیزى که نمى دانید ــ حاکمى غیر از این حاکمان، کارگزاران حکومتها را به زشتى اعمالشان کیفر خواهد داد، و زمین پاره هاى جگرش را براى او بیرون خواهد داد، و کلید گنجهایش را تسلیم او خواهد کرد. پس او روش عدالت را به شما بنمایاند، و آنچه از کتاب و سنّت متروک شده زنده گرداند.»
گاه این هدایت ها با امر است . با جاذبه است. بین آهن و آهنربا حرفی رد وبدل نمی شود.براده ها منتظر آهن ربایند که به سمتش بشتابند. گاه می بینید یک خبری از فرآیند این گونه امور به ما می رسد (مثل آیه 55 سوره نورکه درباره استخلاف است. بعد از آن که وعده می دهد که زمین را در اختیار صالحان قرار می دهد، می فرماید: ) وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا بعد از خوف به امن می رسند ( و مرا می پرستند و هیچ شرکی نمی ورزند). پس فرآیند احیای دین اینها است. شما ممکن است یک روز را روز تولد ببینی، اما قبلش مراحلی بوده : ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَه (۷)
و …ظهور هم هم یک روز است . اما مراحلی دارد قبل از آن . هر امامی (از این سلسله نور) مرحله ای از این مراحل جنینی جامعه و تاریخ بشر را به پیش برده تا آماده تولد شود.زمان ظهور را هم «هیچ کس» نمی داند أبى الله إلا أن یخالف وقت الموقتین (۸)خداوند نمی پسندد جز آن که با تعیین کنندگان وقت ظهور مخالفت کند!
یکی دیگر از این اضلاع احیاء، «تمکین ارض» است. زمین را در اختیار آنان قرار می دهد
و یردّکم فی ایّامه . این ایام را به خود حضرت حق نسبت می دهد چون این ایام یوم الله است. گفتیم که این حرفها را درباره روز قیامت هم داریم .
و یظهرکم لعدله ؛ روز قیامت هم حساب ما با علی علیه السلام است! ( خوب؛ خیلی ها ممکن است بگویند که حب علی برایشان نجات بخش است . البته که این حب نجات بخش هم خواهد بود اما: )
با نفس لئیم در ستیزم ، چه کنم؟! از کرده ی خویشتن به دردم، چه کنم؟
گیرم که مرا به لطف خود بخشیدی با آن که تو دیده ای چه کردم ، چه کنم؟!
دین، مربوط به این دنیا است ولی اصل دین در قیامت است: یوم الدین. قبلا گفتیم که سه یوم الله داریم: قیامت ، مرگ و ظهور. برای همین است که آرزوی ظهور مهدی حتی در زمان ائمه هم بود! این انتظار برای یک حادثه بزرگ، باعث می شود تا فریب حادثه های کوچک را نخوری ! مثل دانه و گیاه که به سمت نور حرکت می کند و بالا می رود و چم و خم دارد تا به نور برسد، همه عالم به نور می گروند شوقاً !
سوال: امام زمان علیه السلام تا کی زنده خواهند بود؟! کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَهً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ “(۹)
ما همگی عبدیم و این که تا چه زمانی ایشان حضور دارند، سال و مدتش مهم نیست. چه اتفاقی می افتد تا مقطع اول حضور و ظهور ایشان تمام می شود؟
فإذا استقرت المعرفه فی قلوب المؤمنین أنه الحسین جاء الحجه الموت فیکون هو الذی یغسله ویکفنه ویحنطه ویلحده فی حفرته، (۱۰)
امام زمان علیه السلام در دوره اول ظهور و حضور خود ماموریتش تا زمانی است که معرفت حسین را در قلوب مومنین مستقر سازد! و هنگامی که این معرفت بر دلها استقرار یافت، مرگ آن حضرت فرا می رسد و امام حسین علیه السلام او را غسل می دهد و کفن می کند و دفن می کند!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرماید : «انّ للحسین محبه مکنونه فی قلوب المؤمنین» (۱۱) برای حسین در دلهای مومنین محبتی پنهان است!
همه عمر برندارم ، سر از این خمار و مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی!
تو نه مثل آفتابی که طلوع و غربت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی!ا
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا* الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا [۱۲]
بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم ؟ * [آنان] کسانىاند که کوشششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مىپندارند که کار خوب انجام مىدهند.] لابد این آیه ها مال ماها نیست! مال اجنه است! یا مال دیگران است! بین خود و خدای خود حساب کنیم که کداممان مصداق این آیه ایم؟! مردم عادی که این طور نیستند. این مال مردمانی است که برای مثلا دین زحمت می کشند ، هزینه می کنند، انرژی مصرف می کنند.
آیا این آیه را در عمرمان نخوانده ایم؟ در «ختم قرآن » ها حتما خوانده ایم. اما کاری نداشته ایم که با ما چه می گوید؟ فقط خوانده ایم! درست و قشنگ خوانده ایم! این آیه در همه امور ما صدق می کند . اگر قرار باشد شیطان به ما خسارتی وارد کند (که قرار است!) پس بیشترین خسارت ، یعنی اخسر را وارد می کند. و کاری می کند که ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا درباره دیگران قضاوت صفر و یک می کنیم. خود را خوب مطلق و دیگران را صفر تلقی می کنیم و جایمان را هم در بهشت از الان مشخص کرده ایم! (شنیدم از یک سخنران که خطاب به امام زمان روحی فداه می گفت: «شما غیر ازما کسی را ندارید!!» یعنی نوعی منت گذاشتن که ضمنا باید هوای ما را داشته باشید!
گفتم که این زیارت اربعین ، بُعد معرفتی دارد، و زیارت عاشورا بُعد احساسی و عاطفی. این دعوا (دعوای مربوط به سندیت و …بحثهای علمی که در جایگاه علمی خود محترم است و شب گذشته به آن اشاره شد) ، دعوای بین عالمان ماست. مردم عادی از این حرفها ندارند. پر است جلسات عالمانه ما از این بحثها و تمامی هم ندارد.اما در این بحثها ، بی ایمانی پر است! بحث و جدل ، فراوان؛ اما از ایمان خبری نیست. آنچه نیاز انسان است ، «ایمان» است . خلاصه منت نگذار سر خدا بخاطر ایمانت! بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ [۱۳]
از اینکه اسلام آوردهاند بر تو منت مىنهند بگو بر من از اسلامآوردنتان منت مگذارید بلکه [این] خداست که با هدایتکردن شما به ایمان بر شما منت مىگذارد اگر راستگو باشید
آن امنیت حاصل از ایمان ، و داخل شدن در امن ، به تو می رسد. (باب افعال یک معنایش دخول در چیزی را دارد مثل اصبح یعنی داخل در صبح شد. آمن یعنی داخل در امن شد) چند دقیقه پیش خود فکر کنیم که آیا واقعا «ایمان» داریم؟ پس چرااین قدر آشفته ایم؟
در این قسمت زیارت می فرماید: اشهد انی بکم مومن. کتاب، مقاله، تحلیل، بحثهای علمی، و … زیاد نوشته شده اما آن چیزی که در آن لغزش ایجادشد، «ایمان » ماست. وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَکِن لاَّ یَعْلَمُونَ [۱۴]
چون به آنان گفته شود همان گونه که مردم ایمان آوردند شما هم ایمان بیاورید مىگویند آیا همان گونه که کم خردان ایمان آوردهاند ایمان بیاوریم ؟ هشدار! که آنان همان کمخردانند ولى نمىدانند
نمی فرماید آمنوا بما آمن الناس ! دقت کنید! می گوید آمنوا کما امن الناس! یعنی لازم نیست به آنچه مردم ایمان آورده اند ایمان بیاوری؛ اما مثل مردم باید ایمان بیاوری ، یعنی اگر آنها چیزی را باور کردند پایش ایستادند. بهشت و جهنم را وقتی برایشان وصف می کنی ، می بینند! ادعا نکن که آنها سفهاءند و ما دانشمندیم. آنها وقتی می شنوند إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ [۱۵]
در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداستسپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مىآیند [و مىگویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید
(این وعده را ) حس می کنند. به کَذَلِکَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِین [۱۶] – سپس فرستادگان خود و کسانى را که گرویدند مىرهانیم زیرا بر ما فریضه است که مؤمنان را نجات دهیم
ایمان دارند. هر شب که نماز غفیله می خوانند به وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِین [۱۷]
– پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مىدهیم
که می رسند آن را باور دارند. چند تایمان ایمان داریم ؟خودم را می گویم. با شما درد دل می کنم.
حالا می رسیم به این قسمت زیارت اربعین که باید در دل ما شوک واردکند. می گوئیم« اشهد» ، یعنی شهادت می دهم به چی؟ «انّی » شهادت می دهم به خودم ! یعنی (درون) خودم را دیدم و مشاهده کردم که به شما ایمان دارم!
اصلا نمی خواهم اینجا بحث کنم که از میان فرق اسلامی و فرق شیعه کدام حق است و کدام فرقه نجات یافته و اهل رستگاری است و … از این حرفها. بالاخره شما یک چیزی را انتخاب می کنید. آیا به آن «ایمان» هم دارید؟! تو به چه چیز «ایمان» داری؟! چرا ایمان های ما در این جدلها و بحثها گم شده است؟ حواسمان پرت نشود. همه مان همینطوریم. شیطان با همین ایمان کار دارد. نه با آن اقوال عالمانه!باید مثل هشام ایمان داشت که وقتی آن ملحد آمد خدمت امام صادق علیه السلام و عرض کرد که من با شما بحث می کنم و اگر برنده شدم شما به تابعیت دین من درآئید و اگر شما هم برنده شدید ما به دین شما در می آئیم! امام صادق علیه السلام گفت برو با هشام بحث کن!( ببین چقدر به او اطمینان داشته! آیا امام زمان تو هم به تو همین اطمینان رادارد؟!) می روند و چند دقیقه بعد بر می گردد. می گوید : شما درست می گوئید؟ چرا؟ چون هشام گفته اگر توبردی من به دین تودر نمی آیم. زیرا به دین خودم ایمان دارم ! حتی اگر از پس چند گفتار تو بر نیایم! آن ملحد هم نگفت که چقدر شما بی منطق و متعصبید! متوجه شده بود که دنبال همین اطمینان می گردد! وقتی کسی با چشمان خودش می بیند که دارند آتشی را با چوب و هیزم بر می افروزند، دیگر هر چقدر هم که علما در اتاق بنشینند و استدلال کنند که از آثار و علائم این آتش مسلم است که از نفت است، او باورش را عوض نمی کند! در این جای بحث من کاری ندارم که به چه ایمان داری (آن هم مهم است ولی ) چه طوری ایمان داری؟ محکم؟ مثل مردم عادی؟ یا نه!
چند چند است حکمت یونانیان حکمت ایمانیان را هم بخوان
لوح دل از فضله شیطان بشوی ای مدرس؛ درس عشقی هم بگوی!
آن حرفها مال عقل است، قلب برنمی تابد این حرفها را! قلب نیاز به ایمان دارد و ما قلبمان را محروم می کنیم از ایمان و هر چه می گویند گوش می کنیم . قرآن می گوید اگر خوض می کنند برخیز ! ننشین پای حرفهایشان! [۱۸]
قرآن می گوید : إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ [۱۹]
– مؤمنان همان کسانىاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مىکنند
خدا وکیلی کداممان این طوری هستیم؟! اگر تو این طوری؛ خوشا به حالت! با خواندن آیات قرآن ایمانت افزایش می یابد.
فکر و بحث و جدل …کار عقل است. ایمان مال دل است. جای عقل و قلب را عوض نکن! بله ؛ در دریا گوهرهای بسیاری هست. اما مواظب باش که غرق هم نشوی! چند تا از ما با شنیدن آیه أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ [۲۰] ایمانمان افزوده می شود ؟
-آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند؟
ما باید وقتی به خودمان نگاه می کنیم، شهادت به ایمانمان بدهیم. لااقل به اندا زه قد و قواره خودمان ایمان داشته باشیم. آیا به حسین ایمان داریم؟ شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام گفت مریضم . امام فرمود برو کمی از تربت سیدالشهدا را به نیت شفا بردار و بخورو باید که ایمان به شفا داشته باشی ( اینجا بگویم که تربت را فقط باید به نیت شفا خورد نه نیت تبرک یا چیز دیگر و زیاد هم نباید خورد خیلی خیلی کم. گفته شده که اگر کسی زیاد بخورد یا به غیر نیت شفا بخورد فقد اکل لحومنا!)
سائل آمد . دید پول کافی ندارد. بلافاصله صدقه داد . چون خدا وعده کرده که آن را دو برابر جبران می کند. ما آن قدر که به آسپیرین ایمان داریم و مطمئن هستیم که در درمان سردردمان اثر دارد، به آیه قران ایمان نداریم که می فرماید پاداش قرض الحسنه را چندین برابر می دهم ![۲۱]
– کیست آن کس که به [بندگان] خدا وام نیکویى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بیفزاید و خداست که [در معیشت بندگان] تنگى و گشایش پدید مىآورد و به سوى او بازگردانده مىشوید
در زیارت اربعین ، بازگشت است. امام حسین در گرماگرم آن روز فرمود:« ارجعوا الی انفسکم! » به خویشتن برگردید! ما به خود برگشتیم . دیدیم اشهد انی بکم مومن و بایابکم موقن. به بازگشت شما هم ایمان دارم .به رجعت ایمان دارم.
گاه درباره شفاعت بحث می کنند که این امر باعث شده تا شیعیان کمی نسبت به عاقبت خود مطمئن شده و به عمل خود کم توجه شوند. اما چیزی در کنار شفاعت داریم به نام رجعت .در رجعت ، خُلّص مومنین و ائمه کفر بر می گردند. اگر امید به دیدن سیدالشهدا داری ، بااین کارها نمی شودها! مومنی ؟ بله، بهشت و شفاعت گوارایت! اما از رجعت خبری نیست ها! آیا نمی ارزد که یک عمر رعایت کنی و روزی امام زمان روحی فداه یا عوامل ایشان بر سر قبر تو بگذرند و بگویند : مولایت ظهور کرد! دوست داری بیا؛ و دوست داری در نعیم خود باقی بمان! الان دیگر این آدم ، آدم دیگری می شود. اگر می خواهد بیاید، دیگر دروغ ..! غیبت..! مال مردم …! بی توجهی به نماز! فحش ..! و …امثال این چیزها نباید باشد. زیارت اربعین می کنی که بفهمی پرونده بسته نشده است. ایاب اهل بیت علیهم السلام در راه است .
وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى
تا اینجا عرض کردم که «اشهد انی» یعنی به خودم شهادت می دهم. خود را می بینم . چیزی را که ندیده ای چطور می خواهی شهادت بدهی؟ این زیارت اربعین به ما کمک می کند تا لااقل سالی یکبار به خودمان رجوع کنیم و ببینیم کیستیم؟ به چه چیز اعتقاد داریم؟ تو کیستی؟ البته اسم تو مهم است ،اما تو اعتقادادت هستی! تو باورهایت هستی! وقتی این زیارت را می خوانی مرور کن که چه باورهایی داری؟ آیا براستی به این چیزها که در زیارت هست ایمان داری، یا چون همه دارند زیارت می خوانند تو هم می خوانی ! و اگر روزی هم بیاید که همه نخوانند، تو هم نمی خوانی! چقدر درایمانت محکمی؟ اگر محیطت عوض شد، مکانت ، شهرت ، کشورت، عوض شد یا مردم دور و برت عوض شدند، ایمانت هم عوض می شود؟ ایمان ما زمینی است و وابسته به عوامل زمانی و مکانی ! یا ایمانمان آسمانی است و مستقل از زمان و مکان؟ ایمانت را محکم کن که بتوانی شهادت بدهی.
إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ [۲۲]
ایمان های ما خودش صعود می کنند ، عمل صالح آن را بالاتر می برد. آدم خوب های ما دنبال عمل صالح اند، نه ایمان! ایمان محسوس نیست و اگر در چنین جلساتی تذکر ندهیم به حفظ و تقویت آن؛ ضعیف و تکیده می شود. خوب که به اعتقاداتمان نگاه می کنیم، می بینیم خیلی از آنها ناشی از «جوگیر» شدن ماست، نه ایمان ما. ایمان در حوادث پیرامونی دگرگون نمی شود. برو امشب نگاه کن خودت را! فردا که اربعین است و می خواهی زیارت اربعین بخوانی جوری شهادت بده که اگر همه عالم گفتند اشتباه است، باز همین نظر را داری یا نه؟! یک وقت ایمانت بر مبنای چیز غلطی است . خوب ،درستش کن. اینجا تصلب داشتن خوب نیست . اما ببین دیگران هم خیلی حرفهای قرص تری دارند؟! ما بیش از آن که «بدانیم»، نیازمند «ایمانیم». اصلا از نظر انسانی مهم نیست که به چه چیز ایمان داری، اما مهم است که ایمان داشته باشی به چیزی؛ و به آن تکیه کنی. این بی ایمانی موجب بی هویتی می شود! قدم بعد این است که «به چه چیز » ایمان داری؟ حالا باید به چیز خوب و قابل اعتماد ایمان اورد. خدا می فرماید همین که دلت قرص شده به این چیزها، من بر تو منت می گذارم! تو نباید منت بگذاری که ایمان آورده ای !
ما تشنه ایمانیم. وقتی تشنه ای آب می نوشی. حالا ممکن است آب شور یا آلوده بنوشی! خوب برو اب سالم و گوارا را پیدا کن و بنوش! این تشنگی ربطی به امروز و دیروز بشر ندارد. ربطی به چهارپا و ماشین ندارد .
این ادعیه و زیارات ما،و بخشی از مناسک دین ما؛ یک کارکردپنهان هم دارد که آن تثبیت و تقویت ایمان است. اگر همه اش بحث کنیم ، می شود وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ [۲۳]
با این ایمان باید زندگی کرد. بشرایع دینی و خواتیم عملی. خاتم یعنی مُهر ؛ یک نامه را با مهر می بستند که کسی دست کاری اش نکند. یا با مهر انتهای نامه را مشخص می کردندکه بعد از آن اگر اضافه شده معلوم باشد که مال ما نیست! خواتیم عمل ، یعنی من مال اویم، و او مال من. آن نماز من است و من هم از آن نمازم. رهین همدیگریم. اعمال ما بوی ما را دارد. بعد از مدتی ما هم بوی عملمان را می گیریم. در روز قیامت با قیافه عملمان مجسم و محشور می شویم! مثلا نمازخوان، رباخوار، غیبت کننده ، مال حرام خوار و … به شکل عمل خوب یا بد خود مجسم می شوند در روز قیامت. این ها خواتیم عمل ما هستند. نماز خودش یک مفهوم کلی است . اما نماز من ، نماز من است! قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمین[۲۴]
یقین و ایمان من ، رابطه ای دوزرفه با عمل من دارند. از هر دو طرف رابطه هست. عمل من هم در من یقین ایجاد می کند یا یقین افزایی می کند.
اینجا یک نکته ای را باید متذکر شوم. رمز عبد بودن، اطاعت از خواست مولاست. اصلا شیطان توحید و معادش از من وتو قوی تر بود شیطان می دانست که خدا او را و بشر را خلقت کرده ( خلقتنی من نار و خلقته من طین) و به روز قیامت اعتقاد داشت ( فأنظرنی الی یوم یبعثون)
ولی اطاعت نکرد از خواست مولی! از بس که در سوپرمارکت ها و در منطق بازار برای جلب نظر ما و خالی کردن جیب ما گفته اند« حق با مشتری است» « خواسته شما ، خواسته ماست» کم کم باورمان شده که خبری است! و ایمانمان را هم سوپرمارکتی کرده ایم. امروزه عرفانهای سوپرمارکتی وارد بازار اعتقادات شده است . آنچه شما خواسته اید، در آن هست! پیام اصلی اومانیسم ،یعنی خواست انسان را مبنا قرار دادن . چون تو دلت می خواهد به خدا ایمان داشته باشی ؛ پس بیا ایمان داشته باش! «دلت را صاف کن» انگار قلب را می شود با مواد شوینده شست و در جایی نگهداری کرد تا آلوده نشود! این قلب با عمل تو در ارتباط است! اعمال تو آن قلب را پاک یا آلوده می کند! این که تو می خواهی که عبادتت « به اراده تو» و « به خواست تو» باشد، عین بت پرستی است! فقط بتش خودت هستی” أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ “[۲۵]
به جای خود محوری و خود پرستی ، باید به خدا بگویی ای خدا! تو چه می خواهی؟ دیروز به سمت مسجد الاقصی نماز می خواندیم چون تو می خواستی ؛ امروز به سمت کعبه ، چون تو می خواهی! معیار و ملاک، خواست او است. هر چقدر هم که بگویی کعبه فلان فضیلت و فلان شرافت را دارد، راست می گویی ، ولی نمی توانی برای آن فضیلتها و شرافتها به سویش نماز بخوانی ! بلکه فقط بدلیل خواست خدا ست که می توانی.
روزه برای سلامتی خوب است، درست! اما نیت آن باید عبودیت و حرف شنوی باشد! شریعت یعنی راهی که خدا پیش پای ما گذاشته است. ( و امروزه این همه لطمه خورده است) این حاکمیت «من» و «خواست من» از عوارض دنیای اومانیستی امروز است و ما حواسمان نیست! ایمان ما مثل سوپرمارکتها دستخوش تبلیغات «هر چه تو می پسندی» شده است! توحید ؛ یعنی عمق خواست من ، خواست تست! هر چه تو گفتی، چشم! البته این هم سرجای خودش محفوظ که هر عبادتی ، فلسفه و حکمت و آثار و نتایج مثبت خودش را دارد ( و ممکن است که ما اصلا نفهمیم چیست؟)
گفتیم که این ایمان و یقین با عمل و شرایع دین و خواتیم عمل من درآمیخته است . من الایمان یُستدَلُّ بالعمل و من العمل یستدل بالایمان- از ایمان به عمل و از عمل به ایمان می توان راه یافت ،از ایمان به عملهای صالح و از عمل های صالح به ایمان می توان رسید فَبِالاْیمانِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الصّالِحاتِ، وَ بِالصّالِحاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الاْیمانِ(۲۶)
در بعضی جاها و زیارات دیگر هست که اشهد بذات نفسی و شرایع دینی و خواتیم عملی . یعنی عمق وجود من دارد این حرف را می زند. الان اگر می خواهی خودت را بشناسی ، باید ببینی محبوبت کیست؟ مطلوبت چیست؟
گر در طلب گوهر کانی؛ کانی! ور در طلب لقمه نانی ؛ نانی!
من فاش کنم برایت این مطلب را هرچیز که در جستن آنی ؛ آنی !
کمی به خودت بنگر! ببین روز قیامت ” یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا ” (به یاد آر) روزی که ما هر گروهی از مردم را با پیشوایشان (به پیشگاه حقیقت) میخوانیم، پس هر کس نامه عملش را به دست راست دهند آنها نامه خود را قرائت کنند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد. [۲۷]
وقتی پرچم حسین را بلندمی کنند آیا تو را هم صدا می زنند ؟
باید در این دنیا دلت با حسین باشد تا صدایت کنند. اگر هم صدایت نکردند و رهسپار جهنم شدی ، ناامید نشو! ممکن است نگهبان جهنم به خاطر آن که بر پیشانی ات نوشته شده «زائر حسین» راهت ندهد به جهنم! اثر این مهر را که بر وجهه ات خورده از بین مبر! بگذار برای فردای قیامت بماند.
روایتی را بارها تکرار کرده ام. پیامبر شبی حمزه سیدالشهداو جعفر طیار را در خواب دید که در بهشت خرمایی بهشتی می خورند. به پیامبر هم تعارف کردند. فرمود نمی خواهم، ولی به من بگوئید آنجا چه چیز را به درد بخورتر یافتید؟ قالا گویی باهم گفتند: الصلوه ، و حب علی بن ابیطالب! آن گاه پیامبر شکرکرد خدای را که محبت علی را سبب نجات قرار داده است.
قیمت هر کاله می دانی که چیست قیمت خود را ندانی ، ابلهی است!
محبت امیرمومنان اگر در دلت هست، دیگر چیزهای دیگر نباید جایگزینش شود! بدخواهی ، غیبت، خیانت، دزدی، .. نباید بیاید!
۱– بخشی از زیارت اربعین
۲ – کامل الزیارات، ص ۵۲ جالب اینجاست که منابع این حدیث از اهل سنت اند و کتب بسیاری از اهل سنت این حدیث را نقل کرده اند: سنن ترمذی، مناقب الحسن و الحسین، ۱۲، ۲۴۵ / سنن نسایی، فضل الحسن والحسین، ۱،۱۶۵/ مسند احمد، حدیث یعلی بن مره، ۳۵ ، ۴۴۰ / مصنف ابن ابی شیبه، ۷،۵۱۵ / مستدرک علی الصحیحین، اول فضائل ابی عبدالله الحسین ع، ۱۱ ،۱۳۷/ المعجم الکبیر للطبرانی، ۳، ۵۵ / المعجم الکبیر للطبرانی، ۳، ۵۷/ معرفه الصحابه، من اسمه یعلی، ۱۹، ۳۱۴
۳- سوره اسراء /۳۳
۴ – بحارالانوار ج ۴۴ ص ۲۶۲
۵- سوره نور /۵۵
۶- خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه
۷- سوره حج /۵
۸-الکافی ج ۱ باب کراهیه التوقیت
9-انبیاء /۳۵
۱۰- الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب- ج ۱- ص ۶۷
۱۱-مستدرک ۲۱۷ / ۲ ، لؤلؤ و مرجان ، ص ۳۸ ، بحارج ۴۳ ، ص ۲۷۲
۱۲-سوره کهف / ۱۰۳ و ۱۰۴
۱۳- سوره حجرات آیه ۱۷
۱۴ – سوره بقره / ۱۳
۱۵- سوره فصلت / ۳۰
۱۶- سوره یونس / 103
17- سوره انبیاء / ۸۸
۱۸- اشاره به آیات متعددی از قرآن کریم است در نهی خوض . منجمله سوره انعام آیه ۶۸ و سوره نساء آیه ۱۴۰
۱۹-سوره انفال / ۲
۲۰ – سوره عنکبوت /۲
۲۱ – سوره بقره / ۲۴۵
۲۲- سوره فاطر / ۱۰
۲۳ – سوره حجرات / ۱۴
۲۴- سوره انعام /۱۶۲
۲۵- سوره فرقان / ۴۳
۲۶- نهج البلاغه خطبه ۱۵۵
۲۷-سوره اسراء/۷۱
*مفاتیح نوین ، مکارم شیرازی، ص۴۰۱تا۴۰۴/ تهذیب ج۶ص۱۱۳ حدیث ۱۷/مصباح المتهجد ص۷۸۸/بحار الانوار ج ۹۸ ص۳۳۱