متن قرارداد و مواد صلحنامه امام حسن مجتبی علیه السلام
مخفی نماند که روایت کاملی که شامل تمامی مواد قرارداد و صلحنامه باشد ظاهرا به دست نیامده ،
و آنچه نقل شده و به طور پراکنده و مختلف در کتابها و روایات آمده ، جمعا از پنج یا شش ماده تجاوز نمیکند…
و بلکه در پارهای از روایات مانند روایت طبری آمده که معاویه کاغذ سفیدی را مهر و امضا کرد ،
و برای امام (علیه السلام) فرستاد و نوشت هر چه میخواهی در آن بنویس که مورد قبول من قرار خواهد گرفت (۱)…
اما در روایات دیگر به طور پراکنده موادی از قرارداد و صلحنامه ذکر شده که از آن جمله است :
۱- حکومت به معاویه واگذار میشود بدین شرط که به کتاب خدا و سنت پیغمبر (صلی الله علیه و اله) (۲) و سیره خلفای راشدین عمل کند. (۳)
۲- پس از معاویه حکومت متعلق به حسن است (۴) و اگر برای او حادثهای پیش آمد، متعلق به حسین (۵).و معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.
۳- معاویه باید ناسزا به امیر المؤمنین (علیه السلام) و لعنت بر او را در نمازها ترک کند (۶) و علی (علیه السلام) را جز به نیکی یاد ننماید. (۷).
مردم در هر گوشه از زمینهای خدا -شام یا عراق یا یمن و یا حجاز- باید در امن و امان باشند و سیاهپوست و سرخپوست از امنیتبرخوردار باشند،
و معاویه باید لغزشهای آنان را نادیده بگیرد و هیچ کس را بر خطاهای گذشتهاش مؤاخذه نکند، و مردم عراق را به کینههای گذشته نگیرد (۸).
اصحاب علی (علیه السلام) در هر نقطهای که هستند در امن و امان باشند، و کسی از شیعیان علی مورد آزار واقع نشوند،
و یاران علی بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان بیمناک نباشند، و کسی ایشان را تعقیب نکند و صدمهای بر آنان وارد نسازد .
حق هر حقداری بدو برسد و هر آنچه در دست اصحاب علی (علیه السلام) است از آنان بازگرفته نشود. (۹)
به قصد جان حسن بن علی و برادرش حسین (علیهم السلام) و هیچ یک از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) توطئهای در نهان و آشکار نشود،
و در هیچ یک از سرزمینهای اسلام، ارعاب و تهدیدی نسبتبه آنان انجام نگیرد. (۱۰)
۴- معاویه نه حق دارد خود را امیر المؤمنین بنامد، و نه اینکه شهادتی علیه حسن بن علی اقامه کند… (۱۱)
در اینجا ماده دیگری نیز در برخی از روایات ذکر شده به این مضمون :
بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است مستثنی است و تسلیم حکومت نمیشود،
و معاویه باید هر سال دو میلیون درهم برای حسن (علیه السلام) بفرستد، و بنی هاشم را از بخششها و هدیهها بر بنی امیه امتیاز دهد،
و یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایی که در رکاب امیر المؤمنین در جنگهای جمل و صفین کشته شدهاند، تقسیم کند،
و اینها همه باید از محل خراج دارابجرد (۱۲) تادیه شود. (۱۳)
اما برخی از نویسندگان در صحت آن تردید کرده و آن را ساخته و پرداخته دست امویان و عباسیان دانستهاند
که پیوسته در صدد ضربهزدن به مقام و شخصیتخاندان رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) و بخصوص امام حسن (علیه السلام) بودند
که فرزندانش پیوسته در برابر عباسیان قیام میکردند و مزاحم حکومت آنان بودند،
و وجود چنین مادهای را در قرارداد صلح مخالف شان و مقام امام حسن(ع)میدانند (۱۴) ، و الله اعلم.
به هر صورت از ابن قتیبه نقل شده است که در پایان قرارداد،
عبد الله بن عامر-فرستاده معاویه-قیود و شروط حسن (علیه السلام) را به همان صورتی که آن حضرت بدو گفته بود برای معاویه نوشت و فرستاد،
و معاویه همه آنها را به خط خود در ورقهای نوشت و مهر کرد، و پیمانهای مؤکد و سوگندهای شدید بر آن افزود،
و همه سران شام را بر آن گواه گرفت، و آن را برای نماینده خودعبد الله فرستاد و او آن را به حسن(علیه السلام) تسلیم کرد. (۱۵)
دیگر مورخان، جملهای را که معاویه در پایان قرارداد نوشته و با خدا بر وفای بدان، عهد و میثاق بسته، چنین آوردهاند:
«به عهد و میثاق خدایی و به هر آنچه خداوند مردم را بر وفای بدان مجبور ساخته،
در ذمه معاویه بن ابی سفیان است که به مواد این قرارداد عمل کند»
(۱۶)
و این قرارداد بنا بر صحیحترین روایات، در نیمه جمادی الاولی سال ۴۱ هجری به امضا رسید. (۱۷)
پینوشتها :
————–
۱٫البته از معاویه و امثال او که پایبند امضا و عهد و پیمان خود نبوده و نیستند این گونه بذل و بخششها و حاتم بخشیها تعجب ندارد، چنانکه پس از ورود به کوفه معلوم شد و با کمال وقاحت و بیشرمی مردم را مخاطب ساخته، گفت: من با شما جنگ نکردم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، بلکه من میخواستم به حکومتبرسم و اکنون هر چه را که قبلا تعهد کرده و امضا کردهام زیر پایم گذارده و به هیچ یک از آنها عمل نخواهم کرد.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۸)
۲٫فتح الباری(شرح صحیح بخاری)بنا بر نقل ابن عقیل در النصایح الکافیه(ص ۱۵۶، چاپ اول)و بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۱۱۵٫
۳٫تاریخ الخلفاء سیوطی(ص ۱۹۴)، ابن کثیر(ج ۸، ص ۴۱)، الاصابه(ج ۲، صص ۱۳-۱۲)، ابن قتیبه(ص ۱۵۰)، دائره المعارف فرید وجدی، (ج ۳، ص ۴۴۳ دوم)و مدارک دیگر.
۴٫ابن المهنا، عمده الطالب(ص ۵۲).
۵٫مدائنی بنا بر نقل ابن ابی الحدید در نهج البلاغه(ج ۴، ص ۸)، بحار الانوار(ج ۱۰، ص ۱۱۵)و ابن صباغ، الفصول المهمه و مدارک دیگر.
۶٫اعیان الشیعه، (ج ۴، ص ۴۳).
۷٫ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، (ص ۲۶)و شرح نهج البلاغه(ج ۴، ص ۱۵)دیگر مورخان گفتهاند: «حسن از معاویه خواست که علی را دشنام نگوید، معاویه این را نپذیرفت، ولی قبول کرد که وقتی حسن حاضر است و میشنود به علی دشنام داده نشود»ابن اثیر میگوید: «سپس به همین نیز وفا نکرد.»
۸٫مقاتل الطالبیین(ص ۲۶)، شرح نهج البلاغه(ج ۴، ص ۱۵)، البحار(ج ۱۰، صص ۱۰۱ و ۱۱۵)، دینوری(ص ۲۰۰)هر قسمتی با عین الفاظ از ماخذ مورد نظر گرفته شده است.
۹٫فقرات مربوط به امنیت اصحاب و شیعیان علی(ع)را در کتابهای: طبری(ج ۶، ص ۹۷)، ابن اثیر(ج ۳، ص ۱۶۶)، مقاتل الطالبیین(ص ۲۶)، شرح النهج(ج ۴، ص ۱۵)، بحار(ج ۱۰، ص ۱۱۵)، علل الشرایع، و النصایح الکافیه(ص ۱۵۶)میتوان مطالعه کرد.
۱۰٫بحار الانوار(ج ۱۰، ص ۱۱۵)و النصایح الکافیه(ص ۱۵۶، ط.ل).
۱۱٫این ماده نیز از علل الشرایع صدوق(ره)در بحار الانوار(ج ۴۴، ص ۲)نقل شد که از این شرط بخوبی معلوم میشود که امام(ع)با گنجاندن این دو شرط به همگان اعلام کرده که حکومت معاویه را به رسمیت نشناخته و به عنوان خلیفه رسول خدا(ص)او را نپذیرفته است…
۱۲٫در پاورقی ترجمه صلح الحسن آمده که دارابجرد شهری در فارس و نزدیک به حدود اهواز است.و«جرد»یا«جراد»در فارس قدیم و روسی جدید به معنای«شهر»است، بنابراین«دارابجرد»یعنی شهر داراب.
۱۳٫قسمت اول این ماده در تاریخ طبری(ج ۴، ص ۱۲۲)ذکر شده و قسمتهای دیگر آن از تاریخ ابن کثیر و علل صدوق و غیره روایتشده است.
۱۴٫یکی از نویسندگان معاصر در این باره مینویسد: «این داستان را بدین صورت تاریخ نویسان دوره اموی ساختهاند و یا اینکه حقیقت را دگرگون کرده و از خود دروغی بدان افزودهاند، کسانی که بیغرضانه در زندگانی حسن بن علی(ع)تتبع کردهاند، میدانند وی قطع نظر از مقام امامت، که شیعیان او بدان اعتقاد دارند، مردی آراسته به خوی مردمی و اخلاق انسانی بوده است، او هنگامی با معاویه آشتی کرد که دانست درگیری جز ریختن خونهای بسیار و پیروزی نهایی معاویه نتیجهای نخواهد داشت، او سوداگری نبود که بر سر کالایی با خریدار گفتگو کند و چون بازار کالای خود را گرم ببیند بهای آن را بالا ببرد، او آنچنان به خوی و خصلت مردمی آراسته بود که دشمن وی نیز ناگزیر بدان اعتراف میکرد.
اگر داستان کاغذ سفید مهردار فرستادن معاویه درستباشد، باید گفت که چون امام حسن(ع)شرطهای خود را در آن بر شمرده و به معاویه برگردانده است، معاویه پس از رسیدن به آرزوی نهایی و متارکه جنگ برای آنکه هیچ یک از شرطهای معاهدهنامه را انجام ندهد، چنین دروغی را ساخته و بر زبانها انداخته است.
شگفتتر اینکه طبری صورتی از آشتینامه را نوشته که به ریشخند و افسانه شبیهتر است تا به روایت تاریخی تا چه رسد بدانکه بازگوی حقیقتی خارجی باشد.
متاسفانه این آشتینامه مجعول و یا تحریف شده و سندهای ساختگی مانند آن در کتابهای تاریخی درسی کشور ما نیز راه یافته است، و مؤلفان و تاریخ نویسان با خوشباوری هر چه تمامتر آن را نوشتهاند: امام حسن بدان شرط با معاویه بیعت کرد که معاویه پنجهزار هزار هزار درهم موجودی بیت المال کوفه و نیز خراج دارابگرد فارس را بدو دهد، و علی را بر منبرها دشنام ندهند.معاویه شرط آخر را نپذیرفت و مقرر شد که در پیش روی حسن(ع)علی را به زشتی نام نبرند، اما خراج دارابگرد را مردم بصره ضبط کردند و گفتند این مال فییء ماست.
این تاریخ نویسان خوشباور هیچ توجه نکردهاند که اگر حسن(ع)این چنین آسان بر سر مال با معاویه آشتی میکرد، پیروان وی یا او را زنده نمیگذاشتند یا چنان زبان خود را بر او دراز میکردند که دیگر نمیتوانست در شهرهای مسلماننشین این مبلغ را از خزانه شام بخواهد؟مگر معاویه در این باره مضایقتی داشت؟پس آن شرطهای اساسی که آشتینامه بر اساس آن نوشته شده کجاست؟چرا طبری نامی از آنها نبرده است؟
در مقابل این سندهای مجعول، ما چند سند دیگر در دست داریم که پرده از حقیقتبرمیدارد و نشان میدهد تاریخ نویسان عصر اموی و عباسی هر جا واقعهای را به سود خاندان پیغمبر دیدهاند در آن دستبردهاند.نوشته بلاذری که مقدم بر طبری است، درستتر به نظر میرسد…»
ایشان سپس متن قرارداد(و یا به قول ایشان آشتینامه)را از قول بلاذری(انساب الاشراف)و به دنبال آن طبق روایت ابن حجر عسقلانی در(الصواعق المحرقه)نقل کرده که از ماده مزبور اثری در آن نیست.
نگارنده گوید: مذاکره سلیمان بن صرد خزاعی با آن حضرت نیز که در روایتسید مرتضی در تنزیه الانبیاء آمده، و در صفحات آینده خواهید خواند، میتواند نظر نویسنده معاصر را تایید کند، که در قرارداد صلح نامی از پول و حقوق مستمری نبوده است، آنجا که سلیمان بن صرد به امام(ع)اعتراض کرده که چرا با این وضع صلح را پذیرفتی، و چرا برای خود حقی و مالی در صلحنامه مقرر نکردی، گوید: ثم لم تاخذ لنفسک ثقه فی العقد، و لا حظا من العطیه…!
و همچنین روایتشیخ مفید(ره)که در آن نیز ذکری از جیره ماهیانه و پول و مال نشده و برای اطلاع بیشتر میتوانید به ارشاد(مترجم)(ج ۲، ص ۱۰)مراجعه نمایید.
۱۵٫الامامه و السیاسه، ص ۲۰۰٫
۱۶٫بحار الانوار، ج ۴۴، صص ۴۹-۴۸٫
۱۷٫ترجمه صلح الحسن، ص ۳۸۴٫