آیا حیوانات هم پس از مرگ محشور می شوند؟

از جمله مسائلی که ذهن انسان را درگیرخودکرده رستاخیز پس ازمرگ است که دردین اسلام از آن با نام ” معاد “یادمیکنیم. اماتابحال به این فکر کرده اید که سرگذشت حیوانات پس از مرگ چه خواهد شد؟آیا آنان نیزموردحسابرسی خواهند بود ؟
با بررسی آیات قرآنی وروایات ائمه معصومین (علیهم السلام) می توان گفت حیوانات همانند انسانهاپس ازمرگ محشورخواهندشد و در روز قیامت درحدآگاهیشان حسابرسی میشوند.
بعنوان نمونه خداوند درآیه 38سوره مبارکه انعام می فرماید : “وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿٣٨ : هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پروازمی کندنیست، مگراینکه امتهایی مثل شما هستند، ماهیچ چیزرادر این کتاب فروگذارنکردیم، پس همگی بسوی پروردگارشان محشور می گردند .” ویادرآیه5 سوره مبارکه تکویر بصراحت ازحشرحیوانات سخن بمیان می آید: ” و إذا الوحوشُ حُشِرَت ” 
همانطورکه می بینیم حیوانات درمحشور شدن باانسانهامشترکند.امابایددیدملاک حشرانسان چیست تا بتوانیم به ملاک حشرحیوانات دست یابیم.
ملاک حشر انسان
اصلی ترین ملاک حشر انسان “داشتن شعور و فطرت ” است که به کمک دعوت انبیا راه مشروعی از اعتقادوعمل رابسوی انسان بازمی کند.حال بایددیدآیا حیوانات نیز همچون انسانها ذی شعورندیا فاقدشعور؟
شعورحیوانات رامیتوان بااستناد آیات زیراثبات کرد:
1. ” وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿١٦/نمل﴾ ؛ سلیمان گفت : ای مردم زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده است” . این آیه اشاره داردبه اینکه پرندگان سخن و نطق دارند ومی دانیم که نطق و سخن بدون اندیشه و ادراک امکانپذیر نیست . 1
من به چیزی که تو از آن خبر نداری آگاه شده ام ………من آن زن وقومش رایافتم که خدا راازیادبرده اند وخورشید راپرستش کرده وشیطان رفتارزشتشان رابرایشان زینت داده است وآنها راازخدا بازداشته است تا هرگزبه راه حق هدایت نشوند
2.” حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿/نمل١٨ ؛ مورچه ای گفت : ای مورچگان به لانه های خودبرویدتاسلیمان ولشکرش شمارا پایمال نکنند درحالیکه نمی فهمند” .2
بعبارت دیگرشناخت دشمن جزءغریزه مورچه است امااینکه شناخت مورچه نسبت به انسانی که نزدیک اوست و اینکه نامش سلیمان است وهمراهانش ارتش اویند بالاتر از غریزه و به نوعی اثبات شعور این موجود است .

3. قرآن اززبان هدهد چنین نقل می کند :
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿٢٢إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿٢٣ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّـهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٢٤/نمل﴾ ؛ من به چیزی که تو از آن خبر نداری آگاه شده ام ………من آن زن وقومش رایافتم که خدا راازیادبرده اند وخورشید راپرستش کرده وشیطان رفتارزشتشان رابرایشان زینت داده است وآنها راازخدا بازداشته است تا هرگزبه راه حق هدایت نشوند . ” 3 
شناخت توحیدوشرک ودرک زشتی شرک ومأموریت ویژه پیام رسانی،مسئله ای بالاترازغریزه است وتنها موجودی با درک و شعور بالا می تواند با مشاهده ی یک ملت،اوضاع اجتماعی و دینی آنها را چنین گزارش کند. 
4. در آیه زیر به تسبیح همه ی موجودات اشاره شده و نکته مهم تر داشتن علم و آگاهی موجودات نسبت به تسبیح و نمازشان است :
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ (نور/٤١؛ مگر نمی بینی که هر کس در آسمان ها و زمین است تاپرندگانی که درآسمان پر می گشایند، خداوند را تسبیح می کنند و همه آنهابه تسبیح ونمازخود آگاهند وخداوندبه هرچه می کنند، آگاهست.” 4
این بخش آیه، پاسخ به توهمی است که برخی مطرح کرده اند:که تمام کارهای حیوانات غریزی است ؛ از آن چه می کنند، خبر ندارند و همه رفتارشان بدون ادراک و علم است. آیه تصریح دارد که آنها به تسبیح و نماز خود علم دارند و چون علم دارند، کارشان غریزی نیست .
همانگونه که بیان شد ملاک حشر هر موجود ، داشتن شعور و فهم و درک است و باتوجه به آیات مذکور دانستیم که حیوانات دارای سطحی از شعور هستند ؛ پس می توان نتیجه گرفت حیوانات هم در قیامت محشور می شوند .
چنانکه روایات معصومان نیز آن را تأیید می کنند : 
1. از ابوذر روایت شده که درحضور پیامبر بودیم، دوگوسفندباشاخ به جان یکدیگرافتادند. پیامبرفرمودند : می دانید چرا آنهابه یکدیگرشاخ میزنند؟ گفتیم نمی دانیم . فرمود :« لکن الله یدری سیقضی بینهما : حق می داند و بزودی میان آنها حکم می کند .» پس انسانها از لحاظ محشور شدن و رسیدن به قصاص و پاره ای امور دیگر مثل انسان ها هستند نه از لحاظ تکلیف .
2. امام صادق (علیه السلام) از آباء گرامی اش نقل می کند : روزی پیامبر اکرم شتری را دید درحالیکه بار سنگینی بر دوشش قرار داشت و او را بسته بودند . پرسید صاحبش کجاست ؟ باید فردای قیامت برای دادخواهی آماده شود .5
3. رُوی عن النبی قال : ” مَن قَتَلَ عصفوراً عبثاً جاء یوم القیامة یعج الی الله تعالی یقول : أن هذا قتلنی عبثا لم ینتفع بی و لم یدعنی فأکل من حشارة الارض  : از پیامبر گرامی روایتی هست که در قیامت برخی حیوانات شکایت می کنند که خدایا فلانی در حق من ظلم کرد. مرا بی جهت کشت وسودی ازمن نبرد و نگذاشت ازحشرات زمین تغذیه کنم . 6
برخی اشکال کرده اند : غیرازانسان، ازانواع حیوانات هیچ نوعی نیست كه ازموهبت اختیاربرخوردارباشدو باوجود اختیاراست كه حساب و كتاب(حشر) معنا و مفهوم پیدامیكند لذاحیوانات حشری ندارند. ولی این سخن بااخباروظاهرآیه 5سوره تكویرمخالف است.
هدف از آفرینش حیوانات ، حشر بسوی خداوند است چراکه حیوانات نیز در سطح خود کمالاتی دارند و در مسیر زندگی به چنین کمالاتی می رسند
پاسخ علامه طباطبایی به مسأله اختیار حیوانات
حیوانات نیزمانندآدمیان تااندازه‌ای ازموهبت اختیاربهره دارندالبته نه به آن قوت وشدتی كه درانسانهاست. شاهد مدعا:
دربرخی ازمواردمی‌بینیم كه حیوان بملاحظه نهی صاحبش وازترس شكنجه‌اش یابخاطر تربیتی كه یافته ازانجام عملی خودداری میكندیادرمواردی كه عمل مقرون باموانع است حركاتی نشان می‌دهد كه حاكی ازمردد بودن حیوان درانجام آن كار است. اینها همه دلیلی است بر اینكه در نفوس حیوانات هم حقیقتی به نام اختیار و استعداد حكم كردن به سزاوار و غیر سزاوار وجود دارد.7                                  
چراصحیح نباشداحتمال دهیم كه حقتعالی حدمتوسط ازهمان اختیارضعیف راملاك تكالیف مخصوصی قراردهد كه مناسب باافق فهم آنان باشدوماازآن اطلاعی نداشته باشیم ؟
یا اینکه ازراه دیگری باآنها معامله مختار بودن بكند و ما به آن معرفت نداشته باشیم و خلاصه راهی باشد كه از آن راه پاداش دادن به حیوان مطیع و مواخذه و انتقام از حیوان سركش صحیح باشد و جز حق تعالی كسی را بر آن راه آگاهی نباشد  .8
نتیجه گیری
ملاک حشر ، داشتن فهم و شعور است و  به استناد قرآن حیوانات نیز از این نعمت بر خوردارند . هرچند سطح فهم و شعور آنها با انسان مساوی نیست ، اما همان مقدار شعور و درک معارف عقلی و داشتن اختیار سبب می شود که دارای تکلیف باشد و بر اساس همین تکلیف ، تسبیح حق می گویند و نماز می کزارند . 
پس دانستیم هدف از آفرینش حیوانات ، حشر بسوی خداوند است چراکه حیوانات نیز در سطح خود کمالاتی دارند و در مسیر زندگی به چنین کمالاتی می رسند . اگر بنا باشد با مردن او ، همه مراتب کمالی و درک معارفی اش که مربوط به روح است نابود گردد ، پس آفرینش او عبث و بیهوده می بود . اما توجه به کلام خداوند ” ثم الی ربهم یحشرون ” ما را به این نکته رهنمون می کند که حیوانات نیز مانند انسان ها دارای روحی فناناپذیرند و بسوی خداوند محشور می شوند و در محضر خداوند بر اساس رفتارشان حکم می شود .

پی نوشت ها :
1. نمل 16
2. نمل 18
3. نمل 24- 22
4. نور 41
5.  من لا یحضره الفقیه / شیخ صدوق /ج 2 / ص 191
6. بحار الانوار /  مجلسی /ج 61 / ص4
7. همان / ج 7/ ص 276

 

8. تفسیر المیزان / ج 7/ ص 108 – 102

در قرآن دو آيه است كه مستقيماً به مسئله حشر حيوانات اشاره دارد:

1. « وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿٣٨/انعام﴾
هيچ جنبنده‏اى در زمين و هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند، نيست؛ مگر اين كه امت‏هايى همانند شمايند. ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم؛ سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى‏شوند». (1)

«دابه هر جنبنده‏اى را كه بر روى زمين بجنبد، گويند و در قرآن كريم، به تمام جنبده‏ها اعم از انسان و حيوانات اطلاق شده است و هرگاه در برابر انسان آمده ـ مثل اين آيه ـ به معناى حيوانات است».(2)

امت، جماعتى را مى‏گويند كه در هدفى يگانه اشتراك داشته باشند. حشر نيز به معناى كوچ دادن جمعى از جايى به جاى ديگر است».(3)

2.«و اذا الوحوش حشرت؛ هنگامى كه حيوانات وحشى محشور مى‏شوند».(4)

در قرآن، به حشر انسان و حيوانات اشاره شده، اما در مقابل، براى موجودات ديگرى، چون آسمان، زمين، ماه، سنگ و خلاصه موجودات بى‏جان و غير ذى‏شعور، از واژه «حشر» استفاده نشده است

و اين نشانه دقت خاص قرآن در اين موضوع است كه انسان و حيوانات ـ جانداران و موجودات ذى‏شعور ـ را در يك طرف قرار داده و براى آنها از واژه «حشر» استفاده كرده

و موجودات غير جاندار را نيز در طرف ديگر قرار داده و از اين لفظ براى آنها استفاده نكرده است.

1.انعام، آيه 38.

2.سيد على اكبرقرشى، قاموس قرآن، ج 2 ص 323.

3.سيد محمد حسين طباطبايى، تفسيرالميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج7، ص 71 و 102.

4.تكوير، آيه 51.

5. بخشی از مقالۀ حشر حیوانات، سید سعید لواسانی، مجلۀ پرسمان، شماره 23

همانطور که گفته شددر قرآن دو آيه است كه مستقيماً به مسئله حشر حيوانات اشاره دارد:
•    1. « وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿٣٨ ؛ هيچ جنبنده اي در زمين و هيچ پرنده اي كه با دو بال خود پرواز مي كند، نيست؛ مگر اين كه امت هايي مانند شمايند. ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم؛ سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور مي شوند.»(1) «دابه هر جنبنده اي را كه بر روي زمين بجنبد، گويند و در قرآن كريم، به تمام جنبنده ها اعم از انسان و حيوانات اطلاق شده است و هرگاه در برابر انسان آمده – مثل اين آيه – به معناي حيوانات است.»(2) امت، جماعتي را مي گويند كه در هدفي يگانه اشتراك داشته باشند. حشر نيز به معناي كوچ دادن جمعي از جايي به جاي ديگر است.»(3)
•    2. «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿تکویر/٥؛ هنگامي كه حيوانات وحشي محشور مي شوند.»(4)
در قرآن، به حشر انسان و حيوانات اشاره شده، اما در مقابل، براي موجودات ديگري، چون آسمان، زمين، ماه، سنگ و خلاصه موجودات بي جان و غير ذي شعور، از واژه “حشر” استفاده نشده است و اين نشانه دقت خاص قرآن در اين موضوع است كه انسان و حيوانات – جانداران و موجودات ذي شعور – را در يك طرف قرار داده و براي آنها از واژه “حشر” استفاده كرده و موجودات غير جاندار را نيز در طرف ديگر قرار داده و از اين لفظ براي آنها استفاده نكرده است. پرسش مهم اين است كه ملاك حشر در انسان چيست؟ اگر ما ملاك حشر در انسان را دريابيم، مي توانيم درباره حيوانات واضح تر بحث كينم.
مقصد و مقصود انسان، حشر او به سوي پروردگار جهانيان است و نه زندگي كوتاه در اين دنيا. امت بودن انسان، هدفدار بودن است و اين هدف داري، در سايه حشر او به سوي خدا حاصل مي شود. مرگ، هجرت از خانه نابودي به خانه جاودانگي است و مقصد و مقصود انسان ديدار خداي سبحان است كه با حشر تأمين مي شود. از اين جا ثابت مي شود كه انسان روحي فناناپذير دارد كه به سوي پروردگار محشور مي شود.
انسان داراي ادراكات متعدد و گرايش هاي متنوع است؛ به دليل همين بينش ها و گرايش هاي خير و شر را تشخيص مي دهد؛ تكليف دارد؛ با اراده و اختيار خود، به يكي از دو راه “نيكي و عدالت” يا “گمراهي و زشتي و ظلم” مي رود و هر كدام را كه انتخاب كرد، به مقصد و مقصود خود مي رسد؛ يا به لقاي رحمت و بركت – كه نمود و نماد آن بهشت پرنعمت و رضوان خداوند است – مي رسد و يا به لقاي غضب و سخت الهي – كه نماد و نمود آن دوزخ پرزحمت است – نايل مي شود.
در قرآن، آيات متعددي وجود دارد كه نشان مي دهد حيوانات هم شعور و ادراك دارند. برخي از اين آيات عبارتند از:
•    1. «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿١٦ ؛(5) و (سليمان نبي) گفت: اي مردم! به ما زبان پرندگان را آموزش داده اند.» اين آيه اشاره دارد كه پرندگان سخن و نطق دارند و نطق و سخن و زبان، بدون انديشه و ادراك امكان پذير نيست.
•    2. حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٨؛(6) مورچه اي گفت: اي مورچگان! به خانه هاي خود وارد شويد تا سليمان و سپاهيانش نادانسته شما را پايمال نكنند.» اين آيه آشكارا نشان مي دهد كه مورچه، سليمان و سپاهيانش را مي شناسد و هر شناختي مسبوق به انديشه و ادراك است.
•    3. قرآن از زبان هدهد – پرنده اي كه در محضر حضرت سليمان است – چنين نقل مي كند:
گفت: من به چيزي كه تو از آن خبر نداري، آگاه شده و از سرزمين سبأ به طور يقيني خبري آورده ام. من زني را يافتم كه بر مردم حكومت مي كرد و به او هر گونه نعمتي عطا شده بود و او داراي تختي بزرگ بود. من آن زن و قومش را يافتم كه خدا را از ياد برده اند و خورشيد را پرستش مي كنند و شيطان رفتار زشتشان را برايشان زينت داده است و آنها را از راه خدا بازداشته است تا هرگز به راه حق هدايت نشوند.(7) اين سخنان، نشانه ادراك بالاي اوست و تنها موجودي با درك و شعور بالا مي تواند با مشاهده يك ملت، اوضاع اجتماعي و ديني آن را چنين روشن گزارش كند.
•    4. هدهد سپس براي اثبات توحيد و نفي شرك، به استدلال روي مي آورد. وي با تحليل روان شناسانه، ساختار فكري و رفتارشان را تحليل كرد و سلطه شيطان را بر آنان بازگفت. اين امر نشان مي دهد كه وي از نظر عقلي و استدلالات كلامي و فلسفي نيز سطح ادراك خوبي دارد. در استدلال او آمده است: «چرا آنها خداوندي را كه هر پنهاني را در آسمان ها و زمين ظاهر مي كند و به نها ن و آشكار آگاه است، سجده نمي كنند؛ خداوندي كه معبودي جز او نيست و او پروردگار عرش عظيم است.» برهان هدهد، برهاني است كه اكثر انسان ها از تبيين و بيان آن عاجزند. او تحت تعليم سليمان نبي، به مقامي رسيد كه توانست چنين برهان عميقي را تبيين كند.
•    5. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٤١؛(8) مگر نمي بيني كه هر كس در آسمان ها و زمين است تا پرندگاني كه در آسمان پر مي گشايند، خداوند را تسبيح مي كنند و همه آنها به تسبيح و نماز خود آگاهند و خداوند به هر چه مي كنند، آگاه است.»
اين آيه شريف به چند مطلب اشاره دارد:
الف. هر موجود جاندار و ذي شعوري كه در زمين و آسمان است، حتي پرندگان، خداوند متعال را تسبيح مي كنند و براي او نماز مي گذارند. “من” به موجودات جاندار و ذي شعور اشاره دارد.
ب. آنها به تسبيح و نماز خود علم دارند. اين بخش آيه، پاسخ به اين توهم است كه آنها از روي غريزه خداوند سبحان را تسبيح مي كنند و نماز مي گذارند. برخي معتقدند كه تمام كارهاي حيوانات غريزي است؛ از آنچه مي كنند، خبر ندارند و همه رفتارشان بدون ادراك و علم است. آيه تصريح دارد كه آنها به تسبيح و نماز خود علم دارند و چون علم دارند، كارشان غريزي نيست.
ج. هر كس چون پيامبر اكرم(ص) داراي علم شهودي و قلبي باشد، تسبيح و نماز آنها را مي بيند.
د. خداوند متعال به رفتار آنها علم دارد.
با جمع بندي آيات بالا، چند مطلب روشن مي شود:
•    1. حيوانات اهل تسبيح و نمازند و اين تسبيح و نمازگزاري، آگاهانه است.
•    2. حيوانات از ادراك حسي و ادراك عقلي و توان درك معارف عقلي برخوردارند و تعليم و تربيت مي پذيرند؛ چنان كه سگ شكاري، در سايه تعليم و تربيت، در حالي كه گرسنه است، گوشت شكار را بي هيچ چشم داشتي به دندان مي كشد و به شكارچي تحويل مي دهد و اگر قرار بود بر اساس غريزه كار كند، بايد شكار را مي خورد؛ اما او امانت داري و عدم خيانت در امانت را آموخته، طبق آن عمل مي كند؛ به عبارت ديگر، او خوب و بد را ادراك كرده، مي داند خيانت در امانت، ستم در حق مربي و صاحبش مي باشد و به سوي خوبي گرايش نشان داده است.
•    3. حيوانات، ادراك و گرايش هايي دارند و به وسيله اين ادراكات، براي خود جلب منفعت و دفع ضرر مي كنند و با اراده خود به سمت آنچه براي خود خير مي پندارند، مي روند. رفتار حيوانات در مواقع شكار، خطر، جفت گيري و زندگي اجتماعي، نشانه ادراك و هدف مندي و رفتار بر اساس اراده و براي جلب منفعت و دفع ضرر است كه زيست شناسان به برخي از اسرار آن پي برده اند.
•    4. هر موجودي كه ادراك خوب و بد دارد، يقيناً عدالت و ظلم را نيز تشخيص مي دهد؛ زيرا از مصاديق بارز خير و شر، عدل و ظلم است و شناخت خير و شر و عدل و ظلم، مقدمه رفتار است.
•    5. حيوانات، شعور و اختيار دارند؛ البته سطح شعور و اختيار آنان به سطح انسان نمي رسد؛ اما همان مقدار شعور، ادراك، اختيار و اراده، سبب مي شود كه داراي تكليف 9 باشند و بر اساس همان تكليف، تسبيح حق بگويند و نماز بگزارند.
•    6. آنها همانند انسان، هدف، مقصود و مقصدي دارند.
•    7. هدف، مقصود و مقصد حيوانات، حشر به سوي خداوند متعال است و چرا چنين نباشد؟ موجودي كه چنين كمالات، بينش و گرايشي دارد، اگر با مردن نابود شود، در حقيقت موجودي عاطل و باطل است و آفرينشي عبث و بيهوده دارد؛ زيرا با مرگ همه اين كمالات نابود شده است. اين كمالات، اموري وجودي و مجردند و تنها روح مجرد مي تواند داراي چنين كمالاتي باشد. پس حيوانات روح مجرد دارند و با مرگ نابود نمي شوند و تا قيامت باقي اند و به سوي پروردگار جهانيان محشور مي شوند و اين حشر، هدف، مقصود، ومقصد آنهاست. آيه «ثمّ الي ربّهم يحشرون» دلالت دارد كه حيوانات مانند انسان داراي روحي فناناپذيرند و به سوي خداوند محشور مي شوند و در قيامت جمع مي شوند و بنابراين بر اساس رفتارشان حكم مي شود.

آيا حيوانات در روز قيامت محشور مي شوند.
پاسخ:
بر اساس آنچه از آيات قرآني استنتاج مي شود حيوانات نيز مانند همه موجودات و همه ذرّات وجود، به سوي معاد در حركت بوده و همگام با همه نظام وجود و به عنوان قطعه اي از نظام هستي، در سير و حركتند و حركت و سير آنها هم به آن جايي كه همه حركت ها منتهي خواهد شد، منتهي مي گردد.
حيوانات هم مانند هر موجود ديگري، داراي جهاز خاص وجودي بوده و داراي مسيرها و طريق هاي مختلف و متنوع و در عين حال حساب شده و منظم مي باشند و آنها نيز مانند هر موجود ديگري، طبق راه و مسيري كه در پيش دارند و در پيش مي گيرند؛ به نقطه اي كه همه وجود به سوي آن در حركت است يعين به سوي مبدأ متعال و روز معاد و قيامت در حركت اند و در آن روز، به نتيجه حركت خود و مسير و راهي كه در پيش دارند، خواهند رسيد.
در قرآن كريم بعضي از آيات وجود دارد كه با صراحت به سير و حركت حيوانات و همه جنبنده ها و پرنده ها به سوي معاد و قيامت اشاره مي كند:
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿٣٨ (الانعام6، آيه38). «نيست هيچ جنبده اي در زمين و نيست هيچ پرنده اي كه با دو بال خود پرواز مي كند، مگر اين كه همه آنها مانند شما انسان ها، امت ها و هستند و ما در كتاب تكوين، چيزي را بي حساب به وجود نياورده ايم. و سپس همه اين جنبنده ها و پرنده ها، به سوي پروردگارشان محشور مي شوند.»
اين آيه با صراحت كامل، همه جنبنده ها و پرنده ها را – كه شامل تمامي اصناف، انواع و طبقات حيوانات مي گردد – حساب شده و داراي اجتماعات و مقررات و نظم خاص حاكم در اجتماعات آنها و نيز شعور و اراده و همچنين حركت و سير به سوي معاد و به سوي مبدأ متعال مي داند و با وجود صراحت خاص اين آيه در حشر همه حيوانات – كه از جمله (ثمّ إلي ربّهم يحشرون) برمي آيد – هيچ گونه شبهه و ترديدي، در اصل حركت حيوان به سوي معاد باقي نمي ماند. قرآن همچنين مي فرمايد: (و إذا الوحوش حشرت)؛(تكوير(81)، آيه 5)
گرچه اين آيه دلالت خاصي دارد و دلالت بر حشر وحوش مي كند؛ اما براي متدبر اين حقيقت را مي رساند كه غير وحوش نيز محشور خواهند بود.
بنابراين وقتي مي گوييم همه موجودات، بدون استثنا – به مقتضاي آيات قرآني – به سوي مبدأ متعال و به سوي معاد، برگشت نموده و حركت مي كنند و به مبدأ متعال مي رسند و نتيجه حركت خود را مي بينند؛ نبايد از اين جملات معناي ناصحيح برداشت نمود و چنين فكر كرد كه در روز قيامت، رسيدن موجودات به مبدأ متعال به يك معني بوده و رسيدن موجودات به او معناي واحدي  دارد؛ بلكه بايد توجه داشت كه رسيدن به مبدأ متعال در خصوص هر موجودي، به معناي خاصي است؛ مثلاً رسيدن انسان به مبدأ متعال، با رسيدن موجودات ديگر به او فرق دارد.
همچنين رسيدن هر موجودي، غير از رسيدن موجود ديگر است و نيز نتيجه حركت و راه و روش هر يك از موجودات كه در معاد ظاهر مي گردد – نتيجه مخصوصي بوده و غير از نتيجه حركت و راه و روش موجود ديگري است.
اگر به شما گفته شود: كه در فصل بهار، همه خاك ها به حركت در مي آيند و نتايج حركت ها در فصل تابستان ظاهر مي گردد، آيا شما از اين جمله، چنين مي فهميد كه همه حركت ها نتيجه واحدي خواهد داد و نتيجه ها يك نسق و يك نتيجه است؟! و اگر گفته شود: دانه ها در يك فصل، حركت آغاز مي كنند و نتيجه ها در فصل تابستان به ظهور مي رسد، آيا شما اين چنين برداشت مي كنيد كه نتيجه ها در تابستان همه يكي خواهد بود؟
و اگر گفته شود: همه نطفه ها در رحم ها، حركت هاي خود را شروع مي كنند و بعد از مدتي نتيجه ها ظاهر مي شود، آيا شما اين تصور را مي كنيد كه نتيجه ها يكي خواهد بود؟ اگر گفته شود: همه موجودات، به سوي نقطه اي كه “معاد” ناميده مي شود حركت كنند و همه در آن روز، نتايج حركت ها را خواهند يافت و همه به مبدأ متعال خواهند رسيد، آيا اين چنين خواهيد فهميد كه نتيجه ها يكي بوده و همه، به يك نحو به معناي واحد به او خواهند رسيد؟!
خيلي ها هستند كه متأسفانه وقتي چنين مي شنوند، آن چنان فكر مي كنند و سپس با تعجب مي پرسند: آيا همه موجودات، مانند انسان به او مي رسند و همه موجودات مانند انسان، نتيجه و جزاي اعمالشان را مي بينند و به بهشت و جهنم مي روند و آيا همه…؟!

منابع و پي نوشت ها
•    1. انعام(6)، آيه 38.
•    2. سيد علي اكبر قرشي، قاموس قرآن، ج 2، ص 323.
•    3. سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 7، ص 71 و 102.
•    4. تكوير(81)، آيه 51.
•    5. نمل(27)، آيه 16.
•    6. نمل(27)، آيه 18.
•    7. نمل(27)، آيه 22-25.
•    8. نور(24)، آيه 41.
•    9. نشانه تكليف داري حيوانات اين است كه سليمان نبي، هنگام غيبت هدهد، گفت: اگر او عذر موجه نداشته باشد، عذابي دردناك يا مرگ در انتظار او است. اگر هدهد بر اساس ادراك و درك خوبي و بدي عمل نمي كرد و صرفاً رفتار غريزي داشت، مجازات سنگين او قبيح بود. انبيا معصومند و همه كارهايشان بر اساس عصمت و دستورهاي خداي سبحان است. همين اشاره است به علم و آگاهي و ادراك و گرايش و تكليف داري هد هد كه يك نوع پرنده است.
•    10. ر.ك: تفسير الميزان، ج 7، ص 71.
•    11. شجاعي، محمد، معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج 1، صص 53-69.

تفسير الميزان
آيه 38 سوره انعام: وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿٣٨
دابه هر حيواني را گويند كه بر روي زمين بجنبد ولي بيشتر در اين استفاده مي شود و همچنين به معناي آهسته راه رفتن است.
طائر: هر حيواني را گويند كه با دو بال خود در فضا پرواز كند و جمع آن طير است.
امت: به معناي جماعتي از مردم كه اشتراك در هدف واحد، مانند دين و يا سنت واحد يا وحدت در زمان و مكان آنها را مجتمع ساخته باشد.
اين كلمه در اصل به معناي قصد است. أم يؤم. قصد كرد. قصد مي كند.
حشر: به معناي كوچ دادن جمعي از جايي به جايي يا بسيج دادن جمعي به سوي جنگ.
توصيف يطير بجناحيه براي محاذات دابة في الارض است و به منزله اين است كه بگوييم هيچ حيوان زميني و هوايي نيست مگر…
طير در سرعت زياد، و ابيب هم به معناي حركت آهسته.
وقتي به افراد كثيري امت اطلاق مي شود كه همه يك هدف را در نظر داشته باشند چه هدف اجباري باشد چه اختياري. و باز شباهت حيوانات با انسان ها از باب خورد و خوراك و زاد و ولد نيست بلكه از جهت بازگشت به سوي خدا چه انسان و چه حيوان شبيه هستند.
ملاك حشر و بازگشت به سوي خدا در انسان و زندگي ارادي و شعوري، كه راهي را به سوي سعادت و راهي به سوي بدبختي نشانش مي دهد چيز ديگريست. يك انسان ممكن است در دنيا در بهترين موقعيت زندگي كند. اما به خاطر ظلم وجودي كه كرده سعادتمندو خوشبخت نباشد و كسي كه به جميع بلا ها و شرائد گرفتار شده به خاطر داشتن كمالات انساني و نور عبوديت خوشبخت و سعادتمند باشد.
پس ملاك داشتن شعور و فطرت انسانيت است كه به كمك دعوت انبياء اگر آن راه را طي كند در آخرت سعادتمند يا در هر دو دنيا و آخرت سعادتمند مي شود.
حيوانات هم مانند انسانها داراي عقايد و آراي فردي و اجتماعي هستند و حركاتي كه در راه بقاء انجام مي دهند همه بر مبناي آن عقايد است همان طوري كه انسان زندگي او بر اساس آرا و عقايد است.
يك حيوان در جهت رسيدن به هدف هاي زندگي و تأمين حوائج خود در باب شكم و شهوت و مسكن حركاتي از خود نشان مي دهد كه براي انسان در اين باب شكي نمي ماند كه حيوان هم داراي شعور است و دنبال دفع ضرر و جلب منفعت است.
در بسياري موارد ديده شده كه در به چنگ آوردن شكار و فرار از دست دشمن دست به حيله ها مي زند كه هرگز عقل بشر آن را بعد از نژاد او درك نكرده.
زيست شناسان در بسياري از انواع حيوانات مانند مورچه و زنبور عسل و موريانه با آثار عجيبي از تمدن و نازك كاريهاي ظريفي و لطائفي در طرز اراده مملكت برخورده اند كه هرگز نظير آن جز در ملل تمدن مشاهده نشده است.
وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿٤/جاثیه
مردم را به شناخت عموم حيوانات و تفكر در كيفيت خلقت آنها و كارهايي كه مي كنند ترغيب نموده.
در آيات ديگر به عبرت گرفتن از حيوانات تشويق نموده.
در حيوانات حب و بغض و سركشي به صورت مختلف مشاهده مي شود.
نتيجه اينكه حيوانات هم مثل انسان احكامي دارند. خير و شر و عدالت و ظلم را تشخيص مي دهد. همان طور كه اختلاف در اخلاقيات در انسان دليل بر اختلاف عقيده و آرا است كه اين اختلاف نه تنها در زندگي دنيايي بلكه در سعادت و بدبختي مؤثر است، چون ملاك هر خوبي و بدي قيامت و حساب اعمال و استحقاق كيفر، همين عدالت و ظلم است سير حيوانات حشري ندارند.
•    1. آيا حيوانات غير انساني هم نظير انسان حشر دارند يا نه؟ ثم الي ربهم يحشرون. جواب: و إذا الوحوش حشرت. از آيات ديگر استفاده مي شود نه تنها حيوانات بلكه آسمان و زمين نيز و آفتاب و ماه و ستارگان و جن و سنگ ها و بت ها و ساير چيزهايي كه مردم آنها را پرستش مي كردند و حتي طلا و نقره اي كه اندوخته شده و در راه خدا انفاق نگرديده همه محشور خواهند شد و با آن طلا و نقره پيشاني و پهلوي صاحبانشان داغ مي شود.
•    2. آيا حشر حيوانات شبيه حشر انسان است و آنها هم مبعوث شده و اعمالشان خاص گشته و طبق آن كيفر يا پاداش مي بينند؟
جواب: آري معناي حشر همين است. حشر به معناي جمع كردن و بسيج دادن است به سوي كاري.
•    3. آيا امثال آسمان و زمين و آفتاب و ماه و سنگ ها و غير آن نيز حشر دارند؟
جواب: قرآن كريم در خصوص اين گونه موجودات تعبير به حشر نفرموده، و لكن چنين فرموده: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ .(ابراهيم، آيه 48) و نيز فرموده: وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ (زمر، آيه 67) و نيز فرمود: وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿٩.زماني كه خورشيد و ماه جمع شوند.(قيامت، آيه 9) إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿٩٨ لَوْ كَانَ هَـٰؤُلَاءِ آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا ۖ وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ (انبياء، آيه 99)
علاوه برا ينكه از آيه إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿٢٥/سجده) و آيات ديگر استفاده مي شود كه:
تنها ملاك حشر مسئله خصومت در بين آنان و احقاق حق است كه در آن اختلاف دارند. مرجع همه اين آيات به دو كلمه است و آن انعام نكوكار(پاداش) و انتقام از ظالم(عذاب) همچنان كه درآيد.
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا ۚ إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ ﴿سجده/٢٢ بدرستي كه ما از مجرمين انتقام خواهيم گرفت.(سجده، 22)
و آيهفَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّـهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ ۗ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿ابراهیم/٤٧
يعني اتعام و انتقام را جزاي دو وصف احسان و ظلم دانسته و چون اين دو وصف در بين حيوانات هم هست و اجمالاً از حيوانات را مي بينيم كه در عمل خود ظلم مي كنند و افرادي ديگر را مي بينيم رعايت احسان مي كنند پس به اين دليل بايد بگوييم كه حيوانات نيز حشر دارند.
مؤيد اين آيته ظاهر آيه وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّـهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَـٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا ﴿٤٥/فاطر)
اگر خداي من است مردم را به كيفر ظلمشان بگيرد، هيچ جنبنده اي بر روي زمين نمي ماند و لكن كيفرشان را براي مدتي معين تأخيز مي اندازد.
نكته: هر جنبنده ظالمي چه انسان چه حيوان بايد انتقام ببيند.
البته حيوانات در شعور و اراده مانند انسان ها نيستند. و حتي انسان ها در حساب قيامت بر اساس درك و شعور خود مؤاخذه مي شوند.
علاوه بر اينكه، خداي تعالي از پاره اي از حيوانات لطائفي از فهم و دقائقي از هوشياري حكايت كرده كه هيچ دست كمي از فهم و هوش انسان متوسط الحال در فهم و تعقل ندارد. مانند داستاني كه از مورچه و سليمان حكايت كرد.(نهل، آيه 18)
و داستان هدهد و حضرت سليمان در غايب شدنش. در مورد قوم سبأ.
و چه بسا عجائب و غرائبي كه دانشمندان حيوان شناس پس از مطالعه عميقي در انواع مختلفي از حيوانات ديده مي شود.
و اما سؤال چهارم و پنجم: اينكه آيا حيوانات تكاليف خود را در دنيا از پيغمبري كه وحي بر او نازل مي شود مي گيرند يا نه؟ يا آيا پيغمبراني كه فرضاً هر كدام به يك نوع از انواع حيوانات مبعوث مي شوند از افراد همان نوع اند يا نه؟
جواب: تاكنون بشر نتوانسته از عالم حيوانات سر در آورده و حجاب هايي كه بين او و بين حيوانات است پس زند. لا بحث كردن در اين مورد سنگ به تاريكي انداختن است و در كلام الهي كوچك ترين اشاره اي به اين موضوع نشده است. و از روايات هم چيزي فهميده نمي شود.
خلاصه، اين كه اجتماعات حيواني هم مانند اجتماعات بشري استعداد پذيرفتن دين الهي در فطرتشان است همان فطرياتي كه در بشر سرچشمه دين الهي است.
سؤال: هيچ يك از حيوانات نوعي نيست كه از موهبت اختيار برخوردار باشد. مثل اينكه گرچه وقتي موش را مي بينيد بي اختيار دنبال آن و شير دنبال حيوانات ديگر. پس نمي توان گفت كه حيوانات مانند انسان داراي سعادت و شقاوت اختياري هستند.
جواب اين اعتراض: از تأمل در معناي اختيار و دقت در حالات نفسانيه كه انسان به وسيله آن افعال اختياري خود انجام مي دهد بدست مي آيد. انسان حيواني است كه با شعور در موارد خارجي عالم دخل و تصرف مي كند. و از آنها براي بقاء خود استفاده مي كند. خيلي از كارهاي انسان است كه مانند موش گرفتن گربه به تفكر احتياجي ندارد. او نيز چون گربه شير بي درنگ اقدام مي كند. انسان هم چيزي كه نفعش روشن است مثل تنفس و غالب كارهايي كه ملكه است البته كارهايي كه نفع و ضرر آنها روشن نيست و محتاج به تفكر است: مثلاً در غذاي مشكوك تا به يك طرف احتمال يقين پيدا كند.
خلاصه معناي اختيار اين شد كه انسان وقتي بعضي از امور را تشخيص نمي دهد و نمي تواند نفع و ضرر آن را مشخص كند فكر را به كار مي برد. ولي در مواردي كه نفع و ضرر آن مثل قضيه موش و گربه روشن است اراده خود را در تصرف آن به كار مي برد.
نكته: البته در مواردي است كه اختيار در افراد متفاوت است. انسان غضب خود را نگه مي دارد از گناه ولي انسان شهوتران مطيع هواي نفس مي شود. شجاع مقاومت مي كند. ترسو مي گريزد. شخص سيگاري مي گويد چه كنم معتادم.
همين اختلاف فاحش كه در مبادي اختيار است كه باعث شده كه دين فعلي را اختياري بدانند كه افراد متوسط اجتماع آن را اختياري تشخيص مي دهند.
نتيجه: پس حيوانات هم تا اندازه اي از قدرت اختيار برخوردار هستند و در حيوانات اختيار و استعداد كم كردن بسزاوار و غير سزاوار است.
ما فرطنا في الكتاب من شيء. و مراد چيزي كه در آن كوتاهي نشده همان كتاب است. يعني چيزي نيست كه رعايت حال آن لازم مگر اين كه ما آن را در اين كتاب آورده ايم.
نتيجه: اين نظام هايي كه در حيوانات جاري است و نظير نظام انساني است نظامي كه خداوند متعال واجب دانسته كه انواع حيوانات بر طبق آن ايجاد نمايد. تا خلقت عبث نبوده و وجود حيوانات باطل و بي فايده نباشد. كه لياقت قبول كمال را دارند. و از موهبت كمال بي بهره نمانند.
نتيجه: خداوند حيوانات را از امت هاي زنده قرار داده كه با هستي خود در حركت به سوي خدا در حركت و تكامل هستند.
ثم اين ربهم يحشرون. عموميت حشر كه شامل حيوانات هم مي شود و از آن استفاده مي شود كه زندگي حيواني هم نوعي زندگي است كه مستلزم حشر به سوي خداوند است.
و بعضي از علما مسأله تناسخ را مطرح كردندكه روح بعضي بعد از مرگ حلول مي كند در حيوانات. مثلاً روح انسان فريبكار و حيله گر در روباه و شخص فتنه انگيز و كينه توز در بدن گرگ و روح انسان عيب جو در بدن خوك. و انسان شهوت پرست و پرخور در گاو. و همچنين از اين بدن به آن بدن انتقال يافته و عذاب مي بيند و اگر انسان با سعادت باشد روحش در بدن سعادتمندان كه اين معنا درست نيست. [1]

________________________________________
[1] . تفسير الميزان، علامه طباطبايي، سوره انعام، 38.
پرسش :
چه حيواناتي وارد بهشت مي شوند و صاحبان آنها چه كرده اند كه اينها وارد بهشت مي شوند؟
در پاسخ به سؤالي كه مرقوم فرموده بوديد كه «چه حيواناتي وارد بهشت مي شوند و صاحبان آنها چه كرده اند كه اينها وارد بهشت مي شوند؟»
لازم است قبل از پاسخ به اين سؤال به عنوان مقدمه بررسي كنيم كه: آيا حيوانات در قيامت محشور مي شوند يا نه؟ و آنگاه ورود آنها به بهشت چگونه است؟
در پاسخ به سؤال اول بايد گفت اينكه حيوانات در قيامت محشور مي شوند يا نه بين علماء اهل فن اختلاف است، گروهي قائلند قيامت مخصوص جنّ و انس است و حيوانات در قيامت محشور نخواهند شد ليكن مشهور بين بزرگان و مفسران اين است كه حيوانات هم مثل انسانها در قيامت مبعوث خواهند شد. و به اندازة درك و شعورشان جزاء داده خواهند شد و از ظاهر بعضي آيات و روايات اين مطلب فهميده مي شود.
و صريحترين آيه كه اين منظور را مي رساند آية 38 از سورة انعام مي باشد: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ».
دابّه به معناي همة جنبندگان روي زمين است و طائر به هرگونه پرنده اي گفته مي شود.
بنابراين آية شريفه از يك رستاخير عمومي براي تمام موجودات زنده خبر مي دهد و مي فرمايد: «معناي آيه: هيچ جنبده اي در زمين و هيچ پرنده اي كه با دو بال خود پرواز مي كند نيست مگر اينكه امتهايي همانند شما هستند، ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم، سپس تمام آنها به سوي خداوند در رستاخيز جمع مي شوند.»
به عقيدة بيشتر مفسران ضمير «هم» در عبارت ثم الي ربهم به انواع و اصناف جنبندگان و پرندگان بر مي گردد و به اين ترتيب قرآن براي همة موجودات جنبنده قائل به رستاخيز شده است.[1]
در روايات متعددي هم به رستاخيز حيوانات اشاره شده است از جمله:
از ابوذر نقل شده است كه مي گويد، ما خدمت پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ بوديم كه در پيش روي ما دو بُز به يكديگر شاخ زدند، پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ فرمود: مي دانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: خير! پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ فرمود: ليكن خداوند مي داند و به زودي در ميان آنها داوري خواهد كرد.[2]
و در حديث ديگري از پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ نقل شده است كه فرمود: «استفرهوا ضحاياكم فاِنّها مَطاياكم علي الصراط»؛ به حيوانات قرباني (حيواناتي كه در راه خداوند ذبح كرده مي شوند) نيكي و احسان كنيد زيرا آنها وسيله عبور شما از صراط هستند.[3]
و هم چنين روايات ديگري وجود دارند كه حكايت از رستاخيز حيوانات مي كنند ـ بطوري كه هر حيواني كه مورد ستم و ظلم واقع شده باشد چه از جانب صاحبش و يا از طرف حيوانات ديگر، در قيامت به حقوق او رسيدگي مي شود، كه در ذيل آية شريفة سورة انعام، حديثي از پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ نقل شده است كه از مفسرين هم آن را نقل كرده اند كه فرمود: خداوند تمام اين جنبندگان را روز قيامت بر مي انگيزاند و قصاص بعضي را از بعضي مي گيرد، حتي قصاص حيواني كه شاخ نداشته و ديگري بي جهت به او شاخ زده است از او خواهد گرفت.[4]
از مطالبي كه از ظاهر آيات و روايات فهميده مي شود اين است كه اجمالاً مي توان وجود رستاخيز را براي حيوانات اثبات كرد.
امّا در پاسخ به سؤال دوّم كه چه حيواناتي به بهشت مي روند؟ عرض مي شود اينكه بعد از قيامت عاقبت كار حيوانات به كجا مي رسد، آيا به بهشت مي روند؟ يا به جهنم… يا نابود مي شوند؟ و در قيامت فقط براي احقاق حق محشور مي شوند، در اين باره دليل روشني از آيات و احاديث معتبر در دسترس نيست و بايد گفت و الله العالم.
گرچه در همين مورد هم رواياتي وجود دارد ليكن نمي توان بطور قطع به آنها استناد كرد، از جمله:
قال الصادق ـ عليه السّلام ـ : «اَيُّ بعير حج عليه ثلاث حجج يجعل من نعم الجَنّة.»
(معنا: امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: كسي كه با شتري سه بار حج شرفياب شود مركبش بهشتي خواهد بود.)[5]
قال رسول الله ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ : «اَنّ خيول الغزاة في الدنيا خيو لهم في الجَنَّة.»
(معنا: اسبان عرصة جنگ – جنگهايي كه براي اعتلاي اسلام بوده است – اسبان بهشت خواهند بود.)[6]
و همچنين روايات ديگري كه در مورد سگ اصحاب كهف يا حمار بلعم باعورا و… نقل شده است.
و بر فرض صحة اسناد اين روايات و اعتبار آنها، در مي يابيم كه بعضي از حيوانات كه عمل ويژه اي در راه خدا از آنها سرزده و يا توسط صاحب خود، در راه خدا بكار گرفته شده اند وارد بهشت مي شوند نه همة حيوانات.
در پايان ذكر يك نكته درخور توجه است:
از آنجا كه قيامت و احوالات آن كلاً از دسترس حس و تجربة ما خارج است لذا اظهارنظر كردن در مورد جزئيات قيامت خارج از درك و عقل انسانهاست و براي اين منظور بايد تسليم وحي شد و از اظهارنظر كردن بي مورد و احياناً خرافي اجتناب كرد، تا در اخذ معارف ديني دچار لغزش و انحراف نشويم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، جلد 20، ص 437 و جلد 5، ص 224 و جلد 26، ص 174.
2. بداية المعارف، جلد دوم، تأليف سيد محسن خرازي، ص 285.
3. كتاب معاد، تأليف علي عراقچي همداني، درس بيست و ششم.
قال الباقر ـ عليه السّلام ـ :
مَنْ اَتَمَّ رُكُوعَهُ لم تَدْخُلْهُ وَحْشَةَ القَبْر
كسي كه ركوعش را نيكو و بدون نقص بجا آورد دچار وحشت قبر نخواهد شد.
بحار، ج 87، ص 161.

[1] . تفسير نمونه، جلد پنجم، صفحة 221، تأليف آيت الله مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، چاپ دوازدهم، از انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوازدهم، سال 1368.
[2] . مجمع البيان، ج (3ـ4) تأليف علامه طبرسي، صفحه 461، انتشارات دارالمعرفة، چاپ دوم.
[3] . وسائل الشيعه، تأليف شيخ حرّ عاملي، جلد 14، انتشارات آل البيت، چاپ اول، صفحه 209.
[4] . تفسير نمونه، ج 5، صفحه 226، تأليف آيت الله مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، چاپ دوازدهم.
[5] . من لا يحضره الفقيه، تأليف شيخ صدوق (ره)، جلد 2، صفحه 191، حديث 872، انتشارات دارالكتب.
[6] . بحار الانوار، ج 6، ص 130.


جستجو