تحقیقی پیرامون مناره مساجد

بشر براى بيان مفاهيم مجرد و امور معنوى و مذهبى از هنرهاى مختلف و از رموز و اشارات و سمبلهاى گوناگون استعانت جسته و از اين طرز بيان سمبليك, به شدت و قدرت فراوان بهره مند گرديده است.
بى گمان اعتقادات مذهبى در بسيارى از مظاهر زندگى مادى و معنوى بشر متظاهر مى شوند. همين كه انسان مشغول ساخت چيزى مى شود, افكار و عقايد او در شكل دهى به مصنوع دخالت داده مى شوند, امروزه روانشناسان براى پى بردن به افكار و عقايد انسانها در اعصار گذشته از راه مصنوعات او همانند كتيبه ها و نقاشى ها و … به مطالعه و بررسى مى پردازند.
در اين مقاله, علت وجودى مناره مساجد مورد بررسى قرار گرفته است. همان مناره اى كه بى شك يكى از نمودهاى بى بديل و زيباى هنر معمارى مسلمانان به شمار مىآيد. اگر خوانندگان ارجمند و اهل مطالعه و قلم در اين زمينه كه بحثى نو و ابتكارى است, نقد و نظر و پژوهش بيشترى ارسال كنند, مجله از آن استقبال مى كند.

مى گويند علت بناى مناره در مساجد, گفتن اذان در مكان مرتفع است! اگر اين حرف درست باشد, يك مناره براى رفع اين نياز كفايت مى كرد, پس چرا از قديم معماران, مساجد را جفت مناره اى ساخته اند؟ آيا گذشتگان اعتقاد داشتند بايد دو نفر همزمان يكى به طرف شرق و يكى به طرف غرب اذان بگويد؟!
بعضى ها مى گويند مساجد جفت مناره اى از مشخصات معمارى ايرانى است! لابد اين آقايان مساجد جنوب و جنوب شرقى ايران را نديده اند, به نظر مى رسد مناره داراى علل ديگرى غير از علل نام برده باشد.
براى ريشه يابى درست مطلب, چاره اى جز مراجعه به تاريخ و موارد استعمال آن نداريم.
تاريخچه مناره
از ديرباز مناره را براى راهنمائى و هدايت مسافران در بيابانها و يا در اول شهرها مى ساختند و گاهى هم براى حد فاصل دو چيز به عنوان مرز از آن استفاده مى كردند.
گويند اولين كسى كه در راهها مناره ساخت, ((ابرهه[((تبع] بن الحرث الرائش, يكى از پادشاهان يمن بود. او در جنگهاى خود در راهها اين نشان را برپا مى كرد تا در بازگشت, به كمك آنها راه خود را پيدا كند 1.
اين روش راه يابى تا سده هاى اخير تنها روش شناخته شده در راهنمائى و هدايت مسافران به مقصد بود.
مى گويند به فرمان نادرشاه براى راهنمايى كاروانيان و اردوهاى جنگى در صحراهاى بىآب و علف و كويرها با سنگ و آجر و گچ مناره هايى ساخته شد كه هنوز در ريگزارهاى ميان كرمان و بلوچستان باقى است 2.
به هر حال, اين فكر; كه به وسيله مناره مسافران دريايى و زمينى به مقصد راهنمائى شوند, از قديم تا عصر صنعت در ميان مردم باقى بود و مناره هايى كه از گذشته ها بر كنار درياها و راهها تا به امروز باقى مانده اند, مانند ((مناره اسكندريه)) 3 و ((نادرى)) شاهدى بر همين مدعا است.
معانى لغوى و موارد استعمالى مناره
موارد استعمال اين كلمه هم همين معنا را مى رساند. در ((غياث اللغه)) گفته است:
((مناره نشانى كه در راه از سنگ و خشت برپا كنند و در اصل لغت به معنى چراغ پايه باشد, ظاهرا وجه تسميه آن باشد كه سابق براى راه يافتن مسافران چراغى بر مناره مى افروختند و مجازا جاى بلند, اذان گفتن)) 4.
در ((لسان العرب)) 5 و ((مجمع البحرين)) 6 گفته اند: ((المنار و المناره: علم الطريق)).
در ((منتهى الارب)) و ((مهذب الاسم)) و ((اقرب الموارد)) نيز آمده است: ((نشانى كه در راه قرار دهند)) 7.
فرهنگ نظام مى گويد: ((منار – مناره: جاى نور, برج مانندى كه در مسجد سازند و موذن بر بالاى آن اذان مى گويد, نيز ستون يا برج مانندى كه براى نشان راه و سرحد سازند)).
سپس مى افزايد: ((اين معناى مجاز از اول است چه; منار مسجد و جزء آن در اول, براى گذاشتن چراغ بوده)) 8.
موارد استعمال مناره در نهج البلاغه و احاديث
هرچند ماده اصلى ((مناره)) (نور) در قرآن آمده, ولى خود كلمه ((مناره)) در قرآن نيامده است.
ولى در نهج البلاغه و احاديث اسلامى بارها تكرار شده است. اين كلمه در نهج البلاغه 14 بار تكرار شده كه در اينجا براى اطلاع بيشتر از معنا و مورد استعمال آن, به فرازهايى از خطبه هايى كه اين كلمه در آنها آمده, استناد مى كنيم: 9
خطبه 2/89 ((قد درست منارالهدى)), ((نشانه هاى هدايت, كهنه و ويران شده بود)).
خطبه 80/91 ((و اقام المنار للسكاكين على جواد طرقها)). ((و نشانه ها براى آنان كه بخواهند از جاده هاى وسيع آن عبور كنند, تعيين كرد)).
خطبه 7/144 (( ين الابصار اللامحه الى منار التقوى)) ((كجايند چشم هاى دوخته شده بر نشانه هاى پرهيزگارى)).
خطبه 12/151 ((و تثلم منار الدين)) ((نشانه هاى دين را خراب مى كنند)).
خطبه 1/196 ((بعثه حين لا علم قائم و لا منار ساطع)); ((خداوند هنگامى پيامبر(ص) را مبعوث فرمود كه نه نشانه اى از دين الهى برپا و نه چراغ هدايتى روشن بود)).
نامه 82/31 ((و خذت ببصارهم عن منار الهدى)); ((ديدگانشان را از چراغ هدايت بپوشانند)).
خطبه 46/91 ((و نصب لهم منارا واضحه على اعلام توحيده)); ((و براى آنها نشانه هاى روشن قرار داد تا به توحيد او بال گشايند)).
عن عمار بن ياسر قال: بينا انا عند رسول الله (ص) اذ قال رسول الله(ص): ان الشيعه الخاصه الخالصه منا هل البيت. فقال عمر يا رسول الله: عرفناهم حتى نعرفهم. فقال رسول الله(ص): ما قلت لكم الا و نا ريد ن خبركم. ثم قال: نا الدليل على الله عزوجل و على نصر الدين و ((مناره)) هل البيت و هم المصابيح الذين يستض بهم..)) 10.
((عمار ياسر مى گويد: هنگامى كه ما نزد سول خدا-ص- بوديم فرمود: همانا شيعه خاص و خالص از ما اهل بيت است. عمر گفت: يا رسول الله آنها را (شيعه خاص و خالص) را به ما بشناسان تا آنها را بشناسيم, رسول خدا-ص- فرمود: هيچ مطلبى را براى شما نمى گويم مگر اين كه قصد دارم شما را از آن باخبر سازم, سپس فرمود: من راهنماى مردم به سوى خداى عزوجل و يارى دينم, و نشانه هاى آن (دين) اهل بيت هستند, اينان چراغهايى هستند كه خداوند به وسيله آنها همه جا را نورانى مى سازد)).
علامه مجلسى(ره) درباره مناره مى فرمايد:
((المنار جمع مناره و هى العلامه و المراد هيهنا ما يهتدى به)) 11.
((منار جمع مناره و آن نشانه و علامت است و مراد در اينجا(احاديث) آن چيزى است كه به وسيله آن راهنمايى حاصل شود)).
بنابراين معلوم شد كه از قديم الايام, مردم مناره را براى راهنمايى مسافران و سالكان راه و كلا به معنى نشانه و علامت راه به كار مى برده اند, و در احاديث در بيشتر موارد منظور از ((مناره)) اهل بيت(عليهم السلام) و در بعضى موارد ((قرآن كريم)) مى باشد 12.
حال اين بحث مطرح است كه از چه تاريخى و به چه علتى ((مناره)) همنشين مسجد گشته است.
تاريخ الحاق مناره به مسجد
بعضى در اين مورد گفته اند: ((مبتكر منار (يا گلدسته) در مساجد اسلامى ((قتيبه بن مسلم)), فرمانفرماى خراسان و عراق عجم از طرف ((وليد بن عبدالملك)) است, تا آن موقع مساجد گلدسته نداشت و موذن, يا در صحن مسجد و يا در بام مسجد مى ايستاد و اذان مى گفت. ((قتيبه بن مسلم)) اولين مرتبه در سال 86هـ ق در خراسان در مسجد, منار ساخت تا موذن بر بالاى منار اذان بگويد و صدايش به گوش تمام مردم شهر برسد)) 13.
اما آنچه از شواهد تاريخى و روائى به دست مىآيد, خلاف اين معنا است.
سمهودى و بلاذرى معتقدند اولين مناره در سال 44 يا 45 توسط ((زياد بن ابيه)) براى مسجد جامع بصره ساخته شد 14.
عده اى ديگر پا را از اين فراتر نهاده گفته اند: در زمان رسول اكرم(ص) مناره وجود داشته است و بلال در آن اذان مى گفته است.
سمهودى مى گويد: ((در خانه عبدالله بن عمر كه در جانب قبله مسجد رسول اكرم(ص) قرار داشت, اسطوانه اى(ستونى) وجود داشت كه بلال بر آن اذان مى گفت)) 15.
محمد بن يعقوب كلينى و شيخ طوسى از ابا عبدالله جعفربن محمد(ع) نقل مى كنند ((طول ديوار مسجد رسول خدا به اندازه قامت انسان بود هرگاه وقت نماز داخل مى شد, رسول خدا به بلال مى فرمود: اى بلال بالاى ديوار برو و با صداى بلند اذان بگو…)) 16.
باز ((شيخ طوسى)) نقل مى كند ابا الحسن موسى بن جعفر(ع) كه از ((استحباب اذان بر مناره سوال شد, جواب داد: همانا براى رسول اكرم(ص) بر روى زمين اذان مى گفتند و در آن زمان مناره اى نبود)) 17.
همچنين مجلسى نقل مى كند: ((مسجد رسول خدا(ص) مناره نداشت و بلال بر زمين اذان مى گفت…)) 18.
ابن هشام هم از افراد قبيله ((بنى نجار)) نقل مى كند كه خانه ما جزء بلندترين خانه هاى اطراف مسجدى بود كه بلال هر صبح براى اذان به بالاى آن اذان مى گفت 19.
بنابر نقل سمهودى تاريخ بناى مناره مساجد درست به زمان رسول اكرم(ص) برمى گردد نه زمان بنى اميه اما همانطور كه ملاحظه نموديد, بنا به نقل محمد بن يعقوب كلينى و شيخ طوسى در زمان رسول اكرم(ص) مناره اى وجود نداشته است.
در سنديت و اعتبار روايت كلينى و طوسى هيچ جاى شك و شبهه اى نيست پس تقدم با قول اين دو است. بنابر اين در زمان رسول گرامى اسلام مناره اى وجود نداشته است.
اما در زمان خلفاى سه گانه(ابوبكر, عمر و عثمان) هيچ دليلى نشانگر اين باشد كه مساجد در زمان آنها مناره داشته اند, وجود ندارد 20.
اما شواهدى در دست است كه ثابت مى كند مساجد در زمان على(ع) داراى مناره بوده اند از جمله: ((محمد بن بابويه)) و همچنين ((شيخ طوسى)) نقل مى كنند:
((روزى عبور على(ع) بر مناره بلندى افتاد, آن حضرت امر به تخريب آن مناره كرد, بعد فرمود: هيچ گاه مناره را بيشتر از سطح مسجد بالا نبريد)) 21.
همچنين مرحوم مجلسى از اباعبدالله الحسين(ع) نقل كرده: ((ما در مسجد نشسته بوديم كه موذن به بالاى مناره رفت و همين كه صداى ((الله اكبر, الله اكبر)) بلند شد, اميرالمومنين على(ع) شروع به گريه كرد و ما هم از گريه او گريه كرديم…)) 22.
بنابراين قبل از تاريخ 44 هجرى يعنى زمان خلافت على(ع) (حدود سال 35- 41) مساجد داراى مناره بوده اند. پس نمى توان ((قتيبه بن مسلم)) و يا ((زياد بن ابيه)) را مبتكر مناره دانست.
مسلمين مَناره را از چه قومي اقتباس نموده‏اند؟ «كورت فريشلر» مي‏نويسد: «قتيبة بن مسلم بن مسلم(كه به گمان ايشان مبتكر مناره در مساجد است) در زمان خلافت وليد بن عبدالملك ساختن مناره در مساجد را از چيني‏ها آموخت:چيني‏ها در شهرهاي خود مناره‏هاي بلند مي‏ساختند و همواره ديدباني بالاي منار، شهر را از نظر مي‏گذراند تا در هر لحظه كه حريقي به وجود مي‏آمد، زود جلوي حريق را بگيرند».
بعد ايشان ضمن رد اين قول چنين آورده‏اند:
«قبل از اين كه هجرت (كه مبدأ تاريخ مسلمين است) صورت بگيرد، در «قسطنطنيه» كه امروز موسوم به «استانبول» است، عماراتي وجود داشت كه براي تزيين در آنها منارهاي كوچك(يا گلدسته) مي‏ساختند».
بعد در تأييد نظر خود مي‏آورند:
«چون مسلمانها با روميها يعني روم صغير كه پايتخت آن «قسطنطنيه» بود، پيش از چيني‏ها تماس داشتند، (پس) مي‏توان گفت كه ساختن منار با گلدسته را از روم صغير فرا گرفتند»1.
استاد و محقق بزرگوار آقاي غفاري در اين خصوص چنين اظهار نظر نموده‏اند:
«منارات از علايم معابد مجوس و يا آتش‏پرستان مي‏باشد كه مسلمين بعد از فتح بلاد عجم(ايران) آنها را براي معابد خود اول بار در «كوفه» به كار بردند»2.
در جاي ديگر نگاشته‏اند:
«مسلمانان بعد از فتح بلاد عجم مناره را به تقليد و تبعيت از معابد و آتش‏كده‏هايي كه داراي مناره بودند، در مساجد ساختند»3.
مجله مسجد به نقل از يكي از مستشرقين در اين مورد نگاشته است:
«مأذنه‏هايي كه در ايران و هند است، از روي شكل برجهايي ساخته شد كه براي ديدبانها و نگهبانان در هر شهري مي‏ساخته‏اند»4.
بعضي ديگر درباره مناره نظري ديگر دارند كه در جاي خود به بررسي آن خواهيم پرداخت.
خوانندگان گرامي اگر مقاله را تا به اين مبحث به دقت از نظر گذرانده باشند، بي‏ترديد متوجه نادرستي تمام نظرات خواهند بود، چه اين كه مناره قبل از ظهور اسلام هم در سرزمين‏هاي اسلامي و بلكه در دل عربستان يعني مكه معظمه و يمن موجود بوده است. گذشته از اين ابتكار مناره را (به طور كلي فارغ از اين كه در مساجد و يا بناي خاصي به كار رود) به يمني‏ها نسبت داده‏اند. اما اين كه «كورت» مي‏گويد: «مسلمانان ساختن مناره يا گلدسته را از روم صغير فرا گرفتند»، به نظر مي‏رسد ايشان دچار اشتباه بزرگي شده باشند. آنچه ايشان از آن به عنوان مناره ياد مي‏كند، نه مناره، بلكه اسم دقيق آن را بايد گلدسته (به تعبير ما ايرانيان) ياد كرد و بين مناره و گلدسته فرق بسيار وجود دارد به همين خاطر ايشان همواره اصرار دارند كه از مناره به گلدسته تعبير بياورند چه اين كه متوجه شده‏اند كه مناره غير از گلدسته است. ما در مكالمات روزمرّه خود بسياري از كلمات را كه در معني تفاوت دارند، به خاطر قرابت و نزديكي كه بين معني آنها احساس مي‏شود، غالبا مترادف به كار مي‏بريم مانند «فقير» و «مسكين» اما گاه به جاهاي حساسي مي‏رسيم كه اگر آنها را باز مترادف به كار ببريم، بي‏ترديد دچار اشتباهات جبران‏ناپذير بزرگي خواهيم شد.
ما هرچند در بسياري از جاها مناره و گلدسته را مترادف هم به كار مي‏بريم، ولي بايد بدانيم اين دو، دو شكل و هيئت جدا از هم دارند اما به مناسبت اين كه هر دو معمولاً در معابد و مقابر مقدسه به كار مي‏روند آنها را مترادف مي‏آورند، ولي گلدسته بناي عمودي و نسبتا كوچكي است كه در كشورهاي اسلامي معمولاً سر آن را گرد و بيضوي مي‏سازند ولي در كشورهاي مسيحي سر آن را تيز و مانند يك مخروط مي‏سازند.
اما اين كه استاد غفاري مي‏گويند: مناره را از معابد مجوس گرفته‏اند، هيچ وجه تاريخي براي آن نمي‏توان تصور كرد چه اين كه مناره در طول تاريخ براي راهنمايي و ارائه طريق به كار برده مي‏شده است، نه براي معابد گمان مي‏رود آنچه باعث شده ايشان دچار اين اشتباه بشوند، ظاهر كلمه «مناره» است تا جايي كه نگارنده اطلاع دارد، آتش‏كده‏ها مناره نداشته‏اند.
آيا ساختن مناره براي مسجد ممنوع است؟
استاد غفاري در تعاليق خود بر تهذيب الأحكام نوشته‏اند:
«در اخبار از ساختن مناره براي مساجد منع شده است»5.
بعد ايشان براي اثبات مدعاي خود به دو حديث تمسك جسته‏اند.
تا جايي كه اين نگارنده اطلاع دارد، هيچ‏يك از علما چنين ادعايي را نكرده، بلكه بعضي از فقها اذان گفتن در مناره مرتفع را مكروه دانسته‏اند و در مقابل، بعضي ديگر اذان گفتن در مناره مرتفع را نه مكروه، بلكه مستحب دانسته‏اند. و تنها ساختن مناره مرتفع را مكروه دانسته‏اند:
صاحب جواهر در اين خصوص چنين نگاشته‏اند:
«سزاوار است كه مؤذن ايستاده در مكان مرتفع قرار گيرد چه اين كه عده‏اي از علما به اين مطلب تصريح كرده‏اند و بلكه در «تذكرة» و «نهاية» گفته‏اند اين مطلب(ايستادن در مكان مرتفع) اجماعي است. به خاطر امر پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به بلال كه در حال اذان بر ديوار روند».
بعد دومين دليل خود را بر گفتن اذان در مكان بلند چنين مي‏آورند:
«لأنّه أبلغ في أذان و المناسب لاعتبار المنارة في المسجد و كراهة علوّها علي حائط المسجد مثلاً لا ينافي استحباب الأذان فيها».
:«مكان مرتفع، رساتر در اذان و مناسب اعتبار مناره در مسجد است و فرض مكروه بودن بلندي آن از ديوار مسجد (منافاتي با گفتن اذان) در آن ندارد»6.
در استدلالهاي ايشان نكاتي قابل توجه است اول اين كه مي‏گويند:
اذان گفتن در مكان مرتفع مناسب اعتبار مناره در مسجد است. واضح است كه منظور ايشان از اعتبار، نه اعتبار عقلايي و يا متشرّعه، بلكه منظور اعتبار شرعي و شارع مقدس است و چنين اعتباري در جايي كه منعي و يا رادعي شرعي وجود داشته باشد، محلي از اعراب ندارد و مستند فتواي ايشان هم همان روايتي است كه فرمود: «لا ترفع المنارة الاّ مع سطح المسجد» «هيچ‏گاه مناره را بيشتر از سطح مسجد بالا مبريد»7.
بنابراين همين حديث شريف ضمن اعتبار مناره در مسجد از مناره بلندتر از سطح مسجد منع كرده است. در واقع امام علي عليه‏السلام ضمن الغاي مناره مرتفع فرموده‏اند: «ترفع المنارة مع سطح المسجد» و مناره هم سطح مسجد را اعتبار نموده‏اند.
اما آن دو حديثي كه ايشان آورده‏اند، اصلاً ربطي به مناره ندارد آن دو حديث از اين قرارند:
«انّ علي بن ابي طالب عليه‏السلام بعد ما ورد الكوفة فرأي مسجدا قد تُشرّف قال: كأنّه بيعة انّ المساجد لا تشرّف تبني جمّا»8.
:علي عليه‏السلام بعد از اين كه وارد كوفه شدند، مسجدي ديدند كه بسيار بلند ساخته شده بود. فرمود: مثل‏اينكه معبد نصارا است، همانا مساجد، بلند ساخته نمي‏شوند، بلكه به قدر قامت انسان بنا مي‏شوند.
و از ابن عباس نقل مي‏كند:
«اُمرنا أن نَبني المدائن شُرَفا و المساجد جُمّا»9.
«امر شده‏ايم كه شهرها را بلند سازيم و مساجد را كوتاه».
بنابراين حديث درباره چگونگي ساخت خود بناي مسجد وارد شده است و هيچ اشاره‏اي به مناره در آنها ديده نمي‏شود و روشن است كه معبد نصارا(كليسا) اصلاً مناره ندارند، بلكه خصوصيت بارز آنها كه حديث هم به همين خصوصيت اشاره دارد، بلند و ارتفاع غير متعارف آنها است.
علل اِلحاق مَناره به مسجد
پس از اين كه از تاريخ الحاق مناره به مسجد آگاه شديم، حالا نوبت به بحث اصلي يعني علت الحاق مناره به مسجد مي‏رسد. به راستي مناره‏اي كه از قرون قبل از اسلام وجود داشت، چرا و به چه دليل به مساجد اسلامي ملحق شد؟ بالخصوص چنان كه از ادله تاريخي برمي‏آيد، اين الحاق در زمان خلافت علي عليه‏السلام صورت گرفته است؟
گفتيم كه ابتداءً مناره را براي راهنمائي مسافران مي‏ساخته‏اند و در آن آتشي روشن مي‏كردند كه در شب از دور رهنماي مسافران به مقصد باشد، تا به اين وسيله مسافران راه را از بي‏راهه تشخيص دهند.
بنابراين فلسفه وجودي مناره را بايد در ارائت طريق به پويندگان راه معرفي كرد.
سؤال اصلي اين است كه چرا و چگونه اين وسيله هدايت، به مساجد راه يافته مگر مناره با مسجد چه سنخيّتي داشته كه در كنار هم و بلكه تا به قلب مساجد راه يافته است؟
بسياري فلسفه وجودي قرار گفتن مناره در كنار مساجد را اعلام اذان از مكان بلند مي‏دانند و در اين باره به روايتي از پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله هم تمسك كرده‏اند، اما بايد بگوييم اين سخن هيچ دلالتي بر لزوم مناره در كنار مساجد ندارد، اگر چنين بود، بي‏گمان بام مساجد براي اين كار كفايت مي‏كرد و فلسفه اذان گفتن در مكان بلند را پاسخگو بود و بر فرض قبول اين نظر، چگونه با اين فلسفه، وجود جفت مناره‏هاي مقارن را كه در عالَم تشيّع معمول و مرسوم است، توجيه نماييم؟ اگر فلسفه وجودي قرار گرفتن مناره در كنار مسجد فقط اعلان اذان از نقطه بلند بود، يك مناره كفايت مي‏كرد و نيازي به وجود مناره دومي نبود، و حال اين كه مي‏بينيم از قديم چه در مساجد و چه در مقابر مقدسه اهل بيت عليهم‏السلام و امامزادگان و چه در سر درب ورودي مدارس دو مناره مقارن و همگون مي‏ساخته‏اند، و آنچه پذيرش اين فلسفه وجودي براي مناره‏ها را بيش از پيش از نظر دور مي‏دارد، و آن را با مشكل روبه‏رو مي‏سازد، وجود نگرش و برخورد متفاوت با مناره در عالَم تشيّع و عالَم تسنّن است. به اين بيان كه اهل تسنن در هركجاي عالم از قديم برخلاف شيعيان مساجد خود را تك مناره‏اي بنا نموده‏اند، اين نكته‏اي است كه ما را بيشتر به تأمّل و تعمّق وا مي‏دارد كه لابد رمزي در كار است كه باعث اين دو نگرش شده و الاّ هر دو فرقه، معتقد به گفتن اذان در مكان بلند هستند.
دو مناره نماد، دو وسيله هدايت
مسجد اين سمبل منزلگه مقصود و خانه توحيد ناگزير از راهي است كه بدان منتهي شود چه هر رهي شايسته منزلگه توحيد نيست، رهي بايد و راهبري كه بتواند رهروان را از توفانها و گردنه‏هاي صعب‏العبور برهاند و به سر منزل مقصود رساند.
و اين قرآن و عترتند كه همصدا و همقدم و دست در دست هم همه مردم را به منزلگه توحيد رهنمايند، قرآن و اهل بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله همچو دو بال يك پرنده‏اند.
پرنده با دو بال پرنده است و مي‏تواند كه در آسمان لا يتناهي اوج گيرد و به منزلگه مقصود دست يازد و الاّ با يك بال نه پرنده است و نه رونده.
دو مناره يكي در راست و ديگري در چپ مسجد يكي نماد و سمبل اعتقاد به قرآن و ديگري سمبل و نماد اعتقاد به اهل بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است كه هر دو چراغ راه سالكان منزلگه توحيدند.
اما از آنجايي كه اهل تسنن، اهل بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را راهنمايان طريق توحيد نمي‏دانند و فقط قرآن را راهنماي طريق توحيد مي‏دانند، لذا منزلگه توحيد(مسجد) را مزين به يك چراغ هدايت مي‏كنند كه همانا سمبل و نماد ايمان به كتاب خدا به عنوان تنها راه هدايت به منزلگه سعادت و رستگاري باشد.
در واقع علت قرار گرفتن مناره در كنار مساجد نتيجه دو اعتقاد مختلف است كه بعد از پيامبر و بلكه در زمان حيات پيامبر بين پيروان رسول گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ديگران (يعني پيروان خلفا) رخ داد. دسته اول به پيروي از پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏گفتند براي وصول به حقيقت و تداوم اسلام، ايمان به كتاب خدا و اهل بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله لازم است. «إِنّي تارك فيكم‏الثَّقَلين كتابَ اللّه و عترتي لَن يفترقا حتّي يردا عليَّ الحوض» و «عليٌ مع القرآن و القرانُ مع عليًّ»10. ولي دسته دوم به پيروي از خليفه دوم مي‏گفتند در وصول به منزلگه مقصود و مراد فقط اعتقاد به قرآن بس است و به چيزي ديگر به نام علي و اولاد او عليهم‏السلام نيازي نيست «حسبنا كتاب اللّه»11.
بنابراين مناره سمبل و نماد اعتقاد به راهنمايان و راهبران تداوم طريق توحيد و وصول به آنند.
حديث منقول از علي عليه‏السلام بهترين شاهد بر همين مدعا است چه اين كه اگر فلسفه وجودي قرار گرفتن مناره در كنار مسجد اذان گفتن از مكان بلند بود، نمي‏بايست علي عليه‏السلام دستور تخريب مناره‏هاي بلند را صادر كنند و بعد به نحو مؤكّد بفرمايند: «هيچ‏گاه مناره را بلندتر از سطح مسجد مسازيد». و فقها هم بر طبق اين حديث فتوا به كراهت مناره بلندتر از سطح بام مسجد را داده‏اند12.
آيا مي‏توان اثبات كرد كه از صدر اسلام مناره مساجد شيعي دوتا بوده است؟
تاريخ در اين خصوص ساكت است يعني آنچه براي ما گزارش كرده است مثلاً علي عليه‏السلام فرمود: مناره مساجد را از سطح مسجد بلندتر نسازيد و گزارشهايي از اين قبيل. ديگر نقلي كه حاكي از اين باشد كه مساجد جفت مناره‏اي و يا تك‏مناره‏اي بوده‏اند، در دست نيست. اما از آنجايي كه وقتي ما به اطراف خود نگاه مي‏كنيم، مي‏بينيم مساجدي كه از قرون گذشته براي ما باقي مانده‏اند، در عالَم تشيّع همه جفت‏مناره‏اي، و در عالَم تسنّن همه تك‏مناره‏اي بوده‏اند. بنابراين به دست مي‏آوريم كه اين رسم از صدر اسلام نشأت گرفته است به عبارت ديگر سنت معروف و مشهور اين زمان كاشف است از ثابت بودن آن در زمان‏هاي قبل.
دو نكته ضروري
دو نكته كه در پايان لازم مي‏دانيم به آن اشاره‏اي كنيم، اين است:
نكته اوّل: درباره تشخيص درست پديده‏هاي تاريخي است، يعني بايد قبل از هر مطلبي جنبه اوليه شكل‏گيري و تكوّن پديده‏ها را كشف كنيم و به اين منظور بايد اسم اول و واقعي آنها را در طول تاريخ به دست آوريم. مثلاً اگر بخواهيم به بررسي تاريخ ايران باستان در كتب اروپائي بپردازيم، بايد اولاً اين نكته را بدانيم كه آنها از ايران به اسم «پرس» يا «پرسيا» ياد مي‏كرده‏اند و همين‏طور اگر بخواهيم به بررسي تاريخ استان كرمانشاه بپردازيم بايد بدانيم كه اسم اوليه اين استان «دينور» بوده و الاّ اگر تمام كتب تاريخي را به دنبال اين اسماي ثانويه زير و رو كنيم، به مطلبي دست نخواهيم يافت.
گاه در بررسي تاريخي اسم و صفت را باهم اشتباه مي‏گيريم چون صفت همواره بعد از گذشت ادواري به خاطر عروض موقعيتهاي خاص پديد مي‏آيد.
درباره منازه هم بايد اول اسم اوليه و واقعي آن را بدانيم كه اين استوانه‏اي كه در چپ و راست مسجد قرار دارد، مأذنه است يا گلدسته و يا صومعه؟ اگر به دست نياورديم كه اسم اوليه و اصلي آن مناره است و اسماي ديگر ثانويه و صفت براي مناره مي‏باشد، همان اشتباهي را مرتكب مي‏شويم كه ديگران مرتكب شده‏اند، چنانكه در اين باره گفته‏اند: فكر اين كه مؤذّن در محل بلندي اذان بگويد، مسلمانان را بر اين داشت تا براي مؤذن جايگاه مخصوصي كه بلندتر از مسجد باشد، بسازند»13.
بعد در ادامه گفته: «ناگفته نماند كه مأذنه در آغاز صورت ساده‏اي داشت و تدريجا تكامل يافت يعني در اول مأذنه، ديواري بلند يا برج مانند بود…»14.
و حال آن كه مناره قبل از ظهور اسلام و حتي قبل از ميلاد مسيح عليه‏السلام هم وجود داشته است، گذشته از آن كه ما اصلاً چيزي به نام مأذنه در كتب احاديث و سيره و تاريخ نداريم. بلكه بعد از الحاق مناره به مسجد چون در مناره اذان هم مي‏گفتند، به اين خاطر به آن مأذنه هم مي‏گفتند اما در هر حال بايد بدانيم اسمائي مانند «مأذنه» و «گلدسته» صفاتي هستند كه به مناسبتهائي بر مناره اطلاق مي‏شود.
نكته ديگر: درباره تفاوت مناره با برج است. اصولاً برج يا مناره در تاريخ داراي دو هويت كاملاً متفاوت از هم هستند.
برج و مناره از جنبه تاريخي دو پديده قديمي هستند كه تاريخ، سابقه آنها را به قبل از اسلام برمي‏گرداند، مناره با برج در شكل و كاربرد هر دو متفاوت هستند.
بر بالاي برج چند نگهبان و ديدبان براي نگهباني و حراست قلعه و شهر مي‏ايستادند ولي بر بالاي مناره آتشي روشن مي‏كردند تا مسافران راه را در شب گم نكنند.
بر بالاي برجها ديواركي همراه با بريدگي‏هايي براي نگهبانان و ديدبانان وجود داشت برخلاف مناره كه چنين نبود.
برجها را بدون سايبان مي‏ساختند ولي در بالاي مناره براي حفاظت آتش از برف و باران سايباني مي‏ساختند.
چون غرض از ساخت برج نگهباني بود، لذا آن را به شكل اسطوانه‏اي با قطر بزرگ مي‏ساختند ولي مناره را اسطوانه‏اي با قطر كوچك و بلند مي‏ساختند. و كلاً هويت شكلي برج و مناره را مي‏شود با تاج آنها مشخص نمود.
كلاً هويت كاربردي مناره را مي‏شود در ارائت الطريق و برج را در مراقبت و حراست معرفي كرد.
بنابراين، اين سخن كه مسلمانان مناره را از روي شكل برج قلعه‏ها و شهرها ساختند، درست به نظر نمي‏رسد.
قادر طهماسبي(فريد)
اگر زينب نبود
كربلا در كربلا مي‏ماند اگر زينب نبود سرِ نِي در نينوا مي‏ماند اگر زينب نبود
پشت ابري از ريا مي‏ماند اگر زينب نبود چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ
در كوير تفته جا مي‏ماند اگر زينب نبود چشمه فرياد مظلوميت لب تشنگان
از طراز نغمه وا مي‏ماند اگر زينب نبود زخمه زخمي ترين فرياد، در چنگ سكوت
در گلوي چشم‏ها مي‏ماند اگر زينب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشك سرخ
در بيابان‏ها رها مي‏ماند اگر زينب نبود ذوالجناح دادخواهي بي‏سوار و بي‏لگام
پشت كوه فتنه‏ها مي‏ماند اگر زينب نبود در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب

پاورقيها:
1) كورت فريشلر، امام حسين و ايران، ترجمه ذبيح‏اللّه منصوري، انتشارات جاويدان، 1369، ص 547.
2) علي اكبر غفاري، تعليقات بر تهذيب الأحكام شيخ طوسي، چاپ مكتبة‏الصدوق، ج2، ص كتاب الصلاة، باب اذان و اقامه، ص 307، ذيل حديث 1134.
3) علي اكبر غفاري، همان، ج2، ص 63، ذيل حديث.
4) مجله مسجد، شماره پانزدهم، مرداد و شهريور 1373، ص 51. مقريزي بناي نخستين مناره را به معاويه نسبت داده است كه آن را به تقليد از برجهاي كليساهاي دمشق ساخته بود(تقي‏الدين احمد بن علي بن عبدالقادر بن محمد معروف به مقريزي، الخطط المقريزيه، المساة بالمواعظ و الإعتبار بذكر الخطط و الآثار، ج3، منشورات دارالعرفاء لبنان، ص 191. ارنست كونل نوشته است: «احمتال مي‏رود كه مسلمانان آن را به تقليد از برجهاي آژير بابل يا روم ساخته باشند(پروفسور ارنست كونل، هنر اسلامي، ترجمه مهندس هوشنگ طاهري، انتشارات توس، چاپ سوم، 1368، ص 13).
5) علي اكبر غفاري، تعليقات بر تهذيب الأحكام، مكتبة‏الصدوق، ج2، كتاب صلاة، ص 63، حديث 206.
6) محمد حسن، معروف به محقق نجفي، جواهرالكلام، دارالكتب الإسلامية، 1365ش، ج9، مقدمه هفتم در اذان و اقامه، ص 62.
7) محمد بن علي بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 239 ح 722، تهذيب الأحكام، مكتبة‏الصدوق، ج3، باب 13، ص 282، ح 710.
8) من لا يحضره‏الفقيه، ج1، ص 236 – تهذيب الأحكام، ج2، ص 307، مكتبة‏الصدوق – تعليقات غفاري، ذيل حديث 1134.
9) تهذيب الأحكام، مكتبة‏الصدوق، ج2، ص 63 – تعليقات غفاري، ذيل حديث 206، به نقل از «النهاية».
10) المولي حيدر علي بن محمد الشرواني، ما روته العامّة من مناقب أهل البيت عليهم‏السلام ، مطبعة المنشورات الإسلامية، شوّال 1414هـ، تحقيق محمد حسون صفي، ص 174 – 168.
11) كنزالعمّال، ج3، ص 138، شرح نهج‏البلاغه ابن ابي الحديد، ج2، ص 20 به نقل از المراجعات شرف الدين عاملي، ص 242، مطبوعات النجاح بالقاهرة، چاپ بيستم، 1399هـ – 1979م.
12) محمد حسن نجفي، جواهر الكلام، دارالكتب الإسلامية، 1365ش، ج9، ص 62، مقدمه هفتم در اذان و اقامه.
13) مجله مسجد، ص 81، شماره 15، مرداد و شهريور 73.
14) همان.


جستجو