جايگاه عقل وعاقلان در كلام خاتم پيامبران

ريشه و اساس تمام پيشرفتهاى مادى و معنوى بشر در طول تاريخ، انديشه و تعقل و بهره‏ورى از خرد از يك طرف و سعى و تلاش خردورزان و عاقلان از طرف ديگر بوده است. اگر بشر قرن بيستم و بيست و يكم از نظر صنعتى و تكنولوژى به موفقيتهاى چشمگيرى دست يافته، براثر انديشه و تلاش بوده است؛ چنان كه پيشرفتهاى معنوى جوامع و افراد نيز براثر بهره‏ورى از توان عقل و خرد و قدرت انديشه و تلاش بوده است.
پيامبران، امامان، اولياء، نخبگان و بندگان صالح الهى، همه اهل خرد و تعقل و مروج تفكر و انديشه بوده‏اند. از جمله، ابوذر شاگرد تربيت شده و خردورز پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بيشترين اوقات خويش را صرف تعقل و انديشه و عبرت‏اندوزى و بهره‏گيرى از خرد خويش و ديگران كرد.(1)
قرآن اين كتاب جاويد و ماندگار الهى (به عنوان كامل‏ترين كتاب الهى و معجزه خاتم پيامبران) براى انديشه و خردورزى و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش زيادى قائل است، و زيباترين و رساترين سخنان را درباره ارزش دانش و تعقل و دقت و تفقّه بيان كرده است. در قرآن بيش از هزاربار كلمه «علم» و مشتقات آن كه نشانه بارورى خرد و انديشه است، تكرار شده و افزون بر 17 آيه به طور صريح انسان را به تفكر دعوت كرده و بيش از 10 آيه با حكم «انظرُوا؛ دقت كنيد» شروع شده و بيش از پنجاه مورد كلمه «عقل» و مشتقات آن به كار رفته است و در چهار آيه نيز قاطعانه به تدبر در قرآن، به عنوان بهره‏ورى از عقل، امر شده است؛ چنان كه در آيه‏اى از زبان اهل جهنم مى‏خوانيم: «وَقالُوا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ»؛(2) «و مى‏گويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقل مى‏كرديم، در ميان دوزخيان نبوديم.» و همچنين قرآن كريم از كلمه فقه و تفقه و امثال آن بسيار بهره جسته است.(3)
از طرف ديگر فقهاى خردورز ما نيز عقل و خرد را يكى از چهار منبع استنباط و استخراج احكام معرّفى كرده‏اند و حكيمان و انديشمندان اسلام نيز با بهره‏گيرى از خرد و استدلالهاى عقلانى، فلسفه و كلام اسلامى را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود داده‏اند.
بر توده مردم نيز لازم است كه در اصول اعتقادات از خرد و عقل خويش بهره جسته، آنها را براى خود به اثبات رسانند. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز به عنوان خاتم پيغمبران و عقل كلّ، در معرّفى خرد و خردمندان و جايگاه عقل در مكتب اسلام و آثار آن سخنان نغز و دلنشينى دارد.
اينجاست كه بايد گفت: سخنان كسانى كه دين اسلام را غير عقلانى قلمداد مى‏كنند و احكام آن را به دور از انديشه و عقلانيت مى‏دانند، به واقع، از انصاف و خرد دور است.
در اين مقال و مجال مختصر برآنيم كه نگاهى گذرا به جايگاه عقل و تعقل، و اوصاف خردمندان در كلام حضرت محمد بن عبدالله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله داشته باشيم. اميد است كه ره‏توشه‏اى باشد فراروى تمام خردمندان.
الف. تعريف عقل
براى عقل طبق مشربها و مبانى مختلف تعاريف گوناگونى ارائه شده است، اما طبق آنچه در منابع دينى آمده است، گاهى به عنوان «اَلْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمانُ؛ عقل چيزى است كه خدا به وسيله آن بندگى مى‏شود.» و گاهى به عنوان حجت باطنى خداوند معرّفى شده است.(4)
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در تعريف آن مى‏فرمايد: «اِنَّ الْعَقْلَ عِقالٌ مِنَ الْجَهْلِ وَالنَّفْسَ مِثْلُ اَخْبَثِ الدَّوابِّ فَاِنْ لَمْ تُعْقَلْ حارَتْ فَالْعَقْلُ عِقالٌ مِنَ الْجَهْلِ؛(5) همانا عقل زانوبندى است بر نادانى. و نفس [اماره] مانند پليدترين جانوران است كه اگر پايش بسته نشود، به بيراهه مى‏رود و سرگردان مى‏شود. پس عقل زانوبند نادانى است.» اين تعريف به نوعى همان تعريف اولى است؛ منتها با اين توضيح كه انسان زمانى خدايش را بندگى مى‏كند كه نفس اماره تحت كنترل عقل قرار گرفته باشد.
در جاى ديگر فرمود: «اَلْعَقْلُ نُورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلاِْنْسانِ وَجَعَلَهُ يُضىءُ عَلَى الْقَلْبِ لِيَعْرِفَ بِهِ الْفَرْقَ بَيْنَ الْمُشاهَداتِ مِنَ الْمُغَيَّباتِ؛(6) عقل نورى است كه خداوند آن را براى انسان آفريد و آن را روشنگر قلب (و روح) قرار داد تا در پرتو آن فرق بين آنچه كه آشكار است و آنچه كه پنهان است را بشناسد.»
شايد مراد اين باشد كه با عقل آنچه از ديده نهان است، درك مى‏شود، مانند وجود خداوند متعال، واقعيت داشتن عالم آخرت و بهشت و جهنم، و… . آرى، وقتى عقل بر نفس و هواهاى نفسانى تسلّط يافت، روح و قلب انسان نيز روشن و بينا مى‏شود و با واقعيات ناديدنى آشنا خواهد گشت.
ب. جايگاه و عظمت عقل
ارزش و عظمت عقل و خرد بر هيچ كسى پوشيده نيست. بشر در هر امرى با هم اختلاف نظر داشته باشد، در ارزش عقل اتفاق نظر دارد. و از مهم‏ترين عوامل برترى انسان بر موجودات ديگر همين دارا بودن عقل بالنده و انديشه زاينده اوست.
1. عظيم‏ترين خلقت
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در كلام ژرف و عميق خويش به ارزش و قيمت عقل اين چنين اشاره دارد: «وَ اِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ اَقْبِلْ فَاَقْبَلَ وَ قالَ لَهُ اَدْبِرْ فَاَدْبَرَ فَقالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى وَ عِزَّتى وَ جَلالى ما خَلَقْتُ خَلْقا اَعْظَمَ مِنْكَ وَ لا اَطْوَعَ مِنْكَ بِكَ اُبْدِءُ وَ بِكَ اُعيدُ لَكَ الثَّوابُ وَ عَلَيْكَ الْعِقابُ؛(7) و به راستى خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: رو كن! پس او رو كرد. سپس فرمود: برگرد! پس او برگشت. آن‏گاه خداى تبارك و تعالى فرمود: به عزت و جلالم سوگند كه من آفريده‏اى از تو بزرگوارتر و فرمانبردارتر نيافريدم. به تو آغاز مى‏كنم و به تو برمى‏گردانم. معيار ثواب و كيفر تويى.»
كلمات ژرف حضرت جايى براى توضيح نمى‏گذارد و به خوبى روشن است كه عظيم‏ترين موجود الهى، فرمانبردارترين خلقت خداوند، و معيار و ميزان تكليف و عقاب و ثواب، عقل خدادادى است.
2. قوام انسان به عقل اوست
ركن اساسى انسانيت انسان و ستون نگه‏دارنده دين انسان، عقل و خرد اوست؛ لذا آن پيامبر رحمت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «قِوامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛(8) قوام (ركن نگه‏دارنده) مرد، خرد اوست و كسى كه خرد ندارد، [در واقع] دين ندارد.»
3. عامل تقرّب
عده‏اى در محضر پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از مردى تعريف و تمجيد مى‏كردند تا آنجا كه تمام صفات نيك او را برشمردند. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُلِ؛ عقل اين مرد در چه پايه‏اى است؟» در پاسخ گفتند: اى رسول خدا! ما از تلاش او در عبادت و كارهاى نيك او گزارش مى‏دهيم و شما درباره عقل او از ما پرسش مى‏كنى! «فَقالَ اِنَّ الاَْحْمَقَ يُصيبُ بِحُمْقِهِ اَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفاجِرِ وَاِنَّما يَرْتَفِعُ الْعِبادُ غَدا فِى الدَّرَجاتِ وَ يَنالُونَ الزُّلْفى مِنْ رَبِّهِمْ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛(9) پس حضرت فرمود: شخص احمق به خاطر حماقتش بيشتر ضربه مى‏خورد تا شخص فاجر (و بدكار) به خاطر فجورش و همانا مردم در فرداى قيامت به اندازه خردشان به درجات برآيند و به پروردگارشان تقرب يابند.»
به اين نكته نيز بايد توجه نمود كه رفتار نيك انسان در ازدياد و شكوفايى خرد نقش تعيين‏كننده‏اى دارد؛ چنان كه رفتار نادرست در عدم رشد آن سهيم مى‏باشد. به همين جهت، پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «وَالْعَقْلُ يُلْهِمُهُ اللّهُ السُّعَداءَ وَ يَحْرِمُهُ الاَْشْقِياءَ؛(10) خداوند عقل را به نيك‏بختان دهد و از بدبختان [بر اثر رفتار شقاوت‏آورشان[ دريغ نمايد.»
ج. موجب كمال و سعادت
از مطالب پيش گفته، اشاراتى به كمال‏زايى و سعادت‏آفرينى عقل به دست آمد، ولى از آنجا كه نقش عقل در كمال و سعادت انسان نقش كليدى است، نكات بيشترى را از كلمات رسول اعظم اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين‏باره بيان مى‏داريم.
1. منشأ تمام خوبيها
آن حضرت در اين‏باره مى‏فرمايد: «اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ؛(11) همانا هر خيرى با عقل درك مى‏شود.»
2. سرچشمه صفات نيك
تمام صفات اخلاقى شايسته و رفتارهاى نيك و بايسته ريشه در عقل و خرد انسانى دارد. راز اينكه پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله داراى خُلق عظيم و رفتار نيكو بوده، اين است كه برخوردار از عقل كامل بود، و اين حقيقت در رفتار او تبلور يافته و در گفتار آن حضرت نيز منعكس شده است، آنجا كه فرمود: از عقل، بردبارى نشأت گرفت و از بردبارى، دانش و از دانش، هوشيارى و از هوشيارى، پاكدامنى و از پاكدامنى، خويشتن‏دارى و از خويشتن‏دارى، حياء و از حياء، وقار و از وقار، پايدارى بر كار خوب و از پايدارى بر كار خوب، بيزارى از كار بد، و از بيزارى از كار بد، پيروى از اندرزگو. پس اين ده نوع از انواع اخلاق نيك است و هر كدام از اين ده دسته، ده نوع ديگر را در بردارند.»(12)
و ارزش اصلى آن اوصاف اخلاقى اين است كه ريشه در عقل و خرد دارد، وگرنه صرف بروز اوصاف نيك نمى‏تواند مظهر ارزش باشد.
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اَلْحَياءُ حَياءانِ حَياءُ عَقْلٍ وَ حَياءُ حُمْقٍ فَحَياءُ الْعَقْلِ الْعِلْمُ وَحَياءُ الْحُمْقِ الْجَهْلُ؛(13) حياء دو گونه است: حياء خردمندانه، و حياء احمقانه. پس حياء خردمندانه [نشانه [دانش است و حياء احمقانه [از سر [نادانى است.»
3. راهنماى انسان
عقل حجت باطنى الهى است كه دست انسان را در بسيارى از امور گرفته، به سوى حقيقت و راستى رهنمون مى‏سازد، و اينكه مى‏بينيم بسيارى از انسانها با داشتن عقل به بيراهه مى‏روند، رازش اين است كه عقل آنها در گرو هوس قرار گرفته است كه «كَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسيرٍ تَحْتَ هَوى اَميرٍ؛(14) چه بسيار عقلى كه زير سلطه هوس به گرو رفته است.»
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله درباره نقش هدايتى عقل فرمود: «اَلْعِلْمُ خَليلُ الْمُؤْمِنِ وَالْحِلْمُ وَزيرُهُ وَالْعَقْلُ دَليلُهُ؛(15) دانش [به عنوان ثمر عقل] دوست صادق مؤمن است و بردبارى وزير اوست و عقل راهنمايش.»
در حديث ديگر فرمود: «اِسْتَرْشِدُوا الْعَقْلَ تُرْشَدُوا، وَ لا تَعْصُوهُ فَتَنْدِمُوا؛(16) از عقل ارشاد بخواهيد كه هدايتتان مى‏كند و از فرمان عقل سرپيچى نكنيد كه پشيمان مى‏شويد.»
د. برترين عقلها
عقل انسان داراى مراتب و درجاتى است. برترين عقلها، آن است كه انسان را به سوى اهداف نورانى هدايت كند. و شناخت انسان را نسبت به خالق هستى، جهان‏شناسى، و انسان‏شناسى بيشتر سازد. در اين ميان، شناخت خداوند و درك عظمت او و در نتيجه، اطاعت و فرمانبرى او، از جايگاه ويژه برخوردار است. حضرت ختمى مرتبت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله با توجه به اين نقش عقل، مى‏فرمايد: «اَكْمَلُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلّهِ وَاَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ اَنْقَصُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلسُّلْطانِ وَ اَطْوَعُهُمْ لَهُ؛(17) كامل‏ترين مردم از لحاظ خرد، خداترس‏ترين و فرمانبردارترين آنان از خداست و كم‏خردترين مردم، بيمناك‏ترين و فرمانبردارترين آنان از سلطان [ستمگر] است.»
عقل هر چه بيشتر با خدا آشنا شود و از او اطاعت و پيروى نمايد، رشد بيشترى خواهد كرد و به اوج كمال خود خواهد رسيد. امام حسين عليه‏السلام فرمود: «لا يَكْمُلُ الْعَقْلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛(18) عقل كمال نخواهد يافت، جز با پيروى كردن از حق [و خداوند متعال حق مطلق است].»
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين زمينه فرمود: «قَسَّمَ اللّهُ الْعَقْلَ ثَلاثَةَ اَجْزاءٍ فَمَنْ كُنَّ فيهِ كَمَلَ عَقْلُهُ وَمَنْ لَمْ يَكُنْ فَلا عَقْلَ لَهُ: حُسْنُ الْمَعْرِفَةِ بِاللّهِ وَ حُسْنُ الطّاعَةِ لِلّهِ وَ حُسْنُ الصَّبْرِ عَلى اَمْرِ اللّهِ؛(19) خداوند عقل را سه قسمت كرد كه هر كس همه آنها را داشته باشد، عقل او كامل است و هر كس همه را دارا نباشد، از عقل بى‏بهره است: خوب شناختن خدا، و نيكو اطاعت كردن براى خدا، و خوب پايدارى نمودن بر فرمان خدا.»
ه . نشانه‏هاى خردورزان

بسيارند كسانى كه ادعاى خردورزى مى‏كنند و گاه خود را برترين خردورز معرّفى مى‏كنند، در حالى كه هر مدعى خردى، نمى‏تواند خردورز باشد. چه بسيار كسانى هستند كه به جاى عقل، از شيطنت و حيله گرى برخوردارند و همچون عمروعاص براى هر كارى، حيله‏اى و براى هر حقّى، باطلى و براى هر راستى، دروغ پيش ساخته‏اى دارند؛ اين افراد هرگز از نظر دينى خردمند و عاقل به حساب نمى‏آيند. براى تشخيص اين امر، رسول هدايت، حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نشانه‏هاى خردمندان را به جامعه و مردم معرّفى كرده است كه به نمونه‏هايى اشاره مى‏شود.
1. حلم و تواضع و تدبر
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: صفت خردمند اين است كه در برابر برخورد جاهلانه، بردبارى پيشه سازد و از كسى كه به او ستم كرده، درگذرد و نسبت به زيردست خويش فروتن باشد و بر بالادست خود در دست‏يافتن به كار نيك، سبقت گيرد و هرگاه بخواهد سخن گويد، تدبر كند، اگر خير است، بگويد و سود برد و اگر آن سخن بد است، خاموشى گزيند تا سالم بماند و چون با فتنه‏اى مواجه شود، به خدا پناه برد و دست و زبانش را نگاه دارد و چون فضيلتى بيند، آن را غنيمت شمارد. شرم و حياء از او جدا نشود و حرص و آزمندى از او بروز نكند. پس اينها ده خصلت است كه خردمند به وسيله آنها شناخته مى‏شود.»(20)
به راستى اگر در فردى اوصاف دهگانه فوق جمع شود، آن فرد از هر جهت ساخته شده است و اگر جامعه‏اى از چنين افرادى تشكيل شود، قطعا جامعه‏اى سعادتمند و خوشبخت خواهد بود.
2. اطاعت خدا
يكى از مشكلات جدى جوامع بشرى، مخصوصا جوامع دينى، منحرف شدن واژه‏ها از مفهوم و معناى خود است. با انحراف واژه‏ها و ارائه تفسير ناصحيح از آنها مردم نيز به انحراف كشيده مى‏شوند.
نقل شده كه مردى مسيحى اهل نجران وارد مدينه شد كه داراى زبان گويا و رفتارى باوقار و پرهيبت بود. كسى گفت: اى رسول خدا! اين مرد مسيحى چه خردمند است! پس آن حضرت گوينده را از اين سخن منع كرد و فرمود: «خاموش باش! خردمند كسى است كه خدا را يگانه شمارد و در طاعت او كوتاهى ننمايد.»(21)
3. فراگيرى علم و نشر آن
يكى ديگر از نشانه‏هاى خردمندان، فراگيرى علم و دانش است. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در همين راستا فرمود: «اَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ كُلَّ ذى حِجىً وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتى، قيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ ما هُنَّ؟ قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ وَ حِفْظُهُ وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛(22) چهار چيز است كه هر هوشمند و خردمندى از امت من بايد به آنها پايبند باشند. عرض شد: اى پيامبر خدا! آنها چيست؟ فرمود: شنيدن علم، حفظ آن، نشر آن، و عمل نمودن به آن.»
4. مداراى با مردم
قطعا زندگى در جوامع امروزى با تنشها و برخوردهاى ناروا همراه است، مخصوصا براى كسانى كه در رأس هرم هدايت مردم قرار دارند. نيشها و انتقادهاى تند و زننده، هميشه انسان را آزار مى‏دهد. آنچه رنج اين گونه برخوردها را كم مى‏كند، مدارا و گذشت است. از اين رو، يكى از اوصاف خردمندان اين است كه اهل مدارا و سازگارى با مردم هستند.
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْيمانِ بِاللّهِ مُداراةُ النّاسِ فى غَيْرِ تَرْكِ حَقٍّ؛(23) سرلوحه عقل پس از ايمان به خدا، مدارا كردن با مردم بدون فاصله گرفتن از حق مى‏باشد.»
و چه زيباست سروده حافظ كه مى‏گويد:
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
5. دورى از دنيا و آمادگى براى آخرت
بى‏شك هر انسانى كه كمترين بهره‏اى از عقل داشته باشد، منافع خود را تشخيص مى‏دهد و سعى مى‏كند هميشه راهى را انتخاب كند كه به بيشترين و بهترين و بادوام‏ترين منفعت منتهى شود. اين مطلب در منافع مادى به خوبى براى همه قابل تشخيص و انتخاب است؛ اما آنچه كه به عقل ژرف‏انديش نياز دارد، تشخيص برترى آخرت بر دنيا و بى‏بها دانستن دنيا در مقابل بهشت و نعمتهاى جاودان آن است. اين را فقط خردمندان راستين درك مى‏كنند و از خدا نيز تمنا دارند.
رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين زمينه فرمود: «اَلا وَ اِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْعَقْلِ التَّجافِىَ عَنْ دارِ الْغُرُورِ وَ الاِْنابَةَ اِلى دارِ الْخُلُودِ وَ التَّزَوُّدَ لِسُكْنَى الْقُبُورِ وَ التَّأَهُّبَ لِيَوْمِ النُّشُورِ؛(24) بدانيد به راستى از نشانه‏هاى خرد دورى كردن از [دنيا و]خانه غرور و بازگشت به سوى خانه جاودان (آخرت) و زاد و توشه فراوان تهيه كردن براى سكونت در قبر و آمادگى براى روز حساب (و قيامت) است.»
1. ر. ك: بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 22، ص 431.
2. ملك/ 10.
3. آمار استخراج شده بر اساس كتاب «المعجم المفهرس» محمد فؤاد عبدالباقى مى‏باشد.
4. عوالى اللآلى، ج 1، ص 248، ح 4؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 358.
5. تحف العقول، على بن شعبه حرّانى، انتشارات آل على، 1382، ص 28؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 358، ح 4389.
6. منتخب ميزان الحكمة، محمد محمدى رى شهرى، ص 358، به نقل از الكافى، ج 1، ص 16، ح 12.
7. تحف العقول، ص 28.
8. همان، ص 90؛ روضة الواعظين، ص 9؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 357.
9. تحف العقول، ص90؛ مجمع البيان، ج10، ص487.
10. تحف العقول، ص 48.
11. همان، ص 90.
12. تحف العقول، ص 28.
13. همان، ص 74.
14. نهج البلاغة، حكمت 211.
15. تحف العقول، ص 76.
16. بحار الانوار، ج 1، ص 96، ح 51؛ كنز الفوائد، ص 194؛ الحكم الزاهره، ج 1، ص 16.
17. همان، ص 84.
18. اعلام‏الدين، ص 298؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 359، ح 4405.
19. تحف العقول، ص 90.
20. تحف العقول، صص 48 ـ 50؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 359.
21. بحار الانوار، ج 74، ص 160، ح 146.
22. تحف العقول، ص 94.
23. همان، ص 68.
24. اعلام‏الدين، ص 333؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 360


جستجو