بسم الله الرحمن الرحيم
در مرسله عمر ابن حنظله از امام صادق مي خوانيم:
الراد علیهم کالراد علینا والراد علينا كالراد علي الله فهو بحد الشرك بلله؛ رد کردن ولیّامر، ردّ کردن ماست ورد كردن ما رد نمودن خداست وگناهي به بزرگي شرك به خدا دارد: (اصول کافی، ج۱، ص۶۷)
امام خمینی فرمود:
” ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست ”یا “مخالفت با آن تکذیب ائمه و اسلام است”. صحیفه نور، ج10، ص59.
ترجمه امروزی برخورد عالي جنابان با ولی امر:”آری فلان و فلان رهبری را دوره کردهاند و وی دچار بمباردمان اطلاعاتی خاصی شده است و امر بر ایشان مشتبه شده است“ صرف نظر از تفاوت واژگانی، آیا این جفای بزرگ به رهبری و نظام، ترجمه دیپلماتیک “إن الرجل لیهجر” نیست؟ با این تفاوت که به قول امام خامنهای، با ظاهر دلسوزی گریم شده است!
برخی از صحابه که رفتار اعتراضی و سرگشاده به ولیّ امر مسلمین داشتند، سابقه انقلابی هم داشتند، جزو “بیعت رضوان”یها هم بودند؛ آنان که خداوند در حقشان فرمود “رضی الله عنهم و رضوا عنه” اما در کنار آن هم خداوند فرموده است که ملاک وضع حال افراد است و اگر در برابر پیامبر صدایت را بلند کردی و جاهرانه (سرگشاده) و جائرانه حرفی روی حرف ایشان زدی، حبط میشوی:
حقایقی تلخ از ارتباط هاشمی و خانواده اش با منافقین قدیم
هاشمی عوض شده است یا نگاه ما به هاشمی؟
هاشمی در مخالفت با ولیّ فقیه خود، چه به شکل تندروانه و افراطی و چه به شکل تفریطی اش، انسانی سابقه دار است و به نظر می رسد، هیچ تغییری نسبت به اول انقلاب و حتی پیش از انقلاب نکرده است:
تراب حقشناس از سران منافقين می گوید که “نامه مفصل هاشمي رفسنجاني (1)به امام، درباره مجاهدين را من به عراق بردم … آيت الله خميني هيچ جواب مثبتي به آن نامه ها نداد۲.”.
1 یک بار هاشمی نامهای برای درخواست حمایت امام از منافقین نگاشت که قرار بود توسط عزت الله سحابی به امام برسد.
اما زنی كه مأمور بردن نامه بود، به دام پلیس افتاد و نامه لو رفت. پس از آن، هاشمی و سحابی دستگیر شدند. هاشمی ارتباط خود را با نامه انكار كرد و سحابی كه مسؤولیت را پذیرفتهبود، به دوازده سال حبس محكوم شد.
ر.ک: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله، ج1، صص 433 – 432؛ هاشمی رفسنجانی، ج 1، ص 248. به نقل از مقاله رسول جعفریان، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ۲. مجله پيكار، شماره ۷۷، ص ۱۳،
کتک خورده ها و مدافعین منافقین:
“ما برای این آقایان (مجاهدین) خیلی کتک خوردیم، بنده دو ماه به خاطر همین آقایان شکنجه دیدم، ولی احدی را لو ندادم۵.” یکی از هم عقیده های هاشمی در این مساله، می گوید: “من فقط در سال ۱۳۵۰ از وجوهات بازار چندین میلیون تومان به سازمان مجاهدین کمک کردم”۶.
۵. یادنامه ابوذر زمان، ص ۱۸۶و صص ۲۸۸ – ۲۸۷.
۶. مقاله رسول جعفریان در پایگاه مرکز اسناد.
ادعای عجیب هاشمی در مقصر دانستن علما در جریان منافقین:
هاشمي در خاطراتی از زندان شاه: “سازمان مجاهدین خلق در ابتدا بر اساس اسلام و تشیع تشکیل یافت، ولی نه آنان سراغ اهل علم و متخصصین مسائل اسلامی رفتند و نه اهل علم به آنان توجه کردند و قهراً کار به دست افراد فرصتطلب و ناوارد افتاد و به انحراف کشیده شد.”
۷۷. خاطرات هاشمی، ج 1، ص 390؛
این در حالی است که امام خمینی، امام خامنه ای و علامه مصباح، از اول هیچ نگاه مثبتی به اینان نداشتند؛ بلکه به عکس، دیدگاه های آنان را التقاطی می دانستند.
پاسخ یک منافق معدوم به اتهام هاشمی به علما:
نگاهی به ارتباط این گروه با امام و برخورد امام با آنان می تواند بطلان ادعای هاشمی را نشان دهد: “حسین روحانی از اعضاي ارشد سازمان مجاهدين خلق پس از انقلاب در مصاحبه ای در سیمای جمهوری اسلامی ایران، اعتراف كرد
كه از طرف سازمان، بهنجف رفته و طی هفت جلسه با امام گفتگو كرده است. وی دوكتاب راه امام حسین و راه انبیاء راه بشر را به امام داده است. وی توضیح میدهد كه امام تحلیل ما را از معاد، یك تحلیل مادی قلمداد كرد.
دعایی در این باره میگوید: امام درباره كتاب «راه انبیاء راه بشر» فرمودند كه اینها ضمن این كتاب میخواهند بگویند كه معادی وجود ندارد و معاد، سیر تكاملی همین جهان است و این چیزی است بر خلاف معتقدات اصولی اسلام.
۸“۸. خاطرات هاشمي، ج ۱، ص ۳۹۰.
نظر هاشمي راببينيد:
بنده، (دعائي) از حجت الاسلام و المسلمین اکبر میرسپاه شنیدم که یک صبح جمعه، هاشمی به قم آمده است تا حمایت آیت الله مصباح از مجاهدین خلق (منافقین) را جلب کند. اما هر چه در حضور حضرت آیت الله خامنه ای اصرار می کند، آیت الله مصباح می گوید صلاحیت آنان برای من احراز نشده است. هاشمی می گوید که من آنان را می شناسم، و با اعتماد به قول من، آنان را تایید کنید! آیت الله مصباح پاسخ می دهد که اعتماد شما، نتیجه اش امضای خودتان است، و اگر من امضا کنم، نشان اعتماد بنده به آنان است نه به شما!”
در یک جریان دیگر آقای میرسپاه می گفت: “در یک جلسه ای (قبل از اعلام انقلاب ایدئولژیک مجاهدین خلق و افشای ارتدادشان)سخن از مجاهدین به وسط می آید، وقتی نظر آیت الله مصباح را جویا می شوند، ایشان می گوید: “من بوی نفاق از اینان احساس می کنم”. آنگاه هاشمی اعتراض می کند که چرا نیروهای کارامد انقلابی را این چنین از دم تیغ نفاق می گذرانید!.
به زندان افتادن هاشمی به جرم حمایت از منافقین:
هاشمی در برنامه فوقالعاده (20 بهمن 85، شبکه سوم سیما) اعتراف می کند که یکی از زندان های سیاسی قبل از انقلابش، به جرم حمایت از مجاهدین خلق [منافقین] بوده است. او می گوید هنگامی که از سفر آمریکا برگشت، ساواک او را به جرم همکاری با گروه مسلحانه مجاهدین خلق، بازداشت و روانه زندان کرده است.
اغفال شدن هاشمی در حمایت از منافقین :
سید حميد روحاني تاریخ نگار انقلاب از سوی امام: “در سال 52 حجت الاسلام هاشميان امام جمعه امروز رفسنجان، نامهاي به امام نوشتند كه آقاي هاشمي از ما ميخواهد وجوهات شرعي را براي كمك به سازمان مجاهدين خلق در اختيارش قرار دهيم كه امام فرمودهاند جايز نيست و احتمالا آقاي هاشمي در اين قضيه اغفال شده است۹.”
۹. خبرگزاري فارس، 22 دی 1388.
اعترافات یک عضو خانواده هاشمی به ارتباط تنگاتنگ با منافقین در مصاحبه با شهروند امروز: (فاطمه هاشمي)
مصاحبه دختر بزرگ هاشمی (فاطمه) با نشريه شهروند امروز 13 دی 88: “[آذرماه 57] به پدرم گفتم که چه عجلهای بود که [خواستگاری سعید و حمید لاهوتی را] امشب به ما بگویید.
پدر گفتند که آقای لاهوتی میخواست به فرانسه برود و گفته بود که این جواب را از شما بگیرم تا با خیال راحت به فرانسه برود.”
فاطمه هاشمي:
“بعد از انقلاب و بازگشت آقای لاهوتی از فرانسه، … یادم هست که شب سالگرد مصدق بود که آقای لاهوتی به خانه ما آمدند، قرار بود که فردای آن روز ما و دوستانمان برنامهای را برای مصدق در مدرسه پسرانه [!] خوارزمی تجریش برگزار کنیم.”
خانواده هاشمی با مصدق، مشکلی نداشت:
سوال كننده:در خانه آقای هاشمی، مشکلی با مصدق وجود نداشت؟ فاطمه هاشمی: نه، حتّی یادم هست که به پدر گفتم که یک سخنران برای آن مراسم میخواهم و پدر هم، سعید [لاهوتی] را معرفی کردند که او هم فردا آمد و در آن مراسم صحبت کرد.”
هاشمی حرفهای لاهوتی را تایید می کرد:
“من خیلی وقتها در جلسات و صحبتهای میان آقای لاهوتی و پدرم مینشستم و گوش میدادم. پدر، حرفهای آقای لاهوتی را تأیید میکردند و رد نمیکردند؛ امّا میگفتند که باید صبر کرد چون انقلابی صورت گرفته و به مرور همه چیز به حالت طبیعی خودش میرسد.
فاطمه هاشمی؛ لاهوتی با منافقین ارتباط داشت اما نزدیکی نداشت!
“مصاحبه گر: آیا احساس میکردید که آقای لاهوتی به بچههای مجاهدین نزدیک هستند؟ فاطمه هاشمی: ایشان ارتباط داشت اما نزدیکی نداشت. آقای لاهوتی در میانه بود. نه این طرف را قبول داشت و نه آن طرف را.۱۰“
10. یکی از علائم نفاق در قرآن تَذَبذُب است؛ “مذبذبین بین ذلک لا إلی هولاء و لا إلی هولاء” نساء 143؛ مانند مگس بین این موضع و آن موضع در حال رفت و آمد است و نه به این موضع پابند است و نه به آن.
دختر هاشمی، تحت تعلیم و تاثیر منافقین:
“ما از بچگی زندگی سیاسی داشتیم و با خانوادههای سیاسی در رفت وآمد بودیم. من در مدرسه رفاه دوران راهنمایی را میخواندم. بسیاری از معلمهای ما مجاهدین [خلق] بودند.
زنِ علی میهندوست، محبوبه متّحدین، سرور آلادپوش، معلمهای ما بودند. خانم بازرگان که همسر حنیفنژاد بود، مدیر مدرسه ما بود. “
الگوی دختر هاشمی، فاطمه زهرا یا زنان منافق؟
“برای من محبوبه متّحدین و سرور آلادپوش الگو بودند. سادهزیستی و شور انقلابی آنها برای من الگو بود. من در مراسمهای آنها شرکت میکردم و رابطهای تنگاتنگ با آنها داشتم. یادم هست که اگر یکی از آنها شهید !!!میشد، به همراه مادرم در مراسم آنها شرکت میکردیم. … یادم هست که پدرم در زندان بود و من عکسهای بچههای مجاهدین مثل حنیف نژاد و میهندوست را گرفته بودم و در اتاقم به دیوار زده بودم.
“مصاحبه گر: آیا وحید لاهوتی پسر آقای لاهوتی [برادر دو دامادِ هاشمی] تمایل خاصی به مجاهدین [خلق] داشتند؟ دختر هاشمی: ایشان تمایل خاص به مجاهدین نداشتند و عضو مجاهدین نبودند. البته وحید در زندان قبل از انقلاب با مسعود رجوی رابطه برقرار کرده بود. سعید، همسر من (فاطمه هاشمي)میگوید که در آن زمان خبر ترور یکی از مقامات را به وحید میدهد و وحید هم در زندان خبر را پخش میکند
. وحید را شکنجه میکنند تا بگوید که خبر را از کجا فهمیده است و او هم نمیخواسته سعید را لو بدهد و مانده بوده که چه کند. در همان موقعیت، رجوی به او میگوید که بگو خبر را در بخش تسلیت روزنامهها خواندهام. از اینجا رابطه او با رجوی برقرار میشود. “
بخشی از وصیّتنامه شهید سیّد اسدالله لاجوردی در 1377:
وصیّتم به صاحبان قدرت و نفوذ این است که اگر حرکتشان را دوست میدارند بجای شعارهای مردم فریب و سیاستمدارانه توصیه هایی را که تلفنی و شفاهی در جهت استخلاص ضدّانقلاب و مَلأ و مترفین و حرام خواران و حرام اندوزان اعمال می دارند با شهامت و رشادت برای مردم بازگو کنند و از هر نوع توجیه و ماست مالی کردن های حفظ سمت و استمرار موقعیّت صدارت! بپرهیزند که خودفریبی و مردم فریبی بالأخره به پایان می رسد و سر و کار با خیر الماکرین افتد.
توضيح:
مسلما گروه مجاهدین، تا وقتی که رسما تغییر موضع شان را اعلام نکرده بودند، منافق بودند و بعد از اعلام رسمی مواضع التقاطی شان، دیگر منافق نبودند، بلکه مشرک و دشمن بودند. چه کسانی نقش لاهوتیِ پدر و پسر را در جریان منافقین جدید عهده دارند؟ و ای کاش نقش شیرخدا اسدالله لاجوردی بر زمین نماند.
ظهور اتهام خیانت هاشمی به نظام در کلام امام خامنه ای:
امام خامنه ای: ضعف نشان دادن نقاط قوت، تخریب است:
در 2 شهریور 1387 در جمع هیات دولت: “آدم متأسفانه مىبيند چيزهايى كه به نام انتقاد از دولت، امروز گفته ميشود، شكل همين تخريب دارد: يعنى انكار امتيازات، قبول نكردن برجستگيها و كارهاى خوب، و درشت كردن و برجسته كردن ضعفها”، “حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطه ضعف معرفى كردن.
امام خامنه ای: ستیز با استکبار نقطه قوت دولت است:
در 2 شهریور 1387 در جمع هیات دولت: “ما امروز در
مقابله با استكبار، در سياست خارجى زبانمان، زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بيايند همين را به عنوان نقطه ضعف وانمود كنند كه نه آقا! شما كارى كردهايد كه فلان دولتها از شما خوششان نيايد“.
تاکید رهبری بر مطلوبیت سیاست سیتز دولت در حوزه بین الملل:
شهریور 1387 در جمع هیات دولت: “امروز امريكا و صهيونيزم مظهر استكبارند؛ ليكن هر جا، هر كس، هر دولتى و هر مجموعهاى كه نسبت به ديگران استكبار بورزند، آفتى در جامعه بشرى و در نظام زندگى انسان بوجود مىآورند. “ستيزه با اين حالت هم يك حالت مطلوب اسلامى است” اين هم يكى از خصوصيات دولت نهم است كه خوشبختانه برجسته است
هاشمی: ستیز در سیاست خارجی نقطه ضعف دولت است:
سه ماه بعد: “مگر ميشود در دنيايي كه به دهكده جهاني تبديل شده تعامل نكنيم؟ مگر ميشود با ستيز با ديگران و در پيش گرفتن سياست ستيز، درگيري و تهاجم جلو برويم؟…” ایسنا ۲۶ آبان ۸۷.
با این مقدمات ظاهرا هاشمی دولت را تخریب کرده است؛ چگونه باید معادله را حل کرد؟
امام خامنه ای: تخریب دولت، خیانت به نظام است:
شهریور 1387 در جمع هیات دولت: “انتقاد خوب است، تخريب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخريب “خيانت” است؛ نه خيانت به دولت، بلكه “خيانت به نظام” و خيانت به كشور است. نبايد تخريب بكنند ! انتقادبكنند.
حالا کمک کنید تا منطقا نشان دهیم که از بیان رهبرمان، خیانت هاشمی به نظام، در نمی آید
آیا خاندان هاشمی کانون کودتا علیه نظام است؟
افتراء هاشمي در تحریف کلام امام:
ما از همان روز اول به پديده قدرت نگاه زميني و واقع بينانه داشتيم… از همان ابتدا امام خميني هم همين را مي¬گفت. شما حرفهاي ايشان را ببينيد كه مشروعيت را به مردم مي¬دهد. اين چالش نيست و دردسري هم به وجود نمي¬آورد، البته اگر تعصبهاي بيجا برداشته شود” ص ۸ روزنامه اعتماد، ويژه سياستنامه، ۲۷ آبان ۱۳۸۱، نقل از هاشمي.
امام خميني:
“اگر فقيه در كار نباشد طاغوت است، يا خدا يا طاغوت. اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور اگر با نصب فقيه نباشد غير مشروع است، وقتي غير مشروع شد طاغوت است، طاغوت وقتي از بين مي¬رود كه به امر خداي تبارك و تعالي يك كسي نصب شود. شما نترسيد از اينكه ۴ نفر آدمي كه نمي فهمند اسلام چه است! نمي فهمند فقيه چه است و نمي فهمند ولايت فقيه يعني چه! آنها خيال مي كنند كه يك فاجعه است به جامعه…” صحيفه نور، ج۹، ص۲۵۳
هاشمي:
“امام با شورا مخالف بود، اما من و آقاي طالقاني طرفدار شورا بوديم و شايد حذف شوراي رهبري در قانون اساسي سال ۶۸ بيخود بود” ص ۲۷ سالنامه شرق ۱۳۸۳،
توضيح:
چطور بازنگري قانون اساسي كه به فرمان امام و با نظر ايشان روي اين مسأله صورت گرفت، مردم هم در همه پرسي آنرا پذيرفتند و امام خامنهاي هم آنرا تأييد كردهاند، ميتواند بيخود باشد!
کودتای تئوریک: هاشمی“
: براي اداره يك حكومت نمي توان به فتواي يك نفر، خواه هر فردي باشد عمل كنيم، بايد شورايي در كشور باشد ”ص ۳ روزنامه مردم سالاري، ۶ شهريور ۸۲، نقل از رفسنجاني.
ستیزندگی سیاست خارجی: امری که دقیقا وجه تحسین رهبری و عامل تخریب دولت از سوی هاشمی است!!!!.
طالبانیسم هاشمي:
امام خامنه اي:
در جمع هيأت دولت در 8 شهريور 84 : “اتفاقاً كسانى كه در “مقابل جناح متعبد و پايبند ايستادند، به يك معنا بيشتر به تحجر و طالبانيزم نزديكترند؛ چون آنها هم نسبت به آموختهها و درسهاى غربى تحجر دارند. هرچه غربىها گفتند، همان را صددرصد بايد اجرا كرد؛ اين تحجر نيست؟ تحجر همين است. چه در سياست، چه در اخلاق، چه در گرايش دينى، چه در شكل حكومت و چه در اقتصاد، متحجرانه و متعصبانه مىايستند؛ اينكه بيشتر طالبانيسم است.”
دشمنی هاشمي:
خبرگزاری فارس؛ تهدیدنامه بیسلام هاشمی به رهبر معظم انقلاب در 19 خرداد 1388:
“رهبر معظم انقلاب! با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيتتان انتظار است براي حل اين مشكل و براي رفع فتنههاي خطرناك و خاموش كردن آتشي كه هم اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هر گونه كه صلاح ميدانيد اقدام موثري بنماييد و مانع شعله ور تر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد“
پایگاه خبری رجانیوز در 22 خرداد 1388:
عفت مرعشی، همسر هاشمی، پس از آنکه رای خود را به صندوق انداخت، خطاب به مردم و خبرنگاران گفت: “اگر تقلب نشود، موسوی رئیسجمهور میشود، ولی خدا نکند تقلب کنند که اگر اینگونه شود، مردم به خیابانها میآیند و اعتراض میکنند“
خبرگزاری فارس در 23 خرداد 1388: “ميرحسين موسوي و مهدي كروبي 2 كانديداي ناموفق شنبه، بعد از ظهر در منزل هاشمي رفسنجاني به همراه سيد محمد خاتمي براي چگونگي ادامه اعتراضات دو نامزد ناموفق در انتخابات و كشاندن هواداران به خيابانها، جلسه اضطراري تشكيل دادند” فائزه در تجمع غیرقانونی میدان ونک مورخ 26/3/88 از این تصمیم پرده برداشت.
خبرگزاری فارس در شنبه 23 خرداد 1388: پیام مهم رهبر معظم انقلاب خطاب به ملت:
” اينجانب با فروتني در برابر عزم و ايمان شما مردم عزيز، اين موفقيت [انتخابات] بزرگ را به حضرت ولي اللهالاعظم روحيفداه و به روح امام بزرگوار و به يكايك آحاد ملت تبريك عرض ميكنم و همگان را به قدرداني از اين لطف الهي و شكرگزاري در برابر پروردگار حكيم و عليم توصيه مينمايم، گمان بر اين است كه دشمنان بخواهند با گونههائي از تحريكات بدخواهانه، شيريني اين رويداد را از كام ملت بزدايند“
آیا وظیقه هاشمي و يارانش هدایت تجمعات غیر قانونی و تحقق اهداف دشمن است؟
امام خامنه اي: در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت سالروز آزادى خرمشهر 01/03/1381:
هر كس امروز از وظيفه اصلى خود سرپيچى كند و خود را به كار ديگرى مشغول و از انجام وظيفه شانه خالى نمايد، خيانت كرده است و دچار لعنت ابدى خواهد شد. ما مسؤولان بايد روح اسلامى را در خود زنده نگهداريم؛ روح اشرافيگرى را دور بيندازيم و رشته سودجويى و ثروتطلبى و دنبال منافع شخصى دويدن و تجمل پرستى و امثال اينها را از دست و پاى خود باز كنيم. اگر گرفتاريهاى ما در بخشى حل نشده است، علتش اينهاست؛ [حب الدنیا رأس کل خطیئة]
پرده برداری فائزه از کودتای مخملی؛ خبرگزاری فارس 27/3/88:
فائزه هاشمي در حاشيه مراسم غيرقانوني دوشنبه در ميدان آزادي گفت: در حادثه 18 تير خاتمي ،مسير را به سمتي برد كه اسامي را اعلام كرد و دست همه اصلاح طلبان را رو كرد تا 18 تير بوجود آمد و نظام هم هوشيار شد كه اگر نجنبد مثل زمان شاه ، خواهد رفت و از اينجا ديكتاتوريها آغاز شد.
هاشمي از فرزندانش رضايت دارد: به نقل از پايگاه خبر گزاري عنوان:
در تربیت بچه ها هیچوقت به تحمیل اعتقاد نداشتم
روش من در برخورد با بچهها آزادگونه بوده و چیزی را تحمیل نمیكردم. خب محیط خانه ما یک محیط مذهبی بوده و همیشه محیط مبارزه و جهاد بودهاست. بچهها کوچک بودند که ما وارد مبارزه شدیم، دائماً زندان و تبعید و سربازی، در دوران قبل انقلاب همیشه حالت درگیری و جهاد بود. بعد از انقلاب هم در متن انقلاب بودیم و سروکار بچهها تبعاً با انقلاب بوده. من هم به خاطر شرایطی که داشتم به ترتیب مستقیم بچهها نمیرسیدم
. قبل از انقلاب کمتر خانه بودم بعد از انقلاب هم باز گرفتاری کاری بود. سعی کردیم در مدارسی درس بخوانند که معلمهای خوبی داشتهباشند ومدارس مذهبی باشد. محیط خانه هم مذهبی بوده و کتابهایی که در خانه میآوریم نوع خاصی است که با دیدگاه خودم تطابق دارد. اینها آزادند هر کتابی بخوانند. در بحثها هم البته من خیلی نمیرسم با اینها بجث کنم ولی اگر بحث و صحبتی شود با روش آزاد بحث میکنیم.
هیچوقت هم فکر نکردم چیز خاصی را به آنها تلقین کنم، فکر کردم باز باشند تا انتخاب کنند و به تشخیص خودشان عمل کنند. همیشه عوامل سازنده در اختیارشان بوده و مرجعی!!!! هم بوده که اگرسوالی داشتند بپرسند. زندگی ما تیپش طوری بوده که رشد بچهها در محیط خانه مناسب میشود.