در نظر گرفتن گروه سنی مخاطبان
یکی از مبلغین روحانی می گوید روزی وارد مسجد شدم جوانی مشغول آموزش قرآن به نوجوانان بود٬ ده دقیقه ای به حرفها وحرکاتش که سرشارازایمان بود توجه کردم وچون مرا دید با فروتنی تمام از من خواست که برای آنها صحبت کنم.
کنار تابلو روبروی بچه ها قرارگرفتم﴿بِِِسم الله الرحمن الرحیم﴾ گفتم واین چنین آغاز کردم٬من چند سوال از شما می پرسم هرکس درست جواب دهد جایزه می گیرد:
خوابید یا بیدار؟ بیدار
این صدای چیست : تتق توتوق- تتق توتوق؟ صدای قطار
واقعاً صدای قطار؟ بله
گفتم : نکنید فرار می خورید به دیوار٬همه خندیدند ٬گفتم حالا به سوالهای من جواب دهید؟
شما با چه چیزی می بینید؟با چشم ٬ با چه می شنوید؟با گوش ٬ با چی حرف می زنید؟با زبان٬ با کی حرف می زنید؟پدرومادر٬خواهروبرادرو… ٬ اگرپدرومادردر مسافرت باشند چطوری با آنها حرف می زنید؟ با تلفن با موبایل٬ اگر تلفن وموبایل نداشته باشید؟با نامه.
گفتم:حالا من می خواهم درباره یک نامه با شما صحبت کنم ٬فکر می کنید این نامه را چه کسی نوشته است٬دوستتان بله اما کدام دوست؟به فکر فرو رفتند٬گفتم :بگذارید اوّل نامه را به شما نشان دهم ودست در جیبم کردم وقرآن جیبی ام رادر آوردم وبوسیدم وبه آنها نشان دادم٬این نامه ای است که برای من وهمه شما ومردم نوشته شده ٬می دانید این نامه را چه کسی فرستاده؟خدا٬برای چه کسی فرستاده؟برای ما٬ چند خط از این نامه راما هر روز در نمازهایمان می خوانیم ٬ می دانید کدام است؟آقا ما بخو انیم ٬بخوان ﴿ بِسمِ اللهِ الَرََّحمَنِ الرَحِیم﴾ ﴿اَلحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَلمِینَ﴾﴿ الَرََّحَمن ِالرََََّحِیم﴾ … بسیار خوب حالا خیلی زیاد گوش کنید٬من یک نقاشی می کشم ٬شما بگوئید چیست؟آنگاه دو خط موازی کنار هم کشیدم ٬اوّل خط یک بچه ایستاده٬وسط خط یک آدم بزرگ ٬آخر خط یک پیرمرد؛چند تابلو هم که روی یکی مسجد٬دیگری نان وسومی مُهر٬این جاده به کجا می رود؟
به بهشت٬چطوری٬با نماز خواندن ودادن نان به فقیران وحضور در مسجد.
جاده دیگر روی تابلوها نوشتم دروغ٬دشنام وآخر جاده تصویر آتش ٬گفتم ما در نماز می گوئیم:﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾ (یعنی خدایا راه درست را نشانمان بده)٬یعنی راهی که از خوبیها می گذرد وبه بهشت می رسد؛حالا شما دوست دارید از کدام جاده بروید؟ از جاده بهشت٬بسیار خوب هرکس دوست دارد به بهشت بره یک صلوات بفرسته ٬سپس جوائزی که در کیف داشتم به آنها دادم.[1]
بهره گیری ازابزارها و شیوه های جدید تدریس
درعصری که زندگی می کنیم عصر فناوری واطلاعات است وبعضی واز آن به عنوان انفجار اطلاعات یاد می کنند وبی تردید ابزارها وشیوه های جدید در اطلاع رسانی بسیار موثر است وما نیز باید با بهره گیری از امکانات به تدریس بپردازیم ٬ما که پیروان مکتب اسلام وتربیت یافتگان امیرالمومنین(علیه السلام) هستیم باید توجه کافی به فرمایشات ایشان داشته باشیم٬آن حضرت می فرمایند:﴿ اَدّبو اصِبیانکُم لِغیرِ زمانِکم ﴾ “فرزندانتان را برای غیر از زمان خود تربیت کنید”٬همچنین لازم است از تمامی امکاناتی که در اختیار داریم بهره ببریم ٬ودرجای دیگر می فرمایند:﴿ مالا یُدرکُ کلُّهُ لا یُترَکُ کلُّه﴾[2] حالا که نمی توانیم آن قدر وسیع ودامنه دار وبا بهره گیری از ابزار پیش رفته جهانی در تدریس استفاده کنیم٬باید از همین مقدار امکانات موجود بهره ببریم وآنها را غنیمت شماریم.
نقش ابزار مناسب در موفقیت تدریس
در پادگان شهید هاشمی نژاد مربی عقیدتی سیاسی بودم ماه مبارک رمضان فرا رسید وحجم زیادی کلاس قرآن برنامه ریزی شد ٬فقط برای هشت کلاس مربی وفضای آموزشی داشتیم که حداکثر چهار صد نفر از نیروها را تحت پوشش قرار می داد ٬در حالی که در پادگان بیش از دو هزار نفر نیرو بود ٬به مسئول محترم نمایندگی گفتم شما کلاسها را مشخص کنید وعقیدتی سیاسی با بهره گیری از مربیان به آموزش روخوانی ٬روانخوانی ومفاهیم قرآنی بپردازد ومن با استفاده از امکاناتی که در تبلیغات از قبیل ویدئو پروژکشن ٬دوربین فیلم برداری وتلویزیون مدار بسته درنماز خانه در اختیار داریم مابقی نیروها را آموزش می دهم ٬یک کلاس حدود هزار ششصد نفر یا بیشتر ٬پرده بزرگی را در انتهای نماز خانه نصب کردیم وبا بهره گیری ازCD آموزشی قرآن وپخش آن از ویدئو پروژکشن به آموزش پرداختیم وهر کجا هم که توضیح بیشتری لازم بود این حقیر به توضیح وتدریس پرداختیم ودوربین مداربسته آن را ضبط وبا بهره گیری از همان سیستم در تلویزیونهای نماز خانه پخش می شد در پایان ماه مبارک رمضان این کلاس موفق ترین کلاس مجموعه خصوصاً در فهم ودرک موضوعات قرآنی به شمار آمد.
می خواهم بگویم امروزه با توجه به رشد علمی افراد ومخاطبین ما وفن آوری جدید، لازم است باحفظ شیوه های سنتی مانند کلاس درس ومنبر وعظ وخطابه باید از ابزارجدید نیز بهره جست وبه تبیین موضوعات دینی پرداخت ٬ابزارهائی مانندآنچه ذکر شد٬رادیو٬ تلویزیون وحتی سینما می تواند به عنوان ابزاری برای تبلیغ دین قلمداد واز آن بهره برداری شود . امروزه وظیفه اقتضا می کند با بهره گیری از شبکه جهانی اینترنت به تبلیغ دین ومذهب حقه جعفری بپردازیم .
شاید گفته شود این موضوع چه ارتباطی به اخلاق تدریس دارد ٬موضوع زمانی روشن می شود که بدانیم عقب افتادگی ما در تبلیغ دین در جا زدن در شکل سنتی آن است وعقل وشرع حکم می کند باتکیه برمراقبتهای ارزشی واخلاقی برای سرعت بخشیدن به امرتبلیغ دین از این ابزار نیز بهره ببریم وبر سنت حسنه ای که بسیاری از مجامع علمی فرهنگی اسلامی وشیعی بنیاد نهاده اند تأکید کنیم که به فرموده معصوم(علیه السلام) ﴿مَن اسْتَنَّ بسُنَّةٍ حَسَنَةٍ فَلَهُ اَجْرُها واَجْرُ مَن عَمِلَ بها مِن غیرِ أنْ یَنقُصَ مِن أُجورِهِمْ شيٌ ومَن ِاسْتَنَّ بسُنَّةٍ سَیّئَةٍ فَعَلَیْهِ وِزرُها وَوِزرُها مَن عِمِلَ بها مِن غیرِ أن یَنقُصَ مِن اوزارِهِمْ شيٌ﴾ (هرکس سنت وروش خوبی بنیان نهد٬اجرآن واجر تمام کسانی که به آن عمل می کنند را خواهد داشت،بدون اینکه از اجر عمل کنندگان چیزی کم شود وکسی که سنت وروش بدی بنیان نهد وزروگناه آن وهمچنین وزروگناه تمامی کسانی که به آن عمل می کنند را خواهد داشت،بدون آنکه از گناهان عمل کنندگان به آن چیزی کاسته شود)[3].
هنر بیان داشتن
هنر بیان زیبا وکلام شیوا آن است که در دل انسان نفوذ کند وروح را از تاریکی وزشتی وپلیدی برهاند ودرافقی وسیع وبا صفا که به نور ایمان روشن است صورت گیرد٬درظلمتکده جهان که حقیقت با اوهام وراه ازچاه هویدا نیست واز مقابله امیال ووظایف وقیود در هر قدم هزاران پیچ وخم وپرتگاه در پیش است، برای فرار از حیرت وگمراهی دلیل راهی باید جُست وبه پرتو او این راه سخت وپر خطر را آسان پیمود٬مربی ومدرس که می خواهد دلیل راه باشد ٬باید بداند که دلیل راه بودن از همه کس ساخته نیست ٬اگر پیمودن راه مشکل وپر خطر باشد بی تردید رهبری هزار بار مشکل تر است ٬طینتی پاک باید وگوهری اصیل وروحی استوار وهمتی بلند وشرح صدری به گستره دریای وجود آدمی وازهمه مهمتر دلی باید از شوق لبریز وسری از عشق پر شور تا بتوان به نیروی شوق وراهنمایی عشق وپرتو غیب راه از چاه باز شناخت واز تاریکی نجات یافت تا بعد از آن بتوان گمشدگان از مسیر حقیقت رااز مهالک رهایند به سر منزل مقصود رساند ودر این میان جز پیروی از الگوهائی مانند پیامبر(صلی الله علیه وآله) واهل بیت طاهرین او راه دیگری ممکن نیست.
اولین ویژگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) وآل اطهارش (علیهم السلام) فصاحت وبلاغت است زیرا که آنان فصیح ترین وبلیغ ترین افراد بشرند.
سخن فصیح وبلیغ سخنی است که شمار حروفش اندک وشمار معانی اش بسیار از تصنّع مبری واز تکلّف برکنار باشد، یک مربی ومدرس به حکم اخلاق اسلامی درسخن گفتن باید به این امر توجه کند٬آنجا که باید سخن را تفصیل دهد٬مفصل بیان کند٬وآنجا که اختصار لازم است به مختصر کفایت کند٬از کلمات نامأنوس دوری واز سخنان مبتذل وکوچه بازاری پرهیز نماید٬سخن وبیان با حکمت همراه وبا عصمت همگام ومبتنی بر وحی وسنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وآل اطهارش (علیهم السلام) باشد وسخن را بامحبّت همراه سازد تا مورد قبول واقع شود،از تکرار سخن پرهیز نماید واز گوشه وطعنه زدن وسخنان غیر شفاف بپرهیزد واین روش در واقع الگوبرداری از کلام وحی واحادیث و روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) وآل اطهارش (علیهم السلام)است که مصداق حقیقی هنرمند دربیان سخنان فصیح وبلیغ بوده اند.
روزی ابوبکر که گفته می شود درعلم احوال واخبار عرب تبحّری خاص داشته یک باربه آن حضرت گفت من در میان عرب گشته ام وگفتار و قصه های عرب را بسیارشنیده ام ، اما از تو ای پیامبر فصیح تر ندیده ام٬چه کسی تورا این هنروادب بیاموخت؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:(خدایم چنین آموخت ونیک آموخت)[4] ودر جای دیگر فرمود:﴿ادبی وانا افصح العرب ﴾[5](خداوند مرا ادب آموخت ومن فصیحترین عربم).
بهره گیری از مثال در تدریس
از شیوه هایی که بر جاذبه تدریس می افزاید ومخاطب را به شنیدن ترغیب می کند ، بهره گیری از تمثیلات وتشبیهات مرتبط با موضوع است،قرآن کریم نقش مثال را چنین بیان می کند:﴿ وتلکَ الامثالُ نَضْرِبُها للنّاس لعلَّهُم یتفکّرونَ﴾[6](واین مثالها را برای مردم می زنیم باشد که آنان بیندیشند)،زینت دادن سخنانمان به مثالهای کوتاه ودلنشین ومفید می تواند کلام را تا عمق جان مخاطب نفوذ پذیر سازد وگاهی اوقات یک عبارت بهره گیری به جا از ضرب المثلها ویا تشبیهات ،موضوع را آنچنان به ذهن مستمع القاء می کند که هرگزتا آخر عمرش آن را فراموش نخواهد کرد ،شیوه استفاده ازمثل در حقیقت به عنوان کوتاه ترین راه برای یک مدرس ومربی محسوب می شود،نزدیک کردن هدف گوینده به ذهن شنونده ،همگانی کردن مسائل،حسی وعینی کردن موضوعات عقلی وساکت کردن مخالفان معاند از امتیازات تمثیل به شمار می آید،مهم ترین شاخصه های یک مثل؛کوتاهی لفظ استحکام معنی وزیبایی ولطافت مفهوم آن است که دربلاغت وفصاحت یک درس تاثیر می گذارد به گونه ای که امام علی(علیه السلام) درمیان اشعار،مثل رابهترین اشعاردانسته ومیفرماید:﴿خیرُالشّعرِماکانَ مثلا﴾[7] ؛ دراینجا به نمونه های از بهره گیری مثال توسط پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله) اشاره می نما ئیم: [8]
نقش ایمان:
﴿مثل الایمان ِمَثلُ القمیص ِتَقمَّصَهُ مَرَّهً وتنزِعُهُ اُخری ﴾[9] (ایمان همانند پیراهن است که شخص گاهی آنرا می پوشد وگاهی آن را از تن بیرون می آورد).
﴿ان الایمان ِلیَخْلُقُ فی جوفِ احَدِکُم کما یخلُقُ الثَّوبُ الخَلَقُ فأسئلواللهَ تعالی اَنْ یُجَدَّدَ الایمانَ فی قلوبِکُم ﴾[10] (ایمان در درون شما کهنه وفرسوده می شود همان گونه که لباس در تن شما کهنه می شود،پس ازخدای متعال بخواهید که ایمان را در قلب هایتان تازه گرداند).
حکمت بیماریها:
﴿المرض سوط الله فی الارض یودّب به عباده﴾[11] (بیماری تازیانه خداوند در روی زمین است که بندگان خودرا با آن ادب می کند).
دوست خوب وبد:
﴿ایّاک وصاحَبَ السُّوءِ فَاِنّهُ قطعَه من النّارِ لا یَنفَعُکَ وُدُّهُ ولا یفِی لکِ بعهدِهِ ﴾[12] (از دوست وهمنشین بد پرهیز کن که او همانند پاره آتش است،نه دوستی اش برای تو سودی دارد ونه به عهدش وفا می کند).
ارزش نماز:
﴿مثلُ الصَلواتِ الخَمس کمَثَل نهرٍ جارٍعذبٍ علی بابِ احَدِکُم یغتسِلُ فیهِ کلُّ یومٍ خمسَ مَرّاتٍ فما یُبعَی ذلکَ من الدَّنس﴾[13](نمازهای پنج گانه همانند نهر جاری گوارایی است که در مقابل درب خانه یکی از شما جاری است اگراوروزی پنج مرتبه خود را در آن نهر شستشو دهد دیگر چرک وکثافت وآلودگی در بدن اوباقی
نمی ماند).
حسد:
﴿لا تَتحاسَدُوا فاِنَّ الحسدَ یاکلُ الایمانَ کما تأکلُ النارُالحطبَ الیابِسَ﴾[14](هرگز به همدیگر حسد نکنید زیرا حسد ایمان را می خورد همانطوری که آتش هیزم خشک را می خورد).
غضب:
﴿الغضبُ یفسِدُالایمانَ کما یُفسِدُالخلُّ العَسَلَ﴾[15] (خشم ایمان را فاسد می کند همچنانکه سرکه عسل را از بین می برد).
آلوده شدن به حرام:
﴿العبادَةُ معَ اکل الحرامِ کالبناءعلی الرّملِ﴾[16](عبادت به همراه حرام خوری مثل این است که فردی در زمینهای ماسه بادی ساختمان بنا کند).
گوش کردن به موسیقی:
﴿ایّاکُم واستماعَ المعارِفِ والغناء فاِنَّهُما یُنَبِتان ِالنّفاقَ فی القلبِ کما یُنبِتُ الماءُالبَقلَ﴾ [17](از گوش دادن به موسیقی وآهنگ های حرام بپرهیزید که این دوسبب روئیدن نفاق در دل آدمی است،همانطور که آب موجب رویش سبزیجات است).
علم وعالم:
﴿مثل الذی یَتعلَّمَ العلمَ فی صغَرِهِ کالنَّقشِ علی الحَجَرِ ومثل الذی یَتعلَّم العلمَ فی کبَرِهِ کالّذی یکُتبُ علی الماء﴾[18] (مثل آنکه در کودکی دانش می آموزد،همانند نوشتن روی سنگ است که همواره پایدار می ماند ومثل کسی که در سنین بالابه کسب دانش می پردازد مانند کسی است که در روی آب می نویسد که دوام ندارد وسریعاً از بین می رود) .
بهره گیری از شعر در تدریس
شعر به عنوان یک هنربرتر وجایگاه ویژه در انتقال مفاهیم ومعارف از ابزارهای مهم تبلیغ برای مربیان ومدرسان عزیزوبزرگواراست٬حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) درباره شعرمی فرمایند:( لسان شعر٬بالاترین لسان است)[19] ومقام معظم رهبری ( مدظله العالی) نیز می فرمایند(گاهی یک بیت شعر٬گویا تراز چند ساعت سخن گفتن یک سخنورتواناست است وارزش شاعری که قصیده او ازمحتوای خوب٬الفاظی زیبا ومضمونی مناسب برخوردارباشد ٬ازیک دانشمند کمتر نیست ولازم است اشعارقوی فارسی راکه در تفهیم عقاید واخلاق اسلامی ومسائل سیاسی ویا هر آنچه در ارتباط با نیاز امروزجامعه اسلامی سروده شده٬از کتب گوناگون استخراج وبه احیای آن اهتمام ورزند)[20].
بهره گیری از علم جامعه شناسی
در جامعه شناسی بحثی است به عنوان جامعه شناسی تبلیغ ، که بیشتر جنبه مادی دارد و در خصوص تبلیغ کالاها به کار می رود ، همین کاری که عموماً در رادیو تلویزیون و مطبوعات صورت می گیرد ، از این بخش جامعه شناسی در تدریس و مربیگری نمی توان بهره جست موضوع دیگری که در جامعه شناسی مطرح می شود ، «جامعه شناسی تغییرات » است و فصلی مهم از آن به تغییر و تحول جامعه می پردازد ، چه در جهت مثبت ، چه در جهت منفی می پردازد ، از آنجا که مربیان و مدرسین محترم ، با انسانها و رفتار و گفتار آنان سرو کار دارند و لازم است متربیان خود را بشناسند ، نیاز به یک سری علوم و فنونی دارند که از جمله آنها ، جامعه شناس است همانطور که روانشناسی می تواند به یک مدرس و مربی کمک کند ، جامعه شناس هم می تواند او را در امر تدریس یاری نماید زیرا جامعه شناسی علمی است که زندگی انسان را مورد بررسی قرار می دهد ، تا رفتار انسان را تبیین ، پیش بینی و کنترل نماید ، از این شاخه علمی می توان از دو جهت بهره برد ،یکی از جهت ساختاری و یکی از جهت محتوایی .
جهت ساختاری یعنی اینکه چطور یک مدرس می تواند برای تدریس ، معارف دینی را در قالب به زور شده در بیاورد و در اختیار مخاطبان خود قرار دهد و از لحاظ محتوایی ، یعنی اینکه جامعه شناسی می تواند در بخشی از حوزه ها به عنوان یک علم ، در شناخت مخاطب به مربیان و مدرسین ما کمک کند ، در واقع می خواهیم بگوییم برای به زور نمودن تدریس دینی ، مطالعه در امور اجتماعی لازم است ، ما با انسانها سر و کار داریم ، باید انسانها و روابط آنها با یکدیگر را بشناسیم ، اگر مربیان ما بخواهند با افراد جامعه سر و کار داشته باشند ، لازمه اش این است که ابتداء مخاطب خود رابشناسد ، پس باید مخاطب ها ی خود را بشناسیم و لذا اینجاست که توان از جامعه شناسی در زمینه مخاطب شناسی بهره برد.
در تدریس متون دینی، ما با فرهنگ سرو کار پیدا کنیم و یکی از مباحث مهمی که در جامعه شناسی مطرح می شود فرهنگ است ، فرهنگ یعنی : مجموعه ای منسجم از باورها ، آداب و رسوم و عقاید که شامل هنر ، تکنولوژی و ارزشها می شود و توسط افراد شناخته شده از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد ، می توان با بهره گیری از جامعه شناسی فرهنگی ، با فرهنگهای مختلف موجود در اقشار مختلف جامعه که با آنها سر و کار داریم ارتباط پیدا کرد و فرهنگها را باز شناسی نمود ، فرهنگها گاهی عام و گاهی خاص هستند به خرده فرهنگها که گسترش عمومی ندارند فرهنگ خاص گفته می شود ، این خرده فرهنگها ساز و کار و تعامل خاص خودشان را دارند و لذا مربیان و اساتید باید ساز وکار و چگونگی تعامل با این فرهنگها را نیز درک کند و نوع برخورد مناسب را با متربیانی که در این خرده فرهنگها قرار دارند یاد بگیرند.
البته مربیان و مدرسانی که برای تدریس در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، در جمع پاسداران سربازان و بسیجیان و خانواده های آنان تربیت می شوند و وظیفه اصلی آنها بنابر تعهد و جایگاه سازمانی که دارند باید محدود به سازمان خود باشد و برای تدریس برنامه ریزی کنند و همین معنا را قرآن کریم نیز اشاره کرده و
می فرماید : « فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون »[21] «چرا از هر گروهی از آنان طایفه ای کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را بیم دهند تا شاید بترسند و از مخالفت و نافرمانی پروردگار خود داری کنند،» ولی امروزه مربیان و مدرسین ما نمی توانند توجه خود را فقط به درون سازمان معطوف دارند، امروز گستره مخاطبین آنها بسیجیان و خانواده چند میلیونی آنهاست و بلکه فراتر با توجه به نیاز جامعه بشری مخاطبین آنها جهانی است ، زیرا با به وجود آمدن ابزار وسیع اطلاع رسانی جهانی می شود با تمام جهان ارتباط بر قرار کرد، این ارتباط نیز شناخت می خواهد که شما مخاطب و فرهنگش را بشناسید و بر اساس توانمندی اش معارف اسلامی را برای او تبیین کنید و منظور از ارزشها در جامعه شناسی عبارت است از باروهای ریشه داری که اعضای جامعه یا گروه به هنگام مواجه شدن با سوال در مورد خوبیها و بدیها یا امور مطلوب و نا مطلوب به آن مراجعه کنند ، گاهی ارزشها به مقبولیت مردمی متکی هستند ، یعنی همانهائی که مردم می پسندند ، این دیدگاه سکولاریستی و کاری به معارف و مفاهیم دینی ندارد ، چنین ارزشهایی
نمی توانند جامعه را جامعه انسانی کنند ، زیرا در بسیاری از موارد جنبه حیوانی دارند در مقابل ارزشهایی که انسان پرور هستند ، ارزشهای وحیانی و عقلانی می باشند که پیامبران الهی از طرف پرودگار برای انسانها آورده اند ، مربیان و اساتید باید در راستای همانها تلاش کنند ، یعنی ارزشهای الهی را برای جامعه تبیین کنند ، ارزشهایی که تشکیل جامعه به آنها وابسته است.
مربیان و اساتید ما از یک طرف وظیفه دارند ارزشها را در جامعه تبیین کنند و از طرف دیگر شناسایی کند که چه عواملی باعث نادیده گرفتن ارزشها می شود تا بتواند آن را برطرف و فرد را اصلاح کند تا در پرتو ارزشهای دینی فرد منحرف بتواند از خودش رفتار انسانی بروز دهد، وقتی به آیات و روایات نگاه می کنیم به عواملی مانند عدم شناخت و آگاهی ، و تخلف نخبگان یا به عبارتی خواص ، و فقر و تنگدستی به چشم می خورد .
عدم شناخت و آگاهی
یکی از عمده ترین علتهای نادیده گرفتن ارزشها ، عدم شناخت و آگاهی نسبت به آنهاست و این جهل و نادانی منشاء بسیاری ار معضلات انسانی و اجتماعی است ، بدون شک اگر فرد منحرف نسبت به استعداد و توان خود در راه رسیدن به کرامت انسانی آشنا باشد و بداند که چگونه ارزشها بویژه ارزشهای الهی ، او را در رسیدن به هدف والای انسانی اش کمک می کنند و نورانیت ارزشها ، را درک کرده باشد ، احتمال رویگردانی از آنها بسیار کم خواهد شد ، این غفلت و نا آگاهی است که فرد را به ورطه حیوانیت و حتی بدتر و گمراه تر از آن می کشاند : « لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کاالنعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون » [22] انها را دلهایی است بی ادراک و دیده هایی بی نور و بی بصیرت و گوشهایی ناشنوای حقیقت آنها همچون چهار پایانند بلکه گمراه تر اینان همان غافلان هستند.
اگر غفلت و جهل و نادانی نباشد انسان در مقابل آفریننده خود پرده دری نمی کند ، در دعای کمیل می خوانیم « ظلمت نفسی و تجرَّات بجهلی» به خودم ظلم نمودم و به سبب جهلم جرأت نافرمانی خدا را پیدا کردم ، یا در صحیفه سجادیه می خوانیم :«أنا الذی بجهله عصاک » من همان کسی هستم که سبب جهلش تو را نافرمانی کرد، مطمعناً آگاهی و شناخت ارزشها راه سلامت را به سوی فرد و جامعه می گشاید ، حضرت یوسف (علیع السلام) در مقابل زنی که همه مقدمات تحریک را فراهم کرده بود، تنها با بهره گیری از نور هدایت ارزشهای خدایی توانست از آن مهلکه نجات یابد و از غلطیدن در چاه انحراف برهد ، چنان که قرآن می فرماید: « لقد همّت به وهمَّ بها لو لا أن رأی برهانَ ربّه»[23]
آن زن قصد او کرد و او نیز ، اگر برهان پروردگار را نمی دید قصد او می کرد . ابن سیرین که در زیبا روئی همانند یوسف مثال زده می شود، وقتی ان زن زمینه گناه را فراهم کرد او نیز به خدا پناه برد و خود را آلوده به نجاسات ظاهری نمود و متعفن ساخت تا روح و روان و دامن خود را به زشتی گناه آلوده نکند و خداوند او را نجات بخشیدو دریچه های حکمت بر قلبش گشوده شد.
تخلف نخبگان (خواص)
نخبگان به کسانی اطلاق می گردد که با توجه به نقشی که در جامعه به عهده دارند و کار و فعالیتی که انجام می دهند و خصوصیات منحصر به فردی که دارند ، مورد توجه هستند و طرز تفکر و اعمال و رفتارشان الگوی دیگران قرار می گیرد، از این نظر نخبگان در پیدایش پدیده های اجتماعی اعم از مثبت و منفی نقش تعیین کننده ای دارند ، رسول اعظم (صلی الله علیه واله سلم) به این حقیقت اشاره نموده و می فرماید : « صنفان من امتی اذا صلحا صلحت أمتی و اذا فسدا فسدت أمتی ، قیل یا رسول الله و من هما ، قال الفقها والأمراء » [24]
دو گروه از امت من هستند که اگر صالح و نیکوکار باشند امتم نیکو خواهند شد و اگر فاسد گردند امتم به فساد کشیده خواهند شد، پرسیده شد یا رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) آن دو گروه کدامند؟
حضرت فرمود: دانشمندان و حاکمان.
فقر و تنگدستی:
از جمله عواملی که در نادیده گرفتن ارزشها نقش موثری دارند فقر و تنگدستی است ، این عامل آن قدر مهم است که در روایات اسلامی نیز در مورد خطرات آن گوشزد شده است ، رسول گرامی اسلام می فرماید: « لو لا رحمه ربی علی فقراء أمتی کاد الفقر یکون کفراً» [25]
اگر رحمت پروردگارم نسبت به فقرای امتم نبود ، فقر موجب کفر می گردید،تنها در پرتو رحمت الهی است که فرد تهیدست می تواند دین خود را حفظ کند و مرتکب اعمال انحرافی نگردد.
جامعه شناسی ، تقویت ارزشها و روش و اسلوب را مورد توجه و بررسی قرار می دهد ، یکی روش جامعه پذیری و دیگری روش فرهنگ پذیری است که این مورد بسیار حائز اهمیت است.
جامعه پذیری: فرایندی است که فرد را عمیقاً و از جهات متعدد با فرهنگ جامعه همانند می کند که دارای سه شاخصه ی، یادگیری فرد، اعتقاد پیدا کردن و التزام عملی پیدا کردن می باشد ، در چنین شرایطی فرد نیاز به کنترل رسمی ندارد و در سلامت جامعه تأثیر بیشتری را ایفا می کند ، بر خلاف جامعه پذیری که نیاز به کنترل رسمی دارد، مانند ضرورت به نیروهای انتظامی و قوه قضایی و دادگاه ها ، لازم به ذکر است که امروزه مراکز آموزش و رسانه های جمعی بر جامعه پذیری افراد نقش مستقیم دارند و به دلیل صنعتی شدن جوامع ، خانواده دیگر نقش نظارتی خود را بر فرزندان از دست داده ، اما در بحث فرهنگ پذیری ، مهمترین عامل خانواده خصوصاً پدر و مادر می باشند که موثرترین نهاد برای پیشگیری از انحراف در جامعه می باشند ، بدین جهت فرزندان را باید به گونه ای تربیت نمود تا هنگامی که در جامعه راه یافتند ، نسبت به ارزشهای واقعی بیگانه نباشند و در مسیر ان حرکت کنند، امام علی (علیه السلام) در شفارشات خود به فرزندانشان امام حسن (علیه السلام) می فرمایند : ضمیر جوانان مانند زمین اماده است که هر چه در آن نهاده شود می پذیرد ، من به تربیت تو قبل از اینکه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد، اقدام کردم . در این میان نقش مربیان و مدرسین در فرهنگ پذیری افراد به عنوان تکمیل کننده یا اصلاح کننده انچه را که والدین در دل و جان فرزندان خود کاشته اند بسیار موثر واقع می شوند.
[8]- علی اسعدی،نشر دارالحدیث قم ((در زمینه بهره گیری از مثالهای قرآنی ومعادل های آن درزبان فارسی آقای سید محمد رضوی کتابی را با عنوان فرهنگ امثال القرآن ومعادل های آن در زبان فارسی به رشته تحریر در آورده است که برای اساتید ومربیان محترم قابل استفاده می باشد وهمچنین کتاب مثلهای آسمانی ؛ ))
[25] بحارالانوار ج69ص3
در نظر گرفتن گروه سنی مخاطبان
یکی از مبلغین روحانی می گوید روزی وارد مسجد شدم جوانی مشغول آموزش قرآن به نوجوانان بود٬ ده دقیقه ای به حرفها وحرکاتش که سرشارازایمان بود توجه کردم وچون مرا دید با فروتنی تمام از من خواست که برای آنها صحبت کنم.
کنار تابلو روبروی بچه ها قرارگرفتم﴿بِِِسم الله الرحمن الرحیم﴾ گفتم واین چنین آغاز کردم٬من چند سوال از شما می پرسم هرکس درست جواب دهد جایزه می گیرد:
خوابید یا بیدار؟ بیدار
این صدای چیست : تتق توتوق- تتق توتوق؟ صدای قطار
واقعاً صدای قطار؟ بله
گفتم : نکنید فرار می خورید به دیوار٬همه خندیدند ٬گفتم حالا به سوالهای من جواب دهید؟
شما با چه چیزی می بینید؟با چشم ٬ با چه می شنوید؟با گوش ٬ با چی حرف می زنید؟با زبان٬ با کی حرف می زنید؟پدرومادر٬خواهروبرادرو… ٬ اگرپدرومادردر مسافرت باشند چطوری با آنها حرف می زنید؟ با تلفن با موبایل٬ اگر تلفن وموبایل نداشته باشید؟با نامه.
گفتم:حالا من می خواهم درباره یک نامه با شما صحبت کنم ٬فکر می کنید این نامه را چه کسی نوشته است٬دوستتان بله اما کدام دوست؟به فکر فرو رفتند٬گفتم :بگذارید اوّل نامه را به شما نشان دهم ودست در جیبم کردم وقرآن جیبی ام رادر آوردم وبوسیدم وبه آنها نشان دادم٬این نامه ای است که برای من وهمه شما ومردم نوشته شده ٬می دانید این نامه را چه کسی فرستاده؟خدا٬برای چه کسی فرستاده؟برای ما٬ چند خط از این نامه راما هر روز در نمازهایمان می خوانیم ٬ می دانید کدام است؟آقا ما بخو انیم ٬بخوان ﴿ بِسمِ اللهِ الَرََّحمَنِ الرَحِیم﴾ ﴿اَلحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَلمِینَ﴾﴿ الَرََّحَمن ِالرََََّحِیم﴾ … بسیار خوب حالا خیلی زیاد گوش کنید٬من یک نقاشی می کشم ٬شما بگوئید چیست؟آنگاه دو خط موازی کنار هم کشیدم ٬اوّل خط یک بچه ایستاده٬وسط خط یک آدم بزرگ ٬آخر خط یک پیرمرد؛چند تابلو هم که روی یکی مسجد٬دیگری نان وسومی مُهر٬این جاده به کجا می رود؟
به بهشت٬چطوری٬با نماز خواندن ودادن نان به فقیران وحضور در مسجد.
جاده دیگر روی تابلوها نوشتم دروغ٬دشنام وآخر جاده تصویر آتش ٬گفتم ما در نماز می گوئیم:﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾ (یعنی خدایا راه درست را نشانمان بده)٬یعنی راهی که از خوبیها می گذرد وبه بهشت می رسد؛حالا شما دوست دارید از کدام جاده بروید؟ از جاده بهشت٬بسیار خوب هرکس دوست دارد به بهشت بره یک صلوات بفرسته ٬سپس جوائزی که در کیف داشتم به آنها دادم.[1]
بهره گیری ازابزارها و شیوه های جدید تدریس
درعصری که زندگی می کنیم عصر فناوری واطلاعات است وبعضی واز آن به عنوان انفجار اطلاعات یاد می کنند وبی تردید ابزارها وشیوه های جدید در اطلاع رسانی بسیار موثر است وما نیز باید با بهره گیری از امکانات به تدریس بپردازیم ٬ما که پیروان مکتب اسلام وتربیت یافتگان امیرالمومنین(علیه السلام) هستیم باید توجه کافی به فرمایشات ایشان داشته باشیم٬آن حضرت می فرمایند:﴿ اَدّبو اصِبیانکُم لِغیرِ زمانِکم ﴾ “فرزندانتان را برای غیر از زمان خود تربیت کنید”٬همچنین لازم است از تمامی امکاناتی که در اختیار داریم بهره ببریم ٬ودرجای دیگر می فرمایند:﴿ مالا یُدرکُ کلُّهُ لا یُترَکُ کلُّه﴾[2] حالا که نمی توانیم آن قدر وسیع ودامنه دار وبا بهره گیری از ابزار پیش رفته جهانی در تدریس استفاده کنیم٬باید از همین مقدار امکانات موجود بهره ببریم وآنها را غنیمت شماریم.
نقش ابزار مناسب در موفقیت تدریس
در پادگان شهید هاشمی نژاد مربی عقیدتی سیاسی بودم ماه مبارک رمضان فرا رسید وحجم زیادی کلاس قرآن برنامه ریزی شد ٬فقط برای هشت کلاس مربی وفضای آموزشی داشتیم که حداکثر چهار صد نفر از نیروها را تحت پوشش قرار می داد ٬در حالی که در پادگان بیش از دو هزار نفر نیرو بود ٬به مسئول محترم نمایندگی گفتم شما کلاسها را مشخص کنید وعقیدتی سیاسی با بهره گیری از مربیان به آموزش روخوانی ٬روانخوانی ومفاهیم قرآنی بپردازد ومن با استفاده از امکاناتی که در تبلیغات از قبیل ویدئو پروژکشن ٬دوربین فیلم برداری وتلویزیون مدار بسته درنماز خانه در اختیار داریم مابقی نیروها را آموزش می دهم ٬یک کلاس حدود هزار ششصد نفر یا بیشتر ٬پرده بزرگی را در انتهای نماز خانه نصب کردیم وبا بهره گیری ازCD آموزشی قرآن وپخش آن از ویدئو پروژکشن به آموزش پرداختیم وهر کجا هم که توضیح بیشتری لازم بود این حقیر به توضیح وتدریس پرداختیم ودوربین مداربسته آن را ضبط وبا بهره گیری از همان سیستم در تلویزیونهای نماز خانه پخش می شد در پایان ماه مبارک رمضان این کلاس موفق ترین کلاس مجموعه خصوصاً در فهم ودرک موضوعات قرآنی به شمار آمد.
می خواهم بگویم امروزه با توجه به رشد علمی افراد ومخاطبین ما وفن آوری جدید، لازم است باحفظ شیوه های سنتی مانند کلاس درس ومنبر وعظ وخطابه باید از ابزارجدید نیز بهره جست وبه تبیین موضوعات دینی پرداخت ٬ابزارهائی مانندآنچه ذکر شد٬رادیو٬ تلویزیون وحتی سینما می تواند به عنوان ابزاری برای تبلیغ دین قلمداد واز آن بهره برداری شود . امروزه وظیفه اقتضا می کند با بهره گیری از شبکه جهانی اینترنت به تبلیغ دین ومذهب حقه جعفری بپردازیم .
شاید گفته شود این موضوع چه ارتباطی به اخلاق تدریس دارد ٬موضوع زمانی روشن می شود که بدانیم عقب افتادگی ما در تبلیغ دین در جا زدن در شکل سنتی آن است وعقل وشرع حکم می کند باتکیه برمراقبتهای ارزشی واخلاقی برای سرعت بخشیدن به امرتبلیغ دین از این ابزار نیز بهره ببریم وبر سنت حسنه ای که بسیاری از مجامع علمی فرهنگی اسلامی وشیعی بنیاد نهاده اند تأکید کنیم که به فرموده معصوم(علیه السلام) ﴿مَن اسْتَنَّ بسُنَّةٍ حَسَنَةٍ فَلَهُ اَجْرُها واَجْرُ مَن عَمِلَ بها مِن غیرِ أنْ یَنقُصَ مِن أُجورِهِمْ شيٌ ومَن ِاسْتَنَّ بسُنَّةٍ سَیّئَةٍ فَعَلَیْهِ وِزرُها وَوِزرُها مَن عِمِلَ بها مِن غیرِ أن یَنقُصَ مِن اوزارِهِمْ شيٌ﴾ (هرکس سنت وروش خوبی بنیان نهد٬اجرآن واجر تمام کسانی که به آن عمل می کنند را خواهد داشت،بدون اینکه از اجر عمل کنندگان چیزی کم شود وکسی که سنت وروش بدی بنیان نهد وزروگناه آن وهمچنین وزروگناه تمامی کسانی که به آن عمل می کنند را خواهد داشت،بدون آنکه از گناهان عمل کنندگان به آن چیزی کاسته شود)[3].
هنر بیان داشتن
هنر بیان زیبا وکلام شیوا آن است که در دل انسان نفوذ کند وروح را از تاریکی وزشتی وپلیدی برهاند ودرافقی وسیع وبا صفا که به نور ایمان روشن است صورت گیرد٬درظلمتکده جهان که حقیقت با اوهام وراه ازچاه هویدا نیست واز مقابله امیال ووظایف وقیود در هر قدم هزاران پیچ وخم وپرتگاه در پیش است، برای فرار از حیرت وگمراهی دلیل راهی باید جُست وبه پرتو او این راه سخت وپر خطر را آسان پیمود٬مربی ومدرس که می خواهد دلیل راه باشد ٬باید بداند که دلیل راه بودن از همه کس ساخته نیست ٬اگر پیمودن راه مشکل وپر خطر باشد بی تردید رهبری هزار بار مشکل تر است ٬طینتی پاک باید وگوهری اصیل وروحی استوار وهمتی بلند وشرح صدری به گستره دریای وجود آدمی وازهمه مهمتر دلی باید از شوق لبریز وسری از عشق پر شور تا بتوان به نیروی شوق وراهنمایی عشق وپرتو غیب راه از چاه باز شناخت واز تاریکی نجات یافت تا بعد از آن بتوان گمشدگان از مسیر حقیقت رااز مهالک رهایند به سر منزل مقصود رساند ودر این میان جز پیروی از الگوهائی مانند پیامبر(صلی الله علیه وآله) واهل بیت طاهرین او راه دیگری ممکن نیست.
اولین ویژگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) وآل اطهارش (علیهم السلام) فصاحت وبلاغت است زیرا که آنان فصیح ترین وبلیغ ترین افراد بشرند.
سخن فصیح وبلیغ سخنی است که شمار حروفش اندک وشمار معانی اش بسیار از تصنّع مبری واز تکلّف برکنار باشد، یک مربی ومدرس به حکم اخلاق اسلامی درسخن گفتن باید به این امر توجه کند٬آنجا که باید سخن را تفصیل دهد٬مفصل بیان کند٬وآنجا که اختصار لازم است به مختصر کفایت کند٬از کلمات نامأنوس دوری واز سخنان مبتذل وکوچه بازاری پرهیز نماید٬سخن وبیان با حکمت همراه وبا عصمت همگام ومبتنی بر وحی وسنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وآل اطهارش (علیهم السلام) باشد وسخن را بامحبّت همراه سازد تا مورد قبول واقع شود،از تکرار سخن پرهیز نماید واز گوشه وطعنه زدن وسخنان غیر شفاف بپرهیزد واین روش در واقع الگوبرداری از کلام وحی واحادیث و روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) وآل اطهارش (علیهم السلام)است که مصداق حقیقی هنرمند دربیان سخنان فصیح وبلیغ بوده اند.
روزی ابوبکر که گفته می شود درعلم احوال واخبار عرب تبحّری خاص داشته یک باربه آن حضرت گفت من در میان عرب گشته ام وگفتار و قصه های عرب را بسیارشنیده ام ، اما از تو ای پیامبر فصیح تر ندیده ام٬چه کسی تورا این هنروادب بیاموخت؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:(خدایم چنین آموخت ونیک آموخت)[4] ودر جای دیگر فرمود:﴿ادبی وانا افصح العرب ﴾[5](خداوند مرا ادب آموخت ومن فصیحترین عربم).
بهره گیری از مثال در تدریس
از شیوه هایی که بر جاذبه تدریس می افزاید ومخاطب را به شنیدن ترغیب می کند ، بهره گیری از تمثیلات وتشبیهات مرتبط با موضوع است،قرآن کریم نقش مثال را چنین بیان می کند:﴿ وتلکَ الامثالُ نَضْرِبُها للنّاس لعلَّهُم یتفکّرونَ﴾[6](واین مثالها را برای مردم می زنیم باشد که آنان بیندیشند)،زینت دادن سخنانمان به مثالهای کوتاه ودلنشین ومفید می تواند کلام را تا عمق جان مخاطب نفوذ پذیر سازد وگاهی اوقات یک عبارت بهره گیری به جا از ضرب المثلها ویا تشبیهات ،موضوع را آنچنان به ذهن مستمع القاء می کند که هرگزتا آخر عمرش آن را فراموش نخواهد کرد ،شیوه استفاده ازمثل در حقیقت به عنوان کوتاه ترین راه برای یک مدرس ومربی محسوب می شود،نزدیک کردن هدف گوینده به ذهن شنونده ،همگانی کردن مسائل،حسی وعینی کردن موضوعات عقلی وساکت کردن مخالفان معاند از امتیازات تمثیل به شمار می آید،مهم ترین شاخصه های یک مثل؛کوتاهی لفظ استحکام معنی وزیبایی ولطافت مفهوم آن است که دربلاغت وفصاحت یک درس تاثیر می گذارد به گونه ای که امام علی(علیه السلام) درمیان اشعار،مثل رابهترین اشعاردانسته ومیفرماید:﴿خیرُالشّعرِماکانَ مثلا﴾[7] ؛ دراینجا به نمونه های از بهره گیری مثال توسط پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله) اشاره می نما ئیم: [8]
نقش ایمان:
﴿مثل الایمان ِمَثلُ القمیص ِتَقمَّصَهُ مَرَّهً وتنزِعُهُ اُخری ﴾[9] (ایمان همانند پیراهن است که شخص گاهی آنرا می پوشد وگاهی آن را از تن بیرون می آورد).
﴿ان الایمان ِلیَخْلُقُ فی جوفِ احَدِکُم کما یخلُقُ الثَّوبُ الخَلَقُ فأسئلواللهَ تعالی اَنْ یُجَدَّدَ الایمانَ فی قلوبِکُم ﴾[10] (ایمان در درون شما کهنه وفرسوده می شود همان گونه که لباس در تن شما کهنه می شود،پس ازخدای متعال بخواهید که ایمان را در قلب هایتان تازه گرداند).
حکمت بیماریها:
﴿المرض سوط الله فی الارض یودّب به عباده﴾[11] (بیماری تازیانه خداوند در روی زمین است که بندگان خودرا با آن ادب می کند).
دوست خوب وبد:
﴿ایّاک وصاحَبَ السُّوءِ فَاِنّهُ قطعَه من النّارِ لا یَنفَعُکَ وُدُّهُ ولا یفِی لکِ بعهدِهِ ﴾[12] (از دوست وهمنشین بد پرهیز کن که او همانند پاره آتش است،نه دوستی اش برای تو سودی دارد ونه به عهدش وفا می کند).
ارزش نماز:
﴿مثلُ الصَلواتِ الخَمس کمَثَل نهرٍ جارٍعذبٍ علی بابِ احَدِکُم یغتسِلُ فیهِ کلُّ یومٍ خمسَ مَرّاتٍ فما یُبعَی ذلکَ من الدَّنس﴾[13](نمازهای پنج گانه همانند نهر جاری گوارایی است که در مقابل درب خانه یکی از شما جاری است اگراوروزی پنج مرتبه خود را در آن نهر شستشو دهد دیگر چرک وکثافت وآلودگی در بدن اوباقی
نمی ماند).
حسد:
﴿لا تَتحاسَدُوا فاِنَّ الحسدَ یاکلُ الایمانَ کما تأکلُ النارُالحطبَ الیابِسَ﴾[14](هرگز به همدیگر حسد نکنید زیرا حسد ایمان را می خورد همانطوری که آتش هیزم خشک را می خورد).
غضب:
﴿الغضبُ یفسِدُالایمانَ کما یُفسِدُالخلُّ العَسَلَ﴾[15] (خشم ایمان را فاسد می کند همچنانکه سرکه عسل را از بین می برد).
آلوده شدن به حرام:
﴿العبادَةُ معَ اکل الحرامِ کالبناءعلی الرّملِ﴾[16](عبادت به همراه حرام خوری مثل این است که فردی در زمینهای ماسه بادی ساختمان بنا کند).
گوش کردن به موسیقی:
﴿ایّاکُم واستماعَ المعارِفِ والغناء فاِنَّهُما یُنَبِتان ِالنّفاقَ فی القلبِ کما یُنبِتُ الماءُالبَقلَ﴾ [17](از گوش دادن به موسیقی وآهنگ های حرام بپرهیزید که این دوسبب روئیدن نفاق در دل آدمی است،همانطور که آب موجب رویش سبزیجات است).
علم وعالم:
﴿مثل الذی یَتعلَّمَ العلمَ فی صغَرِهِ کالنَّقشِ علی الحَجَرِ ومثل الذی یَتعلَّم العلمَ فی کبَرِهِ کالّذی یکُتبُ علی الماء﴾[18] (مثل آنکه در کودکی دانش می آموزد،همانند نوشتن روی سنگ است که همواره پایدار می ماند ومثل کسی که در سنین بالابه کسب دانش می پردازد مانند کسی است که در روی آب می نویسد که دوام ندارد وسریعاً از بین می رود) .
بهره گیری از شعر در تدریس
شعر به عنوان یک هنربرتر وجایگاه ویژه در انتقال مفاهیم ومعارف از ابزارهای مهم تبلیغ برای مربیان ومدرسان عزیزوبزرگواراست٬حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) درباره شعرمی فرمایند:( لسان شعر٬بالاترین لسان است)[19] ومقام معظم رهبری ( مدظله العالی) نیز می فرمایند(گاهی یک بیت شعر٬گویا تراز چند ساعت سخن گفتن یک سخنورتواناست است وارزش شاعری که قصیده او ازمحتوای خوب٬الفاظی زیبا ومضمونی مناسب برخوردارباشد ٬ازیک دانشمند کمتر نیست ولازم است اشعارقوی فارسی راکه در تفهیم عقاید واخلاق اسلامی ومسائل سیاسی ویا هر آنچه در ارتباط با نیاز امروزجامعه اسلامی سروده شده٬از کتب گوناگون استخراج وبه احیای آن اهتمام ورزند)[20].
بهره گیری از علم جامعه شناسی
در جامعه شناسی بحثی است به عنوان جامعه شناسی تبلیغ ، که بیشتر جنبه مادی دارد و در خصوص تبلیغ کالاها به کار می رود ، همین کاری که عموماً در رادیو تلویزیون و مطبوعات صورت می گیرد ، از این بخش جامعه شناسی در تدریس و مربیگری نمی توان بهره جست موضوع دیگری که در جامعه شناسی مطرح می شود ، «جامعه شناسی تغییرات » است و فصلی مهم از آن به تغییر و تحول جامعه می پردازد ، چه در جهت مثبت ، چه در جهت منفی می پردازد ، از آنجا که مربیان و مدرسین محترم ، با انسانها و رفتار و گفتار آنان سرو کار دارند و لازم است متربیان خود را بشناسند ، نیاز به یک سری علوم و فنونی دارند که از جمله آنها ، جامعه شناس است همانطور که روانشناسی می تواند به یک مدرس و مربی کمک کند ، جامعه شناس هم می تواند او را در امر تدریس یاری نماید زیرا جامعه شناسی علمی است که زندگی انسان را مورد بررسی قرار می دهد ، تا رفتار انسان را تبیین ، پیش بینی و کنترل نماید ، از این شاخه علمی می توان از دو جهت بهره برد ،یکی از جهت ساختاری و یکی از جهت محتوایی .
جهت ساختاری یعنی اینکه چطور یک مدرس می تواند برای تدریس ، معارف دینی را در قالب به زور شده در بیاورد و در اختیار مخاطبان خود قرار دهد و از لحاظ محتوایی ، یعنی اینکه جامعه شناسی می تواند در بخشی از حوزه ها به عنوان یک علم ، در شناخت مخاطب به مربیان و مدرسین ما کمک کند ، در واقع می خواهیم بگوییم برای به زور نمودن تدریس دینی ، مطالعه در امور اجتماعی لازم است ، ما با انسانها سر و کار داریم ، باید انسانها و روابط آنها با یکدیگر را بشناسیم ، اگر مربیان ما بخواهند با افراد جامعه سر و کار داشته باشند ، لازمه اش این است که ابتداء مخاطب خود رابشناسد ، پس باید مخاطب ها ی خود را بشناسیم و لذا اینجاست که توان از جامعه شناسی در زمینه مخاطب شناسی بهره برد.
در تدریس متون دینی، ما با فرهنگ سرو کار پیدا کنیم و یکی از مباحث مهمی که در جامعه شناسی مطرح می شود فرهنگ است ، فرهنگ یعنی : مجموعه ای منسجم از باورها ، آداب و رسوم و عقاید که شامل هنر ، تکنولوژی و ارزشها می شود و توسط افراد شناخته شده از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد ، می توان با بهره گیری از جامعه شناسی فرهنگی ، با فرهنگهای مختلف موجود در اقشار مختلف جامعه که با آنها سر و کار داریم ارتباط پیدا کرد و فرهنگها را باز شناسی نمود ، فرهنگها گاهی عام و گاهی خاص هستند به خرده فرهنگها که گسترش عمومی ندارند فرهنگ خاص گفته می شود ، این خرده فرهنگها ساز و کار و تعامل خاص خودشان را دارند و لذا مربیان و اساتید باید ساز وکار و چگونگی تعامل با این فرهنگها را نیز درک کند و نوع برخورد مناسب را با متربیانی که در این خرده فرهنگها قرار دارند یاد بگیرند.
البته مربیان و مدرسانی که برای تدریس در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، در جمع پاسداران سربازان و بسیجیان و خانواده های آنان تربیت می شوند و وظیفه اصلی آنها بنابر تعهد و جایگاه سازمانی که دارند باید محدود به سازمان خود باشد و برای تدریس برنامه ریزی کنند و همین معنا را قرآن کریم نیز اشاره کرده و
می فرماید : « فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون »[21] «چرا از هر گروهی از آنان طایفه ای کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را بیم دهند تا شاید بترسند و از مخالفت و نافرمانی پروردگار خود داری کنند،» ولی امروزه مربیان و مدرسین ما نمی توانند توجه خود را فقط به درون سازمان معطوف دارند، امروز گستره مخاطبین آنها بسیجیان و خانواده چند میلیونی آنهاست و بلکه فراتر با توجه به نیاز جامعه بشری مخاطبین آنها جهانی است ، زیرا با به وجود آمدن ابزار وسیع اطلاع رسانی جهانی می شود با تمام جهان ارتباط بر قرار کرد، این ارتباط نیز شناخت می خواهد که شما مخاطب و فرهنگش را بشناسید و بر اساس توانمندی اش معارف اسلامی را برای او تبیین کنید و منظور از ارزشها در جامعه شناسی عبارت است از باروهای ریشه داری که اعضای جامعه یا گروه به هنگام مواجه شدن با سوال در مورد خوبیها و بدیها یا امور مطلوب و نا مطلوب به آن مراجعه کنند ، گاهی ارزشها به مقبولیت مردمی متکی هستند ، یعنی همانهائی که مردم می پسندند ، این دیدگاه سکولاریستی و کاری به معارف و مفاهیم دینی ندارد ، چنین ارزشهایی
نمی توانند جامعه را جامعه انسانی کنند ، زیرا در بسیاری از موارد جنبه حیوانی دارند در مقابل ارزشهایی که انسان پرور هستند ، ارزشهای وحیانی و عقلانی می باشند که پیامبران الهی از طرف پرودگار برای انسانها آورده اند ، مربیان و اساتید باید در راستای همانها تلاش کنند ، یعنی ارزشهای الهی را برای جامعه تبیین کنند ، ارزشهایی که تشکیل جامعه به آنها وابسته است.
مربیان و اساتید ما از یک طرف وظیفه دارند ارزشها را در جامعه تبیین کنند و از طرف دیگر شناسایی کند که چه عواملی باعث نادیده گرفتن ارزشها می شود تا بتواند آن را برطرف و فرد را اصلاح کند تا در پرتو ارزشهای دینی فرد منحرف بتواند از خودش رفتار انسانی بروز دهد، وقتی به آیات و روایات نگاه می کنیم به عواملی مانند عدم شناخت و آگاهی ، و تخلف نخبگان یا به عبارتی خواص ، و فقر و تنگدستی به چشم می خورد .
عدم شناخت و آگاهی
یکی از عمده ترین علتهای نادیده گرفتن ارزشها ، عدم شناخت و آگاهی نسبت به آنهاست و این جهل و نادانی منشاء بسیاری ار معضلات انسانی و اجتماعی است ، بدون شک اگر فرد منحرف نسبت به استعداد و توان خود در راه رسیدن به کرامت انسانی آشنا باشد و بداند که چگونه ارزشها بویژه ارزشهای الهی ، او را در رسیدن به هدف والای انسانی اش کمک می کنند و نورانیت ارزشها ، را درک کرده باشد ، احتمال رویگردانی از آنها بسیار کم خواهد شد ، این غفلت و نا آگاهی است که فرد را به ورطه حیوانیت و حتی بدتر و گمراه تر از آن می کشاند : « لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کاالنعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون » [22] انها را دلهایی است بی ادراک و دیده هایی بی نور و بی بصیرت و گوشهایی ناشنوای حقیقت آنها همچون چهار پایانند بلکه گمراه تر اینان همان غافلان هستند.
اگر غفلت و جهل و نادانی نباشد انسان در مقابل آفریننده خود پرده دری نمی کند ، در دعای کمیل می خوانیم « ظلمت نفسی و تجرَّات بجهلی» به خودم ظلم نمودم و به سبب جهلم جرأت نافرمانی خدا را پیدا کردم ، یا در صحیفه سجادیه می خوانیم :«أنا الذی بجهله عصاک » من همان کسی هستم که سبب جهلش تو را نافرمانی کرد، مطمعناً آگاهی و شناخت ارزشها راه سلامت را به سوی فرد و جامعه می گشاید ، حضرت یوسف (علیع السلام) در مقابل زنی که همه مقدمات تحریک را فراهم کرده بود، تنها با بهره گیری از نور هدایت ارزشهای خدایی توانست از آن مهلکه نجات یابد و از غلطیدن در چاه انحراف برهد ، چنان که قرآن می فرماید: « لقد همّت به وهمَّ بها لو لا أن رأی برهانَ ربّه»[23]
آن زن قصد او کرد و او نیز ، اگر برهان پروردگار را نمی دید قصد او می کرد . ابن سیرین که در زیبا روئی همانند یوسف مثال زده می شود، وقتی ان زن زمینه گناه را فراهم کرد او نیز به خدا پناه برد و خود را آلوده به نجاسات ظاهری نمود و متعفن ساخت تا روح و روان و دامن خود را به زشتی گناه آلوده نکند و خداوند او را نجات بخشیدو دریچه های حکمت بر قلبش گشوده شد.
تخلف نخبگان (خواص)
نخبگان به کسانی اطلاق می گردد که با توجه به نقشی که در جامعه به عهده دارند و کار و فعالیتی که انجام می دهند و خصوصیات منحصر به فردی که دارند ، مورد توجه هستند و طرز تفکر و اعمال و رفتارشان الگوی دیگران قرار می گیرد، از این نظر نخبگان در پیدایش پدیده های اجتماعی اعم از مثبت و منفی نقش تعیین کننده ای دارند ، رسول اعظم (صلی الله علیه واله سلم) به این حقیقت اشاره نموده و می فرماید : « صنفان من امتی اذا صلحا صلحت أمتی و اذا فسدا فسدت أمتی ، قیل یا رسول الله و من هما ، قال الفقها والأمراء » [24]
دو گروه از امت من هستند که اگر صالح و نیکوکار باشند امتم نیکو خواهند شد و اگر فاسد گردند امتم به فساد کشیده خواهند شد، پرسیده شد یا رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) آن دو گروه کدامند؟
حضرت فرمود: دانشمندان و حاکمان.
فقر و تنگدستی:
از جمله عواملی که در نادیده گرفتن ارزشها نقش موثری دارند فقر و تنگدستی است ، این عامل آن قدر مهم است که در روایات اسلامی نیز در مورد خطرات آن گوشزد شده است ، رسول گرامی اسلام می فرماید: « لو لا رحمه ربی علی فقراء أمتی کاد الفقر یکون کفراً» [25]
اگر رحمت پروردگارم نسبت به فقرای امتم نبود ، فقر موجب کفر می گردید،تنها در پرتو رحمت الهی است که فرد تهیدست می تواند دین خود را حفظ کند و مرتکب اعمال انحرافی نگردد.
جامعه شناسی ، تقویت ارزشها و روش و اسلوب را مورد توجه و بررسی قرار می دهد ، یکی روش جامعه پذیری و دیگری روش فرهنگ پذیری است که این مورد بسیار حائز اهمیت است.
جامعه پذیری: فرایندی است که فرد را عمیقاً و از جهات متعدد با فرهنگ جامعه همانند می کند که دارای سه شاخصه ی، یادگیری فرد، اعتقاد پیدا کردن و التزام عملی پیدا کردن می باشد ، در چنین شرایطی فرد نیاز به کنترل رسمی ندارد و در سلامت جامعه تأثیر بیشتری را ایفا می کند ، بر خلاف جامعه پذیری که نیاز به کنترل رسمی دارد، مانند ضرورت به نیروهای انتظامی و قوه قضایی و دادگاه ها ، لازم به ذکر است که امروزه مراکز آموزش و رسانه های جمعی بر جامعه پذیری افراد نقش مستقیم دارند و به دلیل صنعتی شدن جوامع ، خانواده دیگر نقش نظارتی خود را بر فرزندان از دست داده ، اما در بحث فرهنگ پذیری ، مهمترین عامل خانواده خصوصاً پدر و مادر می باشند که موثرترین نهاد برای پیشگیری از انحراف در جامعه می باشند ، بدین جهت فرزندان را باید به گونه ای تربیت نمود تا هنگامی که در جامعه راه یافتند ، نسبت به ارزشهای واقعی بیگانه نباشند و در مسیر ان حرکت کنند، امام علی (علیه السلام) در شفارشات خود به فرزندانشان امام حسن (علیه السلام) می فرمایند : ضمیر جوانان مانند زمین اماده است که هر چه در آن نهاده شود می پذیرد ، من به تربیت تو قبل از اینکه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد، اقدام کردم . در این میان نقش مربیان و مدرسین در فرهنگ پذیری افراد به عنوان تکمیل کننده یا اصلاح کننده انچه را که والدین در دل و جان فرزندان خود کاشته اند بسیار موثر واقع می شوند.