شناخت
شناخت قرآن برای هر فردی ضروری است، چون در سرنوشت جوامع اسلامی، بلکه در سرنوشت بشریت مؤثر میباشد و بدون شناخت آن، نمیتوان شناخت جامع و دقیقی از جوامع اسلامی و تأثیرات اسلام بر جوامع دیگر، در چهارده قرن اخیر ارائه نمود.
قرآن معیار و مقیاس برای منابع دیگر نیز بشمار میرود و منابعی چون کتب روائی تاریخی فرع بر قرآنند و به اندازه قرآن قطعیت ندارند، با توجه به این مطلب اساسی است که اهمیت و ضرورت شناخت قرآن برای همگان روشن میشود.
اقسام شناخت قرآن
شهید مطهری (رض) در این خصوص میگوید:
بطور کلی در بررسی و مطالعه هرکتابی سه نوع شناخت ضروری است.
اول : شناخت سندی یا انتصابی
این نوع شناخت آن چیزی است که قرآن از آن بینیاز است، زیرا کوچکترین تردیدی نیست که آورنده این آیات، حضرت محمد6میباشد که آنها را به عنوان معجزه و کلام الهی آورده و احدی نمیتواند ادعا کند و یا احتمال دهد که نسخه دیگری از قرآن وجود داشته یا دارد.
یک نکته لازم یادآوری شود و آن اینکه در اثر توسعه سریع قلمرو اسلام و روی آوردن چشمگیر مردم جهان به قرآن و نیز بواسطه دور بودن عامه مسلمین از مدینه که مرکز صحابه و حافظان قرآن بود، این خطر وجود داشت که تدریجاً لااقل در نقاط دور افتاده به عمد یا اشتباه کم و زیادها و یا تغییراتی در نسخههای قرآن رخ دهد ولی هوشیاری و موقع سنجی مسلمین مانع این کار شد.
دوم : شناخت تحلیلی
این نوع شناخت مربوط به محتوی است، در باب شناخت تحلیلی قرآن باید ببینیم قرآن مجموعاً مشتمل بر چه مسائلی است و آن مسائل را چگونه عرضه کرده است؟
استدلالات و احتجاجات قرآنی در زمینههای مختلف چگونه است؟ آیا چون قرآن حافظ و حارس و نگهبان ایمان است و پیامش یک پیام ایمانی است، به عقل به چشم یک رقیب نگاه میکند و یا بالعکس همواره به چشم یک حامی و یک مدافع، به عقل نگاه کرده و از نیروی آن استمداد میکند، این سوال و صدها سؤال نظیر آن که ضمن شناخت تحلیلی طرح میگردد ما را با ماهیت قرآن آشنا می سازد.
سوم شناخت ریشهای
در این مرحله بعد از آنکه صحت استناد و انتساب این کتاب به فرستنده و آورندهاش محرز شد و بعد از اینکه محتوای کتاب به خوبی تحلیل و بررسی شد باید به تحقیق در این مورد بپردازیم که آیا مطالب و محتویات کتاب فکر بدع فرستنده و آورنده آن است یا آنکه از اندیشه و فکر دیگران نشأت گرفته است.(3)
البته این مطلب نیز برای هر فرد مؤمن و هر فرد منصفی بدیهی و روشن است که مفاهیم قرآنی اقتباسی نبوده و تمام آن کلام وحی الهی است که برای هدایت بشر تنزل کرده است.
آیا قرآن را میتوان شناخت
یکی از سئوالاتی که همواره بین مسلمین و حتی غیرمسلمانها مطرح بوده است چگونه تفسیر و تأویل و شناختآیات الهی بوده و میباشد و اینکه آیا بشر قادر است این کلام الهی را درک کنند و به مفاهیم والای آن دست یابد یا خیر؟ و به همین دلیل امت اسلامی به مکاتب و طرز تفکرهای خاصی در مورد قرآن روی آوردند که بعضاً موجب رشد و بالندگی و پویائی جامعه اسلامی و متأسفانه بعضاً موجبات انحطاط آن را فراهم آورد.
بعضی تفکر و تدبر در قرآن را ممنوع دانسته و فقط به تلاوت آن تمسک جستند که در میان علمای اهل سنت قرنهای متمادی بین اشاعره و معتزله بحثهای مفصلی مطرح بوده است. و در این میان اشاعره، عامه مردم را از تفکر و تدبر در قرآن باز داشته و قرآن را کتابی که بشر به آن دسترسی ندارد معرفی نمودند و فهم قرآن را در معانی تحتاللفظی آن خلاصه کرده و عنوان نمودند، همین که معانی ظاهر قرآن را یافتیم کفایت میکند و نیازی به فهم باطن قرآن نداریم و برداشت عقلی را از قرآن ممنوع کردند و نتیجه این شد که از درک صحیح قرآن منحرف شده و این انحرافات تا جائی پیش رفت که خداوند متعال را جسم دانسته و عرش و کرسی را به تخت سلطنت و نشیمنگاه او ترسیم نمودند. در میان شیعیان نیز در قرون گذشته اخباریون حجبیت قرآن را به دلیل عدم اعتماد به عقل کافی ندانسته و از منابع چهارگانه فقط به سنت اکتفا نمودند و آنچنان قرآن را در مهجوریت قرار دادند که گویا بسیاری از آیات نازل نشده بود، زیرا اینان در فهم و درک قرآن مراجعه به اخبار و روایات را جایز میدانستند و در مورد آیاتی که روایتی در ذیل آن یافت نمیشد، در مورد آن سکوت میکردند و چنان ظلمی را بر قرآن روا داشتند که نتیجهاش دوری از راه و روش قرآن در فهم حقایق و معارف و علوم را برای جامعه اسلامی به ارمغان آورد.
امروز هم با کمال تأسف کسانی با این طرز فکر خطرناک یافت میشوند، همان کسانی که حضرت امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه الشریف را آنچنان مورد حمله قرار داده و در تنگنا گزاردند و در نتیجه این تهاجمات، درس تفسیری را که حضرتش شروع کرده بود در همان اوائل به تعطیلی گرائید.
در مقابل گروههای اشعری و اخباری شیعه و سنی گروه دیگری در صحنه اجتماعی اعلام ظهور کردند و با تمام وقاحت و جسارت به تأویل و تفسیر به رأی قرآن پرداختند و چیزهائی را به این کتاب آسمانی نسبت دادند که جز منافع شخصی آنان چیز دیگری نبود.
از این قبیل میتوان گروههای اسمائیلیه(4) و متصوفه را نام برد.
گویا علمای این گروهها کلام رسول خدا را که فرمودند:
«من فسر القرآن برأیه فلیتبوء مقعده فی النّار»(5) را نشنیده بودند، باشد که خداوند آنان را به کیفر اعمال ننگینشان برساند، البته در این زمان نیز تفاسیر التقاطی با رنگ و لعاب اسلامی به چشم میخورد که از این قبیل تأویلات و تفاسیر گروهک ملحد منافقین و کسانی که با قرائتهای مختلف از اسلام به تأویل و تفسیر خودسرانه و بیریشه این کتاب آسمانی دست زدند را میتوان نام برد.
حال که افراط و تفریط بعضی از گروهها و فرقهها روشن گردیده راه سومی برای شناخت و معرفت به قرآن پیش روی ما قرار میگیرد وآن اینکه این کتاب آسمانی را از زبان خودش بشناسیم و ببینیم قرآن خود را چگونه معرفی میکند.
اجمالاً میتوان گفت این کتاب مقدس ما را دعوت به تدبر در آیات الهی میکند و در جائی که از درک و فهم آن عاجز بمانیم ما را به سوی رسول و ائمه صلوات الله و سلامه علیهم رجوع میدهد.
با این دید منصفانه و حقیقت بین است که میگوئیم بعضی آیات قرآن برای ما روشن است و عقل ما قابلیت شناخت و درک آن را دارد و بعضی آیات آن را جز «من خوطب به»(6) کسی نمیداند و آنانند که باید به تفسیر و تبیین آن بپردازند.
اکنون با طلب استعانت از خداوند متعال به بررسی شناخت تحلیلی این کتاب آسمانی میپردازیم و اولین موضوع را معرفی قرآن کریم قرار میدهیم.
قرآن برای مؤمنین هدایت کننده و بشارت دهنده است
این ودیعه الهی کتابی است خواندنی و عظیمالشأن که مقاصد خود را روشن بیان میکند و ابهام و پیچیدگی ندارد، هرکس خود را در خدمت قرآن قرار دهد و به آن تمسک جوید از آن بهرهمند میگردد و این بهرهمندی و هدایت، عام بوده و مختص گروهی خاص نمیباشد.
قرآن کریم حتی مخالفین را دعوت به مراجعه و تدبر و تفکر در آیاتش میکند، ولی هدایت خاص آن را برای مؤمنین میداند «هذَا بَیَانٌ لِلَّناسِ وَهُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»(7) که راه را به آنها نشان داده و آنان را به صراط مستقیم هدایت میفرماید. «اٌهْدِنَا اٌلصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم»(8) و برای عموم مردم انذار و برای کسانی که ایمان آوردهاند بشارت است، هدایتی است به سوی مطلوب، توأم با لطف و نرمی « تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ. هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ»(9) و کتابی است که هدایت میکند به سوی دینی که اقوام از هر دین و مسلطتر بر اداره امور بشر است. «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا»(10) این دین خیر دنیا و آخرت پیروان خود را تضمین نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ایشان است و این نیست مگر به خاطر اینکه این دین موافق با مقتضیات فطرت انسانی است که خداوند او را با آن فطرت خلق کرده است.
قرآن در این زمینه میفرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»(11) قرآن برای مؤمنین بشارت است و سعادت دین و دنیا و آخرت آنان را به شرط عمل به آن، تضمین میکند، زیرا کتابی است، مشتمل بر شریعت و وظایف عملیهای که اگر مردم به آن عمل کنند یک یک آیاتش مردم را بینا میسازد و مردم بوسیله آن به راه حق هدایت میشوند، راه حقی که همان طریق سعادت و کمال است، به این سعادت کسانی دست مییابند که به آیات خدا یقین دارند آیاتی که بر اصول معارف دین دلالت میکند، یعنی هم به قرآن یقین دارند و هم به مرجع صدور آن و هم به آورنده آن، و آیه شرفه «هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمِ يُوقِنُونَ»(12) این قرآن مایه بصیرت مردم و هدایت و رحمتی است برای اهل یقین و آیه شریفه «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»(13) این همان کتابی است که در آن هیچ شکی نیست، پرهیزکاران را رهنماست. بر همین معنا دلالت میکند.
متقین عبارتند از مؤمنین چون تقوی از اوصاف خاصه طبقه معینی نیست و اینطور نیست که تقوی صفت مرتبهای از مراتب ایمان باشد که مراتب پائینتر، مؤمن بیتقوی باشند و در نتیجه تقوی مانند اخلاص و احسان یکی از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتی است که با تمام مراتب ایمان جمع میشود مگر آنکه ایمان، ایمان واقعی نباشد.
لذا صفاتی را که در اول سوره بقره برای مؤمنین بر شمرده، بر این مبناست که آنها اول هدایت الهی شامل حالشان گشته و این صفات را دارا شدهاند و این کتاب نیز هادی همین متقین است، پس میبینیم که هدایت کتاب غیرآن هدایتی است که اوصاف نامبرده را در پی داشت و نیز میفهمیم که متقین دارای دو هدایتند، هدایت اولی که به خاطر آن کرامت فرمود، و «بشارتی که به مسلمین داده شده که قرآن مایه هدایت آنان است و منظور از مسلمین همان مؤمنین و متقین ایشان میباشد».(14)
قرآن به چه چیز هدایت میکند
ازآنجا که رسالت پیامبر عمومی است و آن حضرت برای انذار همه عالم آمده است(15) و قرآن هشداری برای هرکسی که بگوشش برسد،(16) در مییابیم که هدایت آن عمومی و همگانی است و آیاتی از کتاب الهی نیز بر این معنا دلالت دارد.
قرآن در این زمینه میفرماید:
«كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»(17) در این آیه از قرآن کریم، سه مطلب، قابل تحلیل و بررسی است.
علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه می فرماید :
«از ظاهر سیاق جمله «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلمَاتِ إلیَ النُّورِ» استفاده میشود که منظور از «ناس» عموم مردم میباشند، نه فقط قوم رسول خدا 6 و مؤمنین از ایشان، صرف اینکه میبینیم اکثر مردم جهان از نعمت این نور محروم ماندهاند، نمیتوانیم از ظاهرآیه دست برداریم.»(18)
قرآن انسان را به طریقهای هدایت میکند که استوارتر از آن نیست، طریقی که یکسره نور و صراط مستقیم است، نوری است که خدای سبحان بوسیله آن افرادی را که در پی بدست آوردن رضای اویند به راههای سلامت هدایت نموده و به اذن خدا آنها را از ظلمتها بسوی نور میبرد و بسوی صراط مستقیم رهنمون میسازد.
صراط مستقیم راهی است روشن که هیچ اختلافی در آن نباشد و هیچگاه از رساندن رهرو خود به هدف تخلف نداشته باشد و یا حقی که بعضی از اجزای آن نقیض بعض دیگر نباشد.
قرآن کریم در این مورد میفرماید:
« قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»(19) کسانی که طالب هدایت هستند باید به این کتاب الهی چنگ زده و از بوستان آن خرمن گل چیده و با نور آن از ظلمتهای جهل و ظلم و بیعدالتی و تمام زشتیها و قبائح خود را رها سازند، قرآن کریم ما را به ایمان و تبعیت از خود دعوت فرموده است، و میفرماید:
«َاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(20) کسانی که بقرآن که روشنگر دلهای تاریک است عمل کردند به حقیقت رستگاران عالمند.
و باز میفرماید :
«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»(21) به خدا و رسول و نوری که به او فرستادهایم ایمان آورید.
و در جائی دیگر فرموده است:
«وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا»(22) ما برای شما نور تابانی که قرآن کریم باشد فرستادیم.
قرآن کریم وسیلهای است ظاهری برای هدایت زیر حقیقت هدایت قائم به خدای متعال است اما این وسیله فقط راه را نشان میدهد بلکه بالاتر از آن هدایت قرآن ایصال الی المطولب است و انسان را به سرمنزل مقصود میرساند. همه ما میدانیم که راههای ظلمانی و انحرافی پیشروی انسان بسیار است. ولی راه حق و صراط مستقیم که قرآن کریم وسیله هدایت آن است، یک راه بیش نبوده و براساس آیات کریمه قرآن، برای راهیابی به این طریق باید رضای خداوند متعال را جلب نمود.
قرآن کتاب انسانسازی است
حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در این خصوص میگویند:
«قرآن کریم که در رأس همه مکتب و تمام کتب است حتی سایر کتب الهیه، آمده است که انسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل بکند قرآن کتاب انسان سازی است کتابی است که با این کتاب اگر کسی توجه به آن بکند تمام مراتبی که برای انسان است، این کفایت دارد و همه مراتب را در نظر دارد.»(23)
«قرآن کتاب انسانسازی است، کتاب انسان متحرک، کتاب آدم است و کتابی است که آدمی باید از اینجا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب حرکت بکند، یک همچو کتابی است که همه معنویات انسان را درست میکند و هم حکومت را درست میکند، همه چیز توی قرآن هست.»(24)
«قرآن کتاب دعوت است و کتاب اصلاح یک جامعه است»(25)
[و از همه مهمتر اینکه] انسان غیرمحدود است و مربی انسان غیر محدود است و نسخه تربیت انسان غیرمحدود است نه محدود به عالم تجرد است، همه چیز است.»(26)
مقصد قرآن کجاست؟
«مقصد قرآن چنانچه خود آن صحیفه نورانیه فرماید، هدایت به سبیل است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت طریق مستقیم است، باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن که راجع به قوای ملکیه است تا منتهی النهایه آن که حقیقت قلب سلیم است، به تفسیری که از اهل بیت وارد شده که ملاقات کند حق را، در صورتی که غیر حق در آن نباشد بدست آورد، و سلامت قوای ملکیه و ملکوتیه، گم شده قاری باشد که در این کتاب آسمانی این گم شده، موجود است و باید با تفکر استخراج کند».(27)