وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ
وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (7) فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (8)و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسياري از كارها از [رأي و ميل] شما پيروي كند، قطعاً دچار زحمت ميشويد، ليكن خدا ايمان را براي شما دوستداشتني گردانيد و آن را در دلهاي شما بياراست و كفر و پليدكاري و سركشي را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان [كه چنيناند] رهيافتگانند.
نكات تفسيري
1. اين آيه مؤمنين را به اين نكته رهنمون ميسازد كه عامل هدايت و رشد آنان تنها خداي سبحان است وبه همين جهت است كه ايمان را محبوبشان كرده
و در دلهايشان زينت داده، و كفر و فسوق و عصيان را از نظرشان انداخته است. پس مؤمنين نبايد از اين نكته غفلت كنند كه رسول خدا را دارند. كسي را دارند كه از ناحيه خداوند سبحان مورد تاييد است. كسي كه از ناحيه پروردگارش بينهاي دارد كه مردم را تنها به راه رشد و تعالي ميبرد، و به سوي گمراهي و ضلالت نميكشاند. پس بايد از او اطاعت كنند، و هر چه او اراده ميكند اراده كنند، و هر چه او اختيار ميكند اختيار كنند، و اصرار نورزند كه پيامبر عظيم الشأن اسلام از آراء و ديدگاههاي آنان اطاعت كند، چون اگر پيامبر در بسياري از امور از آنان اطاعت كند، خودشان نيز هلاك ميشوند،و به تعب ميافتند.
2. اطاعت از رهبري
اين آيه بار ديگر تاكيد ميكند كه وجود «رهبر الهي» براي نمو و رشد يك جمعيت لازم است، مشروط بر اينكه «مطاع» باشد نه «مطيع». پيروان او، فرامين او را تبعيت کنند نه اينكه او را براي اجراي مقاصد و افكار محدود خود تحت فشار قرار دهند.نه تنها در مورد رهبران الهي اين اصل ثابت است كه در مساله «مديريت» و «فرماندهي» نيز اين امر بايد رعايت شود. در نظام اسلامي اطاعت و تبعيت از مافوق مخصوصاً از رهبري ديني يک تکليف الهي
و ديني است و يک ارزش والا محسوب ميشود. رهبران و مديران در يک نظام ديني وظيفه دارند که به عنوان تکليف به راهنمايي افراد تحت مديريت خويش بپردازند و آنان نيز وظيفه دارند به اين رهنمودها عمل نمايند.
3. موج فتنه چگونه در مجتمع مسلمانان به راه ميافتد؟! آغاز آن شايعهاي است که بر سر زبانها ميافتد و سپس بهصورت جرياني درميآيد که سادهدلان را با خود ميبرد، و در اين هنگام فرصتطلبان و آشوبگران به فتنهانگيزي ميپردازند و رهبري شرعي را در فشار قرار ميدهند که يا بايد تسليمِ تندباد فتنه شود، يا پارهاي از اجتماع را از دست بدهد، پس راه حل كدام است!
راه حل منحصر به آن است که جامعه اسلامي، روح انضباط را متجلّي سازد، و همگان از ابعاد نعمت رهبري آگاه شوند و عملا به سپاسگزاري
از آن بپردازند.
بهراستي که اگر در جامعهاي اهميت رهبري شرعي بهخوبي شناخته شود، آن جامعه عليه تندبادهاي فتنه داخلي همانگونه مقاومت ميكند که
دربرابر فشار چالشهاي خارجي چنان ميكند، به همين سبب قرآن به ما
فرمان ميدهد که از نقش رسول خدا در ميان جامعه خودمان آگاه باشيم،
و پس از وي درباره كساني که تا درجهاي جانشين او قرار ميگيرند نيز به همينگونه عمل كنيم.
وَاعلَمُوا أَنَّ فِيكُمرَسُولَ اللّهِ و بدانيد که رسول خدا در ميان شما است.
پس او مبعوث از جانب خدا و حامل رسالت، حكمت، معرفت و بصيرت است، و چون چنين است بايد در هنگام بروز آشوبها و فتنهها به او رجوع كنيد، و فشار وارد كردن بر او به اين منظور که نگرشها و شهوات نفساني خود را بر او تحميل كنيد روا نيست، زيرا اين کار با مصلحت شما نيز سازگاري ندارد.
نکتهها و پيامها
1) اصولاً مردم بايد تابع پيغمبر باشند، نه آنكه رهبر الهي تابع مردم.
2) اگر ميخواهيم پشيمان نشويم بايد به تعاليم انبيا مراجعه كنيم.
(در آية قبل، سخن از ندامت و پشيماني بود و اين آيه ميفرمايد: به
پيامبر مراجعه كنيد تا از كارهاي ندامتآور بيمه شويد.) «نادِمين ـ واعلموا
انّ فيكم رسول اللّه»
3) مشكلات جوامع به خاطر دوري از مكتب انبيا و عمل به سليقهها وهوسهاي شخصي است. «لو يطيعكم… لَعَنتّم…»
5) درمواردي كه حكمي از طرف خدا و رسول نيست، مشورت با مردم و پيروي از آنها مانعي ندارد. «في كثيرٍ من الامر»
6) گرايش به مذهب، امري فطري است كه خداوند درانسان به وديعه گذاشته است. «حَبّبَ اليكم الايمان…»
7) ايمان، زينت دلهاست. «وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» همان گونه كه كوهها، درياها، معادن، گلها، آبشارها و همهي آنچه روي زمين است، زينت زمين است. «انّا جَعلنا ما علي الارض زينةً لها» (كهف / 7) آري، زينت انسان، كمالات معنوي است و جلوههاي مادّي، زينت زمين هستند.
8) تولّي و تبرّي بايد در كنار هم باشد، اگر اهل ايمان را دوست داريم بايد از اهل كفر، فسق و عصيان نيز بيزار باشيم.چنانکه دوستي خدا ، پيامبر، ائمه طاهرين و جانشينان آنان و دشمني با دشمنان آنان دو روي يک سکهاند همانطور دوستي و ولايت آنان بايستي همراه با تبعيت محض و بي قيد و شرط از آنان باشد.هر چه ايمان در قلبهاي مومنين بيشتر است به همان نسبت از کفر
و نفاق اکراه و تنفر دارند. ميتوان گفت دو عنصر تولي و تبري از يکديگر جدايي ناپذيرند به گونه اي که نمي توان به يکي از آندو پايبند بود و ديگري را در نظر نداشت. «حَبّبَ اليكم الايمان… كَرّهَ اليكم الكفر…»
9) در آيه، سه عنصر به عنوان آفات ايمان مطرح شده که عبارتند از:
كفر، فسوق وعصيان. «حَبّب اليكم الايمان… كرّه اليكم الكفر والفسوق والعصيان»