خدايا ! مرا به سوى تو وسيلهاى جز عواطف مهربانيت نيست و دست آويزى جز عطاهاى رحمانيّتت و شفاعت پيغمبر رحمتت صلى الله عليه وآله وسلم كه نجات دهنده امّت از رنج و آلام دو عالم است نخواهد بود ، پس تو اين دو را براى من وسيله آمرزش و سبب وصول به مقام سعادت و بهشت رضوانت قرار ده . تأمّلى در واژهه اى نيايش
امام سجّاد عليه السلام در دهمين مناجات از مناجاتهاى پانزده گانه ، كه به نام متوسّلين است ، دست به دامان خداوند سبحان شده اند و از جايگاه يك متوسّل واقعى با ربّ العالمين به نيايش پرداختهاند . تأمّل و دقّت در اين نيايش ، كيفيّت توسّل و روش رسيدن به بارگاه قدس الهى را به بندگان متوسّل نشان مىدهد . پيش از آغاز به شرح و توضيح فرازهاى فوق ، آن هم در حدّ و سطح فهم و ادراك خودمان ، بهتر است اندكى در واژههاى اين نيايش ، تأمّل نماييم .
واژه وسيله در لغت چنين تعريف شده است :
« الوسيلة التّوصّل إلى الشيء برغبة وهي أخصّ من الوصيلة لتضمّنها لمعنى الرّغبة » . قال تعالى : «وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ»وحقيقة الوسيلة إلى اللّه تعالى مراعاة سبيله بالعلم والعبادة »[2] .
وسيله ، رسيدن و نزديك شدن با رغبت به شىء است و توسّل از وصل شدن معناى محدوترى دارد ، زيرا در توسّل ، رغبت و ميل نيز نهفته است . خداوند سبحان مىفرمايد : « وسيلهاى براى تقرّب به او بجوييد » و حقيقت وسيله وكيفيّت رسيدن به خداوند ، مراعات نمودن راه خداوند است با علم و عبادت .
در توضيح سخن فوق بيان مىنماييم كه توسّل وسيله و ابزارى است كه متوسّل را به مقصودش مىرساند . از طرف ديگر متوسّل براى رسيدن به هدف خود ، ميل و شوق دارد و اين راه را با رغبت مىپيمايد . امّا وصلت كردن با محبوب همواره با شوق و رغبت نمىباشد ، گاهى بدون اراده و شايد با اكراه و اجبار ، شخصى را به خانه محبوب مىبرند و يا به هدفى مىرسانند .
در عبارت فوق آمده است كه راه رسيدن به خداوند سبحان ، يعنى ابزارى كه مىتوان با كمك آن به خداوند رسيد ، علم و عبادت است . از فرمايش امام سجاد عليهالسلام در اين نيايش روشن مىگردد كه گفته فوق مقرون به صحّت نمىباشد . در ادامه سخن در اين باره بيشتر توضيح خواهيم داد .
در مورد واژه عطف در كتب لغت آمده است :
« العطف يقال في الشئإذا ثني أحد طرفيه إلى الآخر … ويستعار للميل والشفقة إذا عُدّي بعلى »[3] .
اگر يك طرف چيزى را بر طرف ديگر آن قرار دهيم [تاكردن] عطف مىگويند … و اگر واژه عطف با حرف « على » متعدّى شود ، استعاره است براى بيان ميل و شفقت .
رأفت و رحمت به يك معنا مىباشند ، با اين تفاوت كه رأفت ، نسبت به رحمت أخص است ، بدين معنا كه در رأفت نوعى نگرانى وجود دارد . به عنوان مثال ، انسان رؤوف علاوه بر خيرخواهى و رحمت به ديگران ، نگران است كه آسيب و زيانى به آنان نرسد .
واژه ذريعه ، در لغت به معناى وسيله است . چهارپايى كه بر روى آن سوار مىشوند و با استتار به وسيله آن ، مىتوان صيدى را شكار كرد ، و در يك كلام به معناى وسيلهاى براى رسيدن به هدف و مقصود است[4] .
واژه عوارف نيز به معناى آشكار و شناخته شده است[5] .
رحمت الهى ، دستاويز انسانها
اكنون با توجّه به معانى واژههاى فوق ، نيايش امام زين العابدين عليهالسلام را از نظر مىگذرانيم :
« اِلهي لَيْسَ لي وَسيلَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَواطِفُ رَاْفَتِكَ » .
بارالها ! عبادات و طاعتهاى ما ، پروا از گناهان ، انجام مستحبّات و پرهيز از مكروهات ، هيچ كدام از آنها نزد تو ارزش ندارد و وسيله و ابزارى براى رسيدن ما به قرب تو نمىباشد . پرودگارا ! هيچ يك از اعمال ما قابليّت آن را ندارد كه ما را به مقام قرب برساند ، چراكه همه آنها آلوده به شوائب نفسانى و دنيوى هستند ، زيرا عبادتهاى ما يا از ترس جهنم است يا به طمع رفتن به بهشت ، بنابراين عبادتهاى ما براى خداوند نيست ، عبادتى كه هم براى خدا نباشد تقرّب و ترقّى آور نخواهد بود .
نمازى كه اميرالمؤمنين عليهالسلام درباره آن فرمودند :
« الصّلاة قربان كلّ تقيّ »[6] .
نماز ، وسيله نزديكى هر انسان با تقوا به خدا است .
آيا همين نمازى است كه هر روز مىخوانيم ؟ !
وسيله مطمئن براى تقرّب به مقام ربوبى ، رأفت الهى است . از ناحيه ذات اقدس ربوبى ، ريسمانى از آسمان به سوى بندگان و به تعداد آنها آويخته است و هركسى به آن چنگ زند ، به رحمت الهى تمسّك جسته است . عبادت خالص كه از محبّت خالص نشأت گرفته است ، مقدّمه پرواز انسان به ملكوت است . رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم درباره وسعت رحمت خداوند متعال مىفرمايند :
« إنّ للّه عزّوجل مائة رحمة أنزل منها واحدة إلى الأرض فقسّمها بين خلقه فبها يتعاطفون ويتراحمون وأخّر تسعاً وتسعين لنفسه يرحم بها عباده يوم القيامة »[7] .
رحمت خداوند صد جز مىباشد ، خداوند يك جزء آن را به زمين فرود آورد و آن را بين مخلوقات تقسيم كرد و با آن بين مخلوقات عطوفت و مهربانى برقرار شد و نود و نه جز را مخصوص خود قرار داد كه در قيامت بندگان خود را بِدان رحمت كند .
در دعاى جوشن كبير آمده است :
« يا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ كُلَّ شَىْءٍ »[8] .
اى كسى كه رحمتت همه اشيا را فرا گرفته است .
رحمت خداوند سبحان همه اشيا را فرا گرفته است ، بر اين اساس جهنّم نيز يكى از جلوههاى رحمت الهى است ، در سوره مبارك الرحمن از جهنّم به عنوان يكى از آلاء و نعمتهاى پروردگار نام برده شده است .
«هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ * فَبِأَيِّ آلاَء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»[9] .
اين همان دوزخى است كه مجرمان آن را انكار مىكردند * امروز در ميان آن و آب سوزان در رفت و آمدند * پس كدامين نعمت پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
در فراز ديگر از نيايش ، امام سجّاد عليه السلام مى فرمايند :
« وَلا لي ذَريعَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ » .
پرودگارا ! به جز رحمتها و منّتهاى شناخته شده و آشكار تو ، هيچ وسيلهاى براى رسيدن به درگاه تو نداريم . خداوندا ! هيچ چيز براى عرضه به پيشگاه تو نداريم تا به وسيله آن سياه رويى خودمان را بپوشانيم و به نزدت نزديك شويم. بايد در ميان نعمتهاى شناخته شده خداوند سبحان پنهان شويم تا به وسيله آن به آستان قدس ربوى راه يابيم . در دعاى شريف افتتاح آمده است :
« اِنَّكَ تَدْعُوني فَاُوَلّى عَنْكَ وَتَتَحَبَّبُ اِلَيَّ فَاَتَبَغَّضُ اِلَيْكَ وَتَتَوَدَّدُ اِلَىَّ فَلا اَقْبَلُ مِنْكَ كَاَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ فَلَمْ يَمْنَعْكَ ذلِكَ مِنَ الرَّحْمَةِ لي وَالاِْحْسانِ اِلَيَّ وَالتَّفَضُّلِ عَلَيَّ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ فَأرْحَمَ عَبْدَكَ الْجاهِلَ وَجُدْ عَلَيْهِ بِفَضْلِ اِحْسانِكَ اِنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ »[10] .
اى پرودگار من ، تو مرا دعوت مىكنى من از تو روى مىگردانم . تو محبّتت را افزون مىسازى و من با تو به خشم مىآيم و با من دوستى و شفقت مىفرمايى و من از جهل نمىپذيرم كه گويا مرا بر تو حقّ نعمت و منّت است و اين ناسپاسى من مانع از افاضه رحمت و احسانت بر من نشد و از فضل و جود و كرمت نكاست . پس به حال اين بنده نادانت ترحّم كن و به فضل و احسانت بر او ببخش كه تو بسيار با بخشش و كريمى .
بندگى ، امّا نه به شرط مزد
رحمت الهى ، رحمتى بى انتها و بى منّت است ، امّا بندگى ما وعبادتهاى ما چگونه است ؟ خداوند متعال همه آفرينش را غريق رحمتهاى آشكار و پنهان خود نموده است ، به همه ما نعمت وجود ارزانى داشته است ، پيش از آنكه بدانيم و بخواهيم نعمتهاى خود را بر ما جارى نموده است .
خداوند سبحان مىفرمايد :
«وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»[11] .
و از هر چيزى كه از او خواستيد ، به شما داد ، و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد ، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد ، به تحقيق انسان ستمگر و ناسپاس است .
عبادتهاى ما رنگ و بوى مادى و دنيوى دارد ، گويى خداوند سبحان ، از نيازهاى ما آگاه نيست ! و در هر آن و لحظهاى و در هر عبادت و نيايشى، نيازهاى دنيوى خود را از خداوند متعال طلب مىكنيم .
انسانها بايد به بهترين وجه و تا حدّ امكان ، وظايف بندگى را انجام دهند ، و بابت انجام وظيفه خود مزدى طلب ننمايند . زيرا همه آفرينش غريق نعمتهاى الهى است ، و همين بندگى و سر سپردگىها به درگاه الهى نيز از فضل و رحمت آن بارگاه است ، اوست كه به ما اذن شناخت و اجازه ورود داد . و اگر فضل و نعمت او نبود ، نه او را مىشناختيم و نه او را عبادت مىكرديم . در دعاى شريف افتتاح مىخوانيم :
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي لا يُهْتَكُ حِجابُهُ وَلا يُغْلَقُ بابُهُ وَلا يُرَدُّ سائِلُهُ وَلا يُخَيَّبُ آمِلُهُ »[xiii] .
ستايش مخصوص خدايى است كه پردهاى كه او نهد كسى ندرد و درى كه او بگشايد كسى نبندد ، كسى كه از او درخواست كند مردود نشود و هر كه به او چشم اميد دارد محروم نگردد .
اگر بندگان به وظايف خود ، خوب عمل كنند ، نيازى به سؤال و درخواست از خداوند متعال نخواهند داشت زيرا خداوند به نيازهاى ، ما بهتر و بيشتر از خودمان آگاه است . سيّد الشهداء عليهالسلام در دعاى شريف عرفه مىفرمايند:
لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاْعصارِ وَالاْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤدِّىَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ أنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجِبِ عَلَيَّ بِهِ شُكْرَكَ اَبَداً »[xiv] .
اگر به قصد و كوشش در ضبط نعمتهاى تو بپردازم طول مدّت عصرها و بلكه قرنها ، اگر عمر كنم ، شكر يكى از آن نعمتها را نتوانم كرد ، مگر باز به نعمت ديگرت كه آن نيز بر من شكرى از نو و ستايشى تازه واجب گرداند اگر من و تمام حساب دانان عالم خلقت بخواهيم نهايت نعمتهايت از گذشته و حال و آينده را شمارش كنيم ، هرگز به حساب و شمارهاش و درك نهايتش قادر نخواهيم بود .
هنگامى كه ائمه اطهار عليهمالسلام اعتراف مىكنند كه در برابر شكر نعمتهاى الهى ناتوانند ، ما ديگر چه مىتوانيم بگوييم ؟ !
هنگامى كه رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايند :
« ما عبدناك حقّ عبادتك وما عرفناك حقّ معرفتك »[xv] .
آن چنان كه شايستهاى ، تو را عبادت نكردهايم و آن گونه كه سزاوار است، تو را نشناختهايم .
ما انسانهاى ضعيف و ناتوان چه مىتوانيم بگوييم ؟ امام زين العابدين عليهالسلام در دل شب پردههاى كعبه را گرفته بودند و اينگونه با خداى خود نيايش مىكردند .
« نامت العيون وعلت النجوم وأنت الملك الحيّ القيّوم ، غلقّت الملوك أبوابَها وأقامت عليها حرّاسَها و بابك مفتوح للسائلين ، جئتك لتنظر إلىّ برحمتك يا أرحم الراحمين »[xvi] .
چشمها به خواب رفته است و ستارگان درخشان شدهاند و تو مالك و زنده و پايدار هستى ، پادشاهان دربهاى خود را بستهاند و نگهبانان را به پاسبانى گماردهاند ، امّا درب تو براى سؤال كنندگان باز است ، آمدهام كه با چشم رحمتت به من بنگرى .
شفاعت ، وسيله اى استوار
حضرتامام سجّاد عليهالسلام مىفرمايند: رحمت ورأفت الهى است كهاز ما انسانها دستگيرى مىكند و وسيلهاى مناسب براى وصول به بارگاه الهى است .
در ادامه اين نيايش امام زين العابدين عليهالسلام وسيلهاى ديگر براى وصول به بارگاه الهى را معرفى مىنمايند و آن شفاعت نبىّ مكرّم اسلام صلىاللهعليهوآلهوسلم مىباشد . حضرت امام سجّاد عليهالسلام مىفرمايند : مقام شفاعت رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم يكى از نيرومندترين وسايل قرب به درگاه ذات ذوالجلال ربوبى است .
اكنون بايد درباره معنا و مفهوم شفاعت اندكى تأمّل نماييم[xviii] و به دو پرسش مهم در اين قسمت ، پاسخى مناسب ارائه دهيم .
1 ـ آيا امكان دارد براى رسيدن به خداوند سبحان از وسيلهاى به غير از خداوند متعال يارى جست ؟
2 ـ چه ويژگى در رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم وجود دارد كه خداوند سبحان به تصريح حضرت امام سجاد عليهالسلام ، به ايشان مقام شفاعت عطا فرموده است ؟
براى پاسخ به دو پرسش فوق ، نخست بايد مقام و جايگاه رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم و حضرات معصومين عليهمالسلام را در عالم كون و آفرينش تبيين نماييم . هنگامى كه مقام ائمّه عليهمالسلام در نظام هستى تبيين گردد ، مسأله شفاعت و توسّل به آنان عليهمالسلام نيز روشن مىشود . براى شناخت مقام و جايگاه معصومين عليهمالسلام از چند روايت بهره مىگيريم .
امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« إنّ اللّه خلقنا فأحسن خلقنا وصوّرنا فأحسن صورنا وجعلنا عينه في عباده ولسانه الناطق في خلقه ويده المبسوطة على عباده بالرأفة والرحمة ووجهه الّذي يؤتى منه وبابه الّذي يدلّ عليه وخزّانه في سمائه وأرضه ، بنا أثمرت الأشجار وأينعت الأثمار وجرت الأنهار وبنا ينزل غيث السماء وينبت عشب الأرض وبعبادتنا عبداللّه ولولا نحن ما عبداللّه »[xix] .
خداوند ما را نيكو آفريد ، و به زيبايى ترسيم نمود ، ما را بسان چشم خويش در ميان بندگان قرار داد و ما زبان گوياى او در ميان بندگان هستيم . دستان باز و گشاده خدا هستيم كه براى بندگان به رحمت و رأفت باز شده است ، چهره و جمال الهى هستيم كه با آن رو برو مىشوند ، و درگاه خداوند كه بر او دلالت و راهنمايى مىكند ، ما گنجينه داران او در آسمان و زمين هستيم ، به وسيله ما درختان به بار مىنشيند و ميوهها مىرسد و رودها جارى مىشود و به وسيله ما آسمان مىبارد و روئيدنىهاى زمين مىرويد و به وسيله عبادت ما خداوند عبادت مىشود و اگر ما نبوديم خداوند [شناخته و] عبادت نمىشد.
در اين روايت صحيح ، به صراحت بيان شده است كه ائمّه عليهمالسلام چشم ، زبان ، دست ، صورت ، گنجينه داران و محل راهيابى به سوى خداوند مىباشند . به وسيله آنان درختان به بار مىنشيند ، ميوهها مىرسد ، باران مىبارد ، رودها جارى مىگردد و خداوند پرستش مىشود . به عبارت ديگر اين روايت بيان مىكند كه تمام هستى قائم به وجود مبارك ائمّه اطهار عليهمالسلام مىباشد . هيچ كدام از اين امور با خالقيّت ذات خالق متعال و قيّوميّت او ، منافات ندارد . خداوند متعال ، خالق مطلق ، قيّوم مطلق و رزّاق مطلق مىباشد ، امّا ويژگىهايى را به برگزيدگانش عنايت فرموده است كه در سايه آن توانائىهاى فوق العادهاى به دست آوردهاند . يعنى حضرات معصومين عليهمالسلام اسباب و ابزارِ خداوند متعال هستند و امور جهان خلقت از ناحيه ذات اقدس ربوبى به اين وجودهاى شريف عليهمالسلام واگذار شده است .
جلالت و عظمت الهى چنين اقتضاء مىنمايد كه خداوند متعال مستقيما در بسيارى از امور دخالت نكند و آن را به ديگران واگذار بنمايد . همانگونه كه ما براى انسانهاى بزرگ و شريف ، حرمت و حريمى قائل هستيم و مستقيما با آنان ارتباط برقرار نمىنماييم و در صورت نياز با نزديكان ايشان تماس مىگيريم . خداوندى كه سلطنت مطلقه قاهره بر همه كون و هستى دارد ، شأنى برتر و أجلّ از آن دارد كه هر پست و دنىّ با او بدون واسطه و مستقيم سخن بگويد . طبق قاعده تقدّم و برترى شريف بر پست واخسّ ، لزوم وجود وسايط فيض الهى روشن مىگردد و ائمّه اطهار عليهمالسلام بنابر روايات و احاديث مصاديق اين وسايط و نمايندگان خداوند در ميان تمام مخلوقات مىباشند .
مقام رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم و ائمّه اطهار عليهمالسلام بسى بالاتر از جايگاه فرشتگان مىباشد . به نصّ صريح قرآن كريم ، خداوند متعال برخى از فرشتگان را مأمور تقسيم ارزاق « فالمقسّمات أمرا »[xx] و بعضى را مأمور اداره و تدبير امور آفرينش « فالمدبّرات أمرا »[xxi] كرده است و هيچ كدام با خالقيّت و رازقيّت خداوند منافات ندارد . بنابر اين واگذارى بعضى از امور آفرينش و شفاعت آدميان در روز قيامت به رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم و ائمه اطهار عليهمالسلام نيز منافاتى با خالقيّت و … خداوند سبحان ندارد .
در اين زمينه امام صادق عليهالسلام با بيان زيبايى مىفرمايند :
« ثبت أنّ له سفراء يعبّرون عنه إلى خلقه وعباده » ؛
ثابت گرديد كه خداوند نمايندگانى در ميان مخلوقات دارد كه او را به مخلوقات و بندگان معرّفى مىنمايند .
حضرات معصومين عليهمالسلام، نمايندگان خداوند درميان تمام مخلوقات هستند،
« فثبت الآمرون والناهون عن الحكيم العليم في خلقه » ؛
ثابت گرديد كه امر و نهى كنندگانى از طرف خداوند حكيم در ميان مخلوقات وجود دارد .
نمايندگان خداوند ، اوامر و نواهى الهى را نه تنها به انسانها بلكه به همه موجودات ابلاغ مىنمايند . رساندن فرمان الهى به انسانها ، ولايت تشريعى نام دارد . هنگامى كه آنان دستورات خداوند را به آسمان و زمين، باران و باد ، نباتات و جمادات و به طور كلّى تمام خلقت مىرسانند ، از آن به ولايت تكوينى تعبير مىشود .
«غير مشاركين للناس ـ على مشاركتهم لهم في الخلق والتركيب ـ في شيء من أحوالهم مؤيّدين من عند الحكيم العليم بالحكمة»[xxii] .
جز در شكل و صورت ظاهرى در هيچ چيز ديگر شبيه به مردم نيستند و با حكمت از طرف خداوند تأييد شدهاند .
اميرالمؤمنين عليهالسلام در پاسخ به يكى از نامههاى معاويه مىفرمايند :
« ولولا ما نهى اللّه عنه من تزكية المرء نفسه لذكر ذاكر فضائل جمّة تعرفها قلوب المؤمنين ولا تمجّها آذان السامعين » ؛
و اگر خداوند از خود ستايى انسان نهى نكرده بود ، گوينده ، فضايل بزرگ و فراوانى را بر مىشمرد كه دلهاى مردمِ با ايمان آنها را مىشناسد و گوشهاى شنوندگان آنها را طرد نمىكند .
«فدع عنك من مالت به الرّميّة فإنّا صنايع ربّنا والنّاس بعدُ صنايع لنا»[xxiii].
دست بردار از كسانى كه از دنيا فريب خوردند ، قطعى است كه ما ساخته شدههاى پروردگارمان هستيم و مردم ساخته شدههاى ما .
يكى از شارحان نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد است كه سنّىِ معتزلى مىباشد و همانند ما اعتقاد به ولايت و تبرّى ندارد . وى حدود هشتصد سال قبل[xxiv] ، پاسخ اميرالمؤمنين عليهالسلام به معاويه را اين گونه توضيح مىدهد :
« هذا كلام عظيم عالٍ على الكلام ومعناه عال على المعاني وصنيعة الملك من يصطنعه الملك ويرفع قدره » ؛
اين سخن از نظر گفتارى بسيار والا و از نظر معنا بسيار پر محتوى مىباشد . ساخته پادشاه ، چيزى است كه آن را براى خود مىسازد و ارج و قدر آن را بالا مىبرد .
« يقول : ليس لأحد من البشر علينا نعمة ، بل اللّه تعالى هو الّذي أنعم علينا » ؛
[اميرالمؤمنين عليهالسلام] مىفرمايند: هيچ يك از افراد بشر بر ما [معصومين عليهمالسلام] منّت و نعمتى ندارد ، و تنها خداوند است كه بر ما منّت و نعمت ارزانى داشته است .
« فليس بيننا وبينه واسطة والنّاس بأسرهم صنايعنا ، فنحن الواسطة بينهم وبين اللّه تعالى » ؛
بين ما و خداوند هيچ واسطهاى نمىباشد و همه مردم ساخته شده ما هستند و ما [معصومين عليهمالسلام] بين مردم و خداوند واسطه هستيم .
وهذا مقام جليل ظاهره ما سمعت وباطنه أنهم عبيداللّه وأن النّاس عبيدهم »[xxv] .
[ابن ابى الحديد مىگويد :] اين مقامى كه اميرالمؤمنين عليهالسلام بيان نمودهاند مقامى والا مىباشد ظاهر سخن آن است كه شنيدى و باطن و عمق آن يعنى : آنان بندگان خداوند هستند و مردم بندگان آنان .
سخنى كه در صدد بيان و توضيح آن هستيم ، ابن ابى الحديد سنّى ، هشتصد سال قبل توضيح داده است. آرى! حضرات معصومين عليهمالسلام ساخته شده و بندگان بىواسطه و مستقيم خداوند متعال هستند و تمام انسانها از ابتداى خلقت تا قيام قيامت ، ساخته شده و بندگانِ ائمّه اطهار عليهمالسلام هستند .
حضرت امام صادق عليهالسلام در روايتى ، براى اثبات جايگاه خاص معصومين عليهمالسلام به قرآن استناد مىنمايند . روايت از اين قرار است كه روزى ابو حنيفه ، نزد حضرت امام صادق عليهالسلام بود و با هم غذا مىخوردند . امام عليهالسلام دست از غذا كشيده ، فرمودند :
« الحمد للّه ربّ العالمين ، اللّهم هذا منك ومن رسولك صلىاللهعليهوآلهوسلم » ؛
سپاس خداى جهانيان را، پروردگارا! اين نعمت از تو واز رسول تو صلىاللهعليهوآلهوسلم مىباشد.
« فقال أبو حنيفة : يا أبا عبداللّه ! أجعلت مع اللّه شريكا ؟ » ؛
ابوحنيفه عرض كرد : اى ابا عبداللّه [ عليهالسلام] آيا براى خداوند شريكى قرار دادى ؟
ابو حنيفه به امام صادق عليهالسلام اعتراض مىكند كه براى خدا شريك قرار دادهاى و رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم را در اين نعمتى كه خداوند به ما ارزانى نموده است شريك مىكنى ؟ امام صادق عليهالسلام پاسخ او را از قرآن مىدهند و مىفرمايند : اگر من براى خداوند شريك قائل باشم ، آيا خداوند نيز براى خود شريك قائل است ؟!
« فقال له : ويلك إنّ اللّه يقول في كتابه : «وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ»[xxvi] ؛
امام عليهالسلام فرمودند : واى بر تو ، خداوند در قرآن مىفرمايد : (آنها فقط از اين انتقام مىگيرند كه خداوند و رسولش [ صلىاللهعليهوآلهوسلم]آنان را به فضل و كرم بى نياز ساختند) .
« ويقول في موضع آخر «وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ سَيُؤْتِينَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ» »[xxvii] ؛
و در جايى ديگر مىفرمايد : (در حالى كه) اگر به آنچه خدا و پيامبرش [ صلىاللهعليهوآلهوسلم] به آنان داده راضى باشند و بگويند : « خداوند براى ما كافى است ، و به زودى خدا و رسولش[ صلىاللهعليهوآلهوسلم] از فضل خود به ما مىبخشند و تنها رضاى او را مىطلبيم براى آنها بهتر است » .
« فقال أبو حنيفة : واللّه لكأنّي ما قرأتهما قطّ »[xxviii] .
ابوحنيفه عرض كرد : سوگند به خدا ، گو اينكه تا به حال هرگز اين دو آيه را نخواندهام .
سخن بر سر خواندن و نخواندن قرآن نيست ، مهم فهميدن قرآن است و كسانى كه با اهل بيت عليهمالسلام ارتباط دارند ، مىتوانند در سايه سار تعليمات ايشان ، قرآن را بفهمند .
با توجّه به روايات فوق كه بيانگر نقش معصومين عليهمالسلام در نظام آفرينش مىباشد، معنا و مفهوم توسّل و شفاعت روشن و واضح مىگردد.
[1] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المتوسلين .
[2] ـ مفردات الفاظ القرآن ، صفحه 560 .
[3] ـ مفردات الفاظ القرآن ، صفحه 350 .
[4] ـ لسان العرب جلد 8 صفحه 96 .
[5] ـ لسان العرب جلد 9 صفحه 236 .
[6] ـ نهج البلاغه ، كلمات قصار شماره 136 .
[7] ـ مجمع البيان جلد 1 صفحه 21 و تفسير صافى جلد 1 صفحه 82 .
[8] ـ مفاتيح الجنان ، دعاى جوشن كبير .
[9] ـ سوره الرحمن ، آيات 45 ـ 43 .
[10] ـ مفاتيح الجنان ، دعاى افتتاح .
[11] ـ سوره ابراهيم آيه 34 .
[xii] ـ ديوان حافظ .
[xiii] ـ مفاتيح الجنان ، دعاى افتتاح .
[xiv] ـ مفاتيح الجنان ، دعاى عرفه .
[xv] ـ بحار الأنوار ، جلد 68 صفحه 23 .
[xvi] ـ بحار الأنوار ، جلد 46 صفحه 80 .
[xvii] ـ مثنوى معنوى دفتر سوم بيت 2923 .
[xviii] ـ براى آگاهى بيشتر از مسأله شفاعت و پاسخ به شبهات آن ، رجوع كنيد به كتاب سيرى در آيات ولايت و امامت ، جلد نخست ، تأليف حضرت آيت اللّه يثربى مدظله .
[xix] ـ كافى ، جلد 1 صفحه 144 .
[xx] ـ سوره ذاريات ، آيه 4 .
[xxi] ـ سوره نازعات ، آيه 5 .
[xxii] ـ كافى ، جلد1 صفحه 168 .
[xxiii] ـ نهج البلاغه ، نامه 28 .
[xxiv] ـ ولادت 586 هجرى قمرى .
[xxv] ـ از منابع اهل سنّت : شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد ، جلد 15 صفحه 194 .
[xxvi] ـ سوره توبه ، آيه 74 .
[xxvii] ـ سوره توبه ، آيه 59 .
[xxviii] ـ وسائل الشيعة ، جلد 24 صفحه 351 .