« اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ الاِْرْتِياحُ اِلَيْكَ وَالْحَنينُ وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالأنينُ جِباهُهُمْ ساجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ وَعُيُونُهُمْ ساهِرَةٌ في خِدْمَتِكَ وَدُمُوعُهُمْ سائِلَةٌ مِنْ خَشْيَتِكَ وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِكَ » .
بارخدايا ! قرار ده ما را از آنان كه عادتشان شادمانى و آرامش به درگاه تو و ناله و زارى از دورى توست و روزگارشان آه و ناله است ، پيشانيشان سجده كننده است به بزرگى تو و ديدگانشان بى خوابست در خدمت تو و اشكشان روان است از ترس تو و قلبهايشان آويخته است به دوستى تو و دلهايشان بركنده است از شكوه و هيبت تو .
مقام إصطفاء ؛
پس از بيان مراتب و درجات حبّ و اينكه امام سجّاد عليهالسلام تقاضاى دسترسى و چشيدن چنين حلاوتى را از درگاه الهى دارند ؛ به توضيح فراز ديگرى از اين نيايش مىرسيم . در اين قسمت امام زين العابدين عليهالسلام تقاضاى دست يافتن به مقام « إصطفا » را دارند . اين مقام ، مقامىاست كه بنده مورد عنايت حق تعالى قرار مىگيرد . در اين مرحله عبد مورد گزينش قرار گرفته و برگزيده خاصّ خداوند سبحان مىشود ؛ همانطور كه خداوند سبحان به حضرت موسى عليهالسلام مى فرمايد :
«وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي»[i] .
من تو را براى خود ساختم و پرورش دادم .
در حديث قدسى نيز آمده است كه حضرت موسى عليهالسلام از خداوند سبحان پرسيد : چرا از ميان تمام انبياء عليهمالسلام مرا به مقام كليم اللّهى انتخاب نمودى ؟ خداوند متعال در پاسخ فرمود :
« إطّلعت على قلوب الآدميّين فلم أجد قلبا أشدّ تواضعا من قلبك »[ii] .
برقلوب آدميان آگاه شدم ، امّا قلبى متواضعتر از قلب تو نيافتم .
پس از مقام محبّت كه شوق لقاى الهى و رضا به قضاى الهى از ثمرات اين مقام است ؛ مقام گزينش و انتخاب إلهى در پى مىآيد .
عبادت ، عادت هميشگى ؛
براى اينكه بهتر بتوانيم از اين فراز نيايش بهره جوئيم لازم است اندكى در معانى برخى از واژههاى آن تأمّل نماييم ؛
1 ـ دأب ؛ به معناى عادت مستمرّ و پايدار مىباشد[iii] . در قرآن كريم آمده است ؛
«كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ »[iv] .
همچون عادت آل فرعون .
2 ـ واژه ارتياح ؛ اگر از ريشه « ريح » مشتق شده باشد به معناى حركت سريع است[v] . امّا اگر از ريشه « رَوح » أخذ شده باشد به معناى بازگشت و رجوع همراه با مسرّت و خوشحالى است[vi] .
3 ـ كلمه حنين ؛ به معناى عتاب و خطاب ، ناله و زارى همراه با اشفاق و محبّت است[vii] .
4 ـ واژه زفره ؛ معناى به بيرون آمدن نفس است به نحوى كه پهلو متورّم گردد . به عبارت ديگر ، تنفّس سخت و با مشقّت است و كنايه از تحمّل سختى مىباشد[viii] .
5 ـ كلمه انين ؛ نيز به معناى آه و ناله مىباشد[ix] .
گوهر و لبّ فرمايش امام سجّاد عليهالسلام در اين نيايش چنين است؛ بارالها ! بندهاى كه شيرينى و حلاوت حبّ و قرب تو را چشيده است ، هيچ چيز ديگرى كام او را شيرين نمىكند ؛ چرا كه او به مقام خلوص دست يافته و در جايگاه صدق و راستى رحل اقامت افكنده است . او راضى و خشنود به قضا و خواست توست . خداوندا ! شب و روز بنده را به گونهاى قرار ده كه از روى عادت و طبيعت به ياد تو باشد و از دورى تو آه و ناله كند و به سمت و سوى تو حركت كند .
خداوندا ! او را همانند كسانى قرار نده كه ساختگى و تصنّعى ، و از روى مشقّت و زحمت به ياد تو باشند و ناله و زارى آنان ظاهرى باشد .
تقاضا و خواهشى كه امام سجّاد عليهالسلام به ما مىآموزند اين است كه بايد مسير و جهت حركت ما ، الهى باشد و آنى از ياد و نام خداوند سبحان غفلت نكنيم . تمام افعال و اعمال ما بايد در راستاى قرب به سوى حضرت حق باشد . ما نه تنها بايد از محرّمات و مكروهات اجتناب نمائيم ، بلكه بايد در مباحات نيز مراقب باشيم و جانب اعتدال را رعايت نمائيم . اگر بر سر سفرهاى نشستهايم كه غذاى حلالى در برابر ما قرار دارد ، به حدّ ضرورت ميل نماييم تا توان عبادت و شب زنده دارى داشته باشيم . از پرخورى هر چند غذاى حلال و خواب بيش از نياز اجتناب نماييم . علاوه بر واجبات ، تا حدّ امكان مستحبّات را به جا آوريم . اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« أسهروا عيونكم وأضمروا بطونكم واستعملوا أقدامكم وأنفقوا أموالكم وخذوا من أجسادكم فجودوا بها على أنفسكم ولاتبخلوا بها عنها »[x] .
شب هنگام چشمانتان را بيدار بداريد و شكمهايتان را خالى نگهداريد ، گامها را در راه خيرات برداريد و اموالتان را در راه مستمندان انفاق كنيد ، از خواستههاى بدنهاى مادّى فرو گيريد و از آنها براى پيشبرد و تكامل نفوستان بهرهها برداريد و با علاقه به ابدان خود ، درباره اعتلاى نفوس خود بخل نورزيد .
شفقت و درجات آن ؛
شب زنده دارى ، روزه دارى در روزهاى گرم و طولانى تابستان و … براى محبوب مشقّت آور نيست بلكه از آن لذّت مىبرد . حنين ، مهربانى همراه با اشفاق و ترحّم است ، حنّان : نيز يكى از اسماى خداوند متعال است[xi] ؛ يعنى خداوند متعال به بندگان مهربان است و به آنان ترحّم مىكند. از طرف ديگر انسانها نيز مشفق هستند ، واشفاق آنان داراى چهار درجه مىباشد .
1 ـ اشفاق بر نفس ؛ در اين مرحله ودرجه ، بنده نگران است كه مبادا نفس به سوى عناد و دشمنى با حق تعالى گرايش يابد . و از طرف ديگر هراس دارد كه مبادا اعمال و كردار او با نيّتى غير خالص همراه شود و تمام افعال و اعمال نيك او تباه گردد .
2 ـ اشفاق بر وقت ؛ در اين مرحله بنده از اين هراس دارد كه نكند اوقات او در اثر نظر و التفات به غير حقّ ، مشوب گردد و آنى از حق تعالى غافل شود .
3 ـ اشفاق بر قلب ؛ در اين مرحله نگرانى بنده از اين است كه مبادا چيزى كه با خداوند معارض است در قلب وارد شود و مانع ترقّى آن شود ، يعنى مطلبى موجب ملال و سستى گردد و اشتياق و رغبت به سوى خداوند متعال زايل شود .
4 ـ اشفاق بر يقين ؛نزد اهل معرفت يقين گوهر گرانبها و كميابى مىباشد . صاحب يقين كسى است كه در تمام امور خود به خداوند متعال تكيه و توكّل كرده است . در اين مرحله ، بنده مشفق ، نگران است كه مبادا او به جاى توكّل و يقين به حق تعالى به اسباب و وسايط تكيه كند و چشم اميد به آنها بدوزد .
هنگامى كه نمرود ، حضرت ابراهيم عليهالسلام را با منجنيق در آتش افكند ، جبرئيل بر ايشان عليهالسلام نازل شد و گفت : آيا خواستهاى دارى ؟ حضرت ابراهيم عليهالسلام نه تنها از جبريل هيچ تقاضايى نكرد ، بلكه تقاضاى كمك و يارى از خداوند متعال نيز نخواست و فرمود :
« حسبي من سؤالي علمه بحالي »[xii] .
نياز به درخواست نيست ؛ زيرا او به من آگاه است .
در روايت ديگرى نيز آمده است شخصى از اميرالمؤمنين عليهالسلام سؤال كرد اگر كسى را در خانهاى قرار دهيم و درب را بر روى او ببنديم ، خداوند متعال رزق و روزى او را چگونه مىدهد ؟ اميرالمؤمنين در پاسخ فرمودند :
« من حيث يأتيه أجله »[xiii] .
از همان جا كه اجلش فرا مىرسد .
جبين بر خاك و چشمها گريان ؛
در ادامه نيايش امام زين العابدين عليهالسلام مىفرمايند :
« جِباهُهُمْ ساجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ وَعُيُونُهُمْ ساهِرَةٌ في خِدْمَتِكَ وَدُمُوعُهُمْ سائِلَةٌ مِنْ خَشْيَتِكَ » .
انسان محبّ لحظهاى از ياد محبوب خود غافل نمىشود . به همين دليل شب نيز خواب چشمهاى او را نمىربايد . در حديث قدسى آمده است :
« كذَّب من زعم أنّه يحبّني فإذا جنّه اللّيل نام عنّي أليس كل محبّ ، يحبّ خلوة حبيبه ؟ »[xiv] .
دروغ مىگويد هركس كه ادّعا كند مرا دوست مىدارد ، امّا هنگامىكه شب فرا مىرسد ، مىخوابد . آيا هر دوستدارى ، خلوت كردن با دوست خود را نمىپسندد ؟
چشم عاشق بيدار است و به خواب نمىرود . دل و قلب او نيز از ياد معشوق غافل نمىشود . عاشق هميشه در تلاش است تا معشوق را راضى و خشنود سازد . بنده محبّ با عبادت ، شب زنده دارى و … همواره در پى به دست آوردن خشنودى محبوب لايزال است . محبّين واقعى ، هميشه سر برسجده دارند ؛ چرا كه اين حالت نشان دهنده نهايت خشوع و خضوع نسبت به محبوب است .
انسان در اثر طاعت و عبادت مىتواند از ملائكه نيز بالاتر رود و از هركسى به خداوند متعال نزديكتر گردد . خداوند سبحان گاهى اوقات بر انسان فخر مىورزد و عظمت او را به رخ ملائكه و فرشتگان مىكشد . وجود مبارك رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم و ائمّه اطهار عليهمالسلام نمونههاى عالى مباهات خداوند بر خلقت انسان هستند . ايشان به أعلى درجه محبّين رسيدهاند .
خشوع به معناى خضوع همراه با محبّت و تكريم مىباشد[xv] . انسان محبّ ، قدرت كنترل اشك خود را ندارد و اشكهاى او جارى است . انسان محبّ از آنجا كه حضور خداوند سبحان را در همه حال حس مىكند و به خوبى مىداند كه اگر چه او خدا را نمىبيند امّا خداوند متعال هميشه ناظر افعال و اعمال اوست و او را مىبيند . اين احساس موجب مىشود كه محبّ در تمامى لحظات حالت خشوع و خضوع داشته باشد و نهايت ادب را در همه جا وبا همهكس بهجا مىآورد. در يكسخن همهوقت مراقب اعمال خود مىباشد.
اشكهايى كه از چشمان محبّين در مجالس عزادارى بر اهل بيت عليهمالسلام جارى مىشود ؛ اشك محبّت است . هنگامى كه ما به كسى تعلّق خاطر و دلبستگى داشته باشيم ، هنگامى كه به ياد او بيفتيم ؛ دلمان مىلرزد و اشك بر گونه هايمان جارى مىشود . اشك از روى محبّت شيرين مىباشد و زودتر از اشك از روى ترس جارى مىشود . امام زين العابدين عليهالسلام در ادامه نيايش مىفرمايند :
« وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِكَ » .
بنابر فرمايش امام سجّاد عليهالسلام دل از ابهّت و شكوه خداوند منخلع شده و از جاى كنده مىشود . تا دل از غير خدا جدا و منفصل نگردد، اتّصال با حضرت حق سبحانه و تعالى ايجاد نمىشود .
انشاءاللّه خداوند دلهاى همه ما را به سوى خود متّصل بگرداند .
——————————————————————————–
[i] ـ سوره طه آيه 41 .
[ii] ـ تاريخ مدينة دمشق جلد 61 صفحه 53 با اندكى تفاوت .
[iii] ـ مفردات الفاظ القرآن صفحه 165 .
[iv] ـ سوره آل عمران آيه 11 .
[v] ـ مفردات الفاظ القرآن صفحه 210 .
[vi] ـ مفردات الفاظ القرآن صفحه 211 .
[vii] ـ مفردات الفاظ القرآن صفحه 132 .
[viii] ـ مفردات الفاظ القرآن صفحه 217 .
[ix] ـ لسان العرب جلد 13 صفحه 28 .
[x] ـ نهج البلاغه ، خطبه شماره 183 .
[xi] ـ شرح اسماء الحسنى ، جلد 1 صفحه 49 .
[xii] ـ بحار الانوار ، جلد 68 صفحه 156 .
[xiii] ـ نهج البلاغه ، كلمات قصار شماره 356 .
[xiv] ـ امالى شيخ صدوق قدسسره صفحه 438 .
[xv] ـ مفردات الفاظ القرآن صفحه 149 .