خلوص در عبادت

« اِلهى مَنْ ذَاالَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً وَمَنْ ذَاالَّذي اَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغى عَنْكَ حِوَلاً اِلهي فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُ لِقُرْبِكَ وَوِلايَتِكَ وَاَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ وَشَوَّقْتَهُ اِلى لِقاَّئِكَ وَرَضَّيْتَهُ بِقَضاَّئِكَ وَمَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ اِلى وَجْهِكَ وَحَبَوْتَهُ بِرِضاكَ وَاَعَذْتَهُ مِنْ هِجْرِكَ وَقِلاكَ وَبَوَّاْتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ في جِوارِكَ وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ »[1] .

پروردگارا !  كيست كه شيرينى محبّت تو را بچشد و كسى جز تو را بخواهد ، و كيست كه به مقام قرب تو انس بگيرد و لحظه‏اى از تو روى بگرداند ؟ خداوندا ! ما را از آنانى قرار ده كه براى مقام قرب و دوستى خود برگزيده‏اى و خالص براى عشق و محبّتت نموده‏اى و به لقايت مشتاق كرده‏اى و خشنود ساختى آنان را به مشيّتت ، و نگاه كردن به سوى جمالت را به آنان بخشيدى و متّصل گردانيدى آنان را به خشنوديت و پناه دادى آنان را از دوريت و نشاندى آنان را در جايگاه راستى در جوارت و مخصوص گردانيدى آنان را به معرفتت .

خشنودى به رضاى الهى ؛

در جلسات گذشته پيرامون محبّت ، درجات آن و راههاى حصول آن مطالبى بيان نموديم . اين نيايش دلنشين به خوبى گوياى مراتب و درجات محبّت مى‏باشد .

انسان در سايه محبّت و ارادت خالصانه به ذات حقّ متعال به جايى مى‏رسد كه تنها چيزى را مى‏پسندد كه خداوند بپسندد و راضى و خشنود به خواست و قضاى الهى مى‏شود . تعبير نورانى امام سجّاد  عليه‏السلام در اين نيايش بسيار ظريف و گويا مى‏باشد . ايشان مى‏فرمايند :

« ورضّيته بقضائك » .

او را به قضاى خود راضى كردى .

سالكى كه قدم در وادى محبّت نهاده است هيچ امر ناخوشايندى او را تهديد نمى‏كند ؛ چرا كه همه امور را تحت يد ذات اقدس ربوبى مى‏بيند و به هر چه كه از طرف محبوب به او برسد راضى و خشنود است . همچنين انسان محبّ ، هيچگاه احساس تنهايى نمى‏كند ؛ چرا كه دل به محبوبى بسته است كه هميشه حاضر و ناظر اوست ؛ محبوبى كه لحظه‏اى از او دور نمى‏شود و از رگ گردن به او نزديك‏تر است .

در اين باره امام سجاد  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« اَعذته من هجرك وقلاك » .

از هجران و رويگردانيت پناهش دادى .

همنشينى دائم با خداوند سبحان ؛

انسان محب نه تنها احساس تنهايى نمى‏كند بلكه به حقيقت از تنهايى و فراق رسته است و در جايگاهى رفيع سكنى گزيده است ،

« وبوَّاته مقعد الصدق في جوارك » .

او را در جايگاه راستى خود جاى دادى .

وجود مبارك سيّد الساجدين  عليه‏السلام جايگاه شخص محبّ را هم‏جوارى با خداوند مى‏داند . امّا به راستى « مقعد الصدق » كجا است ؟ پاسخ اين سؤال را خداوند در قرآن كريم بيان مى‏فرمايد :

«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ»[2] .

يقيناً پرهيزگاران در باغها و نهرهاى بهشتى جاى دارند * در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر .

اين جايگاه و مقام صدق تنها در سايه تقواى الهى كه عالى‏ترين منازل سلوك است به دست مى‏آيد . مقام صدق ، جايگاه و مجلس متّقين و پرهيزگاران است . اين جايگاه ، حضورى است كه غيبت در آن راه ندارد . جالسين در اين مرتبه ، هميشه در محضر ذات ذوالجلال ربوبى حاضر هستند . آنجا جايگاه قرب و نزديكى است و دورى و هجران راهى به آن ندارد . پرهيزگاران در آن جايگاه از نعمت حضور برخودارند و نقمتى آنان را تهديد نمى‏كند .

همه نعمتها و لذّتهاى دنيوى آغشته به سختى‏ها و رنجها مى‏باشد . مواهب دنيوى بقاء و استمرار ندارد ، و پس از مدّتى انسانى كه واجد آن نعمات بوده بايد غبطه و حسرت از دست دادن آنها را بخورد ؛ امّا حضور در جايگاه صدق ، نعمتى است كه نقمتى همراه آن نيست و سرورى است كه غم و اندوه به آن راه ندارد . جايگاه صدق داراى بقاء و استمرارى است كه فنا و پايان ندارد . در آن منزل لذّت حضور و درك محضر محبوب مقطعى و موقّتى نبوده و هيچ لذّتى با آن برابرى نمى‏كند .

عبادت نردبان كمال ؛

امام زين العابدين عليه‏السلام در ادامه اين نيايش مى‏فرمايند :

وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ وَاَهَّلْتَهُ لِعِبادَتِكَ وَهَيَّمْتَ قَلْبَهُ لاِِرادَتِكَ وَاجْتَبَيْتَهُ لِمُشاهَدَتِكَ » .

مخصوص گردانيدى او را به معرفتت و لايق گردانيدى او را براى بندگيت و دل باخته كردى دل آنان را براى خواسته‏ات و برگزيده‏اى آنان را براى نگريستنت.

در اين فراز از نيايش امام  عليه‏السلام مى‏فرمايند : بار الها ! شخص طالب و محبّ را به گونه‏اى قرار ده كه فقط تو را بشناسد و صلاحيّتِ بندگى‏ات را به او عطا كن و قلب و دل او را براى عبادت و ارادت خود بيدار كن . هنگامى كه قلب محبّ سرشار و لبريز از محبّت خدا باشد ؛ از عبادت و طاعت لذّت مى‏برد . براى چنين فردى گردن نهادن به فرامين الهى هيچ سختى و تعبى ندارد .

در لسان شرع از عبادت به تكاليف تعبير مى‏شود . امّا اين تعبير و مرحله براى شريعتِ حدّاقلى و فاقد روح است ولى در شريعتى كه داراى روح باشد و ماهيّت و هويّت حقيقى دين آشكار گشته باشد ؛ عبادت ديگر تكليف نيست بلكه انسان محبّ از عبادت لذّت مى‏برد و به آن اشتياق و ولع دارد[3] . بر خلاف شخص محبّ ، انسانى كه به اين مرحله راه نيافته عبادت براى او تكليف است براى چنين انسانى ، نماز ، قيدى است كه هر چه زودتر و سريعتر بايد آن را بخواند تا رها گردد . عبادت براى رسيدن آدمى به درجات كمال ، تشريع شده است . كسى كه به دنبال دست يافتن به مراحل عالى كمال است از انجام عبادات احساس خستگى و مشقّت پيدا نمى‏كند . از طرف ديگر نيز پر واضح است كه خداوند سبحان ، محتاج و نيازمند عبادت بندگان نيست .

به گفته شاعر :

گر جمله كائنات كافرگردند

بر دامن كبرياش ننشيندگرد

بنابر فرمايش امام سجاد عليه‏السلام ، خداوند متعال قلب انسان محبّ را دلباخته خود مى‏كند و او را بر مى‏گزيند تا در خلوت و جلوت به تماشاى عظمت و جبروت او بنشيند .

گسستن پيوندها ؛

در ادامه نيايش امام سجاد عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« وَاَخْلَيْتَ وَجْهَهُ لَكَ وَفَرَّغْتَ فُؤدَهُ لِحُبِّكَ وَرَغَّبْتَهُ فيما عِنْدَكَ وَاَلْهَمْتَهُ ذِكْرَكَ وَاَوْزَعْتَهُ شُكْرَكَ وَشَغَلْتَهُ بِطاعَتِكَ » .

و خالى كردى دلش را براى خودت و تهى كردى دلشان را براى دوستيت و آزمند كردى آنان را در آنچه پيش توست و الهام كردى به آنان يادت را و برانگيزاندى آنان را به سپاست و مشغول ساختى آنان را به طاعتت .

« وَصَيَّرْتَهُ مِنْ صالِحى بَرِيَّتِكَ وَاخْتَرْتَهُ لِمُناجاتِكَ وَقَطَعْتَ عَنْهُ كُلَّشَيْءٍ يَقْطَعُهُ عَنْكَ » .

و آنان را از آفريدگان شايسته ات قرار دادى ، و برگزيدى آنان را براى راز و نيازت و بريدى از آنان هر چيزى را كه مى‏برد او را از تو .

انسان محبّ به جايى مى‏رسد كه هميشه به ياد خداوند است . او در هر لحظه شاكر و سپاسگزار نعمتهاى خداوند منّان است . انسان محبّ ، همواره در تلاش است تا از شكر نعمات الهى غفلت ننمايد ، و اين مهمّ را 

با فرمانبردارى و عبوديّت به جا مى‏آورد .

تعبير بسيار بلند و روح نوازى كه در اين مناجات در رابطه با محبّين آمده اين است امام زين العابدين  عليه‏السلام در وصف آنان مى‏فرمايند : محبّين كسانى هستند كه خداوند هرچه كه سبب قطع علاقه و پيوند آنان با خود شود را از بين مى‏برد ؛ به عبارت ديگر خداوند سبحان نمى‏گذارد كه عُلقه و علاقه آنان از بارگاه قدس ربوبى قطع شود[4] . اولين و مهمترين مسأله‏اى كه موجب قطع پيوند و ارتباط با محبوب حقيقى مى‏شود ، حبّ نفس است. به همين دليل  ، اولين نشانه دوستدار و محبّ حقيقى اين است كه بتواند محبّت نفس خود را زير پا بگذارد . در اين رابطه خداوند متعال ، خطاب به يهوديان ـ پس از آنكه بيان كردند ما فرزندان و دوستان واقعى خداوند هستيم ـ[5] فرمود :

«قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»[6] .

بگو : اى يهوديان ! اگر گمان مى‏كنيد كه فقط شما دوستان خداييد نه ساير مردم ، پس آرزوى مرگ كنيد ، اگر راست مى‏گوييد (تا به لقاى محبوبتان برسيد) .

سپس خداوند سبحان بيان مى‏كند ، كه ادّعاى يهوديان گزاف و نابه جا مى‏باشد چرا كه :

«وَلاَ يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»[7] .

ولى آنان هرگز تمنّاى مرگ نمى‏كنند ، به خاطر اعمالى كه از پيش فرستاده‏اند و خداوند ظالمان را به خوبى مى‏شناسد .

خداوند سبحان به يهوديان مى‏فرمايد اگر راست مى‏گوييد درخواست مرگ نماييد . روشن است كه منظور از مرگ در اين آيه نيستى و قطع رابطه با اين دنيا نمى‏باشد ؛ مرگ در اين آيه ، قطع علاقه و پيوند از هر چيزى به جز خداوند مى‏باشد .

بنابراين معناى آيه اين مى‏شود : اى يهوديان ! اگر راست مى‏گوئيد كه دوستدار خداوند هستيد دل خود را از هرچه به جز خداوند است ، ببريد . امّا خداوند مى‏فرمايد : خير ، سابقه آنان نشان مى‏دهد كه يهوديان نمى‏توانند دست از علاقه‏ها و پيوندهاى مادّى و دنيوى خود بردارند .

براى بنده‏اى كه مى‏خواهد بداند آيا محبّ واقعى خداوند است يا خير ، راه آسانى وجود دارد ؛ براى اين منظور فرد بايد در خود تأمّل كند و دريابد آيا مى‏تواند دل خود را از تمام شوائب و شواغل مادى و دنيوى برهاند و خود را به ذات اقدس ربوبى بسپارد يا خير ؟ به همين دليل مى‏توان بيان كرد كه منظور از فرمايش رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم

« موتوا قبل أن تموتوا »[8] .

بميريد پيش از آنكه بميريد .

به اين معناست كه پيش از آنكه مرگ موجب قطع علايق و پيوندهاى شما گردد ؛ شما زودتر علايق و پيوندهاى دنيوى خود را قطع كنيد .

آيه مذكور را اينگونه نيز مى‏توان تفسير كرد كه مرگ به معناى انتقال به منزل لقاء و ديدار است ، امّا تفاوت در اين است كه آيا پس از مرگ ، لقاء و ديدار محبوب حاصل مى‏شود ، يا ديدار قاضى قهّار ؟ هر نوع و نحوه ديدارى بستگى كامل به عملكرد شخص در دنيا دارد . يهوديان نيز چون مى‏دانستند كه با مرگ به سوى قاضى قهّار مى‏روند ، هيچگاه آن را طلب نكردند .

در حديث قدسى آمده است حضرت ابراهيم  عليه‏السلام هنگام قبض روح به عزرائيل فرمود :

« فهل رأيت خليلاً يميت خليله » ؛

آيا ديده‏اى دوستى ، دوست خود را بميراند .

خداوند سبحان در پاسخ فرمود :

« فهل رأيت حبيباً يكره لقاء حبيبه »[9] .

آيا ديده‏اى دوستى از ملاقات دوست و حبيبش كراهت داشته باشد .

دعاها و نيايشهاى نورانى كه از ائمه اطهار  عليهم‏السلام به دست ما رسيده است ؛ چون دعاى كميل ، عرفه ، ابوحمزه و … حاوى بالاترين درجه معرفت و عرفان است . يك سالك واقعى به غير از اين ادعيه و ميراث گرانبهايى كه از حضرات معصومين  عليهم‏السلام به ما رسيده است به چيز ديگرى نيازمند نمى‏باشد . بلكه مى‏توان گفت انسان براى رسيدن به مرتبه اعلى سلوك راهى به جز بهره مندى از اين ميراث ارزشمند ندارد .

در دعاى نورانى كميل آمده است :

اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ وَاَسْماَّئِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتي مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَاَعْمالي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتّى تَكُونَ اَعْمالي وَاَوْرادى كُلُّها وِرْداً واحِداً وَحالي في خِدْمَتِكَ سَرْمَداً »[10] .

بارالها ! در خواست مى‏كنم از تو به حقّت و مقام قدست و بزرگترين صفات و نامهايت اينكه قرار دهى روزگار مرا از شب و روز به يادت آباد شده و به كار كردن براى تو پيوند شده و كردارم در پيشگاهت پذيرفته ، تا اينكه همه كردارهايم و دعاهايم يكتا شود و احوالم در كار كردن براى تو دائمى و هميشگى باشد . 

تمام ساعات و آنات عبد واقعى بايد به ياد و ذكر خداوند متعال باشد . او بايد حضور هميشگى و دائمى خود را در محضر حق از خود حضرت رب الارباب در خواست كند . او بايد بداند كه حضور مقطعى و موقّتى ، بهره چندانى برايش ندارد . احساس حضور در محضر پرودگار نبايد محدود به هنگام خواندن نماز يا حضور در مجالس دعا و نيايش باشد .

انسانى كه در محضر خداوند متعال است ؛ بايد فكر ، انديشه ، چشم ، گوش و تمام اعضاء و جوارح او نيز در محضر خداوند باشد . چنين كه بايد مواظب و مراقب باشد كه هيچ لغزشى از او صادر نشود . درست مانند زمانى كه در محضر شخص مهمّى باشد . در چنين حالى انسان مراقب تمام اعمال و گفتار خود مى‏باشد . به همين شكل انسان بايد ادب مع اللّه‏ را مراعات نمايد .

اگر نتوانيم ادب محضر خداوند را رعايت نماييم ، مسلّما نمى‏توانيم مدّعى محبّت باشيم و از آن محضر نيز به زودى اخراج خواهيم شد . آرى ! اگر در محضر او كه ناظر بر تمام احوال ظاهرى و باطنى ما باشد دل آلوده گردد ، نمى‏توان مدّعى عشق و اشتياق به خداوند شد .

عبادت آزادگان ؛

امام سجاد  عليه‏السلام در ادامه نيايش مى‏فرمايند :

« اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ الاِْرْتِياحُ اِلَيْكَ وَالْحَنينُ وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالاْنينُ جِباهُهُمْ ساجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ وَعُيُونُهُمْ ساهِرَةٌ في خِدْمَتِكَ وَدُمُوعُهُمْ ساَّئِلَةٌ مِنْ خَشْيَتِكَ وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِكَ » .

بار خدايا ! قرار ده ما را از آنانكه عادتشان شادمانى به درگاه تو و ناله و زارى براى توست ، و روزگارشان آه و ناله است پيشانيشان سجده كننده است به بزرگى تو و ديدگانشان بى خواب است در خدمت تو و اشكشان روان است از ترس تو و قلب هايشان آويخته است به دوستى تو و دلهايشان كنده شده است از شكوه تو .

در رابطه با اين فراز از نيايش مناسب است به حديث قدسى ذيل توجّه نماييم :

« طوبى لقوم عبدونىّ حبّاً واتّخذوني إلهاً وربّا ، سهروا الليل ودأبوا النهار طلباً لوجهي من غير رهبة ولارغبة ولالنار ولاجنّة بل للمحبّة الصحيحة والإرادة الصريحة والإنقطاع عن الكلّ إليّ »[11] .

خوشا به حال گروهى كه از روى دوستى مرا عبادت كنند و مرا خدا و ربّ خود بدانند ، شب زنده دار باشند و در روز به عبادت مشغول باشند تنها به خاطر دوستى من نه از روى ترس و نه از روى رغبت ، نه از ترس آتش و نه ميل به بهشت تنها از روى محبّت خالص و ميل آشكار واز همه ببرند و به سمت من آيند.

در توضيح روايت فوق ، فرمايش سيّدالشهداء  عليه‏السلام بسيار گويا مى‏باشد .

« إنّ قوماً عبدوا اللّه‏ رغبة فتلك عبادة التجّار وإن قوماً عبدواللّه‏ رهبة فتلك عبادة العبيد وإن قوماً عبدوا اللّه‏ شكراً فتلك عبادة الاحرار »[12] .

تاجر پيشگان خداوند را به طمع بهشت عبادت مى‏كنند و برده منشان ، عبادتشان از ترس آتش است ولى آزاد مردان براى شكر خداوند را عبادت مى‏كنند .

عبادت آزاد مردان ، عبادت حبّى است ، عبادتى كه به طمع دنيا و آخرت باشد ، شرك آلود است ، منظور از اين شرك ، شكر در مبداء و توحيد نيست ، بلكه شرك در عبادت است[13] .

برخى از مردم در عبادات خود ، فقط مسائل مادّى و دنيوى را از خداوند طلب مى‏كنند . اگر نماز شب بخوانند ، به عتبات بروند و… مى‏خواهند مسائل و مشكلات مادّى و دنيويشان حل گردد . برخى نيز مى‏خواهند با عبادت خود به سعادت اخروى دست يابند . آسان جان دهند و در برزخ آسوده و راحت باشند . خداوند متعال كريم است و به هر دو گروه نظر عنايت و رحمت مى‏كند و آنان را به خواسته‏هايشان مى‏رساند . امّا سخن در مراحل بالا و عالى عبادت است . سخن از كسانى است كه خداوند به آنان مى‏فرمايد : خوشا به حال كسانى كه مرا به خاطر من عبادت و پرستش مى‏كنند ، خوشا به حال كسانى كه مرا دوست دارند و به خاطر طمع به بهشت و يا ترس از جهنّم مرا عبادت نمى‏كنند .

محبّ واقعى از دنيا و آخرت ، بهشت و جهنّم گذشته است و هيچ وقعى به آنها نمى‏نهد . ترس و طمعى در عبادت و فرمانبردارى ندارد . از همه جا منقطع و منخلع شده است و تنها رضايت و خشنودى ذات اقدس ربوبى را مى‏نگرد . انسان هنگامى كه به اين مرحله برسد ، هويت و ماهيّت وى تغييرمى‏كند و فلز وجود او به كيميايى گرانبها بدل مى‏شود .

از محبّت نار نورى مى‏شود

از محبّت ديو حورى مى‏شود

از محبّت تلخ ، شيرين مى‏شود

از محبّت مس زرين مى‏شود

چنين حالاتى را مى‏توان در احوالات رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و ائمه اطهار  عليهم‏السلام به خوبى مشاهده نمود . گذشته از آنان  عليهم‏السلام ، اصحاب صادق و راستين نيز چنين احوالاتى داشتند .

در صحراى كربلا عابس ، زره و پيراهن از تن به در آورد و رو به دشمنان نموده و فرياد كشيد كه من از مرگ هراس ندارم .

اول قدم از عشق سرانداختن است

جان باختن است وبا بلاساختن است

سيدالشهدا عليه‏السلام نيز هنگامى‏كه حضرت على اصغر  عليه‏السلام را غرق خون مى‏بينند ، محاسن خود را با خون كودك شش ماهه خود رنگين مى‏كنند و مى‏فرمايند :

« إلهى رضاً برضاك »[14] .

پروردگارا خشنودم به خواست تو .

واين است معناى سخن نورانى امام سجاد عليه‏السلام در اين نيايش در رابطه با محبّين « رضّيته بقضائك » .

[1] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المحبّين .

[2] ـ سورة قمر آيات 55 ـ 54 .

[3] ـ اهل معرفت اين مرحله را مرتبه طريقت و حقيقت نام نهاده‏اند كه در اين دو مرحله سالك به آداب و احكام عمليّه نگاهى تكليفى ندارد بلكه با اشتياق تمام و با نگرش حبّى ، احكام را ادا مى‏كند .

[4] ـ به همين دليل است كه محبّين حضرت حقّ با كوچكترين لغزشى گرفتار بلايا و مصائب مى‏شود . اين در واقع تذكّر و يادآورى حضرت حق به ايشان است تا از ياد او غافل نشوند .

[5] ـ سوره مائده آيه 18 .

[6] ـ سوره جمعه آيه 6 .

[7] ـ سوره جمعه آيه 7 .

[8] ـ بحار الانوار جلد 69 صفحه 59 .

[9] ـ امالى صدوق  قدس‏سره صفحه 264 .

[10] ـ مفاتيح الجنان ، دعاى كميل .

[11] ـ بحار الأنوار جلد 92 صفحه 467 .

[12] ـ تحف العقول صفحه 246 .

[13] ـ شيخ بهايى  قدس‏سره در كتاب شريف اربعين خود ذيل حديث 37 صفحه 439 ، نقل كرده است كه برخى از علماى شيعه چون سيد بن طاووس  قدس‏سره و علماى عامه چون فخر رازى قائل به بطلان عبادتى هستند كه از روى ترس جهنم يا ميل و رغبت به بهشت انجام شود ، امّا ايشان با دقّت و موشكافى اين نظر را در نهايت نمى‏پذيرند . همچنين شهيد اول  قدس‏سره در كتاب قواعد ، جلد 1 صفحه 77 بيان مى‏كند كه علماء قائل به بطلان عبادتى هستند كه براى ثواب و يا عقاب انجام شود .

[14] ـ من اخلاق الإمام الحسين  عليه‏السلام صفحه 14 .


جستجو