بارالها ! پاك و منزّهى تو ، چقدر تنگ است راهها بر آنكه تو راهنمايشنباشى ، و چقدر آشكار است حق پيش آنكه او را به راهش راهنمايى كردهاى ، خداوندا ! ما را در راههاى رسيدن به سويت قرار ده ، و رهسپار كن ما را در نزديكترين راهها براى ورود بر خودت ، نزديك كن بر ما دورى را و آسان كن برما دشوارى و سختى را و متّصل كن ما را به بندگانت آنان كه در رفتن به سويت مىشتابند ، و درب خانه ات را مدام مىكوبند و تو را در شب و روز عبادت مىكنند و آنان از هيبت تو هراسانند . آنان كه آبشخورهايشان را صاف و گوارا كردى و به آرزوهايشان رساندى و خواسته هايشان را روا ساختى و حاجتهاى آنان را از فضلت بر آوردى و نهادشان را از دوستيت لبريز كردى و آنان را از پاكيزهترين سرچشمهها سيراب كردى . آنان به وسيله تو ، به لذّت راز و نياز رسيدند و دورترين خواستههايشان را به دست آوردند .
بندگان ، طالب هدايت ؛
در جلسات گذشته تأمّلى در فرازهاى آغازين مناجات مريدين نموديم و بيان كرديم كه اين نيايش زبان حال بندگانى است كه عزم خود را جزم كردهاند و براى وصول به سر منزل مقصود ، دست يارى به سوى بى نياز كريم دراز كردهاند و مىخواهند با راهنمايى و هدايت الهى به درگاه ذات اقدس ربوبى راه يابند .
همچنين بيان كرديم كه شاه بيت درخواست اين دسته از بندگانهدايت به سوى حضرت حقّ سبحانه و تعالى است . اكنون برآنيم كه با تأمّل در اين مناجات شريف برخى از صفات برجسته اهل اين درخواست را بشناسيم تا با تقويت اين صفات در خويش ، ما نيز توفيق راه يافتن به بارگاه حضرت حق جلّ و على را به دست آوريم . انشاء اللّه .
امام زين العابدين عليهالسلام در مناجات مريدين برخى از صفات برجسته راهيان كوى دوست را بيان مىكنند . يكى از نشانههاى آنان «شفقت» مىباشد . امام سجّاد عليهالسلام در اين باره مىفرمايند :« وَهُمْ مِنْ هَيْبَتِكَ مُشْفِقُونَ » .
آنان از هيبت تو هراسانند .
تأمّل در معنا و مفهوم شفقت ؛
براى درك بهتر اين صفت ، لازم است نخست اندكى در رابطه با معنا و مفهوم شفقت تدبّر نماييم . در تعريف واژه شفقت آمده است :
« الإشفاق عناية مختلطة بخوف ، لأنّ المشفق يحبّ المشفق عليهويخاف ما يلحقه »[ii] .
اشفاق توجّه و ميل همراه با ترس مىباشد ؛ زيرا مشفق مطلوب خود رادوست مىدارد و از عاقبت آن مىهراسد .
براى تقريب به ذهن مىتوان بيان كرد كه شفقت لذّت آميخته با دردمىباشد ؛ به عبارت ديگر شفقت يعنى ، ميل ، رغبت و رأفت نسبت به امرى كه با ترس و خوف همراه باشد . بعضى از اهل معرفت ، اشفاق و شفقت را مخصوص اولياى الهى مىدانند و مىگويند ، شفقت مقامى است كه بالاتر از درك و تحمّل عامه مردم مىباشد ، لذا تنها اولياى الهى و بندگان مقرّب از آن بهرهمند هستند .
شفقت در قرآن كريم ؛
قرآن كريم نيز شفقت را مخصوص انبياء عليهمالسلام و اولياء معرّفى نموده است . به آياتى چند در اين زمينه اشاره مىنماييم .
«وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاء وَذِكْراً لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يَخْشَوْنَرَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ»[iii] .
ما به موسى و هارون فرقان (وسيله جدا كردن حق از باطل) و نور و آنچه مايه يادآورى براى پرهيزگاران است ، داديم * همانان كه از پروردگارشان در نهان مىترسند و از قيامت بيم دارند .
توجّه به آيه فوق روشن مىسازد كه منظور از پرهيزگاران و مشفقين انبياء عليهمالسلام مىباشند .
«يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ»[iv] .
او اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را مىداند و آنها جز براى كسى كه خدا راضى است شفاعت نمىكنند و از ترس او بيمناكند .
خداوند سبحان در اين آيه نيز ، شفقت را مخصوص انبياء عليهمالسلام مىداند . آنان در مقام اشفقاق هستند ؛ يعنى در عين حالى كه خداوند را دوست مىدارند از او مىترسند . واضح است كه وصول به اين مقام به لحاظ شرايط خاصّ دو طرف آن ؛ يعنى حبّ و ترس براى همگان امكانپذير نمىباشد چرا كه عموم مردم توان جمع بين حبّ و ترس در شىء واحد را ندارند و احيانا بسيارى حتّى از تحليل عقلى اين مقوله نيز عاجزند . در آيهاى ديگر خداوند سبحان مىفرمايد :
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَيَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»[v] .
اى كسانى كه ايمان آوردهايد ! هنگامى كه مىخواهيد با رسول خدا نجواكنيد ، قبل از آن صدقهاى بدهيد ، اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است و اگر توانايى نداشته باشيد ، خداوند آمرزنده و مهربان است * آيا ترسيديد فقيرشويد كه از دادن صدقات قبل از نجوا خود دارى كرديد ؟ اكنون كه اين كار رانكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت ، نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد وخدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و بدانيد خداوند از آنچه انجام مىدهيد باخبر است .
در اين آيه واژه اشفقاق درباره كسانى به كار رفته است كه على رغم اينكه دوست دارند با رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم گفتگو كند ولى از فقر مىترسند ، لذا از انجام شرط گفتگو با رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم كه دادن پولى به عنوان صدقه است سر باز
مىزنند . در آيهاى ديگر خداوند متعال مىفرمايد :
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الاْءِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[vi] .
ما امانت (تعهّد ، تكليف و ولايت الهى) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضهداشتيم ، آنها از حمل آن سر بر تافتند ، و از آن هراسيدند ، امّا انسان آن را بر دوش كشيد ، او بسيار ظالم و جاهل بود .
در اين آيه نيز خداوند سبحان مىفرمايد : آسمان و زمين دوست داشتند كه بار امانت را به دوش بكشند و در عين علاقمندى ترسيدند و ازتحمّل كردن آن سرباز زدند .
در آياتى ديگر نيز اشفاق و شفقت در مورد مجرمين و ستمكاران بهكار رفته است . چنين افرادى على رغم اينكه از نتايج و دستاوردهاى اعمال خود هراسانند ، امّا اعمال و افعال زشت خود را دوست مىدارند و حاضر نيستند از آن دست بردارند .
«تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُواالصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ
الكَبِيرُ»[vii] .
در آن روز ستمگران را مىبينى كه از اعمالى كه انجام دادهاند سختبيمناكند ، ولى آنها را فرا مىگيرد . امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى
شايسته انجام دادهاند در باغهاى بهشتند و هر چه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است ، اين است فضل و بخشش بزرگ .
و در آيهاى ديگر خداوند متعال مىفرمايد :
«وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَاالْكِتَابِ لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلاَ
يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»[viii] .
و كتاب (كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست) در آنجا گذارده مىشود ، پس گناهكاران را مىبينى كه از آنچه در آن است ترسان و هراسانند ، و مىگويند : اى واى بر ما اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است ؟! اين در حالى است كه همه اعمال خود را حاضر مىبينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند .
به طور خلاصه شفقت به معناى استمرار ترس ، همراه با دوستى و محبّت مىباشد . اولياى الهى و انبياء عليهمالسلام اين شفقت را نسبت به خداوند سبحان دارند ؛ يعنى على رغم اينكه از جلال و جبروت او مىترسند ، از شدّت علاقه به او عشق مىورزند . همانند كودكى كه در عين حال ترس از پدر او را دوست مىدارد . اين روحيّه و مقام ، خاصّ اولياى الهى است و همگان نمىتوانند به اين مقام راه يابند .
امّا اشفاق و شفقتى كه درباره مجرمين به كار رفته است به اين معنا است كه آنان از سرانجام اعمال و افعال خود در هراسند و مىدانند سرانجامى جز عذاب و عقاب الهى در انتظارشان نيست امّا با اين وجود افعال ناپسند خود را دوست مىدارند و نمىخواهند از آن دست بردارند .
ارتباط اراده و اشفاق ؛
در اين سلسله از مناجاتها اين نخستين بار است كه از واژه اشفاقاستفاده مىشود و مىتوان به اين نكته ظريف دست يافت كه ارتباطى خاصّ بين مريدين و مشفقين وجود دارد . براى روشن شدن اين ارتباط بايد گفت مريدين عزم خود را جزم كردهاند كه به سوى خداوند سبحان حركت كنند . اين افراد علاوه بر اراده بايد علاقه و حبّ شديدى داشته باشند كه آنان را به سوى مقصود و مطلوب به حركت در آورد و در عين حال ترس از خداوند سبحان نيز عامل باز دارندهاى در برابر خطاهايشان است و باعث مىشود كه همواره اعمال خود را ـ هر چند كامل و با اخلاص ـ در برابر عظمت حضرت حقّ نا چيز ببينند و در نتيجه براى رسيدن به مقصود تلاش مضاعفى مبذول دارند .
معنا و درجه شفقت نزد اهل معرفت ؛
اهل معرفت براى اشفاق تعريف و منازل خاصّى در نظر دارند . آنان درتعريف اشفاق مىگويند :
« الإشفاق دوام الحذر مقرونا بالترحّم »[ix] .
اشفاق يعنى ، استمرار حذر و پرهيز همراه با ترحّم [دلسوزى] .
تعريف فوق از اشفاق به زيباترين وجه در سوره طور بيان شده است .
خداوند متعال در اين سوره نخست از نعمات بهشتى كه در انتظارمشفقان است ، سخن مىگويد :
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ * فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَالْجَحِيمِ * كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍوَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ»[x] .
ولى پرهيزگاران در ميان باغهاى بهشت و نعمتهاى فراوان جاى دارند * و ازآنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند * به آنها گفته مىشود : بخوريد و بياشاميد گوارا ، اينها در برابر اعمالى است كه انجام مىداديد * اين در حالى است كه بر تختهاى صف كشيده در كنار هم تكيه مىزنند و حور العين را به همسرى آنها در مىآوريم .
پس از آنكه طى آياتى پاداش پرهيزكاران بيان مىگردد ، آيات بعد به روشنكردن وجه و علّت چنين جزايى مىپردازد . بيان آيات بعد اينگونه است ؛سپس از آنان سؤال مىشود كه شما چه عملى را انجام داديد كه مستحقّ اين همه پاداش شديد ؟
«وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ»[xi] .
در اين هنگام رو به يكديگر كرده از گذشته سؤال مىنمايند .
آنان در پاسخ مىگويند :
«قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ»[xii] .
مىگويند : ما در ميان خانواده خود مشفق (اميدوار و نگران) بوديم .
بر اساس آيات فوق در مىيابيم كه رمز دستيابى به نعمات بهشتى اشفاق و شفقت مىباشد امّا براى رسيدن به اين ويژگى بايد مراحلى را طى كنيم . نخست بايد از به دام افتادن در دامن گناه هراسناك و خائف باشيم . سپس بايد ، با مردم و اجتماعى كه در آن زندگى مىكنيم با شفقت رفتار كنيم و مهربان باشيم ؛ در يك كلام ، رمز سكونت در فردوس برين ، مشفقانه زندگى كردن است .
اهل معرفت براى اشفاق سه درجه و براى هر در درجه مراتبى ذكركردهاند كه مطالعه دقيق در اين درجات و مراتب به پويندگان راه كمك
مىكند تا خود را به مقصود برسانند . هر چند كه خطرات راه به حدّى است كه گام نهادن در آن بدون راهنما و استاد ممكن است باعث ظلالت و گمراهى شود .
درجه نخست ؛
اين درجه داراى دو مرتبه است ؛
1 ـ اشفاق بر نفس است كه مبادا به سوى عناد و دشمنى با حق تعالى گرايش شديد يابد . در اين مرحله بايد نفس سركش را مهار كرد و بر آن لگام نهاد . نفس همانند مركب چموشى است كه با سرعت و بدون مهابا به سوى جهنّم در حركت است و اگر مهار نشود ، به طور حتم و يقين صاحب خود را به جهنّم خواهد افكند . بهترين شيوه براى مهار نفس انجام واجبات و مستحبّات و حسن معاشرت با ديگران است . انسانى كه در دنيا با ديگران با شفقت معاشرت نكند ، در آخرت مورد باز خواست اطرافيان خود قرار مىگيرد .
2 ـ اشفاق بر عمل و كردار به اين معنى كه مراقب باشيم اعمال بهسوى تباهى و ضايع شدن ، نرود . در اين مرحله بايد نيّت براى خداوند متعال خالص گردد . تا از احباط و تباهى اعمال جلوگيرى شود .
درجه دوم ؛
اين درجه داراى سه مرتبه است ؛
1 ـ اشفاق بر وقت ؛ نبايد تفرّق و پراكندگى كه در اثر نظر و التفات به غير حق حاصل مىشود ، وقت انسان را مشوب گرداند . در اين مرحله بايد مراقب اوقاتمان باشيم و دقّت كنيم كه اين گوهر ارزشمند را به چه نحوى صرف كنيم . وقت را بايد صرف كارهايى كرد كه موجب تعالى و ترقّى دنيوى و اخروى ما گردد ، همانند به جا آوردن واجبات ، مستحبّات ، مطالعه و تحقيق .
از جمله مواردى كه بُخل نه تنها مذموم نيست بلكه ممدوح مىباشد بخل در صرف وقت است ؛ بايد در صرف وقت بسيار بخيل باشيم، و آن را به ثمن بخس و انجام كارهاى بى ارزش و بى فائده از دست ندهيم. امام سجّاد عليهالسلام مىفرمايند :
« واكفني ما يشغلني الاهتمام به واستعملني بما تسألني غدا عنه واستفرغ أيّامي فيما خلقتني له »[xiii] .
امورى كه باعث اشتغال همّت و كوشش من به آنها مىشود كفايت فرما ، و مرا به كارى كه فرداى قيامت از آن باز خواست مىكنى وادار ، و روزگار عمرم را در امرى كه براى آن آفريده شدهام مصروف دار .
لُبّ و گوهر اين قسمت از دعاى امام زين العابدين عليهالسلام اين است ؛ ما بايد از خداوند متعال درخواست نماييم كه توفيق بهترين وجه استفاده از اوقات گرانبهاى عمرمان را عنايت بفرمايد . همّت و تلاش ما براى زراندوزى و فكر و ذكر ما انباشت سرمايه نباشد . بايد به خداوند سبحان توكّل كنيم و به وحى الهى باور داشته باشيم ؛ چرا كه خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد :
«وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْعَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[xiv] .
و هر كس تقواى الهى پيشه كند ، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىكند * و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مىدهد ، و هر كس بر خدا توكّل كند ، كفايت امرش را مىكند .
2 ـ اشفاق بر قلب ؛ مبادا چيزى كه معارض با صفاى قلب است و مانع از ترقّى مىشود با آن مزاحمت كند . در اين مرحله بايد مواظب و مراقب بود كه غير از دوست در دل راه نيابد . بايد دل را خانه تكانى كنيم و تمام اغيار و بيگانگان را بيرون بريزيم تا جز حبّ خداوند متعال در آن جاى نگيرد ، امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« قلوب خلت عن ذكر اللّه فأذاقها اللّه حبّ غيره »[xv] .
دلهايى كه از ياد خدا تهى باشد ، خداوند دوستى و محبّت غير خود را در آن جاى مىدهد .
كسى كه در مرحله اشفاق بر قلب است هميشه بيمناك است كه مبادا دوستى و محبّت غير خدا در دل جاى گيرد . غير خدا مىتواند بتهاى چوبى و سنگى دست ساخت بشر باشد يا بتهاى ذهنى چون شهرت ، ثروت و رياست .
3 ـ اشفاق بر يقين ؛ مبادا سببى در يقين مداخله نمايد . صاحب يقين كسى است كه در رزق و روزى و حوايج خود بر خدا توكّل كرده و چشم به اسباب و وسايط ندوخته است . در اين مرحله بايد به مسبّب الاسباب ، كه ذات بارى تعالى است يقين داشته باشيم و بدانيم تمام كارها با خواست و اراده او انجام مىگيرد . انسانِ داراى يقين روحى متعالى دارد و از هيچ چيز نمىترسد . امام صادق عليهالسلام مىفرمايد:
« ما من شيء أعزّ من اليقين »[xvi] .
چيزى كميابتر از يقين يافت نمىشود .
بر اساس اين روايت يقين گوهر كميابى است . به دست آوردن چنين گوهرى مستلزم تلاش فراوان و خستگى ناپذيرى است كه نتيجه شيرين آن متّصل شدن به منبعى تمام نشدنى خواهد بود .
درجه سوم ؛
اشفاقى است كه سعى و تلاشِ بنده را از عُجب حفظ مىكند ؛ بدين صورت كه بنده تمام سعى و تلاش خود را نشأت يافته از توفيق الهى مىانگارد و براى خود در آن نقشى نمىبيند ، و شخص مشفق را از دشمنى و خصومت با مردم باز مىدارد و او را از طغيان وسركشى و تجاوز به حدود ديگران منع كند . در اين مرحله بايد تمام اعمال خوب را به خداوند متعال نسبت داد و براى خود هيچ جايگاهى در نظر نگرفت . اگر نماز اول وقت و نماز شبى خوانديم ، روزه واجب يا مستحبى گرفتيم موجب عُجب و از خود راضى شدن ما نشود و همه را از توفيقات الهى بدانيم كه شامل حال ما شده است . امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« من أعجب بنفسه هلك ومن أعجب برأيه هلك »[xvii] .
هر كس از خود و از آراء و نظرات خود راضى باشد هلاك مىگردد .
گاهى اوقات عُجب باعث از بين رفتن ايمان مىگردد .
در اين زمينه امام صادق عليهالسلام مىفرمايند : دو نفر وارد مسجد مىشوند ؛ يكى مؤمن و ديگرى گناهكار ، امّا پس از خروج از مسجد فرد مؤمن دچار عجب مىگردد و به اعمال صالح خود مىبالد و در نتيجه دينش را از دست مىدهد و شخص گناهكار چون از اعمال خود شرمسار است با ايمان از مسجد خارج مىشود[xviii] .
انشاء اللّه خداوند زمينهاى فراهم نمايد تا وارد اين مسير شويم وهمواره بين خوف و رجا باشيم ؛ يعنى در همان حال كه خداوند را دوست
مىداريم از او بترسيم و همه دستآوردهايمان را از توفيقات الهى بدانيم .
« والسّلام عليكم ورحمة
[i] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المريدين .
[ii] ـ مفردات غريب القرآن ، صفحه 264 .
[iii] ـ سوره انبياء ، آيات 49 ـ 48 .
[iv] ـ سوره انبياء ، آيه 28 .
[v] ـ سوره مجادله ، آيات 13 ـ 12 .
[vi] ـ سوره احزاب ، آيه 72 .
[vii] ـ سوره شورى ، آيه 22 .
[viii] ـ سوره كهف ، آيه 49 .
[ix] ـ منازل السائرين ، صفحه 20 .
[x] ـ سوره طور ، آيات 20 ـ 17 .
[xi] ـ سوره طور ، آيه 25 .
[xii] ـ سوره طور ، آيه 26 .
[xiii] ـ صحيفه سجّاديه ، دعاى مكارم الاخلاق ، صفحه 99 .
[xiv] ـ سوره اطلاق ، آيات 3 ـ 2 .
[xv] ـ بحار الانوار ، جلد 70 صفحه 158 .
[xvi] ـ كافى ، جلد 2 صفحه 51 .
[xvii] ـ مستدرك الوسايل ، جلد 1 صفحه 138 .
[xviii] ـ كافى ، جلد 2 صفحه 314 .