در رابطه با جايگاه و مقام امامت روايت پر معنى و قابل تأمّلى وجود داردكه بخشى از آن را بيان مىكنيم.
يكى از اصحاب امام رضا می گويد: در مرو جلسهاى برگزار شده بود وسخن از أئمّه، مقام و جايگاه آنان به ميان آمد و هر كس در اين رابطه سخنى مىگفت. پس از جلسه خدمت امام رضا u شرفياب و نظر ايشان را جويا شدم، امام فرمودند: «جهل القوم وخدعوا عن آرائهم… انّ الإمامة أجلّ قدراً وأعظم شأناًوأعلا مكاناً وأمنع جانباً وأبعد غوراً من أن يبلغها الناس بعقولهم أوينالوها بآرائهم أو يقيموا إماماً باختيارهم… الإمام كالشمس الطالعةالمجلّلة بنورها للعالم وهي في الافق بحيث لا تنالها الأيديوالأبصار… الإمام واحد دهره لا يدانيه أحد»(2). آنان به مقام امام جاهل هستند و نظراتشان اشتباه است… جايگاه ومنصب امامت بزرگتر، جليلتر، عميقتر، سنگينتر و غير قابل دسترستر از آن است كه عدّهاى با انديشه و افكار و آراء خودشان راجع به آن سخن بگويند و امام انتخاب نمايند… امام همانند آفتابى است كه جهان را روشن كرده و نور افشانى مىكند و كسى امكان دسترسى به آن را ندارد… امام يگانه روزگاران است و كسى توان و ياراى نزديك شدن به او را ندارد.
تشبيه امام به آفتاب، چرا؟
يكى از تشبيهات و نكات ظريفى كه امام uدر اين روايت جالب بيان فرمودهاند چنين است: «الإمام كالشمس الطالعة» ايشان امام u را به آفتاب تشبيه مىنمايند. آفتابى كه به همه عالم مىتابد و تمام مخلوقات از نور و حرارتآن بهرهمند مىگردند. تابش آفتاب چه آثار و ثمراتى براى موجودات دارد؟ وآدميان چه بهره و حظّى از آن مىبرند؟
امام صادق می فرمايند:
«الناس معادن كمعادن الذهب والفضة»(3). انسانها همانند معادن طلا و نقره هستند.
تابش خورشيد نيروهاى بالقوّه معادن را به فعليّت مىرساند. هر معدنى كه بيشتر و بهتر در معرض تابش خورشيد قرار گيرد، ارزشمندتر و گرانبهاتر خواهد شد، بى جهت يك سنگ، طلا، نقره و… نمىشود بايد سالها و قرنهاى متمادى از خورشيد بهره گيرند تا به فعليّت برسند و قابل استفاده گردند.
بنابر فرموده امام ، انسانها همانند معادن مىباشند و بايد در معرضنور امامت و ولايت قرار بگيرند تا قدرتها و نيروهاى بالقوّه آنان ظهور كند و به فعليّت برسد. اگر تابش نور ولايت و امامت ارواح انسانها را نوازش كند و برقلبهاى آنان بتابد اندرون انسانها همچون گوهرى تابناك مىگردد.
در سرتاسر گيتى انسانهاى فراوانى زيستهاند كه در معرض تابش نور ولايت قرار نگرفتهاند. در نتيجه همانند سنگهاى بى ارزشى بودند كه مورد توجّه قرار نگرفتند. اما كسانى كه در معرض نور ولايت قرار گرفتند همچون گوهرهاى درخشان و گران قيمت در سرتاسر تاريخ مىدرخشند، همانند زهير ابنقين، سلمان فارسى، ابوذر و ديگر صحابه حضرات معصومينG و افراد ديگرىكه در عصر غيبت حضرت بقية اللَّه (عجل اللَّه فرجه الشريف) خود را در معرض نور وتابش خورشيد ولايت قرار دادند و بهره ها بردند.
امام ، يگانه روزگاران: امام رضادر مورد امامu تعبير زيباى ديگرى به اين بيان دارند:«الإمام واحد دهره لا يدانيه أحد».
امام يگانه روزگار است و هيچ كس به ايشان نزديك نمىشود(توانايى نزديك شدن به ايشان را ندارد).
دهر و زمان دو كلمهاى است كه براى گذر زمان بكار برده مىشود با اين تفاوت كه دهر اعمّ از زمان است.
مرحوم ميردامادS مىفرمايد: دهر ظرف مجرّدات است و زمان ظرف مادّيات(4). به اين معنى كه اگر بخواهيم گذر زمان در مجرّدات و هر آن چيزى كه به مادّيات تعلّق ندارد را بيان نماييم مىگوييم دهر، امّا براى بيان گذر زمان درمادّيات از كلمه زمان استفاده مىكنيم.
خداوند متعال در قرآن می فرمايد: ) هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ((5). آيا مدتى از روزگار بر انسان گذشت.
در اين آية شريفه كلمه دهر بكار رفته است، در نتيجه روشن مىشود، انسانها پيش از نزول به عالم مادّه و دنيا، در عالم مجرّدات بودهاند، لذا در حديث شريف آمده است كه امام u يگانه دهر و روزگاران مىباشد و كسى ياراى نزديكى به او را ندارد.
برگزيدگان خداوند: خداوند مىفرمايد: ما منصب و مقام امامت را جعل كرديم و بهبرگزيدگانمان اعطاء مىكنيم اين منصب، مقام «اصطفاء واجتباء» مىباشد. در قرآن كريم تعبير فوق و مشتقّات آن فراوان بكار رفته است:
)اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا((6).ما او را در دنيا برگزيدهايم. ) فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ((7). پروردگارش او را برگزيد.
انتخاب و گزينش افرادى كه شايستگى امامت را دارند بدست خداوند است. خداوند متعال در ميان مخلوقات برگزيدگانى دارد كه امر خطير و حياتى رهبرى و هدايت جامعه را به عهده آنان گذارده است. امامu با اتّصال بهسرچشمه بى كران دانش وظيفه تبيين معارف را نيز به عهدة دارد. در واقع سعادت هر فرد و جامعهاى در گرو عمل به معارف الهى است و اين مهم توسّط امامu به انسان مىرسد. اگر هيچ دليل عقلى و نقلى براى انتخاب امامu ازطرف خداوند نيز نبود، بزرگى و حياتى بودن اين امر كه بطور مستقيم با سرنوشت ابدى بشريّت مرتبط است براى اثبات مدّعا كافي بود.
خداوند مىفرمايد: ) وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ((8).به راستى فرزندان آدم را گرامى داشتيم.
خداوند متعال از تمام موجودات و مخلوقات، انسانها را برگزيد و به آنان كرامت بخشيد و سپس از ميان آنان افرادى را براى هدايت تمام مخلوقات برگزيد. خداوند مىفرمايد:) إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ((9). خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد.
اما متأسّفانه برخى به فضل و برتريى كه خداوند به رسول اللَّه4 وخاندان اوu داده است و آنان را بر تمام مخلوقات مقدّم داشته و برتر دانسته است، حسادت مىكنند.
)أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً((10).
يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر و خاندانشF) بر آنچه خداوند ازفضلش به آنان بخشيده حسد مىورزند؟! ما به آل ابراهيمu كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم.
فضل الهى: عبارت )مِن فَضْلِهِ( يعنى خداوند از فضل و كرم خود به آنان بخشيدهاست. حرف)مِن( به اصطلاح اهل ادب نشويّه مىباشد. يعنى فضلى كه ازخداوند نشأت گرفته است. اگر خداوند از معدن عدل عناياتى فرمايد، امكان دارد جاى سؤالى باشد، و كسى بگويد خداوندا! تو عادلى چرا بخششهايت نصيب ديگران مىشود و من بي بهرهام. امّا اگر خداوند از فضل و كرم خود عناياتى را عطا نمايد، جاى پرسش وجود ندارد. تفضّل و كرامت سؤال ندارد.
از اميرالمؤمنينu پرسيدند عدل بهتر است يا بخشش؟ ايشان فرمودند:«العدل يضع الأمور مواضعها، والجود يخرجها من جهتها» (11).عدالت همه چيز را به جاى خود مىنهد، امّا بخشش آن را ازسمت و سويش خارج مىسازد.
اگر خداوند بخشش به جهانيان را از راه عدالت اداره مىكرد، جا براى سؤال وجود داشت. امّا اگر خداوند با جود و كرم خود جهان را اداره بكند، جايىبراى پرسش وجود ندارد، لذا خداوند كوهى را به كاهى مىبخشد و با يك دعاى كوتاه، گناهان بزرگى را مىآمرزد، اگر خداوند بخواهد از جايگاه عدالت، آدميان را محاسبه نمايد، حساب سختى در پيش خواهند داشت به همين دليل مىگوييم:
«اللّهم عاملنا بفضلك ولا تعاملنا بعد لك» (12). خداوندا با فضل و كرم خود با ما رفتار كن نه با عدل.
خداوند برگزيدگانى دارد و از فضل و كرم خود به آنان مواهبى را عنايت نموده است و جايى براى پرسش و اعتراض وجود ندارد.
)ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء((13). اين فضل خدا است به هر كس كه بخواهد )و شايسته ببيند( عطا مىنمايد.
يكى از اصحاب امام باقرu در مورد تفسير عبارت )اُولى الأمر( در آيه59 سوره نساء(14) از حضرت سؤال نمود.
امام فرمودند: )أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِوَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ سَبِيلاً((15) يقولون لأئمة الضلالة والدّعاة إلى النار هؤلاء أهدى من آل محمّد سبيلاً )أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيراً * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌمِّنَ الْمُلْكِ( يعني الإمامة والخلافة ) فَإِذاً لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَوَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً( (16)… جعلنا منهم الرّسل والأنبياءوالأئمة فكيف يقرّون به في آل إبراهيمu وينكرونه في آل محمّدr (17).
امام u در پاسخ از آيات قرآن كريم بهره مىگيرند، ومىفرمايند (آيا احوال كسانى را كه بهرهاى از كتاب آسمانى دارند،ندانستهاى كه به جبت و طاغوت ايمان مىورزند و درباره كافران مىگويند كه اينان از مؤمنان بيشتر هدايت يافتهاند) مىگويند سردمداران گمراهى و دعوت كنندگان به آتش از آل محمد r هدايت يافتهتراند. (اينان كسانى هستند كه خداوند لعنتشان كردهاست و كسى كه خدا لعنتش كرده باشد ياورى برايش نخواهىيافت * يا مگر آنان را بهرهاى از فرمانروايى – يعنى امامت وخلافت- است كه باز هم به اندازة ذرة ناچيزى به مردم نمىبخشند * يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر r و خاندانشG) بهآنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده حسد مىورزند؟! ما به آلابراهيم u كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم. و از ميان آنان رسول و پيامبر و امام قرار داديم. پس چگونه است كه ايمان و اعتراف به امامت در آل ابراهيم uدارند و امامت آلمحمدr را انكار مىكنند و نمىپذيرند.
حسادت ريشه گمراهى:
چرايى انكار فضايل برگزيدگان خداوند و علّت ايمان به جبت و طاغوت وپيمودن مسير و راه اشتباه را خداوند متعال حسادت مىداند. به اين آيات توجّهكنيد: )أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ((18) آيه با كلمه حسد آغاز شده است و علّت نافرمانىها در مقابل افراد برگزيده را حسادت دانسته است.
در آيهاى ديگر مىفرمايد: ) وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِّنْعِندِ أَنفُسِهِم((19).
بسيارى از اهل كتاب بخاطر حسادتى كه در دل دارند، خوش دارند كه شما را پس از ايمانتان كافر گردانند.
بسيارى از اهل كتاب بر كفار و مشركين فخر فروشى مىكردند و مىگفتند شما كافر هستيد و خداوند را قبول نداريد، امّا ما خداوند و پيامبر را قبول داريم واهل كتاب هستيم. و چون مىدانستند كه پيامبر آخر الزمان به يثرب (مدينه) خواهد آمد، به اطراف مدينه آمدند و در آنجا ساكن شدند، همانند يهوديان قلعه خيبر و بنى قريظه. آنها مىخواستند نخستين قوم و افرادى باشند كه به پيامبرآخر الزمان ايمان مىآورند. امّا هنگامى كه متوجّه شدند كفار و مشركين زودتر ازخودشان به پيامبرr ايمان آوردهاند و پيامبر آنان پيامبر r خاتم است و برتمام پيامبران فضيلت دارد ناراحت شدند و حسادت دلهاى آنان كور كرد و عليه مسلمانان شروع به توطئه كردند.
خداوند مىفرمايد:
)قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ((20). بگو همانا پروردگارم نا شايستيها را، چه آشكار باشد و چه پنهان،حرام كرده است.
اين آيه ناظر به حرمت هر نوع انحراف از مسير مستقيم مىباشد. برخى ازروايات، تفسير )مَا بَطَنَ( را حسادت بيان كردهاند(21). امام صادق u مىفرمايند: «آفة الدّين الحسد والعجب والفخر»(22). حسادت، راضى بودن از خود و فخر فروشى آفت ديندارى است.
عُجب يعنى از خود راضى بودن مثلاً شخصى با خواندن دو ركعت نماز مستحبّى فكر كند مؤمنترين فرد است.
شيطان بخاطر حسادت از بارگاه الهى رانده شد. سجدههاى شيطان چهار هزار سال به طول مىانجاميد امّا،
) فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ((23). از فرمان پروردگارش سرپيچى كرد.
و با خداوند استدلال و محاجّه كرد و عرض كرد من بر غير تو سجده نمىكنم وهيچ وقت برتر به پست احترام نمىگذارد. ) أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ((24). من بهتر از او هستم چرا كه مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل. اينها موارد آموزندهاى است كه بايد از آن درس بگيريم.
از اهل كتاب و يهوديان، كسانى كه به حسب ظاهر نيز مسلمان شده بودند در واقع به جبت و طاغوت ايمان آورده بودند. امّا اصحاب خاصّ حضرت اميرالمؤمنين A غالباً اهل كتاب نبودند و در گذشته كافر و مشرك بودند همانند ابو ذر، عمّار و زبير و…
تفاوت حسادت با غبطه:حسادت يعنى آرزوى زوال نعمات ديگران را داشتن. و با غبطه تفاوت دارد زيرا صاحب غبطه خواهان زوال نعمت ديگران نيست و آرزو مىكند اى كاش همانند ديگران از نعمات بهرهمند مىشد(25). حسد يك بيمارى روحى مىباشد وبايد آنرا علاج كرد.
مىگويند: شخصى گاوى را مىخواست به دوستش هديه بدهد، به نزد او رفت، دوستش گفت: اين بزغاله چيست؟ آن شخص گفت: مىخواهم گاو را به تو هديه بدهم و اين بزغاله را به همسايهات. آن فرد گفت: نه گاو را به من هديه كن ونه بزغاله را به همسايه.
نقل مىكنند: شخصى، همسايهاى داشت كه در ناز و نعمت فراوانى مىزيست. آن شخص، به همسايه اش بسيار حسادت مىورزيد. تا اينكه ناچار شد، غلامى را خريد و به او گفت هر چه مىخواهى به تو مىدهم به اين شرط كهمرا در پشت بام همسايهام بكشى و قتل را به گردن همسايه بيندازى! انسان حسود عقل خود را از دست مىدهد.
عقده هاى درونى و آثار آن:امام صادق مىفرمايند: «ما من رجل تكبّر أو تجبّر إلّا لذلّة وجدها في نفسه» (26).
هيچ كس تكبّر و آمريت نمىكند مگر اينكه در اندرونش خود راخوار و ذليل مىبيند.
بلند پروازيها، تكبّرها و ستمگرىها ريشه در احساس كمبود نفسانى دارد مؤمن احساس كمبود و خلاء نمىكند و آرزوى زوال نعمتهاى ديگران را در سر ندارد. پيامبر مىفرمايند: «الحسد يأكل الحسنات كما تأكل النار الحطب» (27). همانگونه كه آتش، چوب را از بين مىبرد، حسادت، نيكىها را.
يكى از نخستين اثرات حسد، نفاق و دورويى مىباشد. انسان حسود در ظاهر با افراد دوست است امّا در رفاقت صادق نيست و در باطن آرزوى زيان او را دارد. انشاء اللَّه خداوند ما را از شرور نفسمان نجات دهد.
راه نجات:
روشن شد كه حسد ريشة بسيارى از گناهان است و بر اساس تعاليم اهل بیت السلام غلبه بر حسد موجب دورى از خسارت دنيا و آخرت است. هر كس بهائمّه اطهار پناه نبرد، بداند سر نوشتى جز تباهى و گمراهى نخواهد داشت.غاصبين خلافت رسول اللَّه r حقوق اميرالمؤمنينu را غصب كردند چونفضل الهى و برترى ايشان بر تمام اصحاب را نمىتوانستند ببينند.
همانطور كه در سورة بقره تصريح شده است، جريان نفاق هنگامى كه فهميد جانشين رسول اللَّه r ، حضرت اميرالمؤمنين مىباشد، ريشهگرفت و رشد كرد.
خداوند متعال برگزيدگانى دارد، خدا چرا اينها را برگزيده است؟ چه ثمرهاى در اين اختيار و انتخاب است؟ آثار آن چيست؟ خداوند به آنان چه ويژگىهايى اعطاء كرده است؟ در سايه اين انتخاب آنان داراى چه چيزهاى مىباشند؟ سرّ اينكه حكمت بالغة خداوند حكيم قادر چنين اقتضاء كرده است كه در عالم خلقت برگزيدگانى داشته باشد چيست؟
1) سورة سجده، آيه 24.
2) كافي، جلد 1 صفحه 198.
3) كافي، جلد 8 صفحه 177.
4) شرح منظومه سبزوارى، جلد 2 صفحه 289 – 290.
5) سورة انسان، آيه 1.
6) سورة بقره، آيه 130.
7) سورة قلم، آيه 50.
8) سورة اسراء، آيه 70.
9) سورة آل عمران، آيه 33.
10) سورة نساء، آيه 54.
11) نهج البلاغه، كلمات قصار 437.
12) شرح كافي، جلد10 صفحه 214.
13) سورة مائده، آيه 54.
14) )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ(.
15) سورة نساء، آيه 51.
16) سورة نساء، آيات 54 – 53 – 52.
17) كافي، جلد 1 صفحه 205.
18) سورة نساء، آيه 54.
19) سورة بقره، آيه 109.
20) سورة اعراف، آيه 33.
21) بحار الانوار، جلد 70 صفحه 261.
22) كافي، جلد 2 صفحه 207.
23) سورة كهف، آيه 50.
24) سورة اعراف، آيه 12.
25) مجمع البحرين، جلد 3 صفحه 36.
26) بحار الانوار، جلد 7 صفحه 225.
27) بحار الانوار، جلد 70 صفحه 255.