دعای پیامبرصلی الله علیه واله وسلم برای علی علیه السلام در فتح خیبر
24رجب سال هفتم هجری، نگاه سپاه اسلام به خیبر دوخته شده و علی(ع) روانه میدان کارزار است؛ پیامبر در حالی که او را نظاره میکند، میگوید: اللهم اخذت من عبیدة یوم بدر و حمزة یوم احد، فاحفظ لی علیا.
در 24 ماه رجب سال هفتم هجری، حادثهای رقم خورد که بار دیگر حقانیت امیرالمومنان علی علیهالسلام را بر همگان اثبات کرد، فتح قلعه مستحکم خیبر آن هم به دست توانمند مردی الهی که شیعه به آن مینازد، درباره وادی خیبر گفته شده است، جلگه وسیع حاصلخیزی در شمال مدینه به فاصله سی و دو فرسنگی آن است که پیش از بعثت پیامبر، ملت یهود دژهای هفتگانه محکمی در آن ساخته بودند که آمار جمعیت آنها بالغ بر بیست هزار بود.
پیمان شکنی یهود خیبر در جنگ احزاب و نیز دعوت از سلاطین ممالک علیه اسلام، پیامبر را بر آن داشت که این کانون خطر را برچیند، بنابراین در سال هفتم هجری فرمان داد که مسلمانان برای تسخیر آخرین مراکز یهود آماده شوند و فرمود: «فقط کسانی افتخار شرکت در این نبرد را دارند که در صلح «حدیبیه» حضور داشتهاند». پیامبر «غیله لیثی» را جانشین خود در مدینه قرار داد و پرچم سفیدی به دست امیرالمؤمنین (ع) داد و فرمان حرکت صادر کرد.
در زیر به برخی از اتفاقات مهم غزوه خیبر اشاره میشود:
*پیامبر بزرگوار اسلام با هزار و ششصد سرباز که دویست سواره نظام در میان آنان بود، به سوی خیبر حرکت کرد.
*ناعم، قموص، کتیبه، نسطاة، شق، وطیح و سلالم نام دژهای هفتگانه «خیبر» است، دژ «ناعم» نخستین دژی بود که در غزوه خیبر به دست ارتش اسلام افتاد، پس از آن سربازان متوجه قلعه «قموص» -ریاست آن با «ابن ابی الحقیق» بود- شدند، در فتح این قلعه «صفیه»، دختر «حیی بن اخطب» که بعدها در ردیف زنان پیامبر قرار گرفت، اسیر شد.
دعای پیامبرصلی الله علیه واله وسلم برای علی علیه السلام در فتح خیبر
مسلمانان در تسخیر دژهای دیگر با مشکل روبرو شدند، با اینکه پیامبر برخی از افراد شاخص را به فرماندهی سپاه برای فتح قلعه مامور کرد، آنها نتوانستند در ماموریت محوله موفق شوند، تا اینکه حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: «لأعطینّ الرایة غداً رجلاً یحب اللهَ و رسولَه و یحبه اللهُ و رسولُه، یفتح اللهُ علی یدیه، لیس بفرّار»؛ «پرچم را فردا به دست کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش او را دوست میدارند، خداوند این دژ را به دست او میگشاید، او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمیکند».
صبح روز بعد پیغمبر فرمود: علی (ع) را بیاورید، گفتند علی به درد چشم گرفتار است، چون علی (ع) آمد، پیامبر دستی بر دیدگان او کشید و درد چشم وی (ع) را شفا بخشید و دستور حرکت داد
*هنگامی که آن شهسوار، فداکارانه رو به دشمن نابکار رفت، حضرت رسول (ص) دستها را با حالت ارتعاشی به آسمان بلند کرد، خداوند را مخاطب ساخته و فرمود: «اللهم اخذت من عبیدة یوم بدر و حمزة یوم احد، فاحفظ لی علیا»
*زمانی که امیر مؤمنان (ع)از ناحیه پیامیر مأموریت یافت، دژهای «وطیح» و «سلالم» را بگشاید، زره محکمی را بر تن کرد و شمشیر مخصوص خود «ذو الفقار»را حمایل کرد و «هروله»کنان و با شهامت خاصی که شایسته قهرمانان ویژه میدانهای جنگی است، به سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را که پیامبر به دست او داده بود، در نزدیکی خیبر بر زمین نصب کرد، در این لحظه، در قلعه باز شد و پهلوانان یهود از آن بیرون ریختند.
رجز خوانی علی در خیبر
* حارث، رزمآور مغرور یهودی که نعرههایش به هنگام نبرد، لرزه بر اندامها میافکند، با ضربت سهمگین علی (ع) بر خاک افتاد و مرحَب که کسی توان رویارویی با او را نداشت، با شمشیر مولا دو نیم شد.
*مرگ برادر، مرحب را سخت غمگین و متأثر ساخت، او برای گرفتن انتقام برادر در حالیکه غرق سلاح بود و زره یمانی بر تن و کلاهی که از سنگ مخصوص تراشیده شده بود، بر سر گذارده و کلاه خود را روی آن قرار داده بود، جلو آمد و بر سم قهرمانان عرب اشعار را به عنوان رجز میخواند:
قد علمت خیبر انی مرحب شاکی السلاح بطل مجرب
در و دیوار خیبر گواهی میدهد که من مرحبم، قهرمانی کار آزموده و مجهز با سلاح جنگی هستم.
ان غلب الدهر فانی اغلب و القرن عندی بالدماء مخضب
اگر روزگار پیروز است، من نیز پیروزم، قهرمانانی که در صحنههای جنگ با من روبرو میشوند، با خون خویشتن رنگین میشوند.
*علی نیز رجزی در برابر او سرود و شخصیت نظامی و نیروی بازوان خود را به رخ دشمنکشید و چنین گفت:
انا الذی سمتنی امی حیدرة ضرغام آجام و لیث قسورة
من همان کسی هستم که مادرم مرا حیدر (شیر) خواند، مرد دلاور و شیر بیشهها هستم
عبل الذراعین غلیظ القصرة کلیث غابات کریه المنظرة
بازوان قوی و گردن نیرومند دارم، در میدان نبرد مانند شیر بیشهها صاحبمنظری مهیب هستم
دری که با نیروی الهی باز شد
*در اثنای نبرد چون سپر از دست امام علی افتاد، در خیبر را از جا بر کند و از آن به عنوان سپر استفاده کرد، پس از آنکه آن را امیرالمومنین در را به روی زمین گذاشت، هشت نفر از نیرومندترین سربازان اسلام از جمله ابو رافع، سعی کردند که در را از این رو به آن رو کنند، نتوانستند، یعقوبی، در «تاریخ» خود درباره اندازه در مینویسد: در قلعه از سنگ و طول آن چهار ذرع و پهنای آن دو ذرع بود.
* امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ شخصی که از کندن در پرسیده بود، چنین فرمود: «ما قلعتها بقوة بشریة و لکن قلعتها بقوة الهیة و نفس بلقاء ربها مطمئنة رضیة»؛ «من هرگز آن در را با نیروی بشری از جای نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداداد و با ایمانی راسخ به روز باز پسین، این کار را انجام دادم.»
* شیخ مفید در «ارشاد» صفحه 59 به سند خاصی از امام علی علیهالسلام سرگذشت کندن در خیبر را چنین نقل میکند: «من در خیبر را کنده به جای سپر به کار بردم و پس از پایان نبرد آن را مانند پل بر روی خندقی که یهودان کنده بودند، قرار دادم، سپس آن را میان خندق پرتاب کردم، مردیپرسید، آیا سنگینی آنرا احساس کردی، فرمود، به همان اندازه از سنگینی که از سپر خود احساس میکردم».
پیامبر به کدام حادثه خرسند شود، فتح خیبر به دست علی یا بازگشت جعفرپیش از آنکه پیامبر عازم خیبر شود، «عمرو بن امیه»را به دربار نجاشی فرستاده بود تا زمینه حرکت کلیه مسلمانان مقیم حبشه را فراهم آورد، نجاشی دو کشتی برای حرکت آنها ترتیب داد و کشتی مهاجران در سواحل نزدیک مدینه لنگر انداخت، مسلمانان آگاه شدند که پیامبر رهسپار سرزمین خیبر شده، آنان بیدرنگ، به سرزمین خیبر آمدند، مسافران حبشه موقعی رسیدند که مسلمانان تمام دژها را فتح کرده بودند، پیامبر اکرم (ص) 16 قدم به استقبال جعفر بن ابیطالب رفت و پیشانی او را بوسید و فرمود: «بایهما اشد سرورا؟بقدومک یا جعفر ام بفتح الله علی اخیک خیبر»؛ «نمیدانم به کدام بیشتر خوشحال شوم از اینکه پس از سالیان درازی، موفق به ملاقات شما شدم، یا از اینکه خداوند به وسیله برادر تو علی(ع) دژهای یهود را به روی ما گشود؟»، سپس فرمود: «میخواهم امروز به تو چیزی را هدیه کنم»، نماز مخصوصی را که بعدها به نام نماز جعفر طیار معروف شد، به جعفر تعلیم داد.
*تلفات مسلمانان در این نبرد از 20 نفر تجاوز نکرد، ولی تلفات یهودان زیادتر بود و 93 نفر از آنها در تاریخ اسم برده شده است.