امام کیست، امامت چیست؟2

 تفاوت امامت مطلقه و مطلق امامت: در نوشتار گذشته بيان نموديم كه امامت مطلقه شرايطى بالاتر از مطلق امامت‏ دارد. اما تفاوت اين دو امامت در چيست؟   پسوند مطلق با مفاهيم زيادى بكار رفته است مانند وجود مطلق و مطلق وجود،علم مطلق و مطلق علم، رحمت مطلق و مطلق رحمت.  هر چه كه در اين عالم يافت مى‏شود بهره‏اى از وجود دارد يعنى داراى مطلق وجودمى‏باشد، ولى ذات اقدس ربوبى وجود مطلق است، و هيچ وجودى با او قابل قياس نيست.    مثال ديگر، كودكى كه در دبستان درس مى‏خواند عالم است و مجتهد و دانشمند نیز عالم‏اند، آيا علم اين دو قابل مقايسه مى‏باشد؟ كودك دبستانى بهرۀ ناچيزى از علم ‏دارد او مطلق عالم است ولى دانشمند نسبت به کودک دبستانی عالم مطلق است. در امامت، مطلق امام، به درجه‏اى قابليّت امامت را دارا مى‏باشد. ولى امام ‏مطلق، امام تمام كون و هستى مى‏باشد و آنان فقط حضرات چهارده گانه معصومين علیهم السلام  ‏هستند و غير از آنان هيچ كس امامت مطلقه ندارد( که این موضوع با ولایت مطلقه متفاوت است که در نوشتارهای مربوط به ولایت فقیه بحث ان را اورده ایم). يك انسان هر قدر مهربان باشد،مهربانى او اندازه‏اى دارد، يعنى مطلق رحمت دارد، ولى امامعلیه السلام داراى رحمت مطلقه‏ مى‏باشد. در كلمات امام كاظمu از امام به عنوان رﺣﻤﺔ اللَّه الواﺳﻌﮥ(5) (رحمت فراگير پروردگار) ياد شده است. معناى امام:  امام به معناى مقدم و پيشوا مى‏باشد. (به دليل همين معنى امام، در فقه ‏مسأله‏اى در امامت نماز جماعت مطرح است: در مسجد الحرام كه نماز جماعت به‏صورت دايره تشكيل مى‏شود و بسيارى از مأمومين بر امام جماعت مقدم مى‏شوند. حكم‏ اين جماعت چيست؟)(6) امام زمان يعنى امامى كه بر زمان مقدم است نه تنها بر زمان ‏بلكه بر تمام كون و مخلوقات مقدم است و همه چيز تحت قدرت و اختيار او مى‏باشد. باتوجه به اين نكته مسأله طول عمر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) حل مى‏شود. زيرا وى بر همه چيز از جمله زمان فرمان مى‏راند و زمان در وى تأثير نمى‏گذارد. همه مخلوقات مقهور زمان و در اختيار آن هستند، ولى امامu زمان را دراختيار دارد و زمان مقهور اوست. او امام تمام موجودات است، وسعه وجودى و اقتدايش ‏همه موجودات را در بر مى‏گيرد، و تمام كون و هستى خاضع و ذليل درگاه آنان است.

      اميرالمؤمنين مى‏فرمايد: «والشمس والقمر دائبان في مرضاته يبليان كلّ جديد»(7). خورشيد و ماه به رضاى او مى‏گردند و هر تازه‏اى را كهنه مى‏كنند. گردش خورشيد و ماه بر ما تأثير مى‏گذارند ولى بر امامعلیه السلام بى اثر است، زيرا ماه‏و خورشيد تحت فرمان وى هستند.

 قاعده امكان اشرف(8):

      در فلسفه قاعده‏اى وجود دارد به نام قاعده امكان اشرف، اين قاعده را نخست ‏فلاسفه اشراق طرح كردند و سپس فلاسفه مشاء بر اثبات آن برهان و دليل اقامه نمودند،اين قاعده مى‏گويد: وجود، حيات، قدرت، علم و امورى از اين نوع تابه اطراف خوداشراف پيدا نكنند، نمى‏تواند نقاط دورتر را در بر بگيرد. [از مبدأ فيّاض مطلق،  فیض به أخس‏نمى‏رسد مگر اينكه در رتبه قبل به اشرف رسيده باشد] بعنوان مثال چراغى كه روشن‏است نخست اطراف خود را روشن مى‏كند، سپس به نقاط دورتر از خود نور افشانى مى‏كند. اين مسأله بديهى است؛ و كسى نمى‏گويد كه چراغ اوّل نقاط دور را روشن مى‏كند بعدنقاط پيرامونى خود را از نور بهرمند مى‏گرداند.

      خداوند، انسان، حيوان و… را آفريد و همه مخلوقات را از نعمت وجود بهره‏مند ساخت. همه وجود دارند امّا بهره وجودى اين مخلوقات متمايز است. بهره‏اى كه انسان ‏از وجود و حيات و ديگر كمالات دارد با مخلوقات ديگر متفاوت است، به عنوان نمونه،مورچه و يا زنبور عسل را بنگريد كه چگونه لانه درست مى‏كنند، در طول قرنهاى متمادى، لانه‏اى كه مى‏ساخته‏اند، هيچ تغييرى نكرده و نخواهد كرد. در مورد گياهان هم به طور مثال ‏درخت گردو كه از هنگام جوانه زدن تا آخر درخت گردو بوده تكاملى پيدا نمى‏كند. اما انسانها به دليل اينكه بهره و حظ بالاترى از وجود و ديگر كمالات دارند رو به‏سوى كمال و ترقى در حركت‏اند.  هنگامى كه خداوند مى‏خواهد نور وجود را به ممكنات عنايت كند، اين نورنمى‏تواند نخست و بی واسطه به ماهيات پست برسد. اين نور اوّل شامل اشرف ممكنات ‏مى‏شود سپس، بواسطه آنان شامل ديگر ممكنات مى‏گردد.  بر اساس اين قاعده، وجود، علم، رحمت، قدرت و همه خوبى‏ها و فضائل، نخست شامل ماهياتى مى‏شوند كه بر ديگر ماهيات و مخلوقات مقدم‏اند.  تمام مكاتب فلسفى اين ماهيّات مقدّم را قبول دارند، ولى هر كدام نام خاصى برآن نهاده‏اند. فلاسفه اشراق به آن (كلمه قدسيّه) مى‏گويند. فلاسفه مشاء به آن (عقل ‏فعّال) مى‏گويند، حكماء پهلوى آن را (كد بانو و خداى عالم) نام نهاده‏اند، عرفا نام آن را (انسان كامل) گذاشته‏اند. متشرّعه و متديّنين به آن (حجّت اللَّه و امام) مى‏گويند.

      به چند روايت در اين زمينه توجه نماييد: «الحجّة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق»(9). حجت پيش از خلقت و همراه با آن و پس از آن مى‏باشد.

      رسول اللَّه4 مى‏فرمايد: «أوّل ما خلق اللَّه نوری»(10).خداوند نخست نور (وجود) مرا آفريد.   حبيب ابن مظاهر كه از اصحاب خاص امير المؤمنين علیه السلام و حامل علوم ايشان‏ بود از سيد الشهداعلیه السلام مى‏پرسد:

«أيّ شي‏ء كنتم قبل أن يخلق اللَّه عزّوجل آدم؟».قبل از خلقت آدم علیه السلام، شما چه بوديد؟  امام علیه السلام در پاسخ مى‏فرمايند: «كنّا أشباح نور ندور حول عرش الرحمن فنعلّم للملائكة التسبيح ‏والتهليل والتحمید»(11). پيش از خلقت شبح هايى از نور بوديم و حول عرش الهى گردش‏مى‏كرديم و به ملائكه حمد، سپاس و ستايش خداوند را آموزش‏مى‏داديم. اگر حجّت‏هاى الهى نباشند عالم آفرينش به هم مى‏ريزد زيرا عالم هستى، بدون‏واسطه، قابليت پذيرش فيض از مبدا فيّاض را ندارد. در روايتى آمده است، «لو لا الحجّة لساخت الأرض بأهلها»(12).

اگر حجت الهى نباشد زمين هر آنچه در اوست را فرو مى‏برد.

      ائمه علیهم السلام وسايط فيض مى‏باشند كه به واسطه آنان فيض الهى در تمام ممكنات‏ و ماهيات سريان و جريان پيدا مى‏كند و بدون وجود پر بركت آنان، عالم هستى وجودنخواهد داشت.  ائمه علیهم السلام  همه فضائل و كمالات را در حد اعلى دارا هستند، امير المؤمنينu ‏مهربانى و رأفت، شجاعت و قدرت را در حد اعلى دارا بودند. هنگامى كه طفل يتيمى گريه‏مى‏كند، كنار او مى‏نشيند و گريه مى‏كند.    در جنگ خيبر، يهوديان خندقى اطراف قلعه حفر كرده بودند، اين دژ دربى ‏داشت كه چهل مرد نيرومند آنرا باز و بسته مى‏كردند. پيامبر4 هنگام جنگ اولى ودومى را فرستاد و آن دو كارى از پيش نبردند! پيامبر4 اين دو را به اين دليل فرستاد كه بعدها ادعاى شجاعت نكنند. سپس پيامبر4 فرمودند: «لَاُعطينَ الراية غداً رَجلاً يُحبّه اللَّه ويحبّه»(13). فردا پرچم را به كسى مى‏سپارم كه خدا او را دوست دارد و او نيزخدا را دوست دارد.

      اميرالمؤمنينu درب قلعه را با دست از جاى گندند و بر روى خندق انداختند و سپاه‏ اسلام از آن بعنوان پل استفاده نمود. سپس فرمودند: «ما قَلعتُ باب خيبر بقوة جسمانيّة بل بقوة ربانيّة»(14). من با قدرت بدنى درب خيبر را از جاى بر نكندم بلكه با نيروى الهى ‏اين كار را انجام دادم. اميرالمؤمنين علیه السلام دوبار رد الشمس(15) مى‏كند و اين دليلى است روشن بر آنكه‏ تمام هستى تحت قدرت و اختيار آنان مى‏باشد.  يك بار در مسجدى پيامبر4 بر سر زانوى اميرالمؤمنينu خواب رفتند، نزديك غروب شد، ايشان پيامبر4 را بيدار نكردند تا مبادا آزرده شوند. ناگهان‏ پيامبر4 بيدار شدند. فرمودند: اى علىu نماز خوانده‏اى؟ اميرالمؤمنينu فرموند: نه، سپس پيامبر4 به اميرالمؤمنينu فرمودند: خورشيد را باز گردان.  بار ديگر در واقعه جنگ نهروان بود، كه هوا در آستانه تاريك شدن بود، امام‏اميرالمؤمنينu خورشيد را برگرداندند و همه سپاهيان نماز خواندند.

 پی نوشتها:  

1) سورۀ سجده، آيه 24.

2) سورۀ انبياء، آيه 73.

3) سورۀ انبياء، آيه 72.

4) بحار الانوار، ج74 ص50.

5) بحار الانوار، ج27 ص138.

6) العروﺓ الوثقى، ج3 مسأله 25 ص152.

7) نهج البلاغه، ج1 ص159 خطبه 90.

8) شرح منظومه سبزوارى، ج3 ص664.

9) كافى، ج1 ص177.

10) بحار الانوار، ج1 ص97.

11) بحار الانوار، ج57 ص311 – علل الشرائع، ج1 ص23.

12) مستدرك ﺳﻔﯿﻨﮥ البحار، ج5 ص278.

13) كافى، ج8 ص351.

14) بحار الانوار، ج55 ص47.

15) كافى، ج4 ص562 – من لا يحضره الفقيه، ج1 ص130.

——————————————————————————–

1) كافي جلد 1 صفحه 337.

2) سورة انبياء آيه 73.

3) سورۀ سجده، آيه 23.

4) شرح نور الأفهام، صفحه 377.

5) وسايل الشيعه، ج12 ص251.

6) تحف العقول، ص257.

7) كافي، ج2 كتاب صفحه 91.

8) كافي، ج5 ص542.

9) عیون الحکم والمواعظ ، صفحة 302.

10) تحف العقول، صفحه 361.

11) اعيان الشيعه، جلد1 ص421.

12) شرح الاخبار، ج3 ص146.

13) مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين.

14) مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين.

15) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.

16) بحار الانوار، جلد 22 صفحة 527.

17) مصباح الشريعه، ص66 ب100.

18) الجواهر السنيه، صفحه 361.

19) سير اعلام النبلاء، ج4 ص398.

20) صحيفة سجادیّه، ص109.
 

جستجو