اميرالمؤمنين مىفرمايد: «والشمس والقمر دائبان في مرضاته يبليان كلّ جديد»(7). خورشيد و ماه به رضاى او مىگردند و هر تازهاى را كهنه مىكنند. گردش خورشيد و ماه بر ما تأثير مىگذارند ولى بر امامعلیه السلام بى اثر است، زيرا ماهو خورشيد تحت فرمان وى هستند.
قاعده امكان اشرف(8):
در فلسفه قاعدهاى وجود دارد به نام قاعده امكان اشرف، اين قاعده را نخست فلاسفه اشراق طرح كردند و سپس فلاسفه مشاء بر اثبات آن برهان و دليل اقامه نمودند،اين قاعده مىگويد: وجود، حيات، قدرت، علم و امورى از اين نوع تابه اطراف خوداشراف پيدا نكنند، نمىتواند نقاط دورتر را در بر بگيرد. [از مبدأ فيّاض مطلق، فیض به أخسنمىرسد مگر اينكه در رتبه قبل به اشرف رسيده باشد] بعنوان مثال چراغى كه روشناست نخست اطراف خود را روشن مىكند، سپس به نقاط دورتر از خود نور افشانى مىكند. اين مسأله بديهى است؛ و كسى نمىگويد كه چراغ اوّل نقاط دور را روشن مىكند بعدنقاط پيرامونى خود را از نور بهرمند مىگرداند.
خداوند، انسان، حيوان و… را آفريد و همه مخلوقات را از نعمت وجود بهرهمند ساخت. همه وجود دارند امّا بهره وجودى اين مخلوقات متمايز است. بهرهاى كه انسان از وجود و حيات و ديگر كمالات دارد با مخلوقات ديگر متفاوت است، به عنوان نمونه،مورچه و يا زنبور عسل را بنگريد كه چگونه لانه درست مىكنند، در طول قرنهاى متمادى، لانهاى كه مىساختهاند، هيچ تغييرى نكرده و نخواهد كرد. در مورد گياهان هم به طور مثال درخت گردو كه از هنگام جوانه زدن تا آخر درخت گردو بوده تكاملى پيدا نمىكند. اما انسانها به دليل اينكه بهره و حظ بالاترى از وجود و ديگر كمالات دارند رو بهسوى كمال و ترقى در حركتاند. هنگامى كه خداوند مىخواهد نور وجود را به ممكنات عنايت كند، اين نورنمىتواند نخست و بی واسطه به ماهيات پست برسد. اين نور اوّل شامل اشرف ممكنات مىشود سپس، بواسطه آنان شامل ديگر ممكنات مىگردد. بر اساس اين قاعده، وجود، علم، رحمت، قدرت و همه خوبىها و فضائل، نخست شامل ماهياتى مىشوند كه بر ديگر ماهيات و مخلوقات مقدماند. تمام مكاتب فلسفى اين ماهيّات مقدّم را قبول دارند، ولى هر كدام نام خاصى برآن نهادهاند. فلاسفه اشراق به آن (كلمه قدسيّه) مىگويند. فلاسفه مشاء به آن (عقل فعّال) مىگويند، حكماء پهلوى آن را (كد بانو و خداى عالم) نام نهادهاند، عرفا نام آن را (انسان كامل) گذاشتهاند. متشرّعه و متديّنين به آن (حجّت اللَّه و امام) مىگويند.
به چند روايت در اين زمينه توجه نماييد: «الحجّة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق»(9). حجت پيش از خلقت و همراه با آن و پس از آن مىباشد.
رسول اللَّه4 مىفرمايد: «أوّل ما خلق اللَّه نوری»(10).خداوند نخست نور (وجود) مرا آفريد. حبيب ابن مظاهر كه از اصحاب خاص امير المؤمنين علیه السلام و حامل علوم ايشان بود از سيد الشهداعلیه السلام مىپرسد:
«أيّ شيء كنتم قبل أن يخلق اللَّه عزّوجل آدم؟».قبل از خلقت آدم علیه السلام، شما چه بوديد؟ امام علیه السلام در پاسخ مىفرمايند: «كنّا أشباح نور ندور حول عرش الرحمن فنعلّم للملائكة التسبيح والتهليل والتحمید»(11). پيش از خلقت شبح هايى از نور بوديم و حول عرش الهى گردشمىكرديم و به ملائكه حمد، سپاس و ستايش خداوند را آموزشمىداديم. اگر حجّتهاى الهى نباشند عالم آفرينش به هم مىريزد زيرا عالم هستى، بدونواسطه، قابليت پذيرش فيض از مبدا فيّاض را ندارد. در روايتى آمده است، «لو لا الحجّة لساخت الأرض بأهلها»(12).
اگر حجت الهى نباشد زمين هر آنچه در اوست را فرو مىبرد.
ائمه علیهم السلام وسايط فيض مىباشند كه به واسطه آنان فيض الهى در تمام ممكنات و ماهيات سريان و جريان پيدا مىكند و بدون وجود پر بركت آنان، عالم هستى وجودنخواهد داشت. ائمه علیهم السلام همه فضائل و كمالات را در حد اعلى دارا هستند، امير المؤمنينu مهربانى و رأفت، شجاعت و قدرت را در حد اعلى دارا بودند. هنگامى كه طفل يتيمى گريهمىكند، كنار او مىنشيند و گريه مىكند. در جنگ خيبر، يهوديان خندقى اطراف قلعه حفر كرده بودند، اين دژ دربى داشت كه چهل مرد نيرومند آنرا باز و بسته مىكردند. پيامبر4 هنگام جنگ اولى ودومى را فرستاد و آن دو كارى از پيش نبردند! پيامبر4 اين دو را به اين دليل فرستاد كه بعدها ادعاى شجاعت نكنند. سپس پيامبر4 فرمودند: «لَاُعطينَ الراية غداً رَجلاً يُحبّه اللَّه ويحبّه»(13). فردا پرچم را به كسى مىسپارم كه خدا او را دوست دارد و او نيزخدا را دوست دارد.
اميرالمؤمنينu درب قلعه را با دست از جاى گندند و بر روى خندق انداختند و سپاه اسلام از آن بعنوان پل استفاده نمود. سپس فرمودند: «ما قَلعتُ باب خيبر بقوة جسمانيّة بل بقوة ربانيّة»(14). من با قدرت بدنى درب خيبر را از جاى بر نكندم بلكه با نيروى الهى اين كار را انجام دادم. اميرالمؤمنين علیه السلام دوبار رد الشمس(15) مىكند و اين دليلى است روشن بر آنكه تمام هستى تحت قدرت و اختيار آنان مىباشد. يك بار در مسجدى پيامبر4 بر سر زانوى اميرالمؤمنينu خواب رفتند، نزديك غروب شد، ايشان پيامبر4 را بيدار نكردند تا مبادا آزرده شوند. ناگهان پيامبر4 بيدار شدند. فرمودند: اى علىu نماز خواندهاى؟ اميرالمؤمنينu فرموند: نه، سپس پيامبر4 به اميرالمؤمنينu فرمودند: خورشيد را باز گردان. بار ديگر در واقعه جنگ نهروان بود، كه هوا در آستانه تاريك شدن بود، اماماميرالمؤمنينu خورشيد را برگرداندند و همه سپاهيان نماز خواندند.
پی نوشتها:
1) سورۀ سجده، آيه 24.
2) سورۀ انبياء، آيه 73.
3) سورۀ انبياء، آيه 72.
4) بحار الانوار، ج74 ص50.
5) بحار الانوار، ج27 ص138.
6) العروﺓ الوثقى، ج3 مسأله 25 ص152.
7) نهج البلاغه، ج1 ص159 خطبه 90.
8) شرح منظومه سبزوارى، ج3 ص664.
9) كافى، ج1 ص177.
10) بحار الانوار، ج1 ص97.
11) بحار الانوار، ج57 ص311 – علل الشرائع، ج1 ص23.
12) مستدرك ﺳﻔﯿﻨﮥ البحار، ج5 ص278.
13) كافى، ج8 ص351.
14) بحار الانوار، ج55 ص47.
15) كافى، ج4 ص562 – من لا يحضره الفقيه، ج1 ص130.
——————————————————————————–
1) كافي جلد 1 صفحه 337.
2) سورة انبياء آيه 73.
3) سورۀ سجده، آيه 23.
4) شرح نور الأفهام، صفحه 377.
5) وسايل الشيعه، ج12 ص251.
6) تحف العقول، ص257.
7) كافي، ج2 كتاب صفحه 91.
8) كافي، ج5 ص542.
9) عیون الحکم والمواعظ ، صفحة 302.
10) تحف العقول، صفحه 361.
11) اعيان الشيعه، جلد1 ص421.
12) شرح الاخبار، ج3 ص146.
13) مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين.
14) مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين.
15) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
16) بحار الانوار، جلد 22 صفحة 527.
17) مصباح الشريعه، ص66 ب100.
18) الجواهر السنيه، صفحه 361.
19) سير اعلام النبلاء، ج4 ص398.
20) صحيفة سجادیّه، ص109.