بصیرت در کلام امام خامنه اي

بصیرت در کلام امام خامنه اي

خداوند می‎فرماید من با بصیرت حرکت میکنم

بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر1388/07/15

 

یك مطلب راجع به مسائل كلى كشور و انقلاب عرض كنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مكه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حركت میكنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى»؛خودِ پیغمبر با بصیرت حركت میكند، تابعان و پیروان و مدافعان فكر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مكه است؛ آن وقتى كه هنوز حكومتى وجود نداشت، جامعه‌اى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى‌. اینى كه من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأكید كرده‌ام، به خاطر این است كه یك ملتى كه بصیرت دارد، مجموعه‌ى جوانان یك كشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حركت میکنند و قدم برمیدارند، همه‌ى تیغهاى دشمن در مقابل آنها كند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه كند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبهه‌ى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه‌خوانى بلد نباشید، اگر قطب‌نما در اختیار نداشته باشید، یك وقت نگاه میكنید مى‌بینید در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌اید؛ راه را عوضى آمده‌اید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطب‌نما همان بصیرت است

.
در زندگىِ پیچیده‌ى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حركت كرد. جوانها باید فكر كنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعه‌ى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئله‌ى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌هاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با كِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید. یك روز شما میخواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولى، با یك دمپائى هم میشود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یك روز میخواهید بروید قله‌ى دماوند را فتح كنید، او دیگر تجهیزات خودش را میخواهد. بصیرت یعنى اینكه بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.

 

 

در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش كنید

بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر1388/07/15

مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همه‌ى مردم كشورند، بخصوص این مناطق حساس. جوانان عزیز! هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش كنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بى‌بصیرتى ما استفاده كنند؛ دشمن به شكل دوست جلوه كند، حقیقت به شكل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین در یك خطبه‌اى از جمله‌ى مهمترین مشكلات جامعه همین را میشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع یخالف فیها كتاب اللَّه». در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشكار و ظاهر بشود، كسى نمیتواند زبان علیه حق باز كند. اگر باطل هم خودش را به طور آشكار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». آن كسانى كه مردم را میخواهند گمراه بكنند، باطل را به صورت خالص نمى‌آورند؛ باطل و حق را آمیخته میکنند، ممزوج میکنند، آن وقت نتیجه این میشود كه «فهنالك یستولى الشّیطان على اولیائه»؛ حق، براى طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است كه بصیرت میشود اولین وظیفه‌ى ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود.
امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى كه فعلاً قله‌ى اسلام‌طلبى در دنیاى اسلام است، صفوفى قرار گرفته‌اند؛ استكبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهیونیست در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامى‌اند. این شد یك معیار. اگر حركتى كردیم، كارى كردیم كه به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم، بدانیم كه داریم راه غلط میرویم. اگر حركتى كردیم كه دیدیم این دشمن را خشمگین میكند، بدانیم كه راهمان راهِ درست است. دشمن از پیشرفت ملت ایران خشمگین میشود، از موفقیتهاى شما خشمگین میشود، از استحكام نظام اسلامى خشمگین میشود. شما ببینید از كدامیك از كارهاى ما دشمن خشمگین میشود؛ آن چیزى كه دشمن را خشمگین میكند، این همان خط درست است. آن چیزى كه دشمن را مشعوف میكند، ذوق‌زده میكند، سعى میكند بر روى او هى تكیه كند؛ در تبلیغات، در سیاست‌ورزى، این آن خط كج است؛ این همان زاویه‌دارى است. این معیارها را در نظر داشته باشید. این معیارها حقایق را روشن خواهد كرد. در بسیارى از موارد آن جائى كه اشتباهى پیش مى‌آید، با این معیارها میشود آن اشتباه را برطرف كرد.
به خداى متعال باید توكل كرد، به خدا باید اعتماد كرد، به خداى متعال باید حسن ظن داشت. خداى متعال وعده كرده است: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ آن كسانى كه در راه نصرت دینِ خدا حركت میکنند، وقتى حركت كنند، خدا آنها را نصرت میدهد. بله، طرفدار دین خدا باشیم، كارى هم انجام ندهیم، گوشه‌ى خانه بخوابیم، نصرتى وجود ندارد؛ اما وقتى كه حركت میكنیم براى نصرت دین خدا، ممكن است هزینه هم داشته باشد، اما نصرت قطعى است؛ همچنانى كه از اول انقلاب تا امروز، در چالشهاى گوناگون، ملت ایران پیروز شده است؛ این نصرت الهى است. در جنگ تحمیلى، هشت سال، تقریباً همه‌ى دنیاى مطرح آن روز، پشت سر دشمن ما قرار گرفتند و با ما جنگیدند؛ آمریكا به آنها كمك كرد، شوروى به آنها كمك كرد، ناتو به آنها كمك كرد، همسایگان بى‌انصاف به آنها كمك كردند؛ پول دادند، امكانات دادند و همه‌ى اینها در مقابل جمهورى اسلامى قرار گرفتند و قصدشان تجزیه‌ى ایران بود، قصدشان جدا كردن خوزستان بود، قصدشان تصرف سرزمین بود، كه بتوانند جمهورى اسلامى را به بى‌كفایتى متهم كنند و ساقط كنند؛ اما خداى متعال تو دهن آنها زد و ملت ایران با صبر خود، با ایستادگى خود، با بصیرت خود، به دشمنان آنچنان ضربه‌اى وارد كرد كه عقب‌نشینى كردند. این امكان همیشه در اختیار شماست.

بعضى از كارها از روى بى‌‌بصیرتى است

بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1388/07/02

امروز مؤثرترین سلاح بین‌‌المللى علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛ سلاح ارتباطات رسانه‌‌اى است. امروز این قوى‌‌ترینِ سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناكتر است. این سلاح دشمن را شما در بلواهاى بعد از انتخابات ندیدید؟ دشمن با همین سلاح، لحظه به لحظه، قضایاى ما را دنبال میكرد و به كسانى كه اهل شیطنت بودند، رهنمود میداد. «و انّ الشّیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوكم»؛ دائم به اولیاء خودشان ایحاء میكردند. خوب، این حضور دشمن است دیگر؛ حضور دشمن را از این واضح‌‌تر و روشن‌‌تر میشود فرض كرد؟

باید بصیرت داشت. آنچه كه انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسى و گروه‌‌هاى سیاسى انتظار دارد، این است كه با این حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت. اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلى از رفتارهاى ما ممكن است تغییر پیدا بكند؛ آنوقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضى از كارها از روى بى‌‌بصیرتى است.
این محورهائى كه عرض شد این خطوط دشمن را ما در عمل خودمان و در اظهارات خودمان باید محاسبه كنیم و باید اینها را در محاسبات خودمان بگنجانیم، كه اگر اظهارنظرى هم میخواهیم بكنیم، با توجه به اینها باشد؛ عمل و اقدامى میخواهیم بكنیم، با توجه به اینها باشد؛ ببینیم آیا داریم به دشمن كمك میكنیم یا نه. این به نظر من چیز مهمى است.
یكى از وظائف اصلى امروز ما تقویت بصیرت است

بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1388/07/02

ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتى در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درك روشن از كُبریات و صُغریات؛ گاهى انسان كُبریات را درست میفهمد، در صُغریات اشتباه میكند. این درك صحیح از مبانى دین و از موضوعات دینى و از موضوعات خارجىِ منطبق با آن مفاهیم كلى و عمومى یعنى كُبریات و صُغریات احتیاج دارد به اینكه ما شجاعت داشته باشیم، ترس نداشته باشیم؛ والّا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرویمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لكه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میكند. گاهى انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درك بكند و حل بكند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا یخشون احدا الّا اللَّه» خیلى مهم است؛ در این آیه‌‌ى شریفه‌‌ى «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه و كفى باللَّه حسیبا»؛ معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است كه: «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». میگوئى: آقا! اگر این كار را بكنم، ممكن است در دنیا سرم كلاه برود. خوب، «و كفى باللَّه حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار كنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه كند. اگر پرواى قضاوتهاى مردم، داورى‌‌هاى گوناگون مردم را به جاى پرواى از خدا گذاشتیم، مشكل درست خواهد شد؛ چون پرواى از خداى متعال تقواست. اگر این را كنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آنوقت فرقانى هم كه خداى متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا اللَّه یجعل لكم فرقانا»؛ این فرقان ناشى از تقواست؛ روشن شدن حقیقت براى انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من این مسئله خیلى مهم است؛ مسئله‌‌ى خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمه‌‌ها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلى مهم است؛ اینقدر این مسئله مهم است كه خداى متعال به پیغمبرش خطاب میكند و او را برحذر میدارد: «و اذ تقول للّذى أنعم اللَّه علیه و انعمت علیه أمسك علیك زوجك و اتّق اللَّه و تخفى فى نفسك ما اللَّه مبدیه و تخشى النّاس و اللَّه احقّ أن تخشاه»؛ ملاحظه‌‌ى حرف مردم، ملاحظه‌‌ى این تهمتى كه خواهند زد، ملاحظه‌‌ى چیزى را كه خواهند كرد، نباید كرد؛ «و اللَّه احقّ ان تخشاه». به نظر من یكى از چیزهائى كه فتوحات گوناگون امام را ارزانى آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، كه فتوحات علمى، فتوحات معنوى، فتوحات سیاسى، فتوحات اجتماعى، این مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را كه واقعاً چیز عجیبى بود – به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار این بود كه ملاحظه‌‌ى هیچ چیزى را نمیكرد. بالاخره اهل فتنه مایلند كه خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جاى خشیت از خدا بنشانند؛ یعنى مایلند كه از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكیل». یعنى اینكه دائماً دارند به ما میگویند: آقا ! «إنّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكیل». نتیجه‌‌اش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». نتیجه‌‌ى این احساس، این درك، این حقیقت روحى و معنوى همین است كه: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستى این شجاعت را داشت.
دشمن انواع و اقسام كار را میكند؛ انواع و اقسام فعالیت را میكند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئه‌‌هاى دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مى‌‌نشینند طراحى میکنند تا ذهن خواص را عوض كنند؛ براى اینكه بتوانند مردم را بكشانند؛ چون خواص تأثیر میگذارند و در عموم مردم نفوذ كلمه دارند. به نظر من یكى از وظائف اصلى امروز ما و شما، همین است: ما بصیرت خودمان را در مسائل گوناگون تقویت كنیم و بتوانیم ان‌‌شاءاللَّه بصیرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زیاد بكنیم.
انقلاب اسلامى، خیلى ریشه‌‌دار است؛ خیلى قوى است؛ خیلى اركان مستحكمى دارد؛ و خداى متعال هم پشتیبان ماست؛ همین طور كه من بارها از قول امام (رضوان اللَّه علیه) نقل كرده‌‌ام كه فرمودند: من از اولى كه وارد این قضیه شدیم، دیدم – یا احساس كردم – یك دست قدرتى دارد كارها را پیش میبرد. حقیقتاً همین جور است؛ و این را ایشان به من فرمودند. انسان این دست قدرت الهى را مى‌‌بیند. البته این دست قدرت الهى، قوم و خویشى‌‌اى با ما ندارد – «من كان للَّه كان اللَّه له»، «إن تنصروا اللَّه ینصركم»، «و لینصرنّ اللَّه من ینصره» – باید در خدمت این راه باشیم؛ خالصانه؛ آنچه كه داریم، بیاوریم میدان و براى این راه تقدیم كنیم؛ تلاشمان و كارمان را براى این راه تقدیم كنیم. خداى متعال هم تفضل خواهد كرد؛ لطف خواهد كرد؛ امروز هم همین كار شده و خداى متعال تفضل كرده و سنگ دشمن به سوى خودش برگشته؛ تیرش كمانه كرده به طرف خودش؛ و نتوانستند از توطئه‌‌اى كه كردند، طرفى ببندند.
قطعاً این بلواهاى بعد از انتخابات، به نظر آدمهاى خبره و آگاه، برنامه‌‌ریزى شده بود. یعنى انسان با هر كسى از انسانهاى فهیم كه با مسائل كشور و با مسائل جهانى آشنا هستند، در میان میگذارد، میفهمد. پریروز من به ایشان همین را عرض كردم؛ گفتم اینها برنامه‌‌ریزى شده بود. ایشان گفتند: قطعاً. یعنى همه این را میفهمند كه این كار برنامه‌‌ریزى شده بوده و این یك كار دفعى نبود كه بخواهیم بگوئیم یك چیزى پیش آمده. مثلاً دفعتاً كسى بلند شد حرفى زد؛ نه، این كار برنامه‌‌ریزى شده بود؛ از یك مركزى هدایت میشد. خوب، شكست خوردند دیگر؛ ان‌‌شاءاللَّه این شكست‌‌شان ادامه هم پیدا خواهد كرد. منتها دائم دارند توطئه میکنند.

این را هم عرض بكنیم؛ بعضى‌‌ها در فضاى فتنه، این جمله‌‌ى «كن فى الفتنة كابن اللّبون لا ظهر فیركب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است كه وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در این جمله این نیست كه: «بكش كنار». این معنایش این است كه به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده كند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیركب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.
در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم كه جناب عمار یاسر دائم – آثار صفین را نگاه كنید – مشغول سخنرانى است؛ این طرف لشكر، آن طرف لشكر، با گروه‌‌هاى مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنه‌‌ى عظیمى بود؛ یك عده‌‌اى مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگرى بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، براى گروه‌‌هاى مختلف سخنرانى میكرد – كه اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست – از آن طرف هم آن عده‌‌اى كه «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود …» هستند، در روایت دارد كه آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین – یعنى قبول هم داشتند كه امیرالمؤمنین است – انّا قد شككنا فى هذا القتال»؛ ما شك كردیم. ما را به مرزها بفرست كه در این قتال داخل نباشیم! خوب، این كنار كشیدن، خودش همان ضرعى است كه یحلب؛ همان ظهرى است كه یركب! گاهى سكوت كردن، كنار كشیدن، حرف نزدن، خودش كمك به فتنه است. در فتنه همه بایستى روشنگرى كنند؛ همه بایستى بصیرت داشته باشند. امیدواریم ان‌‌شاءاللَّه خداى متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل كند؛ موفق كند.

بصیرت مردم کردستان

پیام تسلیت در پی حادثه‌ی خونین تروریستی در كردستان1388/06/28

دست جنایتكار و گنهكار مزدوران استكبار و ارتجاع به خون عالم مجاهد و روحانی خدمتگزار جناب ماموستا شیخ الاسلام نماینده‌ی مجلس خبرگان رهبری آلوده شده و آن مرد شریف و خدوم پس از دهها سال دفاع صریح از حق، بدست جنود باطل به شهادت رسیده است. در این چند روز چند عنصر روحانی ارزشمند دیگر از جمله امام جمعه‌ی موقت سنندج و 2 تن از مسئولان قضائی محترم آن استان كه پیش از این بزرگوار مجروح و یا شربت شهادت نوشیده اند، به این زنجیره شقاوت و خونخواری در ماه مبارك رمضان و در آستانه‌ی روز دفاع از ملت فلسطین، نشان دهنده‌ی آن است كه این جنایتكاران با وجود ادعای دینداری و تعصب مذهبی، نه فقط احترام شهر الله را هتك میكنند، بلكه آماج حمله‌‌ی آنان در اصل، همان چیزی است كه دستگاه استكبار و برخی دولتهای روسیاه منطقه كمر دشمنی با آن بسته اند. دلبستگی به نظام جمهوری اسلامی و دفاع از آرمانهای اسلامی و مسأله‌ی قدس شریف جرم نابخشودنی این شهیدان و مجروحان عزیز از نظر این مزدوران جنایتكار و اربابان فرعون صفت و قارون منش آنهاست. پس از اردیبهشت معطر امسال كردستان كه در آن ندای گوش و دل نواز وحدت اسلامی بیش از همیشه در آن دیار طنین افكند، دستگاه استكبار و استبداد اكنون درصدد انتقام‌گیری از مردم نجیب و مظلوم آن استانند. برای آن دشمنان سنگدل، كرد و فارس و شیعه و سنی تفاوت نمیكند. دل پلید و پر كینه‌ی آنان حتی به روحانی كهنسالی چون شهید مظلوم ماموستا شیخ الاسلام نیز با قساوت و شقاوت دست ستم می‌گشاید. لعنت خدا و رسول و مؤمنان بر آن خونخواران و مراكز اصلی پشتیبانی و فرماندهی آنان باد. مردم عزیز كردستان با بصیرت كامل، دشمنان خود را بشناسند و مسئولان امنیت استان مقابله قدرتمندانه با این آدمكشان محارب را در صدر برنامه‌های خود قرار دهند.

افسران جنگ نرم به بصیرت احتیاج دارند

بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها1388/06/08

كشور در برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از زمان در معرض یك آزمون سیاسى بسیار تعیین كننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى قرار گرفت و همان طور كه بعضى از دوستان اشاره كردند، هاضمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نظام و كشور توانست حوادث را در درون خودش هضم كند و فائق بیاید. من قبلاً هم گفتم، بروز چنین حوادثى براى ما هیچ خلاف انتظار نیست. یعنى حالا اگر تعبیر دقیقترى بخواهم بكنم، «چندان» نگوئیم؛ «هیچ» خلاف انتظار نیست. یعنى تا حدود زیادى انتظار حوادثى از این قبیل هست، به دلایل گوناگون: رسالتى كه براى نظام قائلیم، رسالتى كه براى اسلام قائلیم، معنائى كه براى جمهورى اسلامى در ذهنمان داریم، تعریفى كه جمهورى اسلامى از خودش براى ما در طول این سى سال كرده، هوشمندى مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان و جوانان‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان كه به تجربه رسیده، وجود آزادى ناگزیر كه به حكم اسلام باید این آزادى در كشور باشد و ما به آن اعتقاد داریم – اعتقاد ما به آزادى یك مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاكتیكى نیست؛ یك مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى واقعى است. آزادى به همان معنائى كه جمهورى اسلامى تعریف میكند، نه به معنائى كه غربى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تعریف میکنند، كه آن، به نظر ما انحراف است. آنجائى كه باید آزادى باشد، نیست؛ آنجائى كه باید محدودیت باشد، قیدها گسسته است و آزادى هست! آن را ما مطلقاً قبول نداریم؛ تو رودربایستى غرب هم گیر نمیكنیم. ما آزادى را با همان مفهوم اسلامى خودش قبول داریم، كه البته تو آن آزادى بیان هست، آزادى رفتار هست، آزادى فكر هست – این حوادث چندان خلاف انتظار نیست. آنچه كه مهم است این است كه یك انسان با شرف، مؤمن، معتقد به اهداف والاى جمهورى اسلامى، بداند كه در این جور حوادث چه كار باید بكند؛ این، مهم است. این، آن چیزى است كه مخاطبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى من با شما دانشگاهیان را در این مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خاص الزامى میكند، كه من – البته كوتاه صحبت میكنم، بنا هم ندارم در این زمینه تفصیلاً حرف بزنم – در چند روز پیش هم كه جوانهاى دانشجو اینجا بودند – حسینیه همین طور كه حالا اجتماع هست، اجتماعى بود از جوانها – به آنها گفتم كه ما با جنگ نرم، با مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نرم از سوى دشمن مواجهیم، كه البته خود جوانها هم همین را هى گفتند؛ مكرر قبل از اینكه بنده بگویم، آنها هم هى گفتند و همه این را میدانستند. آنى كه من اضافه كردم این بود كه گفتم: در این جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است كه به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنى سرباز هیچگونه از خودش تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرى و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل كند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و یگانهاى بزرگ، چون آنها طراحى‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى كلان را میکنند. افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میكند، هم صحنه را درست مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فكر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینند، در چهارچوب هم كار میکنند. خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه چه رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد؟ اگر در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى، مسائل كشور، آن چیزهائى كه به چشم باز، به بصیرت كافى احتیاج دارد، جوان دانشجوى ما، افسر جوان است، شما كه استاد او هستید، رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى هستید كه باید مسائل كلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائى بكنید؛ هدفهاى دشمن را كشف بكنید؛ احیاناً به قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دشمن، آنچنانى كه خود او نداند، سر بكشید و بر اساس او، طراحى كلان بكنید و در این طراحى كلان، حركت كنید. در رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا میکنند.
خوب، حالا استادى كه بتواند این نقش را ایفا كند، آن استاد شایسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى حال و آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نظام جمهورى اسلامى است. توقع از اساتید محترم این است. جوانهایتان را توجیه كنید. منظورم این نیست كه بنشینید زید و عمرو سیاسى را برایشان معرفى كنید. نه، اصلاً من موافق هم خیلى نیستم. اسم آوردن از زید و عمرو و بكر و … این چیزها، كمكى به حل مشكل نمیكند. به اینها قدرت تحلیل بدهید. به اینها توان كار و نشاط كار بدهید. چه جور؟ با امید دادن؛ با امید بخشیدن. فضاى كلاس را، فضاى محیط درس و دانشگاه را فضاى امید كنید؛ امید به آینده. بدترین بلائى كه ممكن است بر سر یك نسل در یك كشور بیاید، ناامیدى است، یأس است. اینكه میگویند: آقا! چه فایده دارد؟ فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى ندارد. این روحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى «فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى ندارد» – یأس از آینده – سم مهلك همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى فعالیتهاست؛ چه فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى، چه حتّى فعالیتهاى علمى، فعالیتهاى پژوهشى. این كسانى كه كشفیات بزرگ را در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى علوم تجربى و دانشهاى گوناگون انجام دادند، اینها اگر ناامید از نتیجه بودند، قطعاً به اینجا نمیرسیدند. امید، آن نیروى عظیمى است كه انسان را پیش میبرد. جوان ما را ناامید كنند از كشورش، از انقلابش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از دولتش، از دانشگاهش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى شغلى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش. این خیلى مضر است. این كارى است كه تو برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دشمنان ما و مخالفین نظام وجود دارد. به نظر من یكى از كارهاى اساسى این است. محیط را براى دانشجو، محیط نشاط، محیط امید، محیط حركت به جلو قرار دهید.

نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد

بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی1388/06/04

مواظب باشید توى این قضایاى سیاسى كوچك و حقیر نبادا دانشگاه تحت تأثیر قرار بگیرد؛ نبادا كار علمى دانشگاه متزلزل شود؛ نبادا آزمایشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى ما، كلاسهاى ما، مراكز تحقیقاتى ما دچار آسیب بشوند؛ حواستان باشد. یعنى یكى از مسائل مهم در پیش روى شما، حفظ حركت علمى در دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست. دشمنها خیلى دوست میدارند كه دانشگاه ما یك مدتى لااقل دچار تعطیلى و تشنج و اختلالهاى گوناگونى باشد؛ این برایشان یك نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مطلوب است؛ هم از لحاظ سیاسى برایشان مطلوب است، هم از لحاظ بلندمدت؛ چون علم شما از لحاظ بلندمدت به ضرر آنهاست؛ لذا مطلوب این است كه دنبال علم نباشید.
حالا شما جوانانى كه گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید كه نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار كنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا كنید. یا مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با نفاق جدید، یا تعریف عدالت. من اینجا بیایم بنشینم یك بحث فلسفى بكنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جورى است. حالا بامزه این است كه ایشان میگویند توى یك جمله بیان كنید. معروف است یك نفرى زمان شیخ انصارى پسرش را آورده بود نجف. دید طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درس میخوانند و ملا میشوند و شیخ انصارى هم خوب، شخص بزرگى بود؛ هوس كرد پسرش را طلبه كند. آمد به پیش شیخ انصارى، گفت شیخنا! این نوجوان را من آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام و خواهش میكنم تا فردا كه میخواهیم راه بیفتیم برویم، شما او را فقیه كنید!
عزیزان من! شرط اصلى فعالیت درست شما در این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جنگ نرم، یكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان به جاى پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روى توهم، بلكه از روى بصیرت. شما جوانید – مركز خوشبینى – مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد» شد، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عملى، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحركى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حركتى وجود نخواهد داشت؛ همانى است كه دشمن میخواهد.

اگر بصیرت نداشته باشیم ضربه خواهیم خورد

بیانات در مراسم تنفیذ حكم دهمین دوره ریاست جمهورى1388/05/12

تجربه‌هائى هم این انتخابات داشت. یك تجربه براى ملت ما و مسئولان ما بود كه من اصرار دارم بر اینكه این تجربه را همه‌مان جدى بگیریم؛ هم مسئولان جدى بگیرند، هم آحاد مردم جدى بگیرند. و آن تجربه این است كه باور كنیم كه همیشه امكان ضربه زدن از سوى دشمنان انقلاب و دشمنان ایران اسلامى هست؛ حتى در بهترین شرائط. همیشه كمین دشمن را در نظر داشته باشیم. غفلت از اینكه ممكن است به حركت عمومى ملت ایران ضربه‌اى وارد شود، چیز خطرناكى است. هشیار باشید. این همان توصیه‌ى امیر مؤمنان (سلام الله علیه) است كه فرمود: «و من نام لم‌ینم عنه». در عرصه‌ى زندگى سیاسى دچار خواب‌آلودگى نشویم؛ در پشت سنگرها خوابمان نبرد. اگر تو خوابت برد، باید بدانى كه دشمن ممكن است بیدار باشد. این تحلیل نیست كه ما میگوئیم، اطلاع است. دشمنان نظام جمهورى اسلامى سعى كردند، تلاش كردند، شاید بتوانند در فضاى آزادى‌اى كه نظام اسلامى به مردم داده است، براى مردم دغدغه و دردسر درست كنند. سعى كردند، پول خرج كردند، رسانه‌هاى زیادى را به كار انداختند، عوامل بسیارى را بسیج كردند، شاید بتوانند از این وضعیتى كه براى ملت ایران یك عید به حساب مى‌آمد، یك جشن بزرگ ملى به حساب مى‌آمد، وضعیتى علیه ملت ایران درست كنند؛ تلاش شد. این تجربه بایستى براى ما – همه‌ى ما، همه‌ى آحاد مردمتجربه‌ى هشداردهنده‌اى باشد. اگر ما در صحنه‌ى زندگى سیاسى و اجتماعى به همدیگر بدبین باشیم، به چشم دشمن به یكدیگر نگاه كنیم، این فرصت براى دشمنان حقیقى ما پیش خواهد آمد. اگر فكر نكنیم، اگر بصیرت نداشته باشیم، اگر فراموش كنیم كه دشمنانى در كمین انقلابند، ضربه خواهیم خورد؛ این براى ما تجربه شد.

بلاهائى كه بر ملتها وارد میشود بر اثر بى‌بصیرتى است

دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر1388/05/05

اگر من بخواهم یك توصیه به شما بكنم، آن توصیه این خواهد بود كه بصیرت خودتان را زیاد كنید؛ بصیرت. بلاهائى كه بر ملتها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بى‌بصیرتى است. خطاهائى كه بعضى از افراد میکنند – مى‌بینید در جامعه‌ى خودمان هم گاهى بعضى از عامه‌ى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهائى میکنند. نخبگان كه حالا انتظار هست كه كمتر خطا كنند، گاهى خطاهایشان اگر كماً هم بیشتر نباشد، كیفاً بیشتر از خطاهاى عامه‌ى مردم است – بر اثر بى‌بصیرتى است؛ خیلى‌هایش، نمیگوئیم همه‌اش.

بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مكرر این جمله‌ى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان كردم كه فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(3) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را میزد كه دوست میزند؛ همان نماز جماعت را كه تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم – در جنگ جمل و صفین و نهروان – میخواندند. حالا شما باشید، چه كار میكنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضى‌شان مثل خوارج كه خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى. امیرالمؤمنین از تاریكى شب استفاده كرد و از اردوگاه خوارج عبور كرد، دید یكى دارد با صداى خوشى میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل» – آیه‌ى قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صداى خیلى گرم و تكان دهنده‌اى – یك نفر كنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این كسى كه دارد این آیه را به این قشنگى میخواند. اى كاش من یك موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با بركت او به بهشت میروم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد كه دشمنان كشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر كشته‌هاى دشمن، همین طور عبور میكرد و میگفت بعضى‌ها را كه به رو افتاده بودند، بلندشان كنید؛ بلند میكردند، حضرت با اینها حرف میزد. آنها مرده بودند، اما میخواست اصحاب بشنوند. یكى را گفت بلند كنید، بلند كردند. به همان كسى كه آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را میشناسى؟ گفت: نه. گفت: این همان كسى است كه تو آرزو كردى یك مو از بدن او باشى، كه آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناك میخواند! اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلّین) میایستد، شمشیر میكشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمیتواند اوضاع را بفهمد.


بنده بارها این جبهه‌هاى سیاسى و صحنه‌هاى سیاسى را مثال میزنم به جبهه‌ى جنگ. اگر شما تو جبهه‌ى جنگ نظامى، هندسه‌ى زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست. براى همین هم هست كه شناسائى میروند. یكى از كارهاى مهم در عمل نظامى، شناسائى است؛ شناسائى از نزدیك، كه زمین را بروند ببینند: دشمن كجاست، چه جورى است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه كار باید بكنند. اگر كسى این شناسائى را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بكند، یك وقت مى‌بینید كه دارد خمپاره‌اش را، توپخانه‌اش را آتش میكند به طرفى، كه اتفاقاً این طرف، طرفِ دوست است، نه طرفِ دشمن. نمیداند دیگر. عرصه‌ى سیاسى عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یك وقت مى‌بینید آتش توپخانه‌ى تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است كه آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد؛ در شناخت دشمن خطا نكنیم. لذا بصیرت لازم است، تبیین لازم است.


یكى از كارهاى مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصب روشن كنند؛ بدون حاكمیت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید كنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یكى از كارهاى مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل كه جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونى داشتند. همینى كه حالا امروز به آن جنگ روانى میگویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوه‌هاش فرق كرده؛ این از اول بوده. خیلى هم ماهر بودند در این جنگ روانى؛ خیلى. آدم نگاه میكند كارهایشان را، مى‌بیند كه در جنگ روانى ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسانتر از تعمیر ذهن است. وقتى به شما چیزى بگویند، سوءظنى یك جا پیدا كنید، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاك كردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‌افكنى میكردند، سوء ظن را وارد میكردند؛ كار آسانى بود. این كسى كه از این طرف، خودش را موظف دانسته بود كه در مقابل این جنگ روانى بایستد و مقاومت كند، جناب عمار یاسر بود، كه در قضایاى جنگ صفین دارد كه با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى میرفت و همین طور این گروه‌هائى را كه – به تعبیرِ امروز، گردانها یا تیپهاى جدا جداى از هم – بودند، به هر كدام میرسید، در مقابل آنها مى‌ایستاد و مبالغى براى آنها صحبت میكرد؛ حقائقى را براى آنها روشن میكرد و تأثیر میگذاشت. یك جا میدید اختلاف پیدا شده، یك عده‌اى دچار تردید شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را بسرعت آنجا میرساند و برایشان حرف میزد، صحبت میكرد، تبیین میكرد؛ این گره‌ها را باز میكرد.


بنابراین، بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است كه این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‌بیند كه متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‌بصیرتى‌اند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یك حرفى یكهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبهه‌اى كه همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر. بى‌بصیرتى است دیگر. این بى‌بصیرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقلیدى – كه هر چه گفت، شما قبول كنید. نه، این را من نمیخواهم – از بین ببرید. كسانى هستند كه میتوانند با استدلال، آدم را قانع كنند؛ ذهن انسان را قانع كنند. و حتّى حضرت ابى‌عبداللَّه‌الحسین (علیه‌السّلام) هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامه‌ى نهضت استفاده كرد. حالا چون ایام مربوط به امام حسین (علیه‌السّلام) است، این جمله را عرض كرده باشیم:


امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یك بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهى از منكر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منى و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان – حضرت بیانات عجیبى دارد كه تو كتابها ثبت و ضبط است – بعد هم در راه به سمت كربلا، هم در خود عرصه‌ى كربلا و میدان كربلا، باید شناخت. در خود عرصه‌ى كربلا حضرت اهل تبیین بودند، میرفتند، صحبت میكردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتى این بزرگوار استفاده میكردند كه بروند با آنها صحبت بكنند، بلكه بتوانند آنها را بیدار كنند. البته بعضى خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضى خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهائى كه خودشان را به خواب میزنند، بیدار كردن آنها مشكل است، گاهى اوقات غیر ممكن است.


دیدار مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دى1387/10/19

ملت مسلمان ما باید همین عزم راسخ را در ذهن خود، در دل خود نگه دارد؛ این بصیرت را مغتنم بشمارد؛ این آگاهى و بیدارى را كه نصیب این ملت شده است، مغتنم بشمارد و حضور خود را حفظ كند؛ مواضع خود را آشكارا نشان بدهد و به دنیا اعلام كند كه جمهورى اسلامى بر سر مواضع ظلم‌ستیز خود ایستاده است و براى آن، مقاومت و فداكارى خواهد كرد و مسلماً آنچه كه به دست خواهد آورد، از آنچه كه از دست خواهد داد، بمراتب گرانبهاتر و ارزشمندتر خواهد بود. و مطمئناً روح مطهر شهیدان عزیز ما و روح مطهر امام بزرگوار ما پشتیبان ملت ایران و پشتیبان این مجاهدتها و دفاعهاى جانانه خواهند بود و ان‌شاءاللَّه پیروزى را همه‌ى ملتهاى مسلمان در آینده‌هاى نه چندان دورى جشن خواهند گرفت.

بصیرت آگاهى صبر

دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‏1387/09/24

نهضت عظیم اسلامى، همت مردم، رهبرىِ شخصیت بى‌نظیرى مثل امام – كه حقاً و انصافاً شخصیت بى‌نظیرى بود – كار خودش را كرد. «صبر» و «بصیرت». بنده بارها از كلام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) این را نقل كرده‌ام: «لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ بصیرت – آگاهى – و صبر؛ یعنى استقامت، پافشارى، خسته نشدن. این دو خصوصیت در ملت ایران پیدا شد و كار خودش را كرد و انقلاب پیروز شد. در واقع تشكیل نظام جمهورى اسلامى، پاسخى بود به نیاز بلندمدتِ تاریخىِ ملت ایران. ملت ایران از دل آرزوهاى تاریخى خودشان، جمهورى اسلامى را عَلم كردند و سر پا كردند. خوب، بدیهى است وقتى كه یك نظامى اینجور در آرزوهاى دیرین مردم ریشه دارد، این نظام ماندنى است؛ این نظام قابلیت بقاء دارد، قابلیت رشد دارد، ریشه میدواند و دشمنى با این نظام آسان نیست. و این اتفاق افتاد.

آگاهى‌هاى خودتان را نسبت به امروز و دیروز و فردا افزایش بدهید

بیانات در دیدار جمعى از دانش‏آموزان و دانشجویان در آستانه‏ى سالروز سیزده آبان1387/08/08

فرداى این كشور، فرداى این ملت، به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است. احساس مسئولیت كنید كه چه بشود؟ كه خود را بسازید؛ از لحاظ علمى بسازید، از لحاظ ایمان و تقوا بسازید، بصیرت خودتان را زیاد كنید، آگاهى‌هاى خودتان را نسبت به امروز و دیروز و فردا افزایش بدهید. ده سال دیگر، دوازده سال دیگر، همه‌ى شما جمعیتى كه اینجا هستید و نظائر شما در سرتاسر كشور، جوانان تحصیل‌كرده‌اى هستند كه وارد میدان عرصه‌ى زندگى ملت ایران خواهند شد و بسیارى از شماها مسئولیتهائى در اختیارتان خواهد بود. رؤساى جمهور آینده، وزراى آینده، مدیران آینده و برجستگان گوناگون بخشهاى مختلف آینده – آن كسانى كه طراحند، برنامه‌ریزند، متفكرند، تئوریسین اداره‌ى كشور هستند – از میان شماها پدید مى‌آیند؛ از میان شماها برمیخیزند. این مدیران و این برنامه‌ریزان، هم باید عالم باشند، هم به معناى حقیقى كلمه باید متدین، پاكدامن و بصیر باشند. این نمیشود، مگر اینكه شما از حالا خودتان را آماده كنید.

بصیرت و صبر نیاز جوان دانش‌ور امروز

پیام به كنگره اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان1387/05/10

امیدواریم این گردهمایی، شما را به بصیرت و صبر كه نیاز جوان دانش‌ور امروز است، هرچه نزدیكتر كند. از این فرصت‌ها و از فرصت جوانی برای اعتلای معنوی و فكری بهره بگیرید. كشور شما به نسل جوان مومن و اندیش‌مند و پر‌انگیزه، از همه چیز و از همیشه بیش‌تر نیازمند است.

این پرچم را كسانى میتوانند بلند كنند كه اولاً بصیرت داشته باشند

دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص)1387/05/09

زندگى پیغمبر را میلى مترى باید مطالعه كرد. هر لحظه‌ى این زندگى یك حادثه است؛ یك درس است؛ یك جلوه‌ى عظیم انسانى است؛ تمام این بیست‌وسه سال همینجور است. جوانهاى ما بروند تاریخ زندگى پیغمبر را از منابع محكم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقى افتاده است. اگر شما مى‌بینید امتى به این عظمت به وجود آمد – كه امروز هم بهترین حرفها، بهترین راهها، بزرگترین درسها، شفابخش‌ترین داروها براى بشریت توى همین مجموعه‌ى امت اسلامى استاین جور به وجود آمد، گسترش پیدا كرد و ریشه‌دار شد. والّا صرف اینكه حق با ما باشد، ما پیش نمیرویم؛ حق همراه با ایستادگى. امیرالمؤمنین – بارها من این جمله را از آن بزرگوار نقل كردم – در جنگ صفین فرمود: «لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». این پرچم را كسانى میتوانند بلند كنند كه اولاً بصیرت داشته باشند، بفهمند قضیه چیست، هدف چیست؛ ثانیاً صبر داشته باشند. صبر یعنى همین استقامت، ایستادگى، پابرجائى. این را ما باید از بعثت درس بگیریم.

دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص)1387/05/09

امروز امت اسلامى باید احساس بعثت بكند؛ خود را مبعوث بداند؛ آگاهانه و با بصیرت حركت و اقدام كند؛ بر علم خود اضافه كند، بر توانائیهاى خود اضافه كند، بر انسجام ملى و انسجام بین‌الملل اسلامى خود اضافه كند. و بین ایشان توحید كلمه خیلى مهم است.

خطبه‏هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی1385/08/02

اهمیت انتخابات خبرگان – كه شاید هیچ كدام از انتخاباتهاى كشور به این درجه‌ى از اهمیت و حساسیت نباشد – در این است كه با این انتخابات، مردم افراد خبره‌ى مورد اعتماد خودشان را انتخاب مى‌كنند تا اینها آماده‌ى به كار باشند براى لحظه‌ى حساس فقدان رهبرى در كشور. این مجموعه‌ى مورد اعتماد ملت باید بنشینند و با بصیرت كامل، رهبرى را كه قادر بر اداى تكالیف رهبرى مى‌دانند، انتخاب كنند و به مردم معرفى كنند.
خطبه‏هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی1385/08/02

در دوره‌ى قبل – یعنى هشت سال قبل كه انتخابات مجلس خبرگان بود – از چند ماه قبل از انتخابات، رادیوهاى بیگانه تبلیغات خود را شروع كردند تا مردم را نسبت به این انتخابات دلسرد كنند، تا آنان در انتخابات شركت نكنند. هدف آنها همین بود كه این معضل و گره بزرگ را در كشور به وجود آورند تا این دستگاه صاحب صلاحیت در كشور وجود نداشته باشد. مردم ما به توفیق الهى و به دستگیرى و هدایت الهى، برخلاف آنچه كه دشمنان مى‌خواستند، با یك حضور قوى و پرشور در عرصه‌ى انتخابات شركت كردند و این اعضاى مجلس كنونى خبرگان را – كه در آخر دوره‌ى خود به سر مى‌برد – انتخاب كردند. برادران و خواهران بدانید: امروز هم این انتخابات بسیار مهم است و شركت در آن، به مصالح اساسى ملت و كشور ارتباط پیدا مى‌كند. هر چه این مجلس قویتر ،معتبرتر، پایدارتر، بصیرتر و بیناتر باشد، آینده‌ى كشور بیشتر تضمین شده است.دراین انتخابات، با شور تمام و با بصیرت كامل شركت كنید؛ افراد موردى اعتمادى را كه خودتان مى‌شناسید یا اشخاص مورد اعتماد آنها را معرفى مى‌كنند و بر صلاحیت آنها شهادت مى‌دهند، آنها را به مجلس خبرگان بفرستید؛ تا این مجلس همواره با همان استحكام و اقتدارى كه قانون براى آن معین كرده است، بماند و آینده‌ى كشور تضمین شود.البته امروز هم تبلیغاتى در گوشه و كنار هست، اما نه به حجم هشت سال قبل؛ چون از اینكه حرف آنها در مردم اثر بگذارد، مأیوس شده‌اند. همه از روى احساس تكلیف و وظیفه شركت كنند.
خطبه‏هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی1385/08/02

هركس حق دارد از خود و نامزد انتخاباتى خود دفاع و حمایت كند؛ این مانعى ندارد. تبلیغات در حد متعارف و بدون اسراف و زیاده‌روى، خیلى خوب است؛ اما اهانت، تخریب و بدگویى – این‌كارهایى كه جزو رسوم زشتِ بعضى از كشورهاى غربى است – را كنار بگذارند؛ بگذارند مردم در یك فضاى آرام، با تشخیص، با بصیرت و بدون سراسیمگى انتخاب كنند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى1384/03/08

هیچ كشورى هم نیست – از جمله كشور ما – كه در داخل، عناصرى كه دلشان با نظام حاكم نیست، وجود نداشته باشند؛ همه‌جا هستند؛ در كشور ما هم هستند؛ از اول انقلاب هم بوده‌اند؛ كم و زیاد و پیدا و پنهان و جوراجور دارد؛ لیكن اصلش همیشه بوده، بعد از این هم خواهد بود. عده‌یى با نظام ما خوب نیستند. چشم امید دشمن به كسانى است كه در داخل هستند؛ منتها براى یارگیرى و سربازگیرى، دشمن روش‌هاى گوناگونى دارد. این‌طور نیست كه همه‌ى كسانى‌كه به دشمن كمك مى‌كنند، كسانى باشند كه دشمن را شناخته‌اند و نقشه‌ى كلى و مهندسى كلان او را نسبت به نظام دانسته‌اند و عالما و عامدا به او كمك مى‌كنند؛ نه، عده‌یى هم هستند كه اگر به آنها گفته شود شما دارید به دشمن كمك مى‌كنید، حاضرند یقه‌ى خودشان و شما را بگیرند و پاره كنند و بگویند این حرفها چیست! اینها واقعا هم با دشمن مخالف و بدند. اگر شما مهندسى كلى و كلان نظام را در نظر داشته باشید، از این پرهیز خواهد شد. هر كس متوجه و مراقب خود و رفتارش باشد، از این‌كه نادانسته و ناخواسته كمك دشمن باشد، پرهیز خواهد كرد. وقتى حروف كلمه یا جمله‌یى در جدول گذاشته مى‌شود، باید عبارتى درست شود. بعضى‌ها نمى‌دانند حرفى كه دارند در این خانه مى‌گذارند، مكمل آن عبارت است. تمهیداتى فراهم مى‌شود و اینها مى‌آیند این حرف را در این خانه مى‌گذارند – «و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» – دلیل و استدلالى هم برایش درست مى‌كنند؛ اما توجه ندارند كه این حرف، آن كلمه یا جمله‌ى پانزده حرفى جدول را یك قدم به تحقق نزدیك كرد؛ درست مثل یك پازل كه جاها معین است و معلوم است كه چه قطعه‌یى كجا باید گذاشته شود. نادانسته از من نوعى مى‌خواهند كه این قطعه را این‌جا بگذارم؛ من هم فكر مى‌كنم اشكالى ندارد؛ غافل از این‌كه وقتى این جزء با آن نود جزء دیگر همراه شد، آن شكل، ظاهر مى‌شود و من كمك كننده‌ى به تشكیل آن بوده‌ام! بعضى این‌طورى عمل مى‌كنند. مثلا اگر دشمن بخواهد براى تحقق آرزوى بزرگ خود – كه ریشه‌كنى جمهورى اسلامى و پایین آوردن پرچم اسلام از قله‌ى این كشور است – طراحى كند، طبیعتا طراحى، اجزا و مقدماتى دارد. ایجاد اختلاف، ایجاد بى‌ایمانى، ایجاد مشكلات براى مردم، عمیق كردن فاصله‌ى طبقاتى، ترویج فساد، بدبین كردن مردم به مسؤولان، و دستگاه‌هاى ضابط و انضباطبخش را از حیثیت انداختنمثل از حیثیت انداختن قوه‌ى قضاییه، از حیثیت انداختن شوراى نگهبان، از حیثیت انداختن مجلس، از حیثیت انداختن دستگاه‌هاى گوناگون – همه جزو اجزاء اینهاست. بعضى‌ها به این بخش كمك مى‌كنند، بدون این‌كه به ارتباط این بخش با دیگران توجه كنند؛ این بر اثر عدم بصیرت است.
ما بارها عرض كرده‌ایم كه امیرالمؤمنین در جنگ صفین – شاید این جمله را درباره‌ى عمار هم فرموده باشد – مكرر این جمله را مى‌فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر». چه عبارت زیبایى هم هست؛ حروف بصر و صبر یكى است، تركیبش دوتاست؛ و چه زیبا! فقط اهل بصیرت و پایدارى مى‌توانند این پرچم را بردارند. بصیرت را باید در خودمان تقویت كنیم. اگر این معنا حاصل شود و شما به عنوان نمایندگان مردم در مجلس شوراى اسلامى – كه جایگاه و موقعیت مهمى در روشنگرى مردم نسبت به نقشه‌هاى دشمن دارید – اثرگذارى كنید، بسیارى از این خلأها و تاریكى‌ها و غبارها برطرف خواهد شد.

بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى1383/12/27

جمهورى اسلامى باید بیدار باشد. بیدارى ما یك شعار نیست؛ باید حواسمان جمع باشد. در تعیین دولتها، در انتخاب رئیس جمهور – كه تا زمان برگزارى انتخابات، چند صباح دیگر بیشتر باقى نمانده – و در گزینش كسانى كه در صحنه‌ى سیاسى كشور بناست فعالیت كنند، باید حواسمان جمع باشد. هر یك از اشخاص و شخصیت‌ها و مسؤولانى كه در رأس یك مجموعه‌ى كارى قرار دارند، تعیین‌كننده‌اند؛ هم ایمان آنها، هم عزم و اراده‌ى آنها، و هم كاردانى و كفایت آنها تعیین كننده است. فرض بفرمایید اگر راجع به فلان مسأله‌ى فرهنگى ایراد دارید، یا اگر به فلان مسأله‌ى فنى كشور ایراد دارید، همه‌ى اینها برمى‌گردد به مدیریت‌هاى گوناگون؛ نه فقط مدیریت در رأس و بالا؛ نه، گاهى مدیریت بالا خوب است، منتها مدیریت‌هاى متوسط و میانى – كه اِشراف و نظارت مسؤولان عالى‌رتبه بر كار آنها لازم است – گاهى نمى‌گذارند كار به نتیجه‌ى مطلوب برسد. بنابراین، این گزینش‌ها تعیین‌كننده است. در این زمینه‌ها باید با احساس مسؤولیت و ملاحظه‌ى جوانب و با چشم باز و بصیرت كامل وارد شد.
خطبه‏هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی‏1383/08/24

این وحدت و این یكپارچگى و این تمسك شما به ارزشهاى معنوى، بزرگترین دستاوردى است كه به شما كمك مى‌كند كه بتوانید در مقابل افزون‌طلبى و زیاده‌خواهى و تعدى و تجاوز استكبار ایستادگى كنید؛ این را حفظ كنید؛ این بسیار ارزش دارد. همین نمازهاى عید، همین اجتماعات عظیم، همین راهپیمایى‌هاى پُرشكوه، همین جوانهاى پُرانگیزه و همین ملت آماده‌ى براى حركت، قیام، دفاع و جهاد در راه اسلام، توانسته است به همه‌ى امت اسلامى عزت ببخشد. عزت و قدرت شما مردم در گرو تمسك به همین وحدت، همین یكپارچگى، همین بصیرت و روشن‌بینى است؛ این را حفظ كنید. مسؤولان در خدمت مردم، مردم در كنار مسؤولان، همه به فكر مصالح این كشور و این ملت، و همه با اهتمام فراوان به آن چیزى كه ضامن اصلى نجات امت اسلامى است، یعنى تمسك به اسلام، باشند كه مى‌تواند دنیا و آخرت مردم را آباد كند. امروز از خدا بخواهید این روحیه و این ایمان و این نشاط و شادابى را در شما حفظ كند.


بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم قزوین‏1382/09/25

مجلس جایگاه بسیار مهمّى است؛ خانه‌ى ملت است؛ تجلّیگاه عزّت ملى ماست؛ مى‌تواند عزّت اسلامى و عزّت ملى ما را به دنیا نشان دهد؛ تأمین‌كننده‌ى منافع عمومى است. با قوانین مجلس است كه مسؤولان مى‌توانند حركت كنند و پیش بروند. مجلس مى‌تواند حافظ امنیت ملى باشد؛ مى‌تواند سدّ مستحكمى در برابر تعرّض دشمنان و طمع‌ورزى بیگانگان باشد. خصوصیات یك مجلس مطلوب این است. وقتى مردم در انتخابات شركت كنند و با چشم باز و با بصیرت، كسى را كه شرایط لازم را در او مى‌بینند، انتخاب كنند و به مجلس بفرستند، مجلس خواهد توانست چنین نقش بزرگى را ایفا كند. مجلس – همان‌طور كه امام فرمودندعصاره‌ى فضایل ملت است. وقتى مردم در انتخابات بیشتر شركت كنند، كارآمدى و اعتبار مجلس بیشتر مى‌شود و توان خدمت‌رسانى پیدا مى‌كند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بسیجیان و سپاهیان لشكر 25 كربلا1382/06/29

آنچه كه بصیرت و بینش انسان را در قضایاى مختلف و در حوادث گوناگون و زیر غبار تبلیغات جنجال‌آمیز دشمنان تضمین و حفظ مى‌كند، دل مؤمن و پاك و نورانى است. حجم تبلیغاتى كه دشمنان در طول سالها علیه انقلاب با ترفندهاى گوناگون تبلیغاتى به‌كار برده‌اند، حقیقتاً حیرت‌انگیز است. جوان مؤمنِ ما كه جان بر كف دست گرفته و آماده‌ى مجاهدت است، در معرض تندباد این تبلیغات قرار دارد؛ اما این تبلیغاتِ گمراه كننده و لغزاننده نمى‌تواند او را بلغزاند، زیرا حقیقت را مى‌بیند و در وراى تبلیغات رنگارنگ دشمنان، باطن ظلمانى و خبیث محورها و مراكزى كه این تبلیغات را به راه مى‌اندازند، براى او روشن است. این، نقطه‌اى است كه دشمن نمى‌تواند به هیچ كیفیتى آن را نسبت به جوان مسلمان و مؤمن انقلابى علاج و با آن مقابله كند. دلى كه از ایمان برخوردار است و منشأ تقوا در اندیشه و عمل است، با تبلیغات دشمنان گمراه نمى‌شود. تبلیغات دشمن غالباً بر روى این متمركز شده است كه بتواند روح ایستادگى و مقاومت را در ملت بزرگ ایران تضعیف كند. آنها خیلى خوب فهمیده‌اند كه وقتى یك ملت تصمیم مى‌گیرد در مقابل زیاده‌خواهى استكبار بایستد، هیچ نیرویى در مقابل او كارآیى ندارد؛ این را فهمیده‌اند و درست هم فهمیده‌اند. سعى‌شان این است كه روح ایستادگى و مقاومت را در ملت ایران از بین ببرند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بسیجیان و سپاهیان لشكر 25 كربلا1382/06/29

نباید براى ایفاى نقش، منتظر جنگ بود. امروز خطر جنگ بیش از بقیه‌ى زمانها در سالهاى عمر مبارك جمهورى اسلامى نیست؛ همیشه خطر توطئه‌ى دشمن علیه ما وجود داشته است. آنچه مانع از توطئه، جنگ و غلبه‌ى دشمن مى‌شود، ایستادگى و بیدارى و حاضر بودن در میدان مقاومت است و شما عزیزان سپاه و بسیج یكى از برجسته‌ترین مظهرهاى این ایستادگى و مقاومت هستید. این مقاومت به بركت ایمان است؛ ایمانتان را هرچه مى‌توانید تقویت كنید. به بركت بصیرت است؛ بصیرت و خودآگاهى را هرچه مى‌توانید بیشتر كنید. به بركت وحدت و همبستگى است؛ این عامل بزرگ را هرچه مى‌توانید بیشتر دنبال كنید. پرچم اسلام در ایران به اهتزاز درآمده و دنیاى اسلام و دل صدها میلیون انسان را به خود جذب كرده است. این پرچم را از دست ندهید؛ مستحكم نگهدارید.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز عید فطر1381/09/15

وظیفه‌ى ما به عنوان نظام اسلامى، ریشه‌كن كردن فقر در جامعه است. نباید در جامعه محرومیت باشد. این تكلیف ماست به عنوان دولت، به عنوان نظام اسلامى، به عنوان آحاد مردم. «كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعیته»؛ این وظیفه‌ى همه است. هر كدام به نحوى تجمّل و اسراف و زیاده‌روى را كم كنیم. این درس ماه رمضان است. این كار، همّت و گذشت و بصیرت و آگاهى مى‌خواهد. از خداى متعال كمك بخواهیم.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس، معاونان و كاركنان قوّه قضاییه، در آستانه سالروز هفتم تیر1381/04/05

قوّه‌ى قضاییه ضامن صحّت عمل مسؤولان نظام و آحاد مردم و تأمین حقوق آنها در نظام اسلامى است. اگر ما تشنه‌ى عدالتیم، تضمین تحقّق عدالت، با سلامت و كارآمدى قوّه‌ى قضاییه میسّر است. اگر ما براى مردم و حقوق آنها ارزش درجه‌ى یك قائلیم، تأمین این حقوق، در گرو این است كه قوّه‌ى قضاییه بتواند كار خود را با قوّت، شجاعت و بصیرت انجام دهد. نقش قوّه‌ى قضاییه، این چنین بى‌بدیل و عظیم است.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس، معاونان و كاركنان قوّه قضاییه، در آستانه سالروز هفتم تیر1381/04/05

از نفوذ پول و پولدار در داخل قوّه‌ى قضاییه باید به‌شدّت برحذر باشید و پرهیز كنید. یكى از خطرات بسیار بزرگ این است. در دنیا ثابت شده است كه زورِ پول از خیلى چیزهاى دیگر بیشتر است. امروز خیلى از هدفهاى صهیونیستى در دنیا با قدرت پول اعمال مى‌شود. یكى از بزرگترین خطرات حكومتهایى كه معتقد به مبنایى هستند، این است كه صاحبان پول بتوانند در اركان حكومت اعمال نفوذ كنند. اینها همه چیز را خراب مى‌كنند. هر بخشى از نظام اگر تحت تأثیر زرمندان و ثروتمندان قرار گرفت، ضایع خواهد شد. در این زمینه، از همه بدتر قوّه‌ى قضاییه است. باید خیلى مراقب باشید خداى نكرده چنین چیزى براى این قوّه پیش نیاید و پول و پولدار و ثروتمند، با روشهایى كه دارند، نتوانند اعمال نفوذ كنند. این هم یكى از وسایل استحكام است. نفوذهاى سیاسى هم همین‌طور است. دستگاههاى سیاسى، انگیزه‌هاى سیاسى و جریانات سیاسى نباید بگذارند نفوذ ایجاد شود. دستگاه قضایى اگر به دانش و بصیرت و پاكى و طهارت در عمده‌ترین اركان خود متّكى باشد، همان مقصودى را كه دستگاه قضایى به دنبال آن است، به میزان زیادى تأمین خواهد كرد. به این نكته باید توجّه داشت.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس، معاونان و كاركنان قوّه قضاییه، در آستانه سالروز هفتم تیر1381/04/05

آن‌طور كه از مجموع قراین به دست مى‌آید، از مردان رزم‌آور – غیر از كودك شش ماهه، یا بچه‌ى یازده ساله – اباالفضل العبّاس آخرین كسى است كه قبل از امام حسین به شهادت رسیده است؛ و این شهادت هم باز در راه یك عمل بزرگ – یعنى آوردن آب براى لب‌تشنگان خیمه‌هاى اباعبداللَّه الحسین – است. در زیارات و كلماتى كه از ائمه علیهم‌السّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روى دو جمله تأكید شده است: یكى بصیرت، یكى وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس كجاست؟ همه‌ى یاران حسینى، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصرى، وقتى كه فرصتى پیدا شد كه او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنى آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه كردند و گفتند ما تو را امان مى‌دهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌اى كرد كه دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم؟! واى بر شما! اف بر شما و امان‌نامه‌ى شما! نمونه‌ى دیگرِ بصیرت او این بود كه به سه نفر از برادرانش هم كه با او بودند، دستور داد كه قبل از او به میدان بروند و مجاهدت كنند؛ تا این‌كه به شهادت رسیدند. مى‌دانید كه آنها چهار برادر از یك مادر بودند: اباالفضل العبّاس – برادر بزرگتر – جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود براى حسین‌بن‌على قربانى كند؛ به فكر مادر داغدارش هم نباشد كه بگوید یكى از برادران برود تا این‌كه مادرم دلخوش باشد؛ به فكر سرپرستى فرزندان صغیر خودش هم نباشد كه در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.

بیانات مقام معظم رهبرى در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه مباركه‏ى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)1377/11/13

بعد از آن‌كه انقلاب پیروز شد، هم كسانى كه در مجموعه‌ى امام بودند و هم كسانى كه خارج از مجموعه‌ى امام بودند، آمدند و كارها را قبضه كردند و مشغول تصدّى كارها شدند – با تغییرات و اصلاحاتى كه به مرور انجام گرفتلیكن این را توجّه داشته باشید كه امام راهشان روشن بود، شیوه‌شان معلوم بود و مى‌دانستند كه چه مى‌خواهند. شیوه‌ى امام عبارت بود از شیوه‌اى كه پیامبران آن را مى‌پیمودند؛ یعنى تزریق ایمان و باور عمیق، همراه با بصیرت و آگاهى و تأمّل و فكر در مخاطبان خود. چنین روشى به‌طور طبیعى استعدادها را شكوفا مى‌كند و كادرها را پرورش مى‌دهد.
بیانات مقام معظم رهبرى در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه مباركه‏ى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانا)1377/11/13

در سالهاى آینده و در همه‌ى دوره‌هاى عمر شما جوانان – كه ان‌شاءاللَّه طولانى باد و طولانى خواهد بود – با بسیارى از مسائل مواجه خواهید شد. هر انسان زنده‌اى طبعاً با مسائل فراوانى مواجه مى‌شود. حالا آیا این مسائلى كه در سالهاى آینده وجود خواهد داشت، دشوارتر از مسائلى خواهد بود كه ما آن را فرضاً در دهه‌هاى گذشته تجربه كردیم، یا آسانتر خواهد بود؛ این هم قابل تشخیص نیست. یعنى نمى‌شود الان گفت كه مسائل آینده‌ى ما دشوارتر خواهد بود از آنچه كه در گذشته داشتیم؛ نخیر، ما این را نمى‌توانیم یقیناً بگوییمممكن است باشد، ممكن است نباشد – اما آن‌كه من مى‌توانم به شما جوانان سفارش كنم، این است كه جوان اوّلاً باید احساس مسؤولیت كند؛ یعنى واقعاً خودش را مسؤول بداند و بخواهد كه زندگى را با پاى خودش پیش ببرد و حركت كند و مثل پر كاهى در امواج حوادث نباشد. ثانیاً با ایمان حركت كند – ایمان نقش بسیار مهمّى در پیشرفت در همه‌ى میدانها و نیز پیروزى بر همه‌ى موانع دارد – ثالثاً بصیرت و آگاهى داشته باشد. اگر جوانان این سه خصوصیت را در خودشان تأمین كنند – كه البته كار چندان آسانى نیست؛ اما بسیار ممكن هستمن خیال مى‌كنم كه هر وضعى دنیا پیدا كند – ارتباطات پیشرفت كند، تمدّنهاى گوناگون به عرصه‌ى بازار تمدّنها در دنیا پا بگذارند، قدرت بزرگى در دنیا از بین برود، قدرت جدیدى به‌وجود آید؛ ایران چالشهاى گوناگونى در مسائل اقتصادى و سیاسى و غیره با دیگران داشته باشد، نداشته باشد – در همه‌ى زمینه‌ها شما مى‌توانید موفقیت خودتان را تضمین كنید. سعى كنید این سه خصوصیتى را كه من گفتم، در خودتان به‌وجود آورید. ببینید؛ من كه مى‌گویم سعى كنید به‌وجود آورید، اعتقادم این است كه سعیها یك اندازه نیست، یك اندازه هم موفّق نیست؛ اما اعتقاد دیگرم این است كه هر كسى سعى كند، بالاخره توفیقى خواهد داشت.
بیانات مقام معظم رهبرى در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه مباركه‏ى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)1377/11/13

در خودتان بصیرت ایجاد كنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد كنید؛ قدرتى كه بتوانید از واقعیتهاى جامعه یك جمعبندى ذهنى براى خودتان به‌وجود آورید و چیزى را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلى مهمّ است. هر ضربه‌اى كه در طول تاریخ ما مسلمانان خوردیم، از ضعف قدرت تحلیل بود. در صدر اسلام هم ضرباتى كه خوردیم، همین‌طور بوده كه حالا اینها بحثهاى تفسیرى زیادى دارد. در دوره‌هاى گوناگون دیگر هم همین‌طور است. نگذارید كه دشمن از بى‌بصیرتى و ناآگاهى ما استفاده كند و واقعیتى را واژگونه در چشممان جلوه دهد.
خطبه‏هاى نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامى‏1377/10/28

برادران و خواهران عزیز! این انقلاب و این اسلام و این عزّت و این الگو شدن براى جهان اسلام را قدر بدانید؛ این به بركت اسلام است. آنچه كه شما را عزیز كرد، اسلام بود. آنچه كه شما را عزیز كرد، مجاهدت در راه خدا بود. آنچه كه شما را عزیز كرد، وحدت كلمه بود. دستها را به یكدیگر بدهید، دلها را به خدا بسپرید، چشمها و بصیرتها را باز كنید و در راه خدا قدم بردارید. ملت ایران در سایه‌ى وحدت و اتّفاق كلمه، پشت سر مسؤولان دلسوز و مؤمن و خداترس و عاشق خدمت، ان‌شاءاللَّه خواهد توانست از همه‌ى راههاى دشوار و پیچ و خمهاى دشوار بگذرد. راه خدا، راه روشنى است؛ اگر زحمت و رنجى هم در آن باشد، آن زحمت و رنج هم ملحوظ لطف و عنایت الهى است و خدا به آن هم اجر خواهد داد. اگر صبر و مقاومت باشد، رنجها و مشكلات از پیش پاى شما بر خواهد خاست. امسال بحمداللَّه احساس مى‌شود كه مردم مسلمان ما – مؤمنین و آحاد مردم این كشور – با همان شور و نشاطى كه در طول سالهاى گذشته داشته‌اند، این وحدت را پاس خواهند داشت. البته بعضیها وحدت را خدشه‌دار مى‌كنند، به آن صدمه مى‌زنند، بیهوده مى‌نویسند، بیهوده مى‌گویند؛ اما بحمداللَّه متن ملت، برگزیدگان ملت، برجستگان ملت، راهنمایان كشور و امت، با وحدت كلمه راه خود را ادامه مى‌دهند.

خطبه‏هاى مقام معظم رهبرى در نماز جمعه تهران‏1377/10/18

تفاوت عمده‌ى امیرالمؤمنین در دوران حكومت خود با پیامبر اكرم در دوران حكومت و حیات مباركش، این بود كه در زمان پیامبر، صفوفِ مشخّص وجود داشت: صف ایمان و كفر. منافقین مى‌ماندند كه دائماً آیات قرآن، افراد را از منافقین كه در داخل جامعه بودند بر حذر مى‌داشت؛ انگشت اشاره را به سوى آنها دراز مى‌كرد؛ مؤمنین را در مقابل آنها تقویت مى‌كرد؛ روحیه‌ى آنها را تضعیف مى‌كرد؛ یعنى در نظام اسلامى در زمان پیامبر، همه‌چیز آشكار بود. صفوف مشخّص در مقابل هم بودند: یك نفر طرفدار كفر و طاغوت و جاهلیت بود؛ یك نفر هم طرفدار ایمان و اسلام و توحید و معنویت. البته آن‌جا هم همه‌گونه مردمى بودند – آن زمان هم همه‌گونه آدمى بود – لیكن صفوف مشخّص بود. در زمان امیرالمؤمنین، اشكال كار این بود كه صفوف، مشخّص نبود؛ به‌خاطر این‌كه همان گروه دوم – یعنى «ناكثین» – چهره‌هاى موجّهى بودند. هركسى در مقابله با شخصیتى مثل جناب زبیر، یا جناب طلحه، دچار تردید مى‌شد. این زبیر كسى بود كه در زمان پیامبر، جزو شخصیتها و برجسته‌ها و پسر عمّه‌ى پیامبر و نزدیك به آن حضرت بود. حتّى بعد از دوران پیامبر هم جزو كسانى بود كه براى دفاع از امیرالمؤمنین، به سقیفه اعتراض كرد. بله؛ «حكم مستورى و مستى همه بر عاقبت است»! خدا عاقبت همه‌مان را به خیر كند. گاهى اوقات دنیا طلبى، اوضاع گوناگون و جلوه‌هاى دنیا، آن‌چنان اثرهایى مى‌گذارد، آن چنان تغییرهایى در برخى از شخصیتها به‌وجود مى‌آورد كه انسان نسبت به خواص هم گاهى اوقات دچار اشكال مى‌شود؛ چه برسد براى مردم عامى. بنابراین، آن روز واقعاً سخت بود. آنهایى كه دور و برِ امیرالمؤمنین بودند و ایستادند و جنگیدند، خیلى بصیرت به‌خرج دادند. بنده بارها از امیرالمؤمنین نقل كرده‌ام كه فرمود: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصّبر». در درجه‌ى اوّل، بصیرت لازم است. معلوم است كه با وجود چنین درگیریهایى، مشكلات امیرالمؤمنین چگونه بود. یا آن كجرفتارهایى كه با تكیه بر ادّعاى اسلام، با امیرالمؤمنین مى‌جنگیدند و حرفهاى غلط مى‌زدند. در صدر اسلام، افكار غلط خیلى مطرح مى‌شد؛ اما آیه‌ى قرآن نازل مى‌شد و صریحاً آن افكار را رد مى‌كرد؛ چه در دوران مكه و چه در دوران مدینه. شما ببینید سوره‌ى بقره كه یك سوره‌ى مدنى است، وقتى انسان نگاه مى‌كند، مى‌بیند عمدتاً شرح چالشها و درگیریهاى گوناگون پیامبر با منافقین و با یهود است؛ به جزئیات هم مى‌پردازد؛ حتى روشهایى كه یهود مدینه در آن روز براى اذیت روانى پیامبر به‌كار مى‌بردند، آنها را هم در قرآن ذكر مى‌كند؛ «لاتقولوا راعنا» و از این قبیل. و باز سوره‌ى مباركه‌ى اعراف – كه سوره‌اى مكّى است – فصل مشبعى را ذكر مى‌كند و با خرافات مى‌جنگد. این مسأله‌ى حرام و حلال كردن گوشتها و انواع گوشتها كه اینها را نسبت به محرّمات واقعى، محرّمات دروغین و محرّمات پوچ تلقّى مى‌كردند: «قل انّما حرّم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن». حرام اینهاست، نه آنهایى كه شما رفتید «سائبه» و «بحیره» و فلان و فلان را براى خودتان حرام درست كردید. قرآن با این گونه افكار صریحاً مبارزه مى‌كرد؛ اما در زمان امیرالمؤمنین، همان مخالفان هم از قرآن استفاده مى‌كردند؛ همانها هم از آیات قرآن بهره مى‌بردند. لذا كار امیرالمؤمنین به مراتب از این جهت دشوارتر بود. امیرالمؤمنین دوران حكومت كوتاه خود را با این سختیها گذراند.

خطبه‏هاى مقام معظم رهبرى در نماز جمعه تهران‏1377/10/18

در مقابل اینها، جبهه‌ى خودِ على است؛ یك جبهه‌ى حقیقتاً قوى. كسانى مثل عمّار، مثل مالك‌اشتر، مثل عبداللَّه‌بن‌عبّاس، مثل محمّدبن‌ابى‌بكر، مثل میثم تمّار، مثل حُجربن عدى بودند؛ شخصیتهاى مؤمن و بصیر و آگاهى كه در هدایت افكار مردم چقدر نقش داشتند! یكى از بخشهاى زیباى دوران امیرالمؤمنین – البته زیبا از جهت تلاش هنرمندانه‌ى این بزرگان؛ امادرعین‌حال تلخ از جهت رنجها و شكنجه‌هایى كه اینها كشیدند – این منظره‌ى حركت اینها به كوفه و بصره است. وقتى كه طلحه و زبیر و امثال اینها آمدند صف‌آرایى كردند و بصره را گرفتند و سراغ كوفه رفتند، حضرت، امام حسن و بعضى از اصحاب را فرستاد. مذاكراتى كه آنها با مردم كردند، حرفهایى كه آنها در مسجد گفتند، محاجّه‌هایى كه آنها كردند، یكى از آن بخشهاى پرهیجان و زیبا و پرمغز تاریخ صدر اسلام است. لذا شما مى‌بینید كه عمده‌ى تهاجمهاى دشمنان امیرالمؤمنین هم متوجّه همینها بود. علیه مالك اشتر، بیشترین توطئه‌ها بود؛ علیه عمّار یاسر، بیشترین توطئه‌ها بود؛ علیه محمّدبن‌ابى‌بكر، توطئه بود. علیه همه‌ى آن كسانى كه از اوّل كار در ماجراى امیرالمؤمنین امتحانى داده بودند و نشان داده بودند كه چه ایمانهاى مستحكم و استوار و چه بصیرتى دارند، از طرف دشمنان، انواع و اقسامِ سهام تهمت پرتاب مى‌گردید و به جان آنها سوء قصد مى‌شد و لذا اغلبشان هم شهید مى‌شدند. عمّار در جنگ شهید شد؛ لیكن محمّدبن‌ابى‌بكر با حیله‌ى شامیها به شهادت رسید. مالك اشتر با حیله‌ى شامیها شهید شد. بعضى دیگر هم ماندند، اما بعدها به نحو شدیدى به شهادت رسیدند. این وضع زندگى و حكومت امیرالمؤمنین است. اگر بخواهیم جمعبندى كنیم، این‌گونه باید عرض كنیم كه دوران این حكومت، دوران یك حكومت مقتدرانه ودرعین‌حال مظلومانه و پیروز بود. یعنى هم در زمان خود توانست دشمنان را به زانو درآورد، هم بعد از شهادت مظلومانه‌اش، در طول تاریخ توانست مثل مشعلى بر فراز تاریخ باشد. البته خون‌دلهاى امیرالمؤمنین در این مدّت، جزو پرمحنت‌ترین حوادث و ماجراهاى تاریخ است.
بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار گروه كثیرى از پاسداران و بسیجیان به مناسبت میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار1377/09/02

براى مقابله با عامل پول كه انسانها را برده مى‌كند، با عامل سلاح كه انسانها را مى‌ترساند و مرعوب مى‌كند و با عامل تبلیغات كه انسانها را خام مى‌كند و فریب مى‌دهد، چه كار باید كرد. چه چیزى مى‌تواند در مقابل اینها بایستد؟ ایمان روشن، ایمان با بصیرت. این همان چیزى است كه ملت ما دارد و از اوّل انقلاب هم داشته است؛ همان چیزى است كه بسیجى به آن متمیز است. مسأله در كشور ما این است كه این ملت به بركت اسلام توانسته است یك طلسم غیر قابل شكست را بشكند؛ طلسم سلطه‌ى بیگانه، سلطه‌ى امریكا. بعضى از كشورها هستند كه از سلطه‌ى امریكا مى‌نالند؛ اما نمى‌توانند آن را از بین ببرند. شما خیال نكنید كشورهایى كه زیر سلطه‌ى امریكایند، همه‌ى مردم و حتّى دولتهایشان خوشحالند – البته بعضى خوشحالند؛ چون منافعشان در این است و رشوه مى‌گیرند – خیلى از آنها ناراحتند و نمى‌توانند این بختكِ افتاده روى بدنشان – این لاشه‌ى سنگین تسلّط امریكا – را از بین ببرند؛ اما این ملت توانسته است كلاًّ این طلسم را بشكند و دست دشمن را كوتاه كند.
ایران جاى حسّاسى است؛ سرشار از منابع غنى است؛ سرشار از ثروت است؛ سرشار از ثروت فرهنگى است و موقعیت بسیار مهمّ سوق‌الجیشى دارد؛ لذا به این آسانى دلشان نمى‌آید كه از آن دست بكشند. تلاش مى‌كنند كه برگردند و مجدّداً سلطه پیدا كنند و همان منافع نامشروع را از این كشور ببرند. پول و عامل نظامى و عامل تبلیغاتى را به كار انداخته‌اند. ملت هم ایستاده است، بسیج هم ایستاده است، نیروهاى مؤمن هم ایستاده‌اند، دولت هم ایستاده است، مسؤولان هم ایستاده‌اند؛ همه ایستاده‌اند. مگر امروز كسى جرأت مى‌كند بر خلاف نظر این مردم – كه اسلام را مى‌خواهند و با دشمن اسلام دشمنند – حركتى انجام دهد؟ امروز همه‌ى جوانان ما، پیران ما، دانشجویان ما، روحانیون ما، بزرگان ما، كوچكان ما و قشرهاى مختلف ما – مگر من شذّ و ندرى كه دل به زندگیهاى رنگ و لعابىِ دروغین غرب بسته باشند – فهمیده‌اند كه سعادتشان در این است كه اسلام را با بصیرت و با روشن‌بینى و خردمندى بفهمند و آن را به‌كار گیرند تا بتوانند از دشمنیها بكاهند، دشمنیها را دفع كنند. این همان بسیج است؛ حقیقت بسیج یعنى این. ارتش بیست میلیونى كه امام فرمودند، یعنى این.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار گروه كثیرى از دانشجویان و دانش‏آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه در سالروز میلاد امام على (ع)1377/08/12

شخصیتهاى عظیم تاریخ، غالباً از دوران جوانى، بلكه از دوران نوجوانى، برخى از خصوصیات را با خود همراه داشته‌اند و یا در خود به وجود آورده‌اند. برجستگى انسانهاى برجسته و بزرگ، معمولاً به یك تلاش بلند مدّت متّكى است و این را ما در زندگى امیرالمؤمنین علیه‌السّلام مى‌بینیم. من در جمعبندى این زندگى پرفراز و نشیب، این نكته را مشاهده مى‌كنم و به شما عرض مى‌كنم كه امیرالمؤمنین علیه‌السّلام از اوایل نوجوانى تا هنگام مرگ، دو صفت «بصیرت» و «صبر» – بیدارى و پایدارى – را با خود همراه داشت. او یك لحظه دچار غفلت و كج فهمى و انحراف فكرى و بد تشخیص دادن واقعیتها نشد. از همان وقتى كه از غار حرا و كوه نور، پرچم اسلام به دست پیامبر برافراشته شد و كلمه‌ى «لااله‌الااللَّه» بر زبان آن بزرگوار جارى شد و حركت نبوت و رسالت آغاز گردید، این واقعیت درخشان را على‌بن ابى‌طالب علیه‌السّلام تشخیص داد؛ پاى این تشخیص هم ایستاد و با مشكلات آن هم ساخت؛ اگر تلاش لازم داشت، آن تلاش را هم انجام داد؛ اگر مبارزه لازم داشت، آن مبارزه را كرد؛ اگر جانفشانى مى‌خواست، جان خود را در طبق اخلاص گذاشت و به میدان برد و اگر كار سیاسى و فعالیت حكومت‌دارى و كشوردارى مى‌خواست، آن را انجام داد. بصیرت و بیدارى او، یك لحظه از او جدا نشد. دوم، صبر و پایدارى كرد و در این راه استوار و صراط مستقیم، استقامت ورزید. این استقامت ورزیدن، خسته نشدن، مغلوب خواسته‌ها و هواهاى نفس انسانى – كه انسان را به تنبلى و رها كردن كار فرا مى‌خواند – نشدن، نكته‌ى مهمى است.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار گروه كثیرى از دانشجویان و دانش‏آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه در سالروز میلاد امام على (ع)1377/08/12

آرى؛ عصمت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام قابل تقلید نیست. شخصیت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام قابل مقایسه با هیچ كس نیست. هر كدام از انسانهاى بزرگى كه ما در محیط و یا در تاریخ خودمان هم مشاهده كرده‌ایم، اگر بخواهند با امیرالمؤمنین علیه‌السّلام مقایسه شوند، مثل مقایسه‌ى ذرّه با آفتاب است – قابل مقایسه نیستند – اما این دو خصوصیت در امیرالمؤمنین علیه‌السّلام قابل تقلید و قابل پیروى است. كسى نمى‌تواند بگوید كه اگر امیرالمؤمنین علیه‌السّلام صبر و بصیرت – یعنى بیدارى و پایدارى – داشت به‌خاطر این بود كه امیرالمؤمنین بود. همه در این خصوصیت باید سعى كنند كه خودشان را به امیرالمؤمنین علیه‌السّلام نزدیك كنند؛ هر چه همت و استعدادشان باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار گروه كثیرى از دانشجویان و دانش‏آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه در سالروز میلاد امام على (ع)1377/08/12

عزیزان من! تمام مشكلاتى كه براى افراد یا اجتماعات بشر پیش مى‌آید، بر اثر یكى از این دو است: یا عدم بصیرت، یا عدم صبر. یا دچار غفلت مى‌شوند، واقعیتها را تشخیص نمى‌دهند، حقایقها را نمى‌فهمند، یا با وجود فهمیدن واقعیات، از ایستادگى خسته مى‌شوند. لذاست كه به خاطر یكى از این دو، یا هر دو، تاریخ بشر پُر از محنتهاى بزرگ ملتهاست؛ پُر از غلبه‌ى زورگویان عالم بر ملتهاى ضعیف‌النّفس و غافل است. دهها سال – گاهى صدها سال – یك ملت مقهور سیاست یك جهانخوار و یك قدرت بزرگ بوده است. چرا؟ مگر اینها انسان نبوده‌اند؟ بله، انسان بوده‌اند؛ لیكن یا بصیرت نداشته‌اند، یا اگر بصیرت داشته‌اند، در راه آن آگاهى خود، فاقد صبر لازم را بوده‌اند؛ یعنى یا بیدارى نداشته‌اند، یا پایدارى نداشته‌اند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار گروه كثیرى از دانشجویان و دانش‏آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه در سالروز میلاد امام على (ع)1377/08/12

در طول سالهاى قبل از انقلاب، هرچه شما عقب بروید، محنت، ذلّت، بدبختى، فشارهاى گوناگون از طبقات حاكم و سلطه و زورگویى و تحقیر از طرف قدرتهاى بیگانه را در كشور ما مى‌بینید. در این كشور، سالهاى متمادى انگلیسیها، سالهاى متمادى روسها، سالهاى متمادى هر دو، و در نهایت سالهاى متمادى امریكاییها، هرچه تصمیم گرفتند، نسبت به این ملت انجام دادند. ملت ما همین ملت بود و همین استعدادها را داشت – كه امروز بحمداللَّه در میدانهاى گوناگون، استعدادهاى شما جوانان مثل ستاره و خورشید مى‌درخشد – اما به خاطر حكومتهاى ناباب و به‌خاطر تربیتهاى غلط، بصیرت و صبرش كم بود. وقتى در برهه‌اى از زمان، آگاهان جامعه، بزرگان جامعه، دانایان جامعه و كسى مثل امام بزرگوار پیدا شدند، در مردم بصیرت دمیدند، مردم را به صبر وادار كردند، «و تواصوا بالحق و تواصوبالصبر» را در جامعه رایج كردند، این دریاى خروشان به‌وجود آمد و توانست آن تاریخ سرتاپا ذلّت و محنت را قطع كند و تسلّط بیگانگان را بر این كشور از میان بردارد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار گروه كثیرى از دانشجویان و دانش‏آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه در سالروز میلاد امام على (ع)1377/08/12

شما امروز وقتى در افق سیاسى جهان نگاه مى‌كنید، اگر یك ملت وجود داشته باشد كه هیچ سلطه‌ى خارجى بر آن نیست، آن ملت، ملت ایران است. اگر تعدادى ملتها و كشورها با این خصوصیت وجود داشته باشند، باز در رأس آن كشورها، ایران و ملت ایران است. چرا؟ چون به وسیله‌ى این مردم، به وسیله‌ى جوانان این ملت، به وسیله‌ى مسؤولان این ملت، به وسیله‌ى رهبران و هدایتگران این ملت، بصیرت و صبر از امیرالمؤمنین علیه‌السّلام آموخته شد. این دو خصوصیت این قدر مهمّ است! امروز هم در دنیا كسانى كه در رأس قدرتهاى سیاسى زور گو و مداخله‌گر، یا در رأس كمپانیهاى اقتصادى، یا در رأس دستگاههاى سرطان‌گونه‌ى تبلیغاتى و شبكه‌هاى عظیم سودجوى تبلیغات قرار گرفته‌اند، از طریق یكى از این دو خصوصیت بر ملتها حكم مى‌رانند و زورگویى مى‌كنند. یا سعى مى‌كنند ملتها را در غفلت نگه‌دارند و بصیرت آنها را از آنها بگیرنداگر هم نتوانند به طور كلّى از آنها بصیرت را سلب كنند، در یك مورد كه یك مسأله‌ى خاص برایشان مهمّ است، سعى مى‌كنند بیدارى ملتها و بصیرت انسانها را در آن جامعه سلب نمایند – یا آنها را دچار بى‌صبرى كنند. گاهى یك ملت و یك مجموعه‌ى انسان، در یك راه درست دچار بى‌صبرى مى‌شوند. این بى‌صبرى هم یك امر تلقینى است؛ مى‌شود به ملتها تلقین كرد. امروز شما بدانید كه در شبكه‌هاى تبلیغاتى، میلیاردها دلار خرج مى‌شود، براى تلقین همین چیزها در ملتها، كه آنها را یا از تشخیص درست، یا از صبر صحیح و كامل دور بیندازند و دور كنند. علّتِ این‌كه استكبار و در رأس قدرتهاى استكبارى، رژیم ایالات متّحده‌ى امریكا با انقلاب اسلامى و با جمهورى اسلامى مخالف است، این است كه جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى، یك بیدارى جهانى را طرّاحى و زمینه‌سازى كرد. شاید شما شنیده باشید كه تحلیلگران بخشهاى سیاسى امروز كشور امریكا، در سمینارهاى تخصّصى و در جلسات ویژه، این كلمه را بر زبان آورده‌اند كه امروز بزرگترین مشكل براى ما «انقلاب اسلامى» است. چرا بزرگترین مشكل است؟ حدّاكثر این است كه ملتى راه خودش را از راه این دولت زورگو جدا كرده است؛ اما مشكل بودنش به خاطر چیست؟ مشكل بودن به‌خاطر این است كه استكبار از غفلت ملتها استفاده مى‌كند. وقتى نقطه‌اى در دنیا به وجود آمد كه بیدارى را در جهان پراكنده كرد، ملتها بیدار شدند، به راهى رهنمایى شدند، یك تجربه‌ى عملى به دست آوردند، آن مركز مى‌شود دشمن آن سیاستهایى كه مى‌خواهند ملتها در خواب و در غفلت بمانند. بله؛ حقیقت همین است. ملت ایران و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى موجب شدند كه ملتهاى دیگر بیدار شوند. در آن زمانى كه این انقلاب عظیم پیش نیامده بود و این ملت این طور رها و آزاد و با نشاط و پرتوان وارد صحنه نشده بود، خیلى از كشورهایى كه امروز فریاد اسلامخواهى بلند كرده‌اند، فریاد دشمنى با امریكا بلند كرده‌اند و از دخالتهاى امریكا در كشورشان بیزار شده‌اند، این طور نبودند؛ سرهایشان را پایین انداخته بودند و زندگى مى‌كردند! اگر یك وقت هم روشنفكر و عالمى در میان آنها پیدا مى‌شد و به آنها یك كلمه حرفى مى‌زد، مى‌گفتند: آقا نمى‌شود، فایده‌اى ندارد؛ مگر مى‌شود از زیر سلطه‌ى امریكا كسى خودش را نجات دهد؟ مى‌گفتند نمى‌شود؛ مأیوس بودند. انقلاب اسلامى ایران این ابر یأس را از افق زندگى و دید ملتها زدود؛ بسیارى از ملتها بیدار و امیدوار شدند و جوانان به سمت اسلام گرایش پیدا كردند. وقتى ملتها به اسلام رو بیاورند، چه ضررى براى استكبار دارد؟ معلوم است؛ اسلام با سلطه‌ى یك قدرت استكبارى بر ملت مسلمان مخالف است. اسلام نمى‌گذارد؛ كمااین‌كه در ایران این طور است.

پیام به مناسبت برگزارى دومین كنگره جامعه اسلامى دانشجویان‏1377/07/08

در این شرایط وظیفه‌ى شما سنگین، پُرهیجان و پُراجر است. شما و دیگر تشكلهاى اسلامى دانشگاه، به كار خود نظم دهید، آن را با هدفهاى روشن كه از بینات و محكمات انقلاب گرفته شده، جهت بخشید، بصیرت لازم و دید نافذ را براى شناخت دشمن و روشهاى كینه‌ورزانه‌اش براى خود و عموم دانشجویان فراهم سازید، فتنه‌گریها و فتنه‌گرها را بخصوص در محیط دانشجویى شناسایى و خنثى كنید، اختلافات درون‌سازمانى و برون‌سازمانى را به حداقل برسانید، خدا را در همه حال حاضر و ناظر اعمال و نیات خود بدانید، و بدانید كه هیچ هدفى براى انسان، شایسته‌تر و والاتر از رضاى الهى نیست.

بیانات مقام معظم رهبرى در جمع بسیجیان به‏مناسبت هفته بسیج‏1376/09/05

دفاع هم همیشه، با آلات قهریه نیست؛ با مشت نیست، با تفنگ نیست. گاهى دفاع، با فهمیدن است. گاهى دفاع، با زبان است. گاهى دفاع از حقیقت، با حضور در جایى است. شاید یكى از بزرگترین خدماتى كه انقلاب به ملت ایران كرد، این بود كه ذهنها را باز كرد، ذهنها را سیاسى كرد، چشمها را باز كرد، و همه را با مسائل كشور آشنا كرد. این آشنایى و این بصیرت، باید روزبه‌روز بیشتر و زیادتر شود. اگر این بشود، دشمن هیچ‌كارى نمى‌تواند انجام دهد. شما بدانید مسؤولین كشور، همه آماده هستند براى این‌كه وظایف خودشان را به بهترین وجهى انجام دهند.

بیانات مهم مقام معظم رهبرى در اجتماع نیروهاى شركت‏كننده در مانور عظیم طریق‏القدس‏1376/02/03

ملت ایران به خاطر این‌كه گذشته‌ى خود را با بصیرت نگاه مى‌كند، چشم خود را بر گذشته نمى‌بندد. مسائل تاریخ خود، تاریخ نزدیك خود، از صد سال پیش، از پنجاه سال پیش، از سى سال پیش را با دقّت نگاه مى‌كند. ملت ایران به این نتیجه رسیده است كه رژیم استكبار – و در وضع فعلى، رژیم ایالات متّحده‌ى امریكا – در طول شاید قریب سى و پنج سال كه در زمان رژیم منحوس پهلوى بر این كشور تسلّط سیاسى داشته، به او خیلى بدى كرده است. ملت ایران، این را فهمیده و دانسته و دیده است. دست اینها به خون مردم آغشته است.

بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار علما، طلاّب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم به‏مناسبت سالروز 19 دى ماه‏1375/10/19

ملت ایران باید مساجد را مغتنم بشمارد و پایگاه معرفت و روشن بینى و روشنگرى و استقامت ملى به حساب آورند. اگر كسى خیال كند كه در مسجد، فقط چند ركعت نماز مى‌خوانند و بیرون مى‌آیند و این چه تأثیرى دارد، خطاست. این‌طور نیست. اوّلاً اگر همان چند ركعت نماز هم با چشم بصیرت نگاه شود، خودِ نماز كه به زبان مُشَرِّع مقدّس نماز و اذان، خیرالعمل و فلاح است، مایه‌ى بركات زیادى مى‌شود. نماز یك ملت را به قیامِ للَّه وادار مى‌كند. نماز انسانها را از فساد دور و به خلوص و فداكارى نزدیك مى‌كند.
بیانات مقام معظم رهبرى به مناسبت روز مبارزه با استكبار جهانى‏1375/08/09

ملت ایران، شعار مبارزه با استكبار را باید به عنوان پرچم و مشعلى حفظ كند. چرا؟ چون اگر این عَلمِ برافراشته حفظ نشود و این شعار، افسرده و گم شود، راه ملت گم خواهد شد. استدلال واضحى هم دارد. چون دشمنىِ آن دشمن، آشكار است و براى اهل بصیرت، مخفى نیست و دشمنِ آشكار هم، با وجود این‌كه دشمنیش آشكار است، شیوه‌هایى براى فریب دارد. غالب ملتهایى كه فریب خوردند و دولتهایى كه اشتباه كردند، از این‌جا اشتباه كردند كه روشهاى دشمن را درست نشناختند. اگر ما روشهاى دشمن را نشناختیم و مبارزه با دشمنى كه مى‌خواهد ما را نابود كند، به فراموشى سپردیم، بدیهى است كه راهى را خواهیم رفت كه دشمن مى‌پسندد؛ یعنى راه نابودى، راه ویرانى، راه فساد.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با نمایندگان پنجمین دوره مجلس شوراى اسلامى1375/03/29

مجلس پنجم در شرایطى تشكیل شد كه دشمنان این ملت و این كشور، با تنگ كردن دایره‌ى حمله‌هاى تبلیغاتى و سیاسى خود، بیش از همیشه مى‌خواستند و مى‌خواهند كه جمهورى اسلامى را به نحوى مورد تضعیف و كید و مكر خودشان قرار دهند. آرزو مى‌كردند كه این مجلس، سر وقت تشكیل نشود، یا حضور مردم در انتخابات آن، حضور چشمگیرى نباشد، یا در مراحل انتخاب نمایندگان، درگیریهایى میان مردم، میان خواص و میان طرفداران چهره‌هاى معروف واقع شود و یا فضاى كشور به خاطر انتخابات، تیره و تار گردد و جوّ كینه‌ورزى نسبت به یكدیگر، راه را بر بصیرتها و دلسوزیها ببندد. اینها آرزوهاى دشمن بود.با همه‌ى وجود باید خداى متعال را شكر كنیم كه هیچ یك از اینها تحقّق پیدا نكرد. مردم از همیشه بیشتر شركت كردند و با وجود حضور جناحهاى فكرى و سلیقه‌اى مختلف، میدان انتخابات، میدانى پاك و بدون گرد و غبارهاى معمولىِ انتخابات گوناگون در دنیا انجام گرفت. در آن جایى كه آحاد و خواص مردم و گروههاى حزبى ادّعا مى‌كنند كه از تمدّن و نزاكت برخوردارند، ملاحظه مى‌كنید و مى‌شنوید كه مردم به خاطر انتخابات، با ساطور به جان یكدیگر مى‌افتند! قتلها مى‌شود، تشنّجها صورت مى‌گیرد و كشورها تا مدّتى، رهین حوادث انتخابات مى‌شوند. در كشور ما بحمداللَّه این امتحان الهى به بهترین وجهى انجام گرفت و مردم از این امتحانْ سربلند بیرون آمدند و یك بار دیگر نظام مقدّس اسلامى ثابت كرد و نشان داد كه كارایى اداره‌ى كشور، همراه با نظم و انضباط و خویشتندارىِ افراد و به كارگیرى حدّاكثر فكر و حوصله و منش انسانى و بزرگوارانه را داراست.

بیانات در دیدار فرماندهان لشكر 27 محمد رسول‌الله (ص) / عوام و خواص1375/03/20

جزو «عوام» قرار نگرفتن، بدین معنا نیست كه حتماً در پى كسب تحصیلات عالیه باشید؛ نه! گفتم كه معناى «عوام» این نیست. اى بسا كسانى كه تحصیلات عالیه هم كرده‌اند؛ اما جزو عوامند. اى بسا كسانى كه تحصیلات دینى هم كرده‌اند؛ اما جزو عوامند. اى بسا كسانى كه فقیر یا غنى‌اند؛ اما جزو عوامند. عوام بودن، دستِ خودِ من و شماست. باید مواظب باشیم كه به این جَرگه نپیوندیم. یعنى هر كارى مى‌كنیم از روى بصیرت باشد. هر كس كه از روى بصیرت كار نمى‌كند، عوام است. لذا، مى‌بینید قرآن درباره‌ى پیغمبر مى‌فرماید: «اَدْعُوا اِلَى‌اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى.» یعنى من و پیروانم با بصیرت عمل مى‌كنیم، به دعوت مى‌پردازیم و پیش مى‌رویم. پس، اوّل ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج كنید. بكوشید قدرت تحلیل پیدا كنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید.

بیانات مقام معظم رهبرى در اجتماع پرشكوه زائران مرقد امام خمینى(ره)1375/03/14

یك وقت به كسى مى‌گویند: «این راه را نرو؛ ممكن است شكنجه شوى.» خوب؛ انسانِ قوى مى‌گوید: «شكنجه شوم! چه مانعى دارد؟! راه را مى‌روم.» یا مى‌گویند: «نرو! ممكن است كشته شوى.» انسان بزرگ مى‌گوید: «خوب؛ كشته شوم! چه اهمیت دارد؟!» اما یك وقت صحبتِ كشته شدن و شكنجه شدن و محرومیت كشیدن نیست. مى‌گویند: «نرو؛ ممكن است كه گروهى از مردم، به‌خاطر این حركت تو كشته شوند.» این‌جا دیگر پاى جان دیگران در بین است: «نرو؛ ممكن است بسیارى از زنان و مردان و كودكان، به خاطر پیش رفتن تو، سختى بكشند.» این‌جا دیگر كسانى كه كشته شدن برایشان مهمّ نیست، پایشان مى‌لرزد. آن كسى پایش نمى‌لرزد كه اوّلاً در حد اعلى بصیرت داشته باشد و بفهمد چه كار بزرگى انجام مى‌دهد. ثانیاً قدرت نفس داشته باشد و ضعفِ نفس نگیرد. این دو خصوصیت را امام حسین علیه‌السّلام در كربلا نشان داد. لذا، حادثه‌ى كربلا مثل خورشیدى بر تارك تاریخ درخشید؛ هنوز هم مى‌درخشد، و تا ابدالدّهر هم خواهد درخشید.
بیانات مقام معظم رهبرى در اجتماع پرشكوه زائران مرقد امام خمینى(ره)1375/03/14

روزى به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممكن است همه‌ى علماى بزرگ و مَراجع را علیه شما بشورانند و تحریك كنند.» یعنى اختلاف در عالم اسلام پیش آید.» پاى خیلى كسان، این‌جا مى‌لرزد. اما پاى امام نلرزید و راه را ادامه داد تا به نطقه‌ى پیروزىِ انقلاب رسید. بارها به امام گفته شد: «شما ملت ایران را به ایستادگى در مقابل رژیم پهلوى تشویق مى‌كنید. جواب خونهایى را كه بر زمین مى‌ریزد چه كسى مى‌دهد؟» یعنى در مقابل امام رضوان‌اللَّه علیه، خونها را – خونهاى جوانان را – قرار دادند. یكى از علماى بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده این مطلب را گفت. گفت: «در پانزده خرداد كه ایشان – یعنى امام – این حركت را كردند، خیلى كسان كشته شدند كه بهترین جوانان ما بودند. جواب اینها را چه كسى خواهد داد؟» این طرز فكرها بود. این طرز فكرها فشار مى‌آورد و ممكن بود هر كسى را از ادامه‌ى حركت منصرف كند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتى كه بر او حاكم بود، در این‌جاها دیده مى‌شد.

پیام به مناسبت برگزارى كنگره عظیم عبادى سیاسى حج1375/02/04

آنان كه تحرك و جامعیت حج را نفى و رد مى‌كنند، در واقع عزت و استقلال مسلمانان و نجات آنان از پنجه‌ى خونین استكبار و صهیونیسم را رد مى‌كنند. هر گونه فتوى و نظریه‌ى دینى در این باره، حكم به غیر ما انزل اللَّه است كه به گمان زیاد، از روى جهل به حقایق جهان و محیط و نداشتن چشم باز و بصیرت لازم در امور مسلمین صادر مى‌شود.

بیانات مقام معظم رهبرى در مانور عظیم عاشورا توسط «سپاه پاسداران انقلاب اسلامى»1374/03/25
در جمهورى اسلامى، به فضل پروردگار، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى این توانایى و قدرت را پیدا كرده كه در مدّتى بسیار كوتاه، حضورى همه جانبه و قوى در نقطه‌ى مورد نظر داشته است. این، مایه‌ى افتخار است. این، به بركت ایمان و در سایه‌ى اراده‌اى است كه از عشق و ایمان برمى‌خیزد. این، همان روحیه‌ى میدان جنگ، همان روحیه‌ى «كربلاى پنج» و «والفجر هشت» است. این، همان اراده‌ى عبور از «اروند» است؛ همان «فتح‌المبین»، «بیت‌المقدّس» و شكستن حصر آبادان است. مایه، همان است. تفاوتى كه پیدا شده، این است كه امروز سازماندهى قویتر و منظّمتر و فرماندهى، آگاهتر و بصیرتر است و نیروها، به طبیعتِ كار نظامى، آشناتر و علاقه‌مندترند. آن روز حضور دشمن در صحنه، هر كسى را به حركت فرا مى‌خواند. امروز، چیزى كه همه را به حركت فرا مى‌خواند، حضورِ «وظیفه» است. آیه‌ى قرآن است كه «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل.» این، مرتبه‌ى افضلِ آن چیزى است كه كشور و ملت ما، در دوران جنگ تحمیلى مشاهده كردند. این، دشمنان را مى‌ترساند و دوستان را خرسند، امیدوار و مطمئن مى‌كند. این، نشان مى‌دهد كه جمهورى اسلامى را دیگر نمى‌توان غافلگیر كرد. این، نشان مى‌دهد كه جمهورى اسلامى، گلِ خوشبوى معطّر زیبا را، آن چنان بى‌دفاع نگذاشته‌اند كه دست دشمن، از هر طرف به تطاول دراز شود و آن را پرپر كند. این، شمشیر ذوالفقار است؛ شمشیر دودَمى كه هم خوشحال‌كننده‌ى دوستان است، هم ترساننده‌ى دشمنان. هم براى ایجاد آمادگى لازم در هنگام خطر است و هم براى پیشگیرى از طمع‌ورزى دشمن. هر ساعتى كه شما در این‌جا در صف سان، در هنگام رژه، در هنگام تمرین و مانور مى‌گذرانید (یعنى از وقتى كه از خانه و شهر خود خارج شدید، تا وقتى كه ان‌شاءاللَّه با سلامتِ كامل به آن‌جا برگردید)، همه‌اش حسنه و صدقه است. هر قدم شما حسنه و صدقه و براى آن نیت و هدف است. وجود همه‌ى آن جماعتِ عظیمِ رزمنده‌ى منتشر در سراسر این كشور – كه امام عزیزِ این امت درباره‌شان فرمود «مملكتى كه اسلامى است، همه‌ى افرادش باید به این معنا نظامى باشند» – حسنه و صدقه است. این، در راه آن هدف و براى آن كار است. رزمندگان، بسیجِ در همه جا حاضر و سپاه و ارتش، باید در همه‌جا این آمادگیها را داشته باشند. این، از جنبه‌ى شكلى قضیه است و تا به حال هم خوب انجام شده است. ان‌شاءاللَّه، تا آخر مانور هم، با دقّت و هوشیارى شما، به بهترین وجه انجام مى‌گیرد و این براى شما یك ذخیره در راه ایجاد آن نیروى مسلّحى مى‌شود كه جنبه‌ى الهى و فنّى را با هم دارد.

پیام به نشست سالانه‏ى اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان (دفتر تحكیم وحدت)1374/02/06

هر كس در مسائل جارى جهانى و مسائل كنونى انقلاب، بصیرتى داشته باشد به روشنى مى‌فهمد كه انقلاب اسلامى ایران در حال حاضر از یك معبر دشوار و حائل و البته تعیین كننده در حال عبور است. اگر بخواهیم این مسائل را در چند جمله خلاصه كنیم باید بگوییم در سطح جهان مراكز استكبارى و صهیونیستى به این نتیجه قطعى رسیده‌اند كه اگر نتوانند این انقلاب را در مرحله كنونى‌اش شكست بدهند به احتمال زیاد، سر رشته كار را از دست داده و دیگر نخواهند توانست موج فزاینده‌ى بیدارى اسلامى و حتى گرایش ملتهاى غیر مسلمان را به معنویت بلكه به مفاهیم معنوى اسلامى مهار كنند. و این موج عظیم كه در این شانزده سال، عمق كافى هم یافته است تهدیدى جدى علیه حاكمیت استكبارى و مشخصاً علیه سلطه فرهنگى غربى خواهد بود.
بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار كارگزاران حج‏1374/01/16

چیزهایى هست كه نوشتن ندارد. هر جا كه شما به اثرى از دین نگاه كنید، این را به وضوح مى‌بینید. البته انسان باید بصیرت، فهم، معرفت و قدرت درك داشته باشد. كیست كه، توحید – شعار معنویت و وحدت مسلمین – را در حج ببیند و نفهمد كه این اجتماع عظیم، براى این است كه اسلام و توحید به رخ كفر كشیده شود؟! به خلاف آنچه امروز دشمنان مى‌خواهند، در حج، توحید در مقابل شرك سینه سپر مى‌كند.

بیانات مقام معظم رهبرى در جمع روحانیون استان «كهگیلویه و بویر احمد» در آستانه ماه محرّم‏1373/03/17

امروز عمومِ جوانان كشور – از دختر و پسر گرفته تا زن و مرد، و حتى غیرجوانان – ذهنشان باز است. اگر دیروز – قبل از انقلاب – جوانان دانشجو از این ویژگى برخوردار بودند، امروز مخصوص آنها نیست و همه، مسائل را با چشم بصیرت و با استبصار نگاه مى‌كنند و مى‌خواهند بفهمند. یك بخشِ مهم از حادثه‌ى فرهنگى در جامعه‌ى امروز ما این است كه اینها در معرض شبهات قرار مى‌گیرند. یعنى دشمنان شبهه القا مى‌كنند. دشمنان هم نه؛ منكرینِ فكرِ من و شما به القاى شبهه مى‌پردازند. مگر مى‌شود گفت هركس فكر ما را قبول ندارد، لال شود، حرف نزند، و هیچ شبهه‌اى القا نكند؟ مگر مى‌شود این‌طور گفت؟ به‌هرحال حرف مى‌زنند، مطلب مى‌پراكنند، به ایجاد تردید مى‌پردازند و شبهات درست مى‌كنند. مهم این است كه مطلبى كه شما مى‌گویید، برطرف كننده‌ى شبهه باشد و آن را زیاد نكند.


بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار فرماندهان «بسیج» سراسر كشور1371/08/27

اساس بسیج در جمهورى اسلامى، بر آگاهى است. در این‌جا نظام جمهورى اسلامى هرگز نخواسته است عده‌اى بیایند و چشمهایشان را ببندند و با اطاعت كوركورانه و بى‌خبر از آنچه كه اتفاق مى‌افتد، به میدان بروند و اسلحه‌ها را بكشند و بناى جنگیدن بگذارند. این را ما نخواستیم. جمهورى اسلامى و امام این جمهورى – رضوان و رحمت خدا بر او – عكس این حركت كردند. ملت ما با آگاهى راه‌افتاد، میدان را انتخاب كرد و در آن میدان جنگید. كسانى كه در جبهه‌هاى نبرد، در هشت سال جنگ تحمیلى و قبل از آن و مقدارى بعد از آن ایستادند و جنگیدند، على بصیرةٍ جنگیدند. فهمیدند كه چه مى‌كنند، با چه كسى مى‌جنگند، چرا مى‌جنگند و از چه دفاع مى‌كنند. جوانان بسیجى ما، اگر شهرى بودند، اگر روستایى بودند، اگر على‌الظاهر مدرك تحصیلى نداشتند، اگر دانشگاهى نبودند، اگر متخصص عالى‌رتبه نبودند – هركه بودند – مكرر در مكرر از زبانشان شنیدیم كه «ما براى خاك نمى‌جنگیم؛ ما براى یك وجب زمین نمى‌جنگیم؛ ما براى اهداف و آرمانهایمان مى‌جنگیم.» این، همان معرفت است.

بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار فرماندهان «بسیج» سراسر كشور1371/08/27

جوانان عزیز! بسیجیان عزیز! هر جاى كشور كه هستید، این بصیرت را روزبه‌روز زیاد كنید. نگذارید بعضى از نیازهاى مادى و مسائل كوچك، جلو بصیرتها را بگیرد. بصیرتتان را حفظ كنید و دشمنتان را بشناسید. دشمن، ترفندهاى گوناگون دارد؛ و آن ملتى موفق مى‌شود كه فریب نخورد. دشمن سعى مى‌كند آرزوهاى انقلابى را در نظر یك ملت مؤمن، كوچك كند. سعى مى‌كند نیازهاى مادى و كوچك را در نظر او بزرگ كند. نیاز مادى هم نیاز است، اما از جان كه بالاتر نیست! ملتى كه در راه خدا، جان برایش نثار كردنى است، آن‌جایى كه میدان مبارزه با دشمن است، نیازهاى دیگر چه تأثیرى مى‌تواند داشته باشد!؟ شما الان نگاه كنید! سیاستهاى امروز و دیروز دنیا را مشاهده كنید! ببینید چه هنگام بوده است كه علیه این نظام مقدس اسلامى، توطئه‌هایى در آستین استكبار و استبداد جهانى نباشد؟ آنها از شیوع اسلام مى‌ترسند. علناً اظهار مى‌كنند كه احساسات انقلابى اسلامى، در كشورهاى اسلامى رو به گسترش است. خود ما هم این را مى‌بینیم. این، یك واقعیت است. امروز ملت ایران یك ملت منزوى نیست. به كشورهاى گوناگون در دنیا، مثلاً به قلب اروپا نگاه كنید و از كسانى كه به آن‌جا رفته‌اند بپرسید و بشنوید كه چطور ملتى مثل ملت بوسنى هرزگوین كه در محاصره‌ى دشمنان انسانیت قرار گرفته است، به نام شما جوانان ایرانى، شعار مى‌دهد و چطور از شما، در بستن پیشانى‌بندها تقلید مى‌كند! ببینید چطور احساس كرده است كه راه، آن راهى است كه شما رفتید و باید همان راه را برود تا دشمن را شكست دهد! این، احساسات اسلامى است كه روزبه‌روز گسترش پیدا مى‌كند. كانون این احساسات، همین كشور مقدس اسلامى شما بود و الان هم هست. از این روست كه استكبار، به طور مداوم برنامه‌ریزى مى‌كند. برنامه‌هایش هم برنامه‌هایى است كه انسان اگر با بصیرت نگاه كند، مى‌تواند آنها را بشناسد.


بیانات رهبرمعظم انقلاب اسلامى در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته‏هاى عاشوراى نیروهاى مقاومت بسیج سراسر كشور، در سالروز شهادت امام سجّاد(ع)1371/04/22

عاشورا پیامها و درسهایى دارد. عاشورا درس مى‌دهد كه براى حفظ دین، باید فداكارى كرد. درس مى‌دهد كه در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس مى‌دهد كه در میدان نبرد حق و باطل، كوچك و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم در یك صف قرار مى‌گیرند. درس مى‌دهد كه جبهه‌ى دشمن با همه‌ى تواناییهاى ظاهرى، بسیار آسیب‌پذیر است. (همچنان كه جبهه‌ى بنى‌امیه، به وسیله كاروان اسیران عاشورا، در كوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید، و بالأخره هم این ماجرا، به فناى جبهه‌ى سفیانى منتهى شد.) درس مى‌دهد كه در ماجراى دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، براى انسان، بصیرت لازم است. بى‌بصیرتها فریب مى‌خورند. بى‌بصیرتها در جبهه باطل قرار مى‌گیرند؛ بدون این‌كه خود بدانند. همچنان كه در جبهه‌ى ابن‌زیاد، كسانى بودند كه از فساق و فجار نبودند، ولى از بى‌بصیرتها بودند.اینها درسهاى عاشورا است. البته همین درسها كافى است كه یك ملت را، از ذلت به عزت برساند. همین درسها مى‌تواند جبهه‌ى كفر و استكبار را شكست دهد.

بیانات در دیدار با اعضاى هیأت مركزى نظارت بر انتخابات چهارمین دوره‏ى مجلس شوراى اسلامى‏1370/12/04

شوراى نگهبان مطمئن‌ترین دستگاه و ارگانى است كه انقلاب به نظام كشور بخشیده است. ما براى این‌كه به طور كلى از سلامت نظام مطمئن باشیم، مهمترین و رساترین و فعالترین و مؤثرترین مجموعه‌ى ما همین شوراى نگهبان است. در قانون اساسى ما، شوراى نگهبان حتّى نقشى مهمتر از طراز اولى كه در صدر مشروطیت گذاشته شد، دارد. اولاً طراز اول، به مسائل قانون اساسى و امثال اینها كارى نداشت؛ فقط به مسأله‌ى شرع كار داشت؛ ثانیاً این كسانى كه امروز در شوراى نگهبان هستند، با مسائل كشور و مسائل انقلاب و مشكلاتى كه بر سر راه انقلاب هست، واقفترند، تا آن كسانى كه در آن روز مى‌خواستند در نقش طراز اول كار كنند. البته دیدیم كه در آن روز دشمنان اسلام و دشمنان آزادى ایران نتوانستند طراز اول را تحمل كنند و چه زود آنها را از صحنه خارج كردند؛ اول وجودشان را، بعد خودِ اعیانشان را بى‌اثر كردند و این ارگان را بكلى حذف كردند! بدون طراز اول، دهها سال مشروطیت ادامه پیدا كرد و شد آنچه شد: مشروطه به استبدادى از طراز استبدادهاى درجه‌ى اول تبدیل شد؛ یعنى از استبداد ناصرالدین شاهى بالاتر! هیچ كس نمى‌تواند بگوید كه استبداد رضاخان از استبداد ناصرالدین شاه كمتر است؛ بلكه بلاشك بیشتر از آن است. ناصرالدین شاه در قضیه‌ى تنباكو وقتى كه حركت مردم را دید، عقب نشست؛ اما رضاخان در سال 1314 هنگامى كه حركت مردم و علما را دید، حركت مردم را سركوب كرد و علما را دستگیر نمود و واقعه‌ى مسجد گوهرشاد را پیش آورد! به اعتقاد ما، همه‌ى اینها ناشى از عدم حضور طراز اول در آن‌جاست؛ والّا اگر علماى پیش‌بینى شده‌ى در متمم قانون اساسى – كه همان طراز اول باشند – حضور مى‌داشتند و مى‌توانستند نقش خودشان را ایفا كنند، ما امروز از آنچه كه هستیم، خیلى جلوتر بودیم. خوشبختانه حضور امام(رضوان‌اللَّه‌تعالى‌علیه) در انقلاب، با آن قاطعیت و آن بصیرت و آن حزم و آن حكمتى كه در ایشان بود، اجازه نداد كه دشمنان بخواهند نسبت به شوراى نگهبان همان كارى را بكنند كه با طراز اول كردند.

امروز هم بحمداللَّه شوراى نگهبان در اوج اقتدار قانونى و معنوى است؛ و هم در قضیه‌ى قوانین، و هم در قضایاى فرعى – از قبیل این قضیه‌یى كه امروز شما به آن دچار هستید – مورد قبول مردم و مورد اعتماد و توجه دستگاهها و پشتیبان نظام است. هركس كه این موقعیت را براى شوراى نگهبان نپسندد و با آن معارضه و مقابله بكند، آگاهانه و یا ناآگاهانه در همان خطى قرار گرفته كه یك روز قبل از رضاخان و در زمان رضاخان، در راه حذف آن طراز اول اقداماتى انجام گرفت و نتایجى به بار آورد. شوراى نگهبان در حرف و اقدام و كار خودش، امین و مؤتمن است و همه موظفند كه به چشم امین به آن نگاه كنند. هر قاضى عادلى هم وقتى كه قضاوت مى‌كند، ممكن است یك نفر در دلش به او اعتراض داشته باشد – چون بین ماها عصمت كه نیست – و آن اعتراض بحق هم باشد؛ اما حكم قاضى، حكم یك امین مؤتمن است و بایستى عملاً مورد اعتماد قرار بگیرد. امروز وضع شوراى نگهبان این‌طور است؛ هم در قوانین، هم در تصرفات اجرایى و شبه اجرایى – از این قبیلى كه ما در باب انتخابات مشاهده مى‌كنیم – بایستى مورد اعتماد و قبول و ائتمان مردم باشد و بحمداللَّه هست و هیچ كس نباید به خودش اجازه بدهد كه از این موقعیت و مقام شامخ معنوى‌یى كه قانون براى شوراى نگهبان معین كرده، حَطّى انجام بدهد و نسبت به آن خدشه‌یى وارد كند. با علم و معرفت و بصیرت به این موقعیت است كه ما در باب تصرفات شوراى نگهبان حرف مى‌زنیم و نسبت به آن تصمیم‌گیرى مى‌كنیم.

سخنرانى در دیدار با فرماندهان و جمعى از اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و كمیته‏ى انقلاب اسلامى، مسؤولان دفاتر نمایندگى ولى‏فقیه در سپاه و خانواده‏هاى معظم شهدا، در سالروز میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار1370/11/18

خداى متعال نعمتهاى معنوى را هم مثل نعمتهاى مادّى، آسان و ارزان نمى‌دهد؛ و اگر بدهد، آن را آسان و ارزان براى ما حفظ نمى‌كند. همچنان كه همه‌ى دستاوردهاى بشر به تبع تلاش و پیگیرى است، حفظ آنها هم به تبع تلاش و مجاهدت و فداكارى است. اگر مشاهده مى‌كنید كه ملتهایى پیشرفتهاى علمى و تكنولوژیكى یا سیادت سیاسى و اقتصادى پیدا كرده‌اند – ثروتمند شده‌اند و عزتى پیدا كرده‌اند – هرچه هست، تابع تلاش است. این یكى از اصول اسلامى است كه «من كان یرید العاجلة عجّلنا له فیها ما نشاء لمن نرید»؛ این مربوط به كسانى است كه دنیا را مى‌خواهند. آن كسانى كه دنبال ارزشها هستند و دنیاى ارزشى را كه همان آخرت است، و آخرت الهى را كه همان ثواب الهى است، مى‌خواهند، آنها هم همین‌طورند؛ «و من اراد الأخرة و سعى لها سعیها و هو مؤمن فاولئك كان سعیهم مشكورا». بعد مى‌فرماید: «كلاّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء»؛ ما همه را كمك مى‌كنیم؛ اینها را و آنها را. هركس كه تلاش كرد، در همان راهى كه تلاش كرده است، خدا به او كمك مى‌كند. تلاش، معیار و میزان براى به دست آوردن دستاوردهاست. حفظ دستاوردها هم همین‌طور است؛ یعنى بى‌تلاش نمى‌شود. تاریخ در مقابل ماست. قرآن – معلم بصیرت‌بخش بشریت – در مقابل ماست. در چند جاى قرآن خداوند به بنى‌اسرائیل مى‌فرماید: «و انّى فضّلتكم على العالمین»؛ من شما را بر همه‌ى عالمین فضیلت بخشیدم؛ اما همین بنى‌اسرائیل كارى كردند كه خداى متعال فرمود: «و ضربت علیهم الذّلّة و المسكنة و بائو بغضب من‌اللَّه»! خداوند قوم و خویشى با كسى ندارد؛ این تلاش انسانهاست كه تعیین كننده‌ى سرنوشت آنهاست؛ لذا در سوره‌ى جمعه مى‌بینید كه درباره‌ى همین بنى‌اسرائیل مى‌فرماید: «مثل الّذین حمّلوا التّوریة ثمّ لم یحملوها». تورات را بر آنها حمل كردند؛ یعنى بر دل و جان و زندگى و ذهن آنها وارد كردند – پس اینها از تورات بهره بردند – اما «ثمّ لم یحملوها»؛ لیكن بعداً امتداداً اینها تورات را با خودشان برنداشتند و آن را از ذهن و دل و واقعِ زندگیشان خارج كردند. ظاهر تورات وجود داشت، اما باطن تورات دیگر نبود؛ آن وقت «كمثل الحمار یحمل اسفار»

سخنرانى در اجتماع بزرگ مردم بوشهر1370/10/11

در فضاى زندگى ما باید قرآن حكومت كند و بركات قرآنى موج بزند. در سایه‌ى قرآن است كه معرفت و بصیرت و شجاعت و اقدام ما معنا پیدا مى‌كند و به سمت هدفهاى درست متوجه مى‌شود. قرآن به مؤمنین مى‌گوید: اى مؤمنین! وقتى خدا و پیامبر خدا شما را به حیات و به زندگى واقعى دعوت مى‌كنند، به نداى آنها پاسخ بدهید. این چه حیاتى است كه خدا و پیامبر، ما را به آن دعوت مى‌كنند؟ در یك كلمه، این حیاتِ شایسته‌ى انسان است.
سخنرانى در اجتماع بزرگ مردم بوشهر1370/10/11

امروز بحمداللَّه زنان ما در میدانهاى گوناگونى پیشرفت داشته‌اند. نباید زنان و دختران را از تحصیل علم باز داشت؛ باید كمك كرد تا تحصیل كنند و معرفت و بصیرت پیدا نمایند. زنان مى‌توانند در همه‌ى مسائل، دوشادوش مردان باشند؛ البته باید حدود الهى و احكام الهى حفظ بشود.

سخنرانى در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسؤولان دفاتر نمایندگى ولىّ‏فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى‏1370/06/27

دوران دشوار هر انقلابى، آن دورانى است كه حق و باطل در آن ممزوج بشود. ببینید امیرالمؤمنین از این مى‌نالد: «ولكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنا لك یستولى الشّیطان على اولیائه». در دوران پیامبر، این‌طورى نبود. در دوران پیامبر، صفوف، صفوف صریح و روشنى بود. آن طرف، كفار و مشركان و اهل مكه بودند؛ كسانى بودند كه یكى‌یكى مهاجرین از اینها خاطره داشتند: او من را در فلان تاریخ زد، او من را زندانى كرد، او اموال من را غارت كرد؛ بنابراین شبهه‌یى نبود. یهود بودند؛ توطئه‌گرانى كه همه‌ى اهل مدینه – از مهاجر و انصار – با توطئه‌هاى آنها آشنا بودند. جنگ بنى‌قریظه اتفاق افتاد، پیامبر دستور داد عده‌ى كثیرى آدم را سر بریدند؛ خم به ابروى كسى نیامد و هیچ‌كس نگفت چرا؛ چون صحنه، صحنه‌ى روشنى بود؛ غبارى در صحنه نبود. این‌طور جایى، جنگ آسان است؛ حفظ ایمان هم آسان است. اما در دوران امیرالمؤمنین، چه كسانى در مقابل على(ع) قرار گرفتند؟ خیال مى‌كنید شوخى است؟ خیال مى‌كنید آسان بود كه «عبداللَّه‌بن‌مسعود»، صحابى به این بزرگىبنا به نقل عده‌یى – جزو پابندهاى به ولایت امیرالمؤمنین نماند و جزو منحرفان به حساب آمد؟ همین «ربیع‌بن‌خثیم» و آنهایى كه در جنگ صفین آمدند گفتند ما از این قتال ناراحتیم، اجازه بده به مرزها برویم و در جنگ وارد نشویم، در روایت دارد كه «من اصحاب عبداللَّه‌بن‌مسعود»! این‌جاست كه قضیه سخت است.
وقتى غبار غلیظتر مى‌گردد، مى‌شود دوران امام حسن؛ و شما مى‌بینید كه چه اتفاقى افتاد. باز در دوران امیرالمؤمنین، قدرى غبار رقیقتر بود؛ كسانى مثل عمار یاسر – آن افشاگر بزرگ دستگاه امیرالمؤمنین – بودند. هرجا حادثه‌یى اتفاق مى‌افتاد، عمار یاسر و بزرگانى از صحابه‌ى پیامبر بودند كه مى‌رفتند حرف مى‌زدند، توجیه مى‌كردند و لااقل براى عده‌یى غبارها زدوده مى‌شد؛ اما در دوران امام حسن، همان هم نبود. در دوران شبهه و در دوران جنگ با كافر غیرصریح، جنگ با كسانى كه مى‌توانند شعارها را بر هدفهاى خودشان منطبق كنند، بسیار بسیار دشوار است؛ باید هوشیار بود.
البته بحمداللَّه ما هنوز در چنان دورانى نیستیم. هنوز صفوف روشن است؛ هنوز خیلى از اصول و حقایق، واضح و نمایان است؛ اما مطمئن نباشید كه همیشه این‌گونه خواهد بود. شما باید آگاه باشید. شما باید چشم بصیرت داشته باشید. شما باید بدانید بازویتان در اختیار خداست یا نه. این، بصیرت مى‌خواهد؛ این را دست كم نگیرید.
من یك وقت در دوران زندگى تقریباً پنجساله‌ى حكومت امیرالمؤمنین(علیه الصّلاةوالسّلام) و آنچه كه پیش آمد، مطالعات وسیعى داشتم. آنچه من توانستم به عنوان جمع‌بندى به دست بیاورم، این است كه «تحلیل سیاسى» ضعیف بود. البته در درجه‌ى بعد، عوامل دیگرى هم بود؛ اما مهمترین مسأله این بود. والّا خیلى از مردم هنوز مؤمن بودند؛ اما مؤمنانه در پاى هودج ام‌المؤمنین در مقابل على(علیه‌السّلام) جنگیدند و كشته شدند! بنابراین، تحلیل غلط بود.


موضع خود را شناختن و در آن قرار گرفتن، هوشیارى سیاسى، شم سیاسى و قدرت تحلیل سیاسى – البته به دور از ورود در دسته‌بندیهاى سیاسى – خودش یكى از آن خطوط ظریفى است كه من در پیام هم به شما عرض كردم؛ امام هم كه مكرر در مكرر فرموده بودند.


البته یك عده خوششان نمى‌آمد: نه، چرا در كارهاى سیاسى دخالت نكنند؟! همان وقت من یادم هست كه بعد از گذشت چند ماه از فرمایش امام، یك حادثه‌ى انتخاباتى در پیش بود و زیدى به یكى از شهرها رفته بود – كه نمى‌گویم كجا، چون نمى‌خواهم نزدیك بشوم – و سخنرانى كرده بود. آن وقتها نوارش را آوردند و من گوش كردم. او مى‌گفت: نه آقا، چرا مى‌گویید سپاه در سیاست دخالت نكند؟ باید بكند؛ از شماها چه كسى بهتر؟(!)


ببینید، اینها حرفهاى خوشایند و دلنشینى است كه این جوان مبارزِ پُر از خون انقلابى، به هیجان بیاید: بله، چه كسى از ما بهتر؟ امام این موضوع را صریحاً گفته بودند؛ اما اینها بین آگاهى سیاسى و حضور سیاسى در صحنه‌ى انقلاب – كه این خوب است – و بین دخالت در معارضات سیاسى و جناح‌بندیهاى سیاسى و به نفع یكى و به ضرر دیگرى كار كردن – كه این همان چیز بد و بسیار خطرناكى است كه امام هیأتى را مأمور كردند و گفتند ببینید چه كسى این‌طورى است، از سپاه بیرونش كنید – خلط مى‌كردند.

بیانات در دیدار با مسؤولان، نویسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبیات مقاومت» حوزه‏ى هنرى سازمان تبلیغات اسلامى‏1370/04/25

من كتابهایى را كه مى‌خوانم، معمولاً پشتش یادداشت یا تقریظى مى‌نویسم؛ یعنى اگر چیزى به ذهنم آمده، پشت آن یادداشت مى‌كنم. این كتاب «فرمانده‌ى من» را كه خواندم، بى‌اختیار پشتش بخشى از زیارتنامه را نوشتم: «السّلام علیكم یا اولیاءاللَّه و احبّائه». واقعاً دیدم كه در مقابل این عظمتها انسان احساس حقارت مى‌كند. من وقتى این شكوه را در این كتاب دیدم، در نفس خودم حقیقتاً احساس حقارت كردم.

چه كسى مى‌تواند این شكوه را به ما نشان بدهد؟ این شكوه وجود دارد، ولى یك نفر باید آن را به ما نشان بدهد. او، چه كسى است؟ او، شمایید. یعنى اگر شما قدر خودتان را بدانید، مى‌توانید حامل آن‌چنان نورانیتى باشید كه انسانها را تكان مى‌دهد. آن‌طور حقایق واقعاً ماها را منقلب مى‌كند. آن حقیقت اتفاق افتاد و یك لحظه از بین رفت. البته در ملكوت باقى است؛ اما در عالم ناسوت و در مادّیت و حساب زمان و مكان ما، در یك لحظه حادثه‌یى اتفاق افتاد و تمام شد و رفت. چه چیزى مى‌تواند این حادثه را ماندگار كند؟ چه چیزى مى‌تواند آن را به گونه‌یى كه حتّى چشم عادى در حضور نمى‌بیند، در غیاب آن حادثه، به دل و بصیرت انسان تفهیم بكند؟ آن، هنر است. هنر این نقش را دارد و مى‌تواند این كار را انجام بدهد.
بیانات در دیدار با اعضاى بعثه‏ى حج، به همراه حجةالاسلام والمسلمین محمّدى رى‏شهرى، نماینده‏ى ولّى‏فقیه و سرپرست حجاج ایرانى‏1370/04/23

جمهورى اسلامى حج را شناخت. این، بصیرت امام بود. امام درست در سربندهاى اساسى انگشت گذاشته بود. در اسلام خیلى واجب وجود دارد، روزه هم یك واجب اساسى است؛ اما امام روى نماز جمعه و روى حج – یعنى آن بخشهاى حساس و سربندهاى مهم – خیلى تكیه كرد و دایم از سال اول نسبت به حج حرف داشت و پیام مى‌داد. البته من یادم است كه ایشان از قبل هم – یعنى سال 41 – به حجاج پیام مى‌دادند. بعد از آن مبارزات اولیه‌ى مربوط به انجمنهاى ایالتى و ولایتى، و بعد از آن‌كه دولت انجمنها را قبول كرد، فاصله‌یى شد.

پیام به حجاج بیت‏اللَّه‏الحرام‏1370/03/26

خدا را شكر كه هیچیك از تلاشهاى استكبارى – چه عملى و چه تبلیغاتىكارگر نیفتاد و شعله‌ى امیدى كه با پیروزى انقلاب اسلامى و چهره‌ى مصمم و تسلیم‌ناپذیر آن، بر دنیاى اسلام و جانهاى مسلمین پرتو افكنده بود، كار خود را كرد و نتیجه آن است كه امروز در تعدادى از كشورهاى اسلامى، به صورت حركتهاى عظیم مردمى در طلب حكومت اسلامى مشاهده مى‌شود. لیكن این‌جانب به عنوان برادرى دلسوز و مجرب، وظیفه‌ى خود مى‌دانم به این ملتها و مخصوصاً به رهبران و هوشمندان و روشنفكران و علماى دینى آنان یادآورى كنم:اولاً، در این راه كه خطرات زیادى از ناحیه‌ى بى‌صبرى یا بى‌بصیرتى حركت را تهدید مى‌كند، بر دو عنصر صبر و بصیرت بیش از همه چیز تأكید بورزید.


سخنرانى در مراسم دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)1370/03/14

آنچه امام بزرگوار و ملت شجاع ما را در راه این مبارزه‌ى بزرگ موفق كرد، بصیرت و صبر بود – مقاومتى همراه با بصیرت – همان‌طور كه امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر والصّبر». علت آن هم این است كه امروز مبارزه با كفر خالص و شرك خالص نیست، تا مطلب روشن، و صف‌بندیها مجزا و جداى از هم باشد؛ بلكه امروز مبارزه با نفاق و دورویى و تزویر و شعارهاى توخالى و دروغزنیها و لافزنیهایى است كه بلندگوهاى استكبار را در همه‌ى انحاى عالم پُر كرده است. بسیارى دم از طرفدارى از حقوق بشر مى‌زنند و دروغ مى‌گویند. بسیارى دم از اسلام مى‌زنند و دروغ مى‌گویند. اسلام آنها، اسلام باب طبع و میل سردمداران استكبار است. بسیارى دم از مساوات و برابرى انسانها مى‌زدند و مى‌زنند و دروغ مى‌گفتند و مى‌گویند. بنابراین، مبارزه در دوران كنونى، مبارزه‌یى دشوار است؛ هم به خاطر قدرت زر و زور استكبار، و هم به خاطر قدرت تبلیغاتى و توجیه‌گر دروغگوییها و نفاقهاى استكبار و ایادیش.

انسانهاى بى‌بصیرت، زود فریب مى‌خورند. همین امروز هم در دنیا آدمهاى دلسوزى هستند كه فریب خورده‌اند؛ دشمن را نشناخته‌اند و صف را تشخیص نداده‌اند. در ایران، امام عظیم‌الشأن ما، به بركت بصیرت مردم – كه با صبر و مقاومت آنها همراه بود – این راه را طى كرد و به موفقیت رسید. خود او، در ایجاد این بصیرت و صبر در مردم، بزرگترین مؤثر بود. هرجا در انحاى عالم مبارزه‌یى صورت مى‌گیرد، حركتى مى‌شود، انسان دلسوزى در پى نجات توده‌هاى مردم حركت مى‌كند، باید بداند كه این راه، با هوشمندى و بصیرت و نیز با صبر و مقاومت طى‌شدنى است، و لاغیر.
چند توصیه به ملت عزیزمان: مواظب باشید صبرتان را از دست ندهید. ما با صبر پیروز شدیم؛ باز هم باید با صبر پیشروى بكنیم. مواظب باشید بصیرتتان را از دست ندهید، دشمن را بشناسید و دشمنیها و ترفندهاى او را درست تشخیص بدهید. تبلیغاتى كه دشمن مى‌كند، حرفى كه دشمن مى‌زند و شایعه‌یى كه دشمن مى‌اندازد، به چشمتان بیاید. توجه كنید كه دشمن با چه انگیزه‌یى این حرف را مى‌زند، این شایعه را مى‌پراكند، این خبر دروغ را نقل مى‌كند و این اظهار منافقانه را بر زبان جارى مى‌نماید. به‌هرحال، دشمن، دشمن است.

صبر و بصیرت و وحدتتان را حفظ كنید. نگذارید به بهانه‌هاى گوناگون، آدمهاى كم‌بصیرت، یا كم‌صبر، یا خودخواه، یا بى‌توجه به مصالح عمومى مردم، میان صفوف مستحكم شما فاصله بیندازند و شما را نسبت به یكدیگر، یا نسبت به مسؤولان دل‌چركین و نگران كنند. آگاه باشید و بدانید كه این راه به هدف خواهد رسید؛ چون راه پیامبران و راه اوصیا و آرزوى مؤمنان صالح در طول همه‌ى زمانهاى گذشته است. ملتهاى دیگر به شما نگاه مى‌كنند و مى‌خواهند از شما بیاموزند.

پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)1370/03/13

با اعتماد و اطمینان به هوشیارى و قدرت تحلیل كه بحمداللَّه به بركت انقلاب در میان اقشار مردم ما رایج است، لازم مى‌دانم اعلام كنم كه برخلاف ادعا و میل سخنگویان استكبار، خطوط اصلى سیاست خارجى جمهورى اسلامى – كه پایه‌ى عمده‌ى آن، اصل «نه شرقى و نه غربى» است – تغییر نیافته و هرگز هم قابل تغییر نیست و جنجال هوچیگرانه‌ى دشمنان قادر نیست دولت و ملت ایران اسلامى را از راهى كه با بصیرت انتخاب كرده و با معرفت پیموده است، منحرف سازد.
سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست‏ونهم ماه مبارك رمضان)1370/01/26

این جمله‌یى كه امیرالمؤمنین فرمودند، چیز عجیبى است: «ایها الناس انّ احقّ النّاس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامراللَّه فیه فان شغب شاغب استعتب»؛ اگر كسى در مقابل این مسیر صحیحى كه من در پیش گرفته‌ام، فتنه‌گرى و آشوبگرى بكند، نصیحتش مى‌كنیم كه برگردد؛ اما اگر ابا كرد، رویش شمشیر مى‌كشیم؛ «فان ابى قوتل». اگر كسى از این طریق تخطى بكند، با شمشیر علوى مواجه مى‌شود. در همین خطبه مى‌فرماید: «الا وانّى اقاتل رجلین»؛ من با دو كس مى‌جنگم: «رجلا ادّعى ما لیس له و اخر منع الّذى علیه»؛ یكى آن كسى كه چیزى را كه متعلق به او نیست – مالى را، مقامى را، حقى را كه به او تعلق ندارد – بخواهد دست بیندازد و بگیرد؛ نفر دوم كسى است كه حقى را كه برگردن اوست و باید ادا بكند، ادا نكند. مثلاً باید به جهاد برود، اما نرود؛ باید اداى مال بكند، اما نكند؛ باید در اجتماع مسلمین شركت كند، اما نكند. او قاطعانه این مطالب را مى‌فرمود. «و قد فتح باب‌الحرب بینكم و بین اهل‌القبلة و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ باب جنگ با اهل قبله بر روى شما باز شد. زمان پیامبر، چه موقع چنین چیزى بود؟
عمار یاسر در جنگ صفین ملتفت شد كه در یك گوشه‌ى لشكر همهمه است. خودش را رساند، دید یك نفر آمده وسوسه كرده كه شما با چه كسانى دارید مى‌جنگید؛ طرف مقابل شما مسلمانند و نماز مى‌خوانند و جماعت دارند!
یادتان است كه در جنگ تحمیلى، وقتى بچه‌هاى ما مى‌رفتند سنگرهاى دشمن را مى‌گرفتند و آنها را اسیر مى‌كردند و به داخل سنگر مى‌آوردند، وقتى جیبهایشان را مى‌گشتند، مهر و تسبیح پیدا مى‌كردند! آنها جوانان مسلمان شیعه‌ى عراقى بودند كه مهر و تسبیح در جیبشان بود؛ اما طاغوت و شیطان از آنها استفاده مى‌كرد. این دست مسلمان تا وقتى ارزش دارد و دست مسلمان است، كه به اراده‌ى خدا حركت كند. اگر این دست به اراده‌ى شیطان حركت كرد، همان دستى مى‌شود كه باید قطعش كرد. این را امیرالمؤمنین خوب تشخیص مى‌داد.

على‌اىّ‌حال، این وسوسه را چند بار در لشكر صفین به وجود آوردند و هر دفعه هم به گمانم عمار بود كه خودش را رساند و فتنه را افشا كرد. عمار جمله‌یى با این مضمون گفت كه جنجال نكنید، حقیقت را بشناسید. این پرچمى كه در مقابل شماست، من دیدم كه به جنگ پیامبر آمد و زیر این پرچم، همان كسانى ایستاده بودند كه الان ایستاده‌اند؛ و پرچمى را دیدم – اشاره به پرچم امیرالمؤمنینكه در مقابل آن پرچم بود و زیر آن پیامبر و همان كسانى كه امروز ایستاده‌اند – یعنى امیرالمؤمنین – بودند؛ چرا اشتباه مى‌كنید؟ چرا حقیقت را نمى‌شناسید؟

این، بصیرت عمار را نشان مى‌دهد. بصیرت، چیز خیلى مهمى است. من در تاریخ هرچه نگاه كردم، این نقش را در عمار یاسر دیدم. مواردى را كه عمار یاسر خودش را براى روشنگرى رسانده بود، من در جایى یادداشت كرده‌ام؛ اما دم دستم نبود كه بخواهم پیدا كنم و در این‌جا مطرح نمایم. خداى متعال، این مرد را از زمان پیامبر براى زمان امیرالمؤمنین ذخیره كرد، تا در این مدت به روشنگرى و بیان حقایق بپردازد.

من از سابق مكرر گفته‌ام كه اگر ملتى قدرت تحلیل خودش را از دست بدهد، فریب و شكست خواهد خورد. اصحاب امام حسن، قدرت تحلیل نداشتند؛ نمى‌توانستند بفهمند كه قضیه چیست و چه دارد مى‌گذرد. اصحاب امیرالمؤمنین، آنهایى كه دل او را خون كردند، همه مغرض نبودند؛ اما خیلى از آنها – مثل خوارج – قدرت تحلیل نداشتند. قدرت تحلیل خوارج ضعیف بود. یك آدم ناباب، یك آدم بدجنس، یك آدم زبان‌دار پیدا مى‌شد و مردم را به یك طرف مى‌كشاند؛ شاخص را گم مى‌كردند. در جاده، همیشه باید شاخص مورد نظر باشد. اگر شاخص را گم كردید، زود اشتباه مى‌كنید. امیرالمؤمنین مى‌فرمود: «و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ اول، بصیرت، هوشمندى، بینایى، قدرت فهم و تحلیل، و بعد صبر و مقاومت و ایستادگى. از آنچه كه پیش مى‌آید، انسان زود دلش آب نشود. راه حق، راه دشوارى است.

سخنرانى در دیدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران، به همراه حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى‏1369/09/14

امام(ره) به معناى واقعى كلمه، یك حكیم بود. خداى متعال، حكمت به همان معناى حقیقى «ولقد اتینا لقمان الحكمة» را به این مرد داده بود. او واقعاً بصیرتى داشت. خیلى از چیزهایى كه ماها حتّى گاهى با دقت نمى‌دیدیم، او آنها را در نگاه عادى مشاهده مى‌كرد. حرفهاى او، برخاسته‌ى از چنین دلى و چنان حكمتى بود.
سخنرانى در دیدار با گروه كثیرى از آزادگان و اقشار مختلف مردم، در اولین روز از هفته‏ى وحدت‏1369/07/11

ممشاى امام را اهل بصیرت و اهل خبره و كسانى كه معاشر و محشور با ایشان بودند، مى‌دانند؛ نه این‌كه هر كس بیاید حرف بزند كه اگر امام(ره) بود، چنین مى‌كرد و چنان مى‌فرمود.
من همه را توصیه مى‌كنم كه این خط صحیح را دنبال كنند. مواظب باشید، در حالى كه ما دنیاى اسلام را به وحدت دعوت مى‌كنیم، دشمن نتواند در میان صفوف خود جمهورى اسلامى، اختلاف و تفرقه ایجاد كند. شرط پیروزیها این است كه جناحهاى مختلف در جمهورى اسلامى، احترام هم را حفظ كنند و با هم باشند. در جمهورى اسلامى، انتخاب، انتخاب اصلح است؛ نه رقابت انتخاباتى. این دعواها و رقابتها، متعلق به دمكراسیهاى غربى است كه از خدا و دین، هیچ‌چیزى به مشامشان نرسیده است.
كارهایى كه بعضیها انجام مى‌دهند، باب جمهورى اسلامى نیست. در این‌جا ممشا، ممشاى اسلامى است و انتخاب، انتخاب اصلح. مردم باید با چشم باز و با بصیرت وارد بشوند و آدمهایى را كه اطمینان پیدا مى‌كنند، انتخاب كنند. گیرم حالا زید و عمرو در این جمع نباشند؛ این نباید موجب تعارض بشود.
به‌هرحال، همه‌ى برادران و خواهران عزیز از خداى متعال كمك بخواهند، براى این‌كه راه صحیح و بصیرت در این راه را ان‌شاءاللَّه به همه‌ى ما تلقین كند و همه‌ى ما را هدایت نماید. امروز، حفظ حیثیت و آبروى انقلاب و نظام اسلامى و حفظ وحدت، بر همه واجب است و اگر كسى تخلف و تخطى بكند، بداند كه از انقلاب تخطى كرده و مطمئناً براى مردم و این جوانان پُرشور و كسانى كه احساس مسؤولیت مى‌كنند، قابل تحمل نخواهد بود.

سخنرانى در دیدار با فرزندان ممتاز شاهد، جانبازان شهرهاى مشهد و تهران و استان كردستان، جمعى از دانش‏آموزان مدارس تهران و مدرّسان مراكز تربیت معلم، و گروهى از ورزشكاران و مسؤولان سازمان تربیت بدنى كشور1369/06/21

ملت در انتخاب خبرگان، باید با بصیرت عمل كند. چشمهایتان را باز كنید، از خدا مدد بخواهید و ببینید كه چه كسانى را انتخاب مى‌كنید. افراد صالح، مؤمن، لایق، افرادى كه مى‌توانند مصلحت دین و دنیاى مردم را تشخیص بدهند، افرادى كه داراى تقواى كافى هستند و آنها را از لغزش باز مى‌دارد، افراد عالم، انقلابى و كسانى را كه تجربه‌ى سالهاى گذشته نشان داده است كه در خط درست حركت كرده‌اند و راه درست را شناخته‌اند، انتخاب كنید. این، چیز خیلى مهمى است.

سخنرانى در دیدار با مسؤولان بنیاد شهید، جمعى از اساتید و دانشجویان دانشگاهها و اقشار مختلف مردم‏1369/05/24

بالاخره ملتها تا كى باید وسیله‌یى براى هوسرانى اشخاص و انسانهاى قدرتمند باشند؟ این نظام جهنمىِ سلطه‌یى كه بر دنیا حاكم است، تا كى باید حاكم باشد؟ امروز بازى صدام با كویت است كه وارد این كشور بشود و ملت عراق و ملت كویت، زیر فشار قرار بگیرند؛ فردا طور دیگرى خواهد بود. دولتهاى وابسته به استكبار جهانى و امریكا و غرب، تا كى باید بدون در نظر گرفتن مصالح ملتها، هر كارى كه مى‌خواهند، با ملتهاى خودشان بكنند؟ راه نجات چیست؟ آیا راه نجاتى نیست؟ راه نجات وجود دارد. راه نجات در كشورهاى اسلامى، بازگشت به اسلام است. راه نجات، بصیرت نسبت به دشمن واقعى است. ملتهاى مسلمان باید دشمن واقعى را بشناسند و ترفند و خدعه‌ى استكبار را درك كنند.

بیانات در دیدار با مسؤولان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران‏1369/05/07

از تولید – بخصوص در سیما – باید مراقبت بشود. آقایانى كه مسؤول این كار هستند، به این اكتفا نكنند كه به یك تهیه‌كننده بگویند مثلاً فیلم بیست دقیقه‌یى، یك ساعتى، یا ده ساعتى در این موضوع تهیه كن. نه، باید در تمام طول مدت كار، ابزارها و چشمها و بینشهاى سرشار از بصیرتى مراقبت داشته باشند، ببینند چه چیزى از آب در مى‌آید. اگر خداى نكرده یك تهیه‌كننده، مسؤولیتش یك ذره ضعیف باشد، كار خراب خواهد شد. اگر شما مراقبت نكردید، ممكن است در فیلمنامه چیزى گنجانده بشود كه آن كارگردان و آن بازیكن بیچاره هم همان را اجرا بكند. چیز بدى از آب در مى‌آید؛ كمااین‌كه گاهى چنین چیزى هم مشاهده مى‌شود. اینهایى كه مطرح مى‌كنم، از بَر نیست؛ از روست؛ یعنى چیزهایى است كه دیده و مشاهده شده است و مى‌شود نمونه‌هایى را ذكر كرد.
پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)1369/03/10

امروزه گرچه مغزهاى علیل تحلیلگران مادّى، هنوز عاجز از فهم و تحلیل حوادث اسلامى در ده‌سال اخیر است و آنان بدرستى نمى‌توانند بفهمند، كه چه شد كه پس از تلاش دویست‌ساله‌ى استعمار در كشورهاى اسلامى و پس از هزاران شیوه‌ى موفق براى راندن اسلام از صحنه‌ى زندگى و حتّى از صفحه‌ى ذهن و دل مردم در این كشورها و مهمتر از آن، پس از قرنها بدآموزىِ قدرتهاى استبدادى و ایادىِ آنان و پس از تحریفهاى بى‌شمارى كه به وسیله‌ى وعاظ السلاطین و آخوندهاى دربارى در دین پدید آمده و صفا و خلوص آن را مخدوش ساخته و به دارویى بى‌اثر و جسمى بى‌جان بدل كرده بود، امروز دوباره اسلام در قلب میهن اسلامى پروبال گشوده و سایه‌ى رحمت خود را بر سرتاسر جهان اسلام گسترده و چون خورشیدى روشنگر در دل همه‌ى مسلمین تافته و به آنان روح و نشاط و امید بخشیده است؟ و چگونه اسلام كه بتدریج به دست فراموشى سپرده مى‌شد و هرگز هیچ امیدى را در دل جستجوگر انسانهاى دردمند و بى‌تاب بر نمى‌انگیخت، اكنون به یگانه امید روشن ملتهاى مسلمان، مخصوصاً جوانان و بیداردلان و دردمندان تبدیل یافته است؟ آرى، فهم و تحلیل درست این حوادث شگفت‌آور، اگرچه براى مغزها و ذهنهاى بیگانه از حقیقتِ اسلام و بى‌خبر از سرگذشتِ واقعى اسلام ناممكن است، لیكن براى صاحبان بصیرت،پاسخ در یك كلمه است: معجزه‌ى انقلاب.ملت ایران بخوبى دانسته است كه نقطه‌ى قوّت و پایدارى او، درست همان است كه دشمن همه‌ى نیروى خود را در مقابله با آن مصروف مى‌كند؛ یعنى توكل به خدا و تمسك به اصول اساسى انقلاب كه همه از مبانى اسلام سرچشمه گرفته و در كلمات رهبر كبیر انقلاب(رضوان‌اللَّه‌علیه) بر آن تأكید شده است. خشم و غیظ عنادآمیزى كه در به‌كاربردن واژه‌ى «بنیادگرایى» در اظهارات خصمانه‌ى رسانه‌هاى دشمن، از اول انقلاب تا امروز محسوس است، ناشى از درماندگى و سراسیمگى آنان در برابر پایبندى رهبر و ملت و نظام ما به اصول اساسى انقلاب است.چه‌قدر ساده‌لوح و سطحیند كسانى كه گمان مى‌كنند دشمنىِ امریكا و جبهه‌ى استكبار و دارودسته‌ى وسیع صهیونیستى كه اكثر خبرگزاریها و رسانه‌هاى خبرى و تبلیغى جهان را در اختیار دارند، ناشى از آن است كه جمهورى اسلامى، بموقع تلاش لازم را براى كسب دوستان انجام نداده و یا در مسائل جهانى دچار تندروى شده است. این گمان، حاكى از عدم تعمق در حوادث و جریانات داخلى و جهانى و عدم بصیرت در دشمن‌شناسى است.

سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سى‏ام ماه مبارك رمضان)1369/02/06

بى‌مورد نیست كه امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) فرمود: هیچ‌كس نمى‌توانست این كارى را كه من كردم، بكند و این فتنه را بخواباند. این كار، واقعاً شمشیر و آگاهى و آن ایمان على به خودش و راه خودش را مى‌خواست. حتّى گاهى خواص متزلزل مى‌شدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابه‌ى خود فرمود – طبق این نقلى كه شده است – فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتى كه جنگ تمام شد و كمتر از ده نفر از مجموعه‌ى خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ كشته شدند، حضرت به عنوان وسیله‌یى براى عبرت و موعظه‌ى یاران و اصحاب خودش، در بین كشته‌ها راه افتاد و با بعضى از آنان به مناسبتى حرف زد. به یكى از این كشته‌ها كه به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین كسى كه از یاران نزدیكش بود، فرمود: او را مى‌شناسى؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان كسى است كه دیشب آن آیات را مى‌خواند و دل تو را ربوده بود!


این، چه قرآن خواندنى است؟! این، چه نوع عبادت كردنى است؟! این، دورى از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، مى‌فهمد كه وقتى موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام – كه در على‌بن‌ابى‌طالب مجسم استدر یك طرف قرار گرفته است، همه‌ى شبهه‌ها را از خودش دور مى‌كند و به او مى‌پیوندد. این دورى از قرآن و دورى از دین است كه كسى نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روى على(ع) شمشیر بلند كند.
پس، یك طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدنها و اشتباههاى عمده و بزرگ است كه ما در طول دوران خلافت بنى‌امیه و بنى‌عباس، آن را مشاهده مى‌كنیم. بعضیها آدمهاى مقدس‌مآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در كتابها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدمهاى حسابى ثبت شده است؛ اما اشتباه مى‌كردند؛ اشتباهى به عظمت اشتباه جبهه‌ى حق با باطل. بزرگترین اشتباهها این است. اشتباههاى كوچك، قابل بخشش است. آن اشتباهى كه قابل بخشش نیست، این است كه كسى جبهه‌ى حق را با جبهه‌ى باطل اشتباه كند و نتواند آن را بشناسد.
عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همین است كه در هیچ شرایطى دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نكردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیده‌ام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیارى از آن‌جاهایى كه براى جمعى از مؤمنین، نكته‌یى مورد اشتباه قرار مى‌گرفت، آن كسى كه مى‌آمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف مى‌كرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایاى متعدد امیرالمؤمنین – از جمله در صفیننشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیم‌القدر را مى‌بیند.
جنگ صفین ماهها طول كشید؛ جنگ عجیبى هم بود. مردم افراد مقابل خود را مى‌دیدند كه نماز مى‌خوانند، عبادت مى‌كنند، نماز جماعت و قرآن مى‌خوانند؛ حتّى قرآن سرنیزه مى‌برند! خیلى دل و جرأت مى‌خواست كه كسى روى این افرادى كه نماز مى‌خوانند، شمشیر بكشد.
در روایتى از امام صادق(علیه‌الصّلاةوالسّلام) نقل شده است كه اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمى‌جنگید، تكلیف اهل قبله‌ى بد و طغیانگر تا آخر معلوم نمى‌شد. این على‌بن‌ابى‌طالب بود كه این راه را باز نمود و به همه نشان داد كه چه‌كار باید كرد. بچه‌هاى ما، وقتى كه به بعضى از سنگرهاى جبهه‌ى مهاجم وارد مى‌شدند و آنها را اسیر مى‌گرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا مى‌كردند! بله، درست مثل همان كسانى كه مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم مى‌خواندند و نتیجتاً یك عده هم به شبهه مى‌افتادند. آن كسى كه سراغ اینها مى‌رفت، عمار یاسر بود. این، هوشیارى و آگاهى است و كسى مثل عمار یاسر لازم است.

خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران1369/01/10

نقطه‌ى مقابل تقوا، غفلت و بى‌توجهى و حركت بدون بصیرت است. خدا، ناهوشیارى مؤمن را در امور زندگى نمى‌پسندد. مؤمن باید در همه‌ى امور زندگى، چشم باز و دل بیدار داشته باشد. این چشم باز و دل بیدار و هوشیار در همه‌ى امور زندگى، براى انسان مؤمن این اثر و فایده را دارد كه متوجه باشد، كارى كه مى‌كند، برخلاف خواست خدا و طریقه و ممشاى دین نباشد. وقتى این مراقبت در انسان به وجود آمد كه گفتار و عمل و سكوت و قیام و قعود و هر اقدام و تصرف او، برطبق خط مشى‌یى است كه خداى متعال معین كرده، اسم این حالت هوشیارى و توجه و تنبه در انسان تقواست، كه در فارسى به پرهیزگارى ترجمه شده، و مقصود از پرهیزگارى این است كه حالت پرهیز و برحذر بودن، همیشه در انسان زنده باشد. فایده‌ى روزه این است.
سخنرانى در دیدار با جمع كثیرى از علما، مدرّسان، فضلا و طلاب حوزه‏ى علمیه‏ى قم و مدارس علمیه‏ى تهران‏1368/12/02

روحانیون و بخصوص بیدارترها و بصیرترها و دلسوزترها – كه در قشرهاى مختلف روحانى، بحمداللَّه این خصوصیات به وفور پیدا مى‌شود – ببینند شرایط تأثیر كامل حضور روحانیت براى انقلاب و پیشرفت هدفهاى آن چیست؛ آن شرایط را تأمین كنند. آفات چیست؛ از آن آفات پیشگیرى كنند و اگر هست، آن را رفع نمایند. این نكته، جدى است و شعار نیست. این، حركتى است كه اگر شد، پیروزى تداوم پیدا خواهد كرد و روزبه‌روز بر اوج اسلام و قدرت جمهورى اسلامى و سعه‌ى میدان این نداى ملكوتى در عالم افزوده خواهد شد.

سخنرانى در دیدار با جمع كثیرى از علما، مدرّسان، فضلا و طلاب حوزه‏ى علمیه‏ى قم و مدارس علمیه‏ى تهران‏1368/12/02

اگر روحانیون، به آینده به چشم یك میدان كار ننگرند و براى آن برنامه‌ریزى نكنند و آفات مسیر را از سر راه بر ندارند، دنبال این غفلت، ضربه است. در این هیچ شكى نیست. اگر روحانیون، آینده را با چشم باز و بصیر نگاه كنند و خود را براى ادامه‌ى حمل این بار آماده نمایند و وظایفشان را پیش‌بینى و خودشان را آماده‌ى عمل به آن بكنند، اسلام در سطح جهان روزبه‌روز قوّت خواهد گرفت. در این هم هیچ تردیدى نیست.

خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران‏1368/11/20

اگر امروز، دولت یا یكى از مسؤولان بخواهد حركتى را انجام بدهد كه مردم آن را نپسندند، مى‌توانند جلویش را بگیرند. همه جا مردم حضور دارند. این، خصوصیت انقلاب ماست. هیچ انقلابى در دنیا، این گونه نیست. این نكته را از روى بصیرت و اطلاعِ از نزدیك مى‌گویم و این استثنایى است.

سخنرانى در دیدار با فرمانده و جمع كثیرى از پرسنل نیروى هوایى ارتش جمهورى اسلامى ایران‏1368/11/19

دشمنىِ سردمداران قدرت – و بیش از همه امریكا – با چنین ملت و دولت و رهبرى و با چنین شعارهایى، یك دشمنىِ تمام نشدنى است. این دشمنیها، از روز اول علیه انقلاب و اسلام و كشور و امام وجود داشته و در طول این یازده سال هم ادامه پیدا كرده است و همین، یكى از صحنه‌هاى عبرت و معرفت براى كسانى است كه داراى دیده‌ى بصیرتند.

سخنرانى در دیدار با میهمانان كنفرانس وحدت اسلامى، روحانیون و مسؤولان و ائمه‏ى جمعه و برادران اهل تسنن و تشیع استانهاى كردستان و كرمانشاه و جمعى از اقشار مختلف مردم قزوین، مباركه، سرخه و خواف‏1368/07/24

شما بعضى از كشورهاى اسلامىِ مدعىِ اسلامیت و ترویج اسلام را ببینید؛ بعضیها آن قدر پُررو و وقیح هستند كه خودشان را بانى و صاحب و مروّج اسلام هم به حساب مى‌آورند و معرفى مى‌كنند درعین‌حال كه كپسول فساد و انحطاط و منشأ محرّمات و گناهان كبیره هستند!! این را مردم دنیا مى‌بینند. مسلمانانى كه بصیرند، اینها را مى‌فهمند و مى‌دانند كه در این صورت، اگر پرچم وحدت اسلامى بلند شد، دلهاى مسلمانان به طور قهرى به آن‌جایى متوجه خواهد شد كه حقیقتاً اسلام حاكم است و ملاكها و معیارها از اسلام گرفته شده و ملاك حاكمیت و مدیریت و مسؤولیت، مسلمان بودن است و این آیه‌ى شریفه كه: «الّذین ان مكّنّاهم فى‌الارض اقاموا الصّلوة و اتوا الزّكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر» صادق است. مردم دنیا، این را مى‌بینند و دلهاشان متوجه ایران اسلامى خواهد شد.
سخنرانى در مراسم بیعت مدرّسان، فضلا و طلاب حوزه‏ى علمیه‏ى مشهد، به همراه نماینده‏ى ولىّ‏فقیه در خراسان وتولیت آستان قدس رضوى‏1368/04/20

حوزه‌هاى علمیه باید بر سه مبنا تحرك خودشان را افزایش دهند و سازماندهى و نوآورى كنند:

مبناى اول، فقه سنتى و جواهرى است، كه تعبیر امام بزرگوارمان بود. صاحب جواهر، مظهر یك فقیه مقید به مقررات فقاهت و قواعد اصولى و فقهى است.

مبناى دوم، تزكیه‌ى اخلاقى است، كه اگر در افراد حوزوى نباشد، همان مسأله‌ى دزدى است كه با چراغ مى‌آید و كار را مشكلتر مى‌كند. این قسمت، مستغنى از بیان است.

مبناى سوم، آگاهیهاى سیاسى است. اگرشما اعلم علما هم باشید، ولى زمانتان را نشناسید، محال است بتوانید براى جامعه‌ى اسلامىِ امروز مفید واقع شوید. اگر ندانیم كه استكبار چه كار مى‌خواهد بكند و دشمنان ما چه كسانى هستند و از كجا نفوذ مى‌كنند، و اگر متوجه نباشیم كه در جامعه‌ى ما چه مى‌گذرد و چه مشكلاتى وجود دارد و علاجش چیست، و اگر اطلاع نداشته باشیم كه در جبهه‌بندیهاى امروز جهان چه جایگاهى داریم، نمى‌توانیم نقش واقعى خود را ایفا كنیم.

همیشه كتك و توسرى را كسانى مى‌خورند كه بین دو جناحِ بازیگر قرار گیرند و ندانند چه اتفاقى مى‌خواهد بیفتد و چه عواملى صحنه‌ى بازى را به نفع خود تغییر مى‌دهند. بصیرت و علم به زمان و استفاده از موقعیتها براى هر عاملىچه اعلم‌العلماء باشد، و چه كسى كه در یك محله احكام دین را به چند نفر تعلیم مى‌دهد – ضرورى است؛ منتها هرچه مقام بالاتر باشد، آگاهیهاى بیشتر و وسیعترى مورد لزوم است.

ما در طول تاریخ تشیع، به خاطر عدم آگاهى علما از حقایق جریانات دنیا، خیلى ضربه خوردیم؛ بخصوص در دویست سال اخیر كه دنیا شكل جدیدى پیدا كرد و استعمار پدید آمد و سیاستها عوض شد و دولتهاى اروپایى وارد میدان سیاست جهانى شدند و به كشورهاى اسلامى تعرض كردند.


هرگاه ما عالِم دین و تقىّ و باهوش و زرنگ و دقیقى مثل میرزاى شیرازى و شیخ انصارى داشتیم، از شر دشمن محفوظ مى‌ماندیم و برنده بودیم؛ ولى آن‌جا كه قدرى غفلت و ناآگاهى در كار بوده است، ضرر مى‌كردیم، كه آن ضرر، به یك نفر و یك حوزه و یك مجموعه و یك شهر و یك سال و چند سال محدود نمى‌شد؛ بلكه در برخى موارد اثرش تا پنجاه سال تمام، جامعه‌ى اسلامى را تحت فشار قرار مى‌داد.

دیگر نباید تسلیم ناآگاهیها شویم. باید آگاهى و بصیرت را در خودمان تقویت كنیم. باید برآن سه مبنا، حوزه‌ها را بازسازى كنیم و توسعه دهیم.امروز دشمنها منتظرند تا به ما ضربه زنند؛ ما باید حواسمان جمع باشد. خوشبختانه امروز طورى است كه توطئه‌هاى استكبار جهانى از نظر ملتها افشا شده است و این جمله‌ى منسوب به امام سجاد(ع): «الحمدللَّه الّذى جعل اعدائنا من الحمقاء»، واقعاً در مواردى صدق مى‌كند.

سخنرانى در مراسم بیعت وزیر آموزش و پرورش، معلمان و جمعى از دانش آموزان استان تهران‏1368/03/26

این مصیبت و ضایعه، براى مردم ما و همه‌ى اقشار این ملت بزرگ و قهرمان و مقاوم، ابتلاى الهى هم است. كسانى از این امتحان سربلند بیرون مى‌آیند كه با حسن انتخاب خود، از حوادث مصیبت‌بار و تلخ، پله‌یى در راه تعالى و تكامل خویش بسازند. اگرچه این مصیبت، سخت و تلخ است، اما كسانى كه با این مصیبت روبه‌رو مى‌شوند، چنانچه بتوانند با تصمیم و انتخاب و حركت درست، كار صحیح و صواب انجام دهند، همین حادثه‌ى تلخ و مصیبت‌بار، وسیله‌ى تعالى و تكامل آنها خواهد شد. اما بعكس، اگر با امتحان و ابتلاى الهى برخورد بد بشود و جامعه با عدم بصیرت و ضعف اراده و سردرگمى و عدم استفاده از فرصتهاى الهى و روآوردن به ضعفها و نقصهاى بشرى با حادثه مواجه شود، مصیبت وارده، آنها را نخواهد ساخت و پیش نخواهد برد؛ بلكه مصیبت مضاعفى را به بار خواهد آورد.

بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم ‌ 4/8/1389

در باب بصيرت، بنده در سال اخير و قبل از آن خيلى صحبت كردم؛ ديگران هم مسائل زيادى گفتند؛ ديدم بعضى از جوانها هم كارهاى خوبى در اين زمينه انجام دادند. من ميخواهم روى مسئله‌ى بصيرت باز هم تأكيد كنم. اين تأكيد من در واقع با اين انگيزه است كه شما كه خودتان مخاطبيد، خودتان ميدانداريد، كار بر دوش شماست، برويد سراغ كارها و برنامه‌ريزى‌هائى كه با بصيرت‌يافتن ارتباط دارد؛ اين نياز مهم را تأمين كنيد. بصيرت، نورافكن است؛ بصيرت، قبله‌نما و قطب‌نماست. توى يك بيابان انسان اگر بدون قطب‌نما حركت كند، ممكن است تصادفاً به يك جائى هم برسد، ليكن احتمالش ضعيف است؛ احتمال بيشترى وجود دارد كه از سرگردانى و حيرت، دچار مشكلات و تعبهاى زيادى شود. قطب‌نما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطب‌نما نبود، يك وقت شما مى‌بينيد بى‌سازوبرگ در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌ايد؛ آن وقت ديگر كارى از دست شما برنمى‌آيد. پس بصيرت، قطب‌نما و نورافكن است. در يك فضاى تاريك، بصيرت روشنگر است. بصيرت راه را به ما نشان ميدهد.

البته براى موفقيت كامل، بصيرت شرط لازم است، اما شرط كافى نيست. به تعبير طلبگى ماها، علت تامه‌ى موفقيت نيست. براى موفقيت، شرائط ديگرى هم لازم است؛ كه حالا بعد اگر ان‌شاءاللَّه مجال شد و يادم ماند، در آخر صحبت اشاره‌اى ميكنم. اما بصيرت شرط لازم است. اگر همه‌ى آن چيزهاى ديگر باشد، بصيرت نباشد، رسيدن به هدف و موفقيت، بسيار دشوار خواهد بود.

بصيرت را در دو سطح ميتوانيم تعريف كنيم. يك سطح، سطح اصولى و لايه‌ى زيرين بصيرت است. انسان در انتخاب جهان‌بينى و فهم اساسى مفاهيم توحيدى، با نگاه توحيدى به جهان طبيعت، يك بصيرتى پيدا ميكند. فرق بين نگاه توحيدى و نگاه مادى در اين است: با نگاه توحيدى، اين جهان يك مجموعه‌ى نظام‌مند است، يك مجموعه‌ى قانون‌مدار است، طبيعت هدفدار است؛ ما هم كه جزئى از اين طبيعت هستيم، وجودمان، پيدايشمان و زندگى‌مان هدفدار است؛ بى‌هدف به دنيا نيامديم. اين، لازمه‌ى نگاه توحيدى است. معناى اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر اين است. وقتى فهميديم هدفدار هستيم، آنگاه در جستجوى آن هدف برمى‌آئيم. خود اين جستجو، يك تلاش اميدوارانه است. تلاش ميكنيم آن هدف را پيدا كنيم. بعد كه هدف را يافتيم، فهميديم هدف چيست، تلاشى شروع ميشود براى رسيدن به آن هدف. در اين صورت همه‌ى زندگى ميشود تلاش؛ آن هم تلاش جهتدار و هدفدار. از آن طرف اين را هم ميدانيم كه با نگاه توحيدى، هر گونه تلاش و مجاهدتى در راه هدف، انسان را قطعاً به نتيجه ميرساند. اين نتائج مراتبى دارد؛ يقيناً به يك نتيجه‌ى مطلوب ميرساند. با اين نگاه، در زندگى انسان ديگر يأس، نااميدى، سرخوردگى و افسردگى معنى ندارد. وقتى شما ميدانيد وجود شما، پيدايش شما، حيات شما، تنفس شما با يك هدفى تحقق پيدا كرده است، دنبال آن هدف ميگرديد و براى رسيدن به آن هدف، تكاپو و تلاش ميكنيد. از نظر خداى متعال كه آفريننده‌ى هستى است، خود اين تكاپو هم اجر و پاداش دارد. به هر نقطه‌اى كه رسيديد، در واقع به هدف رسيديد. اين است كه در ديدگاه توحيدى، خسارت و ضرر براى مؤمن اصلاً متصور نيست. فرمود: «ما لنا الّا احدى الحسنيين»؛ يكى از دو بهترين در انتظار ماست؛ يا در اين راه كشته ميشويم، كه اين بهترين است؛ يا دشمن را از سر راه برميداريم و به مقصود ميرسيم، كه اين هم بهترين است. پس در اينجا ضررى وجود ندارد.

درست نقطه‌ى مقابل، نگاه مادى است. نگاه مادى اولاً پيدايش انسان را، وجود انسان را در عالم بدون هدف ميداند؛ اصلاً نميداند براى چه به دنيا آمده است. البته در دنيا براى خودش هدفهائى تعريف ميكند – به پول برسد، به عشق برسد، به مقام برسد، به لذتهاى جسمى برسد، به لذتهاى علمى برسد؛ از اين هدفها ميتواند براى خودش تعريف كند – اما اينها هيچكدام هدفهاى طبيعى نيست، ملازم با وجود او نيست. وقتى اعتقاد به خدا نبود، اخلاقيات هم بى‌معنى ميشود، عدالت هم بى‌معنى ميشود؛ جز لذت و سود شخصى، هيچ چيز ديگرى معنا پيدا نميكند. اگر انسان در راه رسيدن به سود شخصى پايش به سنگ خورد و آسيب ديد، ضرر كرده، خسارت كرده. اگر به سود نرسيد، اگر نتوانست تلاش كند، نوبت به يأس و نااميدى و خودكشى و به كارهاى غير معقول دست زدن ميرسد. پس ببينيد فرق بين نگاه توحيدى و نگاه مادى، معرفت الهى و معرفت مادى اين است. اين، اساسى‌ترين پايه‌هاى بصيرت است.

با اين نگاه، وقتى انسان مبارزه ميكند، اين مبارزه يك تلاش مقدس است؛ اگر جنگ مسلحانه هم بكند، همين جور است. اصلاً مبارزه بر اساس بدبينى و بدخواهى نيست. مبارزه براى اين است كه انسانيت – نه فقط شخص خود او – به خير و كمال و رفاه و تكامل مقامات رفيع نائل شود. با اين نگاه، زندگى چهره‌ى زيبائى دارد و حركت در اين ميدان وسيع، يك كار شيرين است. خستگى انسان با ياد خداى متعال و با ياد هدف برطرف ميشود. اين، پايه‌ى اساسى معرفت است؛ پايه‌ى اساسى بصيرت است. اين بصيرت خيلى چيز لازمى است؛ اين را بايد ما در خودمان تأمين كنيم. بصيرت در حقيقت زمينه‌ى همه‌ى تلاشها و مبارزات انسانى در جامعه است. اين يك سطح بصيرت.

بجز اين سطح وسيع بصيرت و لايه‌ى عميق بصيرت، در حوادث گوناگون هم ممكن است بصيرت و بى‌بصيرتى عارض انسان شود. انسان بايد بصيرت پيدا كند. اين بصيرت به چه معناست؟ يعنى چه بصيرت پيدا كند؟ چه جورى ميشود اين بصيرت را پيدا كرد؟ اين بصيرتى كه در حوادث لازم است و در روايات و در كلمات اميرالمؤمنين هم روى آن تكيه و تأكيد شده، به معناى اين است كه انسان در حوادثى كه پيرامون او ميگذرد و در حوادثى كه پيش روى اوست و به او ارتباط پيدا ميكند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عاميانه و سطحى عبور نكند؛ به تعبير اميرالمؤمنين، اعتبار كند: «رحم اللَّه امرء تفكّر فاعتبر»؛(1) فكر كند و بر اساس اين فكر، اعتبار كند. يعنى با تدبر مسائل را بسنجد – «و اعتبر فأبصر» – با اين سنجش، بصيرت پيدا كند. حوادث را درست نگاه كردن، درست سنجيدن، در آنها تدبر كردن، در انسان بصيرت ايجاد ميكند؛ يعنى بينائى ايجاد ميكند و انسان چشمش به حقيقت باز ميشود.

اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در جاى ديگر ميفرمايد: «فانّما البصير من سمع فتفكّر و نظر فأبصر»؛(2) بصير آن كسى است كه بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتى شنيد، بينديشد. هر شنيده‌اى را نميشود به صرف شنيدن رد كرد يا قبول كرد؛ بايد انديشيد. «البصير من سمع فتفكّر و نظر فأبصر». نَظَرَ يعنى نگاه كند، چشم خود را نبندد. ايراد كار بسيارى از كسانى كه در لغزشگاه‌هاى بى‌بصيرتى لغزيدند و سرنگون شدند، اين است كه نگاه نكردند و چشم خودشان را بر يك حقايق واضح بستند. انسان بايد نگاه كند؛ وقتى كه نگاه كرد، آنگاه خواهد ديد. ما خيلى اوقات اصلاً حاضر نيستيم يك چيزهائى را نگاه كنيم. انسان مى‌بيند منحرفينى را كه اصلاً حاضر نيستند نگاه كنند. آن دشمن عنود را كار نداريم – حالا اين را بعداً عرض خواهم كرد؛ «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوّا»(3) – بعضى‌ها هستند كه انگيزه دارند و با عناد وارد ميشوند؛ خوب، دشمن است ديگر؛ بحث بر سر او نيست؛ بحث بر سر من و شماست كه توى عرصه هستيم. ما اگر بخواهيم بصيرت پيدا كنيم، بايد چشم را باز كنيم؛ بايد ببينيم. يك چيزهائى هست كه قابل ديدن است. اگر ما از آنها سطحى عبور كنيم، آنها را نبينيم، طبعاً اشتباه ميكنيم.

من يك مثال از تاريخ بزنم. در جنگ صفين لشكر معاويه نزديك به شكست خوردن شد؛ چيزى نمانده بود كه بكلى منهدم و منهزم شود. حيله‌اى كه براى نجات خودشان انديشيدند، اين بود كه قرآنها را بر روى نيزه‌ها كنند و بياورند وسط ميدان. ورقه‌هاى قرآن را سر نيزه كردند، آوردند وسط ميدان، با اين معنا كه قرآن بين ما و شما حكم باشد. گفتند بيائيد هرچه قرآن ميگويد، بر طبق آن عمل كنيم. خوب، كار عوام‌پسند قشنگى بود. يك عده‌اى كه بعدها خوارج شدند و روى اميرالمؤمنين شمشير كشيدند، از ميان لشكر اميرالمؤمنين نگاه كردند، گفتند اين كه حرف خوبى است؛ اينها كه حرف بدى نميزنند؛ ميگويند بيائيم قرآن را حكم كنيم. ببينيد، اينجا فريب خوردن است؛ اينجا لغزيدن به خاطر اين است كه انسان زير پايش را نگاه نميكند. هيچ كس انسان را نميبخشد اگر بلغزد، به خاطر اينكه زير پايش را نگاه نكرده، پوست خربزه را زير پاى خودش نديده. آنها نگاه نكردند. آنها اگر ميخواستند حقيقت را بفهمند، حقيقت جلوى چشمشان بود. اين كسى كه دارد دعوت ميكند و ميگويد بيائيد به حكميت قرآن تن بدهيم و رضايت بدهيم، كسى است كه دارد با امام منتخبِ مفترض‌الطاعه ميجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ اميرالمؤمنين على‌بن‌ابى‌طالب غير از اينكه از نظر ما از طرف پيغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن كسانى هم كه اين را قبول نداشتند، اين مسئله را قبول داشتند كه آن روز بعد از خليفه‌ى سوم، همه‌ى مردم با او بيعت كردند، خلافت او را قبول كردند؛ شد امام، شد حاكم مفترض‌الطاعه‌ى جامعه‌ى اسلامى. هر كس با او ميجنگيد، روى او شمشير ميكشيد، وظيفه‌ى همه‌ى مسلمانها بود كه با او مقابله كنند. خوب، اگر اين كسى كه قرآن را سر نيزه كرده، حقيقتاً به قرآن معتقد است، قرآن ميگويد كه تو چرا با على ميجنگى. اگر واقعاً به قرآن معتقد است، بايد دستهايش را بالا ببرد، بگويد آقا من نميجنگم؛ شمشيرش را بيندازد. اين را بايد ميديدند، بايد ميفهميدند. اين مطلب مشكلى بود؟ اين معضلى بود كه نشود فهميد؟ كوتاهى كردند. اين ميشود بى‌بصيرتى. اگر اندكى تدبر و تأمل ميكردند، اين حقيقت را ميفهميدند؛ چون اينها خودشان در مدينه اصحاب اميرالمؤمنين بودند؛ ديده بودند كه در قتل عثمان، عوامل و دستياران خود معاويه مؤثر بودند؛ آنها كمك كردند به كشته شدن عثمان؛ در عين حال پيراهن عثمان را به عنوان خونخواهى بلند كردند. آنها خودشان اين كار را كردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر ميگشتند. ببينيد، اين بى‌بصيرتى ناشى از بى‌دقتى است؛ ناشى از نگاه نكردن است؛ ناشى از چشم بستن بر روى يك حقيقت واضح است.

در همين قضاياى فتنه‌ى اخير، يك عده‌اى اشتباه كردند؛ اين بر اثر بى‌بصيرتى بود. ادعاى تقلب در يك انتخابات بزرگ و باعظمت ميشود؛ خوب، اين راهش واضح است. اگر چنانچه كسى معتقد به تقلب است، اولاً بايد استدلال كند، دليل بياورد بر وجود تقلب؛ بعد هم اگر چنانچه دليل آورد يا نياورد، قانون راه را معين كرده است؛ ميتواند شكايت كند. بايد بازرسى شود، بازبينى شود؛ آدمهاى بى‌طرفى بيايند نگاه كنند تا معلوم شود تقلب شده يا نشده؛ راهش اين است ديگر. اگر چنانچه كسى زير بار اين راه نرفت و قبول نكرد – با اينكه ما كمكهاى زيادى هم كرديم: مدت قانونى را بنده تمديد كردم؛ حتّى گفتيم خود افراد بيايند جلوى دوربينهاى تلويزيون شمارش كنند – دارد تمرد ميكند. …(4) توجه بفرمائيد. مقصود اين نيست كه راجع به قضاياى گذشته اظهارنظر كنيم؛ ميخواهيم مثال بزنيم. پس بصيرت پيدا كردن، كار دشوارى نيست. اگر شما نگاه كرديد ديديد يك راه معقول قانونى‌اى وجود دارد و كسى از آن راه معقول قانونى سرميپيچد و كارى ميكند كه براى كشور مضر است، ضربه‌ى به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غيرجانبدارانه، معلوم است كه او محكوم است؛ اين يك چيز روشنى است، يك قضاوت واضحى است. پس ببينيد مطالبه‌ى بصيرت، مطالبه‌ى يك امر دشوار و ناممكن نيست. بصيرت پيدا كردن، كار سختى نيست. بصيرت پيدا كردن همين اندازه لازم دارد كه انسان اسير دامهاى گوناگون، از دوستى‌ها، دشمنى‌ها، هواى نفس‌ها و پيشداورى‌هاى گوناگون نشود. انسان همين قدر نگاه كند و تدبر كند، ميتواند واقعيت را پيدا كند. مطالبه‌ى بصيرت، مطالبه‌ى همين تدبر است؛ مطالبه‌ى همين نگاه كردن است؛ مطالبه‌ى چيز بيشترى نيست. و به اين ترتيب ميشود فهميد كه بصيرت پيدا كردن، كار همه است؛ همه ميتوانند بصيرت پيدا كنند. البته بعضى نه به خاطر عناد، نه به خاطر بدخواهى، كه گاهى غفلت ميكنند. انسان با اينكه جان خودش را خيلى دوست دارد، اما گاهى ممكن است در حال رانندگى هم يك لحظه حواسش پرت شود، يك لحظه چرت بزند، يك ضايعه‌اى پيش بيايد. لغزشهائى كه در اين زمينه پيش مى‌آيد، اينها را نميشود گناه دانست؛ اما اگر چنانچه تداوم پيدا كند، اين ديگر بى‌بصيرتى است، اين ديگر غير قابل قبول است.

امروز كار عمده‌ى دشمن در جنگ نرم، غبارپراكنى در فضاى سياسى كشور است؛ اين را توجه داشته باشيد. امروز مهمترين كار دشمن اين است. افرادى كه در كار سياسى و مسئله‌ى سياسى واردند و مطلعند، ميدانند امروز قدرت ابرقدرتها بيش از آنچه كه در بمب هسته‌اى‌شان باشد، در ثروتهاى انباشته‌ى در بانكهاشان باشد، در قدرت تبليغاتى آنهاست، در صداى بلند آنهاست كه به همه جا ميرسد. شيوه‌هاى تبليغاتى را هم خوب بلدند. در كار تبليغات انصافاً پيشرفت هم كرده‌اند. امروز غربى‌ها – چه در اروپا، چه در آمريكا – در كار تبليغات، شيوه‌هاى مدرن و بسيار پيشرفته‌اى را ياد گرفته‌اند و بلد شده‌اند؛ ما در اين جهت عقبيم. يكى از اساسى‌ترين كارهاى آنها اين است كه تبليغ كردن را بلدند. با اين شيوه‌هاى تبليغى، با جنجال، با فرستادن انبوه حرفهاى خلاف واقع، سعى ميكنند فضاى جوامع را دگرگون كنند و تأثير بگذارند؛ بايد به اين نكته توجه داشت، بايد اين را مراقب بود. امروز وظيفه‌ى جوانهاى ما از اين جهت سنگين است. نه فقط خودتان بايد حقيقت را تشخيص دهيد، بلكه بايد فضا و محيط پيرامونى خودتان را هم بابصيرت كنيد و براى آنها هم قضايا را روشن كنيد.

يك نكته‌ى اساسى اين است كه باطل در مقابل انسان هميشه عريان ظاهر نميشود تا انسان بشناسد كه اين باطل است؛ غالباً باطل با لباس حق يا با بخشى از حق وارد ميدان ميشود. اميرالمؤمنين فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع يخالف فيها كتاب اللَّه»، بعد تا ميرسد به اينجا: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف على المرتادين و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين»؛(5) اگر باطل و حق صريح و بى‌شائبه وسط ميدان بيايند، اختلافى باقى نميماند؛ همه حق را دوست دارند، همه از باطل بدشان مى‌آيد؛ «و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان فحينئذ يشتبه الحقّ على اوليائه». بخشى از حق را با بخشى از باطل مخلوط ميكنند، نميگذارند صِرف باطل و صريح باطل باشد؛ لذا مخاطبان دچار اشتباه ميشوند؛ اين را بايد خيلى مراقبت كرد. امروز در تبليغات جهانى، همه‌ى تكيه بر روى اين است كه حقايق را در كشور شما، در جامعه‌ى شما، در نظام اسلامى شما دگرگون جلوه دهند؛ امكانات تبليغاتى‌شان هم فراوان است، به طور دائم هم مشغولند. البته افرادى هم هستند كه بعضى دانسته، بعضى ندانسته، در داخل، همان حرفها را تكرار ميكنند و همانها را بازتاب ميدهند.

خوب، يك نكته‌اى در اينجا وجود دارد: گاهى بصيرت هم وجود دارد، اما در عين حال خطا و اشتباه ادامه پيدا ميكند؛ كه گفتيم بصيرت شرط كافى براى موفقيت نيست، شرط لازم است. در اينجا عواملى وجود دارد؛ يكى‌اش مسئله‌ى نبود عزم و اراده است. بعضى‌ها حقايقى را ميدانند، اما براى اقدام تصميم نميگيرند؛ براى اظهار تصميم نميگيرند؛ براى ايستادن در موضع حق و دفاع از حق تصميم نميگيرند. البته اين تصميم نگرفتن هم عللى دارد: گاهى عافيت‌طلبى است، گاهى تنزه‌طلبى است، گاهى هواى نفس است، گاهى شهوات است، گاهى ملاحظه‌ى منافع شخصى خود است، گاهى لجاجت است. يك حرفى را زده است، ميخواهد پاى اين حرف بايستد، به خاطر اينكه ننگش ميكند از حرف خودش برگردد؛ كه فرمود: «لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادى هستند اطلاع هم دارند، واقعيت را هم ميدانند؛ در عين حال كمك ميكنند به جهتگيرى‌هاى مخالف، جهتگيرى‌هاى دشمن. خيلى از اين كسانى كه پشيمان شدند و راه را برگشتند، يك روزى به شكل افراطى انقلابى بودند؛ اما يك روز شما مى‌بينيد درست در نقطه‌ى مقابل آن روز ايستاده‌اند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفته‌اند! اين به خاطر همين عوامل است؛ هوى‌هاى نفسانى، شهوات نفسانى، غرق شدن در مطالبات مادى. عامل اصلى اينها هم غفلت از ذكر پروردگار، غفلت از وظيفه، غفلت از مرگ، غفلت از قيامت است؛ اينها موجب ميشود كه بكلى صد و هشتاد درجه جهتگيرى‌شان عوض شود.

البته بعضى هم اشتباه ميكنند. نميشود همه را مقصر دانست. ما بعضى‌ها را ديديم كه كسانى آمدند به عنوان هديه، به عنوان اظهار ارادت، به اينها پول دادند؛ اينها هم پول را گرفتند، نفهميدند اسم اين رشوه است. آنچه كه در عالم واقع اتفاق مى‌افتد، شبيه يكديگر است؛ منتها متفطن شدن به اينكه اسم اين رشوه است يا نه، مهم است. شما كه يك جائى قرار دارى كه ميتوانى يك كارى را بر طبق ميل او انجام دهى، او مى‌آيد اينجور دستت را هم ميبوسد و به شما پول ميدهد. خوب، اين اسمش رشوه است؛ رشوه‌ى حرام همين است.

در قضاياى فتنه هم همين جور. بعضى در اين فتنه و در اين جنجال وارد شدند، نفهميدند اسم اين براندازى است؛ نفهميدند اين همان فتنه است كه اميرالمؤمنين فرمود: «فى فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم بأظلافها و قامت على سنابكها».(6) فتنه خرد و نابود ميكند كسانى را كه زير دست و پاى فتنه قرار بگيرند. آنها نفهميدند اين فتنه است. يك حرفى را يكى گفت، اينها هم تكرار كردند. پس نميشود همه را محكوم به يك حكم دانست. حكم معاند متفاوت است با حكم غافل. البته غافل را هم بايد بيدار كرد.

من ميخواهم به شما جوانها عرض كنم؛ شما براى اينكه ايران اسلامى را بسازيد، يعنى هم ملت و ميهن عزيز و تاريختان را سربلند كنيد، هم وظيفه‌ى خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهيد – كه امروز اگر كسى براى سربلندى ايران اسلامى تلاش كند، هم به ميهن خود، به ملت خود، به تاريخ خود خدمت كرده است، هم به اسلام عزيز كه مايه‌ى نجات بشريت است، خدمت كرده – بايد بيدار باشيد، بايد هوشيار باشيد، بايد در صحنه باشيد، بايد بصيرت را محور كار خودتان قرار دهيد. مواظب باشيد دچار بى‌بصيرتى نشويد.

دشمن را بشناسيد. به ظواهر دشمن فريب نخوريد. ماديگرى، گرايش مادى، تفكر مادى، تمدن مادى، دشمن بشريت و دشمن شماست. دنياى غرب از دو سه قرن قبل از اين به دانش برتر و فناورى برتر دست يافت و سوراخ دعاى ثروت و انباشت ثروت را پيدا كرد. مكتبهاى اجتماعى گوناگونى پديد آمد، تفكرات فلسفىِ اجتماعى گوناگونى پديد آمد – ليبراليسم مبتنى بر تفكر اومانيستى، فكر دموكراسى و امثال اينها – هدف اينها يا هدف آن كسانى كه دنبال اين افكار رفتند، اين بود كه بتوانند بشر را به آسايش، به آرامش و به رفاه برسانند؛ ليكن آنچه در واقع تحقق پيدا كرد، عكس اينها بود. بشر در سايه‌ى تفكر اومانيستى و در جهت نظامهاى انسانگرا نه فقط به انسانيت دست نيافت، به آسايش دست نيافت، بلكه بيشترين جنگها، بيشترين كشتارها، بدترين قساوتها، زشت‌ترين رفتارهاى انسان با انسان در اين دوره به وجود آمد.

آن كسانى كه در اين ميدان پيشرفته‌تر بودند، بدتر بودند. ديروز توى روزنامه خواندم كه از منابع آمريكائى نقل كرده بود كه آمريكا از دهه‌ى 40 تا دهه‌ى 90 – يعنى در ظرف پنجاه سال – هشتاد كودتاى نظامى در دنيا راه انداخته! شما ببينيد اين كسانى كه به قله‌هاى ثروت و فناورى و سلاح و ساخت تجهيزات و چه و چه و چه دست پيدا كردند، وحشيگرى‌شان اين است. آدمكشى براى آنها عادى است؛ به قول خودشان خونسرد! در تعبيرات ادبيات غربى ميگويند فلانى با خونسردى آدم كشت! اين نشانه‌ى قساوت كامل است. نه فقط در افغانستان و در عراق و در آن مناطقى كه تحت اشغال آنهاست و فتوحات نظامى كرده‌اند، كه در داخل مجموعه‌هاى خودشان هم همين است. مراجعه كنيد به ادبيات اينها، كه نشانه‌ى واقعيتهاى زندگى آنهاست. هنرشان، ادبياتشان نشان ميدهد كه در زندگى‌شان چه ميگذرد. آدمكشى براى آنها يك كار بسيار آسانى است. از اين طرف هم در داخل اجتماعات مردمى‌شان، در ميان جوانهاشان، افسردگى، يأس از زندگى و شوريدن بر آداب اجتماعى زندگى ديده ميشود. نوع لباس پوشيدنها و نوع آرايش كردنهاى اينها غالباً به خاطر اين است كه جوان از فضائى كه بر او حاكم است، به ستوه آمده. اين تجربه شده‌ى مكتبها و نظامهائى است كه غربى‌ها درست كرده‌اند. عامل همه‌ى اينها هم اين است كه اينها از دين، از معنويت، از خدا دور شده‌اند. بنابراين رفتار اينها دشمن بشريت است.

شما امروز داريد نقطه‌ى مقابل آنها حركت ميكنيد. شما ميخواهيد با تفكر الهى دانش را مسخر كنيد؛ شما ميخواهيد امكانات طبيعى و انسانى را جمع كنيد براى خير مادى و معنوى ملتها و ملت خودتان، براى خير مادى و معنوى بشر. جهتگيرى شما جهتگيرى خدائى است؛ اين موفق خواهد شد، اين پيش خواهد رفت؛ اين همان حركتى است كه نقطه‌ى مقابل حركت دو سه قرنىِ غلط منحرفانه‌ى شروع شده‌ى از سوى غرب است. اين حركت، حركت مباركى است و ادامه خواهد داشت.

بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم 2/8/1389

آنچه كه براى همه‌ى ما، براى همه‌ى بسيجيان عزيز، براى جوانها در هر نقطه‌اى از اين عرصه‌ى عظيم كه مشغول كار هستند، بايد به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از اين سه عنصر: بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. اين سه عنصر را هميشه با يكديگر توأم كنيد و در نظر داشته باشيد. اين عناصر سه‌گانه بايد براى ما شاخص باشد؛ بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.

آنچه كه راه را مشخص ميكند، بصيرت است. اين سردار محترم و گرامى(4) خيلى درست گفتند كه بسيجيان در قبال پيچيدگى اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فكر خود و شخصيت خود پيچيدگى ايجاد كنند و بشناسند؛ قضاياى سال 88 اين را نشان داد. ممكن بود خيلى‌ها اشتباه كنند و خيلى‌ها هم اشتباه كردند؛ اگرچه اكثر آن كسانى كه اشتباه كرده بودند، به فاصله‌ى كمى اشتباه را تصحيح كردند؛ اما حركت عظيم بسيج، اين شاخص بصيرت و اين پرچم بصيرت را براى خود حفظ كرد؛ اشتباه نكرد؛ همان طور كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا يعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نميشود حق را تشخيص داد. يك چهره‌ى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تكريم است؛ اما او نميتواند شاخص حق باشد. گاهى چهره‌ى موجهى مثل بعضى از صحابه‌ى پيغمبر راه را عوضى ميروند، اشتباه ميكنند. بايد حق را شناخت، بايد راه را تشخيص داد تا بفهميم اين شخص حق است يا باطل. هر كه از اين راه رفت، حق است؛ هر كه از راه حق نرفت، مردود است. حق را بايد شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده‌ى در زير سقف بسيج و پرچم بسيج، اين بصيرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصيرتند. بصيرت، عنصر اول است. در آينده هم بايد همين جور باشد. قدرت تحليل بايد پيدا كرد، قدرت تشخيص بايد پيدا كرد. امام – كسى كه پدر همه‌ى اين جريان بود، حق حيات به گردن جامعه و اين حركت عظيم داشت – فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نيستند؛ اين حرف امام (رضوان اللَّه عليه) است. او به ما ياد داد كه راه را تشخيص بدهيم، حركت صحيح را تشخيص بدهيم، نقشه‌ى دشمن را بفهميم و بخوانيم تا بتوانيم بفهميم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس بصيرت، عنصر اول است. بصيرت را نبايد فراموش كرد.

جستجو