ایشان در سن ۳۵ سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن ۵۵ سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم
نام، لقب و کنیه امام:
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان “رضا” به معنای “خشنودی” میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: “خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند.”
یکی از القاب مشهور حضرت “عالم آل محمد” است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش “جنبه علمی امام” آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
امام رضا علیه السلام در حدیث لوح ؛
معرفت و درک فضیلت و شخصیّت امام علیه السلام فوق ادراک و توان فهم ما مىباشد . فهم محدود بشرى هیچگاه قادر به دریافت کمالات این انوار مقدّسه نبوده و نیستند . تنها راهى که باقى مىماند این است که امام علیهالسلام را به کمک شخصى که همسنگ یا فراتر از امام علیهالسلام باشد ، بشناسیم . براى شناختِ هر چه بهتر امام علیهالسلام به کلمات خداوند متعال در حدیث معروف لوح که به پیامبر القاء فرمودند رجوع مىکنیم . خداوند متعال در این حدیث امامان علیهمالسلام را یکى پس از دیگرى معرّفى فرموده است . ذات اقدس اللّه در معرفى امام رضا علیه السلام فرمودند :
«ویل للمفترین الجاحدین عند انقضاء مدّه موسى عبدی وحبیبی وخیرتی فی علیٍّ ولیّی وناصری ومَن أضعُ علیه أعباء النبوّه وأمتحنه بالاضطلاع بها یقتله عفریت مستکبر »[i] . بدا به حال افتراء زنندگان و انکار کنندگان در مورد على بن موسى علیهالسلام یار و یاور من هنگام تمام شدن مدّت موسى بن جعفر علیهالسلام بنده و برگزیده من و کسى که بار نبوّت را به عهده او گذاشتم و او را مورد امتحان قرار دادم قاتل او شخصى خبیث و مستکبر است .
فهرست مطالب
مقدمه
بخش اول : امامت و ولایت در کلام امام رضا : الف : ولایت در لغت
ب : ولایت در اصطلاح
اول : عهد الهی
دوم : اثبات اصل ولات رهبری
سوم : ولایت، روح و اساس دین
چهارم : ضرورت وجود امام در هر عصر
پنجم : ویژگی های امام در کلام امام رضا (ع) (امام از منتظر امام )
ششم : مهدی ختم کننده ولایت مهدی (عج)
زندگى امام ابو الحسن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق ابن محمد الباقر بن على بن حسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام هشتمین امام از ائمه اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین امام رضا (ع) در روز جمعه، یا پنجشنبه ۱۱ ذى حجه یا ذى قعده یا ربیع الاول سال ۱۵۳ […]
امامان پاک ما در میان مردم و با مردم می زیستند ، و عملا به مردم درس زندگی و پاکی و فضیلت می آموختند ، آنان الگو و سرمشق دیگران بودند
، و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز می ساخت ، و برگزیده ی خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمی نمی گرفتند ،
و خود را از مردم جدا نمی کردند ، و به روش جباران انحصار و اختصاصی برای خود قائل نمی شدند ، و هرگز مردم را به بردگی و پستی
نمی کشاندند و تحقیر نمی کردند ….
اهل سعادت و شقاوت در این فرمایش امام علیه السلام علائمى دارند.جایگاه سعادتمند قرب الهى و سرانجام شقى بُعد و دورى از درگاه الهى است.
«وَلیتنى عَلِمتُ أمِن أهل السَّعاده جَعلتنی وبقربک و جوارکخَصَصْتَنی فتقرِّ بذلک عینی»
در جوار ذات ربوبى بودن خود یک پاداش و موهبت بزرگ است؛ زیرا کسى که کنار یار و محبوب منزل کرده است،هر لحظه آنچه را که مىطلبد در کنار خود مىبیند. کسى که در جوار یار است غمى ندارد، همواره چشم او با حضور در محضر محبوب روشن است.
ویژگى دیگر قرب الهى در بیان امام علیه السلام روشنى نور دیده و اطمینان قلبى است. «وتطمئنّ له نفسی» آنچه که خائف در پى تحصیل آنها است و نگران از عدم موفقیت در به دست آوردن آنها؛ آرامش دل، روشنى چشم، سعادت و منزلِ قربِ الهى است.
«إلهی هَلْ تُسوِّد وُجُوهاً خَرَّتْ ساجِدَهً لِعَظَمَتِکَ» خدایا! روسیاهى از آنِ پیمان شکنان و طاغیان است.
من که هر شبانه روز بارها پیشانى خضوع به درگاه تو مىگذارم، آیا مرا نیز رو سیاه و سرافکنده مىنمایى، تو عذاب را براى نافرمانان، پیمان شکنان و طاغیان وعده کردهاى: حال آنکه من بندهٔٔ خاضع تو هستم.
رسول خدا صلىالله علیه وآله در ضمن سفارشات خویش براى امت اسلام از دو امانت گرانسنگ و ارزشمند یاد کرده و فرمود: «اِنّى تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْن کِتابَ اللّهِ وَعِتْرَتى وَلَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْض؛ (عیون اخبار الرضا ج۱ص۶۸) من در میان شما دو امانت گرانسنگ مىگذارم، کتاب خدا و عترت من و آن دو هیچگاه از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند».
زندگانی حضرت، دوران پر فراز و نشیبی را تشکیل می دهد و ابعاد گوناگونی را در این باره می توان مورد توجه قرار داد.
مساله ولادت و حوادث قبل از امامت و شرایط سخت دوران زندگی با پدر بزرگوارشان امام کاظم علیه السلام و یا شرایطی که پس از شهادت امام کاظم برای ایشان پیش آمد که شیعه در معرض انحراف سختی نسبت به امر امامت قرار گرفت و گروه «فطحیه » پدیدار شد و بزرگانی از شیعه، مدت ها دچار آن بودند، تا مرگ هارون و اوضاع نابسامان حکومت مرکزی در درگیری بین امین و مامون و تا انتقال ایشان به خراسان جهت ولایتعهدی.
از آنجا که پرداختن به همه موضوعات از فرصت این مقاله بیرون است، به مروری اجمالی بر دوره ای کوتاه از زندگی امام یعنی دوران انتقال به خراسان و قبول ولایتعهدی ایشان بسنده می کنیم.
قبل از ورود در بررسی اقدام حضرت در این دوره و ارزیابی علت و آثار آن مقدمه ای را مورد توجه قرار می دهیم:
خطمشی اصلی و اختلاف تاکتیک ها
امت اسلام به عنوان یک مجموعه، نتیجه تلاش ۲۳ ساله پیامبر اکرم است که توانستند در این مدت، امتی را پدیدار سازند که بتواند در تاریخ بشریت اثر گذار باشد و بار هدایت را به دوش کشد.
پس از پیامبر، مسؤولیت تداوم حرکت و هدایت به عهده امامان معصومین بود لیکن با رحلت پیامبر امت دچار حوادث و ناهنجاری هایی گشت که در اقدامات تمامی ائمه تا دوران غیبت و پس از آن اثر گذار شد. اما به هر تقدیر مسؤولیت حفظ و هدایت این امت بزرگ بر عهده آن ها بود و اگر چه به حسب ظاهر حکومت در دست دیگران قرار داشت اما همان حاکم را نیز امامان معصوم با اقدامات خود تحت تاثیر قرار می دادند و در مجموع، از فروپاشی و انهدام نظام اسلامی و استقرار کفر محض جلوگیری می کردند.
از طرفی حفظ و بقای خط اصیل اسلام و رشد تفکر صحیح اسلامی نیز بر عهده آن ها بود; یعنی بر طرف ساختن ناهنجاری عظیمی که پس از پیامبر، خود را نشان داد و چنان دامنگیر جامعه اسلامی شد که با شهادت دخت گرامی پیامبر نیز در آن هنگام اثر چندانی نسبت به بیداری نمایان نشد و علی علیه السلام مجبور به کناره گیری ظاهری از درگیری با متصدیان و زمامداران غاصب بودند.
در دوران خلافت مامون عباسی آشفتگی های سیاسی و امنیتی آنچنان بالا گرفته بود که مامون را به شدت نگران ساخت. زیرا پی آمدهای کشته شدن امین و شورش های پی درپی گروه های مختلف، فساد و غارت اموال مسلمانان توسط گروهی وابسته به عباسیان و ظلم و فشار بیش از حد بر قاطبه مردم، پیوسته به جو پرالتهاب دامن می زد.
بدین جهت مامون مدت ها در پی چاره جویی و گشودن گره کار بود تا به این نتیجه رسید که برای مسلط شدن بر اوضاع کشور و خواباندن بسیاری از فتنه ها و شورش ها، از چهره پاک و مقدس امام رضا علیه السلام آن هم به طرز ماهرانه ای استفاده کند. با دعوت کردن از امام و جلب او به مرو مساله خلافت و ولایتعهدی را به آن حضرت پیشنهاد و در ظاهر واگذار کند.
از این روی عده ای را به مدینه فرستاد و از امام دعوت رسمی به عمل آورد. اما حضرت چون می دانست که مامون در پی تحقق اهداف خود است دعوت او را رد کرد و به هیچ وجه حاضر به رفتن نشد اما با اصرار و پافشاری نمایندگان اعزامی مامون، حضرت از روی ناچاری و اکراه مدینه را به قصد مرو ترک کرد.
مامون از همان ابتدا به ویژه پس از تحمیل ولایتعهدی با امام دوگانه برخورد می کرد. در این جا اگرچه برخی آگاهانه یا از روی ناآگاهی به طرفداری از حکومت بنی عباس و مامون می خواهند وی را فردی مخلص و مؤمن و معتقد به امام علیه السلام معرفی کنند و مساله پیشنهاد و واگذاری ولایتعهدی را به علی بن موسی الرضا علیه السلام نشانه ایمان و ارادتش بدانند اما غافل از آن که این حرکت مرموزانه و خائنانه نه تنها به امام علیه السلام خدمت نبود، بلکه با تحقق بخشی از اهداف شوم خود، زمینه شهادت آن حضرت را نیز فراهم ساخت.
دلیل این مدعا همان برخوردهای زشت و دوگانه اش بود که پس از این جریان از خود نشان داد و در تاریخ به گوشه هایی از آن اشاره شده است. و ما نیز در این نوشتار کوتاه دوازده مورد از همان برخوردها را جمع آوری کرده، تقدیم شیفتگان امام علیه السلام می نماییم. به این امید که گامی در جهت تبیین مظلومیت امام رضا علیه السلام و شناساندن چهره مامون باشد.
۱- جلب دانشمندان جهت مغلوب کردن امام علیه السلام:
از جمله اقدامات مامون پس از ولایتعهدی امام رضا علیه السلام این بود که علما، دانشمندان، رؤسای مذهبی یهود، نصاری، صابئه، اصحاب زردشت، نسطاس رومی (۱) و دیگران را جمع کرد تا با مطرح کردن سؤالات کلامی و اعتقادی امام را مغلوب ساخته و به خیال خود حضرت را در جمع علما و دانشمندان مفتضح و رسوا کند.