اخلاق عبادي- درس نوزدهم

 

تعظیم شعایر اسلامی

«شعایر» جمع شعار یا شعیره به معنای عبادت ها، نشانه ها و آداب و رسوم مذهبی یا ملی است[1] و «شعایر الهی نشانه هایی است که خداوند برای اطاعت خویش نصب کرده است.»[2] و مرکز و محوری است که مردم گرد آن اجتماع کرده، خدا را اطاعت و عبادت می کنند.

شعایر اسلامی ممکن است از نوع کردار، ایام و اماکن باشد که به شرح برخی از آنها می پردازیم.

الف – کردار

 

منظور از شعایر کرداری، اعمالی است که انجام دادن آنها جنبه شعاری دارد و علامت مسلمانی به حساب می آید مانند اذان، نماز جمعه و جماعت، حج و…

 

1-اذان

ندای ملکوتی و روح بخش اذان که فراخوانی عمومی مسلمانان به سوی خداست از شعایر مهم اسلامی محسوب می شود و در هر صبح و شام هر مسلمانی را در هر کوی و برزن به نماز و راز و نیاز با خدا فرا می خواند و هر جای زمین چنین ندایی بر خیزد نشانه وجود اسلام و مسلمان در آن دیار است.

به مسلمانان سفارش شده که شعار اذان را زنده بدارند و در شبانه روز پنج نوبت اذان بگویند و نام و یاد خدا و پیامبر (ص) را با صدایی رسا به عمق جانها بفرستند و در پی آن در صفوفی متحد به نماز بایستند.

رسول گرامی اسلام ، چهره واقعی موذن را این گونه ترسیم می کند:

«اَلْمُؤَذَّنَّونَ اَطْوَلُ النّاسِ اَعْناقاً یَوْمَ الْقِیامَةِ»[3]

موذنان، در روز قیامت، یک سر و گردن از دیگران بلندترند.

و مقام موذن تا آنجا ارجمند است که جبرئیل – فرشته الهی – در شب معراج اذان می گوید و فرشتگان، به امامت پیامبر(ص) نماز جماعت بر پا می کنند.[4]

مستحب است «موذن» در جای بلند اذان گوید، خوش صدا باشد، دست بر بنا گوش گذارد و همه صدایش را به اذان بلند کند. رسول خدا (ص) به بلال می فرمود:

بالای دیوار مسجد برو و صدایت را به اذان بلند کن. خداوند، بادی را مامور کرده که صدای اذان را به آسمان ببرد ، وقتی فرشتگان آن را بشنوند، گویند: این صدای امت محمد (ص) است که به توحید بلند شده است.[5]

2- نماز جمعه و جماعت

اجتماع پر شکوه مسلمانان در هر شهر و روستا به طور روزانه، هفتگی و سالیانه در قالب نماز جماعت، جمعه و عید از بهترین نشانه های مسلمانی است که تعتقاد راسخ نمازگزاران را به برنامه های اسلام نشان می دهد، چرا که حضور در چنین اجتماعاتی ، فرد را بسان قطره ای به دریا پیوند می دهد، نفاق را از دل می زداید، مسلمانان را یکدل و یکپارچه می کند و شیاطین پیدا و نهان را مایوس می سازد.

امام صادق (ع) در سخنی به جنبه شعاری و نشانه بودن نمازهای جماعت تصریح کرده می فرماید:

نماز جماعت و اجتماع بدین سبب نهاده شده که نمازگزار از بی نماز باز شناخته شود… و اگر جماعت نبود، امکان نداشت کسی به صلاحیت دیگری گواهی دهد: زیرا آن کس که نماز جماعت نمی خواند، در نزد مسلمانان بی نماز محسوب می شود. چرا که پیامبر (ص) فرموده است: «کسی که بدون عذر، با مسلمانان در مسجد نماز نگزارد، در واقع بی نماز است.»[6]

همین طور نقل می کند:

در زمان پیامبر (ص) عده ای از نماز جماعت در مسجد طفره می رفتند، پیامبر (ص) فرمود: (اگر به چنین کاری ادامه دهند) بزودی دستور می دهیم تا خانه هایشانرا اتش بزنند.[7]

امام خمینی به یکی از ابعاد مهم نمازهای دسته جمعی اشاره کرده می فرماید:

…. هر روز در محله ها اجتماع و رسیدگی به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهایی که شرایط نماز(جمعه) محقق است برای بررسی اوضاع شهرستان و بالاتر؛ اوضاع کشور و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ برای بررسی اوضاع کشورها.. این مسائل سیاسی هست و مسائلی است که باید مسلمین به آن توجه داشته باشند.[8]

3- حج

کنگره عظیم سالیانه حج که فراتر از شهر و کشور و در مقیاس بین المللی اسلامی برگزار می شود، نمایش بی نظیری از وحدت و قدرت مسلمانان در جهان است که عظمت و شکوه آن بر دوست و دشمن عیان است.

حضرت میلیونی پیروان محمد(ص) در سرزمین وحی، شعاری پر فروغ و جاودانه است که استواری و صلابت دین مبین اسلام را نوید داده، پیروان آن را به توحید و دوری از شرک فرا می خواند. هر یک از مناسک حج و همه مواقف مقدس ان به تنهایی شعاری دشمن شکن و وحدت آفرین است مانند؛ احرام بستن حاجیان در لباس سفید و متحد الشکل ، طواف منظم آنان گرد خانه خدا، سعی صفا و مروه، وقوف روزانه در عرفات، وقوف شبانه در مشعر، رمی جمره، قربانی، تراشیدن سر، بیتوته در مناو… همه نشانی از بندگی خدا و شعاری از شعائر الهی است که خیر و برکت در آن نهفته است؛

« وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ »[9]

شتران قربانی را برای شما از شعائر الهی قرار دادیم، شما را در آن خیری است.

ب – اماکن

در فرهنگ اسلام، نقاطی از زمین دارای قداست خاصی است و به مسلمانان سفارش شده آنها را گرامی بدارند. حتی اهمیت این امکان مقدس آنها را به شکل شعارهایی استراتژیک مطرح کرده، جنبه محوریت بخشیده است؛ کعبه و مسجدالحرام، مسجد پیامبر، مسجد کوفه، بیت المقدس، مسجد جامع هر شهر، تربت پاک معصومین(ع) و هر مسجدی که در هر نقطه جهان ساخته شود، از چنین اهمیتی برخوردار است و هر مسلمانی وظیفه دارد که حرمت آنها را پاس دارد و در حفظ و آبادانی آنها بکوشد.

در اینجا به اختصار پیرامون برخی از اماکن مقدس اسلامی مطالبی بیان می کنیم:

1-مسجد الحرام: شریف ترین مرکز اسلامی طی قرون متمادی، «مسجدالحرام» و خانه خدا – کعبه – است که قبیله بیش از یک میلیارد مسلمان است که همه به سوی آن نماز می خوانند، به آن عشق می ورزند، حتی بدان سوی می خوابند و می میرند. استواری کعبه نشانه حیات اسلام و مسلمانان است. حضرت صادق (ع) فرمود:

«لایَزالُ الدّینُ قائِماً ما قامَتَ الْکَعْبَةُ»[10]

تا زمانی که کعبه پا برجاست ، دین، استوار است.

از این رو بر هر مسلمانی واجب است که با داشتن توانایی به سوی این مرکز مقدس بشتابد و با آداب و احترام خاصی به نیت بندگی خدا آن را طواف کند، در مسجد الحرام نماز بگزارد، با دست کشیدن بر «حجر الاسود» به خدا اعلام وفاداری کند و… در ضمن بداند که:

-صفا و مروه از شعایر الهی است.[11]

– شهر مکه و حومه آن – که مسجد الحرام را به سان نگینی گرانقدر در خود جای داده است- زادگاه پیامبر، علی و زهرا(ع) و مهبط بسیاری از آیات قرآن و حرم امن الهی است.

– مقام ابراهیم، حجر اسماعیل، چاه زمزم، حطیمو… در مسجد الحرام دارد.

– یک رکعت نماز در مسجد الحرام بیش از صد هزار رکعت در جای دیگر ارزش دارد.[12]

– مشعر الحرام، سرزمین عرفات و منا در کنار مکه قرار دارند که خود از شعایر محسوب می شوند.

– مسجد الحرام، به منزله خانه مردم است که مسافر می تواند، نمازش را در آنجا تمام بخواند.

2- مسجد النبی: نخستین اقدام رسول خدا (ص) پس از هجرت به مدینه،‌احداث مسجدی بود که به نام نامی آن حضرت مشهور شد و عنوان «مسجدالنبی» به خود گرفت که پس از مسجد الحرام حائز اهمیت است. طرح و نقشة این مسجد،‌از فکر پاک پیامبر، تراوش کرده و معماری نخستین آن نیز با دست مبارک آن فرزانة یگانه به فرجام رسیده است و قداست خود را نیز از همین راه کسب کرده است، البته حرم مطهّر آن پیامبر بی‌نظیر پس از ارتحالش به مسجد ضمیمه شد و بر اهمیّتش افزود. رسول خدا (ص) فرمود:

«اَلصَّلاةُ فی مَسْجُدی کَاَلْفِ صَلاةٍ فی غَیْرِهِ اِلاَّ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ….» [13]

(یک نماز) در مسجد من، مانند هزار نماز در دیگر مساجد،‌بجز مسجد الحرام است.

3- مسجد کوفه:‌ مسجد کوفه- که در شهری به همین نام در کشور عراق واقع شده نیز از شعایر مهم اسلامی است. امیر مؤمنان علی علیه السلام فرموده است:

«لا تُشَدُّ الرَّخالُ اِلاّ اِلی ثَلاثَةِ مَساجِدَ؛ الْمَسْجِدَ الْحَرامِ وَ‌مَسْجِدِ الرَّسُولِ وَ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ»[14]

کوچ نمی شود مگر به سوی سه مسجد، مسجد الحرام،‌مسجد پیامبر و مسجد کوفه .

امام صادق (ع) نیز فرموده است:

«نِعْمِ الْمَسْجِدُ الْکُوفَةِ؛ صَلّی فیهِ اَلْفُ نَبِیَّ وَ اَلْفُ وَ صیَّ….»[15]

مسجد کوفه،‌مسجد خوبی است؛ هزار پیامبر و هزار وصّی پیامبر در آن نماز گزارده است.

4- مسجد الاقصی: مسجد الاقصی نیز در میان شعایر اسلامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است به طوری که خداوند، در شب معراج، پیامبر (ص) را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمانها برد.[16]

همچنین این مکان مقدس در نیمة اول دوران رسالت، قبله گاه مسلمانان بود و پس از هجرت،‌جای خود را به کعبه سپرد.

این مسجد با عظمت،‌پس از تشکیل حکومت غاصب اسرائیل در فلسطین اشغالی، همواره نقطة امید مظلومان فلسطین و زبانزد مسلمانان جهان بوده است که امیدواریم در آیندة نه چندان دور از چنگال حکومت صهیونیستی نجات یابد.

5- عتبات مقدّسه: تربیت پاک ذرّیه پیامبر (ص) نیز در میان امّت اسلامی – بویژه شیعه- از احترام فراوانی برخوردار است و عاشقان اهل بیت، پروانه‌وار بر گرد آنها بر سوخته اند و در طول بیش از هزار سال همواره از آن حرم‌های نورانی، امید و نیرو گرفته‌اند، حوزة علمیة‌ هزار سالة نجف در پرتو ضریح مطهّر امیر مؤمنان علی علیه السلام ، چون مشعلی فروزان فرا روی امّت اسلامی نور افشانی کرده است و انقلابیون سترگ، همیشه از تربت لاله گون شهیدان الهام گرفته‌‌اندو… «زیارت»‌در فرهنگ شیعه،‌شعاری تحرّک زا، امید آفرین و حماسی است که «زائرب را به «صاحب مزار» پیوند داده او را بر ضدّ دشمنان اسلام من شوراند،‌از این رو ستمگر با تمام توران به مقابله با شعار «زیارت» برخاسته،‌گاه دست «زائر» را بسته،‌گاه پایش را شکسته و گاه «مزار» را به آب و منجنیق بسته‌اند تا از شور آفرینی این شعار بکاهند.

6- همة مساجد: مسجد در هر شهری و محلی خانة مقدّس الهی است و از شعایر الهی به شمار می‌آید. احترام مساجد ضروری است. باید آباد نگاه داشته شون؛ هم با تعمیر و نگهداری و بازسازی و هم با حضور پرشکوه مردم؛ همچنین باید از آلوده شدن مسجد جلوگیری شود واگربه نجاست آلوده شد فوراً اقدام به تطهیر آن گردد. خوابیدن در مسجد و ورود بدون وضو کراهت دارد و هنگام ورود مستحب است پای راست را مقدم بدارد و هنگام خروج پای چپ را. در آغاز ورود به مسجد، نماز تحیّت در حکم سلام به مسجد است. آن قطعة زمینی که وقف مسجد شد دیگری از مسجد بودن خارج نمی‌شود اموال مسجد را باید حفظ و نگهدرای کرد. اشیاء متعلق به مسجد را نباید در غیر مسجد مورد استفاده قراردارد. نظافت مسجد و تمیز نگهداشتن آن ضروری است. سخن گفتن از کارهای دنیایی در مسجد کراهت دارد و اینها همه برای تعظیم و احترام مسجد است.

ج- ایّام الله

در تاریخ هر ملتی،‌روزهای سرنوشت ساز مثبت یا منفی وجود دارد که خاطرة آنها نقطة عطف گذشتة آن ملت است. در فرهنگ قرآن، واژة «ایّام الله» دارای چنین مفهومی است. خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمان می‌دهد:‌

«وَذَکَّرْهُمْ بِاَیّامِ اللهِ…»[17]

روزهای خدا را به یاد آنها بیاور.

ایام الله برای بنی‌اسرائیل،‌روزهای تلخ گرفتاری در چنگال فرعونیان بود که خدا آنان را نجات بخشید،‌در اسلام روزهایی چون اعیاد بزرگ فطر، قربان،‌مبعث، غدیر،‌هجرت،‌موالید معصومین علیه السلام و… روزهای سوگ بزرگ چون رحلت پیامبر،‌عاشورای حسینی و… ایّام الله‌اند، چنان که در انقلاب اسلامی نیز پانزده خرداد، هفده شهریور،‌بیست و دو بهمن، دوازده فروردین،‌هفت تیر،‌هشت شهریور،‌سیزده آبان، چهارده خرداد و…. از جمله،‌ایام الله‌اند که بزرگداشت آنان سبب تحکیم و انسجام ملت و شور و تحرّک آنان در راستای آرمانخواهی اسلام می‌‌گردد، از این رو معمار انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی،‌حضرت امام خمینی ره بر تعظیم آنها چنین تأکید می‌کند؛

انقلاب کردیم که شعایر اسلام را زنده کنیم،نه انقلاب کردیم که شعایر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مسألة بسیار مهم سیاسی –عبادی است. یک مسأله‌ای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.[18]

و به سخنی دیگر:‌ایشان علّت محْدِثه و مُقبیه انقلاب اسلامی را همین ایّام الله می‌دانستند.

احیای شعایر اسلامی

به منظور تجسّم عینی اسلام در جامعه، لازم است شعایر اسلامی به همان کیفیتی که از طرف شارع مقدّس رسیده، حفظ شود و برای احیا و تعظیم هر یک از آنها دولت و ملت اسلامی وظیفه‌ای بر عهده دارند که به اختصار شرح دهیم:‌

الف- وظیفة دولت اسلامی

مبنای سیاست و رهبری کشور‌های اسلامی باید بر احیا،‌ و ترویج شعایر اسلامی استوار باشد،‌زیرا حیات و عظمت جامعة اسلامی به آن بستگی دارد. قرآن مجید نیز برخی از اعمال و شعایر اسلامی را در حیطة حکومت و رهبری جامعة اسلامی قرار داده می‌فرماید‌:

«اَلَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ الصَّلوةَ وَ اتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ‌نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرَ…»[19]

کسانی (هستند) که اگردر زمین به آنان قدرت دهیم نماز را بپا می‌دارند و زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.

از سوی دیگر،‌مبارزه با مظاهر شرکت و بت‌پرستی نیز وظیفة حکومت اسلامی محسوب می‌شود، چنانکه رهبر بزرگ اسلام به تخریب بتخانه‌‌ها و شکستن بتها اقدام کرد. به همین جهت،‌اهل ذِمّه یعنی کفاری که در پناه اسلام و در کشور اسلامی به عنوان «ذِمّی»‌و «مُعاهد» زندگی می‌کنند حق تظاهر به کارهای خلاف شعایر اسلامی را نظیر تظاهر به روزه خواری در ماه مبارک رمضان،‌استعمال مشروبات الکلی و گوشت خوک و یا به صدای درآوردن ناقوس کلیساها بدون اجازة دولت اسلامی ندارند،‌زیرا همة‌ اینها با شعایر اسلامی منافات دارد.

بنابراین،‌جهت گیری دولت اسلامی باید درجهت احیا و ایجاد مساجد باشد و مسجدها را رونق بخشید و نیز موظف به پخش اذان از رادیو،‌تلویزیون و مساجد می‌باشد. همچنین ترتیب و تنظیم برنامة‌ حج و احیای آن به صورت یک نیروی عظیم الهی در برابر کفر و استکبار،‌از وظایف دولت اسلامی است و باید در سیاست داخلی خود جایگاه ویژه‌‌ای برای آن در نظر گیرد. دولت اسلامی است و باید جامعه را از تظاهر به روزه‌خواری برحذر دارد و در معابر عمومی ودید مردم از آن جلوگیری نماید و… در خارج از کشور اسلامی و در ممالک کفر و شرک نیز باید اسلام را تبلیغ کرده مسلمانان را به اسلام و به کار گرفتن قوانین فردی واجتماعی آن دعوت نماید.

ب- وظیفة امت اسلامی

چنانکه بیان شد،‌ ترویج و بزرگداشت شعایر اسلامی و الهی در درجة اول وظیفة حکومت اسلامی و علمای دین است و در درجة دوم وظیفة فرد فرد امت اسلامی است که شعارهای الهی را حفظ نموده آنها را با زندگی فردی و اجتماعی خود بیامیزند به عبارت دیگر؛ ایجاد زمینة رواج و احیای شعایر اسلامی، وظیفة دولت است. مسؤولین کشور باید زمینه را مساعد کنند تا این شعارها در جامعه اعمال و احیا شود و در مقابل،‌امت اسلام نیز باید در زنده نگه داشتن آنها بکوشند. این امر به اندازه‌ای مهم است که درفقه اسلام آمده است که بر مسلمانان حرام است در جایی که قادر به اظهار و اعلان شعایر اسلام نیستند سکونت واقامت کنند و در صورت تمکّن، هجرت از چنین مکانی واجب است. [20]

علاوه بر این،‌قرآن مجید تعظیم شعایر اسلامی را نشانة باتقوا بودن دلها دانسته می‌فرماید:‌

«…ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظَّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»[21]

اخلاق عبادي- درس بیستم

خدمت به مسلمانان

واژة «خدمت»، مفهوم گسترده‌‌ای دارد و همة امور اجتماعی،‌اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در بر می‌گیرد و به گذشت، فداکاری، ایثار و تحمّل رنج و سختی در همة این امور، خدمت و خدمتگزاری صدق کند.

کاری که شکل آن مفید و برخوردار از روح معنویت بوده و وسیله تقرّب به خدا باشد در فرهنگ اسلامی خدمت نامیده می شود و نوعی عبادت به حساب می‌آید.

بنابراین خدمتی که مقدمة قرب الهی و در راستای رضای خدا نباشدعبادت نیست و از اجر الهی سهمی ندارد.

خدمت عبادی علاوه بر انگیزة الهی و تقرّب به خدا دارای شرایط زیر است:

در راه خدا باشد.

مخلصانه انجام گیرد.

خیرخواهانه بوده و فاعلش نیّت و هدف خیر داشته باشد.

داد و ستد و به منظور به دست آوردن مال و منال و شهرت و مقام نباشد.

کمک بر اثم و گناه نباشد.

از منّت و آزار پاک باشد.

خدمت شوندگان،‌افراد شایستة خدمت باشند گرچه متوجه خدمتِ خدمتگزار نباشند و…

چنین خدمتی از ارزش و اهمیت بسزایی برخوردار است و حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:‌

«اَحْسَنُ الصَنائِعِ ما وافَقَ الشَّرایِعَ»[22]

بهترین احسانها و خدمات، آن است که موافق با شریعت‌ها ( و طبق شرایط و موازین دینی) باشد.

محدودة خدمت

همانطور که ذکر شد یکی از شرایط خدمت آن است که افراد خدمت شونده، شایستة خدمت باشند. در اینجا این سؤال مطرح است که آیا دایرة‌ خدمتگزاری آنقدر وسعت دارد که غیر مسلمان ر نیز شامل شود یا اختصاص به مسلمانان و مومنان دارد؟ به عبارت دیگر آیا از نظر اسلام،‌خدمت در هر جا و به هر کس پسندیده و مورد ستایش است؟ یا خدمت مسلمانان و مؤمنان به یکدیگر و در جامعة اسلامی دارای ارزش و اهمیّت است؟‌

از نظر اسلام،‌خدمت به همة‌ مردم و نوع بشر عملی شایسته است و غرض اولیای گرامی اسلام در خدمتگزاری، تنها مؤمن یا مسلمان نیست، بلکه نوع بشر را شامل می‌شود. چنانکه رسول خدا (ص) می فرماید:

«رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدِ الدّینِ التَّوَدَّدُ اِلیَ الناسِ وَ‌اصْطِناعُ‌ الْمَعْرُوفِ اِلی کُلَّ بَرًّ وَ فاجِرِ»[23]

پس از دین (و ایمان به خداوند)، بشر دوستی و نیکی به مردم، اعم از درستکار و گناهکار،‌سرآمد تمام کارهای عاقلانه است.

امیر مؤمنان علیه السلام نیز می فرماید:

«اُبْذُلْ مَعْرُوفَکَ لِلنّاسِ کافَّةَّ فَاِنَّ فَضیلَةَ فِعْلِ المَعْرُوفِ لا یَعْدِلُها عِنْدِ اللهِ سُبْحانَهُ شَیْءٌ»[24]

کارهای نیک خود را برای همة‌ مردم به کاربر وبراستی که هیچ چیز نزد خدای سبحان با فضیلت کارهای نیک برابری نمی‌کند.

در برخی دیگر از روایات، خدمت کردن با قید «مؤمن یا مسلم» ذکر شد است. به عنوان نمونه، رسول خدا (ص) می‌فرماید:‌

اَیُّما مُسْلِمٍ خَدَمَ قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمینَ اِلاّ اَعْطاهُ مِثْلَ‌عَدَدِهِمْ خُدّاماً فِی الْجَّنَةِ»[25]

هر مسلمانی که به جماعتی از مسلمانان خدمت کند خدا به شمارة آنها در بهشت برایش خدمتگزار می‌گمارد.

شخصی به نام جمیل گوید:‌از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود:

مؤمنان خدمتگزار یکدیگرند. عرض کردم:‌چگونه خدمتگزار یکدیگرند؟ فرمود: به یکدیگر فایده می‌رسانند.

از مجموع این دو دسته روایات،‌چنین بر می آید که خدمت، ارزش ذاتی دارد و خدمتگزاری به همة مردم اعم از مسلمان و کافر (باشرائطش) امر پسندیده است، لیکن خدمت به مسلمانان از اهمّیت بیشتری برخوردار است.

خدمت به غیر مسلمانا به جهت تألیف قلوب و جذب آنها به اسلام، اهمیت بسزایی دارد،‌چنانکه در بعضی از ابواب فقه مانند زکات به آن اشاره شده و سهمی از زکات در این جهت مصرف می شود.

در سیاست خارجی کشور اسلامی گاهی می‌بینیم دولت جمهوری اسلامی به بعضی از کشورهای غیر اسلامی کمک بلاعوض می‌کند و گاه در حوادث ناگوار همچون سیل، زلزله،‌قحطی و… کمک‌های مالی فراوانی به نامسلمانان می‌نماید چنین کاری یکی از مصادیق خدمت است و با انگیزة الهی انجام می گیرد؛ بله،‌اگر به غیر مسلمانان خدمت شود امّا انگیزة الهی بر آن مترتّب نباشد، و باعث تقویت،‌شوکت و عزّت آنان در برابر اسلام و مسلمانان شود و سبیل و راه سلطة آنان بر مسلمانان باشد و مسلمانان را به استحکام خود در آورد و… چنین امری خدمت نیست، بلکه خیانت به اسلام و مسلمانان است.

بنابراین در خدمت کردن،‌سه مسأله – موارد، انگیزه و آثار خدمت باید مدّنظر خدمتگزار باشد تا از محدودة جلب رضا و تقرّب به درگاه خداوند خارج نشود.

خدمتگزاری در نظام اسلامی

در نظام اسلامی مدیریت‌ها و مسؤولیت‌های سیاسی –اجتماعی،‌امانت سنگینی بر دوش صاحبان آنهاست نه اینکه طعمه و لقمة چرب و نرمی باشد، چنانکه امیر مؤمنان علی علیه السلام به فرماندار آذربایجان نوشت:‌

«… اِنَّ عَمَلَکَ‌ لَیْسَ لَکَ بَطُعُمَةٍ وَ لکِنَّهُ فی عُنُقِکَ اَمانَةٌ»[26]

عمل (و حکمرانی)، طعمه وشکار تو نیست. بلکه امانت و سپرده‌ای در گردن توست.

همة کسانی که در جمهوری اسلامی مسؤولیت دارند باید خود را مدیون مردم دانسته بلکه آنان را در مرتبة بالاتر و «ولی نعمت» خود حساب کنند و آ‌زادی،‌استقلال و مقام خویش را مرهون کوشش آنان بدانند و همچون رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران،‌حضرت امام خمینی ره خود را خادم ملّت بدانند، چنانکه فرمود:‌

من خادم شما هستمع، من خادم ملّت شما هستم. من آمده‌ام که بزرگواری شما را حفظ کنم. من آمده‌ام که دشمن‌های شما را زیمن بزنم. من آمده‌ام که ملّت را یک ملّت مستقل کنم….[27]

در جای دیگر فرمود:

«… به من اگر خدمتگزار بگویند، بهتر از این است که رهبر.»[28]

…. حکومت اسلامی، حکومت خدمت است. پیغمبر اکرم (ص) با اینکه مقامش آن بود، ولی خدمتگزار بود،‌ خدمت می‌‌کرد.[29]

مسؤولان مملکتی، ارگانها ونهادهای انقلابی و همة‌ کسانی که در این راستا مشغول خدمتند باید خود را موظف به انجام وظیفه و رفع گرفتاریهای امت شهید پرور دانسته از دل و جان به اصلاح امور آنان همّٱ گمارند،‌امکان ملاقات برای مطرح کردن دردها و محرومیت‌ها و مشکلات را به آنان بدهند،‌با نهایت تواضع و خوشرویی با آنها برخورد نمایند واز صمیم قلب و با رغبت کارشان را انجام دهند و از انداختن آنها به پیچ و خمها و کاغذ بازی های اداری و معطلّ کردن،‌ردّ کردنع جواب ندادن، سرگردان کردن و مشکل درست کردن برای آنان سخت بپرهیزند و هرگز از خدمتگزاری به آنان خسته نشوند.

امام حسین (ع)، افراد خدمتگزار را تشویق کرده توفیق رفع نیازهای مردم را از جمله نعمت‌های الهی می‌شمرد و می‌فرماید:‌

«اِنَّ حَوْائِجَ النّاسِ اِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلا تَمُلُّوا النَّعَمَ»[30]

لازم به ذکر است که امروز در جامعة ما، اسلام و جمهوری اسلامی حاکم است و همة‌ کسانی که در این نظام مشغول خدمت هستند، شغل، لباس، و مسؤولیت آنان از نام اسلامی و انقلاب اسلامی مایه می گیرد ومردم،‌اعمال، رفتار و برخوردهای آنان را به پای اسلام و جمهوری اسلامی می‌گذارند، به همین جهت همواره و بویژه در هنگام خدمت باید هوشیار و بیدار بوده از رفتار و برخورد مغایر با اخلاق اسلامی بپرهیزند و در خدمتگزاری، موازین اخلاقی را مراعات نمایند.

آفات خدمتگزاری

خدمتگزاری آفاتی دارد که شخص خدمتگزار گاهی در حین عمل دچارش می‌شود،‌ مثل اینکه انگیزة خدمت رسانی او الهی نباشد، بلکه برای جلب منفعت شخصی خدمت کند. تا قدمی برایش برداشته شود. خدمت می‌کند تا به نام و نانی برسد و شهرت و مقامی به دست آورد. یا به اهلش خدمت نمی‌کند و یا در حین خدمتگزاری موازین اخلاقی اسلامی را زیر پا می‌گذارد.

گاهی نیز شخص خدمتگزار بعد از عمل، آسیب می‌بیند و خدمت خود را با به رخ کشیدن،‌منّٱ نهادن، اذیت و آزار کردن و… تباه می سازد.

اینک به عنوان نمونه به دو آفت مهمّ خدمتگزاری اشاره می‌کنیم:

الف- ریا

ریا یکی از آفت‌های عبادت است[31] و خدمتی هم که برای رضا و خشنودی و تقرّب به خدا باشد نیز عبادت است. بنابراین ریا ونمایش خدمت از آفات خدمتگزاری محسوب می شود. امیر مؤمنان علی علیه السلام می‌فرماید:‌

«کُلُّ حَسَنَةٍ‌لا یُرادُ‌ بِها وَجْهُ اللهِ تَعالی فَعَلَیْها قْبْحُ الرَّیاءِ وَ‌ثَمَرَتُها قُبْحْ‌ الْجَزاءِ»[32]

هر نیکی و خدمتی که بدان خشنودی خدا اراده نشود،‌زشتی ریا بر چهرة‌ آن مانده و نتیجه‌اش زشتی پاداش است.


ب- منّت و آزار

یکی از نشانه‌های خدمت عبادی،‌آن است که شخص خدمتگزار کارهای نیک خود را به رخ خدمت شوندگان نکشد، بر آنان منّت ننهد و اذیّت و آزارشان نرساند وگرنه عمل خویش را پایمال کرده است. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:

«مّنْ مّنَّ بِمّعْرُوفِهِ اَفْسَدَهُ»[33]

هر کس با کارهای نیک خود ( بر دیگران ) منّت نهد تباهش می‌سازد.

و در جای دیگر خطاب به مالک اشتر و همة دولتمردان هشدار می‌دهد که مبادا خدمات عمومی و فعالیت‌های مردم را با منّت و …آلوده سازند:‌

«اِیّاکَ وَ‌الْمَنَّ عَلی رَعِیَّتِکَ بِاِحْسانِکَ… فَاِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الاِْحسانَ»[34]


لغت نامه دهخدا ، ج29، واژه شعار.[1]

المیزان، ج14، ص373.[2]

وسائل الشیعه، ج4، ص616.[3]

همان، ص612.[4]

همان، ص640-641.[5]

وسائل الشیعه، ج5ص377.[6]

همان، ص376.[7]

صحیفه نور، ج8، ص264.[8]

حج(22)، آیه 36.[9]

حج (22)، آیه 36.[10]

بقره (2)، آیه 158.[11]

وسائل الشیعه ، ج3، ص537.[12]

[13] – همان.

[14] – وسائل الشیعه،‌ج3، ص 525.

[15] – همان،‌ص 521.

[16] – اسراء (17)،‌ آیه 1.

[17] – ابراهیم (14)، آیه 5.

[18] – صحیفة نور ، ج 13، ص 156.

[19] – حج (22)، آیه 41.

[20] – شرح لمعه،‌ج 1 ، ص 256، چاپ سنگی.

[21] – حج (22)،‌آیه 32.

[22] – شرح غرر الحکم، ج 2، ص 389.

[23] – شرح غرر الحکم، ج 2، ص389.

[24] – مستدرک الوسائلع ج8، ص353.

[25] – اصول کافی، مترجم، ج 3، ص 239.

[26] – نهج البلاغه،‌فیض السلام،‌ نامه 5، ص 839.

[27] – در جستجوی ره از کلام امام، دفتر ششم،‌ص 17، سپهر.

[28] – صحیفة نور، ج 12، ص 192.

[29] – رساله نوین،‌ج 4، ص 257.

[30] – بحار الانوار،‌ج 74، ص 318.

[31] – شرح غرر ا لحکم،‌ج3، ص 99.

[32] – همان، ج 4، ص 545.

[33] – همان، ج 5، ص 473.

[34] – نهج البلاغه، نامة 53، ص 1031.


جستجو