نظم و اعتدال در عبادت
«نظم» در لغت، آراستن و میزان کردن و به رشته کشیدن جواهر را گویند کنار هم چیدن کلمات، برای به دست آوردن کلاهی موزون را نیز «نظم» میگویند که مقابل آن «نشر» است.[1] و در اصطلاح،عبارت است از انجام یافتن کارها به طور مرتب و قرار گرفتن آنها تحت حساب و برنامه به گونهای که هر کار در مناسبترین زمان و مکان انجام گیرد و تزاحم و تداخلی بین انجام کارها به وجود نیاید.
«اعتدال» نیز به معنای میانهروی در انجام کارهاست،به گونهای که هر عمل، به مقدار نیاز و ضرورت، در زمان و مکان مناسب خودش انجام گیرد[2] و در انجام آن از کم کاری و زیادهروی پرهیز گردد.
نظم تکوینی و نظم تشریعی
نظم،پدیدهای است که آفرینش موجودات با آن شکل گرفته و خداوند دانا جهان را براساس آن بنا کرده است. یکی از دانشمندان مینویسد:
در جهان هستی تا آنجا که عقل و دانش بشر از روی آن پرده برداشته است بجز نظم و دقّت چیزی وجود دارد و دانشمندان و مکتشفان در بررسی های خود اعتراف میکنند که در سراسر جهان، جز محاسبه و اندازهگیری، جز نظامات و تشکیلات حیرتانگیز چیزی ندیدهاند.[3]
چنین نظمی که بر سراسر جهان آفرینش از اتم گرفته تا بزرگترین کهکشان حاکمیّت دارد و بیچون و چرا بدون استثنا اجرا میشود،«نظم تکوینی» نامیده میشود.
علاوه بر نظم تکوینی نوع دیگری از نظم وجود دارد که خداوند اجرای آن را به اراده و اختیار بشر نهاده و او را به پیروی از آن موظفّ نموده است. این نظم را «نظم تشریعی» مینامند و همة برنامههایی که آیین مقدس اسلام برای تکامل و سعادت انسانها تشریع و ابلاغ کرده منطبق بر چنین نظمی است.
اهمیّت نظم و اعتدال در زندگی بشر
نظم واعتدال در پیشبرد اهداف گوناگون بشر نقش تعیین کنندهای دارد، زیرا جهانی که ما در آن زندگی می:نیم، مادّی و گذراست و دامنة عمر ما محدود و پایانپذیر است و در این فرصت محدود، به همة کارها و خواستهها نمیتوان دست یافت. رعایت نظم و اعتدال به انسان امکان میدهد که از وقت، نیرو و امکانات محدودی که در اختیار دارد بیشترین بهره را ببرد و آنها را صرف امور کم ارزش و بیفایده نکند.
پیشوایان بزرگوار اسلام با وقوف بر اهمیّت نظم و تأثیر بسزایی که در نیکبختی و کمالیابی انسان دارد در هر فرصتی پیروان خود را به رعایت نظم و انظباط در زندگی سفارش میکردند. حضرت علی علیه السلام در آخرین ساعات حیات پربرکت خویش به فرزندانش فرمود:
«اُوصیکُما وَ جَمیعَ وَ لَدی وَ أَهْلی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتابی بِتَقْوَی اللهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ»[4]
شما و همة فرزندان و خانواده ام را و هر کس که نوشتة من به او برسد به تقوای الهی و نظم در کارتان سفارش میکنم.
همچنین آنان را از زیاده روی در انجام هر کار باز میداشتند و به رعایت اعتدال دعوت میکردند. در این باره نیز حضرت علی علیه السلام میفرماید:
«إِنَّ لَیْلَکَ وَ نَهارَکَ لا یَسْتَوْعِیانِ جَمیعَ خاجاتِکَ فَاقْسِمْها بَیْنَ عَمَلِکَ وَراحَتِکَ»[5]
ساعات شبانه رو،گنجایش تمام نیازهای تو را ندارد. پس آنها را میان کار و استراحت تقسیم کن!
رعایت نظم و اعتدال در زندگی بدون تدبیر و برنامهریزی صحیح امکانپذیر نیست و انسان برای آن که بتواند از کمترین فرصتها و امکانات، بیشترین بهره را ببرد، باید اوقات خود را در طول شبانه روز، میان مهمترین وظایفی که مییابد تقسیم کند و اگر در این بین وقتی خالی ماندع آن را برای امور کم اهمّیت منظور کند.
امام کاظم علیه السلام دربارة برنامهریزی و تقسیم اوقات میفرماید:
«إِجْتَهِدُوا فی أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ اَرْبَعَ ساعاتٍ: ساعَةٌ لِمُناجاتِ* اللهِ وَ ساعَةٌ لِأَمْرِ الْمَعاشِ وَ ساعةٌ لِأمْرِ المَعاشِ وَساعَهٌ لمُِمْعاشَرَةِ الْاِخْوانِ وَ الثَّقاتِ الَّذینَ یُعَرَّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخْلِصُونَ لَکُمْ فی الْباطِنِ وَ سَاعَةٌ تَخْلَوْنَ فیها لِلَذَّاتِکُمْ فی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَی الثَّلاثِ ساعاتٍ….»[6]
بکوشید که اوقات شما در شبانه روز،چهار بخش باشد؛ بخشی برای مناجات با خداوند و عبادت او بخش دیگر، جهت کار و تلاش به منظور تأمین مخارج زندگی، بخش سوم برای معاشرت با برادران ایمانی و افراد مورد اعتمادی که شما را بر عیوبتان آگاه میکنند و از دل به شما ارادت دارند و سرانجام بخش چهارم برای بهرهمندی از لذتهای حلال که با این بخش بر انجام تکالیف خود در سه بخش دیگر توانا میشوید.
در عین حال، اخلاق عبادی ایجاب میکند که انسان، بهترین ساعات عمر خود را که در آن آمادگی، حضور و نشاط بیشتری دارد به عبادت و مناجات با خداوند اختصاص دهد.
حضرت علی علیه السلام در عهدنامة مهم خود به مالک اشتر در این باره میفرماید:
«وَ اجَعَلْ لِنَفْسِکَ فیما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ أَفْضَلَ تِلْکَ الْمواقیتِ»[7]
میان خود و خدای سبحان،بهترین اوقات را (برای عبادت و راز و نیازت ) قرار ده.
باید توجه داشت که وقتی امام علیه السلام به یک مسؤول بلند پایة نظام حکومتی خویش که میباید از لحظه لحظة اوقات و فرصتهایش در جهت ادارة امور جامعه استفاده کند و حتّی از خواب و خوراک خویش در جهت انجام مأموریت خطیری که بر عهده گرفته مایه بگذارد چنین دستوری میدهد، تکلیف ردههای پایینتر و مردم عادی روشن است.
نظم در عبادت
اکثر قریب به اتفاق عباداتی که در اسلام مقرر شده، بر نظم و ضابطة خاصی از نظر زمان، مکان، کیفیت و…. استوار است. به عنوان نمونه، در برپایی نماز میفرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا»[8]
نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب [= نیمه شب] بر پا دارد! و نیز قرآن فجر [= نماز صبح] را؛ چرا که قرآن فجر، مشهود فرشتگان روز و شب است.
به جا آوردن نمازهای واجب پنچگانه، در زمانهای مشخّص در طول شبانه روز، نظم خاصی به زندگی نمازگزار میبخشد، بویژه اگر این نمازها براساس تأکید اسلام، در اوّل وقت، به صورت جماعت و در مساجد خوانده شود. علاوه بر این برپایی نماز جمعه، هر هفته یک بار،مردم هر شهر را در یک نقطه جمع آورده و موجب میشود تا ضمن انجام عبادتی دسته جمعی،از اوضاع و مسایل اجتماعی، سیاسی و اخلاقی و حوادث هفته نیز آگاه شوند.
«شَهْرُ رَمِضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرانُ … فَمَنْ شَهِدَ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ »[9]
ماه رمضان،ماهی که قرآن، در آن نازل شده است… پس هر کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد باید روزه بدارد.
« كُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى الَّليْلِ…. »[10]
و بخورید و بیاشامید تا رشتة سفید – صبح – از رشتة سیاه – شب – برای شما آشکار گردد سپس روزه را تا شب تکمیل کنید!
کنگرة بزرگ و سالانة حجّ نیز نمایش نظم شکوهمند اسلامی است. همة حجّاج با بستن «احرام»، متّحد الشّکل از «میقات» به سوی «مکه» حرکت میکنند و سپس با نظمی خاصّ به طواف، نماز طواف،سعی و تقصیر میپردازند و اعمال «عمره» را به پایان میبرند.
آنگاه در زمانی معین دوباره از مکه «حرام» میبندد و راهی «عرفات»و «مشعر» میشوند و پس از «وقوف» منظم در هر یک از آن سرزمینهای مقدّس به سوی «منا» حرکت میکنند و پس از انجام منّظم اعمال منا با شکوهی چشمگیر به مکّه باز میگردند و پس از طواف، نماز طواف و سعی مجدّد و طواف نساء و نماز آن به مناسک خویش پایان میدهند.
قرآن کریم در تبیین اختلاف شکل ظاهری ماه، از هلال تا بدر و از بدر تا محاق میفرماید:
«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ … »[11]
دربارة هلالهای ماه از تو سوال میکنند بگو آنها بیان اوقات [و تقویم طبیعی برای نظام زندگی] مردم و [تعیین وقت] حجّ است.
وجود این همه دستورات عبادی منطبق بر نظم، بهترین دلیل است بر این که یک مسلمان وظیفه دارد همة امور زندگی خود بویژه امور عبادی خویش را منظّم سازد و از هرگونه بینظمی، خودسری و اعمال سلیقة شخصی در انجام عبادات پرهیز کند.
اعتدال در عبادت
عبادت به منزلة غذای روح است، زیرا به کمک عبادت، روح آدمی قدرت پیمودن مسیر کمال و مقابله با بیماریهای روانی ورذیل اخلاقی را پیدا میکند. همان ویژگیها و شرایطی که مورد غذای جسم رعایت میشود از قبیل تناسب زمان،مکان، کیفیت و مقدار ، در اعتدال عبادت نیز باید رعایت شود. چرا که هر روحی توان و ظرفیت خاصّ خود را دارد و در هر موقعیتی به اندازة مشخّصی میتواند رنج ناشی از عبادت را تحمّل کند. تحمیل عبادات سنگین و طاقتفرسا بر روحهای کوچک و کم ظرفیت به مثابة خوراندن غذای مقوّی و زیاد به کودکی خردسال است که از عهده هضم آن بر نیامده دچارعارضه خواهد شد.
در این صورت چه بسا عبادت، روی فرد، اثر معکوس بگذارد و به جای ارتقای معنوی موجب سرخوردگی، دلزدگی، انحراف و سستی عقیده گردد. رسول خدا (ص) در این باره میفرماید:
«یا عَلِیُّ إِنَّهذَا الدَّینَ مَتینٌ فَأَوْعِلْ فیهِ بِرِفْقٍ وَ لا تُبْغِضْ إِلی نَفْسِکَ عِبادَةَ رَبَّکَ»[12]
ای علی! این آیین، محکم است. پس با نرمی و مدارا آن را فرا گیر و پرستش پروردگارت را منفور نفست مساز.
نیز در نامهای به حارث همدانی مینویسد:
«خادِعْ نَفْسَکَ فی الْعِبادَهِ وَارْفُقْ بِها وَ لا تَقْهَرْها وَ خُذْ عَفْوَها وَ نَشاطَها، اِلاّ ما کانَ مَکْتُوباً عَلَیْکَ مِنَ الْفَریضَةِ، فَإِنَّهُ لابُدَّ مِنْ قَضائِها وَ تَعاهُدِها عِنْدَ مَحَلَّها»[13]
نفست را در عبادت فریب ده و با او مدارا کن و مورد خشونت قرارش مده و هنگام گذشت و شادابیاش آن را دریاب! و به عبادت بندگان خداوند وادارش کن مگر آنچه بر تو واجب است مانند نمازهای یومیه که از بجا آوردن آن در وقتش چارهای نیست.
امام صادق علیه السلام در مورد این که افراط در عبادت موجب دلسردی و انحراف میشود داستانی از یک تازه مسلمان نقل فرموده:
مردی مسلمان، همسایهای مسیحی داشت که با تعریف و تبلیغ خود توانست او را به اسلام متمایل کند. سحرگاه اولین روزی که مسیحی، مسلمان شده بود، همسایة مسلمان، به سراغ مرد تازه مسلمان رفت، در زد، او را از خواب بیدار کرد و به نماز شب و عبادت فرا خواند. او برای اولین بار وضو گرفت و همراه مسلمان به مسجد رفت و تا صبح مشغول عبادت شد. پس از نماز صبح خواست به خانه برگردد، ولی دوستش مانع شد و گفت خوب است به تعقیب نماز و تلاوت قرآن مشغول شویم. پس از مدتی که خواست برود مردگفت چیزی به ظهر نمانده و… خلاصه او را تا آخر شب و پایان نماز عشاء و تعقیبات آن در مسجد نگه داشت و سپس هر دو به خانه بازگشتند. در سحر روز دوم نیز مرد مسلمان به درخانة تازه مسلمان آمد و از او خواست برای رفتن به مسجد آماده شود. تازه مسلمان پاسخ داد: برای این دین ،فرد بیکاری پیدا کن! من آدم مسکینی هستم و هزینة زندگی خانوادهام را باید تأمین کنم!
آنگاه حضرت صادق فرمود:
«سرانجام ،آن عابد سختگیر،کسی را که اسلام هدایت کرده بود از اسلام خارج کرد.»[14]
و نیز آن حضرت فرمود:
در سنین جوانی در حالی که از شدّت عبادت، عرق از سر و صورتم میریخت و مشغول طواف خانة خدا بودم به پدرم برخورد کردم او با دیدن من فرمود: «پسرم جعفر! هر گاه خداوند بندهای را به دوستی با خود برگزیند او را وارد بهشت میکند و عبادت کم را از او میپذیرد.»[15]
البته معیار میانهروی در عبادت برای هر کس با دیگری فرق میکند و به توان و ظرفیت جسمی و روحی او بستگی دارد. پیشوایان بزرگوار اسلام که دیگران را تا این اندازه به مدار با نقس و پرهیز از سختگیری دعوت میکردند، خودشان آنچنان از ایمان و معرفت عالی برخوردار بودند که نه تنها عبادت بسیار موجب خستگی و افسردگی ایشان نمیشد، بلکه هر چه بیشتر عبادت میکردند شادابتر و خوشحال تر بودند. به عنوان مثال، رسول خدا (ص) بقدری ایستاده نماز میخواند که پاهایش ورم میکرد[16] و حضرت امیر علیه السلام هر شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند.[17]
[1] – المنجد،واژة لفظ.
[2] – همان، ص 491.
[3] – راه خداشناسی، جعفر سبحانی، ص 128، انتشارات کتابخانة صدر، تهران،1353.
[4] – نهج البلاغه، نامة47، ص997.
[5] – شرح غرور الحکم، ج2، ص 606.
[6] – نهج البلاغه، نامة 53،ص 1022.
[7] – نهج البلاغه، نامة 53، ص 1022.
[8] – اسراء (17)، آیه 78.
[9] – بقره (2) ، آیات 183-184.
[10] – بقره (2) آیه 187.
[11] – همان، آیه 189.
[12] – بحار الانوار، ج71،ص214.
[13] – نهج البلاغه، نامة 69، ص1070.
[14] – وسائل الشیعه، ج11، ص 427.
[15] – بحار الانوار،ج71، ص 213.
[16] – تفسیر نورالثقلین، ج3، ص366.
[17] – منتهی الامال ،حاج شیخ عباس قمی،ج1، ص 183.