هدف از عبادت:
از بارزترین اهداف نظام آفرینش،عابد،عارف و آگاه شدن انسان هاست.انبیاء(ع) که انسان های کامل،جامع و از برجسته ترین افراد هستند،مبعوث شدند،تا عقل های مردم را روشن و شکوفا نموده و به آنان از طرف خدا شرح صدر عطا کنند،تا جوامع انسانی هم در بخش عبادت موحد ناب گردد و هم در بخش معرفت عارف و اصل شود.
بهترین راه برای عارف شدن،عبادت است،چنان که محصول علم و معرفت هم عبادت خواهد بود.پیامبر اکرم(ع) همواره در تلاش برای انجام رسالت بود.در این راه سختی های فراوان تحمل نمود و بدیهی است که جان نازنین اش را خسته نمود.
مهر پیامبر (ص) نسبت به امت
پیامبر اسلام (ص) ان قدر نسبت به امت خویش مهربان بود،که خداوند می فرماید:چون اینان ایمان نیاورند گویا داری از شدت اندوه جان می سپاری .خداوند در آیه شریفه می فرماید: فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَـٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا ﴿٦﴾
[1]؛ ای رسول،نزدیک است که اگرامت به قرآن ایمان نیاورند،جان عزیزت را از شدت حزن و تاسف بر آنها از دست بدهی. حضرت سجاد(ع) ،در این فراز نورانی ،چقدر زیبا به بیان مطلب می پردازد:
, ((واَداَبَ نَفسَهُ فِي تَبلِيغِ رِسَالَتِك ))؛در رساندن پیام و رسالت تو،خود را خسته کرد.
حضرت در رساندن پیام و رسالتی که بر عهده داشت،ناچار به احتجاج با افراد غیر مسلمان بود که یقینا زحماتی برای وجود نازنین پیامبر(ص) داشته است.
در این جا مناسب است به گوشه ای از آن احتجاج ها اشاره نماییم:
پیام رسالت و دین در دعوتی عاقلانه خوشبختانه دعوت های رسول اکرم(ص) آمیخته با استدلال بود،زیرا رسالت از طرف خدایی بود که دارای حجت بالغه است.خداوند در قرآن می فرماید. قُلْ فَلِلَّـهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿١٤٩﴾ [2]
بر این اساس،امت این رسول هم باید از حجت بالغه برخوردار باشد.لذا خدای متعال به دنبال دستور تحویل قبله،به مسلمانان صدر اسلام می فرماید:
لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ [3]؛ ما قبله را دگرگون کردیم تا دیگران علیه شما احتجاجی نداشته باشند. نیز خطاب به مسلمانان می فرماید:
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ 11
با صاحبان مذاهب گوناگون از راه جدال احسن به مجادله برخیزند و از جدال باطل بپرهیزند ،ضمن اینکه فریب جدال باطن انان را نخورید؛چرا کهدین اسلام بر اساس علم و عقل استوار است و لازم است که یهودیان و مسیحیان را با اصول اسلامی آشنا سازید.
خداوند در قرآن کریم،اهل کتاب را به دو گروه تقسیم می کند:
الف)گروه متعصب و قسی ؛که از نظر بینش دارای تعصب باطنی هستند و از نظر رفتار و منش،گرفتار قساوت هستند.
ب)گروه با انصاف و اهل گرایش به حق،که در معارف علمی از تحجر به دور هستند و در احکام عملی،از تعصب خام به دور هستند.
اما توجه داشته باشیم که خداوند متعال،به رسول گرامی اش می فرماید همه جا استدلال محض سودمند نیست،گاهی موعظه نیز برای دعوت به حق راهگشاست: ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿١٢٥﴾12
ای رسول،خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق مناظره نما.
خداوند متعال این سه راه را فراسوی امتی قرار داد که اسوه انان رسول اکرم(ص) است.
بنابراین وظیفه متفکران اسلامی که دیگران را با اصول حکمت و موعظت و جلال احسن به حق دعوت کنند.
قرآن،تباهی و گناه را به منزله غباری می داند که آینه شفاف دل را تیره نموده،قلب را از علوم و معارف عقلی بی بهره می سازد.
وقتی چنین شد،قلب بسته و تیره،ایمان و گرایش به حق نخواهد داشت،از این رو تبه کاران درباره معارف عقلی،دید قوی ندارند و واقعا آن را ادراک نمی کنند،لذا به انکار و تعصب بی جا و باطل دست می زنند.
نکته قابل توجه اینجاست که ملحدان،مشرکان،کافران،و منافقان از آنجا که نابینا هستند و ادراک نمی کنند،خود اعتراف می کنند که ادراک نمی کنند: وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿٨٨﴾.[4]دل های یهودیان،به ادعا و اعتراف خود انان ،بسته است.
به عنوان نمونه،خداوند پس از ذکر معجزات موسای کلیم،می فرماید:آل فرعون،با اینکه یقین به حق بودن انها داشتند،ولی منکر شدندوَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿١٤﴾.[5]
آن گاه که موسای کلیم با برهان عقلی سخن می گفت که: قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ ﴿٥٠﴾ [6]
ان ها توان ادراک این معارف بلند را نداشتند،ولی وقتی معارف تنزل کرد و به صورت عصای موسی ید بیضاء جلوه نمود،و معجزه صورت پذیرفت،آل فرعون فهمیدند که حق با موسی و هارون(ع) است و چون تعصب جاهلی ،مانع از پذیرش بود،لذا دست به انکار زدند.
متعصبان قریش
متعصبان قریش هم،وقتی در برابر ادله عقلی قرار گرفتند چنین گفتند: وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِن بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ ﴿٥﴾[7]؛یعنی ما این معارف را ادراک نمی کنیم.
ولی وقتی همان معارف به مرحله حس و مثال تنزل کردند،موضوع را فهمیدند.ولی بت پرستان و مشرکان حجاز،وقتی حق برایشان روشن شد،باز به جدال و گفتگو پرداختند: يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ ﴿٦﴾[8]؛در حکم خدا با آنکه حق آشکار و روشن گردید با تو جدل خواهند کرد.
برده بوصیری چنین سروده است:
ای بسا مجادله گرانی که در کلمات خداوند با پیامبر(ص) مجادله کردند و خدا انان را بر زمین زد.و بارها دلایل قاطع بر حقیقت دین اسلام،خصومت های دشمنان را نقش بر آب نمود[9].
بت پرستی در دنیای پیشرفته
اکنون در دنیای پیشرفته که از نظر علوم و صنایع،بسیار قابل توجه است-شمار زیادی از مردم به ذلت بت پرستی تن داده اند.
اگر موحدان عالم جبهه واحدی تشکیل بدهند و از فرهنگ الهی و توحیدی طرفی ببندند،می توانند بت پرستان عالمرا از فرومایگی رهایی بخشند.
به هر حال اتحاد دینی موحدان سهم فراوانی و اثر قابل قبولی در رهایی جوامع بشری از ذلت به عزت می تواند داشته باشد.البته امروزه نیز بهانه های بت پرستان دیروز را مطرح می کنند.مثلا بودایی ها و بت پرستان هند و چین می گویند:
آنچه می پرستیم پیکره های افراد منزه و مقدس است؛
خدا در این ها حلول کرده است؛
همان طور که انسان اول مسجود فرشتگان بود،ما هم انسان اولی را سجده می کنیم،ولی چون در آن صحنه حضور نداشتیم،پیکر و مجسمه او را سجده می کنیم![10]
خوشبختانه دین اسلام،بر پایه علم و عقل استوار است و همواره از مبانی خویش دفاع می کند.
خدای سبحان برای اشنایی مردم با مبانی دینی،گاهی به رسول اکرم(ص) دستور می دهد که علم و عقل را گسترش دهدرَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿١٢٩﴾ [11]و برخي اوقات به عنوانادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿١٢٥﴾ [12]یاد می شود.
پاره ای از موارد به صورت نیایش و برای افزایش دانش الهی متبلور می گرددوَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿١١٤﴾ [13]
و با گاهی با رهنمود طلوع خورشید علم از مشرق دل،در پرتو تقوا ظهور می کند: وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿ الطلاق/٢﴾
جاذبه و دافعه
به هر حال با بیان موازین مذکور،روشن می گردد که پیامبر(ص) در راه تبلیغ و رسالت دین مقدس اسلام،تا چه اندازه به هدایت بشر بر اساس علم و تقوا پای بند بوده است،چرا که اگر فقط از راه نبردبود،بالاخره با چند پیکار به مقصود خود می رسید.
در این جا فمناسب است با بیان نمونه هایی چند ،موضوع را روشن تر نماییم:
حضرت علی (ع) فرمود:
صاحبان ملل و نحل به حضور رسول اکرم(ع) شرفیاب می شدند و هر کدام داعیه ای داشتند.
رسول خدا(ع) داعیه آنان را می شنید.آن گاه به تحکیم مبانی اسلام و هدم اساس خلاف ان به صورت های گوناگون می پرداخت.
نیز ان حضرت فرمود:
رسول خدا(ص) با همه مذاهب به استدلال و احتجاج لازم وارد مذاکره و بحث می شد،هر چند بسیاری از آنان مجاب می شدند،ولیکن بعضی نیز دست به انکار می زدند.
امام صادق(ع) فرمود:
رسول خدا از جدال به طور مطلق نهی نکرد،بلکه طبق دعوت خدای سبحان به جدال احسن،سیره آموزنده آن حضرت،حفظ جدال و احسن و ترک جدال غیر احسن بود و پیروانش را نیز از جدال غیر احسن باز می داشت: وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ۖ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَـٰهُنَا وَإِلَـٰهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿٤٦﴾ [14]
با اهل کتاب جر و بحث و مشاجره نکنید،مگر اینکه خیلی با متانت و با نحو
احسن،مگر کسانی که ظلم کرده اند.
تفاوت جدال احسن و غیر احسن
نیز آن حضرت (ع) فرمود:
جدال غیر احسن،نازیبا و ناپسند ان است که در اثر ضعف فکری خود،حقی را انکار کنید و یا باطنی را بپذیرید یا در اثر سوء استفاده از ضعف فکری رقیب،چنین کاری را انجام دهید[15].
وقتی کسی اهل تفکر عقلی و استدلال نبود،ناچار جاهلانه سخن می گوید.و گاهی حق رقیب را انکار می کند و گاهی باطلی را که رقیب ارائه می دهد می پذیرد.
جدال احسن ان است که مجادل جز حق نگوید و جز حق نپذیرد،با سستی سخن نگوید و از ضعف رقیب هم سوء استفاده نکند و متقن و مستحکم سخن بگوید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا ﴿٧٠﴾[16]؛با استحکام،مستدل و مبرهن سخن بگویید،تا کلام شما مانند سد محکم و نفوذ ناپذیر باشد.
گفتار صاحبان مذاهب
یهودیان می گفتند:”عزیز”فرزند خداست و تو اگر این ادعای ما را پذیرفتی،باید از ما تبعیت کنی،زیرا ما در این مطلب حق و صحیح،پیشگام تر از تو هستیم و اگر این مطلب را نپذیرفتی،ما به مخاصمه و مبارزه فکری با تو بر می خیزیم.
ادعای فرزند برای خدا این که خداوند دارای فرزند است،چیزی است که یهودیان و مسیحیان است ادعای آن را دارند.
مسیحیان ادعا می کنند عیسی(ع) فرزند خداست و (معاذالله) با خدا متحد است.
آنان برای مناظره نزد رسول خدا(ص) می آمدند و می گفتند تو اگر دعوای ما را پذیرفتی،باید تابع ما باشی،زیرا ما در تشخیص این حق،پیشگام تر از تو بودیم،و اگر نه با تو به مخاصمه بر می خیزیم.
مشرکان حجاز عقیده داشتند جهان خالقی دارد و آن خداست،اما تدبیر امور آن را آلهه و ارباب گوناگون و بت ها به عهده دارند و احترام به انها و عبادتشان سودمند است و انسان را از زیان دنیا می رهاند.
و به رسول خدا چنین می گفتند:
اگر این سخن را پذیرفتی که ما چیشگامیم و تو باید تابع ما باشی و اگر نپذیرفتی،ما به مبارزه علیه تو قیام خواهیم کرد.
پاسخ رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) کلام کسی را هنگام احتجاج قطع نمی کرد،ان حضرت پس از شنیدن سخنان مذاهب و ملل گوناگون فرمود:
من به خدایی که واحد و یگانه و یکتاست معتقدم و هر گونه شریکی را برای او باطل می دانم،هم به اصل وجود مبدا هستی معتقدم و هم به وحدت آن[17].
آن حضرت فرمود:
من حجت خدا هستم و حجت خدا نه بدون برهان سخن می گوید و بدون برهان سخن کسی را می پذیرد[18].
رسول خدا(ص) به یهودیان فرمود:
اگر حق به برهان متکی است،شما که مدعی هستید عزیر فرزند خداست،دلیلی بر فرزندی عزیز ذکر کنید!
آنان در مقابل گفتند:
دلیل ما این است که او تورات را احیا کرده و در خاطره ها و کتاب ها زنده نگه داشته است،پس هیچ کس سمت او را که همان فرزندی خداست نخواهد داشت!
رسول گرامی اسلام(ص) فرمود:
منظورتان از این که می گویید عزیز فرزند خداست چیست؟
اگر منظورتان فرزند مادی است،همان گونه که هر پدر می تواند یک پسری داشته باشد.این معنا محال است.چرا که خداوند همتا و همسر و زاد و ولد ندارد: لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾.[19]
بنابراین از نظر کتاب های آسمانی ونیز موسای کلیم این فرض باطل است.و اگر منظورتان فرزندی بنام کرامت باشد،چرا فقط عزیز را فرزند خدا می دانید،چرا موسی را فرزند خدا نمی دانید؛او که تورات و دین یهود را آورد،و رهاوردی همچون عصای معروف”ید بیضاء” و غرق کردن آل فرعون داشت.اگر عزیز را فرزند خدا بدانید،لقب موسای کلیم باید بالاتر از او باشد،مثلا باید برادر و رفیق خدا باشد و این در حالی است که خودتان در رابطه با موسی چنین کلامی را هرگز جایز نمی دانید[20].
مهلتی برای اندیشیدن
وقتی سخنان حضرت رسول (ص) به این جا رسید،رو به پیامبر(ص) کرده و چنین گفتند:
ای محمد!به ما مهلت بده تا در این زمینه بیندیشیم[21].
پیامبر اکرم(ص) در پاسخ فرمود:
من به شما مهلت دادم،اما از تعصب بکاهید و بر انصاف بیفزایید تا خداوند شما را هدایت کند.
پیشنهاد سازش
مشرکان وقتی رشد اسلام را در حجاز و مکه دیدند،پیشنهاد آزادی مذهب داده گفتند:ما به عقاید شما احترام می گذاریم.شما هم به عقاید ما احترام بگذارید و نشانه این تکریم و احترام هم آن باشد که یک سال ما بر اساس عقیده شما عمل می کنیم و یک سال هم شما به عقیده ما عمل کنید.
از آن جا که انان اعتقاد و پرستش را اموری اعتباری می پنداشتند و همان طور که برای خود الهه می تراشیدند و آن را تکریم می کردند گمان می کردند اسلام نیز چنین است.
در این وقت بود که سوره “کافرون”نازل شد و خداوند متعال به رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید:
به کافران بگو ما در دین سازش نداریمفدین قراردادی و در اختیار ما که گاهی از حق خود بگذریم و گاهی ان را مطالبه کنیم نیست،بلکه دین،حق و حکم خدا بر انسان است و انسان باید به این حکم گردن نهاده و مانند سراسر جهان آفرینش مسلم و مطیع حق باشد.همه چیز در جهان آفرینش مسلمان و منقاد فرمان خداست: لَهُ اَسلَمَ مَن فِي السَماوَاتِ وَالارضِ[22]؛و همه چیز در پیشگاه خداوند خاشع و ساجد هست: وَلِلَّـهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ﴿٤٩﴾[23]؛و چیزی در عالم وجود ندارد که اهل حمد و ثنا و ستایش و تسبیح نباشد: تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ۗ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ﴿٤٤﴾[24] هفت اسمان و زمین و هر چه در انهاست همه به ستایش خدا مشغولند و موجودی نیست جز انکه ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست،ولیکن شما تسبیح ان ها را فهم نمی کنید که همانا او بسیار بردبار و آمرزنده است.
مگر دانسان تافته جدابافته از نظام آفرینش است؟
انسان در ردیف سایر موجودات است و لاجرم در پیشگاه پروردگارش خاشع است،نه می تواند بگوید کسی مرا نیافریده و نه می تواند بگوید من مالک حیات خود هستم،یا نمی خواهم از دنیا رخت بر بندم!
انسان موجودی است مجبور
الف)او به دنیا آورده شده
ب)مدتی در دنیا اقامت دارد
ج)و سپس از دنیا خواهد رفت.
آزاد در انتخاب مسیر
در هیچ کدام از این سه مرحله اختیاری از خود ندارد،بلکه فقط در محدوده دنیا،در انتخاب راه خوب و بد آزاد است.
خاضع در بابر قانون خدا
بنابراین چنین موجودی باید در مقابل تنها قانونی که بر نظام هستی حاکم است،یعنی “قانون خدا”خضوع داشته باشد.بر این اساس،رسول گرامی اسلام(ص) به انان چنین فرمود:
آن چه را شما می پرستید،من می پرستم،و شما هوس و بت را که البته آن چه را شما می پرستید باطل است و لذا ميفرمايد:لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾[25]
شما با آن خوی تمرد و سرکشی و جاهلیتی که دارید،توفیق پرستش حق را پیدا نمی کنید.
کسی که بنا دارد سالی بت را و سالی دیگر خدا را بپرستد،در حقیقت هوس پرست است.
او خیال می کند که خدا هم بتی است در قبال بت های دیگر که معبود بودن او با امضا و قرارداد عابد انجام گیرد،سالی هبل پرستیده شود،سالی عزی،سالی نسر و یعوق و سالی هم خدا!بر این اساس خداوند می فرماید:
اعتراض بت پرستان
وقتی آیه شریفه إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿الانبياء/٩٨﴾شما و معبودهایتان سنگریزه جهنم هستید؛نازل گردید،به رسول خدا(ص) اعتراض کردند که اگر عابد و معبود هر دو سنگریزه جهنم هستند پس آ نهایی هم که عیسای مسیح را پرستیدند،با معبودشان در جهنم خواهند بود در حالیکه شما مسیح را منزه از هر گونه عذاب دانسته و در بهشت الهی مخلد می دانید.
پاسخ خداوند
رسول گرامی اسلام (ص) چنان احتجاج فرمود که:شما عرب هستید و باید از قواعد عربی آگاهی داشته باشید!
خداوند فرمود، : ((اِنَكُم وَ مَا تَعبُدُونَ مِن دوُنِ اللهِ)) نه این که((وَمَن تَعبُدُونَ))بین “من”و”ما”فرق بسیار است.
این آیه،عیسای مسیح(ع) را شامل نمی شود،بلکه ففقط شامل بت هایی می شود که مورد تکریم بت پرستان بودند[26].
نجات بت پرستان کنونی
در این زمینه آیت الله جوادی آملی فرمایش ارزنده ای دارند که مناسب است خلاصه ای از ان را در این جا ذکر نماییم:
با وجود پیشرفت های فراوان علمی،هنوز هم پیش از صدر اسلام،میلیون ها نفر در چین،هند و دیگر کشورها-که از فرهنگ معنوی دور مانده اند-متاسفانه در برابر بت خضوع می کنند!
تباهی فوق تباهی
این خطر وجود دارد که اگر فرهنگ غنی و قوی اسلام به این مردم محروم نرسد،مساله مهم توحید به آنان تفهیم نگردد،با پیشرفت علم،آنان از بت پرستی زده شده و به مرام های دیگر روی آورند که تباهی،فوق تباهی خواهد شد.
وظیفه حامیان فرهنگ توحیدی
وظیفه مسوولان نظام اسلام و حامیان فرهنگ بی نیاز و پر محتوای توحیدی است که بت پرستان عصر کنونی را نجات دهند،گرچه احتمال سقوط مرام های الحادی و متلاشی شدن مکتب های مادی قوی است.بشر به تکیه گاهی غیبی نیازمند است و مکتب الحاد و مادیت محض،از چنین ذخیره و پشتوانه معنوی تهی است و بت پرستی آمیخته با و هم و خرافه و سراب،توان تامین نیاز فطری را ندارد.
رهایی از خرافات
در صورتی که آنان از تعصب الحاد و تحجر و بت پرستی دوری کنند،رهاورد وحی الهی توان پاسخگویی به هر دو گروه را دارد و چون رسالت نظام اسلامی،آزادی انسان ها از بند خرافات است،باید بت پرستان عصر کنونی را آگاهی کامل داد:
انسان محتاجاست و محتاج باید به بی نیاز تکیه کند و غیر از خدایی که هستی محض است و نظام کیهانی را آفریده و اداره می کند،هیچ کس غنی نیست.
بنابراین فقط باید مطلوب خود را از او طلب نمود و تنها در برابر او خضوع کرد و قانون را پذیرفت و او را حاضر و ناظر دانست.کا را برای رضای او انجام داد و خود را در برابر او مسوول دانست.
عشق پیامبر (ص) به هدایت انسان ها
پیامبر اکرم (ص) برای هدایت بشریت عشق می ورزید و برای اجرای این هدف،شب و روز مجاهدت می کرد و دئر نهان و آشکار در اجتماع و انفراد،تبلیغ دین می کرد و از هدایت نشدن گروههایی از مردم رنج می برد و این عالی ترین درجه رافت و مهربانی نسبت به امت است: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿١٠٧﴾[27]؛و تو را جز رحمتی برای جهانیان
نفرستادیم. مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿٢٩﴾[28]؛محمد (ص) پیامبر خداست و کسانی که با اویند با کافران،سختگیر و با یکدیگر مهربانند. وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْلَمُونَ ﴿ التوبه/٦﴾ اگر یکی از مکشرکان از تو پناه
خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود،سپس او را به مکان امنش برسان ،چرا که آنان نادانند.
کلام حضرت فاطمه
حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه تاکید فرمود که پیامبر (ص) به خاطر رنج های شما ،رنج می برد:
پیامبری از میان شما برخاست و به سوی شما آمد که از رنج های شما رنج می برد و به هدایت شما علاقه وافر داشت و نسبت به مخومنان مهرباان و رخیم بود.
مشق عشق(یک جمله با پیامبر)
سلام بر صبرت که می تواند خاکستر جفا از موهایت بتکاند و رد تازیانه ها را دنبال نکند!
تذکر:داستان ها و وقایع رنج های پیامبر(ص) کتابی مستقل می طلبد.ان شاء الله در آینده ،حوادث،رنج ها و مصایب آن حضرت ،در مجموعه ای آورده خواهد شد.
29