ولاء و تولی یعنی دوستی و صمیمیت که دو معنی از آنها حاصل میشود و افزون میگردد تا جائی که میان آن چیزی که از آنها نباشد نیست و این معنی یعنی برای نزدیکی مکانی، نسبی، دینی، بخشش و یاری کردن و اعتقاد و ایمان بکار میرود.
ولایت با کسر حرف (و) یاری کردن است ولی وَلایت با فتح حرف (و) سرپرستی است و نیز گفته شده هر دو واژه حقیقتش همان سرپرستی است که کاری برعهده بگیرد. در مورد شخص با ایمان گفته میشود «ولی الله» یعنی دوست خدا و در آیاتی از قرآن کریم کلمه ولی بکار رفته است مانند: «الله ولی الذین آمنوا18» و «و الله ولی المؤمنین19» و در آیاتی نیز واژه «مولی» به کار رفته مانند:«نعم المولی و نعم النصیر20» و «اعتصموا بالله هر مولاکم فنعم المولی21» و گاهی از واژه «والی» استفاده شده مانند «و ما لهم من دونه من وال22».
واژه «مولی» نیز اگر فعل متعدی باشد معنی ولایت دارد که همان قرب و نزدیکی است مانند: «فول وجهک شطر المجسد الحرام23».
هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری به سوی کمال نهائی خود حرکت کرده و به آن دست یابد، انسان در مسیر زندگی خود و در دو راهی قرار داده شد تا زمینه انتخاب و گزینش برای او فراهم شود، راهی به سوی سعادت و کمال و راه دیگر به سوی عذاب و شقاوت ختم میشود و از طرفی اختیار و انتخاب آگاهانه نیاز به شناخت صحیح نسبت به کارهای خیر و شر و راههای شایسته و ناشایسته، دارد و در صورتی انسان میتواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه انتخاب کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد و از فراز و نشیبها و پیچ و خمها و لغزشهای آن آگاه باشد.
پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسائل لازم برای تحصیل چنین شناختهائی را در اختیار بشر قرار دهد.
از طرفی شناختهای عادی و متعارف بشری از طریق همکاری حس و عقل فراهم میآید، ولی برای شناختن راه سعادت و کمال، کافی نیست و باید راه دیگری، و رأی حس و عقل برای شناختن مسیر تکامل همه جانبه، در اختیار بشر قرار داده شود تا انسانها بتوانند مستقیماً یا با وساطت فرد یا افراد، دیگری از آن بهرهمند شوند، که همان راه وحی میباشد.
ابیحمزه ثمالی از امام باقر7 روایت کرده که حضرت فرمودند: چون محمد6 دوران نبوت خود را گذرانید و ایام عمر خود را به آخر رسانید خداوند تعالی به او وحی کرد که ای محمد به راستی نبوت خود را گذراندی و زندگی خود را به سر رساندی اکنون آن دانش و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوت خاندان خود را به علیبن ابیطالب7 بسپار زیرا دانش ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را از نسل پیامبران گذشته بریدم.148
علی7 ولی الله است
در روایتی از ابوذر علیه الرحمه نقل شده است که گفت: روزی با رسول خدا در مسجد نماز میخوانیدم، سائلی وارد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، اما کسی به او توجه نکرد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، تو شاهد باش، که من در مسجد رسول تو، تقاضای کمک کردم، ولی کسی مرا مساعدت نکرد، در این هنگام، علی7 در حال رکوع بود، به انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد، سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر اکرم، که ناظر این واقعه بود، بعد از فارغ شدن از نماز، سر به سوی آسمان بلند کرد و با خدا مناجات نموده و گفت:
«اللهم و انا محمدٌ نبیکَو صفیکَ اللهم فاشرح لی صدری و یسرلی امری و اجعل لی وزیراً من اهلی علیاً و اشدُ دبه ظهری»
خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان فرما و از خاندانم علی7 را وزیر من گردان تا بوسیله او پشتیبانی قوی و محکم یابم.
ابوذر گفت:هنوز دعای پیامبر6 پایان نیافته بود که جبرئیل این آیه را نازل کرد 149 «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»150 سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردند و نماز به پای میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
نیازهای روز افزون بشریت و حوادث جدید میطلبد که بشریت همچنان با منبع وحی در ارتباط باشد و برای رسیدن به هدف، رهبری الهی، او را به سوی مقصد، دستگیری و راهنمائی کند این در حالی است که به دلائل متعدد حجت معصوم خداوند با اذن و مشیت خدا از دیدگان مخفی گردیده است و بعضی گمان کردهاند که بشریت به حال خود رها شده ولی یقیناً نخواهد بود. بلکه هدایت گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم و باواسطه صورت میگیرد و در این زمان که هدایت مستقیم و بدون واسطه از طرف امام معصوم امکانپذیر نیست، ناگزیر این هدایت غیرمستقیم و با واسطه خواهد بود، زیرا اولاً اگر چنین نباشد، نقض غرض شده و اسباب هدایت بشر برای او فراهم نشده و مباحث اعتقادی معاد عموماً بیاساس خواهد بود.
ثانیاً: وجود امام غائب، بدون تأثیرگذاری در جامعه، با توجه به تعریف کلی امامت، که عبارت است از، ریاست فراگیر امور دینی و دنیوی مردم، به نیابت از پیامبر6 مفهومی نخواهد داشت و این شبیه مخالفین تحقق خواهد یافت که امام غائب بیاثر و وجودش لغو خواهد بود و خدای متعال عمل لغو و باطل انجام نمیدهد.
از آنجا که حکومت و ولایت از آن خدا و رسول و ائمه اطهار:میباشد و با توجه به شرایط جامعه بشری که آخرین ذخیره الهی و امام معصوم حضرت ولیعصر7 را در پرده غیبت قرار داده و امت اسلام ناگزیر به ادامه این راه و نیازمند به هدایت الهی میباشد در دوران غیبت این علماء بزرگوار شیعه هستند که سکاندار هدایت مردم به سوی حق و حقیقت میباشند، امام هادی7 در زمینه نقش علماء شیعه در زمان غیبت امام مهدی7 میفرماید:
«لولا من یبقی بعد غیبه قائمکم7 من العلماء الداعین الیه و الدالین علیه و الذابین عن دینه بحجج المقذین لضعفاء عبادالله من شباک ابلیس و مردتة و من فخاخ النواصب لما بقی احد الا ارتدّ عن دین الله و لکنّهم الذین یمسکنَازمه قلوب ضعفاء الشیعة، لما یسمکٌ صاحب السفینةِ سکانها، اولئک هم الافضلونَ عندالله عزوجل».
اگر نه آن بود که پس از غیبت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف عالمانی به سوی او دعوت میکنند و روش او را برای خواستاران بیان و با برهان و دلیل از دین دفاع میکنند و بندگان ضعیف و ساده را از چنگ ابلیسان و دام ناصبیها و از درگاه حق رانده شدگان نجات میدهند.