دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

اَللَّـهُمَّ اغْسِلْنِي فِيهِ مِنَ الذَّنُوبِخدايا در اين روز مرا از گناهان بشويوَ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الْعُيُوبِو از عيب و نقصها، پاكم كنوَ امْتَحِنْ قَلْبِي فِيهِ بِتَقْوَي الْقُلُوبِو دلم را با تقواي قلوب، بيازماييَا مُقِيلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ.اين پوزش‌پذير خطاهاي گناهكاران.

مفهوم گناه

گناه در لغت به معناي بزه، جرم، خطا و نافرماني است كه در زبان عربي به ذنب و اثم و معصيت تعبير شده است و معنايي كه بر همه آنها صدق مي‌كند و بلكه جامع همه معاني است، همان نافرماني وانجام عمل بر خلاف قانون و سرپيچي از قانون است و يا اينكه انسان مكلف مرتكب كاري نامشروع و خلاف شرع گردد، در واقع مي‌توان گفت گناه عبارت است از خروج از طاعت خداي متعال و روي آوردن به آنچه از انجام آن در شرع مقدس نهي شده‌ايم و كسي كه از طاعت خدا و رسول سر باز زند و به نافرماني آنان بپردازد و از حدودي كه خداوند براي انسانها ترسيم فرموده، تجاوز كند، گناهكار شناخته شده و مستوجب عذابي ذلّت بار و خوار كننده مي‌گردد، اين معنا در قرآن كريم به آن اشاره شده و مي‌فرمايد: »وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلُهُ نَاراً خَالِداً فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ«1زشتيها و گناهاني كه از انسان صادر مي‌شود، در دل و جان آدمي ايجاد تاريكي و ظلمت مي‌نمايد، زيرا وجود انسان مانند حريري لطيف و سفيد مي‌ماند، كه اگر در معرض گرد و خاك و كثافات قرار گيرد، تيره مي‌شود و اگر با اولين نكته سياهي كه بر آن پارچه نشست شستشو داده نشود، تيرگي در پارچه نفوذ پيدا مي‌كند و كم كم بر اين سياهي افزوده مي‌گردد، تا زماني كه ديگر جاي سفيدي در آن حرير لطيف يافت نمي‌شود، گناهان و تيرگي‌هايي كه بر وجود آدمي اثر مي‌گذارد، بر حسب صفات و خصوصيات انسان متغير مي‌باشد، بايد آنها را بشناسد و در سدد زدودن آنها و شستشوي دل از آن كثافات و گناهان برآيد.2لذا اين گناهان را در يك تقسيم بندي مي‌توان به چهار دسته كلي تقسيم نمود:اول: صفاتي كه براي ذات ربوبي زيبنده است مانند: كبر، فخر، تجبر، حب مدح و ثناء، عزت طلبي، بقاء جويي، برتري طلبي، ولي اگر مخلوق به اين صفات روي آورد، مرتكب گناه شده و او را هلاك خواهد كرد و از رذائل اخلاقي به شمار مي‌رود.دوم: صفات شيطاني، مثل حسد، سركشي، حيله، خدعه، امر به فساد و منكر، تقلب، اختلاف، تفرقه و بدعت گذاري.سوم: صفات چهار پايي مانند: حرص، زنا، لواط، سرقت، حرام خواري ،توجه به نواميس مردم و غيره.چهارم: صفات درندگي مانند: غضب، كينه، هجوم و ضرب و شتم و از بين بردن اموال ديگران.در تقسيم بندي ديگر گناهان به دو بخش تقسيم مي‌شوند، دسته اول گناهان كبيره و دسته دوم گناهان صغيره و اگر انسان از انجام گناهان بزرگ اجتناب كند، غير آنها بواسطه فضل الهي بخشيده مي‌شود.»إنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَونَ عَنْهُ نُكَفِّر عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُم«3 چنانچه از گناهان كبيره‌اي كه، شما را از آن نهي كرده‌ايم، دوري گزينيد، ما از گناهان ديگر شما مي‌گذريم، بنا بر قول مشهور آن دسته از گناهان كه خداوند تبارك و تعالي به آنها وعده عذاب داده گناهان كبيره خوانده مي‌شوند و ما در اينجا به مناسبت موضوع به بعضي از اين گناهان اشاره مي‌كنيم، تا در شستشوي وجود خود با آب توبه و در جلب رضايت خداوند توفيق يابيم.شرك: يكي از بزرگترين گناهان شرك به خداست »مَنْ يُشرِكُ بِاللهِ فَقَد حَرَّمَ اللهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ«4 هركس به خدا شرك بورزد، خداوند بهشت را بر او حرام مي‌كند.يأس از رحمت پروردگار: يكي ديگر از گناهان كبيره نوميدي از لطف و رحمت خداوند است5 و از جمله خود را ايمن دانستن از مكر الهي6 و قتل نفس7 و تهمت به زنان پاك دامن8 و خوردن مال يتيم9 و فرار از جنگ و جهاد في سبيل الله10 و ربا خواري11 و سحر و جادوگري12 و زنا13 و سوگند خوردن به دروغ14 و خيانت به ديگران15 و از آن جمله است نپرداختن زكات واجب16 و همين طور شهادت ناحق و كتمان شهادت17 و شرابخواري، قمار، شرط بندي و بت پرستي18 و ترك عمدي نماز واجب، همانگونه كه پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم فرمود: »مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَد بَرِئ مِنْ ذِمَّةِ الله و ذِمَّةِ رَسُولَه« و در قرآن كريم جايگاه تاركين نماز را در »سَقَر« و جايگاه سبك شمارندگان نماز را در »وَيْل« مي‌داند و از جمله موارد ديگر گناهان كبيره عهد شكني و قطع رحم است.19كسي كه طلب مي‌كند »اَللَّهُمَّ اغْسِلْنِي فِيهِ مِنَ الذُّنُوبِ« بايد به اين گناهان در پيشگاه خداوند متعال اعتراف كرده و با ندبه و دعا به پيشگاه ذات باري تعالي محبت او را به خود جلب نمايد، تا موجبات پذيرش توبه‌اش فراهم آمده و اميد داشته باشد كه خداوند توبه پذير، تائبين را دوست دارد.

توبه حقيقي

امام علي عليه‌السّلام به مردي كه در حضور آن حضرت استغفار كرد چنين فرمود: »ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ أَتَدْرِي مَا الْإِستِغْفَار«مادرت برايت بگريد، آيا ميداني استغفار چيست؟»اِنَّ الْإِسْتِغْفَارَ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّنَ وَ هُوَ أِسمٌ وَاقِعٌ عَلَي سِتَّةِ مَعَانٍ«استغفار درجه شريفان بلندمرتبه است و اسمي است كه بر شش معني اطلاق مي‌شود.اوَّلُهَا: النَّدَمُ عَلي مَا مَضَي.اول: پشيماني از گذشته.وَالثَّانِي: اَلْعَزْمُ عَلَي تَركِ الْعَوْدِ إلَيهِ أبَداً.دوم: تصميم بر عدم تكرار گناه براي هميشه.وَالثَّالِث: اَنْ تؤدِّي إلَي الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّي تُلْقَي اللهَ أمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبَعَةٌ.سوم: پرداخت حقوق مردم تا به هنگان ملاقات با خدا حقي بر تو نباشد.وَالرَّابِع: اَنْ تَعَمَّد إلَي كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا تُودَّيِ حَقَّهَا.چهارم: به جا آوردن فرائضي كه درست به جا نياورده‌اي.وَالْخَامِس: اَنْ تَعَمَّدَ إلَي الْلَّحْمِ الَّذِي نَبِتَ عَلَي السُّحْتِ فَتَذِيبَهُ بِالْاَحْزَانِ حَتَّي يَلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَاءَ بَيْنَهُمَا لَحِمٌ جَدِيدٌ.پنجم: ذوب كردن گوشتي كه از حرام بر بدنت روئيده به وسيله حزن و اندوه تا پوست به استخوانت بچسبد.وَالسَّادِس: اَنْ تَذِيقَ الْجِسْمَ ألَيمَ الطَّاعَةَ كَمَا أذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللهَ.ششم: چشاندن رنج و زحمت عبادت به جسم همانگونه كه لذت معصيت را چشيده است، پس از آنكه همه اين مراحل را طي كردي، آنگاه بگو استغفر الله.

پاكي از عيب‌ها

در فقره ديگري از دعاي امروز طلب مي‌كنيم »وَ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الْعُيُوبِ« خدايا مرا از نقصها و عيبها پاكيزه گردان، عيوب باطني كه گاهي در اعمال و رفتار ما تجلّي و نمود پيدا مي‌كنند، صفات زشت اخلاقي هستند كه در آدمي ريشه دوانيده و بايد وجود را، از آنها پاك نمود، تا قلب و دل و اعضاء و جوارح، با هم و يك صدا در خدمت خداي متعال قرار گيرند، بعضي از اين عيوب باطني عبارتند از: كينه توزي، حسد ورزي، ريا، عجب، تكبر، حب مال و مقام، غرور و آنچه از اين صفات زشت باطني سرچشمه مي‌گيرد و در اعضاء و جوارح نمود پيدا مي‌كند، مي‌توان شكم پرستي، شهوت جنسي، مجادله، خصومت ورزي، فحش و ناسزا گويي، شعر و غنا، مسخره و استهزاء، افشاء سر، دروغگويي، نكوهش، غيبت، سخن چيني، خشم و غضب، ظلم و تعدي به حقوق ديگران را نام برد.

هدف از امتحانات الهي و ضرورت آن

در ادامه از خداوند متعال درخواست مي‌كنيم »وَ امْتَحَنْ قَلْبِي فِيهِ بِتَقْوَي الْقُلُوبِ« و دلم را با تقوي قلوب بيازماي. در اينجا در مورد ابتلاء و امتحانات الهي و هدف از آنها توضيح مختصري مي‌دهيم.در حديثي از امام صادق عليه‌السّلام روايت شده كه حضرت فرمود: »أَنَهُ لَيْسَ شَئٌ فِيهِ قَبْضٌ أوْ بَسْطٌ مِمَّا اَمَرَ اللهُ بِهِ أوْ نَهَي عَنْهُ إِلاَّ وَ فِيهِ لِلَّهِ عزَّ وَ جَلَّ إِبْتِلاءٌ وَ قَضَاءٌ« نيست چيزي كه در آن منع و عطايي باشد، از چيزهايي كه امر فرموده خداوند تعالي به آن، يا نهي نموده از آن، مگر آنكه در آن از براي خداي عز و جل امتحان و حكمي است.20»قبض« در لغت به مناي امساك و منع و »بسط« به معناي نشر و اعطا مي‌باشد پس هر عطا و توسعه و منعي و هر امر و نهي، تكليفي براي امتحان است، نتيجه اينكه بعثت رسولان الهي و انزال كتب آسماني، همه براي امتياز بشر و جدا شدن اشقياء و سعادتمندان و اطاعت كنندگان از نافرمايان مي‌باشد و معني امتحان، امتياز واقعي بشر از يكديگر است، مي‌دانيم كه اين امتحانات اختصاص به قشر خاص ندارد، بلكه عامه مردم، حتي انبياء الهي مورد امتحان قرار مي‌گيرند، مانند امتحان حضرت ابراهيم عليه‌السّلام در دستور به ذبح حضرت اسماعيل عليه‌السّلام و امتحان حضرت ايوب به فقر و بيماري ولي تفاوتي كه در امتحان حضرات معصومين و افراد عادي است، در شكل امتحان است.همانگونه كه امام صادق عليه‌السّلام از پدر بزرگوارش نقل مي‌كند كه فرمود: »ايوب پيامبر، بي‌آنكه گناهي از او سر زند هفت سال مبتلاء بود و پيامبران معصيت نكنند، زيرا آنان در عصمت حق‌اند و از آلودگي‌ها مبرا و زشتيها و فساد از آنها سر نمي‌زند و گناه چه كوچك و چه بزرگ مرتكب نگردند، سپس فرمود: ايوب پيامبر به دردهاي گوناگون مبتلا بود، اما بوي بد از او به مشام نمي‌رسيد و نيز چهره وي زشت نگرديد و هرگز از اندام او خون و چرك بيرون نيامد و كسي كه او را مي‌ديد از او منزجر نمي‌گشت و ديداركنندگان از او بيزار نمي‌گشتند و هرگز به بدنش كرم نيفتاد و خداوند با همه بلا رسيدگان از پيامبران و اولياء گراميش چنين رفتار كند، دوري مردم از ايوب براي فقر و ضعف ظاهري او بود، زيرا آنان مي‌دانستند كه آن بزرگوار مورد توجه پروردگار خويش است و او را از سوي خداوند گشايشي است.« 21

تقوي قلب

هر كدام از اعضاء و جوارح ما براي خود شأن و منزلت و حقوقي دارند كه رعايت تقوي در مورد آنان لازم و ضروري است و از جمله قلب – به معناي قوه تعقل و انديشه – كه حاكميت بر اعضاء و جوارح ظاهري را دارا مي‌باشد بايد از تقوي بالايي برخوردار شود، لذا در اين فقره از دعا از خداوند مي‌خواهيم كه ما را به تقوي قلب امتحان كند، زيرا صيانت باطن و ظاهر از اين تقوي قلب ناشي مي‌شود و اين مفهوم كلام اميرالمؤمنين علي عليه‌السّلام است كه فرمود: »كسي كه تقوي را شعار قلبي خود قرار دهد در خير و نيكويي از ديگري سبقت گرفته و در كردار رستگار گرديد.«تقوي قلب، در نگهداري دل از وسوسه‌هاي شيطاني و ريا و تظاهر و انگيزه‌هاي غيرالهي و شهرت طلبي است.تقوي قلب خضوع و فروتني و خدا را با چشم دل ديدن و قيامت را به ياد داشتن و به فكر حساب و كتاب و رستاخيز بودن است و لذا، كسي داراي تقوي قلب است كه شعائر الهي را بزرگ شمارد »وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِر اللهِ فَأِنَّهَا مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ «22 و ارتباط تعظيم شعائر و تقوي قلب روشن و آشكار است، زيرا چه بسا افراد متظاهر و يا منافق، تظاهر به بزرگداشت شعائر و ارزشها مي‌كنند، ولي چون از قلب آنها سرچشمه نمي‌گيرد، بي‌ارزش است و كسي مي‌تواند به اين مرحله تقوي دست يابد كه مطيع خدا و رسول او باشد و فرامين آنان را با جان و دل اجابت نمايد و در هر حال باور داشته باشد كه خداي متعال سلطان ملك وجود و ما، بندگان مورد امتحان قرار گرفته اوييم، امام علي عليه‌السّلام در مناجاه خويش با خدا چه زيبا فرموده است: »مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ السُّلْطَانُ وَ اَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلاَّ السُّلْطَانُ«23 آقاي من، آقاي من، تويي سلطان عالم هستي و من بنده امتحان شده توام و آيا در حق بنده امتحان شده جز سلطان عالم چه كسي ترحم خواهد كرد؟ همچنين، در سخني از اميرالمؤمنين‌علي عليه‌السّلام مي‌خوانيم: »فإِنَّ تَقْوَي اللهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَي أَفْئِدَتكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أِجْسَادِكُمْ وَ صَلاَحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أنْفُسِكُمْ و جِلاءُ غَشَاءِ أبْصَارِكُمْ وَ أمْنُ فَزَعِ جَاشِكُمْ و ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ«24 همانا تقوي الهي درمان بيماري قلوب شما و بينايي كوري دلهاي شما و شفاء مرضهاي جسماني شما و صلاح فساد سينه‌هاي شما و پاكي زشتيها و روشنايي بخش تاريكي چشمهاي شما و امنيت در ناآرامي‌ها و روشن كننده تاريكي‌هاي شماست.در پايان دعاي امروز خداي متعال را چنين مي‌خوانيم: »يَا مَقِيلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ« اي پوزش‌پذير خطاهاي گناهكاران، قبلاً بيان شده كه بخشي از گناهان كبيره و بخش ديگري گناهان صغيره مي‌باشند، علاوه بر اين معاصي بزرگ و كوچك، گاهي از روي خطا و سهو نيز زشتيها و گناهاني از ما سر مي‌زند كه در واقع به دليل تسلط شيطان و نفس اماره بر وجود ماست، لذا از خداوند مي‌خواهيم كه عذرخواهي و پوزش ما را بپذيرد و به فضل و كرمش از خطاهاي ما بگذرد.

جستجو