اللَّـهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَـدرِ خدايا در اين ماه، فضيلت شب قدر را روزيم كنوَ صَيِّر فِيهِ أُمُورِي مِنَ الْعُسْرِ إلَي الْيُسْرِو كارهايم را از سختي به آساني بگردانوَ أَقْبِل مَعَاذِيرِيو پوزشهايم را بپذيروَ حُطَّ عَنِّي الذَّنْبَ وَ الْوِزرَو گناهان و سنگينيهايم را بريزيَا رَؤُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِينَ.اي خداي مهربان به بندگان صالح.
فضيلت شبهاي قدر
براي قرآن كريم دو قسم نزول ذكر شده است، يكي »انزال« كه نزول دفعي قرآن را بر قلب مبارك پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم ميرساند و ديگري »تنزيل« كه نزول تدريجي قرآن كريم را طي بيست و سه سال با شرايط خاص بيان ميكند، انزال قرآن در ماه مبارك رمضان واقع شده است »شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرَانِ هُديً لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَي وَ الْفُرقَانَ«1 و در ميان ليالي و ايام اين ماه مبارك، شب مباركي وجود دارد كه قرآن كريم در آن شب نازل شده »إنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ«2 و آن شب مبارك در قاموس وحي »قدر« نام گرفته است، لذا قرآن كريم ميفرمايد: »إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ«3 و اينكه مراد از قدر چيست؟ قرآن كريم آن را شب اندازهگيري و شأن و منزلت موجودات عالم هستي، خصوصاً انسان ذكر نموده است، كه هر امري در اين شب صادر ميشود »فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكِيمٍ أَمْراً مِنْ عِنْدِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسَلِينَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ«4 و همچنين شب قدر شب نزول ملائكه و روح است، براي اينكه هر امري را به مأمور برسانند »تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِنْ كُلِّ أَمرٍ«5، براي افرادي چون ما، چه ميدانيم شب قدر چيست! شبي كه از هزار ماه بهتر و با فضيلتتر است »وَ مَا أَدْرَيكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ، لَيْلَةُ الْقَدرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرِ« شبي كه عبادت و مناجات در آن، از هزار ماه غير آن بهتر است، شبي كه در آن سفره ميهماني خداوند متعال، يعني قرآن كريم براي بشريت گسترده شده و به ميهماني خدا و فيض بردن از اين سفره الهي دعوت شده ايم، همانگونه كه رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم در خطبه آخرين جمعه از ماه شعبان فرمود: »شَهْرٌ دُعِيتُمْ إِلَي ضِيَافَةِ اللهِ«، سفرهاي كه سراسر نور است و براي نوراني كردن وجود آدمي گسترده شده است.خداوند متعال براي هدايت بشر پيامهايي را نازل فرمود، او خود به عنوان پيام دهنده نور است »اَللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ«6 و اين پيام نوراني آورندهاي داشته كه همانا رسول مكرم ميباشد و او نيز نور و سينهاش مخزن نور است، »مَثَلُ نُورِهِ كَمَشْكوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ«7 مثل نورش محمد صلياللهعليهوآلهوسلّم است و مشكاتش سينه آن حضرت و مصباحي كه در آن قرار گرفته، نور علم نبوي است، كه در درون آن سينه مبارك قرار داده شده و اين پيام خود نيز نور است، »قَدْ جَائَكُمْ مِنَ اللهِ نورٌ وَ كِتَابٌ مُبِينٌ«8 همانا از ناحيه پروردگار شما نوري و كتاب آشكار، قرآن به سوي شما آمده است و براي فهم اين كتاب مفسران عظيم الشأني لازم است كه آنها نيز نورند و از شجره مبارك حضرت ابراهيم عليهالسّلام ميباشند »المِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ« آن علم نوراني نبوي به سينه علوي منتقل شده و اين علي مانند ستارهاي درخشان راهنمائي ميكند »اَلزُّجَاجَةٌ كَأَنَّهَا كُوكَبٌ دُريٌّ« كه او از شجره مباركه ابراهيم خليل است، »يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ« و علي بن ابيطالب به هيچ سمت و سويي گرايش ندارد، نه يهودي است و نه نصراني، »لاَشَرقِيَّةٍ وَ لاَغَربِيَّةٍ« و علم الهي از زبان او جاري ميشود »يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِئُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ« و با شهادت او اين نور هرگز خاموش نميشود، هرچند كساني اراده كنند نورش را خاموش سازند، خداوند اراده كرده كه نور او را كامل كند »يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِم وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ« و خداوند نور خود را بوسيله قائم آل محمد، بر عالم غالب ميكند و در زمان رجعت انوار مقدس ائمه معصومين صلوات الله و سلامه اجمعين, يكي پس از ديگري به هدايت جامعه بشري، ميپردارزند و جهان را به نور خود روشن ميسازند »نُورٌ عَلَي نُورٍ« و در اين ميان از سفره قرآن كريم كسي بهرهمند ميشود كه خود را پاك و پاكيزه كرده و ظاهر و باطنش نوراني باشد، »لاَيَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ«9 و همانا شيعيان هدايت شده به نور اهل بيتند و خداوند نور هدايتش را به هركس خواهد، ميدهد »يَهْدِي اللهُ نُورِهِ مَنْ يَشَاءُ«10 و در صحراي محشر و قيامت نيز اين نورانيت وجود دارد، »يَومَ تَرَي الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَي نُورَهُمْ بَينَ أَيدِيهِمْ«11 و اگر كسي بتواند به اين نور دست يابد، همانا فضيلت شب قدر را درك كرده است، شبي كه درهاي جهنم بسته و شياطين در غل و زنجير ميباشند »سَلاَمٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ«12شب قدر، علاوه بر اينكه شب نزول قرآن است، بهتر بودن آن از هزار ماه به خاطر ارزش عبادت و احياي آن شب ميباشد، در حديثي از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه آن حضرت به علي بن ابي حمزه ثمالي فرمود: فضيلت شب قدر را در شب بيست و يكم و شب بيست و سوم طلب نما و در هر كدام از اين دو، صد ركعت نماز به جاي آور و اگر بتواني هر دو شب را تا طلوع صبح احيا بدار و در آن شب غسل كن، ابوحمزه ميگويد: عرض كردم، اگر نتوانم ايستاده اين نماز را بخوانم؟ حضرت فرمود: نشسته بخوان، عرض كردم اگر نتوانم؟ حضرت فرمود: در بستر بخوان و مانعي ندارد در آغاز شب خواب مختصري بكني و بعد مشغول عبادت شوي، درهاي آسمان در اين ماه گشوده است و شياطين در غل و زنجيرند و اعمال مؤمنين مقبول است و چه ماه خوبي است ماه رمضان؟!13
رفع سختيها به آساني
در مسير زندگي انسان، بلاها و مصائب و سختيهايي وجود دارد كه, به مانند پتكي بر پيكر نحيف انسان كوبيده ميشود، سيل، زلزله, طوفان، مرگ و مير و دهها بليه ديگر, مانند: مصائب، دردها و امراض و ..، حكمت چيست و دليل اين سختيها كدام است؟ بايد گفت، سختيها و مصائب و بلاها چند جهت دارد، يكي مصائب و سختيهايي است كه انسان مكلف، خود استحقاق آن را پبدا كرده، و در واقع اين مصائب و سختيها، عكس العمل اعمال او است، به گفته شاعر شيرين سخن:
»اين جهان كوه است و فعل ما ندا سوي ما آيد نداها را صدا«
قسم ديگر، مصائب و سختيهايي است كه به دنبال آن منافع عظيمي نصيب انسان ميشود مانند: جهاد در راه خدا، كه پس از آن همه سختيها و درد و رنجها به دنبال خود عزت و عظمت را براي انسان به ارمغان ميآورد، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالَ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَي أنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسَي اَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌ لَكُمْ«14بخش ديگر، مصائب و سختيهايي است كه به سبب دفع يك ضرر بزرگتر بر انسان وارد ميشود، مانند، فقر كه موجب حفظ دين ميشود و اگر ثروتمند بيايمان باشد، مانند قارون خدا را اطاعت نميكند، و همچنين است بيماري كه موجب ياد خدا ميشود و تيرگيهاي دل را ميشويد. چهارم، سختيهايي كه، بر طبق سنتهاي الهي بوجود ميآيد، مانند آتشفشانها، زلزلهها و غيره.در مجموع اگر سختيها و بلاها نتيجه اعمال ما باشد و در واقع مكافات عمل باشد، به دنبال خود آسودگي را به همراه خواهد آورد و از الطاف الهي محسوب ميشود، زيرا، بندگان با تحمل اين سختيها و بلاها پاك ميشوند و اگر براي ابتلا و آزمايش باشد و ازاين آزمايشات سرافراز بيرون آييم، پاداش عظيم الهي را به دنبال خواهد داشت، كه آسودگي و رفاه و آسايش را براي انسان در پي ميآورد، البته ما نبايد دنبال آسايش و راحت طلبي و تنپروري برويم و خود را به آسودگي عادت دهيم، زيرا آدمي با تحمل سختيها ساخته ميشود و روحش اوج ميگيرد.شهيد بزرگوار علامه مرتضي مطهري در توضيح و تفسير آيه »فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلَي رَبِّكَ فَارغَب«15 ميگويد: »اكنون كه فارغ شدي و بار از دوشت برداشته شد, حالا چكار كن؟! حالا برو راحت بخواب؟! اگر راحت بخوابي كه باز اول بدبختي است، چون همه بدبختيها از عادت كردن به استراحت و راحتي و رفاه سرچشمه ميگيرد، هيچ چيز براي انسان دشمنتر از رفاه نيست، »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب« از اينها كه فارغ شدي باز هم خودت را به تعب و نصب بينداز، براي خودت شدائد بيافرين، يعني خودت را براحتي عادت نده، مرد خدا، فرضا در مسائل اجتماعيش شدائد نداشته باشد، شدائد عبادت را از او كه نگرفتهاند، آيا پيامبر وقتي شدائد اجتماعي نداشت، ميرفت، تا صبح، تخت ميخوابيد؟ خير، آرام نداشت »فَإِذَا فَرَغْتَ« از اينها هم كه فارغ شدي »فَانْصَب« فانصب از نصب است كه معني تعب ميدهد، باز هم خودت را در تعب بينداز، منتهي نه تعب الكي، بلكه به عبادت بپرداز، لااقل راحت طلبي پيشه نكن، كه دشمن انسان راحت طلبي است. «16
»ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقي شيوه رندان بلا كش باشد«
از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »اَلدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤمِنِ فَأَيُّ سِجْنٍ جَاءَ مِنْهُ خيرٌ«17 دنيا زندان مؤمن است، كدام زنداني است كه خوبي و خوشي دارد؟، البته اين سختيها نشانه محبت خداي متعال بشمار ميرود، »اِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِيمَ الْبَلاَءِ وَ مَا أَحَبَّ اللهُ قَوْماً إلاَّ ابْتِلاَهُمْ«18 به درستي كه پاداش بزرگ با بلاي بزرگ به دست ميآيد و خدا مردمي را دوست ندارد، جز اينكه آنها را گرفتار كند.عبدالله بن ابي يعفور ميگويد: من از دردهايي كه ميكشيدم به امام صادق عليهالسّلام شكايت بردم آن حضرت در پاسخ فرمود: اي عبدالله، اگر مؤمن ميدانست در مصيبت چه اجري دارد، هر آينه آرزو ميكرد كه با مقراض چيده شود.19
»گـفـتـمـش اينقـدر آزار دل آزار مـكن
گفت اگر يار مني شكـوه ز آزار مكـن
گفتم از درد دل خويش به جانـم چكنم
گفت تا جان بودت درد دل اظهار مكن«
در هر حال، اگر تلخيها، ناكاميها، سختيها و مشكلات زندگي نباشد انسان به آسايش و راحتي نخواهد رسيد و در واقع اين مشيت الهي و خواست خداوند است كه با هر سختي آساني باشد و هر سر بالايي سراشيبي را به دنبال داشته باشد، »فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً«20 علاوه بر مشيت الهي قرآن كريم، راه عبور از سختيها و دستيابي به آسانيها را چنين بيان ميكند: »فَأمَّا مَنْ أَعْطَي وَ اتَّقَي وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَي فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَي«21 ما آنكس كه در راه خدا انفاق كند و پرهيزكاري پيش گيرد و پاداش نيك خداوند را تصديق نمايد, او را در مسير آسايش قرار ميدهيم و مسير دشواريها و سختيها را چنين بيان كرده است »وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنَي وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَي فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَي«22 اما كسي كه بخل ورزد و از اين طريق بينيازي طلبد و پاداش الهي را تكذيب كند, ما به زودي او را در مسير دشواري قرار ميدهيم.
عذرخواهي در پيشگاه پروردگار
براي رشد اخلاقي، نيازمند شناخت عوامل صعود كننده نفس هستيم، تا با ايجاد آنها، رشد و سعادت و كمال خود را رقم بزنيم، در اين ميان عذرخواهي و اظهار ندامت و پشيماني و توبه حقيقي در پيشگاه خداوند متعال, يكي از بزرگترين عوامل رشد دهنده بشمار ميرود, تا جايي كه قرآن كريم توبه را از عوامل رستگاري انسان معرفي نموده و ميفرمايد: »تُوبُوا إِلَي اللهِ جَمِيعاً اَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ«23 در اين آيه توبه وسيله نجات معرفي شده، زيرا توبه دري است كه ميتوان با ورود به آن راه بازگشت را طي نمود و در نتيجه در مسير كمال و سعادت قرار گرفت »اَلتَّوبَةُ حَبلُ اللهِ وَ مَدَدُ عِنَايَتِهِ«24 توبه ريسمان خداوند و كشش عنايت اوست. توضيح اينكه، خداوند بندگان خود را دوست دارد و ميخواهد آنها را رشد يافته و نجات يابند و توبه از الطاف الهي است، روزنه اميدي است كه خداوند براي طالبين به بازگشت به سوي حق، بازگذاشته و بر همين اساس يأس را از گناهان كبيره ميشمارد.بندهاي كه با خدا قطع رابطه كرده و به گناه و طغيان آلوده گشته با روي آوردن به توبه ميتواند دوباره از گردابهاي هولناك لغزش، خود را خارج ساخته و با عذرخواهي از پروردگار آمرزنده و مهربان به سوي بندگي و كمال حركت نمايد و كسي كه توبه كرد, محبوب خدا ميشود: »إِنَ اللهَ يُحِبُّ التَّوَابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ«25 از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه، توبه كننده دوست خداست و توبه كننده از گناه, مانند كسي است كه هيچ گناهي براي او نباشد، همچنين از امام محمد باقر عليهالسّلام روايت شده كه خداوند تبارك و تعالي خوشحال ميشود به توبه بنده خود, از شخصي كه در شب تار در بياباني مركب و توشه خود را گم كرده باشد و ناگهان آن را پيدا كند و از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: به درستي كه خداي تعالي دوست دارد از بندگان بر گناه خود توبه را و فرمود كه: چون بنده توبه خالص و حقيقي كند, خداوند دوست ميدارد او را، پس ميپوشاند آن گناه را از او، شخصي سؤال كرد چگونه ميپوشاند؟ حضرت فرمود: گناه را از ياد آن دو ملكي كه اعمال را مينويسند ميبرد و به اعضاء و جوارح و زميني كه در آن گناه انجام شده، دستور ميدهد كه آن را بپوشاند، بگونهاي كه هيچ گناهي از او يافت نشود، تا بتوان بر آن گواهي داد.26خداي متعال عذرپذير است و دوست دارد، بندگانش نيز چنين باشند، در اين مورد از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: »مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِن مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً كَانَ أوْ كَاذِباً لَمْ يَنِلْ شَفَاعَتِي«27 هركس پوزش، عذرخواهي را نپذيرد، خواه راست باشد يا دروغ, از شفاعت من بهرهمند نميشود و فرمود: »هركس از برادر مسلمان خويش درباره رنجشي كه از او دارد, عذر بخواهد و عذرش نپذيرد, بر سر حوض كوثر به نزد من نيايد. «28 و فرمود: »بدترين مردم كسي است كه خطايي را نبخشد و عذري را نپذيرد. «29، پس شايسته است كه خداوند عذرپذير و آمرزنده را مخاطب قرار داده و با اخلاص از او بخواهيم كه »وَ اقْبَلْ مَعَاذِيرِي« خدايا، عذرهاي ما را بپذير.
ريزش گناهان
در عبارت ديگري از اين دعا در پيشگاه ذات ربوبي او عرض ميكنيم، خدايا، گناهان و سنگينيهايم را بريز، گاهي انسان آنچنان در گناهان غوطهور ميشود كه ديگر براي نجات خود راهي نمييابد، و بدين صورت بواسطه سنگيني گناه، از رحمت خداوند نااميد ميشود و اين يأس و نوميدي موجب ميشود كه انسان مأيوس از رحمت، با تجرّي و پردهدري بيشتر به سمت گناهان گام بردارد و اسباب سقوط خود را بيش از پيش فراهم سازد.بايد بدانيم كه آنچه گناهان ما بزرگ و عذاب آن سخت و سنگين باشد، اما عفو و رحمت خداوند بزرگتر است و اگر به سوي او بازگرديم و از او بخواهيم گناهان ما را ناديده بگيرد و عذر ما را بپذيرد و سنگيني گناهان را به عظمت عفو و لطف و كرمش بر ما ببخشد، چنين خواهد كرد، براي درك بيشتر و پذيرش اين معنا به روايت زير توجه كنيم:مرحوم شيخ صدوق در مجلس پانزدهم امالي خود نقل كرده كه معاذ بن جبل با چشمي گريان بر رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم وارد شد و سلام كرد و حضرت جواب سلام او را داد و فرمود: اي معاذ چرا گريان هستي؟ جواب داد، يا رسول الله، بيرون از خانه شما جوان زيبا و خوش اندامي را ديدم كه مانند زن داغ ديده گريه ميكرد و ميخواست خدمت شما شرفياب گردد، آيا اجازه ميدهيد؟ حضرت فرمود: آري، معاذ رفت و جوان را خدمت رسول خدا آورد، او سلام كرد و حضرت جواب داد و فرمود: اي جوان! چرا اينگونه گريه ميكني؟ عرض كرد: چگونه گريه نكنم در حالي كه گناهاني از من سرزده، اگر خداوند مرا به بخشي از آنها مؤاخذه نمايد، مرا به جهنم ميافكند و گمان ميكنم مرا مؤاخذه خواهد كرد و مرا نخواهد آمرزيد، حضرت فرمود: اي جوان مگر به خدا شرك ورزيدهاي؟ عرض كرد: پناه ميبرم به خدا از شرك, من هرگز براي خدا شريك قائل نيستم.حضرت فرمود: آيا قتل مرتكب شدهاي و كسي را به ناحق كشتهاي؟ جوان گفت: گناه من از اينها بزرگتر است، حضرت فرمود: خداوند گناهان تو را ميآمرزد، اگر چه مانند زمينهاي هفت گانه و درياها و ريگهاي بيابان و درختان و آنچه مخلوق در زمين است، بوده باشد.جوان گفت: گناه من از همه اينها كه فرموديد, بزرگتر است، رسول خدا فرمود: گناهان تو را ميآمرزد هر چند مثل ستارگان و مثل عرش و كرسي باشد، جوان عرض كرد: يا رسول الله گناهان من از اينها نيز بزرگتر است!رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم غضبناك گرديد و به او نظر كرد و فرمود: واي بر تو اي جوان!! آيا گناهان تو بزرگتر است يا پروردگارتو؟ جوان با صورت به زمين افتاد در حالتي كه ميگفت »سُبْحَانَ اللهِ رَبِّي«، هيچ چيز بزرگتر نيست از پروردگار من و او از هر بزرگي بزرگتر است، حضرت فرمودند: گناه بزرگ را، آيا ميآمرزد، مگر خداي بزرگ؟! جوان گفت: نه به خدا قسم اي رسول خدا و ساكت شد، حضرت فرمود: واي بر تو اي جوان, آيا خبر نميدهي مرا به يكي از گناهانت، جوان جريان خود را بدين شرح بيان كرد و گفت:من هفت سال نبش قبر ميكردم، مردگان را بيرون ميآوردم و كفن آنان را ميربودم و تا اينكه دختري از انصار مرد چون او را دفن نمودند و شب فرا رسيد، آمدم و قبر را شكافتم و بيرونش آورده و كفنش را برداشتم، شيطان مرا وسوسه كرد و دختر را در نظرم جلوه داد, برگشتم و با او جماع كرده و رهايش نمودم، در اين هنگام ندايي به گوشم رسيد كه اي جوان واي بر تو، از مجازات روز قيامت، روزي كه من و تو را نگه ميدارند با همين حالت، پس واي بر تو از آتش جهنم، يا رسول الله با اين حال فكر نميكنم هرگز بوي بهشت به مشام من برسد، پيامبر فرمود: دور شو اي فاسق، ميترسم من هم به آتش تو بسوزم، چقدر به آتش نزديكي!جوان از خانه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم بيرون آمد و مقداري زاد و توشه برداشت و به كوه پناه برد و به عبادت پرداخت، دستهاي خود را غل كرده و به گردن آويخت و صدا برآورد، خدايا اين بنده گنهكار تو »بهلول« است كه در مقابل تو خود را غل نموده است، پروردگارا تو خوب مرا ميشناسي و ميداني آنچه از من سر زده است، بار خدايا بر در خانه پيامبرت رفتم، مرا طرد نمود و ترس من زياد كرد، پس ميخوانم تو را به اسم و جلالت و بزرگي و سلطنتت، به اينكه مرا نوميد نگرداني و دعاي مرا باطل ننمايي و مرا از رحمت خود نااميد ننمايي، همواره اين را چهل شبانه روز ميگفت و درندگان و وحوش به حال او گريه ميكردند، تا اينكه چهل شبانه روز تمام شد، دو دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت: بار خدايا اگر دعاي مرا به اجابت رساندهاي و گناه مرا بخشيدهاي به پيامبرت وحي كن و اگر نبخشيدهاي و اراده كردهاي كه عقوبت كني مرا، پس تعجيل نما و بفرما به آتش، كه مرا بسوزاند، يا عقوبتي در دنيا كه مرا به هلاكت برساند و مرا از رسوايي روز قيامت خلاص گرداند.پس خداوند اين آيه را نازل كرد: »وَ الّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَو ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ذَكَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفِرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَم يُصِرُّوا عَلَي مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْمَلُونَ، أُولَئِكَ جَزَائُهُم مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ نِعمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ«30 پس چون اين آيه بر رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم نازل شد, آن حضرت در حالي كه تلاوت ميكرد آن را و تبسم مينمود، فرمود: چه كسي مرا به سوي آن جوان دلالت ميكند؟معاذ عرض كرد: يا رسول الله شنيدهام كه در فلان مكان است، آن حضرت با اصحاب خود حركت كردند تا به آن كوه رسيدند و جوان را در حالي كه دستهايش غل شده به گردن آويخته و صورتش سياه گرديده بود و در اثر گريه بسيار مژگان چشمان ريخته بود, يافتند، ميگفت اي سيد من، نيكو مرا خلق كردي و صورتم را زيبا آفريدي پس اي كاش ميدانستم چه ارادهاي كردهاي، آيا در آتش مرا ميسوزاني، يا در جوار رحمتت مرا ساكن ميكني؟ بار خدايا تو به من احسان كردي و نعمت دادي، پس اي كاش ميدانستم آخر من به كجا ميكشد، مرا به بهشت ميبري يا به سوي آتش ميكشاني، پس رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم نزديك شد، دستهايش را باز نمود و خاك از سرش زدود و فرمود: اي بهلول! مژده باد تو را همانا تو آزاد شده خدايي از آتش، سپس به اصحاب خود فرمود: چنين تدارك كنيد گناهان را، همانگونه كه بهلول آنها را تدارك نمود و آيه را تلاوت فرمود و بشارت داد او را به بهشت.
مقصود از رأفت چيست
در آخرين جمله از دعاي اين روز ميخوانيم »يَا رَؤُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِينَ«، رأفت در لغت، كمال رحمت و شديدتر از آن خوانده شده و همچنين رأفت رقيقتر از رحمت بيان شده است چنانچه جوهري در صحاح اللغه ميگويد: »الرّأفة اشدّ الرحمة«31 و فخرالدين طريحي در مجمع البحرين ميگويد: »الرّؤوف شديد الرحمة و الرّأفة أرقّ من الرحمة«32 ميدانيم كه يكي از صفات خداي متعال رؤوف است، و بر اساس اين رأفت به انسان و موجودات، حيات را ارزاني داشته و اين رأفت را به انبياء الهي نيز عنايت نموده است، تا آنان براي سعادت نوع بشر، مشقتها و زحمتهاي فراواني را متحمل شوند، همانگونه كه در مورد رسول خود فرمود: »لَقَدْ جَائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ«33 هر آينه پيامبري از خود شما بر شما مبعوث شده است، هر آنچه شما را رنج ميدهد بر او گران ميآيد، سخت به شما دل بسته و با مؤمنان رؤوف و مهربان است و اين رأفت به حدي است كه خطاب به آن حضرت ميفرمايد: »فَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلي اثَارِهِم لَمْ يُؤمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أسَفاً«34 شايد اگر به اين سخن ايمان نياورند، خويشتن را به خاطر ايشان از اندوه هلاك سازي و قالب تهي كني، تأسف به حال كفار و جاحدين حق و علاقهمندي به بندگان خدا، آنقدر كار را بر رسول خدا تنگ نموده كه خداوند او را تسلي داده و دل لطيف او را نگهداري ميكند، تا مبادا از شدت همّ و حزن به حال اين جاهلان بدبخت، دل آن بزرگوار پاره شود و قالب تهي كند، اين رأفت و رحمت شامل بندگان صالح خدا ميشود، نه آنانكه با عناد و لجاجب به نافرماني خداوند برخاسته و با فرامين او مخالفت ميكنند، زيرا، خداي متعال موهبتهاي خود را پاداش كساني قرار ميدهد كه صالح باشند و اعمال صالح انجام دهند، قرآن كريم تصريح ميكند كه خداوند نسبت به بندگان خود كه به آيات الهي ايمان آورند رؤوف و رحيم است »هُوَ الّذِي يُنَزِّلُ عَلي عِبْدِهِ ءَايَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَ إنَّ اللهَ بِكُمْ لَرَؤُوفٌ رَحِيمٌ«35 او كسي است كه آيات بيّنات را بر بندهاش محمد صلياللهعليهوآلهوسلّم نازل ميكند، تا شما را از تاريكيها به نور بيرون برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است.از آنجا كه انسان عاصي و گناهكار هنگامي كه روي بسوي خدا آورد و عذرخواهي نموده و توبه نمايد از محبين درگاه باري تعالي ميشود، اينجاست كه بعد از عذرخواهي و درخواست بخشش از گناهان و زشتيها به خود اجازه ميدهد كه خداوند را با صفت رؤوفيتش ياد كرده و بگويد: »يَا رَؤُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِينَ«.