تحلیل استراتژیک فتنه بزرگتر کدام است

فتنه بزرگتر کدام است؟ قال أمير المؤمنين عليه السلام: «قصم ظهري إثنان عالم متهتك، و جاهل متنسك، فالجاهل يغش الناس بتنسكه، و العالم يغرهم بتهتكه» بحار الانوار ج 2، ص 111. همواره جریان حق با دو گروه افراط کننده و تفریط کننده نسبت به حق، روبرو بوده است، امام خامنه ای هم بارها، از جمله در ۱۴ خرداد ۷۶، به این دو گروه (متهتک در برابر حق و منفعل در برابر باطل و نیز گروه متحجر و خوارجی) اشاره کرده اند. الحمد لله پیوند مبارک “امام و امت” توانست طی سالهای ۸۴ و ۸۸، متجددین لیبرال مسلک را شکست دهد، اینک نوبت فتنه بزرگتر؛ یعنی خوارج و علمای متنسک و به قول امام خمینی، آخوندهای احمق و بیشعور است. از جوانان بیدار دانشگاه چیزی عایدشان نشد، سرفتنه را به سمت حوزه کج کردند. حالا نوبت طلاب و فضلای انقلابی است که در برابر براندازان بایستند.

آخوندهایی که به جای کینه آمریکا، کینه جوانان مجاهد فی سبیل الله دارند، چه کسانی هستند؟ رهبر فرزانه اسلام، ۲ اسفند 68: “كسانى كه هنوز نتوانسته‌اند جلوه انقلابى اسلام را درك كنند، باز هم در حوزه‌ها و در كسوت روحانيت هستند. هنوز كسانى كه به جاى كينه امريكا و دشمنان، قلبهاى آنها جايگاه كينه‌ى مجاهدان فى‌سبيل‌الله و جوانان مؤمن و پرچمداران حقيقت است، در حوزه‌ها و بيرون از حوزه‌ها نيز پيدا مى‌شوند. همان متحجرانى كه امام مكرر اشاره كردند – يعنى دوستداران و شيفتگان اسلام امريكايى؛ اسلامى كه روحانيت و دين و معنويت را از مسير خود و از مردم و خدا دور مى‌كند و مايه شادى و آسايش دل دشمنان خدا مى‌شود – هنوز هستند. در همه جبهه‌ها، حضور جوانهاى مؤمن و فعال و فضلاى جوان در سمت هدفهاى انقلاب، يك ضرورت است.”

در سال ۷۸ گروه برانداز تقریبا همگی از دانشگاهیان غربزده بود، در سال ۸۸ مدیریت جریان برانداز با گروهی اخوند و گروهی دانشگاهی بود، اما بدنه جریان حوزوی نبودند، در فتنه بزرگتر قرار است که مدیریت فتنه با آخوندهای برانداز و بدنه قابل توجهی از طلاب حوزه آزاد باشند و در کنار اینان، گروهی هم دانشگاهی باشند.

خطرناکترین جمله شریعتی: امضای روحانیت پای هیچ سند خیانتی نیست! در کنار استراتژیک ترین خیانت‌های طول تاریخ بشر، همه جا امضای یک آخوندنما بوده است، اما در خیانتهای کوچک نه. شیطان، اولی، دو می، سومی، چهارمی، پنجمی، ششمی و … هم آخوند بودند.برترین موجودات عالم عالمان دین و کثیفترین موجودات عالم، آخوندهای بد هستند: خیارکم خیار العلماء و شرارکم شرار العلماء

بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی: “روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‏هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏اى با ژست تقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گويى وظيفه‏اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه‏اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟ … خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختيهاى ديگران نخورده است. نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مى‏نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏دريد… آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بيش از اين تلخ نكنم.” نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

شیوه عوض شده است!

ائتلاف خارج‌ رفته‌های متهتک با خارج‌خوانده‌های متحجر! البته با شیوه عوض شده: “ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‏اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‏دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگى چپيها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مى‏توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوايشان‏ کرد.” نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

ديروز مقدس نماهاى بي‌شعور مى‏گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گويند مسئولين نظام كمونيست شده‏اند! … «ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريخته‏اند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‏اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لامذهب يا از مقدس نماهاى متحجر و بي‌شعور؟! … همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.” نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

ضد استراتژی افعیهای احمق و بیشعور به استراتژی وحدت در حوزه “حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزه‏ها چه بايد كرد؟ گر چه كار مشكل است ولى چاره چيست بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يكپارچگى طلاب و روحانيت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين هايل!” ( همان فتنه بزرگ خودمان) نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293.

مگر [جامعه مدرسین] همانها نبودند كه وقتى يك روحانى به ظاهر در منصب مرجعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى كردند؟ … اگر خداى ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادى استكبار، روحانى نماهايى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، فرد ديگرى را بر حوزه‏ها حاكم نمى‏كنند؟” نرم افزار صحيفه امام، ج‏21، ص: 287

لزوم حرکت کردن جلوتر از رهبری در کلام خود ایشان: درباره نقش متفاوت رهبر و رهرو که برخی به تندروی یا جلوتر از رهبر رفتن تعبیر می‌کنند، فرمایش خود امام خامنه ای در نماز جمعه 23 اردیبهشت 79، راهگشاست.

(البته این حقیر معتقدم که رهرو اگر پیش از امام خود نیز حرکت کرد تباه وهلاک خواهد شد مگر اینکه به اذن ولایت وباهدف سپر فراردادن خود برای دفع بلا از امام عدل باشد).:

ببينيد، بحث اين‌كه حكومت و دولت با مخالفان نظام چگونه رفتار مى‌كند، يك بحث است؛ اما اين بحث كه فلان جناح سياسى داخل نظام، مواضع خود را در مقابل مخالف چگونه تعريف مى‌كند، يك حرف ديگر است. … حكومت نسبت به همه آحاد مردم وظيفه‌اى دارد؛ مسلمان باشند، غيرمسلمان باشند؛ موافق نظام باشند، مخالف نظام باشند؛ … ، رفتار حكومت با آنها، رفتارى مثل مؤمنين و مثل بقيه مردم است و هيچ تفاوتى ندارد. اين يك حرف است؛ اما رفتار جناحهاى سياسى، غير از رفتار حكومت است. جناحهاى سياسى بايد موضعشان را مشخص كنند. بايد صريحا… در مقابل كسانى هم كه على‌الظاهر متدينند، اما به تحول انقلاب و به اصل انقلاب هيچ اعتقادى ندارند – متحجران و جامدان – بايد مرزهايشان را مشخص كنند. نمى‌گوييم جنگ و دعوا و مبارزه كنند؛ اما موضع خود را مشخص كنند. اين حرف ما به جناحهاى سياسى است.”

روش شناسی اجتهاددر فتنه بزرگتر

از آنجا که بسیاری از مدعیان اجتهاد و مرجعیت، بر اساس تعریف دقیق اجتهاد، مجتهد نیستند، برای بازشناسی مجتهد و مرجع، لازم است، بر اساس معیارهای دقیقی اقدام شود، تا گام مهمی در آماده سازی جامعه با “فتنه بزرگتر؛ یعنی طراحی حوزه آزاد پس از دانشگاه آزاد از سوی هاشمی” که سهمی زیادی برای حوزه و علما و مراجع در فرایند آن طراحی شده است، برداشته شود.

تبیین نقص روشی اجتهاد مصطلح: اجتهاد مصطلح ناقص است؛ چون تفقه و اجتهاد یعنی شناخت نیازهای جامعه و پیدا کردن جواب آن در منابع دینی و سپس ارائه مناسب نیاز جامعه برای تحقق عملی دین؛ پس ما دست کم به دو عنصر “شناخت حقیقت و شناخت واقعیت” نیازمندیم و باید در روش اجتهاد و تفقه، این دو عنصر را بگنجانیم؛ وگرنه روش اجتهاد ما ناقص است.

اشکال: چون دین فطری است و نیازهای فطری هم ثابت است، بنابراین شناخت واقعیت ضرورتی ندارد و بنابراین مولفه‌های سیالی که برای شناخت واقعیت ادعا می‌شود، حقیقتا جزئی از اصول اجتهاد و تفقه و روش فقیه شدن نیست.

حقیقت و واقعیت، دو بال اجتهاد صحیح: روش اجتهاد سنتی؛ یعنی بکارگیری اصول فهم وظیفه از منابع دین (توجه به حقیقت)، لازم است ولی کافی نیست و باید اصول فهم واقعیت هم طراحی شود! اساسا تعیین کننده ترین عنصر اجتهاد و تفقه، دست یافتن به پاسخ نیازهای واقعی و زمان و مکانمند، از منابع حقیقی و ثابت دین است: “و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة أحادیثنا…” سخن بر سر این است که روش سنتی اجتهاد، لازم است ولی کافی نیست، نه اینکه روش اجتهاد مصطلح اساسا غلط است و باید روش غیرجواهری دنبال شود!

واقعیت، عنصری تعیین کننده در اجتهاد، از نگاه امام خمینی (ره): “اما در مورد دروس تحصيل و تحقيق حوزه‏ها، اينجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمى‏دانم. اجتهاد به همان سبك صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسئله‏اى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى [واقعیات] همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى مى‏طلبد. صحيفه امام، ج‏21، ص: 289.

عدم واقعیت شناسی به معنای عدم اجتهاد است: “مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسى اظهارنظر نمى‏كنم. آشنايى به روش برخورد با حيله‏ها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمايه دارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مى‏كنند، از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غيراسلامى۱ را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تاگور است.” صحيفه امام، ج‏21، ص: 289.

هدف استراتژیک اجتهاد، عملیاتی کردن دین است: “هدف اساسى اين است كه ما چگونه مى‏خواهيم اصول محكم فقه [حقایق] را در عمل فرد و جامعه [واقعیت] پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات [و اما الحوادث الواقعة] جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند … .” صحيفه امام، ج‏21، ص: 289

حیاتی ترین هدف دشمن، اجتهاد بی‌توجه به “حوادث واقعه” است: “من قبلًا نيز گفته‏ام؛ همه توطئه‏هاى جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلى گرفته تا حصر اقتصادى و غيره براى اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوى جامعه است! صحيفه امام، ج‏21، ص: 290

اجتهاد مصطلح، بالاترین آرزوی دشمن برای حوزه علمیه است: “… مادامى كه فقه در كتابها و سينه علما مستور بماند، ضررى متوجه جهانخواران نيست و روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمى‏تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست.” صحیفه امام خمینی، جلد 21، ص292.

امام خامنه‌ای؛ چه مجتهدی مجتهد نیست؟ “آن کسی که برود گوشه خانه‌اش بماند، نه بداند که دشمن اسلام چه کار می‌خواهد بکند، نه بداند که امروز مسلمین نیازمند چه هستند، نه بداند که امروز ذهنیت و واقعیت زندگی مسلمانان را چه چیزهایی تهدید می‌کند، نه بداند که جریان فساد و انحراف کدام است، نه بداند که دشمن از چه راه‌هایی وارد می‌شود که جامعه اسلامی را از بین ببرد، نه بداند که حیله‌های دشمن چیست و راههای مقابله با آن کدام است، از وجود خطرات عظیم استکبار جهانی اطلاع ندارد، نمی‌داندکه صهیونیسم و ارتجاع و امپریالیسم و استکبار جهانی و مکتبهای الحادی و التقاط چیست، حالا می‌رود “جواهر” را باز می‌کند و چهار جلد کتاب حدیث را جلویش می‌گذار، تا برای مکلفان و اداره زندگی آنها، حکمی استنباط کند! این فرد، نمی‌تواند تفقه در دین پیدا کند.” سخنرانی در دیدار با طلاب مدرسه علمیه کرمانیها؛ 6 اردیبهشت 65، به نقل از کتاب حوزه و روحانیت، تالیف دفتر مقام معظم رهبری، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1375، چاپ اول، جلد اول، ص 104 و 105.

حتی شناخت حقایق بدون شناخت وقایع ممکن نیست! امام خامنه‌ای: “آن کسی که «من کل فرقة [منهم] طائفة» راه می‌افتد، … با مشکلات جامعه برخورد می‌کند؛ آن کسی که دشمنا داخلی و در لباس دوست را می‌بیند، دشمنی‌ها را می‌شناسد، … شیوه‌های دشمنی آنها را می‌فهمد، جنگ تحمیل شده بر ملت مسلمان _چه جنگ نظامی و چه جنگ فرهنگی_ را درک می‌کند؛ می‌تواند آیات قرآنی را هم درست بفهمد و درک کند. البته در صورتی که درس خوانده و زحمت کشیده باشد.”سخنرانی در دیدار با طلاب مدرسه علمیه کرمانیها؛ 6 اردیبهشت 65. سخنرانی در دیدار با طلاب مدرسه علمیه کرمانیها؛ 6 اردیبهشت 65، به نقل از کتاب حوزه و روحانیت، تالیف دفتر مقام معظم رهبری، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1375، چاپ اول، جلد اول، ص 104 و 105.

امام خامنه‌ای: “امروز حکم الهی، فقط با جواهر و وسایل، استنباط نمی‌شود، … امروز حکم الهی، علاوه بر تسلط به احکام و فقه و قرآن و حدیث و مبای فقهی، احتیاج به فهمیدن زمان دارد … شما که می‌خواهید احکام اجتماعی و زندگی مردم را از کتاب و سنت استنباط کنید، باید بدانید که در چه دنیایی زندگی می‌کنید!” در دیدار علمای نیشابور، 29 تیر 1365، همان، ص122 و 123.

به دلیل خطای عظیم روش شناختی در اجتهاد، متاسفانه بزرگان حوزه علیمه تاکنون دچار اشتباهات بسیار بزرگی شده اند که در پی نوشت شماره دو این مقاله، به برخی از آنان اشاره شده است.

برخی لحظات استراتژیک زندگی آیت الله بروجردی؛

آیت الله العظمی بروجردی، حضرت امام خمینی و اصلاح حوزه: “حاج آقا عبدالله: به اتفاق آقای حاج آقا روح الله خمینی و آقای ریحان الله گلپایگانی و آقای مرتضی حائری رفتیم خانه آقا[ی بروجردی] و نوشته ای [برای اصلاح حوزه] گرفتیم و آقا حدود اختیارات مرا [به عنوان سرپرست جدید حوزه] معین کرد و طی نوشته ای امضاء و مهر کردند و به من دادند؛ ولی فردا صبح زود، تازه نماز صبح را تمام کرده بودم که مشهدی ابوالقاسم، خادم آقا آمد و گفت: آقا فرمودند نوشته را بدهید! [و] همینطور مشغول کار باشید“.

من هم نوشته را دادم. پس از آن رفتم و موضوع را با آقای حاج آقا روح الله خمینی اطلاع دادم. همان عده رفتیم منزل آقای بروجردی. حاج آقا روح الله گفت: آقا! این همه هیأت مصلحین تشکیل جلسه دادند و کار کردند تا ما توانستیم این نوشته را بگیریم… چه شد که نوشته را از حاج آقا عبدالله پس گرفتید؟ زندگی نامه آیت الله بروجردی، نوشته علی دوانی، ص309

آقا فرمودند: چیزهایی به من گفتند که ترسیدم نکند با امضا و مهر من، بد طوری از کار در آید. همین طور هم می شود کار کرد.

حاج آقا روح الله گفت: “نه حتما باید نوشته باشد!”. آقا فرمودند: “لزومی ندارد!”. حاج آقا روح الله گفت: “تا نوشته نباشد، حاج آقا عبدالله کار نمی کند! اطرافیان دخالت کرده بودند و آقا فرموده بود: “از کجا بدانم که می خواهید اصلاح کنید؟” آقا مرتضی حائری با عصبانیت می گوید: آقا! یعنی ما مفسد هستیم؟ پدر من حوزه ای با آن خوبی تشکیل داد و حالا ما مفسد هستیم؟ این را می گوید و عمامه اش را به زمین می زند! با دخالت یکی از اطرافیان، حاج آقا روح الله خمینی هم استکان چایش را که در دست داشت به دیوار می کوبد که می شکند!

می گفتند اطرافیان آقا را می ترسانند؛ گفته اند اینها تحت این پوشش می خواهند اختیارات شما را کم کنند و در حقیقت مسلوب الاختیار نمانید… و ایشان هم می ترسید که نکند زیر کاسه نیم کاسه ای باشد!” زندگی نامه آیت الله بروجردی، نوشته علی دوانی، ص310.

مرحوم دوانی: “این موضوع را در سال 1364 شمسی در حیات امام خمینی، طی مصاحبه ای بیان کردم و این نوشته از نظر ایشان گذشته است؛ از آن جمله: “اگر این مساله مهم حیاتی [اصلاح حوزه] عملی شده بود، به طور قطع سرنوشت ساز بود و انقلاب اسلامی ایران سالها پیش از سال 1357 به ثمر می رسید و شاید حوادث شوم بعد از آن [ناکامی اصلاحات] مانند قلع و قمع فدائیان اسلام و … پیشامد نمی کرد.” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص311.

آیت الله العظمی بروجردی و ولایت مطلقه فقیه: ایشان در پاسخ به پرسش آیت الله مرتضی حائری در مساله تخریب بقعه‌های صحن مسجد اعظم، مبنی بر اینکه “شما چه شانی برای فقیه قائلید؟” فرمودند: “ما فقیه را در قدرت و اختیار، تالی‌تلو [در پی آینده] مقام امام معصوم علیه السلام می‌دانیم.” الگوی زعامت؛ سرگذشت‌های ویژه آیت الله بروجردی، از زبان علما و مراجع، ص112، نوشته محمد علی آبادی، نشر عصمت، چ اول، 1378.

آیت الله العظمی بروجردی و علامه مطهری: “مطهری گفت: بر اثر شکست طرح آقای خمینی در اصلاحات حوزه، که من هم از فعالین آن بودم … ضربت خوردم. اطرافیان طوری مرا از نظر آقای بروجردی انداخته بودند که هر چه کردم مرا به حضور بخوانند تا عرایضم را عرض کنم، نتیجه نگرفتم! حتی روزی نامه ای نوشتم و عرض کرده بودم: در کجای دنیا رسم است که حکم غیابی صادر کنند؟ چیزهایی به شما گفته اند؛ بنده را احضار کنید که توضیح بدهم تا رفع هرگونه سوء تفاهم بشود!

بعد نامه را دادم آقای منتظری که هم مباحثه بودیم … گفتم در یک فرصت مناسب به دست ایشان بدهد. آقای منتظری گفت: دادم! نگرفت! ناچار به تهران آمدم.” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص322

از آن موقع تا کنون، به جرم ارادت به: آقای خمینی، نزد خودی و بیگانه ضربه دیده و می بینم. تا وضع ما روحانیت و آقایان مراجع، چنین باشد، این قضایا هم هست! باید تحول اساسی در حوزه به وجود بیاید که چهار نفر کم مایه نتوانند با سرنوشت افراد این طور بازی کنند و سد راه خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین باشند! خواستم شما هم بدانید بر من چه گذشته است” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص323 و 324

آیت الله العظمی بروجردی و فدائیان اسلام: علی دوانی: “دیدم اعلامیه مختصری به اندازه کف دست، نوشته بودند: “حضرت آیت الله بروجردی! گمان نمی کنیم غیرت دینی شما از آیت الله قمی کمتر باشد، ایشان وقتی دیدند رضاخان پهلوی می خواهد کشف حجاب کند، اعتراض کردند، تا تبعید شدند…” آقای دوانی ضمن توهین آمیزخواندن این نوشته می گوید که من آنان را از پخش این اطلاعیه برحذر داشتم و آنان نپذیرفتند. حامیان لر و بروجردی آیت الله بروجردی در هنگام پخش اطلاعیه در میان نماز مغرب و عشاء در فیضیه، با فدائیان درگیر شدند و با چماقهای از پیش آماده شده، آنقدر فدائیان را کتک زدند که شایعه مرگ آنان منتشر شد. آقای دوانی می نویسد که وقتی چند سال بعد دژخیمان ساواک، به فیضیه حمله کردند، با دیدن این صحنه ها به یاد جریان حمله به فدائیان افتادم. زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص 375 تا 376.

مرحوم نواب [پس از ماجرای چماق خوردن یارانش در فیضیه] خیلی ها را واسطه کرد تا از آیت الله فقید برای او وقت بگیرند و شخصا بیاید توضیحاتی بدهد که حرفها را از خود آنها بشنوند؛ ولی اطرافیان چنان آب را گل آلود کردند که او این اجازه را نیافت… آخرین بار یکی از آقایان که گویا آیت الله سلطانی بود، گفتند: نمی شود! منتظر نمانید! چون به آقا گفته اند: نواب هفت تیری در زیر شالش بسته است و همین که به شما رسید، در می آورد و شما را می کشد!” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص378.

با قتل رزم آرا به دست خلیل طهماسبی، اشخاص به قم می آمدند و می گفتند یک مشت قاتل به نام فدائیان، در قم لانه کرده اند و برای شما خوشانید نیست و ذهن آقا [ی بروجردی] را بیش از پیش مشوب می کردند.” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص379.

فدائیان در سال های آخر، طرح خود را عوض کردند، دیگر به آیت الله کاشانی و آیت الله بروجردی بد نمی گفتند، بلکه تمجید می کردند؛ تا اینکه مساله ترور حسین علا پیش آمد و همگی دستگیر شدند” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص379.

نواب، خلیل طهماسبی، محمد واحدی و مظفر ذوالقدر را در دادگاه نظامی محاکمه می کنند و همگی به اعدام محکوم شدند… دو سه شب قبل از اعدام آنها… اصرار کردم که نفرات ما تقسیم شود و به خانه آقایان برویم و از آنها بخواهیم خود را به آیت الله بروجردی برسانند تا آقا اقدامی کند و از اعدام آنها جلوگیری شود … زنان فدائیان هم با بعضی آقایان ملاقات می کردند و از آنان تقاضای کمک می نمودند، از جمله به امام خمینی رضوان الله تعالی علیه مراجعه شد؛ فرمودند: “چه کنم! کسانی را در بیت آیت الله بروجردی گذاشته اند که نمی توانیم کاری انجام دهیم، البته می روم و هر طور شده اقدام می کنم” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص380 و 381.

آیت الله سید مصطفی خمینی: “… سرانجام به دست پسر رضاخان و با سكوت مرگبار علماء‌، آنها [فدائیان اسلام] را تيرباران كردند.” يادها و يادمان‌ها از آيت الله سيد مصطفي خميني، ج1، ص205. به نقل از فارس.

حاج سيد احمد خميني (ره): “در قضيه اعدام نواب صفوي و ساير اعضاي فداييان اسلام، امام از مرحوم آقاي بروجردي و مراجع دلخور شدند كه چرا موضع تندي عليه دستگاه نگرفتند و اينها را نجات ندادند. امام در اين قضيه خيلي صدمه روحي خوردند. در آن اوضاع و احوال شرايط به گونه‌اي بود كه از ديدگاه متحجرين مبارزه با شاه ننگ بود، يعني استدلال مي‌كردند، حالا كه بناست يك روحاني اعدام شود، لباس روحاني را از تن او بيرون بياوريد تا به مقام روحانيت اهانت نشود! درست نقطه مقابل، تفكر امام كه اعتقاد داشتند روحاني بايد با كسوت مقدس روحانيت شهيد شود تا مردم بفهمند و آگاه شوند كه اينها در صحنه هستند. از ديدگاه متحجرين مبارزه با شاه ننگ بود در صورتي كه از ديدگاه امام مبارزه روحانيون بزرگواري همچون شهيد نواب صفوي روشني بخش حيات اسلام و انقلاب راه مبارزين بود.” مجموعه آثار يادگار امام، ج 1، ص 660. به نقل از فارس.

همسر مكرمه حضرت امام (ره): “مرحوم نواب صفوي و برادران واحدي را مي‌خواستند بكشند، من با مادر آنها دوست بودم. آقا رفتند پيش آقاي بروجردي كه در اين كار دخالت كنند ولي ايشان گفتند من در كار آنها دخالت نمي‌كنم. بعد هم آنها را كشتند.” روزنامه اطلاعات، 12 خرداد 73، ص 11. به نقل از فارس.

خانم زهرا مصطفوي، دختر حضرت امام (ره): “در اتاق ايستاده بودم و مادرم داشتند كار مي‌كردند كه امام وارد شدند. صورت ايشان به شدت برافروخته بود و چشم ها حالت فوق العاده عصباني و ناراحت ايشان را نشان مي‌داد. فقط عبايشان را گوشه‌اي انداختند و با عصبانيت وارد شدند. گويا مادر از جريان خبر داشتند كه پرسيدند: نتوانستيد كاري كنيد؟ گفتند: نخير، نشد، نتوانستم. ايشان – آقاي بروجردي- مي‌گويند من به اين كارها كاري ندارم…” ‌روزنامه اطلاعات، 17 خرداد 67. به نقل از فارس.

آيت الله جعفر سبحاني: “در سال 1334 كه مرحوم نواب و دوستانش دستگير شدند و در آستانه اعدام قرار گرفتند، ايشان (امام) سه نامه نوشتند. يكي به آقاي بهبهاني، يكي به مرحوم صدرالاشرف و يكي هم به حاج آقا رضا رفيع. من بعدها از ايشان راجع به جواب نامه‌ها سوال كردم، ايشان فرمودند: من خط آقاي بهبهاني را نمي‌شناسم و خطوط سياسي ايشان را هم نمي‌دانم اما جواب نامه را ظاهرا يك بچه 12 ساله گفته بودند و او نوشته بود!” ويژه‌نامه رسالت، 12 خرداد 78، ص 34. به نقل از فارس.

مرحوم آيت الله شيخ صادق خلخالي: “شايد دستگاه شاه فهميده بود كه مرجع تقليد، آيت الله بروجردي با فداييان اسلام رابطه خوبي ندارد و لذا آنها را گرفت و اعدام كرد و از اين حيث نگران نبود.” خاطرات آيت الله خلخالي، ج1، ص 48. به نقل از فارس.

سحرگاه 21 دی1334 نواب صفوی، خلیل طهماسبی، مظفر ذوالقدر و محمد واحدی، پیروان رشید امام حسین علیه السلام را در حالی که نواب اذان می گفت و یارنش جواب می دادند، به رگبار بستند و شهید کردند.

آیت الله العظمی بروجردی و علامه طباطبایی: “آقای بروجردی فرموده اند: این همه فلسفه خوانی در حوزه چه خبر است؟ و چون در این گونه موارد، اطرافیان هم آتش بیار معرکه بودند، از آن هراس داشتیم [که] نکند آیت الله بروجردی سخنی در منبر یا جلسه استفتاء بگویند و آن را کش داده و ماجرای فدائیان اسلام برای علامه طباطبایی هم پیش بیاید! … وقتی موضوع را به علامه طباطبایی گفته بودند که مدتی درس فلسفه خود را ترک گویند، گفته بود: ترک نمی کنم، هر چه بادا باد!”

بنا گذاشتیم به سراغ امام خمینی برویم … که هر طور است با آیت الله بروجردی ملاقات نموده و اگر بتواند ایشان را متوجه غرض ورزیهای اطرافیان یا ساده اندیشان کند … امام گفتند: “نمی شود در این باره چیزی به آیت الله بروجردی گفت! و چون یکی از رفقا اصرار کرد، امام با عصبانیت گفتند: “من چه کنم؟ کسانی در منزل آقای بروجردی هستند که نمی گذارند کاری برای اسلام انجام بگیرد…” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص384 تا 386.

آیت الله العظمی بروجردی و شاه: “فرماندار قم: از حضرت عالی تمنا دارم از اعلیحضرت همایونی بخواهید [مابقی هزینه آب قم را بدهد] آیت الله بروجردی در حالی که برافروخته شده بودند، فرمودند: “من دیگر با اعلیحضرت کاری ندارم! اشخاصی که دور ایشان هستند، نمی گذارند کاری برای مردم بشود! نمی گویم! نمی گویم! فایده ندارد!” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص406 و 407.

در همان جلسه آیت الله فقید به فرماندار قم فرمودند: “من چه احتیاجی به اعلی حضرت دارم؟ اولین باری که ایشان را دیدم، وقتی بود که در بیمارستان فیروز آبادی تهران به عیادت آمد. در آن موقع او را آدم باعاطفه ای دیدم … بعدها هم که به قم آمدم روی همان سابقه، چند بار به ملاقات آمد” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص 409.

اولین باری که میان آیت الله فقید و شاه، نقاری ایجاد شد، موقعی بود که علیرضا پهلوی برادر شاه در یک حادثه هوایی با هلیکوپتر سقوط کرد و مرد. آیت الله فقید طی تلگرافی گفته بودند: “دنیای فانی و فریبنده این چیزها را دارد

شاه با نادانی و غرور در عنوان آیت الله فقید، جناب حجة الاسلام و المسلمین را به کار برده بودند و اینکه خدا ما را برای پیشرفت اسلام نگاه دارد! و آیت الله فقید هم پس از آن، حساب کار خود را با او تصفیه کرد” زندگی نامه آیت الله بروجردی، ص410.

دفن شهدا در دانشگاه آری! در حوزه، نه! فتنه بزرگتر

همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت‏ مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود” صحيفه امام، ج‏21، ص: 92 و 93.

به گزارش ایرنا، دارالشفای حوزه علمیه قم، دارالشفاء نشده است و فیضیه از فیض دفن شهدا محروم ماند. مطمئن باشیم که طلبه‌های عاشق و عارف و دلسوخته هم دوست دارند، در حضور مزار شهدا باشند، اما چرا برخی این اجازه را نمی‌دهند؟ چرا شهدا در دانشگاه‌ها دفن بشوند ولی در حوزه‌ها نه؟ چه باید کرد؟

دفن شهدا در دانشگاه آری در حوزه، نه: یک روز عده‌ای راه می‌افتادند و در حق طلابی که به جبهه می‌رفتند، کارهایی می‌کردند که بایسته نبود و اینک شهدا را در فیضیه یا دفن نمی‌کنند، یا نمی‌گذارند دفن کنند. در هر حال ما شرمنده خانواده‌های شهدا و ولی‌نعمتان انقلاب اسلامی هستیم. وقتی رسانیوز و مرکز خبر حوزه مصوبه شورای عالی حوزه و نظر برخی مراجع با بصیرت، برای دفن سه شهید گمنام در فیضیه را مخابره کرد، هزگز در مخیله ام نمی گنجید که با مخالفت برخی از … متفاوت اندیش مواجه شود. دلم برای غربت شهدا سوخت؛ گفتم ای کاش در همان هور و ماهور می‌ماندید و این گونه از شما استقبال نمی‌شد. یعنی ممکن است، برخی از عزیزان و سروران ما نگذاشته باشند در روز شهادت امام صادق، شهدا را در فیضیه دفن کنند!

کینه جوانان حزب اللهی در دل برخی از حوزویان: سیدنا الخامنه ای، ۲ اسفند 68: “كسانى كه هنوز نتوانسته‌اند جلوه انقلابى اسلام را درك كنند، باز هم در حوزه‌ها و در كسوت روحانيت هستند. هنوز كسانى كه به جاى كينه امريكا و دشمنان، قلبهاى آنها جايگاه كينه‌ى مجاهدان فى‌سبيل‌الله و جوانان مؤمن و پرچمداران حقيقت است، در حوزه‌ها و بيرون از حوزه‌ها نيز پيدا مى‌شوند. همان متحجرانى كه امام مكرر اشاره كردند – يعنى دوستداران و شيفتگان اسلام امريكايى؛ اسلامى كه روحانيت و دين و معنويت را از مسير خود و از مردم و خدا دور مى‌كند و مايه شادى و آسايش دل دشمنان[1] خدا مى‌شود – هنوز هستند. در همه جبهه‌ها، حضور جوانهاى مؤمن و فعال و فضلاى جوان در سمت هدفهاى انقلاب، يك ضرورت است.”

بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی: “روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‏هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏اى با ژست تقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گويى وظيفه‏اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه‏اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟ … خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختيهاى ديگران نخورده است. نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مى‏نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏دريد… آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بيش از اين تلخ نكنم.” نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

v ائتلاف خارج‌ رفته‌های متهتک با خارج‌خوانده‌های متحجر!: ما همیشه نگران بودیم که چرا برخی متهتکین و خارج رفته‌ها نمی‌گذارد شهدا را در دانشگاه دفن کنند، حالا چه کنیم اگر خارج‌خوانده‌ها[2] و متنسکین نگذارند شهدا را در حوزه‌های علمیه دفن کنند. خدایا یا مرگ ما را برسان یا مهدی‌مان را؛ أین محیی معالم الدین و أهله: کجاست احیاگر دانش‌های دینی و علما؟

امام خمینی: “ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‏اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‏دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند..” نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

ولایتی‌های بی‌شعور: “ديروز مقدس نماهاى بي‌شعور مى‏گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گويند مسئولين نظام كمونيست شده‏اند! … ولايتى‌هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريخته‏اند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‏اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لامذهب يا از مقدس نماهاى متحجر و بي‌شعور؟! … همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.” نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد 21 از ص 273 تا ص293

روحانی‌نماهایی دست‌پرورده استکبار که در حد مرجعیتند: “مگر [جامعه مدرسین] همانها نبودند كه وقتى يك روحانى به ظاهر در منصب مرجعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى كردند؟ … اگر خداى ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادى استكبار، روحانى نماهايى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، فرد ديگرى را بر حوزه‏ها حاكم نمى‏كنند؟” نرم افزار صحيفه امام، ج‏21، ص: 287

گواهی سوء پیشینه تهران؛ تفاوت شیخ مفیدها و غیر مفیدها؛ فتنه بزرگتر

شيخ مفيد در 336 هـ.ق تقريبا 7 سال بعد از غيبت کبري متولد شد. حضرت بقية الله (عج) او را ملقب به «مفيد» گردانيد. او در فقه و کلام و روایت استاد بزرگی بود، قاضي عبدالجبار سنی معتزلي پس از عجز در برابر وی، او را به جاي خود نشانيده و گفت: “انت مفيد حقاً!” شیخ مفید در طی 30 سال، حدود 30 توقیع از سوى امام زمان (عجل الله فرجه) دریافت کرد، که عنوان بسیاری از آنان چنین است: برادر استوار و ولیّ فرزانه، شیخ مفید

برای نجات جان یک کودک، امام زمان به اصلاح فتوای شیخ مفید شتافت: شخصی از شیخ مفید می پرسد: اگر زن حامله ای بمیرد، آیا باید فرزند وی را هم با او دفن کرد؟ شیخ جواب میدهد که باید مادر را با بچه درون رحم دفن کرد. بر این اساس، برای دفن آن زن و فرزند درون رحمش اقدام میکنند، اما قبل از تدفین، پیکی از راه میرسد و میگوید، فتوا این است که بچه را بیرون بیاورید و بعد او را دفن کنید؛ و چنین می کنند، آنگاه برای تشکر از شیخ، خدمت ایشان می رسند، اما شیخ می گوید که من کسی را نفرستادم. و با خود عهد می کند که دیگر در امور مسلمانان فتوا ندهد. مبادا فتوای وی کسی را به کشتن دهد. اما، امام زمان چنین پیغام دادند: “یا شیخ! مِنْکَ الْخَطاء وَ مِنّا التَّسْدید” ای شیخ! [فتوا بده و اگر] خطایی کردی، ما آن را درست می‌کنیم!

چرا امام زمان در جریان مشروطه، “منک الخطا و منا التسدید” را عملی نکردند؟ شیخ فضل الله نوری، از طرفداران مشروطه مشروعه، به دلیل انحراف مشروطیت، به مخالفت با آن پرداخت. در همین هنگام، آخوند خراسانی (صاحب کفایة الاصول) و مرحوم نائینی و … به شدت از مشروطیت جاری، حمایت می‌کردند تا جای که چنین حکمی صادر شد: “به عموم ملت ایران حکم خدا را اعلام می‌داریم؛ الیوم بذل جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان _ ارواحنا فداه_ و سر مویی مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت _‌صلوات الله و سلامه علیه_ است، أعاذ الله المسلمین من ذلک إن شاء الله! الأحقر عبدالله المازندرانی، الأحقر محمد کاظم الخراسانی، الاأحقر نجل المرحوم الحاج میرزا خلیل” حسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، چاپ دوم، تهران، 1377، ص447.

گواهی سوء پیشینه تهران: بعد از ظهر 13 رجب، شیخ را برای محاکمه به عمارت گلستان بردند، شیخ ابراهیم زنجانی آقا را محاکمه کرد. بعد از پایان محاکمه فرمایشی، شیخ را به میدان توپخانه بردند. بساط دار فراهم شده بود. شیخ را به طرف دار بردند… قبل از اجرای حکم اعدام یکی از مشروطه خواهان برای او پیام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید. شیخ گفت: «من دیشب پیامبر اسلام را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب میهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد». آن گاه شهادتین گفت و سپس فرمود: “هذا کوفةٌ صغیرة” سپس رو به دژخیمان گفت: “کارتان را بکنید“.

چرا امام زمان برخی فتاوی غیرمفیدها را ویرایش نمی کنند؟ چرا آخوند خراسانی دچار این اشتباه بزرگ شد؟ و سوال مهمتر این که چرا امام زمان مطابق قولی که به شیخ مفید داده بودند، اشتباه ایشان را اصلاح نکردند؟ مگر اهمیت جان آیت الله سیدکاظم یزدی، شیخ فضل الله نوری و … کمتر از نجات جان یک کودک بود؟ به نظر می‌رسد علت این اشتباه و اشتباهاتی از این دست، مثل سکوت علما و شهادت نواب یا …، در این است که امام زمان مواردی را یاری می‌کنند که حاکم یا مفتی، تلاش مطلوب ایشان (عج) را برای رسیدن به مساله انجام داده باشند و آمادگی پذیرش اشتباه خود را داشته باشند، وگرنه کارها بر اسباب خودش پیش خواهد رفت، هر چند شیخ فضل الله بر دار رود، نواب تیرباران شود و … . خدا نکند که باز هم برخی از علما کارشان به جایی برسد که حکم محارب برای امام جامعه صادر کنند و برخی دیگر هم سکوت کنند.

آقای رضایی! علما برده نیستند که خرید و فروش شوند! فتنه بزرگتر

اقدام شنیع یک دلال، در خرید و فروش علمای اسلام؛ یکی از مسئولین نظام اعلام کرد که چندی پیش، محسن رضایی در اقدامی موهن، به خدمت یکی از علما می‌رسد و اعلام می‌کند که ما طی یک بررسی، 600 نفر از بزرگان علمی حوزه را شناسایی کرده‌ایم، و سپس از میان آنان 60 نفر را سوا کرده‌ایم و نهایتا ده نفر را از این میان برگزیده‌ایم، که یکی از آنان شما هستید! ما خواهان آنیم که شما با ما یک همکاری علمی داشته باشید، در عوض ما هم ساختمان‌های مورد نیاز؛ یعنی … را به شما تقدیم می‌کنیم!

آن عالم می‌گوید: با یک حساب سرانگشتی، قیمت این ساختمان‌ها، حدود ده میلیارد تومان است، تازه شما می‌خواهید هزینه‌های جاری را هم به ما بدهید. این که خیلی زیاد می‌شود!

نقد! درس خارج امام خامنه‌ای: آن عالم برگزیده سپس می‌پرسد: “حالا در قبال این همه هزینه، از ما انتظار چه نوع فعالیت علمی دارید؟” آقای دلال می‌گوید: “ما می‌خواهیم شما درس خارج فقه رهبری را نقد کنید! و آن عالم بزرگوار می‌فرماید، من نه این کاره‌ام نه این کاره خواهم شد!

مسلما نقد و بررسی دیدگاه علما، نه تنها عیب نیست، بلکه رسم دیرینه حوزه هم هست، اما نقدی که به پیشنهاد یک آدم‌خر باشد، معنایش دین فروشی و خودفروشی است. و هرگز نمی‌توان علمای راستین را مثل برده خرید و فروش کرد. اف بر فلان! سپس آن عالم بزرگوار، این مساله را به آیت الله یزدی می‌گوید و آیت الله یزدی هم به یکی از مشاورین رئیس محترم جمهور می‌گویند. به راستی محسن رضایی مزد بگیر چه کسی است، و چقدر در ازای این توهم زشت خرید و فروش علما، از … گرفته است؟

نقد خارج درس رهبری از سوی محسن رضایی؛ محسن رضایی بارها اعلام کرد: “من ادامه مسیر اداره کشور را توسط احمدی نژاد به لبه پرتگاه بردن کشور خواندم” اما دهن کجی وی وقتی آشکار می شود که در سوم خرداد و درست ۱۲ روز پس از هشدار حجت خدا، امام خامنه ای این ترهات را با گستاخی تکرار کرد؛ به فرمایش رهبری در ۲۲ اردیبهشت در سنندج دقت کنید: “چيزهائى را كه انسان ميشنود، باور نميكند كه از روى صدق و صفا از زبان نامزدها و آن كسانى كه دنبال اين مسئوليتها هستند، خارج شده باشد. گاهى انسان حرفهاى عجيب و نسبتهاى عجيبى ميشنود. اين حرفها مردم را نگران ميكند؛ كسى را هم به گوينده اين حرفها دلبسته و علاقه‏مند نميكند! … بنده كه از همه اين آقايان اوضاع كشور را بيشتر ميدانم و بهتر خبر دارم، ميدانم كه بسيارى از اين مطالبى كه بعنوان انتقاد درباره وضع كشور و وضع اقتصاد و اينها ميگويند، خلاف واقع است؛ اشتباه ميكنند. ان‏شاءاللَّه اشتباه است

نماینده م. رضایی در ملاقات با رهبری، خواستار ابطال انتخابات شد، جالب اینکه رضایی می گوید که نماینده اش بدون مشورت وی این درخواست را از رهبری کرده است و او سیاسی نیست، چون اگر دانش جعفری سیاسی بود، حرفش را جور دیگری می زد!!! پس از ناکامی انقلاب مخملی هم، خط هاشمیزه محسن رضایی ادامه یافت و در نامه ای سرگشاده رهبری را به شاگردی خود فراخواند و تلویحا ایشان را افراطی خطاب کرد! اما ماجرای پیام تسلیت این سرباز رشید هاشمی:

م. ر. با کپی پیام رهبری، اقدام به اصلاحاتی کرد که تداعی کننده منطق خطرناک نومن ببعض و نکفر ببعض! است. رضایی به مناسبت درگذشت منتظری پیام رهبری معظم را کپی کرد و به نام خود منتشر کرد، التبه برای نقد خارج درس رهبری و نمایش عیار ولایت مداری خود، برخی نکات معنادار را از پیام رهبری حذف کرده است و دو کلمه خاص را نیز بدان اضافه کرده است؛ ببینید و عبرت بگیرید(لطفا برای دیدن این متن به وبلاگ محسنین بروید.)!

برای طراحی یا شناسایی فتنه ، باید 4 رکنن اساسی را در نظر گرفت: الف. شناخت حوزه هدف فتنه‌گران؛ ب. شناخت فتنه (کمّ و کیف ابزار و روش فتنه)؛ ج. حوزه سطوح فتنه‌گران. پس از آن تحلیل حوزه‌های مختلف فتنه در انقلاب اسلامی ایران، فتنه بزرگتر تبیین خواهد شد..

امام علی (ع) در طراحی انسان‌شناسی استراتژیک می‌فرماید: العقول أئمة الافکار، و الافکار أئمة القلوب، و القلوب أئمة … الاعضاء” عقل، پیشوای ذهن است و ذهن پیشوای قلب و قلب پیشوای … اعضا. بحارالانوار، ج۱، ص۹۶.

بررسی حوزه هدف فتنه‌گران: روند طبیعی تصرف یک جامعه، حرکت از پیرامون به مرکز است. یعنی ابتدا لایه‌های مربوط به حوزه بدنه جامعه را هدف قرار می‌دهند؛ سپس لایه مربوط به حوزه قلب؛ پس از آن حوزه مربوط به ذهن و در نهایت حوزه مربوط به عقل. در اوایل انقلاب اسلامی، دشمنان دچار دستپاچگی شدند و مطابق برخی استراتژی‌های بسیار پیچیده جریان اسلام، سه سال، به سر دوانده شدند، اما پس از آن متناسب با شرایط و مدیریت داخلی ایران، در هشت سالهای مختلف مدیریتی، استراتژیهای هولناکی را طراحی کردند.:

هشته اول شکستن حلقه پیرامونی نظام اسلامی: در این دوره، روش برخورد شیاطین جنّ و انس با ایران اسلامی ضمن تدبیر ترکیبی برای نابودی جامعه اسلامی در همه حوزه‌ها، شکستن پیرامونی‌ترین لایه جامعه اسلامی بود؛ زیرا به طور طبیعی نازکترین حلقه نظام اسلامی، حوزه فیزیک جامعه بود. بنابراین جنگ تحمیلی بر ضد ایران اسلامی را آغاز کردند. این راهبرد به مدت 8 سال متناظر با سوء مدیریت موسوی در درون “بدنه” نظام طراحی و تجربه شد. اما به مدد الهی، رهبری امام امت و فداکاری مردم بسیجی، نتیجه دلخواه طاغوت را در پی نداشت. وقتی احساس کردند که در حوزه جنگ بدنی، موفق نیستند؛ جام زهر به امام نوشاندند و با تعطیل کردن کارخانه عظیم فرهنگ سازی (جنگ) زمینه را برای تهاجم به فرهنگ، فراهم کردند.

هشته دوم، شکستن حوزه قلب نظام اسلامی: سپس بر اساس مدل انسان‌شناسی استراتژیک، حوزه قلب جامعه که تجلی آن در فرهنگ است را مورد شبیخون قرار دادند، تدبیری که قبلا بارها و به ویژه در فروپاشی کشور اسلامی اندلس استفاده شده بود. در این شبیخون، قلب جامعه که برآیند عواطف، خواستها و ارزشهای مردم بود را هدف قرار دادند. بدحجابی و دوست دختر پسر بازی شایع شد، احساس بی‌عزتی (همان بی‌اعتماد به نفسی) آغاز شد، فضای ایمانی جامعه را ناامن کردند، بحران هویت طراحی شد و خلاصه اینکه قلب مردم و روحیه ایمانی جامعه را به کمک دولت کارگزاران رفسنجانی و وزیر ارشاد مستعفی (خاتمی)، در معرض عظیم‌ترین بمباران‌های جنسی و عاطفی و ضد فرهنگی سپردند. بیشترین هجوم به حوزه قلب و ایمان مردم از سوی دشمنان خارجی و بازیگران یا بازیخورده‌های داخلی، در دولت رفسنجانی متمرکز بود. اما در این استراتژی هم موفق به اندولسیزاسیون ایران ولایی نشدند و کارگزاران ابلیس نتوانستند زیر لوای سازندگی، بازندگی و “شبیخون فرهنگی” را به نتیجه دلخواه طاغوت برسانند؛ هر چند این کارگزاران، نفس بسیج و روحیه ایمانی مردم را به شماره انداختند. در همین دوره، رفسنجانی با راه دادن عناصر مشکوکی مثل کدیور، سازگارا، باقی و … که از یاران حلقه کیان بودند، پس از دادن جام زهر در حوزه جنگ فرهنگی به رهبری، زمینه را برای جنگ ذهنی فراهم کردند. حلقه کیان تقویت شد، یارانش در دولت رفسنجانی راه یافتند و با شروع هشته سوم، جنگ عظیمی در حوزه ذهن به راه انداختند.

هشته سوم، هجوم سنگین شبهه‌گران به حوزه ذهن جامعه: افسران تازه نفس دشمن که در دولت رفسنجانی در مرکز مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری برای مبارزه با نظام، آموزش‌های بسیار پیچیده‌ای دیده بودند، وارد عرصه نبرد نفسگیر “ذهنی و فکری” شدند. از سروش، ارباب حلقه کیان گرفته تا م. ملیکان تئوریسین مدرنیته، بشیریه (نشخوار کننده طرح ترور دموکراتیک! جورج کنان) کدیور و سازگارا و “باقی” ناسازگاران با نظام؛ و آخوندهای نادانی که حقوق بشر را مبنای فتوا گذاشتند؛ همگی بازیگر مخوف‌ترین طرحها برای هدف قرار دادن اعتقادات مردم با شبیخون شبهه‌پراکنی برای نابودی “حوزه ذهن” نظام مقدس ولایی بودند. در این دوره، ناتوی فکری دشمن؛ ۲۳۵۰ بمب فکری شببه غیر تکراری بر ذهن مردم ریختند..

در این دوره بود که نور وجود مخلص علامه “مصباح” خفاشان شبهه‌پراکن را خشمگین کرد. کاری کردند که هنوز صدا و سیمای جاهل ما، عملا “صدای ملکوتی” و سیمای ماه علامه مصباح” را سانوسر می‌کند. این شاهکار شجره طیبه اسلام، کانون فحاشی دشمنان خورشید ولایت بود؛ اما نگذاشت خفاشها، خورشید را به مسلخ تاریحک بسپرند. این جنگ پیچیده هشت ساله هم تمام شد ولی ایران اسلامی دچار تفکر بی رحم مدرنیزم نشد.

هشته چهارم، شکستن عمق استراتژیک نظام؛ ولیّ فقیه: حمله سرداران سه هشته پیشین دشمن به عمق استراتژیک؛ یعنی حوزه عقل نظام. خوشبختانه عملکرد انقلابی سرداران اسلام در هشته اول و دوم و سوم، مردم را به آستانه عظیمترین بلوغ مخلوقات در طول تاریخ آفرینش رساند، حالا هر ایرانی یک بسیجی. این مردم فوق دانا، شعارهای انقلابی و اسلامی سر داده شده از سوی دکتر احمدی‌نژاد را انتخاب کردند و ایشان هم در قول و عمل انقلابی نشان داد. حالا 30 سال از نظام گذشته است و ابلیس و یارانش همچنان در “کیش” امام و امت مانده‌اند. نوبت به تهاجم به عمق استراتژیک نظام یعنی عقل جامعه و ولیّ امر الهی شد. سران سپاه ابلیس در دوره‌های گذشته، در یک جبه جمع شدند و اوج دشمنی خود با نظام ولایی را به تماشا گذاشتند، اما دیدید که باز، بازماندند. و رهبر الهی‌مان، هشدار فتنه بزرگتر را به امت دادند.

بررسی حوزه فتنه (کم و کیف ابزار و روش): ابزار و روش تا حد زیادی معرف همدیگرند؛ یعنی نوع ابزار گویای روشی است که قرار است دنبال شود. ابزارهای قابل تصور برای فتنه‌گری نیز ابزارهایی هستند که متناسب با هدف فتنه، ابزارهایی مادی (بدن)، قلبی (احساسی و ایمانی) و ذهنی (فکری و اعتقادی) و هر یک از این ابزارها ممکن است در اندازه کم یا زیاد مورد استفاده قرار بگیرند.

بررسی حوزه فتنه‌گران: سطوح فتنه گران نیز به خوبی در نمودار جامعه شناسی استراتژیک تعریف می‌شوند. نخست لازم است اشاره شود که جبهه طواغیت در دشمن بودن با جبهه حق، همدستد، اما در دشمنی کردن با آن، متناسب با منافع خود اقدام می‌کنند، زیرا “والذین کفروا أولیائهم الطاغوت” آنان اولیاء دارند نه “ولیّ” امر واحد. و شیطان هم با همه استادیش، نمی‌تواند همه را متحد کند، به دلیل اینکه ضریب اطاعت طواغیت از شیطان به اندازه جهلشان است، نه به شکل مطلق، همانطور که ضریب اطاعت خوبان از ولیّ امر، به قدر عقل‌شان است نه به اندازه مطلق.

گروهی که در ترور حوزه بدن جامعه متخصص و میاندار بودند: اینان اکثریت جبهه باطلند؛ چون اکثر اهل باطل هم مثل اکثر اهل حق، عوام هستند. در هشته اول انقلاب، میدان داران مبارزه با انقلاب، عموما اینان بودند. نمونه فتنه‌گری آنان در خارج جنگ تحمیلی و در داخل، ترورهای کور بود. وقتی اینان شکست خوردند، در هشته دوم، جریان عمق بیشتری پیدا کرد و نقش خواص باطل بیشتر شد، دقیقا همین اتفاق هم در جبهه حق رخ داد. ابتدا مردم نقش بیشتری داشتند، ولی در هشته دوم، خواص ولایی، نقش تعیین‌کننده‌تری پیدا کردند..

گروهی که در ترور حوزه قلب جامعه متخصص و میاندار بودند: پس از مجموعه اول، اینان بیشترین افراد جریان طواغیت را تشکیل می‌دهند. چون نقش حب و بغض در کور شدن آدم و گمراهی خیلی زیاد است. اینان مبارزه پیچیده‌تری نسبت به گروه اول، برای شکست ایران اسلامی انجام دادند. اما نتیجه همان شد که امام و امت اسلام برای آن مجاهدت کردند. پس از شکست گروه دوم؛ یعنی فتنه‌گران حوزه قلب، حرکت به سمت مرکز ادامه یافت و فتنه عمق بیشتری یافت، در اینجا باز نقش خواص (حوزه ذهن) در طراحی و اجرای فتنه بیتشر شد و البته همین نقش برجسته خواص، در جریان حق نیز به قدری قوی شد که خلیفه الهی حضرت امام خامنه‌ای دو بحث مهم “عوام و خواص” و “عبرتهای عاشورا” را مطرح کردند و فرمودند که اگر خواص کوتاهی کنند، امام حق به مسلخ می‌رود.

گروهی که در ترور حوزه ذهن جامعه متخصص و میاندار بودند: در هشته سوم، فتنه عمیقتر شد و میدانداران فتنه، عموما متفکرین و اساتیدحوزه ذهن بودند؛ کسانی چون سید محمدخاتمی، عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان، حسین بشیریه، سعید حجاریان و …؛ خوشبختانه این گروه برای اولین بار استراتژی ترکیبی فتنه در دو حوزه ذهن و بدن به کار بردند و در 18 تیر 87 خود را نشان دادند و مردم آنان را شناختند.

گروهی که در ترور حوزه عقل (عمق استراتژیک) جامعه متخصص و میاندار بودند: در هشته چهارم، مدیریت فتنه‌گران در همان عمق استراتژیک طاغوت در نظام بود. دیگر خاتمی لیدر نبود، چون خاتمی با اینکه آخونداست، اما هویت دانشگاهی دارد و در حوزه علمیه که شأنیت عقل جامعه و رهبری را دارد، خریداری ندارد. در خرداد 88، مدیریت اصلی جریان براندازی نظام، پس از طی سه مرحله، مدیریت برادازی از گروهکهای پیرامونی به براندازان “مرکز”ی رسید. اما بدنه براندازان را نتوانستند به حوزه و روحانیت منتقل کنند. ولی مدیریت براندازی هم در داخلی و هم در خارج، هر دو در عمق استراتژیک جبهه طاغوت بودند؛ یعنی شیطان اکبر و شیطان کبیر (بزرگ). و البته خواص ولایی هم به عمق خود متصل شدند و جریان مستقیما از طرف عمق استراتژیک عالم اسلام؛ یعنی امام خامنه‌ای مدیریت می‌شد. پس در این نقطه، یکی از عظمیترین رویارویی‌های طاغوت با اسلام شکل گرفت. یعنی هم هدف فتنه، عمق استراتژیک اسلام (ولایت فقیه و ولیّ فقیه) بود، و هم ابزار و روش فتنه نسبتا سنگین بود و هم مدیریت فتنه در عمق استراتژیک طاغوت هدایت می‌شد. اما راز عدم موفقتی فتنه گران.:

الف. ناتوانی در به کارگیری روش و ابزار مناسب برای براندازی. اگر کودتاگران توانسته بودند زاغه مهمات هادی غفاری را فعال کنند، احتمال کمی برای تغییر نتیجه کودتا وجود داشت..

ب. اشتباه جریان داخلی در “حوزه فتنه‌گران”: درست است که مدیریت جریان فتنه از پیرامون به مرکزی‌ترین طاغوت درون نظام حرکت کرد، اما اشتباهی که کردند این بود که فتنه را خیلی زود و خام طراحی کردند. یعنی همانطور که در فتنه 78 هم مدیریت فته با مدیران حوزه “ذهن” بود و هم بدنه فتنه، در فتنه 88 هم اگر همانطور که در راس فتنه یک آخوند برانداز بود و در بدنه فتنه هم افرادی بودند که شآنیت عمق استراتژیک (عقل جامعه) را دارند؛ یعنی عالم نماها و مرجع‌نماها و فاضل‌نماها و طلبه‌نماها؛ احتمال موفقیت آنان 66 درصد بود و 34 درصد باقیمانده را مولفه نوع فتنه (کم و کیف ابزار و روش فتنه) تعیین می کرد. التبه اینان از مدتها پیش به فکر راه اندختن حوزه آزادی همانند دانشگاه آزاد بوده‌اند اما روحانیت بیدار، اجازه چنین تحرک شیطانی را نداده است. هر چند اینان در تاثیر گذاری بر برخی از بزرگانی که انتظار نبود، موفق عمل کردند و برخی از خواص حوزوی به نحوی در این کودتا ضعیف عمل کردند. برخی از بیجاره‌ها مثل خوراج به دنبال حکمیت بودند..

ج. اشتباه جریان خارجی در “حوزه فتنه‌گران”: مدیریت خارجی برانداز یعنی، آمریکا هم به دلیل استکبار یا … نتوانست، بدنه مناسبی برای براندازی در خارج کشور و به ویژه در همسایگی ایران و کشورهای مسلمان منطقه فراهم کند. اگر آمریکا جنگ نهایی را پیش دستی می‌کرد، خیلی زیرکانه تر به نظر می رسید. البته ما می‌دانیم که ایادی آمریکا در ایران، رایزنی‌هایی را با شاه عربستان انجام دادند و در سفر عراق، با کسانی که باید دیدار کردند، اما این حلقه خارجی هم همانند حلقه استراتژیک داخلی (برخی آخوندها) متخلخل و کنده وا کنده ماند.

فتنه بزرگتر: اگر تمام مولفه‌های فتنه را برشمریم و همگی را ارتقاء دهیم، فتنه خیلی بززگتر شکل می‌گیرد. درست است که در برخی موارد مثل حوزه هدف فته‌گران، امکان فتنه عمیقتر وجود ندارد، چون در فتنه اخیر، مرکزی‌ترین نقطه، یعنی عمق استراتژیک را هدف قرار دادند، اما … استراتژی ترکیبی در “حوزه هدف فتنه‌گران”؛ یعنی ترور همزمان هر سه سطح و عمق نظام: به نظر می‌رسد که امکان طراحی براندازی ترکیبی پابرجاست و به احتمال بسیار زیاد، در فتنه بزرگتر، براندازی ترکیبی خواهد بود؛ یعنی جنگ همزمان در هر سه سطح جامعه (بدن، قلب و ذهن) و نیز عمق استراتژیک جامعه.

استراتژی ترکیبی در “حوزه روش براندازی” (ترور ترکیبی عمق استراتژیک نظام): قطعا استراتژی ترکیبی برای ترور عمق استراتژیک نظام (ولیّ فقیه) طراحی خواهد شد. یعنی ترور همزمان ذهنی (شبهه در اصل ولایت فقیه یا صلاحیت فرد متولی آن) قلبی (با قاتل معرفی کردن نائب امام زمان و …) و بدنی وی. در این حوزه نمی‌توان حدس بیجا زد اما به نظر می‌رسد طرح ترور ایشان (نفسی له الوقاء و الحمی) در عاشورای 88 به سر کردگی جریان هاشمی رفسنجانی وپیشتازی جمل سوار ان کلید خورده است..

الف. زدن مرکز هسته‌ای بهانه اسرائیل است، آنها به دنبال زدن هسته مرکزی اسلام هستند؛ انرژی فوق اتمی جهان اسلام امام خامنه‌ای روحی فدا ه است. ب. احتمال حفر تونلهای ترور …تا در شرایط مناسب اقدام به ترور کنند. ج. احتمال وجود کانال‌های زیرزمینی در یکی از مخفیگاه‌های سرکرده اصلی فتنه، برای ملحق شدن به فراریان

خارج نشین.استراتژی ترکیبی و اشتدادی در “حوزه ابزار براندازی” در فتنه جدید: در این فتنه شکست خورده، ترکیبی نبود، در فتنه بزرگتر، قطعا روش و ابزارها ترکیبی خواهد بود. البته فتنه 88 به احتمال قریب به یقین، سخت طراحی شده بود، ولی نرم عملیاتی شد. دلیل آن را نمی‌دانم شاید “تار عنکبوت” غار هجرت پیامبر یا توفان طبس یا چیز دیگری مانع شده است. تردیدی نیست که زاغه مهمات هادی غفاری یکی از سبکترین زاغه‌های مهمات بوده است، و علت قرار گرفتن آن در مسجد هم، رنگ دینی دادن به جنگ براندازنه بوده است. زاغه های دیگر را دریابید!

تکمیل “حوزه فتنه گران” داخلی و خارجی با وارد کردن بخشیاز روحانیت و وهابیت به کودتا: ورود برخی از روحانیت به رهبری و بدنه فتنه و پر کردن خلأ فتنه 88 با توهم کشاندن مراجع، علما، فضلا، و طلاب و روحانیون به بدنه فتنه در گروه فتنه گران داخلی مانند جریان مجمع روحانیون مبارز وجامعه محققین حوزه علمیه قم . تجارب گذشته تاریخ و عملکرد ضعیف برخی از عزیزان در فتنه 88، این امید را در دل فتنه‌گران روشن نگه داشته است. شاید بتوان تلاش حامیان حکمیت برای تحقق یک جبهه بزرگ رفسنجانیستی در درون حوزه از طریق تاسیس نهاد مرجعیت یا حوزه آزاد یا … را در این حوزه گنجاند. وقتی یک آیت الله یقین کند که رهبری، نظام را به پرتگاه کشانده است و به زودی نظام نابود می‌شود؛ و از سویی حفظ نظام را اوجب واجبات بداند، نتیجه معلوم است: !!!خوارج با فرق امام علی علیه السلام چه کردند؟ آیا فرزندش سید علی “فرق” دارد؟ اگر چه آخوندهای سبز این استدلال را علنی نکردند، ولی تنها منطقی که رفتارشان را توجیه می‌کند، همین است. از دیگر پایه های فتنه، گروهچه هایی، مثل جریان مشایی و خاتمی است، که بتوانند نقش پایه های فرعی فتنه را بازی کنند.

در “حوزه فتنه‌گران خارجی” هم، تلاش ایکس برای هماهنگ کردن کشورهای همسایه و به ویژه عربستان، القاعده و طالبان و کشورهای غربی مثل انگلیس و آمریکا برای ضربه نهایی به اسلام ادامه دارد.کهاین تنها ظرفیتهای غیرترکیبی اشباع نشده جریان براندازی 88 بود

جستجو