برخورد با مخالفان در سیره وروش اهل بیت (علیهم السلام)


زندگی ائمه اطهار (علیهم السلام) مطلقا اعم از رفتار، گفتار و تقریرشان برای نسل بشر، بهترین الگو می باشد و شایسته است که در تمام امور، سر لوحه زندگی خویش قرار داده و مسیر آنها را بپیمایند و به وسیله ی آن هدایت شوند و از سر درگمی نجات یابند. برخلاف تصور برخی که به صورت تک بعدی و جزیی، سعی دارند رفتار و سیره اهل بیت (علیهم السلام) را ارائه کنند، رفتار ائمه(علیهم السلام) با مخالفانشان دارای مراتب و درجاتی است که گاهی در برابر رفتار مخالفان واکنش شان مقابله به ضد بود و در بسیاری از موارد با ارشاد و بیان احکام و یا در مواقع لزوم با شمشیر وارد میدان جهاد و مبارزه می شدند.

۱ـ مقابله به ضد

آنجایی که رفتار مخالفان مربوط به امور شخصی و فردی خود ائمه اطهار (علیهم السلام) می شد تا حدی که به زیان دین و امور اجتماع نبود، برخورد آن بزرگواران در چنین مواردی مقابله به ضد بودند. مثلا معاویه(علیه الهاویه والعذاب) در شام جو عمومی را علیه علی(علیه السلام) و اولادش آنچنان مسموم کرده بود که حتی لعن بر علی(علیه السلام) و اولادش در تعقیبات نماز بین مردم جزء فرایض جا افتاده بود. و هم چنان در زمان امام حسن مجتبی(علیه السلام) مرد شامی در مدینه آمد، دید که مردم مدینه از یک شخص بسیار احترام می کنند، پرسید این شخصی که از او این قدر احترام می شود کیست؟

گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب(علیهما السلام) است.

مرد شامی با شنیدن این حرف از جایش برخاست و گفت: اگر هیچ کاری هم نتوانم حد اقل برای انجام تکلیف چند تا دشنام بدهم. لذا شروع کرد نسبت به امام مجتبی(علیه السلام) به نا سزا گفتن. امام(علیه السلام) یک نگاهی به این مرد نمود و فرمود: به نظر می رسد که در این شهر غریب هستی! بگو اگر کسی در این شهر به تو ظلم کرده است داد تو را از او ستانیم، اگر مقروض هستی دین تو را ادا کنیم و اگر حاجتی داری برآورده سازیم و… مرد شامی وقتی این گونه برخورد از امام مجتبی(علیه السلام) نسبت به خود می بیند، یکباره نظرش عوض می گردد و با شگفت می گوید: من به او ناسزا می گویم ولی او به من ابراز محبت و علاقمندی می کند. تا به حال نسبت به این خاندان برای ما بد تفهیم شده است. زیرا پیش از این اگر کسی از من می پرسید مبغوض ترین افراد نزد تو کیست، شاید در جواب می گفتم علی(علیه السلام) و اولادش! حالا اگر از من بپرسند محبوبترین افراد در نزد تو کیست، در جواب خواهم گفت علی (علیه السلام) و اولادش

۲ـ مدارا

ائمه اطهار(علیهم السلام) همواره مصالح اسلام و دین را مد نظر داشتند و بر اساس دستورات و معیارهای دین مبین اسلام رفتار می کردند، اگر چنانچه مصلحت ایجاب می کرد که برای حفظ دین و مصالح عموم، در مقابل ناهنجاری ها حتی از حقوق حقه ی شان چشم پوشی نموده مدارا کنند، این کار را می کردند، تا زمانی که فرصت مناسب و شرایط مساعد پیش بیاید و بتوانند از راه های معقول و پسندیده به هدف خویش نایل آیند. در این زمینه به نمونه های زیر می توان اشاره کرد:

امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در جواب اشعث بن قیس می فرماید: پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:

«اگر یارانی پیدا کردی با آنان (قاسطین) اعلان جنگ و جهاد کن، و اگر یارانی نیافتی دست نگهدار و خون خود را حفظ کن تا زمانی که برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی پیدا کنی».(1)

نمونه دیگر رفتار آن حضرت با خلفای ثلاثه بود که به مدت بیست و پنج سال در برابر حق کشی های مخالفان سکوت و خانه نشینی را اختیار کرد.

و باز هم در جواب ابن قیس می فرماید: «یا ابن قیس فوالله لو ان اولئک الاربعین الذین بایعونی وَفُوا لِی و اصبحوا علی بابی محلّقین قبل اَن نَجِبَ لعتیق فی عنقی بیعتُهُ لَناهضتُهُ و حاکمتُهُ الی الله عز و جل…»(2) ای زاده ی قیس به خدا سوگند اگر آن چهل نفری که با من بیعت کردند وفا کرده بودند و صبح بر در خانه ام آمده بودند پیش از آنکه بیعتی با ابی بکر به گردنم بیفتد با وی مبارزه نموده و او را محاکمه می کردم و به درگاه خداوند عز و جل می کشاندم!. و هم چنین رفتار سایر ائمه اطهار(علیهم السلام) برای حفظ دین و مصالح شیعیان، با خلفای زمان شان به شیوه ی مداراتی بوده است.

امام مجتبی(علیه السلام) درباره ی صلحش با معاویه این گونه فرمود:

«انی رأیت هوی عظم الناس فی الصلح، و کرهوا الحرب فلم اُحِبُ ان احملهم علی ما یکرهون»(3)من خواسته بیشتر مردم را در صلح، و ناخشنودی شان را نسبت به جنگ دیدم و دوست ندارم آنان را بر آنچه برایشان ناخوش آیند است اجبار کنم.

و هم چنین فرمود:

 «اری اکثرکم قد نکل عن الحرب و فشل فی القتال ولست اری احملکم علی ما تکرهون»(4)من دیدم که بیشتر شما از جنگ روی گردان و سُستید و من آنچنان نیستم که شما را بر آنچه میل ندارید اجبار کنم.

آن حضرت در پاسخ یکی از یارانش که پس از صلح با معاویه زبان به اعتراض گشوده بود، فرمود:

 «به خدا سوگند اگر یاور و همکار می داشتم شبانه روز دست از پیکار با معاویه برنمی داشتم، با او می جنگیدم تا خداوند میان من و او حکم کند.»

(5)

بنابراین، صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه(علیه العنه والهاویه) به جهت حفظ جان و حیثیت شیعیان بوده است، نه ترس از معاویه یا محافظه کاری و منافع شخصی خودش، آن گونه که برخی پنداشته اند.

۳ـ امر به معروف و نهی از منکر

در بسیاری از موارد، رفتار ائمه اطهار(علیهم السلام) نسبت با مخالفان و دشمنانشان امر به معروف و نهی از منکر بوده، و این خود به چند وجه قابل تصور است:

الف ـ تبلیغ و ارشاد

قرآن مجید می فرماید:

  ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ. ‎

 (6) کلمه حکمت در آیه شریفه اشاره به دگرگونی روشها، بنا به اوضاع و احوال و وضع اجتماعی و موقعیت افراد و اجتماعات و پیچیدگی های آن دارد و شیوه ی امر به معروف و نهی از منکر را به بهترین وجه آن بیان فرموده است.

ائمه اطهار(علیهم السلام)‎ در هر زمانی مناسب، از هر فرصتی استفاده کرده به تبیین احکام و مسائل دینی می پرداختند، همواره مراقب بودند که جلوی انحراف و کج روی های مخالفان را به هر نحوی بگیرند و مردم را به صراط مستقیم هدایت کنند.

ب ـ تهدید و جدیت

ائمه(علیهم السلام) در برخورد با مخالفان با قاطعیت رفتار می کردند. امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در بازگرداندن املاک مسلمانان که عثمان به دیگران بخشیده بود این گونه می فرماید:

«والله لو وجدته قد تزوج به النساء و مُلِکَ به الاماء لرددتُهُ، فاِنَّ فی العدل سَعَةً و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق».(7) سوگند به خدا اگر آن املاک را پیدا کنم به مسلمانان باز می گردانم هر چند که مهریه زنان پرداخته و کنیزان خریده شده باشد. زیرا گشایش کارهای اجتماع در عدالت است. و آنکه عدالت برای او تنگی ایجاد کند بی گمان دامنه ی زور و ستم را تنگ تر خواهد یافت.

ج ـ جهاد و مبارزه

در مرحله نهائی برخورد ائمه اطهار(علیهم السلام) با مخالفان جهاد بود. امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در دوران خلافتش سه جبهه را از خود طرد کرد و با آنان با پیکار برخواست:

اول.اصحاب جمل که آنان را ناکثین نامیدن؛

دوم.اصحاب نهروان (خوارج) که آنها را مارقین می خواند.

سوم.اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواندسوم

در نهج البلاغه این سه جبهه را این گونه وصف می کند: «فلما نهضتُ بالامرِ نکثت طائفةٌ و مرقت اخری و قَسَطَ آخرون».

(8)

امام حسین(علیه السلام) نیز در آن خطبه مهمی که ایراد فرمود، هدف از قیامش را در کربلا امر به معروف و نهی از منکر عنوان نمود: «الا ترون الی الحق لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء ربه…».

(9)

———————————————————-

پی نوشت ها:

[1] اسرار آل محمد (ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی ـ مترجم: اسماعیل انصاری، ص۳۱۸، نشر الهادی، ۱۳۷۷

[2] کتاب سلیم بن قیس ـ با ترجمه و اعراب، ص۲۶۵ـ۲۶۴، انتشارات اهل بیت، بی جا، بی نا، بی تا.

[3] ر.ک: جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۱۵۲، قم انتشارات انصاریان، چاپ اول، ۱۳۷۶؛ به نقل از اخبار الطوال.

[4] همان، ص۲۱۷؛ به نقل از اخبار الطوال.

[5] همان، ص۱۵۳؛ به نقل از احتجاج طبرسی.

[6] نحل/ ۱۲۵

[7] نهج البلاغه، (ترجمه محمد دشتی)، خطبه۱۵، ص۱۸، قم، تابان،۱۳۸۰

[8] نهج البلاغه، خطبه شقشقیه۳، ص۴۹، قم، دارالهجره

[9] سید ابن طاووس، لهوف، ص۷۹، تهران، انتشارات جهان، ۱۳۴۸ ه ش

جستجو