یادداشت روز:
آموزه های اسلامی در شاعرانه های حافظ از منظر معظم له
در هر قرن شاعران توانا رساترين مدح و ثنا را به زبان عربى و فارسى و زبان هاى ديگر درباره آموزه های غنی اسلام سروده اند.[1]روش شناسی شاعران در گسترش معارف اسلامی بر مبنای غزل هاى عاشقانه،اشعار حماسى و طرح مسائل اخلاقى محقق می گردد. [2]
نبايد فراموش كنيم قرآن و روایات ابعاد زيادى دارد و هريك از اسلام شناسان آن را از يك بعد خاص، و زاويه معين، مى بينند، و تفسير مى كنند. درست مثل شاخه های گل های گران بها كه باغبان به آنها به عنوان يك محصول پر درآمد نگاه مى كند، و پزشك دارو ساز از اين نظر كه برگهايش براى فلان بيمارى خوب است، و ساقه هايش براى درمان بيمارى ديگر، و ريشه ها و گل هايش نيز هريك براى درمان بيمارى خاصّى مفيد است.[3]
شاعران نیز به گلبرگ آموزه های دینی و قرآنی از اين نظر مى نگرند كه الهام بخش لطيف ترين اشعار، و پرورش دهنده قريحه هنرى، عارض شاهدان و غنچه هايشان چون دهان خوبان، و رنگ و طراوت و بويشان يادآور رنگ و بوى جانان است. [4]
و بالآخره يك شاعر خوش ذوق و خوش سخن هم چون حافظ در جزء جزء پيكر معارف اسلام، آثار آن معبود بزرگ را تماشا مى كند، و با گوش جانش از هر ذرّه اى از آن حمد و تسبيح آن شاهد شاهدان را مى شنود، و از ظرافت و لطافت و نظم و حساب دقيقش نشانى از آن بى نشان مى يابد.[5]
تهجد و شب زنده داری؛ کیمیای سعادت
از جمله ويژگى عبادالرّحمن و بندگان خاصّ خداوند راز و نياز شبانه و شب زنده دارى و نماز شب است.[6] که جايگاهی خاصّ در مسأله تربيت و سير و سلوك الى اللّه دارد.[7]
لذا اگر انسان در انتهاى شب از خواب برخيزد و به راز و نياز با خالق بى نياز خويش بپردازد، نشاط خوب و حال خوشى براى عبادت خواهد داشت؛ زيرا كه نسيم سحرى خود نشاط آور و فرح بخش است.[8]
حال وقتی در دل شب بر می خيزيم و به درگاه پروردگار مهربان می رويم و براى لحظاتى با خداوند درد دل می كنيم با توفيق انجام اين عبادت ارزشمند، به مقامی ارزشمند واصل خواهیم شد.[9]
به هر حال، نماز شب، كه با آداب خاصّى انجام مى گيرد، اكسير اعظم و كيمياى سعادت است كه مى تواند مس تيره وجود انسان را، به طلاى ناب تقوا مبدّل كند؛[10] نورانيّت و صفا و معنويّت و حفاظت انسان از آلودگى، و جبران گناه ها، گوشه اى از بركات اين كيمياى با ارزش است.[11]از این رو بسيارى از كسانى كه به مقامات عاليه رسيده اند در پرتو نماز شب و مناجات سحر بوده است.[12]
در اهمّيّت و فضيلت شب زنده داری همين بس كه قرآن مجيد خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى انْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً؛ پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان اين يك وظيفه اضافى (واجب) بر توست تا پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برساند».[13] اين تعبير نشان مى دهد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز مقامات عاليه خود را از پرتو نماز شب و قرآن و مناجات سحر كسب مى كرد.[14]
از روايات فراوانى كه در اين زمينه از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه هدى عليهم السّلام نقل شده نیز همين بس كه در حديثى پيامبر اكرم به على عليه السّلام توصيه مى كند:«عليك بصلاة اللّيل! يكرّرها أربعة، بر تو باد كه نماز شب را به جاى آورى! پيامبر اين سخن را چهار بار تكرار كرد».[15]،[16]
در حديث پرمعناى ديگرى از همان حضرت مى خوانيم:«ما اتّخذ اللّه إبراهيم خليلا إلّا لإطعامه الطّعام و صلاته باللّيل و النّاس نيام ؛ خداوند ابراهيم عليه السّلام را به مقام دوستى خود (و افتخار خليل اللّهى) نرساند مگر به خاطر اطعام طعام و نماز شبانه هنگامى كه مردم در خواب بودند».[17]
و جالب اينكه در کلام وحی از نماز شب تعبير به «ناشِئَةَ اللَّيْلِ» شده و آن را بسيار مهمّ و سبب استقامت شمرده است «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا[18]؛ مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است!» ، و به گفته بعضى از مفسّران: تعبير «ناشِئَةَ اللَّيْلِ» اشاره به نشئه و نشاط و جذبه روحانى و ملكوتى است كه در سايه اين عبادت براى انسان فراهم مى شود.[19]
دليل اين اهميّت نيز روشن است زيرا «روح عبادت» در قالب «اخلاص» و «حضور قلب»، انسان را به «مقامات عالى» مى رساند، و اين دو مولفه در شب، مخصوصا در آخر شب، بعد از يك استراحت نسبتا ممتدّ نمایان می شود، در حالى كه چشم هاى بسيارى از مردم در خواب است و جنب و جوش هاى زندگى مادّى موقّتا خاموش شده، و نه جايى براى ريا و تظاهر است و نه اشتغالات روز مرّه مادّى، فكر انسان را به خود جلب مى كند، از اين رو، نماز شب عبادتى است خالص و توأم با حضور دل و آميخته با معنوّيت كامل و سرچشمه انواع بركات، به گفته حافظ:[20]
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ از يمن دعاى شب و ورد سحرى بود[21]
آثار بى نظير اين عبادت شبانه را، هر كس مى تواند با تجربه دريابد و هنگامى كه طعم شيرين آن را در مذاق جان احساس كند به آسانى آن را رها نخواهد كرد![22]
مى صبوح و شكر خواب صبحدم تا چند به عذر نيمه شبى كوش و گريه سحرى [23]
آرى! كليد گنج سعادت و راه رسيدن به معشوق حقيقى همين است:[24]
دعاى صبح و آه شب كليد گنج مقصود است بدين راه و روش مى رو كه با دلدار پيوندى [25]
خوش اخلاقی؛ راه نفوذ در دلها
تأثير عميق حسن اخلاق در پيشرفت امر مديريّت و جلب و جذب دل ها و وحدت صفوف و پيروزى و موفّقيّت جامعه غیر قابل انکار است؛ بنابراين، تأثير حسن اخلاق تنها در بعد الهى و معنوى آن خلاصه نمى شود، بلكه اثر وسيعى در زندگى مادّى انسان ها نيز دارد.[26]
از جمله آثار اجتماعى و دنيوى اخلاق نیکو اين است كه مايه جلب محبت است، اين مسأله به تجربه تقريباً براى همه كس ثابت شده است كه با حسن خلق و برخوردهاى محبت آميز و مؤدّبانه مى توان صيد دل ها كرد، نه تنها افراد عادى مجذوب اخلاق حسنه مى شوند، بلكه به گفته حافظ:[27]
به حسن خلق توان صيد اهل نظر به دام و دانه نگيرند مرغ دانا را[28]
در تبیین این مسأله می توان به کلام امام علی عليه السلام اشاره کرد که فرمود:« قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ؛ دل هاى انسان ها وحشى و رمنده است، هركس با آنها انس گيرد رو به سوى او مى كنند!»[29]
امام علیه السلام در اين كلام نورانی حكمت آميز درس مهمى براى صيد دل ها و جلب و جذب دوستان مى دهد و به این امر اشاره می کند که انسان، نسبت به كسانى كه نمى شناسد نوعى احساس بيگانگى مى كند؛ ولى اگر طرف مقابل از طريق محبت وارد شود در برابر او تواضع خواهد کرد.[30]
به عبارت دیگر براى انسانى كه تازه در شهر يا در محله اى وارد مى شود و سكنا می گزيند در وهلۀ نخست حتى از همسايگان نزديكش فاصله مى گيرد اما اگر چند بار با او سلام و عليك كنند و به ديدارش بروند و هديه اى برايش بفرستند رابطه دوستى آنها مستحكم مى شود.[31]
این مقولۀ مهم از آنجا نشأت می گیرد که انسان ذاتاً روح اجتماعى دارد و نمى تواند تنها زندگى كند و تمام پيشرفت ها و موفقيت ها بشر در سايه همين روح اجتماعى است.[32]
تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز
بسيار مى شود كه اعمال انسان و صفات شيطانى او، حجابى ضخيم در برابر چشمانش مى شود به گونه اى كه هرگز حضور خود را در پيشگاه خدا احساس نمى كند.[33]
بر این اساس باید گفت عمل و اخلاق در يكديگر تأثير متقابل دارند و هر كدام مى تواند به نوبه خود سبب پيدايش ديگرى شود.اين مسأله در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى، بازتاب گسترده اى دارد، از جمله اینکه خداوند در قرآن کریم بعد از اشاره به صفات زشت گروهى از دوزخيان مى فرمايد:«كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ماكانُوا يَكْسِبُونَ[34]؛چنين نيست كه آنها خيال مى كنند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل هايشان نشسته است.»[35]
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه اعمال سوء، همچون زنگار تيره بر قلب مى نشيند، و نور و صفاى فطرى آن را مى گيرد، و درون انسان را تاريك مى سازد، و به شكل خود در مى آورد.[36]
هم چنین در فراز قرآنی دیگر می خوانیم:«بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَاحاطَتْ بِه خَطيئَتُهُ فَاوُلئِكَ اصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ؛[37] آرى كسانى كه تحصيل گناه كنند و آثار گناه سراسر وجودشان را احاطه نمايد آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود!»[38]
منظور از احاطه گناه (خطيئه) بر تمام وجود انسان، آن است كه آثارش در درون روح او چنان متراكم گردد، كه روح را تاريك و به رنگ گناه در آورد، و در اين هنگام پند و موعظه و ارشاد معمولًا اثر نخواهد داشت؛ گوئى ماهيّت انسان عوض مى شود، و صفات اخلاقى و حتّى اعتقادات او بر اثر تكرار گناه دگرگون مى گردد.[39]
از سوی دیگر در سوره بقره[40] درباره گروهى از كفّار لجوج و متعصّب مى خوانيم:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلى سَمْعِهِمْ وَعَلى ابْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ؛خدا بر دل ها و گوش هاى آنها مهر نهاده، و بر چشم هاى آنها پرده افكنده شده است، و براى آنها عذاب بزرگى است.»[41]
روشن است كه خداوند، نسبت به هيچ كس، عداوت و كينه اى ندارد. كه بر دل و گوش او مهر نهد و بر چشم او پرده بيفكند، اين در واقع آثار اعمال آنها است، كه به صورت حجاب ها و پرده ها در مى آيد و حواسّ او را مى پوشاند، و از درك حقيقت باز مى دارد[42]
همان گونه كه در دعاى معروف امام سجّاد عليه السلام (دعاى ابوحمزه ثمالى) مى خوانيم:«وَانَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إلَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَكَ؛ تو هرگز از مخلوقات خود پنهان نيستى مگر اين كه اعمال آنها حجابى در برابر تو گردد!»[43]
و حافظ چه خوش سروده:
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز[44]
در این میان غرور، حجاب ضخيمى بر عقل و فهم انسان مى فكند و او را از درك حقايق بازمى دارد [45]لذا حجاب و پرده حبّ ذات و خود خواهى و خود برتر بينى بزرگترین مانع است، و تا اين پرده ها كنار نرود خودشناسى ممكن نيست؛ و تا انسان خود شناسى نكند و به نقاط ضعف خويش آگاه نگردد، راه تهذيب اخلاق به روى او بسته خواهد بود.[46]
اين عجوزه عروس هزار داماد است
درباره ناپايدارى و بى وفايى و زودگذر بودن دنيا، هم در آيات قرآن و هم در روايات اسلامى، سخن بسيار آمده است. قرآن در تشبيه جالبى زندگى دنيا را به بارانى تشبيه مى كند كه از آسمان نازل مى شود و گياهان رنگارنگ و پرطراوت و زيبا از آن مى رويد، امّا چند صباحى كه گذشت، سير نزولى آن شروع مى شود، آب و رنگ خود را از دست مى دهد و پژمرده و خشكيده مى شود و تندباد خزان، آن را به هر سو پراكنده مى سازد.[47]،[48]
هم چنین ترسيم بسيار گويايى از بى اعتبارى دنيا در روایات بيان شده كه راستى تكان دهنده است و غافل ترين افراد را هر چند براى مدّت كوتاهى از خواب غفلت بيدار مى سازد. [49]
در حديثی آمده است كه حضرت مسيح در حال مكاشفه دنيا را به صورت پيرزن بى دندانى ديد كه بر او از هر گونه زينتى وجود داشت، پرسيد:«تا كنون چند همسر اختيار كرده اى؟» گفت: «از شماره خارج است.» حضرت مسيح پرسيد: همه آنها مردند يا تو را طلاق دادند؟ گفت: «نه، همه را كشتم».حضرت عيسى فرمود: «بدا به حال همسران باقيمانده ات! چگونه از همسران پيشين تو درس عبرت نمى گيرند!»[50]،[51]
لذا دنيا خانه اى است كه فنا بر پيشانيش نوشته شده، و جلاى وطن براى اهل آن حتمى است، اين جهان شيرين و دل انگيز و سر سبز است، به سرعت بسوى خواهانش مى دود، و با قلب و روح آن كس كه به آن نظر افكند مى آميزد.[52]
البته گاه تصوّر مى شود انسان باید به كلّى ترك دنيا گويد، و همچون راهبان در گوشه اى بخزد و از جامعه دورى گزيند؛ در حالى كه اين معنا با روح اجتماعى اسلام هرگز نمى سازد و در روايات اسلامى، شديدا از آن نهى شده است. بلکه منظور از آن، ترك دلباختگى و دلدادگى و عشق بى قرار نسبت به دنيا، و عدم اسارت در چنگال زرق و برق آن است و اين همان سرمايه عظيمى است كه اگر انسان فاقد آن باشد، آلوده انواع گناهان مى گردد و گاه دين و ايمان خود را بر سر متاع دنيا مى نهد.[53]
لذا بى اعتبارى دنيا را همه مى شناسند و مى دانند اين دنيا به كسى وفا نكرده و عروسى است كه هزاران داماد را ناكام گذارده و به كسى كام نداده است.[54]اینگونه است که شعرا و اديبان نيز، در هر عصر و زمان، درباره بى اعتبارى و بى وفايى دنيا اشعار زيادى سروده و آثار نغزى از خود به يادگار گذاشته اند.[55]
به قول حافظ:
مجو درستى عهد از جهان سست نهاد كه اين عجوز، عروس هزار دامادست [56]
سخن آخر:(حسابرسی دقیق و طولانی در قیامت)
روزى تمام انسان ها از ابتداى آفرينش تا قيام قيامت، حسابرسى مى شوند.[57] ممكن است سؤال شود چرا در قيامت حسابرسى مى كنند؟ در جواب مى گوييم: براى جزا دادن، زيرا چنانچه جزايى در كار نباشد ديگر دقّت در حساب لازم نيست. پس معنايش اين است كه حساب و بعد جزايى در كار است.[58]
لذا خداوند در قرآن مجيد در این زمینه مى فرمايد:« لَمَجْمُوعُونَ الى ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ[59]؛ همگی در موعد روز معیّنی گردآوری میشوند»[60]
از آيات مختلف قرآن به خوبى استفاده مى شود كه براى حسابرسى اعمال در روز قيامت فوق العاده دقّت [61]و موشكافى مى شود. قرآن در اين باره مى فرمايد:« «يَا بُنَىَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِى صَخْرَةٍ أَوْ فِى السَّموَاتِ أَوْ فِى الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»؛ پسرم، اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيك يا بد) باشد و در دل سنگى يا در گوشه اى از آسمان ها يا زمين پنهان شود، خداوند آن را (در قيامت) براى حسابرسى مى آورَد، خداوند دقيق و آگاه است».[62]،[63]
در حديثى امام صادق عليه السلام فرمود: «؛ اگر براى حساب روز قيامت گرفتگى و زحمتى نباشد مگر ناراحتى و هول عرضه كردن اعمال به پروردگار متعال و حالت شرم و حيايى كه در آن هنگام حاصل مى شود و رسوايى و فضيحت دريده شدن پرده اى كه براى كارهاى خلاف و نامطلوب كشيده شده بود، هر آينه جا دارد كه آدمى از سر كوه ها به زير نيامده و در آبادى سكنى نگرفته و از خوردن و خوابيدن امساك كند، مگر به مقدار ضرورت و براى جلوگيرى از تلف و همچنين باشد حال آن كسى كه قيامت را با آن سختى ها و هول و وحشت خاصّش تصوّر كند آنها را واقع شده و برپا بيند و تصوّر كند كه او در پيشگاه خداوند حاكم قهّار و سلطان عظيم ايستاده است و در اين هنگام خداوند او را خطاب و بازخواست كند و از جريان ها و اعمال گذشته او پرسش و حساب مى خواهد، گويى كه او براى حضور در آن عرصات و مراسم دعوت شده است و در ميان آن درهم گيرى و فرورفتگى و گرفتارى ها بازخواست شود».[64]،[65]
لذا باید بار خود را سبك كنيم براى اينكه در پيش روى ما گردنه هاى صعب العبورى است كه جز سبكباران از آن نمى توانند بگذرند.[66]
به تعبیر حافظ: گر مسلمانى از اين است كه حافظ دارد آه اگر از پس امروز بود فردايى
دل كه آيينه شاهى است غبارى دارد از خدا مى طلبم صحبت روشن رايى
سخن غير مگو با من معشوقه پرست كز وى و جام ميم نيست به كس پروايى [67]
البته هر كسى به ملاحظه اعمال و به تناسب رفتار و كردار خود، بهشتى يا دوزخى است. در حقيقت، خواه و ناخواه از نظر روحى حالت پس از مرگ را دارد و در اين صورت لازم است به خود آمده و از اين زندگى ظاهرى و موقّتى و عاريتى فريب نخورَد و خود را براى عالم جاودانى آماده سازد.[68]
به بیان حافظ:خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روى شود هر كه در او غش باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستى و نياز تا تو را خود ز ميان با كه عنايت باشد
ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد[69]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص153.
[2] همان ؛ ج 15 ؛ ص584.
[3] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص15.
[4] همان.
[5] همان.
[6] والاترين بندگان ؛ ص95
[7] همان؛ص96.
[8] همان؛ص102.
[9] همان؛ص103.
[10] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص413.
[11] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص277.
[12] كليات مفاتيح نوين ؛ ص938.
[13] سوره اسراء؛ آيه 79.
[14] كليات مفاتيح نوين ؛ ص938.
[15] بحار الانوار؛ ج 66؛ ص 392؛ ح 68.
[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص413.
[17] بحار الانوار؛ ج 84؛ ص 144؛ ح 18.
[18] سورۀ مزمل؛آیۀ6.
[19] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص414.
[20] همان.
[21] دیوان حافظ؛ غزلیات؛ش216.
[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص414.
[23] دیوان حافظ؛ غزلیات؛ش216.
[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص415.
[25] دیوان حافظ؛ غزلیات؛ش440.
[26] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص51.
[27] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص148.
[28] دیوان حافظ؛ غزلیات؛ش4.
[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص323.
[30] همان؛ص325.
[31] همان.
[32] همان.
[33] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص363.
[34] سوره مطفّفين؛آیۀ14.
[35] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص72.
[36] همان.
[37] سوره بقره؛آیۀ 81.
[38] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص72.
[39] همان ؛ ص73.
[40] آیۀ7.
[41] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص73.
[42] همان.
[43] ؛ ج 1 ؛ ص363.
[44] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص27.
[45] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص167.
[46] همان ؛ ج 1 ؛ ص333.
[47] «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ مُقْتَدِراً»، (سوره كهف، آيه 45).
[48] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص357.
[49] همان.
[50] منهاج البراعه؛ ج 4؛ ص 58؛ بحار الانوار؛ ج 14؛ ص 328.
[51] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص290.
[52] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ متن وترجمه(ج 1) ؛ ص139.
[53] پيام امام المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص409.
[54] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص135.
[55] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص357.
[56] دیوان حافظ؛ غزلیات؛ش37.
[57] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص192.
[58] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص495.
[59] سورۀ واقعه؛آیۀ 50.
[60] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص187.
[61] «خردل» دانه بسيار كوچك از گياه معروفى است كه در حقارت و كوچكى ضرب المثل است.( انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص496).
[62] سوره لقمان؛ آيه 16.
[63] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص496.
[64] مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه؛ ص 85.
[65] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص496.
[66] همان ؛ ص177.
[67] دیوان حافظ؛ غزلیات؛ش490.
[68] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص499.
[69] دیوان حافظ؛ غزلیات؛ش159.