یادداشت روز:
بی شک سیطرۀ فکری بر جوامع بشری، خطرناکترین نوع استعمار به شمار می رود که قدرت های غربی در عصر کنونی آن را دنبال می کنند، در این میان دولت های لیبرالی در راستای فراهم آوردن زمینه استعمار فکرى و سیاسى، ترجیح [۱]مى دهند بیش از هر چیز روى شاخه اقتصادى آن تکیه کنند.[۲]
مهم آنست که ما چشم و گوش خود را باز کنیم فریب آب و رنگ مکتب ها، تیترها و شعارهای اقتصادی غرب را نخوریم، و خود را به دام تئوری های غربی نیفکنیم.[۳]
لذا بهترین خط اقتصادى براى ما و همه ملل آزاده جهان که مى خواهند مستقل و آزاد زندگى کنند، و زیر سلطه هیچ ابرقدرتى نباشند، همان خط معروف نه شرقى و نه غربى است خطى که ما را به ترک هر گونه وابستگى دعوت مى کند، خطى که ما را بسوى خودکفائى در تمام زمینه ها پیش مى برد، خلاصه خطى که به ما اجازه مى دهد خودمان باشیم، و نه بیگانه از خود.[۴]که همان اندیشه اقتصاد اسلامی است؛ اقتصادى که تمام ویژگی هاى پیشرفت حقیقی یک جامعه در آن نمایان است و با بهره گیری از آموزه های اقتصادی ائمۀ معصومین علیهم السلام، از هر گونه گرایشى به اقتصاد لیبرالی خالى است.[۵]
بر این اساس ضرورت بهرهگیری از اندیشه های اقتصادی ائمه معصومین علیهمالسلام بهویژه امام سجاد علیهالسلام باید بیشازپیش موردتوجه قرار گیرد که در صورت تحقق این مهم، مردم به خودآگاهی دست خواهند یافت و جامعه در شرایط سخت و بحرانی، زندگی قابلقبول خواهند داشت.[۶]
غایتمندی در اقتصادی ؛ رمز موفقیت و تکامل در زندگی دنیوی و اخروی
جهت گیرى اقتصاد در دنیاى امروز تنها به سوى رفاه مادى و لذائذ جسمانى است و سهم روح و روان انسان، به کلّى نادیده گرفته شده است.[۷] لذا اقتصاد در جوامع غربی کاملا خشک و بى روح است،[۸] چرا که اصل حاکم بر آن منافع مادّى است[۹] و معیار در این طرز تفکّر درآمد بیشتر با تلاش کمتر است، از هر راهى که مقدور باشد؛ یعنى هر چه سطح درآمد بالاتر و تلاش کمتر باشد مطلوب تر است.[۱۰] لذا هر چیزى که در تعارض و تضادّ با آن باشد، فداى منافع مادّى مى گردد. [۱۱]
بر این اساس «اقتصاددانان غربی» نقطه اوج تکامل انسان را وصول به هر چه افزونتر فرآورده هاى صنعتى و اقتصاى مى دانند.[۱۲] اتفاقاً یکى از علل مهمّ بى نتیجه ماندن و گرفتار بن بست شدن این مکتب هاى اقتصادى نیز همین است.[۱۳]
ولى بینش اقتصادى اسلام با این مسأله موافق نیست.[۱۴]زیرا اقتصاد از شئون زندگى انسانهاست و ابعادش باید ابعاد وجود انسان باشد، به راستی ما چگونه مى توانیم انسانى را که وجودش هم بعد مادى دارد و هم بعد معنوى در یک مکتب اقتصادى محصور کنیم که تنها ارزش هاى مادى در آن مطرح است، یقیناً این قبا براى آن قامت نارسا است، و دیر یا زود، اثرات منفى خود را آشکار مى سازد.[۱۵]
لذا در بینش اقتصادى اسلام نخست هدف و خط سیر این کشتى مشخص شده و به تناسب آن طرح تازه اى براى زندگى اقتصادى رهبران و سرنشینان و مسافران کشتى و همچنین محتویات و محموله هاى آن تعیین شده است.[۱۶]
این امر در اندیشۀ امام سجاد علیه السلام به وضوح قابل مشاهده است؛ آن حضرت در ضمن نیایش های خود در این باره میفرماید:«و خلق لهم النهار مبصرا لیبتغوا فیه من فضله، و لیتسببوا الی رزقه، و یسرحوا فی ارضه طلبا لما فیه نیل العاجل من دنیاهم، و درک الآجل فی اخریهم،بکل ذلک یصلح شانهم؛[۱۷] و خداوند، روز را بینایی بخش قرار داد تا در آن به جستجوی فضل حق خیزند و به اسباب رزق و روزی او دست یابند و در زمین او در پی سود ناپایدار دنیا و ادراک نفع همیشگی آن جهان به راه افتند، و بر اثر همه این امور(کار و تلاش و رفتن به دنبال رزق و روزی) کار ایشان را به سامان می آورد»[۱۸]
امام زین العابدین علیه السلام در فرازی دیگر فرمود: «کسی که دنیای خویش را به سبب آخرت و یاآخرت خود را به سبب دنیایش رها کند از ما نیست».[۱۹]،[۲۰]
روشن است در این نگاه، امکانات مادى ، در خدمت فرد و جامعه، جهت پرورش استعدادها و رسیدن به کمال به کار گرفته شده و امور فرهنگى، سیاسى و اجتماعى جامعه نیز در پرتو اقتصاد سالم و پویا، سامان مى یابد.[۲۱]
تأمل در مطالب این بخش، بیانگر آن است که اسلام براى فعالیت هاى اقتصادى، جایگاه ویژه اى قائل است تا جایى که مى توان با تکیه بر قدرت اقتصادى، ضمن تأمین آسایش فردى، به واقعیت جامعه اسلامى و دینى دست یافت، و ساختار آن را بر اساس تقوا و پرهیزکارى بنا نهاد؛ دنیا را آباد کرد و از گذر آن، سعادت اخروى را تضمین نمود.[۲۲]
همان گونه که در قرآن کریم نیز هدایت سرمایه به سمت آخرت سوق داده شده است، لذا می خوانیم: «وَابتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ احْسِن کَمآ احْسَنَ اللّهُ الَیْکَ وَ لاتَبْغِ الْفَسادَ فِى الْارْضِ انَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛ [۲۳]و در آنچه خدا به تو داده است، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده، نیکى کن؛ و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد.»[۲۴]
حال بر اساس کلام نورانی امام سجاد علیه السلام و نیز آیۀ شریفه قرآن کریم، در صورتى سرمایه ارزشمند است که در مسیر آخرت هدایت شود ، به تعبیر دیگر، هم نیاز دنیا را برآورده سازد و هم توشه اى براى آخرت باشد. در نتیجه حاکم بر اقتصاد اسلامى، ارزش هاى اخلاقى و معنوی است؛ در حالى که اقتصاد مادّى فاقد این ارزش هاست و طرفداران این مکتب همه چیز را فداى منافع خود مى پندارند.[۲۵]
اقتصاد و رابطه آن با فلسفه اخلاق
اقتصاد غربی اصل را بر لذّت و کام گرفتن از لذائذ مادّى نهاده است واخلاق را در صفات و افعالى مى دانند که راه را براى وصول به لذّت هموار سازد.[۲۶]زیرا جوامع غربی اصل را بر منافع شخصى و فردى نهاده اند و حتَّى جامعه بشرى را تا آن اندازه محترم مى شمرند که در مسیر منافع شخصى آنها باشد[۲۷]
امّا اسلام داروى این درد جانکاه را همچون سایر آلام بشر ارائه کرده است و آن این که مسائل اقتصادى باید با اصول اخلاقى آمیخته شود، و اقتصاد منهاى اخلاق ممنوع گردد.[۲۸]به همین جهت بسیارى از رفتارهای اقتصادی و کسب ها و معاملات، چون ضد اخلاق است، باعث گرفتارى مستضعفان است، خون بى گناهان را مى ریزد، فقرا را فقیرتر مى کند و … از نظر اسلام ممنوع است.[۲۹]
از این رو امام سجاد، على بن الحسین علیه السلام در فرازی از خدا می خواهد:« وَ ازْوِ عَنِّی مِنَ الْمَالِ مَا یُحْدِثُ لِی مَخِیلَهً أَوْ تَأَدِّیاً إِلَى بَغْیٍ أَوْ مَا أَتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْیَاناً؛و مالی را که برایم خودپسندی پیش آورد یا به ستمگری برساند یا در پی آن دچار سرکشی شوم، از من دور ساز».[۳۰]،[۳۱]
کلام آن حضرت نشان می دهد اقتصاد مطلوب، نه چنان آزاد و رهاست که هر فعالیت اقتصادى که به «سود بیشتر» و «زحمت کمتر» بیانجامد را مجاز بشمرد و با نفی اخلاق به این مهم دست یابد، بلکه توانمندی اقتصادی بر اساس آیۀ «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ؛[۳۲] و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن»در گرو اخلاق مداری و خدمت به جامعه است که نه تنها عیب نیست بلکه افتخارى به حساب مى آید[۳۳]
آری اگر نظام حاکم بر اقتصاد جامعه، نظام تقوا و درستى و پاکى و تعاون و همکارى و انفاق باشد بدون شک چنین جامعه اى نیرومند و سربلند خواهد شد، اما اگر به عکس نظام استثمار و تقلب و چپاول و تجاوز و فراموش کردن [۳۴]دیگران باشد چنین جامعه اى از نظر اقتصادى نیز عقب مانده خواهد بود، و رشته زندگى مادى آنها نیز متلاشى مى گردد.[۳۵]
از نفی اقتصاد مسرفانه تا اثبات اقتصاد میانه
یکى از اصول اقتصاد در دنیاى امروز آن است که مصرف کنندگان را از طرق مختلف به مصرف بیشتر و حتى روى آوردن به [۳۶]اشیاء و وسایلى که یا ارزش مصرفى ندارد و یا بسیار کم ارزش است، تشویق نمایند.[۳۷]
دنیاى سرمایه دارى امروز نه تنها دست مصرف کنندگان را براى مصرف بیشتر باز مى گذارد، بلکه با تبلیغات گسترده، مردم را به اسراف گرایى تشویق مى کند، تا درآمد بیشترى را نصیب خود نماید.[۳۸]
اقتصاد لیبرالی ،همزمان با تولید سرسام آور، بازارهاى مصرف خود را نیز رونق می بخشد.[۳۹] لذا از یک سو با تبلیغات گسترده چنان صحنه سازى مى کند که توده هاى مردم باور کنند که این فرآورده ها همه جزء ضروریّات زندگى است، و حدّاقل نشانه تمدّن و شخصیّت است و دلیل بر برا از زندگى و افتخار![۴۰]
از سوى دیگر پول لازم براى خرید این فرآورده ها را از طریق وام هاى نزولى در اختیار مصرف کنندگان مى گذارد، آنها هم شاید کلّى خوشحال مى شوند که چنین امکاناتى در اختیارشان گذارده شده.[۴۱]
امّا نتیجه آن پر کردن خانه ها از یک مشت فرآورده هاى ماشینى گران قیمت و غالباً غیر ضرورى است و سپس یک عمر زندگى اسقاطى! به طورى که سر ماه هر چه بدست مى آورد باید قسط بپردازد![۴۲]
حال آنکه «اقتصاد» از ریشه «قصد» به معناى میانه روى است و اعتدال در هرچیزى را شامل مى شود.[۴۳]در این بین میانه روى در مصرف، از بایسته هاى مصرف و مورد تأکید اسلام است. میانه روى، خواه در مصرف خوراک و پوشاک و مانند آن و خواه در هزینه هاى جارى دیگر توصیه شده است. درباره میانه روى و اعتدال در مصرف، در احادیث فراوانى تعبیرات زنده اى دیده مى شود که نشان مى دهد پایه اقتصاد سالم، بر اعتدال در مصرف نهاده شده است.[۴۴]
از نمودهاى میانه روى در مصرف، اجتناب از اسراف و تبذیر است. در اسلام از ریخت و پاش و زیاده روى در مصرف شدیداً نکوهش شده است[۴۵] از جمله کلام نورانی امام سجاد علیه السلام که در فرازی فرمود: «انَّ قَسْوَهَ الْبَطْنَهِ وَ فَتْرَ الْمَیْلَهِ وَ سَکْرَ الشَّبَعِ، وَ عِزَّهَ الْمُلْکِ مِمَّا یُثَبِّطُ وَ یُبْطِى عَنِ الْعَمَلِ وَ یَنْسِى الذِّکْرَ وَ یُلْهِى عَنِ اقْتِرَابِ الاجَلِ حَتّى کَانَّ الْمُبْتَلى بِحُبِّ الدُّنیَا بِهِ خَبْلٌ مِن سُکْرِ الشَّرَابِ؛ سنگدلى حاصل از شکم پرستى و پرخورى، سستى میل (به دنیا) و مستى سیرى و غرور حاکمیّت، از امورى است که انسان را از عمل باز مى دارد و یاد خدا را به فراموشى مى سپرد و او را از فکر نزدیک شدن اجل، غافل مى کند تا آنجا که گویى گرفتار حبّ دنیا، مست شراب است».[۴۶]،[۴۷]
در فرازی دیگر از آن حضرت می خوانیم:« اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنِی عَنِ السَّرَفِ وَ الِازْدِیادِ، وَ قَوِّمْنِی بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ، وَ عَلِّمْنِی حُسْنَ التَّقْدِیرِ، وَ اقْبِضْنِی بِلُطْفِک عَنِ التَّبْذِیرِ؛ بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از اسراف و زیادیخواهی بازدار، و به بخشش و انتخاب میانه روی سامان ده، و اندازه نگاهداشتن نیکو را به من بیاموز، و مرا به لطف خود از ولخرجی حفظ کن».[۴۸]،[۴۹]
بی شک کلام آن حضرت ناظر بر مبناى خدامالکی «المال مال اللَّه یضعه عند الرجل ودائع؛[۵۰] مال، مال خداوند است و آن را به امانت نزد شخص متمکّن سپرده است » است لذا انسان در می یابد که اگر بخواهد حقّ این امانت را آن گونه که شایسته است بجا آورد باید به اندازه نیاز و با رعایت اقتصاد و اعتدال مصرف کند و باقیمانده را براى رفع نیازمندى هاى جامعه و مستمندان هزینه نماید.[۵۱]
بسیارند کسانى که بر اثر اسراف و تبذیر اموال خود را از دست مى دهند و نیازمند به دیگران مى شوند و عزت و حیثیت خود را بر سر آن مى نهند. هر گاه انسان، اعتدال و اقتصاد را در زندگى از دست ندهد نیازمند به دیگران نخواهد شد بنابراین توصیه های امام سجاد علیه السلام هرگز به معناى دعوت به بخل نیست بلکه به معناى دعوت به میانه روى و اعتدال و ترک اسراف و تبذیر است.[۵۲]
با توجه به محدودیت منابع جهان و افزایش تدریجى نسل بشر، با الهام از دستورات یاد شده و رعایت اقتصاد و میانه روى در مصرف، مى توان همگان را از مواهب طبیعى عالم بهره مند کرد و نسل هاى آینده را نیز از فقر و نیازمندى نجات بخشید.[۵۳]
در واقع اسراف در مصرف، نوعى ناسپاسى است، همان گونه که شیطان به الطاف خداوند ناسپاس بود، مسرفان و مبذّران نیز با ریخت و پاش و تباه کردن اموال، نعمت هاى الهى را ناسپاسى مى کنند.[۵۴]
تأکید بر استقلال اقتصادی، خوداتکایی و خودکفایی
جهان سرمایه دارى با تمام قوا مى کوشد ملت هاى مستضعف را «برده اقتصادى» خود سازد،و این وابستگى اقتصادى را نسبت به خودش مستحکم سازد.[۵۵]
حال آنکه نخستین شرط استقلال یک کشور، استقلال اقتصادى است [۵۶] لذا جوامع اسلامى باید بکوشند هر چه بیشتر، غنى و بى نیاز گردند، به مرحله خود کفائى برسند و روى پاى خود بایستند و شرف و عزت و استقلال خود را بر اثر فقر، فداى وابستگى به دیگران نکنند و بدانند خط اصیل اسلام این است.[۵۷]،[۵۸] آنچنان که امام سجاد علیه السلام به آن تصریح کرده و می فرماید:« پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا به قدرت و توانایی خود از زیان بندگانت دور ساز و به بخشش خود از دیگران بی نیاز ساز»[۵۹]،[۶۰]
آن حضرت در فرازی دیگر می فرمایند:«مرا در درگاهت خوار و در نزد آفریدگانت عزیز و ارجمند گردان و چون با تو خلوت کرده تنها به سر برم فروتن و در میان بندگانت بلندمرتبه و سرفرازم نما و از کسی که از من بی نیاز است بی نیازم ساز»[۶۱]،[۶۲]
هم چنین امام سجاد علیه السلام در کلامی دیگر به صراحت فرمود: «دوست ندارم که با ذلت نفس به ارزند ه ترین سرمایه ها و ثروت ها دست یابم.»[۶۳] به تعبیر آن حضرت «دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، سبب ذلت و خواری در زندگی و در معاشرت خواهد بود. و نیز موجب از بین رفتنحیا و کاهش وقار خواهد گشت. و همین خود فقر بالفعل است که گریبان گیر شخص شده و اما کم بودن نیازمندی ها از مردم خود غنا وتوانمندی بالفعل است که شخص به آن آراسته است ».[۶۴]،[۶۵]
دلیل بیان نورانی آن حضرت نیز روشن است، زیرا ائمۀ معصومین علیهم السلام خواهان عزت و استقلال جامعه اسلامى اند، و بنابر اصل محکم نفى سبیل : «وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا؛[۶۶] وخداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.»هرگونه تسلّط بیگانه و وابستگى به آنان را مردود مى دانند، لذا طبیعى است که، تولید انواع فرآورده هاى مادى و فیزیکى از یک طرف و تربیت نیروهاى متخصص انسانى ومجهز شدن به آخرین دستاوردهاى علمى بشر از سوى دیگر، در سرلوحه آموزه هاى دینى این آیین آسمانى قرار گیرد.[۶۷]
با این تفاسیر همه مسلمانان جهان باید آستین بالازنند، همه قشرها باید براى تداوم حرکت انقلابى به این پیکار بزرگ بپردازند. در غیر این صورت چنان ضربه اى بر پایه هاى استقلال اقتصادی ما وارد خواهد شد که جبران آن میسر نیست.[۶۸]
سخن آخر:(نمیتوان کشور را همزمان با اقتصاد مقاومتی و لیبرالی اداره کرد)
در خاتمه باید تأکید کرد نمى توان هم فرهنگ بیگانگان را پذیرفت و در عمل برخی نظریات اقتصاد لیبرالی را در جامعه گسترش داد و از سوی دیگر هم توقّع اجراى کامل برنامه هاى اقتصاد مقاومتی را داشت. بلکه باید براى اجراى فضاسازى مورد نظر مقام معظم رهبری در تحقق اقتصاد مقاومتی باید تغییرات ساختاری انجام گیرد، تا جامعه اسلامى به سهولت، اقتصاد مقاومتی را پذیرا شود؛ همان گونه که تحقّق اخلاق اسلامى، سیاست و دولت اسلامى، خانواده مورد نظر اسلام و مانند آن نیز با پذیرش فرهنگ هاى بیگانه سخت دشوار و گاه ناممکن است.[۶۹]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[۱] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص۷٫
[۲] همان؛ ص ۸٫
[۳] همان.
[۴] همان.
[۵] همان
[۶] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به همایش اقتصاد مقاومتی و مقاومسازی فرهنگی در سبک زندگی امام سجاد علیه السلام؛ ۱۷/۲/۱۳۹۷٫
[۷] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۱۲۰٫
[۸] ربا و بانکدارى اسلامى ؛ ص۴۱٫
[۹] مثالهاى زیباى قرآن، ج ۱، ص: ۱۵۸٫
[۱۰] ربا و بانکدارى اسلامى ؛ ص۴۱٫
[۱۱] مثالهاى زیباى قرآن، ج ۱، ص: ۱۵۸٫
[۱۲] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص۱۶٫
[۱۳] همان ؛ ص۱۲۴٫
[۱۴] همان؛ ص۱۶٫
[۱۵] همان؛ص۱۲۴٫
[۱۶] همان؛ص۱۸٫
[۱۷] صحیفه سجادیه؛ دعای ۶.
[۱۸] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۶ ؛ ص۳۳۱.
[۱۹] صحیفه سجادیه؛ دعای۳٫
[۲۰] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۶ ؛ ص۳۳۱٫
[۲۱] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۴۵٫
[۲۲] همان.
[۲۳] سوره قصص؛آیۀ۷۷٫
[۲۴] مثالهاى زیباى قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۱۶۰٫
[۲۵] همان.
[۲۶] اخلاق در قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۶۳٫
[۲۷] همان.
[۲۸] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله) ؛ ص۱۷۴٫
[۲۹] ربا و بانکدارى اسلامى ؛ ص۴۲٫
[۳۰] صحیفه سجادیه؛دعای۳۰٫
[۳۱] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۱۸٫
[۳۲] سورۀ قصص؛آیۀ۷۷٫
[۳۳] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۱۹٫
[۳۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۱ ؛ ص۳۱۷٫
[۳۵] همان؛ ص ۳۱۸٫
[۳۶] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۸۱٫
[۳۷] همان؛ ص ۳۸۲٫
[۳۸] همان؛ص۳۸۱٫
[۳۹] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص۱۳۵٫
[۴۰] همان.
[۴۱] همان.
[۴۲] همان.
[۴۳] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۷ ؛ ص۵۳۵٫
[۴۴] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۸۰٫
[۴۵] همان؛ص۳۸۱٫
[۴۶] تحف العقول؛ کلمات امام سجاد علیه السلام« ومن کلامه علیه السلام فى الزهد»؛ص ۳۱۱٫
[۴۷] اخلاق در قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۳۹٫
[۴۸] صحیفه سجادیه؛ دعای ۳۰٫
[۴۹] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۸۰٫
[۵۰] سفینه البحار؛ص۳۶۵٫
[۵۱] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۱۱۵٫
[۵۲] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۹ ؛ ص۶۳۲٫
[۵۳] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۸۱٫
[۵۴] همان؛ ص ۳۸۲٫
[۵۵] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص۸٫
[۵۶] خمس پشتوانه بیت المال، ص ۱۷٫
[۵۷] تفسیر نمونه؛ج ۱۶؛ص ۱۷۴٫
[۵۸] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص۳۶۸٫
[۵۹] مستدرک الوسایل؛ ج ۵؛ ص ۵۳۳ .
[۶۰] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص۳۶۹٫
[۶۱] مستدرک الوسایل؛ ج ۵؛ ص ۵۳۴ .
[۶۲] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص۳۶۹٫
[۶۳] مستدرک الوسایل؛ ج ۲؛ ص ۳۶۴ .
[۶۴] تحف العقول؛ ص ۲۱۰ .
[۶۵] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص۳۲٫
[۶۶] سورۀ نساء؛ آیه ۱۴۱٫
[۶۷] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۳۲۱٫
[۶۸] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص۳۲٫
[۶۹] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج ۲ ؛ ص۵۰۶٫