جاذبه ودافعه امام علی علیه السلام

جاذبه ودافعه امام علی علیه السلام(خلاصه کتاب جاذبه ودافعه)
شخصيت عظيم وگسترده اميرالمؤمنين علي عليه السلام وسيعتر از اين است كه يك فرد بتواند به همه جوانب و نواحي  آن وارد شود  و توسن انديشه را به جولان در آورد .
يكي از جوانب و نواحي وجود اين شخصيت عظيم، ناحيه تاثير او بر روي انسانها به شكل مثبت يا منفي است وبه عبارت  ديگر « جاذبه و دافعه » نيرومند  او است كه هنوز هم نقش  فعال خود را ايفا مي نمايد . (1 )
امتياز اساسي علي عليه السلام وساير مرداني كه از پرتو حق روشن بوده اند اين است  علاوه بر مشغول داشتن خاطره ها  و سرگرم كردن  انديشه ها ، به دلها و روحها نور وحرارت  و عشق و نشا ط و ايمان  و استحكام مي بخشند .
حسن وزيبايي معنوي كه محبت و خلوص ايجاد مي كند  از يك مقوله است و سيادت وشخصيت  و مصلحت زندگي كه كالاي رهبران  اجتماعي و يا عقل و فلسفه كه كالاي  فيلسوف است و يا اثبات و اقتدار كه كالاي عارف  از مقوله هاي ديگر . ( 2 )
فيلسوف شاگرد مي سازد نه پيرو ،  رهبران اجتماعي پيروان متعصيب مي سازند نه انسانهاي مهذب ، مشايخ عرفان  ارباب تسليم مي سازند نه مؤمن مجاهد فعال .
در علي عليه السلام  هم خاصيت فيلسوف دارد  و هم خاصيت رهبر انقلابي  و هم خاصيت پير طريقت و هم خاصيتي از نوع خاصيت پيامبران  .مكتب او  هم مكتب عقل و انديشه است  و هم مكتب ثوره و انقلاب وهم مكتب  تسليم و انضباط وهم مكتب حسن و زيبايي   و جذبه وحركت ( 3)
علي عليه السلام پيش از آنكه  امام عادل براي ديگران باشد و در باره ي ديگران به عدل رفتار كند ، خود شخصآ  موجودي متعادل ومتوازن بود كمالات انسانيت  را با هم جمع كرده بود  هم انديشه اي عميق و دور رس داشت و هم عواطفي رقيق  و سر شار .كمال جسم و كمال روح را  توا م داشت  .هم عارف بود و هم رهبر اجتماعي ، هم  زاهد بود و هم سرباز ، هم قاضي بود و هم كارگر ، هم خطيب بود وهم نويسنده ،  بالاخره  به تمام معني يك انسان كامل بود با همه ي زيبائيهايش ( 4 )
_________________________________________________________
1 –ص 7      2 – ص 8     3 – ص 8 و 9   4 – ص 10  جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
قانون جذب  و دفع :
قانون « جذب و دفع » يك قانون  عمومي است كه سر تاسر نظام آفرينش حكومت  مي كند . و شامل كليه ذرات هستي مي شود  از بزرگترين اجسام و اجرام عالم تا كوچكترين  ذرات آن داراي نيروي جاذبه هستند و به نحوي هم تحت تاثير آن مي باشند  .
بشر دورانهاي باستان به جاذبه عمومي جهان پي نبرده بود  و ليكن به وجود جاذبه در برخي از اجسام  پي برده بود و بعضي از اشياء را سمبل آن مي دانست چون مغناطيس وكهربا . در نباتات و حيوانات هم قائل به قوه جاذبه و دافعه بوده اند .  ( 1 )
جاذبه و دافعه در جهان انسان :
مراد از آن جذب و دفعهايي است كه در ميان افراد انسان در صحنه حيات اجتماعي  وجود دارد .قسمت عمده از دوستيها و رفاقتها و يا كينه توزيها ويا دشمنيها ، همه مظاهري از جذب  و دفع انساني است .گاهي دو نفر انسان يكديگر را جذب مي كنند و دلشان مي خواهد با يكديگر دوست و رفيق باشند .اين رمزي دارد و رمز آن جز سنخيت نيست (هم سنخند). به عقيده بعضي ريشه اصلي اين جذب ودفعها  نياز ورفع نياز است و در واقع دو ركن اساسي  زندگي بشرند . (2 )
اختلاف انسانها در جذب و دفع:
افراد از لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد ديگر ،يكسان نيستند بلكه به طبقات مختلفي تقسيم مي شوند :
1 – افرادي كه نه جاذبه دارند و نه دافعه  ( بي تفاوت در ميان مردم راه مي روند مثل يك سنگ )  اين دسته موجودات بي ارزش و انسانهاي پوچ و تهي هستند . ( 3 )
2 – مردمي كه جاذبه دارند اما دافعه ندارند .با همه مي جوشند و گرم مي گيرند وهمه طبقات را مريد خود مي كنند . ( اين انسانها در واقع متظاهر و دروغگو هستند )  ( 4 )
3 – مردمي كه دافعه دارند اما جاذبه ندارند . دشمن سازند اما دوست ساز نيستند و فاقد خصائل انساني مي باشند . ( 5 )
_________________________________________________________
1- ص 17    2 – ص 19   3 – ص 21  4 –   ص22   5 – ص 27     جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
4 – مردمي كه هم جاذبه دارند وهم دافعه . انسانهاي با مسلكي كه در راه عقيده ومسلك خود فعاليت مي كنند . اينها نيز چند گونه اند گاهي جاذبه و دافعه هر دو قوي است و گاهي هر دو ضعيف و گاهي با تفاوت . افراد با شخصيت آنهايي هستندكه جاذبه  و دافعشان هر دو قوي باشد . (  1 )
علي (عليه السلام)  شخصيت دو نيرويي :
علي عليه السلام از مرداني است كه هم جاذبه دارد و هم دافعه . و جاذبه ودافعه او سخت نيرومند است .دوستاني دارد عجيب ، تاريخي ، فداكار و با گذشت . از عشق او همچون شعله هايي از خرمني از آتش سوزان و پر فروع اند و جان دادن در راه او را آرمان و افتخار مي شمارند .ساير شخصيت هاي جهان با مرگشان همه چيزها مي ميرد و با جسمشان در زير خاك ها
پنهان مي گردد . اما مردان حقيقت خود مي ميرند ولي مكتب و عشق ها كه برمي انگيزند  با گذشت قرون تابنده تر مي گردد . ( 2 )
نيروي جاذبه علي عليه السلام
جاذبه هاي نيرومند:
جاذبه علي عليه السلام يك جاذبه سه بعدي است
1- هم سطح وسيعي از جمعيت را مجذوب خويش ساخته (کمیت)2
-وهم به يك قرن ودو قرن نيست بلكه  در طول زمان ادامه يافته و گسترش  پيدا كرده است .
3-حقيقتي كه بر قرون و اعصار  مي درخشد و تا عمق و ژرفاي دلها و باطن ها پيش رفته است . (کیفیت)
در حقيقت  علي (عليه السلام) همچون قوانين فطرت است  جاودانه مي ماند . او منبع فياضي است كه تمام نمي گردد بلكه روز به روز زيادتر ميشود . ( 3 )
تشيع ، مكتب محبت و عشق
از بزرگترين امتيازات شيعه بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زير بناي اصلي آن محبت است .از زمان شخص نبي اكرم صلی الله علیه واله وسلم كه اين مذهب  پايه گذاري شده است  رمز محبت و دوستي بوده است آنجا كه در سخن رسول اكرم (صلی الله علیه واله وسلم) جمله :«  عَليٌ وَ شيعَتُهُ هُمُ الْفائِزون »* را مي شنويم گروهي را در گرد او مي بينيم كه شيفته او و گرم او و مجذوب او مي باشند از اين رو تشيع مذهب عشق وشيفتگي است . ( 4 )
¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬-________________________________________________________
1 – ص 28    2- ص 31 و 32   3- ص 38     4 – ص 42 جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
*- أنساب الأشراف للبلاذری المتوفی ۲۷۹هـ ص۱۸۲ عن أم سلمة.
۲- المناقب للخوازمی المتوفی ۵۶۸ هـ ص۱۱۱ عن جابر عن رسول الله (صلى الله علیه وآل) حیث أقبل علیاً (علیه السلام) فقال: (قد أتاکم اخی ثم التفت إلى الکعبة فضربها بیده ثم قال: والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة, ثم قال: انه أولکم إیمانا معی وأوفاکم بعهد الله تعالى وأقومکم بأمر الله وأعدلکم فی الرعیة وأقسمکم بالسویة وأعظمکم عند الله مزیة ونزلت فیه (( إنَّ الَّذینَ آمَنوا وَعَملوا الصَّالحَات أولَئکَ هم خَیر البَریَّة )) (البینة:۷))، قال: فکان أصحاب النبی(ص) إذا أقبل علی (علیه السلام) قالوا: قد جاء خیر البریة.
۳- تاریخ مدینة دمشق لابن عساکر المتوفی ۵۷۱هـ: عن أبی سعید قال: نظر النبی (صلى الله علیه وآله وسلم) إلى علی فقال هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة. وذکر حدیث آخر عن أم سلمة انها سمعت النبی(ص) یقول: (ان علیاً وشیعته هم الفائزون یوم القیامة).
۴- شواهد التنزیل للعاکم الحسکانی المتوفی فی القرن الخامس، ذکر حدیث جابر عن النبی(ص) السابق.
۵- الدر المنثور لجلال الدین السیوطی المتوفی سنة ۹۱۱هـ، ذکر حدیث جابر سابق.
۶- فتح القدیر للشوکانی المتوفی ۱۲۵۵هـ، ذکر حدیث جابر السابق.
۷- کفایة الطالب للکنجی الشافعی ص۲۴۵و ۳۱۳، ۳۱۴٫
۸- کنوز الحقائق للمناوی الشافعی ص۸۳٫
اكسير محبت
شعراي فارسي زبان عشق را « اكسير » ناميده ا ند عشق مطلقاً اكسير است و خاصيت كيميا دارد يعني فلزي را به فلز ديگر تبديل مي كند  .مردم هم فلزات مختلفي هستند . عشق است كه دل را دل مي كند و اگر عشق نباشد  دل نيست ، آب و گل است . ( 1 )
هر  آن دل را كه سوزي نيست دل نيست 
دل ا فسرده غير از مشت  گل نيست
الهي ! سينه اي ده آتش ا فروز
در آن سينه دلي ده وآن دل ، همه سوز ( 2 )
از جمله آثار عشق نيرو و قدرت . زرنگي ، بخشندگي ، شكيبايي ،  الهام بخشي ، قهرمان سازي ا ست  .
عشق ا ست كه از بخيل ، بخشنده و از كم طاقت ، شكيبا و متحمل مي سازد .
حصار شكني :
عشق و محبت  قطع نظر از اينكه از چه نوعي باشد ا نسان را از خود و خود پرستي بيرون مي برد . خود پرستي محدوديت و حصار است و عشق به غير مطلقا ًاين حصار را مي شكند. 
مبارزه با خود پرستي مبارزه با « محدوديت خود»  است و عشق و علاقه و تمايل  ،  ا نسان را  به خارج از وجودش متوجه مي كند . وجودش را توسعه داده و كانون هستيش را عوض مي كند و به همين جهت عشق و محبت  يك عا مل بزرگ اخلاقي و تربيتي ا ست مشروط بر اينكه خوب هدايت شود ومورد استفاده قرار گيرد . ( 3 )
____________________________________________________________________________
1 – ص 47  2 – وحشي كرماني 3 – ص 52و 53 جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
سازنده يا خرا ب كننده :
عشق اوج علاقه و احساسات است  احساسات ا نسان انواع ومراتب دا رد برخي از مقوله شهوت ومخصوصاً شهوت جنسي ا ست  واز وجوه مشترك انسا ن و ساير حيوانات است  . عشقهاي جنسي به سرعت مي آيد وبه سرعت هم مي رود . قابل اعتماد وتوصيه نيست خطرناك و فضيلت كش ا ست  تنها باعفاف و تقو ا و تسليم نشدن  در برابر آن است كه آدمي سود مي كند . ( 1 )
ا نسان نوعي ديگر احساسات دارد كه از لحاظ  حقيقت و ماهيت با شهوت مغاير است و نام آن عاطفه و به تعبير قرآن ، مودت و رحمت ا ست . انسان تا تحت تا ثير شهوات خويش است از خود بيرون نرفته است و از آن خشونت و جنايت بر مي خيزد . ولي وقتي ا نسان تحت تاثير عواطف عالي  انساني خويش قرار مي گيرد  محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پيدا مي كند . مانند مهر و علاقه مادر به فرزند يا ا رادت و محبت به پاكان و مردان خدا . در قرآن كريم رابطه ميا ن زوجين را  با كلمه مودت و رحمت تعبير مي كند واشاره به جنبه انساني و فوق حيواني زندگي زناشويي دارد  عامل شهوت تنها رابطه طبيعي زندگي زناشويي نيست . رابطه اصلي صفا و صميميت و اتحاد دو روح است  كه زوجين را به يكديگر  پيوند يگانگي مي دهد . ( 2 )
محبت و ارادت به اوليا :
عشق و محبت تنها منحصر  به عشق حيواني جنسي و حيواني انساني نيست بلكه نوع ديگري از عشق و جاذبه هست در جوي بالاتر قرار دارد  واز محدوده ماده وماديات بيرون است و فصل مميز جهان انسان و جهان حيوان است
عشق در بسياري از آيات قرآ ن با واژه محبت و يا مودت ياد شده است  اين آيات در چند قسمت قرار گرفته اند :
1 – آياتي كه در وصف مؤ منان است واز دوستي ومحبت عميق آنان نسبت به حضرت حق و يا نسبت به مؤمنان سخن گفته است .
وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٩/حشر﴾
و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه‌] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می‌دارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی‌کنند و آنها را بر خود مقدّم می‌دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده‌اند رستگارانند!
وَالَّذِينَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿١٠/حشر﴾
(همچنین) کسانی که بعد از آنها [= بعد از مهاجران و انصار] آمدند و می‌گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه‌ای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!»
_________________________________________________________
1 – ص 55    2- ص 56 و 57    جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
2 _ آياتي كه از دوستي حق نسبت به مؤ منان سخن مي گويد .  
لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ ﴿توبه/١٠٨﴾
هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایسته‌تر است که در آن (به عبادت) بایستی؛ در آن، مردانی هستند که دوست می‌دارند پاکیزه باشند؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد!
« وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّـهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّـهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ ۗ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّـهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿١٦٥/بقره﴾
بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست می‌دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها می‌هراسند.)
وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿١٩٥/بقره﴾
و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست می‌دارد.
إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿٢٢٢/بقره﴾
خداوند، توبه‌کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.
بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿٧٦/ال عمران﴾
آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید، (خدا او را دوست می‌دارد؛ زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.
و وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ﴿١٤٦/ال عمران﴾
چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ‌گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می‌رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامت‌کنندگان را دوست دارد.
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿١٥٩/ال عمران﴾
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ ۚ فَإِن جَاءُوكَ فَاحْكُم بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ ۖ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن يَضُرُّوكَ شَيْئًا ۖ وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿٤٢/مائده﴾
آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!
3 _آياتي كه متضمن دوستيهاي دو طرفه و محبتهاي متبادل است .
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّـهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٣١/ال عمران)
بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»  ( 1 )
نيروي محبت در اجتماع :
نيروي محبت از نظر اجتماعي نيروي عظيم ومؤ ثري است  بهترين اجتماع ها آن است كه با نيروي محبت اداره شود.
علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگي است براي ثبات و ادامه حيات حكومت .
علت گرايش مردم به پيغمبر اكرم (صلی الله علیه واله وسلم) علاقه و مهري كه نبي اكرم (صلی الله علیه واله وسلم) نسبت به آنان مبذول مي داشت .
اميرالمؤ منين عليه السلام نيز در فرمان خويش به مالك اشتر آنگاه كه او را به زمامداري مصر  منصوب ميكند در باره ي رفتار با مردم چنين توصيه مي كند :
«احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بيدار كن .از  عفو وگذشت به آنان بهره اي بده همچنان كه دوست داري خداوند از عفو و گذشتش تورا بهره مند گرداند .»   ( 2 )
بهترين وسيله تهذيب نفس
آيا  عشق و علاقه به اوليا و دوستي نيكان خود هدف است ياوسيله اي است براي تهذيب نفس واصلاح اخلاق وكسب فضائل و  سجاياي  انساني  ؟
در عشق هاي حيواني تمام عنايت و اهتمام عاشق به صورت معشوق و تناسب اعضاء و رنگ و زيبايي اوست و آن غرائز است كه انسان را مجذوب مي كند اما پس از اشباع به سردي مي گرايد وروبه خاموشي مي رود.
اما عشق انساني حيات است و زندگي ، اطاعت آور است . پيرو ساز ،  ( 3 ) ______________________________________________________
1- ص 63و 64 و 65    2 – ص 68  و 70    3 – ص 74  جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
حب علي (عليه السلام)درقرآن و سنت
عشق پاكان وسيله اي است براي اصلاح وتهذيب نفس نه اينكه خود هدف باشد .
اكنون بايد ببينيم اسلام و قرآن محبوبي را براي ما انتخاب كرده اند يا نه ؟
قرآن سخن پيامبران  علیهم السلام گذشته را كه نقل ميكند  ميگويد همگان گفتند : « ما از مردم مزدي نمي خواهيم تنها اجر مابر خداست » .
ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّـهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ شَكُورٌ ﴿شوری/٢٣﴾
این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند به آن نوید می‌دهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‌]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
اينجا جاي سؤال است كه چرا ساير پيامبران علیهم السلام هيچ اجري را مطالبه نكرده اند و نبي اكرم براي رسالتش مطالبه مزد كرد ، دوستي خويشاوندانش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست ؟
قرآن خود به اين سؤال جواب مي دهد :
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿٤٧/سباء﴾
بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواسته‌ام برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!»
محبت و شيفتگي آنان جز اطاعت حق و پيروي از فضائل نتيجه اي نبخشد و دوستي آنان است كه همچون اكسير ، قلب را ماهيت مي كند و كامل ساز است .
مراد از قربي هر كه باشد مسلماً از بر جسته ترين مصاديق آن علي (عليه السلام)است .از پيغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)  نيز راجع به دوستي علي (عليه السلام) روايات بسياري رسيده است . (1 )
ابن اثير نقل مي كند كه پيغمبر خطاب كرد به علي و فرمود :
يا علي ! خداوند تو را به چيزهايي زينت دادكه پيش بندگان او زينتي از آنها محبوبتر نيست :
1-كناره گيري دنيا ؛ آنچنان قرارت داد كه نه تو از دنيا چيزي بهره مند شوي و نه آن از تو،
2- به تو بخشيد دوستي مساكين را ؛ آنان به امامت تو خشنودند و تو نيز به پيروي آنان از تو .
خوشا به حال كسي كه تورا دوست بدارد و در دوستيت راستين باشد ، و واي بر كسي كه با تو دشمني كند و عليه تو دروغ گويد .(2 )
_________________________________________________________
1 – ص 94 و 95 
2 – ص 97     جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
سيوطي روايت مي كند كه پيغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود :
«دوستي علي عليه السلام ايمان است و دشمني وي نفاق » ( 1 )
و نيز اهل سنت رواياتي از پيغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)  نقل كرده اند  كه در آن روايات نگاه به چهره علي عليه السلام و سخن فضائل علي عليه السلام عبادت شمرده شده است :
ابن حجر از عايشه روايت مي كند كه پيغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)  گفت :
«بهترين برادران من علي علیه السلام است و بهترين عموهاي من حمزه است و ياد علي علیه السلام و سخن از او عبادت است . »
علي عليه السلام محبوبترين افراد بود در پيشگاه خدا و پيغمبر و قهراً بهترين محبوبهاست .  (2 )
رمز جاذبه علي عليه السلام
سبب دوستي ومحبت علي عليه السلام در دلها چيست ؟
علي عليه السلام محبوب دلها و معشوق انسانها است چرا ؟
مسلماً ملاك دوستي او جسم نيست زيرا جسم او اكنون بين ما نيست و ما آنرا احساس نكرده ايم . محبت علي عليه السلام از راه محبت فضيلتهاي اخلاقي و انساني است . و حب علي عليه السلام حب انسانيت است .اگر علي عليه السلام آن فداكاريهاو از خود گذشتگي ها وآن تواضع و ادب وآن عطوفت ومهرباني و ضعيف پروري آن ايثار وآزاديخواهي اگر همه اينهارا كه داشت اما رنگ الهي نمي داشت مسلماً اين قدر امروز عاطفه انگيز ومحبت خيز است نبود .
علي عليه السلام از آن نظر محبوب است كه پيوند الهي دارد چون علي عليه السلام را آيت بزرگ حق و مظهر صفات حق مي يابند به او عشق مي ورزند . ( 3 )
صعصعه بن صوحان نيز يكي ديگر از دلباختگان علي عليه السلام بود  هنگام دفن حضرت علي (عليه السلام) يك دست خويش را بر قلبش نهاد و با دست ديگر خاك بر سر پاشيد وگفت :
« مرگ گوارايت باد !كه مولودت پاك بود  و شكيبائيت نيرومند و جهادت بزرگ .بر انديشه ات دست يافتي و تجارتت سودمند گشت ..نزديكترين مردم بودي به پيغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) اول كسي بودي كه به اسلام گرويدي . از يقين لبريز و در دل محكم واز همه فداكارتر ونصيبت از خیر بيشتر بود .خداوند مارا از اجر مصيبتت محروم نكند و پس از تو ما را خوار نگرداند …..»
علي عليه السلام در داشتن دوستان ومحبان سر از پا نشناخته كه درراه ولاء و محبت  او سر دادند و بر سر دار رفتند، بي نظير است . ( 4 ) _________________________________________________________
1 – ص 97     2 – ص 98      3 – ص 101و 102      4 – ص 102و 103 جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
نيروي دافعه علي عليه السلام
دشمن سازي علي عليه السلام
بحث در مورد دوران خلافت چهار ساله و نه ماهه حضرت علي عليه السلام است .  علي عليه السلام همه وقت شخصيت دو نيرويي بوده است . علي عليه السلام هميشه هم جاذبه داشته است و هم دافعه .
دوران خلافت  علي عليه السلام و همچنين دوره هاي بعد از وفاتش يعني دوران  ظهور تاريخي علي عليه السلام دوره تجلي بيشتر جاذبه و دافعه اوست . علي عليه السلام مردي دشمن ساز  و ناراضي ساز بود و از افتخارات اوست . هر آدم هدفدار و مبارز، دشمن ساز و ناراضي درست كن است  .
و مصداق قول خداونداست كه فرمود: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّـهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿٥٤/مائده﴾
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.
علي عليه السلام در راه خدا  از كسي ملاحظه نداشت بلكه اگر به كسي عنايت مي ورزيد و از كسي ملاحظه مي كرد به خاطر خدا بود . ( 1 ) 
ناكثين و قاسطين مارقين  
علي عليه السلام در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد و با آنان به پيكار برخاست .
اصحاب جمل كه خود، آنان را   ناكثين ناميد .
اصحاب صفين كه آنان را قاسطين خواند .
اصحاب نهروان يعني خوارج كه آنهار ا  مارقين خواند .
ناكثين از لحاظ روحيه پول پرستان بودند  و صاحبان مطامع و طرفدار تبعيض ،سخنان او در باره عدل و مساوات بيشتر متوجه اين جمعيت است .
اما  روح قاسطين روح سياست و تقلب ونفاق بود آنها مي كوشيدند تا زمام حكومت را در دست گيرند و بنيان حكومت علي عليه السلام را در هم فرو ريزند. در حقيقت جنگ علي عليه السلام با آنها جنگ با نفاق و دو رويي است . ( 2 ) _________________________________________________________
1 – ص 107و 108      2 – ص 111  جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
دسته سوم كه مارقين هستند  روحشان  روح عصبيتهاي ناروا و خشكه مقدسيها و جهالتهاي خطر ناك بود.
بحث را  معطوف مي داريم به دسته  اخير ، يعني خوارج ولو اينكه منقرض شده اند اما تاريخچه اي آموزنده و عبرت انگيز دارند و افكارشان در ميان ساير مسلمين ريشه دوانيده و روح شان در كالبد مقدس نما ها همواره وجود داشته و دارد ومزاحمي سخت براي پيشرفت اسلام و مسلمين به شمار مي روند. ( 1 )
پيدايش خوارج   :
خوارج يعني شورشيان ،اين واژه از خروج به معناي سركشي و طغيان گرفته شده است . پيدايش آنان در جريان حكميت است در جنگ صفين در آخرين روزي كه جنگ داشت به نفع علي خاتمه مي يافت معاويه با مشورت عمر عاص دست به يك نيرنگ ماهرانه زد  و دستور داد قرآنها را بر سر نيزه ها بلند كنند كه مردم! ما اهل قبله و قرآنيم و بيايد آن را بين خويش حكم قرار دهيم . علي عليه السلام فرياد بر آورد بزنيد آنها را . اينها صفحه و كاغذ قرآن را بهانه  كرده و مي خواهند به روش ضد قرآني خود ادامه دهند . كاغذ و جلد قرآن در مقابل حقيقت آن ارزش و احترامي ندارد  . ( 2 )
اينها كاغذ و خط را دستاويز كرده تا حقيقت و معني را نابود سازند . عده اي از نادانها ومقدس نماها فرياد بر آوردندبااقرآن بجنگيم ؟ ناداني بي خبري همچون پردهاي سياه جلو چشم عقلشان را گرفت و جريان حكميت بوجود آمد و عده اي كه اين جريان حكميت را پذيرفتند آمدند پيش علي كه نفهميديم و تن به حكميت داديم  از اين جا بود كه فرقه اي مذهبي به نام خوارج بوجود آمد ، ابتدا يك فرقه ياغي و سركش بودند  ولي كم كم براي خود اصول وعقائدي تنظيم كردند .  به اين نتيجه رسيدند كه عثمان و علي عليه السلام ومعاويه همه برخطا و گناهكارند و بايد با مفاسدي كه بوجود آمده  مبارزه كنيم ، امر به معروف و نهي از منكر نماييم . ( 3 )
لهذا مذهب خوارج تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر  به وجود آمد . وظيفه امر به معروف و نهي از منكر قبل از هر چيز دو شرط اساسي دارد :
1-    بصيرت در دين
2-    بصيرت در عمل _______________________________________________
1 – ص 112     2 –  ص 114        3 – ص 115  جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
خوارج نه بصيرت ديني داشتند و نه بصيرت عملي ، مردمي نادان و فاقد بصيرت بودند بلكه اساساً منكر بصيرت در عمل بودند زيرا تكليف را امري تعبدي مي دانستند و مدعي بودند بايد با چشم بسته انجام داد . ( 1 )
اصول عقائد خوارج
ريشه اصلي خارخيگري را چند چيز تشكيل مي داد :
1-تكفير علي عليه السلام وعثمان و معاويه . اصحاب جمل و اصحاب تحكيم – كساني كه به حكميت رضا دهند .
2- تكفير كساني كه قائل به كفر علي عليه السلام و عثمان ومعاویه نباشند
3- ايمان تنها عقيده قلبي نيست ، بلكه عمل به اوامر و ترك نواهي  جزء ايمان است
4- وجوب بلاشرط شورش بر والي و امام ستمگر . ( 2 )
عقيده خوارج در باب خلافت
تنها فكر خوارج كه از نظر متجددين  امروز درخشان تلقي مي شود تئوري آنان در باب خلافت بود . انديشه اي دموكرات مآبانه داشتند .  اينها در باب خلافت در مقابل شيعه قرار گرفته اند كه مي گويد خلافت امري است الهي و خليفه بايد تنها از جانب خدا تعيين گردد و هم در مقابل اهل سنت قرار دارند كه مي گويند خلافت تنها از آن قريش است . ( 3 )
عقيده خوارج در باره ي خلفا
خلافت ابوبكر و عمر را صحيح مي دانستند به اين خيال كه آن دو نفر از روي انتخاب صحيحي به خلافت رسيده اند واز مسير مصالح نيز تغيير نكردند . انتخاب علي عليه السلام و عثمان را نيز صحيح مي دانستند منتهي مي گفتند عثمان از اواخر سال ششم  خلافتش تغيير مسير داده ومصالح مسلمين را ناديده گرفته است  لذا از خلافت معزول بوده و چون ادامه داده است كافر گشته و واجب القتل بوده است . و علي  علیه السلام چون مسئله تحكيم را پذيرفته و سپس توبه نكرده است او نيز كافر گشته وواجب القتل بوده است  از ساير خلفا نيز بيزاري مي جستند . ( 4 )
_________________________________________________________
1– ص 121     2 – ص 124     3 – ص 126       4 – ص128 جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
انقراض خوارج
اين جمعيت در دهه ي چهارم قرن اول هجري در اثر يك اشتباهكاري خطرناك بوجود آمد و بيش از يك قرن ونيم نپاييد ند  . مكتب خوارج مكتبي بنود كه بتواند واقعاً  باقي بماند ولي اين مكتب اثر خود را باقي گذاشت . افكار و عقائد خارجيگري در ساير فرق اسلامي نفوذ كرد و هم اكنون « نهروانيهاي »  فراوان وجود دارند ومانند عصر  عهد علي عليه السلام خطر ناك ترين دشمن داخلي اسلام هستند .( 1 )
شعار يا روح ؟
بحث از خارجيگري و خوارج به عنوان يك بحث مذهبي ، بحثي بدون مورد وفاقد اثر است ،اما در عين حال بحث در باره خوارج و ماهيت كارشان براي ما و اجتماع ما  آموزنده است ، زيرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است اما روحاً نمرده است .روح «‌خارجيگري »  در ييكر بسياري از ما حلول كرده است .بعضي از مذاهب ممكن است از نظر شعار بميرند ولي از نظر روح زنده باشند .  ( 2 )
در اين عصر و زمان كه ما هستيم كافي است كه هر كس بگويد : علي عليه السلام خليفه بلافصل پيغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)  است ، ما او را شيعه بدانيم و چيز ديگري از او توقع نداشته باشيم .  ولي اگر به صدر اسلام كه برگرديم به يك روحيه خاصي بر مي خوريم كه آن روحيه ، روحيه ي تشيع است و تنها آن روحيه ها بودند كه مي توانستند وصيت پيغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)  را در مورد علي عليه السلام ، صد در صد بپذيرند و دچار تزلزل نشوند .( 3 )
علي عليه السلام بعد از پيغمبر جواني سي وسه ساله است با يك اقليتي كمتر از عدد انگشتان . در مقابلش پيرمردهاي شصت ساله با اكثريتي انبوه و بسيار . منطق اكثريت اين بود كه راه بزرگان و مشايخ اين  است و ما را ه آنان را مي رويم. منطق آن اقليت  اين بود كه آنچه اشتباه نمي كند حقيقت است بزرگان بايد خود را بر حقيقت تطبيق دهند  .از اينجا معلوم مي شود چقدر فراوانند افرادي كه شعارشان شعار تشيع است و اما روحشان روح تشيع نيست . مسير تشيع همانند روح آن ، تشخيص حقيقت و تعقيب آن است و از بزرگترين اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذب و دفعي  بلكه جذب ودفعي از سنخ جاذبه و دافعه علي عليه السلام باشد. (4 )
_________________________________________________________
1 – ص 129   2 – ص 131  3 – ص 132  4 – ص 137 جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
دموكراسي علي عليه السلام
اميرالمومنين عليه السلام با خوارج در منتهي درجه آزادي و دموكراسي رفتار مي كرد . آنها در همه جادراظهارعقيده آزاد بودند  و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبرومي شدند و صحبت مي كردند و استدلال يكديگر را جواب مي گفتند . خوارج در نماز جماعت به علي عليه السلام اقتدا نمي كردند زيرا او را كافر مي پنداشتند . به مسجد مي آمدند و با علي عليه السلام نماز نمي گذاردند . ( 1 )
قيام و طغيان خوارج
خوارج ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهاي آزاد اكتفا مي كردند   ولي كم كم روششان را عوض كردند و تصميم گرفتند دست به انقلاب بزنند .  امنيت راه ها را سلب كردند  ، غارتگري و آشوب را پيشه كردند .  اينجا ديگر جاي گذشت و ازاد گذاشتن نبود زيرا مسئله اظهار عقيده نيست  بلكه اخلال در امنيت اجتماعي و قيام مسلحانه عليه حكومت شرعي است . لذا علي عليه السلام آنان را تعقيب كرد و در كنار نهروان با آنان رودر رو  قرار گرفت . خطابه خواند و اتمام حجت نمود آن گاه پرچم امان را به دست ابوايوب انصاري داد . از دوازده هزار نفر ، هشت هزارشان برگشتند  و بقيه سرسختي نشان دادند .  به سختي شكست خوردند و جز معدودي از آنان باقي نماند . ( 2 )
مميزات خوارج
روحيه خوارج ، روحيه خاصي بود . آنها تركيبي از زشتي و زيبايي بودند و شخصيت علي عليه السلام آنها را دفع كرد نه جذب  .
ماهم جنبه هاي مثبت و زيبا و هم جنبه هاي منفي روحيه آنها را ذكر مي كنيم :
1 – روحيه اي مبارزه گر و فداكار داشتند ودر راه عقيده خويش سرسختانه مي كوشيدند .
2 – مردمي عبادت پيشه و متنسك بودند وشبهارا به عبادت مي گذرا ندند  . ( 3 )    
_________________________________________________________
1-  ص 139و 140      2 – ص 142و 143     3 – ص 144و 145  جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري               
3 – خوارج مردمي جاهل و نادان بودند
در اثر جهالت و ناداني حقايق را نمي فهميدند و بد تفسير مي كردند . در اين مردم جهالت و عبادت توام بود  . خطر جهالت اينگونه افراد و جمعيتها بيشتر از اين ناحيه است كه  ابزار و آلت دست زيركها قرار مي گيرند   و سد راه مصالح اسلامي واقع مي شوند . هميشه منافقان بد بين ، مقدسان احمق را عليه مصالح اسلامي برمي انگيزند .
4 – مردمي تنگ نظر و كوته ديد بودند .
يكي از اصول و عقائد خوارج اين بود كه مرتكب گناه كبيره مثلاً دروغ يا غيبت ، كافر است  و از اسلام بيرون است و مستحق خلود در آتش است . (1 )
سياست قرآ ن بر نيزه كردن
سياست« قرآ ن بر سر نيزه كردن » سيزده قرن است كه كم و بيش ميان مسلمين رايج است .  مخصوصاً هر وقت مقدس مآ بان و متظاهران  زياد مي شوند ، سياست قرآ ن بر نيزه كردن از طرف استفاده چي ها رائج مي گردد .
درسهايي كه بايد از اينجا آموخت :
الف – هر وقت جاهلها و نادانها مظهر قدس و تقوا شناخته شوند وسيله خوبي به دست زيركهاي منفعت پرست مي افتد .
نفاق
ورود منافقان به جمع مسلمانان و نقشه‌های پر آب و لعاب‌شان، موجی از تردید را در دینداران پدید آورده و عزم راسخ آنها را برای نبرد با دشواری‌ها و دشمنان، به سوی سستی و ضعف می‌کشاند. منافقان، هر قدر آگاهانه‌تر و حساب شده‌تر کار کنند، خطرات فزون‌تری خواهند داشت که «چو دزدی با چراغ آید، گزیده‌تر برد کالا». منافقان در دنیای کنونی، با دسترسی به غول‌های رسانه‌ای و استفاده از فنون اطلاع رسانی نوین، خطرات بیشتری را برای جامعه دینی به دنبال خواهند داشت که هشیاری بیشتر و مقابله به مثل مناسب با خو را می‌طلبد. در سخنان حضرت رسول(ص) نسبت به منافقان کاربلد، هشدارهایی داده شده است:
• «إنّي لا أتَخَوَّفُ على اُمَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا، أمّا المُؤمنُ فيَحجُرُهُ إيمانُهُ، و أمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ كُفرُهُ، و لكن أتَخَوَّفُ علَيكُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ؛ يَقولُ ما تَعرِفونَ، و يَعمَلُ ما تُنكِرونَ؛ من براى امّت خود از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ زيرا مؤمن را ايمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامى] مى‌شود و مشرك را نيز همان كفرش سركوب مى‌كند. اما ترس من براى شما از منافق زبان بازى است كه حرف‌هايى مى‌زند كه شما بدان اعتقاد داريد و كارهايى مى‌كند كه شما به آنها اعتقاد نداريد».(المتقی الهندی، 1397: ح29046)
• «إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَيكُم بَعدي كلُّ مُنافِقٍ عَليمِ اللِّسانِ؛ بيشترين ترس من براى شما پس از خودم، از منافقان زبان باز است». (محمدی ری‌شهری، 1377: ج9: ح16005: ص131)
ب – بايد كوشش كنيم طرز استنباط مان از قرآ ن صحيح باشد .
علي عليه السلام مي فرمود :
فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ پس رشد و وفاداري و تمسّك به قرآن را از اهلش بخواهيد، كه آنان روح دانش و مرگ ناداني‏اند. منطق حكمت آميز و روش حكيمانه از دانش آنان خبر دهد. سكوتشان فرياد علم و استدلال است و ظاهر الهي و ملكوتيشان آينه باطن پاك و ممتازشان. نه با دين مخالفت كنند و نه در آن اختلاف اندازند. دين در ميانشان گواه راستين پاكي و خداپرستي آنهاست و خاموشي كه گوياتر از هر زباني است، صداقت و طهارتشان را فرياد كند. (نهج البلاغه خطبه 147 )   ( 2 )
_________________________________________________________
1 – ص 151 و 157    2 – ص 169 و 170     جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
لزوم پيكار با نفاق
مشكل ترين مبارزه ها مبارزه با نفاق است كه مبازه با زيرك هايي است كه احمقها را وسيله قرار مي دهند اين پيكار از پيكار با كفر به مراتب مشكل تر است  زيرا در جنگ با كفر مبارزه با يك جريان مكشوف و ظاهر و بي پرده است اما مبارزه با نفاق ، در حقيقت مبارزه با كفر مستور است . نفاق دو رو دارد، يك رو ظاهر كه اسلام است  و مسلماني و يك رو باطن ، كه كفر است و شيطنت ، و درك آن براي توده ها و مردم عادي بسيار دشوار و گاهي غير ممكن است .
امير المومنين عليه السلام در نامه به محمدبن ابي بكر مي نویسد :
لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ- صلى الله عليه واله- إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِهِ وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ
« پيغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)  به من گفت من بر امتم از مؤمن و مشرك نمي ترسم ، زيرا مؤمن را  خداوند به سبب ايمانش باز مي دارد و مشرك را به خاطر شركش خوار مي كند ،ولكن بر شما از هر منافق دل دانا زبان مي ترسم كه آنچه را مي پسنديد مي گويد و آنچه را ناشايسته ميدانيد مي كند . »(نهج البلاغه  نامه 27)
در اينجا رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) از ناحيه نفاق و منافق اعلام خطر مي كند ، زيرا عامه ي امت بي خبر و ناآگاهند و از ظاهرها فريب مي خورند .
بايد توجه داشت كه هر اندازه احمق زياد باشد بازار نفاق داغ تر است . مبارزه با احمق و حماقت ، مبارزه با نفاق نيز هست زيرا احمق ابزار دست منافق است . قهراً مبارزه با احمق و حماقت خلع سلاح كردن منافق ، و شمشير از دست منافق گرفتن است . (1 )
_________________________________________________________
1- ص 174 و 175      جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري
علي عليه السلام امام و پيشواي راستين
سراسر وجود علي عليه السلام ، تاريخ و سيرت علي عليه السلام ، خلق وخوي علي عليه السلام ،رنگ و بوي علي عليه السلام ، سخن و گفتگوي علي عليه السلام درس است و سرمشق است و تعليم و رهبري است .  همچنان كه جاذبه هاي علي عليه السلام براي ما آموزنده  و درس است ، دافعه هاي او نيز چنين است . ما معمولا ٌدر زيارتهاي علي (عليه السلام ) مدعي مي شويم كه ما دوست دوست تو ، و دشمن دشمن تو هستيم
از آنجه گفتيم معلوم شد كه علي عليه السلام دو طبقه را سخت دفع كرده است :
1 – منافق زيرك
2 – زاهدان احمق
همين دو درس ، براي مدعيان تشيع او كافي است كه چشم باز كنند و فريب منافقان را نخورند ، تيزبين باشند و ظاهر بيني را رها نمايند  ،كه جامعه تشيع در حال حاضر سخت به اين دو درد مبتلا است . ( 1 ) _________________________________________________________
1 – ص 177 و 178     جاذبه و دافعه علي  ( ع ) شهيد مرتضي مطهري


جستجو