پلورالیزم در اندیشه نعمت الله ولی

پلورالیزم در اندیشه نعمت الله ولی

فصل اول:مفاهیم

مقدمه

شایسته است در ابتدای بحث واژه‌های مهمی که در عنوان این تحقیق آورده شده مورد بررسی قرار گیرد. واژه‌هایی همچون پلورالیسم و نعمت ا… ولی که گفتار اول این فصل عهده‌دار بیان این مطلب می‌باشد.

در گفتار دوم، سابقه پژوهش مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این بخش دو کتاب مرتبط با این تحقیق مورد نقد قرار گرفته است. همچنین امتیاز نوشته حاضر نسبت به منابع مذکور مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.

در گفتار پایانی این فصل به ضرورت و اهمیت عنوان مورد نظر پرداخته شده و این نکته بیان می‌شود که چرا باید در مورد اندیشه نعمت ا… ولی تحقیق کرد واندیشه پلورالیستی او را مورد نقد قرار داد.

گفتار اول:

بررسی عناوین موضوع

برای ورود به بحث پلورالیسم در اندیشه نعمت ا… ولی باید ابتدا واژگان و مفاهیم اساسی آن تحلیل و بررسی شود. از این رو در این گفتار سعی خواهد شد توضیحی مختصر درباره مفاهیم اصلی این تحقیق بیان شود.

پلورالیسم

واژه پلورلیسم در فارسی به تکثر گرایی ترجمه شده است، این واژه از لحاظ مفهومی دارای تعاریف متفاوت، بعضا متناقض هم می باشد. بهره مندی یکسان ادیان از حق و باطل، ادیان همگی راه هایی به سوی حق هستند، پلورالیسم دینی بر پایه ی پوزیتیویسم[۱]، پلورالیسم به معنای مدارا با حفظ ادعای حقانیت خود و… از این تعاریف به شمار می روند .

 

بعضی از این عناوین مثل مدارا با حفظ حقانیت خود یا پلورالیزم طولی مورد قبول علمای شیعه با توجه به منابع کلامی تشیع می باشد و بعضی مثل بهرمندی یکسان از حق و باطل و پلورالیزم به معنای پوزیتیویسم مورد قبول علمای شیعه نیست که در فصل دوم به تعریف و توضیح آن ها به صورت مفصل پرادخته خواهد شد.

نعمت ا… ولی

نور الدین نعمت ا… فرزند عبدا… در سال ۷۳۱ قمری در شهر حلب متولد شد. وی مؤسس فرقه نعمت ا…ی و احیاگر تصوف در ایران بود. نعمت ا… در سال ۷۵۵ در سن ۲۴ سالگی برای برگزار کردن حج به مکه رفت و از آنجا به مصر و در مصر مرید عبد ا… یافعی (وفات ۷۶۸) شد. او هفت سال شاگردی یافعی را کرد و از خلفای وی به شمار آمد.

یافعی از سران فرقه معروفیه است که خودشان را به معروف کرخی می رسانند و نعمت ا…یه دنباله معروفیه است. نعمت ا… ولی، در سال ۷۶۲ ق که مصادف با سال دوم سلطنت تیموربود، به ایران آمد. وی بیش از صد سال عمر کرد و در سال ۸۳۴ قمری فوت نمود.[۲]

لازم به ذکر است به دلیل اختصار مبحث بررسی عناوین موضوع، فقط به ذکر مختصری از زندگی نامه نعمت ا… ولی اکتفا نموده و اشکالاتی از قبیل انقطاع در سلاسل صوفیه و سنی بودن نعمت ا… ولی و شیوخ او و موارد دیگری که موافقین نعمت ا… در مورد وی مطرح می کنند، در فصل های آتی مورد بررسی قرار خواهد گرفت .

گفتار دوم:

پیشینه تحقیق

در مورد پیشینه ی تحقیق می توان گفت که کتب بسیاری در زمینه پلورالیسم و نعمت ا… ولی به صورت مجزا نوشته شده است ولی هیچ کدام به بررسی پیوند دو واژه ی پلورالیسم و نعمت ا… ولی نپرداخته و پلورالیسم در اندیشه نعمت ا… ولی را مورد بررسی قرار نداده اند. از این کتب به کتب “مسافرتهای شاه ولی” و “تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت ا… ولی” تالیفات دکتر حمید فرزام، می توان اشاره کرد .

اما در این کتب و حتی در مقالات که از اینترنت و غیره مشاهده شد به هیچ عنوان به تفکر پلورالیستی نعمت ا… نپرداخته اند و از این لحاظ می توان گفت این نوشتار حاضر اولین تحقیق در این موضوع می باشد.

 

مطلب دیگری که این نوشتار با آن مواجه شد؛ کم بودن نسخ موجود چاپ شده در مورد نعمت ا… یا آثار او می باشد که محقق را وادار به مراجعه به نسخ خطی نمود که تعیین وقت برای ظهور در این بررسی بدست آمد مطلبی که هیچ جای دیگر مشاهده نشد و لذا کپی از نسخه خطی آن در پایان این نوشتار درج خواهد شد.

مطالبی در مورد احادیث رجل قم و توضیح قدریه و اهل بیت و … که دانستن آن برای بهتر شدن سیر منطقی بحث اهمیت داشت؛ به پاورقی منتقل شد. تا متن تحقیق اختصار لازم را داشته باشد.

کسانی که از شریعت گریزانند طریقت خود خواهی را به جای خدا خواهی گذاشته، نام آن را عرفان می نهند و خدائی را می خوانند که بدون شریعت و با طن گراست یا به شریعتی معتقد است که از طربق ارسال و انزال کتب به دست نیامده است . ضرورت دفاع از مذهب از چنین تفکر منحرفی بر هیچ متشرع آگاه به عقاید صوفیان پوشیده نیست؛ همفر جاسوس انگلیسی می نویسد:

« آنچه وزارت مستعمرات انگلیس به هنگام اعزام به شرق به من توصیه نمود عبارت است از:گسترش همه جانبه مراکز درویش پروری همانند خانقاه ‌ها و تکثیر و انتشار رساله ها و کتابهایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها، گوشه گیری و مردم گریزی سوق می دهد؛ مانند کتاب احیاء العلوم غزالی، مثنوی مولوی، و کتابهای محی الدین عربی.»[۳]

لذا هدف این تحقیق افزایش بصیرت و آگاهی و جلوگیری از گسترش عقاید منحرف می باشد. متاسفانه هم اکنون در بین بعضی از مردم ایران در شهر هایی مانند کرمان، کوهبنان، بیدخت، ماهان و … و بالخصوص بین تمامی فرق تصوف در داخل و خارج ایران از نعمت ا… ولی به عنوان عارف پیشگو یاد می شود که این مسئله موجب سوء استفاده مغرضین قرار گرفته است.

این تحقیق به صورت کتابخانه ای و در بعضی از بخش ها میدانی می باشد و از نوع تحلیلی تفسیری به حساب می آید .

گفتار سوم:

ضرورت و اهمیت بحث

پلورالیسم یا تعدد صراط ها یا تکثر گرایی در اصل دین و فهم دین، مطلبی است که با وجود قدیمی بودن مباحث آن در اروپا پس از آنکه چهره ی تازه به خود گرفت، دوباره در بین دانشمندان علوم مختلف ظاهر شد. و بیشترین ترویج آن توسط جان هیک ( متولد۱۹۲۲م) انجام گرفت. مکتبی که در مقابل انحصار طلبی به وجود آمد و قصد دارد حقانیت محض یک دین را زیر سوال برده و به تکثر ادیان و فر هنگ ها بپردازد..

نعمت ا… ولی نیز از موسسان فرقه نعمت ا…یه بوده و عقایدی صوفیانه دارد که در بین بعضی از مردم از وی به عنوان عارفی پیشگو یاد می شود. لکن مثل تمام صوفیه خود را در طریقتی پیر طریقت میداند که با نگاه صوفیانه همه را حق دیده، بدون تولی و تبری این را به مرتبه بالای توحید خود نسبت می دهد!

این نوشتار بر آن است تا پاسخگوی این سوال باشد که آیا پلورالیسم در اندیشه نعمت ا… ولی راه دارد یا خیر؟

هدف:

در این تحقیق سعی شده است پلورالیسم در مکتب نعمت ا… ولی مورد بررسی قرار گیرد.

به همین منظور در فصل اول بعد از مقدمه و بررسی عناوین موضوع که در آن به واژه های پلورالیسم و نعمت ا… ولی پرداخته شد و پیشینه تحقیق آورده شده و ضرورت و اهمیت بحث در مورد نعمت ا… ولی که در بسیاری از سلسله های تصوف اسمش آمده مورد بررسی قرار گرفته است شده و دلیل اهمیت این تحقیق شمرده می شود و اهداف این تحقیق را مشخص می سازد.

در فصل دوم بعد از مقدمه در گفتار اول به انواع و مصادیق پلورالیسم، که عبارتند از، بهره مندی یکسان ادیان از حق و باطل ، ادیان همگی راه هایی به سوی حق هستند ، پلورالیسم دینی بر پایه ی پوزیتیویسم ، پلورالیسم و نظریه ی دین به منزله ی پاسخ انسان به حقیقت غایی ، پلورالیسم به معنای مدارا با حفظ ادعای حقانیت خود یا پلورالیسم درست و نادرست ، پلورالیسم طولی ، پلورالیسم عرضی و پلورالیسم در اصول و فقه وآراء مجتهدین و پیامدهای پلورالیسم پرداخته می شود.پیامدهای منفی عبارتند از اجتماع نقیضین ، پلورالیسم خویش برانداز ، امتناع ایمان ، حجّیت نداشتن متون دینی ، بی اعتبار شدن عمل به گزاره های دینی و نقش هدایت گرایانه ی دین ، جواز بدعت و تعطیلی شریعت و پیامدهای مثبت هم زیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان و گفت وگوی ادیان، نجات اکثریت است.

تفاوت جامعه اسلامی با جامعه پلورالیستی: جوامعی که پلورالیسم دینی را پذیرفته اند، در پی مسایل مشترک هستند، در جامعه پلورایستی ادعا های مطرح شده که عبارتند از: وحدت جامع و کامل دین ، حجیّت مطلق و منحصر به فرد، در هیچ دینی وجود ندارد، همه ی ادیان معنای واحدی دارد ، محور بودن ایمان گرایی به جای شریعت مداری، همه ی ادیان بدون هیچ تفاوتی بر حقّند، بررسی شده تا به تفاوت آن با جامعه اسلامی پی برده شود .

در فصل سوم بعد از مقدمه به انقطاع سلاسل صوفیه و بررسی مشایخ سلاسل صوفیه و اینکه معروف کرخی کیست و اشکالات اساسی که در سلاسل صوفیه وجود دارد پرداخته شده است و به این مطلب اشاره شده که بین گفته ی سران فرق صوفی، با بیان خود نعمت ا… در مورد سلسله مشایخ او تفاوت وجود دارد و لازم به ذکر است سران فعلی تصوف به انقطاع سلسله شان پی برده اند که اسناد آن آورده می شود . بعد از آن سنی بودن نعمت ا…ولی و ادعاهای نعمت ا…ولی و دیگر پیشگوئی های نعمت ا… ولی که در آن بررسی شعر معروف پیش گویی او و برخی دیگر از ادعا های او آورده شده است .

در فصل چهارم که در حقیقت فصل آخر این نوشتار است و در آن پلورالیسم در اندیشه نعمت ا… ولی مورد بررسی قرار می گیرد بعد از مقدمه به پلورالیسم به معنای مقبول علمای شیعه در کلام نعمت ا…ولی پرداخته شده و تکثر گرایی به معنای غیر قابل قبول نزد علمای شیعه در کلام نعمت ا…ولی بررسی شده که در آن به تکثر گرایی با تفیک شیعه و رافضی و ابداء مذ هب جامع، تکثر گرایی با استفاده از الفاظ مشترک و حفظ حرمت خلفای سه گانه همراه با امام علی، تکثرگرایی و پلورالیسم در اندیشه قائلین به تصویب، تکثر گرایی با جمع بین غاصبین و غیر غاصبین، تکثر گرایی با ولی واصل به حق دانستن خود، تکثر گرایی با تعریف خاص از تشیع و تسنن، تکثر گرایی باتفکیک بین علم استنباطی و لدنی، تکثر گرایی با جمع بین اضداد و اجتماع نقیضین پرداخته شده است.

درپایان این فصل پس از جمع بندی و نتیجه گیری فصل چهارم به نتیجه گیری کلی این تحقیق می رسیم که در آن دلایل پلورالیست بودن نعمت ا… ولی و پلورالیستی بودن اندیشه او آورده شده است .

فصل دوم:پلورالیزم

مقدمه

برای شناخت پلورالیسم تحقیقات وسیعی صورت گرفته وهنوز هم به تمام ابعاد آن پرداخته نشده که پرداختن به آن از عهده این تحقیق نیز خارج است به همین علت از تاریخچه بحث و بحثهای مفصل پیرامون پلورالیسم صرف نظر کرده و در این فصل به بررسی معانی و مصادیق مهم پلورالیسم یا همان تگثر گرایی پرداخته، معانی و مصادیق مقبول و غیر قابل قبول نزد علمای شیعه اعلی ا…مقامهم الشریف مورد بررسی قرار داده می شود. پیامد های این برداشت با توجه به معانی و مصادیق مختلف و گاهی متناقض آن بر شمرده و در پایان نتیجه گیری این فصل انجام خواهد شد.

گفتار اول

انواع و مصادیق پلورالیسم

بهره مندی یکسان ادیان از حق و باطل

در این نوع از پلورالیسم، مدعی شده اند که همه ی ادیان از عناصر و معانی حق و باطل به یکسان بهره مند هستند. بنابراین در هر دین و آیینی هم حق وجود دارد و هم باطل. روشن است که این معنای (پلورالیسم دینی) از نظر قرآن و تفکر اسلامی قابل قبول نیست؛ زیرا خداوند در قرآن کریم می قرماید : إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً (۱۵۰)

أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ عَذاباً مُهیناً (۱۵۱)

ترجمه: کسانی که می خواهند بین خدا و پیامبرانش جدایی بیندازند و می گویند به برخی ایمان می آوریم و به برخی کافر می شویم، اینان در حقیقت کافرانند.[۴]

ادیان همگی راه هایی به سوی حق هستند

در معنای دوم پلورالیسم دینی به این معنی که ادیان همگی و به یکسان راه هایی به سوی حق هستند و از این نظر فرقی با یکدیگر ندارند، نیز ایرادهای تئوریک و تناقضاتی وجود دارد؛ چگونه می توان آیین مسیحیت معتقد به تثلیث را که در قرآن کریم آیه ی لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (۷۳) ترجمه : آنها که گفتند: «خداوند، یکى از سه خداست» (نیز) بیقین کافر شدند معبودى جز معبود یگانه نیست و اگر از آنچه مى‏گویند دست بر ندارند، عذاب دردناکى به کافران آنها (که روى این عقیده ایستادگى کنند،) خواهد رسید. (۷۳) [۵] صراحتاً مورد نفی قرار گرفته و حتی معتقدان به آن کافر دانسته شده اند با دین اسلام یکسان و برابر شمرد؟

 

در حالی که مقصد آیین مسیحیت کنونی شرک آلود است و مقصد اسلام تماماً توحیدی است. به لحاظ احکام نیز تفاوت هایی در حد تناقض میان دو آیین وجود دارد که نمی توان آن ها را مصداق مسیرهایی مختلف به راهی واحد بر شمرد و لذا یکسان دانست؛ مثلاً در آیین بودیسم اساساً وجود خدا نفی می گردد، حال چگونه می توان اسلام و بودیسم را راه هایی به سمت یک مقصد واحد دانست؟

پلورالیسم دینی بر پایه ی پوزیتیویسم

روی کرد دیگر بر پایه ی این نگرش پوزیتیویستی بنا شده است که« قضایای غیر تجربی و غیر حسی (یعنی قضایای دینی و فلسفی) یا یکسره بی معنی هستند و یا اگر بی معنا نباشند راهی برای تحقیق در صحت و سقم آن ها وجود ندارد ، به عبارت دیگر احکام و باورهای دینی متباین و گاه حتی متناقض ادیان مختلف، به یکسان غیر قابل پذیرش یا غیر قابل ابطال است و راهی برای فهم درستی و حقانیت آن ها وجود ندارد، لذا در خصوص همه ی آن ها باید بر پایه ی شکاکیت و نسبی انگاری قضاوت کرد.»[۶]

پلورالیسم و نظریه‌ی دین به منزله‌ی پاسخ انسان به حقیقت غایی

با توجه با این که انسان ها دارای درک و شعور و اطلاعات متفاوت هستند در پاسخ به نیاز فطری خود در مورد حقیقت غایی عالم واکنش های متفاوت نشان داده و تکثر در فهم آن حقیقت غایی دارند، که این تکثر فهم، در یک بودایی با یک مسیحی و یک مسلمان متفاوت است، بعضی مثل جان هیک، تکثر در فهم دین را حق دانسته اند، اما این مطلب با توجه به اینکه علمای معرفت شناسی شیعه قائل به تطبیق علم با معلوم هستند، حقیقت نداشتن گذاره های حقه دین مطلبی باطل و چنین جمعی جمع بین متناقضین حق و باطل است که عقلا آن را باطل می دانند، البته بعضی از علما در مبحث تشکیک وجود قائل به وجود مراتب و درجات برای وجود شده اند اما این نیز به این معنا نیست که مراتب با هم مخالف یا متضاد یا در عرض هم هستند یا مراتب فهم، متناقض است و همه حقند یا حقی وجود ندارد بلکه علما به کثرت طولی اعتراف کرده اند.

پلورالیسم به معنای مدارا با حفظ ادعای حقانیت خود

از نظر فقه شیعه، حکم اهل کتاب، موقتى بوده و تا زمان ظهور حضرت مهدى (عجل ا…تعالى فرجه الشریف) ادامه دارد، با ظهور آن حضرت، این حکم نسخ خواهد شد. به جهت مصالح اهم و مهم، حکم نسخ شده به مردم اعلام نگردیده، زیرا در شرایطى که جهان اسلام با کفر مطلق و الحاد و کسانى که هیچ وجه اشتراکى با اسلام در توحید، نبوت و معاد ندارند، رو به رو است؛ اگر اهل کتاب پذیرفتند[۷] که مقدسات اسلامى را در جامعه رعایت کنند و جزیه بپردازند، با آنان مدارا مى‏شود.

البته آنان در میان خود، تا جایى که ارتباط با مسائل اجتماعى همگانى نداشته باشد، مى‏توانند احکام دینى خود را اجرا کنند. این موضوع، یک حکم ارفاقى براى کسانى است که به اسلام نزدیک هستند و توحید و نبوت را قبول دارند یا مثل مسیحیان، که همه انبیاء، به جز پیامبر اسلام صلى ا…علیه و آله را قبول دارند. ما احکام دینى مشترک، فراوان داریم. در قرآن آیاتی آمده است که مانند آن در تورات و انجیل نیز وجود داردمانند آیه شریفه: «انَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنِ بِالْعَیْنِ وَالْانْفَ بِالْانْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ.» ترجمه : جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینى در برابر بینى، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان مى‏باشد و هر زخمى، قصاص دارد و اگر کسى آن را ببخشد (و از قصاص، صرف نظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب مى‏شود و هر کس به احکامى که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.[۸]

اسلام در عصر غیبت، اجازه داده است که با آنان مدارا شود، البته این مدارا، بدان معنا نیست که آنها نیز مثل اسلام‏اند و هر کسى خواست مسلمان یا مسیحى و یا یهودى شود، بلکه آنان باید مسلمان شوند ولى در عمل، با آنان مدارا شده است. براین اساس، معناى پلورالیزم، همان است که در عمل با سایر ادیان و مذاهب مدارا ‏کنیم و براى مسلمان شدن، به جنگ با آنان برنخیزیم. بلکه بگوییم: دین مسیحیت نیز دین حقى بوده است ولى در آن انحراف بوجود آمده است. این مفهوم از پلورالیزم، در اسلام مورد قبول و اسلام آن را وضع کرده است و پذیرفتن اهل کتاب و به رسمیت شناختن اقلیت‏هاى دینی در جمهورى اسلامى ایران بر این اساس است. در این راستا، از مظاهر بسیار زیباى حکومت شیعى جمهورى اسلامى ایران ، رفتار با مذاهب اسلامى است. اقلیت اهل تسنن در کشور ما محترم‏اند و جان و مال آنان، مانند شیعیان، محفوظ است. پس این مفهوم از پلورالیزم در اسلام مطلوب است.

اما مفهوم نادرست پلورالیزم آن است که گفته شود: « اسلام با مسیحیت تفاوتى ندارد و هر دو، حق‏اند! آنکه گوید: خدا یکى است و دیگرى که معتقد به تثلیث است، هر دو حق است! هر دو صراط مستقیم است! شیعه مى‏گوید: پس از پیامبر اکرم صلى ا…علیه و آله و سلم، حاکم باید از سوى خداوند تعیین شود، ولى دیگرى مى‏گوید: اهل حل و عقد، در سقیفه جمع شدند و شخص دیگرى را انتخاب کردند. هر دو حق است! شما حق ندارید ادعا کنید که: این قرائت من از اسلام، صحیح‏تر از آن قرائت است! این یک قرائت و آن نیز قرائت دیگرى است!»[۹]

 

این مفهوم از پلورالیزم نادرست است، زیرا جمع بین متناقضین مى‏باشد. قرآن مى‏فرماید: کسانى که گفتند خدا فرزند دارد، چنان حرف عظیمى بر زبان راندند که جا دارد آسمان‏ها از یکدیگر بپاشند:

«وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً. لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِداً. تَکادُ السَّمواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْارْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدّاً. انْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً. وَ ما یَنْبَغى لِلرَّحْمنِ انْ یَتَّخِذَ وَلَداً.» ترجمه : و گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود برگزیده است».راستى مطلب زشت و زننده‏اى گفتید! نزدیک است به خاطر این سخن آسمانها از هم متلاشى گردد، و زمین شکافته شود، و کوه‏ها بشدّت فرو ریزد .از این رو که براى خداوند رحمان فرزندى قائل شدند! در حالى که هرگز براى خداوند رحمان سزاوار نیست که فرزندى برگزیند! [۱۰]

مسیحیت نیز قایل به تثلیث: پدر، پسر و روح‏القدوس است. در دیدگاه پلورالیزم، هر دو دین درست است و هیچ یک بر دیگرى امتیاز و برترى ندارد! هر دو دین، انسان را به حق مى‏رساند! درصورتى که دین اسلام فریاد مى‏زند که: … وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ انْتَهُو خَیْراً لَکُم ترجمه : و نگویید: « (خداوند) سه‏گانه است!» (از این سخن) خوددارى کنید که براى شما بهتر است! [۱۱]

مسیحیت، اعتقاد به تثلیث را از اصول خود مى‏داند و انسان بدون اعتقاد به آن، مسیحى نمى‏شود. در این میان، پلورالیزم مى‏گوید: هر دو دین درست است. در حقیقت، پلورالیزم هیچ یک از این دو دین را قبول ندارد و آن را بیش از یک سلیقه شخصى نمى‏داند. در قلب آنان، اثرى از اعتقاد به خدا و پیامبر وجود ندارد. اگر چه جرأت ابراز آن را ندارند.

بنابراین، وقتى پلورالیزم حتى با ملاحظه نقاط اختلاف و تناقض بین دو دین، هر دو را حق مى‏داند، در واقع هیچ یک از آن دو را حق نمى‏داند، زیرا دین حق، جز یکى بیش نیست: «فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ الا الضَّلالُ.» ترجمه: بعد از حق، چه چیزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مى‏شوید؟! [۱۲]

پلورالیسم طولی . پلورالیسم عرضی

، گاهی پاسخ این پرسش که از میان این همه ادیان که همه ادعا می کنند تنها نجات بخش بشر هستند، کدام یک نجات بخش بشر است و رستگاری او را تضمین می کند؟ جواب داده شده کثرت گرایی یا پلورالیسم مشکل را حل می کند. می دانیم که نمی توان همه ی ادیان را برحق دانست و نمی توان همه را نیز تخطئه کرد؛ زیرا در میان همه ی ادیان، انسان های پاک و صادقی وجود دارند، هر چند از محتوای دینی که ما آن را حق می دانیم، بی خبر باشند. آیا می توان گفت که چنین افرادی، به رستگاری نمی رسند؟

فشرده ی این نظریه که جان هیک آن را کامل تر بیان کرد، چنین است: « تنها یک راه و شیوه ی نجات و رستگاری وجود ندارد، بلکه راه های متعدد و متکثّری در این زمینه وجود دارند.»[۱۳] یعنی همه ی ادیان می توانند بشر را به سعادت برسانند، نه تنها یک دین. بنابراین، اسلام و مسیحیت هیچ یک نمی توانند ادعا کنند که تنها ما سعادت بخش هستیم. « بنابراین، تکثرگرایی، حقانیت و کمال و رستگاری را در همه ی ادیان محقق می شمارد.»[۱۴] حتی اگر دینی از نظر آموزه های اسلام، شرک آلود و باطل باشد، باز هم کمال و رستگاری را در پی خواهد داشت! کثرت گرایی هم چنان که از نامش پیداست، تعدّد و تفاوت ادیان را صحیح می داند و کاملا آن ها را از هم جدا می شمارد، ولی می گوید: « هر چند ادیان تفاوت دارند، ولی آن ها در راه رستگاری بشر، یک کار مشترک انجام می دهند که در این صورت ما به بطلان یا ناحق بودن بسیاری از ادیان، دچار نمی شویم یا فقط راه و دین خود را حق نمی دانیم».

با این حال، واقعیت جز این است. در ادیان آسمانی، دوگونه کثرت و تعدّد را می توان تصور کرد. به عبارتی، « کثرت دینی را می توان به دو گونه ی طولی و عرضی تقریر کرد.

کثرت عرضی ادیان و شرایع آسمانی؛ بدین صورت که همه یا عده ای از پیروان دینی و شریعت پیشین، از پذیرش شریعت آسمانی جدید سرباز زده و بر شریعت پیشین باقی بمانند. مثال این گونه کثرت، ادیان ابراهیمی یهود، مسیحیّت و اسلام است. کثرت طولی عبارت است از ادیان یا شرایع آسمانی که در طول تاریخ بشر ظهور نموده و به دین یا شریعت اسلام ختم گردیده است. چنین کثرتی نه با حقانیت همگانی دین ها منافات دارد و نه از جنبه ی عملی مشکل آفرین است؛ زیرا فرض این است که همه ی ادیان، الهی و توحیدی اند و تغییر و تحریفی در آن ها راه نیافته است. بنابراین، از جنبه ی نظری، همگی برحق اند و پیروان آن ها نیز به نجات و رستگاری نایل آمده اند. از جنبه ی عملی نیز چون در زمان های مختلف و متوالی ظهور کرده اند مشکلی پیش رو نیست. در این جا با پدیده ی نسخ رو به رو هستیم؛ یعنی با آمدن شریعت الهی جدید، برخی از احکام شریعت پیشین، نسخ شده و عمل به آن ها مایه ی سعادت و رشد و کمال نفسانی نخواهد بود».

پس ادیان، کثرت طولی دارند و این کثرت طولی هیچ گونه مشکل نظری و عملی ایجاد نمی کند. به عبارتی، هر چند در ظاهر کثرت عرضی وجود دارد، ولی از وجود یک چیز نمی توان حقانیت آن را نتیجه گرفت. پس در باطن و حقیقت، کثرت عرضی وجود ندارد و تنها یکی از ادیان، حق است، نه بیشتر. کثرتی که در ظاهر می بینیم در شریعت های ادیان است وگرنه ادیان در روح کلّی خود، وحدت و یگانگی دارند. توحید، نبوت، وحی و معاد، روح کلی و مشترک همه ی ادیان آسمانی است. همه از یک خدا و یک معاد سخن می گویند و هدف کلی آن ها توجه دادن به حق، پیروی از پروردگار و بندگی او و حرکت به سوی رستگاری است. البته در احکام و فروع جزیی، اختلاف دارند که یک امر طبیعی است. «و دستورات جزیی و فروعات (احکام) عملی متناسب با ابعاد طبیعی و مادّی آدمی و خصوصیات فردی و قومی به مقتضای زمان ها و مکان ها تغییر می یابند. این فروع جزیی (مثل نماز و روزه و…) که دلیل پیدایش مذاهب گوناگون هستند، نه تنها موجب کثرت در اصل دین نمی باشند، بلکه نتیجه ی همان فطرت ثابت و واحد هستند.»[۱۵]

بنابراین، دین در اصل، یکی است و شریعت ها، تفاوت دارند نه تعدّد. در صورتی می توان گفت ادیان تعدد دارند که هر یک، دیگری را نفی کند. قرآن مجید، پیامبران و شریعت های پیش از خود را نه تنها ردّ نمی کند، بلکه تصدیق می کند. ادیان آسمانی پیشین نیز آمدن دین اسلام را بشارت داده و حتی از با اشاره به نام پیامبر خاتم از او یاد کرده اند:

وَ اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریم یا بَنی اسرائیل انّی رَسُولُ ا…الیکُم مُصَدِّقاً لِما بینَ یَدَیَّ مِن التَّوراتِ وَ مُبَشِّراً بِرَسولٍ یأتی مِن بَعدِی اسمُهُ اَحمَدُ فَلَمّا جَاءَهُم بِالبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحرٌ مُبینٌ صف ۶٫

ای پیامبر! به یاد آر هنگامی را که عیسی پسر مریم به بنی اسراییل گفت: همانا من فرستاده ی خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات (که پیش از من نازل شده) و در برابر من است، ایمان دارم. هم چنین شما را به آمدن رسولی که نامش (در انجیل من) اَحمد است، مژده می دهم… .

بنابراین، ادیان، کثرت عرضی نداشته و به دیگر سخن، تنافی ندارند، بلکه کثرت ادیان، طولی است. در غیر این صورت، باید همدیگر را نفی می کردند، نه تصدیق. [۱۶]

استاد مرتضی مطهری در این زمینه می نویسد: «دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که از آن پیروی کند. این اندیشه که اخیراً درمیان برخی از مدعیان روشن فکری رایج شده است که می گویند همه ی ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند، اندیشه ی نادرستی است. درست است که پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت کرده اند، ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی، چندین دین حق وجود دارد و انسان می تواند هر دینی را که می خواهد بپذیرد، بلکه معنای آن، این است که انسان باید همه ی پیامبران را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق، مبشّر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آنان بوده اند و پیامبران لاحق، مصدّقِ پیامبران سابق بوده اند. پس لازمه ی ایمان به همه پیامبران، این است که در هر زمانی، تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره ی اوست و قهراً لازم است در دوره ی ختمیّه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله ی آخرین پیامبر رسیده است، عمل کنیم. این لازم اسلام، یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست. در این زمان اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین او (پیامبراسلام صلَّی الل.ه علیه وآله وسلَّم) راهنمایی بجوید. قرآن کریم می فرماید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛[۱۷] هر کس غیراز اسلام دینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان آخرت از زیان کاران خواهد بود»[۱۸].

پلورالیسم در اصول، فقه وآراءمجتهدین

وقتی به فتاوای مراجع شیعه و علمای سنی نگاه می شود در بسیاری از موارد بین علمای مذهب تشیع و تسنن و حتی بین خود علمای مذهب تشیع با یکدیگر یا علمای تسنن با یکدیگر اختلافاتی دیده می شود، هم علمای تشیع هم تسنن پیروی مقلدین – غیر علما – از علما را واجب می دانند و عمل آنها طبق نظر عالم و مجتهدشان را مکفی و باعث بری الذمه شدن آنها می دانند و این فرد با این عمل مستحق ثواب و با انجام ندادن آن طبق نظر مجتهدش مستحق عقاب می شود. مثلا خوردن خون داخل تخم مرغ برای مقلدین این مجتهد حرام و برای آن یکی حلال می شود، این تکثر گرایی در اصول و فقه شیعه و اهل سنت راه دارد حتی اهل تسنن در مباحث اعتقادی به عادل بودن کل صحابه معتقدند سوال اینجاست که آیا بین این پلورالیسم در تشیع و تسنن فرق هست یا نه؟

وقتی به اصول فقه مرحوم مظفر یا شیخ انصاری یا آخوند خراسانی مراجعه می شود خواهیم دید آنچه که شیعه در این مبحث معتقد است با اهل تسنن متفاوت بوده، شیعه در حکم ا…واقعی حکم را یکی می داند و برای فتوای مجتهد قائل به مصلحت سلوکیه و مخطئه و … است اما اهل تسنن قائل به تصویب هستند.

توضیح این بحث به علت تفصیل از عهده این مقاله خارج است، اما همین پس که قائلین به تصویب حکم مجتهد و صحابی را حکم ا…گرفته و خارج از حکم مجتهد و صحابی، حکمی برای خدا قائل نیستند و هر حکمی مجتهد و صحابی داد، عینا حکم ا…واقعی می شمارند. اما شیعه به خطا کردن مجتهد و صحابی معترف است لکن برای عمل به فتوا به اذن شارع، مصلحت سلوکیه قائل است و این روش را مورد امضا شارع می داند و عمل به آن تا وقتی انسان به حکم ا…واقعی نرسیده، مکفی است و برائت اشتغال ذمه می آورد ولی حکم ا…واقعی در احکام متناقض یکی از این احکام است پس شیعه در حکم ا…واقعی قائل به امتناع اجتماع نقیضین و تعارض و تضاد است ولی اهل تسنن قائل به تصویب و امکان اجتماع هستند. [۱۹]

گفتار دوم

پیامدها ی پلورالیسم

پلورالیسم دینی به معنای نامقبول آن که در گفتار اول آمد پیامدهای منفی و مثبتی دارد که در این گفتار به اقتضای بحث به آن پرداخته می شود.

پیامد های منفی

ü اجتماع نقیضین

هواداران پلورالیسم گفته اند: «پلورالیسم به شکل کنونی آن متعلق به عصر جدید است.[۲۰]علی ایّ حال با تنوعی روبه رو هستیم که به هیچ رو، قابل تحویل به امر واحد نیست و باید این نوع را به حساب آوریم و نادیده نگیریم و برای حصول و حدوث تنوع نظریه داشته باشیم.»[۲۱]پلورالیسم ، معنا و ریشه ی دیگری هم دارد و آن این که، بدیل ها و رقیب های موجود واقعاً کثیر هستند؛ یعنی تباین ذاتی دارند.[۲۲]اختلاف مؤمن و گبر و جهود، اختلاف حق و باطل نیست، بلکه اختلاف نظرگاه، آن هم نه نظرگاه پیروان ادیان، بلکه نظرگاه پیامبران علیهم السَّلام است.[۲۳]با توجه به این رویکرد، هیچ مرزی برای ادیان و تجربه های دینی و فهم ها و تفسیرهای به رسمیت شناخته شده، قایل نیستند؛ یعنی همه را «عین وحی حق» می پندارند و همه ی ادیان را حق می دانند.[۲۴]با توجه به این که ادیان با یکدیگر تقابل دارند، می پرسیم: می توان پذیرفت که طرفین نقیض، حق و صحیح باشند؟ برای نمونه، آیا اعتقاد به خدایان سه گانه (مسیحیان) و ثنویت (زرتشتیان) و خدای یگانه (مسلمانان و یهودیان) همه حق و صحیح است؟ آشکار است که بر موضوع واحد، نمی توان محمول های متناقض را حمل کرد؛ زیرا به اجتماع نقیضین می انجامد. از این رو، وقتی می گوییم مبدأ، یگانه و واحد است، بدان معناست که دوگانه و سه گانه نیست. اگر هم بخواهیم همه ی این ادعاها را بپذیریم، اجتماع نقیضین را پذیرفته ایم که بطلان آن آشکار است.

پلورالیسم خویش برانداز

با توجه به ادعای مدعیان پلورالیسم، می توان گفت که پلورالیسم خود ویران ساز است؛ زیرا پذیرش این نظریه، مستلزم حق پنداشتن مرام های رقیب است که آن ها پلورالیزم را نقض می کنند.[۲۵]

ü امتناع ایمان

ایمان، عقد قلبی است که بر یقین و نفی و شک استوار است. بنا بر مبانی پلورالیسم، آن چه نزد ماست «فهم و قشر» دین است، نه بطن و متن آن. فهم ها نیز ممکن است خطا و غلط باشند. اگر هم فهم درستی در میان باشد، به دلیل «تبیین ذاتی فهم ها» همه ی آن ها نمی توانند درست باشند. با تغییر در علم و فلسفه – که سیال هستند- پیش فرض های ما نیز دگرگون می شود. هم چنین فهم ما از متن صامت، جای خود را به فهم مغایر می دهد. البته اگر فرض کنیم که علم و فلسفه و در پی آن، فهم ما تا ابد ثابت بماند، فهم صادق، مصدّق ندارد؛ زیرا فهم ما، فهم متن وحیانی و درک نفس الامر گزاره ها و آموزه های دینی نیست. در اصل، فهم ما چیزی جز پژواک انتظارها و پرسش ها و پیش فرض های ما نخواهد بود. این گونه برخورد با مسأله ی دین به شکاکیت می انجامد که با ایمان سازگاری ندارد؛ زیرا ایمان بر پایه ی یقین بنا می شود.

ü حجّیت نداشتن متون دینی و بی اعتبار شدن عمل به گزاره های دینی

بدین ترتیب، ظاهر متون و نصوص دینی از حجیت ساقط می شود؛ زیرا دریافت ما از این نصوص، فرآورده ی تعاطی ذهن و عین یا بازتاب انتظارها، پرسش ها و پیش فرض های ما است. یعنی در هر صورت، دریافت ما از متن است و هرگز حجّت نخواهد بود. بر همین اساس، عمل به گزاره های دینی، بی اعتبار خواهد شد؛ زیرا پلورالیسم، «فتوا دادن به تباین فرو ناکاستنی و قیاس ناپذیری فرهنگ ها، دین ها، زیان ها و تجربه های آدمیان و همه را اهل فلاح و صلاح پنداشتن» است. بر این مبنا، برای نجات و سعادت، نمی توان ملاکی ارایه داد؛ زیرا ارزش ایمان به «متعلق» آن بستگی دارد و صرف باور داشتن به چیزی، ارزش شمرده نمی شود.

ü نقش هدایت گرایانه ی دین

مبانی پلورالیسم با نقش هدایت گری دین و خداوند سازگاری ندارد؛ زیرا اگر فهم آدمیان از متون دینی متنوع و متباین است (این، یکی از مبانی پلورالیسم است) و تفسیرهای تجربه کنندگان تجربه های دینی نیز یکسره متکثر و متضاد است (مبنای دیگری از پلورالیسم)، دین و تجربه ی تفسیر ناشده ای نخواهیم داشت. پس همه ی ادیان و تجربه ها، دستخوش تفسیرهای گوناگون گشته و همگی تحریف شده اند.[۲۶] در این صورت، دسترسی به جوهر دین و دین حق، اندیشه ای بیهوده است و این به معنای بسته بودن باب هدایت و بی مصداق شدن اسم هادی حق تعالی است. رسیدن به رستگاری نیز پنداری ساده لوحانه خواهد بود.[۲۷] در این جا، این پرسش مطرح می شود که چرا خداوند پیامبران را برای هدایت مردم فرستاده است، در صورتی که خود می دانست ممکن است وحی حق، ذهن آلوده شود و به «نظرها و منظرها» گرفتار گردد؟ یعنی با تأثیر پذیرفتن از شرایط قومی، ذهنی و روحی شخصِ پیامبران، پیش فرض های مفسران، دستخوش «قبض و بسط تئوریک»[۲۸] گردد و در اقیانوس تفسیرهای متباین و متناقض، فرو رود.

ü جواز بدعت و تعطیلی شریعت

بر اساس مبانی پلورالیسم، «در معرفت دینی هم چون هر معرفت بشری دیگر، قول هیچ کس، حجت تعبدی برای کس دیگر نیست و هیچ فهمی، مقدس و فوق چون و چرا نیست.»[۲۹] این سخن به معنای جواز «بدعت» و ظهور پیاپی پیامبران دروغین است و بر همین اساس، شریعت ها تعطیل می شوند؛ زیرا آن چه در این جا راهزنی می کند، عنوان کافر و مؤمن است که عنوان هایی صرفاً فقهی و دنیوی هستند. نظیر این عنوان ها در همه ی شریعت ها وجود دارد و ما را از دیدن باطن امور، دور می دارد.[۳۰] این عنوان ها که «تمایزهای ظاهری» است، باید از میان برداشته شود؛ زیرا «عمل کردن به این یا آن آداب، مایه ی سعادت و هدایت نیست».[۳۱]

پیامدهای مثبت

همانطور که بیان شد پلورالیسم نامقبول پیامدهای منفی بسیاری دارد ولی با این وجود می توان برای پلورالیسم پیامدهای مثبتی نیز برشمرد از جمله:

ü هم زیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان

ادعا شده است که یکی از پیامدهای مثبت «پلورالیسم دینی»، مدارا و هم زیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان و مذهب های گوناگون در یک جامعه است؛ یعنی در مقام عمل، همه با مسالمت و صلح و صفا در کنار هم زندگی کنند، به یکدیگر احترام بگذارند و با هم درگیر نشوند. این گونه «پلورالیسم دینی» پیش از آن که از سوی هواداران این نظریه مطرح شود، به شکل کامل تر و منطقی در دین اسلام و سیره ی پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهم السَّلام وجود داشته است. برای نمونه، قرآن کریم می فرماید:

و لا ینهکم ا…عن الذین لم یُقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبَروُّهم و تقسطوا الیهم ان ا…یحب المقسطین.[۳۲]

خداوند، شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن در حقّ کسانی که در امر دین با شما پیکار نکرده و شما را از خانه و دیارتان، بیرون نرانده اند، باز نمی دارد؛ زیرا خداوند، عدالت پیشگان را دوست دارد.

ü گفت وگوی ادیان

بر اساس این روش، دین داران باید با روشی منطقی و خردپذیر، به بررسی اصول دینی همه ی ادیان بپردازند و با ضوابط معرفت شناسی و منطقی به گفته ی آنان گوش فرادهند، تا به دین صحیح دست یابند. قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره دارد، چنان که می فرماید: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.[۳۳] پس بندگان را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آن ها پیروی می کنند….

در سیره ی پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهم السَّلام می بینیم که آنان همیشه در این زمینه پیش گام بودند و با سعه ی صدر و اخلاق نیک، با انجام مناظره به جدال احسن می پرداختند و به اندیشه ی مخالفان خویش، احترام می نهادند.[۳۴]

نجات اکثریت

گفته اند یکی دیگر از پیامدهای مثبت پلورالیسم دینی، نجات یافتن افراد بیشتری از مردم است. باید گفت: هر چند یک دین حق است، ولی خداوند متعال در قیامت، افراد بسیاری را که تقصیری نداشته اند، می بخشد؛ یعنی خداوند این مستضعفان فکری را هر چند پیرو دین های دیگری باشند، از بخشش خود، بی نصیب نمی گذارد. پس مسأله ی بخشش و نجات افراد بیشتر، بدون تکیه بر پلورالیسم دینی نیز تحقق یافتنی است.[۳۵]

تفاوت جامعه اسلامی با جامعه پلورالیستی

با توجه به این گفته ها به دست می آید که بدون پلورالیسم دینی، می توان به پیامدهای مثبت آن دست یافت.به همین دلیل لازم می آید تفاوت های جامعه اسلامی با جامعه ای که در آن «پلورالیسم دینی» پذیرفته شده است، بیان شود که برخی از این تفاوت ها عبارتند از :

ü جوامعی که پلورالیسم دینی را پذیرفته اند، در پی مسایل مشترک هستند

 

این دیدگاه به وسیله ی نسبیّت گرایی، خودنمایی می کند. جوامع به اصطلاح «پلورالیستی»، از یک سو با اطلاق گرایی و طرد گرایی مخالف اند و از سوی دیگر، به دلیل دگرگونی های تاریخی، معتقدند که همه چیز به ویژه پدیده های فرهنگی و نظریه های دینی و اخلاقی، وسیله ی رستگاری را در اختیار انسان می نهند. پس به اختلاف ها و راه های متفاوت یکدیگر نباید اندیشید، بلکه باید به مسایل مشترک توجه داشت و از اختلاف پرهیز کرد. این رویکرد، در جامعه ی اسلامی، جایگاهی ندارد؛ زیرا اگر این جامعه ها به تحوّل تاریخی همه ی پدیده های و نسبیّت واقعی و خارجی گرایش دارند، پس نباید به رستگاری اعتقادی داشته باشند. این در حالی است که این عناصر هدف همه ی دین داران است. می پرسیم: اگرهمه ی پدیده های جهان، متحول و متغیر باشند، پس چگونه می توان یک یا چند امرمشترک و ثابت در همه ی ادیان یافت؟ افزون بر این، هیچ اندیشمند واقعیت گرایی، تحول عمومی پدیده ها را نمی پذیرد؛ چون در غیر این صورت، نخستین پدیده ای که با این نظریه ذبح می شود، نظریه ی نسبی گرایی صاحبان این رویکرد است که تحول، آن را به اثبات تبدیل می کند. از همه مهم تر، سیره ی پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السَّلام و قرآن کریم، شکاکیّت و نسبیّت را نفی می کنند و رسیدن به حق را امکان پذیر می دانند. قرآن می فرماید

وَ إِذا قیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لا رَیْبَ فیها قُلْتُمْ ما نَدْری مَا السَّاعَهُ إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنینَ

و هنگامی که گفته می شد: «وعده ی خداوند حق است و در قیامت هیچ شکی نیست»، شما می گفتید: «ما نمی دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانی در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم»[۳۶].

ü وحدت جامع و کامل دین

بر اساس این ویژگی، جامعه ی تکثّرگرا، ضرورت دین را در وجود گوهر دین پذیرفتنی می داند و تکثّر ادیان را برای پدیدار گشتن جامع و کامل وحدت متعالی دین، ضروری می شمارد. به گفته ی آنان، هر دین خاص، بخشی از ذات و گوهر دین ازلی و ابدی را تجسم می بخشد.

این سخن نیز اشکال هایی دارد که اینک بر می شمریم. ضمانتی وجود ندارد که ادیان، گوهر واحدی داشته باشند. افزون بر آن، گوهر واحد ادیان نیز قابل کشف نیست. باید دانست اگر وجود صدف برای ادیان ضرورت نداشته باشد، گوهر ادیان نیز نمی تواند تداوم یابد. حتی اگر ما تمایز صدف و گوهر ادیان را بپذیریم، نمی توانیم ضرورت وجود صدف را انکار کنیم؛ زیرا هر انسان دین داری که می خواهد به گوهر دین خود دست یابد تنها از راه صدف، به آن می رسد. پس این ویژگی به خواسته ی «پلورالیسم» تحقق نمی بخشد؛ زیرا هر دینی به ناچار، به انحصار صدف و گوهر خود فتوا می دهد.

ü حجیّت مطلق و منحصر به فرد، در هیچ دینی وجود ندارد

در جوامع که نظریه ی «پلورالیسم دینی» حاکم است، سه عنصر اصلی در تجارب دینی بشر وجود دارد که عبارت است از: عنصر رازگونه، عنصر عرفانی و عنصر پیامبرانه. اگر این سه عنصر با یکدیگر هم آهنگ و متّحد شوند، چیزی به نام «دین روح عینی» فراهم می آورند. این پدیده همان مطلوبی است که ادیان در جست و جوی آنند و در هر دین تاریخی، تنها بخشی از آن به ظهور رسیده است. پس حجیّت مطلق و منحصر به فرد، در هیچ دین خاصی وجود ندارد.

این ویژگی نیز در جامعه ی اسلامی جایگاهی ندارد؛ زیرا همان گونه که تفسیرهای گوناگون درباره ی تجربه ی دینی از فرهنگ، سنّت، اوضاع اجتماعی و روح افراد متأثر است، حقیقت تجربه ی دینی نیز که برای تجربه گر پدید می آید، از آن ها تأثیر می پذیرد. در نتیجه، تجربه های دینی همانند تفسیر آن ها، متفاوت و گونه گون خواهند بود. اگر هر دینی تنها به بخشی از روح عینی دست می یابد، چگونه وجود آن حقیقت اثبات می شود و می گوییم هر دینی به بخشی از آن رسیده است؛ زیرا ممکن است هر یک از ادیان به واقعیتی مستقل از دین دیگر دست یافته باشد. پس این ادعا که همگی ادیان به بخش های گوناگون یک حقیقت رسیده اند، بدون دلیل است.

ü پیام های همه ی ادیان معنای واحدی دارد

براساس این ویژگی، ادیان الهی همگی پیام های واحدی دارند؛ یعنی ادیان، سخن یکدیگر را نقض نمی کنند و مردم می توانند با ادیان گوناگون، به یک نتیجه برسند!

این ویژگی نیز معتبر نیست؛ زیرا ادیان، اختلاف ریشه داری دارند و تفاوت آشکاری حتی میان یهودیان و مسیحیان دیده می شود. اختلاف های دینی به دو دسته ی عقیدتی و بنیادین تقسیم می شود. در گروه اول، محمول های گوناگون، به یک موضوع واحد نسبت داده می شود. اختلاف های گروه دوم نیز آن است که موضوع های گوناگون به یک محمول پیوند می خورد. برای نمونه، این دو گزاره را در نظر بگیرید:

الف – «خداوند مبدأ هستی است».

 

ب – «طبیعت مبدأ هستی است».

اختلافی که بین این دو گزینه وجود دارد، باورمندان آن ها را به موحد و غیر موحد تقسیم می کند.

ü محور بودن ایمان گرایی به جای شریعت مدار

دیگر ویژگی یک جامعه ی «تکثرگرا»، این است که شریعت گرایی در آن، جای خود را به ایمان گرایی می دهد. هرگاه سازمان ها و نهادهای دینی در جامعه ای به وجود آمدند، ساختارهای عقیدتی و عملی دگم و بسته ای را در قالب قوانین خشک و انعطاف ناپذیر پدید می آورند که به نفی دیگران می انجامد. در مقابل، ایمان دینی، تجربه ای سیّال است که به نفی دیگران نمی انجامد.

این ویژگی نیز مشکل دارد. اگر بتوان شریعت را به صورت آداب و رسوم و ساختار نظام ضد عقیدتی و اجتماعی ارایه کرد که به صورت سیّال، با تجربه ی ایمانی و دینی، سازگار باشد، این صورت سیال دین با جامعه و فرهنگی متناسب است که از آن تأثیر پذیرفته است. بدین ترتیب، دین با تجربه ی دینی که در آن جامعه، تولد یافته است، سازگاری می یابد. چون جوامع و فرهنگ ها گوناگون هستند، به ناچار ادیان و تجربه های دینی آن ها نیز تفاوت پیدا خواهند کرد. آن گاه به آغاز نزاع بر می گردیم؛ یعنی این پرسش پیش می آید که رستگاری و رسیدن به حقیقت از آنِ کدام دین و تجربه ی دینی است؟

همه ی ادیان بدون هیچ تفاوتی بر حقّند

یکی دیگر از ویژگی های جوامع «پلورالیستی»، بر حق دانستن همه ی ادیان آسمانی است. در این دیدگاه، اسلام، مسیحیت، یهودیت و حتی در معنای گسترده تر، همه ی مکتب های غیر آسمانی مانند:بوداییزم، هندوییزم، مارکسیسم و… رستگاری بشر را تضمین می کنند و حقانیت و رسمیت دارند!

این ویژگی، با بحران منطقی و عقلی آشکاری رو به روست؛ زیرا اجتماع نقیضین و ضدّین را پیشنهاد می دهد، در حالی که هر دو محال هستند. انسان با پذیرش «توحید» اسلام، «تثلیث» مسیحیت و «الوهیت» برهما و بودا، به تناقض گویی آشکاری دچار می شود که بر هیچ کس پوشیده نمی ماند.افزون بر آن، در درون دین نیز آیات و روایات اسلامی، به صراحت و صددرصد با آن مخالفند.

نتیجه گیری

با توجه به مطالب بیان شده در این فصل می توان گفت تنها در عرصه ی هم زیستی مسالمت آمیز پیروان مذاهب و ادیان در کنار یکدیگر و مدارا کردن و قائل به کثرت طولی بودن ، نظریه ی نجات اکثریت و گفت و گوی ادیان، رویکردی از پلورالیسم دینی دیده می شود. با این حال، همه ی پیامدهای مثبت، به شکل کامل و منطقی تر در آیات قرآن کریم، متون دینی و سیره ی پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهم السَّلام آمده است. اهل بیت علیهم السَّلام همواره با انجام مناظره و جدال احسن، با سعه ی صدر و اخلاق نیکو، این کارکردها را تحقق بخشیده اند. دیگر ویژگی های پلورالیسم، خصوصا با تعاریف نامقبول از پلورالیسم اصولاً با مبانی اسلامی هم آهنگ نیست و جامعه ی اسلامی نیز به یاری جستن از آن ها، نیازی ندارد.

از این جهت می توان لفظ پلورالیسم بکار رفته در مقالات و کتب را به مقبول علمای شیعه و غیر مقبول تقسیم کرد .وقتی پلورالیسم در مقاله ای به صورت مطلق آورده همان پلورالیسم نامقبول خواهد بود اما علما برای تمییز وقتی معنای مقبول را مورد نظر داشته باشند آن را به صورت مقید می آورند .

برای مصادیق نامقبول آن، به پلورالیسم به معنای پلورالیسم عرضی و پلورالیسم در اصول و فقه اهل تسنن و پلورالیسم به معنای مدارا، بدون ادعای حقانیت برای عقیده ی و تکثر در فهم حقیقت غایی، بمعنای همه حقند، یا حق امری نسبی است و پلورالیسم دینی بر پایه ی پوزیتیویسم و پلورالیسم به معنای بهره مندی یکسان ادیان از حق و باطل و پلورالیسم به معنای ادیان همگی راه هایی به سوی حق هستند، می توان اشاره کرد

و از مصادیق معنای مقبول پلورالیسم نزد علمای، شیعه پلورالیسم به معنای پلورالیسم طولی و پلورالیسم در اصول و فقه تشیع و پلورالیسم به معنای مدارا با ادعای حقانیت برای عقیده خود و تکثر در فهم حقیقت غایی بمعنای مرتبه داشتن درجات فهم، با حفظ ادعای حقیقت مطابقت برای حق را می توان نام برد .

فصل سوم:اشنائی با نعمت الله ولی

مقدمه

موافقان نعمت ا… می گویند : نور الدین نعمت ا…بن عبدا…بن محمد معروف به شاه نعمت ا…ولی موسس فرقه نعمت ا…یه از سادات حسینی بوده نسبش با نوزده واسطه به پیامبر عظیم الشان (صلوات ا…علیه) می رسید. و از جانب مادر به کرد های شبانکاره منسوب بود .پدرش میر عبدا…از علما ودانشمندان شهر حلب به شمار میرفت .سید نعمت ا…ولی در دوشنبه چهاردهم ربیع الاول سال ۷۳۱ هجری قمری در شهر حلب[۳۷]

پدر وی در اوان کودکی شاه ولی، از شهر حلب به ناحیه کچ مکران مهاجرت می کند و سید نعمت ا…کودکی و جوانی خود را در ایران می گذارند. وی در دوران جوانی به فراگیری علوم متداول زمان چون علم کلام و بلاغت و فقه پرداخت.

در این فصل به اشکالاتی که در نقل قول موافقان در مورد نعمت ا…ولی وجود دارد، از قبیل انقطاع سلاسل صوفیه، مذهب نعمت ا…ولی، پیشگوئی ها، اشعار منتسب به او و ادعا های دیگر وی پرداخته می شود .

گفتار اول

انقطاع سلاسل صوفیه

صوفیه نعمت اللهیه با طرح« به این جهت علی علیه السلام را امام می دانیم که پیغمبر تصریح به امامت او کرد»[۳۸] تفهیم می کنند صحت اتصال فرقه ای را می پذیریم که فرقه دار قبلی به ریاست فرد بعدی تصریح کرده باشد. چنانکه بعد از اشاره به سبک جانشینی علی – علیه السلام- تذکر داده اند: «از این امر چنین استنباط می شود که رهبری را باید رهبر قبلی تعیین کند»[۳۹] و «همانطور که پیغمبر و امام را مردم انتخاب نکرده اند بلکه خدا آنها را انتخاب کرد، رهبران بعدی (منظور روسای صوفیه) هم به طور غیر مستقیم باید به الهام خدایی انتخاب شوند یعنی هر رهبری برای بعد از خودش باید جانشین تعیین کند و همین وضعیت در دوران دوازده امام برقرار بود، بعد از غیبت امام دوازدهم»[۴۰] «اخذ بیعت و تربیت معنوی(از طرف امام زمان) به جنید بغدادی»[۴۱] سنی الاصل سپرده شد .

به هر حال مشایخ صوفیه جملگی خرقه تصوف را به علی بن ابیطالب علیه السلام می رسانند و معتقدند اگر فرقه ای سند خرقه اش به ساحت اقدس مولی الموحدین علی امیر المومنین نرسد ، سلسله اش باطل است . به همین لحاظ صوفی مشهور دوره اخیر، صفی علیشاه ، معتقد است رئیس صوفیان می باید «از عهده اثبات سلسله برآید که یدا به ید می رسد تا به امام»[۴۲] و ملاعلی گنابادی ، قول صوفی بدون اجازه را چون بول دانسته است[۴۳] و خلاصه نجیب الدین رضا ، رئیس صوفی ذهبی می سراید : «بی سند صوفی مثال خر بود»[۴۴]

به همین اعتبار برای آنکه صوفیان «خر» نشوند و قول ایشان حکم «بول» پیدا نکند ، همه و همه فرق مدعی هستند : «همه سلاسل صوفیه رشته اجازه خود را معنعن- حدیث معنعن (عنعنه) در اصطلاح علم حدیث (درایه) به روایتی گفته می شود که بین افراد سند آن با کلمه “عن” پیوستگى برقرار شده باشد

به باب مدینه علم الهی حضرت علی می رسانند».[۴۵] علی تابنده – محبوب علیشاه – می نویسد : «تقریباً همه سلاسل، فقر خود را منتسب به علی می دانند»[۴۶] اما این انتساب چگونه و توسط چه کسانی به علی امیرالمومنین علیه السلام می پیوندد ، باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد که در اینجا بدان پرداختیم. ملا سلطان گنابادی ، آنجا که درباره جاری شدن سلسله از ناحیه علی بن ابیطالب بحث می کند می نویسد : و مثل سلسله حسن بصری که بسیاری از سلاسل و دودمانها از آن منشعب شده است[۴۷] و طریقه معروف بن فیروزان کرخی که با معروف بن خربوزان مکی نباید اشتباه شود به حسن بصری می رساند و خلاصه این رئیس صوفی نعمت ا…ی فرقه خود را به واسطه حسن بصری به ساحت قدس علی امیرالمومنین علیه السلام می رساند.[۴۸]

جالب توجه اینکه به رئیس دیگر از فرقه گنابادی ، یعنی ملاعلی گنابادی ، سلطان حسین تابنده و علی تابنده گنابادی ، آنجا که درباره انتساب خود و فرقه نعمت ا…ی گنابادی چیزی نوشته اند ، اشاره ای به حسن بصری نکرده اند[۴۹] و این درست بر خلاف نسبت روسای نعمت ا…یه و برخلاف نسبتی است که شاه نعمت ا…ولی درباره نسبت خرقه خود متذکر شده است .[۵۰] این بدان علت است که عده ای از کارگزاران صوفیه اخیراً متوجه شده اند محققانی درباره انتساب صوفیه به امامان شیعه ، و حسن بصری به امیرالمومنین علیه السلام تحقیق و بررسی هایی انجام داده اند و به علت وفور احادیث و نقلهای تاریخی در مذمت حسن بصری موضوع اجازه ارشاد حسن بصری از امیرالمومنین علیه السلام را بی اعتبار نمودند، لذا درصدد برآمدند تا خود را از زیر بار این ذلت نجات دهند . بنابراین سلسله خود را به معروف کرخی و از او به امام رضا علیه السلام رساندند . حال با استناد به اقوال صوفیه که به صورت شجره فرقه ها در دسترس همگان می باشد جایگاه حسن بصری را در فرقه گنابادیه مشخص و معین می نمائیم .

این فرقه به دلیل انتساب به « نعمت ا…ولی » به فرقه نعمت ا…یه معروف شده است . عده ای کوشیده اند نسبت خرقه این فرقه را به علی بن موسی الرضا علیه السلام رسانده[۵۱] ، از نقل ادامه تا به حسن بصری خودداری کرده اند ، در صورتی که مشایخ فرقه آنها به واسطه آن دشمن سر سخت علی امیر المومنین علیه السلام سلسله را به آن ذات اقدس می رسانند چنانکه شاه نعمت ا…خود درباره خرقه اش می سراید:[۵۲]

 

باز شیخ سری بود معروف چون سری سرّ او به او مکشوف

شیخ معروف را نکو میدان شیخ داود طائیش میدان

شیخ او هم حبیب محبوب است عجمی طالب است ومطلوب است

پیر بصری ابوالحسن باشد شیخ شیخان انجمن باشد

و با اینکه سه تن از مشاهیر روسای فرقه گنابادی ، ملاعلی ، سلطان حسین و علی تابنده از نقل روند انتساب خرقه تا حسن بصری خودداری کرده اند ، در عصر آخرین رئیس فرقه نورعلی تابنده که فصلنامه عرفان ایران[۵۳] با مقاله او آغاز می شود ، سید مصطفی آزمایش و شهرام پازوکی ، هر دو از اتباع فرقه گنابادیه و نزدیکان مجذوب علیشاه ، خرقه را به حسن بصری می رسانند و آزمایش برای این ادعا مدارک و اسنادی ارائه می دهد[۵۴] . شهرام پازوکی می نویسد : «معروف پوشیده است خرقه را از داود طایی اخذ کرده است این طریقه را از او ، و او از حبیب عجمی و او از حسن بصری و او از حضرت امیر المومنین».[۵۵] این درست ، اطاعت و تبعیت از بزرگ روسای فرقه گنابادی ملا سلطان است که خرقه فرقه اش را به حسن بصری می رساند . علاوه متقدمین این فرقه نظیر مجذوب علیشاه کبودر آهنگی[۵۶] و میرزا زین العابدین شیروانی[۵۷] انتساب روسای فرقه را به حسن بصری می رسانند و مهمتر اینکه انشعابات نعمت ا…یه اعم از: کوثریه[۵۸]، شمس العرفا[۵۹] و جواد نوربخش[۶۰] همگی نسبت فرقه و خرقه خویش را به حسن بصری می رسانند .

بررسی مشایخ سلاسل صوفیه

به طور کلی آنجا که بحث تصوف فرقه ای مطرح می شود ، انقطاع سلاسل صوفیه مورد توجه خرقه پوشان فرقه باز قرار می گیرد که ضرورت آن موجب می شود به هر نوع ممکن ثابت کنند با یکی از مشایخ زیر به ائمه علیهم السلام متصل هستند :

حسن بصری از ناحیه علی بن ابیطالب – علیه السلام -[۶۱]،

ابراهیم ادهم نیز از حضرت علی بن الحسین – علیه السلام – [۶۲]،

با یزید بسطامی از حضرت امام صادق – علیه السلام -[۶۳]

شقیق بلخی از حضرت امام موسی کاظم – علیه السلام – [۶۴]،

معروف بن فیروزان کرخی از امام رضا – علیه السلام – [۶۵] و

جنید بغدادی از ناحیه امام عصر عجل تعلی فرجه الشریف[۶۶] مأمور به ارشاد و هدایت خلق بوده اند .

ü معروف کرخی کیست؟

محمد باقر سلطانی، پسر کوچک ملاسلطان، می­گوید: در سال ۲۰۰ هجری عده­ای از شیعیان خراسان به مقصد زیارت و تشرف به محضر امام رضا علیه السلام بر در خانه آن حضرت جمع شدند و پس از اخذ اجازه شرفیابی از کثرت شکر و ولع به حالت هجوم وارد منزل شدند. جناب معروف که در آن زمان پیرمرد ضعیفی بود، بر اثر ازدحام جمعیت دچار شکستگی پهلو گردید و رحلت نمود. مدفن او در بغداد است.[۶۷]

اوّلین کسی که افسانه معروف کرخی را درست کرد، ابو عبدالرحمن سلمی صوفی صاحب کتاب طبقات الصوفیه است.

وی می­گوید:معروف، در ۸ سالگی به دست امام علیه السلام مسلمان شد و پدر و مادرش مجوس بودند.

ملا علی گنابادی می­گوید: معروف در ۸ سالگی به دست امام علیه السلام مسلمان شد و در حال دربانی کردن برای امام علیه السلام در سال ۲۰۰ هجری فوت کرد.

امام رضا علیه السلام در ۱۴۸ یا ۱۵۳ متولد شده اگر ۵۳ بگیریم معروف ۴۷ ساله می­شود (اگر در ۸ سالگی مسلمان شده و در ۲۰۰ فوت کند) پس چطور در سن پیری در دربانی امام فوت نموده است.

نعمت ا…ولی در مورد معروف کرخی می­گوید:

او ز مولا جواز احسان یافت کفر بگذاشت نور ایمان یافت

یافت در خدمت امام مجال بوددربان درگهش ده سال[۶۸]

علامه هاشم الحسنی می­نویسد: در تاریخ شخصی به نام معروف بن فیروزان کرخی نیست.[۶۹]

 

این­ها این اسم را از نام معروف بن خربوذان کرخی که از اصحاب امام صادق علیه السلام ، کاظم علیه السلام و رضا علیه السلام بوده است، کپی کرده­اند.

بعدها سلطان حسین تابنده که متوجه اشکالات این نظریه شد، سعی کرد تا این معروف را همان معروف بن خربوزان کرخی معرفی نماید. وی می­گوید:

شیخ معروف خدمت حضرت صادق علیه السلام و کاظم علیه السلام و رضا علیه السلام رسیده و از طرف حضرت رضا علیه السلام مأمور به دعوت ولایتی بوده است.[۷۰]

حال باید حرف کدام یک را باور کرد؟

o اشکالات اساسی

معروف کرخی زودتر از امام علیه السلام از دنیا رفته است؛ یعنی امام رضا علیه السلام درسال ۲۰۲ و معروف در سال ۲۰۰ فوت شده است و چطور می­شود که کسی بعد از امام علیه السلام قطب باشد و خودش زودتر از امام از دنیا برود.

اگر معروف قطب باشد، چگونه می­توان پذیرفت که در یک زمان با وجود امام علیه السلام ، قطب دیگری باشد.

اگر برفرض قبول کنیم که معروف بعد از امام رضا علیه السلام هم بوده است، پس تکلیف امام جواد وهادی و عسگری علیهم السلام چه می شود؟

برخی در جواب این اشکال می گویند: از این­جا به بعد امامت به دو قسم تقسییم می­شود: امامت طریقت و امامت شریعت؛ یعنی از امام رضا علیه السلام به بعد، ائمه فقط امام شریعت بوده­اند و کارشان بیان احکام شرعی بوده است و امامت طریقت وعرفان و اخلاق، به معروف و اقطاب بعد از او رسیده است.

در جواب این اشکال آقایان عدول کرده­اند و گفته­اند که معروف شیخ مجاز بوده و قطب نبوده است.

حال این سؤال پیش می­آید که اگر معروف شیخ بوده، پس چرا سلسله خود را به امام رضا علیه السلام می­رسانید و نه به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی­رسانید.

همچنین اگر معروف شیخ است، چطور یک شیخ مجاز می­تواند قطب مشخص کند و سری سقطی را به قطبیت برگزیند و اگر سری قطب نیست، چگونه می­شود او جنید بغدادی را به قطبیت معرفی کند.

از این گذشته، در زمان حیات امام علیه السلام چگونه می­توان پذیرفت که معروف به سری حکم بدهد؟

ü اشکال دیگر بر سلسله سند

اشکال دیگر بر سلسله سند این­ها این است که اگر جنید بغدادی قطب شده است، پس امام زمان عجل ا…تعالی فرجه الشریف چه وضعیتی خواهد داشت؟.آیا می­شود قائل شد که دو قطب در یک زمان باشند؟

سلطان حسین تابنده گنابادی در چاپ ۸۴ کتاب نابغه علم و عرفان می­گوید: شیخ جنید از طرف امام حسن عسکری علیه السلام مجاز در دعوت بود و در زمان امام زمان عجل ا…تعالی فرجه الشریف آن سمت را داشت؛ ولی بیعت و تربیت او توسط شیخ سری سقطی بود.[۷۱]

ملا علی گنابادی می­گوید: جنید پس از رحلت امام عسکری علیه السلام و غیبت، حیات داشت. لهذا قطب ظاهر گشت و وکلای اربعه خلافت نداشتند؛ بلکه سفارت بود و دستگیری نمی­کردند.[۷۲]

به گمان ملاعلی، اوّلین قطب، جنید است. حال سؤال این است که حکم ولایت او کجا است؟ قطب بعدی را قطب قبلی دعوت می­کند و ظهور و غیبت امام علیه السلام تفاوت ندارد و در هر حال، امام علیه السلام است. اگر جنید قطب است، پس امام علیه السلام چه کاره است؟

این­ها این­همه داستان بافته­اند و سعی کرده­اند سلسله خود را به امام رضا علیه السلام برسانند.

حال برای این­که میزان دروغگویی آنان مشخص شود، شعری از نعمت ا…ولی می­آوریم تا ببینییم این­ها تا چه اندازه راست می­گویند و آیا اصلاً سلسله این­ها به امام رضا علیه السلام می­رسد یا نه؟

 

نعمت ا…ولی می­گوید:

شیخ ما کامل ومکمل بود قطب وقت و امام عادل بود

گاه ارشاد چون سخن گفتی در توحید را نکو سفتی

یافعی* بود نام عبد ا… رهبر رهروان آن درگاه

صالح بربری روحانی شیخ شیخ من است تا دانی

پیر او هم کمال کوفی بود کز کمالش بسی کمال افزود

باز باشد ابوالفتوح سعید* که سعید است آن سعید شهید

از ابی مدین او عنایت یافت به کمال از ولی ولایت یافت

مغربی بود و مشرقی به صفا آفتابی تمام مه­سیما

شیخ ابی مدین است شیخ سعید که نظیرش نبود در توحید

دیگر آن عارف ودود بود کنیت او ابو سعود* بود

بود در اندلس ورا مسکن بس کرم کرد روح او با من

پیر او بود هم ابوالبرکات* به کمال و جمال و ذات و صفات

باز ابولفضل بود بغدادی* افضل فاضلان به استادی

شیخ او احمد غزالی*بود مظهر جامع کمالی بود

خرقه­اش پاره بود او بکر است زآن­که نساج او ابوبکر است

باز شیخ بزرگ ابوعثمان که نظیرش نبود در عرفان

مظهر لطف حضرت واهب بندگی ابوعلی کاتب

شیخ او شیخ کاملش دانند بوعلی رودباریش خوانند

شیخ او هم جنید بغدادی* مصر معنی دمشق دلشادی

شیخ او خال سری سقطی محرم حال او سری سقطی

باز شیخ سری بود معروف چون سری سرّ او به او مکشوف[۷۳]

از این­جا به بعد ببینید آیا نعمت ا…سلسله خود را به امام رضا علیه السلام می­رساند یا این که بعداً صوفیان چنین چیزی را اضافه نموده­اند.

شیخ معروف را نکو میدان شیخ داوود طائیش میخوان

اوزموسی جواز احسان یافت کفر بگذاشت نور ایمان یافت

پیر او هم حبیب محبوب است عجمی طالب است ومطلوب است

پیر بصری ابولحسن باشد شیخ شیخان انجمن باشد

یافت او صحبت علی ولی گشت منظور بندگی علی

خرقه او هم از رسول خداست این چنین خرقه­ای لطیف کراست[۷۴]

مشکل دیگری که هست سنی بودن سر سلسله های این فرقه است. به همین جهت، به دو طریق این مشکل را توجیه نموده­اند:۱٫ تقیه؛ ۲٫ اوّل سنی بودند، بعد شیعه شدند.

 

اما این دو توجیه نیز ناصحیح است چون نعمت ا… پایگاهش در ایران بوده و علمای زمان او در سایر بلاد تقیه نمی کردند او چگونه تقیه می کرده است در مورد شیعه شدن نعمت ا… هم دلیلی نداریم و هرچه از او یافت شده دال بر سنی بودن او است که در ادامه خواهد آمد .

فرقه­ای مثل گنابادیه نسبت به برخی از افراد مثل حسن بصری و برخی دیگر از سران تصوف، خود را بی قید نشان داده­اند و سعی کرده­اند در سلاسل خود اسمی از حسن بصری نیاورند.

عمده­ترین توجیه برای شیعه نشان دادن آن­ها، تقیه کردن آنان است.

فصلنامه عرفان ایران که ارگان رسمی نعمت ا…ی گنابادی است، به سرپرستی صوفی مصطفی آزمایش نوشته است :

صوفیه در زمان امامان بزرگوار، شاگردی و تقیه به شیوه ائمه معصومین را داشتند.[۷۵]

در جایی دیگر برای رفع این شبهه می­نویسند:

چندان در بند اظهار تشیع معنوی خود نبودند و به اقتضای مولد (محل تولد) و اجتماع محل رشد خود، بالطبع به یکی از مذاهب فقهی اهل سنت عمل کرده­اند.[۷۶]

حتی این­ها برای حل این مشکل، تعریف جدیدی از شیعه و سنی ارائه داده­اند؛ چنان که .دکتر مصطفی آزمایش از بزرگان فرقه گنابادی در اروپا می­گوید:

سنی کسی است که پیرو رسول خدا بوده و از دو زیاده­روی بر کنار باشد؛ نه دشمن علی و اولاد او باشد و نه دشمن خلفای راشدین(ابابکر، عمر و عثمان). به این ترتیب کسی که از خلفای راشدین بدگویی کند، رافضی است و کسی که با علی علیه السلام مخالفت کند، خارجی است. کسی که به خلفای راشدین و به آل رسول ا…احترام گذارد و حرمت آنان را مراعات نماید و سنت رسول خدا را نیز پاسدار باشد، سنی محسوب می­شود. به این اعتبار است که بسیاری از بزرگان تصوف و عرفان مانند سنایی، مولانا، عطار و شاه نعمت ا…ولی، خود را سنی خوانده­اند.[۷۷] در پاورقی فصل چهارم صفحه ی ۷۰ مطالبی در مورد تولی و تبری در رد این مطلب آورده شده است.

دکتر نور علی تابنده، قطب این فرقه در کمال تعجب می­گوید: خلافت، حق علی نبود؛ حق ملت بود و وظیفه علی؛ یعنی ما مسلمین حق داشتیم که بعد از پیغمبر به عنوان جانشین او خلیفه­ای مثل علی داشته باشیم.

او با زیرکی تمام، خلافت راحق مردم می­داند و می­خواهد بگوید خود مردم نخواستند این حق را به علی علیه السلام بدهند و وظیفه از دوش ایشان ساقط شد. او نمی­گوید این­ها خلافت را غصب کردند.

خواجه عبدا…انصاری می­گوید:

از میان دو هزار صوفی که شناخته­ام، تنها دو نفر از آن­ها مذهب رافضی داشتند.[۷۸]

نویسندگانی از خود صوفیه هم مثل اسد ا…خاوری و دکتر نصر، سعی در اعتراف به این نکته دارند که تصوف سابقه سنی­گری دارد و با دادن لقب شیخ شهید به نجم الدین کبری سعی کردند او را شیعه جلوه دهند که این ادعا فاقد مدرک است.

دکتر تابنده می­گوید: هر کس امامت حضرت علی علیه السلام را قبول داشته باشد، از نظر ما شیعه محسوب می­شود و اگر رد کند، سنی محسوب می­شود.

این جنید که به ادعای همه علمای سنی از اهل سنت است، از طرف امام قطب می­شود! و هیچ کس جز صفی علیشاه در صد سالی اخیر ادعای شیعه بودن جنید را نکرده است!

دلایل بر انقطاع سلاسل صوفیه بسیار است و تمام کسانی که در سلسله سند ها مشایخ اهل تسنن آمده اند دلیلی بر جعلی بودن این فرقه ها به حساب می آیند اما به علت طولانی شدن بحث در این نوشتار با ذکر دو حدیث در مورد تصوف این بحث را تمام می کنیم لازم به ذکر است در روایات اسلامی نقد های تند و شدیدی نسبت به صوفیه شده است. امام رضا علیه السلام : کسی که نزد او صوفیه ذکر شود و آنها را به زبان و به دل انکار نکند از ما نیست ، و کسی که آنها را انکار کند گویا با رسول خدا صل ا… علیه و آله و سلم قیام کرده است.[۷۹]

امام علی النقی علیه السلام صوفیان نصاری و مجوس این امت هستند[۸۰]

گفتار دوم

 

سنی بودن نعمت ا…ولی

مهم ترین استادی که برای نعمت ا…ذکر می کنند و خود نیز او را بسیار ستوده است، شیخ عبدا…یافعی بوده است. شاه نعمت ا…در سن ۲۴ سالگی در مکه مکرمه به مدت ۷ سال از شخص مزبور کسب علم نموده است. و خود در این مورد می گوید :

بود سلطان اولیای زمان

بود روح القدس وی را همدم

سینه اش بود مخزن الاسرار

دردش بود گنج حق مدغم

و در نهایت چون همراه این استاد خویش طی مراحل عرفانی نمود، شیخ یافعی او را مقام خلافت خویش داد و خرقه اش بخشید و به ارشاد گماشت [۸۱]در مورد مذهب نعمت ا…باید یادآور شد که او به گواه اشعار فراوانی که خود سروده و نیز همراهی با استاد خویش شیخ عبدا…یافعی، از اهل سنت بوده است، که به پاره ای از این دلایل اشاره می شود :

۱- به تصریح خود نعمت ا… ولی، سلسله مشایخ وی و خرقه او به شیخ احمد غزالی و حسن بصری می رسد که تمامی مورخان و صاحبان تراجم آنان را سنّی می دانند.[۸۲]

۲- شیخ عبدا…یافعی که او را استاد اقباد حنفی و شافعی شمرده اند در میان اهل سنت از تکریم فراوانی برخوردار است و امکان ندارد که مریدی صادق و عاشق مثل نعمت ا… ولی با استاد خویش هم مرام نباشد با اینکه با القاب و عناوین بزرگی او را ستوده است[۸۳]

۳- اشعاری که بر تسنن خود تصریح کرده است: مثلاً او در دوستاری خلفاء را شدین چنین گفته است.

چهار یار رسولند دوستان خدا

به دوستی یکی دوست دارشان هرچار[۸۴]

ره سنّی گزین که مذهب ماست

ورنه گم گشته ای و در خللی[۸۵]

هم چنین در رساله مراتب الالهیه می گوید: از نبی بر چهار رکن نبوت که ابوبکر و عمر و عثمان و امیرالمؤمنین علی است، ابوبکر صورت قلب است و عمر صورت عقل و عثمان صورت روح و علی صورت نفس و از ایشان بر چهار امام که ایشان چهار رکنند از ارکان الهی و آن، مالک است و احمد و ابو حنیفه و شافعی[۸۶]

او در باب حقانیت مذهب تسنن و برتری آن بر سایر مذاهب می گوید: نزد ارباب بصائر مقرر است که اقرب طرق و انور سبل، طریق اهل سنت و جماعت است …

امام حق بعد از رسول صلی ا…علیه وآله وسلم امیرالمؤمنین ابابکر است [۸۷]

البته گفتنی است نعمت ا…همچنان به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولاد آن حضرت هم ابراز ارادت نموده و از آنان به نیکی یاد نموده امّا چونان شیعیان به امامت آن بزگواران اعتقادی نداشته است ولی از خوارج که بر حضرت علی شوریدند نیز بیزاری جسته است. چنانچه می گوید :

و دمبدم دم از ولای مرتضی باید زدن

دلت دل در دامن آل عبا باید زدن[۸۸]

ظاهراً در زمان حیات شاه نعمت ا…نیز مذهب او مورد تردید و پرسش معاصرانش قرار می گرفته است. چنانچه با لحن تندی در جواب این سؤالات چنین گفته است :

ای که هستی محب آل علی مومن کاملی و بی بدلی

ره سنی گزین که مذهب ما است ورنه گم گشته ای و در خللی

رافضی کیست دشمن بوبکر خارجی کیست دشمنان علی

هر که او هر چهار دارد دوست امت پاک مذهب است و ولی

دوستدار صاحبه ام بتمام یارسنی و خصم معتزلی

مذهب جامع از خدا دارم این هدایت بود مرا ازلی

نعمت ا…هم و ز آل رسول چاکر خواجه ام خفی و جلی[۸۹]

پرسند ز من چه کیش داری ای بیخبران چه کیش دارم

از شافعی وابو حنیفه آئینه خویش پیش دارم

ایشان همه بر طریق جدند من مذهب جد خویش دارم

در علم نبوت و ولایت از جمله کمال بیش دارم[۹۰]

حمید فرزام [۹۱]می نویسد: در همان نسخه خطی کتاب رسائل شاه نعمت ا…شمس العرفاءدر ص ۸۶ و ۸۷ نسخه چاپی این رساله در پاسخ به پرسش دوستی چیست؟ پس از شرح عارفانه درباره خلّه از قول رسول خدا صلی ا…علیه و آله درباره ابوبکر به مناسبت چنین روایت شده: قال رسول ا…صلی ا…علیه و آله: لوکنت متخذا خلیلاً لاتخذت ابابکر خلیلاً اگر دوستی برای خود انتخاب می کردم حتماً ابوبکر بود بعد این شعر را سروده:

او حبیب ا… و خلیل خداست منصب و جاهش از همه اعلاست

و باز حمید فرزام می گوید[۹۲]: در رساله فضائل صحابه که در دو نسخه خطی متعلق به کتابخانه های ملک و ملی جزو رسائل شاه ولی آمده این احادیث درباره خلفای اربعه از حضرت رسول صلی ا…علیه و آله نقل گردیده است لوکنت متخذا خلیلاً لاتخذت ابابکر خلیلاً و لکنه اخی و صاحبی و قد اتخذا…صاحبکم و صاحبی خلیلاً اگر دوستی برای خود انتخاب می کردم ابوبکر بود و لکن او برادر من و همراه من است و خدا همراه شما و همراه من ابوبکر را دوست خود قرار داده است.

نعمت ا…ولی در این روایت جعلی, ابوبکر را برادر پیامبر نامیده است و علی علیه السلام که برادر پیامبر اکرم به حساب می آید را کنار گذارده است [۹۳]و نیز در همان رساله فضائل صحابه در مورد عمر می گوید: که پیامبر فرمود: لوکان بعدی نبی لکان عمر الخطاب گر بعد از من پیامبری بود همانا عمر می بود [۹۴]

و در مورد عثمان می گوید: پیامبر فرمودند: لکل نبی رفیق و رفیقی فی الجنه عثمان

هر پیامبری رفیقی دارد و دوست من در بهشت عثمان است. [۹۵]

استفاده از روایاتی از اهل تسنن که شیعه قبول ندارد

ج) عن عبدا…بن مسعود عن نبی صلی ا…و سلم قال :لو کنت متخذا خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا و لکنه اخی و صاحبی و قد اتخذ ا…صاحبکمو صاحبی خلیلا بیت :

صدق صدیق باید ای صادق

تا شوی عاشقی چنان لایق

و عن انس قال :قال رسول ا…صلی ا…علیه وسلم :ابوبکر و عمر سیدا کهول اهل الجنه من الا ولین و الاخرین ….

نعمت یاران رسول فرموده

جان مومن قبول فرموده

و عن طلحه بن عبد ا… قال : قال رسول ا… علیه و سلم لعلی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی

وعن زید بن ارقم قال : قال رسول ا… صلی ا…علیه وسلم من کنت مولاه وفعلی مولاه [۹۶]

گفتار دوم:

ادعاهای نعمت ا…ولی

ادعای پیشگو بودن

 

تعیین وقت برای ظهور امام زمان عج ا…تعالی فرجه الشریف

از برای آن دجال هم با من شنو عیسی آید مهدی آخر زمان پیدا شود

پانصدو هشتاد هجری بود چو این گفتم در هزار و سیصدو هشتاد آن پیدا شود

آگهی شد نعمت ا…شاه را ز اسرار غیب گفته او بیگمان بر مردمان پیدا شود

برای دیدن نسخه خطی کلیک کنید

در این اشعار که طبق جستجو دز نقد های موجود برنعمت ا… ولی برای اولین بار نویسنده این متن آن را یافته و نسخه آن همراه تحقیق به موسسه کلام حضرت آیت ا…العظمی سبحانی حفظه ا… تعالی ارائه می شود نعمت ا…دست به تعیین وقت برای ظهور زده و خود را مصداق روایات معصومین علیهم السلام که تعیین کنندگان وقت را تکذیب کرده اند [۹۷]نموده است و برای ظهور حضرت مهدی عجل ا…تعالی فرجه الشریف تعیین وقت در سال ۱۳۸۰ می کند که به تاریخ قمری و شمسی و میلادی کذب و دروغ گویی او معلوم است.

لازم به ذکر است شعر های دیگری به او منتسب است که انتساب این اشعار به نعمت ا…کاملا مسجل نیست بلکه در نسخ خطی اشعاری مخالف این اشعار نیز دیده شده است که به سبک پیشگوی های احادیث اهل سنت در آنها نعمت ا…شعر سروده که در این اشعار تفاوت نگرش شاعر فاحش است

دیگر اینکه کسی که برای ظهور تعیین وقت کند به شهادت خود معصومین کذاب است که در پاورقی قبلا بعضی از احادیث آن آمد بر فرض قبول ادعای پیشگویی،پیشگویی دلیل بر کرامت نفس فرد نیست و افراد از طرق نامشروع نیز می توانند به آن دست یابند

در احادیث اهل سنت و شیعه[۹۸] و تفاسیر آیات قرآن[۹۹] نیز خیلی از این پیشگوئیها آمده که نعمت ا…می توانسته آنها را از سند هایی که هم اکنون نیز موجود است برداشت کرده و به شعر در آورده باشد و سوال اینجاست که چرا سند این اشعار را به اطرافیانش نگفته وآنها را بخود نسبت داده است ؟

ادعای ولی کامل بودن، ادعای رسالت، ادعای علم لدنی داشتن

نعمت ا…رسید تا جایی

که به جز جان اولیا نرسد.[۱۰۰]

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم

صد درد دل به گوشه چشمی دوا کنیم.[۱۰۱]

در مجمع انبیاء حریفیم

سر حلقه جمله اولیاییم[۱۰۲]

وی دارای عقاید عرفانی خاصی بوده و خودش را شایسته مقام ولایت می دانست.[۱۰۳] لذا لقب ولی بر خود نهاده بود و آن را مکرر در دیوان اشعارش نیز آورده است چنانکه می گوید:

نعمت ا…ماست پیر و ولی.[۱۰۴]

از دیگر سوی برخی محققین عقیده دارند که از آن جهت که بعضی از بزرگان صوفیه برای خود سلطنت و حکومت ظاهری و باطنی نسبت به پیروانشان قائل بوده اند از این رو به آخر و اول اسم خود کلمه شاه را اضافه کرده اند همانند شاه نعمت ا…و یا نور علیشاه و امثال آن.[۱۰۵] همانگونه که خود شاه نعمت ا…تصریح کرده است.

بنده حضرت خداوندم

همانگونه که خود شاه هزار سلطانم.[۱۰۶]

جمع بندی

در این فصل به اثبات رسید اینکه بعضی از مخالفان خواسته اند مشایخ نعمت ا… را به ائمه علیهم السلام برسانند ادعایشان از انقطاع سلسله مشایخ خالی نیست و معنعن به امام نمی رسد و سلسه مشایخ اداعیشان منقطع است طبق گفته خود او مشایخ نعمت ا… ولی به مشایخی می رسد که از اهل سنت بودن آنها آشکار است .

 

نعمت ا… ولی فردی صوفی و سنی مذهب است که از روی تقیه از تشیع، حب علی و آل که اعتقاد خیلی از اهل سنت هم هست را بیان می کرده اما در کتب خود و اشعار به طور قاطعانه سنی بودن خود را اعلام کرده با اینکه از رافضی و ناصبی برائت می جسته اما محبت خلفا و کل صحابه ی بر و فاجر و امیر المومنین علی علیه السلام را طبق اعتقاد اهل تسنن ابراز می داشته و این را حتی در اشعار خود نیز سروده است و بر شیعیان مسجل است که تولی و تبری جزء اعتقادشان است.

نعمت ا… ولی پیشگوئیهای مطابق احادیث اهل سنت داشته اما اینها را به خود نسبت می داده و دلیلی بر مقامات و ثابت کننده علم الهی داشتن خود ابراز می نموده که در یکی از نسخ خطی او که نویسنده در بین نسخ خطی یافت دست به تعیین وقت برای ظهور زده که هم چون وقات است مصداق گذب الوقاتون قرار گرفته وهم اینکه در حال حاضر که سال پیش گویی ظهور او چند سالی گذشته دروغگو بودن او نیز معلوم شده است

ادعا های دیگر او نیزآورده شد مثل ولی کامل بودن و علم لدنی داشتن که بر اهل بصیرت نقض آن پوشیده نیست

فصل چهارم: تطبیق اندیشه نعمت الله ولی با پلورالیزم

مقدمه

بعد از بررسی دیدگاههای مختلف در مورد پلورالیسم و بررسی مطالب بیان شده در مورد نعمت ا…ولی در این فصل به بررسی و تطبیق تکثر گرایی در اندیشه نعمت ا…ولی پرداخته می شود

پلورالیسم مقبول و نامقبول نزد علمای شیعه که بیان شد، مصادیق آن در اندیشه نعمت ا… ولی مورد بررسی قرار می گیرد و در پایان نتیجه گیری این فصل و جمع بندی کل تحقیق ارائه خواهد شد .

گفتار اول:

پلورالیسم به معنای مقبول علمای شیعه در کلام نعمت ا…ولی

قبلا گفته شد که از مصادیق معنای مقبول پلورالیسم نزد علمای شیعه پلورالیسم به معنای پلورالیسم طولی و پلورالیسم در اصول و فقه تشیع و پلورالیسم به معنای مدارا با ادعای حقانیت برای عقیده خود و تکثر در فهم حقیقت غایی بمعنای مرتبه داشتن درجات فهم با حفظ ادعای حقیقت مطابقت برای حق را می توان نام برد .ولی هیکدام از این معانی در کلام نعمت ا…راه ندارد، چون چنانکه گذشت او یک سنی صوفی است و در گفتار دوم همین فصل خواهد آمد که از پلورالیسم به معانی نامقبول آن بسیار در اندیشه او یافت می شود .

گفتار دوم:

تکثر گرایی به معنای نامقبول علمای شیعه در کلام نعمت ا…ولی

در فصل دوم آمد که برای مصادیق نامقبول پلورالیسم به پلورالیسم به معنای پلورالیسم عرضی، پلورالیسم در اصول و فقه اهل تسنن و پلورالیسم به معنای مدارا بدون ادعای حقانیت برای عقیده، تکثر در فهم حقیقت غایی بمعنای همه حقند، یا حق امری نسبی است و پلورالیسم دینی بر پایه ی پوزیتیویسم ، پلورالیسم به معنای بهره مندی یکسان ادیان از حق و باطل و پلورالیسم به معنای ادیان همگی راه هایی به سوی حق هستند، می توان اشاره کرد که در کلام نعمت ا…ولی از این مصداق نامقبول کاربرد پلورالیسم مطالب زیادی یافت می شود.

تکثر گرایی با تفیک شیعه و رافضی و درست کردن مذ هب جامع

نعمت ا… ولی در بعضی از اشعار با برداشت صوفیانه خودش اقرار به ولایت اهل بیت علیهم السلام می کند مانند اشعاری که در ذیل می آید، ولی در دیگر اشعار این رویکرد را بانگاه پلورالیستی و نسبی نگری تغییر داده که در ادامه می آید.

هر که ز اهل خداست تابع آل عباست

منکر آل رسول دشمن دین خداست

دوستی خاندان درد دلم را دواست

جان علی ولی در حرم کبریاست

صورت او هل اتی معنی او انما است

 

باب حسین و حسن ابن عم مصطفی است

پیروی او بود دین حق و راه راست

سلطنت لافتی غیر علی خود که راست

مشهد پاک نجف روضه رضوان ماست

یکسر موی علی هر دو جهانش بهاست

لحمک لحمی و راست همدم او مصطفاست

هر که موالی بود خویش من و آشناست

آیت او انما ست آن که ولی خداست

آن که ولی خداست آیت او انماست

مدعی این طریق رهرو راه خطاست

بنده درگاه او سید هر دو سراست[۱۰۷]

از مذهب و دین ما چه پرسی

آن است که رای ما بر آن است.[۱۰۸]

نقشی که خیال غیر بندد

در مذهب ما همه مناهی است.[۱۰۹]

در ابیات زیر نعمت ا… ولی از مذهب اهل بیت علیهم السلام که قبلا مدعی آن بود عدول کرده و پیروان مکتب اهل بیت را دعوت به مذهب اهل تسنن می نماید و حتی پا را فراتر گذارده شیعیان اثنی عشری و اعتقادات آنها را به عنوان رافضی و خارج از دین خطاب می نماید

ای که هستی محب آل علی

مومن کاملی و بی بدلی

ره سنی گزین که مذهب ماست

ورنه گمگشته ای و در خللی

رافضی کیست دشمن بوبکر

خارجی کیست ؟ دشمنان علی

هرکه او هر چهار دارد دوست

امت پاک مذهب است و ولی

دوستدار صحابه ام به تمام

یار سنی و خصم معتزلی

ره سنی گزین که مذهب ماست

ورنه گمگشته ای و در خللی

نعمت ا…ولی با ابداء مذهب جمع رویکرد پلورالیستی خود را گسترش داده و می گوید:

مذهب جامع از خدا دارم

 

این هدایت مرا بود ازلی.[۱۱۰]

رافضی نیستم ولی هستم

مومن پاک خصم معتزلی.[۱۱۱]

به حق آل محمد به نور پاک علی

که کس نبی نشده تا نگشته است ولی

ولی بود به ولایت کسی که تابع اوست

موالیانه طلب کن ولی ولای علی

به هرچه می نگرم نور اوست در نظرم

تو میل مذهب ما کن مباش معتزلی.[۱۱۲]

نعمت ا…ولی که نزد علمای اهل تسنن تحصیل نموده برای آنچه که طرفدارانش جمع بین عقاید موجود و منزه کردن از ناخالصی ها می دانند، به یک مرزبندی قاطع با روافض در جامعه شیعه و با خارجیان و معتزله از میان طوایف اهل تسنن دست می زند و از آنها تبری می جوید و خود را پیرو مذهبی می داند که آن را مذهب جامع می داند !!مذهبی که در زیر آن همه مسلمانان می توانند جمع شوند و معاندان و معارضان با اهل بیت علیهم السلام به قرآن وعترت پیغمبر اعتصام جویند و در دیوانش می گوید:” مذهب جامع از خدا دارم” برای روشن شدن این مذهبی که نعمت ا…ولی ساخته، در رساله نصیحتنامه که برای تعلیمات ویژه به فرزندش و جانشینش خلیل ا…نگاشته می نویسد : (نصیحت : موحد به توحید جامع باش . بیت : همه را جمع کن یکی گردان اسم جامع زهر یکی بر خوان.[۱۱۳] در جای دیگر به فرزندش می گوید : وتابع سنت سنیه حضرت محمدی می باش.[۱۱۴]

و در رساله تحقیق السلام می گوید (نزد ارباب بصائر مقرر است که اقرب طرق و انور سبل طریق اهل سنت و جماعت است بیت : این است طریق آشنایی ره رو تو اگر رفیق مایی

وباید که از مذاهب باطله که اهل حق بر ابطال آن متفقند، احتراز نمایی … قدر ی بی قدر و معتزله معزوله( …[۱۱۵]

طبق مطالبی که در پاورقی قبل ذکر شد، تعبیر نعمت ا…ولی از روافض را شیعه قبول ندارد در مورد قدریه شیعه نیز قدریه را قبول ندارد در مورد معتزله نیز معتزله بغداد به شیعه نزدیک است در مورد خوارج شیعه آنها را قبول ندارد اما با اندک مطالعه ای در کتبی که در مورد فرقه های سنی و شیعه نوشته اند در می یابیم، کسی با انکار چند فرقه به فرقه شیعه عقایدش ملحق نمی شود، خصوصا اینکه مطالبی گفته باشد که شیعه قبول ندارد وخلاف آنچه گفته از ارکان تشیع است، پس از شیعه بودن نیز خارج می شود.

نعمت ا…ولی می خواهد با این مذهب به قول خودش جامع افراد سنی و شیعه را گرد هم آورد و با این جمع از اختلافات جلوگیری کند، جلو برادر کشی را بگیرد در حالی که می توان به عقیده و اندیشه خود باقی بود و با دیگر اندیشه ها نیز تعامل سازنده و دور از خشونت داشت، حتما نباید همه یک عقیده باشند تا از خشونت پرهیز شود.

تکثر گرایی با استفاده ار الفاظ مشترک

دم به دم از ولای مرتضی باید زدن

دست در دامن آل عبا باید زدن

نقش حب خاندان بر لوح جان باید نگاشت

مهر مهر حیدری بر دل چو ما باید زدن

دم مزن با هر که او بیگانه باشد با علی

گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن[۱۱۶]

بی ولای آن ولی لاف از ولایت می زنی

 

لاف را باید که دانی از کجا باید زدن[۱۱۷]

ما لوایی از ولای آن ولی افراشتیم

طبل در زیر گلیم آخر چرا باید زدن

هر کس را امام رهبری است

رهبر جان ما علی ولی[۱۱۸]

سید اولیا علی ولی

آن که عالم تن است و او جان است

گرچه من جان عالمش گفتم

غلطی گفته ام که جانان است

بی ولای علی ولی نشوی

گر تو را صد هزار برهان است

واجب است انقیاد او بر ما

خدمت ما بقدر امکان است

دوستی رسول و آل رسول

نزد مومن کمال ایمان است

باطنا شمس و ظاهرا ماه است

نور هر دو به خلق تابان است

رو رضای علی به دست آور

گر تو را اشتیاق رضوان است

یادگار محمد است و علی

نعمت ا…که میر مستان است.[۱۱۹]

از مطالعه و پژوهش در آثار نعمت ا…ولی ترغیب پیروان به محبت آل عبا (علیهم السلام)! و خاندان پیامبر فهمیده می شود ولی باید به نکته ی توجه داشت:

برخی از پیروان مکتب تصوف به ولایت علی مرتضی علیه السلام متمسکند، لکن این مطلب عده زیادی را به اشتباه انداخته و اشعاری از این قبیل را دلیل بر شیعه بودن یا شیعه شدن این افراد دانسته اند غافل از آن که در بعضی از مذهب های چهار گانه اهل تسنن نیز محبت خاندان رسول (صل ا…علیه و آله و سلم) و آل عبا(علیهم السلام) ! بسیار تاکید شده است و در مورد ولی نیز اهل سنت به معنی دوست می گیرند، پس نباید دم از ولای علی زدن را دال بر اعتقاد به حاکمیت و سرپرستی بلا فصل امام علی علیه السلام بعد از نبی (صلی ا…علیه واله وسلم) دانست و آنها عایشه را نیز جز اهل بیت علیهم السلام دانسته و او و تمام صحابه را نیز عادل و قبول دارند، البته عصمت را شرط برای این قبول داشتن نمی دانند پس از ابراز محبت به خاندان یا آل عبا (علیهم السلام) یا دم از ولای علی علیه السلام زدن که در توضیح کسانی که این دو لفظ شامل آنها می شود نیز بین مذهب حقه تشیع و فرقه های اهل تسنن، بحث است نباید به شیعه بودن کسی استناد کرد . خصوصا اینکه نعمت ا…ولی مطالبی نیز در قبول آنچه اهل تسنن معتقدند و شیعه معتقد نیست نیز گفته است که قبلاآورده شد.[۱۲۰]

نعمت ا…ولی با استفاده از این لفظ مشترک بین شیعه و سنی طرفدارانی را جذب می کند که دلالت بر تفکر پلورالیستی و تکثر گرایی با استفاده از این الفاظ مشترک دارد.

تکثر گرایی و حفظ حرمت خلفای سه گانه

نعمت ا…ولی که از دوستی خاندان آل عبا !علیهم السلام صحبت می کرد و با این کار در بین شیعیان خود را طرفدار اعتقادات آنها نشان داده بود از روش اساتید خود کناره گیری نمی تواند بکند و به قول خودش در مورد امیر المومنین که گفت:

ما لوای از ولای آن ولی افراشتیم

طبل در زیر گلیم آخر چرا باید زدن

ازاینکه اعتقاد خود را در مورد خلفای دیگر مخفی کند نیز خود داری نمی کند و می گوید

الف )چهار یار رسولند دوستان خدا

به دوستی یکی دوست دارشان هر چهار[۱۲۱]

یعنی خلفا (ابوبکر و عمر و عثمان و علی (ع) چهار تن از صحابه و یار پیغمبرند وبه واسطه دوستی پیغمبر اکرم (صل ا…علیه و آله) باید این چهار صحابی را دوست داشت

ب)…از نبی بر چهار رکن نبوت که ابوبکر و عمر و عثمان و امیر المومنین علی علیه السلام است [۱۲۲]

در مذهب تشیع اطاعت بی چون و چرا از صحابه و اعتقاد به اینکه به خاطر پیغمبر باید آنها را دوست داشت سخنی مردود دانست در اعتقاد شیعه بعد از پیامبر به دستور خدا امام علی علیه السلام توسط پیامبر (صلی ا…علیه واله وسلم ) به عنوان جانشین معرفی شده و بعد از امام علی علیه السلام امامان دیگر که در احادیث پیامبرصلی ا…علیه واله وسلم نیز به آنها اشاره شده است.

لفظ شیعه در اصطلاح به کسانی گفته می شود که به امامت و خلافت بلا فصل علی علیه السلام معتقدند و بر این عقیده اند که امامت او از طریق نص جلی و یا خفی ثابت شده و امامت حق او و فرزندان او است. [۱۲۳]

لازم به ذکر است فقط فرقه زیدیه بودند که گفتند؛ امام علی علیه السلام خلافت ابوبکر را پذیرفته پس آنها نیز او را قبول کردند، زیدیه فرقه ای منسوب به زید فرزند امام زین العابدین علیه السلام است، آنان تا امام سوم را به امامت وخلافت پذیرفته اند و با شیعه اثنی عشری هم عقیده اند، ولی پس از امام حسین علیه السلام به امامت ولائی سیاسی زین العابدین علیه السلام اعتقاد ندارند، اگر چه امامت علمی او را پذیرفته اند در فهرست امامان زیدیه پس از امام حسین علیه السلام حسن مثنی متوفای ۸۰ ه.ق فرزند امام حسن مجتبی قرار دارد[۱۲۴].

این گروه و دو گروه دیگر (سلیمانیه یا جریریه و صالحیه یا ابتریه علی علیه السلام را افضل صحابه می دانستند، ولی معتقد بودند ابوبکر از طریق بیعت به امامت رسید و علی علیه السلام به آن رضایت داد، در این میان سلیمانیه خلافت ابوبکر و عمر را که مدعی اندبه انتخاب امت انجام گرفته صحیح می دانستند، عثمان را به دلیل بدعت های که در دین انجام داد و نیز عایشه و طلحه و زبیر را به سبب جنگ با علی تکفیر می کردند و صالحیه می گفتند درباره عثمان باید توقف کرد و سخنی در مدح و ذم او نباید گفت .[۱۲۵]

طبیعی است شهادت حضرت زهرا اولین شهید دفاع از ولایت و مخفی بودن قبر آن حضرت را هیچ شیعه محب اهل بیتی فراموش نمی کند واگر محب خاندان است معتقد به انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم[۱۲۶] می باشد دشمن خاندان و آل را دشمن و دوست دار آنها را دوست می دارد نمی شود آنها را دوست داشت و مخالفین و غاصبین حق آنها را هم دوست داشت .تولی و تبری جز فروع مذهب تشیع است و در آیات و روایات بسیار بر آن تاکید شده است. [۱۲۷]

ولی نعمت ا… ولی از آنجا که صوفی سنی مذهب است، اعتقادش از تولی و تبری خالی است، از مذهب خود حفظ حرمت خلفای سه گانه، بلکه وجوب آن را اثبات می کند و با مسلک عرفانی صوفیانه خود بین محبت علی علیه السلام و آن سه را جمع می کند و این تکثر گرایی را مذهب جامع می داند.

تکثرگرایی و پلورالیسم در اندیشه قائلین به تصویب

نعمت ا…ولی که با مسلک عرفانی صوفیانه اش بین صحابه -همچون مولی علی علیه السلام و غاصبین خلافت آن حضرت – جمع می کند، چون فردی سنی مذهب است باید مانند اهل سنت از لحاظ اصول فقهی نیز اعتقادات و اجتهادات همه را حق بداند و قایل به تصویب شود،در این صورت نتیجه آن می شود، حضرت حق جل جلاله معاذ ا… حکم واقعی نداشته باشد و معاذالله خدا بر روی عرش نشسته تا هر چه به ذهن صحابی و… رسید را حقیقت بخشد، مسلک تصویب یعنی اماره و دلیل ظنی موجب ایجاد حکم واقعی می شود و ادعای خود را حکم واقعی برای مکلف می شمارد. جمهور علما؛عامه را مصوبه می دانند، به خاطر اینکه طرفداران تصویب مجتهدند و شعارشان این است که کل مجتهد مصیب و حکم واقعی همان است که مجتهد به آن رسیده؛ معاویه و عایشه اجتهاد کرده اند و عمل به اجتهادشان برای آنها واجب بوده است. جمهور علما؛ شیعه را مخطئه می نامند، به خاطر اینکه می گویند : خداوند در لوح محفوظ احکامی دارد که در حق همگان ثابت است، اعم از جاهل، عالم، مسلم و کافر و ما همه به واقع مکلفیم و امارات هم طریقند الی الواقع، اگر صحابی اشتباه کرد صحابی بودنش و مجتهد بودنش باعث تغیر در حکم ا…واقعی نشده او در نفس الامر و واقع خطا کار است .[۱۲۸]

نتیجه اینکه نعمت ا…ولی با جمع در مذهب جامعش، چاره ی جز جمع بین حق باطل ندارد و این در ظنون به تصویب منجر شده و قائلین به تصویب نیز تکثر گرا هستند، چون وقتی مجتهد هر چه گفت حکم ا…واقعی بشود و بر خلاف اعتقاد شیعه نفس الامر و واقعی نیز نباشد، تا مطابقتی بین حکم مجتهد و آن پیش آید هر چه مجتهد قایل به تصویب گفت حجت است ؛ حکم ا…واقعی است و این همان کثرت گرایی و پلورالیسم هست که در عقاید عامه ریشه دارد و از لحاظ کلامی این افراد یا اهل تفویض و یا جبر همراه شدند و چگونه حق با حق درگیر شود و هزاران کشته در این جنگها بر زمین بیفتد، یقینا تکثر گرایی در این عقاید موج می زند.

تکثر گرایی با جمع بین خلفای سه گانه و امام علی علیه السلام

نعمت ا…ولی با بهره گیری از روایت اهل سنت هم ابوبکر را خلیل رسول خدا نامیده و مهر تایید بر او می زند و هم عمر را به عنوان کسی که شان بالقوه نبوت داشته مطرح می کند و او و ابوبکر را آقای اهل بهشت معرفی می نماید و از طرفی امامت و ولایت علی علیه السلام را مورد تاکید قرار می دهد و آن حضرت را مانند هارون برای موسی می داند که این حکایت از تفکرات پلورالیستی وی داشته است .

عن عبدالله بن مسعود عن نبی صلی ا…و سلم قال :لو کنت متخذا خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا و لکنه اخی و صاحبی و قد اتخذ ا…صاحبکمو صاحبی خلیلا بیت :

صدق صدیق باید ای صادق

تا شوی عاشقی چنان لایق

وقال فی عمر : لو کان بعدی نبی لکان عمر الخطاب .

و عن انس قال :قال رسول ا…صلی ا…علیه وسلم :ابوبکر و عمر سیدا کهول اهل الجنه من الا ولین و الاخرین ….

نعمت یاران رسول فرموده

جان مومن قبول فرموده

و عن طلحه بن عبد ا… قال : قال رسول ا… علیه و سلم لعلی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی

وعن زید بن ارقم قال : قال رسول ا… صلی ا…علیه وسلم من کنت مولاه وفعلی مولاه [۱۲۹]….

لازم به ذکر است درمورد حدیث اول هرکس ابابکر و ظلم او به امام علی علیه السلام را بداند و بشناسد جعلی بودن این مطلب برای او واضح است در مورد حدیث دوم این روایت در مقابل روایت الحسن و الحسین سیدا شباب اهل جنه جعل شده و چه ناشیانه جعل گردیده پیرمرد بهشت !مگر انسانهای پیر در بهشت به شکل مسن و پیر زندگانی می کنند؟!بر فرض که صحابه ای زمان پیغمبر در موردش وصف خوبی آورده شد یقینا آن مطلب وصف حال او در آن زمان با آن اوصاف اکتسابیش بوده و در مورد بعضی از صحابه مثل امام علی علیه السلام دلیل بر عصمت آنها هست، ولی اگر دلیلی بر عصمت او نبود تصور خطا و گناه برای او ممکن است پس اگر طلحه الخیر یا زبیر سیف الاسلام. بر امام علی علیه السلام در جنگ جمل شمشیر کشید، تکلیف برای شیعه مشخص است و نفاق کسانی که بین امام علی علیه السلام و غیرآن حضرت جمع کردند مسلم می شود که بعدا نیز در گفتار تکثر گرایی با جمع بین اضداد و اجتماع نقیضین این مطلب را بیشتر توضیح خواهم داد یک تکثر گرا و مبدع مذهب جامع با جمع بین امام علی علیه السلام و مخالف ین در اینچنین امتحاناتی نفاق و خطایش آشکار می گردد.

تکثر گرایی باولی واصل به حق دانستن خود

نعمت ا…ولی نه تنها آنگونه که گذشت قائل به تکثر گرایی در اصل مذهب بوده بلکه در فهم دین نیز دچار تکثر گرایی شده تا جائی که با ولی واصل دانستن خود، خویش و فهم خود از دین و مذهب را به عنوان راه رسیدن به حق معرفی می کند در صورتی که خداوند متعال راه وصول به حق را صراط مستقیم دانسته و بندگان را دعوت می کند که راه حق یک راه بیش نیست و از راه های متفرق بپرهیزند.

یاد جانان میان جان من است

عشق او عمر جاودان من است

نفس روحبخش من دریاب

که دم عیسوی از آن من است

هفت دریا به نزد اهل نظر

موجی از بحر بیکران من است

اهل بیت رسول اگر جویی

از منش جو که خاندان من است

مجلسی پر از نعمت جنت

بزم رندان و نزل خوان من است

یک زمانی به حال من پرداز

خوش زمانی که این زمان من است

هرکه خواهد نشان آل از من

نعمت ا…من نشان من است[۱۳۰]

نصیحت اسراف و امساک هردو مذمومند افراط وتفریط هردو مردودند خیر الامور اوسطها بیت در همه کار معتدل می باش تابع قول اهل دل می باش[۱۳۱]

وقتی حد وسط و راه ثواب دور شدن از طریق مردود ؛ نفس آدمی با عقیده ی باطل گردید و حجیت حق دانستن اعمال و رفتار و گفتار چنین شخصی ؛ نفسش گردید, افراط یا تفریط چنین روشی آشکار است عارف صوفی مسلک خود را حق دانسته بدیهی است که اعمال و رفتار و گفتار پر از تناقض گویی و تکثر گرایی و جمع بین حق و باطل خواهد بود .

تکثر گرایی با تعریف خاص از تشیع و تسنن

نعمت ا…ولی تشیع را اعتقاد به دوستی آل عبا !!می داند و آن را مخالف احترام به صحابه نمی پندارد از طرف دیگر از واژه سنی تعریفی دیگر ارائه داده و آن را تعریف شیعه حقیقی می داند چرا که از سنت پیغمبر متابعت می کند و هواهای نفسانی و آرای باطله و تمایلات و تخیلات خود را بجای رفتار و کردار و گفتار حضرت رسول صلی ا…علیه واله وسلم سرمشق قرار نمی دهد نعمت ا…حضرت امام علی علیه السلام را سنی خطاب می کند و حضرت امام علی علیه السلام را با لقب محی السنه و الجماعه یعنی احیا کننده سنت و جماعت نام می برد چنانچه در انتهای رساله خرقه می گوید : (…واو از امام الا ئمه محیی السنه و الجماعه سلطان الاولیا و برهان ال صفیا مظهر العجایب امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه الصلوه و السلام و او از حضرت نقطه دایره ظهور احدیت ومرکز اظهار محیط و احدیت اول به معنی و آخر به صورت صدر صفه اصطفی محمد مصطفی صلی ا…علیه و آله وسلم …والحمدلله والمنه و صلی ا… علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین و سلم …) [۱۳۲]

باید توجه داشت که اهل سنت خود را جماعت می داند و شیعه ر ا اقلیت و رافضی به معنای مذموم آن می داند.

تکثر گرایی باتفکیک بین علم استنباطی و لدنی

پرسند زمن چه کیش داری

ای بی خبران چه کیش دارم

از شافعی و ابو حنیفه

آیینه خویش پیش دارم

ایشان همه بر طریق جدند

من مذهب جد خویش دارم

در علم نبوت و ولایت

از جمله کمال بیش دارم [۱۳۳]

 

از ابیات فوق در می یابیم که نعمت ا…ولی علم را حصول علم لدنی به طریق خفی و الهامی در دل می داند و آنچه را که حاصل از استدلال واستنباط عقلی باشد، گفتار جدلی دانسته که بر خلاف روش رسول ا…(صلی ا…علیه و آله)است .

در دفاع از بدست آوردن علوم به روش الهامی می گوید :

(آداب وضعیه آن است که اسماء اشیاء که وضع کرده او (یعنی رسول خدا صلی ا…علیه و آله )است و بر آن حکم حل و حرمت فرموده تغییر نکند یا اسم حلال را حرام گویند و حرام را حلال . قال رسول ا…صلی ا…علیه و آله:زمان یظهر فیه اقوام تسمی الخمر بغیر اسمها و ذالک لیستحلوها بالاسم -ترجمه بر مردم روزگاری می آید که جماعتی ظاهر می شوند که شراب را به غیر نامش می خوانند تا آن را حلال شمارند –همچنان که خمر را نبیذ نام کردند و ریا را تزویر و به اسم ؛ حلال گفتند) [۱۳۴]

و یا در جای دیگر می گوید :

سنت سنیه الهیه آن است که هر صورتی از صور محسوسه که در وجود آید آن را روحی کرامت فرماید و اگر آن صورت زایل شود روح آن صورت مراجعت نماید به برزخ اصلیه فمنه بدا و الیه یعود ) [۱۳۵]

عشق جانان اگر به جان داری

حاصل عمر جاودان داری

مهر پاک است و مهر آل عبا

خوش نشانی است گر نشان داری

آفتابی است نور او پیدا

نتوانی که آن نهان داری

عقل بگذار عاشقانه بیا

میل اگر سوی عاشقان داری[۱۳۶]

سر در راه عشق در سر است

بگذر از سر که کار معتبر است

سرموی حجاب اگر با قی است

بتراشش چه جای ریش و سر است

سر بنه زیر پای و دستش گیر

گر تو را میل تاج یا کمر است [۱۳۷]

منطق در اندیشه ای بکنار برود جای آن را هیاهوی به اسم هو هو و بردگی به اسم آیین سرسپاری می گیرد اینجاست که تکثر گرایی در اندیشه نمایان می شود و سنی که قایل به تصویب است و صوفی که خود را واصل به خدا رسیده می پندارد همه را خدا می بیند و پرستش خدایی غیر از وجود خودش را شرک می داند و گاهی به اوج خود خواهی رسیده و فقط خود را خدامی بیند ودر جمع این نفی و اثبات به تکثر گرایی معتقد شده و عبارات ما گوناگون و حسن تو واحد است می سرآید و تکثرگرا می شود وقتی ملاک عقلی برای مطابقت الهام با واقع نباشد هم خود خواهی خدا خواهی جلوه می کند و در اینجا بین دریافت قدری حسن بصری (که از مشایخ اوست) و او اختلاف پیش می آید، حال حق با کدام است علم لدنی یا الهام قلبی؟!و در نتیجه این تفکیک علم لدنی و استدلایی به اندیشه ای تکثر گرایانه ختم می شود .و حقیقت در الهام ها بی ملاک می ماند .

نعمت ا…ولی با مصرع “از جمله کمال بیش دارم ” مذهب جامع خود را طرح و تلاش می کند با رویکردی پلورالیستی بین مذاهب اهل تسنن و تشیع جمع کند هر چند در نهایت به استبداد فکری روی آورده و مذهب جامع خود را ناسخ مذاهب اهل سنت و تشیع می داند لذا می گوید:

علم تو باشد همه از قیل و قال

و آن من ، میراث من از جد من.[۱۳۸]

تکثر گرایی با جمع بین اضداد و اجتماع نقیضین

جمع بین اضداد و اجتماع نقیضین امکان ندارد، زیرا انسان صاحب اندیشه اگرقائل به نفس الامر و واقع و حقیقت برای اشیا و عدم نسبیت حق بما هو حق نباشد که هیچ، ولی اگر قائل به یگانگی حقیقت است با چنین جمعی در واقع مخالف است، جمع بین اضداد و اجتماع نقیضین را در واقع محال می داند، مگر اینکه وحدت های ثمانیه لحاظ نشده باشد[۱۳۹]

اما نعمت ا…ولی با جمع بین آنچه که گفته شد مرتکب چنین خطایی شده است ، اول از الفاظ مشترک استفاده می کند و بین معصوم و غیر معصوم جمع می کند و آنها را یکی می داند، بعد با جمع بین صحابه و چهار رکن نبوت دانستن مولی علی علیه السلام و غاصبین حق آن حضرت بین حق و باطل ، محق و غاصب جمع می کند، با ادعای شیعه بودن و رافضی نبودن در حالی که شیعه و رافضی طبق بیان معصوم یکی است بین شیعه بودن و نبودن جمع می کند .

گفتار نعمت ا…ولی پر از گزینه های متشکل از جمع بین متناقضین و اضداد می باشد تکثر گرایی در اعتقادات نعمت ا…ولی باعث جمع بین اضداد شده چگونه حق و باطل با هم جمع شدنی است؟ کسی که صحابه را به خاطر یار پیغمبر بودن دوست می دارد بلکه به آنها معتقد و سنی است ، مخالفین ابابکر را رافضی و آنها را شیعه نمی داند و … در جنگ بین امام علی علیه السلام و معاویه درصفین یا امام علی علیه السلام و عایشه در جمل ، نمی تواند حق یعنی علی ابن ابیطالب علیه السلام را انتخاب کند و چاره جز تکثر گرایی ندارد، چون به حصر عقلی یا امام علی علیه السلام حق و معاویه باطل و دفاع از امام واجب و کشتن کسانی که بر او شمشیر کشیده اند به امر امام علیه السلام حلال یا معاذ ا…امام علی علیه السلام باطل و معاویه حق یا هر دو حق و یا هر دو باطل و این دو فرض نیز ممکن است و نزد کسانی که حق را نسبی می دانند یا هردو هم حق و هم باطل یا هر دو نه حق ونه باطل ، این حصر عقلی است، طبق اعتقاد شیعه امیر المومنین علی علیه السلام حجه ا…و امام و جانشن بلا فصل بعد از رسول ا…صلی ا…علیه و آله و سلم می باشد امام علی علیه ااسلام حق و مخالف امام علی علیه السلام باطل است، کلام امام علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام صحیح و اطاعت از اولو الامر واجب ومخالفین آنها مخالفان حجج الهی بشمار می روند ولی اهل تسنن چون این طرف را امیر المومنین و آن طرف را خال المومنین میدانند. تکلیفشان مثل شیعه مشخص نیست یا باید در چنین جنگی یک طرف را بر گزیند یا نفاق در پیش گرفته و معلوم نشود در جنگ علوی هستند یا اموی، یا از جهاد سر باز زنند؛ که تاکنون نویسنده این نوشتار نیز با این سوال از آنها جواب قانع کننده ای که تکلیف را در جنگ مشخص کند نیافته و هر چه از آنها پرسیده بیشتر بر بطلان عقیده و بلا تکلیفی آنها پی برده است . گزینه های دیگر را نیز غالب اهل تسنن قبول ندارند، آنها در این موارد به سکوت معتقدند و پیروان خود را از چنین فکری باز می دارند.

نعمت ا… ولی به جمه بین اضداد و متناقضین در این امور آنگونه که در فص قبل گذشت روی آورده و عملا وارد حوزه تکثرگرائی در اصل مذهب و فهم از آن شده است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری فصل چهارم

در گفتار نخست این فصل گفته شد تکثرگرایی مورد قبول علمای شیعه در اندیشه نعمت ا…ولی راه ندارد و اودر حقیقت جامع معارفی غیر شیعی است که از طریق علمای اهل سنت، بدست آورده است

درگفتار دوم این فصل مصادیق تکثر گرایی در اندیشه نعمت ا…ولی بررسی شد و به شهادت مستندات جا مانده از او، می توان قاطعانه گفت نعمت ا…ولی یک اندیشمند پلورالیسم به معنای نامقبول نزد علمای شیعه بوده است و گفتار او پر از مصادیق یک اندیشه پلورالیستی می باشد .

نتیجه گیری کلی

در فصل های قبل بیان گردید که منظور از پلورالیسم نامقبول چیست و نعمت ا…ولی کیست و دارای چه عقایدی است .

در طی این نوشتار این نتیجه حاصل شد که نعمت ا…ولی یک صوفی سنی مذهب است که هم به علت عقیده صوفیانه خود و هم به علت سنی بودن، دارای ویژگی‌های یک شخصیت تکثر گرا بوده است. همچنین، علت این که برای بعضی مذهب نعمت ا…ولی کشف نشده، می توان به اندیشه پلورالیستی اشاره کرد که محققان را سر در گم کرده است. اندیشه ای که بین حق باطل جمع می کند، مذهب جامع می سازد، از زندگی او که بیشتر در بین مردم کرمان می زیسته نیز می توان این مطلب را فهمید که او عقیده خود را هرچند در کتاب های خود بیان کرده ولی از عموم مخفی می کرده است۰

ضمنا در ضمیمه این نوشتار سند مشخص نمودن وقت برای ظهور و عدم تحقق آن چنانچه گذشت ارائه می گردد .

برای دیدن نسخه خطی کلیک کنید

امید است که مردم بصیر و محب اهل بیت علیهم السلام خصوصا شیعیان با خواندن این نوشتار و مطالب دیگری که در این زمینه موجود است خود را از عقاید انحرافی مصونیت بخشند و خانواده و در نتیجه جامعه اطراف خود را به ارزش‌ها و عقاید ناب اهل بیت علیهم السلام ملتزم نمایند و آنان را به زیور تعلیم و تربیت اسلامی مزین کنند.

رمضان المبارک سال۱۴۳۴

به قلم:محمد صادق محسن زاده هدش

[۱] مفهوم پوزیتویسم :

باید توجه داشت که یک تداخل مهم و اساسی بین پوزیتویسم و مدرنیسم وجود دارد؛ مدرنیسم به عنئان ایدئولوژی پوزیتویسم تلقی می شود و پوزیتویسم را می توان به عنوان متدلوژی مدرنیسم تلقی نمود و نیز می توان بدنه اصلی علوم معاصر علی الخصوص نظریات جدید علوم اجتماعی و سیاسی را پوزیتویسم دانست و پوزیتویسم در واقع شورشی بود بر علیه فلسفه و متافیزیک و بر علیه گرایشهای دینی و احکام اخلاقی و مذهبی. از دیدگاه پوزیتویسم مذهب جزءِ تاریخ ذهن انسان است و خارجیتی ندارد، خداوند مفهومی است که جزءِ تاریخ ذهن انسان قرار می گیرد. از مهمترین ابزاز پوزیتویسم در حمله به دین، تشکیک در معناداری گزاره های دینی است که توضیح آن در این مختصر نمی گنجد. پس می توان نظریات جدیدی را که در قرن ۲۰ مطرح شده اند، از نظر معرفت شناسی و متدلوژی تحت عنوان پوزیتویسم و از لحاظ محتوی تحت عنوان مدرنیسم بررسی نمود.

[۲] . تشیع و تصوف، دکتر کامل مصطفی الشیبی، ص ۲۳۲٫

[۳] . دستهای ناپیدا، خاطرات مستر همفر؛ نشر گلستان کوثر؛ ص ۶۴٫

[۴] سوره ی نساء آیه ۱۵۰

[۵] . سوره ی مائده،آیه ی ۷۳

[۶] .واژه نامه ی فرهنگی سیاسی؛ زرشناس، شهریار؛ کتاب صبح،۱۳۸۳،چاپ اول ،صص ۸۷ – ۹۰ .

[۷] بصیرت پرچمداران؛ جمعی از نویسندگان؛ مجموعه آثار پزوهشکده تحقیقات اسلامی؛ ص: ۷۰٫

[۸] . مائده ۴۵

[۹] . بصیرت پرچمداران؛ همان ص: ۷۱٫

[۱۰] . مریم ۸۸تا ۹۲

[۱۱] . نساء ۱۷۱٫

[۱۲] . یونس ۳۲٫

[۱۳] . مباحث پلورالیسم دینی؛ جان هیک؛ مترجم : گواهی – عبدالرحیم؛ محل نشر : تهران ص ۹۶٫

[۱۴] . مجلّه ی معرفت؛ انتشارات مؤسسه ی امام خمینی رحمه ا… علیه ، ش ۲۳، ص ۸۰۱٫

[۱۵] . تحلیل و نقد پلورالیسم، علی ربانی گلپایگانی، نشر فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ ۱، ۸۷۳۱ ش.

[۱۶] . شریعت در آینه ی معرفت؛ جوادی آملی, عبدا… ؛ مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، ۱۳۷۲٫

[۱۷] آل عمران ۸۵٫

[۱۸] . عدل الهی؛ مطهری, مرتضی؛ نشر صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۶۸ ش.

[۱۹] . مجمع الفکر الاسلامی؛ انصاری مرتضی ص ۱۲۳

[۲۰] صراطهای مستقیم؛ س‍روش‌، ع‍ب‍دال‍ک‍ری‍م‌؛ ‫م‍وس‍س‍ه‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌ ص‍راط‫،۱۳۸۷، ص ۲٫

[۲۱] همان، ص ۵٫

[۲۲] همان، ص ۰۱٫

[۲۳] همان، ص ۶٫

[۲۴] . تحلیل و نقد پلورالیسم دینی؛ ربانی گلپایگانی، علی؛ مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه ی معاصر، صص ۱۷ – ۳۷٫

[۲۵] لوازم فلسفی – کلامی پلورالیسم دینی، رشاد, علی اکبر، مجله ی کتاب نقد، ش ۴، ص ۸۹٫

[۲۶] صراطهای مستقیم،همان, ص ۴٫

 

[۲۷] صراطهای مستقیم؛همان؛ ص ۴٫٫

[۲۸] تحلیل و نقد پلورالیسم دینی؛همان؛ صص ۲۲۱ – ۴۲۱٫

[۲۹] صراطهای مستقیم؛ همان؛ ص ۴٫

[۳۰] همان؛ ص ۲۱٫

[۳۱] مجله ی کتاب نقد؛ مقاله: لوازم فلسفی – کلامی پلورالیسم دینی؛ رشاد, علی اکبر؛ ش ۴؛ صص ۴۰۱ – ۵۰۱

برای مطالعه ی بیش تر ر.ک:

تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه ی معاصر، صص۳۶ و ۷۷۱٫

دین شناسی، محمّد حسین زاده، مؤسسه ی پژوهشی امام خمینی رحمه ا… .

تازه های اندیشه، (پلورالیسم دین، حقیقت، کثرت)، هادی صادقی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، صص ۴۹ و ۲۱۱٫

لوازم فلسفی – کلامی پلورالیسم دینی، علی اکبر رشاد، کتاب نقد، ش ۴، صص ۶۹ و ۵۰۱٫ }

[۳۲] ممتحنه، ۸٫

[۳۳] زمر، ۷۱ و ۸۱٫

[۳۴] کلام جدید، ص ۲۷۱٫

[۳۵] عدل الهی؛ مطهری، مرتضی, نشر صدرا صص ۹۸۲ و ۴۶۳٫

[۳۶] الجاثیه ۳۲

[۳۷] . تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت ا…ولی. فرزام؛ حمید، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص ۱۷٫

[۳۸] مجموعه مقالات درباره شاه نعمت ا…: ۲۶

[۳۹] همان.

[۴۰] همان.ص ۲۷٫

[۴۱] همان. ۲۶٫

[۴۲] مقدمه دیوان صفی : ۱۶

[۴۳] رساله سعادتیه : ۸۴ اص‍ف‍ه‍ان‍ی‌، ع‍ب‍دالغ‍ف‍ار، – ق‌۱۳۱۳ ه‍ران‌: ح‍ق‍ی‍ق‍ت‌، ۱۳۷۲ رس‍ال‍ه‌ س‍ع‍ادت‍ی‍ه‌/ ن‍گ‍ارش‌ ع‍ب‍دال‍غ‍ف‍ار اص‍ف‍ه‍ان‍ی‌. ب‍ه‌ان‍ض‍م‍ام‌ ب‍خ‍ش‍ی‌ از ک‍ت‍اب‌ س‍ل‍طان‌ ف‍ل‍ک‌ س‍ع‍ادت‌/ ت‍ال‍ی‍ف‌ ع‍ل‍ی‌ ن‍ورع‍ل‍ی‍ش‍اه‌ ث‍ان‍ی‌: ۸۴

[۴۴]: سبع المثانی : ۳۵۳ رس‍ال‍ه‌ س‍ب‍ع‌ م‍ن‌ ال‍م‍ث‍ان‍ی‌ و ال‍ق‍رآن‌ ال‍ع‍ظی‍م‌ ف‍ی‌ م‍دی‍ح‌ ال‍ن‍ب‍ی‌ ال‍ک‍ری‍م‌[چاپ سنگی]/میرزا هادی بن علی بجستانی خراسانی حائری؛ک‍ات‍ب‌ م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی‌ ال‍ت‍ب‍ری‍زی‌ ال‍غ‍روی‌ ۳۵۳

[۴۵] عرفان ایران : ۸/۵۶

[۴۶]: خ‍ورش‍ی‍د ت‍اب‍ن‍ده؛ ش‍رح‌ اح‍وال‌ و آث‍ار ع‍ال‍م‌ رب‍ان‍ی‌… س‍ل‍طان‍ح‍س‍ی‍ن‌ ت‍اب‍ن‍ده‌ گ‍ن‍اب‍ادی‌ رض‍ا ع‍ل‍ی‍ش‍اه‌ (طاب‌ ث‍راه‌)/ ت‍ال‍ی‍ف‌ و ت‍دوی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ ت‍اب‍ن‍د [ت‍ه‍ران‌]: ح‍ق‍ی‍ق‍ت‌، ۱۳۷۷. ۲۲ پاورقی و همچنین با همین مضمون : باب ولایت : ۲۹۱ / عرفان ایران : ۷/۷۶

[۴۷] ولایت نامه ولایت نامه : ۲۳۵ ولایت نامه[چاپ سنگی]/سلطانمحمد بن حیدر محمدبن سلطان محمد نعمهاللهی ؛ کاتب مقدمه:اسمعیل الدزفول مولداً طهران مسکناً ؛ کاتب:داود گلپایگانی . ـ سلطانعلیشاه٬ سلطانمحمد بن حیدر٬ ۱۲۵۱ – ۱۳۲۷.: ۲۳۵

[۴۸] ولایت نامه همان ۲۴۳

[۴۹] صالحیه ۳۴۷ ، خورشید تابنده : ۴۱ – ۴۲ – ۴۳ ، نابعه علم و عرفان ۵۹

 

[۵۰] دیوان شاه نعمت ا…ولی : ۴۹۴ به بعد

[۵۱] به مستندات آن اشاره شد

[۵۲] دیوان شاه نعمت ا…ولی : ۴۹۴ به بعد

[۵۳] البته قابل ذکر است این فصلنامه متعلق به فرقه گنابادیه و مطالب آن گویای تصوف گنابادی است نه عرفان ایران

[۵۴] عرفان ایران : ۸/۴۰

[۵۵] عرفان ایران : ۸/۶۹

[۵۶] م‍راح‍ل‌ ال‍س‍ال‍ک‍ی‍ن‌[نسخه خطی]م‍ج‍دوب‍ع‍ل‍ی‌ ش‍اه‌ م‍ج‍ذوب‍ع‍ل‍ی‌ ش‍اه‌، م‍ح‍م‍دج‍ع‍ف‍ر ب‍ن‌ ص‍ف‍ر، ۱۱۷۵ – ق‌۱۲۳۸ نسخه خطی آن در سازمان اسناد و کتابخانه جمهوری اسلامی ایران : ۱۶۷

[۵۷] ریاض السیاحه صورت شجره

[۵۸] قصه عشق پیران از علی فرخی

[۵۹] تذکره صوفیانی معروفی از عبدالمجید شربیه : ۱۷۹

[۶۰] پیران طریقت : ۱۱

[۶۱] تمامی کتبی که درباره فرقه های صوفیه نوشته شده به این موضوع اشاره کرده اند

[۶۲] ولایت نامه : ۲۴۰

[۶۳] مرآت الحق مرآت الحق : ۱۲۰ م‍رآت‌ ال‍ح‍ق‌[نسخه خطی]ح‍اج‍ی‌ م‍ح‍م‍دج‍ع‍ف‍رب‍ن‌ ح‍اج‌ ص‍ف‍رخ‍ان‌ ه‍م‍دان‍ی‌ ق‍رگ‍وزل‍و ف‌۲۲۸۰ در سازمان اسناد و کتابخانه جمهوری اسلامی ایران نسخه خطی موجود است: ۱۲۰

[۶۴] ولایت نامه : ولایت نامه : ۲۳۵ ولایت نامه[چاپ سنگی]/سلطانمحمد بن حیدر محمدبن سلطانمحمد نعمهاللهی ؛ کاتب مقدمه:اسمعیل الدزفول مولداً طهران مسکناً ؛ کاتب:داود گلپایگانی . ـ سلطانعلیشاه٬ سلطانمحمد بن حیدر٬ ۱۲۵۱ – ۱۳۲۷. ۲۴۰

[۶۵] رهبران طریقت و عرفان ، داستان عشق پیران ، پیران طریقت ، تذکره الاولیاء

[۶۶] خورشید تابنده : ۴۲ ، رساله باب ولایت از جذبی : ۳۲۶قه ی نعمه ا…ی منسوب به اوست و هنوز هم در ایران این دسته از صوفیان فرقه مهمی محسوب میشوند.

[۶۷] . ر.ک: رهبران طریقت وعرفان.

[۶۸] . طرائق الحقائق، طرائق الحقائق، ج ۲، ص ۴۵۸٫ ذک‍ره‌ طرای‍ق‌ ال‍ح‍ق‍ای‍ق‌[چاپ سنگی]م‍ع‍ص‍وم‍ع‍ل‍ی‌ ش‍اه‌ ن‍ع‍م‍ه‌ ال‍ل‍ه‍ی‌ ال‍ش‍ی‍رازی‌ک‍ات‍ب‌ ع‍ب‍دال‍ج‍واد ال‍ن‍ی‍ش‍اب‍ور م‍ع‍ص‍وم‌ ع‍ل‍ی‍ش‍اه‌، م‍ح‍م‍دم‍ع‍ص‍وم‌ ب‍ن‌ زی‍ن‌ ال‍ع‍اب‍دی‍ن‌، ۱۲۷۰ – ق‌۱۳۴۴ ج ۲، ص ۴۵۸٫

[۶۹] . ر.ک: تصوف وتشیع.

[۷۰] . نابغه علم و عرفان، ص ۵۹٫

[۷۱] . نابغه علم و عرفان، ص .

[۷۲] . صالحیه، ص ۳۴۸٫

[۷۳] * از مشایخ معروف اهل سنت به حساب می آیند

[۷۴] . دیوان شاه نعمت ا…ولی، مثنوی، ۷۱، ص۶۶۱٫

[۷۵] . فصلنامه عرفان ایران، ش ۳، ص۱۰۸٫

[۷۶] . همان، ش ۱۰، ص۸۳٫

[۷۷] . مجموعه مقالات درباره شاه نعمت ا…ولی، ص ۴۹٫

 

[۷۸] . تصوف و تشیع، ص ۱۱۳٫

[۷۹] مستدرک الوسایل مستدرک الوسایل نرم افزار جامع فقه اهل البیت نورج ۱۲ ص ۲۲۳

[۸۰] حدیقه الشیعه حدیقه الشیعه ص ۶۰۲ مقدس اردبیلی حدیقه‌الشیعه[نسخه خطی]/احمد بن محمدمقدس اردبیلی مقدس اردبیلی ، احمد بم علی ، – ۹۹۳ق. در سازمان اسناد و کتابخانه جمهوری اسلامی ایران نسخه خطی موجود است ص ۶۰۲

[۸۱] دیوان شاه نعمت ا…ولی، ص ۳۷۰٫

[۸۲] حمید فرزام، نشریه دانشکده ادبیات اصفهان، مقاله : اختلاف جامی با شاه ولی، ۱۳۴۲، ش ۲، ص

[۸۳] السُبُکی، طبقات الشافعیه، مصر، ۱۳۲۴ هـ . ق، ج ۶، ص ۱۰۳٫ طب‍ق‍ات‌‌ال‍ش‍اف‍ع‍ی‍ه‌‌ال‍ک‍ب‍ری‌/ ل‍ت‍اج‌‌ال‍دی‍ن‌ اب‍ی‌ ن‍ص‍ر ع‍ب‍دال‍وه‍اب‌ ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ک‍اف‍ی‌‌ال‍س‍ب‍ک‍ی‌؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ م‍ح‍م‍ود‌م‍ح‍م‍د ال‍طن‍اح‍ی‌، ع‍ب‍دال‍ف‍ت‍اح‌ م‍ح‍م‍دال‍ح‍ل‍و. س‍ب‍ک‍ی‌، ع‍ب‍دال‍وه‍اب‌‌ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌،‏‫ ‏‫۷۲۷ -‏ ‏‏۷۷۱ق.‏، ۱۳۲۴ هـ . ق، ج ۶، ص ۱۰۳٫

[۸۴] دیوان، ص ۳۲۱٫

[۸۵] دیوان، ص ۵۵۰٫

[۸۶] رسایل شاه نعمت ا…ولی، به مساعی عبدالحسین ذوالریاستین، مطبعه ارمغان،۱۳۱۱، ص ۹۰٫

[۸۷] فرزام، حمید، پیشین، ص ۵۹۶٫

[۸۸] ) دیوان نعمت ا…ولی با مقدمه سعید نفیسی انتشارات باران قصاید ص ۲۷).

[۸۹] دیوان کامل شاه نعمت ا…ولی با مقدمه محمد عباسی انتشارات کتابفروشی فخررازی ص۵۶۷

[۹۰] دیوان کامل شاه نعمت ا…ولی با مقدمه محمد عباسی انتشارات کتابفروشی فخررازی ص۶۱۱

[۹۱] نقد آثار و افکار شاه نعمت ا…ولی، فرزام، حمید، تحقیق در احوال و تهران، سروش، چاپ اول ص ۵۹۴-۵۹۳

[۹۲] همان کتاب

[۹۳] رساله فضائل صحابه نسخه خطی شماره ۴۶۶۲-سال ۱۱۰۹ هـ.ق- نقد احوال و آثار نعمت ا…ص ۵۹۴

[۹۴] کتاب نقد آثار و احوال شاه نعمت ولی ا…ولی ص ۵۹۵

[۹۵] نقد آثار و افکار شاه نعمت ا…ولی، فرزام، حمید، تحقیق در احوال و تهران، سروش، چاپ اول ص ۵۹۵- فضائل صحابه ص ۸۷-۸۶

[۹۶] . (نسخه خطی شماره ۴۲۶۲ کتابخانه ملک مورخ به سال۱۱۰۹ ه. ق)

( ونسخه خطی شماره ۱۴۶۴ کتابخانه ملی مورخ به سال ۱۱۳۴ ه. ق)

( و کتاب مسافرتهای شاه ولی …. تالیف دکتر حمید فرزام اصفهان شهریور ۱۳۴۷ صص ۵۹ و ۶۰ و حواشی آن(منقول از تحقیق در احوال نقد آثار و افکار شاه نعمت ا…ولی، فرزام، حمید، تحقیق در احوال و تهران، سروش، چاپ اول دکتر حمید فرزام انتشارات سروس ۱۳۷۴ صص۵-۵۹۴).

[۹۷] از جمله روایات مشهور شیعه، جمله‌ای است که در توقیع مبارک امام زمان علیه السلام به اسحاق بن یعقوب وجود دارد و این‌گونه به دست ما رسیده است: «أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى ا…وَ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ» اما ظهور فرج با خداست و تعیین وقت کنندگان دروغ می‌گویند.[۱] تعیین وقت و هنگام برای زمان ظهور امام عصر (عج) و مختصات‌یابی آن، امری است که بارها از سوی معصومین از آن نهی شده و حرمت و عدم جواز آن مشهود است. به عنوان نمونه‌ای دیگر، امام امام صادق علیه السلام می فرماید: «کَذَبَ المُوَقِّتونَ ما وَقَّتْنا فیما مضى و لا نُوقِّتُ فیما یُستَقْبَلُ» وقت گذاران دروغ مى گویند. ما (اهل بیت) نه در گذشته، وقت (ظهور) را تعیین کرده ایم و نه در آینده، تعیین وقت خواهیم کرد.[۲]

و یا در روایت دیگری می‌فرماید: «کَذَبَ الوَقاتون. إنّا اهلُ بَیتٍ لا نُوَقَّتُ» تعیین کنندگان وقت (برای ظهور قائم عج) دروغ می‌گویند. ما خانواده‌ای هستیم که (برای آن) وقتی تعیین نمی‌کنیم اما گاهی برخی با تأملات شخصی و برآیندهای فکری خویش احساس می‌کنند که با توجه به شواهدی که دارند یا مطالعه کرده‌اند، می‌توانند زمان‌بندی برای ظهور امام عصر (عج) ارائه دهند و به مختصات ضمنی آن اشاره کنند. این نوع حرکت‌ها و گفته‌ها، شاید در برخی موارد آثار سوء و نامطلوبی در بدنه فکری و اندیشه‌ای مردم داشته باشد و تردیدها به ویژه نسل جوان را مورد هجمه قرار دهد و انتظار را از فرآیند طبیعی خود خارج سازد. بنابراین ضرورت دارد که مواضع روشن و محکمی در قبال هرآنچه در این زمینه با این محوریت گفته می‌شود، صورت گیرد. امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «مَنْ وَقَّتَ لَکَ مِنَ النَّاسِ شَیْئاً فَلَا تَهَابَنَّ أَنْ تُکَذِّبَهُ فَلَسْنَا نُوَقِّتُ لِأَحَدٍ وَقْتاً» هر کس براى تو وقت تعیین کرد، بى محابا آن را دروغ بشمار؛ زیرا ما براى هیچ کس، هیچ وقتى تعیین نمى‌کنیم.[۳] هر کس با هر قصد و غرض و انگیزه‌ای و در هر جایگاه و منصب و مقامی، اگر به دام توقیت بیافتد و برای ظهور حضرت مهدی عجل ا…تعالی فرجه الشریف وقت تعیین کند، دروغگو خواهد بود و وظیفه عموم جامعه شیعی، مقابله جدی و تکذیب چنین افرادی است.

[۱]: کمال الدین و تمام النعمه، ج۲ ص۴۸۳ ک‍م‍ال‌ال‍دی‍ن‌ و ات‍م‍ام‌ ال‍ن‍ع‍م‍ه‌ ی‍ا “ک‍م‍ال‌ال‍دی‍ن‌ و ت‍م‍ام‌ ال‍ن‍ع‍م‍ه‌”[نسخه خطی]م‍ح‍م‍دب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ب‍ن‌ ح‍س‍ی‍ن‌ اب‍ن‌ب‍اب‍وی‍ه‌ (م‌. )۳۸۱

[۲]: الغیبه طوسی،۴۶۰ ق مؤسسه المعارف الإسلامیه نرم افزار کلام اسلامی نور، ص۴۲۶

[۳]: همان

۱۰۸۶- [۱] الکافی: محمد بن یحیی، عن سلمه بن الخطاب، عن علی بن حسان، عن عبدالرحمان بن کثیر، قال: کنت عند ابی عبدا…علیه السلام اذ دخل علیه مهزم، فقال له: جعلت فداک: اخبرنی عن هذا الامر الذی ننتظر متی هو؟ فقال: یا مهزم! کذب الوقاتون، و هلک المستعجلون و نجا المسلمون.

۱۰۸۷- [۲] – الکافی: عده من اصحابنا، عن احمد بن محمد بن خالد، عن ابیه، عن القاسم بن محمد، عن علی بن ابی حمزه، عن ابی بصیر، عن ابی عبدا…علیه السلام، قال: سالته عن القائم علیه السلام، فقال: کذب الوقاتون، انا اهل بیت لانوقت.

و قال: احمد باسناده قال: قال: ابی ا…الا ان یخالف وقت الموقتین.

۱۰۸۸- [۳] – اثبات الرجعه او الغیبه: احمد بن محمد و عبیس بن هشام، عن کرام، عن الفضیل، قال: سالت اباجعفر علیه السلام هل لهذا الامر وقت؟ فقال: کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون.

۱۰۸۹- [۴] – اثبات الرجعه او الغیبه: الحسین بن یزید الصحاف، عن منذر الجواز، عن ابی عبدا…علیه السلام قال: کذب الموقتون، ما وقتنا فیما مضی، و لا نوقت فیما یستقبل.

۱۰۹۰- [۵] – غیبه النعمانی: اخبرنا علی بن احمد، عن عبیدا…بن موسی العباس، عن یعقوب بن یزید، عن محمد بن ابی عمیر، عن عبدا…بن بکیر، عن محمد بن مسلم، یا محمد! من اخبرک عنا توقیتاً فلا تهابن ان تکذبه فانا لا نوقت لاحد وقتاً.

۱۰۹۱- [۶] – غیبه النعمانی: اخبرنا ابوسلیمان احمد بن هوذه، قال: حدثنا ابراهیم بن اسحاق النهاوندی بنهاوند سنه ثلاثه و سبعین و مائتین، قال: حدثنا عبدا…بن حماد الانصاری فی شهر رمضان سنه تسع و عشرین و مائتین، قال حدثنا عبدا…بن سنان، عن ابی عبدا…جعفر بن محمد علیهماالسلام انه قال، ابی ا…الا ان یخلف وقت الموقتین.

۱۰۹۲- [۷] – غیبه النعمانی: حدثنا علی بن احمد، عن عبیدا…بن موسی العلوی، عن محمد بن احمد القلانسی، عن محمد بن علی، علی ابی جمیله، عن ابی بکر الحضرمی، قال: سمعت اباعبدا…علیه السلام یقول: انا لانوقت هذا الامر.

۱۰۹۳- [۸] – الهدایه: حدثنی محمد بن اسماعیل، و لعلی بن عبدا…الحسنیان، عن ابی شعیب محمد بن نصیر، عن عمر بن الفرات، عن محمد بن المفضل، عن المفضل بن عمر، قال: سالت سیدی اباعبدا…جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام: هل للمامول المنتظر المهدی علیه السلام من وقت موقت یعلمه الناس؟ فقال الصادق علیه السلام: حاش لله ان یوقت له وقتاً… الی ان قال: من وقت لمهدینا وقتاً فقد شارک ا…فی علمه… الحدیث، و هو طویل.

و یدل علیه ایضاً الاحادیث ……

پاورقی

[۱] الکافی: ج ۱ ص ۳۶۸ ک الحجه ب کراهیه التوقیت ح ۲؛ الامامه و التبصره: ص ۹۵ ب النوادر ح ۷ «بسنده عن محمد بن مسلم عن ابی عبدا…علیه السلام… مثله» غیر انه قال:«کنت عنده» و قال «ننتظره» و فی آخره قال: «والیه یصیرون»؛ غیبه الشیخ: ص ۴۲۶ ح ۴۱۳ باسناده عن الفضل عن عبدالرحمان نحوه و فی آخره: «والینا یصیرون»؛ الاربعین الموسوم بکفایه المهتدی: ص ۴۲ ذیل الحدیث الثانی؛ غیبه النعمانی: ص ۲۹۴ ب ۱۶ ح ۱۱؛ البحار: ج ۵۲ ص ۱۰۴ ذیل ح ۷ ب ۲۱ (باب التمحیص و النهی عن التوقیت).

[۲] الکافی: ج ۱ ص ۳۶۸ ک الحجه ب کراهیه التوقیت ح ۳ و ۴؛ غیبه النعمانی: ص ۲۹۴ ح ۱۲ ب ۱۶ و فی آخر آخره: «قال: ثم قال: ابی ا…الا ان یخلف وقت الموقتین».

[۳] الاربعین الموسوم بکفایه المهتدی (مخلوط): ص ۴۲ ذیل الحدیث الثانی؛ غیبه الشیخ: ص ۴۲۶- ۴۲۵ ح ۴۱۱ باسناده عن الفضل بن شاذان عن احمد بن محمد و عبیس بن هشام؛ البحار: ج ۵۲ ص ۱۰۳ ب ۲۱ التمحیص و النهی عن التوقیت ح ۵؛ الکافی: ج ۱ ص ۳۶۸ ب کراهیه التوقت، مقطع من الحدیث الخامس مع اختلاف فی السند و جاء فیه: «لهذا الامر»؛ غیبه النعمانی: ص ۲۹۴ ح ۱۳ بنفس ما جاء فی الکافی.

[۴] غیبه الشیخ: ص ۴۲۶ ح ۴۱۲؛ الاربیعن الموسوم بکافیه المهتدی فی معرفه المهدی علیه السلام: ذیل الحدیث الثانی ص ۴۳ و ذکر ان ابن شاذان روی هذا الحدیث بعده اسانید؛ البحار: ۵۲ ص ۱۰۳ ب ۲۱ ح ۶٫

[۵] : غیبه النعمانی. محمد بن ابراهیم نعمانى‏ قرن چهارم‏ نشر صدوق‏ نرم افزار کلام اسلامی نور

ص ۲۸۹ ب ۱۶ ح ۳؛ البحار: ج ۵۲ ص ۱۰۴ ب ۲۱ ح ۸٫

[۶] غیبه النعمانی؛ همان, ص ۲۸۹ ب ۱۶ ح ۴٫

[۷] غیبه النعمانی: ص ۲۸۹ ب ۱۶ ب ۱۶ ح ۵٫

[۸] الهدایه: باب الامام الثانی عشر؛ النوادر: ص ۱۷۳- ۱۷۲ ب التمحیص و النهی عن التوقیت؛ الصراط المستقیم: ج ۲ ص ۲۵۸- ۲۵۷ ب ۱۱؛ اثبات الهداه: ج ۷ ص ۱۵۶ ب ۳۲ ف ۵۵ ح ۷۴۰؛ حلیهالابرار: ج ۲ ص ۶۵۲ ب ۴۷ من حدیث طویل.

[۹۸] می توان به احادیث رجل قم اشاره کرد که در صحیح مسلم و…از اهل سنت و کافی و بحار و..از کتب شیعه آمده است

[۹۹] می توان به آیات ۳بع بعد سورع اسراء و… اشاره کرد

[۱۰۰] همان، ص ۲۸۲٫

[۱۰۱] همان، ص ۴۳۶٫

[۱۰۲] همان، ص ۴۳۲٫

[۱۰۳] رساله تفسیر لااله الاا…جزو رسائل شاه نعمت ا…ولی، تهران، انتشارات خانقاه نعمت ا…ی، ۱۳۴۳، ج ۴، ص ۸۸٫

[۱۰۴] دیوان شاه نعمت ا…ولی، به اهتمام محمود علمی، تهران، ۱۳۲۸، ص ۵۴۹٫

[۱۰۵] بدیع الزمان فروزانفر، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال الدین بلخی، تهران، ۱۳۱۵، ص ۲ – ۳٫

[۱۰۶] همان، دیوان شاه نعمت ا…ولی، ص ۳۹۸٫

[۱۰۷] .( دیوان شاه نعمت ا…ولی غزل ۱۸۵ صص ۵-۱۰۴).

[۱۰۸] . (همان غزل ۲۳۷ ص ۱۲۳ )

[۱۰۹] . ( همان غزل ۲۸۹ ص ۱۴۰).

[۱۱۰] . ( دیوان شاه نعمت ا…ولی غزل ۱۵۲۵ ص ۵۸۱).

[۱۱۱] . (همان غزل ۱۵۲۳ ص ۵۸۰).

[۱۱۲] . (دیوان شاه نعمت ا…غزل ۱۵۲۲ص۵۸۰).

[۱۱۳] . ( رسائل حضرت سید نور الدین شاه نعمت ا…ولی ج ۱ رساله نصیحت نامه سید خلیل ا… (ولده) ص ۳۸۹ ).

[۱۱۴] . ) همان ج ۱ رساله نصیحت نامه سید خلیل اللخ ولده ص ۳۹۰(.

[۱۱۵] . ) رساله تحقیق اسلام جزو مجموعه خطی رسایل شاه نعمت ا…ولی شماره ۴۲۶۲ متعلق به کتابخانه ملک شماره ۹۴) ( منقول از تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت ا…ولی صص ۷-۵۹۶(.

برای مطالعه بیشتر

حضرت آیت ا…علی ربانی گلپایگانی در کتاب فرق ومذاهب کلامی ص ۴۰۸ در مور رافضه می فرمایند :

رافضه از کلمه (رفض) گرفته شده است که به معنی ترک است . ودر اصطلاح بر همه فرقه های شیعه و گاهی بر گروه خاصی آز آنان و گاهی نیز بر کسانی که محبت خاندان پیامبر را ابراز می کنند اطلاق می شود .

 

ابو الحسن اشعری گفته است : دومین گروه از شیعه رافضیان یا امامیه اند که به خاطر انکار خلافت ابوبکر و عمر از سوی اهل سنت بدین نام شهرت یافته اند همگی بر این باور استوارند که پیامبر بر خلافت علی بن ابی طالب به نص روشن اقرار فرموده ونیت خویش را آشکار ساخته است پس از رحلت او بیشتر صحابه از اطاعت فرمان او سرباز زدند و به گمراهی افتادند .

همانگونه که ملاحظه می شود اشعری رافضه را گروهی از شیعیان امامیه دانسته است ولی اسفراینی امامیه را یکی از فرقه های رافضه دانسته ودو فرقه دیگر را کیسانیه و زیدیه بر شمرده است .

از امام شافعی ابیاتی نقل شده که مفاد آن ها این است که هر گاه درباره فضایل علی و فرزندانش سخن به میان آید برخی از آن نهی کرده و آن را سخن رافضیان می دانند. وشهرستانی نظام معتزلی را – که در مسئله امامت طرفدار نظریه نص بوده است – متمایل به رفض دانسته است و آنگاه که فرزدق قصیده معروف خود را در مدح امام سجاد علیه السلام انشا کرد عبد الملک مروان به او گفت آیا تو رافضی هستی ؟ در هر حال کسانی که این اصطلاح را بر شیعه یا محبان اهل بیت پیامبر صلی ا…علیه واله وسلم اطلاق می کنند صد نکوهش آنان را دارند وبه عبارت دیگر از نظر آنان این اصطلاح بر خطا و انحراف دلالت می کند . در پیدایش این اصطلاح نقل مشهوری است و آن این است که این اصطلاح در جریان قیام زید بن علی پیدا شد آنگاه که مردم کوفه از او خواستند تا عقیده خودرا درباره ابوبکر و عمر اظهار کند و او از آنها به نیکی یا د کرد و گفت : آنان دو صحابی جدم پیامبر بودند و اکنون نیز قبر آنها در کنار قبر پیامبر قرار دارد و غرض من از قیام علیه بنی امیه گرفتن انتقام جدم حسین بن علی علیهما السلام است در این هنگام مردم کوفه او را رها کردند لذا رافضه نامیده شدند

ولی این نقل مشهور از نظر محققان اعتباری ندارد زیرا ابو الفرج و دیگران این مطلب را درباره قیام زید و شهادت او نقل نکرده اند و تنها یاد آور شده اند که جمع بسیاری از مردم کوفه با او بیعت کردند و سپس او را رها کرده از یاریش دست کشیدند همان گونه پیش از این با علی بن ابی طالب و حسین بن علی و عموی پدرش امام حسن علیهم السلام چنین کردند . گذشته از این شواهد تاریخی گویای این است که اصطلاح رافضه پیش از آن مطرح بوده و بر کسانی که با حکومت وقت مخالفت می کردند اطلاق می شده است خواه شیعه باشند یا غیر شیعه چنان که معاویه این اصطلاح را بر مروان و عده ای دیگر که پس از جنگ جمل نزد او آمده بودند به کار برده ودر نامه خود به عمر و عاص نوشته است و قد سقط الینا مروان بن حکم فی رافضه اهل بصره … در احادیثی از امام باقرعلیه السلام که سال ها قبل از قیام زید از دنیا رفته است نیز این اصطلاح به چشم می خورد چنان که ابو جارود روایت کرده که فردی به باقرعلیه السلام گفت : ما شیعیان را رافضه می نامند امام علیه السلام سه بار به او فرمود : من از رافضه ام ورافضه از من است انا من رافضه و هو منی قالها ثلاثا ودر مورد خوارج حضرت آیت ا…علی ربانی گلپایگانی می فرمایند:

خوارج جمع خارجی و از خروج به معنی سرکشی و طغیان اخذ شده و معادل فارسی آن شورشیان است … گروه خوارج را بدان جهت به این نام خوانده اند که از فرمان علی علیه السلام در جنگ صفین تمرد کرده علیه او شوریدند خوارج را مارقه یا مارقین نیز نامیدند

درمورد فرقه قدریه حضرت آیت ا…علی ربانی گلپایگانی می فرمایند:

قدریه یکی از کهن ترین فرق کلامی است که در جهان اسلام پدید آمد . تارخ دقیق بوجود آمدن آن مشخص نیست ولی قدر مسلم این است که در نیمه دوم قرن نخست هجری مطرح بوده است …

از روایتی که طبرسی در کتاب احتجاج نقل کرده به دست می آید که حسن بصری (متوفای ۱۱۰ه.ق ) نیز از طرفداران اندیشه قدر بوده است زیرا در آن روایات آمده است که حسن بصری به ملاقات امام محمد باقر علیه السلام رفت و امام علیه السلام به او فرمود : شنیده ام تو بر این عقیده هستی که خداوند افعال بندگان را به آنان واگذار کرده است ؟ آنگاه او را از چنین عقیده ای بر حذر داشت و فرمود (ایاک ان تقول با لتویض) …

۶ و حسن بصری سکوت اختیار کرد و چیزی نگفت . سکوت وی در چنین موقعیتی گواه این است که وی آن عقیده را قبول داشته است . سید مرتضی از داوود بن ابی هند روایت کرده که حسن بصری می گفت ( کل شی بقضا ا…و قدره الا المعاصی ) هر شی بقضا و قدر الهی است مگر معصیت.

…. ثواب الا عمال شیخ صدوق نرم افزار جامع فقه اهل البیت نور

از امام علی روایت کرده که فرمود

لکل امه مجوس و مجوس هذه الامه الذین یقولون لا قدر در هرامتی مجوس بوده است و مجوس این امت منکران قدرند .

امام باقرعلیه السلام به حسن بصری فرمود:

 

ایاک ان تقول بالتویض فان ا…عزوجل لم یفوض الامر الی خلقه و هنا منه و ضعفا … از اعتقاد به قدر بر حذر باش زیرا خداوند ضعیف و ناتوان نبوده است که کارهای بندگانش را به آنها واگذار کند . از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود :

مساکین القدریه ارادوا ان یصفوا ا…عزوجل بعدله فاخرجوه من قدرته و سلطانه قدریه فرومایه خواستند که خداوند را به عدالت تو صیف کنند ولی او را از قدرت و فرمانروایی اش خارج کردند.

در مورد مذهب معتزله حضرت آیت ا…علی ربانی گلپایگانی می فرمایند :

این مذهب در اوایل قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا ۸۰ -۱۳۱ ه.ق پدید آمد در آن زمان مساله مرتکبان گناه و حکم دنیوی و اخروی آنان مورد بحث جدی قرار داشت . خوارج آنان را کافر و مشرک دانسته و معتقد بودند که آنها اگر بدون توبه از دنیا بروند محکوم به عذاب ابدی خواهند بود اما اکثریت امت آنان را مومن فاسق می دانستند و حسن بصری آنها را منافق می دانست. در چنین شرایطی واصل بن عطا که از شاگردان حسن بصری بود رای جدیدی را ابراز نموده و گفت : ایمان اسم مدح بوده و عبارت است از مجموعه از خصال و صفات پسندیده و مرتکبان کبایر فاقد برخی ار آن صفاتند فسق نیز اسم ذم است لذا فاسقان را نمی توان مومن نامید از طرفی جون به توحید اقرار داشته و برخی از صفات حمیده را نیز دارا هستند نمی توان آنان را مشرک و کافر نامید ودر نتیجه باید گفت فسق حد وسط میان ایمان کفر بوده ومرتکبان کبایر نه مومن هستند و نه کافر ولی از آنجا که انسانها در قیامت دو گروه بیش نیستند پس گروهی اهل بهشت و گروهی اهل دوزخ فریق فی الجنه و فریق فی السعیر و بهشت نیز جایگاه مومنان و صالحان است بنابرین اگر فاسقان بدون توبه از دنیا بروند اهل دوزخ و مخلد در عذابند و این نظریه به عنوان ( منزله بین المنزلتین )شهرت یافت . معتزله در بحث های کلامی ونیز تفسیر آیات قرآن از عقل و تفکر عقلانی استفاده می کردند و هرگاه نتایج استدلال های عقلی آنان با ظواهر دینی مخالفت داشت دست به تاویل ظواهر زده و بدین وسیله میان عقل و دین هماهنگی ایجاد می کردند فیلسوفان اسلامی نیز از همین روش پیروی می کنند با این تفاوت که معتزلع غالبا از تفکر جدلی بهره می گرفتند ولی فیلسوفان اسلامی از تفکر برهانی ….. متکلمان معتزلی به دو گروه معتزله بصره ومعتزله بغداد تقسیم می شوند …. طرفداران این دو مدرسه کلامی در اصول کلی و روش فکری توافق دارند ولی درپاره ای از مسایل کلامی دارای آرای مختلف اند و دیدگاه های معتزله بغداد غالبا با اصول اعتقادی امامیه مطابقت دارد . شیخ مفید نمونهایی از آن را در اوایل المقالات خود یاداور شده و علاوه بر آن رساله ای به نام (المقنعه) به این موضوع اختصاص داده ودر آن نظر گاهای معتزله بغداد را که با روایات اهل بیت هماهنگ اند بیان کرده است.

. (دیوان شاه نعمت ا…غزل ۱۵۲۲ص۵۸۰).

. ( رسائل حضرت سید نور الدین شاه نعمت ا…ولی ج ۱ رساله نصیحت نامه سید خلیل ا… (ولده) ص ۳۸۹ ).

. ) همان ج ۱ رساله نصیحت نامه سید خلیل اللخ ولده ص ۳۹۰(.

. ) رساله تحقیق اسلام جزو مجموعه خطی رسایل شاه نعمت ا…ولی شماره ۴۲۶۲ متعلق به کتابخانه ملک شماره ۹۴) ( منقول از تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت ا…ولی صص ۷-۵۹۶(.

.) الملل و النحل محمد بن عبد الکریم شهرستانى‏ الشریف الرضی‏ نرم افزار کلام اسلامی نورج۱ ص ۱۰۵-۱۰۶(

. ) مقالات الاسلامین ابو الحسن اشعرى‏ فرانس شتاینر نرم افزار کلام اسلامی نورص ۸۸-۸۹(.

. ) اعیان الشیعه آیت الله سید محسن امین‏ دار التعارف‏ نرم افزار کلام اسلامی نور ج ۱ ص ۲۱ (.

.) الملل و النحل ج۱ ص۵۷(.

. )الامالی سید مرتضی ج۱ ص ۶۸ پاورقی ).

. ( اعیان الشیعه ج۱ ص۲۱ (.

. )واقعه صفین نصربن مزاحم ص ۲۹ (.

. ) بحار النوار ج۶۵ ص ۹۷ حدیث ۲(.

. فرق ومذاهب کلامی ص ۴۰۸٫

. فرق ومذاهب کلامی ص۴۳۷.

. )الا حتجاج شیخ طبرسى- ترجمه از جعفرى‏عتقادى روایى‏انتشارات اسلامیه‏ ص ۳۲۶ (.

 

. ( الا مالی ج۱ ص ۱۰۶ ).

. ( بحار الا نوار ج۵ ص ۱۲۰ روایت ۵۸ به نقل از ثواب الا عمال ).

. (الاحتجاج ص ۳۲۶).

. (بحار الا نوار ج۵ ص ۵۴ ).

. فرق و مذاهب کلامی ص ۳۵۴ .

. شوری ۷٫

. ( الامالی سید مرتضی ج۱ ص ۱۱۵ شرح الاصول الخمسه ص ۱۳۸-۱۳۹ الفرق بین الفرق ص ۱۱۸ الملل و النحل ج۱ ص ۴۸).

. (اوائل المقالات شیخ مفید المؤتمر العالمی للشیخ المفید نرم افزار کلام اسلامی نورص۶۴ پاورقی).

[۱۱۶] . ) دیوان نعمت ا…ولی با مقدمه سعید نفیسی انتشارات باران قصاید ص ۲۷).

[۱۱۷] . ) همان قصاید ص ۲۸(.

[۱۱۸] . )همان قصاید ص ۳۳(.

[۱۱۹] . ) همان قصاید ص).

[۱۲۰] علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مورد [” أَهْلَ الْبَیْتِ” و مخاطب آیه” یُرِیدُ ا…لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً” چه کسانى هستند؟] می فرماید :

حال باید دید اهل بیت علیهم السلام چه کسانى هستند؟ بطور مسلم فقط زنان آن جناب اهل بیت او نیستند، براى اینکه هیچگاه صحیح نیست ضمیر مردان را به زنان ارجاع داد، و به زنان گفت” عنکم- از شما” بلکه اگر فقط همسران اهل بیت بودند، باید مى‏فرمود:” عنکن”، بنا بر این، یا باید گفت مخاطب همسران پیامبر و دیگران هستند هم چنان که بعضى «۱» دیگر گفته‏اند: مراد از اهل البیت، اهل بیت الحرام است، که در آیه” إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ” آنان را متقى خوانده، و بعضى «۲» دیگر گفته‏اند: مراد اهل مسجد رسول خدا (صل ا…علیه و آله و سلم) است، و بعضى «۳» گفته‏اند: همه آن کسانى است که در عرف جزو خاندان آن جناب به شمار مى‏روند، چه همسرانش، و چه خویشاوندان و نزدیکانش، یعنى آل عباس، آل عقیل، آل جعفر، و آل على، و بعضى «۴» دیگر گفته‏اند: مراد خود رسول خدا (صل ا…علیه و آله و سلم) و همسران اوست، و شاید آنچه به عکرمه و عروه نسبت داده‏اند همین باشد، چون آنها گفته‏اند: مراد تنها و تنها همسران رسول خدا (صل ا…علیه و آله و سلم) است.

تا اینکه مخاطب هم چنان که بعضى «۵» دیگر گفته‏اند: غیر از همسران آن جناب هستند و خطاب در” عنکم- از شما” متوجه اقرباى رسول خدا (صل ا…علیه و آله و سلم) است، یعنى آل عباس، آل على، آل عقیل، و آل جعفر .[۱۲۰]

[۱۲۰] . شماره های ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و۵ را علامه از تفسیر روح المعانی نقل کرده است

حضرت آیت ا…مکارم شیرازی می فرمایند :

اما اینکه مقصود از” اهل بیت پیامبر” (صل ا…علیه و آله و سلم) در اینجا چه اشخاصى مى‏باشد در میان مفسران گفتگو است، بعضى آن را مخصوص همسران پیامبر ص دانسته‏اند، و آیات قبل و بعد را که در باره ازواج رسول خدا ص سخن مى‏گوید، اینکه بعضى” بیت” را در اینجا اشاره به” بیت ا…الحرم” و کعبه دانسته‏اند و اهل آن را” متقون” شمرده‏اند بسیار با سیاق آیات نامتناسب است، چرا که در این آیات سخن از پیامبر (صل ا…علیه و آله و سلم) و بیت او در میان است نه بیت ا…الحرام و هیچگونه قرینه‏اى بر آنچه گفته‏اند وجود ندارد. قرینه این معنى شمرده‏اند.

ولى با توجه به یک مطلب، این عقیده نفى مى‏شود و آن اینکه ضمیرهایى که در آیات قبل و بعد آمده عموما به صورت ضمیر” جمع مؤنث” است، در حالى که ضمائر این قسمت از آیه (إِنَّما یُرِیدُ ا…لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) همه به صورت” جمع مذکر” است، و این نشان مى‏دهد معنى دیگرى در نظر بوده است.

لذا بعضى دیگر از مفسران از این مرحله گام فراتر نهاده و آیه را شامل همه خاندان پیامبر اعم از مردان و همسران او دانسته‏اند.

از سوى دیگر روایات بسیار زیادى که در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده معنى دوم یعنى شمول همه خاندان پیامبر ص را نیز نفى مى‏کند و مى‏گوید:

مخاطب در آیه فوق منحصرا پنج نفرند: پیامبر صل ا…علیه و آله و سلم، على علیه السلام و فاطمه علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام .

با وجود این نصوص فراوان که قرینه روشنى بر تفسیر مفهوم آیه است تنها تفسیر قابل قبول براى این آیه همان معنى سوم یعنى اختصاص به” خمسه طیبه” است..تفسیر نمونه، ج‏۱۷، ص:۲۹۴٫

سپس در ادامه دلیل های قول سوم را می آورند که علاقه مندان می توانند به تفسیر نمونه، مراجعه کنند

. تفسیر نمونه، ج‏۱۷، ص: ۲۹۵ به بعد.

[۱۲۱] . ( همان غزل ۸۲۵ ص ۳۳۷).

[۱۲۲] . رسائل نعمت ا…ولی به اهتمام عبد الحسین ذو الریاستین مرداد ۱۳۱۱ مطبعه ارمغان ص ۹۰(.

[۱۲۳] . ( فرق و مذاهب کلامی نقل از اوائل المقالات ص ۴۲ الملل و النحل ج۱ ص ۱۴۶(.

[۱۲۴] . (فرق الشیعه نوبختی حسن بن موسى نوبختى‏ دار الأضواء نرم افزار کلام اسلامی نورص ۶۶-۶۸ و ص ۳۷-۴۰).

[۱۲۵] . ( فرق و مذاهب کلامی ص ۷۶).

[۱۲۶] . مفاتیح نوین زیارت عاشورا آیت ا…مکارم شیرازی.

[۱۲۷] . اهمیت تولی وتبری درقرآن گرفته شده از نرم افزار توشه تبلیغ حجه الاسلام قرآتی

َ مَنْ یتَوَلَّ فَإِنَّ ا…هُوَ الْغَنِی الْحَمیدُ[حدید/۲۴].

لَکمْ دینُکمْ وَ لِی دینِ[کافرون/۶].

قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَآوا مِنْکمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ ا…کفَرْنا بِکمْ وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکمُ الْعَداوَهُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى تُومِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ[ممتحنه/۴].

لا ینْهاکمُ ا…عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ ا…یحِبُّ الْمُقْسِطینَ إِنَّما ینْهاکمُ ا…عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِکمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ فَأُولئِک هُمُ الظّالِمُونَ[ممتحنه/۹-۸]

وَ لا تَرْکنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النّارُ[هود/۱۱۳].

إِنَّ الَّذینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَهِ[نور/۱۹].

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِکمْ أَوِ الْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبینَ[نساء/۱۳۵].

ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یحِبُّونَکم[آل عمران/۱۱۹].

در هر نماز:غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضّالِّینَ[فاتحه/۷].

درهر نماز:صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِم[فاتحه/۷].

رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَی فَلَنْ أَکونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمین[قصص/۱۷].

کسى که خدا را دوست بدارد، خلق او و آثار و آیات او را هم دوست دارد.

تبرّى قبل از تولّى است:فَمَنْ یکفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یومِنْ بِاللّه[بقره/۲۵۶].

لَکمْ دینُکمْ وَ لِی دین[کافرون/۶].

إِنِّی تَرَکتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یومِنُونَ بِاللّهِ وَ هُمْ بِالآْخِرَهِ هُمْ کافِرُون[یوسف/۳۷].

إِنّا بُرَآوا مِنْکمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ[ممتحنه/۴].

۲٫ اهمیت تولی وتبری درروایات

 

قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(ع):قَالَ: رَجُلٌ لِلنَّبِی (ص) یا رَسُولَ اللَّه!ِ عَلِّمْنِی شَیئاً إِذَا أَنَا فَعَلْتُهُ أَحَبَّنِی ا…مِنَ السَّمَاءِ وَ أَحَبَّنِی أَهْلُ الْأَرْضِ قَالَ ارْغَبْ فِیمَا عِنْدَ ا…یحِبَّک ا…وَ ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یحِبَّک النَّاسُ[تهذیب‏الأحکام، ج۶، ص۳۷۷].

بعضى براى بهشت و بعضى از ترس جهنّم…

قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(ع):إِنَّ النَّاسَ یعْبُدُونَ ا…عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ثَلَاثَهِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَهٌ یعْبُدُونَهُ رَغْبَهً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْک عِبَادَهُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ یعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَتِلْک عِبَادَهُ الْعَبِیدِ وَ هِی رَهْبَهٌ وَ لَکنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْک عِبَادَهُ الْکرَامِ وَ هُوَ الْأَمْن[خصال صدوق، ج۱، ص۱۸۸].

اوّلین کلمه اسلام تبرّى است:لا إِلهَ[کافى، ج۲، ص۱۲۷].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):کلُّ مَنْ لَمْ یحِبَّ عَلَى الدِّینِ وَ لَمْ یبْغِضْ عَلَى الدِّینِ فَلَا دِینَ لَهُمنبع ذکر نشده است!

قَالَ الْبَاقِرُ(ع):لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ ا…عَلَى حُبِّهِ إِیاهُ وَ إِنْ کانَ الْمَحْبُوبُ فِی عِلْمِ ا…مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَبْغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ ا…عَلَى بُغْضِهِ إِیاهُ وَ إِنْ کانَ الْمُبْغَضُ فِی عِلْمِ ا…مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ[کافى، ج۲، ص۱۲۷].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ[تفسیر فرات کوفى، ص۴۲۸].

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):حُبِّی وَ حُبُّ أَهْلِ بَیتِی نَافِعٌ فِی سَبْعَهِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَهٌ عِنْدَ الْوَفَاهِ وَ فِی الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْکتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ[أمالى صدوق، ص۱۰].

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لِکلِّ شَیءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیتِ[کافى، ج۲، ص۴۶].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیتِ أَفْضَلُ عِبَادَهٍ[المحاسن، ج۱، ص۱۵۰].

قَالَ الْبَاقِرُ(ع):حُبُّنَا اِیمَانٌ وَ بُغْضُنَا کفْرٌ[کافى، ج۱، ص۱۸۷].

قَالَ الْبَاقِرُ(ع):بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایهِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایهِ[کافى، ج۲، ص۱۸].

قَالَ الْبَاقِرُ(ع):مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یکونَ بَینَهُ وَ بَینَ ا…حِجَابٌ حَتَّى ینْظُرَ إِلَى ا…وَ ینْظُرَ ا…إِلَیهِ فَلْیتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ یأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا کانَ کذَلِک نَظَرَ ا…إِلَیهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّهِ[قرب‏الإسناد، ص۱۵۲].

کسى که خدا را دوست بدارد، خلق او و آثار و آیات او را هم دوست دارد.

کسى که خدا را دوست بدارد، به راحتى درراه او از مال و جان مى‏گذرد.

کسى که خدا را دوست بدارد، دشمن او و گناهکار را دوست ندارد.

قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ ا…فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللّه[آل عمران/۳۱].

طبق روایات، بخش مهمّ قرآن درباره رهبرى آسمانى و امام نار و امام نور است.

قَالَ الصَّادِقُ(ع):لَا یبْلُغُ أَحَدُکمْ حَقِیقَهَ الْإِیمَانِ حَتَّى یحِبَّ أَبْعَدَ الْخَلْقِ مِنْهُ فِی ا…وَ یبْغِضَ أَقْرَبَ الْخَلْقِ مِنْهُ فِی اللَّهِ[تحف‏العقول، ص۳۶۹].

قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(ع):وَ ا…لَقَدْ رَأَیتُنَا مَعَ رَسُولِ ا…صَلَّى ا…عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ أَخْوَالَنَا وَ أَعْمَامَنَا وَ أَهْلَ بُیوتِنَا ثُمَّ لَا یزِیدُنَاذَلِک إِلَّا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً وَ جِدّاً فِی طَاعَهِ اللَّه[کتاب‏سلیم‏بن‏قیس، ص۶۹۶].

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِکمْ أَوِ الْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبینَ[نساء/۱۳۵].

تولّى و تبرّى نشانه خط است و کسى که ندارد، در واقع خط ندارد.

قَالَ الْهَادِی(ع):بِمُوَالَاتِکمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَه[من‏لایحضره‏الفقیه، ج۲، ص۶۱۵]. (زیارت جامعه کبیره)

قَال الصَّادِقُ(ع):مَنْ أَحَبَّ کافِراً فَقَدْ أَبْغَضَ ا…وَ مَنْ أَبْغَضَ کافِراً فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ[أمالى صدوق، ص۶۰۵].

درجات بهشت و درکات دوزخ بستگى به تولّى و تبرّى قلبى و یدى و لسانى دارد:

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):فِی الْجَنَّهِ ثَلَاثُ دَرَجَاتٍ وَ فِی النَّارِ ثَلَاثُ دَرَکاتٍ فَأَعْلَى دَرَجَاتِ الْجَنَّهِ لِمَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ وَ یدِهِ وَ فِی الدَّرَجَهِ الثَّانِیهِ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ وَ فِی الدَّرَجَهِ الثَّالِثَهِ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ فِی أَسْفَلِ الدَّرْک مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَ عَلَینَا بِلِسَانِهِ وَ یدِهِ وَ فِی الدَّرْک الثَّانِیهِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَ عَلَینَا بِلِسَانِهِ وَ فِی الدَّرْک الثَّالِثَهِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ[المحاسن، ج۱، ص۱۵۳].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً أَوْ مَدَحَ لَنَا قَالِیاً أَوْ وَصَلَ لَنَا قَاطِعاً أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا أَوْ وَالَى لَنَا عَدُوّاً أَوْ عَادَى لَنَا وَلِیاً فَقَدْ کفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ[أمالى صدوق، ص۵۶].

قَالَ الْبَاقِرُ(ع):حُبُّنَا اِیمَانٌ وَ بُغْضُنَا کفْرٌ[کافى، ج۱، ص۱۸۷].

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ تَوَلَّى ظَالِماً فَهُوَ ظَالِم[بحارالأنوار، ج۲۷، ص۶۰].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):کذَبَ مَنِ ادَّعَى مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا[مستطرفات‏السرائر، ص۶۴۰].

قَالَ الرِّضَا(ع):مَنْ أَحَبَّ عَاصِیاً فَهُوَ عَاصٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُطِیعاً فَهُوَ مُطِیع[عیون‏أخبارالرضا، ج۲، ص۲۳۵].

عَنْ أَنَسٍ قَالَ: “جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَادِیهِ وَ کانَ یعْجِبُنَا أَنْ یأْتِی الرَّجُلُ مِنْ أَهْلِ الْبَادِیهِ یسْأَلُ النَّبِی (ص) فَقَالَ: یا رَسُولَ اللَّهِ! مَتَى قِیامُ السَّاعَهِ فَحَضَرَتِ الصَّلَاهُ فَلَمَّا قَضَى صَلَاتَهُ قَالَ: أَینَ السَّائِلُ عَنِ السَّاعَهِ؟ قَالَ: أَنَا یا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ فَمَا أَعْدَدْتَ لَهَا قَالَ وَ ا…مَا أَعْدَدْتُ لَهَا مِنْ کثِیرِ عَمَلٍ صَلَاهٍ وَ لَا صَوْمٍ إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ ا…وَ رَسُولَهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِی (ص): الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ قَالَ أَنَسٌ: فَمَا رَأَیتُ الْمُسْلِمِینَ فَرِحُوا بَعْدَ الْإِسْلَامِ بِشَیءٍ أَشَدَّ مِنْ فَرَحِهِمْ بِهَذَا”[علل‏الشرائع، ج۱، ص۱۳۹].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):کلُّ مَنْ لَمْ یحِبَّ عَلَى الدِّینِ وَ لَمْ یبْغِضْ عَلَى الدِّینِ فَلَا دِینَ لَهُ[کافى، ج۲، ص۱۲۷].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ الْمُسْلِمَینِ یلْتَقِیانِ فَأَفْضَلُهُمَا أَشَدُّهُمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ[کافى، ج۲، ص۱۲۷].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):ثَلَاثٌ مِنْ عَلَامَاتِ الْمُومِنِ عِلْمُهُ بِاللَّهِ وَ مَنْ یحِبُّ وَ مَنْ یبْغِضُ[کافى، ج۲، ص۱۲۶].

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)لِأَصْحَابِهِ:أَی عُرَى الْإِیمَانِ أَوْثَقُ؟ فَقَالُوا: ا…وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الصَّلَاهُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الزَّکاهُ وَ قَالَ: بَعْضُهُمُ الصِّیامُ وَ قَالَ: بَعْضُهُمُ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَهُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ ا…(ص): لِکلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیسَ بِهِ وَ لَکنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی ا…وَ الْبُغْضُ فِی ا…وَ تَوَالِی أَوْلِیاءِ ا…وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ[کافى، ج۲، ص۱۲۵].

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):وُدُّ الْمُومِنِ لِلْمُومِنِ فِی ا…مِنْ أَعْظَمِ شُعَبِ الْإِیمَانِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ فِی ا…وَ أَبْغَضَ فِی ا…وَ أَعْطَى فِی ا…وَ مَنَعَ فِی ا…فَهُوَ مِنْ أَصْفِیاءِ اللَّهِ[کافى، ج۲، ص۱۲۵].

قَالَ الصَّادِقُ(ع):مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَى لِلَّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کمَلَ إِیمَانُهُ[کافى، ج۲،۱۲۴]..

[۱۲۸] . (شیخ مرتضی انصاری ص ۱۲۳ مجمع الفکر الاسلامی) .

[۱۲۹] . (نسخه خطی شماره ۴۲۶۲ کتابخانه ملک مورخ به سال۱۱۰۹ ه. ق)

( ونسخه خطی شماره ۱۴۶۴ کتابخانه ملی مورخ به سال ۱۱۳۴ ه. ق)

( و کتاب مسافرتهای شاه ولی …. تالیف دکتر حمید فرزام اصفهان شهریور ۱۳۴۷ صص ۵۹ و ۶۰ و حواشی آن(منقول از تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت ا…ولی دکتر حمید فرزام انتشارات سروس ۱۳۷۴ صص۵-۵۹۴).

[۱۳۰] . ( دیوان شاه نعمت ا…ولی غزل ۲۷۴ صص۶-۱۳۵).

[۱۳۱] . (رسایل حضرت سید نور الدین شاه نعمت ا…ولی رساله نصیحت ج۱ به سعی دکتر جواد نور بخش ص ۲۸۶).

[۱۳۲] . (همان رساله نسبت خرقه ج ۱ صص ۵-۱۷۴).

[۱۳۳] . (همان قطعات ص ۶۴۹).

[۱۳۴] . (رسایل سید نور الدین شاه نعمت ا…ولی ج ۴رساله مجموع الطایف , ص ۲۱۸ ).

[۱۳۵] . (رسایل سید نور الدین شاه نعمت ا…ولی ج ۳ رساله اسرار حروف ص ۳۵۶ ).

[۱۳۶] . (دیوان نعمت ا…ولی غزل ۱۴۸۴ صص ۸-۵۶۷ ).

[۱۳۷] . (همان غزل ۳۳۰ ص ۱۵۵).

[۱۳۸] . (دیوان شاه نعمت ا…ولی اشعار دو بیتی ص ۶۷۱).

[۱۳۹] . المنطق مظفر ص ۱۶۷٫

جستجو