[سوره الصافات (37): آيات 101 تا 110]
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
در اينجا قرآن مىگويد:” هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد” (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ).
يعنى به مرحلهاى رسيد كه مىتوانست در مسائل مختلف زندگى همراه پدر تلاش و كوشش كند و او را يارى دهد.
مىگويند نخستين بار در شب” ترويه” (شب هشتم ماه ذى الحجه) اين خواب را ديد، و در شبهاى” عرفه” و شب” عيد قربان” (نهم و دهم ذى الحجه) خواب تكرار گرديد، لذا براى او كمترين شكى باقى نماند كه اين فرمان قطعى خدا است
لذا در بعضى از روايات آمده است هنگامى كه اين كار انجام گرفت جبرئيل
(از روى اعجاب) صدا زد:” اللَّه اكبر”” اللَّه اكبر”! …
و فرزند ابراهيم صدا زد:” لا اله الا اللَّه، و اللَّه اكبر! …”
و پدر قهرمان فداكار نيز گفت:” اللَّه اكبر و للَّه الحمد” «1».
و اين شبيه تكبيراتى است كه ما روز عيد قربان مىگوئيم.
در آيه بعد مىگويد:” ما نام نيك ابراهيم را در امتهاى بعد باقى و برقرار ساختيم” (وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ).
1- ذبيح اللَّه كيست؟
در اينكه كدام يك از فرزندان ابراهيم (اسماعيل يا اسحاق) به قربانگاه برده شد و لقب ذبيح اللَّه يافت؟ در ميان مفسران سخت گفتگو است، گروهى” اسحاق” را” ذبيح” مىدانند، و جمعى” اسماعيل” را، نظر اول را بسيارى از مفسران اهل سنت و نظر دوم را مفسران شيعه برگزيدهاند.
اما آنچه با ظواهر آيات مختلف قرآن هماهنگ است اين است كه ذبيح” اسماعيل” بوده است، زيرا:
اولا: در يك جا مىخوانيم: وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ:” ما او را بشارت به اسحاق داديم كه پيامبرى بود از صالحان” (صافات 112).
اين تعبير به خوبى نشان مىدهد كه خداوند بشارت به تولد اسحاق را بعد از اين ماجرا و به خاطر فداكاريهاى ابراهيم به او داد، بنا بر اين ماجراى ذبح مربوط به او نبود.
بعلاوه هنگامى كه خداوند نبوت كسى را بشارت مىدهد، مفهومش اين است كه زنده مىماند، و اين با مساله ذبح در كودكى سازگار نيست.
ثانيا: در آيه 71 سوره هود مىخوانيم: فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ:” ما او را به تولد اسحاق بشارت داديم و نيز به تولد يعقوب بعد از اسحاق” اين آيه نشان مىدهد كه ابراهيم مطمئن بود اسحاق مىماند و فرزندى تفسير نمونه، ج19، ص: 119
همچون يعقوب از او به وجود مىآيد، بنا بر اين نوبتى براى ذبح باقى نخواهد ماند.
در حديث معتبرى كه از پيامبر گرامى اسلام نقل شده مىخوانيم:
انا ابن الذبيحين:
” من فرزند دو ذبيحم” و منظور از دو ذبيح يكى پدرش” عبد اللَّه” است كه” عبد المطلب” جد پيامبر ص نذر كرده بود او را براى خدا قربانى كند سپس يكصد شتر به فرمان خدا فداء او قرار داد و داستانش مشهور است، و ديگر” اسماعيل” بود، زيرا مسلم است كه پيامبر اسلام ص از فرزندان اسماعيل است، نه اسحاق «1».
در دعائى كه از على ع از پيامبر گرامى ص نقل شده مىخوانيم:
يا من فدا اسماعيل من الذبح
:” اى كسى كه فدايى براى ذبح اسماعيل قرار دادى” «2».
در احاديثى كه از امام باقر و امام صادق ع نقل شده مىخوانيم:” هنگامى كه سؤال كردند” ذبيح” كه بود فرمودند:” اسماعيل”.
در حديثى كه از امام على بن موسى الرضا ع نقل شده نيز مىخوانيم:
لو علم اللَّه عز و جل شيئا اكرم من الضان لفدى به اسماعيل
:” اگر حيوانى بهتر از گوسفند پيدا مىشد آن را فديه اسماعيل قرار مىداد” «3».
__________________________________________________
(1) تفسير” مجمع البيان” ذيل آيات مورد بحث.
(2)” نور الثقلين” جلد 4 صفحه 421.
(3) نور الثقلين جلد 4 صفحه 422.
3- چگونه خواب ابراهيم مىتوانست حجت باشد؟
در پاسخ اين سؤال گاه گفته مىشود كه خوابهاى انبياء هرگز خواب شيطانى، يا مولود فعاليت قوه واهمه نيست بلكه گوشهاى از برنامه نبوت و وحى آنها است.
و به تعبير ديگر ارتباط انبياء با مصدر وحى گاهى به صورت القاء به قلب است.
و گاه از طريق ديدن فرشته وحى.
و گاه از راه شنيدن امواج صوتى كه به فرمان خدا ايجاد شده.
و گاه از طريق خواب است.
و به اين ترتيب در خوابهاى آنها هيچگونه خطا و اشتباهى رخ نمىدهد، و آنچه در خواب مىبينند درست همانند چيزى است كه در بيدارى مىبينند.