مفهوم امنيت، مصونيت از تعرّض و تصرّف اجباري بدون رضايت است، و در مورد افراد به اين معناست كه نسبت به حقوق و آزاديهاي مشروع خود بيم و هراس نداشته باشند و به هيچ وجه حقوق آنان به مخاطره نيفتد و هيچ عاملي حقوق مشروع آنان را تهديد ننمايد و لازمة حقوق و آزاديهاي مشروع، مصونيت آنها از تعرّض و دور ماندن از مخاطرات و تعدّيات است.[1]
درباره اهميت امنيت همين بس كه قرآن به عظمت «شهر اَمن» سوگند ياد مي كند[2] و قرآن امنيت را يكي از اهداف استقرار حاكميت الله و استخلاف صالحان و طرح امامت مي شمارد و مي فرمايد:
«… لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً…»[3]
غير از اين، احساس امنيت را از خصائص مؤمن معرفي مي كند:
«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ».[4]
همچنين مداهنة با دشمن و روح سازش را منافي با امنيت مي داند:
«فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»[5]
و تأمين امنيت را از اهداف جهاد مي شمارد:
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ»[6]
و شهري كه در آن امنيت باشد، از مثلها و الگوهاي قرآني تلقي مي گردد:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها»[7]
مولا علي ـ عليه السلام ـ تأمين امنيت در جامعه را از انگيزه هاي قيام صالحين و اهداف عالية امامت مي داند:
«اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا مناقسة في سلطان و لا التماس شي من فضول الحطام و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك فيأمن المظلمون من عبادك».[8]
اسلام هر نوع ايجاد وحشت و هراس در دل انسانهايي كه مرتكب خلافي نشده اند را ظلم و تجاوزي بس بزرگ تلقي مي نمايد و آن را از جرايم مي شمارد، همانطوريكه نبي مكرم اسلام، پيرامون اين قضيه مي فرمايند:
«من نظر الي مؤمنٍ ليخفيه بها اَخافه الله عزّوجل يوم لاضلّ الا ظلّه»[9]
صد البته اين ترس و هراس ممكن است جنبه هاي مختلف داشته باشد.
مانند: ترس از آسيب به جان يا مال يا ناموس يا فرزند يا اخلاق و… .
بر اين اساس بايد گفت كه بحث امنيت در اسلام و نقش اسلام ريشه در انديشه هاي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ دارد.[10] چرا كه آرمان مقدس آن پيامبر، ظهور جامعة امن در مكة مكرمه است كه در دعاي آن حضرت منعكس شده است:
«ربّ اجعل هذا بلداً امناً و ارزق اهله من الثمرات…»
اما با اين همه؛ خوبست به چند بُعد از اين قضيه اشاره اي بنمائيم:
الف. امنيت فرهنگي و اجتماعي
مهمترين اصلي كه دال بر نقش اسلام در امنيت اجتماعي و فرهنگي يك جامعه است، اصل «امر به معروف و نهي از منكر» مي باشد. اين اصل بهترين نشانه و نماد در جهت حفظ امنيت در حيطه اجتماع و فرهنگ يك جامعه است چرا كه يك اجتماع را خطر سقوط و انحطاط باز مي دارد.
ب. امنيت اقتصادي
در مورد امنيت اقتصادي مي توان به دو حوزة: امنيت اموال عمومي و امنيت اموال خصوصي اشاره نمود. در مورد اموال عمومي، همين بس كه از ابتداي رهبري پيامبر، مجموعة اموال و غنائم و مالياتهاي گردآوري شده به وسيلة اين نظام، در مسجد كه پايگاه حكومت اسلامي بوده است، انباشت و نگهداري مي شد و اين امر با دقت و مراقبت خاصي صورت مي گرفت از اين گذشته، تأكيد مؤكد اسلام پيرامون حيف و ميل بيت المال از هرگونه تعرّض و دزدي، دليل محکمي بر توجه اسلام به حفظ امنيت در مورد اموال عمومي است. در حوزة اموال خصوصي هم بايد به روايات وارده و آيات مباركه اشاره نمود كه بحث تكاثر و زياده طلبي و امثال آن اشاره مي نمايد كه در واقع هر يك از مباحث از هرگونه انحصار و مسدود كردن جريان سالم اموال و سرمايه هاي خصوصي در جامعه جلوگيري مي نمايد.[11] همچنين آيات و رواياتي وجود دارد كه هرگونه تصدي اموال خصوصي را مشروط به شرط عقل مي داند.[12] و اين خود بهترين دليل بر نقش اسلام در امنيت اموال خصوصي است تا افراد غير عاقل در معاملات، مغبون نشوند.
ج. امنيت عمومي
محافظت عمومي جامعة اسلامي از هرگونه برخورد و نزاع، دزدي و غارت اموال، فساد و فحشاء، تصرفات و تجاوزات غيرقانوني و…، در حوزة وظايف «امنيت عمومي» مي باشد كه در مرحلة اول سعي مي كند از وقوع چنين اعمالي پيشگيري نمايد و بعد از وقوع نيز تمام تلاش خود را در جهت مهار حوزة عمل آنها و تحويل به موقع عاملان به محاكم قضايي و پاكسازي هرگونه آثار سوء اعمال ناشايست آنها از جامعه معطوف مي دارد.
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بخشي از فعاليت امنيتي نظام نوپاي اسلامي را مخصوص به امنيت عمومي جامعه كرده بود و در همين ارتباط نيروهاي خاصّي كه كار نيروهاي انتظامي فعلي را مي كردند، مسئوليت حراست از جان و مال و ناموس مردم را بر عهده داشتند كه از جملة آنها، نيروهايي به فرماندهي «سعد وقاص» بود و به همين منظور از تأسيساتي مانند زندان موقّت و امثال آن هم برخوردار بودند كه البته در ابتداء چون تعداد مجرمين كم بود، گوشه اي از مسجد به اين امر اختصاص داشت.[13]
د. امنيت دفاعي
مقصود از آن. مجموعة فعاليتهاي مربوط به دفاع از حريم جامعه است كه مربوط به سه مسئله است: داخلي، مرزي، برون مرزي. پيامبر اكرم به منظور حفظ امنيت دفاعي افراد مستعد و ماهري را انتخاب نمود تا به فكر امنيت دفاعي در برابر شورشهاي معاندان يا حملة ساير كشورها باشند. جنبة ديگر اين قضيه، مربوط مي شد به بسيج همگاني كه به منظور انجام عمليات گستردة جنگي صورت مي گرفت چنانكه در عمليات فتح مكه و نيز در غزوة تبوك از چنين شيوه اي استفاده مي شد و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ شخصاً كساني را براي بسيج بعضي قبايل اطراف مي فرستادند و مسجد مدينه از اين نظر نقش پايگاه بسيج عمومي را ايفاء مي كرد.[14]
و. امنيت حريم خصوصي
اسلام به مسألة امنيت حريم خصوصي و مسكن خانة افراد اهميت فوق العاده قائل است و بدون اجازه، ورود به خانه و مسكن ديگران را ممنوع و تعرّض مي شمارد، حتّي نگاه كردن به داخل خانه و محلّ سكونت مستور مردم را از مجوّزات دفاع مشروع مي شمارد، تا آنجا كه اگر شخصِ متعرّض، به هنگام دفاع صاحب خانه كشته شود، خونش مهدور خواهد بود.[15] اما با اين حال ذكر اين نكته لازم است كه امنيت در اسلام، اختصاص به افرادي دارد كه مرتكب خلافي نشده اند و به قانون احترام مي گذارند. ولي آنهايي كه مرتكب جرم شده اند، به دليل ماهيت عملكردشان از حق امنيت محرومند:
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ»[16]
به همين خاطر است كه قانون اساسي تصريح مي كند:
«حيثيت، جان، مال، حقوق، مسكن، شغل اشخاص از تعرّض مصون است، مگر در مواردي كه قانون تجويز مي كند.»[17]
نتيجه گيري
در مجموع مي توان نتيجه گرفت كه نقش اسلام در امنيت به تمام ابعادش، بسيار راهبردي و تأثيرگذار است بطوريكه مي توان اذعان كرد در عمل و روية معصومين ـ عليهم السلام ـ تأكيد بر امنيت همه جانبة جامعة اسلامي ديده مي شود.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ نظام حكومت اسلامي ـ ساختار تشكيلاتي و اجرائي، محمد علي رازاني، نشر انتشارات امام، چاپ اول، 1381.
——————————————————————————–
[1] . عميد زنجاني، عباسعلي، مباني انديشه سياسي اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و انديشة سياسي، ص 362.
[2] . فصلنامة انديشة انقلاب اسلامي، 1382، ص 160.
[3] . نور / 55.
[4] . فتح / 4.
[5] . قلم / 8-9.
[6] . بقره / 193.
[7] . نحل / 112.
[8] . نهج البلاغه، خطبه 131.
[9] . محمد بن يعقوب کليني، اصل كافي، ج 2، ص 273.
[10] . رازاني، محمد علي، نظام حكومت اسلامي، انتشارات امام، ص439-440.
[11] . نظام حكومت اسلامي، همان، ص456 و 457.
[12] . نساء / 5.
[13] . جعفريان، رسول، تاريخ تحول دولت و خلافت، ص 44.
[14] . نظام حكومتي اسلام، همان، ص483-484.
[15] . موسوي خميني، سيد روح الله، تحريرالوسيله، ج 1، ص 491.
[16] . انعام / 82.
[17] . اصل 22 قانون اساسي.