اَللَّـهُمَّ اهْدِنِي فِيهِ لِصَالِحِ الْاَعمَالَ خدايا مرا در اين روز به اعمال صالح، راهنمائي كنوَاقْضِ لِي فِيهِ الْحَوائِجَ وَالْأَمَالَو حـاجتها و آرزوهايم را، برآورده سازيَا مَنْ لايَحْتاجُ إِلَي التَّفْسِيرِ وَ السَّؤَالِاي كسي كه نيازمند به شرح و سؤال بندگان، نيستييَا عَالِماً بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَاي خدائي كه ناگفته به حاجات و سرائر خلق، آگاهيصَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّاهِرِينَ.بر محمد و آل پاك او، درود فرست.
هدايت چيست
در اولين عبارت از دعاي امروز، ميخوانيم: خدايا در اين روز مرا به اعمال صالح راهنمايي كن »اَللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيهِ لِصَالِحِ الْاَعْمَالِ« لذا بايد ديد مفهوم هدايت چيست؟ و هدايت مورد نظر كدام است؟ كلمه هدايت در قرآن كريم در موارد متعددي بكار رفته است، ولي دو معناي كلي براي آن بيان شده است، يكي هدايت تكويني و ديگري هدايت تشريعي، هدايت تكويني، تمام موجودات عالم هستي را در بر ميگيرد، خداي متعال در يك نظام قانونمند و حساب شده هدايت و رهبري موجودات جهان هستي را، بر عهده دارد، قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: »رَبَّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَئٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي«1 پروردگار ما همان كسي است كه، همه چيز را آفريده و سپس آن را هدايت ميكند.هدايت تشريعي: اين قسم از هدايت بوسيله پيامبران و كتابهاي آسماني و ائمه اطهار عليهمالسّلام صورت ميگيرد و انسانها با تعليم و تربيت آنان در مسير تكامل پيش ميروند »وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا«2 براي آنها راهنماياني قرارداديم، كه به فرمان ما مردم را هدايت ميكنند. و مراد از هدايت در دعاي امروز اين قسم از هدايت است.
قرآن پرهيزكاران را هدايت ميكند
مسلما قرآن براي هدايت جهانيان، نازل شده است، ولي خداي متعال اين هدايت را به پرهيزكاران اختصاص داده و ميفرمايد: »ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَرَيْبَ فِيهِ هُدًي لِلْمُتَّقِينَ«3 علت آن اين است كه، تا انسان در مقام حق و پذيرش آنچه با عقل و فطرت هماهنگ است تسليم نشود، از هدايت انبياء و اولياء الهي و كتب آسماني بيبهره ميماند، در واقع علاوه بر فاعليت فاعل، قابليت قابل نيز مطرح است، مثل انسانها مانند زمين است، اگر زمين شورهزار باشد هر چند باران هم بر آن ببارد، گل و گياهان مفيد در آن سبز نخواهد شد و اگر زميني مساعد شرايط كشت باشد، ولي در معرض شخم و كشت قرار نگيرد باز بيبهره ميماند. سرزمين وجود آدمي نيز، تا از تعصبات كور و لجاجت و عناد با حق پاك نشود، بذر هدايت را نميپذيرد، لذا خداوند ميفرمايد: قرآن هادي و راهنماي افراد با تقوي و پرهيزكار است.اين هدايت الهي است، كه نجاتدهنده ميباشد، زيرا علم بشر هر قدر تكامل يابد، باز آميخته با جهل و شك و نارسايي در جهات مختلف است و هدايتي كه در پرتو چنين علم ناقصي پيدا شود، هدايت مطلق و كامل نخواهد بود، تنها كسي ميتواند بشريت را كاملا هدايت كند كه داراي علم مطلق و خالي از جهل و نارسايي باشد و علم مطلق تنها از آن خداي عليم ميباشد.براين اساس، رهبران الهي اصرار در هدايت بشر داشتهاند، مكرر در تاريخ ميخوانيم كه انبياء عليهمالسّلام سالها مردم را به سوي حق دعوت و در هدايت آنها خود را به مشقت انداخته، ولي تعداد اندكي ايمان آوردهاند، راستي اين اصرار براي چه بوده است؟ مجازات و كيفرهاي الهي با اعمال و رفتار انسان ارتباط دارد و تا اتمام حجت نشود، كيفر و عقاب، قصاص قبل از جنايت محسوب ميشود.تنها نميتوان كسي را به جهت اينكه آدم بدي است، كيفر نمود، بلكه لازم است، ابتدا او را به سوي حق دعوت كرد و اگر تبعيّت ننمود و راه لجاجت و عناد را در پيش گرفت و ناپاكي درون را با ارتكاب عمل خلاف منعكس ساخت، در اين صورت استحقاق كيفر پيدا ميكند.
اعمال سر چشمه هدايت و ضلالت
اعمال و كردار انسان نتايج و ثمرات خاصي دارد، اگر عمل نيك و خداپسند باشد، نتيجه آن روشنبيني و بصيرت خواهد بود، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَاناً«4 اگر پرهيزكاري پيشه كنيد، خداوند حس تشخيص حق از باطل را در شما زنده ميكند و به شما روشنبيني عنايت ميفرمايد و اگر عمل، زشت و گناه و معصيت باشد، موجب تاريكي و تيرگي قلب ميگردد و انسان را به سوب زشتيهاي بيشتري سوق ميدهد. »فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ«5 هنگامي كه از حق برگشتند، خداوند دلهاي آنها را برگردانيد.لذا ميتوان گفت، كه هدايت و ضلالت به معني اجبار بر انتخاب راه درست يا غلط نيست، بلكه هدايت الهي به معني فراهم آوردن وسايل سعادت و اضلال، به معني از بين بردن زمينههاي مساعد است، آن هم به دست خود انسان.هنگامي كه انسان از كنار يك پرتگاه يا يك رودخانه خطرناك ميگذرد، هر چه خود را به آن نزديكتر سازد، جاي پاي او لغزندهتر شده و احتمال سقوط او بيشتر ميشود و برعكس هر قدر خود را از آن پرتگاه دور سازد، جاي پاي او محكمتر و مطمئنتر شده و احتمال سقوطش كم ميشود و راه دستگيري و نجات او از هلاكت حتمي، باز خواهد شد.پس در هر حال بايد از خدا بخواهيم، زمينههاي هدايت به سوي اعمال صالح را براي ما فراهم آورد و با خلوص و تضرع از او درخواست كنيم »اَللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيهِ لِصَالِحِ الْاَعْمَالِ« خدايا در اين روز مرا به اعمال صالح راهنمايي كن.در اين جهان پر آشوب انسانها با نيروهاي مختلفي روبرو هستند و براي اينكه بتوانند در برابر عوامل مخرب و ويرانگر و منحرف كننده مقاومت كنند، احتياج به يار و مددكار دارند و چه كسي سزاوارتر از خداي متعال است كه انسان، خود را زير چتر حمايت او قرار داده و از او حمايت و ياري طلبد و كسي كه چنين حامي و يار و ياوري براي خود ايجاد نمود و با اعمال صالح خود، به مددكاري او اطمينان پيدا كرد، هرگز در برابر هيچ گردنكش و زورمندي سر تعظيم فرو نميآورد و در مقابل ماديات خود را نميبازد و در لحظات بحراني و سخت، چون حمايت خداوند را بر خود مشاهده ميكند، در برابر بحرانها و سختيها و مصائب مقاومت به خرج ميدهد.در اين ميان داستان عبور حضرت موسي عليهالسّلام و ياران او از رود نيل و هلاكت فرعونيان مصداق بسيار روشني از اين امداد الهي ميباشد، »وَ إِذْ فَرَقْنَابِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَ أَغْرَقْنَا اَلَ فِرْعَونَ و أَنْتُم تَنْظُرُونَ«6 به ياد آوريد هنگامي كه دريا را براي شما شكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق ساختيم و شما تماشا ميكرديد.
خداوند چه كساني را هدايت ميكند و چه كساني را هدايت نميكند
بنابر آنچه در قرآن كريم و روايات آمده، افرادي شايستگي و قابليت هدايت الهي را پيدا ميكنند كه داراي ويژگيهايي باشند، در اينجا به اجمال به ذكر بخشي از آن ويژگيها ميپردازيم و بخش ديگر نيز در شرح دعاي روز نهم بيان گرديد.در روايتي از علي عليهالسّلام در ايمان به خدا، كه موجب هدايت ميشود، اخلاص در ايمان را شرط نموده و فرموده است: »هُدَي مَنْ اَخلَصَ الْأِيمَانَ« و همچنين فرمود: »هُدَي مَنْ أشْعَرَ قَلْبَهُ التَّقْوَي«7 اگر قلب سرشار از تقوي و خداترس شود انسان هدايت مييابد.همچنين امام صادق عليهالسّلام در مورد تمسك به قدرت لايزال الهي و هدايت ميفرمايد: »مَن أِعْتَصَمَ بِاللَّهِ عزَّ وَ جَلَّ هُديً«8و در مقابل اهل هدايت افراد گمراه شده قرار دارند، ببينيم خداوند چه كساني را هدايت نميكند.
ظالمين: »اِنَّ اللهَ لايَهْدِي الْقَومَ الظَّالِمِينَ«9كافرين: »اِنَّ اللهَ لايَهْدِي الْقَومَ الْكَافِرِينَ«10
فاسقين: »اِنَّ اللهَ لايَهْدِي الْقَومَ الفاسِقينَ«11اسرافكار دروغگو: »اِنَّ اللهَ لايَهْدِي مَنْ هُوَ مُشْرِفٌ كَذَّابٌ«12دروغگوي كفرپيشه: »اِنَّ اللهَ لايَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ«13غلبه هواي نفس: علي عليهالسّلام ميفرمايد: »كَيْفَ يَسْتَطِيعَ الْهُدَي مَنْ يَغْلِبَهُ الْهَوَي« چگونه كسي كه هواي نفس بر او غالب گشته امكان هدايت برايش فراهم ميشود!؟
اعمال صالح چگونه عملي است
همانطور كه قبلاً خوانديم در دعاي اين روز از خداوند درخواست نموديم كه خدايا ما را به اعمال صالح راهنمايي كن، لذا اين سؤال مطرح ميشود كه، اعمال صالح كدام است و نتيجه انجام آن چيست؟
بايد گفت كه ريشه همه نيكيها و اعمال صالح، ايمان به خداو روز قيامت، ايمان به مبدأ و معاد و برنامههاي الهي و پيامبران، كه مأمور ابلاغ و اجراي اين برنامهها بودند و فرشتگاني كه واسطه ابلاغ محسوب ميشدند، ايمان به اصولي كه تمام وجود انسان را روشن ميكند و انگيزه نيرومندي براي حركت به سوي برنامههاي سازنده و اعمال صالح است و پس از ايمان خالصانه، انفاق و ايثار و انجام فرامين الهي، مفهومي خاص پيدا ميكند و انسان را به تقوي الهي ميرساند.از جمله اعمال صالح ايثار و انفاق و گذشتن از مال است، بدون شك گذشتن از مال و ثروت براي افراد كار آساني نيست چرا كه حب و دوستي مال در دلها وجود دارد و انفاق مال نيز، به حسب افرادي كه مورد ايثار و انفاق واقع ميشوند، متفاوت است بر همين اساس در آيه شريفه (177 سوره بقره) در درجه اول بستگان و خويشاوندان آبرومند در درجه بعد يتيمان و مستمندان و سپس در راه ماندگان و بعد سائلان را اشاره ميكند، بايد دانست كه همه نيازمندان اهل سؤال نيستند، گاهي چنان خويشتن دارند كه در ظاهر انسان گمان ميكند در رديف اغنياء محسوب ميشوند »يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُفِ«16 افراد ناآگاه آنها را به خاطر شدت خويشتنداري، اغنياء تصور ميكنند و همچنين بردگاني كه نياز به آزادي و استقلال دارند، تأمين آزادي و استقلال آنها از اعمال صالح به حساب ميآيد.درست است كه امروزه نظام بردهداري در عالم برچيده شده ولي متأسفانه بردهداري مدرن و نوين جايگزين آن گرديده و شكاف عميق بين طبقات انسانها، بخشي از آنها را ناخواسته وادار به بردگي فكر و انديشه و عقيده و عمل كرده است، تا با تن به بردگي نوين دادن لقمه نان بخور و نميري به دست آورند و خود را از مرگ نجات دهند، نجات اين بردگان بشري از چنگال قدرتمندان مطرف و فاسد، از بزرگترين اعمال صالح به شمار ميرود.سومين اصل از اصول نيكيها، برپا داشتن نماز است، نمازي كه اگر با شرايط و حدودش اقامه شود و با اخلاص و خضوع و خشوع انجام گيرد، انسان را از زشتيها باز داشته »اِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ«17 و به هر خير و سعادتي رهنمون ميسازد.عليرغم اينكه انفاق و ايثار از اعمال صالح به شمار ميرود، چون داوطلبانه است بسياري از شكافهاي اجتماعي و فقر باقي ميماند و از طرفي گروهي از مردم فقط واجبات را انجام ميدهند و قائل به ايثار و انفاق نميباشند، لذا خداوند انسانهاي متمكن را به پرداخت حقوق واجب، تحت عنوان زكات امر ميكند.سرمايه زندگي اجتماعي اعتماد متقابل افراد جامعه است، وفاي به عهد اين اعتماد متقابل را تقويت كرده و عدم پايبند بودن به عهد و پيمانها زيربناي روابط اجتماعي را سُست مينمايد، لذا قرآن كريم از اعمال صالح اصولي و مهم، وفاي به عهد را يادآور شده و آن را از ويژگيهاي متقين ميشمارد.همچنين صبر و استقامت و زانو نزدن در برابر مشكلات و فقر، درد و بيماري و تحمل سختي جنگ در برابر دشمن و صداقت و راستي از جمله اعمال صالح براي بشر به شمار ميرود كه نشانه صداقت، هماهنگي اعمال و رفتار با اعتقاد و ايمان ميباشد و تقوي و پرهيزكاري از اينجا روشن ميشود كه فرد وظيفه خود را در برابر خدا و خلق خدا و نسبت به خويش كاملا انجام دهد. و لذا عمل صالح بايد يك برنامه مستمر باشد، زيرا انجام يك يا چند كار خير ممكن است از روي تصادف يا به علل خاصي از هركس صورت گيرد و هرگز دليل برايمان راستين نيست، بلكه بهترين دليل بر ايمان راستين و حقيقي، استمرار در انجام عمل صالح ميباشد.آنچه در قيامت نيز موجب رهايي از آتش و در دنيا موجب سعادت ميگردد، اطاعت خداي متعال و انجام عمل صالح است، حتي انبياء و ائمه عليهمالسّلام براي كسب مقام قرب و رضاي الهي خود را محتاج به عمل صالح و انجام فرامين خداوند ميدانند و براي شيعيان چه زيبنده است كه به آن بزرگواران تأسي كنند و از اين طريق ادعاي خويش مبني بر محبت به اهل بيت عليهمالسّلام را به اثبات برسانند زيرا محبت به اهل بيت عصمت و طهارت نجات دهنده است، لكن در كنار آن بايد توفيق انجام عمل صالح و پرهيز از معصيت نيز باشد، ادعاي دوستي اهل بيت عليهمالسّلام با ترك طاعت خداوند متعال سازگاري ندارد و هيچ معصيت كاري نميتواند به صرف محبت آنها، از صراط بگذرد و برائت از جهنم و دوري از عذاب الهي را دريافت كند.امام باقر عليهالسّلام در وصيتي به جابر جعفي خطاب به شيعيان فرمودند: »يَا جَابِرُ بلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَام وَ أَعْلَمُهُمْ أَنَّهُ لَاقِرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَايَتَقَرَّبُ اِلَيْهِ اِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ، يَا جَابِرُ مَنْ اَطَاعَ اللهَ وَ أُحِبَّنا فَهُو وَليَّنَا وَ مَنْ عَصَي اللهَ لمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا«18 اي جابر! سلام مرا به شيعيان برسان و آگاهشان كن كه بين ما و خداوند خويشاوندي نيست، هيچكس به پروردگار عالم نزديك نميشود، مگر به اطاعت و بندگي او، اي جابر! هركس فرمانبرداري خداوند بنمايد و به ما محبت و علاقه داشته باشد دوست ماست و هركس نافرماني خدا كند، دوستي ما نيز، او را ثمري نخواهد بخشيد.
سرچشمه محبوبيت
ايمان و عمل صالح جاذبه و كشش فوق العادهاي دارد، اعتقاد به يگانگي خداوند متعال و دعوت پيامبران، بازتابش در روح و فكر و گفتار و كردار انسان، به صورت اخلاق عاليه انساني، تقوي، پاكي، درستي، امانت، شجاعت، ايثار و گذشت، تجلي مييابد، حتي افراد ناپاك و آلوده از افراد مؤمن صالح، لذت ميبرند و در واقع ايمان و عمل صالح شعاعي به وسعت عالم هستي دارد، ذات پاك خداوند نيز چنين كساني را دوست دارد و نزد اهل آسمانها نيز محبوبند و اين محبت نيز در قلوب انسانها پرتو افكن ميشود.راستي چه لذتي از اين بالاتر كه انسان احساس كند، محبوب همه پاكان عالم هستي است و اين معنا در قرآن كريم به وضوح بيان شده كه فرمود: »اِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلْ لَهُمُ الرَّحْمَنَ وُدّاً«19 كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، خداوند رحمان محبت آنها را در دل افراد ميافكند.
منفعت عمل صالح براي خويشتن
بنابر فرهنگ اسلامي هركسي عمل صالح انجام دهد، نفعش براي خود اوست و هركس بدي كند به خويشتن بدي كرده است »مَن عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا«20 بعضي ميگويد اطاعت و يا عصيان ما براي خدا چه سود و زياني دارد و اين چه اصراري است كه در زمينه اطاعت و انجام عمل صالح و نهي از معاصي و زشتيها ميشود؟ بايد گفت در منطق قرآن سود و زيان هر عمل متوجه انجام دهنده آن است، اين انسان است كه در پرتو اعمال صالح، تكامل مييابد و در آسمان قرب خدا به پرواز در ميآيد و يا بر اثر جرم و گناه، سقوط كرده و مورد غضب پروردگار واقع ميشود و همين عمل، او را دچار لعنت ابدي ميسازد، ولي اگر حقيقتاً عمل او صالح باشد، نتيجه آن جز خشنودي پروردگار چيز ديگري نيست و شايسته است انسان، سرمايه گرانبهاي عمر و استعدادهاي خلاّق خود را در اموري صرف كند كه نتيجه آن حيات جاويدان و مواهب بيپايان الهي باشد، عملي كه بهشت مملو از لذّات روحاني و معنوي را به همراه داشته، كه همانا بالاترين لذّات براي انسان، خشنودي ذات اقدس خداوند متعال ميباشد.بطور كلي راه نجات انسانها در سه مطلب خلاصه ميشود، اول بازگشت به سوي خداوند متعال دوم ايمان و سوم عمل صالح، كه نجات و فلاح و رستگاري را به دنبال دارد، همانگونه كه قران كريم ميفرمايد: »فَاَمَّا مَنْ تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَعَسَي اَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ«21 كه البته رستگاري و فلاحت مشروط به بقاء و دوام ايمان و عمل صالح است.در زمينه ارزش عمل صالح از امام علي عليهالسّلام، روايت شده كه فرمود: شرافت و بزرگواري انسان نزد خداوند متعال بواسطه اعمال نيك اوست، نه به خاطر گفتار خوب او، همچنين از امام باقر عليهالسّلام، روايت شده كه فرمود: دوست داشتنيترين شما نزد خداوند كسي است كه نيكوترين اعمال را داشته و بزرگترين اعمال نزد او عملي است كه در آن رغبت و شوق براي خدا باشد.22
بهترين اعمال
رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمود: »أَفْضَلَ الْأَعمَالِ أحْمَزُهَا« با فضيلتترين اعمال قويترين و محكمترين آنهاست و از علي عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: با فضيلتترين اعمال آن عملي است كه بوسيله آن وجه خدا اراده شود و همچنين فرمود: با ارزشترين اعمال همراه بودن با حق است.در روايت بيان شده كه از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم سؤال شد، كدام اعمال افضل است؟ حضرت فرمود: اطعام كردن به ديگران و پاكترين و زيباترين سخنان را بيان كردن و در كلام ديگري فرمود: بافضيلت ترين اعمال، علم و معرفت به خدا و تفقه در دين است و همچنين فرمود: بافضيلتترين اعمال بعد از ايمان، خوشحال كردن قلوب مؤمنين ميباشد و فرمود: با فضيلتترين اعمال ايمان به خدا و تصديق او و جهاد در راه خدا و زيارت خانه خداست.از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: »أَفْضَلَ الْعَمَلِ الصَّلَاةِ عَلَي مِيقاتِهَا ثُمَّ برُّ الْوَالِدَينِ ثُمَّ أنْ يُسَلِّمَ النَّاسَ مِنْ لِسانِكَ« بافضيلتترين اعمال نماز در وقت و مراقبت از آن است، سپس نيكي به پدر و مادر و بعد اينكه مردم از زبان تو در امان و آسايش باشند.همچنين از علي عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: پيامبر در شب معراج، از خداوند سبحان سؤال كرد، كدام اعمال افضل است؟ خداوند عز و جل فرمود: با فضيلتترين اعمال توكل بر من و واگذار كردن امور خود به من است و رضايت آنچه براي او به عنوان مشيت و قسمت قرار دادهام.23
حاجتها
در عبارت ديگري از دعاي امروز ميخوانيم خدايا حاجتها و آرزوهايم را برآورده ساز، در مكتب اسلام، انسان داراي نوعي فقر ذاتي معرفي شده و قرآن كريم اين موضوع را چنين بيان نموده است »يَا اَيُّها النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ«24 اي مردم، شما محتاج به خداييد و خداوند تنها بينياز و ستوده است، توضيح اينكه فقر، منحصر در مخلوقات و خصوصا درانسان است و بينيازي منحصر در ذات خداوند ميباشد، او غني بالذّات است و انسانها فقير بالذّات و نميتوانند بوسيله چيزي غير از خدا، به بينيازي دست يابند، ملاك در غناي خدا از خلق و فقر خلق از خدا اين است كه خدا خالق و مدبّر امور ايشان است و چون تدبير امور به دست اوست، از خدا درخواست ميكنيم »وَاَقْضِ لِي فِيهِ الْحَوائِجِ وَ الْأمَالِ« خداوند، رمز موفقيت و عدم نياز به ديگران را، تقوي معرفي مينمايد، انسان متقي با شكست و بن بست مواجه نخواهد شد و خداوند منّان از راههاي مختلفي به او كمك ميكند و حوائج او را برآورده ميسازد، گاهي با عنايت خاصه خود و گاهي فرد يا افرادي را مامور به برآوردن حوائج بندگان خود ميكند تا از اين راه هم به آنان تفضلي كرده باشد و هم آنان را بيازمايد.
ولايت خداوند و حاجتهاي انسان
خداي متعال بر انسان ولايت دارد و بر حوائج و خواستههاي انسان نيز آگاهي كامل دارد و هرچه انسان مؤمن در وادي توحيد پيش رود، وابستگي و فقر ذاتي و احتياج خويش را به خداي متعال و ولايت و كفايت او بيشتر احساس مينمايد و مسلماً براي نزديكي به ولايت الهي و قرب پروردگار، بايد هر چه بيشتر به اسباب و عواملي تمسك جويد، كه او را به اين ولايت نزديكتر ميسازد و براي آنكه خداي ناكرده لحظهاي از اين سير و سلوك غافل نگردد، بايد از خداي خويش بخواهد كه »ربِّ لَاتَكِلْنِي إِلَي نَفْسِي طَرَفَةَ عَيْن اَبَداً«25 – پروردگارا چشم بر هم زدني مرا به خود وامگذار. امام باقر عليهالسّلام: روي آوردن حاجت يك برادر مؤمن بسوي انسان را رحمتي از جانب خداوند، دانسته كه در صورت پذيرفتن و رفع حاجت، انسان به ولايت الله ميپيوندد، لذا فرمود: »مَن أتَاهُ اَخُوهُ الْمُؤمِنِ فِي حَاجَةٍ فَإِنَّهَا هِيَ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكِ وَ تَعَالي سَاقَهَا إِلَيهِ فَإِنْ قَبُلَ ذَلِكَ فَقْدَ وَصَلَهُ بِوِلَايَتِنَا وَ هُوَ مَوصُولٌ بِوِلَايَةِ اللَّهِ«26 هركس برادر مؤمنش براي اظهار حاجتي نزد او آيد، همانا كه آن حاجت رحمتي است از طرف خداوند تبارك و تعالي كه به سوي وي روانه كرده و اگر آن را بپذيرد به ولايت ما پيوسته و كسي كه به ولايت ما بپيوندد، به ولايت خدا ميرسد.روشن است كه چنين انسان مؤمني سخت در هراس است، تا مبادا مرتكب عملي گردد كه او را از دايره ولايت و كفايت الهي خارج سازد و خداوند او را به خود واگذارد، اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام در كلام زيبايي ميفرمايد: »اِنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ نَعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ« همانا حوائج مردم به سوي شما، نعمت خداست بر شما.27خداوند عز و جل بنابر فضل و رحمت خويش، افرادي را متمكّن ساخته و رمز بقاي رحمت و نعمت خود بر آنان را، اداي حوائج مؤمنين قرار داده است، در حديثي امام صادق عليهالسّلام تحمل صدمات و ناراحتي ها و رنجها براي حوائج ديگران را، عامل ازدياد و استمرار نعمت شمرده و ميفرمايد: »مَنْ عَظُمَتْ عَلَيهِ النِّعْمَةَ إِشْتَدَّتْ مَؤُنَةَ النَّاسَ عَليهِ، فَأِنْ هُوَ قَامَ بِمَؤُنَتِهِمْ إِجْتَلَبَ زِيَادَةَ النِّعَمَ عَلَيهِ مِنَ اللَّهِ وَ اِنْ لَمْ يَفْعَل فَقْدِ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِزَوَالِهَا«28 هركس كه نعمت الهي بر او بزرگ شده و زياد گردد، احتياجات و رنجهاي ديگران نيز به سوي او شدت مييابد، پس اگر براي اداي حاجت و رفع نيازمنديها و كمك به ديگران اقدام نمايد و خود را براي اينكار به زحمت اندازد، فزوني نعمتهاي خدا را به سوي خويش جلب نموده است و اگر اقدام نكند، همانا نعمتهاي الهي را در معرض زوال و نابودي قرار داده است.
مراتب حوائج و تلاش براي به دست آوردن آن
مسئله بينش و تلقي از حاجت و اداي آن با بعد ديگري نيز ميتواند مورد توجه قرار گيرد و آن مراتب و درجات حوائجي است كه متوجه انسان مسلمان و جامعه مسلمين ميشود، به طور كلي ميتواند آن را به دو قسم حوائج مادي و حوائج معنوي تقسيم نمود، منظور از نيازهاي مادي، حاجتها و مشكلات و نيازهايي است كه در رابطه با ماديات دنيوي انسان، مطرح ميگردد، مانند: نيازهاي مالي، مسكن، لوازم خانگي و غيره، در اين صورت اگر انسان تمكّن مالي دارد، بايد به رفع حوائج ديگران قيام كند و در صورت عدم تمكّن مالي با استفاده از آبرو و اعتبارش، نيازها و گرفتاريهاي ديگران را برطرف سازد.از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: »اِنَّ اللهَ تَعَالي لِيَسْئَلَ الْعَبْدَ فِي جَاهِهِ كَمَا سُئِل فِي مَالِهِ فَيَقُولُ يَا عَبْدي رَزَقْتُكَ جَاهاً فَهَلْ أَعَنْتَ بِهِ مَظْلُوماً أو أَغَثْتَ بِهِ مَلْهُوفاً وَ قمَعْتَ بِهِ ظَالِماً«29 همانا خداي تعالي از آبروي بندهاش سؤال ميكند، همچنانكه از مالش پرسش خواهد كرد، ميگويد: اي بنده من آبرو و اعتبارت را، من روزي تو كردم، آيا با آن مظلومي را ياري كردي و يا گرفتار و درماندهاي را فريادرسي نمودي و آيا با آن به مبارزه و نابودي ظالمي شتافتي؟قسم ديگر حوائج، نيازهاي غير مادي است كه از عظمت بيشتري برخوردار است و سزاوار است، مورد بررسي قرار گيرد، مانند: عطش جامعه اسلامي به تعاليم حيات بخش اسلام كه رفع اين حاجت مهم از وظايف مهم فقها و علما و انديشمندان حوزه و دانشگاه به شمار ميرود، بايد با بهرهگيري از علم خود به سؤالات ديني و علمي جامعه اسلامي و بشري پاسخ گويند و علم خود را در اين راه انفاق كنند، كه اين عمل در روايات، به زكات علم تعبير شده است.امام صادق عليهالسّلام ميفرمايد: »أُحْرِصُوا عَلَي مَضَاءِ حَوَائِجِ الْمؤمِنِينَ وَ أِدْخَالِ السُّروُرِ عَلَيهِمْ وَ دَفْعَ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْأَعَمالِ عِنْدِ اللهِ عزَّ وَ جَلَّ بَعدَ الْأِيمَانِ أَفْضَلُ مِنْ إِدخَالِ السُّروُرِ عَلَي الْمُؤمِنِينَ« براي اداي حوائج مؤمنين و خشنود ساختن ايشان و برطرف كردن ناراحتيها و گرفتاريهاي آنان حرص بزنيد، زيرا، بعد از ايمان هيچ عملي نزد خداوند، برتر از مسرور كردن و خشنود نمودن مؤمنين نيست، علاوه بر اين خيرخواهي و دلسوزي هم لازم است، از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »هركس براي اداي حاجت برادر مومن خود اقدام نموده و براي او خيرخواهي كند، خداوند متعال به عدد هر قدمي كه در اين راه بر ميدارد، گناهي از او محو كرده و حسنهاي برايش ثبت ميفرمايد، خواه موفق بشود يا نشود و اما اگر براي اداي حاجت او دلسوزي و خيرخواهي و جديت نكند، به خدا و رسولش خيانت ورزيده و پيامبر خدا در قيامت با او دشمن خواهد بود. «30
آرزوها
از جمله درخواستهاي ما، در دعاي امروز، اين است كه، خداوند آرزوهاي ما را برآورده سازد، بايد ديد آرزوها بيانگر چيست و چه جايگاهي دارد؟ يكي از سؤالاتي كه در قرآن مطرح است رسيدن به آرزوهاست »أمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّي«31 آيا آنچه انسان آرزو دارد به آن ميرسد؟ هر چند اين سؤال در مورد آرزوهاي دست نايافتني بتپرستان ميباشد، كه از بتهاي بيروح و بيارزش خود اميد شفاعت و رفع مشكلات در دنيا و آخرت را داشتهاند، ولي بايد گفت، آرزو و تمنّي از محدود بودن قدرت انسان و ناتواني او سرچشمه ميگيرد، گاهي آرزوهاي صادق است و منشأ آن روح بلند آدمي ميباشد و عاملي است براي حركت و تلاش و جهاد و سير تكاملي انسان را به دنبال دارد، مانند: آرزو نمودن علم و تقوي و آبرو و شخصيت، ولي بسياري از آرزوها كاذب است و مايه غفلت و تخدير و عقب ماندگي است، مانند، آرزوي عمر جاويدان و خلود در زمين، در روايات اسلامي مردم را تشويق نموده كه امورات خير را آرزو كنند، در حديثي از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم ميخوانيم »مَنْ تَمَنَّي شَيْئاً وَ هُوَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضِيَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتّي يُعْطَاهُ« كسي كه آرزوي چيزي كند كه موجب رضاي خداست از دنيا بيرون نميرود، مگر آنكه به آن ميرسد.32بعضي از انسانها جز خواب و خوراك و شهوت، تلاش و آرزوي ديگري ندارند، لذا خداوند به پيامبرش امر ميكند كه: »اي پيامبر، اينها را به حال خود بگذار تا همچون چهاپايان بخورند و از لذتهاي اين زندگي ناپايدار بهره گيرند و آرزوها، آنها را از واقعيت بزرگ غافل سازد، ولي بزودي خواهند فهميد«33 اينها، همانند حيواناتي هستند كه جز اصطبل و علف و جز، لذت مادي چيزي نميفهمند و هر حركتي دارند، براي رسيدن به همين لذّات است، پرده هاي غرور و غفلت و آرزوهاي دور و دراز چنان بر قلب آنها افتاده و آنها را به خود مشغول ساخته، كه توان درك واقعيات را ندارند، ولي بايد دانست كه اميد و آرزو عامل به حركت درآمدن چرخهاي زندگي بشر است، در حديثي از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم نقل شده كه، فرمود: »اَلْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأمَّتِي وَ لَوْلَا الْأَهْلَ مَا رَضِعَتْ وَالِدَةَ وَلَدِهَا وَ لاغَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً« آرزوها مايه رحمت امت من است، اگر نور اميد نبود هيچ مادري فرزند خود را شير نميداد و هيچ باغباني نهالي نميكاشت34، ولي همين عامل حيات اگر حد آن رعايت نشود و به صورت آرزوي دور و دراز درآيد، بدترين عامل انحراف و بدبختي است و درست همانند آب باران كه مايه حيات است، اگر از حد بگذرد، سيلي بنيان كن و نابود كننده به دنبال خواهد داشت.آرزوي مخرّب آرزويي است كه، موجب بيخبري از خدا و حق و حقيقت شود، زيرا اين آرزوي دور و دراز چنان انسان را به خود مشغول ميدارد و غرق در عالمي از تخيلات و اوهام ميسازد كه از زندگي و هدف نهايي خلقت، بكلي بيگانه ميشود، كلام اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام بيانگر اين واقعيت است كه فرمود: »اَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ إثْنان: إِتِّبَاعُ الْهَوَي وَ طُوَلُ الْأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَي فَيَصُدَّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْأَخِرَةَ« اي مردم مخوفترين چيزي كه بر شما از آن ميترسم، دو چيز است، پيروي از هوي و هوسهاو آرزوهاي دراز، چرا كه پيروي از هوسها، شما را از حق باز ميدارد و آرزوهاي دراز، آخرت را به فراموشي ميسپارد.35و همچنين در دعاي كميل فرمود: »وَحَبَسَنِي عَنْ نَفْعِي بُعْدُ أَمَالِي« آرزوي دراز مرا از منافع واقعيام محروم ساخت، اصولاً آرزو كه از حد گذشت، دائماً انسان را در رنج و سختي مياندازد و با همه تلاشي كه ميكند جز بدبختي و شقاوت براي او فراهم نميشود.»در كتاب شريف كافي آمده: از جمله پيامهاي پروردگار به موسي عليهالسّلام اين بوده است »يَامُوسَي لاتَطُولُ فِي الدُّنْيَا اَمْلُكَ فَيَقْسُو قَلْبَكَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ« اي موسي آرزوهايت را در دنيا دراز مكن كه قلبت سخت و انعطاف ناپذير ميشود و سنگدلان از من دورند. «36
راه معالجه و درمان آرزوهاي بلند
مرحوم ملا احمد نراقي در معراج السعاده ميگويد: راه درمان و معالجه طول امل و آرزوهاي دراز ياد مرگ است، زيرا مرگ، آدمي را از دنيا دلگير و از آن سير ميسازد، حضرت رسول صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمود: بسيار ياد آوريد شكننده لذتها را، سؤال شد، شكننده لذّتها كدام است؟ فرمود: مرگ، هيچ بندهاي نيست كه حقيقت آن را درك كند، مگر اينكه وسعت دنيا بر او تنگ ميشود و اگر شدت و درد و رنجي دارد و دل او به سبب امري از دنيا تنگ شده، گشاده ميگردد.37انسان بايد ابتدا سرعت به سرآمدن عمر خود را در نظر بگيرد و بعد حالات افرادي كه، در تاريخ آرزوهاي دور و دراز داشته و همه را به گور بردند، مطالعه كند و از سرنوشت آنان عبرت گيرد.از اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام، روايت شده كه فرمود: »نتيجه آرزوهاي طولاني بدي عمل انسان است. «38 در واقع بدي اعمال ما، كاشف از طولاني بودن آرزوهاي ما و غفلت از ياد مرگ و قيامت است و اينكه خيال ميكنيم، در دنيا جاويدان خواهيم بود و هرگز به سراي باقي نخواهيم شتافت!!
خدا نياز به شرح و سؤال ندارد
در عبارت ديگري از دعاي امروز ميخوانيم »يَا مَنْ لَايَحْتَاجُ إِلَي التَّفْسِيرِ وَ السُّوَألِ« اي كسي كه نيازمند به شرح و سؤال بندگان نيستي، خالق بشر، محال است كه از جزئيات وجود او بيخبر بماند، آن هم خلقتي كه دائم و مستمر است، زيرا لحظه به لحظه فيض وجود از ناحيه خداوند به موجودات ميرسد و اگر يك آن، رابطه ما با او قطع شود، همه نابود ميشويم، آري او خالق است و خلقتش دائم و مستمر و ما در جميع حالات وابسته به وجود او، با اين حال چگونه مكن است او از ظاهر و باطن ما بيخبر باشد، چرا كه خداي متعال از رگ گردن به ما نزديكتر است »وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ«39 و هم اوست كه »يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور«40 آنچه در آسمانها و زمين است را ميداند و از آنچه پنهان و يا آشكار ميكنيد، آگاه است و خداوند آنچه را در سينههاست، ميداند ـ لذا از آنجا كه انسان براي هدف بزرگي آفريده شده، بايد دائماً تحت مراقبت پروردگار باشد، پروردگاري كه از درون و برون او باخبر است و از عقايد و نياتي كه در درون سينههاست، آگاه ميباشد.معرفت به علم گسترده و بيپايان الهي، اثر تربيتي فوقالعادهاي در انسان دارد و به او هشدار ميدهد كه هركسي باشي و به هر جا برسي و هر عقيدهاي در سر و هر نيتي در دل و هر اخلاقي در درون جان تو باشد، همه در پيشگاه علم بيپايان حق، آشكار است، مسلماً توجه به اين حقيقت در اصلاح و تربيت انسان فوقالعاده مؤثر است و اينها تعليماتي است كه، انسان را براي وصول به هدف آفرينش و قانون تكامل آماده ميسازد، خداوند همان اندازه كه از اعمال برون آگاه است از خفاياي درون نيز آگاه ميباشد »و إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَاتَكُنَّ صُدُورُهُمْ وَ مَا يُعْلِنُونَ«41 اصولاً پنهان و آشكار و غيب و شهود، براي ذات ربوبي او يكسان است، اين علم محدود ماست كه اين مفاهيم را ساخته و پرداخته و گرنه در مقابل يك وجود نامحدود، اين مفاهيم به سرعت رنگ خود را ميبازد، لذا در اين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »يَا عَالِماً بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ« اي خدايي كه ناگفته به حاجات و سرائر خلق آگاهي.
درود بر پيامبر و آل پاك او
درود و صلوات بر پيامبر و آل او در حقيقت تقاضاي مقام بالاتر و والاتر، براي آن بزرگواران ميباشد، ذكري كه خداوند متعال و ملائكه مقرب او نيز به آن ذاكر ميباشند، هماگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيّ يَا ايُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً«42 علاوه بر اينكه اين درود و صلوات تقاضاي مقام بالاتر براي آن حضرات است، در عين حال براي گوينده آن نيز نورانيت ميآورد، نورانيتي در قبر و نوري براي عبور از صراط و نوري در بهشت و موجب ميشود، نفاق از دل زائل شود و اگر مجلس و محفلي تشكيل گردد و كلامي بر زبان جاري شود و در آن ياد و ذكري از صلوات بر پيامبر و آل او نشود، در آن مجلس و محفل، جز حسرت و وبال چيزي نصيب اهلش نخواهد شد، لذا خداي متعال ما را امر به درود بر آنها نموده است و اين امر به جهت آن است كه آنها گوهر گرانقدر عالم آفرينشند و اگر به لطف الهي در دسترس بندگان قرار گرفتهاند، مبادا ارج و مقام آنها را در پيشگاه پروردگار و نزد ملائكه الهي فراموش كنيد، او كسي است كه جهان در وجودش خلاصه ميشود و عالم هستي به بركت وجود او و اهل بيت او، آفريده شده است.در حديث شريف كساء آمده: »فَقَالَ اللَّهُ عزَّ و جَلَّ يَا مَلائِكَتِي وَ يَا سُكَّانَ سَموَاتِي إِنِّي مَا خَلَقْتُ سَمَاءً مَبْنِيَّةً وَ لَا أَرْضَاً مَدْحِيَّةً وَ لَا قَمَراً مُنِيراً وَ لَا شَمْساً مُضِيئَةً وَ لَا فَلَكَاً يَدُورُ وَ لَا بَحْراً يَجْرِي وَ لا فُلْكَاً يَسْرِي إِلَّا فِي مُحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ … هُم اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدَنُ الرِّسَالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَ أبُوهَا وَ بَعْلُهَا وَ بَنُوهَا«43 خداوند عزوجل فرمود: اي ملائكه من و اي سكان آسمانهاي من، به درستي كه خلق نكردم آسمان و زمين و ماه و ستارگان و خورشيد و افلاك و درياها و كشتيها را، مگر به خاطر دوستي و محبت اين پنج نفر، كه اهل بيت پيامبر و معدن رسالتاند، ايشان فاطمه و پدر او و شوهر او و دو فرزند او حسن و حسين عليهمالسّلام ميباشند، پس شايسته است در پايان دعاي امروز و هر روز و در هر فرصت مناسب، امر خداي متعال را، امتثال نموده و بگوييم »اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ أَلِ مُحَمَّدٍ«.