اَللَّـهُمَّ نَبِّهْنِي فِيهِ لِبَرَكَاتِ أَسْحَارِهِخدايا مرا نسبت به بركات سحرهاي اين ماه، آگاه گردان وَ نَـوِّرْ فِيهِ قَلْبِي بِضِيَاءِ أَنْوَارِهِو دلم را به روشني فروغ سحرگاهانش، روشن نما وَخُـذْ بِكُـلِّ أَعْضائي إلي اتِّبـَاعِ آثَـارِهِو تمام اعضاء و جوارحم را، براي پيروزي از آثار و بركات اين ماه، مُسخّر فرما بِنُورِكَ يَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ.به نور ذاتت، اي روشني بخش دلهاي عارفان.
در اولين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »اَللَّهُمَّ نَبِّهْنِي فِيهِ لِبَرَكَاتِ أَسْحَارِهِ« خدايا مرا نسبت به بركات سحرهاي اين ماه، آگاه گردان.
بركات سحر و چكونگي دستيابي به آن
عارف به ذات حق، سحر را كيميائي ميداند كه هرگز آن را از دست نخواهد داد، زيرا در سحر زمينه تقرب به خدا فراهم ميشود و راه براي عروج مؤمن به عالم بالا باز ميگردد، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »إِنَّ نَاشِئَةَ الْلَيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً«1 شب خيزي در ثبات قدم محكمتر و در صداقت گفتار، راسختر است، زمزمه و مناجات سحري اگر با اخلاص همراه باشد، آنچنان تحولي در روح و جان انسان پديد ميآورد كه آدمي از فروغ روشني آن ميتواند معبود خود را ببيند و به گنج سعادت خويش، دست يابد.يكي از صفاتي كه قرآن كريم براي انبياء الهي، اين بندگان صالح خدا مطرح ميكند، شب زنده داري آنان ميباشد، كه از بستر برخاسته و رو به درگاه خدا آورده و به راز و نياز ميپردازند، آري آنها هنگامي كه چشم غافلان در خواب است، مقداري از شب را بيدار ميشوند و در آن هنگام كه برنامههاي عادي زندگي تعطيل است و مشغلههاي فكري به حداقل ميرسد و آرامش همه جا را فرا ميگيرد و خطر آلودگي عبادت، به ريا كمتر وجود دارد و در واقع بهترين شرايط حضور قلب فراهم است، با تمام وجود رو به پروردگار ميآورند و سر بر آسمان معشوق ميسايند و به عبادت معبود ميپردازند و آنچه در دل دارند، با او در ميان ميگذارند، به ياد او زندهاند، و پيمانه قلب خود را از مهر او لبريز و سرشار ميسازند، لذا فرمود: »تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ ربَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً«2 پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور ميشود (به پا ميخيزند و رو به درگاه خدا ميآورند) و پروردگار خود را با بيم و اميد ميخوانند.در روايتي از امام باقر عليهالسّلام چنين آمده كه به يكي از يارانش فرمود: »أَلَا اُخْبِرُكَ بِالْاِسْلَامِ اَصْلِهِ وَ فَرْعِهِ وَ ذَرْوَةِ سَنَامِهِ« آيا ريشه و شاخه و بلندترين قلّه اسلام را به تو معرفي كنم؟راوي گفت: بفرمائيد فدايت شوم.حضرت فرمود: »امّا اَصْلَهُ الصَّلَوةَ وَ فَرْعَهُ الزَّكَاةَ وَ ذَرْوَةُ سَنَامَهُ الْجَهَادَ« ريشهاش نماز است و شاخهاش زكات و قله مرتفعش جهاد است.سپس افزود، اگر بخواهي تمام ابواب خير را به تو معرفي كنم و در ادامه فرمود: »اَلصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ عَنِ الْمَضَاجِعِ« روزه سپري است در مقابل آتش و صدقه محو كننده گناه است و برخاستن انسان در دل شب، او را به ياد خدا مياندازد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: »تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ« پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور ميشود.
سحرخيزي يكي از اوصاف نيكوكاران
در سوره مباركه ذاريات به اوصافي از صفات نيكوكاران اشاره كرده و ميگويد: »كَانُوا قَلِيلاً مِنَ الْلَيلِ مَايَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحَارِهُمْ يَسْتَغْفِرَونَ«3 آنها بخشي از شب را ميخوابيدند و پيوسته در سحرگاهان استغفار ميكردند، نيكوكاران در آخر شب كه چشم غافلان در خواب است و محيط از هر نظر آرام و غوغاي زندگي مادي فرو نشسته و عواملي كه فكر انسان را به خود مشغول دارد، خاموش است، برميخيزند و به درگاه خدا ميروند و در پيشگاه معبود به راز و نياز ميپردازند، نماز ميخوانند و مخصوصاً از گناهان خود در سحرگاهان، استغفار ميكنند.»واژه »سحر« به چيزي گفته ميشود كه چهره حقائق را ميپوشاند و يا اسرار آن، از ديگران پوشيده است، در روايتي آمده كه پيامبر گرامي اسلام فرمود: »إِنَّ ءَاخَرِ الْلَيْلِ فِي التَّهَجُدِ أُحَبُّ إِليَّ مِن أَوَّلِهِ لِأنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ بِالْأَسْحَارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ« آخر شب براي تهجد و نماز شب نزد من محبوب تر است از آغاز آن، زيرا خداوند ميفرمايد: پرهيزكاران در سحرگاهان استغفار ميكنند.«4در حديث ديگري از امام صادق عليهالسّلام ميخوانيم »كَانُوا يَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ فِي الوَتْرِ سَبْعِينَ مَرَّةً فِي السَّحَرِ« نيكوكاران در نماز وتر به هنگام سحر، هفتاد مرتبه از خدا طلب استغفار ميكنند.5
«شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند»
يكي ديگر از بركات سحر، علاوه بر مناجات با خداوند متعال، نماز شب است و با اينكه اين نماز از نمازهاي نافله و مستحب است، ولي مكرّر در قرآن مجيد به آن اشاره شده كه نشانه اهميت فوقالعاده آن ميباشد، تا آنجا كه قرآن آن را وسيله وصول به »مقام محمود«6 و مايه »روشني چشم«7 شمرده است.و از اين نماز، كه ثمره سحرگاهان است، ثمرات و بركاتي نصيب انسان ميشود كه قابل توصيف نميباشد، در اينجا با استفاده از روايات به مواردي از اين ثمرات اشاره مينمائيم.
نماز شب كفاره گناهان
در روايتي نبي مكرم اسلام نماز شب را كفاره گناهان شمرده و ميفرمايد: »يَا عَليُّ ثَلَاثَ كَفَّارَاتِ مِنْهَا التَّهَجُّدُ بِالْلَيلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ« سه چيز كفاره گناهان است و يكي از آنها تهجد در شب است در حالي كه مردم خوابند8. و در حديث ديگري از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: »أَشْرَافُ أُمَّتِي حَمِلَةُ الْقُرْآنِ و أَصْحَابُ الْلَيْلِ«9 شريفان امت من حاملان قرآن و اهل عبادتهاي شبانه ميباشند و آن حضرت به علي عليهالسّلام سفارش فرمود كه: »عَلَيْكَ بِالصَّلَاةِ الْلَيْلِ«10 نماز شب را هرگز ترك مكن و در بيان ديگري فرمود »اَلرّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ الْلَيْلِ أَحَبُّ إِليَّ مِنَ الدُّنيَا وَ مَا فِيهَا« دو ركعت نماز در دل شب از آنچه در آن است نزد من محبوبتر است11 و در حديثي از امام صادق عليهالسّلام ميخوانيم كه به يكي از يارانش فرمود: »لَاتَدَعْ قَيَامَ الْلَيْلِ فَأِنَّ الْمَغْبُونَ مَنْ حَرَّمَ قِيَامَ الْلَيْلَ«12 قيام شب را براي عابدت فراموش مكن، مغبون است كسي كه از قيام شبانه محروم گردد.همچنين از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »اِنَّ مِنْ رُوحِ اللهِ تعالَي ثَلَاثَةٌ، اَلتَّهَجُّدُ بِالْلَيْلِ وَ أِفْطَارُ الصَّائِمِ وَ لِقَاءَ الْاَخَوَانِ« سه چيز از عنايت مخصوص الهي است: عبادت شبانه، افطار دادن به روزه داران و ملاقات برادران مسلمان13 و در حديث ديگري فرمود: »صَلَاةُ الْلَيْلِ تَذْهَبُ بِذُنُوبِ النَّهَار« نماز شب گناهان روز را از بين مي برد.14در روايتي آمده كه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم به جبرئيل فرمود: مرا پند ده، جبرئيل گفت: »يَا مُحَمَّد عِشْ مَا شِئْتَ فَاِنَّكَ مَيِّتٌ، وَ أَحْبِبِ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقَهٌ وَ أَعْمِلْ مَا شِئْتَ فأِنَّكَ مُلَاقِيهِ وَ أَعلَم اِنَّ شَرَفَ الْمؤمِنِ صَلوتُهُ بِالْلَيلِ وَ عِزَّةِ كفَّهُ عَنْ إِعْرَاضِ النَّاسِ«15 اي محمد هر چه ميخواهي عمر كن، اما بدان كه سرانجام خواهي مرد و به هر چه ميخواهي دل ببند، اما بدان سرانجام از آن جدا خواهي شد و هر عملي ميخواهي انجام ده، ولي بدان سرانجام عملت را خواهي ديد و نيز بدان شرف مؤمن نماز شب اوست و عزتش خودداري از ريختن آبروي مردم است.در كلامي امام صادق عليهالسّلام فرمود: »ثَلَاثَةٌ مِنْ فَخْرِ الْمُؤمِنِ وَ زِينَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْاَخِرَةِ، اَلصَّلَوةُ فِي آخَرِ الْلَيْلِ وَ يَأْسُهُ مِمَّا فِي اَيْدِي النَّاسِ وَ وَلَايَةِ الْاِمَامِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ«16 سه چيز است كه افتخار مؤمن و زينت او در دنيا و آخرت است، نماز در آخر شب و بياعتنايي به آنچه در دست مردم است و ولايت امام از اهل بيت پيامبر [صلياللهعليهوآلهوسلّم].
وقت مناسب براي تلاوت قرآن و نيايش
وقتي خداوند متعال ميخواهد، پيامبر خود را براي استقامت و آمادگي جهت پذيرش يك وظيفه سنگين مهيا سازد، او را دعوت به شب زندهداري كرده و ميفرمايد: »يَا اَيُّهَا الْمُزَّمِّل قُمِ الْلَيْلِ إِلاَّ قَلِيلاً نَصْفَهُ اَوْ أنْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً اَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرَانَ تَرتِيلاً«17 اي جامه به خود پيچيده شب را جز كمي به پا خيز، نيمي از شب را يا كمي از آن را كم كن يا بر نصف بيفزا و قرآن را با تأمل و دقت و در نهايت روشني و فصاحت تلاوت كن، دعوت به بيداري در شب براي اين است كه در آن زمان، انسان آمادگي بيشتري براي انديشه و تفكر و تربيت نفس دارد و تلاوت قرآن كريم به عنوان متن اصلي اين برنامه براي تقويت ايمان و استقامت و تقوي و پرورش نفوس است.
كسب مقام محمود در سايه سحرگاهان
خداي متعال پيامبرش را فرمان ميدهد كه پاسي از شب را از خواب برخيز و قرآن و نماز بخوان، اين وظيفه الهي براي اين است كه پروردگارت تو را به مقامي كه شايسته است برساند »وَ مِنَ الْلَيْلِ فَتَهَجَّدَ بِهِ نَافِلِةً لَكَ عَسَي أنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً«18 بدون شك مقام محمود، مقام بسيار برجستهاي است و ستايش برانگيز ميباشد و كسب اين مقام جز در سايه سحرخيزي و شب زندهداري ممكن نيست، به همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادتهاي آخر شب، براي تصفيه روح و حيات قلب و تقويت اراده و تكميل اخلاص نيرو ميگرفتهاند و در آغاز اسلام نيز پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم با استفاده از همين برنامههاي روحاني، مسلمانان را پرورش دادند و شخصيت آنها را آنقدر بالا برد كه گوئي از آنان انسانهاي تازهاي آفريد، انسانهايي مصمم، شجاع، با ايمان، پاك و با اخلاص و شايد مقام محمود به همين مفهوم و معنا باشد.همه افراد باايمان كه برنامه الهي و روحاني تلاوت قرآن و نماز شب را انجام ميدهند، سهمي از مقام محمود خواهند داشت و به ميزان ايمان و عمل خود به بارگاه قرب پروردگار، راه خواهند يافت و به همان نسبت ميتوانند شفيع و دستگير واماندگان در راه شوند، زيرا ميدانيم هر مؤمني در شعاع ايمان خود از مقام شفاعت برخوردار خواهد بود، ولي مصداق اتم و اكمل آن شخص پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم ميباشد.
بزرگترين بركت در دعاي سحر
حضرت امام محمد باقر عليهالسّلام فرمودند: اگر مردم بدانند عظمت دعاي سحر را نزد حق تعالي و سرعت اجابت آن، هر آينه با شمشيرها با يكديگر مقاتله كنند، براي طلب اين دعا و اگر سوگند كنم كه اسم اعظم الله در اين دعا است، راست گفتهام، پس اين دعا را با اهتمام و تضرع بخوانيد و از غير اهلش پنهان داريد و اين دعا همان دعاي مباهله است »اَللهُمَّ إنِّي أسْئَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِي …«19 و از جمله ادعيهاي كه در سحرگاهان سفارش شده و بركات زيادي دارد، دعاي ابو حمزه ثمالي است، كه حضرت زينالعابدين در اكثر شبهاي ماه رمضان، آن را ميخواندند.از جمله آداب ديگر سحر خوردن سحري و استغفار كردن است، از حضرت رسول صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: امت من سحري خوردن را ترك نكند، اگر چه به خوردن دانهاي خرما باشد و نيز فرمود: خداي متعال و ملائكه براي آنها كه استغفار ميكنند و سحري ميخورند، صلوات ميفرستند، همچنين خواندن سوره قدر در هنگام سحر و افطار، بسيار سفارش شده و كسي كه انجام دهد، ثواب كسي را داشته باشد كه در راه خدا شهيد شده و در خون خود غلطيده باشد و از دعا و مناجات با خدا نيز غافل نشود.در كميت و كيفيت سحري لازم است ياد آور شويم كه به اندازه لازم و ضرورت غذا بخورد و براي خدا تواضع نموده و از لذت بردن از غذاهاي خوشمزه پرهيز كند و هدفش از خوردن كسب نيرو براي عبادت باشد، بيش از سه روز خوردن گوشت را ترك نكند و در غذاي هر سحر از گوشت استفاده نكند، قبل از شروع به افطار يا سحري »بسم الله الرحمن الرحيم« بگويد و سوره قدر را بخواند.از جمله آدابي كه براي درك بركات سحر، بسيار مهم است، توسل به حضرات معصومين عليهمالسّلام است، هر شب از شبهاي اين ماه نگهبان و حامي از معصومين عليهمالسّلام خواهد داشت و انسان مؤمن با مراجعه و توسل به آن چهره آبرومند در پيشگاه پروردگار از او بخواهد، بين او و خداي متعال و ساطت نمايد، زيرا چهره تاريك و بيآبروي ما، شايستگي رو نمودن به درگاه قدسي پروردگار را ندارد.در عبارت ديگري از اين دعا ميخوانيم »و نَوَّرِ قَلْبِي بِضِيَاءِ اَنْوَارِهِ« و دلم را به روشني فروغ سحرگاهانش روشن نما.
انوار سحر و نورانيت قلب
قلب از گناه و غفلت و هواپرستي نفس و تسلط اوهام و هواجس شيطاني تيره ميشود و مانع از هدايت و رسيدن به كمال و سعادت در انسان ميگردد، كه مقابله با آن جز با نورانيت قلب امكان ندارد و براي رسيدن به نورانيت بايد تيرگيهاي معصيت و گناه را از دل و جان پاك نمود و قلب را به نور ايمان و معرفت جلي و روشني داد، پس لازم است راه دستيابي به اين نور را بيابيم و در راه رسيدن به آن از هيچ تلاشي دريغ نورزيم.از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »طَلَبْتُ نَوُرَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِي التَّفَكُّرِ وَ الْبُكَاءِ وَ طَلَبْتُ الْجَوَازِ عَلَي الصِّرَاطِ فَوَجَدْتَهُ فِي الصَّدَقَةِ وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِي صَلَاةِ الْلَيْلِ«20 چون نورانيت قلب را خواستم، آن را در تفكر و گريه يافتم و چون عبور از پل صراط را خواستم، آن را در پرداخت صدقه يافتم و چون نورانيت چهره را خواستم، آن را در نماز شب ديدم، پس اولين قدم براي نورانيت قلب تفكر و پس از آن گريه از خوف خداوند متعال است.خواجه انصاري تفكر را چنين تعريف نموده است »اِعْلَمْ اِنَّ التَّفَكُّرَ تَلَهُّسُ الْبَصِيرَةُ لِأسْتِدْرَاكِ الغَيْبَةِ«21 تفكر عبارت است از جستجو نمودن بصيرت قلب و جسم ملكوت مطلوب خود را براي ادراك آن و معلوم است، مطلوب قلب معرفت رب است و اين همان معني خاص راجع به قلوب و حيات آنهاست.براي قلب اصطلاحات متعددي بكار رفته است، گاهي مراد عضوي صنوبري شكل است كه با قبض و بسط خود در بدن خون را به رگها ميرساند كه در آيه »اِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَنَاجِرِ«22 به آن اشاره شده است و در نزد حكما و بعضي از مقامات نفس را قلب تعبير كردهاند، كه قلب در آيه شريفه »وَ لَهُمْ قُلُوبٌ لَايَفْقَهُونَ بِهَا«23 بيانگر اين حالت است و در نزد عرفا براي آن مراتبي قائلند كه قلب در آيه شريفه »اِنّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَي لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْ أَلقَي السَّمْعَ و هُوَ شَهِيدٌ«24 در اصطلاح نزد اهل عرفان بكار رفته كه به كنايه ميتوان گفت، اين همان قلبي است كه مؤمن را در شب، براي شب زندهداري از خواب بيدار و او را براي مناجات با خدا مهيا ميسازد و مراتب تقوي به آن مربوط ميشود.
قلب سليم
در قرآن كريم تنها سرمايه نجاتبخش در قيامت را قلب سليم دانسته، قلبي كه هم ايمان خالص و نيت پاك در آن وجود دارد و هم هرگونه عمل صالح، زيرا كه چنين قلب پاكي، ثمرهاي جز عمل پاك نخواهد داشت و به تعبير ديگر همانگونه كه قلب و روح انسان در اعمال او مؤثر است، اعمال او نيز بازتاب وسيعي در قلب و جان دارد و آن را به رنگ خود در ميآورد »إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ«25 اين سخن ابراهيم عليهالسّلام است كه در توصيف قيامت ميگويد در آنجا چيزي جز قلب سليم به كار نميآيد.»سليم« از ماده سلامت، مفهوم روشني دارد، يعني قلبي كه از هرگونه بيماري و انحراف اخلاقي و اعتقادي دور باشد، قلب سليم قلبي است كه جز خدا در آن نباشد، آنگونه كه امام صادق عليهالسّلام ميفرمايد قلب سليم قلبي است كه خدا را ملاقات كند در حالي كه غير او در آن نباشد.26امام صادق عليهالسّلام قلبها را به چهار گونه تقسيم ميكند:اول: قلبي كه در آن نفاق و ايمان است.دوم: قلبي كه وارانه است.سوم: قلبي كه مهر بر آن خورده و هيچ حقي بر آن وارد نميشود.چهارم: قلبي كه نوراني است و خالي از غير خدا ميباشد.سپس فرمود: قلب نوراني قلب مؤمن است هر گاه خدا نعمتي به او بخشيد شكر ميگويد و هرگاه مصيبتي به او برسد صبر و شكيبايي ميكند.27همين معنا در قرآن كريم نيز بكار رفته است، گاهي قلوب با قساوت توصيف شده مانند: »وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً ممّا ذُكِّرُوا بِهِ«28 و دلهاي بني اسرائيل را سخت گردانيديم، زيرا كلمات خدا را تغيير ميدادند و از بهره آن كلمات، نصيب بزرگي را از دست دادند. گاهي نيز ناپاك معرفي گرديده »اَلَّذِينَ لَم يُرِدِاللهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ«29 كساني كه خدا نخواسته دلهايشان را از پليدي كفر و جهل پاك گرداند، آنان را در دنيا ذلّت و خواري نصيب است.همچنين در مواردي از آن به عنوان قلب بيمار ياد نموده و ميفرمايد: »فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضَاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ«30 دلهاي آنها مريض است، پس خدا بر مرض ايشان بيفزايد و براي آنهاست، عذاب دردناك، بدين سبب كه دروغ ميگويند و در مورد بعضي انسانها قلوبشان را مهر خورده و بسته توصيف ميكند »وَ طُبِعَ عَلَي قُلُوبِهِم فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ«31 بر دلهاي آنها، نقش كفر و ظلمت زده شده، تا ديگر هيچ درك حقايق، نتوانند كرد.در مقابل اين قلوب، قلب سليم مطرح است، قلبي كه هيچ كدام از اين عيوب در آن نيست و اين همان قلبي است كه به عنوان حرم خدا از آن ياد شده، همانگونه كه امام صادق عليهالسّلام فرمود: »اَلْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ وَ لَاتُسْكِنْ حَرَمَ اللهِ غَيْرَاللهِ«32 قلب حرم خداست غير خدا را در حرم خدا ساكن مكن، اگر قلب حرم خدا شد، ميتواند حقايق غيب را ببيند و به ملكوت عالم بالا نظر كند، همانگونه كه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمود: اگر شياطين قلوب فرزندان آدم را احاطه نكنند، ميتوانند به ملكوت نظر افكنند.33 پس اگر قلب حرم خدا شد، ظرف نور خدا مي گردد و نورانيت پيدا ميكند.در حديثي آمده: خداوند در ميان بندگانش ظرف و پيمانهاي دارد به نام دل، كه از همه آنها بهتر، همان ظرفي است كه صافتر، محكمتر و لطيفتر باشد، از همه محكمتر در دين خدا و از همه پاكتر از گناهان و از همه لطيفتر در مقابل برادران ديني و چون نور در قلب وارد شود »اِذَا دَخَلَ النُّورُ فِي الْقَلْبِ اِنْشَرِحَ وَ اِنْفَتِحَ« گسترده و باز ميگردد و نشانه آن را رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم چنين بيان ميفرمايد: »اَلْاِنَابَةُ اِلَي دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّجَافَي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْاِسْتِعْدَادِ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ«34 نشانه آن توجه به سراي جاويدان و جدا شدن از سراي غرور و آماده گشتن براي استقبال از مرگ پيش از نزول آن است.همچنين در حديثي از امام صادق عليهالسّلام، در تفسير آيه »اَمْ عَلَي قُلُوبٍ اَقْفَالُهَا«35 آمده است، براي تو قلبي است و گوشهايي كه راه نفوذ در آن است و خداوند هرگاه بخواهد، بندهاي را بخاطر تقوايش هدايت كند، گوشهاي قلب او را ميگشايد و هنگامي كه غير از اين بخواهد، بر گوشهاي قلبش مهر مينهد، بگونهاي كه هرگز اصلاح نخواهد شد و اين معني سخن خداوند است كه فرمود: مگر بر قلبهاتان قفل زدهايد.36
حسد عامل تيرگي قلب
يكي از آفاتي كه باعث تيرگي قلب ميشود، صفت رذيله حسد است، كه ايمان انسان را از بين ميبرد، در كتاب ارزشمند چهل حديث امام خميني از اصول كافي از امام صادق عليهالسّلام نقل شده كه حضرت فرمود: »اَفَةُ الدِّينِ، اَلْحَسَدَ وَ الْعُجْبَ وَ الْفَخْرَ«37 و از حضرت امام محمد باقر عليهالسّلام روايت شده كه حضرت فرمود: »اِنَّ الرَّجُلَ لَيَأتِي بأيُّ بَادِرةٍ فيُكَفِّرُ وَ اِنَّ الْحَسَدَ لَيَأكُلَ الْاِيْمَانَ كَمَا تَأكُلَ النَّارُ الْحَطَبَ«38 همانا براي انسان هر لغزشي كه از او صادر شود آمرزيده ميشود، ولي حسد همانند آنكه، آتش هيزم را ميخورد، ايمان انسان را نابود ميسازد.»معلوم است ايمان نوري است الهي كه قلب را مورد تجلّيات حق، جل جلاله قرار دهد، چنانچه در احاديث قدسيه منقول است »لَايَسَعُنِي أرْضِي وَ لَاسَمَائِي بَلْ يَسَعُنِي قَلْبُ عَبْدِي الْمُؤمِنِ« اين نور معنوي، اين بارقه الهيه كه قلب او را وسيعتر از جميع موجودات قرار ميدهد منافات دارد به آن تنگي و تاريكي كه در قلب از كدورت اين رذيله (حسد) پيدا ميشود، اين صفت خبيث و زشت چنان قلب را گرفته و تنگ ميكند كه آثار آن در تمام مملكت باطن و ظاهر پيدا شود قلب محزون و افسرده، سينه گرفته و تنگ، چهره عبوس و چين در چين شود، البته اين حالت نور ايمان را باطل كند و قلب انسان را بميراند و هر قدر قوت پيدا كند نور ايمان رو به ضعف گذارد. «39
توبه راه بازگشت از ظلمت به سوي نور
در دعاي وداع ماه مبارك رمضان، از زبان امام سجاد عليهالسّلام ميخوانيم: »اَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلي عَفْوِكَ وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ وَ جَعَلْتَ عَلي ذلِكَ الْبَابِ دَلِيلاً مِنْ وَحْيِكَ لِئَلاّ يَضِلُّوا عَنْهُ فَقُلْتَ تَبَارَكَ اسْمُكَ تُوبُوا إِلَي اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَي ربُّكُمْ اَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يَدْخِلَكُمْ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لايُخْزِي اللهُ النَّبيَّ وَ الَّذِينَ امَنُوا مَعَهُ نُورُهُم يَسْعَي بَيْنَ اَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شئٍ قديرٌ«40 تويي كه بر بندگانت دري به سوي بخشش خود باز كردهاي و آن را باب توبه ناميدهاي و بر آن در گشوده، راهنمايي از وحي خود قرار دادهاي تا آن را گم نكنند، پس خود كه نامت والا و مبارك است فرمودي: به سوي خدا، تو به خالص و بيپيرايه آوريد، باشد كه پروردگارتان گناهان شما را محو كند و شما را داخل در بهشتهايي نمايد كه نهرها از زير آن روان است، در آن روزي كه خداوند پيامبر خود و آنان را كه به او ايمان آوردند، خوار و ذليل نميكند، در حالي كه نورشان پيش رويشان و از جانب راستشان روان است، ميگويند: خداوندا نورمان را كامل كن و ما را مورد مغفرت قرار ده، كه تو بر هر چيز توانايي.در پايان توضيح اين جمله از دعاي امروز به نقل حديث شريفي از امام صادق عليهالسّلام در بيان حقيقت نور و نورانيت قلب كه بايد انسان خود را به آن برساند و به انوار تمسك كند، پرداخته و با بيان شرح حديث از زبان عارف كامل بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي در كتاب شرح حديث جنود عقل و جهل اين كلام را به پايان ميرسانيم.امام صادق عليهالسّلام فرمودند: »اِنَّ اللهَ كَانَ اِذْ لَا كَانَ فَخَلَقَ الْكَانَ وَ الْمَكَانَ وَ خَلَقَ نُورَ الْاَنْوَارِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْاَنْوَارِ وَ أجْرِي فِيهِ مِنْ نُورِهِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْاَنْوَارِ هُوَ النَّورُ الَّذِي خَلَقَ مِنْهُ مُحَمّداً و علياً«41 خداوند بود، وقتي كه هيچ نبود و مكان را خلق فرمود و نورالانوار را كه انوار از آن نوراني شدند، خلق كرد و از نور آن انوار در آن جاري ساخت و آن نوري است كه محمد و علي عليهماالسّلام را از آن خلق فرمود.»از اين حديث شريفه، نكته شريفاي كه از لباب حكمت متعاليه و لطايف اسرار الهيه است مستفاد شود كه فهم حقيقت آن، بعد از رياضات عقليه محتاج به لطف قريحه و صفاي سرّ است و آن، آن است كه، عقل را به نور نسبت داده و جهل را به بحر أُجاج، براي افاده آن كه سرچشمه جميع كمالات و سرلوحه همه مفامات و سر منشاء تمام انوار معنويه در عالم ملك و ملكوت و مبدأ جمله اضواء منيره در حضرت جبروت و لاهوت، نور مقدس حق جل جلاله است و از براي موجودي از موجودات نور و ضياء و كمال و بهايي نيست مگر آن كه ظل نور ازل و پرتو جمال جميل اول در آن جلوه گر شده چنانچه لطيفه الهيه »اللهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَ الْأرْضِ«42 الخ اشاره جليّه و حكايت جميله از همين مقصد اعلي و منظور استي، است و در آيات شريفه الهيه و احاديث كريمه وحي و سفارت، صراحات و اشارات بسيار به اين لطيفه توحيديه هست و چنانچه نورانيت همه عوالم و جمال و كمال قاطئه نشئات ظهور نورانيت و ظل و پرتو كمال و جمال ذات مقدس حق جل اسمه است. تمام نقايص و قصورات و جميع ظلمات و كدورات و همه اعلام و فقدانات و كليه قذارات و كثافات قاطئه خست و نكبت و جمله ذلت و وحشت، به نقص امكاني و بحر اُجاج هيولايي برگشت كند و اين شجر، خبيثه، امالفساد و مادهالمواد همه اين امور است و »مَا أَصَابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ«43 بلكه هر نور و جمالي كه از ساحت مقدس حضرت حق جل و علا افاضه شده و هر ضياء و بهايي كه از جلوه جميل ازل در مرآت امكان جلوه نموده و دست تصرف ديو پليد بدان دراز شده و مورد خيانت و جنايت قصور امكاني واقع شده در معرض كدورت و ظلمت و مشتبك با عدم و قصور واقع گرديده، مگر عالم عقلي كه در حقيقت به واسطه كمال جلوه اسمايي و جلاء انوار سبحاني، حكم امكان از آن ساقط است بلكه آن عالم نور محض و كمال خالص ميباشد و دست تصرف غير و غيريت از ساحت مقدس آن دور است از اين بيان معلوم شد كه جنود عقل جنود الهيه است و جنود جهل جنود ابليسه است، آنچه نقص و قصور است به ابليس منسوب و آنچه كمال و تمام است به حق مربوط است. گرچه در نظر توحيد تام و برچيده شدن از بساط كثرت، اساس محكم »كُلُّ مِنْ عِنْدِاللهِ«44 پيش آيد براي فهم اين معاني مثالي ياد كنيم، نوري كه از شمس از روزنهاي در خانه تابيده نورانيتش از شمس است و محدوديتش از روزنه است به يك نظر و در نظر ديگر اگر شمس نبود نه نور روزنه بود و نه محدوديت نور روزنه. «45
اعضاء و جوارح در تسخير خداي متعال
نفس آدمي داراي قواي ظاهري است، كه نفس در اعمال خير و يا اعمال شر از آن استفاده ميكند و اين اعضاء و جوارح به عملكرد خود، مسئولند و مورد سؤال واقع ميشوند »اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُؤلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً«46 و اين اعضاء و جوارح به عملكرد خويش شهادت خواهند داد »اَلْيَومُ نَخْتِمُ عَلي أَفْواهِهِم وَ تُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِم وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ«47 امروز است كه بر دهان آنها مهر خموشي نهيم و دستهايشان با ما سخن گويد و پاهايشان به آنچه كردهاند گواهي دهد، پس اگر اين اعضاء و جوارح در تسخير خداي متعال قرار گيرند، مطيع او خواهند شد و اگر در اختيار نفس اماره قرار داده شوند و شيطان برآنها مسلط گردد، آنها به معصيت و گناه مبادرت ميورزند، براي توضيح اين مطلب به گوشهاي از وظايف اعضاء و جوارح اشاره ميكنيم.
گوش
گوش عضوي است كه، شنيدن به وسيله آن صورت گرفته و وسيلهاي براي اجابت كردن است و اگر آنچه را كه بايد بشنود، بشنود و اجابت كند، به انسان حيات و زندگي ميبخشد. قرآن كريم شنوندگان اجابت كننده حق را، در مقابل مردگان كوردل قرار داده و ميفرمايد »إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الّذِينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتَي يَبْعَثْهُمُ اللهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجِعُونَ«48 و گوشي شنواست كه فرمان خدا و رسول را بشنود و اجابت كند و به آدمي حيات انسانيت ببخشد »يَا اَيُّهَا الّذِينَ امَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ«49 اي اهل ايمان چون خدا و رسول شما را به ايمان دعوت كنند، اجابت كنيد، تا به حيات ابدي برسيد و اين حيات ابدي در گرو اطاعت از حضرت حق و رسول اوست و نافرماني كردن از آنها، انسان را از انسانيت ساقط و در زمره حيوانات قرار ميدهد »يَا اَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَوَلَّوا عَنْهُ وَ أنْتُم تَسْمَعُونَ وَ لَا تَكُونُوا كَالّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ هُم لَايَسْمَعُونَ اِنَّ شَرَّ الدَّوّابِّ عِنْداللهَ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لايَعْقِلُونَ«.50در رساله حقوق از امام سجاد عليهالسّلام حق گوش چنين بيان شده »وَ حَقُّ السَّمِْعَ تَنْزِيهُهُ عَنْ سَمَاعِ الْغَيِبَةِ وَ مَا لَايَحِلُّ سَمَاعَهُ« حق گوش اين است كه آن را شنيدن غيبت و آنچه شنيدنش حلال نيست، پاك و منزه بداري. همچنين در دعاي فرج منسوب به امام زمان عجلاللهالفرجهالشّريف ميخوانيم »وَاسْدُد أَسْمَاعَنَا عَنِ الْلَغْوِ وَ الْغَيِبَةِ«51 خدايا گوشهاي ما را از شنيدن لغو و غيبت، محافظت فرما، زيرا گوشي كه سخن لغو و حرام را بشنود و با آن انس گيرد، ديگر كلام حق در آن اثر نميكند و يكي از مصاديق لغو كه از محرمات الهي است غناء و موسيقي حرام است كه در آيات 6 و 7 سوره لقمان بر حرمت آن و عذاب شديد الهي نسبت به آن تصريح شده و به فرموده امام صادق عليهالسّلام به شنونده غناء آتش جهنم وعده داده شده است »اَلْغِنَاءُ مِمَّا أَوْعَدَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ النَّارِ«52
چشم
يكي ديگر از لشكريان ظاهري نفس چشم است، كه از حساسيت بالايي برخوردار بوده و مراقبت شديدي را ميطلبد، از جمله خصوصيات منفي چشم، ناسپاسي و خيانتكاري است، امير مؤمنان علي عليهالسّلام در مورد چشم ميفرمايد: »لَيْسَ مِنَ الْجَوَارِحِ أَقَلُّ شُكْراً مِن الْعَينِ فَلاتُعْطُوهَا سُؤْلَهَا« چشم ناسپاسترين عضو بدن است، پس به درخواستهاي آن جواب مثبت ندهيد و به فرموده قرآن كريم از خصوصيات چشم خيانتكاري است »يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْاَعْيُن«53 همچنين امام صادق عليهالسّلام در مناجاة الشاكين ميفرمايد: »إلَهِي إلَيْكَ أَشْكُو عَيْناً عَنِ الْبُكَاءِ مِنْ خَوفِكَ جَامِدَةً وَ إلَي مَا يَسِرَّهَا طَامِحَةً«54 خدايا از چشمانم به تو شكايت ميكنم از اينكه از خوف تو اشك نميريزند و به آنچه خوش دارند نظر ميكنند.چشم، يا آلوده و خيانت پيشه است و يا پاك و حقيقتبين و بر همين اساس در عالم آخرت نيز سرنوشتي متفاوت خواهد داشت چشم آلوده به معصيت و گناه كه در عالم دنيا از ياد خدا غافل شود، در قيامت كور محشور خواهد شد و به عذاب الهي دچار ميگردد »وَ مَنْ أَعْرِضْ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرْهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَي«55 و اگر چشم بر دنيا و لذتهاي حرام بسته شود، لذتهاي اخروي به او عنايت خواهد شد، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »أُدْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُم وَ أَزْوَاجُكُم تَحْبَرُونَ يُطَافُ عَلَيْهِم بِصَحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أكْوَابٍ وَ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعيُنٍ«56 شما با همسرانتان در بهشت جاويد وارد شويد و بر آن مؤمنان، كاسههاي زرين و كوزههاي بلورين مملو از انواع طعام لذيذ و شراب طهور، دور زنند و در آنجا هر چه نفوس را بر آن ميل و اشتها است و چشمها را شوق و لذت مهيا باشد و شما مؤمنان در آن بهشت جاويدان متنعم خواهيد بود.
زبان
يكي ديگر از لشكريان نفس، زبان است، زبان كليد هر خيري است و وسيلهاي است براي اقرار ايمان، زبان خصلتهاي برجسته و شايستهاي مانند داوري، شفاعت، وعظ، دلربايي و ستايشگري را داراست و شخصيت انسانها به آن بستگي دارد، ولي در عين حال اگر از آن مراقبت نشود، گناهان و زشتيهاي عديده اي از آن سر خواهد زد، كه ام الفساد آن غيبت است، كه به مردهخواري تعبير شده است »أيُحِبُّ أَحَدُكُم أَنْ يَأكُلَ لَحْمِ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ« و حقيقت آن در عالم ملكوت، صورت عمل غيبت، به شكل سگ آشكار ميشود، همانگونه كه علي عليهالسّلام در موعظهاي به نُوف بكالي فرمود: »أِجْتَنِبِ الْغَيِبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلابِ أَهْلِ النَّارِ« از غيبت بپرهيزيد، غيبت خورشت و غذاي سگهاي اهل جهنم است، غيبت انسان را از ولايت خدا خارج و در ولايت شيطان داخل ميكند »وَ مَنْ أِغْتابَهُ بِمَا هُوَ فِيهِ فَهُوَ خَارِجٌ مِنْ وِلايَةِ اللهِ تَعالي دَاخِلٌ فِي وِلايَةِ الشَّيْطَانِ«
حفاظت اعضاء و جوارح وروزه آنها
»و اَعِنّا عَلَي صِيَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِيكَ وَ اسْتِعْمَالِهَا فِيهِ بِمَا يُرضِيكَ، حَتَّي لانُصْغِيَ بِاَسْماعِنا اِلي لَغْوٍ و لانُسرِعَ بِاَبْصارِنا اِلي لَهْوٍ وَ حَتَّي لَانَبْسُطَ اَيْدِينا اِلَي مَحْظُورٍ وَ لَانَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَي مَحْجُورٍ وَ حَتَّي لاتَعِيَ بُطُونَنَا إِلاّ مَا أَحْلَلْتَ، وَ لَاتَنْطِقَ ألْسِنَتُنَا إلَّا بِمَا مَثَّلْتَ«57 خدايا ما را به روزه داشتن آن، با حفظ جوارح از گناهان و بكار بردن آنها در آنچه كه تو را خشنود مينمايد، ياري ده، تا با گوشمان به گفتار لغو گوش نكنيم و با چشمانمان به تماشاي لهو نشتابيم و دستهايمان را به حرامي دراز نكنيم و به سوي ممنوع تو گام برنداريم و شكمهايمان جز به حلال پر نشود و زبانمان به غير آنچه گفتهاي گويا نگردد.
نور بودن خداوند متعال به چه معناست
در آخرين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »بِنُورِكَ يَا مُنَّوِرَ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ« اگر نور را به معناي وسيع كلمه بكار بريم، يعني »هر چيزي كه ذاتش آشكار و ظاهر باشد و ظاهر كننده غير« خداي متعال آشكار است و آنچه غير اوست از بركت وجود او آشكار گرديده است، در دعا ميخوانيم »يَا نَورَ النُّورِ يَا مُنَوِّر النُّورِ يَا خَالِقَ النُّورِ يَا مُدَبِّر النُّورِ يَا مُقدِّر النُّورِ يَا نُورَ كُلِّ نُورٍ يَا نُوراً قبلَ كُلِّ نُورٍ يَا نُوراً بَعدَ كُلِّ نُورٍ يَا نُوراً فَوْقَ كُلِّ نُورٍ وَ يَا نُوراً لَيْسَ كَمِثْلِهِ نُورٌ« اي نور نورها و اي روشنيبخش نورها و اي آفريننده نور و اي تقديركننده نور، اي همه نورها، اي نور قبل از هر نور، اي نور بعد از هر نور و اي نوري كه برتر از هر نوري و اي نوري كه همانندش نوري نيست، بدين ترتيب همه انوار هستي از نور او سرچشمه ميگيرد و به نور ذات پاك او منتهي ميشود.قرآن كريم چگونگي نور الهي را با يك مثال بيان كرده و فرموده است: مثل نور خداوند همانند چراغداني است كه در آن چراغي باشد و آن چراغ در حبابي قرار گيرد، حبابي شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان »مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٌ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كُوْكَبٌ دُرِّيٌّ« و اين چراغ با روغني افروخته ميشود كه از درخت پربركت زيتوني گرفته شده كه نه شرقي است و نه غربي، آنچنان روغنش صاف و خالص است كه گويي بدون تماس با آتش ميخواهد شعلهور شود »نُورٌ عَلَي نُورٍ« نوري است بر فراز نور »يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ« خدا هركس را بخواهد به نور خود هدايت ميكند.59خداي تعالي داراي نوري است عمومي كه در آن آسمان و زمين نوراني شده و در نتيجه بوسيله آن نور در عالم وجود حقايقي ظهور نموده كه ظاهر نبود و بايد هم اينچنين باشد، چون ظهور هر چيز اگر بوسيله چيز ديگري باشد، بايد آن وسيله خودش به خودي خود ظاهر باشد تا ديگران را ظهور دهد و تنها چيزي كه در عالم به ذات خود ظاهر و براي غير ظاهر كننده ميباشد، همان نور است، پس خداي تعالي نوري است كه آسمانها و زمين بوسيله اشراق او بر آنها، ظهور يافتهاند و در اين ميان نور خاصي هست كه تنها مؤمنين با آن روشن ميشوند و بوسيله آن به سوي اعمال صالح راه مييابند و آن نور معرفت است، كه دلها و ديدههاي مؤمنين در روزي كه دلها و ديدهها زير و رو ميشود به آن روشن ميگردد و در نتيجه به سوي سعادت جاودانه خود، هدايت ميشوند و آنچه در اين دنيا برايشان غيب بود، در آن روز برايشان آشكار ميشود و اين مثالي است از نور كه در جملات قبل ذكر شد، همان نور چراغي است كه در خانههاي عبادت آويخته شود خانههايي كه در آنها انسانهايي مؤمن خداي را تسبيح ميكنند و اين نور معرفتي است كه خداي متعال قلوب اهل عرفان و ايمان را به آن روشني بخشيده و بوسيله آن اهل معرفت و ايمان را گرامي داشته است.نوري كه دنبالش سعادت هميشگي است، پس كسي كه لحظهاي از پروردگار خويش غافل نشود، به نوري از ناحيه خدا اختصاص مييابد و انسان عارف به خدا ميرسد و اين حقيقت را درمييابد، كه خداي تعالي براي هيچ موجودي مجهول نيست، چون ظهور تمامي اشياء براي خود و يا براي غير ناشي از اظهار خداست، اگر خدا چيزي را اظهار نميكرد و هستي نميبخشيد، ظهور نمييافت، پس قبل از هر چيز ظاهر بالذات خداست، بر همين اساس قرآن كريم ميفرمايد: هيچ چيز نيست مگر آنچه خداي را حمد و تسبيح ميگويد ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد.60همچنين فرمود: »مگر نميبيني كه آنچه در آسمانها و زمين است براي خدا تسبيح ميكند و پرنده در حالي كه بدون بال زدن پرواز ميكند و هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را ميداند« و لازمه اين حمد و تسبيح اين است كه تمامي موجودات خدا را بشناسند و به ذات پاك او معرفت داشته باشند و لذا از خداي متعال پس از در خواست آگاهي بر بركات سحرهاي ماه رمضان ميگوييم: »وَ نَوِّرْ قَلْبِي بِضِيَاءِ اَنْوَارِهِ وَخُذْ بِكُلِّ أَعْضَائِي إِلَي اتِّبَاعِ أَثَارِهِ بِنُورِكَ يَا مُنَوّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ« خداوندا ما را به نور خود نوراني فرما و از ظلمات گناه و معصيت رهايي بخش.