بنيانگذارى نهضت علمى: امام باقر (علیه السّلام)، در علم، زهد، عظمت و فضيلت، سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود، به طورى كه دوست و دشمن، مقام والاى علمى و اخلاقى او را تأييد و تصديق مىكردند. از آن حضرت به قدرى روايات و احاديث در زمينه احكام اسلامى، تفسير، تاريخ اسلام و انواع ديگر علوم به يادگار مانده است كه تا آن زمان از هيچ يك از فرزندان امام حسن و امام حسين (عليهما السلام)، اين مقدار حديث و روايت به جا نمانده بود.
رجال و شخصيتهاى بزرگ علمى آن عصر و نيز عدهاى از ياران پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) كه هنوز در حال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مىكردند. «جابر بن يزيد جعفى» و «كيسان سجستانى» (از تابعين) و فقهايى مانند: «ابن مبارك»، «زهرى»، «اوزاعى»، «ابوحنيفه»، «مالك»، «شافعى»، «زياد بن منذر نهدى» از آثار علمى او بهرهمند شده، سخنان آن حضرت را بىواسطه و گاه با چند واسطه، نقل نمودهاند.
كتابها و مؤلّفات دانشمندان و مورّخان اهل تسنّن مانند:
طبرى، بلاذرى، سلامى، خطيب بغدادى، ابونعيم اصفهانى، و كتابهايى مانند: موطأ مالك، سنن ابى داود، مسند ابىحنيفه، مسند مروزى، تفسير زمخشرى و دهها كتاب ديگر، از سخنان پر مغز پيشواى پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن على» و يا «قال محمد الباقر» به چشم مىخورد. كتابهاى شيعه نيز در زمينههاى مختلف، سرشار از سخنان حكيمانه و احاديث روشنگرانه حضرت باقر (علیه السّلام) است.
امام (علیه السّلام) با برقرارى حوزههاى درسى و مباحثات و گفتمانهاى علمى و اعتقادى، با كجانديشىها مبارزه كرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از ديدگاه اسلام ناب، بررسى نمود و به پرورش دانشمندان و فرهيختگان و جنبش بزرگ علمى همت گماشت؛ به گونهاى كه دانشمندى چون «جابر بن يزيد جعفى» هرگاه مىخواست سخنى در باب علم به ميان آورد – با آن توشهاى كه از دانش داشت – مىگفت: « ميراثدار دانش پيامبران، محمد بن على (علیه السّلام) برايم اينگونه گفت» و به دليل ناچيز ديدن موقعيت علمى خود در برابر جاىگاه امام، از خود نظرى به ميان نمىآورد.
«ابو اسحاق سبيعى» از ديگر فرهيختگان اين دوره، آن قدر نظرات علمى امام را درست مىپنداشت كه وقتى از او در مورد مسئلهاى مىپرسيدند، پاسخ آن را از زبان امام بازگو مىكرد و مىافزود: «او دانشمندى است كه هرگز كسى را بسان او [در علم ]نديدهام».
«ابن حجر هيتمى» مىنويسد: محمد باقر (علیه السّلام) به اندازهاى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته و حقايق احكام و حكمتها و لطايف دانشها را بيان نموده كه جز بر عناصر بىبصيرت يا بدسيرت، پوشيده نيست و از همين جاست كه وى را شكافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خواندهاند.
وضع جامعه اسلامى در عصر امام باقر (علیه السّلام):
امام باقر (علیه السّلام) در دورهاى امامت خويش را آغاز كرد كه جامعه اسلامى در وضع فرهنگى نابسامانى به سر مىبرد و گرفتار چالشهاى عميق عقيدتى و درگيرىهاى مختلف فقهى و اعتقادى ميان فرق اسلامى شده بود. فروكش كردن تنشهاى سياسى پس از واقعه عاشوراى سال 61 هجرى، همچنين شكست برخى احزاب سياسى، سبب يكپارچگى حاكميت بنى اميّه و دور شدن بسيارى از دانشمندان از صحنه سياسى شده بودند. در اين برهه، پيدايش مكتبها و سبكهاى مختلف علمى پس از مدتها ركود، رونق فراوانى به بازار علم بخشيده بود.
از سوى ديگر، جريانهاى سياسى حاكم بر جامعه، سبب تفكيك قرآن از عترت گرديده بودند و به شخصيتهايى همچون حسن بن على (علیه السّلام)، از سوى حكومت معاويه، فرصت نشر معارف واقعى داده نشد. حسين بن على (علیه السّلام) نيز تحت فشار قرار گرفت و به شهادت رسيد. افزون بر آن، بنى اميّه بر جان و مال و ناموس و دين مردم مسلط شده بودند و زمينه چنان شد كه فردى چون امام زين العابدين (علیه السّلام) ناچار گرديد معارف حقه را در قالب دعا و نيايش اظهار كند. علاوه بر همه اينها، خطر افكار آلوده يهود و سيطره نظريات فرقه مُرجئه، جبريه، قدريه، غُلات و…، حيات فكرى شيعه بلكه اسلام محمدى را با خطر روبهرو كرده بود.
در عصر امام باقر (علیه السّلام)، زمينه فعاليتهاى سياسى از بين رفته بود و قيام مسلّحانه نيز محكوم به شكست بود و تأثيرى در حفظ دين نداشت. در واقع، شرايط به گونهاى فراهم شد كه يك انقلاب علمى و فرهنگى را مىطلبيد؛ به عبارت ديگر حفظ اسلام و مبارزه با افكار انحرافى و التقاطى و زير سؤال بردن سياست حاكمان اموى، مىطلبيد كه فعاليتهاى جدى علمى صورت گيرد. امام باقر با شناخت نياز جامعه، به فعاليت علمى پرداخت و با ظهور وى، گام مهم و بسزايى در حفظ اسلام و نهادينه كردن معارف آن و تبيين مبانى شيعه، برداشته شد.
فعاليتهاى علمى:
تربيت شاگردان :
يكى از فعاليتهاى علمى امام، تربيت شاگردان برجسته و فرهيخته بود و اين بدان دليل بود كه در زمان آن حضرت، در اثر برخورد فرهنگ و معارف اسلامى با فلسفه و آراى روم و يونان، يك نهضت علمى و فرهنگى به وجود آمده و شبهات و اشكالات متعددى رواج يافته بود. لذا امام باقر (علیه السّلام)، دانشمندان برجستهاى را در رشتههايى چون: فقه، حديث، تفسير و ديگر شاخههاى علوم اسلامى تربيت كرد كه هر يك وزنهاى در دانش به شمار مىرفتند. اين افراد بالغ بر 462 نفر بودند كه برجستهترين آنها عبارت بودند از:
زرارة بن اعين:
او از بزرگترين راويان احاديث اهل بيت (عليهم السلام) است كه بسيار مورد اطمينان بوده و بارها از زبان آن بزرگواران ستايش شده است. وى پس از امام باقر (علیه السّلام) توانست محضر امام صادق (علیه السّلام) را نيز درك كند و در زمان امامت آن حضرت نيز از بهترينها به شمار مىآمد. امام صادق (علیه السّلام) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در رديف نامهاى بهشتيان است». و نيز مىفرمود: «خداى رحمت كند زرارة بن اعين را كه اگر او و تلاشهاى او نبود، احاديث و سخنان پدرم از بين مىرفت.»
محمد بن مسلم ثقفى:
او نيز از بزرگان و راويان احاديث ائمه (علیه السّلام) بود و احاديث بسيارى از امام باقر (علیه السّلام) روايت كرده است كه در كتابهاى معتبر حديثى يافت مىشود. درباره او نيز ستايشهاى گوناگونى از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) وجود دارد.
«عبدالله بن ابى يعفور» مىگويد: «نزد امام صادق (علیه السّلام) رفتم و گفتم: ما نمىتوانيم هر ساعت شما را ملاقات كنيم و امكان دسترسى به شما برايمان وجود ندارد و گاه برخى از من پرسشهايى مىكنند كه پاسخ همه آنها را نمىدانم، امام فرمود: چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمىرويد؟ همانا او احاديث بسيارى از پدرم شنيده و فردى مطمئن و محترم نزد او بوده است».امام باقر (علیه السّلام) دربارهاش مىفرمود: «در شيعيان ما كسى فقيهتر از محمد بن مسلم نيست.»
وى در مدت عمر خويش، سىهزار حديث از امام باقر (علیه السّلام) و شانزده هزار حديث از امام صادق (علیه السّلام) شنيد و آنها را روايت كردكه قسمتى از آنها به دست ما رسيده است.
ابوبصير؛ ليث بن البَختَرىّ مرادى:
ابوبصير نيز از نزديكان و شاگردان امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) بود و سخنان بسيارى را از آن دو بزرگوار گزارش كرد. وى كتابى نگاشت كه بسيارى از دانشمندان آن را تأييد و از آن روايت كردند. «شعيب عقرقونى» مىگويد: «از امام صادق (علیه السّلام) پرسيدم: اگر درباره مسئلهاى سؤال داشتيم به چه كسى مراجعه كنيم؟ فرمود: به ابابصير.»
بُريد بن معاويه عجلى:
وى نيز از بزرگان روزگار خويش و فقيهى برجسته بود و نزد امام باقر(علیه السّلام) جاىگاهى ويژه داشت. او نيز داراى كتابى بود كه برخى از دانشمندان، از آن روايت كردهاند.
امام صادق (علیه السّلام) مىفرمايد: «هيچ كس به اندازه زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بُريد بن معاويه، ياد ما را زنده نگاه نداشت و احاديث پدرم را احيا نكرد. اگر اينها نبودند كسى تعاليم دين و مكتب پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را گسترش نمىداد. اينان پاسداران دين و امينان پدرم بودند كه بر پاسدارى از حلال خدا و حرام او كمر بستند. آنان هم در دنيا به ما نزديك بودند و هم در آخرت با ما هستند.»
مناظره و گفتوگو :
يكى از راههاى گسترش معارف اسلامى كه امام باقر (علیه السّلام) به خوبى از آن بهره گرفت، مناظره و گفتوگو بود؛ روشى كه در عصر آن حضرت رواج داشت وابزارى مهم براى انتقال فرهنگ شمرده مىشد. امام باقر (علیه السّلام) با انديشمندان متعددى، چه مسلمان و چه غير مسلمان، مناظره و احتجاج نمود. اين امر در نهادينه كردن معارف اسلامى بسيار مؤثر بود. امروزه نيز مناظرههاى امام يكى از منابع غنى معارف دينى به حساب مىآيد. بيشتر مناظرات آن حضرت با فرقههاى اسلامى صورت گرفت، زيرا در عصر ايشان فرقههاى مذهبى و گروههاى سياسى و مذهبى متعددى مانند: معتزله، خوارج و مرجئه فعاليت داشتند و لذا امام باقر (علیه السّلام) با مناظره و گفتوگو پايگاههاى فكرى و عقيدتى آنان را در هم مىكوبيد و بىاساس بودن عقايدشان را با دلايل روشن ثابت مىكرد.
در اينجا به گفتوگوى آن حضرت با «نافع بن ازرق»، يكى از سران خوارج، به صورت مجمل اشاره مىكنيم.
روزى «نافع» به حضور امام رسيد و مسائلى از حرام و حلال پرسيد. امام به سؤالات وى پاسخ داد و ضمن گفت و گو فرمود: به اين مارقين (از دين خارج شدگان) بگو: چرا جدايى از اميرمؤمنان (علیه السّلام) را حلال شمرديد، در صورتى كه قبلاً خون خويش را در كنار او و در راه اطاعت از او نثار مىكرديد و يارى او را موجب نزديكى به خدا مىدانستيد؟ امام افزود: آنان خواهند گفت كه او در دين خدا حَكَم قرار داد. به آنان بگو: خداوند در شريعت پيامبر خود در دو مورد دو نفر را حَكَم قرار داده است: يكى، در مورد اختلاف ميان زن و شوهر است كه مىفرمايد: «و اگر از جدايى و شكاف ميان آنها بيم داريد، داورى از خانواده شوهر و داورى از خانواده زن انتخاب كنيد (تا به كار آنان رسيدگى كنند) اگر اين دو داور تصميم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك مىكند، (زيرا) خداوند دانا و آگاه است.»
ديگرى، داورى «سعد بن معاذ» است كه پيامبر اسلام او را ميان خود و قبيله يهودىِ «بنى قريظه» حَكَم قرار داد و او هم طبق حُكْم خدا نظر داد. آنگاه امام افزود: آيا نمىدانيد كه اميرمؤمنان حكميت را به اين شرط پذيرفت كه دو داور بر اساس حكم قرآن داورى كنند و از حدود قرآن تجاوز نكنند و شرط كرد كه اگر بر خلاف قرآن رأى بدهند، مردود خواهد بود؟ وقتى كه به اميرمؤمنان گفتند: داورى كه خود تعيين كردى به ضرر تو نظر داد، فرمود: من او را داور قرار ندادم، بلكه كتاب خدا را داور قرار دادم. پس چگونه مارقين حكميت قرآن و مردود بودن خلاف قرآن را گمراهى مىشمارند، اما بدعت و بهتان خود را گمراهى به حساب نمىآورند؟!
«نافع بن ازرق» با شنيدن اين بيانات گفت: به خدا سوگند، اين سخنان را نه شنيده بودم و نه به ذهنم خطور كرده بود، حق همين است. ان شاء الله
پاسخگويى به مسائل علمى:
از ديگر تلاشهاى چشمگير امام در راستاى نشر تعاليم اسلامى، پاسخگويى به مسائل علمى و فقهى مردم بود. «ابو حمزه ثمالى» مىگويد: «نزد امام باقر(علیه السّلام) در مسجد پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نشسته بودم كه مردى نزد من آمد و سلام كرد و پرسيد: كيستى اى بنده خدا؟ گفتم: از كوفيان هستم، چه مىخواهى؟ گفت: آيا ابا جعفر را مىشناسى ؟ گفتم: بله، با او چه كار دارى؟ گفت: چهل مسئله آماده كردهام و در پى جواب آنم تا بدانم به كدام بايد عمل كنم… در اين هنگام، امام وارد شد؛ در حالى كه جماعتى از اهل خراسان و ديگر استانها همراه وى بودند و در مورد مسائل حج از امام مىپرسيدند. آن مرد نيز نزديك امام نشست و پرسشهاى خود را مطرح كرد و پاسخ گرفت.»
بهرهگيرى از نيايش:
از فعاليتهاى بارز امام باقر (علیه السّلام) همچون ساير امامان، بهرهگيرى از نيايش و دعا در جهت نشر تعاليم دينى و آموزههاى بلند عرفانى بود. آنان در هنگامىكه جامعه مشحون از فساد و تباهى، زورگويى و زر سالارى و خفقان و اسلام ستيزى بود، با خداى خويش راز و نياز مىكردند و از دعا بهره مىگرفتند و مردم را به پروردگار و مبارزه با زورگويان فرا مىخواندند.
هر چند مقصود اصلى آنان در اين نيايشها، پرستش خداى بزرگ بود، ولى با توجه به تعابيرى كه در نيايش آنها وجود دارد، مىتوان مفاهيمى چون: خلافت اهل بيت (علیه السّلام)، عدم سكوت در برابر ظلم و نهادينه كردن معارف اسلامى… را يافت. در بيشتر دعاها، جمله صلوات بر محمد و آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به چشم مىخورد و اين در حالى است كه دشنام به اهل بيت به ويژه اميرالمؤمنين (علیه السّلام) سكه رايج حكمرانان وقت شده و آيات خدا به دست فراموشى سپرده شده بود.
ز امام صادق علیهالسلام ـ نقل شده که فرمود:
هنگامی که حوادث مهمّی تحقق مییافت پدرم این دعا را میخواند: خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا بیامرز و مشمول رحمت قرار ده و عملم را پاک و بازگشتم را آسان و قلبم را مطمئن ساز و ترسم را ایمنی بخش و در تمامی عمرم به من سلامتی عطا کن و دینم را تثبیت گردان و خطاهایم را ببخش و چهرهام را درخشان گردان و در دینم مرا حفاظت فرما و روزیم را گسترده نما، چرا که من ناتوانم و از زشتیِ اعمالم به واسطه زیباییهایی که نزد تو است، درگذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان و مرا به فقدان دوست داغدار مساز.
خدایا! یاد عطاهایت مرا مأنوس خود ساخته و امید به نعمت دادنت به من نیرو میدهد و از هنگام تولد هرگز از نعمتهایت بیبهره نبودهام و تو پروردگار و آقا و پناهگاه و حافظ و نگهبان و مهربان نسبت به من بوده و متکفّل روزیم گردیدهای و آنچه در مورد من تحقق مییابد، در قضا و قدر تو قرار دارد.
پس ای آقا و مولای من! در مقدّرات و امور حتمیات سرعت رهایی و خلاصی از آنچه که در آنم و تندرستی و سلامتی را مقدّر نما، چرا که من برای دفع آنها کسی جز تو را نمییابم و در آنها تنها بر تو اعتماد دارم.
* * *
به نام بخشنده مهربان، گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه بوده و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمّد بنده و فرستاده اوست؛ به خداوند و تمامی پیامبران او و آنچه بر تمامی پیامبران نازل کرده، ایمان آوردم و وعده الهی حق است و ملاقات او حق است، و خدا راست گفته و پیامبران پیام را ابلاغ کردهاند و سپاس خدای را سزاست که پروردگار جهانیان است.
خدایا! راههای شناخت خیر را به رویم باز کن و درهایش را گشوده گردان و به برکات رحمتت مرا بپوشان، بر من به حفاظت از زوال دینم منّت گذار، قلبم را از به حفظ آنچه جهالت آن را از من نمیپذیری مشغولدار و برای هر خیر و نیکی زبانم را رام گردان، و قلبم را از ریا پاک نما و آن را در اندامم قرار نده و عملم را خالص برای خود قرار ده.
خدایا! از شرّ جن و انس، فتنهها و کیدها و محلهای دیدن فاسقان و از اینکه در دینم بلغزم و آخرتم را فاسد گرداند و اینکه آنان در زندگیام ضرری به من برسانند، یا مرا به بلایی دچار گردانند که قدرت تحملش را ندارم و صبر بر آن در توانم نیست به تو پناه میبرم؛ خدایا! پس مرا به مشکلات آن دچار مگردان تا از یاد تو مانع گردد و از عبادتت مرا مشغول دارد، تو حافظ و نگهبان و حراست کننده از تمامی امور میباشی.
خدایا! تا آنگاه که زندهام مرا در زندگی آسوده گردان، زندگی که بدان بر طاعتت نیرومند گردیده و به خشنودیت دست یابم و در روز قیامت به بهشت رهنمون گردم، و مرا از رزق و روزی که مرا به طغیان کشاند، بهرهمند مکن و به فقری که مرا بدبخت سازد و بر من تنگ گیرد مبتلا مساز.
خدایا از جانب خود سکینه و وقار بر من نازل فرما و زره محکمت را بر من بپوشان، و به پوشش فراگیرت مرا حفظ فرما و لباس عافیت را بر من بپوشان و سخن و کردارم را تصدیق گردان، و در فرزندان و خاندان و اموالم برکت عطا کن.
استفاده از قرآن:
هر چند سياست جلوگيرى از تدوين احاديث نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) با شعار «كافى بودن قرآن» پيش مىرفت، اما از عمل به قرآن خبرى نبود و فقط از آن به صورت ابزارى براى جلوگيرى از نشر معارف اهل بيت (علیه السّلام)، دستيابى به اغراض سياسى و سركوب كردن مخالفان استفاده مىشد. مضافاً اينكه تفسير به رأى شديداً رواج يافته بود. امام باقر (علیه السّلام) در چنين فضايى با بازگو كردن تفسير آيات، بسيارى از ابهامها را زدود و جاىگاه قرآن را باز نمود.
اين امر در قالبهاى مختلف صورت مىگرفت؛ از جمله اينكه آن بزرگوار همواره براى اثبات مدّعاهاى خود از آيات قرآن بهره مىگرفت و مىفرمود: «هر چه را مىگويم، از من سؤال كنيد كه گفتهات در كجاى قرآن آمده تا آيه مربوط به آن را تلاوت كنم». امام به اندازهاى بر آيات قرآن تسلط داشت و قرآن را به گونهاى تفسير مىنمود كه «مالك بن اعين جهنى» شاعر همعصر امام درباره او چنين سرود: «اگر مردم در صدد جستوجوى علوم قرآن برآيند، بايد بدانند كه قريش بهترين داناى آن را دارد و اگر امام باقر(علیه السّلام) در علوم قرآنى لب به سخن گشايد، فروع زيادى براى آن ترسيم خواهد نمود… .»
بنيانگذار اجتهاد:
يكى از شاخههاى بزرگ علوم اسلامى، «علم اصول» است كه با بهرهگيرى از آن، احكام شرعى را از ادله شرعيه استخراج مىكنند. از اين رو اجتهاد متوقف بر آن است و مجتهد براى استنباط احكام شرعى به آن نياز مبرم دارد. تمامى دانشمندان شيعى بر اين باورند كه امام باقر (علیه السّلام) نخستين كسى بود كه اين علم را تأسيس كرد و قواعد آن را به وجود آورد و دروازه اجتهاد را به روى دانشمندان اسلامى گشود بعضى از قواعدى را كه امام تأسيس كرد به اين نامها در بين اصولىها شهرت دارد: استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفى ضرر، علاج تعارض بين اخبار و… .
تمامى اين قواعد به همراه اخبارى كه از امام در مورد آنها وارد شده است، در كتابهاى اصولى موجود است، به گونهاى كه هر يك از اين روايات، درونمايه تأسيس قاعدهاى بزرگ در اصول فقه قرار گرفت و آن را مبناى قواعد اصولى قرار دادند.
مبارزه با شيوههاى نادرست اجتهاد:
امام باقر(علیه السّلام) وقتى باب اجتهاد را به روى دانشمندان گشود، عدهاى با اتخاذ برخى شيوههاى نادرست در اجتهاد مانند: «قياس» و «استحسان»، استنباط احكام شرعى را با خطرى جدى روبهرو كردند و گاه به مخالفت با نصّ كتاب و سنّت و سيره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) برخاستند.
از اين دانشمندان، مىتوان «ابو حنيفه» را نام برد. او فتاوايى بر پايه گمان و سليقه خود داد كه اكنون در دست است. «سفيان بن سعيد بن مسروق» مشهور به «سفيان ثورى» نيز از اين دسته بود كه برخى نيز او را از اطرافيان امام صادق (علیه السّلام) ذكر كردهاند. از او نيز رواياتى در دست است كه دلالت بر كژانديشى وى دارد.
آنچه اهميت دارد اين است كه اهل بيت (عليهم السلام) همواره اين گونه برداشتهاى اشتباه و به كارگيرى شيوههاى نادرست در استنباط احكام را مذمّت كردهاند. بخشى از تلاشها و مبارزات امام باقر (علیه السّلام) در اين زمينه بوده است. وى براى زدودن اين شيوه و به كارگيرى كاركردهاى صحيح اجتهاد، به اصحاب وارسته خود مىفرمود: «سنّت رسول خدا قياس بردار نيست، چگونه مىتوان قياس را ملاك [استنباط حكم ]قرار داد، در حالى كه در دوران قاعدگى، بر زن قضاى روزه واجب است، ولى قضاى نماز واجب نيست؟»
پىريزى تدوين حديث:
از جمله انحرافات عميقى كه پس از رحلت رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به وجود آمد، جلوگيرى از تدوين احاديث اهل بيت (عليهم السلام) بود كه آثار زيانبارى در پى داشت. نزديك به يك قرن، از نگاشتن و محفوظ داشتن احاديث نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و سخنان تابناك اهل بيت جلوگيرى شديد به عمل آمد و به جاى آن، سيل عظيمى از تحريفات در زمينه احاديث نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و جعل آنها، به فرهنگ و اعتقادات مردم روى آورد كه به «اسرائيليات» شهرت يافت. اين روش ادامه داشت تا سال صد هجرى كه «عمر بن عبدالعزيز» به «ابوبكر بن محمد انصارى» دستور داد احاديث نبوى را تدوين كند. امام باقر(علیه السّلام) از اين فرصت كمال بهره را برد و بيان احاديث را آغاز كرد و راويان مختلف از ايشان دهها هزار حديث نقل كردند. در واقع، امام باقر (علیه السّلام) نخستين سر و سامان دهنده احاديث تابناك معصومين (عليهم السلام) بود. از اينرو بسيارى از محدّثان، به نوشتن و نگاهدارى سخنان امام (علیه السّلام) كمر همت بستند و بدين سبب، بيشتر احاديث اهل بيت (عليهم السلام) از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) است.
توليد علم در انديشه باقرالعلوم:
اول: لقب باقرالعلوم(علیه السلام):
عنوان «باقرالعلوم» لقبي است كه به صورت هاي گوناگون در مورد پنجمين امام شيعه به كار رفته است:
– باقرالعلم.
– باقرالعلوم.
– باقر علم الدين.
– باقر علم النبيين.
– باقر علم الله و رسوله.
– باقر علم الاولين و الآخرين.
برداشت ها از اين واژه، متفاوت است:
– گاهي باقر را به معناي گسترش دهنده علوم معني كرده اند.
– گاهي از واژه باقر، گستردگي علم و دانش و تبحر آن بزرگوار را فهميده اند.
– گاهي اظهار دانش و آشكارسازي آن را معادل مفهوم باقر گرفته اند.
در اينكه امام پنجم(علیه السّلام) كانون نشر معارف الهي و چشمه فياض علوم انبيائي بوده، ترديدي وجود ندارد. جابر بن عبدالله انصاري كه حامل پيام و سلام پيامبر براي اين پيشواي بزرگوار شيعه بوده و در بزرگسالي به شاگردي اين امام خردسال افتخار مي كند. او بارها گفته است:
«يا باقر، يا باقر، يا باقر! اشهد بالله انك قد اوتيت الحكم صبيا اي باقر، اي باقر، اي باقر! سوگند به خدا كه از كودكي، خداوند به تو دانش و حكمت داده است.»
جابر، با محاسن سپيد به محضر اين امام بزرگوار مشرف مي شد و معارف فراوان مي آموخت و برخي دانسته هاي خويش را تكميل و اصلاح مي كرد.
دوم: توليد علم :
افراد و جوامع نسبت به دانش ها، پنج حالت دارند:
توليدكننده دانش اند.
مصرف كننده دانش اند.
توزيع كننده علم اند.
از علوم و دانش ها بي خبر و محرومند.
تباه كننده علم اند.
دنياي اسلام در شرايط كنوني نياز فراوان دارد تا از حالت مصرف كنندگي و احيانا ترجمه، اقتباس و توزيع علوم به مرحله توليد و تكميل علوم و دانش راه يابد. تأمين اين نياز فرهنگي برعهده حوزه و دانشگاه و نظام هاي آموزشي دنياي اسلام است.
بيماري هاي معرفتي، اخلاقي و اجتماعي فراواني وجود دارد كه مانع دست يابي امت اسلامي به علوم و دانش هاي گوناگون شده است.
حوزه ها و دانشگاه ها به عنوان دو كانون مهم نشر و آموزش علوم، هر دو با اين بيماري ها مواجه هستند. اگر علوم را به دو بخش «علوم الهي» و «علوم بشري» تقسيم كنيم؛ اين پنج نوع برخورد در هر دو بخش آموزش سنتي و آموزش مدرن وجود دارد.
اداره بهتر دين و دنياي جوامع اسلامي و تأمين زندگي ايده آل و الهي، به مواضع و عملكرد حوزه و دانشگاه نسبت به علوم الهي و بشري بستگي دارد. عزت و استقلال جامعه اسلامي در گرو «توليد»، «ذخيره سازي»، «توزيع» و بهره گيري درست از «علم و دانش» است. بدون ترديد توليد و ذخيره سازي و انتقال و توزيع نور و انرژي مهمترين اقدام و پاسخگوي اصلي ترين نياز جوامع بشري است. علم و دانش، ارزشمندترين گوهر جهان هستي است كه از طريق دقت در دو كتاب تكوين و تشريع، در اختيار انسان ها قرار مي گيرد. امروز توليد، ذخيره سازي، انتقال و گسترش علم و اطلاعات، گرانبهاترين و بهترين سرمايه كشورهاست.
اگر نيازهاي جوامع بشري به سه بخش مهم «نيازهاي فرهنگي»، «نيازهاي امنيتي- دفاعي» و «نيازهاي اقتصادي» تقسيم شود؛ فرد و جامعه اي قله كمال را فتح مي كند كه در تأمين تمام نيازها موفق باشد. امام باقر(علیه السّلام) فرموده است:
«الكمال كل الكمال، التفقه في الدين و الصبر علي النائبه و تقدير المعيشه؛ كمال اوج كمال در سه چيز نهفته است:
1. تفقه و فهم عميق دين؛
2. صبوري در برابر حوادث و مشكلات؛
3. سنجش و برنامه ريزي در تأمين نيازهاي زندگي.»
سوم: قلمرو دانش هاي باقري :
حضرت باقرالعلوم(علیه السّلام) در چه رشته ها و گرايش هاي علمي داراي آگاهي و مقام دانشوري بود؟ آيا آن بزرگوار فقط در زمينه هاي اعتقادي، اخلاقي، فقهي، سياسي، تاريخي و… داراي دانش و تخصص بود يا فراتر از علوم انساني و طبيعي، در ديگر ميادين نيز تك سوار ميدان محسوب مي شد؟
ديدگاه شيعه، علم امام را محدود به زمينه اي خاص نمي داند و دانش معصومان(علیهم السّلام) را شعبه و شعله اي از خورشيد انوار الهي مي شناسد. علوم باقر آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازگستردگي فراوان برخورداراست كه به چند مورد آن اشاره مي شود:
محمدبن مسلم، شاگرد برجسته آن بزرگوار، بازگو كرده است كه حضرت فرمود: «انا علمنا منطق الطير و اوتينا من كل شيء؛ به ما زبان پرندگان را آموخته اند و از همه چيز به ما داده اند (همچنان كه سليمان پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از آن برخوردار بود.»
. سماعه بن مهران گفته است:
پيري از اصحاب ما مي گفت: رفتيم كه به محضر امام باقر(علیه السّلام) برسيم، وقتي وارد دهليز خانه شديم، صداي قرائت حزين و اندوهباري به زبان سرياني شنيديم كه مي خواند و گريه مي كرد؛ به طوري كه برخي همراهان به گريه افتادند.
موسي بن اكيل نميري گفته است: درب خانه امام پنجم رفتيم كه اجازه ورود بگيريم، صداي غم انگيزي كه به زبان عبري چيزي را تلاوت مي كرد، شنيديم. بر ايشان وارد شديم و درمورد صدا پرسش كرديم. حضرت فرمود: «مناجات ايليا را به ياد آوردم و از آن گريه ام گرفت.»
در مناقب آل ابيطالب آمده است:
آن قدر معارف در زمينه علوم قرآني، علوم مربوط به عقايد و كلام، دانش هاي مربوط به فتوا و احكام و حلال و حرام از محضر امام باقر(علیه السّلام) صادر شده كه (تا آن روز) از هيچ كدام از فرزندان امام حسن و امام حسين(علیه السّلام) نقل نشده است
5. محمدبن مسلم مي گويد:
سي هزار حديث از آن بزرگوار فراگرفتم و مطلب پرسيدم
برخي صحابه نبوي، چهره هاي برجسته تابعين، چون: جابربن يزيد جعفي و كيسان سجستاني و بزرگان فقهاي اهل سنت، چون: ابن مبارك، زهري، اوزاعي، ابوحنيفه، مالك، شافعي و زيادبن منذر نهدي از محضر آن بزرگوار احكام و معارف ديني آموخته و نقل كرده اند
چهارم: توليد علم و عزت :
كسي كه به عزت و اقتدار امت اسلامي و حتي زندگي شرافتمندانه خويش مي انديشد، نمي تواند نسبت به توليد علم و دانش بي تفاوت باشد، «علم» زيربناي استقلال فرهنگي، اقتصادي و سياسي كشورهاست و چه زيباست كه شعار عزت را كسي در جامعه مسلمانان مطرح كند كه با پشتوانه علمي آن راممكن و دست يافتني سازد.
نويسنده مكارم الاخلاق از قول امام صادق(علیه السّلام) نقل كرده كه بر نگين انگشتر ابوجعفر «امام باقر(علیه السّلام)» جمله «العزه لله» مكتوب بود.
در برخي نقل ها، عبارت انگشتر امام كامل تر نقل شده و «العزه لله جميعاً» آمده است
برخي، نقش نگين انگشتر امام را «القوه لله جميعاً» دانسته اند كه باز نشان مي دهد عزت و قوت، خاستگاهي واحد دارد.
در هر صورت، امام باقر(علیه السّلام) كه به عزت خويش و عزت امت اسلامي مي انديشد و همه را در سايه عزت الهي و نيروي او مقدور مي داند، با توليد، توزيع و تعميق هرچه بيشتر دانش ها، و پرورش شاگردان فراوان، زمينه هاي عزت و اقتدار امت اسلامي را فراهم مي سازد.
شيخ طوسي(قدس سره) در كتاب رجال خويش، 264 نفر مرد و زن را كه به افتخار شاگردي و فراگيري دانش ها از محضر امام باقر(علیه السّلام) دست يافته اند، نام برده است. اسامي آنان در كتاب ارزشمند امام باقر جلوه امامت در افق دانش
(ص 47-36)، از انتشارات بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، ثبت شده و همين كتاب بر آمار جويندگان دانش در محضر آن بزرگوار دو نفر افزوده است. و استاد باقر شريف قرشي نيز 284 شاگرد حضرت را نام برده است.
پنجم :مباني اخلاقي توليد علم :
توليد علم و دانش و ذخيره سازي و گسترش آن، مثل هر اقدام توليدي ديگر، نياز به شرايط، زمينه ها، راهكارها و ابزارهاي خاص خويش دارد و از سوي ديگر، با موانع دروني و بروني فراواني روبه روست. مباني فكري، عقيدتي، نظام سياسي، آداب و اخلاق اجتماعي و فضاي روحي و رواني هركس، در تلاش براي دست يابي به علم و دانش و گسترش و تقويت آن، سهم عمده اي ايفا مي كند.
«توليد علم» به تعقل، تدبر، تفكر، تتبع، مشاوره و بهره گيري از خرد جمعي، تخصصي شدن رشته ها، گرايش ها و جزئي شدن موضوعات و مباحث علمي نياز دارد.
تهذيب و تزكيه اخلاقي، استقلال فكري و آزادانديشي، رهايي از غرور علمي، صبوري در برابر مشكلات يادگيري، بلند همتي و عدم قناعت در گردآوري سرمايه علمي، تقويت روح پرسشگري و حق جوئي، پاسخ گوئي، شفاف و صادقانه، اقرار شجاعانه به ندانستن، خودداري از تكيه برقياس و استحسان، پرهيز از دروغ و تهمت بر خدا و طبيعت، خودداري از اظهارنظرهاي ناآگاهانه، دوري از شتابزدگي و بي حوصلگي، هماهنگي ذهن و زبان و گفتار و كردار، درمان تنبلي فكري، ساماندهي و نظام بخشي به اطلاعات و دانش هاي قبلي، درمان بيماري هاي جدال و مراء گفتاري و رسانه اي و پرهيز از شخصيت زدگي، شرط رشد علمي، توليد دانش و گسترش فضاي پژوهش و تحقيق است.
بخشي از رهنمودهاي امام باقر(علیه السّلام) را در اين زمينه مرور مي كنيم:
ارزش نيروي عقل
از ديدگاه باقرالعلوم(علیه السّلام) ارزشمندترين سرمايه انسان، عقل است و هيچ مصيبتي براي انسان بزرگتر از فقدان عقل نيست.
«لامصيبه كعدم العقل.»
بيماري قساوت :
از نگاه باقرالعلوم(علیه السّلام) كيفرهاي الهي كه به دليل گناهان، بشر گرفتار آن مي شود، انواع گوناگون دارد:
كيفرهاي روحي و جسمي، فشار زندگي و سستي در عبادت؛ ولي بزرگترين كيفر الهي گرفتار شدن به قساوت قلب و از كف دادن نيروي ادراك و احساس انساني است.
رابطه خودخواهي و خردورزي :
در انديشه باقرالعلوم(علیه السّلام) دريافت علم و توليد آن با روحيه تكبر و غرور امكان پذير نيست؛ بلكه به هر ميزان كه كبر و خود برتربيني بر روان انسان حاكم شود، از خردورزي و عقل او كاسته خواهد شد.
«ما دخل قلب امرء شيء من الكبر الا نقص من عقله».
رابطه دانش و صداقت:
امام باقر(علیه السّلام) يادگيري صداقت و راستگويي را قبل از فراگيري علم و دانش ضروري مي شمارد:
«تعلموا الصدق قبل الحديث.»
در دنيايي كه برخي مراكز دانشگاهي، سؤالات كنكور را به فروش مي گذارند و پرسش هاي مسابقات علمي، خريد و فروش مي شود، گزينش پولي در كنار پذيرش علمي رسميت مي يابد، مدارك و مدارج علمي داد و ستد مي شود! در اين شرايط توجه به مباني اخلاقي توليد علم، آب حيات جامعه بشري است.
اصلاح انگيزه ها :
فراگيري دانش ها و تأليف و تدريس آن بدون انگيزه الهي و معنوي، قداست و ارزش علم را از بين مي برد. از اين رو، امام باقر(علیه السّلام) فرموده است:
آنها كه گمراهان درپي آنان راه مي افتند، افرادي هستند كه براي اغراض دنيوي به فقه و علم ديني مي پردازند، اينان خود گمراه مي شوند و عامل گمراهي ديگران مي گردند.
آن حضرت عنوان «عالم» را شايسته آنها ندانسته، بلكه آنان را مشمول «والشعراء يتبعهم الغاوون» مي داند
جايگاه معلم :
توليد علم بدون پاسداشت جايگاه معلم امكان پذير نيست. امام باقر(علیه السّلام) مي فرمايد:
«معلم الخير يستغفر له دواب الارض و حيتان البحور و كل صغيره و كبيره في ارض الله و سمائه. تمام جنبندگان زمين و ماهيان درياها و موجودات كوچك و بزرگ زمين و آسمان خدا براي آموزگار نيكي ها، استغفار مي كنند.»
جنجال و سلامت روحي :
كشمكش سياسي و قيل و قال رسانه اي و مطبوعاتي، راه را بر توليد علم مي بندد و موجب نفاق مي گردد. امام باقر(علیه السّلام) فرمود:
«اياكم والخصومه فانها تفسد القلوب و تورث النفاق از خصومت بپرهيزيد، زيرا روح را فاسد مي سازد و مايه نفاق مي شود.
شیوههای مبارزاتی امام باقر علیه السلام:
امام باقر علیه السلام برای احیای ارزشهای دینی و انجام وظیفه پاسداری از ارزشها، وبه تناسب موقعیت، از راهها و شیوههای زیر بهره جست:
الف) تقیه :
میزان اهتمام حضرت باقر علیه السلام به تقیه چنان بود که میفرمود: «التقیة من دینی و دین آبائی و لا ایمان لمن لا تقیةله; تقیه از دین من و دین پدران من است . و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد .» این امر به دلایل متعددی مانند: حفظ جان نیروهای خودی، حفظ توان اقتصادی خودیها، اجرای برنامههای مهمتر، حفظ ارزشها و … صورت میگرفت و امام با رعایت این اصل، رکتسری خود در تداوم وظیفه امامت را طی میکرد.
نقل است که حمران نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: علی بن ابیطالب و حسن و حسین علیهم السلام تا مرز شهادت و کشته شدن پیش رفتند، نظر شما چیست؟ حضرت فرمودند: «یا حمران! ان الله تبارک و تعالی قد کان قدر ذلک علیهم و قضاه و امضاه و حتمه ثم اجراه فبتقدم علم ذلک الیهم من رسول الله صلی الله علیه و آله قام علی و الحسن و الحسین و بعلم صمت من صمت منا;
ای حمران! خداوند پاک و بلند مرتبه، آن برنامه را بر آنان تقدیر و طرح ریزی و امضاء وحتمی نمود و سپس آن را اجرا کرد . پس با مقدم شدن علم آن به سوی آنان از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی و حسن و حسین علیهم السلام قیام کردند . و هر کس از ما سکوت کرد، از روی علم بود .»
ب) ترسیم وظایف حاکم اسلامی :
امام میکوشید با تبیین وظایف حاکمان، نوک تیز انتقاد خود را متوجه حاکمان وقتسازد و عدم مشروعیت اقدامات آنان را گوشزد کند . مثلا میفرمود: «بنی الاسلام علی خمسة اشیاء: علی الصلاة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة، اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه، ولایت .»
زراره پرسید: کدام افضل است؟ فرمود: «الولایة افضل لانها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن; ولایتبرتر است; چون کلید آنهاست و والی (امام) راهنمایی کننده برآنهاست .»
ج) نهی از همکاری با حکومت طاغوت :
امام همواره مؤمنان را از همکاری با حکومت طاغوت نهی میکرد و به هر طریق ممکن، این پیام خود را به گوش امت میرساند.
عقبة بن بشیر اسدی میگوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردار بودم . قوم من در گذشته عریف (معاون و کارگزار) داشتند که جان سپرد . مردم تصمیم گرفتند که مرا به جای او به ریاستبگمارند، نظر شما چیست؟ آن حضرت فرمود: «فان کنت تکره الجنة و تبغضها فتعرف علی قومک و یاخذ سلطان جابر بامرء مسلم لسفک دمه فتشرکهم فی دمه و عسی لا تنال من دنیاهم شیئا; اگر از بهشتبدت میآید و از آن ناخشنودی، کارگزار قوم خود شو; زیرا چه بسا سلطان ستمگری، مسلمانی را میگیرد تا خونش را بریزد و تو [که گوشهای از کار آن سلطان را بر عهده گرفتهای] شریک آنان در خون او خواهی بود، در حالی که ممکن است از دنیای آنها بهرهای نبری.
و زمانی که فردی گفت: از زمان حجاج تا حالا والی بودهام، آیا راهی برای توبه هست؟ امام سکوت کرد وبعد از تکرار سؤال، فرمود: «لا، حتی تؤدی الی کل ذی حق حقه; نه، مگر اینکه حق هر صاحب حقی را ادا کن .»
یکی از شیعیان به نام عبدالغفار بن قاسم میگوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: نظرتان در نزدیک شدن من به سلطان و رفت و آمد به دربار چیست؟ فرمود: این کار را برای تو صلاح نمیدانم . گفتم: گاهی به شام میروم و بر ابراهیم بن ولید وارد میشوم . فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه مییابد، مرگ را فراموش میکنی، و نسبتبه آنچه خدا قسمت تو کرده ناراضی میشوی .»
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! من عیالوارم و هدفم از رفتن به آنجا، انجام تجارت است . فرمود: «ای بنده خدا! من نمیخواهم تو را به ترک دنیا دعوت کنم، بلکه میخواهم گناهان را ترک کنی . ترک دنیا فضیلت است، اما ترک گناه فریضه و واجب است و تو در شرایطی هستی که به انجام واجبات نیازمندتری تا کسب فضائل .»
زمانی هم که مردم برای تبریک گفتن به والی جدید مدینه، به خانهاش میرفتند، فرمود: خانه والی، دری از درهای آتش است.
همچنین آن حضرت فرمود: «انما عقر الناقة رجل واحد فلما رضوا اصابهم العذاب; فاذا ظهر امام عادل فمن رضی بحکمه و اعانه علی عدله فهو ولیه و اذا ظهر امام جور فمن رضی بحکمه و اعانه علی جوره، فهو ولیه;
ناقه [صالح] را یک نفر پی کرد، ولی چون توده مردم به آن راضی شدند، عذاب به همه آنها رسید; پس هرگاه امام عادلی ظاهر گشت، هر کس راضی به حکم او باشد، و او را در عدلش یاری کند، یاور او خواهد بود . زمانی که امام ستمگری ظاهر شود هر کس به حکم او راضی باشد، و او را بر ستمکاریش یاری کند، یاور او خواهد بود .»
در جای دیگری آن حضرت میفرمودند:
«قال الله عز و جل: لاعذبن کل رعیة فی الاسلام دانتبولایة کل امام جائر لیس من الله و ان کانت الرعیة فی اعمالها برة تقیة و لاعفون عن کل رعیة فی الاسلام دانتبولایة امام عادل من الله و ان کانت الرعیة فی اعمالها ظالمة مسیئة; خداوند عزیز و جلیل فرموده است: هر کسی را که در اسلام به ولایت پیشوای ستمگری که از جانب خدا نیست – گردن نهند، عذاب خواهم کرد; هرچند آن فرد در کارهای خویش نیک و پرهیزکار باشد . و از هر کسی که در قلمرو اسلام به حاکمیت هر امام عادلی – که از جانب خداست – تن دهد قطعا درمی گذرم; هر چند آن فرد در کارهای خویش ستمکار و بدکار باشد .»
د) مبارزه رو در رو :
امام باقر علیه السلام از یک سو قیامهای ضد حکومتی مانند قیام زید، مختار، کمیت و … را تایید میکرد و از سوی دیگر، در موقعیتهای مناسب، خود با خلفا به رویارویی جدی میپرداخت .
آن حضرت میفرمود: «من مشی الی سلطان جائر فامره بتقوی الله و خوفه و وعظه کان له مثل اجر الثقلین من الجن و الانس و مثل اعمالهم; هر کس به سوی سلطان ستمگری برود، و او را به تقوای الهی فرمان دهد، و او را بترساند و موعظه کند، مانند پاداش جن و انس ومانند اعمال آنان را خواهد داشت .»
همچنین آن حضرت مشروعیتحاکمان جور را زیر سؤال میبرد و راه را بر قیام علیه آنان هموار میساخت . امام علیه السلام میفرماید: «ان ائمة الجور و اتباعهم لمعزولون عن دین الله; پیشوایان ستمگر و پیروان آنها از دین خدا برکنار شدهاند .»
درباره برخورد امام باقر علیه السلام با خلفا و مبارزه علنی آن حضرت، به نقل مطلبی از امام صادق علیه السلام بسنده میکنیم.
امام صادق علیه السلام میفرماید: در یکی از سالها که هشام بن عبدالملک برای انجام مراسم حجبه مکه آمده بود، امام باقر علیه السلام هم در مکه بود . امام برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: «سپاس خدایی را که محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری مبعوث کرد و ما را به وسیله او کرامتبخشید . ما برگزیدگان خدا بر خلق اوییم و انتخاب شده از میان بندگان وی هستیم . ما خلفای الهی هستیم; پس آن کسی که از ما پیروی کند، سعادتمند است و کسی که ما را دشمن بدارد، شقی خواهد بود .»
این سخنان به گوش هشام رسید … وقتی به مدینه برگشتیم، به وسیله نامهای از کارگزارش در مدینه خواست امام علیه السلام را به دمشق بفرستد . وقتی وارد شدیم، سه روز اجازه ورود نداد . روز چهارم وقتی در آستانه ورود قرار داشتیم، هشام – که نفرین خدا بر او باد – به اطرافیانش دستور داد، پس از او هر یک به امام باقر علیه السلام ناسزا بگویند و سرزنش کنند . امام باقر علیه السلام وارد شد و بدون آنکه توجه خاصی به هشام کند، در جملهای کلی به اهل مجلس گفت: «السلام علیکم» ، و بدون اجازه گرفتن از هشام، در جایی مناسب بر زمین نشست … .
هشام گفت: ای محمد بن علی! همواره یک نفر از شما خاندان، وحدت مسلمانان را میشکند و مردم را به سوی خود فرا میخواند و از روی سفاهت و جهل گمان میکند امام است! !
هشام شروع به سرزنش کرد و بعد از وی، یکایک اهل مجلس سخنان توهینآمیزی گفتند . امام باقر علیه السلام ایستاد و فرمود: «ای مردم! به کدام سو میروید و شما را به کجا میبرند؟ خدا [نسل] اول شما را به وسیله ما خاندان هدایت کرد وآیندگان شما هم به وسیله ما راه مییابند . اگر شما پادشاهی زودگذر دنیا را دارید، ما در آینده فرمانروایی خواهیم داشت . پس از فرمانروایی ما هیچ حاکمیت و پادشاهی نیست، زیرا ما اهل فرجامیم و خدا فرموده است: «والعاقبة للمتقین» .
در پی این سخنان، به دستور هشام، امام را به زندان بردند، ولی در آنجا همگان دلبسته امام شدند و بعد از شکایت زندانیان از این وضع، هشام دستور داد امام باقر علیه السلام و فرزندش امام صادق علیه السلام را نزد وی ببرند .
وقتی وارد شدند، هشام و اطرافیانش مشغول تیراندازی بودند . هشام گفت: ای محمد! تو هم با بزرگان قوم من وارد مسابقه شو و تیراندازی کن . امام باقر علیه السلام فرمودند: از من گذشتهاست، اگر صلاح بدانی معاف باشم . هشام گفت: به حق کسی که ما را با دینش عزت داد و محمد را مبعوث کرد، تو را معاف نمیکنم . امام کمان وتیر را گرفت و نه تیر را پشتسر هم به هدف زد که هر یک در وسط تیر قبلی قرار گرفت و به هدف خورد . هشام گفت هرگز همانند کار تو را ندیده بودم و گمان نمیکنم کسی در روی زمین اینگونه تیراندازی کند . امام فرمود: ما کمالات و حقایق دین را به ارث میبریم; همان دین کاملی که خداوند فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»
با شنیدن این سخنان، چهره هشام دگرگون شد و سؤالات و اشکالهای متعددی را مطرح کرد و امام علیه السلام پاسخ داد .
کرامات امام محمد باقر:
کرامت و معجزه:
کارهای خارق العادهای که مقرون به دعوی نبوت باشد معجزه و بدون ادعای نبوت، کرامت نامیده میشود. بنابراین کرامتبه کارهای خارق العادهای اطلاق میشود که به وسیله بنده صالح خدا و بدون ادعا ظاهر میشود و دلیل و برهانی الهی است که با اذن خداوند بر عموم مردم یا بعضی از خواص ظاهر میشود و توسط آن، مقام امامت اثبات شده و در دلها استقرار یافته و اندیشهها و نقشههای مخالفین و منکرین تحت الشعاع قرار گرفته و حجت الهی بر مردم شناخته میشود.
چنانکه خداوند فرموده است: «لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة» ; «تا آنها که هلاک [و گمراه میشوند، از روی اتمام حجتباشد; و آنها که زنده [و هدایت] میشوند از روی دلیل روشن باشد.»
البته در اصطلاح حدیثبه کارهای خارق العاده ائمه علیهم السلام معجزه نیز گفته میشود. ابوبصیر در این رابطه میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «لای علة اعطی الله عزوجل انبیاءه و رسله واعطاکم المعجزة فقال: لیکون دلیلا علی صدق من اتی به والمعجزة علامة لله لایعطیها الا انبیاءه و رسله و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب; به چه علتی خداوند بزرگ پیامبران، رسولان و شما را معجزه عطا کرده است؟ امام علیه السلام فرمود: تا اینکه دلیل روشنی برای راستگویی باشد. معجزه نشانهای از سوی پروردگار جهانیان است و آن را به غیر از پیامبران و رسولان و امامان عطا نمیکند و این به خاطر آن است که راستی راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود.»
از این رو امور خارق العادهای که توسط ائمه علیهم السلام انجام میشود گاهی به عنوان معجزه و گاهی به عنوان کرامت مطرح میشود و دلیلی قاطع برای حقانیت ائمه اطهار علیهم السلام است.
در قرآن از معجزه به نام آیتیاد میشود. آیتبه معنی نشانه است و چون معجزه نشانه راستگویی پیامبر و امام میباشد، آن را آیت مینامند و چون این امور خارق العاده ناتوانی دیگران را آشکار میکند، بر آن معجز یا معجزه اطلاق میشود.
استاد مطهری رحمه الله در مورد فرق معجزه و کرامت میگوید: «معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک ماموریت الهی صورت میگیرد و به اصطلاح، مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است. این است که محدود به شرایط خاصی، است اما کرامتیک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. این چنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت: یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تایید میکند، ولی کرامت چنین زبانی نیست.»
ممکن است گفته شود: کارهای خارق العاده ائمه اطهار علیهم السلام، دو قسم است. گاهی در مقام اثبات حقانیتخویش در برابر مخالفین بودهاند و گاهی در مقام تقویت ایمان در قلوب مؤمنین. میتوان بر اولی نام معجزه گذاشت و دومی را کرامت نامید.
دانشمندان بزرگ امامیه همچون قطب الدین راوندی در الخرائج و الجرائح و شیخ حر عاملی در اثبات الهداة و سید هاشم بحرانی در مدینة المعاجز و مقدس اردبیلی در حدیقة الشیعه و… بر تمام کارهای خارق العادهای که توسط ائمه اطهار انجام شده است، نام معجزه را اطلاق کردهاند. البته در بعضی از کتابها نیز این امور با عنوان کرامت مطرح شده است.
در هر صورت این دو لفظ در مورد ائمه اطهار علیهم السلام گاهی مترادف و زمانی مختلف استعمال شده است. بعد از توضیح کوتاهی در مورد معنی معجزه و کرامت، به نمونههایی از معجزات و کرامات امام باقر علیه السلام میپردازیم.
خبر از حکومتبنیعباس :
امام باقر علیه السلام سالها قبل از روی کار آمدن بنیعباس، خبر خلافت آنان و چگونگی آن را به منصور دوانقی داد.
ابو بصیر واقعه را چنین گزارش میکند: در حضور امام باقر علیه السلام در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و این در روزهایی بود که حضرت سجاد علیه السلام تازه به شهادت رسیده و قبل از زمانی بود که حکومتبه دست فرزندان عباس بیفتد.
در این هنگام دوانیقی و داود بن سلیمان به مسجد داخل شدند. با دیدن حضرت باقر علیه السلام، داود تنها به نزد امام باقر علیه السلام آمد، آن حضرت از او پرسید: چرا دوانیقی این جا نیامد؟ داود گفت: او جفا میکند و سخت تنگدست و پریشان است.
امام باقر علیه السلام فرمود: روزها میگذرد تا آن گاه که وی بر مردم حکومت میکند. او بر گرده مردم سوار میشود و شرق و غرب این دیار را تصاحب میکند و طول عمر نیز خواهد داشت. او آن چنان گنجینهها را از اموال انباشته میکند که قبل از او کسی چنین نکرده است. داود بن سلیمان این خبر را به منصور دوانیقی رسانید. دوانیقی با دستپاچگی تمام به نزد امام آمد و عرضه داشت: جلال و عظمتشما مانع شد که در محضر شما بنشینیم! و بعد با اشتیاق تمام از امام باقر علیه السلام پرسید: این چه خبری است که داود به من داد؟
امام باقر علیه السلام، فرمود: آنچه گفتیم پیش خواهد آمد.
دوانیقی: آیا حکومت ما پیش از حکومتشماست؟
امام علیه السلام: بلی.
دوانیقی: آیا پس از من یکی دیگر از فرزندانم حکومت میکند؟
امام علیه السلام: بلی.
دوانیقی: آیا مدت حکومتبنیامیه بیشتر استیا مدت حکومت ما؟
امام علیه السلام: مدت حکومتشما. امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: فرزندان شما این حکومت را به دست میگیرند و چنان با حکومتبازی میکنند که بچهها با توپ بازی میکنند. این خبری است که پدرم به من داده است.
هنگامی که منصور دوانیقی به حکومت رسید از پیشگویی امام باقر علیه السلام در شگفت ماند.
شفای نابینا :
ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر علیه السلام بود. او از بینایی محروم بود و از این جهتشدیدا رنج میبرد. روزی به حضور امام باقر علیه السلام شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟
امام: بلی.
– آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانشهای آنان بود؟
امام: بلی.
– شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانههایشان میخورند، خبر دهید؟
امام: بلی. ما همه اینها را به اذن خداوند انجام میدهیم.
او میگوید: در این هنگام امام باقر علیه السلام فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هرچه در شهر بود همه را دیدم.
آن گاه به من فرمود: آیا میخواهی که این چنین باشی و در روز قیامتحساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا میخواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشتبروی؟! ابوبصیر گفت: میخواهم به حال اول برگردم.
پیشوای پنجم بار دیگر دستبر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت.
شهادت امام باقر (عليه السلام):
اين واقعيتي است که خاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله) رادر روزسقيفه کشتند وقتل ومسموميت آنهارا رد طول تاريخ ازآن زمان رقم زدند واين مسأله اي است که حضرات معصومين (عليهم السلام) درگفته ها واظهار نظرهاي خود بارها ازآن سخن گفته اند.
وبدين سان امام باقر(عليهم السلام) ودرپي او امام صادق(عليهم السلام) وديگران درصف وخطي قراردارند که فرجام شان شهادت است واين مسأله اي است که ازخود آنها نقل شده :
مامِنَّا اِلاَّ مَسمُومُ اَومَقتولُ «هيچک ازماامامان نسيت، جزآنکه مسموم ويامقتول است.» …
دفن ومزار
امام باقر(عليهم السلام)ازدنيارفت وخبرمشهور اين واقعه در7ذي الحجه سال 114اتفاق افتاد اگر چه اسناد ديگري هم دراين زمينه وجود دارد .تشييع آبرومندانه اي ازاو بعمل آمد وامام صادق(عليهم السلام)برجنازه پدر نمازگزارد واورا دربقيع ، درجوار پدربزرگوارش دفن کردند ومزار اوزيارتگاه است.
مسموم شدن امام باقر(عليه السلام):
آنچه مسلم است اين است که امام باقر( عليه السلام) با طرح مرموز ومخفيانه هشام بن عبدالملک ، مسموم شده وبه شهادت رسيد، ولي عامل وچگونگي آن بروشني مشخص نيست .
بعضي مي نويسند: ابراهيم بن وليد بن يزيد بن عبدالملک ( پسر برادر زاده هشام) آن حضرت را مسموم نمود
وبعضي مي نويسند : زيد بن حسن به دستورهشام ، زهر را به زين اسب ماليد واسب را به حضور امام باقر( عليه السلام) آورد، واصرار کرد که آن حضرت برآن سوار گردد ، آن حضرت ناگزير بر آن سوار شد وآن زهر دربدن او اثر کرد ، به گونه اي که رانهايش متورم شد وسه روز به سختی در بستر بيماري افتاد وسرانجام به شهادت رسيد .
آن حضرت ساعات آخر عمر ، کفنهاي خود را که پارچه سفيدي که باآن احرام بجا آورده بود مشخص نمود
ازکف برفت صبر و نماندش دگر قرار
دين شد تهي زمخزن اسرارکردگار
ازضعف برجبين منيرش عرق نشست
ارکان پنجمين امامت زهم شکست
گاهي زبان به ذکر حق وگه شدي به هوش
ازدل کشيده آه شرربار وشد خموش
امام باقر (عليه السلام) در بستر بيماري:
کليني به سند صحيح اززراره روايت کرده است که گفت روزي از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) شنيدم که فرمود :
درخواب ديدم که برسرکوهي ايستاده ام ومردم ازهرطرف آن کوه به سوي من بالا مي آمدند چون مردم بسياري دراطراف آن کوه جمع شدند به ناگاه کوه بلند شد ومردم ازهرطرف آن فرو مي ريختند ، تا آنکه جماعتي برآن کوه باقي ماندند واين اتفاق پنج مرتبه تکرارشد ، گويا آن حضرت اين خواب رابه وفات خود تعبير فرموده بود ، که بعدازگذشت پنج شب ازاين خواب به رحمت ايزدي پيوستند .
درکافي وبصائر الدَّرجات وسايرکتابهاي معتبرروايت کرده اند که حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمود :
که پدرم بيماري سختي گرفته بود وبيشتر مردم ازبيماري حضرت ترسيدند واهل بيت آن حضرت را به گريه درآمدند که امام باقر(عليه السلام) فرمود :
من دراين بيماري ازدنيا نخواهم رفت زيرا دو نفر نزد من آمدند وبه من چنين خبردادند پس ازآن بيماري صحت يافت ومدتي وسالم بود .
وبرای من زمين را بشکاف وگود کن زيرا که من فربه هستم ودرزمين مدينه براي من نمي توان لحد ساخت .
علت فرمايش حضرت آن است که زمينهاي مدينه سخت بودند بجاي آنکه قبر را به اندازه قد متوسط انسان گود کنند ، معمولاً براي قبر درآن زمينها لحد درمي آوردند يعني حفره اي به اندازه جسد درديوار قبردرسمت قبله درست مي کردند وچون امام صادق(عليه السلام) فربه وچاق بودند ودرديوار قبربه سختي جاي مي گرفتند ، لذا وصيت کردند که زمين را براي اين امر گود نمايند تا ايشان به آساني وبدون مشکل درقبر شريفشان جاي گيرند .
پس گفتم : اي پدر بزرگوار من امروز تورا ازهمه وقت سالم تر مي بينم وناراحتي درتو مشاهده نمي کنم حضرت فرمود : آن دونفر که درآن بيماري صحت وسلامت من راخبر دادند دراين بيماري به نزد من آمدند وگفتند : دراين مريضي به عالم آخرت رحلت مي نمايي وبه روايت ديگري فرمود :
که اي فرزند ، مگر نشنيدي حضرت علي بن الحسين (عليهما السلام) من را ازپس ديوار ندا کرد که اي محمد بيا وزود باش که ما انتظار تورا مي کشيم .
کليني به سند حسن روايت کرده است که حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) هشتصد درهم براي تعزيه وماتم خود وصيت فرمود .
وبه سند موثق ازحضرت امام صادق(عليه السلام) روايت کرده است که پدرم گفت :
اي جعفر ازمال من براي ندبه کنندگان وقف کن که ده سال درمني درموسم حج برمن ندبه وگريه کنند ورسم ماتم راتجديد نمايند وبرمظلوميت من زاري کنند .
کليني به سند معتبر نيزروايت کرده است که چون امام محمد باقر(عليه السلام) به جهان باقي رحلت نمود ، حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمود : که هرشب درحجره اي که آن حضرت درآن وفات يافته بود ، چراغ مي افروختند .
شيخ عباس قمي ميگويند : که درتاريخ وفات آن حضرت اختلافست و وفات ايشان درروز دوشنبه هفتم ذيحجه سال صدو چهاردهم به سن پنجاه وهفت سالگي درمدينه مشرفه اتفاق افتاد .
وفات ايشان درايام خلافت هشام بن عبدالملک بود وگفته شده که آن حضرت راابراهيم بن وليد بن عبدالملک بن مروان به زهر شهيد کرده وشايد به امر هشام بوده است .
قبر مقدس آن حضرت به اتفاق همگي دربقيع ، پهلوي پدروعم بزرگوار خود ، حضرت امام حسن (عليه السلام) قرار دارد .
منابع
· قرآن کريم
· الارشاد ،شيخ مفيد ،محمد بن لعمان ،ترجمه وشرح سيد هاشم رسولي محلاتي ؛ انتشارات اسلاميه
· التنبيه و الاشراف ، مسعودي ، علي بن حسين ، ترجمه ابوالقاسم پاينده ، انتشارات علمي و فرهنگي
· الفهرست ، ابن نديم ، ترجمه محمدرضا تجدد ، اميرکبير
· تاريخ ، ابن واضح يعقوبي ، ترجمه آيتي ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
· تاريخ امامت ، اصغر منتظر القائم ، دفتر نشر معارف
· رجال کمثي ، شيخ طوسي ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
· حيات فکري و سياسي امامان شيعه ، رسول جعفريان
· شکافنده دانش ها ، مظفر حاجيان ، انتشارات هماي رحمت
· فروع کافي ، کليني رازي ، تصحيح علي اکبر غفاري ، دارالکتب الاسلاميه
· کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد علیه سلام و امام باقر علیه سلام